جمعه، شهریور ۰۱، ۱۳۹۲

کورسک و کمانگیر!


 

تاکنون مناسبت‌های پیروزی ارتش سرخ بر ارتش «شکست‌ناپذیر»‌آلمان نازی با پیشرفت‌های چشمگیر حکومت جمکران در زمینه‌های نظامی تقارن زمانی می‌یافت.  ولی اینبار،   در 70امین سالگرد «نبرد کورسک»،  شاهد «پیشرفت» جمکرانیان در عرصة اسطوره‌های ایران هستیم؛   اکبر رفسنجانی با یک پرش از صحرای حجاز در صدر اسلام خارج شده و با نعلین و دستار بجای «آرش کمانگیر» نشسته!   سایت دویچه‌وله تصویری از «کمانگیری» اکبر قاتل در حیاط منتشر کرده.

 

هیاهوی بی‌بی‌سی و رادیوفردا پیرامون پهلوی دوم،   مصدق،  کاشانی و رخدادهای ماه اوت 1953،  در واقع برای پنهان داشتن ارتباط این رخدادها با دو جنگ جهانی و کودتای میرپنج است.   کودتائی که با هدف تبدیل کشور ایران به پشت جبهة توحش نازیسم سازمان یافت و نیازی نیست‌که بگوئیم این کودتا،   همچون کودتاهای 19 اوت 1953 و 11 فوریه 1979  نمی‌توانست بدون توافق ضمنی بلشویک‌ها سازمان یابد.   در هر حال،   هدف از «گفتگو، گزارش و مصاحبه» در مورد کودتای 28 مرداد،   بازتولید ویراست‌های رسمی «مک‌کارتیسم» و گسترش دامنة حماقت و توحش در جامعة ایران است.

 

از مجموع گزارش‌های بی‌بی‌سی،  رادیوفردا و دویچه‌وله می‌باید به چندین نتیجة ابله‌پسند رسید و پذیرفت که،   مصدق طرفدار دمکراسی بوده و ‌می‌خواست تولید و صادرات نفت تحت نظارت دولت ایران باشد!   حال آنکه در یک دمکراسی مدارس مختلط را ممنوع نمی‌کنند؛   ‌مانع فعالیت حزب کمونیست نمی‌شوند،   و بهره‌برداری از یک صنعت گسترده را در یک کشور فاقد قابلیت‌های فنی و تجاری یک‌شبه به دست «مردم» و قضا و قدر نمی‌سپارند،   و ... و از همه مهم‌تر اینکه،‌  در یک نظام دمکراتیک،  دفاتر روزنامه هدف تهاجم چماقدار قرار نمی‌گیرد!   این مختصر را گفتیم تا دو نکته اساسی روشن شود.   نخست اینکه مصدق هر چه بود،  طرفدار دمکراسی نبود!   دیگر آنکه سناریوی «ملی کردن نفت» با هدف قرار دادن نفت ایران در انحصار اردوگاه غرب تنظیم شد و بس.   و به همین دلیل نیز آتش‌بیاران آن،  خصوصاً شخص مصدق متعلق به باندهائی بودند که جملگی از دیرباز در خدمت بریتانیا گام برمی‌داشتند.

 

به عبارت دیگر شعار فریبندة‌ «نظارت دولت ایران بر تولید و صادرات نفت» را فقط برای ایجاد اجماع در دهان نخست‌وزیر «محبوب و مردمی» گذاشته بودند.   به فرض محال که دولت ایران بر تولید نفت نظارت مستقل وکامل اعمال کند،   برای صادرات نفت به «خریدار» نیاز دارد.  ساده‌تر بگوئیم،  هر چه تولید شود،  الزاماً به فروش نخواهد رسید!   چرا که اقتصاد  «دوسویه» است،  نه مردمی!   روشن‌تر بگوئیم،  فتوی و چماق و چادر و عربده‌جوئی جز ایجاد بحران اقتصادی  هدف دیگری دنبال نمی‌کند و رخدادهای اخیر زنجان و اراک نیز شاهدی است بر این مدعا.

 

دولت جمکران «مردم» را دوباره به صحنه آورده تا اخراج کارگران را «خواست مردم» جلوه دهد!   سازمان دادن حکومت به تظاهرات گلة طرفدار محیط زیست،   آنهم در مملکتی که مسائل محیط زیستی در برنامه‌ریزی‌های دولت هیچگاه محلی از اعراب نداشته،   فقط و فقط  زمینه سازی برای تبدیل کشور ایران به «بازار مصرف» است.   به این ترتیب،   حکومت ملایان می‌تواند با حذف تولید و طبقة کارگر،   به دوران توحش صدر اسلام بازگردد و زمینة مساعد را برای تاخت و تاز محمدصاد هزارة سوم،   ‌یا همان آنگلوساکسون‌ها که این‌روزها سخت به افلاس افتاده‌اند،  فراهم آورد.  

