سه‌شنبه، فروردین ۲۴، ۱۳۹۵

شاخصة شاریکوف!




نشستن پاسدار علی لاریجانی در جایگاه «تاریخ‌شناس»،  و نامه‌نگاری تروریست‌های «مظلوم و محبوس و محصور» رسانه‌ای جمکران برای فشرده کردن صفوف‌شان باید از پیامد‌های «آزادی پالمیرا» باشد!   در واقع،  آزادی «پالمیرا» دو پیامد «استراتژیک» داشت که هر دو به سکوت برگزار شد:  ‌چرخش سیاست هلند،   و فروپاشی نیم قرن «گُلیسم» در کشور فرانسه!

از هلند آغاز کنیم که یکی از مهم‌ترین مراکز سرمایه‌داری غرب و بنیانگزار محفل «بیلدربرگ» به شمار می‌رود.   برگزاری رفراندوم «مشورتی» ـ  رفراندومی که الزام‌آور نیست ـ‌  پیرامون پذیرش اوکراین به عنوان شریک اقتصادی اتحادیة اروپا،  و رأی «منفی» هلندی‌ها به این پیشنهاد،   در واقع هشداری بود به بروکسل‌ستان که برای خوش‌خدمتی به آمریکا،  خیلی در مسیر روس‌ستیزی شتاب به خرج می‌دهد!   یادآور شویم،  پیش از برگزاری رفراندوم مذکور نیز در هلند شاهد تظاهرات طرفداران بشار اسد و روسیه بودیم.   و از آنجا که این رخداد به مذاق آتلانتیست‌ها خوش نیامده بود،‌   بوق‌های ناتو در غرب آن را هم مانند بسیاری مسائل ناخوشایند دیگر مسکوت گذاردند:

«[...]‌ سوری‌های مقیم هلند برای حمایت از دمشق و دولت حاکم بر سوریه [...] تظاهرات کردند[...] و از حمایت روسیه از دمشق در برابر تروریست‌ها قدردانی به عمل آوردند[...]» 
منبع: پارسینه،   مورخ 13 مارس 2016،  کد خبر:‌ ۲۷۸۰۵۷

بد نیست بدانیم در تظاهرات هلند،   هیچ اشاره‌ای به نقش «سرنوشت‌ساز» جمکرانیان نشد،   و همین امر نشان می‌دهد که برخلاف شایعات رسانه‌ای،   نقش مخرب حکومت ملایان در سوریه،   حداقل برای سوری‌های ساکن هلند شناخته شده است!   نیازی نیست که بگوئیم، فروپاشی سنگر حمایت «محفل نوبل» از فتوی ترور نویسنده،  پس از تظاهرات سوری‌های مقیم هلند صورت پذیرفت و ... و پس از آزادی «پالمیرا»،   و به راه افتادن جنجال مضحک «پاناما پمپرز»،   شاهد دومین چرخش هلند،   آنهم از طریق برگزاری «رفراندوم مشورتی» بودیم.

این رفراندوم همانطورکه گفتیم الزام‌آور نیست،   هر چند می‌باید هشداری به اتحادیه اروپا تلقی شود!   به استنباط ما،   پیام حاکمیت هلند به «اتحادیه» این است که «امکان دارد از اتحادیة کذا خارج شویم!» و جای تعجب نیست که یک‌روز پس از برگزاری این رفراندوم،   شاهد فروپاشی «گُلیسم» در کشور فرانسه نیز هستیم!                            

در تاریخ 7 آوریل  2016،‌   مجلس قانونگزاری فرانسه طرحی را به تصویب رساند که هر آنچه ژنرال دوگل و گلیست‌های فرانسه طی 50  سال گذشته رشته بودند، ‌ پنبه کرد.   و به این ترتیب بساط «استقلال» رسانه‌ای فرانسه از آمریکا برچیده شد.   پیش از ادامه مطلب،  یک مینی‌پرانتز باز می‌کنیم تا در مورد «گُلیسم» به صورت مختصر و مفید توضیحاتی بیاوریم.

