جمعه، مرداد ۰۲، ۱۳۹۴

توسعة مک‌دولاند!




حسن روحانی یک تعریف نوین و شکمی از «توسعه» ارائه ‌داده که ارتباط‌اش با رفاه و صنعت گسُسته شده؛    ملایان جمکران نیز ضمن تهدید ارباب در آمریکا،  برای مک دونالد دست به بازاریابی زده‌اند و همزمان نعمت‌زاده،   وزیر صنعت معدن و تجارت دولت تف‌وتکفیر در «کنفرانس تجارت و سرمایه‌گزاری ایران و اروپا»‌‌ در شهر وین،   چوب حراج به پالایشگاه‌های نفت زده،  ‌به شرکت‌های خارجی وعدة‌ «خصوصی‌سازی» پتروشیمی و فولاد و برق می‌دهد:

«[...] نعمت‌زاده [...]خصوصی‌سازی فرصت مناسبی برای سرمایه‌گذاران[...] جهت شرکت در زمینه‌هائی مانند خودرو،  فولاد،  تولید برق و بسیاری دیگر فراهم می‌سازد [...] شرکت ملی نفت ایران خصوصی نمی‌شود اما بخشی از شرکت‌های پتروشیمی و پالایشگاه‌ها فروخته خواهند شد[...]»
منبع:‌  بی‌بی‌سی،  مورخ 24 ژوئیه 2015  

بله خصوصی‌سازی،   به ویژه خصوصی‌سازی تولید برق و پالایشگاه نفت نشان می‌دهد که اقتصاد حکومت ملایان و تبلیغات و شعارهای سیاسی‌اش،  مصداق «کاسة گدائی و شمشیر بران» است!  در زمینة اقتصادی،  دولت جمکران کاسة گدائی در برابر شرکت‌ها و سرمایه‌گزاران غرب گرفته،   و در داخل همین حکومت،   شمشیر بران را با تکیه بر چماقدار و چاقوکش و لاف‌وگزاف و شعارهای پوچ و بی‌معنی و «حسین،  حسین» برای تهدید ملت ایران بالا برده‌.

ساده‌تر بگوئیم دولت «کُنچیتا» بخش کاسة گدائی را «مدیریت» می‌کند،   سازمان تبلیغات اسلامی هم بخش شمشیر بران را!   این سازمان نفرت‌فروش که از دوران میرپنج با دست‌های پرمهر بریتانیا در ایران فعال شده بود و امثال آخوند طالقانی و شیخ مهدی بازرگان را در دامان توحش خود «پرورش» داده،   تا از تروریسم و اسلام سیاسی پاسداری کنند،  همچنان در کشورمان به گسترش پروپاگاند عوام‌پسند آتلانتیسم مشغول است.
                      
تبلیغات اسلامی آتلانتیسم،  به ویژه طی 36 سال اخیر در قالب وقوقیه و پیش‌وق‌وقیه‌های جمعه پخش می‌شود،  و این جمعه نیز بر محور «استقلال و اقتدار» و مزخرفات مشابه تنظیم شده بود!  با این تفاوت که آخوند تقوی ضمن بازاریابی برای «مک دونالد»،   به آلمان و فرانسه و کانادا پارس می‌کرد،   باشد که هم از دولت اسرائیل تصویر قدرقدرت ارائه دهد،   و هم یواشکی آمریکا و اروپا را از انگلستان جدا نماید:
  
«[...]عده‌ای هنوز توافق مشخص نیست علاقه دارند مک‌دولاند [مک دونالد را می‌گوید] آمریکائی بیاید در ایران و شعبه باز کند[...] معاون صدراعظم آلمان حق ندارد به مسئولان ما بگوید که باید با رژیم صهیونیستی رابطه برقرار کنید [...] مسئولان فرانسه،  کانادا و آمریکا حق ندارند جلوتر از دیگران وارد کشور شده و برای ما شرط بگذارند [...] وادادگی خلاف اصول انقلاب است[...]»
منبع: فارس،  مورخ 24 ژوئیه 2015 ‌کدخبر:13940502000191
                
بله،  زمانیکه خمینی کاسة زهر هُرت می‌کشید،  و مقام معظم نرمش قهرمانانه می‌فرمودند،  «وادادگی» خلاف اصول انقلاب نبود.   ولی اینک گویا حق‌وحساب امامان جمعه در این نشست و برخاست‌ها منظور نشده،   در نتیجه «وادادگی» دیگر خوب نیست!   به هر تقدیر بیانیه‌نویس شاخک اسلامی آتلانتیسم که متن وق‌وقیه و پیش‌وقوقیه‌ها را تنظیم می‌کند،  صلاح دیده از بریتانیا،  یعنی حلقة رابط اسرائیل و اروپا با آمریکا فاکتور بگیرد.   دلیل هم روشن است؛‌  اوباش حکومت اسلامی هنوز چشم امید به «اسلام‌نوازی» انگلستان دارند،‌  و اگر  انگلستان در مسیر تبلیغات اینان صدمه بخورد،  کل سیاست‌های آتلانتیست در ایران «پوچ» و مخدوش شده و فرومی‌پاشد.  برای ممانعت از این فروپاشی است که جمکرانیان قطعنامه شورای امنیت را مورد تهاجم  قرار می‌دهند.   همانطورکه در وبلاگ «قطعنامه و غتان» گفتیم این قطعنامه به مذاق محفل شیخ‌وشاه خوش نیامده  در نتیجه با توسل به شیوة تخریب ویژه محفل یوتوپیافروشان ـ  مرزشکنی ـ  به قطعنامه شورای امنیت می‌تازند  باشد که تلخکامی‌شان را تا حدودی جبران نمایند.  

