شنبه، اردیبهشت ۱۴، ۱۳۸۷

پیشتازی و ترک‌تازی!

...


در پی چرخش سیاست ایالات متحد و تلاش بر پایان دادن به آخوند بازی در عراق، «فارس نیوز» سایت پاسداران سلطنت طلب جمکران، مصاحبه‌ای با پاسدار شریعتمداری، سرپرست کیهان، شیپور تبلیغاتی کوکلوکس‌کلان‌های ینگه دنیا انجام داده. در این مصاحبه، سرگروهبان شریعتمداری در حالی که اشک در چشمان شهلای‌شان حلقه زده بود، تأکید کرده‌اند که سپاه المهدی باید خلع سلاح شود. سخنان سرپرست کیهان نه تنها بازتاب عقب نشینی آشکار ایالات متحد از سیاست آخوندپروری در عراق، که نشانگر تضعیف مواضع گورکن‌ها، وفادارترین پادوی سازمان سیا در ایران است. در واقع دلیل سخنرانی‌های آتشین خامنه‌ای، خاتمی و گلة دستاربندان حکومتی در دفاع از اسلام و امام و انقلاب این است که دستاربندان تلاش می‌کنند به هر ترتیب بر طبل پوسیدة «حکومت اسلامی» کوفته، وقت بگیرند تا شاید امدادهای غیبی نجات‌شان دهد. همزمان با تحرکات گورکن‌ها، حضرت داریوش همایون، رهبر «مشروطه طلبان محمدی» نیز جهت پیشرفت کشور، خواهان پیوستن به «اسلام اصیل» و پیروی از کشورهای «پیشرفتة» ترکیه و امارات شده‌اند! ولی از همه مهم‌تر تظاهرات طلاب ساواک به رهبری مصباح یزدی در برابر دفتر شاهرودی است. دستاربندان ساواک از رئیس زبان نفهم قوة قضائیه خواستار همکاری با دولت مهرورزی شده‌اند!

نمی‌دانم چرا مقامات و متخصصان حکومت گورکن‌ها رنج تهیة گزارش مضحک کمیسیون اصل نود، پیرامون فساد مالی و زمین‌خواری در دورة سرداراکبر و شیاد اردکان را بر خود هموار کردند؟ در حالیکه آخوند علم‌الهدی بدون اتلاف وقت، پیش از آنان اشکال اصلی را کشف کرده بودند. به گفتة «آفتاب نیوز»، مورخ 5 آوریل 2008، علم الهدی، ‌آخوند جمعه بازار مشهد می‌گوید، ریشة همه نا‌بسامانی ها در «بی‌حجابی است». البته بی‌حجابی مورد نظر علم الهدی، استفاده از روسری به شمار می‌رود، و می‌دانیم که تار موی زنان سی سال است که مانع پیشرفت و ترقی گورکن‌ها شده. بنابراین کمیسیون اصل نود و دیگر متخصصان مبارزه با فساد زحمت نکشند، سفارتخانه‌های غربی از طریق سازمان تبلیغات اسلامی، هر هفته راه‌های توجیه کشتار، چپاول و سرکوب در ایران را به گورکن‌ها نشان می‌دهند. تازه‌ترین راهی که سازمان سیا در برابر گورکن‌ها گشوده، «بازگشت به اسلام» و شعارهای پوچ از قبیل مبارزه با «التقاط»، تأمین اهداف «انقلاب»، و تحقق فرامین روح‌الله خمینی برای پیشرفت و تعالی است!

مبارزه با التقاط را ساواک از طریق مراجعه به آثار «ارزشمند» استاد مطهری انجام می‌دهد. «اهداف انقلاب» را علی خامنه‌ای برایمان بیان می‌کند. این اهداف همه در «اسلام» خلاصه می‌شود، که به گفتة مقام معظم «همة نیازهای مادی و معنوی» ما ملت را تأمین می‌کند. اظهارات خامنه‌ای در «فارس‌نیوز» مورخ چهاردهم اردیبهشت‌ماه سالجاری منتشر شده. رهبر فرزانه در بیانات خود «هدف مردم» از انقلاب کذا را تشریح کرده و فرموده‌اند، ملت‌های دیگر باید مشاهده می‌کردند که تحقق چنین اهدافی در جامعة اسلامی امکانپذیر است:

«هدف مردم از انقلاب اسلامی ساختن ایرانی مستقل، آزاد از استبداد و وابستگی، برخوردار از ثروت و امنیت، متدین بهره‌مند از معنویت و اخلاق و پیشتاز در مسابقة ملت‌ها در زمینة علم و توسعه بود.»


و البته با توجه به سخنان پرزیدنت مهرورزی پیرامون مسدود شدن 80 میلیارد دلار ذخیرة ارزی این حکومت «مستقل» در بانک‌های غربی، می‌توان به ژرفای حماقت مقام معظم در باب ادعای استقلال بهتر پی برد. از مسائل اخلاقی و معنویات هم سخن نمی‌گوئیم، چرا که همکاری حکومت گورکن‌ها با باندهای قاچاق زن و کودک در کشورهای همسایه دیگر از روز هم روشن‌تر است. در واقع، اوج «اخلاقیات» علی‌خامنه‌ای و شرکاء در همین تجارت شرافتمندانه تجلی یافته.

همزمان با سخنرانی‌های اسلامی مقامات جمکران، دستاربندان جیره‌خوار ساواک به رهبری مصباح‌یزدی، در برابر قوة قضائیه تظاهرات کرده، خواهان مبارزه با مفاسد اقتصادی می‌شوند. سایت «اطلاعات نت» به نقل از «سرمایه» می‌نویسد، پنجشنبة هفتة گذشته تعدادی از طلاب مدارس حوزة علمیة قم به همراه برخی شاگردان مصباح‌یزدی در برابر دفتر شاهرودی تجمع کرده، قوة قضائیه را به کوتاهی در برخورد با مفاسد اقتصادی متهم کرده‌اند. «طلاب» کذا از شاهرودی خواسته‌اند با دولت مهرورزی در مبارزه با فساد مالی همکاری کند!

اینکه مصباح یزدی و «طلاب» که خود از فساد اقتصادی تغذیه می‌کنند، خواهان مبارزه با مفاسد اقتصادی ‌شوند، نشان می‌دهدکه ساواک گورکن‌ها می‌پندارد قادر است صحنه‌سازی‌های سال 1357 را تکرار کرده، طلاب را بار دیگر در صف نخست مخالفان حاکمیت قرار دهد. و از همه مهم‌تر نخبگان ساواک به این نتیجه رسیده‌اند که مردم ایران آنچنان شوت و پرت‌اند که احمدی نژاد را در تقابل با حاکمیت می‌پندارند! از آنجا که این «نقش» را پیشتر محمد مصدق، مهدی بازرگان، بنی‌صدر، و این اواخر خاتمی شیاد نیز بازی کرده، «پوکویاما» در جمکران به این نتیجه رسیده که احمدی‌نژاد را هم می‌تواند در همین نقش احیا کرده، نتایج مطلوب سازمان سیا از این تقابل دروغین را به دست آورد. پیامد جنگ زرگری مصدق، بازرگان و خاتمی با حاکمیت جز سرکوب ملت ایران و گسترش دامنة چپاول استعماری هیچ نبوده، و اینبار هم هدف از تقابل دروغین بین دولت احمدی نژاد و «برخی‌ها» و «بعضی‌ها»، تداوم سرکوب و چپاول استعماری است. ظاهراً گروهی از نخبگان سازمان سیا و نوکران‌شان در جمکران هنوز نفهمیده‌اند که اگر آمریکا ناچار به جمع کردن بساط مقتدی صدر در عراق شده، قادر به حفظ نوکران‌اش در جمکران نخواهد بود. و طبیعی است که مصباح یزدی و شاگردان خرفت و کودن ایشان نتوانند درک کنند که بازی‌های دوران جنگ سرد را نمی‌توان تکرار کرد. به همین دلیل است که بعضی‌ها در «موسسة یاران دفاع مقدس» مصلحت در آن دیده‌اند که پرچم «امام حسین» را در ینگه دنیا به اهتزاز در آورند!

دانشجویان عضو انجمن‌های اسلامی کانادا و آمریکا، یا همان نانخورهای حکومت اسلامی در مغرب زمین، خواهان عزاداری زیر پرچم کذا شده‌اند. اینان که از سوی ساواک جمکران به بلاد غرب اعزام می‌شوند تا غربی‌ها ضمن چپاول ارز حاصل از تاراج نفت کشورمان، به تولید انبوه «سعید امامی، ولایتی و چمران» بپردازند، می‌گویند، بدون این پرچم الهام‌بخش حماقت و مرگ‌پرستی قادر به عزاداری نخواهند بود. چون وظیفة اعضای انجمن اسلامی در فرنگ، خبرچینی برای ساواک و سینه زنی و عزاداری است. به گزارش سایت پاسداران سلطنت طلب، «فارس نیوز»، اعضای انجمن‌های اسلامی درخواست کرده‌اند که این پرچم:

«همزمان با برگزاری مراسم شهادت حضرت زهرا در جمع عاشقان اهل بیت به اهتزاز در آید.»

قرار است پرچم کذا به آرژانتین و دیگر مراکز فاشیسم در قارة آمریکا نیز ارسال شود. تاکنون رنگ پرچم عزاداران حسینی سبز بوده یا سیاه! ولی با رعایت اصل «نوآوری»، که از طرف مقام معظم مورد تأکید قرار گرفته، جهت در ترادف قرار دادن «چمران»، پادوی سازمان سیا با «چه گوارا»، پرچم کذا را «گلگون» طراحی کرده‌اند! دانشجویان کودن انجمن اسلامی که پنداشته‌اند مسلمانان قارة آمریکا «شیعه مسلک» و اهل نوحه و مرثیه‌اند، خواستار اهدای پرچم کذا به مسلمانان قاره آمریکا هم شده‌اند! بله، تا ابله در جهان هست، مفلس در نمی‌ماند. حال بازگردیم به مبارزات بی‌امان گورکن‌ها با مفاسد اقتصادی!

به گزارش فارس نیوز، «سربازان گمنام امام زمان»، با اجازة مقامات قضائی ‌عناصر اصلی یک شبکة فساد و کلاهبرداری در امر «مقدس» مسکن و زمین را بازداشت کرده‌اند. بله به همین سرعت! هنوز عربده‌های طلاب ساواکی در برابر دفتر شاهرودی خاموش نشده بود که وزارت اطلاعات، یا همان ساواک گورکن‌ها که خود از مراکز اصلی فساد مالی‌ است، برای مبارزه با فساد قیام کرده. «فارس نیوز» به نقل از دفتر روابط عمومی ساواک می‌نویسد، این شبکه از طریق جعل اسناد، سربرگ و مهر نهادها، پرداخت رشوه، اعمال نفوذ در مزایده‌های رسمی، اراضی بیت‌المال را در اختیار گرفته، مجوز ساخت 4700 واحد مسکونی را اخذ و آن‌ها را به 14000 نفر پیش‌فروش نموده! بله هر واحد مسکونی به بیش از سه نفر فروخته شده، و فروش هم به اطلاع دفاتر دولتی نرسیده! به گفتة وزارت اطلاعات جمکران شبکة کذا اسلحه، دستبند، باتوم، گاز اشک‌آور و چراغ گردان ویژة پلیس هم در اختیار داشته!

عجیب است که در شهر تهران، رایحة یک میهمانی از چند کیلومتری به مشام سگ‌های هار جمکران می‌رسد، ولی زمین‌خواری و کلاهبرداری آنهم در چنین ابعاد گسترده‌ای مدت‌ها تداوم می‌یابد، تا به درخواست آخوند مصباح‌یزدی «کشف» شود. البته طبق معمول نام و نشان کلاهبرداران فاش نشده، تا به معنویت‌شان لطمه نخورد! همانطور که در گزارش کمیسیون اصل نود، آبروی یاران مقام معظم رهبری را حفظ کردند. شاید هم «سربازان گمنام امام زمان»، فقط مجرمین گمنام را بازداشت می‌کنند، تا آزاد کردن‌شان اشکالی پیش نیاورد!

تا آنجا که ما می‌دانیم زمین‌خواری و کلاهبرداری از فعالیت‌های عمدة حکومت جمکران است، و اگر احتمالاً کسانی به جرم زمین‌خواری دستگیر شده باشند، مسلماً از گروه شرکاء نبوده و در زمرة رقبا‌ی‌اند. مبارزه با فحشا و مواد مخدر نیز دقیقاً در همین چارچوب صورت می‌پذیرد. شبکة دولتی آزادانه به تجارت مواد مخدر، زن و کودک مشغول است، و پلیس وظیفه دارد غیردولتی‌ها را دستگیر کند. امروز «فارس نیوز» گزارش می‌دهد که نیروی انتظامی از هفتة آینده، خرده فروشان مواد مخدر را جمع آوری خواهد کرد. مسلم بدانیم خرده فروشانی که جمع آوری می‌شوند، به شبکه‌های غیرحکومتی وابسته‌اند. چون تجارت مواد مخدر، در داخل مرزها، تجارت پرسودی است و در انحصار حاکمیت جمکران! چرا که تاجر اصلی مواد مخدر، سازمان ناتو است که در افغانستان و پاکستان فعالیت دارد و کاملاً طبیعی است که فقط با نوکرانش در جمکران همکاری کند.

