پنجشنبه، تیر ۰۲، ۱۳۹۰



نخبه و خرچنگ!
...


[...] که ملک سراسر زمین
نیرزد که یک قطره خون بر زمین

«اگر باورتان نمی‌شود،  از آن‌هائی ‌که دو سه خشتک از من و شما بیشتر جر داده‌اند بپرسید!» گیرم که دورة‌ برو بروی حاخ روح‌الله و نهضت عاظادی را ندیده باشید!  سایت «رادیو فردا»،  مورخ اول تیرماه سالجاری از زبان «مازیار بهاری»،   یکی از زندانیان تزئینی سابق،   دروغ شاخدار بزرگی را به عنوان «واقعیت مستدل» به مخاطب حقنه کرده.   «میم.  بهاری» فرموده‌اند فاشیست ـ مسلمان‌ها،   «نخبگان» جامعة ایران هستند که زندانی شده‌اند!  به عبارت دیگر،‌  در کشور ایران جمع مخالفان حکومت به مرگ‌پرستان محدود می‌شود؛   بقیه بروند غازشان را بچرانند!   

بله،   «مازیار. ب» با ردیف کردن کلیات و مبهماتی از قماش «نخبه»،  «مردم» و  «زندانی سیاسی»،   از یک‌سو هم «ملی ـ  مذهبی‌های» منفور و ایران‌ستیز را به ارزش می‌گذارد،   هم مرگ و زندان را!   ایشان از سوی  دیگر برای ایجاد آشوب در کشور پیام می‌فرستند تا فشار بر «نخبگان» کذا «نتیجة مطلوب» بدهد.   خلاصه به زعم آنجناب اگر اوضاع  به همین ترتیب ادامه یابد،   باز هم شاهد پیروزی  «انقلاب» خواهیم بود:      

«[...] هم مردم و هم دولت می‌دانند زندانيان سياسی [...]  نخبگان کشور هستند و فشار بر نخبگان کشور مثل فشار بر سوپاپ اطمينان يک ديگ است [...] وقتی شما سوپاپ [...] را فشار می‌دهيد [...] ديگ منفجر می‌شود[...]»

چه خوب!   دیگ منفجر می‌شود و «فاشیست ـ‌ مسلمان‌ها» تحت حمایت «سوپاپ» تبدیل می‌شوند به «رهبر» و «قهرمان».  آنگاه دامنة تاراج ما ملت باز هم گسترش خواهد یافت.   در هر حال،    لازم است «حکومت مستقل» جمکران برای داغ کردن تنور فاشیسم و تأمین منافع ارباب «سوپاپ» دیگ را کمی فشار دهد تا طرفداران «اسلام انسان‌ساز» و اسلام خوب،   یعنی همان پیشخدمت‌های رمزی کلارک یک‌بار دیگر در سنگر «مبارزات ضداستبدادی» لنگر بیاندازند.     

می‌گویند،  «الاغ پایش یکبار به چاله می‌رود!»   چه نشسته‌اید که بعضی الاغ‌های جیره‌خوار  استعمار،  ملت ایران را از الاغ هم الاغ‌تر یافته‌اند.   اینان به محض اینکه «رادیوفردا» طبل زدن برای اعتصاب غذا را آغاز کرد و زندان را به «ارزش» گذاشت،   «کارزار» حمایت از اعتصاب غذا به راه انداختند.   برای این افراد اهمیت ندارد چه کسانی در زندان اعتصاب غذا می‌کنند و اصلاً اهداف‌شان چیست؛   مهم این است که این اعتصاب فرخنده به «مرگ» منجر شود تا دکان روضه و زوزه رونق بیشتری گرفته،   آنگلوساکسون‌های دو سوی آتلانتیک  بتوانند همچون سال نورانی 1357 جهت جایگزینی فاشیسم فرسوده با فاشیسم تازه نفس،  یک «سنگر فراگیر حق» به نفع مرگ‌پرستان یا همان «فاشیست‌ ـ مسلمان‌ها» بر پا کنند.  حضور اربابان محفل سبز بگوئیم خیلی کور خوانده‌اید!   

طرفداران استقرار دمکراسی در ایران،   هرگز به چاه مبارزات فرضی «ملی ـ مذهبی‌ها» و دیگر «فاشیست ـ مسلمان‌ها» نخواهند افتاد،  خلاصه گذشت آنروزهای خوب!  اینبار نمی‌توانید همچون دوران نورانی «جیمی‌کارتر» با ایجاد اجماع پیرامون مرگ در ایران،   مشتی لات و اوباش را به عنوان «رهبران مردمی» بر ما ملت تحمیل کنید.            

علی کوچیکه
نصف شب از خواب پرید
[...]
چی دیده بود؟

«تجاوز!»  این‌روزها دیگه نمی‌شه گفت،  «علی موند و حوض‌ا‌ش»،  ‌ این‌روزها شاید بتوان گفت،  «علی به اتفاق ارباب افتاد تو‌حوض‌،‌   اونهم تو حوض خالی یورو!»  به همین دلیل طی دو روز گذشته،  رسانه‌های فرانسه همچون رسانه‌های جمکران بر طبل تجاوز جنسی می‌کوفتند؛   ولادیمیر پوتین برای یک دیدار رسمی دو روزه به فرانسه آمده بود  و در سایت فرانسه زبان نووستی،   کوس رسوائی اروپائی‌ها را می‌زدند.   یکی از مقامات مسئول سرویس اطلاعات خارجی اتحاد شوروی سابق بخشی از گفتگوی سفیر فنلاند با یکی از وزرای کابینة دولت بریتانیا را در اختیار خبرنگاران گذاشت.  شاید به همین دلیل بود که یک هواپیمای توپولف در نزدیکی مرز فنلاند به سانحه دچار شد!        

به گزارش نووستی،  ‌مورخ 21 ژوئن 2011،‌   «لیو سوتس‌کوو» ژنرال بازنشستة «سرویس اطلاعات خارجی» طی یک نشست مطبوعاتی اعلام داشت،  کشورهای غربی جز راندن آلمان نازی به سوی شرق هیچ هدف دیگری نداشتند و اینهم بخشی است از گفتگوی سفیر فنلاند در لندن با یک وزیر بریتانیائی که سیاست نظامی کشورش را  تشریح می‌کند:          

«بریتانیای کبیر و فرانسه با توسعة آلمان به طرف شرق هیچ مخالفتی نخواهند داشت.  موضع دولت بریتانیا این است:   بگذاریم زمان بگذرد،  و منتظر یک درگیری گسترده بین آلمان و روسیه باشیم.»

