شنبه، فروردین ۰۸، ۱۳۸۸



وزارت و فضاحت!

...
فاشیست‌های جهان متحد شوید! هر چه سرمایه‌داری غرب تضعیف می‌شود، آنگلوساکسون‌ها هم به واتیکان نزدیک‌تر می‌شوند. در سال 1992، پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، الیزابت دوم رهبر کلیسای آنگلیکن سراسیمه به دست‌بوس پاپ شتافت و به یک نخست وزیر کاتولیک هم رضایت داد. اکنون انگلستان به شرکت کاتولیک‌ها در سلطنت هم راضی شده. یادآور شویم که از سه قرن پیش کاتولیک‌ها در انگلستان حق سلطنت نداشتند. به گزارش فیگارو، مورخ 27 مارس 2009، قوانینی که وارث تاج و تخت را به دلیل ازدواج با یک کاتولیک‌ از سلطنت منع می‌کرد می‌تواند لغو شود! به این ترتیب دختر الیزابت دوم نیز می‌تواند از حق سلطنت برخوردار باشد. به گزارش فیگارو،‌ گوردون براون ضمن ملاقات با الیزابت دوم موافقت وی را برای لغو این قوانین جلب کرده.

فراموش نکنیم که جک سترا زمانیکه با فروتنی از «روشنفکری» شاه ‌عباس حکایت‌ها می‌گفت الیزابت دوم را از قلم انداخته بود. در صورتیکه دربار انگلستان همیشه واتیکان و هیتلر را بسیار محترم می‌شمرد. و رضاشاه پهلوی تاج و تخت خود را به خاطر عشق حاکمیت انگلستان به فاشیسم از دست داد. ادوارد هشتم نیز قربانی هیتلردوستی دربار آنگلیکن‌ها شد، و بالاجبار استعفا داد تا آبروی حاکمیت بر باد نرود! البته به بقیه گفته شد ایشان به دلیل عشق و عاشقی از سلطنت چشم پوشی فرمودند. ولی مزخرف گفتند! این تبلیغات تلاش مزبوحانه‌ای است برای پنهان داشتن اتحاد شوم فاشیست‌ها. در نتیجه می‌توان گفت که «تلاش» مقدسی است، درست مثل «تلاش» در بیانیة عوامفریب داس‌الله و لات‌لله جمکران:

«تلاش در جهت برابری زنان و مردان [...] تلاش در جهت شرکت فعال زنان در تمام سطوح اجرائی [...] و نیز تأسیس وزارت امور زنان»
منبع: «اخبار روز» مورخ 25 اسفندماه 1387، «بیانیة انتخابات مطالبات محور»

وزارت امور زنان را به خاطر بسپاریم چرا که اهمیت استراتژیک دارد! و اما هدف از این پیشنهاد ابلهانه ایجاد دو جامعة موازی «زنانه ـ مردانه» در کشور ایران است. می‌باید از طراحان چنین مسائل مضحکی پرسید، ‌مگر «وزارت امور مردان» هم وجود دارد که می‌خواهید یک وزارتخانه مختص امور زنان تأسیس کنید؟ حتماً سیمین بهبهانی، مرضیه مرتاضی یا شیرین عبادی هم در این وزارتخانه به مقام وزارت منصوب می‌شوند! و جهت «تلاش» برای گسترش خشونت و تقسیم جامعه به دو بخش «زنانه ـ مردانه» جوایزی هم از سازمان‌های رنگارنگ خارج از کشور، مشوقین واقعی گسترش حماقت و توحش در ایران، دریافت خواهند کرد.

به نظر ما اصلاً بهتر است دو رهبر، دو رئیس «جمهور»، دو مجلس خبرگان، دو شورای نگهبان و بالاخره دو کشور ایران ایجاد کنید؛ یکی کشور ایران زنانه و دیگری کشور ایران مردانه! مصلحت خواهران در این است که مردان در بخش مرکزی ایران کشور خود را تشکیل دهند و خواهران در سواحل! چرا که زینب‌های زمان می‌توانند دور از چشم نامحرم، و بدون حجاب در «خلیج همیشه فارس» و «خزر مال ایرانیان است و بس» آب‌تنی هم بفرمایند. به این منظور لازم است کفار روس‌ را از بوشهر اخراج کرده، بجای‌شان انگلیسی‌های دین‌پرست و خداترس را بگذارند که با چشم‌های ‌چپش‌شان فقط نفت می‌بیند، و هرگز به خواهران نامحرم نگاه نمی‌کنند. خواهران همچنین «تلاش» فرمایند تا سازمان‌های مسئول پخش جوایز رایگان بین فعلة مؤنث و مذکر فاشیسم در جمکران را به همراه کارفرمایان‌شان در رأس شرکت‌های نفتی، برای صرف «خورش کنگر» در سواحل خزر دعوت کنند تا میهمانان همانجا لنگر بیندازند. خلاصه بگوئیم برای ارتقاء حقوق زنان از نوع «اندرونی»، این نوع «تلاش‌ها» الزامی است!

البته بیانیة رودة سگ برای مسائل مهم دیگر نیز پیشنهاد «تلاش» ارائه کرده، از جمله تلاش برای حفظ اعدام و مجازات قصاص در پوشش مخالفت با سنگسار:

«تلاش برای لغو قانونی مجازات سنگسار و ممنوعیت اعدام افرادی که در سن زیر 18 سال مرتکب بزه شده‌اند.»
همان منبع

این است یکی از مطالبات شارلاتان‌های جمکران در بخش «حقوق بشر و آزادی»! این پیشنهاد «سرنوشت ساز» از طرف اصحاب رودة سگ نشان می‌دهد که مخالف‌نمایان حکومتی هیچ مخالفتی با «قصاص» و «اعدام» ندارند. برنامة اینان برای تأمین حقوق بشر و آزادی مطلوب‌شان این است که برای لغو سنگسار و ممنوعیت اعدام افراد زیر 18 سال «تلاش» بفرمایند! اصحاب روده چنان در بحر شارلاتانیسم و بلاهت غرق شده‌اند که حتی زحمت توضیح نیز بر خود هموار نمی‌کنند؛ نمی‌گویند «تلاش»‌ کذا چگونه و از چه طریقی صورت می‌پذیرد. چرا؟ ‌چون اینان فقط با شعارهای خود جنجال به راه انداخته‌اند، و هیچ برنامه‌ای ندارند!

«برنامة سیاسی» عبارت است از «طرح مطالبات» و «ارائة راهکار مشخص» برای دستیابی به مطالبات مطروحه. به زبان ساده‌تر، ابتدا «هدف» را مشخص می‌کنند، سپس راه رسیدن به آنرا ارائه می‌دهند. خارج از ارائة راهکار، طرح مطالبات صرف، از چارچوب شعار پوچ و عوامفریب فراتر نخواهد رفت. در این راستا، بیانیة «انتخابات مطالبات محور» بجز شیادی و شعار پوچ هیچ نیست. به عنوان نمونه در بخش «رفاه و عدالت»، اصحاب روده پیشنهاد «سعی» هم داده‌اند!

برنامة جناب رئیس دانا،‌ حاجیه سیمین بهبهانی، خواهر احمدی خراسانی، برادر سهراب مبشری،‌ حاج فرخ نعمت‌پور و شرکاء این است که «سعی» کنند، بنیادهای بزرگ اقتصادی به بخش عمومی و مردم منتقل شود و تحت نظارت مردم قرار گیرد! البته مشخص نیست که «مردم» چگونه می‌توانند بر عملکرد بنیادها «نظارت» داشته باشند؟ حتماً از طریق سکونت در ساختمان نهادها! به جزئیات پیشنهاد ابلهانة اینان اشاره کردیم تا همه بدانند چپ‌الله از نظر مهمل‌گوئی و بیسوادی در واقع در جایگاه روح الله نشسته. همانطور که به یاد داریم، در دستار مزدوری خمینی هم از این شعارهای ابلهانه فراوان یافت می‌شد. خمینی هم به وفور شعار «رفاه، مسکن و عدالت برای همه» را سر داده بود. ولی وقتی بر خر مراد سوار شد فریاد زد، «مگر ما برای نان انقلاب کردیم!» حال نوبت به شرکای‌اش رسیده که همان ترهات و شعارهای عوامفریب امام سیزدهم را در قالب بیانیة «انتخابات مطالبات محور» تحویل ما ملت بدهند. شارلاتان‌های ریزه‌خوار استعمار وانمود می‌کنند که حکومت پوشالی جمکران «مستقل» است و می‌تواند در مورد صادرات و واردات هم مستقلاً تصمیم بگیرد:

«سعی در جهت انتقال مالکیت سازمان‌های اقتصادی وابسته به نهادها، بنیادهای بزرگ اقتصادی و[...]به بخش عمومی و مردم با نظارت مردمی [...] محور قرارگرفتن تولید داخلی[...] جلوگیری از واردات بی‌رویه [...] استقلال مدیریت صندوق ذخیرة ارزی [...] حمایت از کشاورزان [...] تأمین کود و بذر[...]»

با واردات بی‌رویه مخالف‌اید؟ بیانیة شما در زمرة همین واردات است! خواهان حمایت از کشاورزان و تولید داخلی شده‌اید؟ مسلم است که هیچکس با حمایت از کشاورزان و تولید داخلی مخالف نخواهد کرد، بجز حکومت جمکران که منافع‌اش با منافع ملی ما همسوئی ندارد، چرا که دست نشاندة استعمار است. ولی این حمایت از چه طریق می‌باید صورت پذیرد؟ این پرسشی است که اصحاب روده هیچ پاسخی برای آن ندارند، چرا که اینان نیز در کنار همین حکومت دست‌نشانده نشسته‌اند. ولی مضحک‌ترین پیشنهاد اینان «استقلال بانک مرکزی» است!

در جهانی که بانک‌های مرکزی اروپای غربی، علیرغم موضع مستحکم‌ اقتصادی، همگی ملزم به پیروی از بانک مرکزی ایالات متحد شده‌اند، داس‌الله، آش‌پرست‌ها و لات‌الله در جمکران بانک مرکزی مستقل می‌خواهند! همین کافی است که بدانیم امضاءکنندگان بیانیة مذکور تا چه حد از مرحله پرت‌اند:

«اصلاح نظام مدیریت اقتصادی از طریق استقلال بانک مرکزی [...]»

بله تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل! پس بررسی بیانیة شارلاتان‌های جمکران را در همینجا به پایان می‌بریم. گفتیم که اینان با مصادره و تحریف مطالبات مردم می‌خواهند جایگاه اوپوزیسیون را با هیاهو اشغال کنند تا مطالبات دمکراتیک مردم ایران در عمل مسکوت بماند. می‌دانیم که امضاءکنندگان بیانیة مذکور خواهان برقراری رابطه با آمریکا هم شده‌اند تا ما اطمینان داشته باشیم اگر مطالبات ابله‌پسند اینان محقق شود، خوشبختی ما ملت به طور کامل «تضمین» خواهد شد! حال آنکه پیوسته در همین وبلاگ گفته‌ایم که رابطة حکومت اسلامی با آمریکا هرگز قطع نشده. این آمریکا و حکومت اسلامی هستند که چنین ادعائی در سطح جهانی مطرح می‌کنند، و اینک شیپورچی‌های‌شان هم بادبان در همین باد انداخته‌اند.

از نظر استراتژیک قطع رابطة آمریکا با این حکومت در عمل جهت سلب مسئولیت ایالات متحد از توحشی بود که حکومت اسلامی وظیفه داشت بر ملت ایران تحمیل کند. در واقع شعار حقوق‌بشر دوستانة جیمی‌کارتر منفور با نفس‌کش‌طلبی و عربده‌جوئی خمینی، ابراهیم یزدی، ولات بازی‌های خلخالی و بنی‌صدر جور در نمی‌آمد. در نتیجه لازم آمده بود که آمریکا در ظاهر رابطه‌اش را با حکومت اسلامی قطع کند، تا دست نوکرانش برای وحشیگری در ایران کاملاً باز باشد.

اشغال سفارت آمریکا توسط اوباش ساواک دو فایدة مهم داشت. از یکسو ثابت می‌کرد که این حکومت جمکران است که نمی‌خواهد با آمریکا ارتباط داشته باشد. و از سوی دیگر همه باید می‌پذیرفتند که در برابر کشتار و سرکوب مردم ایران از دست‌های مقدس عموسام که خیلی خیلی هم ارواح شکمش مدافع حقوق بشر است، هیچکاری برنمی‌آید. به عبارت دیگر سیاست سازمان سیا در ایران همان بود که بعدها در دورة حکومت طالبان در افغانستان اعمال شد: قدرتمند جلوه دادن یک حکومت دست نشانده و وحشی که از هیچ قدرتی نمی‌هراسد و همة قدرت‌های جهان را به چالش می‌طلبد! همین شرایط کاذب است که آمریکا می‌کوشد همچنان بر روابط خود با حکومت جمکران تحمیل کند تا تهدید بر روسیه را تداوم بخشد.

جنگ دروغین آمریکا با نوکرا‌ن‌اش در جمکران بر سر «غنی‌سازی اورانیوم» نیز برگ زرین دیگری از دفتر همین «روابط سازنده» است! جمکران و واشنگتن همزمان در راه آغاز کار نیروگاه بوشهر سنگ‌اندازی می‌کنند، و به این ترتیب تنور تهدید آمریکا بر علیه روسیه را که به معنای تجهیز گورکن‌ها به سلاح هسته‌ای است همچنان گرم و داغ نگاه می‌دارند. پارس کردن اکبر بهرمانی در مورد «راه اندازی نیروگاه بوشهر» توسط «خودمان» ریشه در همین بازی مهوع دارد. طبق قوانین و مقررات آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، ایران حق غنی‌سازی اورانیوم برای مصارف نظامی را ندارد! اما هیچ قانونی نمی‌تواند دولت ایران را از غنی‌سازی اورانیوم برای مصارف صلح‌آمیز منع کند. به عبارت دیگر دولت ایران تحت نظارت آژانس بین‌المللی انرژی اتمی حق غنی‌سازی اورانیوم را دارد. اشکال کار این بود که در تبلیغات رسانه‌ای، گورکن‌ها با پشتیبانی گاوچران‌ها «ظاهراً» به غنی‌سازی اورانیوم خارج از نظارت آژانس مشغول بودند! به این ترتیب آنگلوساکسون‌ها هر لحظه اراده می‌کردند می‌توانستند اعلام کنند، حکومت اسلامی به سلاح هسته‌ای مجهز شده. همچنانکه در دوران نکبت‌بار ریاست جمهوری کلینتون، پاکستان ناگهان هسته‌ای از آب درآمد. ولی این امر مانع از آن نیست که امروز پنتاگون به بهانة مبارزه با القاعده پاکستان را به سرنوشت افغانستان دچار نکند! خلاصه بگوئیم این است نتیجة نوکری برای آمریکا.

