شنبه، مرداد ۱۴، ۱۳۹۱

جکی در بحران!






هیچ ترادفی بین «حقوق انسانی» و «تعلقات» وجود ندارد.   چرا که «تعلقات» با «آزادی بیان»، به عنوان پایه و اساس «حقوق انسانی» در تضاد قرار می‌گیرد.   به همین دلیل نیز حقوق و آزادی‌های انسان،   در چارچوب اعلامیة جهانی حقوق‌ بشر،  خارج از «تعلقات» دینی و بومی و قومی  تعریف شده.   در نتیجه،   این حقوق به هیچ صورت شامل «حجاب» و دیگر ارزش‌های دینی و بومی نخواهد شد!   روشن‌تر بگوئیم،   «حجاب»،  همچون دیگر «ارزش‌های» پدرسالارانه،  هرگز نمی‌تواند در مقام یک «حق‌انسانی» مطرح شود.  چرا که در اینصورت صیغه،  سنگسار،  قصاص و دیگر احکام توحش نیز با «حقوق انسانی» ترادف خواهد یافت.   حال آنکه حقوق و آزادی‌های انسان،   در چارچوب اعلامیة‌ جهانی حقوق بشر «جانبدارانه»،  «دلبخواه»، ‌ «خانوادگی» و «پدرسالارانه» مطرح نشده،  به همین  سادگی!   و به همین سادگی می‌توان دریافت که پافشاری هیلاری کلینتن برای «آزادی ادیان»،‌   و همچنین اشک تمساح شیخک‌های عرب برای «مردم سوریه» چه حکمتی دارد!



در مسابقات جودو المپیک لندن،  اتحادیة عرب و سازمان ملل شکست خوردند؛   به همین دلیل کوفی عنان استعفا داد!   داوری این مسابقات را دیوید کامرون و ولادیمیر پوتین بر عهده داشتند و ... و خلاصه هر آنچه باراک اوباما در مصر و اسرائیل و نهایت امر در جمکران رشته بود پنبه شد.   به دلائلی که بر ما پنهان مانده،   در پی مسافرت «میت رامنی» به اسرائیل،  ارکان  سیاست «شتر سواری دولادولا» از قاهره تا تهران به لرزه درآمد.  و به همین دلیل رسانه‌ها ما را در جریان ارسال نامة «محمد مرسی» به شیمون پرز قرار دادند،   هر چند اسلام‌فروشان مصر خبر فوق را تکذیب می‌کنند.   ولی این تزلزل به مصر محدود نماند،  افشای «دستور محرمانة اوباما» در باب حمایت از تروریسم در سوریه به صراحت سیاست شترسواری دولادولا را در کاخ‌سفید رسوا کرد.  و این چنین بود که حکومت جمکران و همچنین مخالف‌نمایان خارج‌نشین این حکومت رسواتر شدند.  شاه‌الله به کنار،   یک گروه از مخالف‌نمایان،   ملایان جمکران را به تداوم «یکجانبه‌گرائی» و نقض مقررات بین‌المللی تشویق می‌کند،  حال آنکه گروه دیگر  عقب‌نشینی غیرقابل اجتناب اینان را به حساب «برخورد عقلانی‌شان» می‌نویسد.  با این وجود کیست که نداند در واقع عقب‌نشینی اربابان حکومت جمکران در لندن و واشنگتن به سرکشیدن «جام زهر» در تهران منجر شده،  و با توجه به اوضاع به نظر می‌رسد جام‌های زهر دیگری نیز در راه باشد.  



باری،  مخالف‌نمایانی که سر در آخور حزب دمکرات آمریکا دارند،  ضمن اشاره به «اشتباهات» گذشتة‌ حکومت جمکران،   از «کوتاه آمدن» ملایان در برابر غرب ابراز نگرانی کرده‌اند!  حال آنکه پامنبری‌های صادراتی محفل کودتا به ینگه دنیا، ‌ عقب‌نشینی غیرقابل اجتناب حکومت را نشان «عقل» می‌دانند!   خلاصه علیرغم «اختلاف نظر» در مورد واکنش حکومت ملایان،  هر دو گروه،   در کمال وقاحت حکومت دست‌نشاندة استعمار را در ایران «مستقل» معرفی می‌کند.  پس لوطی و عنترهای سیرک عموسام را در بلاد غرب رها می‌کنیم و می‌پردازیم به افلاس حکومت ملایان.  