نووستی در ادامه می‌افزاید،   در آستانة هفتادمین سالگرد آغاز تهاجم آلمان نازی به شوروی،‌ سازمان‌های اطلاعات خارجی روسیه اسنادی را که بین سال‌های 1938 تا 1941 میلادی به دست آورده بودند،   از ردة «محرمانه» خارج کرده‌اند و ژنرال «سوتس‌کوو»‌ در نشست مطبوعاتی خود به اسناد مذکور اشاره دارد.   او می‌گوید،   ایالات متحد برای تهاجم به شوروی از آلمان نازی حمایت نکرد،   ولی تمایلات متفاوتی نیز وجود داشت.   به عنوان نمونه ژنرال روس اظهارات سناتور «هری ترومن» را نقل می‌کند.   ترومن از سال 1945 در جایگاه ریاست جمهور آمریکا قرار گرفت و ریاست‌اش تا سال 1953 ادامه یافت.   سناتور «ترومن» گفته بود،  «اگر آلمان پیش ببرد،  ‌ ایالات متحد به شوروی کمک خواهد کرد و اگر اتحاد شوروی قوی‌تر باشد،  آلمان را مورد حمایت قرار خواهیم داد.»   و اما مهم‌ترین بخش سخنان ژنرال سوتس‌کوو بسیار «دیپلماتیک» است؛   ایشان می‌گویند:

«[...] در آغاز جنگ آلمان‌ها کوشیدند آمریکائی‌ها را متقاعد کنند که تنها مأموریت‌شان  ریشه کن کردن کمونیسم از جهان است و دیگر هیچ،   ولی [هیچ سندی دال] بر حضور آمریکائی‌ها [در کنار نازی‌ها] در دست نیست.» 

به عبارت دیگر ژنرال سوتس‌کوو نخواسته‌اند پتة دوستان را بر آب بیاندازند؛  ولی پیشتر بسیاری از مورخان ایالات متحد حمایت آمریکا از فاشیست‌ها را مطرح کرده‌اند.   شاید برای نبرد با شوروی نظامیان آمریکا بسیج نشده باشند،   ولی کمک‌های «بشر دوستانة» یانکی‌ها به هیتلر،   موسولینی و حمایت‌شان از فرانکو و سالازار از چشم کسی پنهان نمانده،   و چرا  راه دور برویم؟   مگر حمایت آمریکا و متحدان‌اش از اسلام‌گرایان در واقع حمایت از همان اهداف آلمان نازی نیست؟    چه تفاوتی دارد که آمریکا در کنار هیتلر با شوروی  بجنگد،  یا از طریق اسلام‌گرایان در پایتخت روسیه بمب منفجر کند؟  واقعاً چه تفاوتی می‌کند؟   

هدف،  همان است که هیتلر مشخص کرده بود،  ابزار تحقق آن تفاوت کرده!  هدف هیتلر نابودی تمامی جنبش‌های سوسیالیست اروپا به نفع مراکز تصمیم‌گیری سرمایه‌داری در لندن و واشنگتن بود.   این جنبش‌ها تهدیدی برای مراکز سرمایه‌داری مذکور به شمار می‌رفتند.   در گذشته آلمان نازی  با شعار پوچ  برتری نژادی،  در واقع برای کسب برتری «سیاسی ـ اقتصادی» آنگلوساکسون‌ها در برابر بلشویک‌ها می‌جنگید،‌   و امروز همین مراکز در لندن و واشنگتن سرمایه‌ داری روسیه را تهدیدی برای خود می‌دانند.   می‌بینیم که «ملاحظات دیپلماتیک» با «تحلیل» در تضاد قرار می‌گیرد.   از اینرو ژنرال «سوتس‌کوو» و جنگ جهانی دوم را رها می‌کنیم و بازمی‌گردیم به زمان حال.   در «زمان حال» چه می‌گذرد؟   بستگی دارد به انسان و مکان!

به عنوان نمونه در ایران و برای ایرانی،  بوق‌های استعمار به ویژه «رادیوفردا» ضمن حمایت از محفل نهضت «عاظادی» و اصلاح‌طلبان در شیپور مرگ می‌دمند،  و بازارگرمی  برای عملیات قهرمانانة زندانیان «ملی ـ مذهبی»  را ادامه می‌دهند.  گویا حضرات «کارزار» به راه اندخته‌اند.  به قول «میم.   بهاری»،   از آنجا که این عزیزان هیچ امکانی ندارند،  «با جان‌شان معامله می‌کنند!»   بله «معامله»،  به معنای «بده ـ بستان»،  اگر به مرگ «فروشنده» منجر گردد،   سودش نصیب آنهائی می‌شود که از مرگ تغذیه می‌کنند؛  ‌ در این‌حالت،  سود مرگ به جیب نزولخورهای جنتلمن «سیتی» و شرکای‌شان در واشنگتن سرازیر می‌شود.   این است دلیل تبلیغات رادیوفردا برای «مرگ».   البته این پروپاگاند مهوع و گوساله‌پسند فقط از زبان ایرانی‌نمایان پخش می‌شود،   تا مبادا «پرستیژ» یانکی‌ها خدشه‌دار گردد.  ‌ هر چند با توجه به مصاحبه‌های مضحک آورام چامسکی،   فوکویاما و شرکاء می‌باید بگوئیم کار دیگر از این حرف‌ها گذشته.

در هر حال،   رادیوفردا از زبان «م. بهاری» پای در روند «شاه‌سازی» گذارده و شخص علی‌خامنه‌ای را «مسئول» عملکرد همة نهادهای کشور معرفی می‌کند.   خامنه‌ای به ادعای «مستر» بهاری «شخص اول» مملکت است؛   قوة قضائیه،   نیروهای نظامی،  انتظامی و حتی وزارت اطلاعات نیز تحت نظارت او عمل می‌کنند و جامعة جهانی می‌باید در مورد وضعیت وخیم حقوق بشر،  خامنه‌ای را مورد خطاب قرار دهد:      

«[...]  آقای خامنه ای شخص اول کشور است [...] قوة قضائيه تحت نظر او است [...] تمام نيروهای نظامی،   انتظامی و سپاه تحت نظر او است و حتی [...] وزارت اطلاعات هم [...] تحت نظر آقای خامنه‌ای است[...]»

بله این علی‌خامنه‌ای مفلوک که سال گذشته حتی اختیار نظارت بر چفیه‌اش را نیز از دست داد و یکی از رهبران ‌لات‌الله آن را از گردنش کشید و برد،   همه‌کارة‌ کشور ایران است!   از خلیج همیشه فارس گرفته تا دریای خزر حکم خامنه‌ای جاری و ساری است!   و شاید به همین دلیل بود که چند روز پیش «آناتولی آنتونوف»،   معاون وزارت دفاع روسیه رسماً به اربابان حکومت اسلامی در لندن و واشنگتن هشدار داد که امنیت قفقاز به امنیت مرزهای جنوبی ایران،   یعنی محل تاراج نفت‌تان گره خورده.   سخنان وزیر دفاع روسیه در سایت فارسی نووستی،  مورخ 24 خردادماه سالجاری انتشار یافته:

«[...] ما قبول نداریم که ایران دشمن ماست.   ایران همسایه و شریک ما محسوب می‌شود [...] امنیت مرزهای جنوبی ایران به رفتار ایران در قفقاز بستگی دارد[...]»

با توجه به اینکه مرزهای جنوبی ایران،   تحت نظارت آنگلوساکسون‌هاست‌ روشن است که روی سخن با اربابان طالبان شیعی‌مسلک است نه با علی خامنه‌ای قدرقدرت و «همه‌کاره!»  معاون وزیر دفاع روسیه چه می‌گوید؟   در واقع روی سخن آناتولی آنتونوف با محفلی است که می‌کوشد برای ممانعت از استقرار صلح در فلسطین و همزمان جهت توجیه نصب سپر دفاعی در مرزهای روسیه،   حکومت ایران را همچون حکومت اسلامی پاکستان به سلاح هسته‌ای مجهز کند.   محفلی که در فرانسه با «گلیست‌ها» شناسائی می‌شود.     