پس از پایان جنگ جهانی دوم،   پیوستن فرانسه به سازمان آتلانتیک شمالی تحت عنوان «پروتکل پاریس» در دستور کار قرار گرفت،‌   و دولت فرانسه در سال 1955 میلادی این «پروتکل» را امضاء کرد.   ولی در سال 1966،   ژنرال دوگل از اجرای تام و تمام پروتکل مذکور سر باز زد،‌   چرا که در غیراینصورت می‌بایست احداث پایگاه نظامی و استقرار نظامیان بیگانه را در خاک فرانسه ـ  مناطق لیل،  تولون و استراسبورگ ـ  می‌پذیرفت.  پس از استعفای دوگل و به ویژه در دوران ریاست جمهوری میتران،   این مخالفت‌ها «کمرنگ و کمرنگ‌تر» شد،   ولی دولت فرانسه، ‌ همچنانکه طی تهاجم نظامی به عراق در دوران ژاک شیراک هم شاهد بودیم،    بر«استقلال» خود پای می‌فشرد.   تا اینکه نیکولا سرکوزی را از صندوق بیرون کشیدند،   و ... و جنبش سبز و «بهارعرب» به راه انداختند.   تحولاتی که در دورة فرانسوا اولاند تداوم یافت و به سوریه هم سرایت کرد.   ولی «آزادی پالمیرا»،  و سپس «قریتین» به حضرات فهماند که به آخر خط رسیده‌اند و اینجا بود که سازمان سیا تیر حماقت در ترکش بلاهت گذاشت و دست به «افشاگری» زد!

یادآور شویم برخلاف «اطلاع رسانی» که جنبة حقوقی دارد،  ‌ «افشاگری» عملی است «ضدحقوقی»،  و افشاگران،  اگر روزنامه‌نگار و خبرنگار حرفه‌ای باشند مقررات حرفه‌ای  خود را زیر پا گذاشته و مرتکب «جرم» شده‌اند.   خوانندگان گرامی برای اطلاع بیشتر در مورد لات‌بازی اخیر سازمان سیا،  می‌توانند به مطلب «چرا اسناد پاناما؟» در سایت «ولتر نت، ‌ مورخ 8 آوریل 2016» مراجعه کنند.   در هر حال،    هدف لات‌بازی اخیر سازمان سیا همان هدف همیشگی است:  گسترش توحش و حماقت آخوند،  ‌یعنی نفرت‌فروشی و نفی روند حقوقی از طریق عادی‌سازی تجاوز به حریم خصوصی،  شیطان‌سازی،  و نهایت امر نشاندن «جمع» در جایگاه قضاوت ارزشی،   جهت توجیه جنایت!   همان عملی که دستگاه گوبلز برای هدایت سیل سرمایه به سوی مراکز تحت نظارت آنگلوساکسون‌ها ‌انجام می‌داد.   پایه و اساس این سیاست انسان‌ستیز،   همچنانکه پیشتر هم به کرات گفته‌ایم،   روابط ضدحقوقی، یعنی نشاندن «مردم» در جایگاه قضاوت ارزشی است،  و اینعمل فقط جهت «سرکوب اقلیت» صورت می‌گیرد.  حال اگر نیم‌نگاهی به نامة آخوند کروبی بیاندازیم،   خواهیم دید که وی نیز در همین مسیر شارلاتانیسم گام برمی‌دارد.

یک‌ماه پس از اینکه علی خامنه‌ای برای سلب مسئولیت حقوقی از کروبی و موسوی،  یعنی بر هم زدن نظم عمومی و تلاش برای کودتا،  اینان را با «نانجیبان» در ترادف قرار داد،‌ آخوندکروبی هم در راه گسترش حماقت و توحش مقام معظم،   خواهان تشکیل «دادگاه علنی» برای تعیین «نجیب و نانجیب» شد!   به عبارت دیگر،   آخوند کروبی درکمال وقاحت،  قوة قضائیه را در خدمت ارزش‌های «زیرشکم» آخوند می‌خواهد.   ولی ماجرا به این مختصر محدود نمی‌شود؛   آخوند کروبی با تکیه بر باد شکم خامنه‌ای می‌خواهد نقش خود را در جنایات حکومت اسلامی انکار کند،   و در جایگاه «مخالف استبداد» هم لنگر بیاندازد.  به عبارت دیگر،  علی خامنه‌ای دست نیاز به سوی «پشک‌ در ویترین» دراز کرده،  و پشک هم به او «پاسخ» داده.   

