پنجشنبه، اسفند ۱۹، ۱۳۸۹


سه نقطه و مارس!
...

کنار رفتن اکبر رفسنجانی از صحنة سیاست ایران به دلیل تغییراتی است که بر سیاست فرانسه تحمیل شده و نیکولا سرکوزی هم که به تخریب روز 8 مارس همت گماشت، از امواج خروشان این تغییرات در امان نخواهد ماند. مسافرت جوزف بایدن، معاون اوباما به مسکو پیامد همین تحولات سیاسی است.

مژده به اهالی مرزپرگهر! روز 8 مارس 2011، نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل برای ارتقاء دمکراسی در کشورهای عرب اعلام آمادگی کرد! ایشان فرمودند، «ما برای استقرار دمکراسی در منطقه آمادة ارائة کمک‌های مالی هستیم!» با تکیه بر این «اظهارات»، از این پس جیره‌خواران لندن و واشنگتن در کشورهای منطقه خواهند توانست همة مدافعان دمکراسی را به «طرفداری از رژیم اشغالگر قدس» و «خیانت به آرمان فلسطین»‌ متهم کنند. بله، «خنجر از پشت زدن» مصداق بارز اظهارات مزورانة بنیامین نتان‌یاهوست که می‌خواهد سر همة طرفداران دمکراسی را در کشورهای مسلمان‌نشین زیر آب کرده، از همین آب کرة فراوان هم بگیرد! البته چنین معجزاتی بدون «عصای موسی»، یعنی بدون «ارتش ناتو» محقق نخواهد شد و عصای کذا را خداوند در دست ‌اهودباراک، وزیر دفاع اسرائیل گذاشته. ایشان نیز در تاریخ 8 مارس سالجاری، شیون‌کنان به دامان آمریکا آویخته و گفتند، همة حکومت‌های منطقه دارد اسلامی می‌شود، به دادمان برسید، ممکن است مصر و اردن هم به صورت یکجانبه پیمان صلح را لغو کنند! ما در محاصرة «دشمن» قرار می‌گیریم، تفنگ نداریم، بیچاره شدیم، یا امام غریب! لطفاً بودجة نظامی امت اسرائیل را 20 میلیارد دلار افزایش دهید!

ناگفته نماند که بلبل‌زبانی‌های نتان‌یاهو و اهود باراک پس از ورود آلن ژوپه به مصر آغاز شد. «مسیو» ژوپه پس از ورود به قاهره و ملاقات با اعضای اخوان‌المسلمین، از «اسلام لیبرال» سخن به میان آورده و تلویحاً خواهان استقرار یک حکومت اسلامی در مصر شدند. این است نتایج «مذاکرات» آلن ژوپه با ویلیام هیگ در لندن. به عبارت دیگر خواست اتحادیة اروپا، استقرار حکومت اسلامی در مصر است، و این خواسته‌ها به طور غیرمستقیم و از زبان اخوان‌المسلمین، جیره‌خواران سنتی بریتانیا پخش می‌شود. شبیخون اخیر به مسیحیان مصر «پیامد» همین سیاست اسلام‌نواز بود. سیاستی که به دلیل مواضع پنتاگون در لیبی به افلاس افتاده.

طرح اروپا و حزب دمکرات آمریکا برای تحمیل ممنوعیت پرواز در آسمان لیبی با مخالفت صریح پنتاگون روبرو شد! در پی مذاکرات هیگ با ژوپه، رسانه‌های اروپا به طبل زدن برای ممنوعیت پرواز در لیبی مشغول شدند. سپس وزرای امور خارجة بریتانیا و فرانسه شورای امنیت را به بررسی طرح مذکور فرا خواندند و ... و بی‌دلیل نیست که تمام رسانه‌های حکومت جمکران هم‌صدا با اتحادیة عرب، شورای کشورهای اسلامی، و ... و خصوصاً خانم هیلاری کلینتن از این پیشنهاد سرشار از نبوغ حمایت به عمل آوردند. اما اشکال اینجاست که حزب دمکرات آمریکا نمی‌تواند به این میدان وارد شود، چرا که در اینمورد تصمیم با وزارت دفاع است.

به گزارش سایت فرانسه زبان نووستی، مورخ 8 مارس 2011، هفتة‌ گذشته رابرت گیتس، وزیر دفاع ایالات متحد مجموعه بیانات پیرامون طرح ممنوعیت پرواز را «وراجی‌های بیهوده» خواند. نووستی می‌افزاید، طی یک نشست مطبوعاتی، وزیر دفاع ایالات متحد اعلام داشت پیرامون بحران لیبی، پنتاگون برای دولت اوباما طرح‌های متعددی دارد، ولی عملیات نظامی مستلزم حمایت بین‌المللی است. همزمان، یعنی در تاریخ 8 مارس سالجاری، سوزان رایس، نمایندة آمریکا در سازمان ملل متحد نیز از تهاجم نظامی به لیبی سخن به میان آورده گفت، در اینمورد به رایزنی با ناتو مشغول‌ایم! همچنین دیوید کامرون، نخست وزیر بشردوست و دوست داشتنی بریتانیا نیز فرمودند،‌ «گزینة دخالت نظامی بر ضد رژیم قذافی منتفی نیست» و خلاصه امسال، طی روز جهانی زن، شاهد بودیم که «همه» برای «نبرد با دیکتاتور» اعلام آمادگی ‌کردند.

«جونم براتون بگه»، در آستانة 8 مارس 2011، نفس‌کش‌طلبی، ژاژبافی و پریشان‌گوئی در سراسر جهان رونق یافت و از این منظر 8 مارس امسال به 8 مارس 1979 بس شباهت دارد! با این تفاوت که در سال 1979،‌ فقط امام روشن‌ضمیر میرحسین موسوی و دیگر اوباش انقلابی جمکران ژاژبافی می‌کردند، حال آنکه امسال، اربابان‌شان در لندن و واشنگتن به هم‌سرائی با نوکران‌شان مشغول شده، و خلاصه پتة‌ همه بر آب افتاده. به همین دلیل است که در کمال تأسف داستان شورانگیز زندانی شدن موسوی و کروبی در «زندان حشمتیه» به پایان رسید! خیلی حیف شد! تازه برای اون کره‌ها، یعنی همان کره‌دوغی‌های جاودان، مقداری «کرپ» و «نان روغنی» مجازی دست‌وپا کرده بودیم! به مناسبت جشن غیرمذهبی «ماسلنیتسا» در روسیه، و جشن نان‌روغنی در افغانستان، سایت فارسی زبان نووستی، چند گزارش‌ همراه با تصویر روی شبکه گذاشته بود! اما از شما چه پنهان، هیچکدام طعم «نان‌ دهاتی» خودمان را نداشت! این نان عزیز و لذیذ و مامانی را هر سال با همان کره‌های محبوب و فریبنده از دهات برای‌مان می‌آوردند.