پنتاگون سی‌سال پیش با ایجاد حکومت‌ اسلامی در ایران، و با کمک سازمان القاعده، جهاد با اتحاد جماهیرشوروی را سازمان داد. نتیجة این سیاست تشکیل حکومت طالبان در افغانستان شد که نهایت امر آمریکا را به اشغال نظامی افغانستان و عراق نیز وادار کرد. با در نظر گرفتن شرایط ویژة امروز، بزودی اشغال نظامی پاکستان نیز می‌تواند به این فهرست افتخارآفرین افزوده شود. هدف آمریکا گسترش دامنة جنگ، آنهم در کل منطقه است تا بتواند ضمن دامن زدن بر «اسرائیل‌ستیزی»، همزمان چند «جهاد» دیگر را در آسیای مرکزی به راه اندازد.

همانطور که در وبلاگ «شکاف و کوکائین» اشاره شد، سخنرانی اوباما نشان از اهداف آشکار پنتاگون جهت گسترش دامنة جنگ به پاکستان دارد. ولی با توجه به سیاست آمریکا در منطقه، سیاستی که طی سی سال اخیر حاکم شده، این جنگ به پاکستان محدود نخواهد ماند. با این وجود اینبار گسترش جنگ همچون سال‌های خوش «جنگ‌سرد» در درازمدت نه تنها منافعی برای آنگلوساکسون‌ها ندارد که نهایت امر منجر به از دست رفتن امپراتوری‌های نفتی اینان در خاورمیانه نیز خواهد شد.


نسخة پی‌دی‌اف ـ اسکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ مدیافایر

نسخة‌ پی‌دی‌اف ـ داک‌ستاک

...

جمعه، فروردین ۰۷، ۱۳۸۸



«شکاف» و کوکائین!


...
طرح مک‌فال برای «ایجاد شکاف» در حکومت اسلامی با موفقیت تمام به پیش می‌رود. البته این شکاف به معنای تثبیت مخالف‌نمایان در جایگاه اوپوزیسیون است. ارسال پیام از سوی اوباما در واقع گامی بود در راستای تسریع در ایجاد «شکاف» مذکور. اهمیت بیانیة عوامفریب «رودة‌ سگ اصحاب کهف» نیز در همینجاست. پس از سخنان لاریجانی در نجف و ایراد وقوقیة امروز در «مخالفت» با عادی‌سازی روابط با آمریکا، مشخص شد که تنها طیف «مخالف» با حکومت جمکران باید همین «اصحاب‌ روده» به شمار آیند، یعنی مخالف‌نمایانی که سی‌سال است ضمن شیپورزدن برای جمکران و آمریکا، در سرکوب ما ملت نیز با حاکمیت شریک و همکارند. «اصحاب روده» همچنان که پیشتر هم گفتیم از اتحاد شوم لات‌الله و چپ‌نمایان داس‌الله تشکیل می‌شود. اینان هنگام مرگ دقیانوس و هنگام گذار، با مصادره و تحریف مطالبات مردم، با جنجال و هیاهو بیانیه صادر می‌کنند تا یک دقیانوس تازه نفس بجای دقیانوس محتضر بنشانند. پر واضح است که این فعالیت‌ها تحت نظارت ساواک و با پشتیبانی استعمار سازماندهی ‌شود. امروز به صراحت می‌بینیم استعمار قصد دارد کمپین‌آش نذری، چپ‌نمایان و گروه مریم بهروزی را به عنوان اوپوزیسیون روضه‌خوان‌ها به ما ملت حقنه کند، چرا که در بیانیة رودة سگ بر ایجاد روابط دوستانه با آمریکا تأکید شده!

همچنانکه در وبلاگ «سی سال جدائی» اشاره شد، سانسور از سوی مدعیان مخالفت با سانسور و از جانب محافل غرب بر وبلاگ‌های فارسی اعمال می‌شود، نه از سوی حکومت مفلوک اسلامی‌. و می‌دانیم که سرکوب استعماری نیز از جمله «دستاوردهای» ارتباط ما ملت با امپراتوری‌های سرمایه‌داری در غرب است. مسابقات توزیع جوایز رایگان به فعلة مذکر و مؤنث فاشیسم نظیر پاسداراکبر و حاجیه شیرین عبادی فقط بخش کوچکی از همین سرکوب استعماری را به نمایش می‌گذارد. منافع استعمار غرب در ایران با گسترش تقدس و ابتذال پیوندی ناگسستنی دارد، به همین دلیل است که اربابان حکومت جمکران در غرب ابزار «دین» را از دست نمی‌دهند. پس ما نیز با تحریم این «انتخابات» نمایشی می‌باید به این محافل تفهیم کنیم که «مطالبات دمکراتیک» به صورت طبیعی در تضاد کامل با قانون اساسی حکومت اسلامی قرار می‌گیرد و نمی‌تواند هیچ ارتباطی با «حقوق بشر دینی»، «اسلام مترقی» و «آیت‌الله‌های لیبرال» داشته باشد.

هیچ اهمیتی ندارد چه کسی نامزد انتخابات مضحک حکومت اسلامی خواهد شد، هیچ اهمیتی ندارد که ساواک نام چه کسی را از صندوق‌های مارگیری بیرون می‌کشد. مهم این است که این «انتخابات» را تحریم کنیم تا اربابان حکومت اسلامی در لندن و واشنگتن بدانند مطالبات دمکراتیک ما ارتباطی با مطالبات فاشیستی اسلام گرایان و داس‌الله ندارد. برای ما فریبرز رئیس‌دانا، شیرین عبادی و آش‌پرستان «برابری طلب» به یکسان مدافعان قانون اساسی حکومت جمکران به شمار می‌روند و هیچ تفاوتی با حاکمیت جمکران ندارند. اینان همگی انسان‌ستیز و مخالف دمکراسی‌اند. و همگی برای تداوم حکومت اسلامی با توسل به شعار حقوق بشر و دمکراسی به عوامفریبی برخاسته‌اند.

«اولین مسئله‌ای که پس از خلقت بشر پیش آمد بحث سجده بود که از آنجا به اهمیت مسجد پی می‌بریم. حتی قبل از آمدن اسلام مسجد نیز بوده است[...]»

منبع: فارس نیوز، مورخ هفتم فروردین‌ماه سالجاری

«ابله چارگوش» کسی را گویند که بلاهت «دو ابله» را به تنهائی در خود متبلور می‌کند، و به این ترتیب موجودیت هر ابله را به «دو گوش» محدود می‌کنیم. البته این عبارت از «نوآوری‌های» نویسندة این وبلاگ است که به مناسبت وقوقیة امروز تقدیم خوانندگان گرامی می‌شود.

بله به محض اینکه خداوند مقداری لجن و گل برداشت و روح در آن دمید، بابا آدم سراپا برهنه از جا برخاست و گفت، مسئلة ما «سجده کردن» است. سپس از قادر متعال پرسید،‌ مسجد کجاست که می‌‌خواهیم با طلاب بحث سجده را مطرح کنیم؟ خداوند هم بلافاصله قلم الهی را برداشته روی یک صفحه «کاغذ مقدس» آدرس مسجدالاقصی را نوشت و چون بهت و حیرت مخلوق خود را مشاهده فرمود گفت، «بن‌بست اول بعد از درخت سیب،‌ و البته بدون پرزرواتیف.»

آورده‌اند که بابا آدم برعکس ننه‌حوای مبارز که شعرهای بندتنبانی می‌سرود، از نعمت سواد بی‌بهره بود. ولی وقوقیه‌نویس «ساتاس» که مزخرفات بالا را جهت نمازجمعة دانشگاه سابق تهران به هم بافته، نه تنها از سواد که از شعور هم بی‌بهره است! البته پریشانگوئی گورکن‌ها در سال جدید به دلیل «آشفتگی» و «پریشانی» اوضاع‌شان شدت گرفته. به اربابان‌شان تفهیم شده که از «لاس‌زدن با طالبان» در افغانستان، پاکستان و به ویژه در جمکران می‌باید پرهیز کرد.

همانطور که در وبلاگ «سی سال جدائی» گفتیم سفر «غیررسمی» پاسدار علی‌کوچیکه به نجف و سخنان این جنایتکار در محل چنان اهمیتی داشت که در همة سایت‌های فارسی زبان منعکس شد و خلاصه امید و آرزوی مقام رهبری و حاکمیت جمکران را بر باد داد. به طوری که حاج اکبر بهرمانی ناچار شد در وقوقیة امروز تأکید کند، رهبری به آمریکا چشمک نزده‌اند، «سخنان‌شان بد تعبیر شده»! اگر به یاد داشته باشیم، این دومین بار است که دم‌جنبانی مقام معظم برای آمریکا رسماً از طرف حکومت اسلامی «تکذیب» می‌شود.

«[رفسنجانی] اظهار داشت [...] موضع اوباما حاوی کلماتی بود که مانند دم خروس از زیر ردا بیرون آمد[...] برخی در رابطه با [سخنان خامنه‌ای در مشهد] به اشتباه افتاده و گفتند این چراغ سبزی به آمریکاست در حالیکه [...] این موضع ایران از اول انقلاب بوده.»


چقدر «کلودآنجلی» زحمت کشید و مکالمات محرمانة سفیر انگلستان در افغانستان با همتای فرانسوی‌اش را برایمان در هفته‌نامة‌ «کانار آنشنه» افشا کرد! چقدر برنار کوشنر از پیام پرزیدنت اوباما به حکومت جمکران ذوق‌زده شده بود و جست‌وخیزکنان می‌گفت، «این فرصت طلائی را از دست ندهید!» و چقدر فیگارو همت به خرج داد و عکس خندان رهبر فرزانه را به همراه متن «چراغ سبزشان» در خراسان به «ملت بزرگ» فرانسه ارائه کرد! البته همه اشتباه کرده بودند، حتی شخص اوباما!

پرزیدنت اوباما امروز سخنرانی کردند و آب پاکی را روی دست خودشان و دیگران ریخته فرمودند، باید با طالبان و القاعده در پاکستان و افغانستان جنگید. به عبارت دیگر، اهالی ناتو! «طالبان میانه‌رو» را فراموش کنید. البته این ‌موضع‌گیری‌ها گردن‌گیر ایالات متحد شده! امروز همه می‌دانند طالبان و القاعده را سازمان دین‌پرور و ابتذال‌گستر ناتو ساخته و پرداخته و هیچ جنگی هم با اینان نداشته و ندارد. همچنانکه گفتیم گروه‌هائی در افغانستان تحت عنوان طالبان خارج از نظارت ارتش ناتو فعال شده‌اند و نگرانی و پریشانی پنتاگون ریشه در موجودیت همین گروه‌ها دارد. در نتیجه سازمان ناتو و نوکران‌اش در منطقه مانند، شهید «هملت» که زندگی را به «توهم» و استخاره گذراند، در برابر یک پرسش سرنوشت‌ساز قرار گرفته‌اند:‌ «بودن یا نبودن!»

مسلماً سازمان ناتو «بودن» را بر «نبودن» ترجیح خواهد داد، چرا که پیرو مکتب «مرگ‌پرستی» نیست؛ این مکتب را برای دیگران تجویز می‌کند! دقیقاً مانند قاچاقچیان شریف مواد مخدر که «مرگ» را به دیگران می‌فروشند تا از منافع مادی فروش مرگ بهره‌مند شوند. از اینرو سخنرانی رئیس جمهور ایالات متحد را در همین چارچوب می‌توان بررسی کرد. حاکمیت ایالات متحد که تا چند روز پیش خروج از افغانستان را مطرح می‌کرد، امروز تغییر موضع داده و سخن از صلح و امنیت در افغانستان و پاکستان به میان می‌آورد. البته می‌دانیم که این سخنان همزمان با برگزاری نشست مسکو پیرامون مسئلة افغانستان ایراد شده و در ظاهر تأئید مواضع روسیه در افغانستان است.

ولی در واقع چنین نیست! ایالات متحد و هم‌پیمانان‌اش در ناتو هیچ علاقه‌ای به صلح و امنیت در منطقه ندارند. بدون جنگ ارتش ناتو باید پذیرای مرگ ‌شود. در نتیجه همانطور که گفتیم این ارتش نازنازی، به بهانة مبارزه با طالبان و القاعده دامنة جنگ را از افغانستان به پاکستان گسترش خواهد داد تا با دو قدرت منطقه‌ای، هند و چین هم‌مرز شود. نام این گسترش‌طلبی را هم مبارزه با طالبان خواهد گذارد.

ولی ریشة طالبان در ایران است نه در افغانستان. روشن‌تر بگوئیم، اگر سازمان سیا سی سال پیش در ایران نهضت عاظادی و روضه‌خوان‌ها را در رأس هرم قدرت قرار نمی‌داد، هرگز پدیدة طالبان در افغانستان ظهور نمی‌کرد. طالبان ابتدا در ایران به حاکمیت دست‌ یافت، سپس الگوی توحش جمکران به افغانستان صادر شد. و در این راستا، کودتای ضیاءالحق در پاکستان پیش‌درآمدی شد بر کودتای ژنرال هویزر در ایران. البته به خاطر داشته باشیم که این کودتای ننگین در سایة جنجال «ملی‌ـ مذهبی‌های» منفور و چپ‌نمایان و تحت نظارت ساواک سازمان‌دهی شد.

پس پیوند مسئلة پاکستان به افغانستان در واقع می‌تواند پیش درآمدی باشد بر پیوند بحران افغانستان به ایران! چرا که مرزهای شرقی ایران با ایندو کشور یک «الدورادوی» اسلامی است که قاچاق مواد مخدر، خریدوفروش برده و قاچاق اسلحه در آن رونق فراوان دارد. و به همین دلیل بود که میرحسین موسوی، آخوند محتشمی‌پور و به ویژه نژادحسینیان احداث خط لولة صلح را با «منافع ملی» در تضاد می‌دیدند. منافع ملی کذا منافع اربابان حکومت اسلامی است که با تجارت مواد مخدر و گسترش روسپی‌خانه‌های عربستان و امارات تأمین می‌شود.

