جمعه، مهر ۱۲، ۱۳۹۲

ژنرال جیاپ!

پیروزی بر دو ارتش متجاوز امپریالیست ـ  ارتش‌های فرانسه و آمریکا ـ‌  در کارنامة‌ پرافتخار ژنرال جیاپ به ثبت رسیده.    در تاریخ 4 اکتبر 2013،‌   رسانه‌ها خبر مرگ او را منتشر کردند،  و دروغ چرا؟   می‌گویند،   هم امروز ژنرال جیاپ را در جریان مبارزات بی‌امان جمکرانیان با امپریالیسم قرار دادند؛   آنقدر خندید که جان سپرد!
ژنرال جیاپ،  متولد 25 اوت 1911.

پنجشنبه، مهر ۱۱، ۱۳۹۲

مردم و مذاکره!

 
«[...]عاقبت [...] رخت به هرات کشیدیم.   در سایة ابلهی افغانان تلافی مافات لاهوریان و کشمیریان را نمودیم.   درویش در هرات زمینه را مناسب دید و ادعای نبوت کرد و اذهاب و تابعینی به هم زد ولی افسوس که هنوز کارخانة معجزات‌اش به کار نیافتاده و به وعدة جوانی ابدی که به هزاران نفر داده بود وفا نکرده به سرای آخرت شتافت[...] درویش به مردم فهمانده بود که با مائدة آسمان به سر می‌برد ولی از بخت بد شبی که یک برة‌ بریان تمام با یک‌من پشمک خورد به مرض هیضه دچار گردید و بمرد[...]»
منبع:  جیمزموریه،  «سفرنامة‌حاجی بابای اصفهانی»،  ‌ص.61
 
رسمی‌ات زدائی از عرصة دولتی در ترکیه،   جنگ زرگری کنگرة آمریکا با کاخ‌سفید،  و توسل شیخ حسن روحانی به «مردم» برای تصمیم‌گیری در مورد سیاست خارجی کشور،  با هدف «سلب مسئولیت» از دولت صورت می‌گیرد.   به استنباط ما،   این سلب مسئولیت‌های زنجیره‌ای،   واکنش محافل جنگ سرد است به کلان استراتژی مسکو در تقابل با فاشیسم.   گذشته از تحولات آلمان،   اطریش،‌  یونان و ایتالیا،   صدور قطعنامة 2118  شورای امنیت در مورد سوریه نشان داد که «جامعة جهانی» از مواضع ضدفاشیست مسکو پشتیبانی می‌کند. ولی این پشتیبانی به مفهوم پایان تحرکات محافل باقی مانده از «جنگ‌سرد» نخواهد بود.   همچنانکه در ایتالیا شاهد بودیم،‌   سیلویو برلوسکنی برای سرنگونی دولت و بحران‌سازی از هیچ کوششی فروگزار نکرد،   ولی خوشبختانه همزمان با جشن مهرگان،   خبر شکست موسولینی هزارة سوم را هم شنیدیم.
 
و گویا برای جبران شکست محفل رایش در اروپاست که سیاست سلب مسئولیت از دولت  در محور «واشنگتن ـ آنکارا ـ تهران» سازمان یافته.   ابتدا رجب اردوغان ممنوعیت حجاب در ادارات دولتی را لغو کرد،   سپس همزمان با لشکرکشی خیابانی اوباش ـ  موافق و مخالف ـ  در تهران،  جنگ زرگری «جمکران ـ‌ واشنگتن» در مورد «تماس» به راه افتاد،   و یک‌بار دیگر اوباش جمکران به دو گروه مخالف و موافق ارتباط با آمریکا تقسیم شدند تا اینکه سردار جعفری،  فرمانده سپاه پاسداران «لجنزار سنت» در جایگاه قضاوت نشسته و فتوی صدوریدند که تماس کذا «اشتباه تاکتیک» بوده و قابل جبران است!
 
نیازی نیست که بگوئیم منافع حکومت اسلامی و برخی شرکت‌های غرب که در زمینة تجارت «زیرزمینی» فعالیت دارند،   چنین ایجاب می‌کند که ارتباط دیپلماتیک ایران با  آمریکا،   همچون حقوق انسانی ایرانیان در ردة‌ «منهیات» قرار گیرد.   در نتیجه،‌  جهت‌گیری ژنرال جعفری،  همچون فتوی میرزای شیرازی،  ‌ حفظ منافع مادی ارباب را مد نظر قرار داده. حال آنکه لات و اوباش جمکران که در جایگاه قضاوت نشسته و در مورد روابط دیپلماتیک «تهران ـ واشنگتن» حکم صادر می‌کنند در نظر نمی‌آورند که روابط دیپلماتیک با کشورهای جهان،    الزامی است.  اصل اساسی این است که این روابط می‌باید «‌منطقی» و غیرجانبدار باشد.  
 