البته این داستان به دوران پیش از انقلاب شاه و ملت باز می‌گردد؛ آنروزها که هنوز «رعایای ما» به افلاس «انقلاب سفید» گرفتار نشده و هنوز «رادیو» استفاده از واژة‌ «رعیت» را ممنوع نکرده بود! در نتیجه رعایای ما هنوز «روستائی» به شمار نمی‌رفتند و فرزندان‌شان را برای خدمتکاری در خانه‌ها یا بیگاری در کارخانه‌های مونتاژ غرب به شهر نمی‌فرستادند. رعایای ما نه تنها برای گدائی به شهر نمی‌آمدند؛ که دست‌شان پر بود و نیازی نداشتند زبان به مدح و ستایش ارباب بگشایند. اینان با ادب و صراحت سخن می‌گفتند. ارتباط‌شان با ما دوسویه، هر چند «سنتی» بود. ما جویای اوضاع ده و حال و احوال خانواده و رعایای دیگر می‌شدیم، آن‌ها هم متقابلاً حال و احوال ما را می‌پرسیدند و ... و خلاصه تنها تفاوت رعایای ما با ما، خاستگاه اجتماعی و نوع پوشش‌ بود. البته نویسندة این وبلاگ بر فروپاشی نظم فئودال افسوس نمی‌خورد؛ تأسف ما این است که این نظم را نه روند رشد جامعة ایران، که روند رشد منافع استعمار در کشورمان بر هم زد. فرایندی که ابتدا با سرکوب جنبش مشروطه آغاز شد و سپس تولید و پرورش «آخوند ضد استبداد» آنرا تکمیل کرد! نتیجة این سیاست توحش‌پرور سرازیر شدن سیل کودکان گرسنة روستائی به شهر بود.

ناگهان ده‌ها، صدها و هزاران کودک را برای کار به شهر فرستادند. رعایای ما هم از این روند شوم در امان نماندند. آن‌ها که روزی شاد و سرفراز، با دست پر به خانة ارباب می‌آمدند و هدایای‌شان ارباب را شرمنده می‌کرد، سرافکنده و دست‌خالی کودکان خردسال‌شان را برای بردگی به خانة ما آوردند. در میان این بردگان خردسال، سه برادر را خوب به یاد دارم؛ بزرگترین‌شان، اسمعیل، 12 سال داشت و کوچکترین‌شان، خداداد، 7 ساله بود. قرار شد خداداد فقط در گلخانه به باغبان کمک کند. از روزی که خداداد به تهران آمد در سکوت فرو رفت؛ مدت دو سال هر چه به او ‌گفتند انجام ‌داد، ولی با هیچکس حرف نمی‌زد، حتی با دو برادرش. خلاصه فروپاشی نظام ارباب و رعیتی به صورتی که در ایران پیش آمد، نه برای ارباب مفید بود و نه برای رعیت. با این وجود شاید نمونة خداداد در مقایسه با مصائب دیگران، یعنی رعایای شبه ارباب‌ها کمتر غم‌انگیز باشد.

در مورد شیوة تولید فئودال یعنی نظام ارباب و رعیتی به ویژه در ایران فراوان گفته‌اند؛ ولی هیچکس هرگز نگفت که در کشور ایران گروهی «شبه‌ارباب» هم وجود داشت. این گروه در بهترین حالت از چوبدارهای «ارباب» تشکیل شده و هیچ پیوندی با زمین و رعیت نداشتند. در نتیجه به محض «الغاء رژیم ارباب و رعیتی» چوبدارهای سابق به اخراج رعایا پرداختند تا زمین‌های‌شان تقسیم نشود. یکی از مستخدمین سابق صمصام‌السلطنه بختیاری ـ از او نام نمی‌برم، چرا که وبلاگ‌ام کثیف می‌شود ـ به این نتیجه رسید که بهترین راه برای اخراج رعایا، ویران کردن خانه‌های‌شان است. این جانور وحشی برای تخریب خانه‌های روستائیان چند بولدوزر را برای شبیخون به محل آورد؛ و این عملیات چند کشته و زخمی هم بر جای گذاشت، اما هیچ کس مزاحم پیشخدمت سابق صمصام نشد؛ ماجرای این جنایت فجیع را بارها و بارها شنیدم؛ آخرین بار از زبان پ. صمصام بختیار بود.

از این داستان‌های فئودال فراوان می‌دانم. البته آنروزها که خداداد در سکوت غرق شده بود، نویسندة این وبلاگ ابعاد فاجعه را درک نمی‌کرد؛ دلیل هم روشن است! متأسفانه برخلاف «12 عین» شیعیان و اهل بیت‌شان، ما از بدو تولد نابغه نبودیم! بعدها، یعنی وقتی کره‌دوغی را از دست دادیم، خیلی خیلی نابغه شدیم! البته خارج از کره دوغی و نان خشک‌ دهاتی که روی‌اش سیاه دانه و سبزی‌های معطر داشت، فرآورده‌های دیگری نیز به نبوغ سرشار ما کمک کرد؛ از آنجمله است نوعی ماست و نوعی پنیر که در کوزه‌های سفالی درست می‌کردند و نام‌ هیچکدام را نمی‌نویسیم! چرا که همین روزهاست که «مستر» طاهری در رادیوفردا بنویسند، «برخی از مخالفان محمدرضا شاه که کره‌دوغی و نان دهاتی می‌خوردند، اسدالله علم را مسئول قتل سپهبد رزم‌آرا می‌دانند!» بله، برای برچسب زدن و شایعه پراکنی چه بهتر از نان و کره‌دوغی و اینجور چیزها!