سه روز پس از صدور قطعنامة شورای امنیت سازمان ملل،   «اشتون کارتر»،  وزیر دفاع آمریکا به صورت «سرزده» وارد عراق شد!   البته این ادعای وقوق‌ساهاب‌های ارتش ناتوست؛ به صراحت نمی‌توان گفت که اشتون کارتر کجا بوده!    ولی «بعضی‌ها» با انفجار پیاپی بمب در بازارهای بغداد،   در واقع پیش از موعد به وزیردفاع یانکی‌ها خوشامد می‌گفتند.   و نیازی نیست که بگوئیم این خوشامدگوئی‌ها به مرزهای عراق محدود نماند.   بمباران «اشتباهی» نظامیان افغان توسط یانکی‌ها؛   انفجار بمب در مرکز فرهنگی «جوانان سوسیالیست کرد» در «سوروچ»؛   شلیک موشک به شهر حلب؛   ارسال کارت دعوت برای ارتش تساهال توسط تشکیلات خودفروختة‌ حماس،  و ...  و از همه مهم‌تر،  درگیری در مرز هند و پاکستان،  بخشی است از مراسم «جشن و سرور» تشکل‌های تروریست‌ اخوان‌المسلمین و فدائیان اسلام در واکنش به توافق 14 ژوئیه.

در لجنزار احترام به ادیان،   واژة «جشن» نیز مانند دیگر واژگانی که مرتبط با «زندگی» و فعالیت‌های اجتماعی است،   از مفهوم واقعی‌اش تهی شده.  در این لجنزار از «جشن» قالبی پوچ برجای گذارده‌اند.   و این «پوچ‌سازی» در واقع «روند حقوقی» و حرکت خطی زمان ـ علمیت تاریخ ـ  را هدف گرفته.   گزارش ابله‌فریب «کشف قدیمی‌ترین نسخة قرآن در بریتانیا»  ـ بی‌بی‌سی،  مورخ 22 ژوئیه 2015 ـ   بخشی است از همین روند تخریب.

وارد جزئیات این گزارش گوساله‌پسند نمی‌شویم چرا که محور اصلی این پروپاگاند را می‌شناسیم.   شیپور وزارت امور خارجه بریتانیا با انتشار چنین ترهاتی ناشیانه می‌کوشد به اسطوره و روایت و بی‌بی‌گوزک و خلاصه «بادشکم پدر»،  علمیت تاریخی ببخشد!   جای تعجب نیست که این پروپاگاند ابلهانه با پوچ‌سازی سازمان یافتة‌ مذاکرات هسته‌ای و قطعنامة شورای امنیت توسط حکومت اوباش و ارائه تصویر دلپذیر از «تروریسم و نژادپرستی» همزمان شود!

ارائة تصویر دلپذیر از «نژادپرستی» را بوق وزارت امورخارجه آلمان برعهده گرفته.   صدای آلمان اخراج مسئول لاپوشانی سوءاستفاده جنسی صلح‌بانان فرانسه از کودکان آفریقای مرکزی را به صورتی منعکس کرده که مخاطب این جانور وحشی را «تحسین» کند:

«[...] استعفای مقام سازمان ملل درپی رسوائی جنسی صلح‌بانان فرانسوی [...] »        
منبع:  صدای آلمان،  مورخ 23 ژوئیه سالجاری 

البته پروپاگاند پوچ‌سازی «نژادپرستی و پدوفیلی» در اواخر ماه آوریل در گاردین آغاز شده بود ـ  ‌ وبلاگ کارتر در کرملین ـ  و اینک صدای آلمان به بازنشخوار آن همت گماشته!  پس پوچ‌سازی تکراری رادیو «ژرمانی» را رها کنیم و بپردازیم به «پوچ‌سازی» روند حقوقی ـ مذاکرات هسته‌ای،‌  توافق وین و قطعنامة شورای امنیت ـ  در حکومت جمکران‌.

رهبری این پوچ‌سازی سازمان یافته را رئیس دولت تف وتکفیر،‌  کنچیتا وورست جمکرانی برعهده دارد.   ایشان با یک چرخش زبان،  مذاکرات هسته‌ای و توافق جامع را با شبه‌‌‌انتخابات حکومت جمکران در ترادف قرار داده و می‌گوید،   با «تصمیم مردم،  تاریخ ورق خورد»:         

«[...] روز توافق وین [14 ژوئیه 2015] در سخنرانی خود گفتم که تاریخ ورق خورد،  برخی فکر کردند من تنها 23 تیر 94 را می‌گویم اما تاریخ در 24 خرداد 92 ورق خورد که مردم تصمیم بسیار مهمی را اتخاذ کردند[...]»
منبع:  فارس،  مورخ 23 ژوئیه 2015،‌کدخبر: 13940501000098

بدانید که تاریخ را «تل موهوم مردم جمکران» ورق می‌زنند،  خصوصاً که در این به اصطلاح انتخابات نه نامزدهای انتخاباتی‌اش را تعیین می‌کند نه آراء‌اش شمرده می‌شود،‌  بگذریم!   لب‌کلام «کُنچیتا» این است که صفحات تاریخ،  حداقل آنچه آخوند از تاریخ درک می‌کند،  با توهمات و باورهای جمع «ورق» می‌خورد!  در واقع روحانی تلاش می‌کند مراسم تف سربالای جمعی را که حکومت غارنشینان جمکران با شبیه‌سازی به راه انداخته و نام «انتخابات» بر آن نهاده،  ‌ هم‌سنگ مذاکرات هسته‌ای اعضای شورای امنیت بنمایاند و یک هندوانة اعلای بی‌هسته بگذارد زیر بغل «مردم» و همزمان خودش را به ارزش بگذارد.   روحانی تلویحاً می‌گوید، «آی مردم!  اگر شما به من رأی نداده بودید،  این مذاکرات هرگز  به چنین نتیجة درخشانی نمی‌رسید!»   