به عبارت دیگر،‌   ارتباط دیپلماتیک با ایالات متحد به هیچ‌عنوان به معنای طرفداری از آمریکا نیست.   ساده‌تر بگوئیم،   برخلاف توهمات محفل شیخ مهدی بازرگان،  قطع ارتباط دیپلماتیک یانکی‌ها با نوکران جمکرانی‌شان،‌   «ضدامپریالیست» بودن حکومت ملایان را به اثبات نمی‌رساند.  چرا که،   این قطع رابطه خواست دولت کارتر بود،‌   و در تاریخ 4 نوامبر 1979،  ‌ ساواک جمکران زمینة‌ آن را با اشغال سفارت ارباب فراهم آورد تا آنگلوساکسون‌ها بتوانند با جنگ افروزی و بحران‌سازی محور «عربستان ـ پاکستان ـ ترکیه ـ ‌ایران» را به پشت جبهة تروریسم جهانی تبدیل کنند،‌  و دولت اسرائیل با تکیه بر عربده‌جوئی حکومت ملایان به تجاوز و خشونت خود در منطقه تداوم بخشد،   و دیدیم که موفق هم شدند.   
 
ولی خوشبختانه همچنانکه شاهد بودیم جنگ 33 روزة لبنان،  این روند رویائی را متوقف کرد و ارتش اسرائیل،  یا بهتر بگوئیم ارتش ناتو سرافکنده عقب نشست.   ولی مبارزات این ارتش اخلاق‌محور با دولت‌های لائیک همچنان ادامه یافت،   و نهایت امر به حمایت از «بهار عرب» منجر شد.   نتایج درخشان این سیاست انسان‌ستیز در تونس و به ویژه در کشورهای لیبی،  مصر و سوریه در برابر ماست و در شرایطی که لوتی و عنترهای سازمان سیا در کمال وقاحت می‌کوشند کودتای 22 بهمن 1357 را به حساب «اشتباه آمریکا»‌ بگذارند،   باراک اوباما،  در 68 امین مجمع عمومی سازمان ملل،  ضمن انتقاد از «حکومت ایدئولوژیک»،  همچنان به کوفتن بر طبل «اسد باید برود» ادامه می‌دهد!   می‌بینیم که هیچ اشتباهی در کار نیست؛‌   باراک اوباما،  همچون جیمی کارتر، کلینتون و جرج والکر بوش در کنار تل موهوم  «مردم» قرار گرفته و نفس‌کش می‌طلبد.    
 
جالب اینجاست که رسانه‌های حوزة «یورو ـ دلار» هیچ گزارشی از مردم سوریه منتشر نمی‌کنند؛   برای خبرنگاران و فیلمبرداران «متعهد» سازمان ناتو،   در کشور سوریه مخالفان مسلح برای سرنگونی بشار اسد می‌جنگند،‌  چرا که بشار اسد «دیکتاتور» است و باید برود. ولی واقعیت جز این است.
 
واقعیت این است که در گیرودار جنجال «بهارعرب»،  دولت  سوریه به نظام «تک حزبی» پایان داد و پای در روند اصلاحات دمکراتیک گذارد!   و همین تحولات برای یانکی‌ها و متحدان‌شان و همچنین جیره‌خواران‌شان در منطقه،    به ویژه  برای دولت اسرائیل و حکومت جمکران دردسر ساز شده.  چرا که سوریه تنها کشور مسلمان‌نشین منطقه است که ساختار دولت‌اش «لائیک» به شمار می‌رود!   همین لائیسیته است که جیغ و فریاد باراک اوباما را در مجمع عمومی سازمان ملل به آسمان رساند!   در واقع «نفی لائیسیته»،   یا بهتر بگوئیم «حذف لائیک‌ها» و همة پیروان ادیان «غیرابراهیمی»،   محور اصلی سخنرانی اخیر باراک اوباما در مجمع عمومی سازمان ملل بود.
 
در این سخنرانی،   رئیس جمهور ایالات متحد ضمن کوفتن بر طبل «اعتقاد و ایمان و باور و احترام»،   بایک چرخش زبان بودائی‌ها،  هندوها و... و پارسی‌ها و خصوصاً لائیک‌ها را از جامعة‌ جهانی «حذف» فرمودند و «صلح‌طلبی‌شان» را در عمل به «اثبات» رساندند.   خلاصه خشونت و حماقت و اسطوره‌پرستی محور اصلی سخنرانی باراک اوباما بود،   و این مجموعة انسان‌ستیز همچنانکه در وبلاگ «سوسک و صالحان» هم گفتیم با موعظة بیشرمانة‌ حسن روحانی تکمیل شد.
 
