شنبه، بهمن ۱۶، ۱۳۸۹


نان و صلح!
...
دیوید کامرون، نخست وزیر بریتانیا امروز در نشست امنیتی مونیخ با اعلام شکست «چندفرهنگی»، رسماً بر سیاست مزورانه‌ای که تحت عنوان «مالتی کالچرالیسم»، توحش و تحجر «دین» و باورها را با «فرهنگ» در ترادف قرار می‌داد نقطة پایان گذاشت. به این ترتیب، دکان اسلام‌نوازی ‌در اروپای غربی تعطیل خواهد شد و چماقداران «بورسیه» می‌باید بساط‌شان را برچیده و به جمکران بازگردند. می‌بینیم که حامیان «تروریست ـ مسلمان‌ها» در غرب با انفجار بمب در فرودگاه مسکو نتوانستند در برابر سیاست حامی تحولات دمکراتیک مانعی ایجاد کنند. در وبلاگ «بمب و شب‌شاش»‌ گفتیم، باز هم می‌گوئیم، انفجار بمب در فرودگاه مسکو هیچ دستاوردی برای محفل «کارتر ـ برژینسکی» نخواهد داشت؛ تغییر لحن سران اتحادیة اروپا پیرامون تحولات مصر، و عدم اتخاذ موضع صریح این اتحادیه در مورد حضور مرده‌شویان در نشست مونیخ شاهدی است براین مدعا! با توجه به شکست سیاست اسلام‌نوازان ناتو و عقب‌نشینی آشکارشان در مصر، منطقاً‍ حکومت جمکران می‌باید تغییراتی را متحمل شود تا بتواند با حمایت اربابان باز هم در مجالس بین‌المللی حضور به هم رساند.

یانکی‌ها و متحدان‌شان که برای یک کودتای مردمی در مصر، مشابه کودتای 22 بهمن 1357 شکم‌شان را صابون زده بودند، غروب جمعه، 4 فوریه 2011، کاسه و کوزه‌شان در هم شکست! اتحادیة‌ دین‌پناه اروپا ناچار شد رویای شیرین براندازی در مصر را از سر بیرون کند؛ در نتیجه نخست وزیر انگلستان که پیش از حضور در نشست بروکسل، با صورت «برنزه» برای حسنی مبارک شاخ و شانه می‌کشیدند، روز گذشته آرام شدند!

شاید «مستر» دیوید کامرون می‌پنداشتند که لمیدن زیر پرتو جانبخش لامپ‌های «برنزاژ»، و استفاده از کراوات ابریشمین و گرفتن ژست «مردمی» در برابر در فکسنی «10 داونینگ ستریت» ایشان را در چشم جهانیان «دوست داشتنی»، متمدن و به ویژه طرفدار دمکراسی جلوه خواهد داد! ولی خوشبختانه این توهم کودکانه طی نشست سران اتحادیة اروپا در بروکسل برطرف شد. در نتیجه «برنزاژ» صورت نخست وزیر بریتانیا رنگ باخت و چهرة مقدس‌شان به رنگ زرچوبه درآمد! نه رنگ زرچوبة مرغوب هند، که رنگ زرچوبه‌های تقلبی‌ بازار حکومت جمکران که در آن انواع زباله از قماش علی‌خامنه‌ای، میرحسین موسوی و ... به فروش می‌رسد!

بله دیروز، در بروکسل رنگ از چهرة خیلی‌ها پرید، به ویژه از چهرة مبارک دیوید کامرون! جناب نخست وزیر انگلستان که در لندن «لپ قرمزی» بودند و در برابر خشونت‌ جیره‌خواران لباس شخصی‌شان در مصر تظاهر به خشم ‌فرموده و به زبان بی‌زبانی می‌گفتند، «مبارک باید برود»، روز گذشته در بروکسل ‌با رنگ پریده، یک گام بلند به عقب برداشته فرمودند، «دولت مصر کاری نکند که این مختصر اعتباری هم که برای‌اش مانده از دست بدهد!» به عبارت دیگر حضرات ناچار شدند، رویای «شاه‌سازی» و فرار دادن «مبارک» را از سر بیرون کنند. و اما اگر دولت مصر هنوز از «اعتبار» مختصری برخوردار است، اتحادیة‌ اروپا با اتخاذ مواضع ابلهانه و اطاعت کورکورانه از سیاست بریتانیا اعتبار خود را از دست داده، چرا که پس از نشست بروکسل در تاریخ 4 فوریه 2011، این اتحادیة دین‌پرور و آخوندپرست ناچار شد همزمان در مورد مصر و ایران دست از لات‌بازی برداشته و مواضع خود را تغییر دهد!

به گزارش رادیوفردا، مورخ 4 فوریه سالجاری، اتحادیة اروپا که به محض تثبیت «صالحی»، در جایگاه وزارت امور خارجة حکومت اسلامی او را در فهرست افراد ممنوع‌الورود قرار داده بود، اعلام داشت این ممنوعیت را نادیده خواهد گرفت تا «صالحی» بتواند در نشست امنیتی مونیخ حضور یابد. اما امروز صالحی اعلام داشت «کار» دارد و در نشست مونیخ شرکت نمی‌کند! رادیوفردا هم بلافاصله برای حفظ پرستیژ دوستان‌ به ما گفت، اتحادیة اروپا هنوز برای «ویزای صالحی» تصمیم نگرفته!

بین خودمان بماند! جریان از این قرار است که به دلیل شکست برنامة کاخ سفید در مصر، گورکن‌ها نه تنها بلاتکلیف مانده‌اند که در برابر خوشخدمتی‌های‌شان مشت و لگد مزد می‌گیرند! به عنوان نمونه یانکی‌ها با پس‌گردنی علی خامنه‌ای را به صحنه آوردند تا از «انقلاب اسلامی» مصر ستایش به عمل آورد. بیانیه نویس ساواک هم از چند روز پیش به نوشتن مشق سیاه برای مقام معظم مشغول بود. نتیجه این شد که پس از بلبل‌زبانی‌های «رهبر» در نماز دشمن‌شکن جمعه، سخنگوی کاخ سفید و گروه اخوان‌المسلمین، تلویحاً ایشان را به خفقان دعوت فرمودند. خلاصه خدمات مرده‌شویان دیگر کارساز ارباب نیست؛ به همین دلیل اسلام‌گرایان جیره‌خوار نیز از جمکرانی‌ها گریزان شده‌اند. چرا که هر فرد و گروهی در رسانه‌ها مورد حمایت علی‌خامنه‌ای قرار گیرد منفور خاص و عام خواهد شد، به همین دلیل شیپورهای غرب در تلاشی پیگیر با کیهان جمکران می‌کوشند هم‌سوئی محفل لاریجانی و خامنه‌ای را با میرحسین موسوی و جنبش منفور سبز واژگونه جلوه دهند، و برای خشونت‌طلبان پیرو خط توحش «امام» کسب وجهه کنند. اما روند تحولات مصر این برنامه را فروپاشاند!

در حالیکه سخنگوی وزارت امورخارجة حکومت اسلامی، بدون دخالت در امور مصر از مطالبات مردم این کشور حمایت به عمل‌ آورد، علی‌خامنه‌ای، میرحسین‌ موسوی، محفل لاریجانی‌ها و دیگر الاغ‌های طویلة مک‌کارتی، با هدف تحریف مطالبات ملت مصر ‌یک‌دل و یک‌صدا بر علیه حسنی مبارک و دمکراسی شعار می‌دادند. در مسیر این مزدوری، ‌ امروز حداد عادل یک گام بلند به عقب برداشته و در حنازرچوبه، ‌مورخ 16 بهمن‌ماه 1389، از «خشم مقدس مردم» ستایش به عمل آورد.

پیشتر پاسدار علی‌کوچیکه از «دمکراسی شتری» انتقاد کرده بود؛ ایشان تهاجم آدم‌کش‌های حکومتی به تظاهرکنندگان را «دمکراسی» معرفی فرموده‌اند! بله، داماد شیخ مطهری می‌پندارد با این مزخرفات می‌توان دمکراسی را هم تحریف کرد. اما برخلاف توهمات محفل کودتا، زمان به هیچ عنوان به نفع اسلام‌گرایان پیش نمی‌رود!