بر اساس ادعای پوچ حسن روحانی،  «مذاکرات» در ردة‌ شورای امنیت سازمان ملل که یک لایة «حقوقی» از مجموعه‌ای استراتژیک و ژئوپولیتیک است،   توسط «تل موهوم مردم» در ایران رقم خورده!   به این ترتیب روحانی برای پوچ‌سازی و تخریب توافق 14 ژوئیه و مذاکرات هسته‌ای آ‌ن‌ها را از چارچوب واقعی و اجتماعی‌شان خارج می‌کند.   روحانی این لات بازی را خیلی دوست دارد،  چرا که در ادامة هذیانات‌اش‌ این روند حقوقی را به علم و هنر و شهامت و حتی «جراحی» هم پیوند می‌زند و خلاصه موفقیت‌ بزرگ‌‌اش را به «نقش مردم» نسبت می‌دهد: 

«[...] مذاکره هنر است،  دانش و تجربه کافی نیست [...] مثل جراحی است[...] وقتی چاقوی جراحی را در دست می‌گیرد شهامت،  علم و دانش و هنر در کنار یکدیگر قرار می‌گیرند تا کار بزرگ آفریده شود [...] این کار به خوبی پیش‌ رفت بخاطر اینکه مردم در این زمینه نقش داشتند[...]»
همان منبع

می‌بینیم از آنجا که «مردم» نقش داشتند،   مذاکره‌کنندگان «جراحان حاذق» و هنرمندان نامداری شدند و «کار بزرگ» را خیلی خوب انجام دادند.  خلاصه  اگر «نقش مردم» نبود،‌   به توافق 14 ژوئیه دست نمی‌یافتیم!  پس بهتر است ببینیم این «مردم»‌که به قول روحانی چنین نقش سرنوشت‌سازی دارند و مشغول ورق‌زدن تاریخ هستند،   چه مشخصاتی دارند؟    این مردم،‌   موجودیت مادی ندارند؛   از صنعت و رفاه بی‌نیازند؛   در نتیجه تبدیل می‌شوند به بهترین ابزار در سیلان تبلیغات فاشیسم:

«[...] علامت رشد و توسعه واقعی یک کشور به صنعت آن کشور نیست،  و به این نیست که  وسایل رفاه لازم در اختیار مردم باشد [...]»
همان منبع

یاد بگیرید!  حتماً علامت رشد و توسعه «واقعی» یک کشور به تعداد نمازگزاران جمعة آن کشور است!  این است توسعة «واقعی» از منظر حکومت آخوند.   توسعه‌ای پوچ و توخالی که در تضاد با مادی‌ات «توسعه» قرار می‌گیرد.   انسان را نیز با توسل به همین ترفند خررنگ‌کن ـ  نسبیت بخشیدن ـ  از مادیت‌اش جدا می‌کنند،‌   و او را به عنوان «انسان واقعی» و نسبی به صحرای کربلا و پی شتر آنحضرت می‌فرستند!   به همین دلیل است که،   وزیر تجارت دولت کنچیتا وورست،  در نشست اقتصادی وین،  برای حراج پالایشگاه‌های ایران و تولید برق ابراز آمادگی می‌کند؛   معنا و مفهوم توسعة اقتصاد در حکومت اسلامی،   ‌یعنی تاراج ایران جهت تأمین توسعة اقتصادی غرب!              

          

چهارشنبه، تیر ۳۱، ۱۳۹۴

قطعنامه و غتان!




در فرهنگ دهخدا،   واژة «غت» به احمق،   ابله،  جاهل و نادان ارجاع‌ می‌دهد.

در تاریخ 20 ژوئیه سالجاری،  ‌ پانزده عضو شورای امنیت سازمان ملل ـ  اعضای دائم و همة اعضای غیردائم این شورا ـ   با صدور قطعنامة 2231،  ‌ از توافق جامع 14 ژوئیه حمایت به عمل آوردند.   صدور این قطعنامه،   آنهم در گیرودار نفس‌کش‌طلبی‌های علی ‌خامنه‌ای و دیگر مقامات حکومت اسلامی و همپالکی‌های‌شان در اسرائیل و کنگرة آمریکا،   در واقع یک «شات‌آپ» رسمی و دیپلماتیک از سوی شورای امنیت به گلة «دشمن‌پرستان» و یکجانبه‌گرایان بود.    از اینرو حسن روحانی،   رئیس دولت تف و تکفیر،   که از میعاد 20 ژوئیه تا امروز خفقان گرفته بود،   زبان به هتاکی و یاوه‌گوئی گشود.                  

