یکشنبه، اردیبهشت ۰۳، ۱۴۰۲

رفراندوم، رامشتاین، رمضان!

 

 

در واکنش به سفر اعلیحضرت و همسرشان به اسرائیل،   حامد اسمعیلیون،   علمدار خردجال هزار پرچم در برلن،  از دکان «همبستگی» خارج شد،   و گروه رجوی نیز با صدور یک بیانیۀ سرشار از نبوغ،‌   ضمن نکوهش این سفر و انتقاد از علی خامنه‌ای،   دو اصل اساسی را به عوام «گوشزد» نمود.   نخست اینکه «نفی شاه‌وشیخ» به معنای نفی دیکتاتوری و وابستگی است! دیگر آنکه این نفی دوگانه،   تنها سیاست ملی و میهنی برای ایران و ایرانی و ملیت‌های تحت ستم مضاعف می‌باید تلقی شود!

 

ولی بر خلاف توهمات باند رجوی،  به فرض محال اگر بپذیریم نفی «شاه‌‌وشیخ» به معنای نفی دیکتاتوری و وابستگی می‌تواند تلقی شود، این «نفی» به هیچ عنوان نمی‌تواند به معنای تأئید دمکراسی سیاسی باشد!   به عبارت دیگر،  مخالفت با شاه و شیخ نشان حمایت از دمکراسی نیست!  از سوی دیگر،   برخلاف ادعای باند رجوی،   در کشور ایران «ملیت‌های تحت ستم مضاعف» وجود ندارد!   این دکان شیعۀ اثنی‌عشری است که بر ضد تمامیت ارضی ایران دست به «ملت‌سازی» در مرزهای کشور زده و باند رجوی هم بخشی است از همین روند استعماری!

 

بله،  علیرغم تمامی نقاط ضعف،   سفر رضا پهلوی به اسرائیل یک مجموعه جنبه‌های مثبت و بسیار مهم نیز داشت.   نخست اینکه با این سفر حساب رضاپهلوی از یک گروه مشخص اوباش جدا شد.  گروه‌های لات و آخوند،  ملی‌ـ ‌مذهبی‌ها و اصلاح‌طلب‌ها،  خصوصاً تروریست‌های گروه رجوی ناچار شدند از پردۀ ابهام پای بیرون گذارده،  شارلاتانیسم و ‌ انسان‌ستیزی‌شان را روشن‌تر بیان کنند!

 

مجاهدین خلق که خود را میراث‌دار «انقلاب اسلامی» ـ کودتای استعماری لندن و واشنگتن ـ به شمار می‌آورند،  طی نیم‌قرن گذشته هم از آخور و هم از توبره خورده و حسابی پروار  شده‌‌اند.   اینان یک پرچم شیروخورشید من درآوردی را جایگزین بیرق مسخرۀ «السابقون والسابقون» کرده‌اند؛  ‌ هم وکیل‌ تسخیری فلسطینیان هستند و در دامان یانکی‌ها می‌لولوند؛  هم چپ‌نمائی می‌کنند و هم برای رهبران‌شان دست به کاخ‌سازی و حجله‌پردازی هزار عروس و هزار داماد می‌زنند؛  هم مدرن و امروزی می‌نمایند،   ولی در واقع پیام‌آوران موهومات صحرای کربلای‌اند!   سفر رضا پهلوی به اسرائیل،  چهرۀ واقعی اینان را بهتر و بیشتر نمایان کرد.   از این گذشته رضا پهلوی در اسرائیل،   هم با نوشیدن شراب در میهمانی یهودیان ایران،  و هم با دیدار بهائیان،  برای نخستین بار کاسه و کوزۀ منهیات آخوند جماعت را  نه یک‌بار، که دوبار در هم ریخت!

 

با تکفیر شراب توسط آخوند مسلمان آشنائی داریم،   پس چه بهتر که نیم‌نگاهی به مسئلۀ بهائیان در ایران بیاندازیم.  می‌دانیم که بهائیان در دوران پهلوی دوم به رسمیت شناخته نمی‌شدند،  و طبق باورهای بیابانی ملایان،  «خون‌شان مباح» بود؛  تخریب اماکن مذهبی‌شان هم هیچ اشکالی نداشت!  همچنین نیازی نیست که بگوئیم در مقایسه با آخوند بی‌وطن شیعی،   آخوند بی‌وطن نوشیعی،  برای خودش نوعی «امانوئل کانت»  به شمار می‌رود!   چرا که قرن نوزدهمی است و به اصطلاح اندکی «مدرن!»  به عنوان نمونه،  نوشیعی‌ها اهل «تقیه» نیستند،   ولی خوب زمانی که کار به روضه و زوزه برای حسن و حسین و علی و ... می‌کشد،  از نئاندرتال‌های شیعی‌ هیچ کم‌وکسری ندارند!   اینان همچون نئاندرتال‌های شیعی به «تبلیغ دین» مشغول‌اند؛  به لائیسیته و دمکراسی نیز نظر مثبت نشان نمی‌دهند.  حال نگاهی بیاندازیم به جنبة‌ غیرمثبت سفر اعلیحضرت که «ایران را در محور شرارت» قرار داده:        