در این «پاسخ»،  کروبی از کودتای 28 مرداد و «رژیم فاسد» گذشته انتقاد کرده،   بدون اینکه در نظر بگیرد،  ‌ آخوندها،  خصوصاً روح‌الله خمینی از جمله طرفداران این کودتا بودند:

«[...] اگر در رژیم فاسد گذشته از شعبان جعفری در ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ و ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ استفاده گردید [...]»
منبع: رادیوفردا،  مورخ 11 آوریل سالجاری

بله مصلحت آخوند کروبی ایجاب کرده تا موقتاً «فراموشی» بگیرد!   و این فراموشی شامل نقش‌آفرینی‌های خود وی نیز می‌شود:

«[...] در این حاکمیت هر روز در سرتاسر کشور از این دست اوباش‌ها برای حمله به بیوت مراجع تقلید،  رجال منتقد مذهبی و سیاسی،  سفارتخانه‌ها،  مراکز علمی و هنری به نام ارزش‌ها استفاده می‌گردد[...]»
همان منبع              

با توجه به سطور فوق می‌باید چند دروغ شاخدار را از کروبی بپذیریم.  نخست اینکه وقتی در آغازین هفته‌های کودتای 22 بهمن 57،   ماشالله قصاب‌ها و زهراخانوم‌ها به دفاتر روزنامه‌ها حمله‌ور می‌شدند،  آخوند کروبی هنوز متولد نشده بود،  یا اینکه کور و کر و لال بوده!   به همچنین زمانیکه اوباش،  سفارت آمریکا را «تسخیر» فرمودند و ... و یا زمانیکه در دوران جنگ استعماری،   اوباش در خیابان‌های تهران عربدة‌ «جنگ،  جنگ تا پیروزی » سر می‌دادند،   و می‌خواستند اسرائیل را نابود کنند،  آخوند کروبی رسماً مخالفت خود را با این وحشی‌گری‌ها اعلام داشته بود!   ولی چه بگوئیم که،   این مخالفت‌ها هیچگاه به اطلاع عموم نرسید!  از این گذشته می‌باید بپذیریم که آخوند کروبی،  با اعمال خشونت،   تحت عنوان ارزش‌ها سخت مخالف بوده‌اند!   ولی واقعیت جز این است؛  کروبی به هیچ عنوان با این وحشی‌گری‌ها که فضای عمومی را به اشغال اوباش در می‌آورد مخالفت نکرده،  به همین دلیل می‌خواهد «دادگاه» را نیز به عرصة ابتذال و خشونت تبدیل کند،  و به قول خودش «نجیب و نانجیب» را نشان دهد:

«در [...] دادگاه علنی مشخص خواهد شد که کدام یک از طرفین دعوا و نزاع در انتخابات[...] "نجیب" و کدام یک "ناجیب"بوده است [...]»
همان منبع