از تاریخ 20 ژوئیه،   که شورای امنیت سازمان ملل با صدور قطعنامه 2231  از توافق هسته‌ای حمایت به عمل آورد،‌   اکثر «مقامات» حکومت اوباش به رجزخوانی برای ارباب نشسته بودند،   و حسن روحانی،   «کُنچیتا وورست» جمکرانی نیز با معاون مرکل خوش‌وبش می‌کرد و برای اهداء مواد خام رایگان به آلمان و اتحادیه اروپا برنامه‌ریزی می‌کرد.   خلاصه فرصت نداشت به قطعنامة شورای امنیت در مورد لغو تحریم‌های بین‌المللی علیه ملت ایران واکنشی نشان دهد!   دلیل هم روشن است؛‌   این قطعنامه در واقع «حکم قتل» حکومت زال‌ممد است!   حکومت محفلی که پس از یک‌سده عربده‌جوئی و یکجانبه‌گرائی،   جهت تاراج و سرکوب ملت ایران و تأمین منافع استعمار غرب،   ناچار شده به «روند حقوقی» تن در دهد.   باری پس از اینکه مراسم زدوبند رئیس دولت و تف و تکفیر با دولت «مستقل» آلمان فدرال به پایان رسید،  «کُنچیتا وورست» در جلسة هیات دولت بالای منبر رفت و یک روضة مفصل خواند تا چند دروغ شاخدار دیگر به مخاطب حقنه کند.   

نخست اینکه قطعنامة شورای امنیت برای حکومت اسلامی یک پیروزی بزرگ به شمار می‌آید.   حال آنکه صدور این قطعنامه در واقع پیروزی ایرانیان و همة صلح‌طلبان جهان بر جنگ‌طلبان است.  کافی است نیم نگاهی به بخشی از اظهارات اخیر باراک اوباما ـ  بی‌بی‌سی، مورخ 21 ژوئیه 2015 ـ  بیاندازیم.   رئیس‌جمهور آمریکا طی سخنرانی برای کهنه سربازان جنگ،   منتقدان توافق با ایران را حامیان تهاجم نظامی به عراق دانسته و آنان را جنگ‌طلب خوانده.   و با توجه به حمایت آشکار حکومت اسلامی جمکران از تهاجم نظامی به عراق،  ‌به صراحت می‌توان دید که سخنرانی رئیس‌جمهور آمریکا به هیچ عنوان کاربرد «داخلی» نداشته!   در واقع روی سخن با حکومت ملایان و به ویژه با مخالف‌نمایان این حکومت است.   این جانوران وحشی از روز 14 ژوئیه که خبر توافق هسته‌ای انتشار یافت،  با خارج کردن این توافق از جایگاه واقعی اجتماعی‌اش،  آن را به ابزار گسترش نفی و خشونت تبدیل کرده‌اند؛   نفی روند حقوقی،  ایرانیان،  یهودیان و روس‌ها!   

پروسة نفی روس‌ها را گذشته از گویانیوز و شاخک‌های دیگر بی‌بی‌سی،  در بوق‌های داس‌الله و نهضت‌عاظادی شاهدیم.   روند کار این است که با نفی واقعیت مادی توافق هسته‌ای ـ شرایط و زمان و مکان مشخص  ـ  آن را با  «ترکمانچای» در ترادف قرار داده،   به مخاطب القاء می‌کنند که این «توافق» پیامد شکست ایران از روسیه تزاری است!   به این ترتیب،   می‌توان سیاست سنتی لندن ـ  روس‌ستیزی ـ  را هر چه بیشتر گسترش داد.   رمان «حاجی‌آقا»، اثر صادق هدایت در کمال ظرافت این سیاست «شیطان‌سازی» و کاربرد اصلی آن،  ‌یعنی دفاع از نظم نوین هیتلر ـ تروریسم و یکجانبه‌گرائی ـ  را نشان داده.   پس نیازی نیست که یک‌بار دیگر اهداف پروپاگاند «روس‌ستیز» را بررسی کنیم.   حال برویم به سراغ پروپاگاند یهودستیز که از قضای روزگار با سفر معاون آنجلامرکل به جمکران گسترش یافته.   

تاکنون حکومت ملایان ادعا می‌کرد،   «ما با صهیونیسم مخالف‌ایم نه با یهودیان!»   امروز در پایان سفر معاون مرکل،   معلوم شد،   ‌هر کس یهودی باشد،‌  الزاماً صهیونیست است،  و از اعراب طرفداری می‌کند!   این کشف جدید «مهرنیوز» است که خصوصاً مهر قبیلة‌ اکبر هاشمی به دل‌اش اوفتاده.    از اینرو همزمان با ایجاد ترادف میان «یهودیت وعربیت و صهیونیسم»،   تلاش کرده واردات خون‌ آلوده را نیز به حساب لوران فابیوس بگذارد،  باشد که از فاطمه هاشمی «سلب مسئولیت» کرده باشد!   باری به ادعای «مهرنیوز»،   از آنجا که لوران فابیوس «یهودی» است در برابر ایران،  ‌از صهیونیسم و اعراب طرفداری می‌کند:

«[...] فرانسه با اعراب حاشیه خلیج فارس و صهیونیست‌ها روابط اقتصادی و نظامی گسترده‌ای دارد و حتی گفته می‌شود خود فابیوس اصالتا یک یهودی است و مشخص است که پاریس در انتخاب میان ایران و اعراب و صهیونیست‌ها،   آن‌ها را انتخاب می‌کند[...]»
منبع:‌  مهرنیوز،  ‌مورخ  22 ژوئیه 2015 
     
محور اصلی پروپاگاند عامه‌فریب مهرنیوز این است که سیاست خارجی کشور فرانسه را نه رژیم حاکم بر این کشور،  که تعلقات و اعتقادات وزیرامورخارجه‌اش تعیین می‌کند!   به عبارت دیگر،  سرمایه‌داری فرانسه منتظر می‌نشیند ببیند لوران فابیوس چه کسانی را می‌پسندد تا با آن‌ها روابط‌اش را گسترش دهد!‌   خلاصه با مطالعة مطلب «مهرنیوز» می‌باید این ادعای ابلهانه را نیز بپذیریم که سیاست خارجی فرانسه،   «عین دیانت» وزیرامورخارجه اینکشور شده؛   و نهایت امر کشور فرانسه نیز طویله‌ای است هم‌تراز و هم‌سان جمکران!   

