شنبه، اردیبهشت ۱۲، ۱۳۸۸


خشتک مقدس!
...

یافت مردی گورکن عمری دراز
سائلی گفت‌اش که چیزی گوی باز
تا چو عمری گور کندی در مغاک
چه عجایب دیده‌ای در زیر خاک

گویند هالوئی درهم و دیناری یافت و چند زرع پارچة «دبیت» خریده به درزی داد تا برای‌اش شلواری بدوزد. درزی وی را گفت با این قواره چند شلوار می‌توان دوخت. هالو گفت فقط برای یک شلوار پول دارم. پس درزی از سر رندی خشتک شلوار را باز گذاشت و دو زرع و نیم «دبیت» اضافه را به وی بازگرداند. هالو چون شلوار نو به پا کرد، در میانة میدان شهر سر پا نشست تا مردمان او را ببینند. غافل از اینکه خشتک شلوارش باز است و عورت‌اش نمایان! رهگذران خیره به وی می‌نگریستند و هالو می‌پنداشت شلوار دبیت‌اش ‌چشم مردمان خیره کرده. پس به عابران می‌گفت، دو زرع‌ و نیم‌اش هم در خانه است.

گفت این دیدم عجایب حسب حال
کاین سگ نفسم همی هفتاد سال
گورکندن دید و یک ساعت نمرد
یک دمم فرمان یک طاعت نبرد

برنامة «پرتاب استخوان» برای حکومت اسلامی، که با صدور بیانیة مضحک وزارت امور خارجة ایالات متحد آغاز شده، محور اصلی یک پروپاگاند «جنگ زرگری» است که در داخل کشور و خارج از مرزها شاخ و برگ فراوان یافته؛ از آن‌جمله است ارائة‌ چهرة دلپذیر از حکومت روضه خوان‌ها و کلنل چاوز که در وبلاگ «خزان عاظادی» به آن اشاره شد. بیانیة کذا دقیقاً عملکرد «دست مسیحائی» داشت، دستی که طبق افسانه‌های کتاب مقدس الاغ مردة لازار را جان دوباره بخشید. همچنانکه در وقوقیة‌ روز گذشته شاهد بودیم، آخوند احمد خاتمی دوباره به نشخوار شعارهای سازمان سیا پرداخت. همان شعارهائی که سی سال پیش در چنین روزهائی امام سیزدهم می‌جویدند و هسته‌اش را هم توی صورت امت اسلامی تف می‌فرمودند. همانطور که دیدیم این «نشخوار دینی» با موفقیت تمام در آندوره آغاز شد و چندین سال هم تداوم «مقدس» یافت. رسانة کیهان در ایران هم برای زنده کردن آخوند کروبی از الگوی همین پروپاگاند پیروی کرده.

ژنرال شریعتمداری که تا چندی پیش انجیر می‌جوید و کمر به تسخیر دوبارة جزیرة بحرین بسته بود، اکنون به دلیل کسادی بازار و نم کشیدن انبار باروت ارباب در ینگه دنیا،‌ کارش به تبلیغات برای آخوند کروبی، «شیخ افلاسات» کشیده. آورده‌اند که امروز در جمکران همه در منجلاب افلاس افتاده و برای نجات به سوی هر تخته پاره‌ای دست نیاز دراز می‌کنند. آری اینچنین بود که دربان سفارت سوئیس پاسدار شریعتمداری را نداد داد، دریاب شیخ افلاسات را، دریاب! می‌دانیم که سازمان سیا به کمتر از روضه‌خوان و نعلین در ایران رضایت نمی‌دهد. به عبارت دیگر گزینة مردم مصیبت‌زدة ایران به اراذل نارمک یا اوباش حوزة جاهل‌پرور محدود می‌ماند، اینهمه برای اینکه «بهترین» گزینه را امثال میرحسین موسوی بدانند. باری! فیلد مارشال با شنیدن نعرة گابریل، فرستادة ویژة خداوند نشئگی تریاک از سرشان پریده شتابان راهی محل کار خود در زندان اوین می‌شوند. ایشان همچنانکه سرود «سر اومد زمستون» زمزمه می‌کردند، مطلبی هم از بهر تحریک احساسات رقیق آخوند کروبی قلمی فرموده، با «اس.ام.اس» برای موسسة کیهان ارسال می‌کنند.

مطلب کذا همة جوانب امر را برای دریافت پاسخ مناسب از آخوند کروبی رعایت کرده بود. این مطلب کوتاه بود و به «طنز» گزنده پرداخته شده بود تا باعث خنده شود. و می‌دانیم که گورکن جماعت از طنز و خندة دیگران متنفر است. «خنده» فقط زمانی به دل گورکن‌‌الله می‌نشیند که برای «مسخره کردن» دیگران بر لبان‌شان نقش می‌بندد، یعنی آن‌زمان که گورکن جماعت زبان به لیچارگوئی و متلک‌پرانی می‌گشاید، تا خود گوید و خود خندد، و لات‌الله هم در حالیکه نیش تا بناگوش باز کرده برایش «تکبیر» بگوید!

گفت ای سگ در جوالت کرده خوش
همچو خاکی پایمال‌ات کرده خوش
نفس تو هم احول و هم اعورست
هم سگ و هم کاهل و هم کافرست

می‌دانیم که آخوند کروبی اخیراً یک بیانیه صادر فرموده از دولت خواسته بودند اعدام کودکان را متوقف کند! البته شیخ افلاسات زمانیکه دولت قدر قدرت اسلام کودکان دوازده سیزده ساله را از مدرسه راهی زندان و گورستان می‌کرد، هنوز زبان‌شان باز نشده بود. چرا که با عیال‌شان تازه به «دیگ پلو» مشرف شده بودند و مشغول حیف و میل در بنیاد شهید و دیگر نان‌دانی‌های حکومت نکبت و ادبار اسلام بودند. خلاصه آنروزها کروبی کور بود و کر، ‌ و از همه ‌جا هم بی‌خبر! در نتیجه بیانیه هم صادر نمی‌کرد.

همین کروبی زمانیکه ریاست «مجلس افلاسات» را بر عهده داشت و اکثریت مجلس هم به دست افلاس‌طلبان بود، برای مبارزه با آزادی بیان و ممانعت از تصویب قانون مطبوعات یک تکه کاغذ پاره از لیفة تنبانش کشید بیرون و «حکم حکومتی» را برای نمایندگان قرائت کرد تا نانی برای دارودستة بهزاد نبوی و محمدرضا خاتمی به تنور بچسباند و اینان را «طرفدار آزادی مطبوعات» قلمداد کند! خلاصه بگوئیم، کروبی از نظر پدرسوختگی و نوکری و خوش‌رقصی کم نظیر است،‌ به همین دلیل مورد پسند دربان سفارت قرار گرفته. و به همین دلیل به پاسدار شریعتمداری «وحی» شد که هوای کروبی را داشته باشد.

در نتیجه پاسدار شریعتمداری مقاله‌ای قلمی کردند که در آن به «کنایه» و تمثیل، البته به زبان ابتذال، ویژة اوباش و کلاه مخملی‌های جمکران، ‌ کروبی را «بی‌سواد» خواندند و فرمودند، «پیاده نظام دشمن» از سوی او بیانیه صادر می‌کند. البته همانطورکه می‌دانیم «دشمن»، همان دوست همیشگی حکومت اسلامی یعنی دولت اسرائیل است که پس از کودتای ظفرمند 22 بهمن 57 تا امروز، مانند آمریکا در جرگة «دوستان پنهان» لات‌الله درآمده. بگذریم! در این گیرودار هم ستاد کروبی به پیروی از اوباما «تغییر» را به عنوان شعار انتخاباتی برگزید و شیخ افلاسات به گردوخاک مشغول بود و نعلین به زمین می‌کشید و نفس‌کش می‌طلبید که «آزادی ما را شورای نگهبان نداده [...] این شعار برگرفته از نص صریح قرآن بوده و تغییر هم در چارچوب قانون اساسی نظام است و...» و مهملاتی از این قبیل.

گر کسی بستایدت اما دروغ
از دروغی نفس تو گیرد فروغ

بله کروبی هم مانند دیگر گورکن‌ها کم حافظه ‌است. گورکن‌ها می‌پندارند سابقة درخشان لات‌بازی‌های‌شان را مردم فراموش کرده‌اند، در نتیجه تا آنجا که بتوانند دروغ می‌بافند. کروبی پس از انتشار «طنز بازاری» کیهان، مانند الاغ مردة‌ لازار جان دوباره گرفت و لاف فراوان زده و گزافه‌ بسیار گفته. لاف‌وگزاف یا بهتر بگوئیم هذیانات و گنده‌گوئی شیخ افلاسات در سایت «پیک ایران» مورخ دوازدهم اردیبهشت‌ماه سالجاری، تحت عنوان «پاسخ کروبی به حسین شریعتمداری» منتشر شده.

این «پاسخ» سراپا ابتذال چنان به مذاق محافل فاشیسم بین‌الملل خوش آمده که سایت رعایای الیزابت دوم نیز به آن دخیل بسته. چرا که این «پاسخ» که به نام کروبی انتشار یافته در واقع از قلم بیانیة‌ نویس مفلوک ساواک تراوش کرده. ویژگی پاسخ مذکور حضور همزمان چندین نوع زبان تهدید و تمجید، «انتقاد از طنز» و مداحی و گسترش مقدسات است. به عبارت دیگر، جوابیة مذکور یک مداحی تؤام با تهدید است که همة ویژگی‌های انسان‌ستیزی را در خود دارد. روشن‌تر بگوئیم، این «پاسخ» همانند اسطوره‌های مقدس، قانون‌گریز، طنزستیز و زمان‌گریز است. هر چند در مجموع فقط زبان توهین به مخاطب در آن چشم‌گیر می‌شود. پاسخ کذا با «زبان قرآن»، «زبان افشاگری»، «زبان لجن پراکنی» به اتحاد جماهیرشوروی، ‌و زبان «تحقیر» آغاز شده، و به زبان تمجید ابلهانه از نیم قرن مبارزات فرضی نویسنده و «پدر» وی، زبان خودستائی و تمجید و مداحی از «یاران امام» و «اصلاح‌طلبان»، که سوابق درخشان‌شان را همه می‌شناسیم، و نهایت امر به مداحی از صدر اسلام، فقه مترقی، راه علی و خط امام و خلاصه زبان لات‌الله بازار می‌انجامد.

نیست روی آن که این سگ به شود
کز دروغی این چنین فربه شود
[...]‌
بود در آخر که پیری بود کار
جان خرف درمانده تن گشته نزار

کروبی یا بهتر بگوئیم همان ساواکی مفلوک که در واقع این پاسخ سراپا حماقت و ابتذال را به رشتة تحریر درآورده، در ابتدا سعی دارد خود را مؤدب و بزرگوار نشان دهد! ولی به یکباره مانند امام سیزدهم قلاده پاره می‌کند: «من سعیدی سیرجانی نیستم‌ها! به من می‌گویند کروبی! من از دانشگاه تهران لیسانس گرفته‌ام، من یار امام بودم، تو اصلاً امام را دیده‌ای؟ و...» و ما می‌بینیم که در مرزپرگهر، قرارگرفتن در ردة نزدیکان یک لات جیره‌خوار سفارت‌خانة انگلستان به آخوندکروبی و همپالکی‌های‌اش امتیاز و برتری اجتماعی نیز اعطاء می‌کند! و خلاصه پاسدار شریعتمداری و کسانیکه برخلاف «رمزی‌کلارک»، افتخار دیدار با روح‌الله خمینی را نیافته ‌و از یاران وی نبوده‌اند، سریعاً در شمار رده‌های پست اجتماعی قرار می‌گیرند، و حق طنزپردازی در مورد آخوند کروبی و یاران‌اش را ندارند. هر چند که این دو گروه یکدیگر را بهتر می‌شناسند و می‌دانند که «طنز» در قاموس‌شان همان «توهین» است.

می‌دانیم که کروبی منفور و پلید نیز به نوبة خود مشتی اوباش و چپاولگر از قبیل کرباسچی را به دور خود گرد آورده و محفلکی تشکیل داده و خلاصه بگوئیم از سیرجانی، نویسنده هم برتر شده، چون سعیدی سیرجانی، نه تنها لباس فریب و مزدوری بیگانه بر تن نداشت و از حمایت اوباش‌الله بازار بی‌بهره بود، که برخلاف تفاله‌های نخبة جمکران، اهل قلم هم به شمار می‌رفت و به همین دلیل وجودش اصولاً زائد تشخیص داده شد. در صورتیکه امثال کروبی هر چه بیشتر، بهتر! در درازمدت وجود پلیدشان جامعه را به نابودی خواهد کشاند، و نوکر صفتی و مجیزگوئی و پفیوزی و فریب را بجای انسانی‌ات، وجدان، آزادی و آزادگی خواهند نشاند.

بله شیخ مفلوک بجای آنکه به طریق قانونی متوسل شود و به دلیل توهین و افترای «فرضی» علیه روزی‌نامة کیهان و شخص شریعتمداری در برابر مقامات قضائی در «حکومت ایده‌آل اسلامی» خود اقامة دعوی کند، دست به جنجال و هیاهو زده و در کمال بلاهت درصدد «پاسخگوئی» نیز برآمده! آنهم چه پاسخ‌گوئی‌ای! «پاسخ» برای دفاع از خط امام؛ پاسداری از انقلاب؛ پیروی از «راه علی»!‌ همان راه و روشی که گورکن‌ها طی سه دهه آنرا بخوبی به ما ملت معرفی کرده‌اند. خلاصه بگوئیم پاسخ کذا برای کوبیدن بر طبل توحش اسلام است؛ برای دفاع از قرآن و احکام فقهی «مترقی» است؛ برای رحم و عطوفت فرضی اربابان دین در برابر انسان‌ها‌، به ویژه در برابر کودکان است!

بله، پاسخ کذا دقیقاً از الگوی نامه‌های سرگشادة پاسداراکبر پیروی می‌کند که در پوشش «اعتراض» به حاکمیت، عملاً جهت تبلیغ برای توحش اسلامی به رشتة تحریر در می‌آید. نامة کروبی هم به بهانة پاسخ به کیهان، ضمن تأکید بر مقدسات طالبان شیعی مسلک، مقدسات نوینی به انواع موجود در این حکومت دست‌نشانده می‌افزاید. از امروز «بیت امام» و «نوة امام» و خلاصه اعضای قبیلة خمینی دجال همگی «تقدس» یافته‌اند! درست عین خود کروبی و ابوی محترم و یاران‌‌شان! چرا که آخوند کروبی نه به خاطر خود که برای «دفاع از کرامت» یاران‌شان وارد معرکة ابله‌فریب کیهان شده‌اند.