مبارزه کشکی با فساد را رها می‌کنیم، و بازمی‌گردیم به چرخش سیاست آمریکا در عراق و در منطقه. به محض اینکه دکان مقتدی‌صدر در عراق تعطیل شد، داریوش همایون، رهبر مشروطه‌طلبان «محمدی»، به ستایش از ترکیه، دوبی و امارات مشغول شده! رهبر مشروطة محمدی چنین فتوی صادر کرده‌اند: به آندسته از امت اسلامی بپیوندیم که وضع‌شان از ما بهتر است. حضرت داریوش همایون ضمن تحلیلی کشکی از تاریخ، فرموده‌اند، موضوع رویاروئی اسلام و غیراسلام نیست، باید سعی کنیم خودمان را به همسایگانی برسانیم که به فریضه‌های مذهبی پای بندتر از ما بوده و دارند از ما جلو می‌زنند. بله داریوش همایون هم مانند علی‌خامنه‌ای به مسابقة ملت‌های اسلامی «اعتقاد» دارد:

«جامعه‌هائی از ترکان و عرب‌های مسلمان [...] که در فرائض مذهبی پا برجاترند دارند فرسنگ‌ها از کشور امام زمان پیش‌تر می‌افتند.»

این مطلب در «سایروس نیوز» انتشار یافته، و کشورهائی که دارند از ما جلو می‌زنند، ترکیه و امارات عنوان شده‌اند! از ابرقدرت امارات هیچ نمی‌گوئیم، چون اگر ناوگان آمریکا خلیج فارس را ترک کند، نه تنها شیوخ امارات که دیگر شیخک‌های منطقه نیز باید خود را در خلیج فارس غرق کنند. پس سری به ترکیه می‌زنیم که عضو ناتو است، و اخیراً به افتخار اسلام گرائی هم نائل آمده. ترکیه چنان پیشرفتی کرده که بحث سیاسی روز در این کشور، تبدیل «هویت ترک» به «هویت ملی» شده! به عبارت دیگر، بجای «آتاتورک» یک «آتاملی» قرار خواهد گرفت. و خلاصة مطلب، قرار شده دولت عبدالله ‌گل در آینده به همان نقطه‌ای برسد که هشت دهة پیش از طریق کودتای کلنل آیرون‌ساید، حاکمیت ایران از آن آغاز کرد. عشق داریوش همایون به کشورهای «پیشرفتة» ‌مسلمان همسایه مسلماً بی‌دلیل نیست! لباس شخصی دوران پهلوی، که اخیراً نقش سیدضیاء را بر عهده گرفته، از زبان اربابان‌اش خواهان بازگشت به فرائض اسلامی و بازگشت به کودتای «نخستین» شده. شاید بهتر باشد «یاران دفاع مقدس» یک بیرق سبز حسینی هم برای مشروطه طلبان محمدی ارسال کنند که در عزاداری‌های‌شان در سوئیس بی‌بیرق نمانند!






جمعه، اردیبهشت ۱۳، ۱۳۸۷

استاد مرتضی لوپن!

...

گورکن‌ها پس از سه دهه از نظر تبلیغات سیاسی چنان به افلاس افتاده‌اند که به همان نقطة شروع بازگشته، و بر طبل «استاد» مطهری می‌کوبند! امروز حتی خطبه‌های علفزار هم به «استاد» اختصاص داشت! نه به دلیل سالگرد «شهادت» ایشان که به دلیل حماقت اربابان غربی حکومت اسلامی.

چندی پیش سایت‌های فارسی زبان نوشته بودند که شکنجه گران ساواک جمکران، ضمن شکنجة زندانیان، با آن‌ها بحث سیاسی هم می‌کنند! البته از این جماعت وحشی و «توجیه ‌شده» بیش از این‌ها نمی‌توان انتظار داشت. ولی می‌باید به این رفتار شگفت‌آور، «تبلیغات» اینترنتی ساواک گورکنان را هم اضافه کنیم! سانسورچی‌های ساواک که جهت خشنودی خدای جمکران و سازمان سیا این وبلاگ را به حساب خودشان خوب «فیلتر» کرده‌اند، تا مبادا «شهروندان» مردمسالاری دینی و بومی معهود «گمراه» شده، و چند میلیمتر از مسیر ابتذال حکومت و شعارهای عوامفریبانة تشکل‌های «مخالف‌خوان» همین حکومت پای بیرون گذارند، به دلیل چرتکه‌ اندازی‌های بازاری و حوزوی، در ذهن علیل‌‌شان این امتیاز را هم برای خود محفوظ می‌بینند که «انحصار» مطالعة مطالب این وبلاگ متعلق به آن‌هاست! ولی سواد و فهم و شعور عملة «سانسورچی» جمکران به درک مطالب این وبلاگ قد نمی‌دهد ـ چون اگر کسی ذره‌ای درک و فهم داشته باشد نانخور ساواک نمی‌‌شود ـ با این وجود عملة جمکران تلاش شبانه‌روزی دارند که مطالب این وبلاگ را «درک» هم بفرمایند! و بعضی از این اوباش حتی از طریق این وبلاگ سعی در انتشار «عقاید» ابلهانة حکومت اسلامی نیز دارند! به همین دلیل بعضی‌ اوقات با همان زبان توحش و ابتذال طلاب حوزة فقر و جنایت، «کامنت‌» هم می‌گذارند!

می‌باید به این اوباش سانسورچی بگوئیم، به قول رهبر گورکن‌ها امسال سال «نوآوری‌» است، پس اگر در برابر چپاول نفت، تحت نظارت مشتی گاوچران و چشم‌بادامی‌، که بر شما منت گذاشته‌اند، به فعالیت «فرهنگی» سانسور اشتغال دارید، بهتر است حواس‌تان را به «کار» خودتان بدهید. مطالب این وبلاگ برای سواد شما و رهبر معظم‌تان زیاد است، و اگر برای «درک» مطالب آن جهد بسیار کنید، نمازتان باطل خواهد شد. این وبلاگ برای اوباش ساواکی نوشته نمی‌شود، جهت کسب فیض به حل‌المسائل امام، «اقتصاد توحیدی» یا کتاب «انقلاب سفید» مراجعه کنید! برای ما جایگاه اوباشی از قماش شماها در جامعه مشخص است، حکومت معهودتان هم که دیگر به پت، پت افتاده! به فکر یافتن کار شرافتمندانه باشید.

حال بازگردیم به حکایت آن «ژوزف» اطریشی که اصحاب کلیسا به یاری او سوپرمارکت «توهین به اخلاقیات» تأسیس کرده‌اند. روزنامة «فیگارو» که این «حدیث نبوی» را گام به گام و با جدیت تمام دنبال می‌کند، گویا خود به بی‌پایه بودن این داستان پی برده، چرا که برای قابل قبول جلوه دادن این «بی‌بی‌گوزک» هزارة سوم، از ژوزف اطریشی تصویر دهشتناکی ارائه داده می‌نویسد، او همة افراد خانواده را به نابودی با «گاز» تهدید کرده بود! بله اگر دست رسانه‌های کلیسا را باز بگذاریم بزودی در زیرزمین خانة این پیرمرد مافنگی اطریشی «سلاح‌های کشتار جمعی» هم پیدا می‌کنند! دیدیم که در سال 2003 چطور در عراق چنین سلاح‌هائی «کشف» کردند! سلاح‌هائی که هنوز پیدا نشده، ولی همین سلاح‌های نامرئی، ارتش جنایتکار ناتو را جهت حمایت از حکومت دست نشاندة اسلامی به عراق و افغانستان کشاند، تا گورکن‌ها با فراغ بال در شیپورهای تبلیغاتی سازمان سیا بدمند.

نخستین بلندگوی سازمان سیا در ایران، خبرگزاری «حنازرچوبه»‌ است که چند روز پیش به بهانة «نقص فنی» از انتشار خبر «فرار پرافتخار» محافظان غربی حمید کرزای خودداری کرده بود. در وبلاگ «رویا و خمپاره» به این مطلب اشاره کردیم. پس بازگردیم به محور اصلی تبلیغات حنازرچوبه که در مسیر تبلیغات فاشیست‌های غرب تنظیم می‌شود. این «خبرگزاری»، ارادت خاصی به «جبهة ملی» فرانسه دارد، که همه می‌دانیم یک تشکل نئوفاشیستی است و مانند تمام گروه‌های فاشیست در اروپای غربی، شعارهای «نمایشی» و ضدآمریکائی هم سر می‌دهد. البته فراموش نکنیم که، سفارت گورکن‌ها یکی از منابع مهم تأمین نیازهای مالی «جبهة ملی فرانسه» است. افتضاح این کار آنقدر بالا گرفت که، در اواسط دهة هشتاد، حتی فتوکپی چک اهدائی «وحید گرجی»، مترجم و پادوی سفارت گورکن‌ها در پاریس، به کتاب‌فروشی فاشیست‌های فرانسه در هفته نامة «لوکانار آنشنه» انتشار یافت. البته جهت روشن شدن این مطلب که گورکن‌ها و «شاه‌الله» سر در آخور مشترکی دارند، لازم است یادآور شویم، آن‌ها که کودتای 28 مرداد را «قیام ملی» می‌خوانند نیز روابط بسیار دوستانه‌ای با «جبهة ملی فرانسه» و رهبر فرهیختة آن «ژان‌ماری لوپن» دارند. و سیدصادق خرازی، نوچة محمد خاتمی که پیشتر سفیر جمکران در فرانسه بود به صورت منظم در جلسات این «جبهة الهی» شرکت می‌کرد، به پابوس «لوپن» می‌رفت، و باج و خراج حکومت اسلامی را نیز خدمت ایشان تقدیم می‌داشت. به یاد داریم که سیدصادق، نوکری و بوسیدن چکمة «اربابان» غربی را از همین «حنازرچوبة» خودمان آغاز کرده بود. از مطلب دور افتادیم، بازگردیم به ارادت حنازرچوبه به «جبهة ملی فرانسه» که در تراکت‌های تبلیغاتی خود غیراروپائی‌ها، خصوصاً مسلمان‌‌ها را «حیوان» می‌خواند!

«حنازرچوبه» مورخ 13 اردیبهشت‌ماه سالجاری، سخنرانی «لوپن» را در گردهمائی فاشیست‌ها به مناسبت روز من درآوردی «ژاندارک» انتشار داده، می‌نویسد، رسانه‌ها و پلیس فرانسه سعی دارند تعداد شرکت کنندگان در این مراسم را اندک جلوه دهند! بله، حنازرچوبه، علیرغم هتاکی‌های لوپن به اسلام و مسلمین، با فاشیست‌های فرانسه بسیار نزدیک و همدرد‌اند، چون اینان نیز مانند گورکن‌ها یهودستیز و مدافع «اخلاقیات» به شمار می‌روند. البته «اخلاقیات» فاشیست‌های «جبهة ملی» فرانسه، هیچ تضادی با کودک باره‌گی کشیش‌های کاتولیک ندارد، چون اخلاقیاتی است کاملاً «عقلانی»! ولی همانطور که پیشتر گفتیم اربابان غربی گورکن‌ها سخت تضعیف شده‌اند، و در جبهة ملی فرانسه شکاف افتاده. به همین دلیل «مارین لوپن»، دختر لوپن، که معاون اجرائی حزب فاشیست‌هاست، امسال بجای حمایت از بیانات یهودستیزانة پدرش در مراسم مضحک «روز ژاندارک»، سخنرانی خود را بر «تأمین اجتماعی» و «مسائل حقوق بگیران» متمرکز کرد. یادآور شویم «روز ژاندارک» معرکه‌ای است که فاشیست‌ها هر سال جهت رقابت با «روز جهانی کارگر» به راه می‌اندازند، همانطور که گورکن‌ها هم بجای روز کارگر، روز آخوند مطهری بر پا می‌کنند. «مارین لوپن» گفته، بهتر است بجای بحث پیرامون نسل کشی یهودیان به مسائل اقتصادی «فرانسوی‌ها» بپردازیم. البته «فرانسوی» در قاموس جبهة ملی فرانسه، سفید پوست اروپائی، کاتولیک متعهد و مکتبی، و به ویژه مانند استاد مطهری «ضدکمونیست» است.

نقش «مارین لوپن» و پدر محترم‌شان را در جمکران حجت‌الاسلام احمد خاتمی بر عهده گرفته. البته مارین لوپن و پدرش، هر دو موهای خود را طلائی رنگ کرده و فاقد ریش و عمامه‌‌اند، ولی خوب به قول فرانسوی‌ها «هر کس، با امکانات خودش!» امکانات گورکن‌ها هم برای تبلیغات سازمان سیا تریبون «نمازحماقت» جمعه و خطبه‌های علفزار است.