 

«[...] وزیر اطلاعات اسرائیل، که نمایندۀ دولت اینکشور در میزبانی از شاهزاده رضا پهلوی در سفر تاریخی او به اسرائیل بود [...] در پایان این دیدار توئیت کرد که «با هم مقابل محور شرارت ایستاده‌ایم و این سرآغاز راه است.»

منبع:  رادیو فردا،  ‌مورخ 22 آوریل سالجاری

 

به استنباط ما آمریکا نیاز دارد کشور ایران را به پشت جبهة جنگ اوکراین تبدیل کند و حکومت ملایان هم عین سگ صحرای کربلا برای تحقق نیازهای ارباب له‌له می‌زند.   به همین دلیل یک هفته پیش از سفر رضا پهلوی زوزة پاسداران دلار در مورد «محو اسرائیل» به آسمان برخاسته بود.   همچنین به محض ورود رضا پهلوی به اسرائیل،   بوق‌های سازمان سیا هیاهو بر سر بی‌بی‌گوزک «دستیابی ملایان به سلاح هسته‌ای» را از سر گرفتند،   و فرماندة نیروهای «قدس» نیز با تهدید اسرائیلی‌ها،   تلویحاً از نخست‌وزیر اسرائیل تقاضا کرد با رضا پهلوی دیدار نماید:             

 

«[...] ملاقات شاهزاده رضا پهلوی با بنیامین نتانیاهو [...] و مقامات امنیتی اسرائیل کمی بعد از آن صورت گرفت که فرمانده نیروهای «قدس» سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اسرائیلی‌ها را تهدید کرد خانه‌هایشان را بفروشند و به اروپا فرار کنند [...]»

همان منبع

 

اینچنین بودکه کفتاران ناتو جهت بازتولید سناریوی تهاجم به عراق ـ  بمباران نیروگاه اوزیریس ـ خیز برداشتند و بوق سازمان سیا هم خیز کفتاران را به حساب «تحلیلگران» نوشت:    

 

«[...] برخی تحلیلگران مطرح کردند یکی از گزینه‌های اصلی نتانیاهو برای تقویت موقعیت سیاسی خود در اسرائیل حمله نظامی به تأسیسات اتمی ایران است.»

همان منبع

 

خوشبختانه رضا پهلوی مخالفت‌اش را با این سناریو اعلام داشت،  ولی نه به عنوان جانشین پهلوی دوم، که به عنوان یک ملی‌گرا!  به عبارت دیگر اعلیحضرت حاضر نیستند در جایگاه واقعی‌ اجتماعی‌شان قرار گیرند؛   خود را در جایگاه «هر ملی‌گرائی» قرار می‌دهند و از همین جایگاه عاریتی با «برجام» هم مخالفت می‌ورزند‍!   ولی برجام چیست؟  یک توافق حقوقی که به تأئید شورای امنیت سازمان ملل رسیده و مانع از دستیابی حکومت تروریست ملایان به سلاح هسته‌ای می‌شود!

 

به عبارت دیگر،  رضا پهلوی به عنوان «هر ملی‌گرائی» تلویحاً خواهان دستیابی حکومت ملایان به سلاح هسته‌ای شده است.  چرا که در اینصورت آمریکا می‌تواند اتحاد جماهیر نوکری را به سلاح هسته‌ای مجهز کند و ضمن تهدید روسیه،   مشوق بحران‌سازی مداوم نوکران ترک و عرب و عجم‌اش در منطقه شده،   سرکوب و تاراج ملت‌ها را هر چه بیشتر گسترش دهد.  شاید به همین دلیل بود که علی روضه‌خوان پایان «ماه رمضان» را با سنی‌ها برگزار نکرد!             

 

در پی وساطت پکن میان عربستان و حکومت ملایان جمکران،   همانطور که شاهد بودیم در مورد «رویت هلال ماه رمضان» ایندو حکومت با هم به توافق رسیدند،   ولی پس از سفر رضا پهلوی به اسرائیل،   حکومت شیعی‌ها در مورد «پایان ماه رمضان» توافق‌اش را با ریاض شکست؛   قرار شد امت شیعی یک‌روز بیشتر از سنی‌ها گرسنگی توحیدی بخورد تا عید فطر شیعی‌ها با وقوقیۀ علی روضه‌خوان و پایان سفر اعلیحضرت تقارن زمانی داشته باشد!   اگر فراموش نکرده باشیم،   سفر «اعلام نشدۀ» اعلیحضرت به اسرائیل نیز با نشست رامشتاین و تیز و آروغ علی روضه‌خوان در مورد «رفراندوم» تقارن زمانی نشان می‌داد.

