جمعه، مرداد ۱۵، ۱۳۹۵

ناتو و نگرانی!




باید بپرسیم «کی بود‌؟» به عنوان نمونه،  کی بود که در تاریخ 7 ژانویه 2014،  به دفتر«شارلی ابدو» حمله کرد؟   همان کسی نبود که در آستانة‌ کودتای آمریکا در ترکیه،  ده‌ها نفر را در شهر نیس قتل‌عام کرد،  و 11 روز پس از ناکامی کودتای کذا،  در یک کلیسا سر کشیش پیر را نیز با چاقو برید؟!

بله،  پس از سفر «پربار» رئیس ستاد ارتش آمریکا به ترکیه،   دبیرکل شورای اروپا،  «توربیان یاگلان» نیز راهی اینکشور شد و به گزارش یورونیوز،‌  مورخ 3 اوت سالجاری،  ایشان طی یک نشست خبری با وزیر امور خارجة ترکیه،  کودتا را محکوم فرمودند و «حق» دولت برای «مجازات» کودتاچیان را به رسمیت ‌شناختند.   اینچنین بود که به موازات پاکسازی‌های حکومتی،  اوباش خیابانی «دولت» نیز به مجازات «کودتاچیان» ـ  زنانی که لباس غیراسلامی بر تن داشتند ـ  مشغول شدند.   به گزارش اسپوتنیک،  مورخ 3 اوت 2016،  از استانبول،   «هزل اولمز» یک زن فاقد نماد بردگی،  به عنوان «طرفدار گولن» مورد تهاجم اوباش محجبه و ‌اهالی ریش‌وپشم قرار گرفت!   به این ترتیب در طویلة اسلامی مک‌کارتی،  الاغ‌های ترک و جمکرانی «سنگر مشترکات‌شان» را گسترش دادند و وحدت‌شان را تحکیم بخشیدند.

خلاصه در پناه جنجال رسانه‌ای که در پی ناکامی کودتای یانکی‌‌ها در ترکیه به راه افتاده،   و خصوصاً پس از دیدار رئیس ستاد ارتش آمریکا از کودتاچیان ترک،   شاهد گسترش توحش در ایران،   عراق،  تونس،‌  و خصوصاً سرکوب سازمان‌یافتة لائیسیته در کشورهای اتحادیة اروپا،   به ویژه در آلمان و اطریش هستیم.

ایندو کشور که سابقة درخشان تعلق به اردوگاه نازیسم را در کارنامة معاصر خود دارند،  اینبار برای سرکوب «لائیسیته» به فاشیست‌های ترک متوسل شده‌اند.   در کشور اشغال‌شدة‌ آلمان،    همچنانکه شاهد بودیم یک خردجال برای حمایت از اردوغان ناکام به راه انداختند، تا سلطان رجب محتضر بتواند به کردهای ترکیه برچسب «تروریست» الصاق کند.   و اما در اطریش،  حاکمیت به گلة ‌وحش ناسیونالیست‌های ترک جهت تخریب و ارعاب مجوز رسمی داد؛  گویا قرار شده،  هر کجا «جشن و پایکوبی» باشد؛   الاغ‌های ترک طویلة مک‌کارتی به آن حمله کنند،  و پلیس اطریش هم خودش را به خریت بزند!   تهاجم ناسیونالیست‌های ترک به مجلس جشن صرب‌ها،‌   و ایفای رل نعش توسط پلیس اطریش در سایت فرانسه زبان «راشا تودی»،  مورخ 3 اوت 2016 انتشار یافته.        

در آستانة سفر حسن روحانی به پایتخت جمهوری آذربایجان،  جهت شرکت در نخستین نشست سه جانبة «آذربایجان ـ ایران ـ روسیه»،   رئیس جمهور قزاقستان نیز برای دیدار با رجب اردوغان وارد ترکیه شد.   یادآور شویم قرار است اردوغان نیز در تاریخ 9 اوت سالجاری به سن‌پترزبورگ رفته،   با رهبر فدراسیون روسیه دیدار کند!   گذشته از بمباران کاخ صدام حسین در موصل توسط نیروی هوائی بریتانیا و سفر رئیس ستاد ارتش آمریکا به ترکیه و دیدار دبیرکل شورای اروپا از اینکشور «کودتازده»،   این است خلاصه‌ای از رویدادهای مهم منطقه در «عرصة واقعیت!»   ولی در عرصة توهمات و نمایشات عوام‌پسند شاهد رویدادهای بسیار مهمی بودیم!   فروپاشی بی‌سروصدای «برکسیت»،   و سقوط پرسروصدای سیاست آمریکا به اعماق لجنزار بی‌بی‌گوزک‌های ادیان ابراهیمی!
             