سخنان معاون وزارت دفاع روسیه حدود یک هفته پیش از ملاقات اهود باراک با وزیر امورخارجة فرانسه ایراد شد و همچنانکه در وبلاگ‌های پیشین هم گفتیم «باراک» برای تجهیز ملایان به سلاح هسته‌ای راهی فرانسه شده بود.   اما در اهداف مقدس‌اش ناکام ماند،  دلیل هم اینکه در آخرین روزهای خردادماه 1390 خورشیدی شاهد تشییع جنازة سیاسی پدیده‌ای بودیم که در تاریخ معاصر فرانسه «گلیسم» نام گرفته!   از اینرو رسانه‌های فرانسه ضمن روضه و زوزه و سوگواری برای «ژنرال دوگل» و برگزاری مراسم بی‌بی‌گوزک‌خوانی برای آنحضرت،   در شیپور «تجاوز» و «آدم ربائی» هم خیلی می‌دمیدند.   خلاصه بگوئیم،  اینان تمام تلاش خود را به کار بردند تا هیچ خبری از مسافرت رسمی نخست‌وزیر روسیه به فرانسه و ملاقات وی با نیکولا سرکوزی،   ‌ و به ویژه عدم ملاقات‌اش با «ژاک شیراک» پخش نشود!   یادآور شویم،  هر بار ولادیمیر پوتین به پاریس می‌آمد،   به دیدار ژاک شیراک نیز می‌رفت؛   اینبار نخست وزیر روسیه با رئیس جمهور و نخست‌وزیر فرانسه ملاقات کرد و دیدار دو روزة وی از فرانسه نیز در رسانه‌ها به سکوت کامل برگزار شد.

خرچنگ را نیست پر عقاب

در عوض رادیوفردا برای مرگ و اعتصاب غذای «نخبگان» از زبان «میم.  ‌بهاری» سروصدای بسیار به راه انداخته.  «مستر» بهاری،  از اینکه با «ملی ـ مذهبی‌ها» بدرفتاری می‌شود سخت برآشفته‌اند؛   توگوئی جز این آخوندهای بی‌دستار کسی در ایران متحمل توحش «نظام مقدس» نشده و نمی‌شود:

«[...] حمله و کشتن يک دختر در مراسم خاک‌سپاری پدرش [...] با چه مذهب و اخلاقی جور در می‌آيد؟  [نمی‌توان]  اين رفتار را در مورد فعالان ملی ـ مذهبی و فعالان نهضت آزادی توجيه کرد[...]»

ولی گویا این رفتار را در مورد بقیه خیلی خوب می‌توان توجیه کرد!   می‌بینیم که مازیار بهاری در کمال بی‌شرمی،  به صورت غیرمستقیم اعمال خشونت را بر غیرمذهبی‌‌ها مورد تأئید قرار داده.   ایشان در ادامة این سخنان شیوا می‌فرمایند،  وقتی افراد ماه‌ها در زندان باشند،   از جان‌شان می‌گذرند:

«[...] يک سری از افراد که ماه‌ها در زندان هستند [...]جان‌شان را کف دست‌شان گرفته و با جان‌شان معامله می‌کنند[...]»

پیشتر در رد این مزخرفات به مورد صدها هزار  زندانی هیتلر در اردوگاه‌های مرگ اشاره کرده‌ایم؛  «مرگ» هرگز  راه حل مشکلات زندگی نبوده.   اما از آنجا که فاشیست‌ها آینده را همواره در گذشتة موهوم می‌جویند،  مرگ را می‌ستایند.  در هر حال،   این نخستین بار نیست که رادیوفردا می‌کوشد مرگ،  خودکشی و به ویژه خودکشی زندانی را به «ارزش» تبدیل کند.  اما این نخستین بار است که از زبان فعلة فاشیسم فراخوان مرگ می‌دهد و به قول خودشان «کارزار» به راه می‌اندازد.   اینان دلیل موجه دارند؛   کارشان «زار» شده و نمی‌توانند همچون گذشته،  پیرامون مرگ «اجماع» ایجاد کنند.   

هنوز کودتای ارتش شاهنشاهی بر علیه دولت شاپور بختیار از یادها زدوده نشده!   همینجا بگوئیم «کارتون خیلی زاره»؛   «روشنفکر ایرانی» سه دهة پیش،  مخالفت صریح خود را با «جمهوری اسلامی» اعلام داشته.   «مصطفی رحیمی» را می‌گویم که ساواک در دورة‌ شاه نیز ممنوع القلم‌اش کرده بود.  به طریق اولی پس از گذشت سه دهه ملت ایران با گروه‌های ضددمکراتیک هم‌صدا نخواهد شد.   در نتیجه از اعتصاب غذای فعلة فاشیسم نیز حمایت نمی‌کند.   بهتر است رادیوفردا دکان کارزارش را برچیند.   البته این رادیو در تلاش‌های مقدس‌اش تنها نیست.   در یکی از سایت‌های فارسی زبان با صبیة یکی از اعتصابیون مصاحبه شده.   صبیة کذا «فاطمه» نام دارد و همچون «فاطی» در روایات شیعی‌مسلکان،  شیفتة‌ مرگ و پدرپرست است.   به همین دلیل اظهارات ابلهانه‌اش توسط خبرگزاری «حقوق بشر» انتشار یافته و گویانیوز هم بی‌درنگ مزخرفات «فاطی جان» را در بوق گذاشته.   

فاطی می‌گوید،   پدرش هم اعتصاب غذا کرده،  و هم روزه گرفته تا به هدف‌اش برسد!   اما فاطی از «اهداف» پدرش هیچ حرفی نمی‌زند،   چرا که با توجه به عضویت پاپاجان در سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی،   «اهداف» مشخص‌تر از آن است که نیازی به توضیح داشته باشد:  ایجاد سنگر حق برای «فاشیست ـ مسلمان‌ها!»   جونم براتون بگه،   «عرب سرخی» و شرکاء که سه دهه است ضمن دم‌جنبانی برای اسرائیل،   نان سرکوب ملت ایران را سق می‌زنند،  برای حفظ مزایای قوم و قبیله و محفل‌شان جنجال به راه انداخته‌اند.   از اینرو مرگ «هدی صابر» را نیز با قتل در ترادف قرار می‌دهند تا رونق و جلای دکان شهیدسازی چشم شوت‌وپرت‌ها را خیره کند.   حال آنکه برخلاف توهمات اینان «اعتصاب غذا» انتخاب زندانی است!  کسی که اعتصاب غذا می‌کند،  نیک می‌داند که جان‌اش را ممکن است در این راه بگذارد.   در واقع عرب سرخی و شرکاء با نفی این اصل مسلم،   در کمال حماقت درک و آگاهی امثال هدی صابر را به زیر سئوال ‌برده،  بلاهت خود را نیز به اثبات ‌رسانده‌اند.   

فيض‌الله عرب‌سرخی،   عضو شورای مرکزی سازمان مجاهدين انقلاب اسلامی به همراه 11 زندانی سياسی ديگر در اعتراض به «کشته شدن» هاله سحابی و هدی صابر دست به اعتصاب غذای نامحدود زده و یک بیانیه هم صادر کرده‌اند که نور حماقت از آن ساطع می‌شود.   اینان که از قضای روزگار تعدادشان به اضافة‌ «دو شهید»، ‌ دوازده امام و 14 معصوم شیعی‌مسلکان را تداعی می‌کند،‌  اعتصاب غذا را با «روزه» در ترادف قرار داده و ابراز امیدواری کرده‌اند که اعتصاب‌شان در بارگاه خداوند پذیرفته شود:

«[...] ما ضمن [...] همدردی با خانواده همة اين شهدا [...] اعتصاب غذای اعتراضی خود را آغاز می‌کنيم.   اميد که به مثابه روزه‌داری،   مورد رضايت خداوند و مردم عزيز و بازماندگان همة شهدای جنبش قرار گيرد[...]»