این حکومت ناچار شده از طریق وزارت امور خارجه‌اش با پناهگاه‌های امن و استعماری «روس‌ستیزی» خود وداع کند.  اظهارات «سجادی»،  سفیر حکومت اسلامی در روسیه پوست خربزة مرغوبی بود که زیر پای جنگ‌پرستان جمکران گذاشته شد.   این اظهارات در «ایسنا» انعکاس یافت و رادیوفردا،  مورخ2 اوت 2012 نیز مطلب «ایسنا» را منتشر کرد.  به گفتة ‌سجادی،   روسیه صرفاً جهت ممانعت از حمله به نیروگاه بوشهر از تحویل موشک‌های «اس ـ 300» به ایران خودداری کرده:



«[...] به گفتة سفیر ایران در مسکو،  عدم حمله غرب به نيروگاه بوشهر از شرایط روسيه برای لغو قرارداد سامانه پدافند هوایی اس ـ 300 و عدم تحویل آن به ایران بوده [...]»



از اینجا حداقل یک نتیجة ‌منطقی می‌توان گرفت،   و آن اینکه پافشاری «سپاه پاسداران» برای دریافت موشک‌های مذکور از تمایل این تشکل استعماری به تخریب نیروگاه بوشهر و جنگ افروزی در مرزهای ایران پرده برمی‌دارد.  و با نیم نگاهی به اظهارات سخنگوی وزارت امور خارجة جمکران پیرامون «شکایت از روسیه» به دلیل عدم تحویل موشک‌های مذکور  ـ  این اظهارات در سایت فارسی نووستی،  مورخ 3 مردادماه 1391 انتشار یافته ـ  می‌توان حدس زد که وزارت امور خارجة‌ ملایان از «ناکامی» برنامة جنگ افروزی غرب در ایران سخت آشفته شده.



بالاخره هر چه باشد فراموش نکنیم که حکومت قلعة حیوانات دوام و بقای خود را مدیون حمایت‌های پنهان غرب است.   خلاصه،   حاکمیت ایران غلام خانه‌زاد و واژگون‌نمای لندن و واشنگتن بوده و هست.   مواضع مزورانة این حکومت در مورد سوریه شاهدی است بر این مدعا.   ملایان با شعار حمایت از دولت سوریه به همکاری با محور عربستان،  قطر،  ترکیه مشغول‌اند.   هر چند کشته شدن وزیر استخبارات عربستان در این میانه محور توحش را به شدت تضعیف کرده،  تلاش‌ اینان هنوز هم ادامه دارد.  با این وجود،  بحران سیاسی برخاسته از این فروپاشی باعث شد وزارت امورخارجة جمکران به ناچار یک گام دیگر به عقب پریده،    ضمن «انکار» بحران اقتصادی،  «سازمان تبلیغات اسلامی» را تلویحاً هم‌سو با رسانه‌های غرب معرفی ‌کند!



در تاریخ سوم اوت 2012،  آخوند جنتی مجری مراسم وقوقیة جمعه کلی گردوخاک به پا کرد.  «جکی» در باب شرایط جنگی ـ  جنگ اقتصادی ـ  وراجی‌های‌ فراوان فرمود،   و در کمال حماقت بحران اقتصادی را با حوادث طبیعی،  بیماری و جنگ در ترادف قرار داد.  آخوند جنتی در ادامه تأکید کرد که،  «همة‌ کارها دست خداست،  مردم باید همچون دوران جنگ بسیج شوند،   این بحران مقطعی است،  مثل روز روشن است که با شهادت‌طلبی‌های گذشته پیروز می‌شویم!»   اظهارات ابلهانة‌ «جکی» با کد: 80259104 در سایت «ایرنا»،  مورخ 13مردادماه 1391 انتشار یافت:



«[...] مشكل ویژه و جدی است [...] همانطور كه در زمان جنگ،  همه [...] ‌بسیج شدند [...] امروز هم همه باید بسیج شوند [...] این بحران مقطعی است [...] در هر دوره‌ای شرایطی فوق‌العاده پیش می‌آید [...] در مقطعی،  زلزله و در مقطع دیگری [...] وبا و گرسنگی و جنگ پدید می‌آید[...] باید این موج را بشكنیم [...] و این شدنی است [...] برای من همانند خورشید روشن است [...]‌ با همت‌ها،  اخلاص‌ها،  جهادها،  ایثارگری‌ها و شهادت‌طلبی‌های گذشته 100 درصد می توانیم بر این بحران غلبه كنیم[...]‌»



باید بگوئیم،  در پس این جفنگ‌بافی‌ها آنچه برای جنتی «روشن» است «پیروزی» نیست،  پس‌روی ارباب است،  آنهم در برابر نفوذ چین،  هند و روسیه!  به همین دلیل،  یک روز پس از پیروزی «صددرصد» جنتی بر بحران اقتصادی،   «مهمان‌پرست»،   سخنگوی وزارت امور خارجة مرده‌شویان که معلوم نیست به چه دلیل به پکن سفر کرده،  «بحران اقتصادی» را از پایه و اساس منکر شده،   آن را ساخته و پرداختة رسانه‌های غرب دانست و سایت رادیو فردا،  مورخ 4 اوت 2012 نیز این اظهارات را منعکس کرد!   



جالب اینجاست که در این خرتوخر «سیاسی ـ اقتصادی» که در حوزة «یورو ـ دلار» به راه افتاده هیچکس به ورود قریب‌الوقوع روسیه به سازمان تجارت جهانی اشاره نمی‌کند!   کمتر از یک‌ ماه دیگر،   روسیه پای به سازمان تجارت جهانی می‌گذارد و،‌   هم در اروپا و هم در ایران،   این است «دلیل» واقعی جنجال رسانه‌ای پیرامون «بحران اقتصادی!»   پس برای آشنائی بیشتر با سازمان کذا و مأموریت اساسی آن در سرازیر کردن ثروت‌های جهانی به بارگاه ایالات متحد یک مینی پرانتز باز می‌کنیم.  



مهم‌ترین وظیفة این «سازمان» که در سال 1995 میلادی بر ویرانه‌های «کنفرانس اروگوئه» و «سازمان گات» شکل گرفت فراهم آوردن زمینة مناسب برای بهینه کردن روند تجارت جهانی در چارچوب منافع واشنگتن است.   البته در اساسنامة این «سازمان» که در واقع چماقی است زرین برای تاراج جهانی،  به نقش تعیین‌کنندة «منافع» واشنگتن در شکل‌گیری قوانین و مقرراتی که پشت درهای بستة سازمان «تدوین» می‌شود اشاره‌ای نشده.   ولی کیست که نداند،   زمانیکه ایالات متحد گلة‌ جیره خواران‌اش از جمله کانادا،  استرالیا،   ژاپن،  آلمان و شرکاء  را دور هم جمع کرده و برای تجارت جهانی «تصمیم» می‌گیرد،  برای این نیست که به قول معروف «حق به حق‌دار» برسد.   در این میانه «حق‌دار» فقط واشنگتن است که پادوهای خود را به صف می‌کند و در حد نیاز از هریک «باج» می‌گیرد؛   نام این باج‌گیری را هم می‌گذارد «سهمیه‌بندی تجارت هر کشور!»   و شاهد بودیم که پذیرش چین در این سازمان نیز فقط به این دلیل صورت گرفت که اینکشور برای شرکت‌های تجاری و صنعتی یانکی‌ها نیروی کار «ارزانقیمت» تأمین نماید،   عملی که دولت مائوئیست با کمال میل انجام داد،  و هنوز هم ابائی از انجام‌اش ندارد.

 

ولی این شرایط شیرین و دلچسب در حال تغییر است.  بله،  زمانیکه یک قدرت نظامی مانند روسیه که موشک‌های هسته‌ای‌اش کاخ‌سفید را نشانه گرفته و علاوه بر قدرت اعمال تحریم‌های نفتی و گازی در منطقة نفوذ «یورو ـ دلار»،   از ذخیرة ارزی سرشار نیز برخوردار است پای به این سازمان می‌گذارد،  صورت مسئله تغییر می‌کند.  روسیه تبدیل می‌شود به «طرف اصلی» مذاکرات با «سازمان تجارت جهانی».   حدس و تخیل بیهوده است؛  بروز تغییرات اساسی در جریان نقدینگی اجتناب‌ناپذیر خواهد بود.  و مسلماً در چنین شرایطی بیشترین صدمة اقتصادی،‌  پس از استقلال آمریکا،  متوجه این کشور خواهد شد.  و این است دلیل فشارهای ارزی بر طرف‌های اروپائی و همین‌ است ریشة‌ هیاهو و مغلطة یانکی‌ها پیرامون «بحران اقتصادی.»  حال باز می‌گردیم به حکومت مرده‌شویان خودمان.    