بنده دارد در جهان این سگ بسی
بندگی سگ کند آخر کسی

به ادعای کروبی در فقه از اعدام کودکان سخنی به میان نیامده، پس نباید کودکان را اعدام کرد! البته این احکام را آخوند کروبی در سال‌های پربرکت نخست وزیری میرحسین موسوی که بس کودکان در همین زندان اوین اعدام ‌می‌شدند، نمی‌شناختند! پس ما به این شیخ بینوا که به قول خودش «لیسانس» هم دارد می‌گوئیم، در فقه پویای سرکار از «بیکینی» و کفش پاشنه سوزنی هم سخنی به میان نیامده! پس چرا شما و دیگر کفتارها هر روز مزاحم زندگی مردم می‌شوید؟ جالب اینجاست که در این «فقه» از استعمار هم سخنی به میان نیامده؛ از پدیده‌های ناشناخته برای نعلین‌های تاریک‌اندیش و بیسواد حوزه‌های علمیه هم در فقه مترقی شیعه هیچ نیامده. اصلاً در این قرآن که دهه‌ها پس از مرگ محمد جانشینان‌اش آنرا گردآوری کردند، و در آن هر چه دل‌شان خواست گنجانده‌اند، از این مسائل سخنی نرفته! و از همه مهم‌تر در قرآن و فقه کذا از پرکردن روسپی‌خانه‌های امارات و عربستان توسط مقامات حکومت اسلامی هم حرفی به میان نیامده! پس تکلیف چیست؟ آنجا که منافع‌تان حکم می‌کند، این فقه و این قرآن همه چیز را گفته؛ آنجا که چون الاغ در گل می‌نشینید مسائل از قلم «فقه» و شریعت‌تان افتاده؟! حتماً به همین دلیل است که آخوند محتشمی‌پور و مشارکت‌چی‌ها نان تجارت برده و قاچاق مواد مخدر کوفت می‌کنند، حق و حساب شیخ اصلاحات را هم می‌پردازند تا زمانیکه قلاده‌اش را اوباش کیهان‌نشین می‌کشند، بتواند دست به جنجال و هیاهو بردارد و با ترویج الگوی کدخدا منشی، مراجعه به قانون و دفاع از حق اجتماعی را در عمل و به صورت آشکار نفی کرده، هیاهو و لات‌بازی را بجای قوة قضائیه بنشاند:

«[کیهان] به سراغ فردی آمده که هرگز [...] داعی [داعیة] دفاع از خویش نداشته و همواره کوشش کرده [...] حق ناحق شدة اشخاص را با وساطت و میانجیگری و میانداری و میانه روی و ریش سفیدی به آنان بازگرداند و همواره با این روش از جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی و راه امام پاسداری کرده است [...]»

وقتی می‌گوئیم حکومت جمکران فاقد «نظم قانونی» است و یک دستگاه آشوب و سرکوب بیش نیست دلیل دارد. در این حکومت امثال کروبی شخصاً بجای کل قوة قضائیه نشسته‌اند؛ احقاق حق می‌کنند؛ افتخار هم می‌کنند! چون فقط با توسل به این روش‌های فراقانونی است که لات‌الله قادر است از حکومت و راه امام‌، و ....و همة ابزار سرکوب «پاسداری» کرده‌ و مفتخر باشد. باید به این شیخک بی‌نوا گفت، کروبی‌ای که ما ملت می‌شناسیم چگونه می‌تواند به خود حق دهد که در چنین جایگاهی قرار گیرد؟ اشخاص به چه «مناسبت» برای احقاق حق خود به کروبی مراجعه می‌کنند؟ مگر آخوند کروبی قاضی و دادستان است؟ نه! به نظر می‌رسد کروبی و شرکاء که خود را هنوز در دامان 13 قرن پیش و در جایگاه خلیفة مسلمانان می‌بینند دستی هم در قوة فاسد قضائیه داشته باشند، اگر نه کسی برای احقاق حق خود به آخوند کروبی متوسل نخواهد شد.

با چنین عمری به جهل آراسته
کی شود این نفس سگ پیراسته

در هر حال باید حضور پاسدار شریعتمداری و کارفرمایان‌شان عرض کنیم، آب در هاون نکوبید! این شیوة پروپاگاند فاشیست‌ها دیگر برای ما ملت شناخته شده ‌است و انتشار مزخرفاتی از این دست کارساز فعلة فاشیسم در جمکران نخواهد شد. دیگر گذشت آن زمان که نعلین‌ها با چسبیدن به دم علی و محمد می‌توانستند جیب مردم را بزنند. دیگر گذشت آنزمان که سازمان سیا مدافع «خط امام» شده بود و اوباش‌الله را برای تسخیر سفارت آمریکا بسیج می‌کرد. ساواک جمکران بهتر است بجای سر پا نشستن در میدان و تدریس فقه و لجن‌پراکنی به اتحاد شوروی سابق و ارگان حزب کمونیست این کشور، آنهم از زبان شیخ افلاسات، از میانة میدان «تقدس» فروشی برخیزد، به خانه بازگردد و فکری برای دوختن خشتک‌اش بکند.


...

جمعه، اردیبهشت ۱۱، ۱۳۸۸

خزان عاظادی!
...

گورکن‌ها دست از جنجال پیرامون «خلیج فارس» بر نمی‌دارند. همچنانکه گفتیم به دلیل کسادی بازار مقدسات دینی، فعلة فاشیسم به تقدیس و ستایش «بومی» و «قومی» روی آورده، در کمال حماقت خلیج فارس را به عنوان «اثرملی» به ثبت ‌رسانده‌اند! البته این خلیج دوست داشتنی در واقع تحت حفاظت نیروی دریائی ایالات متحد است، و حکومت جمکران و شیخک‌های کازینونشین فقط وظیفه دارند دور آن جمع شده، به یکدیگر «پارس» کنند.

مسلماً فردا نوبت به قلة دماوند هم خواهد رسید که بر اساس اسطوره‌های ایرانی فریدون در آن ضحاک را به زنجیر کشیده، و به همین دلیل نزد فاشیست‌های «بومی» تقدس فراوان دارد! در هر حال آنچه برای تشدید سرکوب ملت ایران از اهمیت برخوردار است گسترش روزافزون دامنة تقدسات به شمار می‌رود. تقدس دینی به یمن استقرار حکومت گورکن‌ها به زور سرنیزه پا بر جا و پایدار است، حال نوبت به گسترش تقدسات بومی و قومی رسیده، که دولت جمکران بخش بومی آن را پوشش می‌دهد، و «فدرالیست‌الله» هم بخش قومی را سرپرستی می‌کند.

امروز هم تظاهرات روز جهانی کارگر در ترکیه به زدوخورد و درگیری کشیده شد. این درگیری به تهاجم پلیس فرانسه به تظاهرکنندگان مخالف ناتو در استراسبورگ شباهت فراوان داشت. به این ترتیب که خارج از صفوف تظاهرکنندگان، گروه‌های پراکنده به سوی نیروهای انتظامی سنگ و کوکتل مولوتف پرتاب کردند تا نیروهای انتظامی به تظاهر کنندگان حمله کنند! می‌بینیم که روش بر هم زدن تظاهرات آرام و مجاز در ترکیه و در فرانسه هیچ تفاوتی با یکدیگر ندارد، چرا که هر دو از اعضای سازمان جنایتکار ناتو به شمار می‌روند، در نتیجه برای سرکوب تظاهرات «ناخوشایند» شیوه‌های یکسانی اعمال می‌کنند. البته تظاهرات روز اول ماه مه در کشور فرانسه هنوز «ناخوشایند» به شمار نمی‌رود، در غیر اینصورت امروز صحنه‌های مشابه ترکیه را در فرانسه هم مشاهده می‌کردیم!

همچنانکه در عراق، ایران و افغانستان، یک سیاست واحد برای «هدایت مردم» به سوی مسیر مطلوب در اماکن عمومی و در میان غیرنظامیان بمب منفجر می‌کند. هدف از انفجار بمب در بازار، رستوران، ‌ مساجد، و ... از یکسو بر هم زدن نظم عمومی و فراهم آوردن زمینة «تجمع» و «تظاهرات» خودجوش «مردم خشمگین»، و از سوی دیگر نابودی زمینة‌ فعالیت‌های اقتصادی عادی و سوق دادن مردم به سوی فعالیت‌های «نظامی ـ امنیتی» است. به عبارت دیگر، همان شرایطی که بر ملت عراق به ویژه بر شیعیان تحمیل می‌شود تا هرگونه فعالیتی را رها کرده برای امرار معاش به صفوف شبه نظامیان آخوند حکیم یا مقتدی‌صدر بپیوندند. فواید ارعاب مردم همچنانکه پیشتر هم گفته‌ایم ترغیب آنان به تحرکات «غیرمنطقی» است. زمانیکه «فرد» به دلیل ترس یا خشم و ... و به طور کلی از طریق تحریک احساسات به «حضور در جمع» و «هم‌صدائی» و «همسوئی» با گروه تشویق می‌شود در مسیر مطلوب استعمار قرار می‌گیرد، چرا که در چنین شرایطی برای «منطق» و «عقل سلیم» محلی از اعراب وجود ندارد.

در وبلاگ «بمب و رأی» اشاره کرده‌ایم که‌ بیانیة اخیر وزارت امورخارجة ایالات متحد در واقع استخوانی بود که گاوچران‌ها برای سگ‌های وفادار خود در جمکران پرتاب کردند تا از طریق افروختن آتش جنگ زرگری، ما ملت را به هراس افکنند. مأموریت سفیر جدید آمریکا در عراق، تبدیل این کشور به پشت جبهة حمایت از حکومت طالبان جمکران است. همانطور که سی سال پیش، با استقرار حکومت اسلامی کشور ما را به پشت جبهة طالبان در افغانستان تبدیل کردند. در این چارچوب انفجارهای اخیر در عراق مقدمة بیانیة مضحک وزارت امورخارجة آمریکا بود.

این بیانیه علاوه بر ارعاب مردم ایران جهت راندن‌شان به سوی حوزه‌های انتخاباتی اهداف دیگری را نیز دنبال می‌کند که مهم‌ترین آن‌ یکسان جلوه دادن نوکران مخالف‌خوان سازمان‌سیا از جمله نعلین‌های جمکران و کلنل چاوز با دولت کوبا است. دولتی که هیچ ارتباطی با کودتاچی‌های سازمان سیا در ونزوئلا و چاه‌جمکران ندارد. بیانیة کذا که همزمان با نشست غیرمتعهدها در هاوانا صادر شد در کمال بیشرمی دولت کوبا را مدافع تروریسم می‌خواند. حال آنکه فدائیان اسلام، اخوان‌المسلمین، سازمان‌های القاعده، طالبان و همة‌ تشکل‌های خرابکار اسلامی ساخته و پرداختة دست مقدس آنگلوساکسون‌هاست، همان‌ها که امروز برای حمایت از حکومت جمکران همزمان با انفجار بمب در عراق، بیانیه هم صادر می‌کنند تا این حکومت مفلوک را «مخالف آمریکا» بنمایانند.

متخصصین هدایت افکار عمومی در ایالات متحد می‌پندارند که با انفجار بمب در عراق و صدور بیانیه‌های ابلهانه می‌توان مردم ایران را همچون گلة گوسفند مجتمع کرده به پای صندوق‌های رأی هی‌ کرد. به این ترتیب یک بار دیگر دوربین‌های خبرنگاران بسیار «بی‌طرف» غرب بر «حضور گستردة مردم» در پای صندو‌ق‌های شیادی مهر تأئید خواهند گذارد، و یک بار دیگر نزد افکار عمومی غرب به حکومت انسان‌ستیز اسلامی مشروعیت مردمی اعطا می‌کنند، و به قول رهبر مفلوک جمکران، «مردم را روی کار می‌آورند.» متن وقوقیة امروز در دانشگاه سابق تهران شاهدی است بر این مدعا.

بله، به محض اینکه بیانیة «کذا» صادر شد، «ساتاس» آن را در هوا قاپید و به دست پوکویاما داد تا یک وقوقیة در خور تنظیم کند. و به راستی که پوکویاما هم سنگ تمام گذاشت. روخوانی وقوقیة این جمعه بر عهدة آخوند احمد خاتمی بود که ضمن تکرار شعارهای نخ‌نمای سی سال پیش بر ضد آمریکا، اسرائیل، بعثی‌ها، وهابی‌ها و سلفی‌ها، ‌ از «مردم» دعوت کرد از لج آمریکا هم که شده در انتخابات شرکت کنند! چون به ادعای ایشان آمریکا نمی‌خواهد کسی در این «انتخابات» شرکت کند! آخوند خاتمی، که مانند همة مقامات شیاد حکومت جمکران هم عوامفریب است و هم توده‌پرست، می‌گوید اهمیت انتخابات به «حضور مردم» است. به عبارت دیگر کافی است مردم در برابر حوزه‌های انتخاباتی «تجمع» کنند، چرا که تجمع مردم در واقع «سرمایة انقلاب» به شمار می‌رود.

البته آخوند خاتمی کاملاً حق دارد! چون می‌‌داند که سازمان سیا در پس پردة «تجمع مردم» کودتای 22 بهمن را سازمان داد و مشتی لات و اوباش و روضه خوان را به حاکمیت رساند. در نتیجه طبیعی است که اراذل و اوباش برای حفظ موقعیت خود خواهان «تجمع مردم» در برابر حوزه‌های فریب باشند. در این حکومت، نه انتخابات وجود دارد، نه رأی مردم محترم شمرده می‌شود. برگزاری مراسم انتخابات در یک حکومت «فاشیست ـ مسلمان» که سی سال است افتخار نوکری برای غرب را دارد، در واقع تقلید میمون‌وار از حاکمیت‌های دمکراتیک است، و نتیجة این «انتخابات» هر چه باشد، به رأی اکبری در مجلس خبرگان و ارادة رهبری و در واقع به منافع استعمار بستگی پیدا می‌کند. تنها عامل مهم در این معرکه همان «تجمع مردم» است. درست همانطور که مردم برای تماشای «معرکه» به دور معرکه‌گیران جمع می‌شوند.