سفر هیلاری کلینتون به مکزیک برای تشویق این کشور به مبارزه با مواد مخدر در همین چارچوب می‌تواند بررسی شود. مکزیک نخستین صادرکنندة کوکائین به ایالات متحد است. روز چهارشنبه، 25 مارس 2009، هیلاری کلینتون راهی مکزیک شد و از این دولت خواست که در زمینة مبارزه با قاچاق مواد مخدر با آمریکا همکاری بیشتری داشته باشد. این مطالبات شرافتمندانه را می‌توان چنین ترجمه کرد که وفور کوکائین در بازار آمریکا بهای آن را کاهش داده پس بهتر است «عرضه» کاهش یابد تا تجار محترم کوکائین که یک پا در حاکمیت ایالات متحد دارند بیش از این متضرر نشوند! امنیت و صلح در پاکستان و افغانستان نیز ترجمه‌ای مشابه خواهد داشت. یک لایه «رنگ دمکراسی» روی حکومت طالبان می‌زنیم، تا بتوانیم ضمن نابودی رقبا، «تجارت مقدس» را گسترش دهیم و تولید و صادرات هروئین و تریاک را به انحصار خود در آوریم.

البته این خواست پنتاگون است و حکومت جمکران هم برای تحقق همین خواسته آمادة جانفشانی خواهد بود. پیام اوباما و دم‌جنبانی رهبرفرزانه در خراسان شاهدی است بر این مدعا که ایالات متحد نیازمند تبدیل نوکران خود به یک حاکمیت قابل‌معاشرت است. ولی همچنانکه شاهد بودیم، پاسدار لاریجانی در نجف و اکبربهرمانی در وقوقیة امروز ناچار شدند مواضع رهبر را «تفسیر» کنند و به ما بگویند بد تعبیر شده؛ ما چرا غ‌سبز نداده‌ایم! ما وحدت کلمه داریم، حرف همة ما یکی است. به گفتة اکبر بهرمانی خامنه‌ای همان مواضع 30 سال پیش «امام» را مطرح کرده:

«این سخنان رهبر[...] منطبق با حرف امام بود و حرف همة ما در این سی‌سال نیز همین بوده است[...]‌ آمریکا 40، 50 سال است که به مردم ایران ظلم می‌کند و باید در این رفتار خود تجدیدنظر کند.»

بله تبلیغات ساواک دیگر با آغاز «انقلاب پرشکوه» کاری ندارد، و در دوران پهلوی خیمه زده، خواهان تجدیدنظر آمریکا در رفتارش می‌شود! به عبارت دیگر فعلة فاشیسم ضمن پس‌روی افتان و خیزان به درگاه شاه بازگشته‌اند، تا بلکه یکبار دیگر، همچون عهد میرپنج، دست اعلیحضرت شیخ را از جبر تاریخ در امان دارد.

[...] حرف همة ما در این سی‌سال نیز همین بوده است[...]‌ فقط امضاءکنندگان «بیانیة انتخابات و گفتمان مطالبه‌ محور» با ما مخالف‌اند ... اولین مسئله‌ای که پس از خلقت حکومت اسلامی پیش آمد، بحث نوکری بود که از آنجا به اهمیت مسجد پی می‌بریم. حتی قبل از آمدن حکومت اسلامی نوکری نیز بوده است.





نسخة پی‌دی‌اف ـ اسکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ مدیافایر

نسخة پی‌دی‌اف ـ داک‌ستاک

...

پنجشنبه، فروردین ۰۶، ۱۳۸۸



سی‌سال جدائی!


...
پیام‌های مورخ 3 و 6 فرودین‌ماه 1388 در سایت نووستی، بخش «نامه‌های شما» متعلق به نویسندة این وبلاگ است.

سایت «لایو ـ اسپیس»، لینک «پی‌دی‌اف» وبلاگ ناهید رکسان را به صورت اتوماتیک تغییر می‌دهد! به این ترتیب استفاده از لینک مذکور غیرممکن می‌شود. یک وقت فکر نکنیم «مایکروسافت» نیت بدی دارد، و ما را «سانسور» می‌کند! ابداً سانسور و مایکروسافت؟ سانسور کار این چینی‌های وحشی است! نژاد برتر که سانسور نمی‌کند! آمریکا مدافع «آزادی بیان» است، ولی آزادی بیان لات و اوباش دین فروش و فاشیست‌ها را بیشتر دوست دارد. خلاصه بگوئیم، همة طرفداران حکومت اسلامی از قبیل شیرین عبادی، زنان آش پرست، و ... در این جرگه قرار می‌گیرند، و اینچنین است که «تغییرات» در پی شعار «چنج، وی نید» ایجاد می‌شود. به این ترتیب که پس از گذاردن «پی‌دی‌اف» روی سایت کذا به محض اینکه از «بلاگ سپات» به فایل‌ها لینک داده می‌شود، تمام ذرات «لینک» به خروش در آمده یک صدا فریاد می‌زند، «چنج، وی نید!» و «سرور» لایو اسپیس هم می‌گوید، صدای انقلاب شما را شنیدم، و آدرس را فوراً «چنج» می‌کند! اینگونه است که هیچیک از لینک‌ها از وبلاگ‌های ما به سایت مذکور دیگر کار نمی‌کند! به همین دلیل، از تاریخ 26 مارس 2009، لینک «پی‌دی‌اف» وبلاگ ناهید رکسان به سایت «لایو ـ اسپیس» متوقف خواهد شد. علاقمندان به پی‌دی‌اف‌های سابق این وبلاگ اگر می‌خواهند از «لایو ـ اسپیس» بارگیری کنند، می‌باید مستقیماً به این سایت مدافع آزادی بیان مراجعه فرمایند!

بیانیة رودة سگ اصحاب کهف که در وبلاگ‌ «کوچه و روده» به آن اشاره داشتیم طرفداران فراوان یافته. و چه نشسته‌اید که همة اصحاب استعمار یا طرفداران «مردم‌سالاری دینی» به آن پیوسته‌اند، از جمله خواهر ملیحه محمدی که اصولاً عادت دارند بدون هدف بدوند و دیگران را به سوی چاه هدایت فرمایند، بعد هم به مخالف‌خوانی مشغول شوند. یکی دیگر از امضاءکنندگان «بیانیة روده»، حاجیه مریم سطوت، بدیل مریم بهروزی در گروه داس‌الله است. این بیانیه همچنانکه گفتیم یک بخش منطقی دارد که به مطالبات کارگران محدود می‌شود. خارج از این کل بیانیه تأئید بی‌قید و شرط قانون اساسی متحجر حکومت جمکران است.

پوکویاماهای جمکران در این بیانیه می‌کوشند با طرح شعارهای ابلهانه و انحرافی ضمن کسب مشروعیت برای حکومت توحش، از مطرح شدن مطالبات دمکراتیک ما جلوگیری کنند. بله باز هم در مرحلة گذار، اتحاد شوم لات‌الله و داس‌الله در قالب شعارهای عوامفریب تبلور یافته. اینان چون در استخر فاشیسم دوران جنگ سرد شناگران ماهری بوده‌اند، به دلیل انجماد فکری می‌پندارند هنوز می‌توانند با جنجال و هیاهو، و به قول گورکن‌ها «موج سازی» همچنان تنور شارلاتانیسم را گرم و داغ نگاه‌ دارند. به همین دلیل همگی خواهان دوستی با آمریکا هم شده‌اند! نه اینکه آمریکا با حکومت اسلامی دشمن بوده؟! البته پاسدار «ال‌لاریجانی» هنوز به نبرد دروغین حکومت جمکران با آمریکا ادامه می‌دهد تا تنور امضاءکنندگان بیانیة «رودة سگ» گرم‌تر شود.

پاسدار «علی‌کوچیکه»، غلامبچة سفارت که به آستان مقدس آنگلوساکسون‌ها در عراق مشرف شده،‌ امروز در حضور آخوند سیستانی، غلامبچة الیزابت دوم در عراق پیرامون پیام اوباما موضع‌گیری «مستقل» ارائه داده و می‌گوید، ‌ مشکلات ما با آمریکا عاطفی نیست که با پیام حل شود. سخنان علی‌کوچیکه، «مرد نیرومند» حکومت پوشالی جمکران در «فارس‌نیوز»، حنازرچوبه و به ویژه در «بی‌بی‌سی»، مثل توپ ترکید! چرا که از قضای روزگار این سخنان بازتاب مواضع واقعی آنگلوساکسون‌های دو سوی آتلانتیک است. مواضع مستقل پاسدار لاریجانی را می‌توان چنین ترجمه کرد: «آقا! ما نمک پرورده‌ایم! مگر شعار مرگ بر آمریکا چه بدی داشت که فرمان تغییر صادر کرده‌اید؟ اجازه بفرمائید با همان شعار دشمن‌شکن مرگ بر آمریکا به نوکری در بارگاه مقدس‌تان ادامه دهیم تا آب از آب تکان نخورد. ما که در مقر ناتو، کوچیک شمائیم!»

خلاصه «مرد نیرومند» با زبان بی‌زبانی می‌‌گوید، «مصلحت نیست که از پرده برون افتد راز»! بعد هم با چشم گریان اضافه می‌کند، «در غیراینصورت دکان مرگ بر اسرائیل‌مان هم کساد می‌شود و خلاصه پیش شاه‌ دامادمان سکة یک ‌پول می‌شویم!»

بله! به گزارش فرانس‌پرس، نووستی، ‌ تلویزیون اسرائیل و دیگران، گورکن‌ها در مقر ناتو با ارباب به صورت پنهانی مذاکره ‌کرده‌اند. ولی از آشکار شدن این «روابط» سخت بیمناک‌اند، چرا که رابطة استعمار با حکومت دست نشانده همچنان که پیشتر هم گفتیم یک رابطة غیرقانونی است که شباهت فراوانی به رابطة اوباش با روسپی دارد. هیچکس خواهان آشکار شدن چنین رابطه‌ای نیست و هیچکس در برابر چنین ارتباطی مسئول و پاسخگو نخواهد بود. همچنانکه آمریکا هر گونه ارتباط با حکومت اسلامی را تکذیب می‌کند. گهگاه نیز برای حفظ ظاهر یکی دو واسطه و کارچاق‌کن را محاکمه می‌کند. و اما برخلاف روابط پنهان آمریکا با روضه‌خوان‌های جمکران، روابط گورکن‌ها با ترکیه به شدت «عاشقانه» شده، چون این رابطه بین دو حکومت «مستقل» دست نشاندة آمریکا است، و دولت‌های مستقل از ارباب دستور نمی‌گیرند!

در نتیجه، جوجه پاسدارهای «فارس‌نیوز» در مورد ارسال گاز از ترکیه به اسرائیل از طریق خط لولة «جریان آبی‌رنگ‌ ـ 2» کاملاً خفقان گرفته‌اند. در صورتیکه به گزارش نووستی، مورخ 26 فروردین‌ماه سالجاری از آنکارا، امروز «هلمی گیولر»، وزیر انرژی ترکیه این مطلب را رسماً اعلام داشته! اما از آنجا که پروپاگاند تقدس‌پرور و ابتذال گستر سازمان سیا در حکومت اسلامی ایجاب می‌کند که «واقعیات» در پس پردة فریب «معنویات» پنهان بماند، رسانه‌های جمکران باید دولت ترکیه را «دشمن آمریکا و اسرائیل» هم جلوه دهند تا «کریدور تاراج» که ایران را به ترکیه و نهایتاً به اروپا مرتبط می‌کند همچنان باز بماند. این همان کریدوری است که طی جنگ هشت‌ ساله با عراق هرگز بسته نشد، حتی زمانی که ارتش عراق در دو سوی آن مستقر شده بود! خلاصه باید در حفظ آبروی کشورهای دوست و برادر،‌ «ترکیه» و «پاکستان» کوشید چرا که هر دو، دقیقاً مانند حکومت جمکران از نوکران «مستقل» آنگلوساکسون‌ها به شمار می‌روند. سخنان پاسدار لاریجانی در عراق نیز در همین چارچوب ظاهرسازی قرار می‌گیرد.

به گزارش رادیو فرانسه، مورخ 26 مارس 2009، علی لاریجانی که در «سفر غیررسمی و زیارتی» در عراق به سر می‌برد «سخنان رسمی» و بسیار زیارتی ایراد کرده که در سایت‌های فارسی‌زبان غرب انعکاس یافته و ما هم از شما چه پنهان بسیار متعجب شدیم که سفر غیررسمی و زیارتی غلامبچة سفارت به نجف و کربلا و سخنان وی در نجف اینچنین انعکاس وسیعی یافته! و اما همچنان برای یافتن پاسخ در وادی بهت به چپ‌وراست می‌نگریستیم که مطلب نیویورک‌تایمز ما را از وادی کذا به دریای حیرت فرو برد! درست مثل اینکه پس از خروج از حمام سونا شیرجه در استخر یخ زده باشیم. بله، نیویورک تایمز که از مدافعان سرشناس دین و مذهب و عرفان و طالبان به شمار می‌رود و چندی پیش تلاش می‌کرد چهرة کریه اسلام را با چرندیات لاله بختیار بزک کند، ناگهان حمایت دولت پاکستان از طالبان را هم محکوم فرموده!

با در نظر گرفتن شرایط، و بدون تفکر عمیق در باب سخنان «غیررسمی» علی‌کوچیکه و انتقاد شیپور حزب دمکرات از پاکستان می‌توان به گمانه‌زنی پرداخت! به عنوان نمونه می‌توان گفت حزب دمکرات از عدم حمایت انگلستان از طرح اقتصادی کاخ سفید سخت دلخور شده و به همین دلیل از سیاست‌های دولت پاکستان که مستقیماً توسط «ام‌آی6» دیکته می‌شود انتقاد کرده. چرا که دولت پاکستان «مستقل» نیست که بتواند در مورد پشتیبانی یا عدم پشتیبانی از طالبان در پاکستان و افغانستان تصمیم بگیرد. در واقع دولت پاکستان هم مانند دولت جمکران صورتکی است بر چهرة‌ استعمار. این دولت‌های مستقل اگر از طالبان حمایت می‌کنند فقط از فرامین ارباب اطاعت کرده‌اند.

بنابراین انتقاد نیویورک تایمز از دولت پاکستان را می‌توان انتقاد حزب دمکرات از حاکمیت انگلستان تلقی کرد. و اگر نیویورک‌تایمز ترجیح می‌دهد بجای اعتراض به آنگلوساکسون‌های این سوی آب، به دولت پاکستان پارس کند، دلیل دارد! چرا که به این ترتیب «استقلال» موهوم شبه دولت پاکستان حفظ خواهد شد و اگر همین دولت ضمن حمایت آشکار از طالبان در جهت منافع حزب دمکرات قرار گیرد، باز هم مسئولیت ‌طالبان پروری بر دوش دولت پاکستان خواهد بود که فلسفة وجودی‌اش پنهان داشتن دست‌های آلودة استعمار است.