به عنوان نمونه همین «جشن نان روغنی در افغانستان» برای شایعه‌پراکنی بسیار مناسب است. می‌توان گفت از آنجا که به سردار نجار از این نان‌روغنی‌ها تعارف نکردند، با حضور آمریکا در افغانستان مخالفت کرده! یا اینکه پسرعموی کرزای به همین دلیل به افتخار شهادت نائل آمده! بین خودمان بماند، سازمان ناتو، پسر عموی کرزای را به عنوان گوسفند پیش پای جوزف بایدن قربانی کرد، تا ارادت خود را به یانکی‌ها به اثبات برساند؛ ‌ هیچ اشتباهی در کار نبوده! مطمئن باشیم اگر ناتو به اشتباه ایشان را کشته بود، ‌ مسلماً عذر خواهی می‌کرد؛ این سازمان خیلی مودب و دوست داشتنی است! غیرنظامیان افغان را مثل برگ خزان به زمین می‌ریزد، بعد هم می‌گوید، ببخشید! خانه‌ها و شهرها را ویران می‌کند، بعد ابراز تأسف می‌فرماید. اما همین ناتو، عامداً کشور افغانستان را به مرکز تولید و توزیع موادمخدر تبدیل کرده و هرگز از جنایت خود ابراز ندامت نکرده و نخواهد کرد. در افغانستان همة کارهای ناشایست توسط «طالبان» صورت می‌گیرد، نه توسط سازمان ناتو! پس برویم به سراغ جشن نان‌روغنی و امر مهم «خوراکی‌ها» در افغانستان.

بله، غذاهای افغانستان از غذاهای ایرانی به مراتب خوشمزه‌تر است. پیش از کودتای 22 بهمن، سفارت ایران در افغانستان آشپز ایرانی استخدام نکرده بود، یک آشپز افغان داشتند که غذاهای ایرانی، به ویژه لوبیاپلو را خیلی بهتر از بهترین آشپزهای ایرانی‌ درست می‌کرد؛ کاش امروز اینجا بود و برای‌مان کره‌دوغی می‌پخت! این مختصر را گفتیم تا جوان‌ترها بدانند در ایران چه می‌گذشت و بهترین غذاهای ایرانی را در افغانستان می‌پختند. اما یک وقت فکر نکنید آشپزهای فرانسوی خوب نیستند و ممکن است دستپخت‌شان باعث مرگ «ژاک شیراک» شود! به هیچ عنوان چنین نیست.

بهترین آشپزهای فرانسه در حزب سوسیالیست به ستایش رهبر فاشیست‌های فرانسه نشسته‌اند. نمونه‌اش، همین «رولان دوما»، وزیر امور خارجة ابدمدت دوران فرانسوا میتران است. اینحضرت آنقدر برای صرف چلوکباب و تماشای پرسپولیس ـ تیم فوتبال را نمی‌گویم، تخت جمشید را می‌گویم ـ به ایران رفت که آشپز زبردستی از آب در آمد و دریافت که با فاشیسم می‌توان غذاهای خیلی خوب طبخ کرد.

به گزارش خبرگزاری‌ها، روز گذشته یعنی روز 8 مارس 2011، وزیرامور خارجة اسبق فرانسه فرمود، «مارین لوپن» خیلی خوش‌فکر است! هیچ خنده ندارد! مگر «مارین لوپن» از خامنه‌ای کمتر است؟ مگر به ادعای بنگاه نشر آثار مبتذل مقام معظم رهبری در «مهرنیوز»، طالقانی نوین از این «سید خوش‌فکر» ستایش نکرده بود؟ شوخی نمی‌کنیم! در مقایسه با امثال خامنه‌ای، رهبر فاشیست‌های فرانسه «برتراند راسل» است! به ویژه که «مارین لوپن» ناچار شده دکان یهودستیزی پاپاجان را تعطیل کند و به دفاع از لائیسیته و دمکراسی برخیزد. این است دلیل «قیام» نیکولا سرکوزی برای تخریب روز جهانی زن؛ حضرات به دلیل افلاس فرماندة ناتو، مواضع‌شان متزلزل شده.

به عنوان نمونه در اسرائیل، نتانیاهو می‌گوید، «آی! پول می‌دیم، در کشورهای منطقه دمکراسی می‌خریم»، در حالیکه وزیر دفاع کابینة ایشان برای 20 میلیارد دلار افزایش بودجة نظامی کنار دیوار ندبه چمباتمه زده های‌های گریه می‌کند! گویا پولی که قرار است بنیامین نتانیاهو برای استقرار دمکراسی فرضی در کشورهای منطقه خرج کند در قالب بمب و موشک از ینگه دنیا وارد خواهد شد؛ می‌دانیم که حاکمیت اسرائیل شیفتة استقرار دمکراسی در منطقه است و هیچ سروسری هم با «تروریست ـ مسلمان‌های» حماس نداشته و ندارد! دولت اسرائیل فقط عاجزانه تقاضا می‌کند دمکراسی در منطقه استقرار یابد! در اینصورت می‌باید ببینیم این دولت نازنازی چگونه می‌تواند برنامة شهرک‌سازی را ادامه دهد؟ خلاصه همانقدر که نتانیاهو به استقرار دمکراسی در منطقه تمایل دارد نیکولا سرکوزی هم طرفدار حق و حقوق زن شده! در ضمن رادیوفردا، به مناسبت 8 مارس دو چادرسیاه زن‌ستیز را به عنوان «زن» به ما معرفی می‌کند. خلاصه اسلام‌نوازان جهان از آش‌پرست‌ و آش‌پسند همچون موریانه به جان 8 مارس افتاده و به جویدن مشغول‌اند.

برای تخریب روز جهانی زن چندین راه ابله‌فریب و مشخص وجود دارد؛ نخست جایگزین کردن آن با روزهای دینی و بومی. به یاد داریم که این روند مقدس با جنجال آش‌فروش‌ها در یک 22 خرداد آغاز شد و با مداحی کنیزکان مطبخی ساکن فرنگ در هم‌آمیخت. و چون علیرغم اهداء جوائز رایگان به سردمداران این گروه شوم، تلاش‌های آخوندپسندان خاج پرست برای گرم کردن تنور «خواهران» بی‌نتیجه ماند، ‌ همین گروه شوم به همراه «براداران» باهدف «پوچاندن» میعاد 8 مارس، برای سیاسی کردن آن، یعنی تهی کردن روز جهانی زن از مفهوم واقعی‌اش به معرکه‌گیری پرداخت. ولی می‌باید اذعان داشت که ناشیانه‌ترین تحرکات برای تخریب روز زن از سوی شخص نیکولا سرکوزی صورت پذیرفت.

رئیس جمهور فرانسه فرموده‌اند، مگر بقیة روزهای سال «روز مرد» است که فقط 8 مارس را به زنان اختصاص داده‌اند، همه روزهای سال به زن تعلق دارد! انسان با شنیدن این جفنگیات به یاد سخنرانی‌های خمینی و وزرای دربار شاهنشاهی می‌افتد؛ به یاد آخوند قرائتی و ماچه‌شیخ‌های جهان اسلام هم می‌افتد! آن‌ها که با توسل به اغراق و گزافه می‌خواهند روز 8 مارس را بپوچانند.