نمی‌دانستیم روزه‌داری هم قرار است «مورد رضایت مردم عزیز» واقع شود!  ولی می‌دانیم که  با خواندن این بیانیه،‌  حال انسان از هر چه «جنبش» است بهم می‌خورد!   به ویژه که محفل رهبران «جنبش» کذا در اسرائیل و فرانسه ابتر شده،  و نفس‌اش بند آمده.   از اینرو بعضی‌ها از جمله «برنار هانری لوی» یا همان «ب.‌ ه. ل» به یاد آورده‌اند که اشغال سرزمین اعراب عملی «غیراخلاقی» است!   خلاصه اگر اسرائیل ناچار شود به اشغالگری خود پایان دهد،   «بهل» و شرکاء خواهند توانست این عقب نشینی را به اخلاق والای حاکمیت اسرائیل نسبت دهند،   نه به لگدی که ناتو در مصر و لیبی و به ویژه در یونان دریافت داشته!

البته در مورد ایران،  هنوز بعضی‌ها در آلمان و فرانسه دندان‌گردی می‌کنند.   به عنوان نمونه دولت آلمان که سخت شیفته و فریفتة قالیباف،   شهردار کنونی تهران شده،   همچون بریتانیا و  فرانسه آشکارا از محفل کودتای 22 بهمن و اوباش سبز حمایت به عمل می‌آورد.   اما بازنشستگی نمایندة «حاخ علی»‌ در سپاه پاسداران،  نه تنها علی خامنه‌ای که علی لاریجانی را نیز در «حوض خالی» سرنگون کرد،   و اینگونه بود که «جک سترا»،   دوباره سر از سوراخ به در آورد و اهالی «پیک نت» نیز،   ضمن  وصف گردن و سینة‌ بلورین پادشاه اردن،  ‌ دوباره به شمارش «آراء‌ میلیونی میرحسین» مشغول شدند!

بله،   اتحادیة اروپا و یانکی‌ها می‌خواهند طبق معمول مشکلات خود و متحدشان اسرائیل را در ایران «حل» کنند.   و بهترین راه حل این مشکلات تاکنون به راه انداختن کاروان خردجال در کشورمان بوده.   دوباره موعد «انتخابات» در جمکران نزدیک شده،   و جهت به راه انداختن یک کاروان خردجال شایسته می‌باید «زمینة مناسب» فراهم آید.   بعضی‌ها چنین می‌پندارند که با جنجال پیرامون «اجنه» و تهدید به «استیضاح» می‌توان به دوران نورانی بنی‌صدری‌زاسیون بازگشت.   حضورشان بگوئیم «شاهنامه آخرش خوشه!»   آن سیاستی که پس از کودتای آیرون ساید،   و به ویژه پس از کودتای شهریور 1320 با شعار پوچ «نه شرقی،   نه غربی» بر ایران حاکم شده بود،   در تاریخ 31 خردادماه 1390،  یعنی همین دو روز پیش در پاریس جام زهرمار را سر کشید!    بله،   این روزها فروپاشی سیاستی را در اروپا شاهدیم که پس از پایان جنگ جهانی دوم،  تحت عنوان «گلیسم» خود را مدافع اعراب می‌نمایاند و تحت نظارت انگلستان،  همزمان از اسرائیل و اسلام‌گرائی در پاکستان حمایت به عمل می‌آورد.    

بد نیست بدانیم شعار دلنشین و گوساله‌پسند «نه شرقی،  نه غربی»،  برای اولین بار‌ در گیرودار افلاس یانکی‌ها در ویتنام،   بر زبان ژنرال دوگل جاری شد.   پس از پایان جنگ دوم جهانی،  ژنرال دوگل که ناگهان و مسلماً با امدادهای غیبی به سلاح هسته‌ای مجهز شده بودند،‌   پس از سفر به ایران سخت احساس «استقلال و آزادی» کرده و فرمودند،  «نه شرقی،  نه غربی، آمریکا باید برود!»  آمریکا هم مثل بچه‌های خوب سرش را پائین انداخت و رفت پی کارش!   سال بعد در فرانسه «انقلاب» شد و این‌بار «مردم» از طریق یک رفراندوم گفتند،   «دوگل باید برود!»  خلاصه «برو برو» به راه افتاده بود.  ‌ ژنرال هم مثل بچه‌های خوب کاخ الیزه را ترک کردند و جای خود را به میرزا بنویس‌شان،‌   «ژرژ پمپیدو» سپردند،  که از نوچه‌ها و پیشخدمت‌های محفل «روتچیلدها» به شمار می‌رفت.   پیشتر در مورد حضرت روتچیلد اسلام‌پناه و اسرائیل‌پرست توضیح داده‌ایم؛   به ویژه به مراسم سوگواری «لوموند» برای آنحضرت اشاره کرده‌ایم.

ویژگی محفل روتچیلد،   ایران ستیزی‌اش بود.   از اینرو ژرژ پمپیدو،   به پیروی از الیزابت دوم،   از شرکت در جشن‌های پرسپولیس خودداری کرد و همسرش را به شیراز فرستاد!   اما عمر پمپیدو کوتاه بود؛   ایشان در یک روز زیبای بهاری جان سپردند و والری ژیسکار به ریاست جمهوری انتخاب شد؛   ریاست ژیسکار هم دوامی نیافت.   پیشتر در مورد جنجال رسانه‌ای برای به قدرت رساندن سوسیالیست‌نمایان در فرانسه به تفصیل سخن گفته‌ایم و نیازی به تکرار مکررات نیست.    فقط لازم است،  چند نکتة مهم را به خاطر داشته باشیم.

نخست اینکه سوسیالیسم فرانسه،   دست در دست محافظه‌کاران بریتانیا به رهبری یانکی‌ها طی سال‌های 1980 با حمایت از اسلام‌گرایان و دولت اسرائیل،   منطقه را در جنگ و آشوب فرو برد.   دیگر آنکه سوسیالیسم کذا با «گلیسم» سنگر مشترکی دارد. از اینرو حضور نخستین  سوسیالیست فرانسه در کاخ الیزه با حضور نخستین شهردار پاریس،   یعنی ژاک شیراک،  بنیانگزار حزب گلیست «ار. پ. ار» تقارن زمانی یافت!

ژاک شیراک همان کسی است که در دوران ریاست جمهوری‌اش تجهیز ملایان به سلاح اتمی را مورد تائید قرار داد،  و در گام بعد اعلام داشت در صورت لزوم برای حفظ منافع‌مان به سلاح هسته‌ای در خلیج فارس متوسل خواهیم شد!   همین ژاک شیراک بود که به دلیل جاخالی دادن سوسیالیست‌ها،   در دور دوم انتخابات در برابر «لوپن»،  نامزد فاشیست‌ها قرار گرفت و «حماسه» آفرید و ... و همین ژاک شیراک،  حامی «حریری‌ها» در لبنان بود که دست نوازش بر سر شیرین عبادی و ملاممد خاتمی می‌کشید.    البته به یاد داشته باشیم که والری ژیسکار،   میزبان خمینی،  برای حمایت از سیرک دوم خرداد قدم رنجه فرموده به ایران آمدند.   خلاصه حاکمیت فرانسه،  همچون حاکمیت بریتانیا و ایالات متحد،   حامی «اسلام» و حکومت اسلامی است.
     
 پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی،   در دوران ریاست جمهوری بیل کلینتن،  هم اینان پاکستان را به سلاح هسته‌ای مجهز کردند و قرار بود،   جهت حفظ برتری اسرائیل در منطقه،  همین برنامه در ایران نیز به مورد اجرا گذاشته شود.   به یاد داریم که به محض رفع توقیف از روزنامة «اعتماد»،  رسانة کذا با انتشار مصاحبة مهوع نوآم چامسکی،  حق‌شناسی خود را نشان داد و ضمن ارائة تصویر قدرقدرت از اسرائیل،   «استقلال» حکومت جمکران و ماهیت «ضدامپریالیستی» این حکومت پوشالی را برای ملت ایران در بوق گذاشت.    همچنانکه در وبلاگ «سوریه و سیلیکن» هم گفتیم،  خوشبختانه کودتای ناکام هیزاکسلنسی،   «سایمون گاس» نقاب فریب را از چهرة آورام چامسکی و شرکاء برافکند،   هر چند که هیزاکسلنسی علیرغم ناکامی،  همچنان به سوسه آمدن و موش‌دوانی در ایران ادامه می‌دهند.   

دنبالة موش‌دوانی سایمون گاس همین «رفع توقیف» از روزنامة «اعتماد» است.   هدف از بازگشائی این روزنامه «بحران سازی» جهت به راه انداختن کاروان خردجال و کسب مشروعیت برای حکومت پوسیدة اسلامی است.  اگر به تاریخچة ننگین این حکومت بنگریم خواهیم دید که پیش از برگزاری هر «شبه‌انتخابات» جهت دوقطبی کردن فضای جامعه،   بحران به راه انداخته‌اند.   اما با دستگیری دلالان فرانسوی شرکت «آئه‌رو تکنیک» که به ملایان جمکران قطعات هلی‌کوپتر و هواپیمای جنگی می‌فروختند تا اینان «خودکفا» باشند،   مسلماً بقیة حضرات نیز دست و پای‌شان را جمع خواهند کرد.   

به گزارش فرانس پرس،  مورخ 23 ژوئن 2011 ،   سخنگوی وزارت دادگستری ایالات متحد اعلام داشت مدیرکل و مسئول تجارت شرکت فرانسوی «آئه رو تکنیک»،  به اتهام ارسال تجهیزات نظامی به ایران تحت پیگرد قرار گرفته‌اند.   این «عزیزان» فراری‌اند و در فرانسه لنگر انداخته‌اند!  دادگاه جورجیای جنوبی در مجموع 7 نفر،  و 5 شرکت واقع در ایالات متحد،  فرانسه،  امارات متحد و ایران را به جرم توطئه برای صدور غیرقانونی تجهیزات نظامی تحت تعقیب قرار داده.
   
با در نظر گرفتن شکاف در اتحادیة اروپا پیرامون تداوم عملیات وحشیانة‌ ناتو در لیبی،  و اعتراض عمرموسی،‌   دبیرکل اتحادیة عرب به آدمخواران ناتو،   اگر خرد شدن ستون فقرات ناتو را در کنار بازنشستگی ذوالنور بگذاریم و به این مجموعه مذاکرات یواشکی پاسدار لاریجانی با دارودستة خاتمی و مذاکرات پنهان ترکیه و اسرائیل و همچنین شاخ و شانه کشیدن شاهزاده «ترکی» در «وال‌ستریت جورنال» را اضافه کنیم،   چشم‌انداز سیاست منطقه روشن‌تر می‌شود.   شاهزاده «ترکی» که از نزدیکان بن‌لادن و جرج بوش به شمار می‌روند، فرموده‌اند،  اگر ایران فعالیت‌های هسته‌ای‌اش را محدود نکند،  عربستان صدور نفت خود را افزایش داده و ایران را از بازار نفت بیرون خواهد انداخت!   بله،   کسی که به ما ن...یده بود،   همین ترکی‌الفیصل ک...ن دریده بود،   آنهم در ورق پارة روپرت مرداک!   

رادیوفردا،  مورخ اول تیرماه سالجاری ترجمة مطلب «وال‌ستریت جورنال» را منعکس کرده.  نیازی به توضیح نیست که بگوئیم عربستان در جایگاهی نیست که بتواند چنین شکر خوری‌هائی بکند.   در واقع این اظهارات واکنش اشغالگران عراق است به مواضع وزارت دفاع روسیه!   حضرات تلویحاً می‌گویند اگر مرزهای جنوبی ایران ناامن شود،  با نفت عربستان بازار را اشباع می‌کنیم!   به زبان ساده‌تر،   بی‌خیال امنیت قفقاز!   اعتصاب غذای فالانژهای جیره‌خوار اسرائیل را در همین چارچوب می‌باید بررسی کرد؛   رویاروئی محفل بوش و اتحادیه اروپا با روسیه.   













...












Share



دوشنبه، خرداد ۳۰، ۱۳۹۰


سوریه و سیلیکن!
...


اگر چه ناتو هیزاکسلنسی را از تهران به افغانستان ارسال کرد،‌   ولی ایشان همچنان برای ایجاد آشوب در ایران فعال هستند؛   انتشار مجدد روزنامة «اعتماد» شاهدی است بر این مدعا.   

امروز به این نتیجه رسیدم که می‌باید از هیزاکسلنسی،‌  سایمون گاس،   سفیراخراجی بریتانیا از ایران سپاسگزاری کنم.   اگر ایشان نبودند هرگز به وجه مشترک نوآم چامسکی با ‌اهود باراک و داش صفار هرندی و شرکاء پی نمی‌بردم!   بله،   از قدیم گفته‌اند، ‌ این انگلیسی‌ها خیلی جنتلمن هستند!   ‌شاید که جفنگ گفته باشند،   ولی هیزاکسلنسی خیلی به ما ملت لطف فرمودند.   روز گذشته پس از مطالعة دقیق و عمیق مصاحبة قدیمی چامسکی با روزنامة «اعتماد» به این مهم پی بردم!   در این مصاحبه آورام چامسکی ضمن انتقاد از امپریالیسم،  تمام شعارهای ابلهانة‌ روح‌الله خمینی،  محفل سبز و جنگ طلبان اسرائیل را بازتولید کرده،  علامت تعجب هم نمی‌گذاریم.  ‌ حضور چامسکی در جمع اوباش سبز در نیویورک،  مواضع واقعی این «روشنفکر» سرشناس را آشکار کرد.   از قدیم گفته‌اند،   هر بیشه گمان مبر که خالی است،   شاید که پر از نهنگ باشد!   آنهم نهنگ‌های اسلام پناه و اسرائیل‌پرستی که همچون اهودباراک و چامسکی از تجهیز جمکران به سلاح هسته‌ای دفاع می‌کنند.

