پنجشنبه، آبان ۱۹، ۱۳۹۰



کژ و مژ!
...
 
چون کشتی بی‌لنگر،  کژ می‌شد و مژ می‌شد

طی نشست گروه 20،  نخست وزیر سوسیالیست یونان «کژ» شد و استعفا داد،   و در پی استعفای ایشان،  سیلویو برلوسکنی،  نخست وزیر ابدمدت ایتالیا هم «مژ» شد.   در گیرودار همین کژ و مژ شدن‌ها بود که نمایش روحوضی اوباما و نیکولا در «کن» به «افشاگری» انجامید و افشاگری کذا بلافاصله پای به صفحة اول کیهان گذاشت.   به ما گفتند،  «چند نفر از خبرنگاران گفتگوی خصوصی سرکوزی و اوباما را شنیدند،  چون گوشی‌های‌شان را زودتر به پریز وصل کرده بودند!»   بله،   بعضی‌ها دوشاخه‌شان را زودتر به پریز می‌زنند و چه چیزها می‌شنوند:  ‌گپ خاله‌زنکی سرکوزی با اوباما!    ایندو،  به ادعای همان خبرنگاران که زودتر به پریز وصل شده بودند،‌   از بنیامین نتان‌یاهو ابراز نفرت می‌کردند.  سرکوزی،   نخست‌وزیر اسرائیل را دروغگو خوانده،  اوباما هم گفته،   «دست به دلم نگذار که هر روز باید تحملش کنم.»

به فرض که سرکوزی و اوباما از نخست‌وزیر اسرائیل دل خوشی نداشته باشند،  باور کردن جنجال رسانه‌ای مستلزم این است که از یک‌سو بپذیریم،   نیکولا سرکوزی می‌تواند به زبان انگلیسی تکلم کند،  و از سوی دیگر،  ‌ با اسرائیل‌پرستی و اسلام نوازی «راوی» سرشناس این داستان مضحک بیگانه باشیم!   در هر حال،   تبدیل‌شدن حکایات و روایات خاله‌شلخته‌های اسلام‌پرست غرب به تیتر اول کیهان جمکران،   آبشخور این رسانه باز هم بیشتر بر ملا ‌کرد.  حال ببینیم این جنجال رسانه‌ای را به چه دلیل به راه انداخته‌اند؟  برای آگاهی از دلیل این «افشاگری» نیم‌نگاهی به محافلی که در ینگه‌دنیا از این مزخرفات به عنوان ابزار تبلیغات سیاسی بهره‌برداری کرده‌اند کافی است.   

نخستین کسی که به این هیاهو وارد شد سناتور مک‌کین خودمان بود.   ایشان بی‌بی‌گوزک کذا را به عنوان واقعیت «مستند» گرفته و فرمودند،  «این»،  یعنی بادهوا موضع آمریکا را در برابر اسرائیل مشخص می‌کند!   حال که در ذهن سناتور مک‌کین،  «موضع» آمریکا در برابر اسرائیل روشن شده،   ببینیم موضع یانکی‌ها در برابر حکومت اسلامی چیست؟

با توجه به تمدید تحریم‌های اقتصادی ایران توسط باراک اوباما می‌توان گفت حاکمیت آمریکا برای حفظ منافع استعماری خود خواهان تقویت حکومت فرسودة اسلامی جمکران و گسترش دامنة تجارت زیرزمینی و بازار سیاه در منطقه است.   حکومت چادرسیاه برای تحقق چنین اهداف مقدسی بر ملت ایران تحمیل شده و دستگاه اوباما تمام تلاش خود را برای حفظ حکومت توحش به خرج داده و می‌دهد.   باراک اوباما که در ظاهر دست دوستی به جانب ملت ایران دراز کرده بود،   با تمدید تحریم‌های اقتصادی در واقع عشق و علاقه خود را به رهبر حکومت جمکران ابراز داشت.   اینچنین بود که علی‌خامنه‌ای،   جان دوباره یافت و از نو برای نبرد با آمریکا و اسرائیل قیام کرد و بنیاد ودرو ویلسون هم به سناتور «مارگلوف» جایزه داد.

به گزارش سایت فرانسه زبان نووستی،  ‌مورخ 9 نوامبر 2011،‌  بنیاد «ودرو ویلسون» با اهداء جایزه به سناتور مارگلوف،  از خدمات ایشان قدردانی کرد!   البته «خدمات» سناتور مارگلوف بی‌شمار و بسیار است و در این  وبلاگ «کوچک»  نگنجد.   خود سناتور مارگلوف هم عظمتی دارند؛   ایشان را از نزدیک ندیده‌اید!  حضور آن‌ها که سریال «میشل ستروگف» را دیده‌اند بگوئیم،  جناب سناتور فرستادة ویژة دیمیتری مددوف در امور آفریقا هستند و در واقع ویراست نوین «میشل ستروگف» به شمار می‌روند:  مأمور مخفی و دوست‌داشتنی و وفادار حضرت تزار.   به عبارت دیگر،   سناتور مارگلوف از رهروان راه حق و عدالت علوی هستند،  منتها از آنجا که پرسوناژ «عین اول» شیعیان در روسیه ناشناخته است،   در رسانه‌های آن دیار به ویژگی‌های «علوی» ایشان،   یعنی  شرکت فعال در «غزوات» اشاره نمی‌شود.   شاید در «راسیسکا غازیتا» بتوانیم با اوصاف میشل ستروگف هزارة سوم بهتر و بیشتر آشنا شویم.   واژة‌ «غازیتا» را از بخش عرب زبان نووستی «کش» رفته‌ایم و «ممکن است» با «غزوات» ارتباط داشته باشد.   عبارت معتبر و مستدل «ممکن است» نیز در گزارش آژانس بین‌المللی انرژی اتمی در مورد فعالیت‌های هسته‌ای ایران به کار گرفته شده و نشان می‌دهد که این گزارش،  همچون گزارش البرادعی در مورد عراق،  نه شکمی است و نه کشکی!