البته این یک نگاه سطحی بود به مطلب نیویورک‌تایمز. اشکال شیپور حزب دمکرات این است که در منطقه گروه‌های جدیدی از طالبان ظهور کرده‌اند که سازمان ناتو دیگر بر فعالیت‌شان نظارت عالیه ندارد! و آنچه کارفرمایان نیویورک تایمز می‌خواهند، در واقع گسترش دامنة جنگ به پاکستان به همان بهانة واهی «مبارزه با طالبان» است.

پنتاگون به عنوان فرماندة سازمان ناتو در به در به دنبال جنگ می‌گردد، تا نانی به کف آرد، در صورتیکه «نانوائی جنگ» دیگر تعطیل شده! و خلاصه اوضاع سخت بحرانی به نظر می‌‌رسد! به همین دلیل هر چه دولت چین بیشتر برای آمریکا خوش‌رقصی می‌کند، تهدید آمریکا بر چین از طریق تجهیز تایوان و تهدید کرة شمالی افزایش می‌یابد! خلاصه روزی از این روزها چینی‌ها متوجه خواهند شد که با «کارگری» برای شرکت‌های آمریکائی نمی‌توانند در جایگاه ابرقدرت قرار گیرند. دامنة جنگ ‌از افغانستان به سادگی می‌تواند به پاکستان گسترش یابد. در اینصورت چین کمونیست که بیش از یک دهه از طالبان و گروه‌های القاعده حمایت کرده به سادگی می‌تواند به هدف اصلی طالبان غیرخودی تبدیل شود! این همان بلائی است که چین با برخورداری از حمایت غرب بر سر اتحاد جماهیر شوروی آورد. اینبار اتحادها می‌تواند به ضرر چین تمام شود.

حال بازگردیم به سفر به اصطلاح «غیررسمی» لاریجانی به عراق. به گزارش سایت رادیو فرانسه، چنین گفت لاریجانی در نجف:

«مشکلات ما با آمریکا، مشکلات عاطفی و احساسی نیست که با تبریک و سخنان زیبا حل شود. اختلافات ما با آمریکا سی سال است که ادامه دارد. ایالات متحد همواره مخالف جمهوری اسلامی بوده[...]»


پاسدار علی‌کوچیکه در یک مورد کاملاً حق دارد، و در مورد دیگر کاملاً چرند می‌گوید. علی‌کوچیکه زمانیکه دم از اختلافات سی ساله با ارباب می‌زند مهمل می‌بافد، چرا که این منافع ملی ما است که در تضاد با آمریکا قرار دارد، حکومت منفور اسلامی هیچ اختلافی با گاوچران‌ها نداشته و ندارد. بر خلاف ترهات غلامبچة سفارت، ایالات متحد برای استقرار حکومت‌های اسلامی و پشتیبانی از حاکمیت فرسودة جمکران به افغانستان و عراق لشکرکشی هم کرده. و اما پاسدار لاریجانی در یک مورد کاملاً حق دارد. چرا که مشکلات ارباب و نوکر، به احساسات و عواطف ارتباطی ندارد. یکی فرمان می‌دهد دیگری هم اطاعت می‌کند. زمانیکه مشکلی پیش آید، معمولاً ارباب نوکر را اخراج خواهد کرد، یا نوکر خود را از شر ارباب نجات می‌دهد. اما حکومت جمکران حتی از مقام نوکری آمریکا نیز برخوردار نیست، چرا که روابط ارباب و نوکر روابطی است دو سویه که در چارچوب ویژة خود، مسئولیت و پاسخگوئی را از جانب هر دو طرف «الزامی» می‌کند. ارباب، نوکر خود را پنهان نمی‌کند، هر جور میل داشته باشد نمی‌تواند با او رفتار کند، و در برابر وی مسئولیت پرداخت دستمزد را دارد. حال آنکه حکومت اسلامی برای گاوچران ها دقیقاً در جایگاه روسپی قرار گرفته. آمریکا هیچ مسئولیتی در برابر حکومت اسلامی ندارد، هر گاه به این حکومت نیاز داشته باشد جمکرانی‌های مستقل امام سیزدهم آمادة خدمت‌اند، و ضمن ارائة خدمات پنهان، شعار نبرد با آمریکا هم سر خواهند داد. به همین دلیل هر دو طرف می‌کوشند رابطة غیرقانونی خود را پنهان نگاه دارند. ولی اگر عده‌ای را می‌توان برای مدتی فریب داد، همه را نمی‌توان برای همیشه فریفت.




نسخة پی‌دی‌اف ـ اسکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ مدیافایر

نسخة پی‌دی‌اف ـ داک‌ستاک

...

چهارشنبه، فروردین ۰۵، ۱۳۸۸




شراب و «شرافت»!

...

در تمنای نفت ام. آی. سیکس
کاروبارش دعانویسی شد

یک نفر به نام رکسانا صابری با تابعیت آمریکائی دو سال است که بدون «مجوز» رسمی به شغل «خبرنگاری» در جمکران اشتغال دارد! به عبارت دیگر این فرد طی دو سال قوانین حکومت قدرقدرت اسلامی را آشکارا نقض کرده، بدون اینکه کوچک‌ترین مزاحمتی از سوی حکومت برای‌ او‌ ایجاد شود. به گزارش «رادیوفردا»، رکسانا صابری متولد داکوتای شمالی است و در سال 1997 به دلیل موفقیت‌های «ورزشی ـ هنری» خود به عنوان دختر شایستة ایالت کذا برگزیده شده. رکسانا مادرش ژاپنی است، ‌ و برای گزارش به «رادیوفردا» با پدرش صحبت می‌کند که فارسی بلد است! وی به پدرش می‌گوید، یکنفر به او شراب فروخته و بعد هم این مطلب را گزارش داده!

این رکسانا چرا از کارمندان سفارت سوئیس شراب نمی‌خردکه گزارش نمی‌دهند؟ مگر سفارت سوئیس حافظ منافع آمریکا در حکومت اسلامی نیست؟ پس چرا این رکسانا از غیرخودی‌ها شراب می‌خرد؟! معلوم نیست در آستانة مسابقات مارگیری چه پیش آمده که دولت «مستقل» اوباش جمکران ناگهان به یاد آورده نقض قانون «جرم» است و این تحفة صادره از ینگه دنیا باید دستگیر شود! مسلماً بعضی‌ها رویای یک جنجال رسانه‌ای، مشابه آنچه برای هاله اسفندیاری به راه افتاد در سر می‌پرورانند.

در این راستا بلافاصله هیلاری کلینتون به میانة میدان پریده و خواهان آزادی این خبرنگار فرضی شده. رکسانا 31 سال از عمرش می‌گذرد، و پدرش به «رادیو فردا» گفته، خیلی حالش‌ خراب است و اگر آزاد نشود ممکن است خودکشی ‌کند! بله «پدر بچه» مقامات را تهدید می‌کند که «بچه» خیلی حالش بد است و اگر آزادش نکنید خودش را خواهد کشت، آنوقت شما می‌دانید و هیلاری کلینتون و ممکن است پرزیدنت اوباما هم برای آزادی رکسانا صابری راهی ایران شوند! می‌دانیم که حاکمیت آمریکا خیلی خیلی مدافع حقوق بشر است! به همین دلیل اجرای وقوقیة این هفته به حاج اکبر بهرمانی محول شده که متخصص «نبرد با آمریکا» هستند. حاج اکبر در راه همین مبارزات چه فداکاری‌ها که نکرده! آنقدر اکبر بهرمانی را در زندان اوین شکنجه دادند که ریش‌‌شان «شهید راه آزادی» شد و عمری است که در سوگ «ریش‌شهید» خود ماتم گرفته‌اند. بهرمانی بی‌ریش مثل روباه دم بریده شده.

آورده‌اند که روباهی در زمستان به طمع صید ماهی دم خود را در آب گذاشت و همچنان انتظار می‌کشید که آب یخ‌ زد و دم مبارک‌شان در یخ گیر افتاد! آقا روباهه از ترس گرفتار آمدن به دام صیادان به گاز گرفتن دم خود پرداخت و نهایت امر توانست خود را نجات دهد. این روباه از آن پس به مضحکة روبهان تبدیل شد و همه او را روباه دم ‌بریده می‌خواندند. رفسنجانی هم از آخوندهای ریش بریده است که ضمن نوکری برای گاوچران‌ها، سی سال است شعار مبارزه با آمریکا سر می‌دهد و ریش خود را در آب گذاشته. اما تخصص اصلی بهرمانی نبش قبر و گفتگو با مردگان است. و مسلماً روز جمعة آینده با یک وقوقیة سرشار از دم‌جنبانی و چاپلوسی برای آمریکا به پابوس ارباب خواهد شتافت.

به عنوان نمونه از زبان خمینی خواهد گفت، امام ضمن سر کشیدن جام زهرمار گفتند، اکبر! پس از مرگ بتول، رابطه با آمریکا مانعی ندارد! ما در آن دنیا نبرد با آمریکا را ادامه می‌دهیم. سپس رفسنجانی ضمن روضه و زوزه برای همسر امام راحل اعلام خواهد کرد، از امروز هر کس بر ضد آمریکا شعار بدهد، «مخالف نظام» است. آنگاه نمازگزاران با شعار «مخالف آمریکا، مخالف پیغمبر»، سخنان حاج اکبر را تأئید خواهند کرد ... چرا که این‌روزها پتة حکومت اسلامی حسابی بر آب افتاده و همه می‌دانند که این حکومت نکبت و ادبار هدیة گروه برژینسکی به ملت ایران است. همان گروهی که از ریاست جمهوری باراک حسین اوباما هم حمایت کرده. گروهی که می‌پنداشت پیش از ورود رئیس جمهور جدید به کاخ سفید می‌تواند آتش جنگ را از قفقاز تا خاورمیانه شعله‌ور کند!

همچنانکه شاهد بودیم چنین نشد، و پوزة مقدس پنتاگون چه در گرجستان و چه در غزه به خون آلوده ماند و ساواک منفور به ناچار دست‌وپای بوزینه‌های کفن پوش و «مادران صلح» را از خیابان‌های پایتخت جمع کرد. در نتیجه، جهت بحران آفرینی همة بوزینگان آمریکا از نهضت‌عاظادی، محمد ملکی، تحکیم وحدت، گروه عبادی و ... و حتی رکسانا صابری وارد صحنه شده‌اند.

بله! بزودی رکسانا صابری به گفتة پدرش خودکشی می‌کند، و شیرین عبادی به همراه «سیمین دوبووار»، رهبر معنوی جنبش آش نذری شستشوی پیکر پاک این زینب زمان را عهده‌دار خواهند شد. و تا زمانیکه صبیة حاج‌آقا صابری خودکشی بفرمایند،‌ مسلماً دولت مهرورزی با یک جهش و دو پرش در زمینة علوم و فناوری یک مرده‌شویخانة مدرن و هسته‌ای در دانشگاه سابق تهران افتتاح خواهد کرد، تا ضمن غنی‌سازی اورانیوم حاجیه شهلا شرکت نیز بتوانند در آن به پیروی از فاطمه، ‌ دختر پیامبر برای آن شهید خطبه بخوانند. دلفین مینوئی نیز فرصتی خواهد یافت تا بر پیکر مطهر این «شیرزن» سرزمین قهرمانپرور «داکوتا»، و شهید راه «آزادی زنان اندرون» دو رکعت نماز بگذارد. تلویزیون «بی‌بی‌سی» نیز پخش مستقیم مراسم «آزادی زنان» را در ایران برای‌مان نمایش خواهد داد. فیگارو هم عکس دلفین را در حال سجود منتشر می‌کند تا چشم نامحرم به چهرة ایشان نیفتد و نمازشان باطل نشود! سپس سیمین دوبووار یک غزل از همان دو بیتی‌های آتشین در رثای ننه حوای داکوتا می‌سراید و جهانیان «های، های» به حال ملت ایران خواهند گریست.

البته هنوز رکسانا صابری دست به خودکشی نزده، ولی به گزارش رادیو فردا، ‌مورخ 25 مارس 2009 «تهدید» به «اعتصاب غذا» را کرده. بین خودمان بماند غذای زندان اوین برای «زندانیان تشریفاتی» مانند شمس‌الواعظین، هاله اسفندیاری، رکسانا صابری و ... با غذای زندانیان عادی تفاوت دارد. شمس‌الواعظین که خیلی از غذای زندان اوین تعریف می‌کرد. اشکال باید از رکسانا صابری باشد، که مانند اکثر مهاجران سرزمین گل‌وبلبل در ینگه دنیا به تغذیه در پیشخوان «فاست فود» و سق زدن به بیگ‌مک و هرت کشیدن «کچ‌آپ» با یک بشکه کوکاکولا عادت کرده، و خلاصه غذای آدمیزاد را نمی‌پسندد.

همچنانکه گفتیم آنگلوساکسون‌ها برای برگزاری مسابقات سگ‌دوانی اعلام آمادگی کرده‌اند و شبکة تلویزیونی «بی‌بی‌سی» هم برای «گزارش مستقیم» همین مسابقات افتتاح شده. پس تعجبی ندارد که بساط توزیع جوایز هم به راه بیافتد. دیدیم که حاجیه عبادی و کمپین آش پیش پای این وبلاگ به جوایز «نواخته» شدند، تا بتوانند «نانی به کف آرند» و به قول جناب لاهیجی در کمال «استقلال از حاکمیت»‌ نوش جان کنند! البته این فعل‌وانفعالات همراه با قانون‌شکنی و درگیری با نیروی‌های انتظامی صورت می‌پذیرد. اینان به جنجال و هیاهو می‌پردازند تا رسانه‌های غرب لات‌بازی‌های‌شان را «دفاع از حقوق بشر» بخوانند! بله هر کسی نمی‌تواند اینچنین از حقوق بشر دفاع کند! معرفی مجرم و قانون شکن به عنوان مدافع حقوق بشر فقط از قلم به مزدها و شیپورهای تفنگ فروشان غرب بر می‌آید. البته رجب اردوغان، نخست وزیر دولت «جدیداً» اسلامی ترکیه، تعریف نوینی از دمکراسی ارائه داده که در حنازرچوبه، مورخ 25 مارس 2009 با کد خبر 408479 منتشر شده.

اردوغان که پیش از استقرار در جایگاه نخست وزیر ترکیه، به دویدن در زمین فوتبال و مشت و لگد زدن و فحاشی و تف کردن و شوت کردن اشتغال داشته، فرموده‌اند که دعوت از مردم به پای صندوق‌های رأی همان دمکراسی است! و بعضی‌ها می‌خواهند در ترکیه مانع از دمکراسی شوند. جریان «دمکراسی» ویراست رجب اردوغان از این قرار است که «مردم» بتوانند قوانین را نقض کنند.