 

افلاس آنگلوساکسون‌ها «ادوارد سنودن» را با جاسوس در ترادف قرار داد و روند تلطیف مقامات حکومت جمکران را نیز شتاب بخشید.   اینچنین بود که در عرصة‌ «ادبیات و سیاست»  جمکرانیان به پیشرفت‌های چشمگیری نائل آمدند!  در زمینة سیاسی،   لائیسیتة‌ میرحسین موسوی و خشونت‌طلبان سبز به «اثبات» رسید؛   علی خامنه‌ای هم اهل ادب و هنر از آب درآمد،   کیهان توانست «حقیقت» ‌تاریخی کشف کند،   و ‌نشان صلح هم به اکبر رفسنجانی تعلق گرفت.  و اما در زمینة ادبیات ـ رمان  ـ  «پیشرفت‌ها» چشمگیرتر است!   ‌چرا که در این عرصه شاهد حذف همزمان انسان و زمان و مکان هستیم!   بررسی «ادبیات اوباش» را به وبلاگ دیگری موکول می‌کنیم،   و مطلب را با ترادف یافتن «ادوارد سنودن» با جاسوس ادامه می‌دهیم!

 

روشن است که چنین ترادف جادوئی‌ای را فقط می‌توان در دکان مم صادق خرازی مشاهده کرد.   «مم‌صادق» که همچون سگ هرزه‌مرس برای نشاندن «فتوی » بجای قوانین و مقررات بین‌المللی له له می‌زند،   چنان از هول حلیم «جنگ سرد» در دیگ حماقت افتاده که تزار روسیه را هم با سزار اشتباه گرفته:‌

 

«روسیه سابقة بسیار قدرتمندی در جاسوسی دارد[...] تاریخ جاسوسی در این کشور به دوران حکومت سزارها [...] ‌بازمی‌گردد[...]‌‌ یک ضرب‌المثل قدیمی در روسیه می‌گوید[...] هیچ چیزی مثل جاسوسی نیست [...] اسنودن [...] ‌این روزها [...] دوباره ماجرای جاسوسی‌های روسیه را بر سر زبان‌ها انداخته [...]»  

منبع: دیپلماسی ایرانی،   مورخ 19 اوت 2013 

 

بله،   همچنانکه می‌بینیم در 60 امین سالگرد کودتای آنگلوساکسون‌ها،  محفل شیخ‌وشاه به دوران نورانی جنگ‌سرد بازگشته تا ضمن مزمزه کردن «دمکراسی مصدق» در آغوش «پدر» پناه گیرد.   باشد که جایگاه مدافع حقوق بشر و آزادی بیان را هم برای آنگلوساکسون‌ها محفوظ نگهدارد!   ولی خوب شرایط در مسیر دیگری متحول شده!

    

تهدید خبرنگاران و تهاجم پلیس بریتانیا به دفتر «گاردین» ـ  در رابطه با ماجرای سنودن ـ  تقابل آشکار آنگلوساکسون‌ها را با «آزادی بیان» و «حریم خصوصی»،   یعنی با پایه و اساس اعلامیة جهانی حقوق بشر آشکار کرد.   البته ماجرای ادوارد سنودن،  علاوه بر روکردن دست آتلانتیست‌ها، ‌ حماقت و توحش آیات عظام «مترقی و محبوب» اینان را نیز به اثبات رساند:

 

«[...] نصب دستگاه فيلمبرداری و شنود مخفيانه بدون اطلاع و رضايت صاحبان منازل و دفاتر جايز نيست [...]»

 

به این ترتیب اگر قوة قضائیه جمکران ـ به فرض محال ـ  بخواهد قاچاقچی شریفی مانند محسن رضائی را تحت نظارت قانونی قرار دهد،  می‌باید او را در جریان نصب «شنود» نیز بگذارد!   در مملکتی که هیچ انسانی از آزادی عمل و حق انتخاب برخوردار نیست،  مخالفت پشم‌الدین‌ها با شنود چه معنائی می‌‌تواند داشته باشد؟   همچنانکه می‌بینیم «صدور فتوی» به گسترش خشونت و حماقت کمک شایانی می‌کند،   و این است دلیل ارادت استعمار به آخوند و اوباش.  

 

ولی چه بگوئیم که رویاهای طلائی آنگلوساکسون‌ها برای نشاندن عربستان در جایگاه داور منطقه‌ای نقش بر آب شد!   چرا که در گیرودار جنجال رسانه‌ای پیرامون خشونت ارتش مصر یک هیئت «نظامی ـ امنیتی»،  ‌ به فرمان ژنرال «ال‌سیسی»،  برای همکاری‌های‌ امنیتی و حفظ ثبات به سوریه رفت،   و این است دلیل «تلطیف» علی‌خامنه‌ای در «فارین افرز»،   و انتشار خبر دروغ «آزادی» حسنی مبارک!   پیش از ادامه مطلب،   لازم است یک مینی‌پرانتز در مورد تحولات مصر باز ‌کنیم.