پس از اینکه خطوط اینترنتی «نظامی ـ امنیتی» اسرائیل برای مدتی فلج شد،‌   بلافاصله اهود اولمرت دوزاری‌اش افتاد و از ادبیات جنگ بر علیه ایران انتقاد فرمود.   سپس نوبت به «یوکی آمانو» رسید که با انتشار اسناد «مید این یو اس»،  خوشرقصی البرادعی را تکرار کند.  «یوکی» با شعار «ما اهل کوفه نیستیم،  حسین تنها بماند»،    ورق‌پاره‌هائی مشابه همان اسناد معتبری که دانشجویان پیرو خط امام در سفارت یانکی‌ها یافته بودند به نمایش گذارد و حکومت جمکران نیز برنامة نمایش اسناد را به اجرا در آورد.   خلاصه طویلة مک‌کارتی در سراسر جهان نمایش روحوضی به راه انداخته تا بتواند برای نجات اسرائیل و حکومت جمکران از استقرار صلح در منطقه ممانعت به عمل آورد. 

روند جنجال جهت توجیه جنگ‌افروزی چنین است.   ابتدا رویترز به نقل از اسناد «مبهم» آژانس می‌گوید،‌  ایران تا سال 2003،   یعنی در دوران «ممدیونسکو»،  در عرصة «نظامی ـ هسته‌ای» فعال بوده،  و «ممکن است» تا امروز هم به فعالیت خود ادامه داده باشد!   سپس آسوشیتدپرس با تکیه بر همین «ممکن است» می‌نویسد،   «معلوم است» که ایران جهت ساختن سلاح اتمی تمام امکانات لازم را در اختیار دارد.   اینجاست که شیمون‌پرز،   اتحادیة اروپا و یانکی‌ها طبل جنگ می‌نوازند و کیهان نیز به وجد آمده و می‌رقصد.   شیمون پرز راه حل مناسب را تهاجم به تأسیسات هسته‌ای ایران می‌داند و البته حق هم با «شمعون پرز» است؛   چنین عملی روند صلح را ابتر خواهد کرد و قبیلة «ئوفر» می‌تواند میزان فروش کالای قاچاق به حکومت جمکران را افزایش دهد.   خلاصه تهاجم نظامی،   طبق معمول هم مشکل اسرائیل و اربابان‌اش را در غرب حل خواهد کرد،   هم مرگ حکومت پوسیدة جمکران را به تعویق می‌اندازد و تمام مشکلات را از پیش پای شبکة تروریسم بین‌الملل برمی‌دارد.   به همین دلیل است که آژانس انرژی اتمی در وین یک گزارش «مبهم» منتشر می‌کند که همة محافل حامی ابهام و انسان‌ستیزی بتوانند از این «لاشة‌ متعفن» تغذیه کنند.    

سایت فارسی نووستی،   مورخ 9 نوامبر سالجاری به نقل از «رویترز» می‌نویسد:

«[...] ایران تا سال 2003 میلادی کارهائی در راستای ساختن سلاح هسته‌ای انجام می‌داد و ممکن است چنین فعالیتی امروز نیز وجود داشته باشد.»

بله عبارت ابهام‌آفرین «ممکن است» را دستکم نگیریم!   با تکیه بر همین ابهامات است که خبرگزاری آسوشیتدپرس «نتیجه» می‌گیرد که «معلوم شده» ایران «مخفیانه» همة اسناد و تجهیزات لازم را برای ساختن سلاح هسته‌ای به دست آورده و ...  و خلاصه آسوشیتدپرس تأکید می‌کند که حکومت جمکران در واقع یک قدرت هسته‌ای است:

«به گزارش آسوشیتدپرس [...]  معلوم می‌شود که ایران [...] تجهیزات [...] لازم برای ساختن سلاح هسته‌ای را به طور مخفیانه به دست آورده [...] چاشنی‌ها را آزمایش کرده [...] همچنین برای نصب کلاهک هسته‌ای در موشک میان برد شهباز ـ 3 کارهای تجربی ـ طراحی را به پیش برده [...]»

یاوه‌گوئی‌ رویترز،  آسوشیتدپرس و دیگر بوق‌های طویلة مک‌کارتی دلیل موجه دارد:  یافتن «راه حل» برای نجات دولت نتانیاهو در اسرائیل،   یعنی ممانعت از استقرار صلح در منطقه.   رجزخوانی‌های شیمون پرز در همین چارچوب قرار می‌گیرد.   «شمعون پرز» که جنگ 33 روزه را فراموش کرده در حالیکه «هوی، هوی‌کنان» می‌رقصید،  از تهاجم نظامی به تأسیسات هسته‌ای ایران سخن به میان ‌آورد،  ‌ ولی پیشنهادش چنان ابلهانه و مضحک بود، ‌ که حتی وزیر امور خارجة‌ آلمان هم نتوانست آنرا مورد تأئید قرار دهد.  کار بجائی رسید که «اهود اولمرت»،  یعنی بازندة جنگ 33 روزه نیز از بستر بیماری برخاست و از این «ادبیات» انتقاد به عمل آورد و... و تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل!  در این خرتوخر جنگی ناگهان «خبر» اصابت یک موشک به خاک اسرائیل منتشر شد و اهودباراک،   وزیر دفاع این کشور اعلام داشت،  «فعلاً قصد تهاجم نظامی به ایران نداریم!»