روز گذشته علی خامنه‌ای در خطبه‌های نماز جمعه حسابی برای ارباب دمجنبانی و خوشرقصی کرد، اما خبرگزاری رسوای «ایسنا» نیز، متن کامل خطبه‌ها را انتشار نداد، و فقط گزیدة سخنان «رهبر فرزانه» را منعکس نمود؛ تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل! در عوض سایت حنازرچوبه، که به دولت احمدی‌نژاد خیلی «نزدیک» معرفی می‌شود، به مصداق «هیچ آداب و ترتیبی مجوی»، هر چه دل تنگش خواسته، یا بهتر بگوئیم هر چه دل ارباب خواسته، از زبان ارباب گفته! برنامه این است که برای تبدیل شعار «نان، صلح، آزادی» به شعار پوچ و ابلهانة‌ «مرگ بر مبارک»، یا «مبارک باید برود» در لندن کاروان خردجال به راه اندازند تا با ماستمالی مطالبات انسانی ملت مصر، پیرامون نفرت از «حسنی مبارک» اجماع ایجاد کنند.

روند کار همان است که در مورد ایران شاهد بودیم. ابتدا لات و چاقوکش‌های حکومتی را با شعارهای مرگ و نفرت به خیابان می‌فرستند تا مدافعان دمکراسی را به سکوت وادارند. سپس با شایعه‌پراکنی دامنة نفرت را هر چه بیشتر گسترش می‌دهند و به این ترتیب طرفداران دمکراسی و حاکمیت نظم قانونی تبدیل می‌شوند به «سازشکار» و خائن و عافیت‌طلب و بورژوا و ... نهایت امر خشونت‌طلبان مزدور بیگانه در «سنگر حق» می‌نشینند و همان فاجعه‌ای که 32 سال پیش برای ملت ایران پیش آمد، اینبار نصیب مصر خواهد شد، به همین سادگی! حداقل بعضی‌ها در لندن چنین «چرتکه» انداخته بودند!

حنازرچوبه، مورخ 15 بهمن‌ماه 1389، در مطلبی با کد: 30222508، برای شرکت در کاروان خردجال لندن فراخوان داده! این کاروان خردجال را در تاریخ 5 فوریه 2011 با هدف انحراف افکار عمومی از مطالبات دمکراتیک ملت مصر و جهت استقرار «تروریست ـ مسلمان‌ها» در جایگاه رهبری جنبش مدنی این کشور به راه خواهند انداخت. از اینرو خردجال لندن، هم ضدآمریکائی خواهد بود و هم ضد مبارک! می‌دانیم که اسلام‌گرایان ارواح شکم‌شان «ضدامپریالیست» هستند، و به قول آخوند صدیقی، همچون «امام راحل» در سراسر جهان «آواز» نه شرقی، نه غربی خوانده و خلاصه غرب و شرق را به زانو در می‌آورند. ولی دروغ چرا؟ حضرات ضمن خواندن «آواز» نه شرقی نه غربی به «رقص‌شکم» برای غرب مشغول بوده و هستند. ترهات علی‌خامنه‌ای در نماز جمعة تهران شاهدی است براین مدعا. در ضمن به آخوند صدیقی که از اساتید حوزة علمیة‌ جمکران‌اند بگوئیم «آواز» را با «ندا و یا آوا» اشتباه گرفته‌اند، بگذریم و بازگردیم به سیرک ضدامپریالیست لندن! نمایش مهوعی که هدف اصلی‌اش سرکوب طرفداران دمکراسی در مصر است.

پیش از ادامة مطلب یادآور شویم، پس از اصلاح قانون اساسی مصر در سال 2007، دخالت دین در سیاست ممنوع شده، در نتیجه مزدوران سنتی بریتانیا، یعنی گروه «اخوان‌المسلمین» نمی‌توانند تشکل سیاسی به شمار آیند! این است دلیل شیون و زاری اعضای اتحادیة اروپا و فغان و فریاد رئیس‌شان، مستر دیوید کامرون! اینان نمی‌توانند در مورد مصر اجماع جهانی ایجاد کنند، چرا که با فروپاشی اتحاد شوروی و پایان جنگ سرد، ‌ سیاست روسیه در قلمرو آنگلوساکسون‌ها فعال شده و مسکو، به دلائل فراوان، به خون اسلام‌گرایان تشنه است. در نتیجه دیگر مانند گذشته تحرکات سیاسی اینان را نادیده نخواهد گرفت. از اینرو برای سرنگون کردن دولت حسنی مبارک «تفاهم جهانی» مطلوب غرب ایجاد نمی‌شود.

در دوران شاه چنین شرایطی وجود نداشت؛ اتحاد شوروی دست آنگلوساکسون‌ها را برای کودتا در مرزهای‌اش بازگذاشت و اینان همچنانکه شاهد بودیم، با کودتای ارتش علیه دولت شاپور بختیار، مزدوران‌شان را به عنوان ضدامپریالیست به قدرت رساندند. نتیجه هم در برابر ماست: میرحسین موسوی پس از 30 سال تاراج و جنایت، با حمایت لندن و واشنگتن در جایگاه سخنگوی ملت ایران قرار گرفته، و کروبی و زهراخانوم و شرکاء تبدیل شده‌اند به «روشنفکر.» علامت تعجب در چنین مواقعی کفایت نمی‌کند، باید به علامت حیرت شاخ‌های یک گله گوزن را بگذاریم! از مطلب دور افتادیم، بازگردیم به فراخوان حنازرچوبه برای کاروان خردجال ارباب که تحت عنوان مضحک، «تظاهرات ضدآمريكائي و ضدمبارك فردا در لندن برگزار مي‌شود» انتشار یافته.

بله فعالان مدنی بریتانیا که از جنگ و کشتار و سرکوب ملت‌ها تغذیه می‌کنند، امروز در برابر سفارت آمریکا در لندن تجمع خواهند کرد تا از «انقلاب» مردم مسلمان مصر حمایت به عمل آورند. البته اینهمه به ادعای حنازرچوبه که نه تنها با مطالبات مصری‌ها بیگانه است که نمی‌داند، یک پنجم جمعیت 80 میلیونی مصر را مسیحیان تشکیل می‌دهند! و اما فعالان مدنی انگلستان با تجمع در برابر سفارت آمریکا در واقع «راه» را به مزدوران لندن در مصر نشان می‌دهند. اینان که در بازتولید نمایش مهوع سیزده آبان 1357 در مصر ناکام ماندند، در کمال حماقت بازتولید سیرک 13 آبان 1358، یعنی اشغال سفارت آمریکا را مد نظر قرار داده‌ و قصد دارند حسنی مبارک را به عنوان «شاه» به آمریکا پیوند دهند تا «نبرد با اسرائیل» به عنوان مطالبات بر حق «مردم» مطرح شده، و افکار عمومی از «نان، صلح، آزادی» به سوی «مرگ، جنگ، اسارت» و خصوصاً نبرد با آمریکا و اسرائیل منحرف شود. باشد که حضرات مذاکرات صلح را ناکام بگذارند. بی‌دلیل نیست که لاشخورهای مدعی مخالفت با جنگ این برنامة مزورانه را طرح کرده‌اند. به گزارش حنازرچوبه، ائتلاف «جنگ را متوقف کنید»، از «ظلم» و «ستم» مبارک خشمگین شده و ابتکار عمل به خرج داده:

«[...]‌ قرار است اين تظاهرات [...]‌ با [...] تجمع ضدآمريكايي در مقابل ساختمان سفارت آمريكا در لندن آغاز [‌شود]. [شرکت کنندگان] براي محكوم كردن [...] اقدامات دولت حسني مبارك [...] در سركوب اعتراضات مردمي [...] به سمت سفارت آنكشور در لندن راهپيمائي می‌كنند[...] اين تظاهرات ضدآمريكائي و ضد مبارك از سوي بزرگ‌ترين تشكل ضد جنگ انگليس موسوم به ائتلاف جنگ را متوقف كنيد برنامه‌ريزي شده[...]»


بهتر است حضور رهبران خردجال بگوئیم، قانون اساسی مصر به رئیس جمهور اجازة «رفتن» نمی‌دهد! به عبارت دیگر آن‌ها که شعار «مبارک باید برود» سرداده‌اند، نقض قانون اساسی مصر را می‌طلب‌اند! رئیس جمهور مصر می‌تواند به معاون خود اختیاراتی بدهد ولی قانوناً «حق» ندارد ژنرال عمرسلیمان را بجای خود بگذارد و فرار کند! گویا سران اتحادیة اروپا روز گذشته این نکتة پیش پا افتاده را دریافتند! در نتیجه، کاترین اشتون، از رفتن حسنی مبارک هیچ سخنی به میان نیاورد، نیکولا سرکوزی و آنجلا مرکل هم ضمن حمایت از دمکراسی، بر عدم دخالت در امور مصر تأکید کردند! و مهم‌تر از همه، سیلویو برلوسکنی، نخست وزیر ایتالیا، ‌ رسماً اعلام داشت که تغییرات دمکراتیک در مصر می‌باید «بدون گسست» تحقق یابد! به زبان روشن‌تر، غربی‌ها دیگر با ارسال لات و اوباش به خیابان نمی‌توانند در کشورها «دولت مردمی» به قدرت برسانند. اما محفل اسلام‌نواز و اسرائیل‌پرست «ائتلاف جنگ را متوقف کنید»، هنوز حاضر نیست تحولات سیاست جهانی را بپذیرد، از این رو مطالبات‌اش، همچون سخنان مضحک علی‌خامنه‌ای در حنازرچوبه منعکس می‌شود. حضرات می‌گویند، «حسنی مبارک باید برود»، حال آنکه رفتن حسنی مبارک مطالبات واقعی مصری‌ها را برآورده نخواهد کرد.