 

می‌دانیم که شیعی‌ها به دلیل انجماد ذهنی،   به این توهم دچار شده‌اند که می‌‌توانند از قرن هفتم میلادی و توحش و تحجر بیابانگردان مسلمان  با یک پرش خود را به دمکراسی‌های اروپا برسانند!   در راستای همین توهمات است که می‌پندارند «در مورد همه مسائل می‌توان رفراندوم» برگزار کرد!    به عنوان نمونه یکی از نوابغ منجمدالذهن به نام «حقیقت‌جو» ضمن اشاره به روند رایج در کشور سوئیس،   میان روند حقوقی رفراندوم و روند بیابانی «همه پرسی» ایجاد ترادف کرده،   پیشنهاد می‌کند که پوشش زنان را به رفراندوم بگذارند!  جالب اینکه،‌  این پیشنهاد ابلهانه در کیهان لندن نیز انعکاس مناسب می‌یابد:

 

«[...] روشن است که عقلانی‌ترین تصمیم در مورد حجاب اجباری همه‌پرسی (رفراندوم) است.   در کشورهائی که رأی مردم را در مورد موضوعات مورد مناقشه عمومی‌ راه حل منطقی و عقلانی می‌دانند به همه‌پرسی  می‌پردازند.  در سوئیس از سال ۱۸۴۸در حدود ۶۰۰ همه‌پرسی انجام شده [...]»

منبع:  کیهان لندن،‌   مورخ 14 فروردین‌ماه سالجاری

 

بله از آنجا که در کشور سوئیس 600 رفراندوم برگزار شده،  شیعی‌ها نیز می‌باید برای «نماد بردگی آخوند» رفراندوم برگزار کنند!   مسلماً نابغه‌ای که چنین راه‌حل «منطقی و عقلانی‌ای» پیشنهاد کرده،   نه از تضاد حکومت مدعی تقدس الهی با روند حقوقی آگاه است،   و نه از تضاد روند حقوقی رفراندوم با روند بیابانی «همه‌پرسی.»   و از همه مهم‌تر «حقیقت‌جوی» نابغه از درک این اصل اساسی عاجز است که نماد بردگی و تحجر و مسائل ضدانسانی را به رفراندوم نمی‌گذارند!   جامعه‌ای که در آن رفراندوم برگزار می‌شود،  پیش از برپائی رفراندوم،   حقوق اساسی انسان‌ها را در گام نخست به رسمیت شناخته.   در چنین جامعه‌ای،   حجاب اجباری،  حقوق الهی،  دین اجباری و ... وجود ندارد که به رفراندوم گذارده شود.

 

بله،  آنچه در جوامع متمدن به رفراندوم گذاشته می‌شود،  جنبة حقوقی و انسان‌محور دارد.  و آنچه در حکومت «مسجد ـ روسپی‌خانه شیعی» به عنوان رفراندوم مطرح شده و می‌شود،   جنبة «گله محوری» و «همه پرسی!»   البته فکر نکنید کیهان لندن در این عرصة «گله‌نوازی» تنها مانده؛   به هیچ عنوان.   بوق فارسی‌زبان یورونیوز هم در واکنش به تیز و آروغ علی روضه‌خوان،  به «برگزاری رفراندوم در کشور سوئیس» متوسل شده بود!   بله به این می‌گویند روزنامه نگاری حرفه‌ای؛   ایجاد ترادف میان کشور سوئیس و حکومت نئاندرتال‌های شیعی!   توگوئی حکومتی که خود را مقدس می‌انگارد؛   بر اساس بی‌بی‌گوزک‌های قرآن و توضیح‌المسائل مشتی ملا «قانون اساسی» می‌سازد؛  ‌ مفهوم حقوقی «جرم» را با مفهوم قرون وسطائی «گناه» در ترادف قرار می‌دهد،   و روابط حقوقی معاصر و حق انتخاب آزاد را برای انسان نفی می‌کند،   می‌تواند از الگوی «دمکراسی مستقیم» سوئیس نیز پیروی کند!   و مسلماً چنین نظام خردرچمنی می‌تواند مثل سوئیس سیستم فدرال هم داشته باشد!   

