شنبه، آبان ۱۶، ۱۳۸۸


پیشرفت خیابانی!
...
به دلیل سود فراوان حاصل از اشغال سفارت و گروگانگیری در تهران، گویا ایالات‌متحد و شرکاء در سازمان ناتو خواهان اشغال سفارتخانه‌های‌ آمریکا در دیگر کشورهای مسلمان‌نشین شده‌اند. البته همچنانکه در ایران نیز شاهد بودیم، مطالبات سازمان ناتو همواره از زبان نوکران مخالف‌نمای‌شان ابراز می‌شود. چرا که اینان جز به «زبان گسست» سخن نمی‌گویند.

«زبان گسست»، یعنی زبان «حقارت» و «ذلت» و «دروغ»، فقط زبان گورکن‌ها نیست، زبان اربابان‌شان نیز هست. رسانة «گاردین» که تا پیش از «مذاکرات ژنو»، با طرح پرسش‌های گوساله‌فریب از قبیل، «مگر ایران با هند چه تفاوتی دارد» آشکارا از تجهیز حکومت ‌جمکران به سلاح هسته‌ای حمایت می‌کرد، اخیراً «تغییر» پیشه کرده و در مورد کلاهک‌های هسته‌ای گورکن‌ها «هشدار» می‌دهد! حال که اربابان گاردین پس از دریافت هشدار تهاجم اتمی دریافته‌اند که یک حاکمیت «غیرمسئول» و «قانون‌شکن» و به اصطلاح «غیرقابل پیش‌بینی» همچون حکومت اسلامی را نمی‌توان با حاکمیت هند در ترادف قرار داد، حداقل در تبلیغات‌شان گویا به «خطرات» این حکومت پی برده‌اند. بالاخره درک این امر فی‌نفسه پیشرفت بزرگی برای کارفرمایان گاردین به شمار می‌رود. اینان به دلیل تغذیه از جنگ و جسد، کندذهن و خرفت شده‌ و می‌پندارند باز هم می‌توانند چاقوکش‌های فکل‌کراواتی نهضت عاظادی را به عنوان «مدافعان دمکراسی» به ملت ایران بفروشند. بی‌دلیل نبود که نوآم چامسکی از دوران شیرین هرج‌ومرج و نفس‌کش‌طلبی‌های «مصدق» یاد ‌کرده، از آن به عنوان «دمکراسی ایران» نام ‌برده.

بله این حضرات، یعنی محفل اسلام‌نواز تفنگ‌فروش‌های نژادپرست دو سوی آتلانتیک نوعی دمکراسی، ویژة ملت ایران سراغ کرده‌اند به ‌نام «جمهوری اسلامی» که قوانین آن همان احکام توحش «شریعت» است. فواید این قماش «دمکراسی»‌، ویراست آبدارخانة سازمان سیا این است که با قانون‌شکنی و ایجاد بحران، از یکسو دست اسرائیل را برای تجاوز به ملت‌های لبنان و سوریه و سرکوب فلسطینی‌ها باز می‌گذارد و از سوی دیگر، برای اربابان در لندن و واشنگتن، ‌ زمینة قانون‌شکنی، تهدید و جنگ فراهم می‌آورد. همچنانکه از آغاز ظهور خردجال در ایران شاهد بودیم، هر عربدة «امام» جهان را تهدید می‌کرد و آمریکا ناچار می‌شد از ترس این مبارز «ضدامپریاس» حضور نظامی خود را در منطقه افزایش دهد! خلاصه کنیم آنگلوساکسون‌ها شیفته و فریفتة‌ قانون‌شکنی نوکران‌ قدرقدرت‌اند که سفارت‌شان را به عنوان «لانة جاسوسی» اشغال کنند. پیامد چنین اعمالی ایجاد «روابط زیرزمینی»، اعمال «تحریم اقتصادی»، «تهدید» و به راه انداختن «جنگ» است. البته آمریکا هرگز نخواهد گفت که با نوکران‌اش در جمکران همواره ارتباط داشته و دارد، چرا که آشکار شدن این واقعیت، ماهیت «ضدامپریالیسم» رهبر کبیر انقلاب‌، «امام راحل» و مسیر واقعی حکومت اسلامی را برملا کرده، برای گاوچران‌ها رسوائی به بار می‌آورد.

باری در راستای تأمین منافع اربابان در منطقه، یکی از شیوخ لبنان به نام «زهیرجعیدی» در مصاحبه با خبرنگار حنازرچوبه به مدح و ستایش عمل خائنانة‌ اشغال سفارت آمریکا در تهران نشسته، می‌گوید، بسیار کار خوبی بود، چرا که همة توطئه‌ها در منطقه از همین محل طراحی می‌شد، و پس از اشغال سفارت بود که حکومت اسلامی خیلی پیشرفت کرد. بله ما ملت «پیشرفت‌های» حکومت را نه تنها باید از زبان یک شیخ لبنانی بشنویم، که این پیشرفت‌ها در برابرمان نیز قرار گرفته: پیشرفت در زمینه‌های سنگسار، قصاص، قتل زندانیانی که جرم‌شان هم به اثبات نرسیده، اعدام‌های جمعی، تجارت برده، پیشرفت در «فقر» فرهنگی، اقتصادی و از همه مهم‌تر، پیشرفت در دروغ و حماقت و به ویژه پیشرفت در قانون‌شکنی و لات‌بازی در خیابان‌ها.

اینهمه «پیشرفت» را ما ملت مدیون اشغال سفارت کذا به فرمان آمریکا هستیم. بی‌دلیل نیست که علاءالدین بروجردی در پیش وقوقیة 15 آبان‌ماه ادعا می‌کند لات بی‌سروپائی به نام روح الله خمینی با مفاد «کنوانسیون ژنو» آشنا بوده، و عمل خائنانة اوباش «پیرو خط امام» را منطبق بر کنوانسیون کذا دانسته. چرا که اشغال سفارت آمریکا در واقع حکومت‌اسلامی را در سطح جهانی به یک حکومت «مستقل» و «غیرمسئول» تبدیل کرد،‌ که همچون گروه‌های القاعده و طالبان با شعار «نبرد با آمریکا» کمر به اجرای سیاست‌های غیرقانونی پنتاگون بست: خرابکاری در عراق‌ و افغانستان جهت فراهم آوردن زمینة جنگ در رأس این فعالیت‌های «خداپسندانه» قرار گرفت. همچنانکه شاهدیم پس از گذشت سه دهه آمریکا حاضر نیست از این سیاست دست بشوید، و همچنان به دروغ ادعا می‌کند هیچ ارتباطی با نوکران‌اش در جمکران ندارد. پیام مزورانة باراک اوباما شاهدی است براین مدعا.

پیش از ادامة مطلب در مورد دروغ‌های شاخدار بروجردی، یعنی استدلال ابلهانة «امام راحل» در مورد «قانونی» بودن اشغال سفارت آمریکا طبق مفاد «کنوانسیون ژنو» یا همان «کنواس» در زبان الکن رهبرکبیر، توضیحاتی بیاوریم تا مطلب روشن شود. بروجردی برای رفع و رجوع کردن عمل غیرقانونی فعلة ساواک از زبان خمینی، که اکنون متخصص حقوق‌ بین‌المللی هم شده می‌گوید، اسنادی که در سفارتخانه به دست آمد ثابت می‌کند این محل «سفارتخانه» نبوده!

می‌دانستیم ساواکی جماعت ابله و کودن است، ولی نه تا این حد. اولاً خمینی فهم و شعور این مسائل را نداشت، چرا که اگر یک جو عقل و شعور و شرافت در وجود ذیجود ایشان بود، از سوی آنگلوساکسون‌های دو سوی آتلانتیک به عنوان «رهبر کبیر انقلاب» برگزیده نمی‌شدند، و «بی‌بی‌سی» و دیگر رادیو همبونه‌ها فضائل نداشتة‌ ایشان را در بوق نمی‌گذاشتند. سفله‌پروری ویژة استعمار است و هم اکنون نیز این ویژگی را در تبلیغات رسانه‌های غرب برای موسوی، کروبی، خاتمی، عبادی، آیات‌عظام و دیگر نخبگان فقرفرهنگی شاهدیم. در اینکه خمینی با قانون بیگانه بود هیچ تردیدی نداریم، عملکرد وی شاهدی است براین مدعا. در نتیجه سخنان بروجردی در پیش وق‌وقیه اخیراً اختراع‌ شده.

بهتر است حضور این ساواکی فرهیخته عرض کنیم، از قضای روزگار هیچیک از رسانه‌های غرب اشغال سفارت آمریکا را «قانون‌شکنی» و نقض مقررات بین‌المللی نخوانده‌اند، دلیل هم اینکه اربابان‌تان در غرب همواره از قانون‌شکنی و هرج‌ومرج در ایران حمایت کرده‌اند. به عنوان نمونه می‌توانید مراجعه کنید به اعلامیة اخیر سازمان عفو بین‌الملل که در کمال بیشرمی به رهبرتان‌ «امر» می‌کند سخنان‌اش را پس بگیرد، آنهم به دلیل حمایت اجباری وی از همان قانون نیم‌بند جمکران. «فرمان» مالکوم سمارت به رهبر حکومت «مستقل» جمکران در همة رادیوهمبونه‌های پر از چرک و کثافت منعکس شده و هیچیک از حقوق‌دانان برجستة‌ جمکران واکنشی به حمایت آشکار این سازمان مدعی دفاع از حقوق‌بشر از آشوب و قانون‌شکنی در ایران نشان نداد. مسلماً چنین خفقان‌هائی دلیل دارد: ملت ایران می‌باید بپذیرد که سازمان عفو بین‌الملل و دیگر سازمان‌های مشابه که در عمل حامی آشوب و هرج‌ومرج شده‌اند،‌ مدافع حقوق بشراند! حال آنکه حمایت از حقوق‌بشر فقط با حمایت از اجرای «قوانین انسان‌محور» می‌تواند عملی شود.

سازمان‌های کذا برای تأمین منافع غرب، «حقوق‌بشر» را به ابزار باج‌گیری و ایجاد آشوب و براندازی تبدیل کرده‌اند. انقلاب «پرشکوه» ژنرال هویزر به کمک جنجال همین سازمان‌ها به «ثمر» رسید. در واقع حکومت توحش جمکران موجودیت خود را مدیون چنین مدافعان صادق و شرافتمند «حقوق بشر» است. به همین دلیل فهرست دقیقی از نام و مشخصات قربانیان حکومت اسلامی در دست نیست! این سازمان‌ها هیچ اشاره‌ای به «شکار جوانان» ایران در دوران «انقلاب فرهنگی» و پس از برکناری بنی‌صدر نمی‌کنند، ولی ما شاهد جنایات حکومت بودیم. ما شاهد بودیم که بسیاری از جوانان در خیابان، و بسیاری از دانش‌آموزان در مدارس دستگیر شدند، اعدام شدند،‌ دفن شدند، بدون اینکه حتی جرم‌شان مشخص شود. و بدون اینکه نام آن‌ها در فهرست «دقیق» سازمان‌های مدافع حقوق بشر ذکر گردد. خفقان سازمان‌های کذا در برابر خفقان شما! این عمل را خریدوفروش «پایاپای» حقوق بشر می‌گویند، نه حمایت از حقوق بشر. به راستی که از هنگام اشغال سفارت آمریکا، در این زمینه پیشرفت فراوان حاصل شده! بله، جناب بروجردی! برخلاف ترهات سرکار، رسانه‌های اربابان‌تان در غرب هرگز اشغال سفارت آمریکا را نقض قوانین بین‌الملل نخوانده‌اند، کاملاً بر عکس، غربی‌ها تلاش کرده‌اند با ساختن فیلم‌های گوساله‌پسند به شیوه‌های «توده‌پسند» و عوام‌دوستانه این قانون‌شکنی و وحشیگری را توجیه هم بکنند!

حضرت بروجردی! سخنان کسی که این عمل احمقانه را یک «قانون‌شکنی» خوانده بود در رسانه‌های اربابان اسلام‌پرست شما قید نشده، این سخنان از طرف یک مقام غیررسمی و متخصص علوم سیاسی در روسیه و در سایت «نووستی»، آنهم به «زبان فرانسه» انتشار یافته. برای رعایت نزاکت، این سخنان حتی در بخش فارسی هم منعکس نشده بود. حال باید ببینیم سرکار برای توجیه توحش حکومت اسلامی به کدام رسانة غربی «پاسخ» می‌دهید، که اینچنین ناشیانه خمینی بیسواد را «حقوق‌دان» نیز جا زده‌اید؟ بر اساس کدام کنوانسیون ژنو اشغال سفارت یک کشور قابل توجیه است؟ خمینی دجال پس از اشغال غیرقانونی سفارت در دفاتر این ساختمان به «اسناد» و «مدارک» فرضی جاسوسی دست‌ یافته و نتیجه می‌گیرد که سفارت آمریکا، سفارتخانه نیست؟ پیش از اشغال سفارت هم امام‌تان از طریق جبرئیل در جریان این «حقیقت الهی» قرار گرفته بودند؟ اگر پاسخ مثبت است و سفارت آمریکا «محل توطئه» بوده، چرا سفیر را به وزارت امورخارجه احضار نکردید؟ اگر پاسخ منفی است، ‌ لات و اوباش دانشجونما بی‌جا کردند از دیوار سفارتخانه بالا رفته و با آدم‌ربائی یک ملت را در برابر توپ دیپلماسی ایالات متحد گذاشتند.

شما که خیلی با توطئه مخالف‌اید، چرا لات و اوباش‌ را برای اشغال سفارت انگلستان ارسال نکردید؟ سوابق انگلستان که در کودتا از آمریکا درخشان‌تر بود. کودتای 28 مرداد هم بدون زمینه‌سازی جیره‌خواران انگلستان و خوش‌رقصی‌های مصدق نمی‌توانست موفق‌شود! و چرا راه دور برویم؟ شما که با توطئه مخالف‌اید چرا همین عالیجناب سایمون‌گاس را که به صورت غیرقانونی ماه‌ها در تهران لنگر انداخته بود و تظاهرات خیابانی را رهبری می‌کرد اخراج نکردید؟ چرا استوار نامه‌اش را پذیرفتید؟ چرا کارمند ایرانی سفارت انگلستان را دستگیر می‌کنید؟‌ کور که نیستید! اگر جرمی هم واقع شده، تحت نظارت سفیر انگلستان بوده نه به «ابتکار» کارمندان ایرانی این سفارت. البته از این صحبت‌ها گذشته دلیل اشغال سفارت آمریکا برای ما کاملاً روشن است.

این عمل برای سلب مسئولیت از آمریکا در برابر شوروی نسبت به قانون شکنی‌ها و لات‌بازی‌هائی صورت گرفت که قرار بود توسط اوباش حوزه و بازار در حکومت اسلامی به مرحلة اجرا گذاشته شود تا آمریکا با تکیه بر آن در کل منطقه آشوب به راه اندازد. حکومت ملاعمر در افغانستان «بازتولید» مستقیم حکومت جمکران بود که با همکاری صمیمانة پاکستان و جمکران ممکن شد و امروز کار همه‌تان به چنین افتضاحی کشیده! خلاصه بگوئیم اوضاع هر سه مرکز طالبان پروری سخت خراب است. شاید به همین دلیل آن شیخ پلید لبنانی ضمن ستایش از خیانت «گروگانگیران» جمکران برای اشغال سفارت آمریکا در سراسر منطقه «فراخوان» هم صادر می‌کند و مزخرفات‌اش در سایت رسمی حکومت اسلامی منعکس می‌شود.

شیخ «جعیدی» به خبرنگار حنازرچوبه چنین ‌فرموده، دست‌تان درد نکند، خیلی کار خوبی کردید سفارت آمریکا را گرفتید! این شیخ کودن در ادامة هذیانات خود می‌گوید آمریکا مسئول عقب‌ماندگی ملت‌های مسلمان است، از وقتی شما سفارت را گرفتید‌ آمریکا را از کشورتان بیرون رانده و خیلی پیشرفت کرده‌اید. بله گویا قرار است دیگر کشورهای مسلمان‌نشین منطقه نیز برای جبران عقب ماندگی خود به گورکن‌ها تأسی کرده سفارت آمریکا را اشغال کنند که آمریکا در ظاهر از کشورشان بیرون رفته، و بلافاصله تحریم اقتصادی بر آنان تحمیل شود تا با گسترش حکومت‌های غیرمسئول، بازارسیاه و تجارت قاچاق را داغ و گرم نگاهدارند. در چنین شرایطی نان جنگ‌طلبان اسرائیل نیز در روغن شناور خواهد شد. چرا که بلافاصله «تهدید» کشف می‌کنند و یک جنگ خوب در اتحاد جماهیر نوکری به راه می‌اندازند و امت مسلمان «نعمت الهی» را دریافت کرده، «پیشرفت‌» فراوان خواهند کرد. در قاموس جیره خواران آمریکا پیشرفت همین است:

«هر توطئه‌‌اي که در منطقه رخ می‌‌داد از اتاق اصلی عمليات واقع در لانه جاسوسی آمريکا در تهران مديريت می‌شد[...]اسناد موثق نشان می‌دهد که سفارت آمريکا در تهران مانند ديگر سفارت‌خانه‌هاي ايالات متحد در کشورهای اسلامي لانة فساد، توطئه، دسيسه‌چيني، فتنه‌انگيزي‌های مذهبي و طايفه‌ای بوده و هم ‌اينک نيز ترورهای منطقه از سفارت‌خانه‌هاي آمريکا در منطقه خط مي‌گيرد[...] آمريکا مسئول عقب‌ماندگی ملت‌های مسلمان است [...] بعد از اينکه آمريکا از ايران بيرون رانده شد جمهوري اسلامي به سوي پيشرفت گام برداشت و انشاءالله روز به روز نيز بهتر از پيش خواهد شد.»