خطبه‌های دشمن‌پرور «نمازحماقت» این هفته، توسط حجت‌الاسلام و المسلمین، احمد خاتمی روخوانی شد. و ما شست‌مان خبردار شد که از نظر فضای سیاسی به اوائل سال 1358 برگشته‌ایم، و اسلام در تمامی جبهه‌ها به «نبرد» مشغول شده، به ویژه نبرد با ملت ایران. احمد خاتمی در خطبة دوم علفزار یادآور شده که «مطهری» در مقابله با کمونیست‌ها، ناسیونالیست‌ها و التقاطی‌ها آثار بسیار ارزشمندی از خود بر جای گذاشته! به یاد داریم که پاسدار اکبر در مقالات مهملی که سر هم می‌کرد، با تکیه بر ترهات مطهری به لگدپرانی به مارکسیسم مشغول شده بود، و ادعای لیبرالیسم هم داشت! در مورد لیبرالیسم پیشتر توضیح دادیم و گفتیم لیبرالیسم، به دلیل تکیه بر آزادی‌های فردی، با تمامی ادیان ابراهیمی، در تضاد قرار می‌گیرد، چون در این ادیان انسان‌ها فردیت ندارند، و یک گلة گمشده به شمار می‌آیند که می‌باید به راه راست «ارشاد» شوند! و «استاد مطهری» هم در همین چارچوب با مسائل برخورد کرده. طبیعی است که هر چه با توضیح‌المسائل شیعی مسلکان همخوانی نداشته، در چشم «استاد» محکوم به فنا بوده. و امروز هم به دلیل افلاس گورکن‌ها، استعمار غرب خواهان کشف دوبارة «التقاط» در ایران شده، تا مبادا در روند سرکوب وقفه‌ای پیش آید. بنابراین مرتضی مطهری که در تاریکی‌های شب توسط یک تک تیرانداز ساواک به قتل رسید، تبدیل شده به شهید راه مبارزه با «التقاط»:

«امروز نه التقاط تمام شده و نه نقش عالمان دینی برای مبارزه با آن به پایان رسیده.»

و خوب می‌دانیم که، «التقاط» ابزاری است مطلوب جهت سرکوب همه جانبه. پیش از استقرار حکومت گورکن‌ها، ‌جهت سرکوب، بجای اتهام «التقاط» که اتهامی است «دینی»، از برچسب «خائن به میهن» استفاده می‌شد، که اتهامی است «بومی»! در توپ مرواری شریف چنین آمده:

«دستور داد هر کس غلام سفارت خواهر و مادرش را زحمت نداده بود به جرم عنصر پلید و خائن به میهن گرفتند و زندانی کردند [...] سپس اقدام [...] به پرورش افکار کرد»

و امروز هم، بجز هیئت حاکمة جمکران، همة مردم ایران می‌توانند برچسب «التقاط» را دریافت کرده روانة زندان شوند، چون قرار است گورکن‌ها به «مهندسی فرهنگی» جامعه هم بپردازند. آخوند این جمعه، در ادامة سخنان خود فرموده‌اند، آمریکا و اسرائیل به پایان خط رسیده‌اند! و خلاصه نابودی آن‌ها نزدیک است. به عبارت دیگر، سیدمهدی خاموشی و دیگر یاران غلامان سفارت تلویحاً می‌گویند، اگر آمریکا و اسرائیل تضعیف شده‌اند، آینده از آن حکومت اسلامی است،‌ که بسیار ضدامپریالیست بوده و دشمن آمریکاست. عجیب است! اتفاقاً «مارین لوپن» هم در سخنرانی دیروز خود گفته بود، آینده از آن ما است! حال آنکه «جبهة ملی فرانسه» و گورکن‌ها ارباب مشترکی دارند. شاید همة اصحاب سازمان سیا چشم امیدشان به اطریش است! شاید امام زمان باز هم قرار است از اطریش ظهور کنند.

نخستین بار که سرمایه داری به بحران دچار شد، «هیتلر» از بلاد اطریش برخاست، و با اقتداء به موسولینی، مبارزه با «التقاط» را آغاز کرد. ولی اینبار اتحادجماهیر شوروی دیگر وجود ندارد، و برلوسکنی هم با حمایت مستقیم مسکو در انتخابات ایتالیا پیروز شد. با توجه به شرایط کنونی، تنها شخصیتی که از اطریش برای نجات سرمایه داری غرب و نوکران جمکرانی آن می‌تواند اقدام کند، همان «ژوزف» 73 ساله است. پس پیشنهاد می‌کنیم که از این پس شعار کلیدی حکومت اسلامی «آپ‌دیت» شود: «وای اگر این ژوزف، حکم جهادم دهد!»





عقل و چوپان!

...


امروز می‌پردازیم به بهره‌برداری‌های «ژوزف» در واتیکان از جنایات فرضی «ژوزف» در اطریش! می‌گویند سلمانی‌ها که بیکار می‌شوند سر یکدیگر را می‌تراشند. اصحاب کلیسا که به دلیل کسادی دکان «توهین به مقدسات» دیگر نمی‌توانند نوکران خود را در جمکران تقویت کنند، سوپر مارکت «توهین به اخلاقیات» را در اطریش تأسیس کرده‌اند، ‌ تا به زودی شعبة همین سوپرمارکت را در جمکران نیز افتتاح کنند.

بله، بجای زل زدن به اطریش و مزمزه کردن شایعات ابلهانة رسانه‌های غرب، بهتر است بپردازیم به ابعاد پروپاگاندی که برای رونق بازار اصحاب کلیسا و گورکن‌های جمکران سازماندهی کرده‌اند، و از خود بپرسیم، چرا رسانه‌ها چنین جنجال جهانی بر سر مسئله‌ای به راه انداخته‌اند که نمونه‌های آن متأسفانه فراوان است! از جمکران نمی‌گویم! چرا که تجاوز به زن و کودک و خرید و فروش آنان زیر نظر مقام معظم رهبری و با حفظ «نگاه اسلامی» از دیر باز در جریان است، و رسانه‌های گورکن‌ها اصلاً این مسائل را نمی‌بینند، چون این امور هنگامی اهمیت پیدا می‌کند که در غرب اتفاق افتد! چرا که در مرحلة نخست آخوندهای غربی با تکیه بر آن در تنور «اخلاقیات دینی» می‌دمند، و هنجارهای دمکراتیک را به چالش می‌کشند، سپس رهبر همین آخوندها، کاردینال «ژوزف راتزینگر» که عمری، نان عیسی فرزند ژوزف را خورده، در حالیکه انجیل و تورات زیر بغلش زده، به ستایش از قرآن می‌نشیند و جهت «دخالت در حریم خصوصی» افراد فتوی هم می‌دهد!

بله، این است فواید جنجال اطریش که مخاطب را به حداکثر توحش و ابتذال رهنمون می‌شود؛ تجاوز یک پدر به دختر خود طی سال‌های متمادی با نقاط مبهم فراوان. آورده‌اند که مردی به نام «ژوزف»، که اکنون 73 سال دارد، از 24 سال پیش با دختر 18 سالة خود، الیزابت رابطة جنسی داشته و از وی صاحب شش فرزند شده! روایت می‌کنند که ژوزف، الیزابت را در زیرزمین خانه محبوس کرده و سرپرستی سه تن از 6 فرزند کذا را هم با همسر خود، مادر الیزابت، بر عهده داشته! نتیجه می‌گیریم که، مادر الیزابت هیچ اعتراضی به اعمال همسرش نداشته، چون طی 24 سال نه تنها سکوت کرده که سرپرستی سه فرزند الیزابت را نیز بر عهده گرفته! در مورد کشف داستان ژوزف، در احادیث چنین نقل شده که روزی دختری به نام کریستین را به بیمارستان می‌برند و پزشکان به دلیل وخامت حال وی، خواهان گفتگو با مادرش می‌‌شوند که همان الیزابت خودمان باشد. راویان اخبار چنین نقل می‌کنند، که همان روز ژوزف، الیزابت و دو فرزند دیگرش را از زیرزمین خانه آزاد می‌کند! بله بزرگ ‌مردی بوده‌ این ژوزف هفتاد و سه سالة مافنگی که یک تنه از پس هفتاد تن بر می‌آمده!

وارد جزئیات این ماجرا نمی‌شویم، به چند دلیل. نخست اینکه جزئیات این ماجرای هیجان‌انگیز را مطالعه نکرده‌ایم! و دیگر اینکه برخلاف گورکن‌ها مسائل شکمی و زیر شکمی یک پیرمرد اطریشی برای ما چندان اهمیت ندارد! ولی ارتباط این جنجال جهانی با محافل «دین پناه» غرب را به سهولت می‌توان دریافت. انتشار اینگونه خبرها، همزمان ایجاد نفرت و وحشت می‌کند. و دامن زدن بر همین احساس ترس و نفرت برای بهره برداری کلیسا کافی است. چرا که سخنگویان کلیسا می‌توانند با تکیه بر ترس و نفرت، بلافاصله افکار عمومی را بر علیه هنجارهای دمکراتیک بسیج کنند. اگر فردا مجلس اطریش قوانینی تصویب کند که پلیس مانند سگ‌های هار جمکران مجاز به دخالت در حریم خصوصی افراد شود، کسانی که از شنیدن حکایت ژوزف و الیزابت دچار خشم و نفرت و هراس شده‌اند، واکنشی نشان نخواهند داد. البته دولت اطریش حتی در زمان حاکمیت نئوفاشیست‌ها و دارودستة «یورگ هایدر» هم چنین غلط‌هائی نتوانست بکند، چون عضو اتحادیة اروپاست. ولی انتشار چنین خبرهای پر ابهام، ایجاد نفرت خواهد کرد.

نفرت به این دلیل که قوانین و هنجارهای جامعة دموکراتیک، رابطة جنسی میان والدین و فرزندان بالغ را تائید نمی‌کند، ولی از آنجا که در دمکراسی دخالت در حریم خصوصی افراد غیرقانونی است، اگر چنین روابطی در خانواده بین افراد «عاقل» و «بالغ» با رضایت طرفین وجود داشته باشد، هیچ مرجع قانونی نمی‌تواند ممنوعیتی اعمال کند. البته اگر یکی از طرفین شاکی شود، مسئله به کلی فرق می‌کند. و حکایت اخیر در اطریش، به ترتیبی مطرح شده که به مخاطب گوشزد کند، رابطة جنسی میان یک پدر و دخترش که گویا سال‌ها تداوم داشته، بدون رضایت دختر بوده! دختری که عاقل و بالغ و سالم است، و پدری که هنگام آغاز این روابط پنجاه سالگی را هم پشت سر گذاشته بود! ببینیم پیام این جنجال نوین چیست؟

پیام این پروپاگاند دمیدن روح تازه در تنور یخ زدة دین پرستی در جمکران و فراهم آوردن خوراک تبلیغاتی برای نوکران ضدامپریالیست آمریکا در حکومت اسلامی ‌است، تا بتوانند همزمان با نشخوار شعارهای «غرور ملی»، در شیپور «معنویات» هم بدمند. و مسلم است که جهت تغذیه از خوراک تولید محافل استعماری، «حق تقدم» همیشه با مقام معظم رهبری است. علی خامنه‌ای که راهی شیراز شده تا به دلجوئی از انجوی و دستغیب، روسای اوباش شیراز بپردازد، امروز در جمع فرهنگیان استان فارس به جایگاه معلم در جامعه پرداخته و طبق معمول چرندیات و شعارهای پوچ تحویل فرهنگیان بینوا داده. علی خامنه‌ای در ترهات خود به مقایسة نقش آموزگار از نگاه اسلام و از نگاه «تمدن مادی» پرداخته! چون به زعم رهبر فرزانه «تمدن معنوی» وجود خارجی هم دارد. مسلماً گسترش فقر و فساد مالی در کشور ایران، به برکت همین «معنویت تمدن» صورت گرفته. همان فقری که علی خامنه‌ای به آن حتی تظاهر هم می‌کند. البته کمیسیون اصل نود، در گزارش کشکی خود به شرکت‌هائی که با بودجة نامحدود دولتی در قشم به نام خامنه‌ای، بهرمانی و محمدیزدی به ثبت رسیده، و حاج آبراهام یزدی هم حق و حساب دلالی از آن‌ها دریافت می‌کند، هیچ اشاره نکرده؛ شاید نخواسته‌اند «معنویت» نظام و رهبر فرزانه خدشه‌دار شود.

رهبر «جهان معنوی» در سخنرانی خود فرموده‌اند، در غرب معلم‌ها برای پول کار می‌کنند، ولی در منطق اسلام، معلم به انسان زندگی می‌بخشد! «منطق اسلام» را گویا سیدمهدی خاموشی پیش از شرفیابی به حضور «ژوزف راتزینگر»، از لیفة تنبان سفیر واتیکان در جمکران بیرون کشیده، تا با اینکار به «نوآوری» مطلوب رهبری لبیک گفته باشد. چون در اسلام تنها منطقی که وجود دارد، منطق زور و توحش است، که علی خامنه‌ای آن را نیک می‌شناسد و از آغاز غائلة حکومت اسلامی، موجودیت ننگین خود را مدیون همین منطق بوده. به همین دلیل «جامعه» باید مطابق فرامین رهبر «زباله‌های جهان» جایگاه معلم را احیاء کند و معلمانی که از پس مخارج روزانة‌ زندگی‌اشان برنمی‌آیند، در نگاه ملت از «عظمت حقیقی» برخوردار شوند! بله، اگر معلمان ایران در فقر زندگی می‌کنند هیچ اهمیتی ندارد، ملت به فرمان رهبر به آنان «نگاهی» می‌اندازد که جبران مافات شود:

«جایگاه معلمان در جامعه باید بر اساس منطق و نگاه اسلامی احیا شود، و معلم در نگاه ملت از حرمت، کرامت و عظمت حقیقی برخوردار باشد.»