به گزارش حنازرچوبه، «ائتلاف جنگ را متوقف كنيد» روز شنبه را روز جهانی همبستگي با مردم مصر تعیین کرده و از دولت بریتانیا می‌خواهد که هم‌صدا با بین‌الملل شوت و پرت‌ها خواهان رفتن حسنی مبارک شود:

«[...] لازم است كه آزادي‌خواهان جهان از اين قيام مردمي حمايت كنند [...] ما در تظاهرات روز شنبه پيام روشني را براي دولت انگليس خواهيم فرستاد مبني بر اينكه [...] خواستار كناره گيري فوري مبارك از قدرت شود[...]»


بله این اظهارات مزورانة «جان ریس»، از بنیانگزاران ائتلاف ضد جنگ است. به گزارش حنازرچوبه، ایشان که اخیراً از مصر بازگشته‌اند، موضع‌گیری کشورهای غرب نسبت به تحولات مصر را شرم‌آور توصیف کرده‌ و خواهان دخالت غرب برای سرنگونی حسنی مبارک هستند! در واقع جناب «ریس» به بهانة دفاع از حقوق‌بشر، خواهان براندازی دولت مصر و به قدرت رسیدن محافل بی‌مسئولیت خیابانی شده‌اند:

«[...] كشورهاي غربي كه مدعي دموكراسي و حقوق بشر هستند بايد اقدام [...] فوري براي بركناري حسني مبارك از قدرت انجام دهند[...] مبارك روي همة رژيم‌هاي ديكتاتور را سفيد كرده [...] رئيس جمهوري مصر با قتل عام مردم خود در واقع از همه خط قرمزها عبور كرده و حيات آن بايد هر چه سريع‌تر پايان يابد[...]»


چقدر این مستر «ریس» مدافع دمکراسی و حقوق بشر هستند! ایشان چرا تاکنون در مورد نقض حقوق بشر در مصر خفقان اختیار کرده بودند؟ به محض اینکه مصری‌ها خواهان «نان، صلح، آزادی» شدند، امثال «ریس» هم به میدان آمدند، تا مطالبات واقعی ملت مصر را به بیراهة خشونت بکشانند. مصری‌ها با شعار «نان، صلح، آزادی» در میدان «تحریر» قاهره تجمع کرده بودند، بدون اینکه بدانند طرح چنین مطالباتی تهدید مستقیم منافع استعمار است! به همین دلیل بود که در فردای این تظاهرات صلح آمیز، میدان «تحریر» به صحنة درگیری میان «طرفداران» و مخالفان فرضی حسنی مبارک تبدیل شد و چند نفر کشته شدند تا حضرت دیوید کامرون بتوانند برای حفظ «پرستیژ بریتانیا»، هارت‌وپورت‌های لازم را به عمل آورده، ضمن تأکید بر تظاهرات صلح آمیز، با یک تیر چندین و چند نشان بزنند.

نخست اینکه انگلستان را مخالف خشونت جلوه دهند. حال آنکه طرفداری از تداوم تظاهرات خیابانی، آنهم زمانی که دولت برای مذاکره با مخالفان جهت برگزاری انتخابات و گذار قانونی به دمکراسی رسماً اعلام آمادگی کرده، عکس این مطلب را به اثبات می‌رساند! از روز 25 ژانویه که تظاهرات مصر آغاز شد، عربده‌جوئی کاخ سفید و متحدان‌اش یک هدف مشخص را دنبال کرده: در هم شکستن اجماع پیرامون مطالبات انسانی و جایگزین کردن این مطالبات با شعارهای مرگ‌ و خشونت. به عبارت دیگر، حضرات خواهان «ایجاد اجماع» پیرامون «نفرت از فرد» هستند و جهت دستیابی به چنین اجماع مخربی بود که گروه‌های مسلح سازمان یافته با برخورداری از حمایت بیگانه مردم بی‌دفاع مصر را مورد تهاجم قرار دادند.

«نان، صلح، آزادی» خواست هر انسانی است؛ به زبان ساده‌تر، هیچ انسان متعادلی خواهان گرسنگی، جنگ و اسارت نمی‌شود. و همین خواستة ساده و انسانی در مصر، یعنی «نان، صلح، آزادی» آب در لانة مورچگان انداخته و پایه و اساس سیرک عموسام را به لرزه درآورده. به همین دلیل است که در لندن و واشنگتن «بر ضد حسنی مبارک» تظاهرات به راه انداخته‌اند تا شعار ابلهانة «مرگ بر مبارک» را بجای «نان، صلح، آزادی» بنشانند. ولی با توجه به آنچه در نشست بروکسل و نشست امنیتی مونیخ مطرح شد، و با توجه به تغییر موضع اوباما در مورد استعفای حسنی مبارک می‌باید حضورشان بگوئیم که دوران چنین شکرخوری‌هائی دیگر گذشته! تحولات مصر، هیچ ارتباطی با اوباش سالاری جمکران ندارد، این تحولات پیامد شکست اسرائیل در جنگ 33 روزه است!




پنجشنبه، بهمن ۱۴، ۱۳۸۹


کانون کوچه‌باغی!
...
با اعلام برگزاری انتخابات پیش از موعد در مصر، امروز تمام آرزوهای مرده‌شویان و اربابان دین‌فروش و مردم‌پرست‌شان که قصد «شاه‌سازی» داشتند نقش بر آب شد!

استعفای سفیر ایالات متحد در چین، ‌ اعلام آمادگی کرة جنوبی برای مذاکره با کرة شمالی، ‌ و از همه مهم‌تر کناره‌گیری ژنرال‌ها در «میانمار» و واگذاردن قدرت به پارلمان این کشور، پیامد عقب‌نشینی محافل سرکوبگر وابسته به محور «پکن ـ واشنگتن» می‌باید تلقی شود. همین محافل می‌کوشند با ایجاد آشوب، مطالبات دمکراتیک ملت مصر را به بیراهة اسلام‌گرائی و توحش «مردم‌پرستی» سوق دهند، تا از این طریق بتوانند یک حکومت خیابانی قانون‌شکن نظیر حکومت توحش جمکران در مصر مستقر نمایند. برای تحقق این امر مقدس است که سبزهای اروپا، ‌ هم‌صدا با امثال طارق رمضان از «تروریست‌ ـ مسلمان‌ها» در مصر حمایت جانانه به عمل می‌آورند، چرا که اینان همچون دارودستة نهضت عاظادی سدی شکست‌ناپذیر در برابر «گذار قانونی» به سوی تحولات ایجاد خواهند نمود. حکومت مطلوب «تروریست ـ مسلمان‌ها» همان حکومت توحشی است که امثال بنی‌صدر منفور می‌طلب‌اند: تبدیل روزمرة ملت‌ها به لشکرکشی‌خیابانی، یا جایگزین کردن استبداد فردی با دیکتاتوری تل موهومی به نام «مردم»:

«[...] امروز نداي پيامبر خدا و انقلاب اسلامي در اقصي‌نقاط دنيا طنين‌انداز شده [...] اسلام همه مرزها را درنورديده و اين خورشيد تابان از ايران به اقصي‌نقاط عالم تابيده [...] امروز در آمريكا مساجد وجود دارد [...] در مصر و تونس و همه جا عشق خدا و با نداي الله اكبر است كه بيدار شده‌اند [...]»


این بخشی است از هذیانات آخوند صدیقی که با کد: 08980ـ 8911 در سایت ایسنا، مورخ 13 بهمن‌ماه 1389 انتشار یافته. آخوند صدیقی همچون دیگر جیره خواران ارتش ناتو، در هم‌سوئی کامل با میرحسین موسوی و پاسدار شریعتمداری برای حفظ منافع ارباب می‌کوشد با تهی کردن مطالبات دمکراتیک ملت‌های منطقه از محتوی مادی و انسانی‌شان، این مطالبات را به شرع و فقه «اسلامی» سنجاق کند.