بله این «زبان مزدوری» شیخ جعیدی، عضو مجمع علمای مسلمان لبنان است که اسناد موثق را از خشتک بینامین نتانیاهو بیرون کشیده. سخنان ایشان در سایت حنازرچوبه، مورخ 16 آبانماه سالجاری با کد : 776255 انتشار یافته. شیخ منفور تلویحاً می‌گوید اشغال سفارت آمریکا در هر کشوری به پیشرفت اشغالگران منجر می‌شود، درست مثل پیشرفت‌های جمکران. بی‌دلیل نیست که گاردین هم اخیراً در جمکران کلاهک‌ هسته‌ای پیدا کرده. گویا گروه «برژینسکی ـ کارتر» برای تعمیم حکومت طالبان به کل منطقه خیز برداشته.




...

جمعه، آبان ۱۵، ۱۳۸۸


لات و «کنواس»!
...
برای تحریف مطالبات دمکراتیک، و به بیراهه کشاندن جنبش‌مدنی کافی است پیرامون «ابهام» ایجاد «اجماع» کنیم. برای تحقق این امر لازم است شعارهای دمکراتیک با شعارهای گنگ و مبهم جایگزین شود. به عنوان نمونه، برای تحریف اصل اساسی «جدائی دین از سیاست» شعارهای مزورانة «جدائی دین از دولت» و «جدائی دین از حکومت» مطرح می‌شود. همچنین برای تحریف «جمهور»، صفت «ایرانی» به آن افزوده شده تا «جمهوری ایران» را تحریف کنند. عبارت گنگ و مبهم «جمهوری ایرانی» در واقع ویراست نوینی است از «جمهوری اسلامی». می‌دانیم که «جمهور» از نظر حقوقی تعریف مشخصی دارد، حال آنکه «جمهوری ایرانی» همانقدر مبهم است که «جمهوری اسلامی!» در واقع «جمهور»، نه رنگ دارد، نه دین، نه میهن. جمهور، یک نظام حقوقی است مبتنی بر قوانین «انسان محور!» و «انسان» بنابرتعریف، نه دینی است نه بومی نه قومی. انسان، فراتر از تعلقات قومی و نژادی و بومی قرار می‌گیرد، البته در صورتیکه «اعلامیة جهانی حقوق بشر» را به عنوان محور شناخت از انسان به رسمیت بشناسیم! بله، فقط به این شرط می‌توان از «آزادی بیان»، و دیگر حقوق انسانی افراد بشر دفاع کرد. اگر زنجیر اسارت «دینی» و «بومی» بر گردن انسان‌ها افتاد، مفاد اعلامیة جهانی حقوق‌ بشر را نیز می‌توان به سادگی نقض نمود.

به عنوان نمونه اگر «جمهوری ایرانی» بجای جمهوری اسلامی بنشیند، ملت ایران دیگر یک مجموعه از انسان‌های آزاد و برخوردار از حق انتخاب به شمار نخواهد آمد. در این نوع «جمهوری من‌درآوردی» ادیان و اقوام مختلف برحسب «بومی‌ات»، «قومی‌ات» و «دینی‌ات» چارچوب حقوقی و آزادی‌های ایرانیان را مشخص خواهند نمود. به این ترتیب شاهد برفزونی توحش و خشونت و تعصبات خواهیم شد و حقوق بشر به سادگی و البته طبق «قانون اساسی» جمهوری «ایرانی» نقض خواهد شد. روشن‌تر بگوئیم چندین حقوق بشر من‌درآوردی «اسلامی»، «کرد» و «ترک» و «بلوچ» و «ارمنی» و «آسوری» و «زرتشتی» و «بهائی» و غیره برحسب «آداب و رسوم» و سنت‌های اقوام و ادیان مختلف ایرانی پیدا می‌کنیم که هر یک بر «باورهای» ویژة خود پای می‌فشارند؛ باورهائی که هیچ ارتباطی با آزادی‌های فردی و حقوق انسانی در مفهوم معاصر نخواهد داشت، ‌چرا حقوق انسانی فرد خارج از ذهنیت و «باورها»‌ باید رعایت شود.

خلاصه کنیم، در «جمهوری ایرانی» هر یک از گروه‌های دینی و قومی آداب و رسوم و خود را بر افراد تحمیل کرده،‌ به عوامل سرکوب فرهنگی، دینی، اعتقادی و اجتماعی و هنری تکثری فراگیر اعطا می‌کنند! فکر می‌کنم با این توضیحات شتاب‌زده، تا حدودی «فواید» شعارهای گوساله فریب ساواک، به ویژه شعار موذیانة‌ «جمهوری ایرانی» روشن شده باشد. هدف از طرح این شعارهای استحماری، فقط «تکثر» شیوه‌های سرکوب و قانون‌شکنی در حکومت آیندة ایران است. این اصل اساسی را به یاد داشته باشیم که بدون سرکوب ملت ایران منافع استعمار تأمین نخواهد شد. و به همین دلیل است که بوق‌‌های تبلیغاتی تفنگ‌فروش‌ها می‌کوشند به هر ترتیب مطالبات دمکراتیک ملت ایران را به بیراهه کشیده، زمینة سرکوب ما ملت را گسترش بخشند.

حال که طاعون سبز در بستر احتضار و مرگ افتاده، بعضی‌ها با آغوش باز به استقبال «طاعون سرخ» شتافته‌‌اند. همچنانکه در وبلاگ «طاعون سرخ» اشاره شد، داس‌الله در توحش و لات‌بازی از حزب‌الله هیچ کم ندارد. کاملاً بر عکس، توحش اینان به مراتب از اسلام گرایان فراتر می‌رود. اگر در کتاب مقدس مسلمانان خداوند خونخوار و مکار و حقیر و مسکین «ابراهیم» گاه می‌تواند «بخشنده» و «مهربان» هم باشد، در کتب‌ «داس‌الله» و ترجمه‌های شکسته‌بسته‌شان هر کس مدافع حقوق انسانی شد، به عنوان «بورژوا» خونش حلال است، چرا که در آبدارخانة سازمان سیا برای کشور ایران یک راه بیشتر پیش‌بینی نشده، و آنهم تبدیل کشور ایران به «سکوی پرش» گاوچران‌ها و شرکاء‌ در مسیر سیاست‌های استراتژیک‌شان است.

به مصداق «رحمت به کفن دزد اولی» می‌توان گفت «این انگلیسای چش‌چپ» چقدر در حق ما لطف داشتند که در جنگ جهانی دوم ما را به لقب پرافتخار «پل پیروزی» نواختند، در صورتیکه گاوچران‌ها کل جهان و ملت‌های جهان را «پل پیروزی» خود می‌دانند. اینان ملت‌ها را به سکوی پرش تبدیل کرده‌اند تا چکمه‌های پر از پهن‌شان را چند لحظه بر سر مردمان گذارده و به سوی سکوی دیگری «جهش» فرمایند. می‌دانیم که جهش و پرش برهه‌ای و کوتاه مدت است، و با «تداوم تاریخی» و روند «رشد دمکراتیک» یک جامعه در تضاد کامل قرار می‌گیرد. برای تحقق جهش و پرش یانکی‌ها و شرکاء می‌باید «زبان گسست» یا همان «زبان منطق‌ستیز» یوتوپیا، که زبان انقلاب و کودتاست گسترش یابد. چرا که در یک جامعة دمکراتیک به دلیل حاکمیت قوانین انسان‌محور و هنجارهای انسانی، ‌ زمینة جهش و پرش و نفس‌کش‌طلبی و قانون‌شکنی و پفیوزی و خودانکاری و تقیه فراهم نیست.

برای فراهم آمدن زمینة‌ چنین پرش و جهشی لازم است با شعارهای احمق‌پسند عموسام، «مطالبات دمکراتیک» ملت ایران تحریف شود. و به همین منظور می‌باید روند تظاهرات خیابانی شتاب گیرد. با افزایش تعداد تظاهرات، زمینه برای «عقیده‌سازی» و گسترش شعارهای مبهم و منطق‌ستیز و جایگیر کردن‌شان به عنوان «مطالبات مردم» فراهم می‌آید. روند تحریف «ابداع» شعارهای «مبهم» و «منطق‌ستیز» در «تظاهرات» و «مراسم آئینی» از آن حکومت است. هر تظاهرات یک گام ما را از دمکراسی دور کرده، به سوی افراط‌گرائی و ضدیت با انسانیت و فردیت‌ها سوق می‌دهد. به عنوان نمونه، زن جوانی که مورد تهاجم سگ‌های‌هار استعمار قرار گرفته، و آن‌ها که از دور یا نزدیک شاهد این تهاجم وحشیانه بوده‌اند، اکثراً «تعادل» خود را از دست داده، خواهان «انتقام» از حکومت‌ می‌شوند. این مسئله کاملاً «طبیعی» است، و در چنین مواردی مشکل می‌توان «واکنش منطقی» نشان داد. اربابان حکومت اسلامی نیز در غرب جز این نمی‌طلبند: «واکنش طبیعی» ملت ایران در برابر سرکوب خیابانی حکومت اسلامی! روشن‌تر بگوئیم، کودتاچیان سازمان ناتو خواهان «رفتار غیرمنطقی» از جانب ملت ایران‌اند.

برای رسیدن به این هدف مقدس لازم است حکومت اسلامی هر چه بیشتر تظاهرات برپا کرده و به سرکوب «غیرخودی‌ها» بپردازد تا همان نتیجة طلائی سال 1357 به دست آید: حضور گستردة‌ مردم در خیابان با شعارهای ابله فریب و مبهم: «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی»، «مرگ بر شاه» و ... و این شعارهای ابلهانه، همچنانکه شاهد بودیم به ظهور یک خردجال، یا همان «رهبر کبیر انقلاب» و حکومت توحش اسلامی انجامید. چند ماه پیش از ظهور خردجال در ایران، ژنرال ضیاءالحق با استقرار حکومت اسلامی در پاکستان، برای «جهاد» با اتحاد شوروی اعلام آمادگی کرده بود. و از آنجا که ما هم عضو پیمان استعماری «سنتو» بودیم می‌بایست برای جهاد آماده می‌شدیم! ولی هیچ حزب و گروهی به «مردم» نگفت، سازمان ناتو می‌خواهد ایران را به سکوی پرش و تهاجم به اتحاد شوروی تبدیل کند،‌ چرا که احزاب و گروه‌های سرزمین گل و بلبل همه سر در آخور سازمان کذا داشته، و امروز نیز در بر همین پاشنه می‌چرخد. سه روز پس از خروج شاه از ایران، تظاهرات عظیمی در تهران بر پا شد، با همان شعارهای مبهم «استقلال، آزادی ...» و حکومت مستقل توحش اسلامی از همین شعارها سر برآورد. امروز هم پس از گذشت سه دهه از استقرار این حکومت «قانون‌گریز» و جنگلی، اربابان‌اش می‌کوشند با تحریف شعارهای دمکراتیک، توحش و استقلال «بومی» را بر استقلال و توحش دینی بیافزایند.

و برای تحریف مطالبات دمکراتیک ملت ایران و جنبش مدنی، همانطور که گفتیم فقط کافی است شعارها تحریف شود. و برای تحریف شعارها، تکرار «مراسم آئینی» حکومت، یعنی «برپائی تظاهرات» و «سرکوب» الزامی است. به همین دلیل عمله و اکرة حکومت و دیگر الاغ‌های ساواک از هم اکنون برای «تظاهرات 16 آذرماه» خیز برداشته، پیام می‌فرستند! هر چه بیشتر تظاهرات کنند، و عربدة «مرگ بر دیکتاتور» و «جمهوری ایرانی» سر دهند، کار عموسام برای کودتا آسان‌تر خواهد بود. هر چه بیشتر خیابان را اشغال کنند، سگ‌های ‌هار بیشتر به مردم حمله خواهند کرد و مرض «هاری» و وحشیگری خود را به قربانیان‌شان «منتقل» می‌کنند و هاری همه‌گیر خواهد شد. مسلم بدانیم اگر حکومت اسلامی افتخار مزدوری برای ارتش جنایتکار ناتو را نداشت، برگزاری تظاهرات خیابانی را اصولاً ممنوع می‌کرد! ولی شاهدیم که این حکومت خود برای بزرگداشت سالگرد خیانت و کودتای 13 آبان‌ماه پیشقدم شد. مخالف‌نمایان هم به بهانة ابراز مخالفت با دولت احمدی‌نژاد، با عربدة «مرگ» خیابان‌های شهر را به اشغال خود درآوردند.

اصولاً «حکومت اسلامی» به عنوان یک «حکومت خیابانی» و غیرمسئول به «خیابان» و لات‌بازی و عربده‌جوئی در خیابان علاقة‌ وافری دارد. یکی از نشریه‌های مدعی مخالفت با این حکومت نیز «خیابان» نام‌ گرفته و «رادیوفردا» پس از ناکامی در تبلیغات خود برای «آیات عظام» اینک به دامان «خیابان» متوسل شده! البته دچار توهم نشویم! خیابانی‌ها از جنبش دمکراتیک می‌گویند و می‌گویند «سانسور» می‌شوند ولی معلوم نیست به چه دلیل سر از «رادیو فردا»، بوق عموسام درآورده‌اند. روشن‌تر بگوئیم «رادیو فردا»، به عنوان رسانة عموسام، همچون «بی‌بی‌سی» از همکاران شریف حکومت جمکران و از آخوندپرستان و انسان‌ستیزان صاحب‌نام به شمار می‌رود. پس اهالی «خیابان» اگر خود را طرفدار «جنبش دمکراتیک» می‌دانند در رادیو فردا چه می‌کنند؟ به امید دریافت پاسخ برای این پرسش‌ها. پس بگذریم و بازگردیم به حکومت خیابانی و فدائیان خیابان که از یک سو به «آیات عظام» و از سوی دیگر به «اوباش» مرتبط‌اند. همچنانکه زنده‌یاد کسروی می‌گوید، دستاربند و اوباش پیوندی دیرینه دارند! وجه مشترک هر دو توجیه «قانون‌شکنی»، آشوب و شورش برای استیفای «حقوق حیوانی»، بیابانی و جنگلی‌شان است. بی‌دلیل نیست که «بوریس ماکارنکو»، حکومت اسلامی جمکران را حکومتی بی‌اعتناء به قوانین بین‌المللی و با سیاست‌خارجی «غیرقابل پیش‌بینی» توصیف می‌کند!

گورکن‌ها از آنجا که سه دهه‌ است با پشتگرمی ارباب، و برای تأمین منافع دولت اسرائیل قوانین و مقررات بین‌المللی را نقض کرده‌اند، دیگران را نیز به کیش نوکری خود ‌می‌پندارند. امروز آخوند احمد خاتمی در وقوقیة تهران، ضمن نفس‌کش‌طلبی و اثبات حماقت و مزدوری حکومت چاه جمکران در بارة تو‌‌افق‌های هسته‌ای با گروه «1+ 5» در ژنو به تکرار مزخرفات «اکبر اعتماد» در «بی‌بی‌سی» پرداخته، و بدون اشاره به «گروگانگیری» و «اشغال سفارت آمریکا» که به تحریم‌های اقتصادی و جنگ انجامید، می‌گوید، ما سهامدار «ئورودیف» بودیم، سوخت به ما ندادند، امروز چه تضمینی داریم که سوخت هسته‌ای به ما بدهند؟

بله به این می‌گویند «زبان پدرسوختگی»! آخوند خاتمی فراموش کرده که به دلیل اعمال تحریم‌های اقتصادی ناشی از «اشغال سفارت آمریکا» اربابان‌شان دارائی‌های ایران را نه تنها در بانک‌های آمریکا مسدود کردند که هرگونه ارتباط قانونی با حکومت مستقل و خیابانی را برای شرکای‌شان در سازمان ناتو ممنوع نمودند تا میرحسین موسوی و بهزاد نبوی قاچاق، دلالی و بازارسیاه، یعنی «اقتصاد زیرزمینی» را بر ملت ایران تحمیل کنند. طبیعی است که در چنین شرایطی، دولت فرانسه حتی اگر مایل می‌بود، حق نداشت سوخت‌ هسته‌ای به ایران تحویل دهد، چرا که دولت فرانسه برخلاف حاج اکبر اعتماد و حکومت گورکن‌ها به هیچ عنوان از «استقلال خیابانی» برخوردار نیست و می‌باید از نظر حقوقی پاسخگوی سیاست‌های خود باشد. دولت فرانسه باید به تعهدات بین‌المللی خود عمل کند، حال آنکه نوکران آمریکا در جمکران چنین اجباری ندارند؛ و ملت ایران را در برابر لولة توپ آمریکا می‌گذارند. حکومت قدرقدرت و مستقل جمکران، با این شیوة برخورد خود را از منظر «حقوقی» در جایگاه «دزدان دریائی سومالی» قرار داده. از قضای روزگار آن‌ها هم مسلمان‌اند، سلاح و تجهیزات خود را هم از دست‌های مقدس آمریکا و شرکاء دریافت می‌دارند، تا بتوانند نقش طالبان را در دریای سرخ ایفا کنند. خلاصه آنگلوساکسون‌های دو سوی آتلانتیک نوع «طالبان آبزی» را نیز به فرهنگ 17 هزارسالة خود افزوده‌اند! طالبان‌آبزی نیز همچون حکومت مستقل اسلامی جمکران با پیروی از قوانین الهی همچون حیوانات بر «حق طبیعی» خود تکیه دارند؛ آن‌ها نیز همچون حیوانات «مسئول» عملکرد خود نبوده و پاسخگوی رفتارشان نیستند. مسلماً آن‌ها نیز همچون دیگر «اسلام‌گرایان» مزدور عموسام اهل تقیه و خودانکاری‌اند. درست همچون آخوند «منتجب‌نیا»، محمدخاتمی و اخیراً تولة شیخ مهدی کروبی که شهامت پذیرش مسئولیت گفتار وکردار‌ خود را ندارند، و از این جهت با توسل به دروغ می‌کوشند، «راوی» را «دروغگو» جلوه دهند!