در واقع آخوند کروبی به بازنشخوار ترهات علی خامنه‌ای مشغول شده و می‌خواهد «جرم» خود،‌   یعنی شایعه‌پراکنی و آشوب‌سازی را ماست‌مالی کند.  اتفاقاً همانطور که در وبلاگ «ماتادور و مردم» گفتیم،   علی خامنه‌ای هم دقیقاً جهت «سلب مسئولیت حقوقی» از کروبی،  موسوی و اوباش همراه اینان دکان «نجیب و نانجیب» را افتتاح کرده بود.   ولی این هم‌سوئی‌های زیرجلکی که نشاندهندة ریشه‌ها استعماری این حکومت است،  در بوق‌های تبلیغاتی هیچ بازتابی نیافته،   مهم این است که برای گسترش پروپاگاند ایران‌ستیز سازمان سیا،   از مشتی آخوند و اوباش تاراجگر و جنایتکار،  تصویر دلپذیر «مخالف استبداد» بسازند.   ولی به استنباط ما آنچه بیش از همه حائز اهمیت است،  هم‌سوئی کروبی است با خامنه‌ای؛   هم‌سوئی کودتاچیان 22 بهمن است با یکدیگر که خود را در خطر می‌بینند،  و دست نیاز به سوی هم دراز کرده‌اند.   به عنوان نمونه،   مم‌جواد ظریف و علی‌اکبر ولایتی،   برای حفظ سنگر رسانه‌ای «نبرد با آمریکا»،   عربده‌جوئی «دوصدائی» به راه انداختند و این نمایش روحوضی به مذاق رادیوفردا بس شیرین آمده:

«واکنش تند ظریف و ولایتی به اظهارات وزیرخارجه آمریکا»
منبع: رادیوفردا،  ‌مورخ 10 آوریل 2016     

بله،  ظریف و ولایتی به اظهارات جان کری «واکنش تند» نشان داده‌اند،  و به صورت رسانه‌ای  ثابت کرده‌اند که پادوی سیاست آمریکا نیستند!   فرض محال که محال نیست؛‌   فرض می‌کنیم این حکومت دست نشانده،   «مستقل» باشد.  در اینصورت باید ببینیم در شرایطی که دولت اطریش امامزادة‌ هیتلر را برمی‌چیند،   یا دولت کرواسی که با فاشیسم دوران هیتلر مشکلی نداشت،   و تحرکات نئونازی‌ها را نادیده می‌گرفت،  اینک رسماً جنایات دولت دست‌نشاندة آلمان نازی را در کرواسی محکوم می‌کند،  و نئونازی‌ها را جنایتکار می‌خواند ـ  رویترز، 11 آوریل سالجاری ـ  رئیس قوة مقننة حکومت جمکران به چه دلیل هم‌صدا با سازمان سیا،  فاشیسم را با بلشویسم در ترادف قرار داده؟!   هر چه باشد،   نظریة مارکس که بلشویک‌ها آن را به سلیقة خود تفسیر کرده و با آن «دیکتاتوری کارگری» به راه انداخته‌ بودند،  هیچ ارتباطی با پروپاگاند گوبلز و توهمات مدعیان برتری‌نژادی نداشته و ندارد!   در نتیجه،   هیتلر را نمی‌توان با استالین به قیاس کشید،‌  مگر اینکه پای در تبلیغات حماقت‌گستر سازمان سیا،   و دیگر محافل راست‌افراطی بگذاریم.  همان‌ محافلی که برای عادی‌سازی غارت ملت‌ها،   برابری انسان‌ها را نفی می‌کنند.   و بهترین ابزار نفی برابری انسان‌ها،   به ارزش گذاشتن حماقت و توحش،   یعنی «احترام به باورهای مردم» است!   پوشاندن مجسمه‌های موزه در ایتالیا به مناسبت ورود حسن روحانی،   فقط یک نمونه از این حماقت‌نوازی برتری‌طلبان ‌بود.   اهداء جایزة یونسکو به آخوند مطهری،   اهداء نوبل صلح به شیرین عبادی،   و جایزه باران کردن ملاممد خاتمی،  بز سرگلة خشونت‌طلبان جمکران،  ‌ همه و همه بر حمایت آتلانتیسم از توحش و خشونت،   و به ویژه پشتیبانی از «حماقت» دلالت دارد.   