طی هفتمین ماه سال جاری میلادی،‌  کنوانسیون احزاب جمهوریخواه و دمکرات ایالات‌متحد برگزار شد،  و دونالد ترامپ و هیلاری کلینتون،   به عنوان نامزدهای رسمی دو حزب مذکور مبارزات‌شان را آغاز کردند.   این «مبارزات» نیز همچون فعالیت‌های انتخاباتی احزاب ایالات متحد بر الگوی توحش ادیان ابراهیمی ـ  زن‌ستیزی،  قبیله‌نوازی،  شایعه‌پراکنی،  نفرت‌‌‌فروشی،  عوامفریبی،  ارعاب،  مبارزه با کفر،  و ... و تهاجم به حریم خصوصی افراد و ملت‌ها ـ  منطبق شده،   و به اصطلاح «افشاگری‌های» ویکی‌لیکس نیز خود بخشی است از همین روند تخریب.

این بساط در ظاهر،‌  تخریب هیلاری کلینتون را مد نظر دارد،   ولی در واقع،  هدف اصلی تمرکز نامزدهای دو حزب بر «روسیه» و گسترش احساسات روس‌ستیز و ارائة تصویر دلپذیر و خردمند از سازمان جنایتکار «سیا» در قلب این افشاگری‌هاست!   از اینرو به محض انتشار اسناد ویکی‌لیکس،   هیلاری کلینتون این عمل را به روسیه نسبت داد؛   دونالد ترامپ هم از روسیه تقاضا کرد به افشاگری‌های‌اش «ادامه» دهد!   اینجا بود که رئیس سازمان سیا در نقش کدخدای خردمند دهکده،  چپق‌اش را چاق فرمود سینه‌ای صاف کرد و پای به صحنه گذاشته،   فرمود این نخستین بار نیست که داد‌ه‌های شخصی مورد تهاجم هکرهای «ناشناس» قرار می‌گیرد!  به این ترتیب،‌  به محض دستیابی حضرات به نتیجة مطلوب ـ  ارائه تصویر خردمند از رئیس سازمان سیا ـ   مبارزات انتخاباتی «ترامپ ـ کلینتون» نیز از روسیه فاصله گرفت و «تخریب زن» را آغاز نمود.

این تخریب با کنوانسیون حزب جمهوریخواه شروع شد،   و «ملانیا»،   همسر ترامپ هدف اصلی بود.   جریان از این قرار است که مسئول تنظیم متن سخنرانی ملانیا،   بخشی از سخنرانی میشل اوباما را در این متن جاسازی کرد،   تا ملانیا را به مضحکة عام تبدیل کند.   سپس تصاویر برهنة ملانیا ـ  همسر ترامپ پیشتر مانکن و مدل عکاسی بوده ـ  در دسترس عموم قرارگرفت،  و ... و اینک نیز موضوع نقض قوانین مهاجرت آمریکا توسط ملانیا،  آنهم با استناد بر «اظهارات» دیگران مطرح شده.   یادآور شویم همسرترامپ متولد کشور «سلوونی»،   بخشی از یوگسلاوی سابق است و به «گلة برتر» مهاجران تعلق ندارد!  همانطور که می‌بینیم،  در حزب جمهوریخواه،  زن مهاجر و غیرآنگلوساکسون که حرفة «سنتی» و خانواده‌پسند ندارد مورد تهاجم قرار می‌گیرد.   ولی زن‌ستیزی در حزب دمکرات از ابعاد گسترده‌تری برخوردار شده.

حمایت این حزب از اسلامگرائی،‌  فی‌نفسه نوع موذیانه‌ای است از زن‌ستیزی و حمایت زیرجلکی از خشونت،  که دمکرات‌ها آن را در قالب «احترام به نماد بردگی زن» به معرض نمایش می‌گذارند.   دکان‌داری حزب دمکرات برای خشونت و زن ستیزی با حضور پدر و مادر پاکستانی «سرباز شهید» در جنگ استعماری عراق به راه افتاد.  در کنوانسیون حزب دمکرات،‌   بجای تریبون دادن به مادر سرباز مذکور،   «پدر شهید» را بالای منبر بردند تا سیاست ترامپ را نکوهش کند!  جالب است؛‌  گویا در حزب دمکرات همه نیک می‌دانند که «الویت با مرد است.»   و شخص هیلاری کلینتون نیز در زندگی خصوصی و حرفه‌ای‌اش به صراحت ثابت کرده که به این اصل «الهی» اعتقاد عمیق دارد!  در نتیجه یک زوج پاکستانی را به کنوانسیون حزب دمکرات کشاندند.   «آقا» در لباس مدرن،   و  کشتزار شرعی‌شان در لباس «سنتی» حسابی به چشم خلق‌الله آمدند!   پر واضح است،  آنکه لباس مدرن بر تن داشت سخنرانی کرد،    کشتزارش هم که لباس سنتی پوشیده بود،  لال‌مونی گرفت!   با این نمایش زن‌ستیز،  به دونالد ترامپ امکان دادند تا زن مهاجر و سنتی یک کشور مسلمان‌نشین را به سخره بگیرد،   و بعد هم به سنت آنگلوساکسون‌ها هیلاری کلینتون را با «شیطان» در ترادف قرار دهد!   