جهت گرم کردن بازار کساد میرحسین موسوی، شایع شده بود که او نیز همچون آخوند منتظری «در حصر» قرار گرفته و به همین دلیل در تظاهرات کودتای 13 آبان‌ماه حضور نیافته! روز گذشته رسانه‌های جمکران از جمله حنازرچوبه، به نقل از پسر کروبی نوشتند، «حصر» موسوی یک «دروغ» بیش نیست. پسر شیخ مهدی به خبرنگار ایرنا گفته بود، موسوی دروغ می‌گوید، او شهامت شرکت در تظاهرات را ندارد. این سخنان در اکثر سایت‌های فارسی زبان منتشر شد. سپس حسین کروبی، در سایت «تغییر» مصاحبه با ایرنا را انکار کرده گفت، این ایرنا است که دروغ‌پراکنی می‌کند. از اینرو سایت حنازرچوبه، مورخ 15 آبان‌ماه سالجاری، ‌ در مطلبی با کد: 774856، پسر کروبی را تهدید کرد که اگر بر دروغ‌های خود پافشاری کرده و ایرنا را متهم کند، این خبرگزاری «فایل صوتی» اظهارات وی را منتشر خواهد کرد. البته در یک حکومت قانونی خبرگزاری رسمی دولت می‌باید رسماً از حسین کروبی، به دلیل «افترا» شکایت کند، تا هم او هم دیگران بدانند که بر حسب نرخ روز نمی‌توان سخن گفت و دیگران را متهم کرد.

بگذریم این رفتار موهن که بازتابی است از حقارت و پستی حسین کروبی، قطره‌ای است از دریای انسان‌ستیزی، و سکه‌ای است رایج در حکومت «مستقل» اسلامی! وقوقیه‌های جمعه تجلی همین حقارت و ذلت به شمار می‌رود. چرا که همه به «زبان گسست» بیان می‌شود. «زبان گسست» در تضاد با «زبان منطقی» واقعیت زمان و مکان را نادیده می‌انگارد. در نتیجه با توسل به زبان گسست به سهولت می‌توان دروغ گفت، شعار پوچ ساخت و رخدادهای تاریخی را بکلی نادیده انگاشت. آخوند خاتمی نیز دقیقاً همین عمل را صورت می‌دهد. او همچون اکبر اعتماد، با نادیده گرفتن اشغال سفارت آمریکا، که باعث اعمال تحریم‌های اقتصادی شد، از عدم تحویل سوخت هسته‌ای توسط فرانسه به ایران انتقاد به عمل می‌آورد. ایشان در ادامة چرندیات جمعه می‌گوید، اگر غربی‌ها بازی در بیاورند و سوخت رآکتور تحقیقاتی تهران را تحویل ندهند، ما خودمان این سوخت را تولید می‌کنیم:

«اگر بخواهيد بازی در بياوريد و سوخت اين راکتور را به ايران تحويل ندهيد[...] دانشمندان هسته‌ای ايران سوخت رآکتور اتمی تهران را تأمين خواهند کرد[...] شما تخصص در حق‌خوري و غارتگري داريد[...] ما با چه تضميني [...]»


بله، ما با چه تضمینی؟! حال اگر سخنان شیخ احمد خبیث را یک مرحلة منطقی به پیش رانیم خواهیم دید که ایشان جز چرند هیچ نمی‌گویند، و هدف از این جنجال و هیاهو فقط زمینه‌سازی برای تداوم تحریم اقتصادی و تهدید ملت ایران توسط یانکی‌ها و شرکای‌شان، به ویژه در اسرائیل است. آژانس بین‌المللی انرژی اتمی پیشنهادی به گورکن‌ها داده که اربابان‌شان در آمریکا و فرانسه آنرا تأئید کرده‌اند، گورکن‌ها هم می‌گویند اگر طرفین به تعهد خود عمل نکنند، خودشان سوخت را تولید می‌کنند. پس دلیل جاروجنجال محفل پاسدار لاریجانی چیست؟ چرا به پیشنهاد آژانس پاسخ مثبت نمی‌دهید که هر چه سریع‌تر روشن شود «غرب» به تعهدات خود عمل می‌کند یا خیر؟ به چه دلیل برای پارس‌کردن «بنیامین نتانیاهو» و اربابان‌ا‌ش زمینه‌سازی می‌فرمائید؟ اگرهدف‌تان از این خوش رقصی‌ها گسترش بحران است کور خوانده‌اید! امروز معلوم شد سازمان ناتو باید پیمان زنگ زدة‌ سنتو را هم به پستوی عموسام بازگرداند، چرا که دولت مستقل پاکستان «عبدالمالک ریگی» را آزاد کرد! به عبارت دیگر بی‌خیال پیمان امنیتی!

پس شیخ احمد خاتمی را در سوگ پیمان سنتو رها می‌کنیم تا نگاهی به سخنان مضحک علاءالدین بروجردی در پیش وقوقیة امروز داشته باشیم که با کد: 774770، در حنازرچوبه مورخ 15 آبان‌ماه سالجاری منتشر شده. بروجردی به ما می‌گوید، خمینی با حقوق بین‌المللی آشنائی داشته و پس از اشغال سفارت آمریکا فرمودند، این اقدام «حقوقی» است! بله، هر چه زمان می‌گذرد بر گسترة علم و دانش و آگاهی لات بی‌سروپائی به نام روح الله خمینی افزوده می‌شود. زبان ابتذال وی اینک جای خود را به «زبان منطق بلاهت» سپرده! امروز دریافتیم که خمینی خود از حقوقدانان بین‌المللی بوده، و به دلیل فروتنی این فضیلت را از امت اسلام پنهان داشته. همچنین امروز معلوم شد آن اوباش‌الله که در بالکن جماران نفس‌کش می‌طلبید و جنگ و آدمکشی را «نعمت الهی» می‌خواند اصلاً خمینی نبوده! حداقل این استنباطی است که از سخنان بروجردی می‌‌شود. گویا گورکن‌ها به دلیل اشغال سفارت آمریکا و نقض آشکار قوانین در محظور قرار گرفته تلاش دارند این اقدام خاننانه را قانونی هم جلوه دهند! برای حقنه کردن چنین دروغی چه کسی بهتر از بروجردی؟ هم ساواکی‌است، هم دروغگو و اسلام فروش است هم مانند دیگر نخبگان ساواک از بلاهت فراوان برخوردار!

به ادعای ایشان «امام‌راحل» پس از اشغال سفارت می‌گوید، این امر هیچ تضادی با «کنوانسیون ژنو» ندارد! بله، خمینی‌ای که ما دیدیم، نه فقط می‌دانست که پدیده‌ای به نام کنوانسیون ژنو وجود دارد، که از ابعاد حقوقی آن نیز مطلع بوده و شخصاً به رعایت قوانین بین‌المللی اهمیت می‌داده‌؛ البته این‌ها کشفیاتی است که اخیراً پس از نبش قبر امام حسین در نجف به دست آمده! چرا که طی دوران حیات ننگین امام خمینی از این موجود جز قانون‌شکنی و دروغ‌گوئی و لات‌بازی هیچ در دست نیست. پس مسلماً ایشان پس از مرگ حقوقدان و متخصص کنوانسیون ژنو شده‌اند، و حتماً همانطور که امپریالیسم را «امپریاس» می‌گفتند، کنوانسیون ژنو را نیز «کنواس» می‌‌نامیدند.

بگذریم! امروز بروجردی و دیگر گورکن‌های ساواک جمکران می‌پندارند متن سخنرانی‌های خمینی همچون وجود پلید‌اش نابود شده، در نتیجه به مزخرف‌بافی از قول امام‌شان می‌گویند، خمینی اشغال سفارت را خلاف کنوانسیون ژنو ندانسته. به ادعای بروجردی، ‌خمینی استدلال ابلهانة خود را بر اسناد به دست آمده از سفارت کذا استوار کرده، حال آنکه تا پیش از اشغال سفارت چنین اسنادی در دست نبوده! به عبارت دیگر امام دجال‌شان پس از ارتکاب یک عمل غیرقانونی از آن نتیجه‌گیری‌ قانونی فرموده‌اند. بله به این می‌گویند یک «برخورد حقوقی»، که مسلماً در «کنواس» صدراسلام بسیار رایج بوده. در واقع بروجردی گ...زیادی خورده و مزخرف می‌گوید:

«بروجردي با اشاره به ادعاهاي رسانه‌هاي غربي در غيرقانوني بودن اقدام دانشجويان ايراني تصريح کرد: امام راحل (ره) در آن مقطع فرمودند که اين اقدام کاملا حقوقی و اصولی بوده است زيرا آنجا سفارتخانه نبوده که مشمول کنوانسيون ژنو شود بلکه جاسوس‌خانه‌ای بوده است و اين نه بر اساس ادعاهای ما بلکه به وسيلة‌ اسناد به دست آمده ثابت شده است.»


البته بروجردی بینوا حق دارد، این سخنان بدیع از زبان امام راحل شنیده شده، ایشان در دورة حیات خود از این شکرها نمی‌خوردند.



...

پنجشنبه، آبان ۱۴، ۱۳۸۸


خندة خونین!
...
آهنگران پیر، همه پتک‌ها به دست
در چشم‌شان طلیعة‌ خورشید زندگی
[...]
در هم شکسته است تو گوئی سکوت مرگ
در رستخیز این شب تاریک واپسین
برقی دمیده از دل آفاق دوردست
تا سایة‌ کبود شب افتاده بر زمین
خواند به پاس روز ظفر، باد شامگاه
شکرانة‌ گسستن زنجیر بندگی

با توقیف یک کشتی حامل تجهیزات نظامی در آب‌های قبرس، آخرین رویاهای محفل طالبان‌پرور هیلاری کلینتون نقش بر آب شد! هیلاری کلینتون در سفر اخیر خود به اسرائیل تلاش کرد با تأئید تلویحی سیاست شهرک‌سازی، تنور حماس و نوکران در جمکران را داغ و گرم نگاه‌ دارد. پس از پایان مانور نظامی آمریکا و اسرائیل در تاریخ 8 آبان‌ماه سالجاری، آمریکا برای اثبات حسن‌نیت خود نسبت به حکومت اسلامی، بنیامین نتانیاهو را فرمود، یک کشتی حامل سلاح و مهمات آخرین مدل برای رهبر فرزانه ارسال کند.

زمینه بسیار مناسب بود، چرا که دولت ترکیه علیرغم کشتار کردها، ژست ضداسرائیلی گرفته خود را مدافع حقوق فلسطینی‌ها جلوه می‌داد. و خلاصه هیچکس به ذهن‌اش خطور نمی‌کرد که اسرائیل از آب‌های قبرس برای ارسال سلاح به گورکن‌ها استفاده کند! می‌دانیم که بخشی از جزیرة قبرس با حمایت آنگلوساکسون‌ها توسط ترکیه اشغال شده و از طریق بخش ترک‌نشین قبرس به راحتی می‌توان پیشرفت گورکن‌ها را در «همة زمینه‌ها» تضمین کرد تا سگ‌های ‌هار استعمار بتوانند روز فرخندة‌ 13 آبانماه 1388، با خیال آسوده ایرانیان بی‌دفاع را در خیابان به زیر ضربات مشت و لگد و باتوم بیاندازند.

روئیده در دیار افق خوشه‌های خشم
افسرده بر لبان شفق، بوسه‌های ماه
پنداشتی غریو خدایان آسمان
پیچیده در کرانة‌ خاموش زندگی
بگرفته از فروغ شفق رنگ انتقام
آن گونه‌های سوخته از شرم بندگی

امروز شبکة الجزیره تصاویر هولناک تهاجم سگ‌های هار جمکران را به یک زن جوان در تهران پخش کرد. چند مأمور «انتظامی» به ضرب و شتم یک زن مشغول بودند. یک زن جوان، با موهای تیره و روسری سیاه، بدون آرایش، بدون نقاب، به ویژه بدون نماد طاعون سبز با دست‌خالی به چنگ مزدوران «نظم استعماری» افتاده بود. البته به یاد داشته باشیم که این وحشیگری‌ها فقط برای حفظ «ایمان» و «باورها» و «اعتقادات» مردم «مسلمان» ایران صورت می‌گیرد. بله ملت ایران اعتقادات‌اش نیز همچون ثروت‌های‌اش «صاحب» دارد! «صاحب» اعتقادات قلبی ما در واشنگتن نشسته! ایشان، خودشان «اعتقاد» تعیین می‌کنند. هر گاه پنتاگون اراده کند، ملت ایران باید اعتقادات‌اش را «تغییر» دهد. سپس مشتی لات و چاقوکش و جنایتکار با لباس شخصی، یا با یونیفورم مأمور مراقبت از همین «اعتقادات» می‌شوند. اوباما هم برای‌شان پیام دوستی می‌فرستد، تا برای سرکوب ملت ایران یعنی حفظ «باورها» و «ایمان‌شان» به حمایت همه جانبة ارباب پشت‌گرم باشند.

پنداشتی که خشم فروخوردة‌ قرون
جوشیده از خرابة‌ فرتوت روزها
پنداشتی که شیون قربانیان جنگ
آتش فکنده در دل آتش‌فروزها
از سینه‌ها رسیده به لب‌ها سرود خشم
افکنده در حریم دل‌آسودگان هراس

امروز سردارجعفری در مراسم معارفة‌ فرماندهان جدید قرارگاه قدس «جنوب شرق» و سپاه سلمان بلوچستان فرموده‌اند، «دشمنان» ایمان و باورهای مردم ایران را هدف گرفته‌اند و «رسالت» سپاه مبارزه با این تهدیدهاست! روشن‌تر بگوئیم، سردار از اسرائیل و آمریکا اسلحه و تجهیزات دریافت می‌کنند تا «باورهای» ایرانیان را شناسائی کرده و کسانی را که «باورهای‌شان» مخالف تأمین منافع آمریکا باشد، به زور سر نیزه و گاه از طریق اعدام به «راه راست» هدایت فرمایند. سردار جعفری در ادامه می‌گوید، دشمنان باورهای مردم ایران را هدف گرفته‌اند و سپاه برای مقابله با هر تهدیدی علیه حکومت اسلامی آمادگی دارد. به عبارت دیگر این پاسدار جنایتکار آشکارا می‌گوید، ملت ایران حق ندارد «باورهای» خود را تغییر دهد! چرا که تغییر باورهای ایرانیان موجودیت حکومت توحش را تهدید می‌کند. «باورها» و «ایمان» ملت ایران چگونه باید باشد تا سردار جعفری رضایت خاطر داشته باشند؟ تأئید بی‌قید و شرط صورتکی به نام «حکومت اسلامی» که از بدو استقرار تاکنون با تکیه بر «ابهام» اسلام، ‌ در مسیر پیروی از سیاست‌ آنگلوساکسون‌های دو سوی آتلانتیک هر روز رنگ عوض کرده، و به دلیل الزام «تغییر رنگ» مداوم این حکومت لازم است «باورها» و «ایمان» مردم ثابت باقی بماند، تا شیوخ خیانتکار بتوانند با توسل به آیات متناقض قرآن و حدیث و روایت و نهج البلاغه و کتاب‌دعاهای دیگر، تأمین منافع اربابان خود را با زدن نعل وارونه «توجیه» کنند. به گزارش سایت نووستی، مورخ 14 آبانماه سالجاری، به نقل از فارس‌نیوز، سردار جعفری فرموده‌اند:

«دشمنان انقلاب اسلامی در تهدید نرم، ایمان و باورهای مردم مسلمان ایران را هدف [گرفته‌اند] جنگ نرم با تهدیدات سیاسی، اقتصادی و فرهنگی آغاز می‌شود [...] سپاه پاسداران با توجه به رسالت و مأموریت خود آمادگی مقابله با هر نوع تهدیدی علیه جمهوری اسلامی را دارا است.»


البته پاسدار جعفری گزافه‌گوئی می‌فرمایند. هیچ ملتی در برابر استعمار تسلیم نشده که ما تسلیم شویم. هیچ دولتی هم با تکیه بر حمایت استعمار نتوانسته «جاوید و پاینده»، برقرار و استوار بماند. بدبخت‌ها کور که نیستید! روز 13 آبانماه، سلاح‌هائی که ارباب‌تان از اسرائیل ارسال کرده بود توقیف شد! اگر چه بوق‌های استعمار برای فوت کردن در آستین پارة حکومت توحش ادعا می‌کنند، این «حکومت اسلامی» است که سلاح و تجهیزات به لبنان و سوریه ارسال می‌کند! ولی ما که می‌دانیم اسلحه از اسرائیل با اجازة‌ آمریکا به ایران «صادر» می‌‌شود تا به عمر نکبت‌بار حکومت اسلامی چند صباحی بیافزایند. بله، این حکومت «ضدامپریالیست» جمکران است که در راه نوکری برای سرمایه سالاری جهانی نعل وارونه می‌زند، آنهم طی سه دهه! حکومتی که سرنوشت‌اش در دست محافل جهانی «طالبان پروری» است. محافلی که مواضع‌شان، لحظه به لحظه تضعیف می‌شود.

