شنبه، اسفند ۰۹، ۱۳۹۳

شارلوف!




در نخستین سالگرد مرگ «پاکو دلوسیا»،   موافقت دادگاه عالی اسرائیل با توزیع رسانة فکاهی «شارلی ابدو» در اینکشور ـ  دیلی‌ستار،  مورخ25 فوریه 2015 ـ  ارکان یوتوپیای آتلانتیست‌ها را به لرزه در آورد.   حکم دادگاه عالی اسرائیل نشان می‌دهد آنان که اسرائیل را «کشور یهود» می‌خواستند،   میدان را از دست داده‌اند و ناچارند در سیاست‌شان بازنگری کنند.   نیازی نیست که بگوئیم در بروکسل‌ستان،   نخستین قربانی این مجموعه «بازنگری‌ها» دولت فرانسه است که شدیداً متزلزل شده.   گسترش دامنة تفتیش عقاید از رمان به عرصة موسیقی؛   جنجال رسانه‌ای پیرامون خطر تروریسم در مراکز خرید؛   و دیدار نمایندگان مجلس فرانسه با بشار اسد،‌   آنهم در شرایطی که پاریس روابط دیپلماتیک خود را با سوریه قطع کرده،   نمونه‌هائی است از تزلزل دولت فرانسه.  تزلزلی قابل پیش‌بینی که نهایت امر نایب ولیعهد عربستان و میکائیل کودورکووسکی را به لندن پرتاب کرد؛  ‌ رجب اردوغان و ژنرال ال‌سیسی ـ  ایندو ظاهراً مخالف یکدیگرند ـ  را به ریاض فرستاد؛‌   مهرورزی را در ظاهر،   بدون اطلاع وزارت امور خارجه جمکران،   برای زدوبند با جناح آلمانی اسلام سیاسی ـ  دارو دستة اربکان ـ  راهی ترکیه کرد،  و همزمان با ورود وزیر امور خارجه ایتالیا به جمکران،  ‌ هارت وپورت «شبه‌دولت» کانادا و ترور ناجوانمردانه و به ویژه ناشیانة «بوریس نمتسف» در مسکو را به همراه آورد!

از  نفس‌کش‌طلبی دولت مفلوک کانادا شروع کنیم که ناچار شده زیرپای نورچشمی‌های جمکران را که تحت عنوان «پناهنده»،   جهت خبرچینی و پااندازی و خردجال‌سازی به کانادا وارد کرده بود،   بکشد:

«دولت کانادا در حال بررسی لغو اقامت آندسته از افرادی است که از اينکشور پناهندگی گرفته‌اند،   اما بعداً به همان کشوری که از آن فرار کرده‌‌ بودند سفر کرده‌اند.  اين اقدام می‌تواند شامل حال بسياری از ايرانيان کانادا نيز بشود [...]»
منبع:  رادیوفردا،  28 فوریه 2015  

بله،  همانطور که می‌توان حدس زد بعضی پناهنده‌ها گویا  از «امام زمان» پناهندگی گرفته‌اند،   در نتیجه پاسپورت کشور متبوع‌شان را هم نگه می‌دارند!  این شرایطی است که دولت کانادا تعمداً ایجاد کرده تا «شبه‌پناهندگان» کذا را تبدیل کند به عامل فشار بر ایرانیان مقیم اینکشور،  و پل ارتباطی کانادا با وزارت اطلاعات حکومت اسلامی.  ولی اینک که لگد «صاحب زمان» بر پوزة دولت فرزانه اوتاوا فرود آمده،   ناچار شده لات و لوت‌های وارداتی از جمکران را جمع‌وجور کند؛  به احتمالی اینان را بازمی‌گرداند به کشور متبوع‌شان.   و برای اینکه قافیه را در رسانه‌ها نباخته باشد،  دست به عربده‌جوئی زده و هیاهو به راه ‌انداخته.   حال دولت قدرقدرت و تحت‌الحمایة بریتانیا را رها کنیم تا به هارت و پورت ادامه دهد،  و برویم به سراغ ترور ناشیانة «بوریس نمتسف.»    

«بوریس نمتسف»،   معاون نخست‌وزیر پیشین روسیه،  و «رهبر» مخالفان ولادیمیر پوتین در نزدیکی کرملین ترور شد!   الکساندر لاتسا از «نمتسف» به عنوان «مسیو3 درصد» یاد کرده،  و با توجه به میزان محبوبیت وی در روسیه،   به استنباط ما،‌ جهت افزایش محبوبیت مخالفان پوتین،   بعضی‌ها شدیداً به این ترور نیاز داشته‌اند.   و معاونت مرکز علوم سیاسی واشنگتن ـ اوراسیا سنتر ـ   هم گویا با ما موافق است:‌

«[...] پس از مرگ نخست‌وزیر پیشین و فعال سیاسی نام‌آور روسیه،  ممکن است جمعیت مخالفان دولت روسیه متحد شوند [این ترور] می‌تواند در هماهنگ‌تر شدن فعالیت مخالفان نقش بسزایی داشته باشد.  [به این ترتیب] شمار افراد شرکت کننده در راهپیمائی روز یکشنبه در مسکو،  افزایش چشمگیری خواهد داشت.»
منبع:  صدای روسیه،  ‌مورخ 28 فوریه 2015  