به گزارش فیگارو، مورخ 8 مارس سالجاری، سرکوزی می‌گوید، اصل و اساس این است که برای زنان «شغل» ایجاد کنیم! البته ایشان نوع شغل کذا را مشخص نکرده‌اند، چرا که هیچ تفاوتی نمی‌کند! نیکولا سرکوزی نیز مانند آش‌پرست‌ها، «حضور زن» در بازارکار را بجای حقوق انسانی زن در جامعه نشانده:‌ ‌

«[...]همة زنان می‌خواهند کار کنند [...] می‌خواهند مستقل باشند. [خواست همه برای دختر و پسرشان یکسان است]»


مواظب باشید از شدت خنده از صندلی به زمین نیفتید. البته افکارعمومی در فرانسه از این اظهارات مضحک و عوام‌فریب هیچ استقبال نکرده. چرا که حقوق زن را نمی‌توان با «اشتغال» و فرصت‌های کاری در ترادف قرار داد. تکلیف زنان غیرشاغل چه می‌شود؟ اینان حقوقی ندارند؟ می‌بینیم که پروپاگاند مهوع زنان اسلامگرا در کجا ریشه دارد و به چه دلیل در فرانسه از اینان تقدیر به عمل آمده؛ امروز مطالبات مضحک اینان را از زبان نیکولا سرکوزی هم می‌شنویم. برای دریافت ابعاد چنین اظهارات خررنگ‌کن کافی است به شرایط اسفبار زنان در کشورهای مسلمان‌نشین، از جمله در ایران بنگریم.

به کشوری بنگریم که بسیاری از زنان متخصص برای رهائی از سرکوب اجتماعی خانه‌نشینی را به «اشتغال» و به قول «مسیو» سرکوزی به «استقلال» ترجیح داده‌اند. از این گذشته روز جهانی زن، روز حقوق انسانی زن است نه روز «اشتغال»! کسانیکه بر طبل اشتغال و حضور زن در جامعه می‌کوبند، تمام زنان غیرشاغل را به حاشیه می‌رانند و آشکارا حقوق انسانی زن را نفی می‌کنند. اینان زن را به عنوان «نیروی کار» ارج می‌نهند، نه به عنوان انسان. حضرات از این نظر شباهت بسیار به «دلال محبت» دارند. کسی که زن را به ابزار کسب درآمد تبدیل می‌کند؛ نمی‌گوئیم جاکش، چرا که بی‌ادبی است! ولی رعایت ادب در حق دلال محبت نشان تائید «شغل» اوست! نگرش «دلال محبت» به زن، همچون نگرش آخوند جماعت انسان‌ستیز است؛ هر دو، یعنی آخوند و دلال محبت زن را به عنوان شیئی و ابزار لذت و وسیلة درآمد می‌نگرند. حال آنکه نگرش انسانی به زن، نگرشی است که او را به عنوان زن به ارزش می‌گذارد.

در این راستا بهتر است نگاهی به سایت نووستی و پیام نخست ‌وزیر روسیه به مناسبت 8 مارس 2011 داشته باشیم. در این پیام، زن به خاطر هر آنچه هست و می‌تواند باشد دوست داشتنی است. زن، در هر جایگاهی که باشد، به عنوان انسان، شایستة تقدیر شمرده می‌شود. در پیام ولادیمیر پوتین، زن، سرچشمة زندگی است؛ زن به عنوان مادر و مادربزرگ، در جایگاه همسر، دختر، عروس و ... در هر زمان و مکان به عنوان «همراه مرد» شناخته می‌شود و ... و از همه مهم‌تر، زن به عنوان انسان، زیباست:

«[...] زن به ما زندگی می بخشد[...] زنان همه جا و در هر مرحله‌ای همراه ما هستند. ما مردان [...] همیشه خواهان آنیم که زنان زینت بخش زندگی ما باشند [...] زنان با اینکه متفاوتند اما همة آن‌ها زیبا هستند. من از صمیم قلب به همة زنان تبریک می‌گویم[...]»

در این پیام همچنانکه می‌بینیم «زن شاغل» یا «زن شجاع» و غیره حضور ندارد. چرا که از یک‌سو، کار فقط بخشی از «فعالیت انسان» است. کار را نمی‌توان بجای انسان نشاند؛ در اینصورت همة زنان بازنشسته، بیکار، خردسال و یا معلول از صحنة جامعه حذف خواهند شد. از سوی دیگر، زن، به عنوان انسان می‌باید از حقوق انسانی غیرمشروط برخوردار باشد. در پیام ولادیمیر پوتین، زن چه در چارچوب خانواده و چه خارج از این چارچوب به عنوان انسان به ارزش گذاشته شده.



دوشنبه، اسفند ۱۶، ۱۳۸۹

هشت مارس!
...
سازمان سیا همانطور که با اختراع «حقوق بشر اسلامی»، حقوق بشر را تحریف کرده، قصد دارد روز 8 مارس را نیز به روز «مطالبات» زن اسلامگرا و طرفدار جنبش سبز تبدیل کند. از اینرو ماچه‌شیخ‌های جمکران، جهت لجن‌پراکنی به روز جهانی زن، موسوی و کروبی را به این میعاد جهانی سنجاق کرده‌اند! به این ترتیب می‌باید بپذیریم که حقوق زن در ایران، یعنی حق سینه زدن برای شیخ کروبی و میرحسین موسوی و عیالات‌شان، آنهم با شعار «الله‌اکبر»!

روز 8 مارس، روز جهانی زن است، و حقوق زن، حقوقی است «انسانی.» در چارچوب حقوق انسانی مطروحه در مفاد اعلامیه جهانی حقوق بشر، حقوق زن فراتر از باورها، گرایش‌های سیاسی، تعلقات نژادی و قومی می‌باید تأمین شود. در این راستا تلاش جماعت «آش‌فروش» برای سیاسی کردن روز جهانی زن فقط توحش و انسان‌ستیزی‌شان را بازتاب می‌د‌هد. توحشی که رهبری و گسترش آن بر عهدة‌ دارودستة شیرین عبادی و اوباش سبز قرار گرفته. اینان با برخورداری از حمایت بوق‌های لندن و واشنگتن می‌کوشند با تهی کردن روز جهانی زن از مفاهیم حقوقی و واقعی‌اش، از یک‌سو آن را «زنانه» و از سوی دیگر سیاسی کنند. به این ترتیب است که جنبش انسان‌ستیز سبز و آش‌فروشان با شعارهای پوچ و ابله فریب‌شان، به تخریب و تحریف حقوق انسانی زن می‌پردازند.