تفاوت بساط گورکن‌ها با معرکه‌گیری این است که «معرکه گیر» مردم را سرگرم می‌کند، مردم هم با رضایت و خشنودی پولی به او می‌دهند. حال آنکه در رقابت‌های به اصطلاح انتخاباتی جمکران، «معرکه گیر» در واشنگتن نشسته، و نه تنها مردم را سرگرم نمی‌کند که به زور سرنیزه جیب مردم را می‌زند و میلیاردها دلار ارز حاصل از «معرکة تاراج» را نیز در بانک‌های‌اش ذخیره می‌کند! به همین دلیل است که نوکران سازمان سیا در داخل و خارج برای تشویق مردم به «شرکت» در شبیه‌سازی انتخابات اینچنین به تکاپو افتاد‌ه‌اند.

اکبربهرمانی هم در وقوقیة هفتة گذشته بر «اهمیت» انتخابات تأکید فراوان کرد و تلویحاً مردم را تهدید کرد که اگر در این افتضاحات شرکت نکنند، همین احمدی‌نژاد به عنوان «نمایندة اقلیت» باز هم «انتخاب» خواهد شد. بله! بدانیم و آگاه باشیم که احمدی نژاد را ساواک به دستور ارباب از صندوق‌های مارگیری بیرون نکشید تا دامنة اشغال نظامی عراق را به ایران بکشاند! احمدی نژاد با «رأی مردم» انتخاب شد! پس لازم است مردم باز هم برای رأی دادن بسیج شوند تا نان حکومت اسلامی آجر نشود. حاج بهرمانی برای تداوم حکومت مرگ‌محور به 40 میلیون رأی نیاز دارد. گویا به احتمال زیاد و طبق آمار «رسمی» می‌باید حدود 40 میلیون نفر در امر مقدس مارگیری شرکت «فعال» داشته باشند:

«توقع ملی، دینی و انقلابی از مردم این است که اهمیت انتخابات امسال و ارزش رأی خود را درک کنند. [...] ما می‌توانیم بیش از 40 میلیون رأی بریزیم و اگر کمتر از آن باشد نشانة بی‌تفاوتی مردم ماست [...] [اگر] از صندوق‌ها قهر کنند [یکی با رأی] اقلیت [...] انتخاب می‌شود و این به نفع نیست.»

منبع: ایسنا، مورخ 4 اردیبهشت‌ماه سالجاری کد خبر 8802 ـ 02386

بله عبارت «این به نفع نیست»، به این معناست که به ضرر خواهد بود. ولی به ضرر حکومت جمکران است، نه به ضرر مردم ایران! چرا که منافع ملی همواره با منافع حکومت جمکران در تضاد بوده و این امر هنگام انتخابات نمایشی نیز صدق خواهد کرد. در حالیکه مردم ایران مرگ این حکومت را آرزو دارند، اکبر بهرمانی و اربابان‌اش خواهان تداوم این نظام فاقد نظم‌اند:

«[...] هر کس که می‌خواهد می‌تواند به نمایندة تفکر خود رأی دهد [...] پس دیگر دلیلی برای عدم حضور باقی نمی‌ماند.[...] اگر بتوان انتخاباتی نیرومند با جمعیت زیاد داشته باشیم، برای چند سال آینده می‌توانیم نظام را بیمه کنیم.»


اگر «گلة گمشده» از بیانیة کذا و اوضاع عراق و افغانستان به هراس افتد، مسلماً حاج اکبر «جمعیت زیادی» را تقدیم حضور ارباب می‌کند، و سازمان سیا برای چند سال دیگر موجودیت این نظام سراسر توحش را «بیمه» خواهد کرد. چون گورکن‌ها به دلیل کاسب مسلکی،‌ حضور مردم را همیشه به منزلة‌«سرمایه» و ضامن دوام دکان کاسبی خود می‌دانند. به همین دلیل شرکت مردم در انتخابات، نه یک حرکت انسانی و متکی بر ارادة انسان که ابزاری است برای «بیمه» کردن یک حکومت فاقد نظم قانونی، و «سرمایه‌ای» است برای تداوم حکومت هرج‌ومرج و آشوب.

جالب اینجاست که آخوند خاتمی حتی از مردم نمی‌خواهد رأی بدهند! انتخابات از دید این «آیت‌الله» کبیر در «تجمع مردم پای صندوق‌های رأی» خلاصه می‌شود! هیچ الزامی برای رأی دادن وجود ندارد. چرا که حاج آقا انتخابات را با «جشن» اشتباه گرفته‌ا‌ند! خاتمی می‌پندارد در نظام‌های دمکراتیک مردم برای تفریح و شادی رأی می‌دهند، نه برای تعیین سرنوشت کشورشان! خلاصة مطلب حاج‌آقا مانند امام‌شان بکلی از مرحله پرت‌اند. روشن‌تر بگوئیم شیخ احمد به زبان بی‌زبانی می‌گوید، از شما «تجمع»، ‌ از ما «تجمل»:

«آنچه در انتخابات مهم است حضور شکوهمند مردم پای صندوق‌های رأی است که سرمایه اصلی برای نظام و انقلاب است [...] انتخابات برای کشور ما یک جشن سیاسی است [...] نگذاریم به خزان تبدیل شود[...] سی سال است که ما 30 انتخابات سالم برگزار کردیم[...]»
منبع ایسنا، مورخ 11 اردیبهشت‌ماه سالجاری

بله سی سال است که احمد خاتمی «انتخابات سالم» و بهداشتی برگزار می‌کند! بهتر بگوئیم سی سال است که اوباشی چون خاتمی با تکیه بر استعمار «جشن سیاسی» بر پا کرده‌اند و مایل‌اند این جشن و سورچرانی را همچنان ادامه دهند. برای تداوم همین جشن‌هاست که به ازدحام مردم نیاز دارند. بدون مردم و در تنهائی که نمی‌توان «جشن» و معرکه گرفت!

اتفاقاً ما هم در وبلاگ دیروز به اهمیت ماشاالله قصاب اشاره کردیم و گفتیم که ایشان به عنوان فیلسوف و نظریه‌پرداز «انقلاب اسلامی» به اهمیت حضور شکوهمند مردم در کوچه و خیابان پی برده بودند. برای بیمه کردن نظام بود که ماشاالله قصاب هر روز این حضور شکوهمند را با عربده‌های «مرگ بر آمریکا و اسرائیل» برای آقا «امام زمان» تأمین می‌کردند، تا از این راه،‌ حکومت «مستقل» بتواند برای مبارزه با «دشمن بعثی» از اسرائیل اسلحه دریافت کند و زوزة «راه قدس از کربلا می‌گذرد» هم سر دهد. واقعاً جای ایشان در «خزان عاظادی» چقدر خالی است!




...

پنجشنبه، اردیبهشت ۱۰، ۱۳۸۸


بمب و رأی!

...

به گزارش فرانس پرس، امروز وزارت امور خارجة آمریکا با صدور بیانیه‌ای دولت ایران را فعال‌ترین حکومت تروریست خواند. بله! دولت آمریکا سخت نیازمند شرکت مردم ایران در انتخابات جمکران است! و به همین دلیل برای دو قطبی کردن کاذب فضای سیاسی ایران، جهت تأمین مشروعیت برای حکومت جمکران و تضمین «حضور مردم» در برابر حوزه‌های مارگیری، از طریق زدن نعل وارونه رسماً به نفع پادوهای افراط‌گرای خود در حکومت اسلامی پای به میدان پروپاگاند انتخاباتی گذارده. به این ترتیب یک گروه، از ترس جنگ برای رأی دادن به اصلاح‌طلبان تجمع می‌کنند، و گروه دیگر برای ابراز مخالفت خود با «شیطان بزرگ» در برابر حوزه‌های مارگیری ازدحام خواهند کرد! در نتیجه باز هم برای این«حکومت انسان ستیز» مشروعیت مردمی تأمین خواهد شد. محور دیگر همین سیاست مزورانه را حاکمیت فرانسه در گروه اصلاح‌طلبان اعمال می‌کند. به این ترتیب که با تبلیغات ابله فریب فاشیست‌ها را به دو گروه «لیبرال» و «چپ» تقسیم می‌کند که البته هر دو آمادة مذاکره با ارباب‌اند.

صدور بیانیة‌‌ اخیر وزارت امورخارجة‌ آمریکا در مورد حکومت اسلامی ایران نشان می‌دهد که دولت گاوچران‌ها ترجیح می‌دهد با تداوم سیاست «تبدیل نوکر به دشمن» و به پیروی از «الگوی سگ» همچنان نوکران‌اش را در جمکران به مسیر پر برکت افراط‌گرائی و «نبرد با آمریکا و اسرائیل» هدایت کند. روشن‌تر بگوئیم آمریکا نمی‌خواهد روابط پنهان خود را با حکومت اسلامی آشکار کند، ‌ چون بعضی‌ها به غلط پنداشته‌اند که به این ترتیب می‌تو‌ان نه تنها موافقان که مخالفان آمریکا را نیز در برابر حوزه‌های مارگیری جمکران بسیج کرد.

«پادشاهان مستبد قاجار و پهلوی، ‌ کشور را ملک خود و ملت را رعیت خود می‌دانستند و در غیاب حضور مردم هر آنچه دستگاه قدرت اراده می‌کرد از صندوق‌های رأی درمی‌آمد اما انقلاب اسلامی، ورق را به کلی برگرداند و مردم را روی کار آورد[...]»


بله «انقلاب» ورق را برگرداند و «مردم» را روی کار آورد و حکومت را در کوچه‌ها و خیابان تشکیل داد! این بخشی است از سخنرانی خامنه‌ای که مشروح آن در کیهان، مورخ 10 اردیبهشت‌ماه 1388 منتشر شده. این چند سطر به ما می‌گوید، جنبش مشروطه را فراموش کنیم، کودتای کلنل آیرون‌ساید را در «پرانتز» تاریخ بگذاریم و بپذیریم که بین سلطنت سنتی قاجار و سلطنت پهلوی هیچ تفاوتی وجود نداشته. به این ترتیب از یاد می‌بریم که ایجاد حوزة ‌«علمیة» قم هم از الزامات همان کودتای استعماری میرپنج بوده!

به یک ناتراشیده در مجلسی
برنجد دل هوشمندان بسی
اگر برکه‌ای پر کنند از گلاب
سگی در وی افتد شود منجلاب

تاریخ هم به منزلة همان «برکة پرگلاب» است اما گورکن‌ها هر قدر در آن جست خیز کنند، ‌ نمی‌توانند در حد همان سگ کذا هم کارآئی داشت باشند! گورکن جماعت دشمن «تاریخ» است! چرا که رخدادهای تاریخی به ارادة «الهی» صورت نمی‌پذیرد، این رخدادها دلیل دارد، و دلیل آن نیز ارادة انسان‌هاست. البته حلقة فرانکفورت که برای توجیه شبه‌فلسفی فاشیسم به راه افتاده بود، تلاش کرده به جای خواست و ارادة انسان‌ها «نگرانی» و تشویش» را بنشاند. تا با این ترفند توحش سرمایه سالاری را به نحوی توجیه کرده باشد. به همین دلیل است که در گزارش‌های امنیتی ایالات متحد و به طور کلی در بیانیه‌های اعضای ناتو مرتباً از بعضی مسائل ابراز «نگرانی» می‌شود. به عنوان نمونه آمریکا از رشد طالبان سخت نگران است!

فواید نگرانی همچنانکه پیشتر هم توضیح دادیم این است که هر واکنش غیرمنطقی را «توجیه» خواهد کرد. مثلاً تهاجم وحشیانه آنگلوساکسون‌ها به عراق به دلیل «نگرانی» پنتاگون رخداد! بعد هم ادعا کردند هر چه گشتیم سلاح کشتار جمعی پیدا نکردیم! در عوض خاک عراق را به توبره کشیدیم و از روزی که سفیر جدیدمان راهی عراق شده روزانه حداقل پنجاه نفر را در بازارها و مراکز پرجمعیت شیعه یا سنی منفجر می‌کنیم. شیعه‌ها فکر می‌کنند سنی‌ها عامل انفجاراند؛ سنی‌ها هم به شیعه‌ها مشکوک می‌شوند، سرکوب کردها را هم بر عهدة ارتش مستقل ترکیه گذاشته‌ایم که هفته‌ای یکبار بمباران‌شان کند تا هم زمینة تجزیة عراق فراهم آید، هم دست‌مان برای چپاول نفت بازتر باشد و ایرانیان را به وحشت بیاندازیم. می‌بینیم که «نگرانی» پنتاگون ریشه در نفت داشته و همین «نگرانی نفتی» بود که یک رخداد تاریخی را رقم زد.

ترک دنیا به مردم آموزند
خویشتن سیم و غله اندوزند

بله، رخدادهای تاریخی از جمله کودتای آیرون ساید و تأسیس حوزة جاهل‌پرور قم «دلیل» دارد، دلیل این فعل و انفعالات تأمین منافع استعمار بریتانیا از طریق سرکوب ملت ایران بوده. به همین دلیل گورکن‌ها تلاش می‌کنند به هر ترتیب که شده کودتای سوم اسفند سال 1299 را نادیده گرفته، فقط به کودتای 28 مرداد اشاره کنند. چون کودتای سوم اسفند «پدر» همة کودتاهای بعدی است و از آنجا که در چارچوب توهمات و توحش دینی، «پدر» تقدس دارد، روضه خوان‌ها با احترام فراوان به پدر کذا می‌نگرند، چون موجودیت‌شان مرهون همین کودتاست!

ای درونت برهنه از تقوی کز برون جامة ریا داری
پردة هفت رنگ در مگذار تو که در خانه بوریا داری

باری علی خامنه‌ای در ادامة سخنان حکیمانة خود راهکارهای اقتصادی نیز ارائه داده می‌گوید، استفاده از تولیدات داخلی «باید» یک ارزش شمرده شود و باید کیفیت تولیدات داخلی را بالا ببریم. ولی می‌دانیم که این ترهات بافی رهبر فرزانه برای حفظ ظاهر است. مأموریت دولت خدمتگزار مانند اسلاف‌اش در درجة نخست نابودی تولیدات استراتژیک در کشور و تبدیل ایران به بازار مصرف کالاهای بنجل وارداتی است که با سرمایة یانکی‌ها و بیگاری چینی‌ها تولید می‌شود. در هر حال مقام معظم چنین فرموده‌اند که برای محصولات خارجی تبلیغات بیش از حد نشود، دولت و دلال‌ها و واسطه‌ها همدلی کنند که پیاز از پاکستان وارد کنیم یا «پرتقال» را از جاهای دیگر! و خلاصة‌ مطلب همه با هم و با «شعارهای» غلط‌انداز ملت ایران را غارت کنیم:

«استفاده از تولیدات داخلی باید در فرهنگ جامعه ارزش تلقی شود [...] تحقق این مسئله، نیازمند افزایش کیفیت تولیدات داخلی [...] تبلیغ نکردن بی‌رویه محصولات خارجی [...] همکاری و همدلی دولت و همه عناصر دخیل در تولید و واردات است[...]»