این چرندیات در حنازرچوبه مورخ 12 اردیبهشت‌ماه سالجاری انتشار یافته. این مسلمانان که پیامبرشان سواد خواندن و نوشتن هم نداشت، می‌باید هم از «جایگاه معلم» در اسلام «روایت» کنند. چون «معلم» هیچ جایگاهی در اسلام نداشته و ندارد. همچنانکه امروز در حکومت اسلامی معلم در جامعة ایران فاقد هر گونه جایگاهی است. وقتی یک گله آدمکش دستاربند با سواد ششم ابتدائی آیت‌الله و رهبر می‌شوند، مشخص است که جایگاه معلم کجاست! علی خامنه‌ای که قادر نیست دو جملة صحیح به زبان فارسی ردیف کند، و معلوم نیست که خودش محصول کدام نظام آموزشی است، به خود اجازه می‌دهد که از تعلیم و تربیت در غرب انتقادات بفرماید:

«در نگاه تمدن مادی، معیار ارزش‌گذاری معلم قابلیت تبدیل فعالیت‌های او به پول است ... »


می‌بینیم که رهبر گورکن‌ها، «دلالی» در جمکران را با نظام آموزشی غرب اشتباه گرفته! خامنه‌ای در ادامة مهملات‌اش، «آموزش» را در ترادف با «ارشاد» قرار داده می‌گوید، تعلیم و تربیت باید انسان‌ها را به راه راست هدایت کند! و جهت اثبات چنین ادعای ابلهانه‌ای به نقل از خمینی می‌افزاید، معلمی شغل پیامبران الهی بوده. بله! به این ترتیب پیامبرانی که فرستادة خداوند خونخوار ابراهیم نبودند، حق ندارند ادعای معلمی کنند! و از آنجا که پیامبران ادیان الهی همگی چوپان بودند و جز هدایت گلة گوسفند حرفة دیگری نداشتند، می‌توان نتیجه گرفت که هدایت گوسفندان در منطق الهی می‌باید همان معلمی باشد! و با توجه به عمق فضل و دانش رهبر فرزانه‌ است، که «ژوزف راتزینگر» می‌گوید، «جهان امروز به عقل و ایمان نیاز دارد!» به زبان ساده‌تر، «دین فروشان» باید عقل سلیم از سر مردم بربایند، تا بتوانند به آنان ایمان بفروشند. و این کار نیکو از طریق پروپاگاند میسر خواهد شد. به گزارش «مهرنیوز» مورخ 11 اردیبهشت‌ماه سالجاری، کاردینال راتزینگر ضمن دیدار با هیئت ایرانی در واتیکان می‌گوید:

«دنیای امروز بیش از هر زمان دیگری به [عقل و ایمان] نیاز دارد و وظیفة ماست که این نیاز جامعه را برطرف کنیم.»

آری! کاردینال راتزینگر قصد دارد «نیاز جامعه» را از طریق گسترش «همکاری‌های مذهبی» با گورکن‌ها برطرف سازد! «عقل» در ویراست مورد اشارة حضرت پاپ همان است که فلاسفة صدمن‌یک‌‌قاز دینی از قماش عالیجناب «هابرماس» تعریف کرده‌اند، و در واقع «عقل» ویژه‌ای‌ ا‌ست در تقابل کامل با «عقل سلیم». و «ایمان» به ترهات الهی بر پایة همین «عقل» توجیه خواهد شد. چرندیات «استاد» سروش در باب «عقلانیت» در واقع نشخوار مهملات هابرماس و شرکاست. و امروز که دکان استاد سروش کساد شده، و گورکن‌ها ناچار شده‌اند به «خلیج فارس» و غرور ملی آویزان شوند، ژوزف راتزینگر بجای آن‌ها در شیپور قرآن‌ می‌دمد، و می‌گوید این «کتاب گرانقدر» برای من بسیار عزیز است.

البته ژوزف راتزینگر حق دارد از قرآن تعریف کند، چون اگر تنور مقدسات اسلامی سرد شود، نان واتیکان هم آجر خواهد شد. ولی آنچه از دیدگان تیزبین پاپ پنهان مانده، این‌ است که علیرغم تلاش غرب و نوکران‌اش در جمکران، کالای بنجل مقدسات، چه «دینی» و چه «بومی» دیگر در ایران خریدار ندارد. و محافل فاشیست‌پرور غرب هر چه «عقل» و «ایمان» در کارگاه «پسامدرن» تولید کنند، دیگر قادر به فریب افکار عمومی نخواهند بود.

در اسطوره‌های مسیحیت، ژوزف یا همان یوسف نجار، پرسوناژی است مطیع و آرام، تا آنجا که به نفع خدا از حق پدری عیسی هم چشم پوشی می‌کند. ولی اگر ژوزف اسطوره‌ای از حق خود چشم پوشی کرد، ژوزف‌های تاریخی، یعنی ژوزف استالین و ژوزف راتزینگر، با پایمال کردن حق انسان‌ها، قصد «هدایت» آن‌ها به راه راست و چپ را دارند، چون انسان‌ها را «گلة گمشده» می‌پندارند. این نخستین بار است که در رفتار پرسوناژ اسطوره‌های مقدس، در مقایسه با کردار پرسوناژ تاریخی، «انسانیت» بیشتری به چشم می‌خورد. ژوزف‌های تاریخ، استالین و راتزینگر هر دو در یک جبهة واحد قراردارند: انسان ستیزی.



پنجشنبه، اردیبهشت ۱۲، ۱۳۸۷



فریب «بومی»!

...


همان بردة بومی و بربری
سبق برده بر ماه و بر مشتری
نظامی

اگر چه «نظامی»، با ابعاد نوین و استعماری «بوم پرستی» و «بومی ستائی» آشنائی نداشت، تک بیت فوق در توصیف توحش و بربریت بومی‌گرائی «کنونی‌ات» شگفت‌انگیزی دارد. پیشتر گفتیم که مهم‌ترین ویژگی فاشیسم، تقدسی است که مولد ایستائی و سکون است، سکونی که بر جامعه و به ویژه بر افراد تحمیل می‌شود. و توضیح دادیم که فاشیسم استعماری در ایران، از طریق ایجاد «گسست‌های» پی‌درپی، یا بهتر بگوئیم «کودتا»، به «نوآوری» در جامعه و تحمیل «مدرنیزاسیون» پرداخته. از کودتای کلنل آیرون‌ساید تا براندازی 22 بهمن و از معرکة سازندگی و مضحکة دوم خرداد، تا حکایت «مهرورزی»، روند «نوآوری» و «مدرنیزاسیون» بخوبی و خوشی تداوم داشته، و اکنون نیز «رویا پروران» و فدائیان اسلام می‌پندارند که «در بر همان پاشنه» خواهد چرخید. ریشة «خلیج فارس پرستی» مشتی قداره‌بند و تیغ‌کش که به همت ژنرال هویزر در ایران به «خلافت» رسیده‌ا‌ند، در همین خام اندیشی است.

اگر 70 درصد جمعیت ایران را جوانانی تشکیل می‌دهند که نه براندازی را دیده‌اند، و نه جنگ را شاهد بوده‌اند، ما به یاد داریم چگونه جانوران وحشی‌ از قماش ابراهیم یزدی که به قول خودشان برای «پاک کردن» 2500 سال استبداد پای پیش گذاشته بودند، تا امت اسلامی را بجای ملت ایران بنشانند، سخنان‌ بی‌سروته‌‌ خود را با آیات قرآن آغاز می‌کردند، و با آیات قرآن نیز به پایان می‌‌بردند. به یاد داریم که روح‌الله خمینی دجال، پس از هزاران سال تحقیق و تدریس در حوزة فقر فرهنگی قم و چندین سال اقامت در عراق برای صحبت با رهبر فلسطین، یاسر عرفات نیازمند مترجم بود! بله، متاسفانه «ما» هنوز هستیم، و به یاد داریم که امثال محمد خاتمی، بهزاد نبوی یا بنی‌صدر و ابراهیم یزدی چه‌ها گفتند و چه‌ها ‌کردند. همچنانکه همکاری صمیمانة ساواک و شهربانی را با براندازی استعماری شاهد بودیم. بنابراین به پاسداران سلطنت‌طلب یادآور می‌شویم که رمالان اینبار نمی‌توانند مانند دوران پهلوی ژست مخالفت با حکومت گرفته خود را در «کنار مردم» قرار دهند. البته به دلیل شعارهای ایران پرستانة دوران پهلوی، آن روزها دستاربندان «هویت دینی» پیدا کرده‌ بودند، و ارواح شکم‌شان همگی به زبان عربی هم تسلط داشتند، ولی امروز همین رمالان بجای سینه‌زنی برای «بی‌بی‌گوزک‌های» صحرای کربلا، و نشخوار آیات بی‌سروته قرآن، شیفتة خلیج فارس شده، دم از «هویت بومی» می‌زنند. چرا؟ چون «هویت بومی» مانند «هویت دینی» از ارکان فاشیسم و مورد توجه استعمار است.

به همین دلیل بود که حاج «آبراهام» یزدی ضمن دم‌جنبانی و شیرین زبانی برای اربابان‌ در ینگه دنیا، خواهان «دموکراسی بومی» هم شده بود. و به همین دلیل است که همزمان با پارس کردن فعلة فاشیسم برای خلیج فارس اشغال شده، «فمینیسم بومی» ظهور کرده! چون «بوم» هم مانند «دین» می‌تواند اهداف استعمار را در پس پردة «تقدس» پنهان دارد.

و از آنجا که امروز یک چشم هم‌میهنان به «خلیج فارس» و چشم دیگرشان به اطریش خیره مانده، می‌پردازیم به واژة دوست داشتنی «بومی»! فرهنگ دهخدا، واژة «بومی» را، منسوب به شهر و بلاد، منسوب به بوم، اهل محل، منسوب به سرزمین، مملکت و کشور معنا کرده. ساده‌تر بگوئیم هر پدیدة برخاسته از محدودة شناخته شدة جغرافیائی، «بومی» خوانده می‌شود. حال باز می‌گردیم به آنچه در کشور ایران «بومی» معنا می‌دهد.

با توجه به سیر تحولات تاریخی در ایران، در کشورمان هرگز دمکراسی و فمینیسم وجود نداشته. دلیل هم آنکه، دمکراسی برخاسته از قدرت سرمایه‌داری است که با شکستن مرزهای جغرافیائی، چارچوب نظام ساکن فئودال را نیز فروپاشاند، قدرت کلیسا را در حاشیه قرار داد و عرصة «اجتماعی ـ سیاسی» را از سلطة دین رهانید. و البته برخلاف ترهات روشنفکران جمکران، نظام دمکراتیک به دین و اعتقادات مذهبی مردم کاری ندارد، چون اعتقادات مذهبی در روند رشد سرمایه‌داری «عرصة فردی» تعریف می‌شود، نه «عرصة اجتماعی»! از نظر تاریخی، جنبش فمینیسم پس از استقرار حاکمیت‌های دمکراتیک پای گرفت،‌ و پیشتر در تعریف دمکراسی گفتیم که نظام دمکراتیک نظامی است «باز»، «انسان محور» و پویا که در تقابل کامل با نظام‌های بسته قرار می‌گیرد. به این ترتیب نه دمکراسی و نه فمینیسم محلی از اعراب در یک نظام بسته و استعماری چون حکومت اسلامی نخواهند داشت. ولی این امر مانع از مطالبات دمکراتیک مردم ایران و مطالبات ویژة زنان، برای رهائی از زنجیر روابط توحش پدرسالارانه نمی‌تواند باشد! به هیچ عنوان!

مانعی که بر سر راه تحقق مطالبات دمکراتیک مردم ایران قرار گرفته، ممانعت حکومت اسلامی از تشکیل احزاب و اتحادیه‌ها است. حکومت اسلامی با تکیه بر حمایت استعمار غرب، با تأکید بر «خدا محوری» مضحک جمکران، میمون‌وار به تقلید از نظام‌های دمکراتیک غرب نیز مشغول شده. و نتیجة این تقلید شوم رشد تشکل‌های وابسته به حکومت از جمله جنبش «فمینیسم اسلامی» است که امثال شیخ یوسف صانعی از مدافعان آن به شمار می‌روند! و اگر مداحی‌های مهرانگیز کار را به یاد داشته باشیم، سردار اکبر بهرمانی هم از حامیان « کمپین یک میلیون امضا» یا همان «کمپین آش» بود. چرا که، وظیفة جنبش حکومتی زنان جمکران، مانند اصلاح طلبان شیاد، ایجاد هیاهو برای ممانعت از تحقق مطالبات دمکراتیک مردم است، مطالباتی که در تقابل کامل با قانون اساسی حکومت اسلامی قرار می‌گیرد.

کمپین یک میلیون امضاء در واقع «فمینیسم دینی» است. به عبارت دیگر، تحرکی است مزورانه برای توجیه حکومت اسلامی! کمپین کذا تلاش دارد از طریق سفسطه، نخست استقرار حکومت اسلامی را با مسلمان بودن اکثریت مردم ایران در ترادف قرار دهد، سپس ادعا کند که مسلمان بودن با برابری حقوق انسان‌ها در تضاد نیست. و اگر به خواهر «نوشین احمدی» اعتراض کنید، بلافاصله به شما خواهند گفت، مگر فرانسوی‌ها مسیحی نیستند؟! در پاسخ به هوچی‌های گروه عبادی می‌باید بگوئیم، فرانسوی‌ها هم اعتقادات مذهبی دارند، ولی قانون اساسی‌شان از دین و مذهب استخراج نشده! در نتیجه، آنچه تعیین کنندة حقوق زنان در کشور فرانسه‌ است، احکام توحش انجیل و تورات نیست، بلکه قوانین مدنی و‌ انسان محوری است که به قاضی این اختیار را می‌دهد تا پدر و مادر نالایق را از سرپرستی فرزندان خود محروم کند. ساده‌تر بگوئیم بر خلاف قوانین الهی، قوانین فرانسه پدر و مادر را مالک جان فرزندان نمی‌داند.