باراک اوباما سخنرانی عوام‌پسندش را به شیوة متون ادیان ابراهیمی با «خودکامگی» و جاه‌طلبی حاکمان جهان آغاز کرد،   و پس از تأکید بر «حق مسلم»‌ آمریکا برای تاراج منابع انرژی و همچنین دفاع از «فرزندان اسرائیل و دمکراسی یهودی»،   زبان به تهدید گشود و لابلای تهدیدها هم چند قطره شعار صلح و آرامش در چشم مسلمانان،   مسیحیان،  کردها و علویان چکاند!   اوباما ضمن تأکید بر اینکه «صلح و حقوق بشر» به نفع آمریکاست،‌  این سخنرانی سرشار از خشونت را با نفی نظریة داروین و «ایمان به مجمع عمومی سازمان ملل» به پایان برد.  و نیم نگاهی به فرازهای سخنرانی اوباما نشان می‌دهد که اظهارات وی همچون ترهات ملایان جمکران،  جانبدار،  یک‌سویه،   متناقض و غیرحقوقی است:
 
«[...] ‌جهان،  از جاه‌طلبی‌های حاکمان و خودکامگان حکایت دارد[...]ما با تجاوز خارجی علیه متحدان و شریکان‌مان،   نظیر کاری که در جنگ خلیج انجام دادیم،  مقابله خواهیم کرد[...] ما جریان آزاد انرژی از منطقه به جهان را مسلم خواهیم ساخت[...] هر کجا ممکن باشد،  ما ظرفیت شریکان خود را تقویت خواهیم کرد؛  به حاکمیت ملت‌ها احترام می‌گذاریم [...]ما عمیقاً بر این باوریم که صلح و کامیابی در خاورمیانه و شمال افریقا به نفع ما است،  و ما به پیشبرد دمکراسی،  حقوق بشر و بازارهای آزاد ادامه خواهیم داد[...] من اعتقاد ندارم که  بتوان مشکلات تاریخی بین دو کشور را یکشبه حل کرد[...] رهبر جمهوری اسلامی ایران فتوائی علیه تولید سلاح اتمی صادر کرده و آقای روحانی،  رئیس جمهوری ایران،  اخیراً تأکید کرده است که جمهوری اسلامی ایران هرگز دست به ساخت سلاح اتمی نخواهد زد[...] ایالات متحده هرگز [...] بر سر[...]  دفاع از موجودیت [اسرائیل] به عنوان یک دولت یهودی مصالحه نخواهد کرد [...] آمریکا بر این باورپای بند است که مردم فلسطین حق دارند [...]  فرزندان اسرائیل حق دارند [...]آماده‌ایم با ایمان کامل به آفرینشِ برابر تمام مردان و زنان،  و احترام به شخصیت و رتبة آحاد بشر[...] با چالش‌های آینده روبرو شویم [...] ایمان داریم که این گردهمآئی [...] می‌تواند دنیائی آرام‌تر،  غنی‌تر و عادل‌تر را به نسل بعدی تحویل دهد[...]»
منبع: صدای آمریکا،   مورخ 2 مهرماه 1392 خورشیدی   
    
ترجمه سخنرانی اوباما،  8 روز پیش از جشن مهرگان در سایت صدای آمریکا انتشار یافت و مورد تأئید همة‌ لوتی و عنترهای «صاحب‌نظر»‌ در داخل و خارج کشور قرار گرفت.   خطابة باراک اوباما را بررسی نمی‌کنیم.   چرا که،   سخنرانی رئیس جمهور ایالات متحد همچون وقوقیه‌های جمکران بر محور خشونت و روابط یک‌سویه‌ ـ  تهدید نظامی بر پایة اعتقاد و ایمان و باور ـ  استوار شده،   و اگر چه جمکرانیان «ضدامپریاس»‌ در مورد یاوه‌گوئی ارباب‌شان خفقان اختیار کرده‌اند،   خوشبختانه بسیاری از تحلیلگران در اروپا و حتی در آمریکا،   ابعاد خشونت،  وحشیگری،  و انسان‌ستیزی را در این خطابة‌ آخوندی مورد بررسی قرار داده‌اند.
 
به عنوان نمونه «مانلیو دی‌نوچی»‌ می‌نویسد،  ‌ «باراک اوباما که ابتدا دستیاران خود را از میان تروتسکیست‌های طرفدار اسرائیل انتخاب کرده بود،  در دور دوم ریاست جمهوری‌اش به محافظه‌کاران طرفدار اسرائیل روی آورده و اخلاق را به ابزار توجیه تجاوز نظامی تبدیل کرده.»    مقالة‌ جالب «دی‌نوچی»‌ در سایت ولترنت،  ‌مورخ اول اکتبر 2013،   انتشار یافته. خلاصه در بلاد غرب،  ‌به ویژه پس از تحولات آلمان و یونان که به حذف فاشیست‌های رنگ‌وروغن خورده انجامید،  زمینة مناسبی برای فروش مزخرفات ابله‌پسند اخلاق‌محوران وجود ندارد.   
 
ولی خوب جمکرانیان چه در داخل چه در خارج کشور با واقعیت کاری ندارند.   وظیفة اینان تکرار تبلیغات «ام. آی.‌ 6» و سازمان سیا است.   پایه و اساس این تبلیغات،   تحمیل سلایق و اعتقادات و باورها بر جامعه،   به ویژه در زمینه‌های علمی و‌ هنری است.
 