بله ترورهای سیاسی همیشه با هدف گله‌سازی ـ  ایجاد اجماع پیرامون عشق یا نفرت ـ  صورت می‌گیرد.   به عنوان نمونه،   در آغاز جنگ اول جهانی ترور «ژان ژورس» با هدف بسیج گله‌های «میهن‌پرست» و «طرفدار جنگ» با آلمان صورت گرفت.   جنگی که محافل سرمایه‌داری جهت کنترل شاهرگ‌های ارتباطی،  منابع مواد خام،  و بازارها در قلب اروپا به راه انداختند!  نهایت امر تکیه بر تخریب گستردة ناشی از جنگ اول به محافل پیروز امکان داد تا «تروریسم» را تحت عناوین مختلف فاشیسم و نازیسم و فرانکیسم و... در اروپا به قدرت برسانند.  و اینچنین بود که زمینة مناسب برای جنگ دوم جهانی فراهم آمد.  ترور «شارلی» نیز همچنانکه در وبلاگ‌های پیشین گفتیم با هدف «نفرت‌فروشی» سازمان یافت،  هر چند نتوانست به اهداف از پیش‌تعیین شده ـ  به ارزش گذاشتن ویشی‌ست‌ها و عادی‌سازی تروریسم ـ  در کشور فرانسه دست یابد.  ولی این ترورها،  اگر چه به اهداف خود دست نیافت،  حاکمیت فرانسه را سخت متزلزل کرده.

دیدار «سرخود» گروهی از نمایندگان مجلس فرانسه با بشار اسد شاهدی است بر این مدعا.  4 تن از نمایندگان احزاب راست و سوسیالیست فرانسه راهی سوریه شدند؛   با بشار اسد ملاقات کردند و این ملاقات از سوی فرانسوا اولاند، ‌ رئیس جمهور،  و مانوئل والس،  نخست‌وزیر اینکشور به شدت محکوم شد.   جالب اینکه،   وزارت امورخارجه فرانسه هم ادعا کرد در جریان این ملاقات نبوده!   به عبارت دیگر،  سفر این نمایندگان به دمشق،   مانند سفر احمدی‌نژاد به ترکیه بدون هماهنگی با وزارت امور خارجة کشور متبوع‌شان صورت گرفته!  خلاصه در این محشر خر،   شباهت اوضاع فرانسه و جمکران روز به روز چشمگیرتر می‌شود، به ویژه در زمینة تفتیش عقاید و سرکوب آزادی بیان!

همچنانکه در وبلاگ «شیخ‌وشارلی» هم گفتیم،  یک روز پیش از ترور شارلی،  تلویزیون دولتی فرانسه،   بساط تفتیش‌عقاید گسترده بود و به صورت نیابتی «میشل ولبک»،  نویسنده صاحب‌نام فرانسه را محاکمه می‌کرد!   اینک همین بساط مهوع با تصنیف یکی از خوانندگان  فرانسه،  ‌ «ژان ژاک گلدمن» به راه  افتاده.   آنطور که فیگارو می‌نویسد، «گلدمن» ترانه‌ای خوانده که در آن جوانان امروز،   نسل گذشته را به دلیل شرایط اسف‌بار کنونی،   نکوهش می‌کنند.  و گویا عدة زیادی به متن ترانة مذکور «اعتراض» فرموده‌اند و مسیو گلدمن هم ناچار شده یک بیانیه بصدورد ـ  سایت فیگارو ، مورخ 28 فوریه 2015  ـ  و تلاش کند تا از ترانة خود دفاع نماید!   به عبارت دیگر،‌  این روزها هنرمندان در فرانسه می‌باید همچون جمکران در برابر «اعتقادات و باورها و سلایق» تل موهوم «مردم» پاسخگو هم باشند!  و اگرچه  در عمل هیچکس برای مطالعه،   دیدن و یا شنیدن آثار اینان اجباری ندارد،‌   «مردم» خود را موظف می‌بینند تا در جایگاه قضاوت ارزشی نشسته به شیوة خمینی و خامنه‌ای در مورد آثار هنرمندان فتوی بصدورند!  آفرین و صد آفرین بر فرانسه!  اگر اوضاع به همین منوال ادامه یابد،  تا چند صباح دیگر علی خامنه‌ای یا وزارت ارشادش،  موسیقی و رمان و آثار هنری «مجاز» در فرانسه را مشخص خواهند کرد!  