یادآور شویم مسائل سیاسی به خودی خود اهمیتی ندارد،   داده‌های اقتصادی نیز می‌باید از طرف «سازمان‌ها» در دست باشد.  چنین شرایطی فراهم نیست، ‌ و هیچ آمار دقیق و قابل اتکائی وجود ندارد.  ما هم دلیلی نمی‌بینیم «سیاست» را بدون چارچوب اقتصادی‌اش بررسی کنیم.   از نظر ما بررسی پروپاگاندی که در راستای گسترش توحش و حماقت و با هدف ایجاد ترادف میان «حقوق انسانی» و «احکام توحش» دینی به راه افتاده به مراتب از اهمیت بیشتری برخوردار می‌شود.  چرا که «داده‌ها»،  ‌ یعنی مطالب،  مقالات و بررسی‌های جانبدارانه در این پروپاگاند «مشخص» است.   بخشی از این پروپاگاند همچنانکه در وبلاگ «بهشت و اگو» گفتیم،  مفاهیم انسان‌محور،  به ویژه «فرضیة فروید» و «تاریخ» را هدف گرفته.



حال که به «تاریخ» رسیدیم بخشی از یک «مطلب علمی» و بسیار «مستدل» را که تحت عنوان لات‌پسند «ناموس تاریخ» در سایروس نیوز،  انتشار یافت و سپس ناپدید شد نقل می‌کنیم؛  برای تفریح «بد» نیست:



«[...] سادات ایرانی، ‌ شیوخ عرب و رفقای اسرائیلی باید در خاورمیانه تنبیه بشوند؛  ورنه کرۀ زمین نابود خواهد شد.  کشور اسلامیست‌های ساسانی،  سرزمین موسا و مکۀ مقدس باید بها بپردازند؛  ورنه دمکراسی،  نزد مِلل،  ورشکسته و آزادی از کرۀ زمین محو خواهد شد.  هیچ جهان‌بینی دیگری هم قابل اجرا و داوری تاریخ نیست.   باید با همین جهانبینی‌مدار ِ نوین ِ تاریخ را فتح کرد [...] پرسش تحلیلی اما این خواهد بود که اگر قرار باشد سیّدها و شیوخ و رفقا تنبیه بشوند با مردم نزدیک شان،   اما،  چه باید کرد؟  پاسخ روشن و منطقی نخواهیم داشت مگر با رجوع به تجربه‌های گذشته:   مردمان ِ مرید ِ عقده تنبیه می‌شوند؛  مردمان ِ دلشکستۀ عقده و زهد بها می‌پردازند،   و از مردمان با شهامت و عیاری که به پوشش‌های زهدی و مدارهای عقده‌ای خودشان رحم ِجاذبه‌ای نمی‌کنند و شورش می‌کنند حمایت و سپاسگزاری می‌شود. [...] زبان فارسی جاودان خواهد ماند و مهاجرت خواهد کرد حتی اگر قرار باشد کشور ایران منحل بشود.   زبان فارسی نیازی به رمانتیسم مصدقی و زهد شاه الاهی، کینۀ خلق الاهی و شریعت حزب‌الاهی ندارد.  زبان فارسی آمریکا را دارد[...]»