علی لاریجانی هم با استناد به «اومبرتو اکو»،  پروپاگاند «تشویق حماقت» را با مقایسة جوامع مسلمان قرون وسطی،  با مسیحیان اروپا می‌آغازد؛   مسلمانان را «پدر» علم و دانش معرفی می‌کند و دستاوردهای علمی و صنعتی غرب را در پرانتز می‌گذارد!   از برده‌فروشی و تعدد زوجات و دیگر واپس‌ماندگی‌های مسلمانان نیز «فاکتور» می‌گیرد،  و ... و پس از ایجاد ترادف میان هیتلر و استالین،  زبان به نکوهش «غرب» می‌گشاید!   لاریجانی در گام بعد،  «بن‌لادن»،  اسلام‌پرست و تروریست دست‌پروردة غرب را «دشمن غرب» معرفی می‌کند،  و او را با «صدام حسین»،  رهبر دولت لائیک بعث عراق در ترادف قرار می‌دهد!  با همین شارلاتان‌بازی و شامورتی‌هاست که رئیس «مچلیس» ملایان،  «واقعیات» تاریخی را چندین و چندبار به زیر سم ستوران سازمان سیا لگدمال می‌کند تا به مناسبت سفر رهبر فاشیست‌های اطریش به اسرائیل،  خوشامدگوئی کرده باشد.   

با این وجود،  این شیوه اختراع لاریجانی نیست.   این تاخت‌وتاز که با در هم شکستن مرزهای جوامع مختلف در زمان و مکان متفاوت جهت به ارزش گذاشتن «اسلام» صورت گرفته،   شیوة‌ شناخته‌شدة خدم و حشم سازمان سیاست.   نوع ابتدائی این شیوه را نیز پیشتر در آثار «گرانسنگ» پروفسور نصر و دیگر دانشمندان عرصة فقر فرهنگی ‌دیده‌ایم،   البته تشویق نوع پیشرفتة این تبلیغات حماقت‌پرور را خود غربی‌ها بر عهده گرفته‌اند.   و از آنجا که چرندیات خمینی و مطهری و شریعتی دیگر فرسوده شده و کارساز غارتگران نیست؛  ‌ پاسدار لاریجانی از صحرای عربستان در قرن هفتم با یک چرخش قلم خود را به دوران «پسامدرنیته» رسانده و به «اومبرتو اکو» دخیل بسته!   

علی لاریجانی مانند دیگر همپالکی‌های فاشیست‌اش عرب‌پرست و شیفتة استعمارگران غرب است،  از اینرو سفسطه و مغلطة «اومبرتو اکو» سخت به مذاق‌اش شیرین آمده و  هوس کرده‌ «تاریخ‌شناس» شود!   به گزارش «فارس‌نیوز»،   ایشان در صفحة شخصی خود مطلبی با عنوان «تاریخ،   شمشیر دولبه» منتشر فرموده‌ و تأکید کرده‌اند:

«[...] شاخصه‌های داوری را در روزگار خود باید بجوئیم نه در دل تاریخ [...]»
منبع:  فارس‌نیوز،  ‌مورخ11 آوریل 2016

بله فردی که در عمق منجلاب صدراسلام و جزیره‌العرب،   و خصوصاً شیوة زندگی بدوی و واپس‌ماندة امامان و پیامبرش،   «شاخصه‌های داوری» پیرامون «خیر و شر» جامعة امروز بشر را جستجو می‌کند،  با این گزافه‌گوئی‌های «شبه منطقی» چه هدفی دنبال می‌کند؟  ایشان با همان بی‌منطقی و آشفتگی در عرصة فلسفه و فرهنگ تاخت و تاز می‌کنند،  که روضه‌خوان‌ها،‌ بالای منبر سر حسین را می‌برند.   خوشبختانه پاسدار لاریجانی هرگز به تفکر و استدلال منطقی و این‌حرف‌های «کفرآمیز» نیازی ندارد.   خودش هم می‌گوید که با «تاریخ» کاری ندارد و «‌در روزگار» خود به دنبال شاخصة داوری می‌گردد!   بله،   «لات» است و داوری و قضاوت!