به مناسبت اهمیت روز جهانی زن، بخش دوم وبلاگ امروز را به بررسی «فراخوان» مهوع حضرات اختصاص می‌دهیم تا ابعاد توحش آش‌فروشان و همپالکی‌های سبز آن‌ها برای شوت‌وپرت‌ها بیشتر روشن شود و دریابند که اینان در راستای الزامات بنگاه «ودرو ویلسون» و در هم‌سوئی کامل با رهبر حکومت اسلامی خواهان جایگزینی «ولی فقیه» با «مجتهد پویا» هستند. این است دلیل آویزان شدن باند خامنه‌ای به کفن آیت‌الله طالقانی در چارچوب پیش‌فروش نفت ایران به شیخک‌های خلیج فارس!

روز گذشته، جسد طالقانی نیز به صحنة‌ سیاست جمکران پای گذارد تا سرکوب ملت ایران هر چه بیشتر گسترش یابد؛ فوت کردن در آستین موسوی و کروبی دیگر کفایت نمی‌کرد. بله، چه نشسته‌اید که حکومت اسلامی «انقلاب» کرد! و طی همین «انقلاب کبیر» از زبان مردگان، در عرصة سیاستگزاری تحولات عظیمی به وقوع پیوست. جریان از این قرار است که دکان نقل خاطره از زبان خمینی دیگر تعطیل شده و حضرات جهت نبش قبر آیت‌الله طالقانی دکان سه دهنه‌ای افتتاح کرده‌اند. در این راستا، روز شنبه گذشته علی خامنه‌ای، حداد عادل و پاسدار علی لاریجانی با بیل و کلنگ به کند‌وکاو مشغول شده، به نقل مطالبات اربابان‌شان در لندن و واشنگتن از زبان آیت‌الله طالقانی مشغول بودند.

رهبر حکومت مفلس اسلامی و اعوان و انصارش نظیر حداد عادل و پاسدار علی لاریجانی می‌کوشند از طریق آویزان شدن به جسد طالقانی از یک‌سو خود را به مصدق‌السلطنه نزدیک کنند، و از سوی دیگر آش دستپخت سازمان سیا یا همان «اجتهاد پویا» را به خورد ما ملت بدهند. بله خامنه‌ای، حداد عادل،‌ پاسدار لاریجانی و شرکاء کارشان دیگر به بندبازی کشیده، منتهی بندبازی‌شان به نمایشات محیرالعقول سر قبر خمینی محدود نمی‌شود؛ اینان دست به «حفاری» قبر طالقانی زده‌اند! در این عملیات مقدس، ایسنا و مهرنیوز فعالانه شرکت دارند.

مهرنیوز، مورخ 14 اسفندماه سالجاری سه گزارش بر اساس نبش قبر طالقانی منتشر کرده. گزارش اول تحت عنوان «ملاقات در دادگاه؛ خاطراتی از مراودات رهبر معظم انقلاب و آیت‌الله طالقانی» به نقل دروغ‌های شاخدار یکی از پسران طالقانی به نام «مهدی» اختصاص یافته. فرزند طالقانی در کمال بیشرمی ادعا می‌کند، پدرش طرفدار «ولایت فقیه» بوده! حال آنکه محمود طالقانی، به گواهی تمام مصاحبه‌های‌اش پس از استقرار دولت خیابانی بازرگان، مخالفت صریح خود را با ولایت فقیه اعلام داشته. حتماً این فرزند طالقانی که چنین مزخرفاتی ردیف کرده در آن دوران یا شیرخواره بوده، یا قیاس به نفس کرده و شاید هم امروز ملت ایران را «شیرخواره» می‌انگارد؛ احتمال دیگری نیز هست: ابتلای ایشان به بیماری آلزایمر و چرندبافی:

«[...] پدرم از هر جریانی به غیر از جریان اصیل ولایت فقیه تبری می‌جست[...]»

بله، پس از «پنتیوم 2» چشم‌مان به «طالقانی 2» روشن! «طالقانی 2» برخلاف نوع قدیمی‌اش که در سخنرانی‌ها ولایت فقیه و آخوند منتظری را محکوم می‌کرد، از شیفتگان اصلی «ولایت» است! آنهم نه هر «ولایتی»،‌ بلکه نوع خاصی از ولایت فقیه‌ موسوم به «جریان اصیل»! جریان کذا همچون «اسلام اصیل»‌ و غیره از مزخرفات اصیل و پوچی است که در طویلة مک‌کارتی تولید شده. باری، از دگردیسی طالقانی تعجب نکنیم که این طالقانی، ‌ یعنی «طالقانی 2»، از اختراعات «دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت‌الله علی خامنه‌ای» است، و مهرنیوز به نقل از پایگاه اطلاع رسانی «دفتر کذا» چنین مزخرفاتی را سر هم کرده و کار را بجائی رسانده که می‌نویسد، طالقانی نه تنها به ولایت فقیه که به شخص خامنه‌ای هم ارادت داشته! در واقع پایگاه نشر «آثار» علی خامنه‌ای از زبان سید مهدی چنین ادعا می‌کند. فرزند طالقانی می‌گوید، پدرش مجذوب «خوش فکری» علی‌ خامنه‌ای شده! عجیب است که طالقانی در دوران حیات خود از شیفتگی‌اش به ولایت فقیه و علی‌خامنه‌ای هیچ نمی‌گفت:

«[روزی که] جلسه شورای انقلاب در منزل شهید مطهری برگزار می‌شد [...] رفتم تا ابوی را برگردانم. وقتی ایشان در ماشین نشستند [...] گفتند: این سید عجب آدم خوش‌فکری است [...] پرسیدم آقا چه ‎کسی را می‌گوئید؟ [...] گفت: آقای خامنه‌ای را می‌گویم [...]»


اگر چند سطر بالا را به دقت بنگریم خواهیم دید که گویش فرزند طالقانی «متزلزل» است. کسی که پدرش را «آقا» خطاب می‌کند، و برای نقل سخنان او فعل سوم شخص جمع به کار می‌برد، به موضوع مربوط به «آقای خامنه‌ای» که می‌رسد، ناگهان احترام به پدر را فراموش کرده، از فعل سوم شخص مفرد «گفت» استفاده می‌کند! حتماً ‌هیبت آقای خامنه‌ای زبان‌شان را الکن کرده. خلاصه به مصداق «بیله دیگ، بیله چغندر»، دفتر نشر آثار حضرت آیت‌الله خامنه‌ای نیز همچون شخص ولی فقیه یک‌لائی و خنزرپنزری است! و اما ارادت فرضی طالقانی به ولایت فقیه و به ویژه به شخص خامنه‌ای دلیل موجه دارد! دلیل‌اش انتشار نامة فرهاد جعفری، نویسندة «کافه پیانو» است.