در این راستا،   به پیروی از بریتانیا،  حاکمیت فرانسه برای تقویت اسلام در داخل و خارج مرزها پای به میدان گذارد و اینچنین بود که آلن ژوپه،   وزیر امورخارجة فرانسه خواهان آزادی زندانیان سیاسی در ایران و تشدید تحریم‌ها شد.   در حومة پاریس نیز،  به ادعای فیگارو،  مورخ 19 ژوئن 2011 ،  «ده‌ها هزار تن» به طرفداری از مجاهدین خلق تظاهرات فرمودند و در داخل هم،    نوکران در جمکران از  «اعتماد» رفع توقیف نمودند تا «استقلال،  آزادی» در قانون‌شکنی و لات‌بازی،   و به ویژه «حکومت اسلامی مجهز به سلاح هسته‌ای» در بوق بیافتد.   بخش پایانی این وبلاگ را به بررسی شارلاتانیسم چامسکی اختصاص می‌دهیم.         

چه روزهای خوبی بود!  همان روزها که روح‌الله خمینی زیر درخت سیب نشسته بود و جفنگ می‌گفت و بی‌بی‌سی جفنگیات‌اش را در بوق می‌گذاشت!   یادش به‌خیر؛  آنروزهای خوب در داخل بازار عربده‌جوئی و شایعه‌پراکنی گرم بود،  در فرانسه و انگلستان هم تحت نظارت یانکی‌ها از زبان آن وحشی بیابانی برای‌مان نسخه می‌پیچیدند و در راستای شیوة فاشیستی «تمرکز بر یک نقطه» همة جنایات و خشونت‌های ساختارهای «امنیتی ـ نظامی» استعمار را به شخص شاه منسوب می‌کردند.   به شوت‌وپرت‌ها چنین القاء شده بود که «اگر شاه برود،  همة‌ مشکلات حل خواهد شد»؛   البته درست می‌گفتند.   با رفتن شاه مشکلات اعضای جنایتکار ناتو حل می‌شد.  اینان می‌توانستند نه تنها ارتش و شهربانی «آیرون ساید» و ساواک «شوارتسکف» را دست نخورده نگهدارند که رشد سرطانی‌شان را نیز شتاب بخشند.

کمیته‌،   سپاه پاسداران،  بسیج،  سربازان گمنام امام زمان،  گشت ارشاد،   ثارالله،  انصارالله و ... و خلاصه بگوئیم «استعمارالله» راه «آیرون‌ساید» روشن‌ضمیر را ادامه دادند و حضرات می‌خواهند مشابه همین برنامه را در سوریه به مورد اجرا بگذارند.  یعنی «اسد باید برود»،  چرا که «ما» می‌خواهیم انقلاب کنیم!  ‌ ضمیر اول شخص جمع به جیره‌خواران غرب ارجاع می‌دهد که در کشور «مستقل» ترکیه یک «شورای ملی» تشکیل داده‌اند که شاخکی هم در سوریه دارد.

فیگارو، مورخ 19 ژوئن سالجاری در مطلبی تحت عنوان خررنگ‌کن «شورای ملی در برابر رژیم» به نقل از یک گروه از «اوپوزیسیون» می‌نویسد،   مخالفان سوری «برای ساقط کردن رژیم دمشق» شورای ملی تشکیل داده‌اند:

«ما برای انقلاب سوریه،  یک شورای ملی متشکل از تمام گروه‌ها در داخل و خارج کشور تشکیل داده‌ایم [...] با هدف مشروع ساقط کردن رژیم [...]»

می‌بینیم که حضرات جز براندازی هیچ هدفی دنبال نمی‌کنند و از اینرو در بیانیه‌شان هیچ اثری از «گذار قانونی به دمکراسی» و دیگر مسائل مربوط به زندگی انسانی به چشم نمی‌خورد.  سخنگوی این شورای نازنازی «جمیل صائب» نام دارد.   ایشان در نشست مطبوعاتی‌شان  فرموده‌اند،‌   اوائل ماه ژوئن در شهر «آنتالیا» واقع در ترکیه با مخالفان سرشناس از جمله «عبدالله تراد ال‌مولاهیم»،‌   «مامون ال‌همسی»،‌  «شیخ خالد ال‌خلف» و...ملاقات  کردیم و ... و به استنباط ما نشست مطبوعاتی کذا در نزدیکی مرز سوریه با ترکیه مسلماً تحت نظارت ارتش ناتو به راه افتاده بود.

«جمیل»‌ تأکید کرده شورای کذا به نام «جوانان آزاد و انقلابی» سوریه تشکیل شده و ... و خلاصه با توجه به حضور یک عدد «شیخ» در شورای مذکور می‌توان حدس زد که هدف «شورا»‌  استقرار حکومت ملائی در سوریه باشد.   با توجه به اکثریت سنی مذهب این کشور،  حکومت کذا تحت نظارت حکومت اسلامی ترکیه قرار خواهد گرفت که عضو ارتش ناتوست.   در نتیجه،   ارتش ناتو می‌تواند از طریق اسرائیل،  ترکیه و حکومت اسلامی سوریه به بحران سازی در لبنان مشغول شود.   مسلماً حکومت مرده‌شویان نیز همچنانکه در عراق و افغانستان شاهد بودیم،   از ارائة خدمات لازم به ارباب دریغ نخواهد ورزید و آرزوی کارفرمایان «بی‌بی‌سی» برآورده شده و ظهور دوبارة‌ «امپراطوری عثمانی» را شاهد خواهیم بود! در این راستا تلویزیون «لوکزامبورگ» یک فیلم مناسب از صندوقچة مادر بزرگ بیرون کشیده بود که آن را به خورد بینوایان «شنبه شب» داد.

در این فیلم به ما نشان دادند که مخالفان سلطان عثمانی با هزار مصیبت خود را از سواحل یونان به پایتخت رساندند تا یک جلد «قرآن عثمان» را به دست انقلابیون  بدهند!  بله،  لائیستیه‌ای در کار نبود؛    ‌قانون اساسی «کمال آتاترک» هم از «قرآن عثمان» استخراج شده! به عبارت دیگر لائیسیتة ترکیه به قول معروف شوخی بوده.   البته ما هم بارها در این وبلاگ گفته‌ایم آنچه در ترکیه حاکم است،   هیچ ارتباطی با لائیسیته نداشته و ندارد.   لائیسیته،  یعنی حاکمیت دولت غیرمذهبی.  حال آنکه پس از کودتای سپتامبر 1980،  در مدارس دولتی ترکیه تدریس احکام اسلام اجباری شد،  و در شرایطی که حجاب برای دانشجویان دانشگاه ممنوع بود،  دولت کودتا با تحمیل حجاب به کودکان هیچ مخالفتی نداشت!   دردسرتان ندهم آنچه در ترکیه می‌گذرد،  بیشتر نوعی سرکوب «دولوکس» فرهنگی است تا لائیسیته.   هیچ دلیلی وجود ندارد که دانشجوی دانشگاه در جایگاه «کارمند دولت» قرار گیرد،  و همزمان دولت از اختیارات الهی پدر در خانواده دفاع کند،  ‌ یا اینکه در یک دمکراسی،  همسران رئیس جمهور و نخست‌وزیر «لچک به سر» باشند و شامپاین هم هرت بکشند!  