 

مصر تنها کشوری است که پس از به اصطلاح «انقلاب مردم» در مسیر توحش،   یعنی «انتقام» از مسئولان بلندپایه گام برنداشته.   به عبارت دیگر،  بر خلاف دیگر کشورهای مسلمان‌نشین نظیر ایران،  عراق،  لیبی و تونس،  توحش باورهای «مردمی» نتوانست بر قوة‌ قضائیة مصر چیره شود.  به همین دلیل است که آنگلوساکسون‌ها برای تبدیل مصر به طویله‌ای مشابه حکومت جمکران از هیچ کوششی فروگزار نمی‌کنند!   این روند که با جنجال در مورد محاکمة حسنی مبارک آغاز شد،   اینک به هیاهو پیرامون «آزادی» دروغین وی تبدیل شده.   حال آنکه آزادی در کار نیست؛   دادگاه مصر با توجه به کهولت حسنی مبارک،  «حکم زندان» را به  «حبس خانگی» تغییر داده.   و به همین دلیل کاخ‌سفید با صدور بیانیه رسماً به «آزادی» حسنی مبارک  اعتراض می‌کند،   و ایرنا،  ‌ سایت رسمی حکومت جمکران نیز اعتراض ابلهانة  ارباب‌اش را در بوق می‌گذارد:

 

«[...] کاخ سفید در واکنش به خبر آزادی حسنی مبارک [...] اعلام کرد [...] انقلاب مردم مصر هنوز هم ادامه دارد و مصری‌ها هرگز راضی به بازگشت مبارک به قدرت نخواهند شد[...] جان ارنست،  سخنگوی کاخ سفید [تصریح کرد] دولت آمریکا هیچ نقشی در آزادی حسنی مبارک ندارد و این تصمیم توسط مقام‌های مصری اتخاذ شده است[...]»

منبع:  ایرنا،  ‌مورخ 22 اوت 2013

 

جالب اینجاست که همین بیانیة گوساله‌پسند کاخ سفید،   امروز در وقوقیة‌ جمکران نیز دقیقاً تکرار شد و علامت تعجب هم نمی‌گذاریم.  اگر هم‌سوئی کاخ‌سفید با ملایان جمکران تاکنون پنهان بود،   ‌اینک به دلیل تغییر شرایط جهانی ا‌ین هم‌سوئی آشکار شده و می‌بینیم  که از تریبون «نماز دشمن‌شکن» در واقع پروپاگاند آتلانتیست‌ها پخش می‌شود:‌

 

«[امامی کاشانی گفت:]  یک فرعونی می‌آید و به ملتی مانند ملت مصر خیانت می‌کند و بعد او را آزاد می‌کنند [...] این موضوعی سیاسی است که از اوایل قرن سوم شروع شد [...]»

منبع:  فارس‌نیوز،  مورخ 23 اوت 2013

 

و ما هم بسیار خوشحال‌ایم که حداقل شصت‌سال پس از کودتای لندن و واشنگتن در ایران، به صراحت معلوم شد که حکومت «ضدامپریاس» قلعة حیوانات را برای بازنشخوار بیانیه‌های کاخ سفید به صحنه آورده‌اند.  در نتیجه،  امروز نماز علفزار به امامت «جان ارنست»‌ برگزار شد.   و به این ترتیب ارتباط «طبیعی»‌کودتای ‌آیرون ساید با کودتاهای شوارتسکف و هویزر را می‌توان به صراحت مشاهده کرد.   

 

پس از جنگ جهانی اول،  کودتای‌آیرون‌ساید بر علیه «سلطنت سنتی»،   زمینه را برای نشاندن  آخوند در «سنگر حق» فراهم آورد و در میانمدت آخوند را در جایگاه «قیم» ملت ایران نشاند تا خشونت و جنایت و فتوی را به «قانون» تبدیل کند.   همین سیاست است که در راستای تحمیل ابتذال ادیان ابراهیمی به فرهنگ ایران،  تحریف اسطوره‌های ایرانی را به «فعالیت فرهنگی» تبدیل کرده.   همین سیاست است که لوحة حقوق بشر کوروش را به آخوند منتظری اهداء می‌کند و همزمان با عادی‌سازی «چادر» ـ  نماد خشونت آخوند،  برای ارائة تصویر دلپذیر از علی خامنه‌ای،   او را به شعر و هنر پیوند می‌زند؛   به اکبر رفسنجانی «نشان صلح» می‌دهد و او را به «کمان‌گیری» می‌نشاند.   ولی تلاش اینان بیهوده  است،   پایه ساختاری که کودتای آیرون‌ساید بر آن تکیه کرده فرسایش یافته،   و جست و خیز موش‌های فاضلاب آتلانتیسم سد راه خورشید نخواهد شد!

 

 

 

دوشنبه، مرداد ۲۸، ۱۳۹۲

هیتلر و هیروشیما!