مژده به اهالی مرزپرگهر! به دستور اربابان در لندن و واشنگتن، حکومت جمکران از باغ وحش «حقوق‌بشر اسلامی»، به جنگل «حقوق بشر مردمی» نقل مکان کرده تا با گسترش دامنة توحش «مردمی» بتواند منافع مادی ارباب را افزایش دهد. این است دلیل انتشار مطلب مضحکی که تحت عنوان، « بگذارید مردم آزادانه سخن بگویند»، در سایت «اخبار روز»، مورخ 13 بهمن ماه 1389 انتشار یافته! بد نیست بدانیم این «درخواست» عجیب از سوی «کانون نویسندگان ایران» مطرح شده!

بله پیروان مکتب «داخ داخ تاراخ تاراخ»، ‌ با صدور این بیانیة فاضلانه یک‌بار دیگر ثابت کردند که در عرصة فقرفرهنگی و شاید هم در مسابقات جهانی «شارلاتانیسم» گوی سبقت از همه خواهند ربود؛ فقط مشخص نیست که بیانیة کذا شاهکار «نویسندگان ایران» می‌باید تلقی شود، یا محصولی است از تولیدات ساواک جمکران که از شدت افلاس در سکوت «پاکسازی» محفل کیهان را آغاز کرده! در هر حال آنچه برای ما اهمیت دارد، «هویت» صادرکنندگان بیانیة‌ کذا نیست، محتوی گوساله‌پسند آن است. اگر «کانون نویسندگان ایران» چنین مزخرفاتی صادر کرده با توجه به سوابق بسیار درخشان این کانون در امور مرده‌‌پرستی، آخوند نوازی و به ویژه «مردم پروری» جای هیچ تعجبی نیست!

حضرات «حقوق‌بشر» را با حقوق تل موهوم «مردم» در ترادف قرار داده‌اند، بدون در نظر گرفتن این اصل اساسی که تل موهوم و فاقد هویت نمی‌تواند از «آزادی بیان» برخوردار شود. دلیل هم روشن است! از منظر حقوقی، یعنی در چارچوب حقوق انسان‌محور، «بیان» انسانی است، نه الهی و مردمی و توده‌ای. در نتیجه «منبع بیان» هرگز نمی‌تواند گنگ و مبهم باقی بماند!

انسان در هر جامعه، از جایگاه واقعی اجتماعی برخوردار است، در نتیجه مطالبات‌اش نیز می‌باید در چارچوب واقعیات جایگاه‌اش قرار گیرد. به عبارت دیگر، در چارچوب مفاد اعلامیة جهانی حقوق‌بشر، هیچ فرد یا گروهی حق ندارد «حقوق انسانی» دیگران را پایمال کند. در نتیجه از یک‌سو اگر «مطالبات مردم» ناقض حقوق انسانی باشد، قابل دفاع نیست، و از سوی دیگر «هویت» حقوقی مردم کذا می‌باید مشخص باشد. به عنوان نمونه بپردازیم به تحولات کشور مصر و مطالبات «مردم» این کشور.

همچنانکه در وبلاگ‌ «عموسام نتونس» هم گفتیم، حاکمیت مصر با هدف فراهم آوردن زمینة «خود براندازی»، مأموران پلیس را با «کاسورها» جایگزین کرد، سپس برنامة تظاهرات «مردم» را سازمان داد ولی به دلیل پایان جنگ سرد نتوانست به اهداف از پیش تعیین شده، یعنی استقرار یک حکومت خیابانی نظیر حکومت مهدی بازرگان منفور دست یابد! به عبارت دیگر تظاهرات روز اول فوریه 2011 در مصر آنچنان که یانکی‌ها می‌‌خواستند نشد، در نتیجه دوباره جناب حسنی مبارک را در برابر دوربین قرار دادند تا شاید «معجزه» شود که نشد!

حسنی مبارک در سخنرانی کوتاه خود در ظاهر به تمام مطالبات سیاسی و منطقی تظاهرکنندگان پاسخ «منطقی» داد. رئیس جمهور مصر اعلام داشت، در انتخابات آینده شرکت نخواهد کرد و دولت‌اش برای «گذار قانونی» و آرام به سوی دمکراسی آمادة مذاکره با اوپوزیسیون است. به این ترتیب، اسلام‌گرایان که در کمال حماقت برای «مذاکره» با دولت خواهان رفتن حسنی مبارک شده بودند در انزوا قرار گرفتند! اینجا بود که باراک اوباما برای دامن زدن به آشوب‌ها دوباره وارد معرکه شده، ضمن زدن به نعل و به میخ فرمود، نمیشه! همین الان باید اصلاحات را با تفویض قدرت شروع کنید، تظاهرات صلح‌آمیز هم باید ادامه یابد! البته اوباما توضیح نداد به چه دلیل «تظاهرات» می‌باید ادامه یابد؟

مصری‌ها چه می‌خواهند؟ خارج از آن گلة وحوش که برای ابراز بندگی به درگاه خداوند خونخوارشان، میدان «تحریر» را با مسجد اشتباه گرفته‌اند، بقیه «نان و صلح و آزادی» می‌خواستند. روشن‌تر بگوئیم جز مزدوران آنگلوساکسون‌ها، مطالبات مردم مصر در چارچوب واقعیات قرار داشت؛ اینان خواهان «آزادی بیان» و رفع مشکلات اقتصادی‌شان بودند و این مطالبات، نمی‌تواند صرفاً با رفتن حسنی مبارک به دست آید! همچنانکه «رفتن شاه»، نه تنها مطالبات دمکراتیک ایرانیان را تأمین نکرد که دامنة سرکوب و تاراج ملت را گسترش داد.

به همین دلیل بود که بوق‌های ارتش ناتو، به ویژه رادیو بی‌بی‌سی از زبان خمینی دجال گفتند و باز ‌گفتند که، «شاه باید برود!» حال آنکه، شاه می‌بایست می‌ماند، همچنانکه وزرای شاه نیز می‌بایست می‌ماندند و مسئولیت اعمال خود را در برابر دادگاه‌های صالحه بر عهده می‌گرفتند. این مسئولیت‌پذیری و پاسخگوئی، همان بود که «انقلابیون»، به دستور اربابان‌شان نمی‌خواستند در ایران به وقوع بپیوندد. با رفتن شاه، مسئولان سرکوب ملت ایران نیز گریختند، و در راستای سیاست تبدیل زباله به رهبر، پس از اینکه آب‌ها از آسیاب افتاد، یک به یک در جایگاه رهبران «اوپوزیسیون» حکومت اسلامی نشستند! بهترین نمونة این سیاست استعماری همین حضرت داریوش همایون بود که توسط شیخ مسعود بهنود در جایگاه «رهبر» قرار گرفت! حال که به شیخ مسعود رسیدیم بهتر است نگاهی داشته باشیم به «نگاه» ایشان به رسانه‌های جمکران که در «بی‌بی‌سی»، مورخ 13 بهمن‌ماه 1389 انعکاس یافته.

یکی از قلم به ‌مزدهای جمکران که ارتباط دیپلماتیک را با روابط شخصی اشتباه گرفته، از اینکه روابط دیپلماتیک بین مصر و حکومت جمکران برقرار نشده، شکر ایزد به جای آورده! گویا ایجاد روابط دیپلماتیک با دیگر کشورها به معنای تأئید حاکمیت‌شان است! حداقل صاحب‌نظران فرهیختة حکومت توحش چنین می‌پندارند. در ذهن علیل اینان، از آنجا که حکومت جمکران خیلی خوب است و «حسنی مبارک» خیلی «بد»، ایران و مصر نمی‌بایست روابط دیپلماتیک داشته باشند. خلاصه جای نگرانی نیست، در جمکران الاغ به وفور تولید می‌شود ولی کمتر الاغی در خری‌ات به مرتبة آخوند «صدیقی» می‌رسد. مسلماً شیخ مسعود بهنود از وجود این نابغة بزرگ ‌اطلاع نداشته! اگر شیخ مسعود اظهارات ابلهانة صدیقی را «مطالعه» کنند، او را نیز به عنوان یکی از «رهبران آینده» برخواهند گزید.

صدیقی می‌گوید، «ما انقلاب صنعتی نکردیم»، انقلاب اسلامی کردیم که تحول آفرین است، و انسان ضد‌استبداد می‌سازد! چارچوب تحول کذا چیست؟ روایات مقدس که نقش قالب خشت‌زنی را ایفا می‌کند! مسلماً صدیقی مفلوک پنداشته «انقلاب صنعتی» به دلخواه بوده، و همه می‌توانند از این نوع انقلاب‌ها به راه اندازند. خلاصه جهانیان بدانند و آگاه باشند که انقلاب صنعتی برای امثال صدیقی یا برای پیامبر اسلام از آب خوردن هم ساده‌تر بود، ولی اینان نخواستند انقلاب صنعتی کنند. حداقل اطمینان داریم که «صدیقی» انقلاب اسلامی را به انقلاب صنعتی ترجیح می‌دهد، چرا که انقلاب صنعتی در گرو تفکر و پیشرفت علوم است، ولی برای تحقق «انقلاب اسلامی» فقط به مشتی خودفروخته و تعدادی لات و لوت و تیغ‌کش نیاز داریم که در سراسر جهان به وفور یافت می‌شود. باری، چنین گفت صدیقی، امام جمعة موقت شهر اشغال‌شدة تهران:

«[...] انقلاب ما انقلابي صنعتي نيست، انقلابي اسلامي، اصيل و تحول‌آفرين است كه بشر مي‌رود استبدادناپذير شود و عزت حسيني را در همه جاي عالم تمرين كند[...]»