ترهات مهرنیوز در واقع بازنشخوار همان پروپاگاندی است که نظم دمکراتیک یونان را با تروریسم و مرزشکنی حکومت ملایان جمکران در ترادف قرار داده بود.   همانطور که در وبلاگ «یونان و دونان» گفتیم،   این ترادف جادوئی با نفی واقعیت ماد‌ی امکان‌پذیر می‌شود. به این ترتیب که در گام نخست از نظم دمکراتیک و قوانین انسان محور فرانسه فاکتور می‌گیرند،   و توهمات و تعلقات موهوم افراد و گروه‌ها را «مبنای سیاست» اینکشور قرار می‌دهند تا رابطة‌ یک‌سویة تروریسم،  یا پوپولیسم را با دمکراسی و روابط حقوقی در ترادف بگذارند.   جالب اینکه دقیقاً همین پروپاگاند را در بسته بندی دیگری از زبان حسن روحانی می‌شنویم،   آنجا که در کمال حماقت ادعا می‌کند،   ملت ایران مطیع فتوی آخوند است:

«[...] ملت ایران هیچگاه به دنبال ساخت سلاح‌های کشتار جمعی نبوده و آن را خلاف اخلاق، فقه و فتوای رهبر معظم انقلاب می‌داند[...]»
منبع:  ایرنا،  مورخ 31 تیرماه سالجاری،  کدخبر:81691048  

از اظهارات حسن روحانی می‌توان چنین نتیجه گرفت که،  گویا فقط «ساخت» سلاح‌های کشتار جمعی خلاف فتوای آخوند است.  در نتیجه،  «خرید» این سلاح‌ها می‌تواند بدون اشکال باشد!  باری،  «کُنچیتا وورست» جمکرانی،   به عادت همیشگی با یک چرخش زبان اقلیت‌های مذهبی و ایرانیان لائیک را از صحنه روزگار حذف کرده،    یک گلة گوسفند مطیع احکام توحش فقه و فتوی آخوند را نیز بجای ملت ایران نشانده،   تا بتواند حسابی به شورای امنیت پارس ‌کند:

«[...] شورای امنیت سازمان ملل متحد[...] تحریم‌های ظالمانه را لغو کرده[...]»
همان منبع

بله حسن فوتبال چنین القاء می‌کند که تحریم‌ها غیرحقوقی و به قول آخوند جماعت  «ظالمانه» بوده!   این گوساله ننه حسن که ضمن لگدپرانی به شورای امنیت،  ‌ مجیز «رهبر» را می‌گوید،   شاید فراموش کرده که رهبر جمکران بارها و بارها همین تحریم‌ها را باعث «پیشرفت» دانسته بود!   روحانی در ادامه می‌افزاید،  «آن‌ها» ـ  اعضای شورای امنیت ـ الکی تحریم‌ کرده بودند،   بعد که دیدند تحریم‌های‌شان فایده ندارد، ‌ آن را پس گرفتند و ... و این پیروزی بزرگی برای مردم است:

«[...] آن‌ها با زبان حقوقی پذیرفته‌اند  که تحریم‌ها تأثیری بر جمهوری اسلامی ایران نداشته و باید آن را کنار بگذارند،   همان دستگاه‌هائی که قطعنامه‌ها را علیه ایران وضع کردند،  امروز خودشان آن‌ها را کنار گذاشتند [...] و این پیروزی ملی متعلق به همه مردم است[...]»
همان منبع

گویا حسن روحانی چشمش به معاون آنجلا مرکل افتاده،  ‌ افسار پاره کرده،   جفتک به طاق طویله می‌زند و نفس‌کش می‌طلبد.   ولی «کُنچیتای» جمکران چند نکتة پیش‌پاافتاده را فراموش کرده.   نخست‌ اینکه «مذاکرات هسته‌ای» از یک‌سو دکان «نبرد» رسانه‌ای روح‌الله خمینی و میرحسین موسوی را با آمریکا تعطیل کرد،   و‌ از سوی دیگر مرده ریگ نازیسم،   یعنی بساط یکجانبه‌گرائی آمریکا و رعایای اروپائی‌اش را در منطقه برچید!  این پیروزی تل موهوم «مردم» جمکران نیست؛‌   پیروزی صلح‌طلبان در سراسر جهان،   یا بهتر بگوئیم پیروزی جهان متمدن و انسان‌محور،  بر توحش «برتری‌طلبان» و فاشیست‌ها است.