جالب اینجاست که طی این روند تخریب که «مبارزات انتخاباتی» نام گرفته،  اگر دونالد ترامپ «مسلمانان» را به صورت عام مورد تهاجم لفظی قرار می‌دهد،   با اسلام سیاسی و حجاب اسلامی،  نماد ایدئولوژیک بردگی زن به هیچ عنوان کاری ندارد!   دلیل هم روشن است؛‌   سازمان سیا به انواع تعلقات و تعصبات،   از جمله «اسلام ایدئولوژیک» احترام فراوان می‌گذارد؛  دهه‌هاست که با توسل به روشنفکران رسانه‌ای و سفارشی به فروش «اسلام،  دین ضداستبداد» مشغول است.   آخوندهای جمکرانی و داس‌ا‌لله و شرکاء‌ نیز دهه‌هاست فعالیت اصلی‌شان به بازنشخوار «تولیدات» اتاق فکر سازمان سیا محدود شده.  محور این «تولیدات» همچنانکه پیشتر نیز به کرات گفته‌ایم،   گله‌سازی و نفرت‌فروشی با هدف نفی واقعیت مادی ‌ ـ  انسان در زمان و مکان مشخص ـ  است.   در مورد ایران و ایرانی،   این سیاست با سفله‌پروری،  تبلیغ اسلام و تحقیر فرهنگ و مفاخر فرهنگی ایران اعمال شده و می‌شود. 

تهاجم اخیر حکومت اوباش به فردوسی و شاهنامه‌اش بهترین نمونة‌ این سیاست استعماری است که به مذاق داس‌الله نیز سخت شیرین آمده.   چرا که،   برخلاف جوامع موهوم ادیان ابراهیمی،  جهان شاهنامه از «بافت طبقاتی» برخوردار است؛‌   پرسوناژهای شاهنامه «جایگاه واقعی اجتماعی» دارند.   به عبارت دیگر،   شاهنامه جای تقابل «شاه» با «گلة مردم» نیست، ‌ در نتیجه جای شیخ «برحق» و برده‌فروش،  و ضدظلم و ستم‌ستیز که نورچشمی حزب توده و دیگر چپ‌نمایان ضدلائیسیته ‌جمکرانی است،  در شاهنامه خالی مانده!   از اینرو «شهید» احمد شاملو که خود را مالک جان فرزندش می‌شمرد،‌   و کشف کرده بود که «شعر از رمان برتر است»،  چشم دیدن فردوسی را نداشت!   نگرش ضددمکراتیک احمد شاملو،   شاعر مردمی و خلقی و خاکی چپ‌نمایان را در وبلاگ‌های « فتوی ادبی» و  «نفت و خاملو» به تفصیل توضیح داده‌ایم،  پس از اطالة کلام می‌پرهیزیم و می‌پردازیم به فروپاشی برکسیت.                          

در تاریخ 8 ژوئیه سالجاری،   یعنی دو هفته پس از برگزاری رفراندوم عوام‌فریب «برکسیت»،  دیوید کامرون،  علیرغم «رأی مردم» بریتانیا به خروج از اتحادیة اروپا،  پیشنهاد فرمود که،  مسئولیت امنیت این اتحادیه به جولیان کینگ،   سفیر سابق بریتانیا در فرانسه واگذار شود!   جالب اینکه،   دو هفته پس از شکست کودتای ناتو در ترکیه،   ژان کلود یونکر،  رئیس کمیسیون اروپا،   فرمان دیوید کامرون را که دیگر نخست‌وزیر انگلستان هم نبود،  اطاعت کرد،  و به این ترتیب «جولیان کینگ»،  به عنوان «مسئول امنیت اتحادیة اروپا» برای 5 سال آینده برگزیده شد!   خلاصه بگوئیم،   «برکسیت» در سکوت رسانه‌ای فروپاشید،   زنگ پایان «برکسیت» به صدا درآمد،  و در پناه جنجال رسانه‌ای پیرامون افشاگری‌های «جولین اسانژ» و «مبارزات» به اصطلاح انتخاباتی هیلاری کلینتون و دونالد ترامپ‌ ـ  ایندو جز بازگشت به گذشته و گسترش خشونت و حماقت،  هیچ برنامه‌ای ندارند  ـ  این فروپاشی از چشم «تیزبین» مفسران و قلم‌زنان و هوچی‌های آتلانتیسم پنهان ماند،  و دلیل هم روشن است!   در واقع دوام و بقای «برکسیت» در گروی پیروزی کودتای 15 ژوئیة ترکیه بود.   کودتائی که همچون «برکسیت» مورد تأئید مسکو قرار نگرفت!   پس چه بهتر که پیش از ادامة مطلب بازگردیم به 24 ژوئن،  به روزی که پیروزی «برکسیت» اعلام شد.   