بله،  به این می‌گویند مقالة «علمی!»  به نظر می‌رسد باز هم یکی از  روان‌پریش‌های دل‌سوخته به احساس «رهبری» دچار شده،   و با صدور «حکم مجازات» برای «جمع»،   ارادت‌اش را به «آخوند» و «هیتلر» و دیگران ابراز داشته.   می‌بینیم که این «رهبر فرهیخته» با آخوند جنتی و شرکاء چندان تفاوتی ندارد.  گویا این مجموعه فتوی در تاریخ «سه شنبه،  هفده ژوئیۀ دو هزار و دوازده میلادی»،   از «الدورادو هیلز» صادر شده باشد.   پس از انتشار در سایروس‌نیوز و همزمان با اشارة مختصری که ما در وبلاگ «بهشت و اگو» به این مطلب کردیم،   «حذف» شد!   بله بعضی‌ها چنین می‌پندارند که با «حذف» و «انکار» می‌توان «واقعیت» را هم «پاک»کرد.   



این نیز یکی دیگر از نقاط مشترک اپوزیسیون دست‌ساز و مخالف‌نما با حکومت ملایان است؛  هر دو به همین توهم مبتلای‌اند.   باری،   وجه مشترک نویسندة‌ مطلب حذف شده با حاج روح‌الله و دیگر فعلة فاشیسم این است که «پاسخ منطقی» را در «بازگشت به گذشته» می‌جوید،   و به همین دلیل نیز گویا از «آینده» با خبر است!   ترهات «حذف شده» را بررسی نمی‌کنیم،   ولی طرح یک پرسش منطقی این آسمان‌خراش توحش را ویران خواهد کرد و آن اینکه،  انسان در زمان و مکان مشخص سخن می‌گوید،   در نتیجه «چگونه کسی می‌تواند به صورت منطقی از جاودانگی زبان فارسی،  و به طور کلی از هر گونه جاودانگی سخن به میان آورد؟» 



طرح همین یک پرسش ساده برای دریافت ابعاد توحش آخوندجماعت کفایت می‌کند،  برای مخالف‌نمایان حکومت ملایان نیز کافی است.   حال بپردازیم به دومین مطلب حذف شده،  یعنی گزارش «ف.  قاف» در سایت «روز آن‌لاین!»   همچنانکه در همان وبلاگ «بهشت و اگو» گفته بودیم،   فاشیست‌ها با هدف جایگزین کردن «حق انتخاب پوشش»،   به عنوان یکی از شیوه‌های بیان انسان،   شعار انحرافی «حجاب اختیاری،   حق زن ایرانی» را در «فیس بوک» مطرح کرده‌اند،   و لوتی و عنترهای صادراتی جمکران هم پیرامون این «عملیات» معرکه گرفته و جای «دوست و دشمن» نشان می‌دهند.



اینان می‌خواهند «حجاب ایدئولوژیک» را بجای «حجاب سنتی» زنان بنشانند و این نماد تحجر را به عنوان نماد «مبارزه با استعمار» به ارزش بگذارند،  تا از این مفر آن را به «حقوق انسانی» بچسبانند.   حال آنکه پوشاندن سر و روی همانقدر انسان‌ستیز است که «برهنه شدن» در اماکن عمومی!   زنی که به پیروی از احکام دین،  و یا برای «جلب رضایت» دیگران سر و صورت‌اش را می‌پوشاند،  و یا برهنه می‌شود،  در هر دو حال یک «پیام مشخص» مبنی بر اطاعت از فرامین و خواست‌های «پدر نمادین» به دیگران می‌فرستد.  از منظر روانکاوی آخوند و یا «قواد» هیچ تفاوتی با هم ندارند،  چرا که هر دو در تضاد با آزادی انسانی قرار گرفته،‌  و می‌توانند نماد قدرت «پدرسالارانه» باشند.  ولی باید بگوئیم در این میانه انسانی‌ات «قواد» از آخوند بیشتر است،  چرا که «قواد» فقط پیکر زن را به ابزار تبدیل می‌کند،   حال آنکه آخوند سیاست‌زده،   علاوه بر نابودی پایه و اساس انسانی‌ات در جامعه،   پیکر،  ذهن و باور زن را نیز تحت سلطة خود می‌خواهد،  ‌ چرا؟ چون آخوند سیاست زده جیره‌خوار استعمار است.