به همین دلیل همزمان با تصویب قطعنامة 2231 در شورای امنیت سازمان ملل،  نخست‌وزیر بریتانیا ناچار شد رسماً در برابر «تروریسم» موضع‌گیری کرده،   در مورد برنامة پنج سالة‌ دولت جهت «مبارزه با افراط‌گرائی» یک سخنرانی مفصل ایراد فرماید!   بله،   دولت بریتانیا که طی سدة اخیر از انواع تروریسم «شیخ‌وشاه»،   به ویژه در کشور ایران حمایت به عمل آورده،  ‌ پس از تصویب قطعنامه 3122،   ناچار شده عملکرد حکومت ملایان را به زیر سئوال برده،  و از تروریسم فاصله گیرد.   باشد که به یمن این موضع‌گیری بتواند در کنار سران جهان متمدن،  جائی نیز برای دولت رسوای بریتانیا دست‌وپا کند!
   


یکشنبه، تیر ۲۸، ۱۳۹۴

یونان و دونان!




آلکسی تسیپراس،   نخست‌وزیر یونان موافقت با طرح اقتصادی بروکسل را به موافقت پارلمان اینکشور منوط کرد؛  ‌ نمایندگان مجلس یونان هم،   به استثناء فاشیست‌های «طلوع طلائی» و اعضای چپ رادیکال با طرح مذکور موافقت کردند.   ولی این روند دمکراتیک به مذاق سگ‌های سیرک عموسام هیچ خوش نیامد!   گلة آخوندها از چپ‌نما و راست افراطی تا مدعیان روشنفکری در جایگاه «قیم» ملت یونان نشسته،    ضمن سرازیر کردن اشک تمساح برای «مردم» یونان،   عملکرد نهادهای منتخب همین مردم،   یعنی دولت و مجلس یونان را به زیر سئوال ‌بردند!    هیچیک از «تحلیل‌گران» همه فن حریف و سرشناس غرب این نکتة‌ پیش‌پاافتاده را در نظر نگرفت  که «نظم دمکراتیک» بر یونان حاکم است!   به عبارت دیگر،   دولت و مجلس یونان به شیوة دمکراتیک «انتخاب» شده‌اند،   و موافقت‌شان با طرح اقتصادی بروکسل در چارچوب همین دمکراسی صورت پذیرفته!‌   چرا؟   چون همة‌ سگ‌های سیرک عموسام وظیفه دارند،‌   پوپولیسم و عوام‌گرائی را بجای دمکراسی بنشانند.   حال می‌توان دریافت به چه دلیل «دومینیک شتروس‌ ـ کان» ـ  عضو حزب سوسیالیست فرانسه و رئیس پیشین صندوق بین‌المللی پول ـ  و یورگن هابرماس،   فیلسوف‌نمای لجنزار احترام به ادیان،  هم‌صدا با نئونازی‌های اتحادیة اروپا،   بدون در نظرگرفتن این نکتة «پیش‌پاافتاده»،   در جایگاه قیم ملت یونان نشسته ـ   فیگارو،  ‌مورخ 18 ژوئیه 2015 ـ  و با طرح بروکسل که مورد قبول دولت و مجلس یونان  قرار گرفته،  مخالفت می‌کنند!   

البته پرسش‌های متعددی در مورد شرایط اقتصادی فعلی یونان می‌توان مطرح کرد،   ولی ما به طرح دو پرسش اکتفا می‌کنیم.  نخست اینکه به چه دلیل اتباع «غیریونانی» در اعتراض به تصویب طرح بروکسل در برابر پارلمان یونان تجمع کرده،   با پلیس درگیر شده بودند؟!   دیگر آنکه با توجه به عضویت یونان و ترکیه در سازمان آتلانتیک شمالی،  دلیل تجاوزهای پیاپی نیروی هوائی ترکیه به آسمان یونان ـ   وبلاگ زال‌ممد مرداک ـ  چه بوده؟  همین دو پرسش برای پی بردن به دلائل واقعی روضه و زوزة  امثال هابرماس و شتروس‌‌ـ کان برای «مردم یونان» کفایت خواهد کرد؛  این حضرات برای «شکست کودتا» در یونان،   و در نتیجه پیروزی نظم دمکراتیک سوگواری می‌کنند.   تعجبی هم ندارد؛   هابرماس و «شتروس‌ ـ کان» هر دو در لجنزار احترام به ادیان افتخار عضویت دارند،   در نتیجه نظم دمکراتیک را برنمی‌تابند.   فراموش نکنیم که ایندو،   هیچ مشکلی با دولت‌های پیشین یونان نداشتند و هرگز با طرح‌های ریاضت اقتصادی که پیشتر به ملت یونان تحمیل می‌شد،  ‌مخالفت نمی‌کردند.   مشکل اینان با دولت کنونی یونان،    به ویژه با شخص تسیپراس،   ‌رئیس این دولت است!   دلیل هم اینکه نخست وزیر یونان،‌  نه فقط عضو حزب کمونیست اینکشور به شمار می‌آید،  که در لایه‌های سیاسی دوران وابستگی هیئت حاکمة یونان به کودتاچیان دست‌نشاندة سازمان آتلانتیک شمالی جائی نداشته!