بله اشکال خواهران «کمپین آش» این است که به دلیل برخورداری از حمایت بیش از حد محافل استعماری، مخاطبان خود را ابله شمرده و می‌پندارند اگر حکومت «مردم‌سالاری دینی» با تقلید میمون‌وار از دمکراسی‌های غربی، و با کسب حمایت غرب سه دهه دوام آورده، فمینیسم دینی هم با پیروی از همین اصل مقدس، دوام و بقای خود را تضمین خواهد کرد! ولی ما به «خواهران» اطمینان می‌‌دهیم که تأئید محافل غربی از «فمینیسم دینی» دیگر نمی‌تواند ضامن پیروزی گروه‌های مزوری باشد که برای توجیه حکومت غارنشینان جمکران دست به جنجال و هیاهو برداشته‌اند. چرا که حامیان حکومت اسلامی تضعیف شده، و قادر نیستند به روال معهود از دست‌نشاندگان خود پشتیبانی کنند. شاید بهتر باشد «خواهران» با اقتداء به قداره‌بندان مؤتلفه، بیانیه‌ای در باب خلیج فارس صادر کنند، و همانطور که ابراهیم یزدی «دمکراسی بومی» طلب می‌کرد، اینان نیز خواهان «فمینیسم بومی» شوند.

نمونه‌های «فمینیسم بومی» را استعمار غرب بسته بندی شده، تحویل داده: قره‌‌العین، آریادخت، پوران‌دخت و گردآفرید! هدایای نوین استعمار اشکالات چرندیات استاد شریعتی را نیز رفع کرده‌اند! شریعتی یک «فاطمه» تحویل شوت‌وپرت‌ها داده بود که فقط در سایة جهان‌گستر پدر، همسر و پسران‌اش می‌توانست موجودیت داشته باشد! و هر چند اخیراً گورکن‌های مؤنث کشف کرده‌ بودند که ایشان فعالیت‌های اجتماعی و سیاسی و «مشارکتی» هم داشته، ولی الگوی اسلامی دیگر فرسوده شده و این مهملات به کار عموسام نمی‌آید. پس عموسام بر گردآفرید و آریادخت و زنانی که در زمان ساسانی بر تخت سلطنت نشستند خود را متمرکز کرده! یکی از فواید الگوهای زنان ایران باستان این است که بر خلاف فاطمه در خیمة آن‌حضرت و این ‌حضرت به کارگل مشغول نیستند، با لباس پاره نان نمی‌پزند، و دست مبارک‌اشان از شدت عملگی زخم ‌نشده، آریا دخت و دیگران، نه تنها مسند صدارت و تخت سلطنت در اختیار دارند، که «بومی» هم هستند! و شرایط‌ زندگی افسانه‌ای‌شان هوش از سر شوت و پرت‌ها می‌رباید. به ویژه آن‌ها که چند دیپلم پاره از دانشگاه‌ها ابتیاع کرده، و تازه دریافته‌اند که اگر پدر یا همسرشان عضو این یا آن محفل نباشد، پست و مقامی هم در کار نخواهد بود! این گروه به سرعت جذب جنبش «فمینیسم ‌بومی» خواهد شد. ولی به همة زنانی که شکم‌شان را برای صدارت و سلطنت در امپراطوری ایران باستان صابون زده‌اند، یادآور شویم که نه آریا دخت، نه پوران دخت تاریخی، و نه حتی گردآفرید اسطوره‌ای، از هیچیک از آزادی‌های زنان در یک جامعة دموکراتیک معاصر نمی‌توانسته‌اند برخوردار باشند. این الگوها و جنبش‌ها‌، دینی یا بومی، همه ایستا و متعلق به گذشته‌هاست، و به همین دلیل استعمار از آنان بهره‌برداری می‌کند، چرا که این الگوها بهترین ابزار جهت به سکون کشاندن جامعة ایران‌ و تحمیل روابط «استعماری ـ فئودالی‌اند».



چهارشنبه، اردیبهشت ۱۱، ۱۳۸۷

«پارس» و خلیج‌فارس!

...


دکان خلیج فارس و تعصبات «ملی ـ کشکی» که به دلیل ورشکستگی دکان «ملی ـ مذهبی» جدیداً افتتاح شده، حتی آدمکش‌های کارخانة رجاله پروری یا همان فدائیان اسلام را نیز به خود جلب کرده! بله، مؤتلفه‌چی‌ها هم آمادگی خود را برای شهادت در راه «هویت ملی» اعلام داشته‌اند. البته «هویت ملی» فدائیان استعمار انگلیس، مانند هویتی که فعلة فاشیسم «تعریف» می‌کنند، ایستا و مرده ‌است، چون مانند دمکراسی، ویراست حاج آبراهام یزدی، ‌ «بومی» و جغرافیائی ‌شده. ولی خوب، بیانیة مؤتلفه‌چی‌ها هم مانند سخنرانی‌های سران جمکران توسط ساواک تهیه و تنظیم می‌شود. و از آنجا که استعمار سفله‌پرور است، بر اساس آیة «به درستی که از میان شما ابله‌ترین را بر شما حاکم کردیم»، ساواکی‌های مطلوب را از میان سفله‌ترین و ابله‌ترین برمی‌گزیند.

حنازرچوبه، مورخ دهم اردیبهشت‌ماه سالجاری سخنان فاطمه آجرلو، نمایندة کرج در مسجد جمکران را به همراه یک عکس سکسی از ایشان منتشر کرده! «آجرلو» که با چادرسیاه و عینک ته استکانی زهرة شیر را هم آب می‌کند، می‌گوید:

«آمریکا حق دخالت و تصمیم‌گیری برای ملت‌ها [را] در این منطقه ندارد.»

و آمریکا هم از فاطی‌خانم تشکر کرده که فقط حق تصمیم‌گیری در «این منطقه» را برای‌شان ممنوع کرده‌اند. گفته می‌شود در پی اولتیماتوم نمایندة کرج، ناوگان‌های آمریکا از ترس خودشان را خیس کرده پا به فرار گذاشتند. ‌و سردارصفوی هم با یک موتور سه‌چرخه به تعقیب آنان مشغول است تا ناوگان‌های کذا را به ‌منطقه‌ای رهنمون شود که حق تصمیم‌گیری برای‌اش دارند. «آجرلو» در ادامة سخنان خود به نقش خلیج فارس در «فقرزدائی» هم اشاره کرده! البته «فقرزدائی» از شرکت‌های نفتی غرب! نمایندة کرج اکتشاف دیگری هم به عمل آورده، ‌ و آن اینکه آمریکا در خلیج فارس به دنبال منافع خویش است! مادام «کوری» کرج، در ضمن خلیج فارس را «حوزة تمدن اسلام» نامیده‌اند! تمدن اسلام، همان زمین‌خواری و خرید و فروش زن و کودک باید باشد که به دلیل حضور نظامی گاوچران‌ها رونق فراوان یافته. ولی کیست که قدر خدمات آمریکا به اسلام را بداند؟! این روزها حتی مهرورزی هم ضدآمریکائی شده! همان مهرورزی که چند هزار کیلومتر نامة «فدایت شوم» برای جرج بوش نوشت!

ولی فرمایشات ضدآمریکائی پرزیدنت مهرورزی در واقع بر ضد حقوق بشر، دموکراسی و آزادی‌های اجتماعی ‌است. حضرت محمود احمدی نژاد، در جمع فرماندهان نیروی انتظامی فرموده‌اند که، اومانیسم و حقوق بشر و دموکراسی را باید به زباله دان تاریخ انداخت، چون نظام سرمایه‌داری به آخر خط رسیده و نمی‌تواند نوآوری کند! بله، حق با پرزیدنت است. چون هر کس نتواند طبق فرامین رهبری «نوآوری» کند به آخر خط رسیده! ولی پیش از اینکه آمریکا به آخر خط برسد،‌ نوکران‌اش به حال احتضار افتاده‌اند، ‌ و بدون فراموش کردن ژست‌های ضدامپریالیستی، یاوه‌سرائی می‌کنند.

بله اگر گاوچران‌ها «فوکویاما» دارند که در کمال حماقت «پایان تاریخ» و تداوم توحش سرمایه سالاری جهانی را اعلام ‌کند، گورکن‌ها هم «پوکویاما» دارند که کلة مبارک‌شان «پوک» است و سخنرانی‌های مقامات جمکران را با پنجه‌بکس تهیه و تنظیم می‌کند. «پوکویاما» برای پرزیدنت مهرورزی چنین نوشته:

«60 سال است که نظام سرمایه‌داری با شعرهائی مثل دمکراسی، اومانیسم، حقوق بشر و آزادی‌های مطلق ذهن‌ها را تسخیر[...] کرده [...] اما مبانی اندیشة سرمایه‌داری [...] نزد ملت‌ها به طور کامل فرو ریخته [...] چرا که برای حل معضلات و مسائل جهانی راه نو و جدیدی ندارد.»

ولی همانطور که می‌بینیم حکومت جمکران برای همة مسائل و مشکلات جهانی راه «جدیدی» در دست دارد، چون نوابغی همچون پورمحمدی، سردار رادان، شاهرودی و یوسف صانعی را فقط در جمکران می‌توان یافت. اینان برای مبارزه با زمین‌خواری، فساد مالی و قاچاق مواد مخدر، با «آزادی مطلق» در خیابان‌های تهران به کتک زدن جوانان پرداخته مشکلات جهانی را آناً «حل» می‌کنند. بهتر است بگوئیم که، برخلاف ترهات «پوکویاما»، آزادی «مطلق» اصلاً وجود ندارد، آنچه «مطلق» است توحش سرمایه سالاری جهانی و نوکرانش در کشور ایران است که به «ژاژخائی» مشغول‌اند. مطالبات ملت‌ ایران در مورد رعایت حقوق بشر، و حاکمیت «انسان‌محور» با تضعیف سرمایه سالاری جهانی و حکومت اسلامی، دقیقاً نسبت معکوس دارد! شکست آمریکا و سازمان ناتو در منطقه نخستین گام ملت ایران در شاهراه پیروزی خواهد بود.

به گزارش کیهان مورخ نهم اردیبهشت‌ماه سالجاری، پرزیدنت مهرورزی در همایش سراسری فرماندهان و مدیران نیروی انتظامی سخنرانی فرموده‌اند. محمود احمدی نژاد در این سخنرانی وظائف نیروهای انتظامی را تأمین امنیت و حفظ نظم عمومی در جامعه بر شمرده می‌گوید، نیروی انتظامی در کنار مردم است ولی بعضی‌ها تلاش می‌کنند این نیرو را در مقابل مردم قرار دهند. بله، این از آن حرف‌های عجیب است که فقط از دهان سران حکومت جمکران می‌توان شنید. چون عملکرد سگ‌های‌هار مؤنث و مذکر حکومت گورکن‌ها برای ملت ایران شناخته شده ‌است. و اگر در اوائل استقرار حکومت کودتای 22 بهمن، نوکران «ملی ـ مذهبی» سازمان سیا همه «مذهبی» بودند و سرکوب مردم توسط لات و اوباش و چماقداران ساواک در جامعه به نام مذهب توجیه می‌شد، و این عملیات را به «مردم همیشه در صحنه» یا «مردم مسلمان ایران» نسبت می‌دادند، اینروزها نوکران «ملی ـ مذهبی» عموسام صورتک «ملی» و حتی سوسیالیست بر چهرة کریه‌شان گذارده، مانند «رفیق» بهرمانی همزمان برای «کارگران» و «خلیج فارس» سینه چاک می‌دهند. طبیعی است که در چنین شرایطی کتک زدن، دستگیری و بازداشت جوانان به بهانة لباس نامناسب و آرایش موی سر دیگر قابل توجیه نیست. در نتیجه هر چند کار گروه‌های سرکوب استعماری مانند بسیج و گشت‌های کوفت و زهرمارالله همچنان ادامه دارد، سران جمکران می‌باید خود را به خریت زده، عملکرد این گروه‌های استعماری را به «برخی» و «بعضی» و «آن‌ها که»، و نهایتاً به «دشمن» نسبت دهند:‌

«نیروی انتظامی مقابل مردم نیست [...] برخی قصد دارند با فضا سازی‌های کاذب این نیرو را در مقابل مردم قرار دهند.[...]»