«جونم براتون بگه»،   در واقع دو محفل متفاوت با یک هدف مشخص یعنی حفظ و تقویت حکومت اسلامی در ایران زبان به تهدید گشوده‌اند چرا که یک محفل سوم نیز برای ایجاد «کردستان بزرگ» در سوریه فعال شده!   به همین دلیل به رهبر تبعیدی کردهای سوریه اجازة‌ بازگشت داده‌اند و همین امر کک به تنبان اتحادیة عرب و ترکیه انداخته.   و نیازی به توضیح نیست که بگوئیم دلیل «هل‌من‌مبارز» طلبی‌های کیهان جمکران چیست!

کیهان،   مورخ 8 نوامبر سالجاری در «یادداشت روز» خود،  تحت عنوان «آمريكا خوب خاك مي‌شود»،   به بازتولید پروپاگاند سازمان سیا در دوران نورانی آن وحشی بیابانی پرداخته و با اشاره به «جنگ نامتقارن» میان آمریکا و حکومت اسلامی ادعا می‌کند،   هر چه آمریکا به «حکومت الهی» ضربه  وارد می‌آورد،   «ما» قدرتمندتر می‌شدیم،  و طی جنگ با عراق،  8 ساله ره صد ساله رفتیم و سرانجام «روئین‌تن» شدیم:

«[...] تحريم‌هاي اقتصادي [...] انگيزه خلاقيت را بيشتر كرد [...]  ترورها [...] در خدمت تقدير الهي قرار گرفت تا ملت ايران به حقيقت تولا و تبرّا برسد و ماهيت دوستي اوليا [...] را بشناسد [...] طبل جنگ تحميلي كه نواخته شد،  ملت ما راهي را كه يك كشور ممكن است در يكصد سال هم نتواند بپيمايد،  در 8 سال طي كرد.   ترس جنگ ريخت و عزت لگدكوب شده [...] از زمان جنگ‌هاي ايران و روس و سپس جنگ هرات به روح جمعي ايراني بازگشت [...] اگر ملتي [...]‌ از اين ميدان‌هاي رزم سربلند بيرون آمد،  روئين تن نشده است؟»

بله «ترس از جنگ ریخت!»  مگر کشتار و ویرانی ترس دارد؟  به هیچ عنوان!   دلیلی دارد که  تفنگ‌فروش‌های غرب و جیره خواران‌شان در جمکران از جنگ هراس داشته باشند؛   زندگی ننگین اینان از جنگ و مرگ و ویرانی تأمین می‌شود.  محمد ایمانی،  نویسندة کیهان توضیح نمی‌دهد که طی راه یکصد ساله،   در 8 سال جنگ چه مفهومی می‌تواند داشته باشد.   پس متن شیوای ایشان،   یا بهتر بگوئیم پروپاگاند طویلة مک‌کارتی را تکمیل کرده و بگوئیم،   «حق» با محمد ایمانی،   قلم‌فروش کیهان است.  طی 8 سال جنگ استعماری،‌  تخریبی صد ساله بر ما ملت تحمیل شد.   نابودی شهرها،  صدها هزار کشته و زخمی و معلول و آواره،  گسترش اقتصاد بازار سیاه و ... و اینگونه بود که به «حقیقت» رسیدیم و به «ماهیت دوستی با اولیا» هم پی بردیم!

به قول آسوشیتدپرس «معلوم است» کیهان همواره از موهبت دوستی «اولیاء» برخوردار شده. دلیل هم اینکه رسانة مذکور،  همچون موسسة اطلاعات نوک حملة‌ تبلیغات استعمار بوده و هست.   برای درک این واقعیت تلخ نیازی نیست که راه دور برویم؛   سناریوی مضحک «ترور سفیر عربستان» و خفقان مقامات جمکران پیرامون عضویت «غلام شکوری» در سازمان مجاهدین خلق،  یا بهتر بگوئیم هم‌سوئی حکومت جمکران با پروپاگاند جنگ‌‌افروزان غرب که سپاه قدس را طراح ترور معرفی می‌کرد گویاتر از آن است که به تفسیر نیاز داشته باشد.   در وبلاگ «آلو و دبلوماسی» به سکوت بیشرمانة‌ مقامات «قلعة حیوانات» اشاره کردیم و گفتیم که زبان علی‌اکبر صالحی فقط زمانی «باز» شد که چین و روسیه با گزینة تهاجم نظامی به ایران مخالفت کردند.   اینجا بود که حضرات ناگهان دریافتند طراح فرضی ترور خیالی سفیر عربستان عضو سپاه قدس نیست!