 اگر ایندو اسباب‌بازی را از دست لات بگیریم، ‌ پیوند غریزی‌اش با «پدر» می‌گُسلد،  و تبدیل می‌شود به «انسان!»  می‌دانیم که این جنایت بزرگی است در حق لات!  چرا که مجبور خواهد شد برای خود و دیگران حریم‌خصوصی و حق‌انتخاب قائل شود،  مسئولیت بپذیرد و پیامد «انتخاب» خود را قبول کرده،  در برابر اعمال خویش پاسخگو باشد!  خلاصه بگوئیم،  باید «آدم» بشود،  ولی لاریجانی «آدم» نیست،  جانوری است وحشی‌که از پستان سگ ‌استعمار شیر خورده،  و در زندگی‌اش هدفی جز خدمت به اجنبی و سرکوب ملت ایران دنبال نکرده و نمی‌کند.   لاریجانی اگر خود را آدم به حساب می‌آورد،  از برابر مشتی لات در مسجد قم، مانند سگ ولگرد نمی‌گریخت!   پاسدار لاریجانی همانقدر آدم است که دیگر اعضای محفل ایران‌ستیز «شیخ‌وشاه» که برای «چادر مادر» احترام قائل‌اند،  و جهت یافتن «حقیقت»،   عین سگ هار در صحرای کربلا این‌سوی و آن‌سوی «له، له» می‌زنند،  ابتذال دین‌شان را نیز در قالب «نمایش هنری» به اسطوره‌های ایران باستان تحمیل کرده‌اند.   بله،  راه دور نرویم،  این جانوران وحشی در کنار نوچه‌های محفل هویدا نشسته‌اند.   همان‌ها که با نقل «خاطره» از صادق هدایت و فروغ فرخزاد،  مفاخر ادبیات معاصر ایران را مورد تهاجم قرار می‌دهند.   برای اعضای این محفل «انسان» اهمیت ندارد.   اعضای این محفل مانند «شاریکوف» ـ  ‌سگ سخنگوی رمان میکائیل بولگاکوف ـ  از دردسر انسان بودن آزادند!  این جانوران وحشی «شاخصة داوری» را از دست‌های مقدس سازمان سیا و «ام. آی. 6» دریافت کرده و با آن در ینگه‌دنیا و استرالیا برای ارباب‌شان معلق می‌زنند،  و یا اینکه در محل و به عنوان «رئیس مجلس شورای اسلامی» به ارباب ادای احترام می‌کنند:                            

«واقعیت این است که مسئلة شاخصه‌های داوری را نباید در دل تاریخ بجوئیم [...] اومبرتو اکو فیلسوف و نویسندة ایتالیائی [...] مطلبی تحت عنوان ارتجاع در دنیای پُست‌مدرن دارد که جالب است.  [او می‌نویسد] دنیای اسلام،  مردانی چون ابن‌سینا به جهان داد [...] و مسلمان‌‌هائی مثل ابن رشد، کندی، ابن‌باجه،  ابن‌طفیل، ابن‌خلدون به دنیا عرضه کرد [...]عرب‌های مسلمان اسپانیا،  دانش‌هائی چون جغرافیا،  نجوم،  ریاضیات یا پزشکی را در دوره‌ای که جهان مسیحیت در خواب غفلت به سر می‌برد،  گسترش دادند [...] اعراب مسلمان اسپانیا در حق مسیحیان و یهودیان تسامح و روا داری داشتند[...]»
همان منبع