ایرانیان! بدانید و آگاه باشید سگ‌‌های هار جمکران که جوانان را در خیابان کتک می‌زنند، به فضاسازی کاذب مشغول‌اند! باید از پرزیدنت مهرورزی بپرسیم، مصاحبه‌های ابلهانة سردار رادان و فتوی مضحک شیخ یوسف صانعی در مورد مسئلة حیاتی «چکمه» را نشنیده‌اید؟ سردار رادان فرموده‌اند، وقتی سرد نیست چکمه پوشیدن دلیل ندارد، و شیخ یوسف صانعی گفته‌اند، زنان ایران حق دارند در برف چکمه بپوشند! ما هم به سردار و آن آخوند خونخوار می‌‌گوئیم، لباس پوشیدن مردم در هرحال به شما مربوط نیست. شاید کسی بخواهد در گرمای 40 درجه چکمه بپوشد. ولی این حرف‌ها به گوش برادران و خواهران «دینی» فرو نمی‌رود، چون مأمورند و معذور. اینان اگر به لباس زنان و ارتباطات اجتماعی مردم کاری نداشته باشند، از بیکاری خواهند مرد، و نان اربابان‌شان در غرب آجر خواهد شد. در نتیجه، عملة سازمان سیا این مبارزات ضدامپریالیستی را همزمان با بحران دست‌ساز هسته‌ای و جنجال پیرامون تحریف نام خلیج فارس به پیش می‌برند تا همه سرگرم شوند. همة آن‌ها که نمی‌دانند، یا نمی‌خواهند بدانند که دهه‌هاست خلیج فارس در اشغال ناوگان‌های آمریکا و شرکاء است و نامش هر چه باشد واقعیت را تغییر نمی‌دهد! و آن‌ها که به ادعای مهرورزی «قصد دارند» نیروی انتظامی را در مقابل مردم قرار دهند، مردم را در برابر واقعیت خلیج اشغال شدة «فارس» قرار نمی‌دهند، چون در این‌صورت نمی‌توانند برادران را جهت تظاهرات «ملی ـ کشکی» در برابر سفارت ابرقدرتی چون «امارات» بسیج کنند! بله این است رمز پیروزی حکومت اسلامی در مبارزه با امپریالیسم: گزافه گوئی و چرندبافی با تکیه بر حمایت این یا آن سفارتخانة غربی.

در این راستا بد نیست نگاهی به ابراز نگرانی «مادر ابتکار» از افزایش فساد، بحران مسکن و بیکاری بیندازیم. معصومه ابتکار که از کنیزکان محمدخاتمی است و در مکتب شیاد اردکان یک‌شبه مراحل توحش صدساله پیموده، عدم حضور «خانم‌ها» و «دخترخانم‌ها» در معرکة مارگیری جمکران را نشانة بی‌تفاوتی آن‌ها به حق تعیین سرنوشت‌شان دانسته‌اند! البته تفاوت بین «خانم‌ها» و «دختر‌خانم‌ها» را فقط در ذهن غارنشینانی چون «ابتکار» می‌توان «رویت» کرد! و «حق تعیین سرنوشت» در حکومت گورکن‌ها هم از همان قماش شعارهائی است که فقط در چنتة ساواک می‌توان یافت. ترهات این گورکن مؤنث در «بالاترین» انتشار یافته، و علاقمندان می‌توانند جهت «کسب فیض» و آشنائی بیشتر با نثر شیوای ساواک، به متن کامل آن مراجعه کنند. ولی جالب‌تر از لیسیدن نعلین خاتمی توسط ساواکی‌های مؤنث، ابراز احساسات «ملی ـ‌ کشکی» قداره بندان بازار، یا فدائیان اسلام و انگلستان برای «خلیج فارس» است!

به گزارش حنازرچوبه مورخ 10 اردیبهشت‌ماه سالجاری، حزب مؤتلفه هم تأکید دارد که نام خلیج فارس را نمی‌توان تغییر داد! تا آنجا که ما به یاد داریم، تنها کسی که نام خلیج فارس را در عمل تغییر داد، خمینی دجال بود که خلیج فارس را «خلیج اسلام» می‌خواند، و بعد هم لیسندگان حرفه‌ای پای عموسام «فارس» را حذف کرده، به پیروی از رسانه‌های ارباب می‌گفتند: خلیج! ولی گذشت آنروزهای طلائی که ملت ایران می‌بایست در سکوت، تحریف تاریخ و تغییر جغرافیای خود را توسط جیره‌خواران سازمان سیا نظاره‌گر باشد. بله! گذشت آنروزها که همسر سگ مؤنث نازی آباد، عطاالله مهاجرانی، در «مسجدشوربا»، صحرای کربلا را مبداء تاریخ ما ملت قرار می‌داد، تا از استیضاح «سربلند» بیرون آید! ولی اگر دوران پرافتخار «صحرای کربلا» به پایان رسیده، مؤتلفه و دیگر آدم‌کش‌های حرفه‌ای کارخانة رجاله پروری نمی‌توانند از چالة صحرای کربلا و اسلام پرستی ‌ما ملت را به چاه «هویت جاودان و پرشکوه» ایرانی رهنمون شوند! بله، چاقوکشان محترم و چماقداران شریف سفارتخانة کذا! نه تنها سوراخ دعا را گم کرده‌اید که ورد را هم نیک نیاورده‌اید! «هویت جاودانه» اصولاً وجود خارجی ندارد! پورمحمدی را بگوئید، تا از آستان ارباب مکر و فریبی نوین بطلبد! چون پروپاگاند جنگ سرد دیگر کارساز «مؤمنان» و نوکران، به ویژه فدائیان اسلام نخواهد بود. پس فدائیان اسلام میمون‌وار به تقلید از شعارهای آریامهری ننشینند که فقط اتلاف وقت خواهد بود:

«نام خلیج فارس عنوانی تاریخی و سند ماندگار از هویت پرشکوه ایران است [مؤتلفه] با همه امکانات خود از این هویت جاودانه و ملی حمایت خواهد کرد.»


مؤتلفه بهتر است غلط زیادی نکند! فعلاً بجای «حمایت از هویت جاودانه»، جوابگوی جنایات 30 سالة خود در حق ملت ایران باشید، بقیه‌اش پیش‌کش! در ثانی، خلیج فارس «هویت ملی» ما ایرانیان نیست، و جهت دفاع از «هویت ملی» خود هم نیازی به مشتی جنایتکار و قداره بند نداریم! «رفیق» اکبربهرمانی هم بی‌جهت به نام خلیج فارس نچسبد و شعار مفت ندهد! حنازرچوبه هم که این مهملات را منتشر می‌کند، ول معطل است! هیچیک از گروه‌های شناخته شدة ‌حکومت جمکران نمی‌تواند با توسل به احساسات میهن پرستانة‌ مردم ایران در آیندة اینکشور برای خود کسب وجهه کند. نه از طریق ملاقات با همسر حسین فاطمی، نه با کوفتن بر طبل «نام خلیج فارس»، نه با خزر، و نه با آرامگاه کوروش کبیر!





دوشنبه، اردیبهشت ۰۹، ۱۳۸۷

رویا و خمپاره!

...

ما از براندازی پشتیبانی نمی‌کنیم، و در هیچ تظاهرات و تجمعی هم شرکت نخواهیم کرد. از دانشجویان و دیگر گروه‌ها فقط در صورتی حمایت می‌کنیم که در چارچوب قوانین «مطالبات صنفی» خود را مطرح کنند، تکرار می‌کنیم، ‌ در چارچوب قوانین و به دور از هرگونه جنجال و هیاهو. به کسانی که رویای آشوب‌های سال 1357 را در سر می‌پرورانند یادآور می‌شویم،‌ مردم دیگر فریب شعارهای پوچ را نخواهند خورد!

همانطور که گفتیم همزمان با تضعیف جبهة ناتو در منطقة خاورمیانه، کلیة ریزه‌خواران سازمان سیا به ویژه «اصلاح طلبان» در ایران صورتک خود را تغییر داده، به نشخوار کردن مطالبات مردمی مشغول شده‌اند! چرا که سیاست استعماری بر این قرار گرفته که کنیزکان و غلام‌بچگان محمد خاتمی را به عنوان آلترناتیو دولت احمدی نژاد به ما ملت حقنه کند. رد صلاحیت گستردة اصلاح طلبان توسط شورای نگهبان به همین دلیل صورت پذیرفت. در هر حال بجز تازه به دوران رسیدگان «غرب پرست» در تشکیلات حکومت جمکران، کسی به گروه خاتمی و قوم و قبیله‌اش روی خوش نشان نمی‌داد. و رد صلاحیت اصلاح طلبان شیاد برای حفظ وجهة سیاسی‌شان صورت گرفت. چرا که حتی در صورت حضور نامزدهای اصلاح طلب در این «انتخابات»، تعداد شرکت کنندگان در معرکة مارگیری حکومت رمالان باز هم نمی‌توانست از 30 ‌درصد فراتر برود. به ویژه در تهران و شهرهای بزرگ دیگر کسی برای دارودستة منتخب کلوپ روتاری، و محفل «یوشکا فیشر» تره خورد نمی‌کند. ولی خوب از آنجا که فعلة فاشیسم در پرروئی سنگ پای قزوین را هم از رو برده‌اند، کاری به مردم ندارند، و همچنان به نشخوار ترهات خود ادامه می‌دهند.

دیروز گفتیم که اکبر بهرمانی جهت «باد» را گویا تشخیص داده، و حتی پیش از فرارسیدن روزکارگر، مدافع حقوق کارگران و معلمان شده! در ضمن «صفار هرندی» به زودی خاطرات تحفة رفسنجان را تحت عنوان مضحک «امید و دلواپسی» در اختیار مشتاقان قرار خواهد داد. همان‌ها که نهایت امر مشتریان هری پاتر، باربی، بت‌من و دیگر هدایای ابتذال رمالان جمکران‌اند! بشتابید! چون اگر مطالب کتاب کذا سراسر چرندیات آپدیت شده توسط ساواک است، تصاویر این کتاب هرگز «به‌روز» نخواهد شد. در این تل کاغذ باطله، چهرة اکبر بهرمانی، احمد خمینی و دیگر فعلة فاشیسم را به صراحت مشاهده خواهید کرد، و اگر سری به باغ وحش بزنید خواهید دید که در مقایسه با چهرة پادوهای انقلابی ساواک، حیوانات درندة باغ وحش به مراتب از مدنیت و تمدن بیشتری برخوردارند. البته فراموش نکنیم، در اوایل استقرار حکومت جمکران، گورکن‌ها به توحش خود افتخار می‌کردند!

روزی‌نامة کیهان، مصاحبه‌ای با آخوند لاهوتی انجام داده که آخرین قسمت آن در تاریخ 22 آذرماه سال 1358 در صفحة نخست این رسانه انتشار یافت. لاهوتی در این مصاحبه تأکید کرده که در زمان محمدرضا شاه، سینمای قم را گورکن‌ها منفجر کرده‌اند:

«سینمای قم به دستور سید احمدخمینی منفجر شد.»


بله همانطور که بارها در این وبلاگ تأکید کرده‌ایم، شیوخ، دست در دست ساواک بازوی اصلی استعمار را تشکیل می‌دهند. اینان بدون استثناء از کارخانة رجاله پروری دستور می‌گیرند و مطالبات استعمار غرب را «منافع ملی» می‌خوانند. همچنان که در مورد «نهضت تنباکو»، «نهضت ملی کردن نفت»، «پانزده خرداد» و «انقلاب اسلامی» شاهد بودیم. و همچنانکه شاهدیم هنوز هم با حماقت و وقاحت بر طبل توخالی «مبارزات» مصدق، کاشانی و خمینی می‌کوبند، مبارزاتی که در واقع تأمین کنندة منافع استعمار بود.

فارس نیوز، سایت پاسداران سلطنت طلب، شمه‌ای از معرکه‌گیری‌ آخوند حسینیان و پسر آخوند کاشانی، پیرامون کودتای 28 مرداد 1332 را، منتشر کرده. گورکن‌ها هنوز در مسیر تبلیغات دروغینی گام برمی‌دارند که مصدق و کاشانی را در تقابل با یکدیگر قرار می‌دهد. البته همانطور که گفتیم گورکن جماعت تحول و تغییر نمی‌شناسد. پسر آخوند کاشانی ضمن تکذیب تجلیل نامة پدرش از کودتا، می‌گوید که، پدرم با کودتا مخالف بود، و از آنجا که مصدق مجلس را منحل کرد، کودتا به وقوع پیوست! البته عکس‌های آخوند کاشانی در مراسم جشنی که پس از کودتای 28 مرداد، در باشگاه افسران برپا شده بود، هنوز روی سایت‌ها موجود است، و کسی هم نمی‌تواند آنرا تکذیب کند، مگر اینکه ابله باشد. در ضمن کودتاچیان مگر از نمایندة مجلس می‌هراسند؟ به ویژه که بسیاری از نمایندگان مجلس کذا از خودشان بودند. ولی مگر سالوادور آلنده در کشور شیلی مجلس منحل کرده بود که آمریکا کودتا کرد؟ بگذریم!

همه می‌دانند که آخوند کاشانی یک روز صبح که از خواب برخاست، از طریق امدادهای غیبی دریافت که نفت باید ملی شود! و این مسئله را با محمد مصدق در میان گذاشت. سپس محمد مصدق خواب‌نما شد و در دم به فواید ملی شدن نفت پی برد. اینجا بود که قتل رزم آرا در دستورکار فدائیان اسلام، دربار و جبهة بعدها «ملی» قرار گرفت، و بقیة قضایا را هم که شاهد بودیم. اما بعضی‌ها هنوز دست از آرمان‌های «نهضت ملی» برنداشته‌اند، و تابوت محمد مصدق را رها نمی‌کنند.