جالب اینجاست که در مورد تصنیف این خواننده،  ‌ دیگر موضوع طنز و شوخی با دین و مقدسات و اینحرف‌ها نیست؛  صحبت از اعتراض نسل جوان به عملکرد،   و در نتیجه اعتراض به میراث نسل گذشته است!   به عبارت دیگر،   عملکرد «پدر» با این تصنیف به زیر سئوال رفته،  و جیغ‌ویغ «مردم» هم مسلماً به این دلیل به آسمان برخاسته که پایه و اساس «فاشیسم»،  یعنی پدرپرستی متزلزل شده!   چرا که لائیسیته «پدر» ندارد؛ ‌  این مرداب سکون و تکرار «احترام به ادیان» است که «پدرپرست» از کار در می‌آید.   و این روزها در نظام لائیک فرانسه شاهدیم که دکان «پدر» و ارزش‌های «پدری» خیلی رونق گرفته!   

دلیل هم روشن است؛‌  تلاش اردوگاه غرب برای قرار دادن روسیه در انزوا با شکست روبرو شده،   و به همین دلیل محافل ضدلائیسیته هر روز وحشی‌تر از روز پیش می‌شوند.   زوزه‌های واتیکان بر علیه مکاتب شرق به کنار،   حمایت حزب سوسیالیست فرانسه از آخوند محمد خاتمی،  ادعای مضحک «استقلال» حوزة علمیه قم،  و تأکید بر «اسلام سیاسی» توسط حسن روحانی،   و از همه مهم‌تر ادعای مسخرة نتانیاهو پیرامون «تسلیم قدرت‌های جهانی در برابر ملایان جمکران» شاهدی است بر این مدعا!   نخست‌وزیر اسرائیل که از یک‌سو امکان جنگ افروزی در لبنان و سوریه را از دست داده،   و از سوی دیگر ناچار است دکان «کشور یهود» را هم دیر یا زود تخته کند،   تنها راه «نجات» محفل یکصدسالة‌ فاشیسم را ارائه تصویر قدرقدرت از حکومت دست‌نشاندة جمکران یافته:

«[...] انتقاد نتانیاهو از تسلیم شدن قدرت‌های جهانی در برابر ایران [...]»         
منبع:  دویچه وله،  مورخ 26 فوریه 2015

بله مشتی لات‌ولوت و روضه‌خوان و قاری «قدرت‌های جهانی» را تسلیم کرده‌اند!   این حقیقت شکمی از زبان نتانیاهو نقل شده و خلاصه رخدادی است کشکی به عظمت ظهور  امام زمان!  جای تعجب نیست که یک روز پس از باد انداختن نتانیاهو در آستین پارة ملایان جمکران،  زوزة‌ سازمان تبلیغات اسلامی در مخالفت با موازین و مقررات بین‌المللی به آسمان برخیزد،   و آخوند صدیقی در وقوقیة اخیر تهران اعلام دارد،   «بر اساس قانون بین‌المللی» هیچکس حق ندارد میزان غنی‌سازی اورانیوم ما را مشخص کند:

«[...] براساس منطق و قانون بین‌المللی،  کشورهای دیگر حق دخالت در امور داخلی ما را ندارند[...] تامین نیازهای ما در غنی‌سازی و تشخص میزان نیازمان به سوخت هسته‌‌ای برعهده کارشناسان داخلی است[...]»
منبع:  فارس،  مورخ 27 فوریه 2015

شاید صدیقی «حق» داشته باشد!  ولی این در صورتی است که دولت جمکران بدون بده‌بستان با اربابان غربی‌‌اش بتواند اورانیوم غنی کند.   اما دولتی که نان شب از دست یانکی می‌خورد،  میزان غنی‌سازی اورانیوم‌اش را هم عموسام تعیین خواهد کرد.   این واقعیت‌ها را از زبان الکن صدیقی نخواهیم شنید!   آخوند صدیقی که برای حفظ قدرت به بندتنبان پوسیدة عموسام آویزان شده و ادعای استقلال می‌کند،  در همان حال روضه‌خوانی برای مشتی لات‌ولوت،  با یک چرخش زبان،  هم سازمان بین‌المللی انرژی هسته‌ای را از صفحة روزگار حذف کرده،   و هم تعهدات رسمی دولت ایران را!  و این قدرت زبان آخوند از همان بادی که نتانیاهو در آستین‌اش انداخته ناشی می‌شود!   

اینچنین بود که در آخرین جمعة ماه فوریه،   یک بار دیگر کشور ایران تبدیل شد به «چاردیواری» آخوند!   سپس وزیر امورخارجه ایتالیا قدم رنجه کرده به تهران وارد شدند و ضمن تاکید بر انحراف داعش از دین اسلام،  فرمودند،  «ما با داعش  مبارزه می‌کنیم که اسلام را به گروگان گرفته!»   بله،  همه اسلام‌شناس و اسلام‌دوست شده‌اند،  اگر این «اسلام» نبود،  آتلانتیست‌ها چه خاکی بر سرشان می‌ریختند؟!   