بله! می‌دانیم که طبق قانون اساسی، ترکیه کشوری لائیک است! در نتیجه عرصة دفاتر دولتی جای نعلین و روسری نیست و کارمندان نمی‌توانند حجاب اسلامی رعایت بفرمایند. در این راستا نیز شورایعالی انتخابات ترکیه، ‌ که یک نهاد دولتی است اعلام کرده مسئولان حوزه‌های انتخاباتی نمی‌توانند روسری و چادر به سر کنند. البته شورای مذکور در چارچوب قانون اساسی کاملاً حق دارد، ولی فعلة فاشیسم به ویژه نوع اسلامی آن قانون‌ستیز است. علاقة وافر آنگلوساکسون‌ها به استخدام نوکران مسلمان ریشه در قانون ستیزی آنان دارد. چرا که با حکومت اسلام، استقرار نظم در کشورهای مسلمان‌نشین غیرممکن خواهد شد؛ بی‌نظمی و اغتشاش همواره تأمین کنندة منافع استعمار بوده.

خلاصه چنین گفت اردوغان: «‌ما از طرفی به نام دمکراسی مردم را به پای صندوق‌های رای دعوت می‌کنیم ...» می‌بینیم که تبلیغات سازمان سیا برای جایگزین کردن دمکراسی با «حضور مردم» پای چند صندوق شکسته به جمکران محدود نمی‌شود. در سراسر اتحادجماهیر نوکری باید شرکت در مسابقات مارگیری را «دمکراسی» بنامند! و بر اساس همین الزامات، قوانین متحجرانه‌ای که ریشه در جوامع فئودال دارد باید «سنت» خوانده شود، تا از اینراه عموسام بتواند هم دمکراسی را تحریف کند و هم از طریق سنت زدائی، «مدرنیزاسیون» مطلوب خود را به عنوان «حقوق بشر» به ما ملت حقنه نماید.

با همان مهره‌های «ایرانی!»
باز مشغول کاسه‌ لیسی شد

برای انجام این مهم «رادیوفردا»، مورخ 25 مارس 2009، خانم «شرافتمند» را برگزیده! ایشان به زبان ساده حقوق بشر را برای کودکان توضیح می‌دهند تا همة بچه‌ها با حقوق خود آشنا شوند و بدانند که هیچکس حق ندارد آن‌ها را به کار وادار کند. این «ابتکار» جالب «لیدا شرافتمند»،‌ نقاش و مجسمه‌ساز ساکن فرانسه است! و به مصداق «هنر نزد ایرانیان است و بس!» ایشان هم هنر فراوانی در«تحریف» اعلامیة جهانی حقوق بشر به خرج داده‌اند. لیدا شرافتمند می‌گوید، «در 15 سالگی با حقوق بشر آشنا شده» و می‌خواهد که کودکان فقیر هم بدانند در دوران کودکی نباید کار کنند! وی می‌افزاید البته هر کشور و منطقه فرهنگ و سنت‌های خاص خود را دارد... بله و به این ترتیب است که لیدا شرافتمند «هنرمندانه» و در کمال «شرافت» به مخاطب وانمود می‌کند که اگر در بعضی کشورها کودکان کار می‌کنند، دلائل «فرهنگی» و «سنتی» دارد، نه دلیل اقتصادی و چپاول شرکت‌های چندملیتی و غیره. خلاصه بگوئیم، به نظر ایشان «فقر» نوعی سنت‌وفرهنگ است و خانواده‌ها برای رعایت سنت کودکان خود را می‌فروشند، اجاره می‌دهند یا اینکه حتی پیش‌فروش می‌کنند!

البته نمونة کشورهائی که در آن‌ها کودکان به بیگاری گرفته شده‌اند، همچنان که می‌توان حدس زد به هند و چین محدود می‌ماند؛ دو کشور غیراسلامی! چرا که حتماً به زعم خانم شرافتمند در پاکستان، ایران و اندونزی «کودکان» کار نمی‌کنند! لیدا شرافتمند که به ادعای خود در 15 سالگی با حقوق بشر آشنا شده گویا هنوز هم نمی‌داند که اعلامیة جهانی حقوق بشر خطاب به دولت‌هاست، نه به مردم و کودکان! این اعلامیه که از نظر حقوقی «الزام آور» هم نیست از دولت‌ها می‌خواهد حقوق بشر را رعایت کنند، آنهم آندسته از دولت‌ها که منشور کذا را امضاء کرده‌اند.

حوزوی شد خبر نعوذالله
همه تفسیرها حدیثی شد

حال باید از این مدافع حقوق بشر که یک شاخک‌اش به جناب لاهیجی وصل شده بپرسیم، به فرض که کودکان فقیر با اعلامیة جهانی و حقوق انسانی خود آشنا شدند، اینان چگونه می‌توانند این حقوق را تأمین کنند؟ کودکی که می‌داند اگر کار نکند گرسنه خواهد ماند، چگونه می‌تواند بین زنده ماندن و دفاع از حقوق بشر انتخاب کند؟ مگر در چنین مواردی «حق انتخاب» وجود دارد؟ و آیا یک کودک قابلیت تجزیه تحلیل حقوقی دارد؟ این کودک فقیر که از حق خودآگاه شده چه خواهد کرد؟ تغییر «فرهنگ» می‌دهد و می‌گوید، مرگ بهتر از این زندگی است؟

پرت‌وپلاگوئی هم واقعاً حد و مرزی دارد، که مدافعان فرنگ نشین و ظاهرساز حقوق بشر متأسفانه از آن رد شده‌اند. چرا راه دور برویم، در همین کشور ایران، حقوق بشر رعایت نمی‌شود، چون قانون اساسی حکومت اسلامی اصولاً موجودیت «انسان» را در مفاهیم حقوقی معاصر به رسمیت نمی‌شناسد. آنان که در ایران خود را مدافع حقوق بشر جا زده‌اند، با جنجال و هیاهو پیرامون برابری حقوق زن‌ومرد می‌کوشند توحش و تحجر همین قانون اساسی را پنهان دارند، و در کمال بیشرمی، خشونت استعماری‌ای را که بر ملت ایران تحمیل می‌شود برخاسته از «سنت» و «فرهنگ» معرفی کنند! حال آنکه در یک کشور آنچه روابط بین افراد را تعیین می‌کند «قانون» است، نه سنت و فرهنگ. اگر غیر از این بود، امکانات و حقوق اجتماعی زنان ساکن جزیرة سیسیل با حقوق زنان ساکن رم نمی‌توانست در جمهوری ایتالیا یکسان باشد. پس بهتر است «رادیوفردا» دست از سر ما ملت بردارد و هر روز از سر گذر یک مدافع حقوق بشر بیرون نکشد که به ما معرفی کند! ما برای مطالبة حقوق خود نیازی به نقاش و مجسمه‌ساز و هنرمند «رادیوفردا» نداریم:

«آزادی و شرایط ذکر شده در اعلامیة حقوق بشر حق مسلم تمام ملل جهان است [...] وقتی خانواده‌ای در فقر زندگی می‌کند، اگر بچه‌های کوچک خانواده کار نکنند نمی‌توانند به اندازه کافی غذا داشته باشند. ما می‌خواهیم کودکان بدانند که در دوران کودکی [...] نباید کار کنند. البته هر کشور و هر منطقه سنت‌های خاص خود را دارد که قابل احترام است ولی اگر قسمتی از این سنت‌ها و بخشی از این فرهنگ آزادی و حیثیت افراد را پایمال می‌کند ما می‌گوئیم این سنت باید تغییر کند.»

فارسی گر سلیس نیست چه غم
که تملق به این سلیسی شد

بله این است تعبیر هنرمندانه از حقوق بشر: ترادف فقر با فرهنگ! اگر نظر ما را بخواهید کسی که چنین ترهاتی می‌بافد، اصلاً اعلامیة جهانی حقوق بشر را هم نخوانده، چه رسد به بررسی و تحلیل آن. این «فرد» علاوه بر ابتلا به بیماری مزمن فقرفرهنگی، کمی تا قسمتی هم باید شارلاتان و شیاد باشد، چرا که اعلامیة جهانی حقوق بشر خطاب به ملت‌ها نیست، برخلاف انرژی هسته‌ای «حق مسلم» هم نیست! این «مهم» در بسیاری از آثار حقوقی که به بررسی این اعلامیه اختصاص داده شده به صراحت مورد تأکید قرار گرفته.

وقتی محفلی در فقرفرهنگی فاشیسم زندگی می‌کند، اگر اعضای این محفل مدافعان ظاهری حقوق بشر در جهان سوم نشوند، نمی‌توانند به اندازة کافی «غذا» داشته باشند. ما می‌خواهیم اینان بدانند که [...] نباید شیادی کنند. البته هر کشور و هر منطقه سنت‌های خاص خود را دارد که قابل احترام است ولی اگر قسمتی از این سنت‌های استعماری و بخشی از این فرهنگ‌ستیزی آزادی را پایمال می‌کند ما می‌گوئیم این سنت‌ها از آن اعضای ناتو است و باید تغییر کند.

پاچه خورهای شاه دین، با هم
کارشان همچنان خبیثی شد

برفراز است آنتن ملکه
می‌دهد عمر و می‌کند تلکه
هادی خرسندی



نسخة پی‌دی‌اف ـ اسکریبد

نسخة پی دی‌اف ـ اسپیس

نسخة پی‌دی‌اف ـ داک‌ستاک

...

سه‌شنبه، فروردین ۰۴، ۱۳۸۸



از کوسوو تا تهران!


...
حزب‌کارگر اسرائیل هم «جام زهر» را سر کشید! امروز فروپاشی ساختار سیاست استعماری ناتو در کوسوو، اسرائیل، ترکیه و عراق را شاهدیم. خروج قریب‌الوقوع نظامیان اسپانیا از کوسوو، شناسائی خودمختاری کردستان عراق توسط ترکیه و ورود حزب کارگر اسرائیل به کابینة نتانیاهو گام‌های نخستین این فروپاشی است. پس مطلب را با جنگ یوگسلاوی آغاز می‌کنیم که امروز ده ‌سال از آن می‌گذرد.

«روز 24 مارس 1999، نیروهای هوائی و دریائی ناتو به رهبری ایالات متحد یوگسلاوی را به بمب و موشک بستند[...] بیل کلینتون، ‌ [رئیس جمهور وقت] در سخنرانی تلویزیونی خود اعلام داشت: از طریق بمباران یوگسلاوی، از ارزش‌های خود دفاع می‌کنیم، منافع خود را حفظ می‌کنیم و به پیشرفت صلح کمک می‌کنیم [...]»

منبع: نوآم چامسکی، «جنگ، به عنوان سیاست خارجی.»

این نمونه‌ای است از ادعای بیشرمانة «صلح‌طلبی» توسط حاکمیت ایالات متحد. حاکمیت آمریکا نه مدافع حقوق بشر است، ‌ نه پشتیبان دمکراسی. از این گذشته سازمان‌های مدعی دفاع از حقوق بشر و آزادی بیان در غرب که شاخک‌های‌شان در ایران فعال شده، از سیاست حاکمیت کشور متبوع خود پیروی می‌کنند و به همین دلیل مأموریت واقعی اینان جنجال و هیاهو برای فراهم آوردن زمینة شورش در ایران است. پس دچار توهم نشویم! میان «شعار» حقوق بشر، تا دفاع از حقوق انسان‌ها «تفاوت از زمین تا آسمان است.»

بارها در این وبلاگ به استفادة ابزاری غرب از حقوق بشر اشاره شده، و بیانیه‌های سراپا فریب و نیرنگ سازمان‌های مدعی دفاع از حقوق بشر را تجزیه و تحلیل کرده‌ایم. هیچیک از این تشکل‌ها در غرب فعالیت «مستقل» از حاکمیت کشور متبوع خود نمی‌تواند داشته باشد. برخلاف حاکمیت پوشالی ایران که با اربابان خود منافع مشترک دارد، منافع ملی ما ایرانیان با منافع کشورهای اروپا و آمریکا در تضاد قرار می‌گیرد و «تضاد» مردم ایران با حاکمیت در واقع بازتاب تضاد منافع ملی ما با سیاست‌های استعمار است، که دهه‌ها در ایران حکومت تعیین ‌کرده. در نتیجه ابراز احساسات احزاب سبز و سرخ و آبی در کشورهای غرب به مردم ایران فقط نشان فرصت‌طلبی و عوامفریبی‌ است. حال بازگردیم به جنگ یوگسلاوی که به بهانة دفاع از مردم کوسوو آغاز شد:

«ایالت کوسوو، طی دوران ژنرال تیتو از خودمختاری نسبی برخوردار بود. پس از مرگ تیتو، میلوسویچ در سال 1989 خودمختاری کوسوو را لغو کرده و نوعی آپارتاید صرب را به مردم این ایالت تحمیل کرد [...] با این وصف ابراهیم روگووا، رهبر [صلح طلب] کوسوو با جنگ آزادیبخش مخالفت کرده خواستار راه حل مسالمت آمیز شد. اما در ماه نوامبر سال 1995 [...] آمریکا با تحمیل توافقنامة دی‌تون، آشکارا با راه حل مسالمت‌آمیز مخالفت کرد [...] عربده‌های مادلن البرایت [...] نشان از تمایل آمریکا برای توسل به خشونت بود.»

همان منبع.

چامسکی می‌افزاید، آمریکا با حضور ابراهیم روگووا در نشست دی‌تون مخالفت کرد، چرا که روگووا مخالف جنگ بود، و به ادعای دولت آمریکا ممکن بود حضور وی خاطر میلوسویچ را آزرده کند! همچنانکه پس از بمباران شیمیائی مردم «حلبچه» توسط صدام حسین در سال 1988، دولت آمریکا به احترام صدام حسین، از هرگونه تماس با صلح طلبان مخالف وی و کردهای طرفدار دمکراسی خودداری کرد.

یادآور شویم، پس از نشست دی‌تون، ایالات ‌متحد تجهیز و آموزش «اوچه‌کا»، ارتش آزادیبخش کوسوو را آغاز کرد و در سال 1998، حدود یکسال پیش از تهاجم نظامی آمریکا به یوگسلاوی، مزدوران مسلح «اوچه‌کا» تهاجم به پاسگاه‌های پلیس صرب را آغاز کردند تا به این ترتیب زمینة آشوب و سرکوب مردم کوسوو توسط نیروهای میلوسویچ فراهم آید، و آمریکا بتواند به بهانة دفاع از صلح، تهاجم وحشیانة خود به غیرنظامیان یوگسلاوی را توجیه کند.