 

«[...] در شرایطی که جنگ کره در جریان بود،  هری ترومن نگران بود که با ادامه بحران و تضعیف محمد مصدق،  حزب توده دولت ایران را درست بگیرد[...] »

منبع: ‌بی‌بی‌سی:  مورخ 19 اوت 2013

 

‌حکومت مرده‌شویان که پیشتر «حقوق بشر» را در توهمات قبایل سامی ـ  قرآن ـ رویت کرده بود،   اینک «صنایع» را نیز در این مجموعة سرشار از توحش پیدا کرده،   و به این ترتیب  پرسوناژ موهوم قواد خلیل‌الله را در جایگاه پدر «مدرنیته» نشانده:

 

 «[...] در قرآن به برخی از صنعت‌ها که به دست پیامبران انجام گرفته اشاره شده [...]»

منبع:  ایسنا،  ‌مورخ 18 اوت 2013 

 

پیغمبر «صنعت‌کار» نداشتیم که حالا پیدا کردیم!  ولی پیش از ارتقاء مرتبة ابراهیم قواد،‌  ایسنا،   مورخ 15 اوت سالجاری با حذف موجودیت تاریخی کشور ایران،  مکانی ویژه جهت تحمیل توحش سامیان،  یعنی زیستن بر اساس «تکرار» سنت پدر اختراع کرده.  این مکان که نام عربی «خالصه» دارد،  به ادعای سایت مرده‌شویان «پیش از تاریخ» هم در ایران وجود داشته:

 

«[...] تپة خالصه را می‏توان از معدود مراکز شناخته شده پیش از تاریخ در ایران دانست [...]»

 

به عبارت دیگر «پیش از تاریخ» هم «ایران» وجود داشته!   بنابراین ‌می‌باید بپذیریم که «ملت ایران» نیز پیش از تاریخ وجود داشته،‌   حال آنکه چنین چیزی نمی‌تواند واقعیت داشته باشد! چرا که،  «پیش از تاریخ» هیچ نامی برای این مکان و ساکنین فرضی آن تعیین نشده!   البته دلیل کشف «ایران پیش از تاریخ» روشن است؛  این مکان موهوم در واقع سرزمین موعود «اقوام سامی» است که به گواهی تاریخ به ویژه در ایران،  ‌مصر و عراق،  جز «تکرار» تخریب و جنایت و «افتخار به گذشتة» موهوم هیچ «فعالیت» دیگری نداشته‌اند.  در تبلیغات همین جانوران وحشی است که در این سرزمین «نیست‌درجهان»،   ایرانیان اسلام را با آغوش باز پذیرفته،  و از هخامنشیان هم «توبه» کرده‌اند:    

 

«[...] ایران بعد از قبول اسلام در واقع با توبه از گذشته خویش و تغییر نماد از سمبل‌های هخامنشی به سوی نمادهائی نظیر کعبه و کربلا شرایط زمینه‌سازی ظهور را از آن خود کرده[...]‌»

منبع:‌ فارس‌نیوز،‌  مورخ 18 اوت 2013 

 

شکرخوری‌های فوق از زبان «محمدمهدی میرباقری»‌،  ‌ رئیس فرهنگستان «علوم اسلامی» قم نقل شده.   این فرد با هدف ارائة تصویر دلپذیر از تهاجم تازیان به ایران در واقع به بازنشخوار تبلیغات واتیکان نشسته.  به این ترتیب،   هدف واقعی از پیوند زدن عرصة تفکر «علم» به توهم «باورها» روشن‌‌ترمی‌شود؛   رفع نگرانی استعمار!   

 

سرانجام معلوم شد آشوب‌های سرزمین فراعنه در «نگرانی» آمریکا از نزدیک شدن مصر به روسیه ریشه دارد:

 

«[...] منابع مصری [به نقل از] محمد العصار،  معاون وزیر دفاع در امور تسلیحاتی [...] اعلام کردند[...] تماس‌ها با دولت آمریکا کاملاً متوقف شده [...] پنتاگون به مصری‌ها اعلام کرده که نسبت به نزدیک شدن به روسیه هراس دارد[...]»

منبع:  ایسنا،  مورخ 18 اوت 2013،‌ ‌کدخبر:  92052715325 

 

البته ما می‌دانستیم که این نگرانی وجود دارد،   و به واشنگتن هم محدود نمی‌شود؛  در این میانه لندن نقش اساسی ایفا می‌کند.   ولی خوب،   رسانه‌های جمکران تاکنون «آشوب طلبی» و «تروریسم» را به حساب «خواست مردم» ‌مصر می‌گذاشتند،   به این امید که با سلب مسئولیت از «پدر»،   مطالبات لندن و واشنگتن را نیز به تل موهوم «مردم» منسوب کنند!   از دوران قجرها،‌   استعمار بریتانیا با توسل به انواع مونث و مذکر «لات»،  همین سیاست وحشیانه را به اجرا در آورده،  باشد که آخوند را به عنوان مخالف استبداد،‌   و لات مونث را به عنوان «شخصیت تاریخی» به ارزش بگذارد:‌

 

«[...] در جریان نهضت تنباکو [...] زینب پاشا که عادت داشت دو گوشه چادر را به کمر ببندند همراه عده‌ای دیگر از زنان با چوب و چماق وارد بازار می‌شوند و دکان‌ها را می‌بندند[...]»