کافی است نگاهی به وضعیت مفتضح حمیدکرزای، رئیس متقلب جمهوری تقلبی و دست‌ساز ناتو در افغانستان بیاندازیم تا ببینیم حمایت آشکار اربابان، و به ویژه سازمان رسوای ملل کارش به کجا کشیده! کافی است به فروپاشی پاکستان بنگریم تا ببینیم تضعیف و نابودی مراکز طالبان پروری سرنوشت ترکیه و جمکران را رقم خواهد زد. سردار جعفری! شما که توانائی دیدن «باورهای» ملت ایران را دارید، چرا پیامدهای سفر میلیبند به مسکو را نمی‌بینید؟ این مسافرت سه روزه و به ظاهر بی‌نتیجه همة برنامه‌های محفل کلینتون را در صحنة سیاست بین‌الملل خنثی کرد! ابتدا هیلاری کلینتون هر چه در اسرائیل گفته بود «تصحیح» کرد، سپس کشتی حامل سلاح‌های اسرائیل برای شما پیش پای «لاوروف» در قبرس توقیف شد، و روز 13 آبان‌ماه مقام معظم و شرکاء را در ماتم «تغییر» ‌نشاند. امروز هم نمایندگان مجلس عراق در مورد منطقة نفتخیز «کرکوک» به توافق رسیدند! خلاصه سفر میلیبند به مسکو نشان شکاف آشکار بین آمریکا و انگلستان در منطقه است. روشن‌تر بگوئیم انگلستان ناچار شد خود را به مواضع روسیه و آلمان نزدیک کند. با مسافرت دیوید میلیبند به روسیه، دلائل عقب‌نشینی وزارت امورخارجة آمریکا از روز هم «روشن‌تر» ‌شده!

خلاصه پس از توقیف کشتی استرالیائی حامل تجهیزات نظامی که از طریق امارات «زرادخانة» اسلام را زینت‌ می‌بخشید، امروز حکومت «مستقل» جمکران و گورکن‌ها از دریافت سلاح‌های اسرائیلی نیز محروم شدند! توقیف کشتی حامل سلاح‌های به اصطلاح «ایرانی» در آب‌های قبرس، یکی دیگر از پیامدهای سفر دیوید میلیبند به روسیه است. این کشتی در واقع حامل تجهیزات ساخت اسرائیل برای گورکن‌ها بود. البته این نخستین بار نیست که اسرائیل با موافقت یانکی‌ها به جنایتکاران جمکران سلاح می‌فروشد. ‌5 روز پیش از آنکه صدام حسین، رئیس جمهور وقت عراق رسماً آمادگی کشورش برای بازگشت به مرزهای بین‌المللی را اعلام کند، در تاریخ 21 اکتبر سال 1982، سفیر اسرائیل در ایالات متحد رسماً اعلام داشت که با موافقت آمریکا به حکومت اسلامی سلاح و تجهیزات نظامی تحویل می‌دهد. در واقع این اظهارات چراغ سبز به حکومت اسلامی جمکران بود برای رد پیشنهاد صدام حسین و تأکید بر تداوم جنگ. بله، به این دلیل بود که خمینی، ارواح شکمش «ضدآمریکائی» پیشنهاد عراق را برای پایان دادن به جنگ نپذیرفت تا منافع اربابان‌اش تأمین شود، و آبروی‌اش نرود! ولی این نکات پیش پا افتاده از چشمان تیز بین نوآم چامسکی پنهان مانده!

ایشان برای حفظ منافع محفلی خود همچنان حاکمیت اسرائیل را «دشمن» حکومت اسلامی معرفی می‌فرمایند. و آشوب‌های «مردمی» دوران نکبت‌بار نخست‌وزیری محمد مصدق را تلاش ایرانیان برای دست یافتن به «دمکراسی» ارزیابی می‌کنند. همچنانکه بارها در این وبلاگ گفته‌ایم، برای تحریف دمکراسی، پروپاگاند استعمار آن را در ترادف با آشوب و هرج و مرج قرار می‌دهد تا در واقع «سرکوب» را توجیه کند. چرا که هیچ جامعه‌ای نمی‌تواند «آشوب» را مورد تأئید قرار دهد. «آشوب» و «ایستائی» دو روی سکة فاشیسم‌اند، و هر دو از رشد و شکوفائی جامعه جلوگیری می‌کنند. بی‌دلیل نیست که چامسکی، متخصص «زبان پروپاگاند» کودتای ننگین 22 بهمن را «انقلاب» و آشوب‌های دوران مصدق را «دمکراسی» می‌خواند! چامسکی که در تمام آثار خود البته به زبان انگلیسی مدافع «انسان‌محوری» است، به ملت ایران که می‌رسد «انسان‌ستیز» و «پاسدارنواز» می‌شود. بی‌دلیل نیست که مزخرفات گوساله‌پسند وی پیرامون دوران سرکوب و آشوب مصدق در سایت پاسدار محسن رضائی هم منتشر ‌شده. گردانندگان سایت «تابناک» می‌پندارند، از آنجا که نوآم چامسکی در جهان غرب به آزادی‌خواهی شهرت یافته، پس این‌فرد هر مهملی در مورد ایران بر زبان آورد، می‌باید «دفاع از آزادی» تلقی شود! حال آنکه چنین نیست! نوآم چامسکی به بهانة‌ دفاع از حقوق بشر و انتقاد از آمریکا، در واقع پروپاگاند ایران‌‌ستیز و اسلام‌پرستانة محفل «برژینسکی ـ کارتر» را منعکس می‌کند. سیاست این محفل فقط از راه جنگ و قانون‌شکنی تأمین می‌شود و به همین دلیل است که به ادیان و به ویژه به دین اسلام ارادت خاصی دارد. چرا که برای نقض قوانین و هنجارهای بین‌المللی، یا بهتر بگوئیم برای توجیه «توحش»، «لات‌بازی» و «قانون‌شکنی» در سطح جهانی ابزاری بهتر از «دین اسلام» یافت نمی‌شود. دین کذا همچون دیگر ادیان ابراهیمی در تضاد با هنجارها و قوانین و حقوق بین‌المللی قرار می‌گیرد. از اینرو محفل «برژینسکی ـ کارتر» به ایجاد ساختارهای موازی اسلامی و «مستقل»، ‌ یعنی «غیرمسئول» کمر همت بسته. القاعده، حکومت جمکران، طالبان، جهاد اسلامی، حزب‌الله و دزدان دریائی سومالی همه و همه یک وجه مشترک دارند: «استقلال» و «قانون‌شکنی»! استقلال از قوانین، مسئولیت‌گریزی و عدم پاسخگوئی به اعمال قانون‌شکنانه!

گفتی بر آستانة‌ این شامگاه تلخ
در هم خزیده سایة‌ مردان ناشناس
در چشم‌شان طلیعة طوفانی شفق
آرد خبر ز خندة‌ خونین صبحگاه
فریادشان گسیخته در آسمان شهر
خشم سیاه‌شان همه جوشیده در نگاه

محفل مذکور با استقرار حکومت اسلامی یک پایگاه جهانی را برای قانون‌شکنی و عدم‌مسئولیت در ایران مستقر کرد. البته این ساختار در ابتدای کار، و فقط در ظاهر قرار نبود قانون‌شکن باشد! با این وجود دولت مهدی بازرگان خود برخاسته از قانون‌شکنی بود. این دولت از بدو استقرار غیرقانونی خود، با تکیه بر چماقداران و اوباش کمیته‌ها و شهربانی و ساواک به سرکوب همه جانبة مردم پرداخت، و طی 8 ماه گام به گام دوران هرج‌ومرج مصدق را «بازتولید» کرد تا زمان اشغال سفارت آمریکا فرا رسید. در این مقطع بود که بازرگان شیاد همچون پیشوای‌اش، مصدق «مخالف‌نمائی» پیشه کرد. هر چند اینبار گاوچران‌ها کور خوانده بودند! شیوة «قهرمان سازی» کارگر نیفتاد و شیخ مهدی به عنوان مبلغ اکبر بهرمانی و «سازندگی» ایشان، ‌ البته سازندگی در زمینة‌ قتل و آدم‌ربائی و انعقاد قراردادهای نان و آبدار با غرب راهی فرنگ شده، از ایرانیان برای «بازگشت» به بهشت جمکران دعوت به عمل می‌آورد. بگذریم!

در راستای این صحنه‌سازی‌های مهوع سایت حنازرچوبه مطلبی منتشر کرده تا بگوید، اشغال سفارت آمریکا «خواست دولت» نبود، «خواست مردم» بود و «دانشجویان» به «خواست مردم» عمل کردند! اولاً «مردم» بی‌جا کرده‌اند که خواهان نقض قوانین بین‌المللی می‌شوند. تهاجم به سفارتخانة هر کشوری، طبق قوانین بین‌الملل «تهاجم به خاک آنکشور» به شمار می‌رود و بر اساس همان قوانین، کشوری که سفارتخانه‌اش اشغال شده مجاز است با توسل به نیروی نظامی از خاک خود دفاع کند. دولت بازرگان هیچ مخالفتی با اشغال سفارت آمریکا نداشت، کاملاً بر عکس! این دولت راه را برای اشغال سفارت آمریکا باز گذاشت تا زمینه‌ساز حضور نظامی اربابان‌اش در ایران شود. بگذریم!

حنازرچوبه، مورخ 13 آبانماه سالجاری در مطلبی گوساله‌فریب با کد: 772889، ضمن ارائة دلائلی ابلهانه برای توجیه اشغال سفارت آمریکا، ‌تلاش می‌کند سخنرانی مبتذل، ابلهانه و در هم و آشفتة‌‌ خمینی در مخالفت با کاپیتولاسیون را نیز بازنویسی کرده، لحن داش‌مشتی‌ها و اوباش حوزه و بازار را از آن بزداید! نویسنده از زبان خمینی، اشغال سفارت آمریکا را کوتاه کردن دست آمریکا از ایران و «واکنش طبیعی جوانان» به سیاست آمریکا معرفی کرده!

اینکه «دست آمریکا» با تعطیل سفارتخانه‌‌‌اش از ایران کوتاه شود، فقط در ذهن علیل امثال خمینی می‌گنجد. اینان در چارچوب آنچه دین اسلام می‌خوانند «واکنش طبیعی» و «رفتار حیوانی» انسان را «توجیه» می‌کنند. و از قضای روزگار آخوند منتظری شیاد هم اشغال سفارت را اخیراً محکوم کرده،‌ البته نه به دلیل نقض قوانین بین‌الملل و قرار دادن ملت ایران در برابر لولة توپ دیپلماسی یانکی‌ها و متحدان‌شان، که به دلیل «رنجش» مردم آمریکا! این شیادان پس از سه دهه حاضر نیستند مسئولیت جنایتی را که تحت اوامر اربابان‌شان در ایران مرتکب شده‌اند بپذیرند، و در هر گام سعی در مخدوش کردن ابعاد آن دارند. به هر تقدیر از امثال شیخ منتظری بیش از این انتظار نمی‌توان داشت. آخوند منتظری نیز در عمل ثابت کرده که جیره‌خوار همان سیاستی است که برای تأمین منافع خود، حکومت ایران را «مستقل» و «مسولیت‌گریز» می‌پسندد. همان سیاستی که رفتار منطقی، انسانی و قانونی را برای حاکمیت ایران مناسب «تشخیص» نمی‌دهد، چرا که ایرانی را «انسان» به شمار نمی‌آورد.

آهنگران پیر ، همه پتک‌ها به دست
با چهره‌های سوخته در نور آفتاب
[...]
پتک گران به دست و دهان‌ها پر از خروش
فریادشان گسسته در آفاق شامگاه
[...]
(نادر نادرپور)




...

چهارشنبه، آبان ۱۳، ۱۳۸۸


پرهیب استقلال!
...
می‌پرسید «زبان منطقی» چیست؟ زبانی است که در ارتباط با واقعیت «زمان» و «مکان» قرار دارد، صریح و فاقد ابهام است. زبان منطقی، زبان انسان در «اکنونی‌ات» زمان و در مکان مشخص است. زبانی است که بیانگر خواسته‌های منطقی انسان در اجتماع است. اگر بخواهیم تعریف دیگری از زبان منطقی ارائه دهیم می‌توانیم بگوئیم زبانی است که از هر نظر در تضاد با «گسست» و «جامعة آرمانی» قرار می‌گیرد. زبان منطقی، «زبان اجتماعی» انسان است، زبانی است که بین انسان‌ها ارتباط منطقی و واقعی برقرار می‌کند. از این نظر زبان منطقی، شعار پوچ را برنمی‌تابد و پوچ‌ترین شعار این روزها همان شعار فریبنده‌ای است که از زبان جیره‌خواران غرب می‌شنویم: «ما خواهان جهانی عاری از سلاح‌های اتمی هستیم!» یک مرحلة منطقی این شعار جادوئی را به پیش رانیم، تا روشن شود چرا وزیر امورخارجة‌ انگلستان، در سفر خود به مسکو همین «درخواست» را داشت و پاسخ منفی گرفت.

این شعار مخاطب را در «گسست» با واقعیت زمان و مکان قرار می‌دهد و به همین دلیل پیرامون یک فریب اجماع به وجود می‌آورد. کسی که طوطی‌وار خواهان خلع «سلاح هسته‌ای» می‌شود نمی‌داند پنتاگون به «سلاح لیزری» دست یافته. سلاحی که به مراتب مخرب‌تر از سلاح هسته‌ای است. این سلاح با موفقیت کامل روی اهداف متحرک در آمریکا و روی اهداف ثابت در روسیه و هند امتحان شده: اخیراً یک نیروگاه‌ آبی و یک مخزن سوخت در روسیه، و یک مخزن سوخت در هند هدف توپ‌ لیزری قرار گرفته. با چنین اسلحه‌ای پنتاگون و شرکای‌اش در سازمان ناتو ‌نیازی به سلاح هسته‌ای ندارند! در نتیجه همه خواهان «جهانی عاری از سلاح‌های هسته‌ای» شده‌اند! ولی نابودی این سلاح‌ها متضمن استقرار صلح جهانی نخواهد بود، به هیچ عنوان! مگر اشغالگران در عراق و افغانستان از سلاح هسته‌ای استفاده می‌کنند؟ ولی این شعار فریبنده را بر سرزبان‌ها می‌اندازند تا افکار عمومی را در شرایط کاذب یک «جهان آرمانی» یا بهتر بگوئیم در «گسست با واقعیت» قرار دهند. این شعار «کودتا» بر ضد عقل‌سلیم است، چرا که این دروغ بزرگ را به مخاطب القاء می‌کند که با نابودی سلاح‌های هسته‌ای، جنگ نیز از صحنة جهان محو می‌شود، و همه در صلح و آرامش به سر خواهند برد. حال آنکه چنین نیست! «واقعیت» به ما می‌گوید که این شعار پوچ با هدف گسترش سلطة آمریکا بر کشورهای دیگر، از طریق سلاحی به مراتب مخرب‌تر از سلاح هسته‌ای بر سر زبان‌ها افتاده.

سی سال پیش در چنین روزی، به منظور تبدیل کشورمان به پشت جبهة طالبان، توطئة آمریکا برای اشغال سفارت‌اش در ایران به مورد اجرا گذاشته شد و شرایط مناسب برای ایجاد گسست، یعنی تحمیل «انزوای سیاسی» و «تحریم اقتصادی» با هدف مقدس «جنگ افروزی» فراهم آمد. «انزوای سیاسی»، «تحریم اقتصادی» را به همراه دارد و این «معجون جادوئی» معمولاً به جنگ و کودتا می‌انجامد. بدون قراردادن ملت‌ها در «انزوای سیاسی» نمی‌توان تحریم اقتصادی را بر آن‌ها تحمیل کرد، و بدون ایندو عامل زمینه‌سازی برای جنگ، چه داخلی و چه خارجی مشکل خواهد بود.

از بدو کودتای ننگین 22 بهمن 1357 تاکنون، سیاست استعمار چندین «گسست» مسلسل‌وار بر ملت ایران تحمیل کرده که همگی ریشه در اشغال سفارت آمریکا و گروگانگیری داشته. چرا که این قانون‌شکنی آشکار دو شرط لازم و کافی جنگ‌افروزی را تأمین کرد: انزوای سیاسی و تحریم اقتصادی. در پناه این شرایط بود که تحمیل یک قانون اساسی بر مبنای حدیث و روایت و قصص امکانپذیر شد، و یک جنگ استعماری نیز با عراق به راه افتاد. برکناری بنی‌صدر، تصفیه‌های درون گروهی، سرکوب‌های دوران سازندگی، اصلاحات و بحران‌‌ دست‌ساز هسته‌ای پیامدهای شوم اشغال خائنانة سفارت آمریکاست.