آنچه در ترکیه می‌بینیم،  خارج از سرکوب وحشیانة کردها،  ابتذال و تقدسی است که آنگلوساکسون‌ها بر این کشور حاکم کرده‌اند؛   چرا که حضرات «درد دین» دارند و این درد جانسوز را شب گذشته تلویزیون لوکزامبورگ به ما یادآوری کرد.   نام فیلم به خاطرم نمانده،   و اهمیتی هم ندارد؛   فقط می‌توان حدس زد که فیلم کذا بیش از 45  سال سن داشت،  چرا که تونی کرتیس و چارلز برونسون،  دو هنرپیشة مرحوم که در آن «مشترکاً» نقش اول را ایفا می‌فرمودند،   میان‌سال بودند و از عدالت ناتو برخوردار!   بله،   ناتو از همان روزها به «عدالت علوی» ارادت داشت و به همین دلیل از «استالین» حمایت می‌‌کرد.

این است دلیل شیفتگی بوق‌های این سازمان به ارائة تصویر «استالین» از ولادیمیر پوتین؛  گزارش شیوای مهرنیوز را که فراموش نکرده‌ایم،   رسانه‌های اروپای غربی و آمریکا نیز در همین مسیر گام برمی‌دارند.   به عنوان نمونه،‌  رادیوفردا مرگ «النا بونر»،   همسر ساکاروف را بهانه کرده تا بگوید او هم با «پوتین» مخالف بود!   در سیرک عموسام جالب‌تر از همه این است که در دوران «بوریس یلتسین» هیچکس از نقض حقوق بشر در روسیه گلایه نداشت؛   دلیل هم اینکه در آن دوران نورانی «کودورکووسکی‌ها» یک‌شبه میلیاردر شده و صنایع نفت را به دست‌ گرفته بودند،  و این عملیات رعایت حقوق بشر در روسیه را به اثبات می‌رساند!   اینان به ایالات متحد نفت تقدیم می‌کردند و حق و حساب کلان دریافت می‌داشتند.   به این دلیل «روشن، ‌ واضح و مبرهن» در آن دوران نورانی حقوق هیچ بشری در روسیه نقض نمی‌شد،  چرا که در قاموس رسانه‌های استعماری،  «بشر» همان سرمایه‌داری غرب است.

کافی است «حق مسلم» این «بشر» درنده و انسان‌ستیز در روسیه تأمین شود،  تا هیچکس به نقض حقوق بشر در این کشور اعتراض نکند.   حال که به روسیه و ولادیمیر پوتین رسیدیم یادآور شویم،   یکی از پیام‌های مطلب مهوع مهرنیوز این بود که «استخدام» زن جوان و زیبا،  «ارتباط ویژة» کارفرما را با او به اثبات می‌رساند!   خلاصه گزارش کذا،  همچون اکثر تولیدات درونمرزی و برونمرزی حکومت مرده‌شویان در چارچوب پروپاگاند طویلة مک‌کارتی تنظیم شده بود:   تعبد،  ‌ شایعه‌پراکنی و ترادف‌کلی،  یا بهتر بگوئیم مرزشکنی در عرصة مفاهیم و مقولات.   به عنوان نمونه با نیم نگاهی به مطلب طولانی آقای «میم. الف» که در  اکثر سایت‌های فارسی هم بازتاب یافته می‌بینیم که ایشان نیز «دین درد» شدیدی گرفته‌اند.  آنجناب ضمن شیون و زاری برای «تخریب دین»،  چنان سنگ آخوند منتظری را به سینة مبارک‌شان زده‌اند،  که خون فوران زده؛   تو گوئی خمپاره به سینه‌شان خورده!

جناب «میم.  الف» مطلبی قلمی کرده‌اند که ضمن ارجاع به حدیث و روایات توحش و ابهامات مقدس،  ‌ هم از آخوند منتظری تصویر قابل ستایش ارائه می‌دهد و هم دست استعمار غرب در جنایات حکومت اسلامی را پنهان می‌دارد.   این مطلب شیوا را بررسی نمی‌کنیم چرا که فاقد اهمیت است؛  فقط به نقل چند نمونه از ارجاعات «مقدس» آن اکتفا خواهیم کرد:‌    

«[...] اردبیلی [...] با انگشت یهودایی نشانِ قاتل می‌دهد [...] یهودا شدن در حکومت مرگ‌فروشان [...] شما [فدایی خلق]‌ را در یکی از گورهای جمعی [...] پنهان کردید و فرزندش را [...] داغ‌دار پدر.  این [...] تنها سهم کفار بود [...] منسوبین شما با برخی مجاهدان [...] که جای مهر بر پیشانی داشته [...] همین معامله روا داشتند [...]‌ خمینیسم [...]‌ هر جا [...] توانست دین را قربانی سیاست کرد[...]»

نمی‌دانم نویسندة چنین مطلبی از فریب و دروغگوئی امثال اردبیلی، ‌ موسوی و کروبی و شرکاء‌ ابراز انزجار می‌کند یا از قربانی شدن «دین» نگران شده؟  ‌ در هر حال،   این مطلب که تحت عنوان «دروغ می‌فرمائید!  شما مخالف اعدام نبودید» انتشار یافته به ما تفهیم می‌کند که در ایران «دین»  فدای سیاست شده!   حال آنکه در واقع این ملت ایران است که همچون ملت‌های عراق،  افغانستان،  لیبی،  و ... و به ویژه سوریه تاوان سیاست انسان‌ستیز و اسلام‌پرست غرب را می‌پردازد.   امروز رجب اردوغان،   دژخیم کردها از سرکوب مردم سوریه توسط «بشار اسد» انتقاد به عمل آورد و انتقادات خرکی ایشان در بوق‌های ناتو،  به ویژه در «یورونیوز»،   بوق استعمار بریتانیا انعکاسی در خور یافت!  

بله،   این است فواید «استخدام» فوتبالیست در عرصة سیاست ترکیه!   اردوغان هر کجا فرصتی دست دهد،  مشت و لگد حواله می‌کند،   و اگر موفق نشد،  به شیوة فوتبالیست‌های معروف،   تفی به زمین می‌اندازد و این ور و آن ور می‌پرد.   این اردوغان همان کسی است که از تمام عملیات ناتو بر علیه ملت‌ها حمایت به عمل آورده و بهتر است بجای ترک‌تازی در عرصة رسانه‌ای،   «یورونیوز» و شرکاء سعی کنند برای حفظ ظاهر هم که شده رفتار «آدمیزاد» داشته باشند.   هر چند می‌دانیم برای‌شان خیلی خیلی مشکل خواهد بود؛   از قدیم گفته‌اند،  «ترک عادت موجب مرض است.»

از اینرو به عادت همیشگی،   بوق‌های ناتو به شایعه‌پراکنی و دروغ‌سازی ادامه می‌دهند.  امروز یکنفر را آورده بودند که صورت‌اش را در برابر دوربین بپوشاند و دروغ بگوید:  «ما از فلان شهر می‌آئیم؛   اوضاع خیلی خرابه،   ارتش بشار اسد زن و بچة مردم را به قتل می‌رساند، مزرعه‌ها را آتش می‌زند،  خانه‌ها را ویران می‌کند و...» و عجب!   چقدر این ارتش،  به ارتش ناتو شباهت دارد!   همین ارتش آدمخواری که بجای جامعة جهانی نشسته،  و در لیبی غیرنظامیان را قتل عام می‌کند و این جنایات توسط بوق‌های‌اش توجیه هم می‌شود:  «قذافی به خواست جامعة جهانی احترام بگذارد!»    برای این سازمان درنده‌خو،   «جامعة جهانی» همان پدیده‌ای است که حکومت اسلامی بر آن نام «مردم» گذاشته.   ارتش ناتو مطالبات انسان‌ستیزش را خواست جامعة جهانی برمی‌شمارد،   همانطور که تهاجم لات و اوباش جیره‌خوار کارخانة رجاله پروری به ایرانیان نیز در بوق‌های جمکران «خواست مردم» به شمار می‌رود.   باری در ادامة همان «فیلم» از همان پرسوناژ می‌شنویم که «دولت ایران برای قتل عام مردم از راه دریا به سوریه اسلحه می‌رساند و سه کشتی ایران در سواحل سوریه پهلو گرفته‌اند و ...» و از شما چه پنهان،‌  ما نه تنها از اطلاعات دقیق پرسوناژ فیلم،‌  که از قدرت و اقتدار حکومت مفلس ملایان در دریای مدیترانه مات و مبهوت شده‌ایم!   یادآور شویم دریای مذکور محل تاخت و تاز ارتش ناتو است که جز براندازی دولت سوریه‌ هدفی ندارد.   حال باید ببینیم نیروی دریائی «مستضعف» و پابرهنة جمکران چگونه زیرگوش پنتاگون می‌تواند موش‌دوانی کند؟!  پاسخ به این پرسش را در مصاحبة گوساله پسند چامسکی با «اعتماد» خواهیم یافت.