در این تاریخ سفرای اتحادیة اروپا در وزارت امورخارجه روسیه حضور یافتند.   سپس وزیرامور خارجه روسیه با ژان مارک ارو،   در پاریس دیدار و گفتگو کرد.  و در پی این دیدار بود که وزیرامور خارجه فرانسه رسماً اعلام داشت،   «هدف اتحادیة اروپا تجزیة کشورها نیست!»   به این ترتیب به سران ایرلندشمالی و اسکاتلند تفهیم شد که در صورت «استقلال» از بریتانیا،  جائی در اتحادیة اروپا نخواهند داشت.   سپس الیزابت دوم به اسکاتلند رفت و بدون اشاره به نتایج رفراندوم،   در پارلمان اینکشور سخنرانی کرد.  و در تاریخ 13 ژوئیه،   نشست مشترک «ناتوـ روسیه» برگزار شد،   و همچنانکه شاهد بودیم،  دیویدکامرون بلافاصله استعفا داد،   و بوریس جانسون،   بزسرگلة «برکیست‌دوستان» هم حاضر نشد،  پست نخست‌وزیری را بپذیرد؛   خلاصه صحنه را به «زنان» واگزار کردند.   و یک روز پس از جاخالی «مردان» بود که حسن روحانی بر علیه توافق هسته‌ای به عربده‌جوئی پرداخت ـ  فارس نیوز،  ‌مورخ 24 تیرماه سالجاری ـ  و جان کری وزیر امورخارجه آمریکا پس از دیدار از فرانسه راهی مسکو شد و جشن‌های 14 ژوئیه ـ  میعاد انقلاب لائیک که از سال گذشته با توافق تاریخی هسته‌ای نیز پیوند برقرار کرده ـ   به کشتار جمعی در شهر نیس انجامید!   

24 ساعت پس از کشتار جمعی فرانسه،   هیاهوی کودتای نظامی ترکیه در رسانه‌های غرب  به راه افتاد.   جمکرانی‌ها همچنانکه شاهد بودیم به قول خودشان «با نگرانی اوضاع را دنبال می‌کردند!»  و هیچکس نمی‌تواند به صراحت بگوید جمکرانی‌ها از پیروزی کودتا  نگران بودند،‌   یا از شکست احتمالی آن!   به عبارت دیگر،   «دنبال کردن تحولات ترکیه با نگرانی»،   مانند عرعر و زوزة الله‌اکبر مساجد ترکیه،   نشستن در موضع «مبهم» آخوندی است؛  موضع‌گیری سیاسی نیست.

اگر کودتا پیروز می‌شد،  آخوندهای ترک،   عرعر و الله اکبرشان را به حساب استقبال از کودتاچیان و ابراز انزجار از رجب اردوغان می‌گذاشتند.  و اگر کودتا  شکست می‌خورد، همین جانوران وحشی عرعر و الله اکبرشان را به عنوان مخالفت با کودتا تفسیر می‌کردند! دقیقاً همانطور که اوباش مذکر جمکران به بهانة «اعتراض به نماد بردگی زن»،  چادر سرشان کرده‌اند!   و این عملیات ابلهانه بسیار مورد پسند بوق‌های غرب قرار گرفته:
             
«[...] کمپینی که در اعتراض به حجاب اجباری [...] با موضوع پوشش زنان به راه افتاده، بازتاب گسترده‌ای در رسانه‌های بین‌المللی یافته است؛  کمپینی که در آن "مردان با حجاب" تصاویر خود را منتشر می‌کنند[...]»
منبع:‌  صدای آلمان،‌  مورخ 3 اوت 2016

بله فقط در مرداب احترام به ادیان است که به بهانة «اعتراض به خشونت»،  آن را همگانی کرده و گسترش می‌دهند!   به عنوان نمونه،   برای اعتراض به حجاب تحمیلی به زنان که در واقع نفی جنسی‌ات زن است؛‌   مردان نیز «نبوغ و ابتکار» به خرج داده،  جنسی‌ات خود را نفی می‌کنند!   و این اعتراض «خرکی» سخت مورد پسند بوق‌های آتلانتیسم قرار می‌گیرد.   یکی از راه‌های استعمار برای به ارزش گذاشتن خشونت،   «تشویق حماقت و بلاهت» یا سفله‌پروری است.   و نیازی نیست که بگوئیم «تا ابله در جهان هست مفلس در نمی‌ماند!»   البته ما در حسن‌نیت و هوش و فراست این «برادران» آزادیخواه تردیدی نداریم؛   فقط نمی‌دانیم چرا ابتکار این عزیزان از حیطة سنت پدرسالار ـ  چادر سرکردن و پوشیدن لباس سنتی زنان ـ  پای فراتر نمی‌گذارد؟   چرا این آقایان «مخالف ظلم و ستم» روی شبکه مجازی لباس دکلته،  مینی ژوپ و یا بیکینی بر تن نمی‌کنند؟  می‌ترسند باعث رنجش آخوندها شوند و از «استقبال» رسانه‌های غرب نیز محروم بمانند؟! 