امروز معلوم شد فقیه عالیقدر، آیت‌الله «لیبرال ـ دمکرات» برگزیدة «بی‌بی‌سی»، یعنی همان شیخ حسینعلی منتظری خودمان با اشغال سفارت آمریکا در آبانماه 1358 مخالف‌ بوده‌اند! ‌گویا از شدت حجب و حیا و فرصت‌طلبی، سی‌سال برای ابراز مخالفت‌شان خون جگر خوردند تا اینکه رادیوفردا و شرکاء از مخالفت ایشان پرده برداری کردند! چرا؟ چون بازهم دستاربندان به منظور تخریب جنبش مدنی، به قصد نفوذ در صفوف مخالفان به «سرقت» ادبیات سیاسی آنان پرداخته سعی دارند خود را «متمدن» و «متعهد» به رعایت قوانین بین‌المللی بنمایانند. البته اینبار حضرت آیت‌الله و اربابان‌شان واقعاً کور خوانده‌اند! ما اشتباه مبارزان صدرمشروطه را تکرار نخواهیم کرد،‌ جای آخوند جماعت به ویژه جایگاه حسینعلی منتظری در کنار چماقداران «مستقل» حکومت است، از میرحسین تا مهرورزی! اصل اساسی «جدائی دین از سیاست» ایجاب می‌کند که آیات عظام سیاست‌پرست با سردادن عربدة‌ «نه شرقی، نه غربی» در جایگاه واقعی خود، یعنی در صف «فاشیست ـ ‌مسلمان‌های» قانون‌شکن، کودتاچی و مدافع «احکام شریعت» قرار گیرند.

در این وبلاگ بارها به «ایجاد گسست»، به عنوان یک مشی استعماری اشاره شده اما هرگز فرصتی برای ارائة‌ یک تعریف مناسب از «گسست» پیش نیامده. امروز که 30امین سالگرد یکی از مهم‌ترین گسست‌های استعماری در ایران است، فرصت را برای مشخص کردن ویژگی‌های «گسست» غنیمت شمریم! «گسست» و هدف از ایجاد آن چیست؟ به طور کلی‌، هدف از ایجاد گسست قراردادن جامعه در «شرایط کاذب» یا «آرمانی» و «یوتوپیک» است. روشن‌تر بگوئیم، «شرایط کاذب» می‌تواند جامعه را خارج از واقعیت‌های «زمان» و «مکان» قرار ‌دهد و از این نظر،‌ «گسست» در تضاد کامل با «تداوم تاریخی» نیز قرار می‌گیرد. به عبارت دیگر، با ایجاد هر «گسست» نظم و تداوم تاریخی جامعه درهم می‌شکند.

تداوم تاریخی جامعة‌ ایران چیست؟ مجموعة تحولات جامعة‌ ایران، به عنوان یک مجموعة انسانی در «زمان» و «مکان مشخص» را «تداوم تاریخی» ایران ‌می‌خوانند. به عبارت دیگر، تحولات جامعة ایران در زمینه‌های فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و ... از مبداء تاریخ کشور ایران، یعنی از پایه‌گذاری امپراطوری هخامنشی تا به امروز، تداوم تاریخی ایران به شمار می‌رود. در نتیجه، قراردادن تاریخ «فرضی» هجرت پیامبر مسلمانان به عنوان مبداء تاریخ ایران، تحمیل «گسست» بر ملت ایران به شمار می‌رود. چرا که این عمل مبداء تاریخی و ایرانی جامعه را حذف کرده، بجای آن یک مبداء «بیگانه»، «اسطوره‌ای» و «مقدس» قرار می‌دهد. مبدائی که خود بین دو تقویم‌ «شمسی» و «قمری» نیز در نوسان است. اما «گسست» از ابعاد دیگری نیز برخوردار است که با هدف «تحمیل جنگ»،‌ ابتدا «انزوای سیاسی» و سپس «تحریم اقتصادی» را بر جامعه حاکم می‌کند، ‌ همچنانکه طی سه دهة اخیر در ایران شاهد اعمال چنین سیاستی بودیم. پیشتر نیز از دورة قاجار، چنین سیاستی به صورت «رقیق» از طریق «فتوی»، «ترور» و «آشوب»، یا بهتر بگوئیم غائلة تنباکو، ترور رزم آراء، ملی شدن نفت و حضور کنسرسیوم در کنار انگلستان بر ملت ایران حاکم شده بود.

پیشتر گفتیم که محمد‌ مصدق،‌ برای حفظ منافع ملی بریتانیا یکبار زمینه‌ساز اشغال نظامی آذربایجان، و بار دیگر در کنار فدائیان اسلام جاده‌ صاف کن کودتا جهت حضور کنسرسیوم در ایران شد. و به دلیل همین خیانت‌ها نیز «قهرمان ملی» لقب گرفت. جهت اجتناب از تکرار مکررات وارد جزئیات نمی‌شویم. پس بازگردیم به تحمیل انزوای سیاسی و تحریم اقتصادی با هدف جنگ افروزی. به دلیل خیانت‌های فدائیان اسلام و شرکای فکل‌کراواتی‌شان همچون مصدق و بازرگان، به مرور زمان سیاست استعمار در ایران قدرتمندتر شد و از مرحلة «فتوی، ترور، ‌ آشوب» در سال 1357، به مرحلة «براندازی مخملین» یا «کودتاهای مسلسل» گام نهاد. این مرحلة جدید خشونت از هنگام به قدرت رسیدن جیمی کارتر در ژانویة 1977 شدت یافته، و همچنانکه گفتیم پس از نشست گوادالوپ در ماه ژانویة 1979 به سرنگونی شاه نیز منجر شد. سپس فرانسه امام «روشن ضمیر» را جهت تخریب فرهنگ و تاراج ملت ایران در مهرآباد تخلیه کرد، تا این موجود وحشی و فریبکار با شعارهای پوچ بر ضد ارباب، کشور ایران را به طویلة ارتش ناتو و جولانگاه اراذل و اوباش تبدیل کند. و باید اذعان کنیم که در این امر مقدس کاملاً «موفق» شد.


امروز 13 آبانماه 1388، جشن‌های ویژة یک‌سالگی ریاست جمهوری باراک اوباما همزمان در آمریکا و جمکران برگزار شد. اینهم یکی از پیامدهای فرخند‌ة ‌سفر دیوید‌ میلیبند به مسکو بود. ملاقات و دیدار سه روزة وزیر امور خارجة انگلستان با همتای روس خود پیامدهای دیگری هم داشت. از آنجمله است، ارسال دکتر علی‌کوچیکه، غلام‌بچة سفارت کذا به بغداد! شلیک خمپاره به پادگان ارتش آمریکا در عراق، و شلیک یک پلیس افغان به نظامیان انگلستان که به مرگ 5 تن از آنان انجامید. البته پنج‌تن کذا را در انگلستان «شهید» راه دمکراسی خواهند خواند، ولی واقعیت جز این است. افغانستان توسط انگلستان به بهانة مبارزة فرضی با طالبان اشغال شده در حالیکه گروه طالبان به رهبری حمید کرزای دست در دست اشغالگران ناتو، افغانستان را به نخستین مرکز تولید مواد مخدر جهان تبدیل کرده، و فریاد و فغان رسانه‌های غرب از فساد دولت و تولید مواد مخدر در این کشور به آسمان برخاسته. تو گوئی سیاست سازمان ناتو با طالبان‌پروری، فسادمالی و تولید مواد مخدر در تضاد قرار می‌گیرد!

امروز در جمکران همچنانکه می‌دانیم جشن‌های پرشکوه به مناسبت 30امین سالگرد کودتای 13 آبان 1358 در قالب لات‌بازی‌های ویژة نوکران «مستقل» آنگلوساکسون‌ها، و با حضور فرضی «توده‌های میلیونی» برگزار شد. و خلاصه بازار «مرگ بر این، و مرگ بر آن» حسابی گرم و داغ بود. با سفر ولادیمیر پوتین به ایران، آبمنگل‌ها زمینة قراردادن خود در انزوای سیاسی را از دست دادند، و اکنون می‌کوشند با برپائی «مراسم آئینی» کودتای 13 آبان، جنگ زرگری با طاعون سبز و ایجاد درگیری‌های خیابانی به جهانیان بگویند در بر همان پاشنه می‌چرخد. البته سخت در اشتباه‌اند. پس از عقب نشینی هیلاری کلینتون از موضع آمریکا در مورد شهرک‌سازی اسرائیل، آمریکا یک گام دیگر نیز به عقب برداشت. نانسی پلوسی از صدراعظم آلمان برای سخنرانی در سنای آمریکا دعوت به عمل آورد و آنجلا مرکل در سخنرانی خود صریحاً با تجهیز ایران به سلاح هسته‌ای مخالفت کرد.

یادآور شویم، پس از سخنرانی آدنائر در سال 1957، آنجلامرکل دومین صدراعظم آلمان است که در سنای آمریکا سخنرانی می‌کند. با موضع‌گیری صدراعظم آلمان در مورد ایران، فرانسه ناچار به کاهش سطح روابط خود با گورکن‌ها خواهد شد، چرا که فرانسه ناچار است برای ممانعت از بحران در اروپا پیروی از سیاست آلمان را در پیش گیرد. فرانسه برخلاف جمکران سیاست‌های‌اش بر واقعیات تکیه دارد و نمی‌تواند همچون گورکن‌ها ادعای «استقلال»‌ داشته باشد. مسلماً همین روزهاست که برای ممانعت از دوری ارباب، کلوتیلد رایس به محور جنجال و بحران نوینی در جمکران تبدیل شود، چرا که آب‌منگل‌ها از قوانین و مقررات بین‌المللی پیروی نمی‌کنند، اینان همچون امام‌شان «مستقل» و وحشی و قانون‌شکن‌اند، ولی توحش‌ اوباش‌الله پیرو «خط‌امام» و «نوکر آمریکا» به حساب «ایران» گذاشته ‌شده.

سایت فرانسه زبان «نووستی»، مورخ 3 نوامبر 2009 به نقل از «بوریس ماکارنکو»، در «مرکز تکنولوژی‌های پلیتیک» می‌نویسد:

«در تاریخ 4 نوامبر 1979، ایران به جهانیان ثابت کرد برای حقوق و موازین بین‌المللی کمترین ارزشی قائل نیست. تهران نشان داد که می‌خواهد بر اساس قواعد خاص خود بازی کند. حکومت ایران یک نظام تئوکراتیک،‌ با روند انتخابات حداقلی و با سیاست خارجی‌ غیرقابل پیش‌بینی باقی ‌مانده.»

البته ماکارنکو، برای رعایت نزاکت عبارت «سیاست خارجی غیرقابل پیش‌بینی» را بجای لات‌بازی و قانون‌شکنی به کار برده. باری، «الکساندر اومنوف»، کارشناس دیگر علوم سیاسی به نووستی می‌گوید، برگزاری 30امین سالگرد اشغال سفارت آمریکا در تهران نشان از تداوم خط‌ سیاسی حکومت ایران دارد. البته حفظ انزوای سیاسی و تداوم روابط پنهان با آمریکا، به دلیل تمایل اربابان حکومت جمکران در واشنگتن صورت گرفته. ولی مگر یانکی‌ها این «واقعیت» را می‌پذیرند؟ هرگز! اینان همچنان وانمود می‌کنند که حکومت اسلامی «مستقل» است، و در کمال استقلال و آزادی پیرامون ارتباط یا عدم ارتباط با آمریکا تصمیم می‌گیرد.

امروز در تداوم عقب‌نشینی‌های ارباب در ایالات متحد، دفتر مطبوعاتی کاخ سفید، پیام باراک اوباما به مناسبت سالگرد اشغال سفارت آمریکا را منتشر کرد. در این پیام آمده است، آیندة ایران به آمادگی این کشور جهت پیروی از قوانین بین‌ا‌لمللی بستگی دارد. ترجمة پیام اوباما در سایت نووستی، مورخ 13 آبانماه سالجاری انتشار یافته. این پیام مزورانه، نه خطاب به ملایان، که خطاب به «ایران» می‌گوید، در صورت رعایت قوانین و تعهدات بین‌المللی، می‌تواند از انزوای سیاسی خارج شود. ولی جالب اینجاست که «انزوای سیاسی»، برای تأمین منافع آمریکا توسط ملایان دست‌نشانده‌اش بر ما ملت تحمیل شده. قانون‌شکنی حکومت ملایان به بهانة‌ «استقلال» با پشتیبانی عمو‌سام صورت گرفته و می‌گیرد:

«ایران باید انتخاب کند. ما طی 30 سال گذشته شنیدیم حکومت ایران با چه چیز مخالف است[...] حال زمان آن رسیده که دولت ایران تصمیم بگیرد که آیا می‌خواهد با معیارهای گذشته زندگی کند و یا انتخاب خود را به نفع گشایش درها به روی امکانات، شکوفائی و حق و عدالت خواهی برای ملت ایران انجام می‌دهد[...]»


بله اکنون می‌توان دریافت چرا آخوند منتظری با اشغال سفارت مخالف بوده، ولی طی 30 سال گذشته فراموش کرده بود به ما بگوید! با این وجود باید به این مستر پرزیدنت یانکی‌ها بگوئیم، دولت ایران مگر تصمیم گیرنده است که امروز تصمیم بگیرد؟ امر بفرمائید! در خدمت حاضراند. شما سی سال پیش «انتخاب» کردید که دولت ایران با چه چیز مخالف باشد، امروز هم شما انتخاب کنید که همین دولت باید با چه چیز موافقت کند! این پیام قصد القاء این دروغ بزرگ را دارد که «دولت ایران» طی 30 سال گذشته هیچ ارتباطی با حاکمیت آمریکا نداشته، و به میل و ارادة خود بر «عدم ارتباط» پافشاری هم می‌کند. حال آنکه نیک می‌دانیم چنین نیست! شما هم خود را به نفهمی زده‌اید، حال آنکه احمق نیستید! پس لطف کنید ما را هم احمق نیانگارید!

توسل به «زبان فریب»، جهت ارسال این قماش پیام‌های به ظاهر «دوستانه» و در واقع «موذیانه»، سوء‌نیت کاخ سفید را به اثبات می‌رساند. این پیام مزورانه تأکیدی است مجدد بر «استقلال» پوشالی حکومت اسلامی. حکومتی که سی‌سال است با شعار پوچ استقلال، برای تأمین منافع آمریکا به سرکوب وحشیانة ملت ایران مشغول است. و پیام اخیر نیز فقط چراغ سبزی است به حکومت اسلامی برای تداوم همین شرایط.



...

سه‌شنبه، آبان ۱۲، ۱۳۸۸


«چنج» و کرشمه!
...
حذف پادشاهان ایران و «تغییر» در کتاب‌های «تاریخ» جمکران بازتولید حرکتی است که پیشتر در سال 1975 با موفقیت تمام تجربه شد. هدف از این «تجربة جادوئی» سازمان دادن به یک کودتای «مردمی» جهت نشاندن «شیخ» بجای «شاه فرسوده» بود، البته به مصداق همان ضرب‌المثل معروف «کله پز برخاست، سگ جایش نشست!» ولی سگ کجا، خمینی کجا! در مقایسه با «رهبرکبیر انقلاب»، هر سگ ‌هاری «پرنس دوگال» بود. باری به دلیل نتایج شیرین و درخشان این «انقلاب سرگذر»، گورکن‌ها یا بهتر بگوئیم اربابان‌شان در لندن و واشنگتن رویای پیمودن همان مسیر را در سر می‌پرورانند تا بتوانند اینبار با الهام از طرح سرشار از نبوغ مک‌فال «شاه» را جانشین «شیخ فرسوده» کنند. تمام تحرکات ابلهانه و گزافة «اسلام‌پرستانه»، ‌ از جمله پیشنهاد مضحک حذف علوم انسانی از سوی علی خامنه‌ای، صدور اطلاعیه‌های ابلهانة موسوی در باب پیروی از «خط امام»، یا اعلام موجودیت تشکل‌های دست‌ساز ساواک نظیر «جنبش سبز علوی» و غیره در راستای همین سیاست «تحریک افکار عمومی» بر علیه «اسلام علوی» یا همان مسلک شیعیان صورت می‌گیرد،‌ تا راه بر شاه‌ بگشاید.

البته کارفرمایان «بی‌بی‌سی» دست از اسلام و ولایت فقیه نمی‌شویند. اینبار حضرات برای توجیه موجودیت «ولایت فقیه» البته در قالب «نظارت ایدئولوژیک» بر امور، لاشة آخوند مطهری را بیرون کشیده به سخنان او «ارجاع» می‌دهند. چرا که مطهری «گفته» روحانی نباید حکومت تشکیل دهد باید بر حکومت «نظارت ایدئولوژیک» اعمال کند. بله، آخوند مطهری، به دلیل عدم شناخت، «ابهام» خرافه و حدیث و روایت را با انسجام منطقی «ایدئولوژی» در ترادف قرار داده‌اند. پیش از ادامة مطلب به کارفرمایان «بی‌بی‌سی» و عمله و اکرة ایرانی‌نمای‌شان بگوئیم، اولاً ایدئولوژی در تضاد با توهم و الهیت و باورهای دینی قرار می‌گیرد. ثانیاً، آخوند مطهری بسیار بیجا فرموده‌اند که خواهان «نظارت» بر امور ملت ایران شده‌اند! ما خواهان دمکراسی هستیم و برای استقرار دمکراسی «جدائی دین از سیاست» الزامی است، در نتیجه هرگونه «نظارت» دستاربند بر امور را بهتر است از هم اکنون فراموش کنید! شیخ جماعت اگر خواهان ورود به عرصة سیاست است، «حزب» تشکیل می‌دهد و اهداف و مطالبات «مادی» خود را در اساس‌نامة حزب‌اش منظور می‌کند. به عبارت دیگر شتر سواری دولا، دولا نمی‌شود. شیوخ باید در برابر اعمال خود پاسخگو باشند، نه اینکه همچون امام سیزدهم ضمن جیره‌خواری دربار و بازار خود را «خارج از حکومت» معرفی کرده، «اسلام» را به ابزار تأمین منافع اربابان‌شان تبدیل کنند. بگذریم!