البته به ادعای وزیر کربلائی دولت مهرورزی،  این اطلاعات نوین را «اینترپل» در اختیارشان گذاشته بود!   نمی‌دانستیم اینترپل اطلاعاتی دارد که سازمان سیا از آن بی‌خبر است!   و نفهمیدیم خفقان سیا چه دلیلی داشت و چرا  اینترپل زودتر از اینها اطلاعات‌اش را در اختیار مرده‌شویان قرار نداده بود!   شاید مسئولان دکان کذا هم می‌پنداشتند «ممکن است» با این سناریوی مسخره زمینة تهاجم نظامی به ایران را فراهم آورد!   ولی بعد «معلوم شد» کور خوانده بودند!  یادآور شویم جنجال پیرامون قدرت و عظمت «قاسم سلیمانی»،   فرماندة سپاه قدس توسط گاردین آغاز شد و در کیهان،   مورخ 8 مردادماه سالجاری نیز انعکاس «مناسب» یافت؛   در وبلاگ «سردار در سانفرانسیکو» محور اصلی این پروپاگاند ابله‌فریب را بررسی کرده‌ایم.   

از مطلب دور افتادیم،   بازگردیم به «میشل ستروگف» خودمان،   یعنی سناتور مارگلوف که در وصف نگنجند!   و اما حضور آن عزیزانی که سریال کذا را ندیده‌اند بگوئیم،  دچار توهم نشوید،   اهدای جایزة‌ وودرو ویلسون به میکائیل مارگلوف هیچ ارتباطی با مسائل لیبی ندارد! بنیاد «ودرو ویلسون» می‌خواست این جایزه را به پرزیدنت مهرورزی اهدا کند،   ولی «احمی» نیم ساعت کم ‌آورد؛   بخشکی شانس!

احمدی‌نژاد که شش سال است در جایگاه ریاست قوة مجریه حکومت جمکران نشسته،   و در مورد همة امور این جهان و آن جهان فراوان داد سخن داده،   پریروز شیون و زاری می‌کرد که اگر فقط نیم ساعت به او وقت بدهند،  چنین و چنان خواهد کرد.   سایت فارسی‌زبان نووستی،  ‌مورخ 17 آبان‌ماه سالجاری در «نگاهی به مطبوعات روسیه و ایران» به نقل از رسانه اینترنتی «روز» می‌نویسد:

«[...] رئیس دولت دهم [...] همچنین تهدید کرده است که اگر نیم ساعت به وی فرصت صحبت دهند،   قیمت سوراخ موش در تهران بالا خواهد رفت [...]»

باید پرسید،  «احمی» برای صحبت کردن از چه کسانی «فرصت» می‌خواهد؟   شاید از «چیل‌کات»،  سفیر جدید انگلستان!  هر چه باشد سفیرکبیر علیاحضرت با تقدیم استوارنامة خود به علی‌اکبر صالحی،   این فرد را در جایگاه ریاست دولت جمکران  قرار داده و هم او را بجای معاون احمدی‌نژاد به نشست شانگهای فرستاده‌،   در حالیکه پیشتر «حنازرچوبه»،  خبرگزاری رسمی جمکران از سفر رحیمی به نشست مذکور خبر داده بود!   بله،   کشتی بی‌لنگر همین حکومت جمکران باید باشد.   حکومتی که رئیس مجلس‌اش برای تأمین منافع انگلستان نقش وزیر امورخارجه را بر عهده گرفته،  و وزیر امور‌خارجه‌اش برای تأمین منافع یانکی‌ها به روسیه اعزام می‌شود،   در حالیکه رهبر و رئیس قوه‌مجریه‌اش در داخل مرزها به «جنگ زرگری» خود با آمریکا و اسرائیل و فساد مالی همچنان ادامه می‌دهند.   کاش ما هم یک «تزار» داشتیم که میشل ستروگف‌اش،  مثل سناتور «مارگلوف» بود؛  نه کژ می‌شد و نه مژ!


 











...










 



Share




دوشنبه، آبان ۱۶، ۱۳۹۰



آلو و دبلوماسی!
...


امسال در میعاد شوم 13 آبان‌ماه،   از یک‌سو پیوند «گروگانگیری» و اوباش «پیرو خط امام» با کاروان خردجال «اشغال وال‌ستریت» برملا شد،  و از سوی دیگر،  پتة کاخ سفید در پشتیبانی از تروریسم بر آب افتاد و نهایت امر،   در همین میعاد شوم نمایش روحوضی سازمان سیا پیرامون طرح ترور سفیر عربستان با افتادن آلو از دهان علی‌اکبر صالحی به نقطة پایان رسید.   

طفلک نیکولا سرکوزی!   به مصداق «چل‌پلشک آید و زن زاید و مهمان عزیز آید و ...!»  و میهمان عزیز هم کسی نبود جز همان باراک اوباما که در ظاهر برای شرکت در نشست گروه 20  از راه رسید!   ‌بله،  گفتیم در ظاهر!   با توجه به نتایج خیلی خیلی «مهم» نشست کذا،‌  باید بپذیریم که رئیس‌جمهور یانکی‌ها در واقع برای سیابازی و اجرای نمایش روحوضی به «کن» تشریف‌فرما شده بودند.   از حق نگذریم،   باراک اوباما استاد روحوضی است.   افسوس و صدافسوس که دیمیتری مدودف،  از تماشای هنرنمائی ایشان محروم ماند!   بله،  حضرت «صاحب زمان» شتابزده و بی‌سروصدا عطای نشست گروه 20 را به لقای‌اش بخشیده و قریة رویائی «کن» را ترک گفتند؛   دیوید کامرون نیز همچون امام غایب ناپدید شد،   از جمع توطئه‌گران «گوادالوپ» سرکوزی ماند و اوباما!    آنجلا مرکل را هم نادیده گرفتیم،  چرا که حجاب‌اش را رعایت نکرده بود!