منبع:‌  بی‌بی‌سی،  مورخ 7 مارس 2013

 

این «شخصیت تاریخی»‌،  ‌ همچنانکه می‌بینیم،   ‌یک روز پیش از روز جهانی زن به فارسی زبانان معرفی شده.  و بد نیست بدانیم که یکی از آش‌فروش‌های «فرهیخته»‌ نیز در ستایش از این ماشاالله قصاب مونث روایتی«قلمی» کرده تا روند گسترش توحش روابط یک‌سویه تداوم یابد:‌    

 

«[...] نوشین  احمدی خراسانی [...]‌ در نشریه بایا [...] ‌روایت کرده [...] که روزی [زینب پاشا] در جمع تبریزی‌ها که از شرایط ناراضی بودند حاضر می‌شود و [...] می‌گوید:  اگر شما مردان جرأت ندارید جزای ستم‌پیشگان را کف دستشان بگذارید،   اگر می‌ترسید که دست دزدان وغارتگران را از مال و ناموس و وطن خود کوتاه کنید،   چادر ما زنان را سرتان کنید و در کنج خانه بنشینید و دم از مردی و مردانگی نزنید،   ما جای شما با ستمکاران می‌جنگیم[...]»

همان منبع‌

 

می‌بینیم که اوباش مونث جمکران به این دلیل «جایزه سیمون دوبووار» دریافت کرده‌اند که در وحشیگری و خصوصاً «زن‌ستیزی» با آخوند مسابقه گذاشته‌اند.   اتفاقاً وقوقیة جمعه 16 اوت سالجاری ـ‌   شامل ستایش از حامی کودتای 28 مرداد 1332 و قاتل ناصرالدین شاه ـ  در راستای همین مسیر توحش یعنی «سلب مسئولیت» از مجرم و به ارزش گذاشتن یکجانبه‌گرائی تنظیم شده:

 

«[...] وی سالگرد رحلت شیخ بهایی [...] آیت‌الله بروجردی [...] و همچنین شهادت میرزا رضا کرمانی که به امید نجات ایران از مظالم شاهان قاجار،  ناصرالدین شاه را ترور کرد و خود نیز به شهادت رسید به عنوان برخی دیگر از مناسبت‌های مهم روز یاد کرد[...]‌»

منبع:  ایسنا،  ‌مورخ 16 اوت 2013

 

با تروریست «شهید»،  میرزا رضای کرمانی آشنا شویم!   و اما ساواک جمکران در وقوقیة اخیر قلعة حیوانات، ‌ گذشته از تأئید کودتای 28 مرداد و ترور پادشاه مشروع قاجار،  گوشه‌چشمی هم به آمریکا نشان داده؛‌   همان آمریکائی که در دوران میرپنج با افتتاح دکان «پیشاهنگی» زمینة سرکوب فرهنگی را فراهم آورد:‌

 

«[...]‌ توصیه دیگر به وزرا این است که در پایان هر روز محاسبه نفس کنند و ببینند چقدر در یک روز به وظایف خود عمل کرده‌اند[...]»

همان منبع

 

نیازی نیست که بگوئیم «توصیة» آخوند موحدی در واقع تکرار «احکام» پیشاهنگی است.   وارد جزئیات نمی‌شویم،‌  در سایت فرانسه و انگلیسی زبان ویکی‌پدیا در اینمورد مطالب فراوان می‌توان یافت.   فقط می‌گوئیم علیرغم افشای رابطة «بی. پی»،  بنیانگزار بریتانیائی پیشاهنگی با «ریبن تروپ»‌ و سازمان جوانان نازی،‌   و همچنین افشای سوءاستفادة جنسی از پیشاهنگان،  حکومت رسوای جمکران،  «نهضت پیشاهنگی هلال احمر» را به رسمی‌ات شناخت و دلیل هم روشن است.

 

این حکومت به گواهی اظهارات سردمداران‌اش هیچ مسئولیتی در برابر «ایرانیان» نداشته و ندارد.   پیشتر هم به کرات گفته‌ایم،   «لات»،  بنابرتعریف «مسئولیت‌ستیز» است و چرا راه دور برویم؟  اظهارات ابلهانة حسن روحانی و وزرای پیشنهادی‌اش شاهدی است بر این مدعا.