به فرض که آخوند مطهری در مورد «ولایت» حرفی هم زده باشد، آیا اصولاً آخوند جماعت سخنان‌اش «منطقی» است؟ دروغ نمی‌گوید و مثل بوقلمون رنگ عوض نمی‌کند؟ همین آخوند منتظری، که متأسفانه هنوز زنده است، تا سال 1367، طرفدار همین حکومت توحش نبود؟ چرا منتظری همیشه مدافع همین حکومت بوده، فقط در رسانه‌ها به «مخالف» تبدیل شد. همچنانکه نهضت «عاظادی»، پس از توطئة گروگانگیری، و محمد مصدق، پس از توطئة ملی کردن نفت در شایعات استعمار به «مخالف» تبدیل شدند. رسانه‌های عموسام، حتی اکبربهرمانی را هم «میانه‌رو» معرفی می‌کنند. «شایعه‌پراکنی» و «دروغ‌فروشی» تخصص بوق‌های استعمار است. مگر همین «بی‌بی‌سی» در پائیز سال 1357 یک جانور وحشی را به عنوان «مدافع آزادی» و «رهبر کبیر انقلاب» به شوت‌و‌پرت‌ها نفروخت؟ پس بهتر است نگاهی داشته باشیم به «اطلاعات. نت» که فرازهائی از سخنان این جانور وحشی را منتشر کرده.

خمینی در تاریخ 27 آذرماه 1359 در دیدار با چماقداران «تحکیم وحدت حوزه و دانشگاه» می‌گوید، دانشگاه تهدیدی است برای اسلام و جهان بشریت:

«ریشه تمام مصیبت‌هائی که تاکنون برای بشر پیش آمده از دانشگاه‌ها بوده است. از این تخصص‌های دانشگاهی بوده‌ است. تمام فسادهائی که در ملت‌ها پیدا شده از حوزه‌های علمیه‌ای بوده که از نظر شرعی متعهد نبوده‌اند. همة مصیبت‌هائی که در دنیا پیدا شده از متفکرین و متخصصین دانشگاه‌ها بوده است. کشور ما را هم همین دانشگاه‌ها به دامن ابر قدرت‌ها کشاندند. حالا شما می‌نشینید و می‌نویسید چرا دانشگاه‌ها تعطیل است؟ اگر به اسلام علاقه دارید بدانید خطر دانشگاه از خطر بمب خوشه‌ای بالاتر است.»


همین جانور وحشی پیش از ورود به ایران، به ویژه طی دوران اقامت‌اش در «نوفل لوشاتو» نظراتی کاملاً متفاوت داشت؛ شعار «آزادی بیان» می‌داد و خیلی «لیبرال ـ دمکرات» شده بود، چرا که اربابان‌اش در سازمان ناتو قصد ارائة «تصویر دلپذیر» از یک روانپریش متحجر را داشتند:

«اساتید دانشگاه‌ها نمی‌توانند آنطور که می‌خواهند به کار خودشان ادامه بدهند، دانشجویان دانشگاه‌ها هم نمی‌توانند آنطورکه می‌خواهند به کار خودشان ادامه بدهند. دولت برای تحمیل قدرت خودش تشبث می‌کند به یک عده چماق بدست. هرگونه آزادی بیان را از دانشجویان گرفته‌اند.»


این سخنان گوساله‌پسند و عوامفریب در تاریخ دوم آبان‌ماه سال 1357، در «نوفل لوشاتو» ایراد شده. رهبرکبیر انقلاب همچنانکه می‌بینیم چارچوب و قوانین و مقررات را اصولاً به رسمیت نمی‌شناخت. در قاموس این موجود روانپریش «آزادی» یعنی هر کس هر آنچه می‌خواهد انجام دهد! دیگر آخوندهای سیاست‌زده نیز چارچوب «آزادی» را «تمایلات» افراد معرفی می‌کنند. کافی است به بیانیه‌های آخوند صانعی یا حسینعلی‌منتظری و شرکای‌شان مراجعه کنیم. اینان اهل «استدلال منطقی» نیستند، چرا که استدلال منطقی فاقد ابهام است و «صراحت» دارد. در نتیجه بهتر است «بی‌بی‌سی» لاشة آخوند مطهری را رها کند. آخوند جماعت نمی‌تواند بر امور کشور «نظارت» اعمال کند، چرا که امور کشور خارج از حیطة اعتقادات و باورها و بی‌بی‌گوزک‌ها قرار می‌گیرد. اعتقاد و باورهای مذهبی یا غیرمذهبی، «حریم خصوصی» افراد است و نمی‌توان آنرا بر حریم اجتماعی حاکم کرد. پس «بی‌بی‌سی» را با لاشة مطهری تنها می‌گذاریم و باز می‌گردیم به سال 1975 تا ببینیم در این برهة خاص در ایران چه پیش آمد و شرایط جهانی چه بود.

پیش از ادامة مطلب یک پرانتز باز کنیم و به صورت مختصر و مفید نگاهی به سیاست آنگلوساکسون‌های دو سوی آتلانتیک در ایران بیاندازیم. گاوچران‌ها یا همان برادران دینی جنتلمن‌های نزولخور «سیتی»، از سال 1953 حضور رسمی خود را در ایران آغاز کردند. محمد مصدق و فدائیان اسلام برای حفظ همان «منافع ملی» جادوئی که همواره با منافع ملی ایرانیان در تضاد قرار گرفته، نفت را «ملی» کرده و خسارت مفصلی هم به انگلستان پرداختند. ارث پدرشان که نبود؛ ثروت‌ ملی ایرانیان بود و از نظر نوکران ملکه زدن چوب حراج بر آن «واجب شرعی» بوده، هست و خواهد بود. بهترین راه تاراج ثروت‌های ملی «لغو یکجانبة قراردهای بین‌المللی» است که امتیازات فراوانی هم نصیب طرف مقابل می‌کند.

لغو قرارداد تنباکو، «شایعة» لغو قرارداد دارسی، ملی کردن نفت، اشغال سفارت آمریکا، جنگ با عراق و اکنون توصیه‌های گهربار حاج اکبر اعتماد در «بی‌بی‌سی» و حنازرچوبه جهت خروج از «ان. پی. ‌تی»، و ابراز «نگرانی» سگ‌های‌ هار استعمار، به ویژه اعضای محفل لاریجانی برای «منافع ملی» همه از همین قماش مانورها است. نقض یکجانبة قراردادهای بین‌المللی، آنهم توسط دولت یک کشور جهان سوم نظیر ایران، همواره پیروی از سیاست استعمار غرب بوده که در پروپاگاند ابله‌فریب‌اش پیوسته دولت‌های دست‌نشاندة ایران را بر پایة این عمل «مستقل» معرفی کرده‌، تا ما را به گروگان سیاست غرب در تقابل با روسیه تبدیل کند. پس از کودتای بلشویک‌ها همین سیاست، ایران را به بهانة‌ مبارزه با «کمونیسم» در برابر اتحاد شوروی قرار داد، ولی شاهدیم که پس از فروپاشی اتحاد شوروی این سیاست استعماری باز هم قصد ایجاد تقابل بین ایران و روسیه را دارد. اما پیشتر موضوع نبرد با ایدئولوژی مطرح بود، و اینک برنامة‌ تجهیز حکومت‌های اسلامی و به ویژه گورکن‌ها به سلاح اتمی در دستورکار پنتاگون قرار گرفته.

در دوران ریاست جمهوری بیل کلینتون، یعنی در اوج طالبان‌پروری، پاکستان توسط ایالات متحد به سلاح هسته‌ای مجهز شد، سپس نوبت به گورکن‌ها رسید. ولی اینبار موضوع متفاوت بود. همچنانکه پیشتر هم گفتیم، دکترین نظامی روسیه، تجهیز همسایگان‌اش به سلاح‌های هسته‌ای را «تهدید امنیت ملی» به شمار می‌آورد و دکترین نظامی جدید روسیه، توسل به حملات پیشگیرانة‌ هسته‌ای را نیز مدنظر قرار داده. در ماه اکتبر 2009، این موضوع در مسکو رسماً به هیلاری کلینتون اطلاع داده شد. امروز نیز سرگئی لاوروف، به دیوید میلیبند، وزیر امورخارجة بریتانیا اعلام داشت کشورش خلع‌سلاح هسته‌ای را نخواهد پذیرفت.

امروز دوم نوامبر 2009، لاوروف، وزیر امورخارجة روسیه در کنفرانس مطبوعاتی مشترک با همتای بریتانیائی خود اظهار داشت، تنها 5 کشور عضو شورای امنیت به سلاح اتمی مجهز نیستند، در جهان قدرت‌های اتمی «غیررسمی» وجود دارند و خطر گسترش سلاح‌های هسته‌ای نیز افزایش یافته:

«اگر مسئله به خلع سلاح پنج قدرت اتمی محدود می‌شد[...] مدت‌ها پیش از سلاح اتمی صرفنظر کرده بودیم. اما در جهان قدرت‌های غیررسمی اتمی وجود دارد[...]»

قدرت‌های «غیررسمی» در واقع همان کشورهای «مستقل» و گروه‌های خرابکار تحت‌الحمایة سازمان ناتو باید باشند که دغدغة «اسلام» و «جهاد» و «دین» و این مزخرفات را دارند و همچون افراد صغیر و مهجور و حکومت جمکران پاسخگوی اعمال‌شان هم نیستند. نیم نگاهی به فضای سیاسی جمکران پس از مذاکرات ژنو و توافق‌های وین برای درک این واقعیت تلخ کفایت می‌کند که بدانیم در «نظام مقدس» هیچکس مسئولیتی ندارد، هر گوسالة ننه‌حسنی در همة امور صاحب‌نظر است و خود را مجاز به «دخالت» در همة امور می‌داند. این است فواید تدوین قوانین بر اساس بی‌بی‌گوزک و بادشکم فقها. این نوع قوانین با «زبان منطقی» بیگانه است و عمری برای آخوند جماعت وسیلة پفیوزی و تقیه و خودانکاری شده. در وبلاگ «طعام کرکس» نیز گفتیم گروه‌های سیاسی حکومتی و مخالف‌نمای جمکران همگی با «زبان منطقی» بیگانه‌اند، چرا که زبان منطقی «انسانی» است و صراحت دارد.

به عنوان نمونه اگر گروه‌های کذا در مورد تظاهرات 13 آبان‌ماه «خواست» خود را به «زبان منطقی» بیان می‌کردند، می‌بایست می‌گفتند، برای قدرت نمائی احتیاج به حضور «سیاهی لشکر» داریم. ولی هیچ‌یک از این گروه‌ها به صراحت «منظور» خود را بیان نخواهد کرد، همه به شیوه‌های «مبهم»،‌ «غیرمستقیم» و «واژگون» متوسل شده‌اند. به عنوان نمونه‌،‌ پاسدار شریعتمداری در کیهان، مورخ 12 آبانماه 1388 به بهانة انتقاد از میرحسین موسوی، 13 میلیون «رأی» به حساب ایشان واریز می‌کند، حال آنکه تعداد کل شرکت‌کنندگان نیز در مسابقات مارگیری اخیر بسیار کمتر از این عدد جادوئی است! اما از آنجا که «خط» خیانت و جنایت و کودتای گورکن‌ها با عدد 13 پیوندی ناگسستنی دارد پاسدار شریعتمداری هم 13 میلیون ایرانی عاقل و بالغ را طرفدار میرحسین معرفی می‌کند، «دروغ» که کنتور ندارد!

هر قدر دروغ بگوئید گفته‌اید! اگر روزی روزگاری دروغ‌تان بر ملا شد می‌گوئید، به آمار «وزارت کشور» استناد کردیم! ولی فکر نکنید همیشه در بر همین پاشنه می‌چرخد. افتضاحات ریاست جمهوری «حمید کرزای»، نمایندة‌ ملا عمر نزد یانکی‌ها، که به دلیل کناره‌گیری هوشمندانة عبدالله عبدالله پیش‌آمد نه تنها نقاب فریب را از چهرة‌ کرزای و اربابان‌ا‌ش فرو افکند، که نقش سازمان رسوای ملل را نیز در این افتضاحات آشکار نمود. دبیرکل سازمان رسوا راهی کابل شد تا از ریاست جمهوری کرزای حمایت کند! کسی که در انتخابات تقلب کرده، تقلب‌اش آشکار شده و کمتر از پنجاه ‌درصد شرکت‌کنندگان در انتخابات افغانستان به او رأی داده‌اند مورد حمایت سازمان ملل هم قرار گرفته! مسلماً اگر عبدالله عبدالله در انتخابات آیندة افغانستان شرکت کند در برابر کرزای شانس فراوان خواهد داشت. اما میرحسین موسوی به هیچ عنوان از چنین جایگاهی برخوردار نیست، چرا؟ چون موسوی با دروغ شروع کرد، و هر روز برای حفظ جایگاه خود مجبور شد بیشتر دروغ بگوید. اخیراً وی ادعا کرده، همة کسانی که در تظاهرات پس از کودتای ناکام حضور داشتند طرفدار اسلام و خط امام بوده‌اند! مسلماً به همین دلیل است که پاسدار شریعتمداری 13 میلیون رأی برای این موجود مزور منظور کرده. می‌دانیم که در بوق‌های تبلیغاتی جمکران اصولاً طرفداران «خط امام»، توده‌های میلیونی «مردم‌اند»! این مردم وجود واقعی ندارند؛ این توده‌های میلیونی زادة توهمات اربابان حکومت‌اند که در قالب «آماردقیق» در رسانه‌ها به آنان ارجاع می‌شود.

امروز معلوم شد حضرات برای به ارزش گذاردن تظاهرات «میلیونی» فقط برای «راهپیمائی در برابر سفارت آمریکا» در خیابان تخت‌جمشید مجوز صادر می‌کنند! به این ترتیب با دو سه هزار نفر هم می‌توان «انبوه تظاهرکنندگان» را به رخ مخاطب شوت و پرت کشید! با در نظر گرفتن عرض خیابان تخت جمشید و پیاده‌روها، اگر برای هر نفر یک مربع با ضلع 60 سانتیمتر در نظر بگیریم، می‌توان تعداد افراد لازم برای هر ردیف از «صفوف فشرده» و انبوه میلیونی «مردم» را تنظیم کرد!

از مطلب دور افتادیم، بازگردیم به سال جادوئی 1975 که تقویم هجری شمسی ایران به تقویم تاریخی تبدیل شد، و آغاز امپراطوری هخامنشی، به درست «مبداء تاریخ ایران» شناخته شد. همین امر خشم «مسلمین» را برانگیخت. چرا که پس از تهاجم تازیان به ایران، مبداء تاریخ ایرانیان که «ناحق» و «غیرمذهبی» بود می‌بایست تغییر یابد. خلاصه یکشبه، 15 سده از تاریخ مدون ایران «حذف» شد و ما ملت با جابجائی محمد از مکه به مدینه موجودیت خود را آغاز کردیم! علم و دانش و فلسفه، و به ویژه رنگ «مقدس» سبز با اسلام به ایران «وارد» شد! پیش از اسلام، ایران یک بیابان برهوت بود و مردمان‌اش از تمدن و فرهنگ هیچ نمی‌شناختند، خلاصه اسلام آمد و آداب سر قدم رفتن را به جهانیان معرفی کرد. بگذریم! سال 1975 همچنین سال تأسیس حزب رستاخیز و فرار یانکی‌هاست از ویتنام.

پس از دو سال مذاکره، ارتش آمریکا در بهار سال 1975 مفتضحانه از ویتنام گریخت. نیازی به توضیح نیست که بگوئیم مدافعان حقوق بشر در ویتنام چه کردند، عراق و افغانستان در برابر ماست. باری شکست در جبهة ویتنام، باعث شد غرب برای کوتاه مدت کاهش تنش در منطقه را بپذیرد و با قرارداد الجزایر به خصومت بین عراق و ایران نیز پایان دهد. همچنانکه دیدیم 5 سال بعد به دلیل اشغال سفارت آمریکا و عملیات تروریستی گورکن‌ها در عراق این قرارداد لغو شد تا یک جنگ استعماری خوب و نان‌وآب‌دار آغاز شود. به یاد داشته باشیم که نتیجة جنگ‌ هر چه باشد، متضمن پیروزی صاحبان صنایع نظامی آمریکا و توحش سرمایه‌سالاری جهانی خواهد بود. در نتیجه اگر ایالات متحد در عراق و افغانستان هم شکست خورد، افزایش بودجة نظامی آمریکا، تولید مواد مخدر و گسترش دین‌فروشی در منطقه متزلزل نخواهد شد.

آنچه برای سرمایه سالاری اهمیت دارد همین است: گسترش خشونت. در راستای همین سیاست است که امارات متحد عربی امکانات لازم را فراهم می‌آورد تا «مفتی مونث» تولید کند! به این ترتیب زن‌ستیزی در دین اسلام رسماً توسط زنان به مورد اجراء گذاشته خواهد شد! به این می‌گویند «حقوق زن» در اتحاد جماهیر نوکری. اما در ایران اوضاع با امارات تفاوت دارد. در ایران شیخ فرسوده شده و آنگلوساکسون‌ها می‌پندارند با حذف پادشاهان از تاریخ ایران و دیگر تحرکات ابلهانه از این قماش می‌توانند افکار عمومی را در مسیر عکس دهة‌70 هدایت کنند،‌ و دوباره با شعار گوساله فریب «مرگ بر دیکتاتور» یک دیکتاتور را با دیکتاتوری دیگر جایگزین کنند. البته کور خوانده‌اند. سیاست سازمان ناتو در منطقه سیر قهقرائی می‌پیماید. شکست کودتای طاعون سبز، انتخاب مفتضحانة حمید کرزای و عقب‌نشینی رسمی هیلاری کلینتون از مواضع آمریکا در اسرائیل شاهدی است بر این مدعا.