اینان خصوصاً در سایت «کاماراد» رفسنجانی آنلاین، قلم‌فرسائی‌ها می‌کنند. و ما از «تقی رحمانی» آغاز می‌کنیم که در زمرة «روشنفکران دینی» یا همان فاشیست‌های خودمان است. «برادر» تقی رحمانی، که می‌پندارد ما دوران خوش دولت بازرگان را بکلی فراموش کرده‌ایم، ضمن انتقاد از «چپ» و «راست» به سینه زنی برای دولت «حاج مهدی» پرداخته، می‌گوید این دولت از «دموکرات ملی» حمایت می‌کند! البته طیف «دموکرات ملی» کذا می‌باید شامل ماشاالله قصاب، زهرا خانوم و قطب‌زاده هم بشود. چون تا آنجا که ما به یاد داریم دولت بازرگان جز سرکوب همه جانبة جریانات سیاسی، هیچ کار دیگری انجام نداد. و پس از اشغال سفارت آمریکا هم خود را به موش مردگی زد تا جایگاه اوپوزیسیون «دروغین» را بتواند اشغال کند، و به ستایش و تمجید از اسلام و قرآن بپردازد. البته در انتهای مقالة شیوای «برادر» رحمانی متوجه می‌شویم که ایشان در واقع، نور دمکراسی را در جبین نوکران اسلام‌گرای حزب «عدالت و توسعه» رؤیت کرده، در حسرت بازگشت به دوران بازرگان شبانه روز «آه» می‌کشند! برادر رحمانی یک گروه راست نوین هم کشف کرده که بر اساس اظهارات ایشان شباهت ظاهری با «بورژوازی تولیدی و مولد» دارد! راستش ما که معنای «بورژوازی تولیدی و مولد» را نفهمیدیم! ولی برادر رحمانی می‌گویند، «راست نوین» به دلیل شباهت با بورژوازی کذا نه تنها به ضرر دموکراسی در این سرزمین بوده، ‌که بعضی قدرت‌های خارجی را هم فریب داده! عجبا! چه راست فریبکاری است، این راست نوین! ولی هر قدر راست کذا فریبکار باشد، به پای برادر رحمانی خودمان نمی‌رسد. ایشان ضمن بررسی «عمیق» دلائل شکست جنبش مشروطه،‌ کودتای کلنل آیرون‌ساید را از قلم دمکرات‌ملی‌‌شان انداخته‌اند! البته ما ایرانیان بازنویسی تاریخ توسط فعلة فاشیسم را دهه‌هاست تجربه می‌کنیم و می‌دانیم که نقش اصلی قلم به مزدهای استعمار همان پنهان داشتن دست‌های جنایتکار قدرت‌های استعماری است. ولی بر خلاف آنچه تقی رحمانی و دیگر «ملی ـ مذهبی‌های» ریزه خوار سازمان سیا می‌پندارند، تاریخ ملت‌ها را استعمار نمی‌نویسد. آنچه از قلم رحمانی و همپالکی‌هایش‌ تراوش می‌کند، در واقع رویاهای شوم استعمار است. البته می‌توان رویاهای مهرانگیز کار را نیز در همین چارچوب بررسی کرد.

مهرانگیز کار که هنوز مرکب مداحی‌های‌اش برای جنایتکاری به نام اکبر بهرمانی خشک نشده، امروز در سایت ریزه خواران سردار سازندگی به نبش قبر «مارتین لوترکینگ» پرداخته و او را رهبر جنبش مدنی آمریکا معرفی می‌کند! باز هم خوب است حقوقدان مخالف‌خوان جمکران «لوترکینگ» را عضو فعال «مشارکت‌چی‌ها» معرفی نکرده! بله، طبق اظهارات حاجیه مهرانگیزکار لوترکینگ بنیانگزار حقوق مدنی در آمریکاست! چه خوب شد رفیق رفسنجانی مهرانگیزکار را برای «کار» به آمریکا ارسال کرد، تا ما بدانیم مارتین لوترکینگ بنیانگزار حقوق مدنی در ایالات متحد بوده! اگر ژنرال هویزر در 22 بهمن 1357 کودتا نمی‌‌‌کردند، ما شوت و پرت‌ها هرگز با این «حقایق الهی» و سراپا دروغ آشنا نمی‌شدیم و نادان از این دنیا می‌رفتیم.

بله، مهرانگیز خانم اخیراً اکتشافات فراوانی کرده‌اند، و مطالبات‌شان با الهام از نعلین سرداراکبر، «سوسیال ـ رفسنجانی» هم شده! البته از آنجا که دست خانم «کار» از نعلین بهرمانی فعلاً کوتاه است، به صلیب مارتین لوترکینگ آویزان شده‌اند، و از رویاهای‌شان برای ما می‌گویند. چه رویاهائی! در فرانسه هم کسی چنین رویائی نمی‌تواند داشته باشد! مطبوعات آزاد، قوه قضائیة آزاد، احزاب و پارلمان مستقل و خلاصه، «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی»! خصوصاً که مهرانگیز خانم، مثل روح‌الله خمینی سراغ «پول نفت» هم می‌گیرند! بله، این رویاهای مهرانگیزکار، که تاکنون جز مداحی آخوند و اسلام کار دیگری نداشته، می‌تواند در هیبت یک حمید کرزای وطنی و «دمکرات‌ملی» تجلی یابد!

چون مهرانگیزکار می‌گوید، به هر ترتیب از ترور آن جلوگیری خواهیم کرد. و دیدیم که حمید کرزای هم ترور نشد! البته خبرگزاری «حنازرچوبه»، بالاخره تا حدودی رویاهای‌اش ترور شد! چون با 24 ساعت تأخیر، امروز به ناچار خبری را منتشر کرد که آبروی اربابان‌اش را حسابی بر باد می‌دهد. روز یکشنبه پس از سوءقصد به جان کرزای، خبرهای 16، گزارش داد که به محض انفجار نخستین خمپاره، محافظان و نیروهای خارجی مستقر در محل پا به فرار گذاشتند! اینان ضمن فرار تیرهای هوائی هم شلیک می‌کردند. البته تا آنجا که ما می‌دانیم «رمبوها» و «جیمزباندها» هنگام فرار، به عادت دیرین به سوی مردم بی‌دفاع شلیک می‌کنند، ولی خوب، حتی در خبرهای 16 و پیش پای فرستادگان وزارت کشور روسیه هم، همه چیز را نمی‌توان گفت. همانطور که ویدئوی بنگاه خبرپراکنی «بی‌بی‌سی» هم به شما هیچ تصویری از فرار شیردلان مغرب زمین نشان نمی‌دهد.

بله، این «ویدئو» فقط فرار نفرات ارتش ملی افغانستان را پخش می‌کند، که قرار بوده در رژة نظامی شرکت کنند! اینان از آنجا که مهمات در اختیار نداشتند فرار کردند. همانطور که گفتیم نظامیان، در رژه‌های تشریفاتی مهمات در اختیار ندارند. و مورد استثنائی ترور انور سادات هم یک توطئة از پیش طراحی شده بود. بله، نیروهای ارتش ملی افغانستان مانند غیرنظامیان بی‌دفاع بودند، بنابراین فرارشان کاملاً طبیعی است. ولی «جیمزباندها» در محل رژه، نه تنها مسلح بودند که مأموریت حفاظت از جان کرزای نیز بر عهده‌اشان بوده! با این وجود، فرارشان را در ویدئوی «بی‌بی‌سی» نخواهید دید! بالاخره «بی‌بی‌سی» هم رویائی دارد! «حنازرچوبه» هم رویائی داشت، ولی پس از دریافت توسری به ناچار از خواب پرید، و با «پوزش از مخاطبان» به دلیل نقص فنی، خبر «فرار بزرگ» را با آب و تاب انتشار داد. البته رعایای الیزابت دوم و رادیو آمریکا همچنان رویای خود را حفظ کرده‌اند، خود را به خریت زده‌اند، و خبر فرار نظامیان شیردل لشکر خاج‌پرستان را هم پخش نمی‌کنند! ولی اگر پرنس هری در محل حضور داشتند، «بی‌بی‌سی» با افتخار تمامی رخداد را پخش می‌کرد، چون مسلماً والاحضرت یک تنه در برابر تمام خمپاره‌ها سینه سپر می‌کردند! بی‌جهت نبود که خبر حضور ایشان را در افغانستان افشا کردند، تا باعث سرافکندگی و فرار لشکر خاج‌پرستان شوند!

خبرهای 16 مورخ 27 آوریل می‌افزاید، پس از هر حادثه معمولاً هلیکوپترهای ارتش انگلیس و آمریکا در محل حاضر می‌شدند، ولی اینبار هیچ اثری از هلی‌کوپترهای کذا نبود، فقط هلی‌کوپترهای ارتش افغانستان در محل حاضر شدند. با توجه به شرایط فوق باید بگوئیم که خمپاره‌های کذا با «خمپاره‌های الهی» که از 23 مارس 2008 به سوی منطقة سبز بغداد شلیک شدند می‌باید خویشاوند بوده، و رویاهای مشترکی نیز در سر داشته باشند. نه از قماش رویاهای عوامفریبانة ریزه‌خواران سفرة اکبربهرمانی، که رویای آزادی از زنجیر اسارت بیگانگان.






یکشنبه، اردیبهشت ۰۸، ۱۳۸۷



بازار محتسب!

...


«این حدیث ملعون روایت است از آن شیخ مابون که هر ناجوانمرد بداختری که ترک موافقت زنان گوید و دست از محبت ایشان شوید و از گوشه مخالطت ایشان پرهیزد [...] و نفع خود به برادران مسلمان رساند، پادشاه به سزا در روز حشر او را با فرعون و هامان نشر کند. عزیزا! زنهار که این حدیث را مجازی نشمری و این نصیحت را به بازی نگیری و این سخن را از میان جان استقبال کنی.»
کلیات سعدی

همانطور که پیشتر گفتیم رمالان تلاش می‌کنند تا خود را در کنار مردم قرار دهند و مطالبات مردم را از زبان خود بیان کنند. دلیل سوسیالیست شدن اکبر بهرمانی در روزهای اخیر همین است. حاج اکبر که تار و پود وجود منفورش، مانند دیگر شیوخ حکومتی، از جنایت و تاراج تشکیل شده، امروز به «پیشواز» روز جهانی کارگر شتافت، و از مطالبات کارگران هم پشتیبانی کرد! چون «حاج‌آقا» پنداشته روز جهانی کارگر هم ماه رمضان است که باید از روی پدرسوختگی به پیشواز آن رفت و تظاهر به کارگرنوازی کرد! حنازرچوبه، مورخ 27 آوریل 2008، سخنان «رفیق» بهر‌مانی در دیدار با کارگران عضو خانة کارگر را منتشر کرده. «تاواریش» رفسنجانی، طی این دیدار ضمن تأکید مزورانه بر تأمین مطالبات کارگران، به سراغ موضوع مطلوب خود، یا همان «شرایط ویژه» رفته و ضمن اشاره به تهدیدات خارجی، عملاً دست به تهدید و ارعاب مردم زده. حال آنکه بزرگ‌ترین تهدید برای ملت ایران وجود همین شیوخ مزدور استعمار است.

«کاماراد» بهرمانی خود بهتر می‌داند که اگر «شرایط ویژه» در ایران حاکم نباشد، رهبری و اکبری و سرداران و رمالان پادوی استعمار تکة بزرگ‌شان گوش‌شان خواهد بود. در نتیجه لازم است اکبر بهرمانی بر طبل «شرایط ویژه» بکوبد و ساواک منفور هم شرایط ویژه را حاکم نگاه دارد.

پیش از براندازی 22 بهمن، از آنجا که هنوز چهرة کریه اسلام بر توده‌های مردم پوشیده مانده بود، ساواک از طریق «طلاب» و «مردم»، یا ساواکی‌های بدون دستار، ‌شرایط ویژه را حاکم می‌کرد. در شرایط فعلی که همگان نکبت اسلام و ملایان را شناخته‌اند، شرایط ویژه در لرستان حاکم می‌شود، تا ساواک با یک تیر چند نشان بزند. هم به سرکوب مردم بپردازد، و هم به ایرانیان ساکن دیگر مناطق «ثابت» کند که در لرستان گروهی به خرابکاری مشغول‌اند. البته از آنجا که وزیر کشور هنوز پورمحمدی است، ساواک جمکران جهت اعمال سیاست اربابان خود هنوز شیوه‌های دوران پهلوی را به کار می‌برد. می‌دانیم که آخوند جماعت با تحول بیگانه ‌است. و در راستای همین ویژگی آخوندی است که وزارت کشور در ایلام آشکارا به تحریک افکار عمومی پرداخت تا مردم اعتراض کنند و ساواکی‌ها در این شهر به آتش زدن بانک‌ها و تخریب امکان عمومی مشغول شوند.

وزارت کشور جهت ایجاد شرایط مطلوب، اقدام به ابطال ده هزار رأی کاندیدای اصلاح طلبان برای نمایندگی در مسجد جمکران می‌کند، «مردم» در مقابل فرمانداری تجمع می‌کنند و اینجاست که «کاسورهای» ساواک وارد معرکه شده، به آتش زدن بانک‌ها و تخریب اماکن عمومی می‌پردازند. بله، این شاید آخرین شاهکار پورمحمدی و دارودسته‌اش در ساواک باشد، چون به زودی «توسری الهی» را دریافت خواهند کرد.