بله اسطوره فروشان با «حزب کمونیست» یونان که در تخالف با کودتای سرهنگ‌ها شاخ در شاخ عوامل آمریکا انداخت،   و پیش از آن نیز با ارتش آلمان نازی جنگیده بود و این «ارتش شکست‌ناپذیر» را در خاک یونان از هم فروپاشانده بود مشکل دارند.   ولی از آنجا که ارتش ناتو،   مرده‌ریگ نازیسم،‌   هنوز پابرجای مانده و همچون حکومت زال‌ممد،  خود را «برحق و برتر» می‌انگارد،  اینان می‌پندارند که تا پایان خورشید در بر همین پاشنه خواهد چرخید.  از اینرو نخست‌وزیر کمونیست یونان،   مانند سالوادور آلنده و فیدل کاسترو، ‌ خاری شده در چشم ارتش کذا!   خلاصة‌ کلام،   تلاش ارتش ناتو برای سرنگونی دولت نوپای یونان،  حتی در قلب اتحادیة اروپا قابل پیش‌بینی بود،   و به احتمال زیاد این تلاش همچنان ادامه خواهد یافت.   

و اما به موازات تحرکات ناتو برای کودتا در یونان،  صاحب‌‌نظران جمکرانی هم وارد میدان شده،   به بهانة انتقاد از طرز لباس پوشیدن جوانان ـ  بی بی‌سی،  ‌مورخ 17 ژوئیه سالجاری، «قید داریم تا قید» ـ   و یا تحلیل اوضاع «ایران و یونان»،   ضمن لگدپرانی به نگرش‌چپ،  فرودستان را به سخره گرفته،   و در واقع برای ارباب معلق می‌زنند و پروپاگاند انسان‌ستیز سازمان سیا را بازنشخوار می‌کنند.    نیازی نیست که بگوئیم،   این پروپاگاند خداپسندانه به بی‌بی‌سی محدود نمی‌شود؛   سایت رادیوفردا هم در این زمینه بسیار «فعال» است!   البته ایندو بنگاه سخن‌پراکنی،   جهت نفی دمکراسی،  یا عادی‌سازی خشونت و انسان‌ستیزی،‌  به دیگران تریبون می‌دهند!  باشد تا از خود «سلب مسئولیت» کرده باشند.   به عنوان نمونه،   رادیوفردا به جناب دکتر فریدون خاوند تریبون می‌دهد،   تا ایشان در قصه‌ای تحت عنوان «از تراژدی يونانی تا تراژدی ايرانی»،  ‌چندین و چند دروغ شاخدار را به مخاطب حقنه فرمایند!

نخست اینکه حکومت کودتائی زال‌ممد که خود را در جایگاه برتر «رابط خداوند با مردم» می‌پندارد،  و مروج همجنس‌نوازی و  برده‌فروشی و پدوفیلی و انواع تجارت غیرقانونی است،  ‌ هیچ تفاوتی با دمکراسی یونان ندارد!  به ادعای پروفسور خاوند،   ایران و یونان  هر دو به پوپولیسم و «بیماری هلندی» مبتلا شده‌اند!   بله بدانید و آگاه باشید که دمکراسی نوپای یونان مانند حکومت زال‌ممد،  پوپولیست است و از قضای روزگار ایندو پوپولیست به بیماری مشترکی مبتلا شد‌ه‌اند:

«[...] ايندو کشور قديمی بجای به کار گرفتن برگ‌های برنده‌ای که در اختيار داشتند، فرصت‌ها را به تهديد بدل کردند،   و به علاوه با روی آوردن به پوپوليسم،   هزينه‌های بسيار سنگينی را به دوش مردمان خود انداختند[...]»
منبع:‌  رادیوفردا،  ‌مورخ 18 ژوئیه سالجاری  

«پروفسور» خاوند تمام تلاش خود را به کار گرفته‌اند تا دمکراسی یونان را با پوپولیسم در ترادف قرار دهند و از سوی دیگر پای حکومت آخوند را هم به میان نیاورند،  باشد که اسلام «خدای‌ناکرده» خدشه‌دار نشود!   اینچنین است که در بیانات ایشان از آخوند سلب مسئولیت می‌شود و مسئولیت شرایط اسف‌بار جامعة ایران به گردن «کشور ایران» می‌افتد!   و از آنجا که فاشیست‌ها مادی‌ات ـ   یگانگی تاریخی،  ویژگی جغرافیائی و اجتماعی ـ   را نفی می‌‌کنند،‌   کشور ایران مادیت‌اش را از دست می‌دهد و تبدیل می‌شود به یک «قالب پوچ.»  همین روند پوچ‌سازی را جناب پروفسور بر یونان هم تحمیل می‌کنند،   در نتیجه موفق می‌شوند بین دو کشوری که هیچ وجه مشترکی با یکدیگر ندارند،  یک ترادف کلی «کشف» فرمایند!   ولی وقتی این ترادف جادوئی محقق شد،  ‌ تازه می‌رسیم به محور اصلی پروپاگاند،‌   یعنی پنهان داشتن دست تاراجگر استعمار غرب!   در اینصورت انگشت اتهام به سوی چه کسانی گرفته می‌شود؟   «قربانیان تاراج»:          

«[...]ايران و يونان، هر يک به گونه‌ای،   قربانی پول‌های باد آورده‌اند.  ايران طی دهه‌ها از انبوه درآمدهای نفتی برخوردار شد [...] يونان نيز،  طی سی و پنج سال گذشته،  به کمک‌های مالی جامعه اقتصادی اروپا[...]‌ معتاد شد و [پس از عضویت در منطقة یورو] از اين رانت موقعيت برای تامين يک رفاه مصنوعی بهره گرفت[...]»
همان منبع