اتفاقاً روز گذشته نیز در میدان «تحریر» قاهره، خیلی «عزت حسینی» را تمرین کردند تا سندیکاها و گروه‌های سیاسی غیرمذهبی نتوانند پیرامون مطالبات خود با دولت به گفتگو بنشینند. بله، علیرغم اعلام آمادگی دولت مصر برای گفتگو با مخالفان جهت فراهم آوردن زمینة برگزاری انتخابات دمکراتیک، جناب حسنی مبارک می‌خواستند با تمرین «عزت حسینی» این انتخابات را به سپتامبر آینده موکول کنند، حال طبق قانون اساسی مصر، دولت می‌تواند ظرف دو ماه انتخابات را برگزار کند. اما حسنی مبارک در سخنرانی خود تاکید کرد که از مصر نخواهد گریخت و تا برگزاری انتخابات آینده، یعنی تا سپتامبر 2011 در جایگاه خود باقی می‌ماند. به عبارت دیگر ایشان قصد داشتند جهت تأمین منافع غرب یک فرصت طلائی برای خشونت‌طلبان فراهم آورند و دور باطل و جادوئی «آشوب ـ سرکوب» را تداوم بخشند تا در راستای سیاست فاشیستی «تمرکز بر یک نقطه»، شاه‌سازی محقق شود و یک «سنگر حق» فراگیر برای تشکل استعماری اخوان‌المسلمین به وجود آید.

اینگونه بود که در واکنش به سخنرانی «دوپهلوی» حسنی مبارک چند صد نفر در میدان «تحریر» قاهره با نیروهای نظامی درگیر شدند، و سپس درگیری میان دو گروه کاذب «طرفداران» و «مخالفان» رئیس جمهور به راه افتاد. برنامه این بود که ایندو گروه، با تداوم درگیری‌ها ارادة ارباب را بر 80 میلیون مصری تحمیل کرده و شعار «نان، صلح، آزادی» را به شعار مقدس «مرگ بر مبارک» تبدیل کنند، که خوشبختانه در تحقق خواست ارباب ناکام ماندند!

ارباب نیز چه در لندن و چه در واشنگتن، اطاعت دولت از «خیابان» را می‌طلبد، و به همین منظور اوباش را به خیابان آورده تا «عزت حسینی» تمرین کنند. روز گذشته شبکة الجزیره با یک «متخصص دمکراسی» در هاروارد مصاحبه‌ای ترتیب داده بود تا به ما بگوید، خواست «مردم» باید اجرا شود! خواست «مردم» چیست؟ رفتن مبارک! حال این پرسش مطرح می‌شود که «مردم» مذکور ـ ‌همان چند صد نفری که روز گذشته در میدان «تحریر» قاهره با کوکتل مولوتف به نیروهای نظامی حمله‌ور شدند ـ خواهان دمکراسی هستند، یا می‌خواهند بجای حسنی‌مبارک یک «دولت خیابانی» بنشانند و با «حکومت مردمی»، همچون نمونة ایران، دامنة سرکوب و چپاول ملت را گسترش دهند؟ به استنباط ما آشوب‌طلبان را با هدف ایجاد حکومت خیابانی، و به ویژه حکومت «ضداسرائیل» به صحنه آورده‌اند، تا در کوتاه مدت بتوانند زمینة‌ جنگ و درگیری نظامی را برای تفنگ‌فروش‌های آمریکا فراهم آورند. بی‌دلیل نیست که رجب اردوغان مفلوک بجای نگریستن به شرایط هولناک اجتماعی و سیاسی ترکیه، پوزه‌اش را در توبرة عموسام در قاهره فرو برده و با فضولی به امور داخلی مصر خواهان استقرار حکومت «عدالت محور» می‌شود. تعجبی هم ندارد، لوطی و عنترهای عموسام هر محور گنگ و مبهمی را پرستش می‌کنند، چرا که ابهام در هر حال غیرمنطقی و انسان‌ستیز خواهد بود و رجب اردوغان هم مانند «صدیقی» و دیگر سگ‌های سیرک عموسام می‌باید شیفتة‌ ابهام و توهم باشد:

«[صدیقی] افزود] خداوند [...] مي‌فرمايد پيامبرم [...] يك تنه براي نجات بشريت در همة زمينه‌ها و زمان‌ها كمر بستي و اين انرژي [...] را در خود يافتي تا منشأ تحول جهان بشريت باشي [صدیقی افزود] با اين ويژگي‌ها [...] پيامبر (ص) توانست انسان‌ها را از چنگال فرعون درون‌شان، شهوات و خشم‌هاي‌شان نجات دهد و منادي حريت و آزادگي بشر در تمام دنيا باشد[...]»


بله محمد که یا در حرمسرا بود یا برای تاراج دیگران شمشیر می‌زد، منادی آزادی بشر شناخته می‌شود و اگر اوضاع به همین منوال پیش رود، پیامبر خونخوار مسلمانان به مهاتما گاندی تبدیل خواهد شد! اما آخوند صدیقی کاری با محمد «صاد» ندارد، اینهمه مزخرفات در مورد محمد «صاد» به هم بافته شده، تا صدیقی بتواند آن وحشی بیابانی و ایران‌ستیز را فاتح شرق و غرب معرفی کند و سگ‌های‌ هار محفل برژینسکی را «مستقل»‌ بخواند:‌

«[...] اين همان [...] ويژگي‌هائي است كه ما [...] در وجود امام راحل يافتيم [...] كشور ما در دست بيگانگان بود [...] بيگانگان فرهنگ اسلامي را مورد هجوم قرار داده بودند [...] اما وارث پيامبر [...] آواز نه شرقي و نه غربي را در دنيا طنين‌انداز كرد [...] و [...] شرق و غرب را به زانو درآورد[...]»


می‌گویند «کوچه ‌باغی‌های» محمد «صاد» حرف ندارد! افسوس که صدیقی نوارشان را در انقلاب گم کرد! اما وراجی‌های دیروز آخوند صدیقی بر محور «فرعون» متمرکز شده بود، چرا که مرده شویان می‌پنداشتند اربابان‌شان قادراند با تبدیل حسنی مبارک به یک شخصیت قدرقدرت و نافرمان که یک تنه در برابر جهان و به ویژه در برابر غرب ایستاده، در مصر هم یک 22 بهمن به راه اندازند، و با توسل به مشتی لات و چاقوکش در خیابان «دولت» تعیین کنند. تا همگان بدانند که «مردم» این شخصیت قدرقدرت را سرنگون کرده‌اند، و به «قدرت» این تل موهوم «ایمان» بیاورند! به همین دلیل عربدة نخست‌وزیر بریتانیا و متحدان‌اش بر علیه مبارک به آسمان برخاسته بود. همه برای جایگزین کردن شعار «نان، صلح، آزادی» یک‌صدا می‌گفتند، «زود، سریع، فوری»، در نتیجه کانون نویسندگان هم یک بیانیة زود و سریع و فوری صادر کرده، به زبان الکن آخوندی خواهان رفتن حسنی مبارک شد:

«[...] بیش از یک هفته است که مردم مصر، که از فقر و بیکاری و فساد و خفقان به جان آمده‌اند، علیه دیکتاتوری حاکم بر این کشور به پا خاسته و خواهان برکناری حُسنی مبارک شده‌اند [...] بر خلاف سقوط زودهنگام دولت تونس، حُسنی مبارک تاکنون [...] در مقابل خواست مردم مبنی بر برکناری او مقاومت کرده [...] کانون نویسندگان ایران [...] آزادی بیان را حق مسلّم مردم مصر می‌داند و جلوگیری دولت دیکتاتور مصر از فعالیت رسانه‌ها را محکوم می‌کند[...]»