برخلاف حجاب سنتی که هیچ ارتباطی با اعتقادات قلبی و باور زن ندارد،  حجاب ایدئولوژیک نشان روشن پیروی بی‌قید و شرط زن از آخوند سیاست‌زده است!   به عبارت دیگر،  حجاب ایدئولوژیک «زن‌ستیزی» را به اوج خود رسانده و در عمل آنرا به اثبات می‌رساند.  پس تعجبی ندارد که این قماش «حجاب» به «افتخار» و «شرافت» و «ناموس» و دیگر ارزش‌های لات‌پسند مرتبط شود.   به عنوان نمونه به «وجدان شهرخانی»،   قهرمان جودو عربستان نگاهی بیاندازیم!   



این‌فرد با کسب اجازه از شیخ عربستان و تحت قیمومت بزرگتر خانواده سوار بر امواج تبلیغات رسانه‌ای برای شرکت در مسابقات جودو به لندن آمده و به او اجازه دادند با «حجاب» در مسابقه شرکت کند!



البته فکر بد نکنیم،  هیچ اعمال نفوذی در کار نبوده!  اصولاً در مسابقات المپیک،  همچنانکه در بازی‌های المپیک یونان هم شاهد بودیم نه پارتی بازی در کار است،   نه گاوبندی و ... و نه جانبداری داوران از یانکی‌ها!   المپیک لندن هم دست کمی از المپیک یونان ندارد؛   با این تفاوت که داوران خیلی «بی‌طرف» نه تنها به یانکی‌ها «لطف» می‌کنند که زمین خوردن عمدی دوچرخه‌ سوار بریتانیائی را هم نادیده می‌گیرند؛  اینهمه به «احترام» میزبان!   خلاصه المپیک 2012  افتضاح عجیبی است.   در این المپیک «مقدس» فرستادة شیخک عربستان با یک «کلاه حمام» روی «تاتامی» آمد و پس از 82 ثانیه «حذف» شد،   ولی به گفتة رادیو فردا،  ‌مورخ 3 اوت 2012،  ایشان «احساس افتخار» می‌فرمایند:



«[...]‌ وجدان شهرخانی [...] اولین زن ورزشکار عربستانی در المپیک [...‌] به میدان رفت [...] شهرخانی، که با پوشش سیاه‌رنگی مانند کلاه شنا مسابقه می‌داد،  پس از شکست گفت به رغم باخت در این رقابت‌ها همچنان احساس افتخار می‌کند.»



خوشبختانه این قماش «ورزشکار» برای افتخارکردن نیازی به دلیل منطقی یعنی «پیروزی» ندارد؛  یادمان نرفته که شیرین عبادی هم به «شیعه بودن‌اش» سخت مفتخر بود.   شهرخانی 16 سال دارد،  عبادی هم بیش از پنجاه سال از عمرش می‌گذرد.   عبادی که از معرفی بی‌نیاز است،   پس بپردازیم به شهرخانی.  ایشان را همچون «صغیر» و «مهجور» تحت قیمومت دیگران به لندن آورده‌اند تا با «رعایت حجاب» در مسابقه شرکت کند.  و شهرخانی پس از تن دادن به همة احکام «اسلام انسان‌ساز» در عرض چند ثانیه «حذف» می‌شود و بسیار هم افتخار می‌کند!   بله،   حضور خفت‌بار در المپیک لندن و شکست در مسابقه خیلی «افتخار» دارد!  بهتر بود شیخ عربستان با حرمسرای‌شان تشریف می‌آوردند روی تاتامی که افتخار «جهان اسلام» و خصوصاً تاراج نفت‌ «جمبول» کامل شود.  گویا افتخار به ایشان فرصت نداد!  پادشاه عربستان از «خبر» کشته شدن «وزیراستخبارات‌شان» چنان مفتخر شده‌اندکه زبان‌شان بند آمده.  چرا که به گزارش «ولترنت. اورگ»،   مورخ 30 ژوئیه 2012، دولت عربستان نه این خبر را تأئید می‌کند و نه تکذیب!   خلاصه بگوئیم وزیر استخبارات عربستان نه کشته شده،  نه زنده است!  اینهم به قول آخوند جنتی حتماً خواست خداست.      



                 












...











Share

سه‌شنبه، مرداد ۱۰، ۱۳۹۱

بهشت و اگو!