باری نیکولا و باراک‌حسین تلاش کردند اسباب تفریح میهمانان «عزیز» را فراهم آورند.  پس به شهرداری «کن» رفته و در برابر دوربین‌ها‌ یک چشمه از هزاران «هنر» بدیع‌‌شان را به نمایش گذاردند.   اگر ارحام‌صدر که یادش گرامی باد،   نمایش نیکولا و اوباما را دیده بود،  حتماً می‌گفت «به،  به چه تیارتی‌اس !»   گویا عوام‌الناس در اصفهان،   تئاتر را «تیارت» می‌گفتند.  البته عوام پیش از «انقلاب» را می‌گوئیم؛  پس از «انقلاب‌شان» همه «حسینی» و شیفتة زوزه و روضه و مرثیه شدند،   تا آنجا که «مرضیه» را نیز «مرثیه» می‌خواندند.   شاید به همین «دلیل» خانم مرضیه به دفتر و دستک مجاهدین خلق پیوستند؛  برادر «مسعود رجوی» خیلی خوب روضة «امام حسین» می‌خواندند،   آدم حظ می‌کرد!   افسوس که هنوز طعم «اسلام رجوی» را نچشیده‌ایم و با توجه به اظهارات شیوای «دکتر» صالحی وزیر امور خارجة جمکران در مورد «غلام شکوری»،   گویا برنامة آیندة سازمان سیا استقرار حکومت «خوب» اسلام مجاهدین در ایران باشد.

آقای «دکتر» صالحی که طی جنجال یانکی‌ها پیرامون سناریوی مضحک «ترور سفیر عربستان» آلو در دهان داشتند،   ناگهان دل به دریا زده،   آلوی کذا را از دهان در آوردند و فرمودند،  «غلام شکوری،‌  با سپاه قدس ارتباطی ندارد؛  عضو سازمان مجاهدین خلق است!» شگفتا!   طی روزها بمباران رسانه‌ای غرب،   شکوری همچنان عضو سپاه قدس باقی مانده بود،  و حکومت جمکران هرگز به ارتباط اینفرد با گروه رجوی اشاره‌ای نمی‌کرد!   حال چه پیش آمده که وزیر امور خارجة حکومت مرده‌پرستان به یاد آورده «شکوری» کذا عضو سپاه قدس نیست؟!   

به فرض که وزیر امور خارجه از مسائل ‌اطلاع نداشته،   وزارت اطلاعات حکومت جمکران هم از ارتباط فرضی شکوری با گروه رجوی بی‌خبر بوده؟!   به این قماش پرسش‌های دردسرساز سینیور «لئون‌ پانه‌تا» می‌توانند پاسخ دهند.   ولی مسلم بدانیم اگر ایشان پس از سر کشیدن چند بطر «کیانتی» نطق‌شان باز شود،   یک گلوله دریافت خواهند داشت،   تا درس عبرتی باشد برای دیگران!

«جونم براتون بگه»،   در آستانة نشست گروه 20،   به مقامات حکومت «مستقل» جمکران اجازه دادند از تکه استخوان اهدائی ارباب برای نجات خود استفاده کرده و همة‌ کاسه کوزه‌ها را بر سر مجاهدین خلق بشکنند.   شاید برداشت ما اشتباه باشد،  چرا که از زدوبندهای پشت پرده بی‌خبریم.   ولی هر قدر اشتباه کرده باشیم،   در مورد خفقان مقامات جمکران،   و به ویژه سکوت سازمان سیا پیرامون عضویت فرضی «شکوری» در گروه رجوی هیچ اشتباهی در کار نیست!   اگر «وزارت ‌اطلاعات» جمکران  از اصل مطلب بیخبر بوده،  اربابان‌اش در سازمان سیا هم خبر نداشتند؟   این سازمان مقدس که از همه چیز آگاه است،   و مو لای درز اطلاعات‌ دقیق‌اش نمی‌رود،   چرا یکی از اعضای سازمان مجاهدین خلق را عضو «سپاه قدس» و طراح نقشة ترور سفیر عربستان معرفی می‌کند؟   مسلماً اینکار «دلیل» دارد!

حضرات در سازمان سیا می‌خواستند زمینه‌ای «مردم‌پسند» جهت تهاجم نظامی به ایران فراهم آورند و به همین دلیل جیره‌خواران‌شان در جمکران از رهبر گرفته تا اکبر،   روزها و روزها فقط به تکذیب شایعات یانکی‌ها اکتفا می‌کردند،  تا اگر ارباب قدم‌رنجه فرمود مزاحم عملیات ایشان در کشور نشوند.   ولی در نخستین روز نشست گروه 20،  دولت چین رسماً نسبت به هرگونه تهاجم نظامی به تأسیسات هسته‌ای ایران اولتیماتوم داد،  و این بود دلیل اصلی افتادن آلو از دهان صالحی!   

به ارادة قادر متعال،  پیش از نشست گروه 20،  و انتشار «خبر» اولتیماتوم چین،   علی‌اکبر صالحی،  وزیر «کربلائی ـ  عراقی» دولت مهرورزی از خواب‌گران بیدار شد.    بهتر بگوئیم پیش از نشست کذا،  در تاریخ ششم آبانماه سالجاری،  جبرئیل کربلائی را بیدار کرد و گفت،   «افسوس که دورة آلو طی شد،  وان تازه بهار جمکرانی دی شد... پس اقراء!»   و صالحی که «از بیخ عرب است» هر آنچه جبرئیل فرمود با قر فراوان قرائت کرد.   و اینگونه بود که قر و قمیش وزیر کربلائی مهرورزی حتی در سایت رادیوفردا نیز انعکاس یافت.