 

حسن روحانی که با هزار زحمت و مصیبت و تقلب و دروغ در رسانه‌های غرب به حدود 51 درصد از آراء دست یافته،    خود را حافظ منافع ملی ایران انگاشته و به گزارش سایت «خبرآن لاین»،  ‌مورخ 6  اوت سالجاری می‌گوید،  ‌ «برای منافع ملی‌ام حاضرم با آمریکا مذاکره ‌کنم!»  بله،  این جماعت برای پاسداری از منافع لندن و واشنگتن،   ‌همچون محمد مصدق و شرکاء‌،  شعار «منافع ملی» می‌دهند و دست به صحنه‌سازی می‌زنند.  تفاوت چماقداران جمکران با هولیوودی‌ها این است که چماقداران کذا «مقامات» سیاسی کشور ایران هستند،   و می‌باید «مسئول»‌ باشند!   ولی چه در عرصة‌ سیاسی و چه در زمینة اقتصادی و فرهنگی،  برنامة جمکرانیان چیزی نیست جز «سلب مسئولیت»‌ همزمان از «ارباب» و «دولت.»

 

به عنوان نمونه «خصوصی‌سازی»،   و به ویژه خصوصی‌سازی خطوط راه آهن کشور جز سلب مسئولیت از دولت هیچ هدفی دنبال نمی‌کند.   به همچنین است «برنامة» وزیر کشور حسن فوتبال که در «شبکة خبر»،   ‌مورخ 15 اوت سالجاری انتشار یافته.   ایشان با حذف ملت ایران از صحنه،   می‌خواهند ضمن «یکپارچه کردن» شهر و روستا،  مدیرانی را به کار بگمارند که با ترکیب  «علم و عقل»،  از خاک و آب و هوا «ثروت» تولید کنند!   به عبارت دیگر،  برنامة ‌وزیر کشور قلعة‌ حیوانات «یکدست» کردن «مکان» جهت بهره‌کشی و تولید «ثروت» است. همان برنامه‌ای که در عربستان سعودی اجرا می‌شود،   بدون جفتک‌پرانی آخوند و زوزه و جنجال نیویورک تایمز و بوق‌های هم‌سو در مورد حماسة «تف سربالای جمعی»:

 

«[...]‌وزیر پیشنهادی کشور [...] گفت: در [...] توسعه شهری و روستایی به دنبال مدل یکپارچه خواهیم بود[...]‌  نیروهایی که به عنوان مدیر تعیین می‌شوند باید بتوانند با ترکیب علم و عقل از خاک و آب و هوا تولید ثروت کنند.[...]»

 

به عنوان نمونه،  ‌مدیران کذا می‌توانند به پیروی از میرسلیم،  وزیر کشور اسبق،  با کمک اراذل،  بناهای تاریخی ایران را به صورت قطعات جداگانه به ارباب‌شان بفروشند و «ثروت» تولید کنند،   بدون اینکه مسئولیتی در این تاراج بپذیرند.   ولی جالب‌تر از وزیر کشور اوباش،  وزیر اقتصادشان است که با سلب مسئولیت از حکومت،  مشکلات اقتصادی را ناشی از تحریم‌ها می‌خواند،‌   بدون اینکه به فساد مالی و دلیل تحریم‌ها ـ  یکجانبه‌گرائی حکومت ملایان ـ  اشاره‌ کند:

 

«[...] ‌بخش عمده‌ای از شرایط فعلی ما معلول شرایط تحریم است که بر کشور تحمیل شده[...] باید با حفظ اصول و منافع ملی [...]‌ در جهت [...] رفع تحریم‌ها حرکت کرد[...]»

منبع:  رادیوبین‌المللی فرانسه،  ‌مورخ  17 اوت سالجاری    

 

همچنانکه می‌بینیم «تحریم‌ها» نه بر ملت ایران،  که بر «کشور» تحمیل شده.   به عبارت دیگر حکومت اسلامی هیچ مسئولیتی در این تحریم‌ها ندارد!  و انتخاب این واژگان اتفاقی نیست؛‌  تبلیغات فاشیسم بر «نفی» مادی‌ات وپویائی انسان پای می‌فشارد.   و برای پیشبرد این تبلیغات لازم است از یک‌سو با صدور فتوی قانون و مقررات را «تکفیر» کنند،   و خشونت و فقر،  و به طور کلی مصائب جامعة‌ بشری را «عادی» جلوه داده،‌  یا به ارزش بگذارند.   و از سوی دیگر،  فعالیت‌های فرهنگی انسان،   نظیر آفرینش هنری یا نویسندگی را ‌«طبیعی» و «تکراری» بنمایانند.   به این ترتیب است که می‌توان با حذف نظم قانونی و انسان،   «شنود» قانونی را منع کرد؛‌ ‌ از «نقاشی خدا» سخن به میان آورد؛  یا درکمال وقاحت خشونت و خسارات سیل در سیستان و بلوچستان را «تلطیف» کرد:‌

 

«سیل آرامش مردم سیستان و بلوچستان را بر هم زد»  

منبع: مهرنیوز،  ‌مورخ 24 مردادماه سالجاری     

 

همچنانکه می‌بینیم «سیل» را با سروصدا و شلوغی در ترادف قرار داده‌اند،  ‌ همانطور که محمد خاتمی را به عنوان حامی هنر و هنرمند معرفی می‌کنند و ...  البته این شیوة‌ «مخدوش کردن مرزها» در واقع کاربردی هنری دارد،   ولی فاشیست‌ها آن را در قالب «شعار» به میدان سیاست وارد کرده‌اند تا مادی‌ات منطقی و صراحت سیاست را در «ابهام» قرار دهند.