همان کیهان!

بله «پرتقال» هم به همین دلیل از خارج وارد شد! وارد شد چرا که تولیدات داخلی کیفیت مناسبی نداشت و پرتقال‌های بم و شهسوار و بندرعباس و ... به گردپای پرتقال‌های «جافا» نمی‌رسید. پرتقال‌های جافا را دست‌کم نگیریم، هم شبیه پرتقال است هم طعم «شربت‌سینه» دارد! به عبارت دیگر پرتقال جافا همزمان «دوکار» می‌کند! در نتیجه، وقتی این پرتقال‌ها را بخوریم و افتخار کنیم، ‌ دوکارشان با دوکار ما می‌شود 4 کار و به حکمت قانون «حداقل هر 4 شب یکبار» در افغانستان پی می‌بریم! و متوجه می‌شویم وبلاگ «استراتژی پرتقال» در مسابقات مارگیری جمکران نقش به سزائی دارد!

چرا که بالاخره ژنرال محسن رضائی با مطالعة همین وبلاگ از خوش‌تیپی خود اطمینان حاصل کرده و اعتماد به نفس یافتند، پس نامزدی خود را برای شرکت در رقابت‌های «انتصاباتی» رسماً اعلام داشتند. به نظر نمی‌رسد که مجمع تشخیص مصلحت باز هم با صدور بیانیه ژنرال رضائی را سنگ روی یخ کند، چون منابع موثق خبر می‌دهند که اکبر بهرمانی استخاره کرد و «خوب» آمد. بعد هم مجلس خبرگان استخاره کرد و آنهم «خیلی خوب» آمد. می‌گویند امروز در محفل تشخیص مصلحت به محض اینکه دکتر رضائی وارد شد، همه یکصدا گفتند:

ـ به به! گل گلاب! میوة کمیاب! نیت خیر مگردان که مبارک فالی است، حال عاشق تو چه دانی که چه مشکل حالی است! یا مقلب‌القلوب و الابصار! یا مدبر ال‌لیل و النهار، حول حالنا الی‌احسن الحال! که حال ماست ال‌خراب، و بازارمان ال‌کساد!

البته محسن رضائی را آورده‌اند تا ببینند می‌توان با شعارهای کشکی باز هم مثل روزهای کودتای شیرین 22 بهمن، و همانطور که رهبرشان گفت: «مردم را روی کار» بیاورند یا خیر! اگر شد که چه بهتر! کاندیدای «خوش‌تیپ» مجمع تشخیص مصلحت جای خود را به یک کاندیدای سوم و کمی ناشناس، مانند احمدی نژاد خواهد داد که در آخرین لحظه از زباله‌دان استعمار بیرون کشیده شده، به ملت ایران تقدیم خواهد شد تا لفت‌ولیس گاوچران‌ها را برای حداقل 4 سال دیگر تضمین کند.

و می‌دانیم که از این ستون به آن ستون برای این جماعت همیشه فرج است! اما اگر نتوانستند، برنامة مذکور را اجرا کنند گرفتار خواهند شد! چرا که کودتا هم نمی‌توان سازمان داد و گورکن‌ها مانند دولت اسلام‌پناه ترکیه عین خر در گل گیر می‌کنند. ولی تا آمریکا هست، خدا هم هست! و خدا همانطور که «می‌دانند» بزرگ است! البته ما نمی‌خواهیم در مسائل سیاسی حکومت مستقل و قدرقدرتی چون حکومت جمکران دخالت کنیم! ولی امروز «رادیوزمانه» از قول عبدالکریم سروش، فیلسوف و نظریه‌پرداز چاه امام زمان در نشست پاریس می‌نویسد:

«انقلاب اسلامی، انقلابی بی‌تئوری بود.»

پس از گذشت سه دهه، چنین اکتشافاتی نبوغ سرشار حاج عبدالکریم سروش را به اثبات می‌رساند. البته سروش در کمال حماقت و مزدوری کودتای 22 بهمن را همچنان «انقلاب» می‌خواند. ما پیشنهاد می‌کنیم برای اینکه به این فیلسوف سرگذر پاسخی دندان‌شکن داده باشید بهتر است نظریه‌پرداز «انقلاب اسلامی» را نامزد همین انتخابات کنید. بله، همان ماشالله قصاب را می‌گویم که در دوران نخست وزیری شیخ مهدی بازرگان، «مردم را روی کار آورد» و پایه‌های «نظام مقدس» را هم شخصاً استحکام بخشید!

به همین دلیل است که امروز وزارت امورخارجة آمریکا با صدور بیانیه حمایت رسمی خود را از حکومت اسلامی، به ویژه ا زمقام رهبری اعلام داشت. به گزارش فیگارو، مورخ 30 آوریل 2009، وزارت امور خارجة گاوچران‌ها برای زنده نگاهداشتن الگوی سگ و تقویت حس «دشمن یابی» گورکن‌ها اعلام داشت:

«ایران که به طرح و تأمین مالی عملیات خرابکارانه در خاور نزدیک، اروپا و آسیا ادامه می‌دهد، همچنان یک حکومت تروریست باقی مانده.»

بله این بیانیه که در واقع مسیر انتخابات جمکران را تعیین می‌کند، صدور مجوز رسمی است برای عربده جوئی و نفس‌کش‌طلبی مقام معظم و پاسدار شریعتمداری در نبرد موهوم‌شان با آمریکا و اسرائیل، آنهم برای ارعاب مردم! مسلم است که با مشاهدة شرایط عراق و افغانستان ایرانیان به هراس افتند و برای ابراز مخالفت خود با جنگ در این انتخابات مضحک شرکت کنند تا آراء خود را به نفع نامزدهای اصلاح‌طلب و موافق با آمریکا به صندوق‌های فریب بریزند. هدف از صدور بیانیة کذا تحریک افکار عمومی برای شرکت مردم در مراسم مضحک انتخابات جمکران است. گویا وزارت امورخارجة یانکی‌ها نمی‌داند که دوران ماشالله قصاب پروری و حماسه آفرینی به سر آمده! پایان جنگ سرد ورق را به کلی برگرداند، دیگر نمی‌توان «مردم را روی کار» آورد!


...

چهارشنبه، اردیبهشت ۰۹، ۱۳۸۸


رادیو «بی‌فردا»!
..
جنبش مشروطه به دلیل مقاومت شورانگیز مردم تبریز و مبارزات قهرمانانة سردارانی چون ستارخان آتشی است که در دل هر ایرانی فروزان باقی مانده. گر چه با مخالفت روسیه تزاری و دسیسة استعمار انگلستان و به ویژه به دلیل نفوذ دستاربندان مزدور به صفوف مشروطه طلبان این جنبش منزوی شد، و پس از انقلاب اکتبر، به کودتای کلنل آیرون‌ساید و تأسیس حوزة «علمیة» قم انجامید، جنبش مشروطه با آزادی، و به ویژه با مردم تبریز و با ستارخان پیوندی ناگسستنی دارد. از اینرو «رادیو فردا» گزارشی از صدمین سالگرد مرگ «هاوارد بسکرویل» در تبریز منتشر کرده تا باراک اوباما و کل حاکمیت ایالات متحد را مانند «بسکرویل» مدافع آزادی و همگام با مشروطه‌طلبان ایران قرار دهد!

ما هم به اهالی رادیو فردا و کارفرمایان‌شان یادآوری می‌کنیم که «هاوارد بسکرویل» نه برای مبارزه با استبداد به ایران آمده بود و نه فرستادة حاکمیت آمریکا بوده! بسکرویل برای تدریس در مدرسة «پرس بی‌تری‌ین‌های»‌ تبریز به ایران آمد و بعدها به جمع مبارزان مشروطه طلب پیوست! پیوستن یک معلم جوان آمریکائی به صفوف آزادیخواهان ایران و کشته شدن او در راه آزادی چنان جذابیتی به بسکرویل داده که امین مألوف هم در رمان تاریخی خود، «سمرقند»، جایگاه ویژه‌ای به این معلم جوان آمریکائی اختصاص می‌دهد. می‌باید اذعان کنیم که چنین جایگاهی در خور این شخصیت تاریخی نیز هست.

هاوراد بسکرویل، پس از اتمام تحصیلات خود در پرینستون در رشتة الهیات، در سال 1907 میلادی وارد تبریز می‌شود و تدریس در مدرسة میسیونرهای آمریکائی را آغاز می‌کند. وی درتاریخ 19 آوریل 1909 برای در هم شکستن محاصرة تبریز با یک گروه 150 نفره در برابر سپاهیان محمدعلیشاه قاجار قرار می‌گیرد، گلوله‌ای به قلب‌اش اصابت می‌کند و در میدان نبرد جان می‌بازد. هاوارد بسکرویل به عنوان شهید مشروطه در گورستان ارامنة تبریز به خاک سپرده می‌شود.

این مختصری است از شرح حال مبارز آمریکائی جنبش مشروطه. آمریکا همچنانکه بارها در این وبلاگ گفتیم، علیرغم حاکمیت نظامیان درنده، «سرزمین آزادی» است. همین آزادی است که نزد یک میسیونر مذهبی چون بسکرویل، بجای تقویت توحش ادیان ابراهیمی، روحیة انسانی را چنان گسترش می‌دهد که هر گونه تعصب و هر نوع تعلقات قومی و مذهبی در برابر آن رنگ می‌بازد. آنچه به شخصیت هاوارد بسکرویل جذابیت می‌بخشد در واقع تضاد عملکرد وی با یک میسیونر مذهبی است، که برای گسترش و تبلیغ مذهب خود می‌کوشد نه در راه گسترش آزادی و حمایت از مبارزات آزادیخواهانة انسان‌ها. به عنوان نمونه ارنست همینگوی، همراه بسیاری از آمریکائی‌های گمنام در اسپانیا بر ضد فرانکیست‌ها جنگید ولی همینگوی مذهبی نبود، همینگوی از طرفداران انقلاب کوبا و از نزدیکان فیدل کاسترو هم بود. به همین دلیل هم در آمریکا با تفنگ ‌شکاری خودکشی شد!

این مختصر را گفتیم که بعضی‌ها در رادیوفردا به طور «غیرمنتظره» و با توسل به اصل جادوئی ترادف کلی حساب «افراد» را با ملت‌ها و دولت‌ها یکی نکنند! اینان بهتر است فراموش نکنند که به طور مثال، آنچه در منطقه می‌گذرد، به ویژ سرکوب فرهنگی و امنیتی در کشور ترکیه با حمایت دولت آمریکا صورت می‌پذیرد. از هنگامیکه تلاش خودبراندازی توسط دولت‌ اسلام‌گرایان ترکیه با شکست روبرو شد، در واقع نوعی حکومت نظامی اعلام نشده در این کشور اعمال ‌می‌شود. هدف این حکومت نظامی سرکوب آزادی‌خواهان ترکیه و به ویژه کردهاست. این سیاست منهای روسری اجباری، شباهت فراوانی به آنچه با «بهار عاظادی» در ایران حاکم شد پیدا کرده، همان سرکوبی که پس از اشغال سفارت آمریکا توسط اوباش ساواک، و آغاز جنگ با عراق شدت گرفت.

از آنجمله است، سرکوب کردها، کشف خانه‌های تیمی و گروه‌های فرضاً برانداز، و حذف فیزکی شخصیت‌های دردسرساز از طریق حملات انتحاری و ... و البته در ترکیه فضا به مراتب از ایران بازتر است، در نتیجه پدیده‌های ‌مضحکی چون داس‌الله یا «روشنفکردینی» و مردم‌سالاری اسلامی و اینگونه اختراعات «استعماری» محلی از اعراب ندارد. یا اینکه نخست وزیر ترکیه هرگز نمی‌تواند به زبان ابتذال لات و اوباش «سخن‌رانی» کند و در مجامع بین‌المللی به شیوة احمدی‌نژاد مزخرف‌گوئی نماید. مشاجرة لفظی مودبانه‌ای را که بین شیمون پرز و اردوغان در نشست داووس شاهد بودیم مرز رفتار دولت‌مردان ترکیه در چارچوب هنجارهای بین‌المللی است. ولی ارتش ترکیه به دلیل عضویت در سازمان جنایتکار ناتو هیچ مرزی نمی‌شناسد.

موج سرکوب و ارعاب همچنان در ترکیه ادامه دارد. به گزارش ایرنا، مورخ 29 آوریل 2009، روز گذشته «حکمت سامی ترک»، وزیر اسبق دادگستری و عضو حزب «دمکرات چپ» که در دانشگاه آنکارا تدریس می‌کند هدف حملة انتحاری قرار گرفت. به گزارش ایرنا، شهربانی ترکیه روز گذشته با صدور بخش‌نامه در مورد وقوع سه حملة انتحاری در شهرهای ترکیه نیز هشدار داده بود! و جای تعجب نیست که هدف حملات انتحاری شخصیت‌های لائیک باشند. دولت اسلام‌گرای ترکیه همانطور که گفتیم به دلیل افلاس آنگلوساکسون‌ها و ناکامی در سازمان دادن به کودتا، مثل سگ هار به جان کردها و لائیک‌ها افتاده و روزی پنج نوبت شبکة‌ خرابکار و برانداز کشف می‌کند و همزمان با ترور شخصیت‌های چپگرا و دمکرات، آزادی بیان را نیز محدود می‌کند.

به گزارش فرانس‌پرس در سایت فیگارو، مورخ 25 آوریل 2009، دادگاه استانبول «ندیم گروسل»، رمان نویس ترک را در تاریخ پنجم ماه مه سالجاری به جرم «انکار ارزش‌های مذهبی مردم» در رمان «دختران الله» محاکمه خواهد کرد! ندیم گورسل، طی گفتگو با خبرنگار فرانس‌پرس اظهار داشت:

«بعضی‌ها تمایل دارند که فراموش کنند [دختران الله] یک رمان است و این «پرسوناژها» دشمنان پیامبراند که بر ضد او سخن می‌گویند.»