یکصدسال است دولت‌های آتلانتیست نان «اسلام» و هزار شاخک‌اش را سق می‌زنند و کشورهای مسلمان‌نشین را به نام این هزارپای نامرئی تخریب و غارت می‌کنند،  مسلم است که باید «نگران» اسلام باشند!   مگر تاراج و تخریب و سرکوب و کشتار در منطقه،  بدون کوفتن بر طبل واژة مبهم «اسلام» و حمایت بی‌قید و شرط از تروریسم «اسلام سیاسی» امکانپذیر می‌شد؟!   کافی است نیم نگاهی به عراق بیاندازیم تا ببینیم اگر ملت عراق از «اسلام» جز فاجعه و مصیبت هیچ ندیده،  اردوگاه غرب از این هزارپای سیاسی و «رهائی‌بخش» چه منافعی که نبرده.   و اگر حسن روحانی برای حوزة علمیه قم سینه می‌زند و در توهمات‌‌اش دین ضدتحجر خلق می‌کند،  مسلماً حکمتی دارد:

«[...] ما باید بدانیم تحجر و افراط نه تنها دنیای مردم که اول دین آن‌ها را می‌سوزاند[...] ‌حوزه بزرگ و وزین قم همواره در برابر لاابالی‌گری و تحجر ایستاد و می‌ایستد[...]»
منبع:‌  بی‌بی‌سی، مورخ 25 فوریه سالجاری  

و فراموش نکنیم که «بی‌بی‌سی» هم از دیرباز در کنار همین حوزة وزین ایستاده!   ولی یادآور شویم که این حوزة به اصطلاح ضدتحجر همان «گندابی» است که پس از کودتای میرپنج،  با بودجة دربار پهلوی به راه افتاد،‌  تا آتلانتیسم بتواند نهایت امر «شاه کودتاچی» را با «شیخ هوچی» و زیردم دریده جایگزین کند.   و این جایگزینی همچنانکه شاهد بودیم با کودتای «مردمی» 22 بهمن 1357 محقق شد!    اینک پس از گذشت 36 سال،   حسن روحانی می‌خواهد صدای عقلانیت اسلام «رحمانی» را از همان چاهک کودتای سوم اسفند 1299 به گوش جهانیان هم برساند:

«[...] باید صدای عقلانیت و اعتدال از قم و حوزه علمیه به گوش همه مردم جهان برسد [...] ‌اسلام دین خشونت و مشقت نیست[...] تبدیل این دین به دینی خشک،  جامد،  خشن و غیرمنعطف به آن معنا است که بر دوام،  استمرار و قدرت دین ضربه وارد کرده‌اند[...]»
همان منبع

معلوم نیست کدام پدرسوخته‌ای به این دین نازنازی و رحمانی و مامانی،  و به ویژه «قابل انعطاف» ضربه وارد کرده که زوزة حسن فوتبال اینچنین به آسمان برخاسته؟!  پیش از انقلاب مشروطه مسائل حقوقی، آموزش و پرورش، ثبت اسناد و ... در دست ملایان بود.  سپس با حمایت آنگلوساکسون‌ها،  و بر اساس قانون اساسی انسان‌ستیز مشروطه،   آخوند در جایگاه ناظر بر تدوین و اجرای قوانین نشست؛   و  36 سال است که آخوند در جایگاه حاکمیت استبدادی نشسته!   حال حسن فوتبال مثل کنیز کف‌گیر خورده و خاله شلخته‌های ستم‌دیده جیغ‌وویغ به راه انداخته که بعضی‌ها به دین اسلام «ضربه» زده‌اند!  حضور حسن فوتبال بگوئیم،  «ضربه» کذا را ملت ایران از اسلام خورده،   حال اسلام خیلی هم خوبه؛   اسلام‌فروش‌ها هم سده‌هاست که می‌خورند و می‌چاپند!   در واقع ایران،  نکبت و ادبار و توحش آخوند شیعه را همچون آینه باز تاب می‌دهد،   و آخوند نمی‌خواهد این واقعیت را بپذیرد که دکان دین فرسایش یافته.   هیچکس به اسلام ضربه‌ای نزده،   چرا که اسلام قصه است،  مادی‌ات ندارد.   در عوض «بوریس نمتسف»،  از آنجا که موجودیت‌ مادی داشت،   ضربه خورد،   تا راهپیمائی اول مارس در مخالفت با پوتین،  بر اساس محاسبات عموسام با شکوه فراوان‌تری برگزار شود!   

ولی خوب از آنجا که اینروزها بعضی‌ها هول برشان داشته،   «بوریس نمتسف» را چنان ناشیانه و وحشیانه به قتل رساندند که بیا و ببین!   قاتل از سلاح نظامیان روسیه استفاده کرده و‌ نمتسف را در کمال «شجاعت» از پشت سر،   و در نزدیکی کرملین هدف قرار داده!   به این ترتیب و با توجه به محبوبیت اندک مقتول،  بوق‌های چاهک ناتو به این سادگی‌ها نمی‌توانند انگشت اتهام را به سوی ولادیمیر پوتین بگیرند،‌  هر چند از اینان هیچ حماقتی بعید نیست.   ماجرای «ترور شارلی» را که فراموش نکرده‌ایم؛    علیرغم حمایت تلویحی یانکی‌ها از این جنایت، ‌ و علیرغم جنجال رسانه‌ای،  تحمیل شرایط ویژه بر ملت فرانسه امکانپذیر نشد!   مسلم بدانیم اصحاب مک‌دونالد در بهره‌برداری سیاسی از ترور بوریس نمتسف هم ناکام خواهند ماند. این جنایت ناجوانمردانه،   ویراست مسکوویت «شارلی» است که آن را «شارلوف» می‌نامیم!        