به عنوان نمونه سایت ویکی‌پدیا،   ادعا می‌کند که «داریوش کبیر بردگان را به کار چیدن پسته گماشت.»   به این ترتیب همه باور می‌کنند که امپراتوری هخامنشی هیچ تفاوتی با امپراتوری‌های ترک‌ و عرب نداشته،   و خلاصه برده‌داری در جهان رایج بوده.   حال آنکه برده داری،  به عنوان شیوة تولید هرگز در امپراتوری هخامنشی رایج نبود.  و همانطور که پیشتر هم به کرات گفته‌ایم،   برای جبران حقارت «پدر»،   این چرندیات را اختراع می‌کنند تا پارس‌ها‌ را با قبایل سامی در ترادف قرار دهند.   حال آنکه چنین ترادفی نه درگذشته وجود داشته،  و نه در زمان حال وجود دارد.   دلیل هم روشن است؛  جوامع «یک‌سان» و «یک‌دست» نیستند!   از مطلب دور افتادیم،  بازگردیم به پیامدهای تصویب قطعنامه 2118 در محور «ترکیه ـ  آمریکا ـ ایران.»  
 
از دولت ترکیه شروع کنیم که بر لائیسیته نقطة‌ پایان گذاشت،‌  و در برابر زنان ترکیه از خود سلب مسئولیت کرد.   همینجا بگوئیم،   برخلاف تبلیغات آنگلوساکسون‌ها و ادعای کنیزالاسلام‌های جمکران،   ‌موافقت دولت ترکیه با حجاب اختیاری کارمندان‌اش،  در عمل گام بلندی است در مسیر «تأئید» تحجر پدرسالاری و سرکوب زن.
 
به عنوان نمونه،  موافقت دولت با حجاب کارمندان،   در جامعة سنتی و پدرسالار ترکیه،   تلویحاً به مرد «حق» خواهد داد که کارکردن زن در ادارات دولتی را به رعایت حجاب منوط کند.  و اگر به این شرایط سیلان دلارهای عربستان را هم بیافزائیم،   زنان محجبه در ماه‌های آینده ادارات دولتی ترکیه را اشغال خواهند کرد!   این برنامة شیرین در فرانسه هم به اجرا درآمده و گروه گروه اوباش،  به ویژه در حومه‌های محل سکونت فرودستان به دین مبین مشرف می‌شوند،   و برای حفظ «نوامیس‌شان» با نیروهای انتظامی سرشاخ هستند!   
 
البته دولت «سوسیالیست» فرانسه،  خوشبختانه هنوز نتوانسته در عرصة‌ تشویق حماقت و توحش گوی سبقت از دولت رجب اردوغان برباید؛   جبران این کمبود بر عهدة حکومت جمکران گذاشته شده!  این حکومت که بیش از سه دهه است عربدة‌ مرگ بر اسرائیل و آمریکا و مبارزه با بی‌حجاب سر می‌دهد،  پس از تصویب قطعنامة 2118،  همزمان با ستایش از «حجاب برتر»،   و به زیرسئوال بردن حق موجودیت اسرائیل،  مسئولیت برقراری ارتباط دیپلماتیک با آمریکا را به «مردم» ‌سپرده و رسماً به تبلیغات یهودستیز مشغول شده:‌
 
«[...] یهود؛ دشمن همیشگی مسلمانان [مصلحی،  وزیر سابق اطلاعات اظهار داشت] طلحه و زبیر از نخستین بیعت‌کنندگان با امام علی [...] بودند [...] اما همین طلحه و زبیر به وسیله معاویه فریب خورده و باید توجه داشت که معاویه نیز از درباریان یهودی خود دستور می‌گرفته است[...]»
منبع:  فارس‌نیوز،  مورخ 30 سپتامبر 2013
 
بر اساس جنفگیات فوق که معلوم نیست از کدام کتاب‌دعا بیرون کشیده‌ شده،   بدانید و آگاه باشید که یهودیان در دربار معاویه همه کاره بوده‌اند!   نیازی نیست که بگوئیم آخوند مصلحی در واقع تبلیغات «ایران‌پرستان» ـ  نقش استر در کشتار نجبای ایران باستان ـ   را به خیمة موهوم معاویه برده و به بازنشخوارشان نشسته.   بله،    ملایان جمکران همچون آخوندهای واتیکان در سرقت و تحریف مهارت فراوان دارند،   و این مهارت را به ویژه در سخن‌پراکنی‌های اخیر پامنبری‌های ملاممد خاتمی در گویانیوز به صراحت می‌بینیم.   اگر نیم‌نگاهی به سایت مذکور بیاندازیم،  خواهیم دید که در آن ویراست دوم «حکومت جمهوری اسلامی»،  اینبار به رهبری آخوند منتظری به راه افتاده.   در قلب این ویراست،   حکومت دست‌نشاندة‌ غرب در ایران را لوطی و عنترهای سازمان سیا با «اتحاد شوروی» در ترادف قرار می‌دهند؛   تبلیغات ساواک در باب «تندروها» و نیروهای خودسر را تکرار می‌کنند؛  و ... و از همه مهم‌تر به پیروی از «بی.‌ بی.‌ سی» طنز را با «توهین» در ترادف قرار می‌دهند،   و خواهان «احترام به آراء مردم» می‌شوند!   هر چند کار مشکلی است،   ولی باید به این جانوران وحشی چند نکتة پیش‌پاافتاده را تفهیم کنیم.  
 