می‌بینیم که،   ایران پول بادآورده نفت داشت؛‌  یونان هم از کمک‌های اتحادیه اروپا «برخوردار» می‌شد!  تحلیل از این بهتر سراغ دارید؟   نقش بانک گلدمن‌ساکس در حساب‌سازی برای یونان جهت عضویت اجباری اینکشور در منطقة یورو؛   تاراج هیئت حاکمة یونان و به ویژه چپاول حاکمیت ایران‌ و سرازیر شدن ثروت‌های‌ هر دو کشور به سوی مراکز مالی تحت نظارت آنگلوساکسون‌ها را نیز باید نادیده گرفت!  چرا که این مسائل «مادی» و غیرایدئولوژیک‌،   اهمیتی ندارد که  جناب پروفسور خودشان را برای تحلیل‌اش «خسته» کنند.   مهم ایدئولوژی سازمان سیا،‌   مرده ریگ پروپاگاند گوبلز است که قربانی خشونت را «مسئول خشونت» جلوه می‌دهد!   ایران و یونان هم خیلی «آتو» و برگ برنده در دست داشتند،  خودشان تقصیر دارند که نتوانستند این کارت‌ها را بازی کنند!  

بله وقتی از هیات حاکمة کشوری فاکتور بگیریم و کشور را به «قمارباز» تشبیه کنیم،  گذشته از ایجاد ترادف میان حکومت تروریست ملایان و دولت یونان،   ‌هر نتیجه‌ای که سازمان سیا بخواهد به دست می‌آوریم.    می‌توانیم پوپولیسم حکومت اسلامی را که تداوم پوپولیسم پهلوی اول و دوم است،‌   به دوران احمدی‌نژاد «محدود» کنیم و دولت نوپای یونان را نیز پوپولیست بخوانیم.   به این ترتیب آلکسی تسیپراس،   عضو حزب کمونیست یونان با احمدی‌نژاد ضدکمونیست و بسیجی در ترادف قرار خواهد گرفت:‌

«در ايران پوپوليسم احمدی نژادی ابعاد مخاطراتی را که پيش از او نيز  بر کشور سنگينی مي‌کرد، چند برابر کرد.   در يونان نيز ائتلاف چپ راديکال،   با گفتمان «پوپوليستی» خود[...]‌  به ياس و سر در گمی کشور دامن زد و،   دست آخر هم،   با شرايطی سنگين‌تر از گذشته،  به تمامی وعده‌هائی که به مردم داده بود،  پشت کرد[...]»
همان منبع
 
توجه،‌  توجه!  پیام واقعی سطور فوق حقنه کردن این دروغ شاخدار به مخاطب است که «فاشیسم با کمونیسم» هیچ تفاوتی ندارد!   ولی باید از جناب پروفسور بپرسیم،  ایشان از کجا می‌دانند که «وعده‌های» تسیپراس چه بوده،   که ادعا می‌کنند به تمامی آن‌ها «پشت» کرده؟   خارج کردن یونان از حیطة نفوذ «اطلاعاتی ـ امنیتی»‌ ارتش ناتو که کک به تنبان نیروی هوائی ارتش ترکیه انداخته بود؛   به زانو در‌آمدن صندوق بین‌المللی پول و تن دادن به مطالبات دولت یونان ـ  بخشش بدهی و افزایش مهلت بازپرداخت وام ـ  و دیگر داده‌ها در این میانه گویا برای جناب خاوند اهمیتی ندارد.   بله،   از جماعت پروفسورمسلک بیش از این‌ها نمی‌باید انتظار داشت!   این حضرات اگر فراتر از نوک بینی‌شان را می‌دیدند،  تریبون «رادیوفردا» در اختیارشان قرار نمی‌گرفت!  خلاصه سطحی‌نگری و تکرار صحبت‌های خاله‌زنکی برگ برنده و آتوی این جنابان در عرصة شیادی است!   پروگاند این قماربازان حرفه‌ای نهایت‌امر به اینجا خواهد رسید که توهمات و تعصبات و تعلقات و برتری‌طلبی فاشیست‌ها با نگرش «انسان‌محور» و برابری‌طلب کمونیست‌ها ترادف دارد!   روزگاری که همین شعارهای عوامفریب را خمینی دجال و حقه‌باز قرقره می‌کرد،   چه بسا پروفسورها که در هذیانات این وحشی بیابانی،   دمکراسی و آزادی و خلاصه خیلی‌‌چیزهای دیگر می‌دیدند! بله تبلیغات سازمان سیا پیرامون «اسلام،   دین ضداستبداد» هنوز هم بر زبان چامسکی‌ و شرکاء جاری است.   اینجا ترادف گوساله‌فریب میان فاشیسم و کمونیسم اشتباهی سروکله‌اش پیدا نشده.   این ترادف کلی محور اصلی پروپاگاند سازمان سیا است.    و با تکیه بر همین محور خررنگ‌کن است که بی‌بی‌‌سی و شرکاء در هر فرصت،   اظهارات مبتذل و ابلهانة آخوند را به کارل مارکس و دیگر متفکران مدرنیته ـ  داروین،  نیچه و فروید  ـ  نسبت می‌دهند.   پروفسور خاوند نیز مشکلات اقتصادی یونان را به ابزاری تبدیل کرده تا،   هم ترادف کذا را بازتولید کند،  ‌هم از توحش و تحجر حکومت ملایان فاکتور بگیرد،‌   و مشکلات جامعة ایران را مانند مشکلات یونان صرفاً «اقتصادی» جلوه داده،   «تقصیر» را به گردن قربانیان تاراج استعماری بیاندازد!  مگر پوپولیسم جز این است؟