خلاصه به قول سایت عرب‌زبان نووستی،   مورخ اول نوامبر 2011،   «هذا التحول الرمزي»،  یعنی این است رمز تحول!   البته مطمئن نیستیم که این «ترجمه» درست باشد؛   اهمیتی هم ندارد،  ما که با عرب‌ها این حرف‌ها را نداریم!  اگر هم جسارت کرده و اعتراض نمایند آناً فرش بهارستانمونو ازشون پس می‌گیریم!   آنچه اهمیت دارد این است که عبارت مرموز مذکور را در مطلبی پیرامون عضویت فلسطین در یونسکو یافتیم،   و در این «خبر» عبارات نامفهوم فراوان آمده:

 «[...] تكون [...] فلسطين على خريطة العالم [...] على اسرائيل كفشل دبلوماسي[...]»

البته چندان هم نامفهوم نیست؛  «دبلوماسی» همان دیپلماسی باید باشد،   منتهی اعراب از آنجا که دهان‌شان در گرو سوسمار است نمی‌گویند «دیپلماسی!»   شما هم امتحان کنید،  خواهید دید که اگر سوسماری در دهان بگذارید بجای دیپلوماسی خواهید گفت،  «دبلوماسی!»  اصلاً بعضی‌ها  هنگام جویدن سوسمار در همین حد هم به زبان «الخارجه» تکلم نمی‌کنند!   با دهان پر از سوسمار تلفظ واژگانی که حروف «پ،  چ،  ژ، گ» داشته باشد غیرممکن می‌شود!   اگر چنین کاری امکان‌پذیر می‌بود،   جبرئیل هرگز به محمد نمی‌گفت «اقراء»،   می‌فرمود، «ال‌قر» را از صالحی بیاموز!   شاید گابریل اگر فرانسه زبان بود «قاف» را تلفظ نمی‌کرد و می‌گفت «اگراء!»  «هنر تلفظ» و به طور کلی «هنر» نزد ایرانیان است و بس!   مگر قواعد دستور زبان عرب سوسمارخور را نیاکان ما ننوشتند؟  چرا!   همة امور امپراطوری هم به دست نیاکان ما بود،   عرب‌ها فقط «خلافت» می‌کردند.   یعنی ورد می‌خواندند و به درگاه خداوند خونخوار و مهربان‌شان سجده می‌کردند.   همان کاری که علی‌خامنه‌ای و شرکاء 33 سال است انجام می‌دهند.   با این تفاوت که خداوند خونخوار قلعة‌ حیوانات در  لندن و واشنگتن نشسته و در فرانسه و آلمان و دیگر کشورهای مستقل به دکانداری مشغول است.   اما به دلائل نامعلوم که چندان هم نامعلوم نیست،   دکان الهی به ویژه در افغانستان بسیار کساد شده.

هر کس جیره و مواجب‌اش را از تریاک و هروئین و حشیش دریافت کرده،  ‌چند متلک هم نثار حمید کرزای می‌کند،   تا از یک‌سو به مأموریت خود در افغانستان پایان دهد و از سوی دیگر احترامات فائقة پنتاگون را به کرزای به اثبات رساند.   اعتراض جنجالی ژنرال «فولر» به کرزای و اخراج فولر توسط ژنرال «آلن» در همین راستا می‌تواند بررسی شود.   بله،   در پی نزدیک شدن چین به هند،  پاکستان نیز ناچار شده دست از شاخ و شانه کشیدن برای هندی‌ها بردارد و ... و خلاصه هوا بس ناجوانمردانه پس است،   از اینرو یانکی‌ها چارچنگولی به دم فرانسه چسبیده‌اند.  

این بود دلیل ناز و کرشمة سرکوزی برای اوباما،   و بنده نوازی رئیس‌جمهور یانکی‌ها در شهرداری کن.   اوباما از کارآمد بودن سرکوزی تعریف می‌کرد،   سرکوزی هم مجیز اوباما را می‌گفت،  جالب‌ اینکه هر دو «حق» داشتند!  برنامة براندازی‌شان در سوریه ناکام مانده،‌  اما اوباما بیدی نیست که از این بادها بلرزد!   باراک حسین که به مزمزه کردن خون لیبیائی‌ها مشغول است، ‌ می‌خواهد با طعم خون سوری‌ها نیز آشنا شود؛  «حق» مسلم ایشان است! جایزه صلح نوبل را بی‌دلیل به کسی نمی‌دهند.   از اینرو کاخ سفید آشکارا به تشویق شورشیان مسلح پرداخته.   به گزارش فیگارو،  مورخ 4 نوامبر 2011،  در پی اعلام عفو عمومی در سوریه،   سخنگوی کاخ سفید شورشیان مسلح را به مقاومت دعوت کرد!