ندیم گورسل، رئیس تحقیقات در بخش «ادبیات ترک» در «مرکز ملی پژوهش علمی» کشور فرانسه می‌افزاید: باید از آزادی نگرش منتقدانه به ادیان برخوردار باشیم، و موضع من روشن است. اتفاقاً موضع اسلامگرایان هم کاملاً روشن است! اینان برای حفظ منافع اربابان خود سرکوب آزادی‌ها را به ویژه در زمینة ادبیات در دستورکار دارند. در غیراینصورت چه دلیلی داشت که به محض استقلال جمهوری آذربایجان، دولت به اصطلاح «لائیک» ترکیه برای اهالی باکو یک مسجد فکسنی بسازد؟ مگر دولت آذربایجان نمی‌توانست خودش مسجد بسازد؟ چرا دولت ترکیه در شهر باکو بجای مسجد، یک مرکز فرهنگی،‌ آموزشی یا مرکز درمانی نساخت؟ پاسخ روشن است، حاکمیت ترکیه یک تشکیلات دست‌نشاندة آنگلوساکسون‌های اسلام‌پناه است. اینان تا پیش از فروپاشی اتحادجماهیر شوروی جنبش‌های چپ افراطی را مسلح می‌کردند تا بتوانند سرکوب مدافعان دمکراسی را توجیه کنند. اما پس از فروپاشی اتحاد شوروی برای به دست آوردن بهانة سرکوب دست نوازش به سروگوش تروریست‌های ‌اسلامگرا می‌کشند!

حاکمان آتاتورکی آنکارا در دهة 1960 عملیات خرابکارانه را به گروه‌های چپ افراطی نسبت می‌دادند که بتوانند کودتا به راه بیاندازند. در آغاز سال‌های هفتاد، زمانیکه شکست ارتش آمریکا در ویتنام اجتناب ناپذیر می‌نمود، ارتش ترکیه سرکوب را به خارج از مرزهای خود نیز گسترش داد. در آخرین روزهای حکومت سرهنگ‌ها در یونان، ارتش ترکیه در تاریخ 20 ژوئیه 1974، عملیات «آتیلا» را در جزیرة قبرس آغاز کرد و جزیرة مذکور را به دو بخش یونانی و ترک‌نشین تقسیم نمود. سپس حکومت سرهنگ‌ها در یونان پایان یافت!

و اما موج ترور و جنایت و وحشیگری افراطیان راستگرا در ترکیه با ریاست جمهوری جیمی‌کارتر تقارن زمانی پیدا می‌کند، و البته اینبار به صورت «غیرمنتظره» در ایران هم شاهد شرایط مشابهی می‌شویم؛ ولی خوب «توطئه‌ای» که در کار نبوده!

در حکومت «دمکراتیک» ترکیه، طی تظاهرات روز جهانی کارگر در سال 1977، افراطیون راستگرا به صفوف تظاهرکنندگان حمله کرده 27 تن را به قتل می‌رسانند! و البته پلیس هم دخالت نمی‌کند. طی3 سال، یعنی تا سال 1980، تهاجم به گروه‌های چپ به قتل بیش از 5000 تن منجر می‌شود. و به یاد داریم که در این دوران چپ‌نمایان ایران در کنار فدائیان اسلام و دیگر گروه‌های خرابکار برای «نبرد با امپریالیسم» بسیج شده بودند! و شاهد بودیم «مبارزات‌شان» به کودتای سازمان ناتو و نکبت و ادبار خمینی و بازرگان منجر شد. در ماه نوامبر 1979، پس از استقرار حکومت جمکران و اشغال سفارت آمریکا در تهران، پاپ به ترکیه می‌رود! البته آن زمان یک فاشیست لهستانی پاپ بود نه یک فاشیست آلمانی! در هر حال در ماه مه همان سال یک اعتصاب عمومی در اعتراض به خشونت‌های راست‌گرایان افراطی به راه می‌افتد که حدود دو هفته پیش از آغاز جنگ ایران و عراق پاسخ آن با یک کودتای نظامی داده می‌شود.

در تاریخ 12 سپتامبر 1980، این کودتای نظامی، به دستگیری 30 هزار نفر، انحلال مجلس و ممنوعیت فعالیت‌ تمامی احزاب می‌انجامد. و ژنرال «کنعان اورن» در جایگاه ریاست جمهوری ترکیه قرار می‌گیرند. ایشان در ماه نوامبر سال 1982 قانون اساسی را هم تغییر می‌دهند و ممنوعیت فعالیت احزاب‌ را تداوم می‌بخشند. در ماه دسامبر 1983 حکومت نظامی به پایان می‌رسد، و همزمان با خصوصی‌سازی گسترده،‌ آموزش «تعلیمات دینی» در دبستان و دبیرستان اجباری می‌شود! ولی ترکیه همچنان به دروغ مدعی لائیسیته است! در تابستان 1984 ارتش ترکیه جنگ با کردها را آغاز می‌کند. پیشتر به نقل از نوآم چامسکی به کشتار کردهای ترکیه و نابودی روستاهای آنان اشاره کرده‌ایم، پس تکرار مکررات نمی‌کنیم.

در آخرین روزهای سال 1989 کمیسیون اروپا اعلام می‌کند که ترکیه می‌تواند عضو اتحادیه اروپا باشد، ولی بررسی تقاضای این کشور را به آینده موکول می‌کند. و حدود یکسال بعد موج ترورهای سیاسی منسوب به اسلام‌گرایان ترکیه را فرا می‌گیرد. هر سه ماه یک نویسنده و دانشگاهی ترور می‌شود. اعضاء هیئت علمی دانشگاه، ‌ سردبیر روزنامة حریت،‌ مقاله نویس و خلاصه هر که با اندیشه و قلم سروکار دارد به «هدف» اسلام‌گرایان تبدیل می‌شود. در ماه ژانویه سال 1993 ترور وقایع‌نگار روزنامة جمهوریت،‌ به تظاهرات وسیع برای دفاع از لائیستیه منجر می‌شود. هفت ماه بعد اسلام گرایان 37 روشنفکر «علوی» را در سیواس به آتش می‌کشند، و همزمان رادیو تلویزیون‌های خصوصی آغاز به کار می‌کنند، تا سرانجام در ماه مارس 1994، اسلام‌گرایان حزب «رفاه» در انتخابات شهرداری‌ها پیروز ‌شوند! یکسال پس از این پیروزی خونین، کشتار علویان در استانبول آغاز می‌شود و اتحادیة اروپا ممنوعیت گمرکی با ترکیه را هم به عنوان جایزه «حذف» می‌کند!

در واقع ترکیه با هر گام که به سوی توحش اسلامی برمی‌دارد، از سوی اتحادیة اروپا پاداشی دریافت می‌کند. در هر حال حزب رفاه چنان محبوبیتی دارد که رهبر آن نجم‌الدین اربکان پس از 11 ماه ناچار به استعفا می‌شود! و باز هم ترور شخصیت‌های لائیک از سر گرفته می‌شود. دو ماه پس از ترور یک استاد علوم سیاسی در دانشگاه آنکارا، اتحادیه اروپا رسماً تقاضای ترکیه را برای عضویت می‌پذیرد! و در ماه نوامبر 2002، رجب اردوغان از حزب «عدالت و توسعه» در جایگاه نخست وزیری ترکیه قرار می‌گیرد. در ماه نوامبر سال 2006 کاردینال راتزینگر نیز به ترکیه می‌رود و حدود دو ماه بعد، سردبیر روزنامة آگوس که به زبان ترکی و ارمنی منتشر می‌شد به قتل می‌رسد. خلاصه پاپ‌ها، لهستانی یا آلمانی خوش‌قدم‌اند! بگذریم! عبدالله گل با جنجال فراوان رئیس جمهور می‌شود ولی در ماه ژوئیه سال 2008، تلاش کودتا‌چیان برای ممنوع کردن فعالیت حزب «عدالت و توسعه» و استقرار دوبارة اسلام‌گرایان در جایگاه «شهید» ناکام می‌ماند. در نتیجه ارتش ترکیه هر روز در حال نبرد با کودتاچیان و براندازان «فرضی» است. و همین ارتش نخستین مشتری تفنگ‌فروش‌های ایالات متحد نیز هست.

حال با در نظر گرفتن شرایط حاکم بر ترکیه، به عنوان یکی از اعضاء ناتو، می‌باید از اهالی رادیو فردا بپرسیم چرا به تابوت «بسکرویل» متوسل شده‌اید، تا حاکمیت آمریکا را که فرماندهی این ارتش جنایتکار را بر عهده دارد، آزادیخواه و «در کنار ملت ایران» معرفی کنید؟ ما ملت، از ایالات متحد به عنوان شریک انگلستان، جز توحش و سرکوب و چپاول هیچ خاطرة دیگری نداریم. مهم‌ترین دلیل اینکه، حکومت اسلامی ساخته و پرداختة حاکمیت آمریکاست و این حاکمیت بهترین کاری که می‌تواند انجام دهد این است که به روابط پنهان خود با دستاربندان مزدور پایان دهد. امروز همه می‌دانند حکومت‌های اسلامی سر در آخور سازمان سیا دارند، و آنچه در عراق، افغانستان، پاکستان و ترکیه و ایران می‌گذرد بدون حمایت آنگلوساکسون‌های دو سوی آتلانتیک حتی یک روز هم نمی‌تواند دوام داشته باشد.

پس بهتر است بجای توسل به شیوة گورکن‌ها و شکستن تابوت «هاوارد بسکرویل» راه دیگری برای حضور در سواحل خزر پیدا کنید! ایران هم مرز آمریکا نیست، ولی با روسیه مرز مشترک دارد! و در این مرز جائی برای حضور نظامیان آمریکائی وجود نخواهد داشت. بهتر است شکمتان را بی‌جهت صابون نزنید. پس از تحریم نشست «دوربان 2»، جایگاه واقعی ایالات متحد مشخص شد،‌ و امروز همه می‌دانند که آمریکا نه مدافع حقوق بشر است نه مدافع آزادی. اگر نظر ما را بخواهید به شما می‌گوئیم کشوری که از بسکرویل‌ و ارنست همینگوی به امثال جسی‌جکسون و رمزی کلارک رسیده در مسیر قهقرائی گام برمی‌دارد.




...

سه‌شنبه، اردیبهشت ۰۸، ۱۳۸۸


استراتژی پرتقال!
...
این روزها جای افراد شریفی چون ژنرال اسلام‌پناه، «ضیاءالحق» و یا «ازهاری» و «قره‌باغی»‌ و ژنرال‌های شیردل و کودتاچی ارتش ترکیه نزد عموسام خیلی خیلی خالی‌ است! سی سال پیش در چنین روزهائی ایام به کام بود! ولی امروز، ‌ گوردون براون در پاکستان در به در به دنبال یک کودتاچی می‌گردد تا نانی هم در افغانستان به تنور بچسباند! اوضاع ترکیه هم خراب شده! امروز در باکو پیش ‌پای رجب اردوغان، فوتبالیست دینی و نخست وزیر «عدالت و توسعه»، مسجد ترک‌ها را با بولدوزر صاف کردند! بله دولت «لائیک» ترکیه به محض استقلال جمهوری آذربایجان یک مسجد در باکو بنا کرده بود تا آذربایجانی‌ها را با «اسلام راستین» آشنا کند! و امروز ثمرة سال‌ها تلاش «فرهنگی» با خاک یکسان شد. البته افلاس ترکیه به این مختصر ختم نمی‌شود در قبرس هم آمریکا باید دست و پای اسلام با شامپاین و روسری را جمع کند!

امروز دادگاه اروپا حکمی صادر کرد که به موجب آن املاک یکی از ساکنان یونانی قبرس در بخش ترک‌نشین به وی باز پس داده شود. این حکمی است که با استناد به آن دیگر یونانیان بخش ترک‌نشین قبرس که در پی اشغال نظامی این جزیره از خانة ‌خود آواره شده‌اند می‌توانند برای بازپس‌گیری املاک خود اقامة دعوی کنند و به این ترتیب جمهوری قبرس تمامیت ارضی خود را به تدریج باز خواهد یافت. و هنوز مشخص نیست عقب نشینی آنگلوساکسون‌ها تا کجا ادامه خواهد یافت!

در هر حال آنچه مسلم است این است که حضرات دیگر نمی‌توانند به روال سدة اخیر افلاس خود را با کودتا و ایجاد آشوب پیرامون ملی شدن نفت در ایران جبران کنند! 58 سال پیش در چنین روزی، محمد مصدق نخست وزیر ایران شد و مجلس شورای ملی، طرح خائنانة‌ «ملی شدن نفت» را تصویب کرد تا دست آنگلوساکسون‌ها برای تحمیل تحریم اقتصادی، کودتا و تاراج نفت بازتر شود. کودتای 22 بهمن و استقرار حکومت منفور جمکران نیز تداوم همین سیاست بود. البته آنروزها کسی وقاحت و حماقت خمینی‌ها و خامنه‌ای‌ها را نداشت که تحریم‌ها را باعث «پیشرفت» بداند! آنروزها محمدمصدق و همپالکی‌های‌اش چنین وانمود می‌کردند که اگر نفت ملی شود، ملت ایران غرق در رفاه و آسایش خواهد شد! و دیدیم که چنین نشد! حتی پس از استقرار حاکمیت مستقل و مردمی و بسیار ضدامپریالیست جمکران آنچه نصیب مردم ایران شده فقر و سرکوب است، آنهم توسط مشتی لات و اوباش و در پوشش مقدسات دینی! برای گسترش همین مقدسات است که سازمان‌های به اصطلاح مدافع حقوق بشر برای کرد و آذری و بلوچ و ... و سنی و بهائی در ایران دل می‌سوزانند.

تنها حربة فاشیسم همین مقدسات است: دینی، بومی و قومی! چرا که نفی «طنز»، به عنوان شیوة بیان هنری فقط با توسل به مقدسات امکانپذیر خواهد بود. زمانیکه طنز محدود و ممنوع شود «زبان تهدید» و ارعاب را می‌توان به آسانی بر مردم تحمیل کرد. همچنان که در سه دهة اخیر شاهد بودیم. و امروز که به دلیل فرسایش، زبان تهدید و ارعاب در فضای جامعة ایران تضعیف شده ارکان حکومت «مستقل» جمکران نیز به لرزه افتاده.