هم پاسدار لاریجانی در اعماق چاه حماقت اسلام راستین،   و هم «اومبرتو اکو» برفراز قلة شارلاتانیسم پسامدرن‌های غرب فراموش کرده‌اند که رواداری «فرضی» اعراب مسلمان در اسپانیا از مرحلة «روایت» فراتر نمی‌رود.  کافی است به چپاول اموال یهودیان شبه‌جزیرة عربستان در صدراسلام نیم‌نگاهی بیاندازیم تا ببینیم «رواداری» چه معنا و مفهومی داشته.  در هر حال،  بساط «رواداری»،   راست یا دروغ،‌  با پوپولیسم سازمان یافتة اروپای صنعتی که جهت سرکوب چپ،   و نه «الزاماً یهودیان» به راه افتاد هیچ ارتباطی ندارد!   حمایت آنگلوساکسون‌ها از پوپولیسم و فاشیسم ‌برای سرکوب طرفداران سوسیالیسم و دمکراسی از یک‌سو،   و از سوی دیگر،   برای ایجاد انسداد در برابر مسکو به راه اوفتاده بود.   سیاستی که طی 37 سال اخیر نیز در قالب انقلاب اسلامی،   انقلاب‌های رنگی،‌  جنبش‌سبز و بهارعرب و ... به اجرا در آمده.   و طی این مدت هرگز نشنیدیم که «اومبرتو اکو»،‌   و دیگر انواع اروپائی و آمریکائی‌ ایشان تهاجم وحشیانة‌ ارتش ناتو به یوگسلاوی و عراق و افغانستان و لیبی را محکوم کرده باشند،   یا اینکه در برابر اظهارات بیشرمانة باراک اوباما و رعایای‌اش که عربدة‌ «بشار اسد باید برود» سر می‌دهند،   موضع متفاوتی اتخاذ کنند.   کاملاً برعکس!  شاهد بودیم که امثال «الی ویزل»،   از لشکرکشی به عراق حمایت کردند،   و اینجاست که پیوند محفل «الی ویزل» با قبیلة لاریجانی به صراحت مشخص می‌شود.   می‌بینیم که «لائیسیته و برابری حقوق انسان‌ها»،   منافع محفل «ویزل و لاریجانی» را تهدید می‌کند،   و از عجایب روزگار اینکه،  ‌ «حزب توده» هم که ادعای «چپ‌گرائی» دارد،   سرش در همین آخور ضدلائیسیته است!   خوانندگان گرامی برای آشنائی بیشتر با وابستگی‌ حزب کذا به آتلانتیسم،   ‌می‌توانند به مطلب «تبر و تاریخ»،   وبلاگ سعید سامان مراجعه فرمایند،   تا ما هم بازگردیم به «تاریخ‌شناس» شدن پاسدار علی لاریجانی،   و مغزشوئی «اومبرتو اکو!»

اشتباه نکنیم گزافه‌گوئی‌های اومبرتو اکو فقط برای گسترش حماقت در ایران و جهان سوم تولید نمی‌شود؛   هدف سازمان سیا،  گسترش حماقت و توحش در سراسر جهان است.   جهان مطلوب این سازمان،  شباهت فراوانی به جوامع اسطوره‌ای دارد.   و باید بگوئیم در شرایط فعلی،   در اروپا با چنین جهانی چندان فاصله نداریم!    البته حرکت به سوی «تمدن» صحرانشینان،‌   به صورت گام به گام انجام گرفته.  و یکدست شدن برنامه‌های تلویزیون،  یکدست شدن مراکز خرید،   ‌رواج مد «ژنده‌پوشی» و ... و به ویژه کاهش بودجة آموزش و بهداشت و خدمات،   در کنار افزایش بودجة نظامی و ... و حقنه کردن ارزش‌های جهان «تک خدائی» به عنوان «فرهنگ»،    این امکان جادوئی را فراهم آورده تا علیرغم جنجال بوق‌های آتلانتیسم در مورد «حفظ محیط‌زیست»،  وارد شدن نخستین محمولة «گاز شیست» از آمریکا به کشور فرانسه،  با سکوت رسانه‌ای روبرو شود!   

بله عادی‌سازی « خشونت»،  به تلطیف تصویر هیتلر،  و ارائه تصویر دلپذیر از «توحش اسلام و برده‌داری و تعدد زوجات» محدود نمی‌ماند،   تخریب محیط‌زیست و خرد کردن صخره‌ها برای استخراج سوخت،‌   لایة دیگری است از همین سیاست یکدست کردن جهان!

جهانی که همه در آن بیگ‌مک خواهند خورد و کوکاکولا می‌نوشند؛   همه مانند چین دوران مائو،   یونیفورم بر تن دارند و ... و از همه مهم‌تر اینکه،   همه نگرش واحد دارند،  چرا که  قدرت تفکر و استدلال را از دست داده‌اند!  در چنین جهانی است که موجودات ماقبل‌تاریخ از قماش علی لاریجانی،  «تاریخ‌شناس» می‌شوند!