به گزارش لوموند، مورخ 2 نوامبر 2009، هیلاری کلینتون ناچار شد ضمن «تصحیح» سخنان خود پیرامون شهرک‌سازی اسرائیل، بر «مخالفت آمریکا» با این سیاست تأکیدی دوباره کند. پیشتر همین خانم هیلاری کلینتون در اسرائیل موضع متفاوتی اتخاذ کرده و اظهار داشته بودند که، توقف شهرک‌سازی را به عنوان «پیش‌شرط» جهت از سرگیری مذاکرات صلح «نامربوط» می‌دانند! ولی امروز تغییر عقیده دادند. امروز هم گویا آمریکا پیام مشابهی برای مقام معظم ارسال کرده، چرا که ایشان ضمن ناز و کرشمه و آه و ناله فرموده‌اند، پس این «تغییر» کجاست؟!

به گزارش فرانس پرس در فیگارو، مورخ 3 نوامبر 2009، رهبر حکومت اسلامی در تلویزیون دولت «منتخب‌شان» چنین فرموده‌اند که، این رئیس جمهور جدید آمریکا از 8 ماه پیش برای ما پیام‌های کتبی و شفاهی ارسال کرده و به ما پیشنهاد فراموش کردن گذشته و همکاری برای حل مشکلات می‌دهد، ولی همه‌اش وعدة سرخرمن است، هر چه می‌گویند عکس آنرا انجام می‌دهند. پیشنهاد مذاکره می‌دهند، ‌ ولی تهدیدمان می‌کنند:

«این رئیس جمهور جدید آمریکا، ‌ پیام‌های کتبی و شفاهی فرستاده و برای حل مسائل جهان به ما پیشنهاد کرده همکاری کنیم [...] می‌گویند مذاکره کنیم، همزمان تهدید می‌کنند اگر نتیجة مطلوب از مذاکره حاصل نشود چنین و چنان می‌کنند[...]»

بله می‌بینیم که مقام معظم در پوشش این ناز و کرشمه‌ها در واقع به ما می‌گویند «تماس» برقرار است و پیام‌های کتبی و شفاهی هم رد و بدل می‌شود و خلاصه باب مذاکره اگر آشکارا گشوده نشده، درها نیمه‌باز است. باری امروز رهبر فرزانه هر آنچه پاسدار شریعتمداری به هم بافته بود،‌ تا بگوید مذاکره با آمریکا «منافع ملی»، البته منافع ملی ارباب را تهدید می‌کند، در هم ریختند و معلوم شد پاسدار شریعتمداری قطب‌نمای بصیرت‌شان بکلی از کار افتاده و مرتباً اشتباه می‌کنند. به گزارش مهرنیوز، مورخ 12 آبان‌ماه سالجاری، امروز معلوم شد روز «تغییر قبلة مسلمانان» از بیت‌المقدس به مکه نیز از چندین سال پیش اشتباه بوده:

«[واعظی]، دبیر شورای فرهنگ عمومی کشور از بروز اشتباه در ثبت روز تغییر قبله مسلمانان خبر داد.»

بله پیشتر، این «تاریخ دقیق» 18 محرم بوده، ولی از این پس 15 رجب، یعنی شش ماه دیرتر خواهد بود! خلاصه طی چندین سال اشتباهاتی در تقویم‌های کشور وجود داشته که رفع و رجوع شده، پس اشتباهات دیگری هم بزودی «تصحیح» خواهد شد. شعار اوباما چه بود؟ چنج، وی نید!




دوشنبه، آبان ۱۱، ۱۳۸۸


طعام کرکس!
...
چنان بامدادش دروغین برآمد
که فریاد کردم: خدایا! همین بس

در نمایش روحوضی 13 آبان‌ماه امسال، جهت کسب مشروعیت برای حکومت توحش دین،‌ نه تنها همة سگ‌های سیرک عموسام، ‌ از سپاه و بسیج و میرحسین و کروبی معلق خواهند زد،‌ تا اجماع پیرامون «مرگ» را گسترش دهند،‌ که اینبار معلق همگی به «رنگ سبز» و به همراه موش‌های همرنگ‌شان خواهد بود. می‌دانیم که موش «ناقل» بیماری طاعون است، بنابراین فقط از طریق «موش سبز» می‌توان «طاعون سبز» را همه‌گیرکرد! به همین منظور «جهاد دانشگاهی»‌ از تولید انبوه «موش سبز» خبر داد! باری! نوکران عموسام «یک‌صدا» و «یک‌رنگ» دست در دست موش‌های سبز به عربده‌جوئی در خیابان مشغول می‌شوند. و این است پیامد نشست ناتو و نوکران در امارات: حمایت از «طاعون سبز» یا همان «خط امام» در ایران.

علیرغم شعارهای به ظاهر «متفاوت» و در واقع «مکمل»، ‌ قرار است، همة پادوهای گاوچران‌ها «یک رنگ» و «سبز» باشند، تا رسانه‌های غرب «همه» را مدافع گروه موسوی، و نهایت امر شیفتة حکومت دینی به شمار آورند. پیشتر گفتیم که «پاپ» هم در کشور چک سراپا «سبز» شده بود در حالیکه هیلاری کلینتون «نیمه سبز» بود. وزیر امورخارجة یانکی‌ها در گیرودار آشوب‌های پس از «انتخابات» ‌جمکران فقط یک کت سبز رنگ بر تن کرد. پیام لباس کذا تلویحاً چنین بود که بالاتنة حاکمیت آمریکا از میرحسین حمایت می‌کند، در صورتیکه «سر» این حاکمیت، که «مکان» تفکر، تصمیم‌گیری و سخن‌گفتن است پیوند خود را با «خط امام» آشکار نخواهد نمود. البته هیلاری کلینتون در سفر اخیر خود به پاکستان، که سوغات آن انفجار در بازار پیشاور بود، به تقلید از لباس سنتی پاکستانی‌‌ها یک روسری لاجوردی هم روی سرش انداخته بود، و به زبان بی‌زبانی همة نوکران را به «احترام به ادیان» فرا می‌خواند. از اینرو در پاکستان، افغانستان و عراق جنایات تروریست‌های دست پروردة ایالات متحد ادامه یافت،‌ و در جمکران نیز توافق‌های هسته‌ای به زیر سئوال رفت!

و اما پیامد دیگر سفر کلینتون به منطقه همه‌گیر شدن طاعون سبز در جمکران است! ساواک گورکن‌ها یک «جنبش ‌سبزعلوی» به راه انداخته که در واقع برای رونق دکان سبزهاست، هر چند در ظاهر برای ممانعت از سوءاستفاده از «رنگ مقدس» سبز افتتاح شده. می‌دانیم که به ادعای ملایان و روضه‌خوان‌ها رنگ سبز ارث پدری خاندان نبوت و امامت و عدالت و غیره است، و پیش از اسلام، ایرانیان «رنگ سبز» را نمی‌شناختند. به عنوان نمونه برگ درختان ایران در دورة‌ هخامنشی و ساسانی رنگ نداشته و به برکت اسلام سبز شده. شاید اصولاً در ایران گل وگیاهی وجود نداشته و این سرزمین پیش از یورش تازیان، همچون خاستگاه ادیان ابراهیمی بیابان برهوت بوده. اسلام بود که سر سبزی و آبادی به ایران اعطاء کرد! بگذریم و بازگردیم به «تشکل سبز علوی»، آخرین کالای بنجل تولید اربابان ساواک در ینگه دنیا.

تشکل کذا به این نتیجة خداپسندانه رسیده که نباید این رنگ «مقدس» به «ابزار سیاسی» تبدیل شود! تو گوئی قرآن و نهج‌البلاغه و خدا و پیغمبر و به ویژه خلخال زن یهودی که آخوند کدیور از آن «دمکراسی» برای‌مان استخراج کرده، تا به حال «ابزار سیاسی» نبوده، «ابزار اقتصادی» بوده! به هر حال اگر ساواک جمکران فراموش کرده باید به اربابان‌اش یادآوری کنیم که خاندان نبوت و امامت و شرکاء و این حرف‌ها اینک بیش از یک سده است که به ابزار سیاستگزاری انگلستان تبدیل شده‌اند.

بله شیادان سبز ساواک در واقع چنین شایع کرده‌اند که بهترین راه پیشگیری از یک بیماری ابتلا به همان درد و مرض است! این محتوی پروپاگاند بلاهت‌گستر ساواک جمکران است، که برای جبران کودتای ناکام «انتخابات» و کسب مشروعیت خیابانی برای پیروان خط توحش امام در سایت حنازرچوبه، 10 آبانماه 1388، با کد: 764710 انتشار یافته. امروز اول نوامبر 2009، همزمان با سفر دیوید میلیبند به مسکو، آخرین سگ سیرک عموسام یا همان «ساواک» نیز برای تکمیل «اجماع» سگ‌های سیرک پیرامون «مرگ، کودتا، ‌ قانون‌شکنی» یا تأئید حکومت اسلامی و «خط امام» چندین بار معلق زد. امروز روز فرخنده‌ای است!

جهت ایجاد «اجماع» پیرامون «مرگ» تاکنون همة مخالف‌نمایان حکومت جمکران از شوت‌وپرت‌ها می‌خواستند از لج احمدی‌نژاد و خامنه‌ای با رنگ سبز در تظاهرات گوساله‌پسند 13 آبانماه شرکت کنند، اما امروز ساواک جمکران برای تشویق بینوایان فرهنگی به ترفند دیگری متوسل شده، و با زبان «پدر مهربان» و معتقد به مقدسات شیعی‌مسلکان از «فرزند کودن» خود می‌خواهد، از لج دارودستة میرحسین موسوی، همرنگ آنان شود! می‌بینیم که فعلة فاشیسم در اتاق‌های «بی‌فکری» و حماقت «ساتاس» در تلاش‌اند تا به هر ترتیب ممکن روز 13 آبانماه کودتای ناکام انتخابات را «تکمیل» کرده برای «جنبش سبز»، یعنی حکومت سنگسار و قصاص و خط امام «مشروعیت خیابانی» یا بهتر بگوئیم «مشروعیت مردمی» کسب کنند. بالاتر گفتیم که در راستای تحقق چنین توطئه‌ای، امروز حنازرچوبه،‌ سایت رسمی حکومت اسلامی نیز مطلبی تحت عنوان «جنبش سبز علوی اعلام موجودیت کرد» انتشار داده. این مطلب در واقع اطلاعیة «اعلام موجودیت» تشکل کذاست که در کیهان مورخ 11 آبان‌ماه نیز انتشار یافته، چون از نظر گسترش حماقت و توحش اهمیت بسزائی دارد. و به همین دلیل در سایت توحش‌گستر «روزآنلاین»، البته برای رد گم کردن، با آن مخالفت هم شده! جریان از این قرار است که تشکل «نوزاد» از همة «مردم» می‌خواهد در همة‌ تظاهرات و به هر مناسبتی از «رنگ سبز» استفاده کنند، تا این رنگ مورد سوءاستفادة‌ گروه موسوی قرار نگیرد!

به عبارت دیگر، بنیانگزاران ناشناس این تشکل می‌گویند،‌ همه باید به «رنگ سبز» متوسل شوند تا این «رنگ مقدس» به ابزار سیاسی تبدیل نشود، حال آنکه تشکل کذا خود با انتشار چنین اطلاعیة ابلهانه‌ای، عملاً‌ رنگ سبز را به ابزار تبلیغات برای گروه موسوی تبدیل کرده. «زبان» یک‌سویة این اطلاعیه همزمان «زبان تقدس»، «زبان شارلاتانیسم سیاسی»، ‌ «زبان آمرانه» و زبان واژگون‌نمائی «پدر» است خطاب به «فرزند کودن و لج‌باز».

بر اساس پیش‌فرض‌های سازمان کذا، «رنگ سبز» مقدس است، و ایرانیان نیز با افتخار از «دین مبین» استقبال کرده و یک دل نه صد دل عاشق و شیفتة‌ «مکتب سبز علوی» و «پرچم سرخ» حسینی شده‌اند. در این اطلاعیه که رایحة تعفن «تقدس گستری» ساواک از آن به مشام می‌رسد، ‌از طریق توسل به جایگزینی‌های متعدد در عرصة «مفاهیم»، واقعیت وجودی ملت ایران، به عنوان مجموعه‌ای از انسان‌ها، در زمان و مکان و مشخص بکلی نفی شده. تاریخ ایران، ملت ایران و محدودة جغرافیائی کشورمان در این اطلاعیة استحماری عملاً تحریف شده. ‌ «امت علوی و ولائی ایران» بجای «ملت ایران» نشسته، «کشور ایران» جای خود را به «سرزمین ولایت‌مدار ایران اسلامی» سپرده. ایران بر اساس این «اطلاعیه» کشوری است که از «مکتب سبز علوی» و بی‌بی‌گوزک کربلا «روشنائی» یافته، و فرزندان «نبوی» و «علوی» لطف کرده خاک آنرا به قدوم مبارک خود «مزین» فرموده‌اند!

ساواک جمکران در این اطلاعیة مهوع و بیشرمانه یک 10 فرمان ابلهانه و مبتذل نیز خطاب به «امت» و «مردم متدین و علوی و فاطمی» صادر کرده، تا این «مردم» موهوم با «آداب» استفاده از «رنگ مقدس سبز» بیشتر آشنا شوند. چرا که این رنگ نه تنها «مقدس» به شمار می‌رود که ویژگی‌های عجیبی هم دارد: «غیرت‌آفرین» است و دشمن‌ستیز ‌و مظلوم نواز! بله، در راستای پروپاگاند گسترش تقدس و ابتذال و نفی موجودیت ملت ایران و تحریف تاریخ و تبدیل بی‌بی‌گوزک‌های اسلام به «تاریخ رسمی کشور» رنگ‌ها نیز می‌توانند ابزار مناسبی باشند. ولی کار به این مختصر ختم نمی‌شود. نه تنها رنگ سبز،‌ و دین اسلام و مسلک شیعه در اطلاعیة کذا ارتقاء درجه یافته و 25 سده موجودیت مدون تاریخی ایران را محو و نابود می‌کنند، ‌ که مبارزات ملت ایران به کودتای مخملین 22 بهمن 57 محدود شده، دستاربندان دجال همچون خمینی وخامنه‌ای و «سادات» نیز به عنوان پیشگامان و رهبران «امت» در جایگاه والائی قرار می‌گیرند:

«[...] رنگ غیرت‌آفرین، دشمن‌ستیز و مظلوم نواز سبز، به عنوان نمادی از مکتب پرتوافکن تشیع [...] در میان مردم مشهور بوده است [...] هنوز پيشگامی روحانیت و سادات جلیل‌القدر شیعة علوی در روند پيروزی [...] انقلاب شکوهمند اسلامي از اذهان محو نشده است. اقتداي مردم ولايت‌مدار ايران به زعامت مرجع عاليقدر [...] خميني و تبعيت بي‌پيرایة آنان از سيد و سلالة پاک زهراي مرضيه، فرزانة‌ دوران، حکيم صبور و فقيه‌بصير زمان مقام معظم رهبری حضرت آيت‌الله خامنه‌اي نمونه‌ای از پيشتازی سبز علوی و ولايت مداری سادات علوی ميان امت و امام در سه دهة‌ اخير بوده است.»


بله این «بوده است» جایگاه رنگ سبز در «ساختار» تاریخی و مسلک تشیع. مسلکی که ساواک در کمال حماقت می‌کوشد آنرا خارج از واقعیت زمان و مکان قرار داده، ‌

«تاریخی‌ات» آنرا انکار کند تا آن را به عنوان یک پدیدة ‌«جهان‌شمول» و «زمان‌شمول» به مخاطب حقنه نماید. البته فوران این مزخرفات ریشه در مسافرت سه روزة دیوید میلیبند به روسیه دارد. سگ‌های هار استعمار می‌کوشند برای اربابان خود در لندن «امکانات» فراهم آورند. در راستای همین دم‌جنبانی‌هاست که داداش کوچیکة پاسدار لاریجانی، شیخ صادق لاریجانی، ‌ یعنی همان قاتل بهنود شجاعی، بجای پرداختن به امور قوة قضائیه و اجرای احکام «مقدس» سنگسار و قصاص،‌ هم‌صدا با بوق‌های استعماری مدافع «منافع ملی» شده و مخالفت خود را با توافق‌های وین اعلام داشته!

چرا؟ چون فروکش کردن بحران دست‌ساز هسته‌ای نه تنها منافع ملی انگلستان که موجودیت جیره‌خواران‌اش در ایران را نیز تهدید می‌کند. به گزارش ایسنا، مورخ 10 آبانماه سال‌جاری، صادق لاری‌«جانی»،‌ در جلسة ‌مسئولان عالی‌ قضائی به مسائل هسته‌ای پرداخته، و از پیش‌نویس توافق‌نامة ایران با «قدرت‌های جهانی» انتقاد به عمل آورده! البته نباید علامت تعجب می‌گذاشتیم چرا که در حکومت اوباش «چارچوب قانونی» وجود ندارد. طی سه دهة گذشته شاهد بودیم که اراذل و اوباش برگزیدة سازمان سیا در «همة‌ زمینه‌ها» صاحب‌نظر بوده‌اند و اکنون نیز شاهدیم که اوباش‌الله به راستی همه‌ فن‌حریف‌اند؛ به ویژه زمانیکه پای «منافع ملی ارباب» در میان باشد. با در نظر گرفتن این امر، «پرش» صادق لاری‌«جانی» به‌ میان معرکة هسته‌ای کاملاً «توجیه» می‌شود: خانوادة «لاری‌جانی» از جیره‌خواران سرشناس و قدیمی کارخانة رجاله پروری‌اند و عقب‌نشینی آنگلوساکسون‌ها در ایران موجودیت محفل‌شان را سخت تهدید می‌کند. بنابراین کاملاً «طبیعی» است که به دلیل آشفتگی و پریشانی، ‌ رفتار و گفتارشان مرزهای قانون را درهم شکند. قانوناً رئیس قوة قضائیه حق دخالت در امور هسته‌ای را ندارد، ولی در حکومت آبمنگل‌ها «قانون» هرگز رعایت نمی‌شود، در نتیجه شیخ صادق هم مانند دیگر اعضای محفل میرحسین موسوی جلاد مدافع «منافع کشور» شده:

«صادق لاریجانی‌[...] گفت این‌گونه تعامل در بحث انرژی هسته‌ای به نفع کشور نیست[...] در خصوص فعالیت هسته‌ای، به راحتی نباید منافع خود را نادیده بگیریم.»