همچنانکه شاهد بودیم گروه برژینسکی از سال 1977 با توسل به شعار «حقوق بشر» در کل منطقة خاورمیانه، از لبنان تا ایران جنگ و براندازی را سازمان داد و این سیاست همچنان ادامه دارد، هر چند که با اعلام رسمی وزیر دفاع اسپانیا در مورد خروج نظامیان این کشور از ایالت کوسوو، فروپاشی سیاست مذکور آغاز شده. البته این فروپاشی به اروپا محدود نمی‌ماند. ترکیه، اسرائیل و بزودی حکومت اسلامی پیامد فروپاشی سیاست انسداد را تجربه خواهند کرد.

در وبلاگ‌های پیشین، به نقل از نوآم چامسکی، به کشتار و سرکوب کردهای ترکیه توسط دولت این کشور اشاره کردیم و گفتیم ترکیه در جنگ یوگسلاوی فعالانه شرکت داشت. و امروز همین دولت خودمختاری کردهای عراق را به رسمیت شناخت. روز گذشته عبدالله گل، رئیس جمهور ترکیه وارد عراق شد. پس از 33 سال، این نخستین دیدار رئیس دولت ترکیه از کشور عراق به شمار می‌رود. به گزارش نووستی، ‌مورخ 24 مارس 2009، عبدالله گل با مسعود بارزانی، رئیس دولت خودمختار کردستان عراق هم دیدار و گفتگو کرده. گفته می‌شود ماه آینده کردهای عراق، سوریه، ترکیه و ایران در نشستی در بغداد شرکت خواهند کرد. با در نظر گرفتن شرایط می‌توان حدس زد که خودمختاری برای کردهای منطقه چندان دور نیست.

همچنانکه پیشتر درمورد پاکستان اشاره شد، برنامة بحران‌آفرینی پنتاگون در این کشور نیز با شکست روبرو شده و به این ترتیب احتمال رفع محرومیت‌ از بلوچ‌ها نیز وجود دارد. خصوصاً شاهد بودیم که آنگلوساکسون‌ها از نان قرض دادن به دیکتاتوری چین نیز بازماندند؛ کشورهای دعوت شده به کنفرانس صلح در آفریقای جنوبی به دلیل ممانعت برگزارکنندگان از حضور دالائی‌لاما در این نشست آن را تحریم کردند. و به این ترتیب رویاهای چین برای ارسال سلاح و تجهیزات ناتو به افغانستان نیز نقش بر آب شد. ‌ چرا که هند، به عنوان بزرگترین دمکراسی جهان هم از دالائی‌لاما حمایت می‌کند و هم با سیاست طالبان‌پروری ناتو در پاکستان و افغانستان مخالف است.

در نتیجه دولت چین که دیروز، در راستای دم‌جنبانی‌های معمول برای عموسام، اعلام داشت همچنان به خرید اوراق قرضة آمریکا ادامه خواهد داد، پاداش خوش خدمتی خود را نتوانست «نقد» کند. در اسرائیل نیز حزب کارگر، حزب وابسته به جناح چپ در انگلستان، برای تشکیل دولت با احزاب راست و راست افراطی اعلام آمادگی کرد!

پیشتر حزب‌کارگر، تلاش کرده بود تا برای حفظ منافع آنگلوساکسون‌های دو سوی آتلانتیک، نتان‌یاهو را از ائتلاف با احزاب راست افراطی معاف ‌دارد. ولی بروز خشونت در ایرلند به حاکمیت انگلستان تفهیم کرد که باید برای همیشه با سیاست سنتی خود در اسرائیل وداع کند. اینچنین بود که نتانیاهو ابتدا با دو حزب راست افراطی برای تشکیل دولت به توافق رسید، سپس به سراغ اهود باراک، رهبر حزب کارگر رفت که او نیز این ائتلاف را مورد تأئید قرار دهد! حزب کارگر اسرائیل با پذیرش این «ائتلاف» در واقع جام زهر را سر کشید. روشن‌تر بگوئیم، اکنون «تزیپی لیونی»، رهبر حزب کادیما به تنهائی در جایگاه اوپوزیسیون، در مقابل تمامی احزاب راست، راست افراطی و حزب کارگر قرار می‌گیرد.

همانطور که در وبلاگ مورخ 19 سپتامبر 2008 گفتیم، «تزیپی لیونی» سیاستی را اعمال خواهد کرد که هیچ ارتباطی با سیاست آریل شارون و اهود اولمرت نخواهد داشت. با در نظر گرفتن این نکته که محور «تهران ـ تل‌آویو» محور اصلی سیاست انسداد در منطقه به شمارمی‌رود، پیامد تغییرات‌ پایه‌ای در اسرائیل را بزودی در تهران نیز مشاهده خواهیم کرد. هفت‌سین چیدن اوباش‌الله در برابر اوین، و ابراز عشق آمریکا، سبزهای فرانسه و شیمون پرز به «نوروز باستانی» بی‌دلیل نیست! عموسام قصد دارد با برپائی مسابقة سگ‌دوانی در ایران همین تغییرات را به صورت خیابانی و غیرقانونی تحقق بخشد. برای انجام همین «مسابقات» است که موجودیت دفترودستک شیرین عبادی و سازمان‌های به اصطلاح «مستقل از حاکمیت» در کشورمان از سوی محافل استعماری اینچنین الزامی تشخیص داده شده!




نسخة پی‌دی‌اف ـ اسکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ اسپیس

نسخة پی‌دی‌اف ـ داک‌ستاک

...

دوشنبه، فروردین ۰۳، ۱۳۸۸



یوتوپیای «سبز»!

...
چقدر آقای لاهیجی دوست داشتنی شده‌اند! ایشان پس از سی ‌سال به این نتیجه رسیده‌اند که قانون اساسی حکومت اسلامی ناقض حقوق بشر است! البته این سخنان در پاسخ به پیشنهاد پاسدار عمادالدین باقی، از مبارزان راه فاشیسم یا «حقوق بشر اسلامی» ایراد شده. اصولاً سازمان‌های مدعی دفاع از حقوق بشر در منطقه فقط از حقوق بشر دینی دفاع می‌کنند. به گزارش سایت ناخداکلمب، مورخ 23 مارس 2009 دیده‌بان حقوق بشر از عدم رعایت حقوق «شیعیان بحرین» نیز انتقاد فرموده!

همانطور که در وبلاگ «ننه حوای مبارز» گفتیم، فرهیختگان جمکران برای مطالعات نوروزی پیشنهاداتی ارائه فرموده‌اند. ویژگی آثار پیشنهادی اهل فرهنگ جمکران این است که در میان آن‌ها نام هیچیک از آثار صادق هدایت به چشم نمی‌خورد. علامت تعجب هم نمی‌گذاریم، قضاوت با خوانندگان! جائی که ننه حوای مبارز «شاعر» تلقی می‌شود، فرهیختگان‌اش هم باید با صادق هدایت بیگانه باشند. پیش از استقرار حکومت امام سیزدهم، ساواک شایع کرده بود که رمان‌های صادق هدایت ایجاد یأس و نومیدی می‌کند، و هشدار می‌داد جوانانی که آثار هدایت را می‌خوانند خودکشی خواهند کرد! البته پیشتر به سیاست بلاهت گستر و ابتذال‌پرور دستگاه ساواک اشاره کرده‌ایم و نیازی به توضیح بیشتر در مورد این سازمان استحماری نداریم.

از چندی پیش لجن‌پراکنی به صادق هدایت در آکادمی‌های انگلستان آغاز شده و اینبار سخنان «راوی» و پرسوناژهای تخیلی رمان‌های هدایت «عقاید» نویسنده معرفی می‌شوند! البته در رادیوزمانه هم ماشالله قصاب‌ مؤنث، سرکار خانم پارسی‌پور که از زباله‌دان «احترام به مقدسات» تغذیه می‌فرمایند، به نقد و بررسی یکی از آثار هدایت پرداخته، با اینکار نه تنها میزان فقرفرهنگی که جایگاه رفیع خود را در عرصة بیشرمی به اثبات رساندند. و به این ترتیب ایشان فرصتی یافتند تا ارادت خود را به سیاست فاشیستی «احترام به ادیان» که رادیوزمانه هم مبلغ آن است ابراز کنند.

پس از ارسال پیام نوروزی اوباما برای حکومت جمکران، روزنامة فیگارو، متعلق به صنایع «داسو»، پاسخ علی خامنه‌ای به پیام مذکور را به همراه یک عکس خندان و شادان از وی منتشر کرد! نیش رهبر فرزانه تا بناگوش مبارک‌شان باز شده بود و تلویحاً می‌فرمودند، اگر شما تغییر کنید، ما هم تغییر می‌کنیم، چرا که در هر حال «چنج وی نید»! در واقع چهرة خندان خامنه‌ای بازتابی بود از نیش کارفرمایان فیگارو که از این «نزدیکی» سیاسی تا بناگوش‌شان باز شده بود! ولی چه کنیم که در ذوق کردن کمی شتاب‌ به خرج دادند! البته برنار کوشنر، وزیر امورخارجة فرانسه هم ذوق‌زده اظهار داشت، «ایران، این فرصت طلائی را از دست ندهد!» خلاصه بشتابید برای نماز، که حزب سبزهای فرانسه می‌گوید، دست در دست ما ملت از «جدائی مذهب از دولت» حمایت می‌کند! به نظر می‌رسد همه از هول حلیم در دیگ افتاده باشند، آنهم دیگ جوشان پدرسوختگی!

تا آنجا که ما می‌دانیم هیچکس بجز حاکمیت فرانسه چنین «مطالبات» ابلهانه‌ای ندارد! «جدائی دین از دولت» یک شعار انحرافی است، برای مسکوت گذاردن مطالبات ما ملت که «جدائی دین از سیاست» را خواهانیم! چرا که «دولت» با «سیاست» تفاوت دارد و برخلاف تصور سبزهای فرانسه ما از این «تفاوت» بخوبی آگاه‌ایم! جدائی دین از دولت هیچ مانعی بر سر راه اعمال قوانین تحجر دینی ایجاد نخواهد کرد. به عنوان نمونه در دوران حکومت پهلوی، ظاهراً دین از دولت جدا بود! ولی نعلین‌ها نه تنها از نظر حقوقی، در چارچوب قانون اساسی مشروطه حق نظارت بر قوانین تصویب شده در مجلس را داشتند، که دولت از گسترش توحش مذهبی بر علیه زنان هم به هیچ عنوان ممانعت به عمل نمی‌آورد. خلاصة مطلب پس‌ از جنبش مشروطه قوانین تحجر اسلام و اختیارات نامحدود پدر همچنان بر جامعه حاکم بوده. بهترین نمونة آزادی توحش پدری، ازدواج روح الله خمینی در سن 27 سالگی با یک دختر بچة 12 ساله است که بنگاه خبرپراکنی «بی‌بی‌سی» می‌کوشد با در هم آمیختن تاریخ قمری و شمسی آن را از چشم خوانندگان خود پنهان دارد.

به گزارش سایت ناخداکلمب مورخ 22 مارس 2009، به نقل از ایسنا خدیجه ثقفی، همسر خمینی در سن 93 سالگی درگذشت. تاریخ فوت وی را اول فروردین‌ماه 1388 ذکر کرده‌اند! البته یک روز زودتر یا دیرتر در 93 سالگی اهمیتی ندارد، ولی در محاسبة سن ازدواج ایشان مهم است چرا که به این ترتیب برای محاسبة‌ سن ازدواج خدیجة ثقفی بجای کم کردن عدد 93 از سال 1387، آن را از 1388 کم می‌کنیم و به این ترتیب خدیجة ثقفی در سن سیزده سالگی ازدواج می‌کند، نه در 12 سالگی! در هر حال مهم این است که بدانیم در سال 1308 شمسی که حضرت آیت‌الله ثقفی دختر 12 سالة خود را به عقد یک مرد 27 ساله درمی‌آورند، حدود 23 سال از جنبش مشروطه و حدود 8 سال از کودتای کلنل میرپنج به اصطلاح «ضدآخوند» گذشته، و هیچ قانونی وجود ندارد که آخوند ثقفی را از چنین عمل وحشیانه‌ای باز دارد. پس از کودتای کلنل آیرون‌ساید هم قوانین ایران ازدواج دختربچه‌ها را به هیچ عنوان ممنوع نمی‌کرد. به عبارت دیگر علیرغم جدائی دین از دولت، دست پدر برای اعمال توحش بر فرزندان، به ویژه بر دختران باز بوده.

اگر سن ازدواج را قانون انسان‌محور تعیین کند، پدری که طبق رسوم توحش صدر اسلام دخترش را در دوازده ‌سالگی وادار به همخوابگی با یک مرد 27 ساله می‌کند، و همچنین «شاه داماد» به دادگاه و زندان فرستاده خواهند شد. جدائی «دین از دولت» که نعلین‌پرست‌های فرانسه به ما اهداء کرده‌اند، امکان محدود کردن اختیارات پدر را تأمین نمی‌کند، پس تبریکات صمیمانة «آنجلیکا بی‌یر» ارزانی سایت آخوندپرور رادیوزمانه. خانم «آنجلیکا بی‌یر» بهتر است برای «عیدالکبیر» به مسلمانان متعهد «تبریک» بگویند.

حزب سبزها ضمن «تبریک» نوروز و «فرا رسیدن بهار» همبستگی خود را با مردم ایران در مبارزات‌شان برای دمکراسی هم ابراز کرده. بله، این حزب که از مدافعان احترام به ادیان و دفاع از مقدسات است ناگهان با دیکتاتوری ولایت فقیه مخالف شده‌! حتماً دیکتاتوری تازه نفس‌تر و بهتری برای مردم ایران سراغ کرده که طبق روال مرسوم می‌باید در اسرع وقت جایگزین دیکتاتوری فرسوده شود. بهترین ابزار جایگزینی دیکتاتوری فرسوده با یک حکومت سرکوبگر تازه نفس همچنان که در سال 1979 شاهد بودیم، دخیل بستن به امامزادة «حقوق بشر» و «دمکراسی» جهت تشویق شورش و سازماندهی براندازی است. به همین دلیل اینروزها، همة جیره خواران استعمار برای شرکت در مسابقات سگ‌دوانی ناخداکلمب در جمکران آماده شده‌اند. از دارودستة فاشیست‌های «تحکیم وحدت» گرفته تا فالانژهای مدعی دفاع از حقوق بشر در داخل و خارج مرزها. خوشبختانه تلویزیون «بی‌بی‌سی» هم در محل حضور دارد که با آشوب‌طلبان آناً «مصاحبه» می‌کند تا برنامة تولید «رهبرکبیر» از زباله را به مورد اجرا ‌گذارد. و خلاصه ابزار لازم جهت بسیج روسپی‌های سیاسی و استقرار دمکراسی‌های ‌سرگذر و کوچه و خیابانی آماده است.