به دلیل ورشکستگی دکان «پست مدرنیسم»، ‌ سازمان سیا و شرکاء از چند جبهة‌ متفاوت «انسان‌محوری» و مفاهیم انسان‌محور را مورد تهاجم قرار داده‌اند.   هدف اصلی جبهة توحش  جایگزین کردن روابط دوسویه و دمکراتیک با «روابط خانوادگی» است.   دلیل هم اینکه  روابط خانوادگی را تعلقات،‌  توقعات،  تعصبات، ‌ احساسات و خلاصه «ابهامات» تنظیم می‌کند نه ضوابط!   و با نیم نگاهی به اعلامیة جهانی حقوق‌بشر می‌توان دریافت که روابط مذکور با مفاد این اعلامیه هم‌سوئی ندارد؛   به همین سادگی!   افراد خانواده نمی‌توانند با یکدیگر ارتباط منطقی برقرار کنند،  از اینرو روابط خانوادگی در هر حال با حقوق و آزادی‌های فردی،   به ویژه با حقوق زنان در تضاد قرار می‌گیرد.   و شرایط اسفبار ایرانیان تحت سلطة «حکومت طبیعی» جمکران شاهدی است براین مدعا.   در خانواده «روابط طبیعی» حاکم است نه روابط «دمکراتیک».  و به ارزش گذاردن «خانواده» و تک تک اعضای خانواده در سایت‌های فارسی‌زبان حوزة «یورو ـ دلار» از همین «حکمت» فاشیسم‌پرور پیروی می‌کند!  



فروش خانواده و تعلقات خانوادگی به سه پرسوناژ نیاز دارد:   پدر،  مادر و فرزندان.   یکی از اینان می‌باید زندانی شود یا جان بسپارد تا برای به صحنه آوردن تعزیة‌ حسینی و یافتن «یزید زمان» و گرفتن انگشت اتهام به سوی وی زمینة مناسب فراهم آید.   اینچنین است که روح زهرا یا  زینب،   طفلان مسلم،  حسین‌شهید،   ابوالفضل،  حُر و ...  و شرکاء در جسم بهاره هدایت،   نرگس محمدی،  تاج زاده،  تقی رحمانی و دیگران حلول می‌کند و رادیوفردا و بی‌بی‌سی نیز رهبری گروه «هم‌سرایان» حسینی را بر عهده گرفته،   مراسم روضه و زوزه به راه می‌اندازند.   جالب اینجاست که آنقدر این مراسم را برای ما ملت اجرا کردند که خودشان هم خوش‌شان آمده.



دردسرتان ندهم «جشن»‌ افتتاح بازی‌های المپیک لندن اشک‌مان را حسابی درآورد!  کودکان معلول،   بیمارستان،  پرستار،  جنگ و پل مک‌کارتنی یک طرف،   خاندان جلیل سلطنت انگلستان هم یک طرف!   نمی‌دانم «میت رامنی» در سفر اخیر به لندن چه‌ها گفته بود که تل موهوم «مردم» نمایش اجرا می‌کردند،‌ و خاندان کذا سوگوار به نظر می‌رسید!   شاید هم از خبر مرگ «غیررسمی» رئیس «استخبارات» عربستان اینچنین ماتم گرفته بودند!



فارس نیوز،  مورخ 30 ژوئیه به نقل از «ولترنت»،   مورخ 29 ژوئیه 2012 می‌نویسد،   «به گفتة منابع غیررسمی،‌   رئیس استخبارات عربستان در تاریخ 24 ژوئیه بر اثر انفجار بمب کشته شده و گویا سوریه در این انفجار دست داشته.»   با توجه به اظهارات «منابع غیررسمی» می‌توانیم به دلیل مصاحبة اختصاصی «ایرنا» با نمایندة عربستان در سازمان ملل نیز پی ببریم!  همچنانکه در وبلاگ «فتوی ادبی» گفتیم،   محکومیت انفجار مرکز امنیتی سوریه توسط سپاه پاسداران و نمایندة‌ عربستان در سازمان ملل،   آنهم پس از سپری شدن یک هفته،   نمایه‌ای است از روند «غلط‌کردم» جمکران و عربستان.   