در تاریخ 21 ژوئیه سالجاری،   نیروهای دولتی سوریه در شهر «منبج» ‌تروریست‌های داعش را که قصد فرار داشتند دستگیر کردند.   این تروریست‌ها هم از قضای روزگار چادر سیاه سرشان بود!   باید بپذیریم که اینان نیز «در اعتراض به حجاب اجباری» خود را به هیبت زنان محجبه در آورده بودند!                          
            

        

            
                      

یکشنبه، مرداد ۱۰، ۱۳۹۵

ناتو و نژاد!




نخست از سیاوش زبان برگشاد
ستودش فراوان و نامه بداد
چو نامه برو خواند فرخ دبیر
رخ شهریار جهان شد چو قیر
به رستم چنین گفت گیرم که اوی
جوانست و بد نارسیده بر اوی
[...]‌
ندیدی بدی‌های افراسیاب
که گم شد ز ما خورد و آرام و خواب
[...]‌
به صد ترک بیچاره و بدنژاد
[...]

به ادعای آخوندها،   «قرآن،  کلام الهی است» و پیروان قرآن می‌باید نه فقط برتری غائی محمد صاد که برتری نسبی موسی و عیسی،   و در نتیجه برتری پیروان‌شان را بر دیگر ادیان بپذیرند.  و دقیقاً جهت تأمین همین «برتری» است که اینان ابتذال ادیان ابراهیمی را به اسطوره‌های اقوام ایرانی تزریق می‌کنند،   تا اوباش «متعهد» و «مکتبی» که هنر را «در خدمت» منافع ارباب می‌خواهند بتوانند «نژادپرستی،  یهود‌ستیزی‌،  زن‌ستیزی و فئودالیته» را به مفاخر ادبیات ایران نسبت دهند و شاهنامة فردوسی را «عامل تفرقه» معرفی کنند:

«[...] بخشهائی از مطلب "هفت خوان رستم" مصداق بند ۴ ماده ۶ تشخیص داده شد و مقرر شد ضمن تذکر کتبی به نشریه فوق،  پرونده آن به دادگاه ارجاع شود [...] ‌بر اساس بند ۴ این ماده نیز ایجاد اختلاف مابین اقشار جامعه،  به ویژه از طریق طرح مسائل نژادی و قومی ممنوع است.»
منبع:  ایرنا،  مورخ 25 ژوئیه 2016  

از بدو تخلیة خمینی و حواریون‌اش در تهران،  تهاجم ملایان به ملت ایران و فرهنگ ایرانی آغاز شد.   ابتدا تغییر نام میدان فردوسی تهران بر سرزبان‌ها افتاد،  سپس مجسمة ‌فردوسی مخالف «اسلام» شمرده شد.  تا نهایت امر نوبت رسید به احمد شاملو،  شاعر «مردمی» و محبوب کانون به اصطلاح نویسندگان ایران!   کانونی که همچون آخوند همیشه در کنار «مردم» قرار گرفته،  باشد تا ارتش ناتو بتواند با کودتا بر علیه دولت شاپور بختیار،  از استقرار دمکراسی در ایران ممانعت به عمل آورد.   اینک،  38 سال پس از این کودتا،   زال‌ممد،  مترسک استعمار غرب بر علیه شاهنامة فردوسی خردجال به راه انداخته.                

به راه انداختن کاروان خردجال بر علیه شاهنامة فردوسی؛   نامه‌نگاری اوباش جمکران به حسن روحانی جهت تبدیل دانشگاه به مکان «فعالیت سیاسی»؛   بازاریابی بوق نهضت‌عاظادی برای آخوند طالقانی حرمسرادار؛  همزمان با تهاجم عملة آیرون‌ساید به میهمانی‌های مختلط بخوبی نشان می‌دهد که محفل نفرت‌فروش شیخ‌وشاه،   برای نفی «ایرانی و ایرانی‌ات»،  جهت حفظ منافع لندن و واشنگتن به «اجماع» رسیده.

در پی کودتای ناکام ارتش ناتو در ترکیه،   شرایط اینکشور به دوران نکبت‌بار صدارت شیخ مهدی بازرگان نزدیک و نزدیک‌تر می‌شود.  رجب اردوغان هر روز بالای منبر می‌رود؛  هر روز دامنة دستگیری روزنامه‌نگاران و تعطیلی روزنامه‌ها و «پاکسازی» در ادارات و شرکت‌ها گسترش می‌یابد،  و ... و اخیراً نیز کاروان خردجال «مرگ برآمریکا» در ترکیه به راه انداخته‌اند،‌   تا رجب اردوغان یقة فتح‌الله گولن را رها کرده،  و بدون اشاره به نقش بریتانیا ـ  این کشور علیرغم برکسیت،  همچنان رئیس اتحادیة اروپاست ـ   انگشت اتهام را به سوی آمریکا و سیا و «اف.  بی. آی» بگیرد.  جالب اینجاست که هر روز یک ژنرال آمریکائی هم   حمایت خود را از این کودتا تکذیب می‌کند.  و تعجبی هم ندارد؛   کودتای کذا شکست خورده و آمریکا نمی‌خواهد در جمع شکست‌خوردگان بنشیند.