البته «منافع کشور» هر چه باشد، ‌ دخالت مستقیم رئیس قوة‌ قضائیه در امور قوة‌ ‌مجریه آنرا تهدید می‌کند. بهتر است این نکته را به شیخ صادق گوشزد کنیم که این موضوع به قوای مقننه و ‌قضائیه که تحت نظارت قبیلة «لاریجانی ـ مطهری ـ کلانتری» قرار گرفته مربوط نمی‌شود. بگذریم و بازگردیم به 13 آبانماه و معلق زدن سگ‌های سیرک عموسام جهت کسب مشروعیت خیابانی برای حکومت سنگسار و قصاص. ‌

از آنجا که اشغال سفارت آمریکا در تهران به تحمیل تحریم‌های اقتصادی و جنگ بر ملت ایران منجر شد، برای گرامیداشت سالگرد این خیانت بزرگ باید «مراسمی درخور» خیانت و مزدوری «سفارت‌گیران» برپا شود. برای بزرگداشت این جنایت آب‌منگل‌ها، چه در پوشش حمایت از حکومت و چه به بهانة مخالفت فرضی با آن در واقع دست در دست یکدیگر پای به میدان نمایش روحوضی 13 آبان‌ماه 1388 می‌گذارند. همچنانکه پیشتر هم گفتیم رسانه‌های گورکن‌ها و اربابان‌شان در لندن و واشنگتن با توسل به زبان‌های مختلف برای شرکت در این روز خجستة‌ آشوب و کودتا فراخوان می‌دهند تا بتوانند اجماع پیرامون «مرگ» و «خشونت» را گسترش دهند.

در وبلاگ «دروازة مرگ» به بیانیة موسوی و داس‌الله اشاراتی کردیم و گفتیم که هر کدام از اینان اشغال خائنانة سفارت آمریکا را مطابق منافع ارباب تفسیر می‌کنند و با «اهداف» به ظاهر متفاوت «مردم» را به «شرکت در تظاهرات» تشویق می‌نمایند. امروز بنی‌صدر هم اشغال سفارت آمریکا را «توطئة آمریکا» تحلیل کرده، ولی او نیز «مردم» را به شرکت در تظاهرات 13 آبانماه فرا خوانده! آقای بنی‌صدر چقدر از خود فهم و شعور نشان می‌دهند! به گفتة‌ ایشان،‌ اشغال سفارت آمریکا توطئه‌ای بود که در آمریکا طراحی شد و تحریم اقتصادی و 8 سال جنگ را به ملت ایران تحمیل کرد. تا اینجا بنی‌صدر درست می‌گوید. ولی همین بنی‌صدر در ادامه ردای خیانت خمینی برتن کرده، از ایرانیان می‌خواهد روز 13 آبانماه برای تظاهرات درکنار توطئه‌گران و مزدوران ایران‌ستیز قرار گیرند. البته ایشان می‌گویند «برای مخالفت» تظاهرات کنید! ولی زمانی‌که تصویر تظاهرات در رسانه‌های غرب پخش می‌شود، «نیت قلبی» تظاهر کنندگان به تصویر کشیده نخواهد شد. افکار عمومی در غرب «موج سبز مردم» را می‌بیند و «همه» را طرفدار میرحسین موسوی به شمار می‌آورد، همین برای اربابان حکومت اسلامی در غرب کافی است: ایرانیان طرفدار طاعون سبز یعنی: «اسلام»، «خط امام» و میرحسین موسوی‌اند. گویا نابغة مبتکر «اقتصاد توحیدی» که از مزایای اقتصادی صدور چنین فراخوانی برخوردار شده‌اند ما را ابله می‌انگارند! به عبارت دیگر، «مردم» در سالگرد این توطئة استعماری باید در کنار طرفداران توطئه، از جمله گروه میرحسین موسوی، سپاه و بسیج تظاهرات به راه بیاندازند! چرا؟ چون استعمار برای تأمین منافع خود به «سیاهی لشکر» و اشغال خیابان‌های شهر نیاز فراوان دارد. پس هر فرصتی را برای «تظاهرات» می‌باید غنیمت شمریم! به ویژه در این‌ماه «مقدس» آبان که ماه انتخابات ریاست جمهوری در ینگه دنیاست، و از 45 سال پیش ماه مطلوب توطئه و خیانت به منافع ملی ایران به شمار می‌رود.

پیشتر گفتیم سخنرانی ابلهانه‌ای که ساواک برای روح‌الله خمینی تنظیم کرده بود تا از این اوباش‌الله بی‌سروپا تصویر یک مبارز «ضدامپریالیست» ارائه دهد در چهارم همین ماه فرخنده ایراد شد و در همین ماه فرخندة‌ آبان برای «تبدیل» این جانور وحشی به «رهبر کبیر» ‌او را «تبعید» کردند. سپس جهت اعمال سیاست‌های «مردمی» انگلستان یعنی اجرای نمایش مهوع «قهرمان‌سازی»، آشوب‌های خیابانی و جنجال و درگیری به راه افتاد. همچنانکه گفتیم برنامة «مقدس» عقیده‌سازی، سربازگیری و رهبرسازی جهت سنگرسازی و تهاجم در همین ماه «مقدس» آغاز شد. از آنزمان انتخابات ریاست جمهوری امپریالیسم آمریکا با «مبارزان ضدامپریاس» و تیغ‌کش‌های حوزه و بازار پیوندی ناگسستنی یافته.

یکی دیگر از روزهای «مردمی» و لذیذ دفاع از «منافع ملی» همان 13 آبانماه سال 1357 بود که لباس‌شخصی‌های ساواک بدون «مزاحمت» نیروی انتظامی در مرکز شهر تهران به آتش زدن و تخریب ادارات دولتی و بانک‌ها مشغول شدند تا «صدای انقلاب» را به دربار رسانده، از آنجا به ما ملت از همه جا بی‌خبر ابلاغ کنند که، یک «انقلاب» برای حفظ «منافع ملی»‌ الزامی است، و باید هر چه زودتر «منقلب» شویم. البته شیخ مسعود بهنود ادعا می‌کند در این روز سرنوشت‌ساز در دانشگاه «کشتار» کردند، حال آنکه روز 13 آبان 1357 اگر یک گلوله در دانشگاه شلیک شده بود، حداقل صدای آن را می‌شنیدیم، چون ما هم در همان حوالی بودیم!

کشتار در دانشگاه و دیگر دروغ‌های شاخدار به این دلیل مطرح می‌شود که بدون «شهیدسازی» نمی‌توان پایه‌های دروغ را تحکیم کرد. اگر پایة دروغ و شایعه سست باشد، «عقیده‌سازی» متزلزل خواهد شد. و شیخ مسعود هم به این دلیل دروغ می‌گوید تا «شجرة‌ طیبة» ‌کودتای ساواک در تاریخ 13 آبان 1357 را با «خون شهدا» آبیاری کرده و از خشکیدن این نهال «سرسبز» استعمار جلوگیری فرماید. دروغ‌های شاخدار شیخ مسعود در مورد اشغال سفارت آمریکا و گروگان‌گیری نیز همین «هدف مقدس» یعنی پنهان داشتن کودتای گروگانگیری را دنبال می‌کند. اصولاً تخصص ایشان معرفی «کودتاهای دینی» به عنوان حرکت‌های «مردمی» است. چرا که در هیاهوی 22 بهمن، گروه برژینسکی عشق «جهاد» و جنگ مذاهب به دل‌شان افتاده بود و همچون «رهبر کبیر انقلاب» و دیگر سگ‌های هار استعمار «دغدغة اسلام» داشتند، و شیخ مسعود هم به پیروی از همین «خط ارباب» مدافع «حرکت‌های دینی» شده.

اصولاً آنگلوساکسون‌های دو سوی آتلانتیک و به ویژه گاوچران‌ها جز «دین» هیچ نمی‌پسندند! دین برای «مردم جهان سوم» و «خدائی» برای سرمایه سالاری جهانی! به همین دلیل است که تشکل‌های سیاسی ایران باید در مسیر انسان‌ستیزی و گسترش دیانت و تقدس گام بردارند و سیاست‌شان عین دیانت‌شان باشد. این همان سیاستی است که فقط از طریق «قانون‌شکنی» و در سطح «خیابان» اعمال می‌شود. این سیاست نان و آبدار همواره با تکیه بر دو پدیدة موهوم «خدا» و «مردم» به سرکوب ملت ایران پرداخته، و مسلم است که بدون «سیاهی لشکر» ابتر خواهد ماند. در دوران صدارت شیخ مهدی نیز اگر ماشاالله قصاب‌ها و زهراخانوم‌ها نبودند، دولت قدرقدرت و بسیار «مردمی» مهندس مهدی بازرگان، همان چند ماه را نیز دوام نمی‌آورد. بی‌دلیل نیست که تمام شیپورهای استعمار «مردم» را به زبان‌های مختلف «قدرت» به شرکت در تظاهرات تشویق می‌کنند.

در سایت اربابان حکومت اسلامی زبان فراخوان، «زبان قدرت نظامی» است! سردار جعفری در رادیوفردا و دیگر رادیوهمبونه‌های غرب می‌فرمایند، «تظاهرات با مجوز» خوب است. در سایت‌های مستقل، «فراخوان» کذا، به زبان چاقوکش‌های طاعون‌سبز و نفس‌کش‌طلبی بیان می‌شود. اوباش‌الله دریافت مجوز برای شرکت در تظاهرات حکومت را الزامی نمی‌داند! البته «لات‌الله» حق دارد! روز کذا اینان ظاهراً برای «مخالفت» با دولت و در واقع برای «تکمیل» صفوف دولت به عربده‌جوئی در خیابان خواهند پرداخت. و خلاصه ظاهراً دولت از مخالف‌نمایان برای شرکت در این تظاهرات دعوت به عمل نیاورده! در حنازرچوبه، «زبان تهدید قدرت نظامی» همچنان ادامه دارد و با توسل به «واژگون‌نمائی» مخالفان را به صورت غیرمستقیم به تظاهرات دعوت می‌کنند. این زبان همچنانکه پیشتر هم گفتیم، بازتاب «ارتباط حکومت» است با «ملت ایران»، یعنی ارتباط واژگون و تهدیدآمیز «پدر» مزور با «فرزند لجباز!»

نحوة برخورد روشن است: «پدرپلید» با توسل به تهدید واژگونه، «کودک لجباز» را به مسیر دلخواه رهنمون می‌‌شود. می‌دانیم که برای واداشتن کودک لجباز به هر کاری فقط کافی است او را با تهدید از انجام آن کار منع ‌کنیم، نتیجة مطلوب به دست خواهد آمد. رفتار با کودک مذکور از الگوی ارتباط ایالات متحد با «امام خمینی» پیروی می‌کند. رهبرکبیر هم منتظر بودند ببینند آمریکا چه می‌گوید، تا ایشان عکس آنرا انجام دهند، تا هم آمریکا به نتیجة‌ مطلوب، یعنی سرکوب ملت ایران برسد، هم ایشان «سیلی محکمی» به «امپریاس» زده باشند! به همین دلیل بود که آمریکا فقط از حقوق بشر دفاع می‌کرد. بگذریم و بازگردیم به «سربازگیری» برای تظاهرات 13 آبان‌ماه.

برای حمایت از «مردم» در 13 آبانماه و تقویت «جنبش سبز علوی» در مسیر گسترش انسان‌ستیزی و «تقدس»‌، و به ویژه حفظ «منافع ملی» لشکریان «اسلام» به سلاح نوینی مجهز خواهند شد: «موش سبز!» به این منظور تولید انبوه «موش سبز»‌ نیز در دستورکار گورکن‌ها قرار گرفته. به گزارش سایت مهرنیوز، مورخ 11 آبان‌ماه 1388،
حمیدرضا طیبی، رئیس جهاد دانشگاهی در «رویان» جزئیات تولید «موش سبز» را در اختیار این خبرگزاری قرار داده:

«[...] با قرار گرفتن سلول‌های بنیادی [...] در محل مورد نظر، موش سبز به صورت طبیعی و انبوه تولید می‌شود[...] تولید موش سبز با هدف ارائة توانمندی‌های کشور در حوزة ژنتیک اجرا می‌شود.»

بله موش‌ها نیز در «سربازگیری» و جنبش سبز علوی از جایگاه ویژه‌ای برخوردار شده‌اند. اینبار سربازگیری بر اساس چندین محور «عقیده‌سازی» شکل می‌گیرد: طرفداری از دولت، مخالفت با دولت، برگزاری انتخابات آزاد، تأئید اشغال سفارت آمریکا، مخالفت با این عمل و انتساب آن به آمریکا، انتساب گروگانگیران به شوروی و اینهمه در همراهی با «موش‌های سبز» و ... و خلاصة کلام «مردم» با شرکت در تظاهرات 13 آبان سال 1388 به همة آرزوها و آمال خود دست خواهند یافت، البته باز هم در خیابان! زمانیکه این «مردم» به خانه‌های‌شان بازگردند، متوجه خواهند شد که بازندة این لشکرکشی سیاسی همان ملت ایران است.

پس باز هم تکرار می‌کنیم که «فراخوان شرکت در تظاهرات 13 آبان‌ماه»، به بهانة «مخالفت» با خامنه‌ای و دولت احمدی‌نژاد، همان هدف مزورانة فراخوان به «شرکت در انتخابات» اخیر را دنبال می‌کند: کسب مشروعیت «مردمی» ـ و نه مشروعیت قانونی ـ برای حکومت توحش اسلامی و گروه میرحسین موسوی. رسانه‌های اربابان حکومت اسلامی در لندن و واشنگتن می‌کوشند با تحریک افکارعمومی پیرامون بحران هسته‌ای زمینة «حضور مردم» را در خیابان فراهم آورند تا بتوانند در افکار عمومی غرب، ملت ایران را طرفدار اشغال خائنانة سفارت آمریکا، دوستدار توحش خمینی، و از همه مهم‌تر مدافع حکومت، و به ویژه حامی «گروه میرحسین موسوی» معرفی کنند. به همین دلیل است که ساواک جمکران یک تشکل جدید به راه انداخته تا همة‌ شرکت کنندگان در نمایش 13 آبان‌ماه امسال، با سر دادن شعارهای «مکمل» مرگ، «یک رنگ» هم باشند، و رسانه‌های غرب همه را مدافع گروه موسوی به شمار آورند. بله این تحرکات گرم کردن تنور موسوی است به بهانة «مبارزه» با سوءاستفاده از «رنگ مقدس سبز»! «نبوغ سیاسی» همین است: اگر در ظاهر «وحدت کلمه» در کار نیست، «وحدت البسه» داشته باشید تا افکار عمومی در غرب مطمئن شود که ملت ایران طرفدار «خط امام» و خواهان «بازگشت به گذشته» است.

من امروز کاووس شوریده بختم
که گم کرده‌ام راه مازندران را
به رستم بگوئید تا برگشاید
طلسم فرو بستة هفتخوان را

فقط با تجمع در خیابان، توسل به نمادهای سبز و «اجماع» پیرامون «مرگ» می‌توان چنین تهمت ناروائی به ملت ایران وارد آورد. مراسم آئینی حکومت طالبان جمکران هدفی جز سرکوب ملت ایران ندارد. هدف از اجرای این مراسم از یکسو «کسب مشروعیت» همزمان برای گروه میرحسین موسوی و «کودتای دوم»، یعنی اشغال سفارت آمریکا، ‌ و از سوی دیگر، ‌ معرفی فاشیست‌های جیره‌خوار غرب به عنوان «چپ‌گرا» به ملت ایران است. طی سدة اخیر، ‌ استعمار غرب مطالبات دمکراتیک ملت ایران را با توسل به «عوام‌گرائی» و «دین‌پرستی» یعنی دو پدیدة مبهم «مردم» و «خدا» سرکوب کرده. جنجال و هیاهوی خیابانی و طرح شعارهای انحرافی فرصتی است برای تجدید قوای استعمار و «بازتولید» همین الگوهای فرسوده. به همین دلیل است که در برخورد با روز 13آبان‌ماه، هیچیک از گروه‌های سیاسی به «زبان منطقی» متوسل نشده‌اند. چرا که انسان‌ستیزی اینان استفاده از «زبان منطقی» را برنمی‌تابد. «زبان منطقی»، انسانی است، صراحت دارد و با «خودانکاری» و «فریب» بیگانه است. زبان منطقی، «زبان زندگی» است.

چنان ماه را در شب‌اش مرده دیدم
که گفتم طعامی است در خورد کرکس
(نادر نادرپور)




...