 

چرا که نه؟!  و جهت تحقق این امر غیرممکن فقط کافی است آمریکا و اسرائیل «کمک» کنند!   و آنطور که می‌گویند سفر اعلام نشدة اعلیحضرت به اسرائیل نیز برای دریافت همین نوع کمک‌ها بوده!   هر چند نوع کمک هنوز مشخص نشده،   با توجه به گزارش کیهان لندن در مورد سفر اعلیحضرت به ‌نظر می‌رسد ایشان برای بمباران ایران «التماس دعا» هم داشته‌اند:‌

 

«[...] ایرانِ آزاد و بدون جمهوری اسلامی مانند گذشته با پایبندی به قوانین و معاهدات بین‌المللی همچنان پشتیبان صلح و همزیستی و ثبات در خاورمیانه خواهد بود و سیاست‌ها و حملات اسرائیل نه علیه مردم ایران بلکه عین آن‌ها علیه نظام جمهوری اسلامی است!»                  

منبع: کیهان لندن،  مورخ 21 آوریل سالجاری 

 

خلاصه اهالی مرز پرگهر هیچ نگران نباشید!  ‌ حملات اسرائیل «علیه حکومت ملایان» خواهد بود،   نه علیه خانه و زندگی شما!   به عبارت دیگر بمب‌ها و موشک‌هائی که بر سرتان می‌ریزند،  قرار است به آخوندها اصابت ‌کند!   و ناگفته نماند که این موشک‌ها اهداف والاتری هم دارند؛   تبدیل ایران به پشت جبهة فاشیسم،  مانند دوران نورانی کلنل آیرون‌ساید!   با این تفاوت که اینبار آلمان نازی جای خود را به اوکراین نازی سپرده،   و «نظم نوین» که با نوروز 1402 تقارن یافته،   چین را در کنار روسیه،   و ژاپن را در کنار کودتاهای سوم اسفند اوکراین و حکومت‌ ملایان قرار داده!   تقارن سفر رضا پهلوی به اسرائیل،  با «نشست رامشتاین» نیز مسلماً بی‌ارتباط نمی‌تواند باشد.

 

نشست رامشتاین،   همانطور که می‌دانیم آمریکا و شرکاء و رعایا را جهت «تداوم شرایط جنگی» در اوکراین و عضویت اینکشور در سازمان ناتو،   به دور هم جمع کرده بود!   از قضای روزگار،   ژاپن و اسرائیل هم در این نشست حضور داشتند:        

  

«[در نشست رامشتاین] علاوه بر 31 کشور عضو ناتو، ‌استرالیا،  نیوزیلند،  ژاپن، کره جنوبی، اسرائیل، اردن،  قطر، کنیا،  لیبریا،  مراکش و تونس هم حضور دارند [...]»

منبع: سایت فارسی سپوتنیک،  ‌مورخ 21 آوریل سالجاری

 

ناگفته نماند که دولت جدید اسرائیل به دلیل ائتلاف با افراط‌گرایان یهودی،   و تلاش برای تضعیف جایگاه قوة قضائیه،   با اعتراضات گستردة طرفداران دمکراسی در داخل مرزها روبرو شده،   و خلاصه «پای بی‌بی در هوا است!»   جالب اینکه،   نخست‌وزیر اسرائیل که به سیاق گذشته  برای سرکوب مخالفان پوپولیسم دست به دامن حماس و حزب‌الله شده بود نیز نتوانست نتیجة‌ مطلوب به دست آورد!   اینجا بودکه شیعی‌ها برای کمک به داداش بزرگه با یکدیگر به اجماع رسیدند!   قرار شد پاسداران دلار و علی روضه‌خوان،  هم‌صدا با گروه رجوی به «استکبار و صهیونیسم» پارس کنند؛   رضا پهلوی هم از اسرائیل «کمک» بخواهد!   

 

در این محشر خر،  یک گروه جدید «گورستان‌نورد» هم ظهور کرده که مزار مقامات دوران پهلوی را با پرچم شیروخورشید تزئین می‌کند؛   برای هویدا و شرکاء اشک حسرت می‌ریزد؛    فضائل و سجایای «بابا» پرویز ثابتی را می‌ستاید،   و خلاصه دو اصل اساسی را نمی‌خواهد بداند.   نخست اینکه حکومت آخوند،  تداوم «منطقی» دستگاه پهلوی است.  دستگاهی استعماری،   بحران‌ساز، آخوندنواز،  تاراجگر و سرکوبگر و به ویژه مدعی استقلال که کارش را با سانسور کلیات سعدی و سرکوب اهل فرهنگ آغاز کرد و موفق شد با نشاندن آخوند پدوفیل و برده فروش در جایگاه «قربانی ظلم»،  برای این قشر زالوصفت و دشمن ایران و فرهنگ ایرانی،‌ حاشیۀ امن تأمین کند.   دیگر آنکه،   در صورت بازگشت رضا پهلوی به ایران،  به عنوان جانشین پهلوی دوم،  این پادشاهی به هیچ عنوان نمی‌تواند تداوم سیاست گذشتۀ پهلوی‌ها باشد.