به ادعای ایشان حکومت اسلامی هم «مستقل» است هم «ضدامپریالیست» و به همین دلائل «علمی» و «مستدل» است که آمریکا با این حکومت «نازنازی» دشمنی می‌کند و نمی‌گذارد به سلاح هسته‌ای دست یابد!   حال آنکه همین آمریکا با شاه خیلی خوب بود و می‌خواست او را به بمب اتمی مجهز کند:

«[...] ایران پس از انقلاب 1979،  برای ایالات متحده [...] یك دشمن محسوب می‌شود،  زیرا دستورات آمریكا را زیر پا گذاشت [...]‌»

به عبارت دیگر،   روز 22 بهمن روح‌الله خمینی در مرزهای اتحاد شوروی بر علیه شرق و غرب «انقلاب» کرد!   اگر چامسکی هرگز این کودتا را به نام واقعی‌اش نمی‌خواند،  یک دلیل موجه دارد و آن اینکه ایشان همچون دیگر اسرائیل‌پرستان،  ‌ اسلام نواز نیز تشریف دارند:‌       

«[...] زمانیكه شاه [در قدرت بود]  همین دانشگاه ام. آی. تی بنا به درخواست هنری كیسینجر، دیك چنی،  پل ولفویتز و دونالد رامسفلد ، مهندسان هسته‌ای ایران را آموزش می‌داد [...] آن‌ها می‌خواستند ایران [...] سلاح هسته‌ای داشته باشد [...]»

خدمت آقای چامسکی عرض کنیم،  از قضای روزگار امروز نیز ولفویتز و رامسفلد و شرکاء همچنان می‌خواهند ایران سلاح هسته‌ای داشته باشد،   فقط از آنجا که «جنگ سرد» به پایان رسیده،   برآوردن چنین خواسته‌هائی با اشکالات زیادی روبرو شده!   باری چامسکی در ادامة دروغ‌های شاخدارش،   ماهیت نظامی حاکمیت ایران را انکار کرده و می‌افزاید مأموریت هویزر در ایران با شکست روبرو شد:  

«[...] كارتر [...] ژنرال ‌هایزر را به ایران فرستاد تا [...] یك گروه نظامی [...] تشكیل بدهد [...] ‌تلاش‌ هایزر شكست خورد [...]»

بله این همان ترهاتی است که در کیهان و اطلاعات انتشار می‌یافت؛  ترهاتی قدیمی و تکراری که اینبار در روزنامة «اعتماد» و از زبان چامسکی منتشر شده،  و «گویانیوز» هم بازتاب‌شان داده تا همه فراموش کنند در نشست گوادالوپ این جیمی‌کارتر  بود که گفت،  «شاه باید برود!»   و فقط پس از این «بیانات» خواسته‌های وی را از زبان الکن خمینی شنیدیم.  خلاصه به چامسکی «اعتماد» کنید!  کودتای هویزر در ایران با شکست روبرو شد و اسرائیل پس از ایالات متحد بزرگ‌ترین قدرت جهان است؛   ولی از آنجا که اسرائیل نمی‌تواند ایران را مهار کند،   آمریکا اینکار را برای اسرائیل انجام می‌دهد!   گویا آقای چامسکی از رام کردن حیوان وحشی سخن می‌گویند: ‌

«[...] نیروی هوایی و زمینی اسرائیل [...] از هر كشوری به جز ایالات متحده قوی‌تر است [...] اقتصاد اسرائیل [...] بسیار پیشرفته و قوی است و می‌تواند [...]‌ بر منطقه چیره شود [...] تنها كشور [غیرقابل کنترل برای اسرائیل]‌ ایران است [...]‌آمریكا اینكار را برای آن‌ها انجام می‌دهد [...] ایالات متحده و اسرائیل می‌خواهند رژیمی‌شبیه به رژیم شاه در ایران روی كار بیاید [...] ‌كه تابع ایالات متحده باشد [...]»

به زبان ساده‌تر ملایان جمکران جیره‌خوار آمریکا نیستند.   یادآور شویم که اظهارات گوساله‌پسند چامسکی پیش از افشای ارتباط برادران «ئوفر» با حکومت اسلامی مطرح شده،   پیش از آشکار شدن مراودات آدمخواران جمکران با دولت اسرائیل،  و پیش از آنکه این رسوائی باعث شود یکی از اعضای قبیلة‌ «ئوفر» شربت شهادت نوش جان کنند.   باری امروز که اوضاع تغییر یافته و ناتو در لیبی همچون خردرگل مانده،  اهود باراک به ملاقات وزیر امور خارجه فرانسه شتافت تا ببیند می‌تواند بمبی برای مرده‌شویان دست و پا کند یا خیر؟!    به استنباط ما پاسخ آلن ژوپه به ایشان منفی بوده؛  چرا که دبیرکل سازمان ملل هم ناگهان به یاد آوردند که در «لیبی»،  برای جامعة جهانی اولویت با مذاکره است!   این خبر «بهجت اثر» در فیگارو،   مورخ 19 ژوئن نیز منتشر شده.  پس سخنان دلفریب «مسیو» ژوپه در باب عدم رعایت حقوق بشر در جمکران جز هارت‌و پورت‌های  دیپلماتیک هیچ نمی‌تواند باشد.

اگر «خواست جامعة جهانی» در لیبی «چنج» یافته،   به احتمال زیاد حضرات در سوریه نیز نمی‌توانند کاری از پیش ببرند و آنوقت است که روزگار رجب اردوغان  سیاه می‌شود!   ایشان ناچار خواهند شد بجای نمایش مهوع دیدار «آنجلینا ژولی» از پناهندگان سوری،   این دلبرک «طناز» را با همان چندتن سیلیکونی که پشت‌لب و زیر چشم و زیرجاهای دیگرشان «تزریق» کرده‌اند،‌   به تماشای ویران‌سرائی ببرند که درآن دولت «بشر دوست» ترکیه زلزله‌زدگان ترک را اسکان داده؛  ‌ و چرا راه دور برویم؟ رجب اردوغان می‌تواند «آنجلینا ژولی» را به دیدار کردهائی ببرد که ارتش جنایتکار ترکیه بمب فسفری بر سرشان ریخته و  روستاهای‌شان را با خاک یکسان کرده.    

 












...



Share