سه‌شنبه، اسفند ۰۵، ۱۳۹۳

سوت و صدا!




«[...] در کتاب گرانسنگ ال‌کافی اثر شیخ کلینی آمده،   دختر امام موسی کاظم به من گفت دیدم امام رضا بر درِ انبار هیزم ایستاده،  آهسته با کسی سخن می‌گوید و من هیچ‌کس را نمی‌بینم.  گفتم:  آقای من،  با که آهسته سخن می‌گویید؟  فرمود:  ابن‌عامر زهرایی (از جنّیان) است.  آمده از من سؤال کند و دردش را به من بگوید.  گفتم:  آقای من!  دوست دارم صدایش را بشنوم.  فرمود:  اگر صدایش را بشنوی،  یک‌سال تب می‌کنی.  گفتم: آقای من! دوست دارم بشنوم.  فرمود:  بشنو!   در این حال،  من صدایی شبیه سوت شنیدم،  تب به سراغم آمد و یک‌سال تب کردم[...]»
منبع: ایسنا،‌  مورخ 23 فوریه 2015، کد خبر: 93120401904  

آیا این اخبار «موثق» که در سایت خبرگزاری به اصطلاح «دانشجویان» حکومت اسلامی انتشار یافته،  ما را از «شارلی» بی‌نیاز نمی‌کند؟  پاسخ مسلماً منفی نیست!  شارلی که هیچ،  پدر شارلی هم نمی‌تواند اینهمه مفرح و خنده‌دار باشد!  به ویژه که اینروزها بعضی‌ها و در راس‌شان رادیوفردا،‌   «شارلی» را به ابزار تبلیغ برای محافل «ضداجتماعی» غرب تبدیل کرده‌اند.   ضدیت با اجتماع همچنانکه پیشتر هم به کرات در این وبلاگ گفته‌ایم،   تهاجم به «حریم خصوصی» است.   تهاجم به حریم خصوصی افراد،  گروه‌ها،  یا ملت‌‌ها‍!   هیچ تفاوتی نمی‌کند.   و برای انتشار پروپاگاند ضداجتماعی غرب چه کسی بهتر از «کارولین فوره.»   این فرد ‌یک آخوند «فرنگی» مؤنث است که مانند دیگر انواع آخوند،  حریم خصوصی‌اش را «رسانه‌ای» کرده و از «ویراست‌های رسمی»،   یا بهتر بگوئیم از پروپاگاند تروریسم‌نواز آتلانتیست‌ها پاسداری می‌کند.

پروپاگاند مذکور بر نفی انسان‌محوری،   یعنی نفی مادی‌ات انسان تکیه دارد.   از اینرو کارولین و شرکاء برای تحریف «دمکراسی» ـ  مجموعه قوانین انسان‌محور ـ از هیچ کوششی فروگزار نمی‌کنند.   به همین دلیل است که ترهات کارولین فوره مورد توجه شیپور سازمان سیا قرار گرفته:

«[...] دمکراسی فرانسه بر اساس امکان شوخی و طنز با مذهب شکل گرفته[...]»
منبع:  ‌رادیوفردا،  مورخ 22 فوریه 2015 

بله به این ترتیب چارچوب حقوقی دمکراسی که یک مجموعه از آزادی‌های فردی و اجتماعی را برای افراد «مسئول» ـ  برخوردار از جایگاه واقعی اجتماعی ـ   به رسمی‌ات شناخته،   به آزادی «شوخی با مذهب» تقلیل می‌یابد!   از اینجا می‌باید نتیجه بگیریم که اگر در حکومت اسلامی،  کسی با مذهب شیعه «شوخی» کند،  در حال پایه‌ریزی «دمکراسی» در کشور ایران  است،   و همه می‌باید به او «احترام» بگذارند و جایزة حقوق بشر هم به او بدهند!  حال آنکه واقعیت جز این است؛ شوخی با مذهب و دیگر نمادهای سلطه،   فقط بخش کوچکی است از آزادی‌بیان انسان!   خلاصه بگوئیم کارولین فوره چرند می‌گوید و جفنگ می‌بافد و در این زمینه از «مهارت» کافی نیز برخوردار است.   از قدیم گفته‌اند،  کار نیکو کردن از پر کردن است و در زمینة وراجی،   «کارولین» خیلی «پرکار» است.   به ویژه زمانیکه تسهیلات و کمک‌های دولت به مراکز آموزشی «کاتولیک» را نادیده می‌گیرد؛  و از «بیگانه‌ستیزی» راست‌افراطی انتقاد می‌کند،   بدون اینکه «احترام» دیگر احزاب فرانسه به قبیله‌گرائی و دین‌باوری را مطرح نماید:‌                