 

بله «هنر» برای فاشیست‌ها کاربرد ویژه‌ای دارد؛  خدمت به اهداف و منافع انسان‌ستیز!   چنین «خدمت» والائی ایجاب می‌کند که از یک‌سو،  ‌ هنرمند «متعهد» ‌باشد،  و از سوی دیگر، ‌ هنر  «در خدمت مردم» قرار گیرد.   همان سیاستی که طی سدة اخیر،  پروپاگاند آنگلوژرمن‌ها از طریق آخوندهای بادستار و بی‌دستار در اروپا و به ویژه در ایران به اجرا در آورده و هنوز هم دست‌بردار نیست.   

 

محفل آنگلوژرمن «هنر» را به ابزار «تطهیر» فاشیسم تبدیل کرده،   و برای خشونت‌زدائی از «هیتلر»،  او را به عنوان «نقاش» و «نویسنده» و «هنرمند» در بوق گذاشت.   همین محفل همچنانکه پیشتر هم گفتیم برای «عادی سازی» نماد فاشیسم ـ  صلیب شکسته ـ  شاهزاده هری و دربار انگلستان را به میدان آورد.   مشابه همین سناریو را هم می‌خواهند برای «اسلام‌گرایان» و نماد فاشیسم اسلامی ـ  حجاب ـ  اجرائی کنند.   این برنامه همچنانکه در وبلاگ «سوتلانا ساویتسکایا» ‌هم گفتیم،‌   با تطهیر چماقداران و تیغ‌کش‌های جمکران از قماش مخملباف آغاز شد و پس از ناکامی «کودتای سبز» شتاب گرفت و قرار شد محمد خاتمی و دیگر اوباش سرکوبگر جمکران را حامی «هنر» و «هنرمند» بنمایانند.  ولی خشونت‌زدائی از «افراد» کفایت نخواهد کرد؛  ‌ می‌باید نمادهای خشونت اینان نیز «عادی» جلوه کند.   و نمایش مهوع «میم‌ته» با همین هدف به صحنه آمد.   پیش از اجرای این نمایش انسان‌ستیز در مریوان،   بی‌بی‌سی دست ‌به کار شد و به «ابراهیم گلستان» تریبون داد تا درکمال وقاحت «روسری» را «عادی» و «اختیاری» جلوه دهد:‌

 

«[...] به دستور آیت‌الله‌ها نبوده که زن‌ها روسری یا حجاب داشتند [...] در آن زمان خیلی از زن ها حجاب داشتند و روسری سر کردن،   در جامعه ایران رایج بود،  همچنانکه در این‌جا رایج است[...]»

منبع:  بی‌بی سی،  مورخ 17 ژانویه 2013     

 

بله همه بدانند که «پدرسالاری» و «سنت» هیچ ارتباطی با «حجاب» و روسری و آخوند و «عادت» و اینحرف‌ها ندارد،‌  اینهم اسناد و شواهدش!   

 

تحولات منطقه و همچنین افشاگری‌های ادوارد سنودن، ‌ روند استعماری گسترش «روابط یکسویه»،  ‌یعنی «تحریف تاریخ» از طریق بازگشت به گذشته‌ جهت ارائة تصویر دلپذیر از «پدر» و سنت پدر را شتاب بیشتری بخشیده.   و نیازی نیست‌که بگوئیم برای ارائة تصویر دلپذیر از پدر،  کافی است پوشش سنتی زن ـ  حجاب ـ  را به طرق مختلف به ارزش بگذاریم.  همچنانکه شاهد بودیم،  کودتای آیرون‌ساید در ایران به ملایان امکان داد تا در سنگر «مخالف استبداد» لنگر اندازند و از نماد توحش پدرسالاری یعنی «حجاب»،   نمادی برای «مبارزه با استبداد» بسازند.  خوشبختانه حماقت «معترضان»‌  ـ  که اکنون در فرنگ لنگر انداخته‌‌اند ـ  نیز کارساز این تبلیغات استعماری شد،  و ... و خمینی دجال و همراهان‌اش موفق شدند سرکوب ملت ایران را با سرکوب زن ایرانی آغاز کنند.   اینک که «حجاب ایدئولوژیک» به آخر خط رسیده،  ‌ محور «آنگلوژرمن» دست‌اندرکار عادی‌سازی نماد بردگی زن شده.