ایالات متحد و شرکاء که از هیاهو و جنجال پیرامون «بمب مهرورزی» و «بحران اقتصادی» نتوانستند نتیجة مطلوب را جهت «حفظ وضع موجود» در منطقه و ارتقاء فاشیسم در اروپا به دست آورند، اینک تمام نبوغ خود را به کار گرفته‌اند که در پاکستان و ترکیه شرایطی ایجاد کنند که اگر دوام و بقای گورکن‌ها در جمکران تضمین نشد، از طریق یک «کودتای خوب» بر اساس نظریات فلسفی ماشالله قصاب و آخوند مطهری باز هم یک دمکراسی سرگذر مرغوب در خیابان‌های تهران مستقر کنند تا دل حزب نعلین پرست توده هم شاد باشد. پیش از ادامة مطلب لازم است در مورد وبلاگ «دوربان و دیده‌بان» چند نکته را توضیح دهیم.

نخست اینکه آموزش زبان مادری، آموزش زبان و فرهنگ و ادبیات را شامل می‌شود. در مورد فدرالیسم پیشتر هم گفتیم، ‌ ایران به دلیل عدم برخورداری از یک دولت مستقل و مقتدر مرکزی اگر به فدراسیون تبدیل شود، وضعیتی شبیه به عراق خواهد داشت و در دراز مدت تجزیه خواهد شد. به همین دلیل هم ما با فدرالیسم مخالف‌ایم.

دیگر آنکه، انسان هیچ تقدسی ندارد. این رکن اساسی اعلامیة جهانی حقوق بشر است که انسان را خارج از هر گونه تعلقات نژادی، قومی و مذهبی به رسمیت می‌شناسد. بنابراین دلیلی نمی‌بینیم که اقوام ایرانی از کرد و فارس و آذری و غیره خود را «مقدس» شمرده، همگام با حکومت توحش جمکران با آزادی بیان به مخالفت برخیزند. در یک حاکمیت «بهنجار» اگر رسانه‌ای در مقالات خود به فرد یا گروهی توهین کند، می‌توان علیه آن اقامة دعوی کرد. ولی برخلاف حکومت گورکن‌ها، «طنز»‌ و دیگر آثار هنری را نمی‌توان در ترادف با «توهین» قرار داد. در رسانه‌های فارسی کاریکاتور آذری‌ها را به صورت سوسک می‌کشند؟ آذری‌ها هم در رسانه‌های خود کاریکاتور فارس‌ها را بکشند. پاسخ کاریکاتور را با کاریکاتور می‌دهند نه با تظاهرات و لات‌بازی! فارس‌ها فیلم می‌سازند که آذری‌ها آن را «تحقیرآمیز» به شمار می‌آورند؟ آذری‌ها هم ذوق و استعداد خود را در ساختن فیلم به کار گیرند و فارس‌ها را مسخره کنند! به این ترتیب ممکن است سینمای ایران هم چند میلی‌متر پیشرفت کند و «ژیل ژاکوب» دکان «توزیع جایزه» در «فستیوال کن» را برای این سینمای استعماری تعطیل کند!

باری خدمت «اقوام» محترم ایران زمین عرض کنیم که «تخیلات» مانند «تفکر» مرز نمی‌شناسد و آثار هنری و علوم را نمی‌توان به زنجیر تقدس‌ها اسیر کرد! البته بحث شامل «هنرمندان» و «متفکران»‌ دینی نمی‌شود. اینان نه هنرمندند، نه متفکر، چرا که ذهن و قدرت تفکر خود را در خدمت «توهمات» دینی و مقدسات قرار می‌دهند. ما در چارچوب اعلامیة جهانی حقوق بشر، هیچ حد و مرزی برای «آزادی بیان» هنرمند، نویسنده و متفکر به رسمیت نمی‌شناسیم. بگذریم و بپردازیم به ماجراهای ‌پرهیجان انتخابات چاه جمکران!

افسوس که اکبر بهرمانی به ژنرال دکتر محسن رضائی اجازه نداد در مسابقات مارگیری جمکران شرکت کند! و اینچنین بود که ما ملت یک رئیس جمهور «لیبرال ـ دمکرات»، ‌ مدافع حقوق بشر و «خوش تیپ» را از دست دادیم! چنین فرصتی هرگز در تاریخ سفله‌پروری استعماری تکرار نخواهد شد! بله پس از اینکه همة رسانه‌های جمکران خبر نامزدی ژنرال آیزنهاور دینی را پخش کردند، مجمع تشخیص مصلحت یک بیانیه صادر کرد و اعلام داشت، «محسن آقا هنوز برای شرکت در انتخابات تصمیم نگرفته!» البته یک وقت فکر نکنید دکتر محسن رضائی از استقلال و آزادی برخوردار نیستند، و مانند مهرانگیزکار اکبر هاشمی برای‌شان تصمیم می‌گیرد. ابداً! دلیل مخالفت مجمع تشخیص مصلحت با شرکت محسن رضائی در انتخابات این بود که ایشان اگر چه بسیار خوش تیپ، دمکراسی و حقوق بشراند، و از این نظر از آخوند کروبی، ‌ میرحسین موسوی و احمدی‌نژاد هیچ کم ندارند، ولی یک اشکال مهم دارند و آن اینکه به ‌اندازة میرحسین، مهرورزی و کروبی «فتوژنیک» نیستند، و همین امر می‌تواند به شکست ایشان در معرکة مارگیری جمکران منجر شود!

در حالیکه منوچهر متکی چنین اشکالی ندارد! وقتی با «یورو نیوز» مصاحبه می‌کند، تا حدودی به آدمیزاد شباهت دارد و امواج «استقلال» و «آزادی» در نوکری برای آمریکا از ریش و عینک‌اش بر صفحة جعبة جادو سرازیر می‌شود. به ویژه زمانی که ابلهانه و به بهانة دفاع از حقوق آوارگان فلسطینی می‌گوید، مهاجران اسرائیلی که از اروپا به این سرزمین آمدند «خانه و زندگی‌شان را رها کرده مردم فلسطین را آواره کردند.» وزیر امورخارجه گورکن‌ها گویا نمی‌داند در شرق ایران میلیون‌ها هندی از خانه‌های‌شان رانده شدند تا محمد علی جناح مزدور کشور «پاک‌ها» را پایه گذاری کند. کشوری که بجز بحران آفرینی و ایجاد تنش هیچ دلیلی بر موجودیت‌اش نیست. متکی که پای اربابان‌اش در منطقه به هوا رفته، امروز برای جهانیان تعیین تکلیف کرده و فرمان داده که، همه باید سلاح‌های اتمی را کنار بگذارند. البته این سخنان مضحک زمانی منتشر می‌شود که باراک اوباما، که قرار بود در نشست گروه 8 در ایتالیا با رئیس جمهور روسیه ملاقات کند، پیش از موعد مقرر، سر و پا برهنه برای ملاقات با مدودف راهی مسکو خواهد شد!

سیلویو برلوسکنی، نخست وزیر ایتالیا پیشنهاد کرده گروه 8 در منطقة زلزله زدة «آکوئیلا» جمع شوند. این منطقه امروز به قدوم مبارک کاردینال راتزینگر هم آلوده شد. و خلاصه حضرت پاپ که شکم‌شان را برای ماستمالی کردن روز جهانی کارگر صابون مفصلی زده بودند، ناچار شدند «پیش از موعد مقرر» راهی منطقة مذکور شوند. اصولاً این روزها همة امور خارج از زمان مقرر صورت می‌پذیرد! همة‌ مسافرت‌های مقامات آنگلوساکسون به منطقه «غیرمنتظره» شده. به عنوان نمونه هیلاری کلینتون به صورت غیرمنتظره وارد بغداد می‌شود، تا بیش از صد «شهید» تقدیم حکومت گورکن‌ها کند، البته مراسم قربانی هیچ دردی از حکومت مفلوک جمکران دوا نکرده!

چرا که «زبان ابتذال» و «زبان تهدید» همچنان بر فضای رسمی حاکم است، ‌ ولی زبان تهدید به نسبت زبان ابتذال فضای کمتری را اشغال کرده، و هر چند آخوند اژه‌ای باز هم «شبکة خرابکار» کشف کرده، دیگر کسی برای اکتشافات گورکن‌ها اهمیتی قائل نیست. به عنوان نمونه آخوند کروبی همچنان «هولوکاست» می‌طلبد، و میرحسین هم روزی پنج نوبت ضمن تأکید بر پیروی از «خط امام»، آمادگی خود را برای مذاکره با آمریکا اعلام می‌کند! البته ایشان و امام‌شان به اتفاق ژنرال محسن رضائی و ماشالله قصاب و بهزاد نبوی 8 سال تمام با آمریکا در نبرد بودند! فراموش نکنیم! از مطلب دور افتادیم، بازگردیم به سفرهای «غیرمنتظره!»

به گزارش سایت لوموند، مورخ 27 آوریل 2009، گوردون براون نخست وزیر بریتانیا هم به طور غیرمنتظره وارد افغانستان شد تا برای مبارزه با تروریسم در مرز پاکستان و افغانستان استراتژی نوینی ارائه دهد. چرا که دولت بریتانیا معتقد است مبارزه با تروریسم در این منطقه امنیت را به خیابان‌های لندن خواهد آورد! نمی‌دانستیم طالبان با ولینعمت خود در لندن در جنگ‌اند! در هر حال گوردون براون قول داده که دولت کرزای قانون «حداقل هر 4 شب یکبار» را نیز بازنگری کند. می‌بینیم که استراتژی نوین مبارزه با تروریسم گوردون براون،‌ نه تنها امنیت خیابان‌های لندن که مسائل اطاق خواب مردم افغانستان را نیز در بر می‌گیرد! قرار است گوردون براون پس از حل مسئلة استراتژیک «حداقل هر 4 شب یکبار» به طور غیرمنتظره راهی پاکستان شود!‌ و در چنین شرایطی هیچ بعید نیست که ماجرای رکسانا صابری هم به طور غیرمنتظره به شعارهای «انتخاباتی» چاه جمکران افزوده شود.

اگر نظر ما را بخواهید پیشنهاد می‌کنیم مردم ایران در این انتخابات یا به «رکسانا صابری» رأی بدهند، یا به «هولوکاست»‌ که از پرتقال هم ‌نصیبی برده باشند!

که از دوران حمورابی مردم می‌خواندند:
من پرتقال می‌خورم، من افتخار می‌کنم
پس من دو کار می‌کنم، هم پرتقال می‌خورم، هم افتخار می‌کنم!

پس هر پرتقال را دو شکر واجب گردید! بله! پرتقال یکی از عوامل اصلی استقرار فاشیسم است. چرا که پوست کندن آن نشان ابتکار است و خوردن‌اش باعث افتخار! در دوران باستان که بابا آدم و ننه حوا مردم‌سالاری دینی در جهان مستقر کرده بودند، «فصل» انتخابات و حماسه آفرینی که می‌شد،‌ پیروان «خط ننه حوا» در برابر حوزه‌های رای‌گیری دینی صف می‌کشیدند و چنین می‌خواندند:

من پرتقال می‌خورم، من انتخاب می‌کنم
پس من دو کار می‌کنم، هم پرتقال می‌خورم هم انتخاب می‌کنم.









...

دوشنبه، اردیبهشت ۰۷، ۱۳۸۸


«دوربان» و دیده‌بان!
...
باراک اوباما با وجود اینکه برای رعایت حال دولت ترکیه، برخلاف وعده‌های انتخاباتی‌اش از شناسائی جنایات عثمانی بر علیه ارامنه خودداری کرد، امروز هدف دشنام و ناسزای روزنامة حریت نیز قرار گرفت! اینهمه به این دلیل که اخیراً محافلی در ترکیه همچون سگ‌هار به جان مخالفان افتاده‌اند، ولی گویا متوجه شده‌اند که ای دل غافل! دیگر نمی‌توان با خیال راحت به آمریکا تکیه کرد و در داخل به سرکوب مردم پرداخت!

البته آخوند اژه‌ای در جمکران به دلیل جمود ذهنی، ویژة نعلین‌ها، هنوز از درک این واقعیت تلخ عاجز مانده و می‌پندارد این آمریکا، همان آمریکای دوران جیمی کارتر است! همچنانکه گفتیم استعمار سفله‌پرور است و به ویژه در ایران سفله‌پروری را به اوج رسانده. کافی است نیم نگاهی به کاندیداهای ریاست جمهوری چاه جمکران، به ویژه به کاندیدای «محور طبل» بیافکنیم. همانکه برای تغییر مواضع اربابان‌اش افتضاح اخیر را در ژنو به راه انداخت.

یک روز پس از تصویب سندپایانی کنفرانس «دوربان 2»، که تعطیلی دکان احترام به مقدسات را نوید می‌دهد، سازمان دیده‌بان حقوق ‌بشر از تحریم کنندگان این نشست درخواست کرد با پیوستن به جامعة جهانی و امضای این سند نشان دهند که خود را متعهد به مبارزه با نژادپرستی می‌بینند! بله نشست دوربان نه تنها احمدی نژاد را وادار کرد که دولت اسرائیل و هلوکوست را تلویحاً به رسمیت بشناسد، که سازمان دیده‌بان حقوق بشر را نیز در موضع انفعالی قرار داد. در واقع حضرات انتظار نداشتند که سند پایانی با اجماع شرکت‌کنندگان به تصویب برسد! اینان همچنان رویای تداوم سیاست‌ «گله‌های مقدس» بومی، دینی و قومی را در سر می‌پروراندند.

از اینرو، در نشست دوربان 2، بجز احمدی‌نژاد نخبگان دیگری هم از اهالی مرزپرگهر برای دفاع از قانون اساسی متحجر حکومت اسلامی و در واقع دمیدن در تنور پرسود «مقدسات» حضور داشتند؛ سایت نعلین پرست زمانه با یکی از هم اینان به نام «فاخته زمانی» مصاحبه‌ای هم ترتیب داده! فاخته زمانی از طرفداران «فدرالیسم الهی» یا تجزیة عملی کشور ایران است، البته تجزیه طلبی خود را تکذیب می‌کند، چرا که اگر کسی که از سوی سازمان ملل به عنوان مدافع حقوق بشر به ما حقنه می‌شود تجزیه طلبی خود را تأئید کند،‌ سازمان محترم ملل را در محضور قرار خواهد داد! در هر حال، ما فرض می‌کنیم که فردی به نام فاخته زمانی تجزیه طلب نیست، ‌ و به عنوان مدافع حقوق مردم آذربایجان فعالیت می‌کند و سایت زمانه نیز به عنوان مدافع حقوق بشر با او مصاحبه کرده.