به عبارت دیگر، حضرات هم می‌فرمایند، حسنی مبارک باید برود! بدانیم و آگاه باشیم که در قاموس اعضای کانون کذا، «آزادی بیان» حق قانونی افراد نیست؛ حق مسلم «مردم» است، و فعالیت رسانه‌ها در همین چارچوب بی در و پیکر، خارج از هر گونه موضوعیت «حقوقی» قرار می‌گیرد! بیانیة مشعشع کانون نویسندگان ایران واقعاً باعث افتخار هر ایرانی شوت‌وپرتی است که متوجه نشود، نویسنده جماعت با این انشای دبستانی و آخوندی و خررنگ‌کن اعلامیه نمی‌نویسد؛ مگر اینکه با یک مشت دلار «نویسنده‌اش» کرده باشند! حضور اعضای بسیار «محترم» کانون و هم محفلی‌های‌شان بگوئیم، رفتن حسنی مبارک برای ملت مصر آزادی بیان به ارمغان نخواهد آورد! حسنی مبارک باید بماند و زمینة گذار به یک حکومت دمکراتیک را از طریق قانونی فراهم آورد، یا این وظیفه را به معاون‌اش واگذار کند.

به عبارت دیگر فروپاشی و تخریب و فرار نمی‌تواند «هدف» باشد، و هرگز به دمکراسی نمی‌انجامد؛ نمونة حکومت جمکران شاهدی است براین مدعا! براندازی و کودتای مردمی یا آنچه که بعضی‌ها «انقلاب» می‌خوانند، راهی است به بیراهة خشونت و سرکوب. از اینرو تکرار می‌کنیم، هدف ملت ایران نمی‌تواند فروپاشی حکومت اسلامی باشد؛ ایرانیان می‌باید مشخص کنند بجای این حکومت چه نوع حاکمیتی می‌خواهند و چگونه می‌توان زمینة استقرار آن را فراهم آورد! ما با هر نوع حکومت مردم‌محور و خدا‌محور، در هر صورت مخالف‌ایم؛ خواست ما استقرار دمکراسی در ایران است. دمکراسی، در مقام حاکمیت قوانین انسان‌محور و در چارچوب مفاد اعلامیة جهانی حقوق‌بشر.





دوشنبه، بهمن ۱۱، ۱۳۸۹


عموسام نتونس!
...
خوشبختانه امسال خیلی‌ها در «داووس» نبودند؛ از جمله باراک اوباما و دیگر دوستان «روپرت مردخای»! دلیل هم اینکه امسال دیمیتری مدودف ریاست اجلاس داووس را بر عهده داشت و مسائلی که در داووس مطرح شد، با چادرسیاه و ریش و «اسلام مبارز» و جنگ افروزی آنقدرها همخوانی نشان نمی‌داد! از اینرو نه تنها تونس که مصر هم «نتونس!» در عوض هلند خیلی خیلی خوب تونس! این کشور یعنی «هلند» هم به چپاول نفت ایران ادامه می‌دهد، هم روابط سیاسی خود را با مرده‌شویان قطع کرده تا بتواند در جایگاه مدافع حقوق‌بشر جلوس کند. به هیزاکسلنسی، «سایمون گاس» توصیه می‌کنیم برای اعدام یک ایرانی با تابعیت بریتانیا، قلادة شیخ لاریجانی را باز کنند تا انگلستان هم بتواند ضمن چپاول نفت، با مرده‌شویان قطع رابطه کرده و نزد شوت‌وپرت‌ها مدافع حقوق‌بشر تلقی شود.

هدف آنگلوساکسون‌ها از ایجاد آشوب در مصر بازتولید الگوی جمکران جهت تأمین منافع اسرائیل و ممانعت از استقرار صلح در منطقه است. برای تحقق این امر مقدس لازم است یکی از نوکران فکل‌کراواتی سازمان سیا همچون دوران خوش «بهار عاظادی»، دولت موقت تشکیل دهد و بلافاصله نیز با اسرائیل قطع رابطه کند. به این ترتیب «نبرد با اسرائیل» به عنوان «خواست مردم» و سیاست «دولت مردمی» به ملت مصر حقنه خواهد شد. در نتیجه، از یکسو صلح با اسرائیل منتفی می‌شود و نان بنیامین نتانیاهو در روغن می‌افتد، و از سوی دیگر هر کس با دولت آیندة‌ مصر مخالفت کند، یک برچسب «طرفدار اسرائیل» بر پیشانی‌اش می‌چسبانند و همان برنامة جمکران را در مصر به مورد اجرا در می‌آورند. حداقل محفل نوبل چنین خواب و خیال‌هائی دارد!

به همین دلیل است که البرادعی را به قاهره ارسال کرده‌اند تا همزمان نقش خمینی دجال و شیخ مهدی بازرگان را ایفا کند. البرادعی می‌گوید، خواهان مذاکره با ارتش و رفتن حسنی مبارک است!‍ و به همین دلیل است که «هاآرتز»، شعبة‌ صرافی نیویورک‌تایمز، برای تحریک افکار عمومی، از زبان نتانیاهو به ستایش از حسنی‌مبارک مشغول شده! اسرائیل هم آرزو دارد یک حکومت توحش اسلامی در مرزهای‌اش تشکیل شود تا بازار تفنگ‌فروش‌های دو سوی آتلانتیک از رونق نیفتد. خلاصه بگوئیم، مک‌کارتیست‌ها در مصر دقیقاً در همان مسیری گام برمی‌دارند که 32 سال پیش در ایران پیمودند و در کمال حماقت چنین می‌انگارند که تکرار یک سیاست در زمان و مکان متفاوت همواره نتیجة یکسان به بار خواهد آورد. بی‌دلیل نیست که اینان را الاغ‌های طویلة مک‌کارتی می‌خوانیم.

سه روز پس از انفجار بمب در فرودگاه مسکو، یک بمب بی‌خطر هم در داووس منفجر شد! این خبری بود که در تاریخ 27 ژانویه 2011 در رسانه‌های معتبر غرب انعکاس یافت! حال با توجه به آنچه در تونس و مصر می‌گذرد، ‌می‌توان به ارتباط انفجار در فرودگاه مسکو با اجلاس داووس، و به «پیام» انفجار کذا پی برد: استقرار حکومت اسلامی در مصر، جهت لغو یکجانبة قرارداد صلح با اسرائیل، یعنی تحمیل انزوای کاذب بر اسرائیل با هدف جنگ‌افروزی در کل منطقه. به عبارت دیگر حضرات به خیال خود می‌خواهند با یک تیر دو نشان بزنند؛ هم «اسرائیل مبارز» را البته در ظاهر، یک تنه در برابر مجموعه حکومت‌های اسلامی قرار دهند تا بنیامین نتانیاهو از رنج مذاکرات صلح آزاد گردد، و ‌هم با استقرار حکومت‌های اسلامی در تونس، مصر و دیگر کشورهای مسلمان‌نشین، «نبرد با اسرائیل» را به عنوان سیاست رسمی حکومت توحش معرفی کرده و مخالفان حکومت کذا را «طرفدار اسرائیل» جلوه دهند؛ به این ترتیب سرکوب مخالفان توجیه خواهد شد و «چپاول» ملت‌ها بخوبی و خوشی ادامه می‌یابد!

«بی.‌ اف. سکینر»، روانپزشک معروف آمریکائی از نوابغی است که با هدف نفی روانکاوی فروید، یعنی آزادی انسان، در کمال بلاهت سگ را با انسان در ترادف قرار داده. ایشان ‌را بنیانگذار روانشناسی «رفتارگرا» می‌خوانند اما از نظر ما حضرت «سکینر» همچون بسیاری از فرهیختگان انسان‌ستیز معاصر،‌ در راستای تأمین منافع طویلة مک‌کارتی به «شبه‌نظریه» پردازی اشتغال دارند. ایشان یعنی «سکینر»‌، ادعا کرده‌اند، «به همان طریقی که می‌توان بر رفتار حيوان تأثير گذارد، رفتار انسان، و حتی گویش او را نیز می‌توان تغيير داد!» نیازی به توضیح نیست که بگوئیم این ادعای مضحک و بی‌اساس که «آزادی» انسان را نفی می‌کند، بر تجربة‌ معروف «پائولوف» روسی پای می‌فشارد که «شرطی شدن» رفتار «سگ» را به اثبات رسانده. اما با در نظر گرفتن رفتار و گفتار رهبران غرب و به ویژه با توجه به آبی که از لب و لوچة بعضی‌ها در اسرائیل و جمکران به راه افتاده می‌باید بپذیریم که شبه‌نظریة مضحک «سکینر»، در مورد مقامات غرب و مزدوران‌شان در کشورهای مسلمان‌نشین کاملاً صدق می‌کند. دلیل هم اینکه، همگی از سگ‌های‌ وفادار سرمایه‌داری غرب به شمار می‌روند، و‌ از اینرو «عادت»، «شرطی شدن»، «بازتاب» و ... و خلاصه تمامی پیش‌فرض‌های روانشناسی رفتارگرا در موردشان صدق می‌کند.