نخست اینکه،  «آراء مردم» را نمی‌توان در هالة‌ تقدس فرو انداخت.   دیگر آنکه بر اساس مفاد اعلامیه جهانی حقوق بشر،   توحش حق و باطل و اصل طلائی اخلاق و «سلایق» را نمی‌توان بر آزادی بیان تحمیل نمود.  و از این‌ها گذشته،   «رأی مردم» به فاشیسم و استبداد،  حتی اگر اکثریت مطلق هم داشته باشد در خور «نکوهش» است.     
 
بر خلاف تبلیغات سازمان سیا،   فاشیسم و استبداد «عقیده» نیست،   یک بیماری اجتماعی،  تاریخی و مهلک است.   و حمایت فرد یا گروه از یک بیماری نمی‌تواند آن را به «عقیده» تبدیل کند.   تبلیغ فاشیسم،  نقض آشکار مفاد اعلامیة جهانی حقوق بشر است،   چرا که این تبلیغات،   توحش تعلقات و تعصبات انسان‌ستیز «جمع» را به جامعة انسانی تحمیل می‌کند.
 
باری،  به طور خلاصه،   جمکرانیان در داخل و خارج مرزها‌ می‌خواهند ریاست جمهوری حسن روحانی را «خواست مردم» جا بزنند.  و جالب اینجاست که همین دولت محبوب و منتخب «مردم» ‌حاضر نیست مسئولیت مذاکره با اربابان‌اش را بپذیرد:
 
«دستور روحانی برای نظرسنجی از مردم درباره مذاکره با آمريکا»
منبع:  رادیوفردا،  ‌مورخ 3 اکتبر 2103
 
حال باید حسن فوتبال به ما بگوید،   اگر نتیجة این مذاکرات به زیان ملت ایران تمام شود،‌  تل موهوم مردم باید پاسخگو باشد؟  اگر اهل نظرخواهی هستید،  چرا با سرکوب مخالفان سعی دارید موجودیت حکومت اسلامی را خواست «مردم» جلوه دهید؟  یک نظرخواهی از همان «مردم» برای فروپاشی کاخ‌ رویاهای‌ اسلامی‌تان کافی است.
 
«[...] من برای حفظ آبروی‌اش گفتم که ملائکه به وجود موجودی بدین کمال رشک بردند و [...] معدة درویش را چنان از مائدة روحانی انباشتند و آکندند که راه نفس کشیدن باقی نماند.  روح راهی می‌جست و از راهی جست و رفت و به مصاحبت بادشمالی تند به آسمان پنجم رسید و بالادست حضرت عیسی جای گرفت چه نمی‌خواست پهلو دست او بنشیند.  من چنان تفسیر و تعبیر کردم که درویش در ازای محبت و اخلاص‌مندی هراتیان این باد را برای اعقاب و اخلاف آن‌ها به یادگار گذاشته و رفته است.  پیران آزموده و جهان‌دیده که کیفت این باد را می‌شناختند به انکار برخاستند اما از برکت رسوخ وجود درویش کسی به حرف‌شان گوش نداد و مردم شهر جنازة‌ درویش را با دبدبه و کوکبة بسیار به خاک سپردند و ایشک‌میرزا که حاکم هرات بود به شخصه تابوت را بر دوش تا به گورستان برد و به خرج اصحاب درویش و اولیاپرستان گنبدی بر سر مقبره‌اش بنا نهادند که تا قیامت‌گاه زیارت‌گاه ابلهان خواهد بود.  پس از وفات درویش من [...] از برکت موها و پشم‌ها و استخوان‌هائی که از مزبله‌ها جمع می‌کردم و به عنوان موی مقدس درویش و استخوان مبارک قالب می‌زدم بیشتر از کشیشانی که استخوان خر عیسی را به مومنین می‌فروشند مبالغ هنگفتی اندوختم[...]»
همان منبع
 
 

یکشنبه، مهر ۰۷، ۱۳۹۲

تماس و التماس!