«[در فرانسه] هيچ اکثريت مذهبی نمی‌تواند[...] يک اقليت مذهبی را تحت سلطه گرفته و يا سرکوب کند.   دولت به هيچ مذهبی کمک مالی نمی‌کند،  چرا که دولت غيرمذهبی است [...]»
همان منبع

بله دولت فرانسه «غیرمذهبی» است،   ولی بر اساس تحلیل الکساندر لاتسا از ترور شارلی ـ وبلاگ سیا و مسیحا ـ  «حاکمیت» به هیچ عنوان غیرمذهبی نیست!   همین حاکمیت به مقامات انتخابی فرانسه دستور داده بود،‌   قوانین دمکراسی فرانسه را نادیده بگیرند و دست گروه‌های مافیائی اسلامی را باز بگذارند.   در نتیجه،   اظهارات کارولین فوره باز هم از عرصة شارلاتانیسم فراتر نمی‌رود!   و چرا راه دور برویم،  کافی است نیم نگاهی به شرکت فعال ایشان در انقلاب فرانسه بیاندازیم!   «شیخ» کارولین پس از مبارزات بی‌امان موفق شدند «لائیسیته» را از ‌انقلاب کبیر فرانسه حذف کرده،  «تساوی ادیان» را بجای آن بنشانند:

«[...] ‌ما در فرانسه می‌خواهيم همه مذاهب مساوی باشند و دولت از هيچ مذهبی جانبداری نکرده و الويت ندهد.   برای رسيدن به چنين موقعيتی بايد با کليسای کاتوليک،  که در قرون وسطی و حکومت سلطنتی با حکومت يکی بود،  مبارزه می‌کرديم[...]»
همان منبع

چه خوب شد که دلائل «انقلاب فرانسه» را از زبان کارولین فوره شنیدیم!   همه بدانند که بورژوازی فرانسه نه برای «آزادی و برابری و برادری» و رهائی انسان‌ها از زنجیرهای فئودالیته،  که برای تساوی «حقوق ادیان» انقلاب کرده بود!  به عبارت دیگر،   انقلابیون با شهروند و حقوق شهروندی و لائیستیه و این مسائل پیش‌پاافتاده،‌ کاری نداشتند،  ‌می‌خواستند یک نظام «تک آخوندی» و کاتولیک را به یک نظام سکولار ـ   چند آخوندی  ـ  تبدیل کنند:    

«[...] ما [...] يک جمهوری سکولار بنا کرديم[...]»
همان منبع

خلاصه نظام «خواهر» کارولین با انقلاب فرانسه سکولار شده.   حال آنکه پس از ترورهای پاریس،  فرانسوا اولاند،  رئیس جمهور فرانسه چندین بار در سخنرانی‌های رسمی‌اش تاکید کردکه «با ترور نمی‌توان لائیسیته را از فرانسه زدود.»  گویا کارولین‌،   برای سخنرانی‌های رئیس جمهور فرانسه ارزشی قائل نیست که سکولاریسم را بجای لائیسیته نشانده و دمکراسی را تحریف می‌کند!   ولی به استنباط ما این پرسوناژ محبوب رادیوفردا،   برای هیچکس،  حتی برای خودش هم ارزشی قائل نیست،  چرا که مانند آخوند،  ‌ تعلقات‌اش را رسانه‌ای کرده.  آخوند جماعت،   اعتقادات و باورهای ضداجتماعی‌اش را جار می‌زند،‌ کارولین فوره هم گرایش جنسی ضداجتماعی‌اش را در بوق گذاشته.   همانطور که در وبلاگ‌های پیشین هم گفتیم،  آتلانتیست‌ها می‌کوشند از «گرایش به همجنس» یک ایدئولوژی بسازند و خود را متمایز از «دیگران» نشان دهند،   چرا؟   چون در لجنزار مطلق‌گرایان،   «تفاوت» برحسب مصلحت حاکمیت،  می‌باید یا «حذف» را توجیه ‌کند،  یا نشان «برتری» به شمار آید!   در دوران نورانی هیتلر،   «تفاوت» یهودیان،   زمینة‌ مناسبی بود برای «حذف» چپ‌گرایان و طرفداران لائیسیته.    در هزارة سوم آتلانتیست‌ها برای سرکوب لائیسیته،   ‌همین «تفاوت» را تقدیس می‌کنند و  نتیجه هم در برابر ماست:   ترور روزنامه نگاران و هنرمندان لائیک در پاریس و سپس در کپنهاگ؛  الصاق برچسب تروریست به «مسلمانان» ساکن  بروکسل‌ستان و ... و از همه مهم‌تر،  ستایش مارین لوپن،  رهبر «ویشی‌ست‌ها» توسط ریاست کنگرة جهانی یهودیان فرانسه،  «کریف!»    منطقاً،   پرزیدنت «کریف» نمی‌باید زبان به ستایش رهبر فاشیست‌های فرانسه می‌گشود،   ولی «منطق» آتلانتیست‌ها بر زور و سلطه ـ  روابط یک‌سویه ـ پای می‌فشارد؛   و از هر نظر «ضداجتماعی» است.  ضدیت با اجتماع از نفی «حقوق برابر» انسان‌ها،   یا بهتر بگوئیم از روند انسان‌ستیز «برتری طلبی» سرچشمه می‌گیرد.   آرمان‌شهرهای افلاطونی به کنار،   این روند انسان‌ستیز که در جوامع اسطوره‌ای ادیان ابراهیمی رایج بوده،   همچنان در حوزة «یورو ـ دلار» رایج است!