در واقع قرار نبود این کودتا شکست بخورد!   همانطور که در وبلاگ «از اورلاندو تا استانبول» هم گفتیم در میعاد «جادوئی» 15 ژوئیة سالجاری،  قرار بود «امام زمان» ظهور کند.   از اینرو ایتالیا با ده‌ها قربانی سانحة قطار مسافربری به پیشواز ایشان شتافت،‌   و دبیرکل سازمان ملل هم در مورد عدم رعایت مفاد برجام توسط حکومت جمکران گزارشی ویژة «کودتای موفق» تنظیم نمود!   ولی بعد که کودتا شکست خورد،   سامانتا پاور،   نمایندة یانکی‌ها در شورای امنیت سازمان ملل ناچار شد هم‌صدا با روسیه به این گزارش اعتراض کند!   باری،‌   شکست این کودتا خیلی تلخ و سنگین بود و دلیل هم اینکه،   طی سدة اخیر میعاد 15 ژوئیه در کشورهای اطریش،  ویتنام و قبرس برای محافل برتری‌طلب غرب،   و به ویژه برای واتیکان،   از اهمیت ویژه‌ای برخوردار شده.

در تاریخ معاصر جهان،  سرکوب سوسیال دمکرات‌های اطریش توسط کاتولیک‌ها در سال 1927،  آغاز عملیات خرابکارانة آمریکا و ویتنام جنوبی بر علیه ویتنام شمالی در سال 1966،   و از همه مهم‌تر،  ‌کودتای قبرس در سال 1974 در همین میعاد «طلائی» ـ  15 ژوئیه ـ  به ثبت رسیده.

این کودتا که زمینة‌ تجزیة‌ قبرس به دو بخش ترک و یونانی را فراهم آورد،  در واقع به محفل تروریست «کارتر ـ برژینسکی» امکان داد تروریسم اسلام سیاسی را ابتدا در پاکستان،  و سپس در ایران به حاکمیت برساند،‌  و در کوتاه‌مدت کل منطقه را به طویلة اسلام و مسلمین تبدیل کند.   جای تعجب نیست که پیش از برگزاری نمایش «برکسیت»،   نوازشریف،  نخست‌وزیر پاکستان را به بهانة جراحی قلب به لندن آوردند و چنین وانمود می‌کردند که حداقل تا 2 ماه دیگر نمی‌تواند به پاکستان بازگردد!   جالب اینجاست که نوازشریف چند روز پیش از کودتای ترکیه،  ‌ در سکوت کامل رسانه‌ای به لاهور بازگشت و یک هفته پس از کودتا نیز بی‌سروصدا به پایتخت،  یعنی اسلام‌آباد وارد شد:

«[...] نخست‌وزیر پاکستان [...] ‌پس گذراندن دوره نقاهت [...] در لندن،  حدود 10 روز پیش  به اقامتگاه خود در لاهور منتقل شد و بالاخره امروز به پایتخت بازگشت[...]»
منبع:  ایرنا،‌  مورخ31 تیرماه سالجاری،   کدخبر:‌82158571 

بله،  ایرنا بجای تاریخ دقیق می‌نویسد،  حدود 10 روز پیش از 31 تیرماه!  به عبارت دیگر،   «حدود» چند روز پیش از کودتای 15 ژوئیه!   هر چند موضوع وبلاگ ما شیوة‌ «اطلاع رسانی» بوق رسمی حکومت جمکران نیست،  ولی پیش از ادامة مطلب بگوئیم،‌  خبر فاقد تاریخ دقیق،   ایجاد ابهام می‌کند.   این نوع عملیات با «خبر رسانی» ارتباطی ندارد؛  بی‌بی‌گوزک بافی و روایت گستری است.    و می‌دانیم که گسترش ابهام و بی‌بی‌گوزک‌سالاری ـ  باورها و تعصبات جمع ـ   محور اصلی سیاست‌ آتلانتیست‌ها در کشورهای مسلمان‌نشین شده.   چرا که ابهام باورها و تعلقات جمع با مدرنیته و نظم دمکراتیک و روابط حقوقی انسان‌محور در تضاد آشکار قرار می‌گیرد.   و اینروزها که آتلانتیسم در سوریه ابتر شده،‌  و کودتای طلائی‌اش نیز در ترکیه شکست خورده،‌   حکومت تروریست شیعی‌مسلکان که با توسل به ترهات قبائل سامی برای خود نیز «تقدس»  قائل شده و ایرانیان را سرکوب می‌کند،   وظیفه دارد دامنة توحش را بیش از پیش گسترش دهد.  در همین راستاست که این حکومت مفلوک شاهنامة فردوسی را به ابزار نفرت‌فروشی و گله‌سازی تبدیل کرده.   جهت تحقق این هدف «مقدس» نمی‌باید راه دور رفت،   کافی است از شاهنامه فردوسی همان استفاده‌ای را صورت دهیم که طی چند دهة‌ اخیر ملایان از قرآن کرده‌اند!