 

در تاریخ 27 سپتامبر 2013،   باراک اوباما طی یک نشست‌ خبری به «تماس تلفنی» ‌با حسن روحانی اشاره کرد و پس از اینکه سایت توئیتر حسن فوتبال هم این تماس را مورد تأئید قرار داد،   «یورونیوز» توانست با این خبر حسابی معرکه بگیرد.   ولی با تصویب قطعنامة‌ شورای امنیت در مورد سوریه،  و به ویژه پس از دستگیری سران حزب فاشیست یونان ـ  ‌طلوع طلائی ـ  ورق برگشت و معلوم شد که معلوم نیست کدامیک از طرفین خواهان این «تماس» بوده!

 

به عبارت دیگر جمکرانی‌ها و کاخ‌سفید که با یکدیگر «تماس» گرفته‌اند،   مسئولیت این «رابطه دوسویه» را نمی‌پذیرند،   و دلیل هم روشن است.  ‌ هم کاخ سفید و هم حکومت جمکران در سنگر خشونت «فتوی‌سالاری» نشسته‌اند.   سخنرانی اوباما در 68 امین نشست مجمع عمومی سازمان ملل شاهدی است بر این مدعا.   باراک اوباما در این سخنرانی یک‌بار دیگر در جایگاه قیم ملت سوریه قرار گرفت و ضمن تکرار ترهات گذشته در باب استفادة فرضی دولت سوریه از سلاح شیمیائی،   فتوی  داد که «اسد باید برود!» 

 

بله،   صدور فتوی و تشویق «روابط یک‌سویه» همواره مورد حمایت بی‌قید و شرط یانکی‌ها و متحدان‌شان بوده و هست.   فتوی جیمی کارتر ـ  شاه باید برود ـ  را که فراموش نکرده‌ایم. اینک بشار اسد هم باید برود،  تا آنگلوساکسون‌ها بتوانند سوریه را نیز همچون ایران به طویلة آخوند تبدیل کنند و زنان سوری را در جایگاه کنیزالسلام‌های جمکران بنشانند،   و جایزه‌باران‌شان کنند.   ولی مشکل این آدمخواران بشار اسد نیست؛  ساختار لائیک دولت سوریه است!   فاشیست‌ها با «لائیسیته» مشکل دارند و برای حل همین مشکل بود که هم‌زمان تشکل ایران‌ستیز «جبهة ‌ملی»‌ و حزب دمکرات آزاد آلمان را سر هم کرده بودند.   در مورد «حزب دمکرات آزاد» سایت انگلیسی و فرانسه زبان ویکی‌پدیا اطلاعات مفصلی در دسترس گذارده.

 

وارد جزئیات نمی‌شویم فقط با تکیه بر مطالب ویکی‌پدیا به دو نکتة اساسی اشاره می‌کنیم. نخست اینکه خط مشی حزب کذا به ویژه در سیاست خارجی از «رایش» الهام می‌گیرد،  و دیگر آنکه «هانس دیتریش‌گنشر» که پس از کودتاهای زنجیره‌ای سال 1360،   به دیدار علی خامنه‌ای آمد،   عضو همین حزب بود.   حزبی که در انتخابات اخیر،   پس از 56 سال از صحنة سیاست آلمان کنار رفت و همین امر باعث شد که بیل کلینتون زیر پای باراک اوباما را بکشد و به طرفداری از ولادیمیر پوتین بنشیند!

 

در تاریخ 26 سپتامبر 2013،‌   پس از سخنرانی باراک اوباما در مجمع عمومی سازمان ملل، بیل کلینتون طی مصاحبه با «سی. ‌ان. ان»،   به طرفداران ولادیمیر پوتین پیوست!   به طور خلاصه ایشان فرمودند،‌  «ما به ولادیمیر پوتین اطمینان داریم؛  پوتین خیلی باهوش است و ... و  باید از این فرصت ـ پیشنهاد روسیه در مورد سوریه ـ  استفاده کنیم!»  بله،   مدتی است که طرفداران ایجاد «یک کشور،  یک مذهب» می‌خواهند به هر قیمت که شده تغییر سنگر بدهند و  در «سنگر برنده»،   یعنی در کنار مسکو جائی برای خود دست‌وپا کنند،   و اینک نوبت به بیل کلینتون،   بز سرگلة‌ «طالبان‌پروری» و استقلال چچنی و امارات اسلامی قفقاز رسیده!   یادآورشویم در سال 1996 میلادی،   قتل فجیع دکتر نجیب‌الله،  ‌طراح «مصالحه ملی» در افغانستان،   پیش‌درآمد ورود بیل کلینتون به کاخ سفید بود!   و از قضای روزگار در دوران طلائی کلینتون شاهد ظهور طاعون اصلاح‌طلبی ملاممد خاتمی هم بودیم!  

 

خلاصه محفل بیل کلینتن در طالبان‌پروری و گسترش تروریسم نقش سرنوشت‌سازی ایفا کرده و اگر اینک محفل کذا به مسکو ابراز محبت می‌کند،  فقط به دلیل شکست طرح «بهار عرب» و به طور کلی تضعیف جایگاه آمریکا در معادلات جهانی است!   این تحولات ناخوشایند در جمکران «صادق زیباکلام»  ـ  طرفدار اکبر هاشمی ـ  را به مدافع «مدرنیته» تبدیل کرد و علامت تعجب هم نمی‌گذاریم.