«زمانه» ابتدا عکس رنگی فاخته زمانی را با موهای رنگ کرده و «مش» شده و ظاهر آدمیزاد به شما نشان می‌دهد تا بدانید و آگاه باشید طرف «روسری» به سر ندارد، و اطمینان حاصل کنید که از «روشنفکران» و «آزادی‌خواهان» برونمرزی است! چون وجود این یک تکه پارچه بر سر زن‌های شهری اگر می‌تواند نشان از بسیاری مسائل و تعلقات و تحمیل‌ها داشته باشد، عدم وجود آن، به زعم بینوایان فرهنگی، اثبات روشنفکری و آزادی‌خواهی شده! به همین دلیل است که شیرین عبادی در خارج از مرزها بدون روسری، با موهای رنگ شده و آرایش تند ظاهر می‌شود! البته این روزها یقه‌اش را هم کمی باز کرده تا ثابت کند بر غلظت آزادی‌خواهی‌اش افزوده شده! ولی در هر حال عبادی از فاخته ‌زمانی چند سال نوری عقب است، چرا که عینک ذره‌بینی به چشم ندارد! این مختصر را گفتیم تا سایت روزآن‌لاین دفعة آینده عکس عبادی را با عینک منتشر کند، که «ژست»‌ تحفة محفل نوبل هم کامل شود! بگذریم و بازگردیم به سخنان فاخته زمانی در سایت زمانه تا با ابعاد گستردة پروپاگاند فاشیسم بین‌الملل بیشتر آشنا شویم و ببینیم نه تنها محمد «مقدس» است و به زعم فعلة فاشیسم کسی حق ندارد کاریکاتور ایشان را بکشد، که مردم آذربایجان هم مقدس شده‌‌اند!

آری! محفل فاشیسم است و همین مقدسات! و مدافعان ایرانی‌نمای حقوق بشر، به رهبری شیرین عبادی از قضای روزگار همه باید بر طبل مقدسات بکوبند تا همزمان با گسترش سرکوب در ایران دکان اربابان‌شان در غرب هر چه بیشتر رونق یابد. به این ترتیب جوایز بیشتری از این کلاب و آن انستیتو به فعلة فاشیسم تعلق خواهد گرفت. فاخته زمانی هم به سازمان رسوای ملل دعوت شده بود تا در پوشش انتقاد از سرکوب اقلیت‌ها در ایران، در واقع خواهان حق برگزاری نماز جماعت و محدودیت «آزادی بیان» شود! بله حقوق بشر مطلوب سازمان ملل همان «حقوق دینی» است که به تقویت توحش می‌انجامد:

«حتی قانون اساسی را هم اجرا نمی‌کنند. و اجازه نمی‌دهند سنی‌هائی که در آذربایجان غربی زندگی می‌کنند به صورت عمومی نماز برگزار کنند[...]»


گویا این مدافع حقوق و آزادی‌ها، مانند گورکن‌های جمکران فقط «حقوق بشردینی» را به رسمیت می‌شناسد، چرا که این حقوق‌ بشر تولید آبدارخانة سازمان سیا، به حفظ «مقدسات» اهمیت فراوان می‌دهد و به همین دلیل اعلامیة جهانی حقوق بشر را مردود شمرده؛ «حقوق فردی» را نفی می‌کند. حقوق بشر ویراست فاشیست‌ها حقوق گله‌های مقدس «دینی»، «بومی» و «قومی» است! گله‌هائی که «تقدس» را از بی‌بی‌گوزک‌های «دین» به «زبان» و «تعلقات قومی» گسترش می‌دهند و خلاصة مطلب کل جامعه را در هاله‌ای از تقدس فرو می‌افکنند. بر پایة همین روند گسترش تقدس است که فاخته زمانی آزادی تخیل را نفی کرده کاریکاتور و فیلم را «توهین به آذربایجانی‌ها» معرفی می‌کند:

«ما در اینجا هستیم تا در مورد نژادپرستی که در ایران علیه آذربایجانی‌ها صورت می‌گیرد اعتراض کنیم. در مورد آن کاریکاتوری که در روزنامة دولتی ایران به آذربایجانی‌ها توهین شده بود، صحبت کنیم [...] فیلم‌های تحقیرآمیزی علیه آذربایجانی‌ها می‌بینیم [...]»


بله ساختن فیلم و هر چه که «آزادی ذهن» در آن نقشی داشته باشد «محکوم» است، چرا که فاخته زمانی می‌پندارد آذربایجانی‌ها مقدس‌اند. به این ترتیب اگر بخواهیم، در چارچوب مطالبات فاشیسم بین‌الملل، حقوق اقوام ایرانی را رعایت کنیم، می‌باید «طنز» نیز از رسانه‌ها حذف شود. چرا که اگر ساختن فیلم و ترسیم کاریکاتور «توهین» به شمار آید بقیة اقوام از کرد و فارس و بلوچ هم تقدس خواهند یافت و دیگر هیچکس حق ندارد آن‌ها را در کاریکاتور، یا در فیلم و یا در رمان به سخره گیرد. و اینچنین است که نان فاشیست‌ها در روغن خواهد بود! چون اگر «طنز» را از جامعه حذف کنیم، در واقع زمینه برای تحمیل همه جانبة تقدس‌ها و تحکیم پایه‌های یک حاکمیت فاشیست فراهم می‌آید.

اگر امروز حکومت توحش جمکران رسم کاریکاتور یا نوشتن رمان را در مورد «مقدسات دینی» و آخوند جماعت ممنوع کرده، مدافعان دروغین حقوق اقلیت‌ها تحت عنوان حمایت از «آزادی» می‌خواهند «مقدسات قومی» را نیز بر همین «مقدسات دینی» بیافزایند! به همین دلیل است که امثال فاخته زمانی بجای آنکه از سرکوب فرهنگی در آذربایجان انتقاد کنند، در واقع خواهان محدودیت‌های نوین در راه «آزادی بیان» می‌شوند. البته زمینة این مطالبات بیشرمانه را هم ساواک جمکران فراهم می‌آورد. جنجال رسانه‌ای پیرامون سوسک کذا را که فراموش نکرده‌ایم! روند انتشار کاریکاتور در یک رسانة جمعی را هم نیک می‌شناسیم.

کاریکاتور را سرپرست رسانه به کاریکاتوریست سفارش می‌دهد، تا واکنش مطلوب به کاریکاتور کذا را برانگیزد. سرپرست رسانه در جمکران تحت نظارت ساواک منفور فعالیت دارد، مطالب و محتوی رسانه هم از قبل می‌باید به تائید وزارتخانة ارشاد گوسفندان گمراه به راه راست رسیده باشد. همة این مراحل طی می‌شود تا امثال فاخته زمانی به غلط در جایگاه مدافع حقوق مردم آذربایجان قرار گیرند. طرف مربوطه چنان از مرحلة حقوقی پرت است که می‌پندارد قانون اساسی جمکران، به اقوام ایرانی «حق تحصیل» به زبان خودشان را داده! حال آنکه حق «آموزش زبان» کردی یا آذری با حق تحصیل به زبان کردی و آذری تفاوت بسیار دارد! فاخته زمانی ضمن ارائة تفسیر شکمی از قانون اساسی جمکران می‌گوید، همة کتاب‌های درسی ما به زبان فارسی است:

«در قانون اساسی [...]‌ به تمام اقوام حق یادگیری زبان خودشان را داده‌اند، ولی ما در کتاب‌های درسی حتی یک درس هم به هیچ زبانی به غیر از فارسی نداریم.»

بله این حقوقدانان و این نوابغ متخصص تفسیر قانون اساسی جمکران هنوز متوجه نشده‌اند که اقوام در مدارس به زبان فارسی تحصیل می‌کنند، در ضمن می‌توانند از حق یادگیری و آموزش، حق انتشار رسانه‌های مکتوب، صوتی و تصویری و حق نشر کتاب به زبان خود نیز برخوردار شوند. درست است که این حقوق رعایت نمی‌شود ولی قانون شکنی حکومت اسلامی به امثال فاخته زمانی و دیگر تجزیه‌طلبان، ‌ مجوز «تحریف» قانون اساسی را نمی‌دهد!

به عنوان مثال، حق «آموزش زبان کردی» نمی‌تواند حق تحصیل به زبان کردی تلقی شود. در اینصورت کسی که در کردستان تحصیلات دبستانی و دبیرستانی خود را به اتمام می‌رساند می‌باید در همان کردستان هم به دانشگاه برود؛ در همان کردستان کار کند، و نهایت امر در همان کردستان هم بمیرد! این فرد دیگر ایرانی نیست؛ چرا که در دیگر نقاط کشور ایران کسی به زبان کردی سخن نمی‌گوید! به عنوان نمونه یک دبیر فیزیک کرد هرگز نمی‌تواند در یک دبیرستان تهران تدریس کند! در واقع بر اساس تفسیر مزورانة امثال فاخته زمانی از قانون اساسی یک کرد ایرانی یا در کردستان زندگی خواهد کرد یا در کشورهای خارجی! ارتباط این فرد با همة ایرانیان غیرکرد گسسته خواهد شد. به همچنین است در مورد آذری‌ها و دیگر اقوام. اگر این مواضع حمایت از تجزیة کشور ایران نیست، چیست؟

فرض کنیم که یک نظام فدرال بر کشور ایران حاکم باشد. این نظام الزاماً می‌باید یک زبان رسمی داشته باشد، چرا که در غیراینصورت مأموران دولت مرکزی فقط در بخش‌های فارسی زبان می‌توانند به مأموریت بروند و برای رفتن به آذربایجان و کردستان و بلوچستان هم حتماً باید مترجم بگیرند! می‌بینیم که هدف از «فدرالیسم» در واقع تجزیة ایران به چند کشور با زبان و مذهب متفاوت است، نه تأمین حقوق اقوام مختلف. همانطور که در وبلاگ «فدرالیسم الهی» توضیح دادیم، برای اینکه کردها، آذری‌ها و دیگر اقوام ایرانی از حق آموزش زبان خود برخوردار شوند هیچ نیازی به استقرار فدرالیسم نیست!

در هر حال بررسی سخنان فاخته زمانی را در همینجا به پایان می‌بریم و به کارفرمایان‌اش در غرب یادآور می‌شویم، این فرد که خود را آذربایجانی می‌داند، از نظر حقوقی و در چارچوب مقررات سازمان‌های بین‌المللی دفاع از حقوق بشر، صلاحیت دفاع از حقوق آذری‌ها را ندارد! سازمان‌های دفاع از حقوق بشر با پذیرفتن فاخته زمانی به عنوان مدافع حقوق زندانیان آذری در واقع مقررات خود را نیز نقض کرده، بر بی‌اعتباری خود ‌افزوده‌اند. البته ما از سازمان ملل و سازمان‌های مدعی دفاع از حقوق بشر در بلاد غرب انتظار دفاع از این حقوق را نداریم، چرا که به گواهی تاریخ، فعالیت این سازمان‌ها در مورد ایران همواره در راستای گسترش سرکوب ملت ایران جهت تأمین منافع آمریکا و هم پیمانان‌اش در غرب بوده. حال باز گردیم به نشست «دوربان 2» که حضور احمدی نژاد در آن بهانه‌ای شد برای تحریم این نشست توسط ایالات متحد، کانادا، استرالیا، زلاندنو، اسرائیل و هلند؛ به عبارت دیگر مهم‌ترین دولت‌های مدافع تبعیض، نژادپرستی و خشونت سرمایه‌سالاری.

این کشورها به بهانة اینکه این نشست «ممکن است» به نام مبارزه با نژادپرستی به یک نشست ضداسرائیلی تبدیل شود آنرا تحریم کردند! اما دلیل واقعی تحریم این بود که سند پایانی این نشست با تأکید مجدد بر آزادی‌ها از جمله «آزادی بیان»، شمشیر دودم «توهین به مقدسات» را نیز از دست همین حضرات خارج می‌کرد! و اینان دیگر نمی‌توانستند با انتشار یک کاریکاتور در دانمارک لات و اوباش را در کشورهای مسلمان نشین بسیج کرده، آزادی قلم و هنر و ادبیات را مستقیماً تهدید کنند! علت تحریم نشست «دوربان 2» توسط ایالات متحد و به ویژه هلند، مهم‌ترین مرکز سرمایه‌سالاری جهانی، تعطیل شدن دکان پردرآمد چاپ کاریکاتور و پخش فیلم‌های «توهین به مقدسات» بود، نه «حمایت» فرضی از یهودیان!

به گزارش سایت لوموند، مورخ 22 آوریل 2009، ‌ سندپایانی کنفرانس دوربان، در تاریخ 21 آوریل با تأئید کلیة شرکت‌کنندگان در این نشست به تصویب رسید! به گزارش فرستادة ویژة لوموند از ژنو، ممنوعیت «توهین به مقدسات» از سند حذف شد، و بجای آن ممنوعیت «ستیز» با اقوام و افراد مسلمان، یهودی، مسیحی، عرب و ... قرارگرفت، و بر آزادی گرایش‌های دینی و غیردینی نیز تأکید شد. سندپایانی هیچ اشاره‌ای به اسرائیل ندارد. پاراگراف اول سند بر «زنده نگاهداشتن یاد هلوکوست» و بر حق «آزادی عقیده» و «آزادی بیان» تأکید مجدد دارد. می‌بینیم که دلیل تحریم نشست دوربان 2 هیچ ارتباطی با کشور اسرائیل نداشته! تحریم کنندگان «دوربان 2» بیشرمانه دروغ می‌گویند! یک روز پس از تصویب سندپایانی نشست، «دیده‌بان حقوق بشر» برای حفظ ظاهر از تحریم‌کنندگان دعوت کرد سند مذکور را امضاء کنند!

به گزارش سایت لوموند، مورخ 22 آوریل 2009، سازمان دیده‌بان حقوق بشر با صدور بیانیه‌ای از تحریم‌کنندگان و به ویژه از آمریکا درخواست کرد، «با پیوستن به امضاء کنندگان سند تعهد خود را برای مبارزه با تبعیض‌ نژادی به اثبات رسانند! باشد که این کنفرانس برای تعهد خود در برابر قربانیان تبعیض نژادی در یادها زنده بماند، نه برای سخنرانی فتنه‌بر‌انگیز احمدی نژاد.»

بله اینجاست که متوجه می‌شویم تحریم‌کنندگان کنفرانس «دوربان 2»، ‌ در واقع نگران کسادی دکان پر برکت «مقدسات» خود بودند که سی‌سال است منطقه را با تکیه بر آن به مرکز تولید طالبان برای «حفظ مقدسات اسلام» و سرکوب مردم تبدیل کرده‌اند. سندپایانی دوربان نقطة پایانی بود بر سیاست گسترش «مقدسات» که با ریاست جمهوری جیمی‌کارتر به اوج خود رسید. تصویب این سند را حضور واتیکان، بنیاد بیلدربرگ، روتاری و هریتیج کلاب و ... و همة محافل فاشیسم بین‌الملل از صمیم قلب تسلیت عرض می‌کنیم!