کدام دولت از تروریسم حمایت می‌کند؟   برای پاسخ به این پرسش نیازی نداریم تاریخ معاصر ایران را ورق بزنیم،   کافی است به عملکرد آمریکا در «سوریه» نگاه کنیم.  گاوچران‌ها و متحدان‌شان در اروپا که دهه‌هاست «حقوق بشر» را به ابزار تاراج ملت‌ها تبدیل کرده‌اند،   جز براندازی در سوریه هیچ هدفی دنبال نمی‌کنند.   به عنوان نمونه،  پس از اعلام «عفو عمومی» توسط دولت سوریه،   کاخ سفید رسماً به شورشیان مسلح که تظاهرات‌شان خیلی خیلی «مسالمت‌آمیز» است،   «نصیحت» کرد که «دولت دروغ می‌گوید،  سلاح‌های‌تان را به زمین نگذارید!»   تقارن زمانی این نصایح صلح‌آمیز با به راه انداختن کاروان‌های خردجال 13 آبان در جمکران تعجب ندارد!   

برای یانکی‌ها 13 آبان‌ماه روز فرخنده‌ای است.   47 سال پیش در چنین روزی بود که وحشی بیابانی معروف را در راستای برنامه «رهبرسازی» به ترکیه فرستادند.   سپس «خردجال» را از ترکیه به عراق بردند.   «بی‌بی‌سی» و شرکاء برای تبدیل زباله به «رهبر کبیر انقلاب» پانزده ‌سال شیپور زدند،   و نهایت امر در تاریخ 13 آبان‌ماه 1357 بود که صدای «انقلاب‌شان» به گوش اعلیحضرت رسید و ... و زمانیکه با کودتای ژنرال هویزر «انقلاب‌شان» پیروز شد،   مصلحت خویش در آن دیدند که با یک انقلاب دیگر راه را برای ورود مافیای هولیوود به کاخ سفید هموار سازند.   

اینچنین بود که یکسال پس از سخنرانی تاریخی اعلیحضرت،   با چراغ سبز آمریکا «انقلاب» دیگری به وقوع پیوست؛   لات و اوباش ساواک سفارت یانکی‌ها را در تهران اشغال فرمودند تا دولت آمریکا بتواند با تحمیل تحریم‌های اقتصادی،   دامنة سرکوب ایرانیان را هر چه بیشتر گسترش دهد و از کشورمان به عنوان سکوی پرش به دیگر کشورهای منطقه استفاده کند.   پس از ملت ایران،  نخستین قربانیان این سیاست،   عراقی‌ها و افغان‌ها بودند.

بله گروگان‌گیری برای گاوچران‌ها «فواید» بسیار داشت!   بی‌دلیل نبود که از زبان خمینی دجال این عملیات ضدایرانی «انقلاب دوم» لقب گرفت،   و هنوز که هنوز است برای گرامیداشت همین «انقلاب دوم» کاروان خردجال به راه می‌اندازند.   خوشبختانه امسال حداقل پیوند مستقیم سیرک 13 آبان با سیابازی «وال ستریت را اشغال کنیم» آشکار شد.   

«فارص نیوض»،   مورخ 11 آبان‌ماه سالجاری با انتشار «بیانیة شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی» تحت عنوان «امروز طنین پیام13 آبان از قلب دنیای سرمایه‌داری به گوش می‌رسد» نشان داد که ریشة رخدادهای شوم 13 آبان‌ماه کشورمان در همان «قلب» دنیای سرمایه‌داری می‌باید جستجو شود.   البته ما می‌دانستیم که گاوچران‌ها در سیزدهمین روز ماه آبان پیام می‌فرستند!   آخرین مورد ارسال پیام اینان تظاهرات «خودجوش» دارودستة موسوی جلاد در تهران بود که با عدم استقبال مردم هم روبرو شد؛   هرچند حزب توده و وابستگان‌اش همچنان بر تظاهرات «میلیونی» تأکید دارند،  بگذریم.   

شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی با اشاره به «رخدادهای» 13 آبان‌ماه به این نتیجه رسیده که این میعاد استعماری «یوم‌الله» است!   و البته حق دارد چراکه الله اینان در لندن و واشنگتن نشسته،   در نتیجه هر حرکتی در مسیر سیاست‌ آنگلوساکسون‌ها،  طبیعتاً گام برداشتن در راه خدا خواهد بود.   از اینرو در بیانیة کذا،  هویت ملی حذف شده،‌  و آزادگی در ترادف با بندگی و حقارت قرار گرفته،   و زمینه سازی برای استعمار نیز مبارزه با استعمار خوانده شده.   خلاصه تنور واژگون‌نمائی گرم و داغ است.  

در بیانیة سرشار از بلاهت شورای تبلیغات اسلامی به «تأثیر شگرف» تحرکات ایران‌ستیز اسلام‌گرایان اشاره شده،   بدون اینکه مشخص شود این تأثیرات مثبت بوده یا منفی.  مسلم است که هر حرکتی پیامدی دارد و اثری برجای می‌گذارد،  ولی «حرکت» به خودی خود سازنده نیست.   می‌تواند همچون حرکت «انقلابی» ایران مخرب هم باشد و همین تخریب کارساز سیاست استعمار بوده،  هست و خواهد بود:   

«[...] شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی [اعلام داشت]  یوم‌الله 13 آبان،   بر تاریخ معاصر ایران و [...]  حتی [...] نهضت‌های آزادی‌خواه [...] جهان [...] به ویژه در مقطع زمانی اخیر [...]‌ و مبارزه با ظلم و طاغوت تأثیراتی عمیق [...] داشته [...]»