بله اینگونه بود که شامگاه جمعه، 28 ژانویه 2011، آب فراوان همزمان از لب و لوچة نتان‌یاهو، شیخ احمد خاتمی، میرحسین موسوی و پاسدار شریعتمداری سرازیر شد و بی‌بی‌سی و رادیوفردا در آن به شنا پرداختند. حسنی مبارک ناپدید شده بود! نخست‌وزیر اسرائیل در سکوت با دمش گردو می‌شکست؛ حال آنکه میرحسین و شرکاء به سراغ بی‌بی‌گوزک‌های ادیان ابراهیمی رفته و از «فرعون» به شدت انتقاد می‌کردند و تظاهرات مصری‌ها را به حساب اسلام و امام و کودتای ‌‌سبز می‌ریختند. دلیل هم اینکه «رویترز» به نقل از هیلاری کلینتن تعلیق کمک‌های آمریکا به مصر را در بوق گذاشته بود و ... و همه از جمله حسنی مبارک اطمینان داشتند که کار تمام است!

«کار تمام است!» به این معنا که خودبراندازی با موفقیت پیش می‌رود. اوضاع بر وفق مراد عموسام پیش می‌رفت که ناگهان ... ناگهان هیلاری کلینتن حرفش را پس گرفت! روز گذشته، وزیر امورخارجة آمریکا هول‌هولکی اعلام داشت، کمک‌های نظامی به مصر قطع نخواهد شد! سپس دستگاه حکومت مصر که در برخی شهرها، مراکز پلیس را به اشغال لباس‌شخصی‌ها در آورده و قصد داشت با اراذل و اوباش کمیته‌های «انقلاب اسلامی» سازماندهی کند، عقب نشسته، پلیس را با یونیفورم به خیابان‌ها بازگرداند و اوباش کذا را از سطح شهر جمع‌آوری کرد. اینجا بود که دم بنیامین‌نتانیاهو در گردو شکستن با اشکال روبرو شد، و جناب نخست وزیر اسرائیل مجبور شدند با لب و لوچة آویزان در برابر دوربین‌ها اعلام دارند، هر چه در مصر پیش‌ آید، صلح با این کشور به زیر سئوال نخواهد رفت! به عبارت دیگر، آرزو داریم دولت آیندة مصر خودش بساط صلح را برچیند، ‌ تا صلح‌طلبی‌ اسرائیل به اثبات برسد، و منافع‌مان از طریق جنگ تأمین شود، و خلاصه کاسه کوزه‌ها را بر سر مصری‌ها بشکنیم.

یک وقت فکر نکنید آشوب‌های مصر ارتباطی به مذاکرات صلح و بازگشت اسرائیل به درون مرزهای قانونی‌اش دارد،‌ به هیچ عنوان! یکوقت فکر نکنید نظارت بر «کانال سوئز» و نفت سودان مطرح است، ابداً! جریان از اینقرار است که «مردم» اسلام را می‌خواهند، همانطور که در سال 1357 نیز همین «مردم»‌ در ایران برای اسلام «انقلاب» کردند. خلاصه این «مردم» برای «اسلام» از این کشور به آن کشور در حرکت‌اند؛ یکجا برای اسلام «انقلاب» می‌کنند، جای دیگر برای اسلام در میان غیرنظامیان بمب می‌گذارند، گاهی اوقات نیز برای اسلام بمب رسانه‌ای منفجر می‌کنند و دست به افشاگری می‌زنند، تا اسرائیل ناچار نشود به مذاکرات صلح تن در دهد. این است گام دوم محفل «کارتر ـ برژینسکی» برای تداوم سیاست انسداد.

محفل کذا قصد دارد با استقرار حکومت‌های توحش اسلامی نظیر حکومت جمکران در منطقه، اسرائیل را در انزوای کاذب قرار داده و مانع از مذاکرات صلح شود. دلیل هم اینکه محفل برژینسکی در کشورهای مسلمان‌نشین از تحریک افکار عمومی بر علیه اسرائیل عاجز مانده، و می‌خواهد همچون نمونة حکومت جمکران، «نفرت از اسرائیل» را به «سیاست» حکومت‌های پوشالی نوینی تبدیل کند که ظاهراً برخاسته از «انقلاب‌» معرفی می‌شوند، هر چند دست‌نشاندة محافل غرب‌اند. به این ترتیب حکومت‌های کذا می‌توانند جهت سرکوب مخالفان‌شان برچسب «طرفدار اسرائیل» را بر پیشانی ‌آنان الصاق کرده، همچون نمونة جمکران همه‌شان را قلع و قمع کنند. مرده شویان جمکران نیز، چه سبز و چه سیاه، در تنور همین معرکة استعماری می‌دمند.

بله از قرار معلوم، ملت‌های مصر و تونس و ... و خلاصه همة ‌ملت‌های جهان می‌خواهند به دوران نورانی آن وحشی بیابانی، یعنی امام روشن ضمیر میرحسین بازگردند! اگر نیم نگاهی به بیانیة مضحک میرحسین موسوی که در «بی‌بی‌سی» و «رادیوفردا» انتشار یافته بیاندازیم خواهیم دید که آنگلوساکسون‌ها هوس کرده‌اند میرحسین موسوی را نیز همچون امام دجال‌اش در جایگاه «رهبر انقلابیون جهان» بنشانند، و خلاصه «روز از نو روزی از نو!»

در پی اظهارات ابلهانة شیخ احمد خاتمی در دانشگاه سابق تهران در باب مطالبات اسلامی «مردم» تونس و «فرار دیکتاتور» و غیره، مرده‌شویان سبز نیز به دستور ارباب به این صرافت افتادند که با مصادرة تحولات کشورهای مسلمان‌نشین، کل منطقه را پشت قبالة‌ الیزابت دوم بیاندازند. اینگونه بود که ساواک یک بیانیه هم به نام میرحسین موسوی صادر کرد که جناب «مهندس» در «ماراتون مزدوری» از شیخ‌احمد عقب نماند. مهندس «جلادحسین» در بیانیة کذا تحولات کشورهای مسلمان‌نشین را تداوم «جنبش سبز» معرفی می‌کند. البته با توجه به آنچه روز جمعة گذشته در مصر پیش آمد، باید بگوئیم اربابان میرحسین در طویلة مک‌کارتی کاملاً حق داشتند.

روز جمعه 28 ژانویه 2011، «کاسورها» را در مصر به میدان آوردند، تا همان نمایش مهوع 13 آبان‌ماه 1357 را در ابعادی گسترده‌تر، اینبار در قاهره به اجرا در آورند. اینگونه بود که «مردم» کذا به ساختمان مرکزی حزب حاکم حمله برده، و پس از غارت مبلمان و میز و صندلی، مقر حزب را به آتش کشیدند! از آنجا که مقر حزب حاکم با موزة قاهره فاصله‌ای ندارد، همین «مردم» با برخورداری از تأئیدات الهی، سقف موزه را سوراخ کردند، و با این‌عمل علاقة خود را به تاریخ و فرهنگ مصر باستان به اثبات رساندند. اینان ضمن «بازدید» از موزة‌ قاهره، اموال عمومی را با خوشی و خرمی غارت فرمودند، سپس هر چه خودرو سر راه‌شان بود سوزاندند، پس آنگاه میکروفون را دادند به دست «رئیس»،‌ تا محفل کودتا بتواند سخنرانی مستقیم حسنی مبارک را از تلویزیون پخش کند.

خلاصه ظواهر امر به توطئة 13 آبان‌ماه سال 1357 در ایران شباهت فراوان داشت، با این تفاوت که متن سخنرانی حسنی مبارک، چندان شباهتی به سخنرانی شاه ایران نداشت! رئیس جمهور مصر بدون اینکه نامی از ایران ببرد، خطاب به ملت مصر گفت: «مشکلات با گفتگو حل می‌شود، نه با خشونت؛ ببینید! [واقعیت در برابر شماست]، آنها نه به آزادی دست یافتند، نه به رفاه[...]» البته حضرت «مبارک» هم مایل بودند، دست اوباش را برای تاراج و سرکوب ملت باز بگذارند، وظیفة اصلی ایشان چنین حکم می‌کرد، ولی شرایط به ایشان امکان نداد و خلاصه مبارک هم «نتونس»! جالب اینکه بوق‌های ارتش ناتو شمارش معکوس برای براندازی را آغاز کرده بودند!

بله شامگاه جمعة‌ گذشته بوق‌های ارتش ناتو ذکر «مردم» گرفته، و عملیات خرابکارانة مزدوران‌شان را به حساب نارضایتی «مردم» می‌نوشتند. خلاصه بازار فروش تل موهوم «مردم» به شوت‌وپرت‌ها گرم و داغ بود و البرادعی هم در میان همین «مردم» در خیابان چند رکعت نماز به کمرش زد که جهانیان بدانند و آگاه باشند که، «امت مسلمان» مصر می‌خواهد نماز بخواند، و «فرعون» مانع می‌شود و ... و خلاصه این است دلیل نارضایتی «مردم!»