 

افلاس محفل «رایش و روسری» به مراتب از آنچه در رسانه‌ها می‌نمایند،  فراتر می‌رود. جیره‌خواران برون‌مرزی اکبر رفسنجانی هم اواسط ماه سپتامبر دریافتند که زمان مجیزگوئی از   ولادیمیر پوتین فرا رسیده.  خلاصه،   این روزها از واشنگتن تا تهران صدای خردشدن ستون فقرات شاخة اسلامی «ارتش‌شکست ناپذیر رایش شهید» را می‌شنویم!   و به همین دلیل است که صادق زیباکلام نیز طرفدار «مدرنیته» از آب در آمده!   البته مدرنیتة مطلوب زیباکلام،   هیچ ارتباطی با نگرش انسان‌محور مدرنیته ندارد؛   فقط با برچسب «مدرنیته‌» مبلغ «خودمحوری» و یکجانبه‌گرائی و لات‌بازی ‌است:             

 

«[...]‌چه کسی مطرح کرده که انقلاب ایران مبارزه با مدرنیته بوده است؟ [...] بعد از سی و چهار سال از انقلاب ایران اگر پوسته آن را خراش دهیم تمام عمق آن مدرنیته است[...]‌ این بحث‌های تفکیک قوا،  انتخاب رئیس جمهور،  قدرت حکومت،  دولت و مجلس از کجا آمده است؟[...]»

منبع:  فارس‌نیوز، ‌ مورخ 26 سپتامبر سالجاری   

 

 هم میهنان گرامی!   این است «مدرنیته»،   ‌ویراست طالبان شیعی‌مسلک.   این جانوران وحشی چنین می‌پندارند که می‌توان «انسان‌محوری» را از نگرش مدرنیته حذف کرد و خدامحوری و اخلاق‌محوری را بجای آن نشانده،   فتوی را هم به ارزش تبدیل نمود.   اتفاقاً باراک اوباما هم در همین مسیر توحش‌نوازی گام برمی‌دارد و به همین دلیل موعظات آنحضرت در مجمع عمومی سازمان ملل سخت موردپسند مرده‌شویان قرار گرفته.   

 

سایت «ایرنا»،  ‌مورخ 7 مهرماه 1392 خورشیدی در مطلبی تحت عنوان «فتوائی که جهانی شد»،‌  باد در بادبان ترهات اوباما انداخته و می‌نویسد:

  

«[اوباما اعلام داشت] رهبر جمهوری اسلامی فتواي منع توليد سلاح هسته‌ای را صادر كرده [...] ‌حسن روحاني هم تأكيد نموده است كه تهران سلاح هسته‌ای توليد نخواهد كرد[...]‌  اين دو موضع گيری بايد مبنائی برای حل مساله هسته‌ای قرار گيرد تا حقوق ملت ايران برای استفاده از انرژي صلح آميزاتمي،  محقق شود[...]»

 

بله،   بی‌‌خیال شورای امنیت سازمان ملل؛‌   فتوی علی خامنه‌ای است که حقوق ملت ایران را تعیین خواهد کرد!   البته زمانیکه اوباما این مزخرفات را برزبان می‌راند،  هنوز نمی‌دانست که «جان کری» و «سامانتاپاور» در شورای امنیت با تصویب قطعنامه در مورد سوریه زیر پای‌اش را در کاخ‌سفید خواهند کشید،   و «تماس تلفنی» با حسن روحانی برای‌اش به کابوس تبدیل خواهد شد.  خلاصه رئیس جمهور آمریکا نمی‌دانست که این «بساط» زمینه‌ای خواهد شد تا هم‌سوئی کاخ سفید و جمکرانیان را در عرصة مسئولیت‌گریزی به اثبات برساند.   

 

جنجال رسانه‌ای و خبرسازی‌های ضدونقیض در مورد اینکه کدام طرف ـ  کاخ سفید یا  جمکرانیان ـ   برای تماس تلفنی با طرف مقابل پیشقدم شده،   نهایت امر تصویر مخدوشی از  کاخ سفید ارائه داد.   چرا که،   برخلاف توهمات مقامات مرده‌شویان،   اگر کاخ سفید برای گفتگو با حسن روحانی پیشقدم شده باشد،   نشان می‌دهد که «ابتکار عمل» از کاخ سفید بوده! و طرفی که ابتکار عمل نشان می‌دهد،   خود را مسلماً در موضع «قدرت»‌ می‌بیند،   ‌نه در موضع ضعف.  در واقع،  منطقاً طرفی که «متحمل» تصمیم دیگری می‌شود،   در موضع ضعف قرارگرفته.  برخلاف توهمات مرده شویان،   اظهارات سوزان رایس در مورد تقاضای جمکرانیان برای تماس تلفنی،  از یک‌سو تصویر کاخ سفید را مخدوش می‌کند،   و از سوی دیگر کاسه کوزة‌ «ابهت» ‌لات‌مسلکی جمکرانیان را در هم می‌شکند.  اینان که هنوز در سنت جوجه‌جاهلی دست‌وپا می‌زنند،   چنین می‌پندارند که پیشقدم شدن کاخ سفید،  نشانگر قدرت‌ جمکران است:‌