بهتر است به تشکل‌های سیاسی کشورهای عضو ناتو چند نکتة‌ مهم را یادآور شویم. نخست اینکه، ما خواهان «تغییرات خیابانی» نیستیم، پس ساواک زحمت نکشد! نیازی به حضور اوباش تحکیم وحدت در خیابان‌ها نیست. دیگر اینکه ما ملت برای تنظیم مطالبات دمکراتیک خود هیچ نیازی به پشتیبانی اعضای سازمان ناتو نداریم. از این گذشته ما «صغیر» و «مهجور» نیستیم و برای تأمین حقوق و آزادی‌های اجتماعی هیچ احتیاجی به «قیم» هم نداریم! منافع ملی ما ایرانیان با منافع حاکمیت فرانسه و دیگر اعضای ناتو نمی‌تواند همسوئی‌ داشته باشد، پس دلیلی ندارد که احزاب سیاسی فرانسه و یا تشکل‌های سیاسی دیگر کشورهای عضو ناتو، ضمن تحریف مطالبات ما از مطالبات دمکراتیک ما در ظاهر حمایت هم بفرمایند!

به یاد داریم که در سال 1978 حزب کمونیست فرانسه هم ضمن سینه زدن برای خمینی، از آزادی ملت ایران دفاع می‌کرد! اینروزها نوبت دفاع از «آزادی» ایرانیان به حزب سبزها رسیده که قصد دارد شعار انحرافی «جدائی دین از دولت» را به عنوان «شرط اساسی دمکراسی» به ما حقنه کند. این دمکراسی نوین در آشپزخانة ناتو طبخ شده و مردم ایران باید حدود سی سال به ضرب چماق و سرنیزه آنرا میل کنند تا منافع دمکراسی‌های تفنگ فروش آمریکا و اروپا تأمین شود.

در این راستا لازم است مردم ایران برای مبارزه با «اهریمن» آمادة «جنگ» شوند. این چکیدة سخنان «نوروزی» مستر ایرج گرگین در سایت «رادیو فردا» است که در آن نقش اهریمن را هم مسلماً روسیه باید ایفا ‌کند! چون تا آنجا که ما می‌دانیم نوروز ارتباطی با دین زرتشت و اهریمن و اینجور مسائل نداشته و ندارد. نوروز بر اسطورة جمشیدشاه تکیه کرده، نه بر دین زرتشت. از این گذشته، در دین زرتشت مبارزه با اهریمن، ‌ «جنگ» نیست! پرهیز از کارهای ناشایست است، از جمله پرهیز از دروغگوئی‌! آورده‌اند که اهورامزدا در نبرد خود با اهریمن او را به زنجیر «زمان» گرفتار کرد تا زندگی جاودان نیابد. به عبارت دیگر پایان جهان هستی پایان اهریمن خواهد بود و به این ترتیب اهریمن از مرگ گریزی نخواهد داشت. روشن‌تر بگوئیم او هرگز به اهورمزدا دسترسی ندارد، چرا که اهورامزدا جاودان است. بگذریم و بازگردیم به تشویق شورش و براندازی در ایران و بیانیة حزب سبزهای فرانسه که می‌گوید:

«در کنار شما ما از برقراری اصل جدائی مذهب از دولت که شرط اساسی دمکراسی است[...] حمایت می‌کنیم.»

بیانیة سبزها که در سایت «رادیوزمانه» هم انتشار یافته شباهت زیادی به بیانیة «رودة سگ اصحاب کهف» دارد که پیشتر به آن اشاره کردیم و گفتیم دستپخت ساواک جمکران باید باشد. ولی اصل مطلب در بیانیة سبزها تحریف دمکراسی ‌و اختراع «جدائی دین از دولت» به عنوان اصل اساسی دمکراسی است. در حالیکه مطالبة ما «جدائی دین از سیاست» است. البته «سبزهای فرانسه» در این میدان فریب تنها نیستند! آقای لاهیجی هم اینان را همراهی می‌کنند.

سایت رادیوزمانه، مورخ 3 فروردین‌ماه سال‌جاری سخنان عبدالکریم‌ لاهیجی را پیرامون حقوق بشر در ایران منتشر کرده. گویا عمادالدین باقی خواهان تأسیس «وزارتخانة حقوق ‌بشر» در ایران شده است! بله پاسدار باقی، که یک جایزة حقوق بشر هم از فرانسه در جیب دارند، هنوز نمی‌دانند که قانون اساسی جمکران خود ناقض اعلامیة جهانی حقوق بشر است، و به همین دلیل دولت نمی‌تواند یک وزارتخانه درست کند که وظیفه‌اش مبارزه با اجرای قانون اساسی حکومت اسلامی باشد! همانطور که می‌بینیم غربی‌ها برای توزیع جوایز هر کس و ناکسی را انتخاب نمی‌کنند، «بهترین‌ها» را پیدا می‌کنند! نمونه‌اش همین شیرین عبادی، نمونه‌اش کمپین آش نذری و «سیمین دوبووار» جمکران، و نمونه‌اش دهها و دهها نمونة دیگر در عرصة فرهنگ و هنر. و اما بشنویم از «واکنش» حقوقدانانة آقای لاهیجی به پیشنهاد پاسدار باقی!

جناب لاهیجی می‌فرمایند، «قانون اساسی حکومت اسلامی ناقض حقوق بشر است.» و کاملا هم حق دارند. البته ما هم بارها و بارها به ویژه در وبلاگ «مونولوگ تحجر» به این مطلب اشاره کردیم که همة مدافعان قانون اساسی حکومت اسلامی از جمله شیرین عبادی وشرکاء آشکارا خواهان نقض حقوق بشر در ایران هستند. ولی آقای لاهیجی در ادامة سخنان خود می‌فرمایند، دفتر و دستک شیرین عبادی از حقوق بشر دفاع می‌کرده است! و اینجاست که سخنان آقای لاهیجی به عنوان حقوق‌دان و مدافع حقوق بشر، در واقع منطق را به چالش می‌طلبد درست مانند پروپاگاند!

جناب لاهیجی می‌گویند، قانون اساسی حکومت اسلامی ناقض حقوق بشر است، و همزمان شیرین عبادی که مدافع همین قانون اساسی است، از نظر ایشان مدافع حقوق بشر به شمار می‌رود! از همه مهم‌تر، ایشان خواهان آن‌اند که حکومت اسلامی، در داخل مرزهای خود به تشکل‌هائی‌ اجازة فعالیت بدهد که فعالیت‌شان نقض قانون اساسی همین حکومت است! این عجیب‌ترین و غیرمنطقی‌ترین پیشنهادی است که یک به اصطلاح حقوق‌دان می‌تواند مطرح کند. کدام حکومت دست به چنین عمل احمقانه‌ای می‌زند؟

نکتة دیگری که آقای لاهیجی به آن اشاره دارند، استقلال مالی کانون‌های مدافع حقوق بشر از حاکمیت است. البته چنین استقلال‌های رویائی در عرصة واقعیت وجود ندارد، حتی در کشور فرانسه که جناب لاهیجی کارمند دولت آن هستند، چنین استقلالی را نمی‌توان مشاهده کرد. به فرض که چنین استقلالی از حاکمیت امکانپذیر باشد، مخارج کانون‌های مدافع حقوق بشر در ایران از کجا می‌باید تأمین ‌شود؟ مهم است بدانیم چه کسانی و چه سازمان‌هائی هزینة فعالیت گروهی را تأمین می‌کنند که در ایران از حقوق بشر دفاع خواهد کرد.

روشن‌تر بگوئیم باید مشخص شود «کارفرما» کیست؟ هر چند ما نیک آگاهیم که کارفرمایان دارودستة عبادی محافل مدافع فاشیسم‌‌اند و نمی‌توانند هیچ ارتباطی با حقوق بشر داشته باشند. برای اینان حقوق بشر به یک ابزار سیاسی تبدیل شده که برای اعمال سیاست انسان‌ستیز سرکوب و شورش در کشور ایران از آن بهره می‌گیرند. دفاع جیمی کارتر منفور از حقوق بشر را هنوز فراموش نکرده‌ایم. هدف گروه برژینسکی از دمیدن در شیپور حقوق بشر، براندازی، کودتا و جنگ در منطقه برای ایجاد اتحاد جماهیر اسلامی بود. ظاهراً آقای لاهیجی فراموش کرده‌اند که سازمان ناتو با توسل به شعار حقوق بشر 30 سال پیش در ایران کودتا کرده:

«ما باید به طور مستقل کارمان را در دولت‌ها ادامه بدهیم [...] ضمن اینکه استقلال نظر، استقلال سیاسی و استقلال مالی خودمان را از حکومت‌ها حفظ کنیم.»

چنین شرایطی در واقعیت نمی‌تواند وجود داشته باشد. این استقلال یک سراب فریبنده بیش نیست. هیچ سازمانی نمی‌تواند در یک کشور خارج از حاکمیت قرار گیرد. و در ایران چنین سازمان‌هائی تحت نظارت مستقیم استعمار فعالیت خواهند داشت. این همان به اصطلاح «استقلالی» است که حکومت اسلامی را با تکیه بر پنتاگون و سازمان سیا به ما تحمیل کرده. چنین استقلالی فقط در رویای «یوتوپیا» می‌تواند وجود داشته باشد ولی در عرصة واقعیت یک «استقلال موهوم» بیش نیست، و نتیجه‌ای جز فاشیسم نخواهد داشت؛ بشر را به «یوتوپیا» راهی نیست.



نسخة پی‌دی‌اف ـ اسکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ اسپیس

نسخة پی دی‌اف ـ داک‌ستاک

...

یکشنبه، فروردین ۰۲، ۱۳۸۸



«ننه حوای» مبارز!

...
در تأئید وبلاگ «کور و زیردریائی» تکرار می‌کنیم، برای درک رخدادهای سه دهة اخیر در ایران هیچ نیازی به ترهات پراکنی میرزابنویس‌های آستان مقدس «ناتو» نداریم. ما از قدرت تفکر و تجزیه و تحلیل مسائل جامعة ایران برخورداریم. اهداف استراتژیک سازمان ناتو در منطقه و اولویت‌های آنرا نیز بخوبی می‌شناسیم. ما نیک می‌دانیم که اعمال کنترل بر مسیر عبور انرژی رایگان از خلیج فارس، ممانعت از گسترش راه‌های ارتباط زمینی میان کشورهای منطقه و به ویژه تداوم بحران در افغانستان و پاکستان برای انسداد کریدور «شمال ـ جنوب» چارچوب سیاست‌های جنایتکارانة سازمان ناتو را تشکیل می‌دهد. سیاستی که دهه‌هاست با توسل به حکومت‌های خودفروختة ایران و اسرائیل در کل منطقه اعمال می‌شود؛ سیاستی که به روزهای آخر عمر خود نزدیک ‌شده. در هر حال نارضایتی مردم از یک حکومت دست نشانده کاملاً طبیعی است، ولی هر جا مردم ناراضی باشند «انقلاب» نمی‌شود. آنچه در سال 1357 در ایران رخداد، سازماندهی یک کودتا در پس پردة جنجال و آشوب بود. امثال «فرد هالیدی» و دیگران هر قدر معلق بزنند، واقعیت کودتا به «انقلاب» تبدیل نخواهد شد. همچنانکه با اجماع جهانی، حکومت گورکن‌ها را نمی‌توان «ضدامپریالیست» معرفی کرد.

حکومت گورکن‌ها دو برخورد متفاوت با «مرگ» دارد، زوزه و روضه درسوگ «خودی‌ها» و سکوت در برابر مرگ غیرخودی‌ها. اگر خودی‌ها به مرگ طبیعی بمیرند، گورکن‌های بادستار و بی‌دستار ضمن ارسال پیام‌های مضحک و ابلهانه بلافاصله دانشگاه سابق تهران را به محل برگزاری مراسم پرشکوه مرده‌خوری و زوزه‌کشی تبدیل می‌کنند، و هیچیک از دانشجونمایان مبارز «تحکیم وحدت حوزه و دانشگاه» به این عملیات مهوع که فضاسازی بر علیه موجودیت یک مرکز تحقیقاتی و فرهنگی است اعتراضی ندارد. اینان نمی‌گویند دانشگاه محل برگزاری نمازجمعه و یا مراسم مرده‌خوری نیست! ‌ چرا که دانشجونمایان کذا به اجرای سیرک «هفت سین در مقابل اوین» مشغول‌اند، و فرصت پرداختن به این مسائل بی‌اهمیت را ندارند. مراسم مهم‌تری در پیش است، از جمله بازداشت نمایشی با دستبند، و به دنبال آن مصاحبه با تلویزیون «بی‌بی‌سی» پس از آزادی! بجز محمد ملکی، پای ثابت سیرک کذا «بهاره هدایت» است که راه و رسم «مبارزات» را از «حوا» آموخته. البته همان حوای شعر سیمین بهبهانی!

بله امروز تلویزیون «بی‌بی‌سی» با یکی از اراذل تحکیم وحدت که در سیرک «هفت‌سین در برابر اوین»، به قول خودش با «دستبند» دستگیر شده بود، مصاحبه می‌کرد! ایشان که از دانشجونمایان اصیل و محترم و مبارز حکومتی به شمار می‌روند با لحن داش‌مشتی‌ها تأکید فرمودند، «خیلی برخوردشون موهن بود، و ...» و ما متوجه شدیم در حکومت جمکران دو نوع زندانی وجود دارد. نوع اول، زندانی تشریفاتی است و نوع دوم، زندانی واقعی! زندانی تشریفاتی شامل اعضای تشکل‌های سرکوبگر لات‌الله و داس‌الله می‌شود. اینان با جاروجنجال، و پس از درگیری با نیروهای انتظامی بازداشت می‌شوند و پس از تحمل توهین و شکنجه بدون آنکه یک خراش بردارند، از زندان آزاد شده،‌ با اسم و رسم و عکس و تفصیلات در برابر خبرگزاری‌های جهانی بلبل‌زبانی می‌کنند! ولی نوع دوم مانند «میرصیافی» به زندان می‌روند و در کوتاه مدت به «مرگ طبیعی» از زندان اوین آزاد می‌شوند. کسی ‌هم پاسخگوی قتل آنان در زندان نیست. چرا که اعضای سازمان ناتو، اربابان گورکن‌ها در بلاد غرب، در به در به دنبال «وجه مشترک» با ایرانیان می‌گردند. اینان که به دلیل مخالفت سیاست‌های تعیین کنندة منطقه‌ای نتوانستند با کمک نوکران‌شان در جمکران یک جنگ نمایشی بر ملت ایران تحمیل کنند، حال با کاسة گدائی به دنبال «وجه مشترک» دوان‌اند.