البته این مسائل ذره‌ای از عشق و علاقة اصلاح طلبان دروغین، یا فعلة فاشیسم به «آزادی» نخواهد کاست. جمیله کدیور، سگ مؤنث نازی آباد، که هفتة گذشته پس‌ از دریافت یک تکه استخوان، به گمانه زنی پرداخت و انفجارهای شیراز را به بهائیان، مجاهدین خلق و برخی گروه‌های دیگر نسبت داد، امروز پس از دریافت تکه استخوان دیگری، «ضداستبداد» شده! بله، در هزارة سوم استخوان‌های متفاوتی وجود دارد که هر کدام سگ‌های «هرزه‌مرس» استعمار یا قلم به مزدهای حکومتی را به مسیر مناسب «ارشاد» می‌کند. در این راستا، «شهروند امروز» هم به شرح ازدواج‌های رمالان و فرزندان‌شان پرداخته ولی ضمن آمیختن راست و دروغ چند نکتة مهم را فراموش کرده. نخست آنکه ازدواج فرزندان واعظ طبسی را بکلی از قلم انداخته و از یاد برده که قوم و قبیلة طبسی از طریق ازدواج، اخیراً خود را به قبیلة لاریجانی مرتبط کرده‌اند، تا حلقة ریزه‌خواران کارخانة رجاله پروری از لبنان تا ایران تکمیل شود. «شهروند امروز» همچنین ضمن توضیح در مورد لاهوتی، امام جمعة رشت، اظهارات وی پیرامون مسئولیت مستقیم احمد خمینی در آتش‌سوزی سینما رکس آبادان را از قلم انداخته! با این وجود، بدون در نظر گرفتن جنایات احمد خمینی، پیشتر هم می‌دانستیم که استعمار فقط از محافل جنایتکار حمایت می‌کند.

ولی از هر چه بگذریم سخن «شرایط ویژه» خوش‌تر است، شرایطی به طرق مختلف بر ما ملت تحمیل می‌شود. به عنوان نمونه، از طریق گزافه گوئی و بزرگ‌نمائی. این شیوه‌ای است که به قول سعدی شیرازی «محتسب‌های ک... برهنه در بازار»، یا همان لات و اوباشی که پس از 22 بهمن سال 1357 به فرماندهان سپاه تبدیل شده‌اند، باید رعایت کنند. رحیم صفوی بهترین نمونة همین نوع «محتسب» به شمار می‌آید، و به همین دلیل مانند ولایتی و دیگر زباله‌های برگزیده، در کنار رهبر فرزانه‌ جای دارد. محل گنده‌گوئی‌های محتسب‌های کذا هم «فارس‌نیوز» شده، که فعلاً تا یک قدمی «ارتش شاهنشاهی» رسیده، هر چند افسارش را کشیدند و گفتند مسیر چاه جمکران از شاهنشاهی نمی‌گذرد، به فلاکت ختم خواهد شد. بله، در این راستا «فارس نیوزی‌ها» ناچار شدند مظهر فلاکت، رحیم صفوی را دوباره از صندوقچة جهاز رهبری بیرون کشیده، بلندگو را بدهند دستش که هر چه می‌خواهد پارس کند. و تیمسار صفوی هم از حق نگذریم سنگ تمام گذاشت.

به این ترتیب که ایشان ضمن نبش قبر پیامبر گرامی اسلام، به پروژة اتحادیة اروپا و اهداف اقتصادی آن‌ برخورد کرده و ما را در جریان اهداف اقتصادی و استراتژیک آنحضرت قرار دادند. از قرار معلوم یکی از اهداف پیامبر بزرگوار جهت عزت و اقتدار اسلام و مسلمین توسل به نفت و گاز بوده! ببینید آنحضرت در آن زمان، چقدر از دورة ما جلو‌تر بودند!

«غلام آنم که کاچی خوردن صنعت اوست و تتماج بریدن پیشة ‌او [...] تا بعد از آن زن و فرزندش بر خورند [...].»

بله سردار صفوی، با الهام از اهداف پیامبر، ایجاد بازار مشترک اسلامی، واحد پول یکسان و استفاده از نفت و گاز را برای مبارزه با زورگویان پیشنهاد کرده‌اند. و پیشنهادات سرنوشت ساز ایشان در «فارس نیوز» مورخ هشتم اردیبهشت‌ماه سالجاری منتشر شده، و حتماً پشت امپریالیسم غرب را هم به لرزه در آورده! اصلاً «هیلاری» که این حرف‌ها را شنید، در دم بیهوش شد و ممکن است مبارزات انتخاباتی را هم تعطیل کند! حتی امپریالیسم شرق هم که دیگر وجود ندارد، دندان‌های‌اش از ترس «تیلیک تیلیک» به هم می‌خورد، تو گوئی رفیق استالین و اعضای «پولیت بورو» را وادار کرده باشند در سرمای منهای50 درجة سانتیگراد در هوای آزاد بالة دریاچة قو اجرا کنند.

سرمای منهای 50 درجة سانتیگراد برای کسانی که در تهران نشسته‌اند قابل تصور نیست. فواید چنین سرمائی برای ما ایرانیان استعمارزده این است که با آن آشنائی نداریم! به این ترتیب با لباس زمستانی عادی که در پاریس به تن می‌کنیم در کمال خونسردی از هتل خارج می‌شویم که قدمی بزنیم! البته می‌بینیم که در خیابان همه پالتو پوست و کلاه پوست و چکمه‌های بلند به پا دارند و سردار رادان هم مزاحم‌شان نمی‌شود، چون شیخ صانعی فتوی داده! ولی مگر ما ایرانی‌ها با هفت هشت هزار سال تمدن و تاریخ و فرهنگ دروغگوئی و خودکامگی گوشمان به این حرف‌ها بدهکار است؟! ما نفت و گاز داریم! بله، عزت و اقتدار سردار صفوی را دست‌کم نگیرید که بد می‌بینید. و ما هم با تکیه بر لاف و گزاف ژنرال صفوی از هتل پای به پیاده رو گذاشتیم و چند قدم برداشتیم و نفس عمیقی کشیدیم که ناگهان احساس کردیم شمشیر امام زمان بر ریه‌هایمان فرود آمده، پنج انگشت دست بریدة حضرت عباس هم به چشممان فرو رفته، و آتش جهنم به صورت‌ «لائیک‌مان» افتاده!

بله سرمای 50 درجه زیر صفر درست به آتش می‌ماند، می‌سوزاند. در نتیجه ناچار شدیم به هتل بازگردیم و لوازم و تجهیزات مخصوص «شرایط ویژه» بر تن کنیم. و در ضمن بفهمیم ارسطو حق داشته، بیماری «خودکامگی» از ما ایرانیان به دیگران سرایت کرده! به ویژه سردار صفوی که با پیروی از پیام مقام معظم رهبری در باب «نوآوری» خودکامگی را با حماقت و یاوه‌گوئی در هم آمیخته و گفتند، اگر آمریکا بفهمد کشورهای اسلامی چه ثروت و قدرتی دارند ممکن است عصبانی شود! البته ژنرال صفوی ضمن درافشانی‌های کذا فراموش کردند که اختیار ارز حاصل از تاراج ثروت‌های ما در دست بانک‌های غربی است! و به احتمال زیاد امپریالیسم غرب هم فراموش کرده که امت اسلام در چهار گوشة جهان از نوکران وفادار غرب بوده و خواهد بود. در چنین شرایطی که همگان واقعیات را فراموش کرده‌اند، طبیعی است که ژنرال صفوی که سی سال است در سنگر مبارزه با امپریالیسم چرت می‌زند و دهن دره می‌کند، چنین نکات پیش پا افتاده‌ای را از یاد برده باشد! بله، قهرمانان خسته‌اند! و به همین دلیل است که «فارس نیوز»، زبان فارسی را با زبان پدری ‌سرداران اسلام مخلوط کرده و می‌‌نویسد:

«[رحیم صفوی] با [...] تبیین موقعیت جغرافیائی، ژئو پلیتیکی برتر، ‌ژئو اکونومیک و ژئو کالچر پنجاه و هفت کشور اسلامی گفت [...] رشد و توسعة کشورهای اسلامی [...] در قالب یک بازار مشترک اسلامی تحقق یافتنی است.»

البته پروژة بازار مشترک اسلامی در چند خط خلاصه می‌شود: حراج گاز و نفت، و تبدیل 57 کشور کذا به یک بازار مصرف برای کالاهای بنجل غرب که اخیراً در چین تولید می‌شوند. بله، سردار صفوی وقتی می‌گوید «بازار»، به همان بازار تهران نظر دارد، که پیشتر در آن سینه می‌زد و باج می‌گرفت. بازاری که در واقع بازار استحمار و کالاهای غرب و محل تردد محتسب‌های ک...برهنه است. جهت رونق چنین بازار فلاکت و ابتذالی، لازم است دری نجف آبادی هم «بازاریابی» کند.

البته بازاریابی دری نجف آبادی برای زباله‌های وارداتی از طریق زدن نعل وارونه انجام می‌پذیرد. به گزارش «فرانس پرس» دری نجف آبادی به معاون پرزیدنت مهرورزی نامه‌ای نوشته و از واردات غیرمجاز اسباب بازی‌های غربی ابراز نگرانی کرده! نجف آبادی نوشته، تبلیغ برای پرسوناژ مردعنکبوتی، باربی، بتمن، هری پوتر و سی‌دی‌ها و نوار ویدئو و ... ارزش‌های انقلاب را تهدید می‌کند. بازاریابی هم مانند پروپاگاند تلاش می‌کند با به چالش کشیدن عقل سلیم، از طریق تحریک احساسات مردم به اهداف خود دست یابد. و ابراز نگرانی «نجف آبادی» دقیقاً در همین راستا انجام پذیرفته. گورکن‌ها می‌خواهند با بهره‌گیری از نفرت مردم، آنان را به مصرف اینگونه کالاهای مبتذل تشویق کنند. چون بازار قاچاق توسط مافیای غرب و حکومت اسلامی کنترل می‌شود، و بجز ترویج ابتذال فرهنگی هیچ هدفی را دنبال نمی‌کند. ساده‌تر بگوئیم، دری نجف آبادی پلید به صورت غیرمستقیم مردم را به استقبال از آنچه منع می‌کند فرا‌خوانده. و در راستای همین ترویج ابتذال است که رسانه‌های «معتبر» غرب تلاش می‌کنند، اراذل و اوباش این حاکمیت را به عنوان روشنفکر و فیلسوف به ما ملت حقنه کنند.

سایت «گویا نیوز»، مورخ پنجم اردیبهشت‌ماه سالجاری به نقل از «مهرنیوز»، به نقل از «ال‌پائیس» می‌نویسد، مجلة «سیاست خارجی» شیرین عبادی، عبدالکریم سروش، اومبرتو اکو و نوام چامسکی را در فهرست 100 روشنفکر جهان قرار داده. در اینکه نوام چامسکی، روشنفکر است، جای هیچ تردیدی نیست. ولی اومبرتو اکو، از نویسندگان دینی و ریزه خوار واتیکان است که طی جنگ سرد چپ نمائی می‌کرد، و پس از فروپاشی اتحادجماهیر شوروی عاشق مسیح شده و می‌خواهد در صلح و آرامش، هر کریسمس، با نوه‌اش طویلة محل تولد مسیح را بازسازی کند. این مختصر را جهت آشنائی بیشتر با «اومبرتو اکو» آوردیم، ولی در مورد شیرین عبادی و عبدالکریم سروش باید بگوئیم مجلة کذا در حق ملت ایران به راستی ظلم کرده، چون الله‌کرم، علی خامنه‌ای، مرضیه مرتاضی و حاج بخشی را در رأس فهرست کذا قرار نداده. مگر قرار نیست به فرمان سردار صفوی بازار مشترک اسلامی داشته باشیم، پس لازم است جهت تأمین مایحتاج ابتذال نیز کالاهای لازم در این بازار عرضه شود. همانطور که سردار صفوی در «فارس نیوز» فرموده‌اند:

«باید با قدرت نفت و گاز زورگویان را سر جای خود نشاند.»

و این همان قدرت نفت و گاز است که به «زورگویان» اجازه می‌دهد امثال سروش و عبادی را روشنفکر بخوانند، همچنانکه همین «قدرت»، اوباشی چون رحیم صفوی را به «سردار» تبدیل کرده. در هر حال ما که همه امیدمان به همان هزار دستگاه توالت و دستشوئی است که به لطف اسپانیا برای ما ملت ساخته خواهد شد. باشد که «زور گویان» را، از رهبری تا صفوی، در آن‌ها دفن کنیم. اما فراموش نکنیم که به گفتة سردار اکبر و دیگر گورکن‌های جمکران غربی‌ها هر چه دارند، از اسلام و فرهنگ اسلامی دارند. «توپ مرواری» چنین فرماید:

با آنکه کمر شرق و غرب زیر بار منت تمدن عرب موشخوار خم شده بود، اعراب غیرتی نخواستند جامة ننگ و عار بپوشند، این شد که تمامی مزایای هنر و دانش و فلسفه و اختراعاتی که به وجود آورده بودند برای ملل غربی گذاشتند، و خودشان کمافی‌السابق با ک... لخت یک عبا پوشیدند و در میان ریگ‌های روان صحاری عربستان مشغول عنعنات ملی و شکار سوسمار گردیدند.

تا به فرمان سردار، بازار مشترک اسلامی تشکیل دهند.