 

«[...] به گفته آقای عراقچی،  مهم اين است که تقاضا برای آمدن به سمت ايران از طرف آمريکا بوده و اينکه آمريکا بخواهد به سمت ايران بيايد نشانه قدرت ماست[...]»

منبع:  رادیوفردا،  ‌مورخ 29 سپتامبر 2013

 

باری لات همچون کنیزالاسلام خود را در جایگاه «کالای مصرفی» می‌بیند،  در نتیجه ابراز تمایل آمریکا را نشان «قدرت جاذبة» خویش برآورد می‌کند!   حال آنکه،   پایه و اساس ارتباطات منطقی و دوسویه از جمله روابط دیپلماتیک نه بر «جاذبه» و «عشق» که بر برآیند «قدرت» بنا شده.   منتهی تفهیم این مسائل پیش‌پاافتاده به اوباش جمکران غیرممکن است،   چرا که لات ـ  بشر طبیعی ـ   قادر نیست از زنجیر اسارت «تعلقات» و «سنت» و روابط «جانبدار» خارج شود.   به همین دلیل است که ورود حسن روحانی به تهران،   با واکنش جانبدار دو گروه کنیزالاسلام روبرو شد.  کنیزالاسلام‌های طرفدار ارتباط با آمریکا،  و کنیزالاسلام‌های مخالف!   حال آنکه ارتباط دولت‌ها با یکدیگر هیچ ارتباطی به مردم کوچه و خیابان ندارد.   فقط در خرتوخر قلعة حیوانات است که چنین پدیده‌هائی می‌توان مشاهده کرد.

 

فقط در حکومت جمکران است که می‌توان «زنانی» یافت که برای حمایت از حسن روحانی تظاهرات ‌کنند،  و جهت استقبال از آخوند زن‌ستیز و پدرسالار که زن را تحت قیمومت مرد می‌داند،  راهی فرودگاه ‌شوند!  و فقط در حکومت جمکران است که به ادعای «ظریف»،   سایت علی خامنه‌ای گرفتار «اشتباه ترجمه» می‌شود،‌   و می‌نویسد «افسانة هولوکوست!»   شاید سایت واحد مرکزی خبر هم دچار همین نوع «اشتباهات ترجمه» شده بود که «بخشش کرة زمین به صالحان» را در سخنرانی حسن روحانی در مجمع عمومی سازمان ملل ماستمالی «سیاسی ـ عقیدتی» کرد!  

 

جالب اینکه،   همین ترجمة تحریف شده مورد استفادة سایت «کمیته والمی» و سایت «لوگران سوار»‌ هم قرار گرفت!   ولی یادآور شویم،   آنچه در «تماس تلفنی» حسن روحانی و اوباما ایجاد اشکال کرده اشتباه ترجمه نیست؛   عجز و حقارت «بازندگان» است که قطعنامة شورای امنیت در مورد سوریه کاسه کوزه‌شان را در هم ریخته!   حضرات دریافتند که نمی‌توان «فتوی» را بجای شورای امنیت نشاند،   و یکجانبه‌گرائی و مسئولیت‌گریزی «الهی» را به جامعة جهانی تحمیل کرد!   شاید جنجال رسانه‌ای در مورد طرفی که برای «تماس» پیشقدم شده،   ریشه در همین «ناتوانی» داشته باشد!   کاخ سفید دریافت که نزدیک شدن به حکومت توحش ملایان برایش «مسئولیت» خواهد داشت،   آنهم در برابر مسکو.

 

در مقطع فعلی،  ابعاد این مسئولیت برای ما هنوز روشن نیست،   ولی مسلماً حاکمیت آمریکا از آن آگاهی دارد و نمی‌تواند،  یا شاید نمی‌خواهد این مسئولیت را به صورتی که وبال گردن‌اش شده بپذیرد.   از اینرو ناگهان کاشف به عمل آمد که،  «معلوم» نیست کدامیک از طرفین خواهان این «تماس» بوده!

 

اگر در دوران زمان‌گریز یوسف نجار و مریم می‌بودیم،  ‌مشکل «تماس» به سادگی قابل حل بود!   در آن ‌دوران طلائی هم دو طرف با هم «تماس» گرفته بودند و مسئولیت نمی‌پذیرفتند.   در نتیجه،  «مسئولیت» ‌تماس با مریم را انداختند به گردن جبرئیل؛  و «شیرین کام» هم شدند!