همچنانکه می‌بینیم بیانیة کذا جز شعار پوچ و مبهم هیچ نیست.   اوضاع اسف‌بار کشورمان به کنار،   شرایط تونس و به ویژه لیبی شاهدی است براین مدعا که «تظاهرات مردمی» با شعارهای گنگ و انسان‌ستیز فقط فاجعه می‌آفریند.   و این است دلیل فوران شعارهای پوچ،  از قماش «وال ستریت را اشغال کنیم» و غیره.   هدف از اشغال وال‌ستریت چیست و پیامدهای این عمل چه خواهد بود؟   از همه مهمتر،   اشغال وال‌ستریت برای مردم آمریکا چه منفعتی می‌تواند داشته باشد؟   گویا اهمیتی ندارد؛  این شعار پوچ از یک‌سو،  همچون سراب برای تشنه‌،  فریبنده است و از سوی دیگر «تازگی» هم دارد!   تاکنون در تاریخ ایالات متحد به «اشغال» وال‌ستریت اشاره نشده بود!   

ولی چه بگوئیم از سیرک 13 آبان که هم تکراری و کسالت‌آور شده و هم ایرانیان پیامدهای شوم آن را بخوبی می‌شناسند.  در واقع بیانیة بیشرمانة‌ شورای تبلیغات اسلامی برای هر ایرانی میهن‌دوستی مهوع است.   این بیانیه اظهارات مبتذل و ابلهانة خمینی را که در راستای سیاست رهبرسازی ایراد شد و به تبعید وی انجامید،   افتخار ملت ایران دانسته،   و از تهاجم اوباش ساواک به اماکن دولتی و همچنین اشغال سفارت آمریکا در تهران تجلیل به عمل آورده.  در همین بیانیه از روح‌الله خمینی به عنوان «بزرگ مرجع جهان تشیع»‌ یاد شده.   بر اساس جفنگیات کذا گویا ایشان را به جرم «دفاع از کرامت انسانی» و «استقلال ایران» به ترکیه تبعید کرده بودند!  شاهد بودیم که وقتی ایشان بازگشتند بر سر کرامت انسانی و استقلال چه آمد!   به هر حال،  خارج از این دروغ‌های شاخدار،‌  ملت ایران می‌باید بپذیرد که در تاریخ 13 آبان‌ماه سال 1357 دانش‌آموزان در برابر در ورودی دانشگاه تهران به «شهادت» رسیده‌اند!   خلاصه،  گزافه‌گوئی و دروغ‌پردازی و بی‌بی‌گوزک‌بافی نیازمند استدلال منطقی نیست،   ذهن علیل و زورپرست کفایت می‌کند:

«[...] یوم‌الله13 آبان [...] روز ملی مبارزه با استکبار جهانی و [...] نقطه پیوند برگ‌های زرینی از تاریخ آزادگی [...] ملت سربلند ایران است [...]  13 آبان؛   سالروز تبعید رهبر کبیر انقلاب اسلامی و بزرگ مرجع جهان تشیع،  حضرت امام‌خمینی [...] به ترکیه [...] است [...]  13 آبان؛  سالروز بزرگداشت شهادت دانش‌آموزان معترض به ظلم و ستم [...] دربار ستم‌شاهی [...] است که [...] توسط گارد دژخیمان رژیم [...] در مقابل درب اصلی دانشگاه تهران در سال 1357[...] به خاک و خون کشیده شدند [...]»

شورای کذا هذیان‌گوئی را به اوج رسانده؛   خوب است ما در محل حضور داشتیم و شاهد عملیات پرافتخار لباس‌شخصی‌های ساواک بودیم،  در غیراینصورت این مزخرفات را به عنوان رخداد تاریخی می‌پذیرفتیم.   پس بررسی هذیانات ساواک را در همینجا به پایان می‌بریم و باز می‌گردیم به فرانسه تا بپردازیم به یوم الله 13 آبان در ولایت «کن»!   

همانجا که هزاران سال است ژیل ژاکوب فستیوال به راه می‌اندازد و اسلام خوب می‌فروشد.   در مراسم شهر فرنگ،   مرشد و بچه مرشد در شهرداری کن نشسته و قربان صدقة یکدیگر می‌رفتند.  البته این نمایش بیشتر به معرکة لوطی و عنتر ‌شباهت داشت.    لوطی از  وظیفه‌شناسی عتنرش تعریف می‌کرد و عنتر بجای کف زدن زبان به ستایش از لوطی ‌گشوده بود.   در چنین روز فرخنده‌ای تصویر «خانوادگی» نیکولا سرکوزی زینت‌بخش کیوسک‌روزنامه فروشی‌های پاریس شده،   و بس چشم‌نواز بود:   نیکولا و بانو با یک کالسکه.   بالای تصویر این خانوادة خوشبخت،   به نقل از برنادت شیراک،   همسر رئیس جمهور سابق فرانسه نوشته بودند،  «این تولد بر سرنوشت فرانسه تأثیر می‌گذارد.»   از شما چه پنهان دلم برای فرانسه خیلی سوخت؛   بیچاره کشوری  که سرنوشت‌اش را زایمان یک زن 44 ساله  رقم زند!   و بیچاره‌تر آن‌ها که پس از شرکت در نشست گروه 20 ناچار شدند در مراسم  افتتاح خط لولة «نورد ستریم»  ـ  جریان شمال ـ  حضور یابند!   و اما از همه بیچاره‌تر همان کربلائی صالحی خودمان است که با رد عضویت شکوری در سپاه قدس ناچار شده سیرک ارباب را تعطیل کند.  بله این است «دبلوماسی آلو!»     












...












Share