به عبارت دیگر،‌   همانطور که زوج «آخوند ـ‌ اوباش» جهت لاپوشانی تاراج استعماری،  از زمان و مکان ـ  کشور ایران در هزارة سوم ـ  خارج شده،  و به جفنگیات قرن هفتم میلادی و حدیث و روایت و ترهات قبائل صحرای عربستان پناه برده،   با توسل به شاهنامه و اسطوره‌های زمان‌گریز آن هم می‌خواهد زمینه‌ساز تجزیة ‌کشور و درگیری میان اقوام ایرانی شود.   روند این است که با تکیه بر سخنان پرسوناژهای شاهنامه،  به طور مثال اشارة‌کیکاووس به «ترکان بدنژاد» را «تحقیر آذری‌های ایران» به شمار‌ آورند،  تا از این راه عوامل حکومت مفلوک جمکران برای جا انداختن پیزی ارباب‌شان،  در تبریز و رضائیه دست به سربازگیری زده و خردجال به راه بیاندازند!   البته از آنجا که این عملیات خرکی هول‌هولکی و از روی بی‌اطلاعی هم صورت گرفت،  در جفنگیات اینان «رستم» بجای «کیکاووس» نشست!   ولی خوب این «جزئیات» هیچ اهمیتی ندارد،  ‌ مهم این است که حکومت زال‌ممد بتواند شاهنامة ‌فردوسی را در ردة «منهیات» قرار دهد:

«[...] گروهی از شهروندان تبریزی به چاپ مطلبی "توهین‌آمیز" در روزنامه "طرح نو" اعتراض کردند. در این مطلب از زبان رستم،  پهلوان شاهنامه ترک‌ها "بدنژاد" لقب داده شده‌اند [...]»
منبع:  صدای آلمان،  مورخ 5 مردادماه سالجاری   

همانطور که می‌بینیم،   پرسوناژ شاهنامه‌ای که یک‌هزار سال پیش سروده شده می‌گوید،   «ترک بدنژاد»،  و در هزارة‌ سوم این نوشتار «توهین» به آذری‌ها تلقی می‌شود!   بله،  تا ابله در جهان هست،  مفلس در نمی‌ماند!   و چه نشسته‌اید که این روزها از زمین و آسمان «مفلس» می‌بارد،   هر چند مفلس اصلی،  همان است که در سوریه و ترکیه صحنه را باخته و به همین دلیل دو هفته ‌است که زبان نوکران‌ جمکرانی‌اش هم بند آمده!

دو هفته پس از شکست کودتای ارتش ناتو در ترکیه،   و در پی استعفای دو ژنرال بلندپایة اینکشور،   داوات اوغلو،  ‌نخست وزیر اسبق ترکیه،   اعلام داشت تهاجم به جنگندة روسیه ـ 24 نوامبر 2015 ـ   به فرمان وی صورت گرفته!   به عبارت دیگر،  نیروی هوائی ترکیه که تحت نظارت مستقیم سرفرماندهی آمریکائی ارتش ناتو عمل می‌‌کند،  به دستور داوات‌اوغلو،   نخست وزیر پیزوری اردوغان، ‌ به جت جنگندة روسی حمله‌ برده!   حال این پرسش مطرح می‌شود که دلیل اظهارات مضحک داوات اوغلو چه می‌تواند باشد؟   پاسخ روشن است؛  خلق «مجرم»،  و «سلب مسئولیت» از آمریکا،  یعنی از فرماندة واقعی ارتش ناتو!

جالب اینکه،   همین روند سلب مسئولیت را به صور «متفاوت» در اظهارات اخیر صدراعظم آلمان نیز بازمی‌یابیم.  آنجلامرکل  می‌گوید،  «آلمان سیاست پذیرش پناهجویان را تغییر نخواهد داد!»    البته اگر از نقش فعال آلمان در سیاست‌های جنایتکارانة‌ آمریکا آگاه نباشیم، ممکن است به این توهم دچار شویم که صدراعظم آلمان نوع‌دوست تشریف‌ دارند!    ولی واقعیت این است که ترورهای آلمان هیچ ارتباطی با «پناهجویان» ندارد.   اگر چنین ارتباطی میان «ترور و پناهجو» وجود می‌داشت،   منطقاً کشور ایتالیا که بیشترین تعداد پناهجو را پذیرا شده،  می‌بایست به صحنة ترور تبدیل می‌شد،  و شاهدیم که چنین نیست!