در این عرصة مدعی تمدن و فرهنگ و ... و به ویژه مدعی دمکراسی و غیره،   دامنة «شیطان‌سازی» و پوپولیسم آنچنان گسترش یافته که در سال 2015،  «واتیکان» فتوی صدوریده و ورزش «یوگا» را در ردة «اعمال شیطانی» قرار داده!   البته رسانه‌های غرب در مورد فتوی مذکور خفقان اختیار کردند،  باشد که «عشق و محبت و عدالت و...»  و دیگر شعارهای ابله‌فریب این مرده‌ریگ موسولینی مخدوش نشود.   ولی چندروز پیش یک کشیش ایرلندی از سر نادانی به بازنشخوار فتوی کذا پرداخت.  متن فتوا را ترجمه نمی‌کنیم.   پیام اصلی «فتوی» واتیکان همان است که خمینی می‌گفت:  «هرکه با ما نیست،   بر ماست!»  البته این فتوی جدید نیست؛   در دوران خلافت پاپ لهستانی،  که «شارلی» از آن به عنوان «سال‌های صفر» یاد کرده نیز واتیکان «یوگا» را در ردة‌ «منهیات» قرار داده بود.  



 ولی در آن دوران هنوز جنگ سرد ادامه داشت و توحش و خشونت واتیکان در رسانه‌های غرب سانسور نمی‌شد.   امروز است که بوق‌های چاهک آتلانتیسم تمام تلاش خود را برای ارائة تصویر دلپذیر از واتیکان به کار گرفته‌اند.  و همچنانکه شاهد بودیم،  ‌حتی پس از ترور شارلی هم،   اینان اعتراض رسمی پاپ به ترسیم کاریکاتور محمد را نادیده گرفته،   و به قول رادیوفردا «رواداری» پیشه کردند!    

واژة مبهم رواداری را دستکم نگیریم که قرار است حضرات آن را بجای «نظم دمکراتیک» بنشانند!   چرا که «رواداری» با مفاد اعلامیه جهانی حقوق بشر در تضاد قرارگرفته،‌   روابط «ضداجتماعی» ـ  تحمیل تعلقات و تعصبات افراد بر جامعه ـ  را مورد تأئید قرار می‌دهد و به همین دلیل آتلانتیست‌ها از «رواداری» در قالب آزادی ادیان و آزادی «تهاجم به حریم خصوصی» افراد و جامعه حمایت به عمل می‌آورند: 

«[...] رواداری [...] آزادی فردی را در زمینه‌های اعتقاد،  ارزش‌ها،  و شیوه زندگی با آزادی هر فرد دیگر قابل انطباق شناخته و توان سرکوب حکومتی را به حداقل می‌رساند[...] رواداری و همجنسگرائی ـ  ازدواج همجنسگرایان  ـ  مدت مدیدی است مورد بحث جوامع گوناگونی از مردم قراردارد [...] در بسیاری از کشور‌های اروپا و بسیاری از ایالات کشور آمریکا[...] رابطه بین دو همجنسگرا را به رسمیت می‌شناسد و یا اینکه رسماً آن را به عنوان ازدواج می‌پذیرد[...]»             
منبع: رادیوفردا،  مورخ 3 اسفندماه سالجاری

همچنانکه می‌بینیم روابط خصوصی افراد به موضوع بحث «جوامع مردم» تبدیل شده!  حال آنکه روابط جنسی بین دو فرد بالغ،   «حریم خصوصی» آن‌هاست و «جوامع مردم» حق فضولی در آن را ندارد.   همینجاست که تضاد «رواداری» با «دمکراسی» به صراحت آشکار می‌شود.   در یک نظام دمکراتیک،   «مردم» و دولت حق ندارند در مورد حریم خصوصی افراد بالغ به قضاوت ارزشی بنشینند!   ولی در لجنزار احترام به ادیان،  جائی برای «حریم خصوصی» پیش‌بینی نشده.   در نتیجه «همه» در جایگاه قضاوت ارزشی می‌نشینند؛ ‌ فتوی می‌صدورند؛   «شیطان و فرشته» می‌سازند؛ و به ویژه برای تطهیر خود،  انگشت اتهام را به سوی دیگران می‌گیرند.   همان شیوه‌ای که «شهید» سناتور مک‌کارتی با موفقیت اعمال کرد،   تا مخالفان سرکوب را تحت عنوان «کمونیست و همجنسگرا» در انزوا قرار دهد.   دکان «رواداری» هم جز تداوم بساط مک‌کارتی نیست.   آتلانتیست‌ها می‌خواهند افراد را تحت فشار قرار دهند تا گرایش‌ جنسی‌شان را «خیابانی» کنند،   همانطور که یهودیان ناچار بودند ستارة زرد بر سینه بزنند،   و دین‌شان را «خیابانی» کنند،   تا از اکثریت «متمایز» باشند.  به این ترتیب موجودیت انسان به تعلقات دینی یا گرایش جنسی‌اش تقلیل می‌یابد و همچنانکه در دوران هیتلر هم شاهد بودیم،   ایجاد نفرت،   و سپس تصفیه و تبعید و حذف آسان‌تر خواهد شد! حال بخش اسف‌بار و تاریخی آتلانتیست‌ها را رها می‌کنیم،   و باز می‌گردیم به تناقض رفتار و گفتار مقامات غرب که ما را از «شارلی» بی نیاز کرده!