فرهاد جعفری، همان نویسنده‌ای است که طی مصاحبه با «بی‌بی‌سی» اظهار داشت، در انتخابات شرکت می‌کند و به احمدی‌نژاد رأی می‌دهد و به همین دلیل آثارش از سوی اوباش سبز تحریم شد. خلاصه از توحش پیروان خط امام هر چه بگوئیم کم گفته‌ایم. تحریم آثار یک نویسنده آنهم به دلیل گرایشات سیاسی‌اش نقض آشکار «آزادی بیان» است و حضرات همچون امام دجال‌شان از پیروان تفتیش عقایداند. پس شرح لات‌بازی و وحشیگری اوباش سبز را همینجا به پایان می‌بریم و می‌پردازیم به متن نامة فرهاد جعفری که در هیچیک از سایت‌های مدعی مخالفت با خامنه‌ای هم منتشر نشد.

فقط سایت «پیک‌نت»، مورخ 8 اسفندماه سالجاری، در مطلبی تحت عنوان «این گزارش از محفل رحیم مشائی را به نام طلبه‌ای از قم منتشر فرمائید»، بخشی از این نامه را منعکس کرده:‌

«نامه فرهاد جعفری [...] در این مورد که، اسلام سیاسی [...] اکنون اثبات کرده [...] که نمی‌تواند پیش‌برندة جامعه‌ ایرانی، به ‌سوی آزادی و عدالت و توسعه و رفاه برای همگان و به ‌ویژه برای جمهور مردمان باشد و تاکید او بر ضرورت بازگشت روحانیون به حوزه‌های دینی و تعطیل ولایت فقیه [...]‌ که شما در پیک نت منتشر کردید، پرده از بسیاری واقعیت‌ها برداشت[...]»

اتفاقاً عدم انتشار نامة «فرهاد جعفری» در سایت‌های فارسی زبان نیز پرده از توحش بعضی‌ها و همسوئی‌شان با محفل خامنه‌ای برافکند! به این ترتیب متوجه شدیم که اگر نوچه‌های اکبر بهرمانی یا کنیزکان مطبخی ملاممد خاتمی خواهان کناره‌گیری «رهبر» شوند، ‌ بی‌بی‌سی، رادیوفردا و شاخک‌های وابسته مطالبات‌شان را در بوق می‌گذارند، چرا که «خودی» و آخوندپرست هستند و در سنگر حق نشسته‌اند، اما چنین الطافی شامل حال «غیرخودی‌ها» نخواهد شد. این شیوة عمل ویژة وحوش است، و آن را قبیله‌گرائی و محفل‌پرستی نیز می‌نامند. همین توحش و محفل‌پرستی است که از یک‌سو پیرامون دستگیری «فرضی» موسوی و کروبی جنجال و توفان به راه انداخته، و از سوی دیگر، با آفرینش «طالقانی نوین» برای خامنه‌ای بازارگرمی کرده و در «فارس نیوز»، یکی از نیوزهائی که «برچسب» طرفداری از احمدی‌نژاد به خطا بر پیشانی‌اش الصاق شده، بر طبل «اسلام سیاسی» می‌کوبد.

در واکنش به نامة فرهاد جعفری، به مصداق مثل معروف «کند همجنس با همجنس پرواز» فارس‌نیوز، مورخ 8 اسفندماه 1389، سخنان ابلهانة‌ آخوند قرائتی را منتشر کرد! قرائتی می‌گوید،‌ هر کس با اسلام سیاسی مخالف است، باید آیات سیاسی قرآن را حذف کند! البته در حماقت آخوند قرائتی تردیدی نداشتیم، خوشحال‌ایم که 32 سال حکومت اسلامی تا این حد بر خری‌ا‌ت «استاد» افزوده:

«[...]‌رئيس ستاد اقامه نماز كشور گفت: در قرآن كريم 500 آيه سياسي آمده [...] و كسي كه مي‌گويد: دين از سياست جدا است، بايد اين 500 آيه را حذف كند[...]»

به عبارت دیگر این گوسالة ننه‌حسن همچون پاسدار اکبر و پاسدار شریعتمداری و شرکاء برچسب دین‌ستیز به مدافعان «جدائی دین از سیاست» الصاق کرده، و به گواهی تاریخ معاصر، این همان مزخرفاتی است که طی جنبش مشروطه، جیره‌خواران بریتانیا برای توجیه مخالفت ارباب با مطالبات «انسان‌محور» سر هم کرده بودند. علوفة شیرین «ما پیرو قرآن‌ایم، مشروطه نمی‌خواهیم» در طویلة‌ استعمار تولید شد و پس از گذشت یک سده هنوز آخوند قرآئتی و شرکاء آن را با لذت تمام نشخوار می‌کنند، چرا که جفنگیاتی همچون «اسلام سیاسی» و اسلام اصیل و غیره بهترین ابزار سرکوب ایرانی بوده، هست و خواهد بود. برخلاف اظهارات مضحک قرائتی «جدائی دین از سیاست» هیچ ارتباطی به ایمان و عقیدة افراد ندارد؛ نظریة دولت دمکراتیک یک مقولة حقوقی معاصر است که اعتقادات افراد را حریم خصوصی می‌شمارد، دمکراسی یک قرارداد اجتماعی است جهت تأمین بهینة حقوق انسانی تک تک افراد جامعه.

اگر دین بر دموکراسی نهد داغ
خِرَد لاغر شود، خرپروری چاق
(م. سحر)

و قرائتی هم خوب پروار شده. به اربابان فارس‌نیوز در ینگه ‌دنیا بگوئیم، ایرانی، خارج از عقاید و باورهای‌اش، حقوقی انسانی دارد، و هیچ فرد و گروهی با توسل به مقدسات نمی‌تواند این حقوق را انکار کند، البته به استثنای الاغ‌های طویلة مک‌کارتی که نمازجماعت و «تکرار» را با «فرهنگ» در ترادف قرار می‌دهند:

«[قرائتی] افزود: در صورتيكه اقامه نماز جماعت به آن صورت كه در آيات و روايات بيان شد در جامعه اقامه شود، ديگر نيازي به تشكيل هيچ نهاد فرهنگي در جامعه نيست[...]»