...

یکشنبه، اردیبهشت ۰۶، ۱۳۸۸


شهدای زنجیره‌ای!

...

امروز حکومت جمکران برای تداوم خود باز هم نیازمند «شهید» شده. و شهدای لازم را گروه‌های تروریست ساخته‌وپرداختة آمریکا در عراق، افغانستان و پاکستان و گاه در ترکیه برای‌اش فراهم می‌کنند. و از آنجا که این حکومت امکان جنگ با کشورهای همسایه را ندارد ـ همگی یکدست نوکر و دست‌نشاندة پنتاگون‌اند ـ حاکمیت گورکن‌ها انگشت اتهام را به سوی آمریکا، القاعده، سلفی‌ها، بعثیون، وهابیون و ... و خصوصاً اسرائیل گرفته، به پارس کردن مشغول است. همچنانکه پیشتر هم گفتیم ایالات متحد نبرد با تروریسم را جایگزین جهاد با کمونیسم کرده، و با همکاری و حمایت چین قصد دارد کشورهای منطقه را وارد یک جنگ بی‌پایان با گروه‌های دست پروردة خود کند. بی‌دلیل نیست که چین هرگز هدف تهاجمات تروریستی قرار نمی‌گیرد! ‍ پیش از ادامة مطلب لازم است به چند نکته اشاره کنیم.

پیام مورخ 31 فروردینماه سال‌جاری در سایت نووستی، بخش «نامه‌های شما» متعلق به نویسندة این وبلاگ است. مهرنیوز، مورخ 30 فروردین‌ماه سالجاری منبع مطالب مربوط به «برنج طارم» است که در وبلاگ «کاه و افتخار» به آن اشاره کردیم. مهرنیوز، در گزارشی تحت عنوان «بهترین برنج دنیا روی دست کشاورزان مانده»، به نقل از رئیس هیئت مدیرة صنایع جانبی و تکمیلی شمال کشور می‌نویسد:

«به دلیل عدم خرید برنج از سوی دولت،‌ طارم محلی کشاورزان در کارخانه‌های شالی‌کوبی در معرض نابودی است.»


همچنانکه گفتیم جنجال و هیاهو پیرامون «الگوی مصرف» در واقع برای پنهان داشتن سیاست دولت پلید جمکران در مسیر «نابودی تولید داخلی» است. چرا که منافع ایالات متحد ایجاب می‌کند کشور ایران، مانند عربستان به بازار مکاره برای فروش کالاهای بنجل تولیدی شرکت‌های آمریکائی در چین تبدیل شود، و تولید مواد غذائی استراتژیک از قبیل گندم، گوشت قرمز و برنج نیز توسط حکومت اسلامی در کشور ایران رو به نابودی گذارد. در عوض آخوند صافی و سرداران تمام سعی خود را به کار خواهند برد تا «ارزش‌های اسلامی» را به زور سرنیزه بر مردم ایران تحمیل کنند. حامیان واقعی این سیاست استعماری در واقع گروه‌های به اصطلاح مخالف احمدی‌نژاداند. نهضت خبیث عاظادی، گروه حبیب‌الله پیمان، نعلین‌های اصلاح‌طلب نظیر صانعی و مجتهد شبستری و از همه مهم‌تر زنان آش‌پرست به رهبری سیمین بهبهانی و شیرین عبادی‌ در رأس این جریان استعماری قرار دارند.

در اردیبهشت‌ماه سال 1354، شهر سایگون سقوط کرد و ارتش آمریکا در هرج‌ومرج کامل و آشفتگی پا به فرار گذاشت. حدود یکماه پیش از خروج ارتش آمریکا از ویتنام، حزب رستاخیز در ایران تأسیس شد و ایران نیز به کشورهای «تک‌حزبی» جهان پیوست. چهار روز پس از تک حزبی شدن ایران، در تاریخ 6 مارس 1975، شاه ایران با صدام حسین در الجزایر ملاقات کرد و به اختلافات مرزی دو کشور در اروند‌رود پایان داد. در پی این ملاقات تاریخی دولت عراق صدور روادید به ایرانیان برای زیارت اماکن مقدس شیعیان را آغاز کرد. در سال 1977، با ورود جیمی‌کارتر به کاخ سفید زمینة تخریب این روابط با براندازی حکومت ایران فراهم آمد. در پی استقرار حکومت اوباش در ایران، خرابکاری و بمب‌گذاری در خاک عراق آغاز شد، ‌ و سرانجام اشغال فرمایشی سفارت آمریکا در تهران زمینة‌ مناسب برای جنگ ایران با عراق را ایجاد کرد. جنگی که پایه‌های حکومت توحش دینی را در ایران تقویت نمود.

همچنانکه گفتیم کشتار زائران ایرانی در عراق در آستانة سفر به اصطلاح «غیرمنتظرة» هیلاری کلینتون به این کشور و تهاجم به پاسگاه پلیس در کرمانشاه در واقع پیامی بود از سوی حاکمیت آمریکا به مزدوران‌اش در ایران. هدف اصلی این پیام فراهم‌ آوردن خوراک تبلیغاتی برای تمام طیف‌های حکومت پلید اسلامی جهت سرکوب و ارعاب ملت ایران بود. این کشتار وحشیانه مانند دست مسیحائی عمل کرد. همان دستی که به روایت کتاب مقدس خر مردة لازار را زندگی دوباره بخشید. به محض کشتار زائران ایرانی در عراق علی‌ خامنه‌ای با صدور بیانیه‌ای به عربده‌جوئی بر ضد آمریکا پرداخت تا ضمن تداوم «نبرد فرضی» با اینکشور، هرگونه همدستی حکومت‌اسلامی را با عوامل سازمان سیا در این کشتار پنهان دارد. سپس نوبت به آخوند بهرمانی رسید که انگشت اتهام را به سوی همپالکی‌های سلفی و وهابی حکومت اسلامی در صحرای عربستان بگیرد. و امروز هم آخوند اژه‌ای برای ارعاب مردم یک شبکة خرابکار وابسته به اسرائیل کشف کرده! به ادعای وی این شبکه قصد بمب‌گذاری در تهران را داشتند!

این‌ روزها ساواک جمکران نمی‌تواند مانند گذشته خرابکاری‌های خود را به «عوامل حزب بعث» نسبت دهد، در نتیجه اژه‌ای در کمال حماقت ادعا کرده این شبکه به اسرائیل وابسته ‌است! و اما احمدی نژاد، رهبر اوباش‌الله در مصاحبه با شبکة «ای‌بی‌سی» می‌گوید، آمریکا حسن نیت کافی نشان نداد! مشروح مصاحبة وی در رادیو فردا موجود است. بله «حسن نیت» آمریکا خیلی کم برآورد شده! به عبارت دیگر این قتل‌عام‌های ناقابل برای مذاکرة مستقیم کافی نیست! شاید مهرورزی خواهان بمباران شهرهای مرزی ایران توسط جنگنده‌های آمریکا باشد. بمبارانی که رسانه‌های جمکران بتوانند آنرا به اسرائیل منسوب کنند! در اینصورت حسن نیت آمریکا به اوج خواهد رسید و مذاکرات مستقیم هم منتفی خواهد شد! و این تنها راه دوام و بقای حکومت اسلامی در ایران است. پافشاری مشارکت‌چی‌ها بر «اسلام» و حمایت‌شان از موسوی دلیل دارد! جالب اینجاست که «جنبش زنان» جمکران نیز خواهان تداوم همین حکومت زن‌ستیز می‌شود:

«الهه کولائی، عضو شورای مرکزی جبهة مشارکت [گفت]: زنان ایرانی که برآمده از اندیشه‌ها و باورهای دینی هستند، توانستند [...] صدای حق‌طلبی خود را به جامعه برسانند[...] پس از دولت آقای خاتمی نگاه به زن تفاوت پیدا کرد که چنین نگاهی قابل قبول نیست[...]»

«دکتر» الهه کولائی، استاد دانشگاه جمکران این سخنان احمق‌پسند و مضحک را در نشست مطبوعاتی «جنبش زنان ایران» ایراد فرموده‌اند. گزارش نشست مذکور در سایت رادیو فرانسه مورخ 25 آوریل 2009 منتشر شده.

تا امروز می‌پنداشتیم باورهای دینی یک «توهم» است و هیچ ارتباطی با اندیشه و تفکر نمی‌تواند داشته باشد! چه خوب شد «دکتر» کولائی تعریف نوینی از «دین» ارائه دادند که در آن «باور» و توهم در ترادف با «اندیشه» قرار می‌گیرد! و چه خوب شد فهمیدیم که زنان ایرانی «برآمده» از همین ناکجاآباد فقر فرهنگی‌اند! آری! بر اساس این هذیانات اگر باورهای دینی نبود، ما هم نبودیم! خیلی خیلی بد می‌شد! چون دیگر هیچکس به «جنبش زنان»، که بهتر است آنرا جنبش «مردان ابتر» بخوانیم نمی‌گفت، تصویب قوانین زن‌ستیز هیچ ارتباطی با «نگاه» ندارد، بلکه برآمده از یک قانون اساسی عصر حجر است که صدرحاج سیدجوادی‌ها و ناصر کاتوزیان‌ها برای خدمت به اربابان خود «تدوین» کرده‌اند! و امروز همین حقوقدانان «سرقبرآقا» برای برگزاری «انتخابات آزاد» در حکومتی که هیچ قانونی جز تحجر اسطوره‌های بی‌سروته و مقدس ندارد، بیانیه هم صادر می‌کنند!

گویا در حکومت مدعی «تقدس الهی»،‌ انتخابات می‌تواند معنا و مفهومی داشته باشد. در هر حال همچنانکه گفته‌اند، «گوساله به میخ بجهد»،‌ این حضرات هم پس از دریافت «میخ» از گاوچران‌ها در داخل و خارج مرزها به جهش پرداخته‌اند تا استعمار بتواند خشونت و سرکوب را از طریق تزریق «مقدسات» گسترش بخشد. در این راستا پارسی‌پور هم پس ازمطالعات عمیق کشف کرده که اهورامزدا، مانند خداوند خونخوار ابراهیم «زن ستیز» بوده، و به همین دلیل با اهریمن میانة خوبی نداشته! از اینجا نتیجه می‌گیریم اهریمن، همان ننه حوای خودمان باید باشد. این مزخرفات که در سایت ابتذال‌پرور زمانه منتشر می‌شود، در واقع تداوم سخنان مضحک «دکتر» فیروزه نهاوندی است که ادعا کرده بود، در دین زرتشت هم «آدم و حوا» وجود داشته، ولی حقوق‌شان با هم برابر بوده!

هدف از پخش این مهملات در واقع «تزریق مقدسات ادیان ابراهیمی» در بطن دین زرتشت جهت «تحریف» آن است. فعلة فاشیسم همچنانکه گفتیم مانند موریانه به جویدن فرهنگ ایران مشغول‌ شده‌اند، و دین زرتشت هم جزئی است از همین فرهنگ. به همین دلیل پارسی‌پور، متخصص ابتذالات و ادبیات روحوضی، تعریف نوینی نیز از اهورامزدا و اهریمن ارائه کرده، تا از این راه گسترش مقدسات مطابق برنامة فاشیسم بین‌الملل که بر حاکمیت آمریکا تکیه دارد بخوبی پیشرفت کند.

ایالات متحد می‌کوشد برای تقویت حکومت‌های دست نشاندة‌ خود در منطقه و به ویژه در ایران، از سیاست‌های دوران جیمی‌کارتر نسخه‌برداری کند. کشتار زائران ایرانی، «کشف» شبکه‌های «فرضی» خرابکار در ترکیه و ایران، ظهور طالبان نوین در پاکستان، درگیری‌های مرزی بین ایران و افغانستان، درگیری «پژاک»، دست پروردة ارتش آمریکا با نیروهای انتظامی ایران در غرب کشور، یا بهتر بگوئیم ایجاد هرج و مرج، ناامنی و ارعاب به ویژه در ایران به صراحت «بازتولید» شرایط نکبت‌بار دوران نخست وزیری مهدی بازرگان است که به منظور سازمان دادن به سرکوب سیاسی، زمینة عربده‌جوئی را همزمان برای خمینی و اوباش خیابانی او فراهم آورد.

این شرایط با اشغال سفارت آمریکا در تهران توسط اوباش ساواک به جنگ 8 ساله منجر شد تا هم پایه‌های حکومت توحش مستحکم شود هم آتش «جهاد» با اتحاد جماهیر شوروی در افغانستان شعله‌ور بماند. «تولید شهید» بهترین شیوة تقویت حکومت توحش، به ویژه حکومت روضه‌خوان‌های جمکران است. چرا که سازمان سیا با توسل به «شهیدسازی» و شعار «مبارزه با طاغوت» این حکومت نکبت و ادبار را در ایران مستقر کرد و سپس با توسل به شهیدسازی انبوه در جبهه‌های «مبارزه با دشمن بعثی» آنرا استحکام بخشید و امروز هم با همکاری حکومت اسلامی قصد دارد از طریق قتل‌عام زائران ایرانی کارگاه شهیدسازی را دوباره به راه اندازد.

ولی باید به حضرت رابرت گیتس بگوئیم امروز پنتاگون در شرایطی نیست که بتواند سیاست‌های جنگ افروزانة خود را در منطقه اعمال کند. در نتیجه دست و پای گروه‌های خرابکاری که طی سه دهة اخیر با خون دل در منطقه ساخته و پرداخته‌اید جمع می‌کنید تا بتوانید ارتش دمکراسی پرور خود را از عراق و افغانستان با حداقل افتضاح خارج سازید. در غیر اینصورت در همان بن‌بستی قرار خواهید گرفت که نوکران‌تان در جمکران در آن‌ گرفتار آمده‌اند. بن‌بستی که تنها ‌راه خروج از آن مرگ خواهد بود. عراق، ویتنام نیست که ارتش آمریکا بتواند دیپلماسی ضدروسی چین مائوئیست را بجای مک‌کارتیسم خود بنشاند! 40 در صد نفت مصرفی اروپا از تنگة هرمز عبور می‌کند و دولت چین که دهه‌هاست نقش «کارگر» سرمایه‌سالاری ‌جهانی را بر عهده گرفته نمی‌تواند ژاندارم منطقه باشد!