همچنانکه گفتیم به محض تجمع «مردم» در خیابان‌های مصر و تونس سگ‌های پائولوف آب از لب‌ولوچه‌شان سرازیر شد، ولی عمو سام در «تونس، نتونس!» در نتیجه، روز 29 ژانویه برای خروج از شرایط «نتونس» رهبر اسلام‌گرایان این‌کشور را از لندن به تونس فرستادند. به گزارش فیگارو، مورخ 30 ژانویه 2011، «راشد غنوشی» پس از 20 سال اقامت در لندن به تونس بازگشت. بله ایشان را از طویلة الیزابت دوم به تونس فرستادند تا شاید «انقلاب اسلامی» در این کشور به ثمر برسد و این طاعون به همة‌ کشورهای مسلمان‌نشین اطراف مدیترانه سرایت کند که از درآمد «توریسم» هم محروم شوند! یادآور شویم خودسوزی در تونس دلائل اقتصادی داشت،‌ و روز گذشته در قاهره، شعار اصلی تظاهرکنندگان، «نان، صلح، آزادی»‌ بود. اما سگ‌های پائولوف با واقعیت کاری ندارند؛ اینان در جمکران با انتشار مزخرفات ساواک در سال 1357 می‌کوشند شرایط امروز مصر را با اوضاع 32 سال پیش در ایران یک‌سان بنمایانند.

آنروزها که ازهاری، ژنرال بی‌دندان ارتش شاهنشاهی، دولت نظامی تشکیل داده بود، ساواک مفلوک هووچو انداخت که «شاه» برای سرکوب مخالفان از اسرائیل نیرو وارد کرده و این‌ها که به «مردم» شلیک می‌کنند، اسرائیلی‌ هستند! حنازرچوبه، مورخ 10 بهمن‌ماه 1389، در مطلبی تحت عنوان «کماندوهای اسرائیلی وارد قاهره شدند» به بازتولید همین مزخرفات در مورد مصر پرداخته و می‌نویسد:

«تازه‌ترين گزارش‌ها از وضعيت [...] قاهره [...] حاكيست، شماري از كماندوهاي اسراييلي براي بلوا و ايجاد زمينه ترور و كشتار مردمي وارد اين منطقه شده‌اند [...]»

بله «منابع آگاه» به حنازرچوبه گزارش دادند که عقب‌نشینی حسنی مبارک از خود براندازی، که با انتصاب ژنرال «عمر سليمان» به مقام معاونت رئيس جمهوري آغاز شد، چراغ سبز به اسرائیل بوده. نوکران آمریکا اگر واژگون‌نمائی نکنند، چه کنند؟! روز گذشته یک «شاهد عینی»، از قماش همان‌ها که در توبرة بی‌بی‌سی و رادیوفردا فراوان‌اند، در آنکارا «حقیقت» را به خبرنگار حنازرچوبه گفته! حقیقت چیست؟ همان شایعات سراپا دروغی که طی آشوب‌سبزها هم، با هدف تطهیر نیروهای «نظامی ـ امنیتی» و انحراف افکار عمومی منتشر می‌شد:

«[...] يك شاهد عيني [...] گفت [...] اين شايعه بين تظاهركنندگان مصري قوت گرفته كه عوامل اسرائيلي در بين مردم نفوذ كرده‌اند تا اعتراض [مردم] را به سمت خشونت و درگيري‌هاي فرقه‌اي هدايت كنند[...]»


در ادامة این مهملات حنازرچوبه با توسل به عبارت جادوئی «گفته می‌شود» ادعا می‌کند حسنی مبارک به آمریکا و اسرائیل هشدار داده که سقوط دولت مصر به زیان اسرائیل است! حال آنکه برخلاف ادعای حنازرچوبه، در واقع اسرائیل منافع خود را در سقوط حاکمیت مصر می‌جوید:

«گفته مي‌شود مبارك [...] طي 24 ساعت گذشته [به سران اسرائیل و آمريكا] هشدار داده كه سقوط وي زمينه متلاشي شدن اسراييل را فراهم خواهد كرد[...] مقام‌هاي رژيم صهيونيستي [...] سقوط احتمالي او را بمنزله انزواي [...] خود در خاورميانه [برآورد] مي‌كنند[...]»

البته انزوای کذا، در صورت سقوط حکومت مصر منافع اسرائیل را تأمین می‌کند، چرا که این انزوا همچنانکه در وبلاگ «تونس و ‌نتونس» هم گفتیم، کاذب خواهد بود! در هر حال، «گزارش موثق» حنازرچوبه با کد: 30213267 انتشار یافته. یادآور شویم طی آشوب‌های میرحسین موسوی و زهراخانوم، الاغ‌های طویلة مک‌کارتی شایع کرده بودند که برای سرکوب جنبش سبزشان از لبنان و فلسطین نیرو وارد کرده‌اند! می‌بینیم که در جمکران، سگ‌های پائولوف دو بخش کاذب از یک مجموعة واحداند؛ بخشی از این مجموعه «دشمن اسرائیل» است، و بخش دیگر هم دشمن فلسطین! ولی فراموش نکنیم که هر دو از افتخار مزدوری برای غرب برخوردارند! منتهی اینروزها اوضاع درهم و برهم شده و بعضی محافل در لندن با بعضی محافل در واشنگتن اختلاف نظر پیدا کرده‌اند، اختلافات‌شان را هم با بمب و آشوب در کشورهای ثالث «حل» می‌کنند! سفر «اد میلیبند» به افغانستان جهت حمایت از حضور نظامی بریتانیا در این کشور و انتشار گزارش «بی‌بی‌سی»، مورخ 28 ژانویه سالجاری تحت عنوان، «کارمند کنسولگری آمریکا در لاهور به اتهام قتل به دادگاه رفت» شاهدی است بر این مدعا!

اگر انتقاد تند «تیموتی گیتنر» از اظهارات دیوید کامرون در اجلاس داووس، عدم حضور اوباما در اجلاس مذکور، و گزارش «بی‌بی‌سی» در باب مخالفت اتحادیة اروپا با سفر صالحی به کشورهای عضو این اتحادیه را به این مجموعه بیافزائیم، تا حدودی به ابعاد «اختلاف» پی خواهیم برد، و متوجه می‌شویم چرا شبکة «الجزیره» تلاش داشت میرحسین موسوی را به «محمود عباس» سنجاق کند!

شبکة الجزیره که در واقع سایة عرب‌زبان «بی‌بی‌سی» است مدعی شده بود که محمود عباس چند میلیون دلار به موسوی کمک کرده! بله، جنتلمن‌های نزولخور «سیتی» برای حقنه کردن محفل سبز و میرحسین به ملت ایران تا پای جان ایستاده‌اند. میرحسین و زهراخانوم، دوران نورانی آن «وحشی بیابانی» را به یاد حضرات می‌آورند، در نتیجه همچون سگ پائولوف دهان‌شان آب می‌افتد. برای تأمین منافع هم‌اینان است که «مهرنیوز»‌، مورخ 11 بهمن‌ماه سالجاری ضمن یک مصاحبة کشکی با آخوند اژه‌ای به بازنشخوار پروپاگاند الجزیره پرداخته. و شاید به همین دلیل باشد که «بی‌بی‌سی» از زبان شیخ مسعود بهنود، «داریوش همایون» را به عنوان «رهبر» آیندة «ما» برگزیده! بله بعضی‌ها جز «زباله‌پرستی» مرامی نمی‌شناسند؛ این است دلیل تمجید و ستایش از امثال میرحسین موسوی، محمد خاتمی و ... و خصوصاً داریوش همایون که پس از مرگ در جایگاه «رهبر آینده» نشسته. بیچاره ملتی که امثال مصدق و خمینی و همایون رهبران‌اش باشند.

«در مجل انسی از حضرت علی پرسیدم: یا سیدی سرنوشت ممالک محروسه چیست و کارش به کجا انجامد؟ حضرت [...] فرمود به درستی که من الان خبر می‌دهم به شما از چیزهائی که بعد از آن شدنی است [...] بعد آنحضرت دستار خود را باز کرد و های‌های گریستن آغاز نهاد، بطوریکه بسبب گریة او همه حضار بگریه درآمدند. وقتی که از گریستن فارغ گردید فرمود: بتحقیق چنین است و جز این نیست [...] بدانید و آگاه باشید که تاریخ ممالک محروسه از پیشدادیان شروع می‌شود و به پس‌دادیان خاتمه می‌پذیرد [...]»
«توپ مرواری»، ص. 105