چو بمبی به درد آورد روزگار
دگر بمب‌ها را نماند قرار

بله! از این تک بیت یک مصراع در کاریکاتور وبلاگ «کور و زیردریائی» آورده بودیم. بیت مذکور وصف‌الحال اعضای سازمان ناتو است که به دلیل ناکامی در جنگ‌افروزی پشت‌سرهم برای ما ایرانیان «نوروزتان پیروز» می‌خوانند. حتی دولت اسرائیل هم که‌ در توهمات «سیمور هرش» حداقل هفته‌ای یکبار ایران را با خاک یکسان می‌کرد، و همة نمازگزاران «مهاجر» ایرانی‌نما در فرنگ پشت سرش «نماز بمب» به جا می‌آوردند، هم‌صدا با «آنجلیکا بی‌یر» سخنگوی آخوندپرست‌های ‌«سبز» برای ما ایرانیان «نوروزتان پیروز» می‌خواند!

البته داس‌الله را با «نوروز جمشیدی» کاری نیست. اصحاب داس برای هم‌صدائی با نعلین‌ها، «آغاز بهار» را بجای نوروز نشانده‌اند که دل ناخداکلمب را از دو طریق به دست آورند. از یکسو وجه مشترک خود با «هوگمانی» اسکاتلندی‌ها را حفظ کنند، و از سوی دیگر با نفی ریشة اسطوره‌ای نوروز جبهة «‌‌عنترناصیونال‌ایسم» یا همان «امت» را تقویت کرده باشند. چرا که «وجه مشترک» اصحاب داس با «امت» همانا عشق اینان به اسلام و امام و مرده‌پرستی و سوگواری و نوحه و روضه و زوزه است.

به مناسبت پاک شدن زمین از وجود پلید آخوند «ایرانی»، از سگ‌های‌ هار و بلندپایة وابسته به کارخانة رجاله پروری، که ریاست «ساتاس» در شهر قم را بر عهده داشت، آخوند سعیدی، نمایندة‌ خامنه‌ای در سپاه پاسداران می‌گوید، روحانیت همواره با تفکر وارداتی مبارزه کرده است! بله این سخنان ابلهانه در مهرنیوز، مورخ 22 مارس 2009 منتشر شده تا هیچکس «باور» نکند که متن وقوقیه‌های جمعه، مانند شخص «رهبرکبیر انقلاب» و فمینیسم اسلامی و دیگر جنبش‌های «مترقی» و «دینی» از خارج وارد می‌شود تا تنور «مقدسات» ادیان توحش ابراهیمی در کشور ایران گرم بماند!

و خلاصه اعضای ناتو به صدور ایدئولوژی دینی اکتفا نمی‌کنند، اینان دست به کار صدور «تاریخ» هم شده‌اند. در این راستاست که «بی‌بی‌سی» برای ارائة ویراست نوینی از تاریخ ایران با ژنرال هویزر و فرح پهلوی «گفتگو» می‌کند! می‌دانیم که به زعم اینان ساواک به فرح پهلوی گزارش مشروحی از جنایات خود ارائه می‌کرد، و از همین رو فرح پهلوی امروز می‌تواند به ما ملت بگوید جریان «انقلاب» اصلاً چه بوده! یا مثلاً هویزر، فرماندة‌ جهادیون اسلام‌پناه که با سازماندهی کودتا در ترکیه، پاکستان و ایران کل منطقه را به نکبت اسلام سیاسی آلوده است، ‌ به ما خواهد گفت، راستش، دروغ چرا، ما کودتا کردیم تا ایران به پشت جبهة جهاد با کمونیست‌های «ملحد» تبدیل شود! کودتا کردیم که ایران را تجزیه کنیم، کودتا کردیم که پس از فروپاشی قابل پیش بینی اتحاد جماهیر شوروی یک پا در سواحل خزر داشته باشیم، یک پا در جمهوری‌آذربایجان، یک پا در ایالت آذربایجان، یک پا در چچنی «آزاد» و یک پا هم ... بله تعجب نکنیم! سازمان ناتو، درست مانند فرمانده‌اش، پنتاگون، هیچ وجه مشترکی با انسان و آدمیزاد ندارد. این سازمان از «هزارپایان» خونخوار است و امروز هزارپای‌اش نه تنها در عراق و افغانستان که در ایران هم گیر کرده! چرا که روسیه پیشنهاد آمریکا برای «معامله» بر سر ایران را بار دیگر رد کرد!

به یاد داریم که دیمیتری مدودف طی سفر اخیر خود به اسپانیا، در پاسخ به پیام اوباما فرمود، «نی‌یت»! بلافاصله پس از انتشار پاسخ منفی رئیس جمهور روسیه به درخواست رئیس جمهور ایالات متحد، رسانه‌های غرب ضمن معلق زدن جمعی اعلام داشتند، «پیام اوباما در مورد معامله بر سر ایران نبود!» بله به این می‌گویند «سگ تربیت شده.» سگ سخنگو و سگ نویسنده. خلاصه‌ سگ‌هائی که بخوبی دروغ می‌گویند و می‌نویسند تا با این دروغ‌ها «پرستیز» ارباب محفوظ بماند.

اما در واقع تمایل معامله بر سر ایران از دورة دوم ریاست جمهوری بوش، زمانیکه ایالات متحد و نوکران‌ شیعی مسلک‌اش در عراق از تجزیة این کشور عاجز مانده و در گسترش جنگ به ایران نیز شکست خوردند، به دولت روسیه ارائه شده بود. حدود چهار سال است که لاوروف، وزیر امور خارجة روسیه در هر فرصتی رسماً اعلام می‌کند که «سیاست روسیه در قبال ایران تغییر نخواهد کرد.» و حدود چهارسال است که یک پاک کن و یک چوبدستی به دست احمدی نژاد داده‌اند که ضمن جهش و پرش هسته‌ای، روزی پنج نوبت اسرائیل را از نقشة جغرافیا «پاک» کند، تا هم نیروگاه بوشهر به راه نیفتد، هم ایالات متحد و اتحادیة اروپا بتوانند ملت ایران را تحریم کنند و از همه مهم‌تر فعلة فاشیسم واردات از بازار سیاه را افزایش دهد. این است رمز آبادی بانک‌های انگلستان در امارات! از مطلب دور افتادیم بازگردیم به «صدور تاریخ!»

سایت رادیو فرانسه، مورخ 15 مارس 2009، در مطلبی به قلم عزیز احمدفرد، تحت عنوان «قیام بیست‌ و چهار حوت هرات» تاریخ تهاجم نظامی شوروی به افغانستان را یکسال به عقب برده، می‌نویسد:

«چند ماه بعد از اشغال افغانستان توسط ارتش سرخ [...] در اول حوت [اسفندماه] 1357[...] سربازان فرقة جلال آباد [...] دست به شورش زدند[...]»

در صورتیکه تهاجم نظامی ارتش سرخ به افغانستان حدود دو ماه پس از اشغال سفارت آمریکا توسط عملة ساواک در سال 1358،‌ یا بهتر بگوئیم در آخرین روزهای سال 1979 آغاز شد. روز 27 دسامبر سال 1979، ارتش سرخ پس از 3 روز درگیری کابل را اشغال می‌کند. مشخص نیست چرا رادیو فرانسه تهاجم نظامی شوروی به افغانستان را مقارن با کودتای 22 بهمن سال 1357 در ایران رویت کرده؟ شاید فرد هالیدی به حضرات گفته «انقلابیون» ایران مانند انقلابیون کوبا سوسیالیست بودند و به همین دلیل ارتش سرخ به افغانستان حمله کرد تا انقلاب کبیر «سوسیال‌نعلین‌ایسم» به جمکران محدود نماند! ولی اینجا یک اشکال عمده پیش می‌آید و آن اینکه اگر به ادعای فردهالیدی و دیگر قلم‌زن‌های بارگاه عموسام، حکومت جمکران ضدامپریالیست به شمار می‌رفت، چرا ضمن دریافت اسلحه از اسرائیل و آمریکا، با ترکیه و پاکستان جبهة متحد تشکیل داده بود، و علی‌خامنه‌ای به دیدار ضیاءالحق، نوکر چهار ستارة ‌سازمان سیا ‌شتافت و او را برادر عزیز ملت ایران خواند؟

حال که به پاکستان رسیدیم چند کلمه هم در باب فروپاشی برنامة ایجاد آشوب در این کشور بیاوریم. چرا که «چودری»، قاضی «شریف» و دست پروردة استعمار به جایگاه خود بازگشت، و بساط آشوب‌طلبی فروکش کرد! پیشتر گفتیم که سیاست ناتو در پاکستان سیاست آیندة این سازمان در ایران خواهد بود. برنامة اولیة پنتاگون در این کشور تجزیة پاکستان جهت ایجاد کشور «پشتون‌ستان» بود که بحران همزمان در افغانستان، ایران و هند گسترش یابد. ظاهراً از وقتی که زیردریائی‌ اتمی و کشتی جنگی آمریکا در تنگة هرمز «کور» شدند، چشم‌های پنتاگون باز شد و فهمید که «مسجد جای گ... نیست!»

اما اگر چشمان پنتاگون باز شده، دوران نابینائی واشنگتن پست و شرکاء هنوز به پایان نرسیده. واشنگتن پست، سخنگوی حاکمیت آمریکا، ضمن سینه زنی برای هاله اسفندیاری، عضو فعال شبکة براندازی و رکسانا صابری می‌نویسد، وزارت اطلاعات ایران از فعالیت‌های صلح‌آمیز زنان جلوگیری می‌کند! و خلاصه بسیاری از زنان از «شنیدن» اشارة مستر پرزیدنت به «روزی نو» در مناسبات بین تهران و واشنگتن محروم مانده‌اند. ترجمة این مطلب در سایت صدای آمریکا موجود است.

البته اشارة واشنگتن پست به رکسانا صابری، هاله اسفندیاری و دیگر پادوهای مؤنث کاخ‌سفید است نه به زنان ایران. چرا که زنان ایران برای رسانة کذا به همین ‌آزادزنان آخوندپرست محدود می‌مانند، به ویژه اگر تابعیت مضاعف هم داشته باشند. این رسانة «نابینا» و «کوردل» ادعا می‌کند که وزارت اطلاعات به میل خود هر که را بخواهد دستگیر می‌کند و خلاصة مطلب، ملت ایران! بدانید و آگاه باشید که ساواک جمکران از «ما» دستور نمی‌گیرد! و در آستانة خیمه شب‌بازی انتخابات، «ما» از طریق تحریک افکار عمومی نمی‌خواهیم شما را به پای صندوق‌های مارگیری بکشانیم تا با «حضور»گسترده‌تان در انتصابات حکومت امام سیزدهم برای نوکران‌مان کسب مشروعیت کنیم! بله، ابداً چنین نیست! می‌دانیم که آمریکا از طرفداران «دمکراسی» است، ولی خوب این دمکراسی در مناطق نفتخیز در لجنزار مقدسات مدفون شده چرا که منافع کاخ‌سفید چنین ایجاب می‌کند! در کشورهای منطقه به ویژه در ایران، «باورهای» متحجر و مقدس همان دمکراسی است، و در چنین دمکراسی‌ای یک حکومت دمکراتیک با قوانین «انسان‌محور» باعث مرگ می‌شود، مرگ منافع آنگلوساکسون‌ها.

سایت رادیو فردا، برای اثبات پشتیبانی آمریکا از زنان ایران یک عکس «سکسی» هم از سیمین بهبهانی منتشر کرده که در آن شاعرة شهیر شباهت فراوانی به آیت‌الله خمینی دارد! البته با موهای طلائی! «سیمین دوبووار» یک روسری گل‌منگلی بر سر کرده و نیمی از گیسوان طلائی‌اش را هم در معرض دید همگان قرار داده. ایشان آرایش تندی کرده‌اند تا کسی در آزادی‌خواهی‌شان تردید نکند. از شما چه پنهان حاجیه سیمین بهبهانی یک شعر تقریبا بندتنبانی هم سروده‌اند که «آدم» و «حوا» در آن نقش فعالی ایفا می‌کنند و خلاصه «ننه حوا» خطاب به باباآدم می‌گوید، بیا! و از اینجور حرف‌ها! البته تعبیر بد نکنید، می‌گوید «بیا مبارزه کنیم!» به عبارت دیگر سیمین‌جان یک شعر عاشقانة معنوی با قافیة «کشک» سروده‌اند که هم «مبارزات» دارد، هم ادیان ابراهیمی و هم «عشق»، به معنای «مبارزه!» دردسرتان ندهم شعر خانم بهبهانی هم «امتی» است هم «توده‌ای»، و هم نهایت امر به مصداق «قافیه چو تنگ آید، شاعر به جفنگ آید» به راستی جفنگ است. البته ما قصد توهین به سیمین دوبووار جمکران را نداریم، چرا که ایشان زحمت کشیدند و شعر کذا را با هزار عشوه و کرشمه برای مستمعین قرائت کردند. ولی اگر نظر ما را بخواهید، ننه‌حوای گریان جمکران ما را به یاد شاعران «داس‌مسلک» می‌اندازند که سی‌سال پیش پشت سر خمینی مبارزات می‌فرمودند و امروز در «بی‌بی‌سی» نقش باباطاهر حیران و پشیمان را ایفا می‌کنند.

به گزارش مهرنیوز، مورخ 22 مارس 2009، نویسندگان فرهیختة جمکران برای مطالعات نوروزی چندین و چند اثر ادبی هم توصیه کرده‌اند، و از آنجمله است «برف سیاه»! بله، بهترین عنوان کتاب برای نوروز همین «برف سیاه» باید باشد؛ هم سرمای زمستان را تداعی می‌کند هم رنگ مورد علاقة حکومت گورکن‌ها را. ما هم به کارفرمایان واشنگتن پست توصیه می‌کنیم برای ‌کشاندن مردم به پای صندوق‌های مارگیری «صحیفة نور» را مطالعه کنند تا یاد بگیرند هنگام نگارش مقالات کشکی در دفاع از براندازان مؤنث با هدف بازارگرمی برای انتخابات حکومت اسلامی باید با پای چپ وارد شد.



نسخة پی‌دی‌اف ـ اسکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ اسپیس

نسخة پی‌دی‌اف ـ داک‌ستاک

...