فقط در بلژیک، آلمان و فرانسه است که به ادعای رسانه‌ها،  «پناهجو»،  و به طور کلی «خارجی» دست به ترور می‌زند!   انگیزة ارتکاب به این جنایات،‌   همچنانکه در وبلاگ «رجب و رامبو» هم گفتیم،  «ارعاب مردم»،  جهت ایجاد «اجماع» بر محور «نفرت» است.  و با تکیه بر این اجماع جادوئی برخی محافل دست به «شیطان‌سازی» زده‌اند و در چارچوب این نفرت‌پراکنی از جنایت و تجاوز و هرگونه روابط «ضدحقوقی» نهایت امر تصویر دلپذیر ارائه می‌دهند.   در همین راستا،   هم محافل مختلف در ترکیه،   از «آخوند گولن» شیطان می‌سازند،   و هم بوق‌های آتلانتیسم «روسیه» را در جایگاه «شیطان بزرگ» می‌نشانند!  پر واضح است که حکومت زال‌ممد هم طبق معمول در این مسابقات حماقت شرکت فعال داشته باشد،  و به شیوة مرضیة ملایان چماق تکفیر بر علیه «ایرانی و ایرانی‌ات» بالا ببرد،‌  باشد تا ضمن دم‌جنبانی برای صحرانشینان عربستان،  در واقع به محافل «برتری‌طلب» غرب که این روزها بیش از مسلمانان سنگ «جهان اسلام» را به سینه می‌کوبند،  کرنش و تعظیمی کرده باشد.

البته لگدپرانی حکومت لات و آخوند به فردوسی و شاهنامة فردوسی،  با تخلیة‌ خمینی در ایران آغاز شد،   و دلیل هم اینکه،   در شاهنامه شیوة زندگی ایرانیان با رسم و رسوم قبائل صحرانشین عرب به هیچ‌عنوان هم‌خوانی نشان نمی‌دهد!  از سوی دیگر،‌  تصویر زن،  و به ویژه پرسوناژ شاهزادة‌ ایرانی،   سیاووش با قبیله‌نوازی‌ و گوسفندسالاری رایج در ادیان ابراهیمی در تضاد کامل قرار می‌گیرد!  در شاهنامه پیوندهای قومی و قبیله‌ای و برده‌داری رایج نیست؛‌  ایرانیان به مناسبت نوروز جشن می‌گیرند و شراب می‌نوشند؛   تهمینه،  به رستم ابراز عشق می‌کند؛   همانند مردان،  به گردآفرید فنون نبرد را آموخته‌اند؛  گردآفرید برای دفاع از خاک میهن،  لباس رزم بر تن می‌کند و به جنگ سهراب می‌رود،  و ... و در این میان از همه مهم‌تر پرسوناژ سیاووش است!   

سیاووش بر خلاف پدرش کیکاووس،  به هیچ عنوان اهل کینه‌جوئی و پیمان‌شکنی نیست؛  به سنت پدر پشت می‌کند،‌  و از «صلح و دوستی» استقبال به عمل می‌آورد؛‌  «مسئولیت‌پذیر» است!   از اینرو در شاهنامه،  سیاووش علیرغم تمایل پدرش که خواهان جنگ با تورانیان است،   به پیمانی که با پادشاه توران بسته وفادار می‌ماند و پدر را ترک می‌گوید.   بله،  اشتباه نکنیم،  اگر آخوند از شاهنامه نفرت دارد به دلیل عبارت «ترک بدنژاد» نیست؛  شاهنامه ریشة دین بی‌ریشة اسلام را به آتش می‌کشد؛  فرزند برومند پادشاه را نشان می‌دهد که در برابر پدر می‌ایستد؛‌   زن را نشان می‌دهد که آزادانه با مرد محبوب خود هم‌بستر می‌شود،  و ...  این‌هاست دلیل نفرت ملا و جمکرانی و شعارسرایان «مردمی» از شاهنامة فردوسی!   شاهنامه همة آن‌چیزی است که در ادیان گوسفندپرور ابراهیمی اصولاً وجود خارجی نداشته و ندارد؛   شاهنامه نوید «فردی‌ات» زن؛   استقلال رأی فرزند،  و ارائه تصویر مضحک از ‌رستم جهان پهلوان  است.  پهلوانی که آئین پهلوانی را در راه «خدمت به شاه» زیرپا می‌گذارد، ‌  به نیرنگ و فریب متوسل می‌شود و فرزندش،  سهراب را ندانسته به قتل می‌رساند.   شاهنامه داستان زندگی ملتی است که هنوز به زنگار «تقدس»آنحضرت و اینحضرت ادیان ابراهیمی آلوده نشده بود.