مسلماً نیازی به تفسیر ترهات قرائتی، «فیلسوف جهان اسلام» نداریم! به موازات تضعیف استعمار در منطقه،‌ روند خرپروری در ایران، پاکستان و ترکیه شتاب بیشتری گرفته. روزی نیست که حنازرچوبه مزخرفات «علمای» پاکستان را منتشر نکند، و روزی نیست که دولت رجب اردوغان از قلع‌وقمع نویسنده و روزنامه نگار و مدافعان دمکراسی بیاساید. آخرین شاهکار دولت اردوغان دستگیری نویسندگان به اتهام «غیر قابل افشا» است! اتفاقاً ما هم از چنین اتهام «خرکی» حیرت کردیم ولی دادستانی ترکیه به گزارش فیگارو مورخ 7 مارس 2011 ادعا کرده، «دلیل بازداشت نویسندگان آثارشان نیست، اینان به اتهام جرمی دستگیر شده‌اند که غیر قابل افشاست!» اینهم آخرین اختراع طویلة مک‌کارتی که جهت فروش در ترکیه عرضه شده. از این پس دولت اسلام‌گرای ترکیه می‌تواند همة‌ مخالفان را به اتهام ارتکاب «جرم غیرقابل افشا» دستگیر کند! از مطلب دور افتادیم، بازگردیم به ظهور «طالقانی 2.»

تمامی ایرانیانی که دوران نکبت‌بار دولت شیخ مهدی را به یاد دارند می‌دانند که، طالقانی با ولایت فقیه مخالف بود. البته نگرش ما هرگز با مواضع سیاسی و اجتماعی طالقانی هم‌ساز نبوده و نخواهد بود چرا که انسان محوری با خدامحوری در تضاد قرار می‌گیرد. ولی در تاریخ ایران این رخداد به ثبت رسیده که، اصل پنجم مجموعه مبهماتی به نام «قانون اساسی جمکران» فقط پس از مرگ طالقانی به تصویب مجلس خبرگان رسید. مجلسی که آیت‌الله منتظری، محبوب شیرین عبادی رئیس‌اش بود! از سوی دیگر، همة کسانی که امروز در تهران و شهرهای بزرگ ایران سکونت دارند، از تعداد قلیل تظاهرکنندگان مدعی طرفداری از موسوی و کروبی آگاه‌اند. و دقیقاً برای پنهان داشتن همین واقعیت است که هنگام «تظاهرات» اینان، کشور ایران در انزوای رسانه‌ای قرار می‌گیرد تا رسانه‌های غرب بتوانند برای جنبش سبز شیپور زده، چنین وانمود کنند که ملت ایران از کوچک و بزرگ شیفته و فریفتة موسوی و کروبی است، و اگر موسوی از صندوق مارگیری بیرون آمده بود همة مشکلات ایرانیان در جا حل می‌شد! اما واقعیت جز این است.

واقعیت گوشزد می‌کند که کودتای هیزاکسلنسی، سایمون‌گاس در ایران با شکست روبرو شد و این شکست نه تنها به اخراج محترمانة ایشان انجامید که برنامة شهرک‌سازی اسرائیل و تجهیز ملایان به سلاح هسته‌ای را نیز در بن‌بست انداخت. امروز برای جمع و جور کردن دست‌وپای حکومت جمکران و اسرائیل، روسیه دو سه ماه به ارتش ناتو مهلت داده. سخنان سرگئی لاوروف، وزیر امور خارجة روسیه پیرامون خروج سوخت هسته‌ای از قلب نیروگاه بوشهر در واقع خطاب به اربابان حکومت اسلامی ایراد شد تا حضرات بدانند و آگاه باشند، هم تنگة هرمز و هم کانال سوئز در خطر است!

آنچه می‌باید صورت پذیرد، برچیدن دکان اسلام‌نوازی اسرائیل در غزه، واداشتن حکومت ملایان به رعایت قوانین و مقررات بین‌المللی و اجرای تعهدات‌اش است. یادآور شویم وزیر امور خارجة روسیه در نشست ژنو، به «خاور نزدیک عاری از سلاح‌های هسته‌ای» اشاره کرد؛ به عبارت دیگر سلاح‌های هسته‌ای «فرضی» اسرائیل نیز می‌باید صحنة دیپلماسی منطقه‌ را ترک گوید.

بله از شما چه پنهان تا روز فرخندة 14 اسفند نمی‌دانستیم آیت‌الله محمود طالقانی که از مخالفان سرسخت ولایت فقیه بود، هم طرفدار ولایت فقیه بوده و هم «خوش فکری» علی‌خامنه‌ای را ‌ستوده! به هر روی، ‌ در پاسخ به ستایش فرضی ایشان، علی خامنه‌ای و حداد عادل نیز در همان «مهرنیوز»، به مداحی و مجیزگوئی طالقانی نشسته‌اند! خامنه‌ای با همان زبان بازاری و لاتی‌اش‌ به شیوة تیغ‌کش‌ها از «صفای باطن» طالقانی می‌گوید، و حداد عادل طالقانی را «عامل وحدت در انقلاب» معرفی می‌کند. اما وراجی‌های پاسدار لاریجانی پیرامون طالقانی را ایسنا، مورخ 14 اسفندماه سالجاری با کد: 08945 ـ 8912 منتشر کرده.

«علی‌کوچیکه» در سخنان گهربار خود طالقانی مطلوب هیزاکسلنسی را ترسیم نموده و ضمن کوفتن بر طبل اسلام اصیل، امر به معروف و غیره،‌ اشاراتی هم به جهاد و مبارزه با اسرائیل کرده که همه بدانند لندن و واشنگتن حاضر نیستند دکان قرآن و نبرد با اسرائیل را در ایران تعطیل کنند. طالقانی نوین، ویراست علی کوچیکه، تنها راه مبارزه با استعمار و استبداد را در «توجه به قرآن یافته»، و به گفتة داماد آخوندمطهری، این است «براق‌ترین» وجوه زندگی وی:‌

«[...]‌راه و مسلك آيت‌الله طالقاني اجتهادي بود [...] يكي از براق‌ترين وجوه زندگي ايشان اين است كه يكي از دلايل استعمارزدگي و ديكتاتورزدگي را عدم توجه به قرآن ديدند [...] آيت‌الله طالقاني [...] عدم رجوع به قران و زينتي ساختن آن [را علت عقب‌افتادگي مسلمين می‌دانستند]»

روح‌شان شاد! امسال آیت‌الله طالقانی براق «مدروزه». در فرنگستان «آرمانی» و «دیور» و «والنتینو» در عرصة مد فعال‌اند و با مانکن‌ها «مدروز» را عرضه می‌کنند، در کشور مصیبت‌زدة ایران، علی لاریجانی و خامنه‌ای با جسد و مبهمات قرآن! پس جای تعجب نیست که ماچه‌شیخ‌های زن‌ستیز هم روز جهانی زن را به خود اختصاص دهند! سایت «اخبار روز»، مورخ 14 اسفندماه 1389، بیانیة زن‌ستیزان جمکران را تحت عنوان خررنگ‌کن «آزادی بدون برابری ممکن نیست» منتشر کرده! پیش از ادامة مطلب به حضرات بگوئیم، «آزادی» و «برابری» بدون چارچوب انسان‌محور به راحتی در قالب انسان‌ستیز اسلام و استبداد جای می‌گیرد. بررسی حقوقی این مزخرفات پیشتر هم صورت گرفته. باری، در این بیانیه آش‌فروش‌ها برای راه‌پیمائی 8 مارس ابراز آمادگی کرده‌ و می‌گویند، 8 مارس «روز نه گفتن به تبعیض است!»‌ حضرات اعلام فرموده‌اند،‌ ضمن همبستگی با مدافعان دمکراسی برای دستیابی به «تساوی حقوق» به خیابان خواهند آمد!