 به عنوان نمونه،   ژنرال وسلی کلارک،   فرماندة اسبق ناتو می‌گوید،   «ما  داعش را برای مبارزه با حزب الله لبنان سازمان دادیم» ـ  ولترنت،  مورخ 21 فوریه 2015 .   سپس می‌شنویم که فرانسه،  به عنوان عضو سازمان ناتو،   برای مبارزه با داعش ناو جنگی شارل دوگل را به منطقه اعزام کرده،   و نهایت امر اشتون کارتر،   وزیر دفاع ایالات متحد به کویت می‌رود تا تاکید ‌کند که،   «آمریکا برای نابودی داعش از هیچ کوششی فروگزار نمی‌کند»:

«[...]  اشتون کارتر،   وزیر دفاع جدید آمریکا که به کویت سفر کرده،  وعده داده که نیروهای ائتلاف به رهبری اینکشور [...] دولت اسلامی [...] را با "شکست کامل" مواجه خواهند کرد[...]».
منبع:‌  بی‌بی‌سی،  مورخ 23 فوریه 2015   
   
به این ترتیب،   می‌باید بپذیریم که این سازمان ساخته و پرداختة‌ آمریکا ـ  داعش ـ  یک تشکیلات عظیم و پرقدرت است که برای نابودی آن  ناوگان جنگی آمریکا در منطقه کافی نیست و ناوجنگی شارل دوگل هم می‌باید به منطقه بیاید!   به عبارت دیگر،‌  ایالات‌متحد ناچار شده برای تثبیت حکومت‌ اسلامی،  از طریق حفظ زمینة آشوب در منطقه،  به متحد سنتی و ضعیف‌تر خود ـ  فرانسه ـ  متوسل شود.   به استنباط ما برای آمریکا شکست در این سیاست،  اجتناب‌ناپذیر است،   و به همین دلیل بریتانیا در این عملیات قهرمانانه شرکت نکرده! روشن‌تر بگوئیم فرمانده ناتو برای دولت فرانسه چاه کنده‌،   و این دولت هم با کمال میل برای سقوط در چاه ارباب پیشقدم شده!   ولی خنده‌دارتر از «فداکاری» فرانسه،   استدلال تشکل حقوق بشر ژنو برای اهداء جایزه به کنیزالاسلام علی‌نژاد،   مشوق «تفریحات یواشکی» زنان اندرون حاج‌آقاست.   این فرد که حقوق و آزادی‌های زن ایرانی را به حق انتخاب «پنهانی» یک تکه پارچه تقلیل داده،  ‌ با مذهب شیعه «شوخی» می‌کند،  و بر اساس ترهات کارولین فوره می‌باید بپذیریم که در حال پایه ریزی دمکراسی در کشور ایران است!   از اینرو تشکل حقوق بشر یک جایزه خرج این کنیزک شوخ‌طبع نموده!   تشکل کذا که دکان صبیه عبدالرحمان برومند را هم شامل می‌شود چنین «استدلال» کرده:

«[...]‌این تشکل دلیل اهدای این جایزه به خانم علی‌نژاد را [...] تلاش [وی] برای انتشار صدای گروهی از افراد که صدای‌شان جائی شنیده نمی‌شود[ توصیف کرد]»
منبع:  بی‌بی‌سی،   مورخ 24 فوریه 2015

گویا بوق وزارت امور خارجه بریتانیا فراموش کرده که روز 8 مارس 1979،‌  صدای اعتراض زنان ایرانی را تمام رسانه‌های غرب منعکس کردند!   اعتراضی که «یواشکی» و از سر ترس نبود!  بگذریم و بازگردیم به استدلال شکمی حضرات در باب صداهائی که شنیده نمی‌شود!   خیلی صداها مثل صدای «جنیان» را فقط امامان موهوم شیعی‌مسلکان می‌شنوند.  این صداها در گوش انواع مونث اینان همانطور که در ابتدای مطلب دیدیم،  «سوت» می‌شود و تب‌آور است!  خیلی صداها هم مثل «صدای مشکوک» در رمان دائی جان ناپلئون،  بهتر است شنیده نشود،   چون به قول «مش قاسم» صدای بی‌ناموسی است!