 

در آستانة شصت‌امین سالگرد کودتای آنگلوساکسون‌ها در ایران،   سایت دویچه وله،  ‌ضمن  «سلب مسئولیت» از کودتاچیان غرب و‌ تبلیغ «احترام به مدرک دانشگاهی» و «عبادت پدر و مادر»،‌  به تلطیف «چادر» هم همت گماشته: ‌

 

«[...]فیروزه گرگن ـ اصولی [...] محرابی درست کرده [...] و از بازدیدکنندگان می‌خواهد که چادر سیاهی را سرکنند و خود را در آینه ببینند [...] فیروزه گرگن ـ اصولی می‌گوید:  من نه دید مثبت و نه دید منفی به چادر دارم [...] بستگی دارد که آدم‌ها از چه دیدی و از چه زاویه‌ای به دنیا نگاه می‌کنند[...] »

 منبع‌:  دویچه وله،   مورخ 14 و 15 اوت سالجاری 

 

 فعلة فاشیسم همیشه از ارزش‌های «پدر» دفاع می‌کند.  و زمانیکه نتواند این ارزش‌ها را به عنوان چماق تکفیر مورد استفاده قرار دهد،   با توسل به ورزش و هنر دست به تطهیرشان می‌زند.   دلیل هم اینکه نوادگان ابراهیم قواد به ویژه در جمکران و اسرائیل،  «پدر» پیزی‌افندی‌شان را «رستم» صولت می‌پندارند!  

 

«لات» همواره به «پدر» نیاز دارد،  ‌ چرا که بدون «پدر»،   برای توجیه رفتار غیرمسئولانه ـ غیر منطقی ـ‌ خود ابزاری در دست نخواهد داشت.  به عبارت دیگر،  ‌ همچنانکه پیشتر هم به کرات گفته‌ایم،  «پدر»،  ابزاری است که لات با توسل به آن در «سنگر حق» می‌نشیند.  ویژگی «سنگرحق» تضاد آشکارش با «تاریخ»،  ‌ و «روابط دوسویه» است.  جهان لات،‌  جهانی است پیش‌تاریخی و موهوم که «به فرموده» و از هیچ آفریده شده!   بله،   خداوندشان فرمان داد و جهان آفریده شد!   هیچکس نمی‌داند،‌   چگونه و به چه دلیل این جهان موهوم آفریده شده،‌   همچنانکه هیچکس نمی‌داند اشکانیان به 5 هزار سال پیش از میلاد مسیح اسباب‌کشی کرده‌اند،   تا مرده‌شویان بتوانند به حساب خودشان از طریق بومی کردن «حلقة گمشدة داروین»،‌   ‌این نماد مدرنیته را نیز به «تصاحب» توحش خود درآورند:

 

«[...]اخیراً ۳۲ قطعه منحصر به فرد مربوط به محوطه باستانی جیرفت با عمر بیش از ۵ هزار سال از قاچاقچیان عتیقه در ایران کشف شده [...]‌ این اشیاء [...] از جنس مفرغ و سفال هستند[...] آثار باستانی سفالی نیز مربوط به دوره اشکانی هستند [...] اصالت این اشیا توسط باستان‌شناسان کاملاً تأیید شده [...]‌ جیرفت احتمالا سه هزار سال پیش از میلاد مسیح مرکز تجاری جهان در میانه راه بین‌النهرین به دره رود سند بوده [...] جیرفت حلقه گم شده تاریخ بشریت است[...]»

منبع:  دویچه وله، ‌مورخ 17 اوت 2013

 

همه بدانندکه «تاریخ» هم «حلقة‌گم» شده پیدا کرده،   و از آنجا که به ادعای «دویچه وله» این حلقة حماقت را مرده شویان در جیرفت یافته‌اند،‌  پادشاه زپرتی عربستان به حمایت از ارتش مصر برخاسته؛   سپاه مفلس جمکران به قدرت‌نمائی برای هند مشغول شده؛  رجب اردوغان و حسن فوتبال هم برای مصر شاخ و شانه می‌کشند تا ‌دولت زهوار در رفتة اسرائیل بتواند با توجیه بمباران هیروشیما از «پدر معنوی» سلب مسئولیت کند!   

 

«[...] سفیرکبیر اسرائیل در توکیو رسماً از اظهارات دانیل سی‌مان،  مشاور نخست‌وزیر اسرائیل در امور خارجه،‌ که مسئولیت بمباران هیروشیما و ناکازاکی را متوجه ژاپن کرده بود معذرت خواهی کرد[...]»

منبع:  نووستی مورخ 17 اوت 2013،   به نقل از فرانس‌پرس 

 

با اینهمه،‌  معذرت‌خواهی سفیر اسرائیل در ژاپن و به ویژه انتشار خبر تیراندازی تظاهرکنندگان «پاسیفیست» مصر به خبرنگاران خارجی نشان می‌دهد که اسرائیل و اخوان‌المسلمین آرزوی لنگر انداختن در «سنگر حق» و بازگشت به دوران نورانی «هری ترومن» را به گور خواهند برد.