ماچه‌شیخ‌ها هم‌صدا با «خواهران»، «زنان»، «مادران داغدیده»، «دختران» و همدوش «خواهران‌شان» در مصر و تونس به خیابان می‌آیند و آسوده خاطراند که تنها نیستند و «براداران‌شان» نیز در این راهپیمائی شرکت خواهند کرد. خلاصه اینان به صورت غیرمستقیم، و تحت عنوان حمایت از «حقوق انسانی زن»، بنیاد خانواده و عشیره و قوم و قبیله را نیز به ارزش گذاشته‌اند:

«[...]‌ ما هم‌صدا با خواهران‌مان [...] همکلام با زنانی که در زندان‌ها هزینة‌ سنگین آزادی را [...] پرداخت می‌کنند [...] از سوی دختران [...] و نیز دوش به دوش خواهران‌مان در تونس و مصر و لبنان [...] که همچون ما ندای برابری جنسیتی سر داده‌اند، خیابان‌ها را از آن خود می‌کنیم و می‌دانیم که برادران برابری خواهمان نیز [...] در کنار ما خواهند بود[...]‌»


چقدر این 8 مارس خانوادگی است! همه خواهر و برادراند؛ مادر هم حضور دارد، ولی اثری از پدر به چشم نمی‌خورد؛ اینهم ‌دلیل دارد. پدرشان همان خداوند است که نماینده‌اش،‌ خامنه‌ای بر مسند ولایت فقیه تکیه زده. خلاصه کنیم خانواده‌های «ظاهراً» بی‌پدر، با اشغال فضای اجتماعی روز 8 مارس می‌خواهند فریاد «آزادی» و رفع تبعیض سر ‌دهند و «باورشان» این است که هیچ قانونی نمی‌تواند برای‌ اینان دمکراسی به ارمغان آورد مگر اینکه «برابری» بر آن حاکم باشد! بله، این زبان مزورانة اسلامگرایان است که مستقیماً به حمایت از تحجر پدرسالار و با هدف تحریف دمکراسی هیاهو به راه انداخته. این زبان فریب انسان‌محوری را از قانون حذف می‌کند تا واژة گنگ و مبهم «برابری» را بجای‌اش بنشاند:

«آزادی و رفع هرگونه تبعیض [...] خواسته‌های همیشگی ما بوده [...] ما براین باوریم که هیچ قانونی نمی‌تواند برای ما عدالت و دموکراسی به ارمغان بیاورد مگر اینکه در بند بندش حقوق برابر زن و مرد دیده شود [...] بنابراین تغییر قانون، شروع حرکت ما به سمت دموکراسی [...] خواهد بود [...] تا آن روز هر 8 مارسی برای ما روز اعتراض خواهد بود[...]»


چه خوب! شعار «تغییر قانون» برای دستیابی به قانونی که به قول ماچه‌شیخ‌ها در بندبندش حقوق برابر زن و مرد دیده شود، از آن شعارها باید باشد! در کدام قانون چنین ویژگی‌ای رویت کرده‌اید؟ مگر در بندبند قوانین اساسی کشورهای دمکراتیک مرتباً برابری زن و مرد منظور شده؟ مسلم است که خیر! با توجه به مطالبات مضحک حضرات تردیدی نیست که طالقانی هم از «خوش‌فکری» خواهران ستایش به عمل آورده بود، ولی این ستایش نیز همچون اتهام نویسندگان ترکیه «غیرقابل افشاست»، از اینرو، ‌ مهرنیوز به نقل از بنگاه نشر اکاذیب مقام رهبری آن را منتشر نکرده!

آش‌فروش‌ها با «اجتهاد پویا»، دستپخت بنگاه «ودرو ویلسون» می‌خواهند از قرآن و نهج‌البلاغه «قانون» بیرون بکشند، ولی سخت کور خوانده‌اند! از تناقضات خدامحور نمی‌توان به انسان‌محوری رسید. دمکراسی، حاکمیت مجموعه قوانین انسان‌محور است، و بدون انسان‌محوری دستیابی به دمکراسی امکانپذیر نیست. ما از تمامی مدافعان استقرار دمکراسی در ایران می‌خواهیم صفوف خود را از هم اکنون از جماعت آش‌پرست جدا کنند. در اعلامیة‌ آش‌پرستان آنچه عیان است، این واقعیت تکان‌دهنده است که این حضرات موجودیت زن را فقط در چارچوب اسارت‌بار خانواده، یعنی تحت قیمومت مرد به رسمیت می‌شناسند.

برای ماچه‌شیخ‌ها، زن یا «مادر» است و تحت قیمومت همسر، و یا خواهر است و تحت نظارت پدر! آش‌فروش‌ها نمی‌خواهند از قیمومت پدر برهند، استدعای عاجزانة اینان از درگاه «پدر»، یا همان ولی فقیه این است که آن‌ها را هم چون برادر‌ان‌شان عزیز و گرامی دارد! اینان زن را به عنوان انسان به رسمیت نمی‌شناسند، و تمامی تلاش‌‌شان بر ایستادن در صف مردانی متمرکز شده که خود نیز جز بندگی در محضر «پدرنمادین» هیچ حقوقی ندارند! به «خواهران» یادآور شویم،‌ روز 8 مارس، ‌ روز تساوی حقوق خواهر و برادر نیست؛ روز جهانی زن است؛ زن به عنوان انسان آزاد. اگر با «انسان» در چنین ابعادی بیگانه‌اید، بهتر است بجای توسل به زبان تزویر، به صراحت روز 8 مارس را به حمایت از «مجتهد» و ولی‌فقیه اختصاص دهید.

تنها تو مانده‌ای، ای زن ایرانی!
(فروغ فرخزاد)