در واقع،   حکومت جمکران با شعار «واژگونة» حمایت از دولت قانونی سوریه،   از سیاست آمریکا که به قدرت رساندن اوباش اسلام‌گرا در این کشور است حمایت به عمل می‌آورد.   پیشتر هم گفتیم،  از دورة میرپنج تاکنون برای تأمین منافع آنگلوساکسون‌ها،  حاکمیت ایران  وظیفه داشته و دارد که در سراسر جهان با لائیسیته،  دمکراسی و انسان‌محوری مبارزه کند.   «هیتلردوستی» کلنل رضاخان،   اعزام ارتش شاهنشاهی به «ظفار» و خرابکاری «گاردجاویدان» اعلیحضرت در «اصلاحات ارضی» کشور افغانستان شواهدی است بر این مدعا.  و هر چند پهلوی دوم،   تحت عنوان پوچ و پرطمطراق «اتحاد با ایالات متحد» در این مسیر مقدس گام برمی‌داشت،  می‌باید اذعان کنیم که ایالات متحد تاکنون با دست‌نشاندگان‌اش «اتحاد» برقرار نکرده.



«اتحادی» در کار نبود،  مسئله پیروی از خط‌مشی فرمایشی بود!   و پس از به اصطلاح «پیروزی» انقلاب روح‌الله خمینی بر «شاه»،   حکومت اسلامی دقیقاً در مسیر همان شاهی پای  گذارد که ادعا می‌کرد او را با سیاست‌های‌اش از کشور بیرون رانده!   و نوکرمآبی حکومت جمکران به ویژه در افغانستان و نیکاراگوئه در این میانه بسیار چشمگیر بود.   «ایران‌گیت» را فراموش نکنیم؛   دولت «انقلابی»‌ میرحسین موسوی با «حراج نفت» ایران،   هم به جنگ استعماری با عراق دامن می‌زد و هم به کاخ‌سفید امکان می‌داد تا با دور زدن قوانین و مقررات آمریکا،   «کنتراس» را برای فرسایش انقلاب نیکاراگوئه سازمان دهد.     



حکومت اسلامی در سوریه نیز دقیقاً از همین روند پیروی می‌کند.   و بی‌دلیل نیست که «اوپوزیسیون سوریه» با «کنتراس» در ترادف قرار گرفته.   «ولترنت»،  ‌مورخ 23 ژوئیه سالجاری این ترادف را به کار برد،   و اینک کار بجائی رسیده که برخی از کاربران رسانة راستگرای فیگارو هم «شورشیان سوریه» را «کنتراس» می‌خوانند!   البته هیچکس به نقش زیرجلکی حکومت «انقلابی» جمکران در این درگیری‌ها اشاره نمی‌کند،   پس بهتر است ما هم زیاد اصرار نکنیم.



همینکه روز گذشته رادیوفردا علی خامنه‌ای را به میدان آورد تا بگوید،  وابستگی به نفت خام «بد» است،  بخوبی نشان می‌دهد که غرب برای تاراج نفت ایران با مشکل روبرو شده.   و حضرات به این نتیجه رسیده‌اند که بهتر است بجای اشاره به این واقعیت تلخ،   آن را به «ابزار» کسب وجهه برای آخوند تبدیل کنند!   باشد که از این مفر خامنه‌ای،  «رهبر جنبش سبز» را یک‌بار دیگر به ملت ایران بفروشند.   این زرنگی‌‌ها را حتماً یانکی‌ها در «کلاس درس علی» آموخته‌اند.   پس همه با هم سری به کلاس «امام علی»‌ بزنیم!   «امیرالمومنین» را که فراموش نکرده‌ایم؛   قرار بود ایشان،  به ادعای آخوند کدیور،   با «خلخال آن زن یهودی» برای‌مان دمکراسی «دینی و مردمی» و غیره بر پا کنند!   شانس آوردیم حنای‌شان نگرفت،  فاشیسم خوبی برای‌مان در دست تهیه داشتند که به قول بعضی‌ها یک‌وجب روغن روی‌اش ایستاده بود!



باری داماد پیامبر گرامی در کیهان جمکران،   مورخ 29 ژوئیه 2012،  کلاس‌های تابستانی دایر فرموده‌اند و کیهان هم نامه‌های‌ایشان را که شاید مانند «نامة منتشر نشدة  شاملو» از سطل زبالة بی‌بی‌سی استخراج شده باشد،  در دسترس مشتاقان قرار داده.   وجه مشترک علی علیه‌السلام با احمد شاملو این است که هر دو از «غیب» آگاهی داشته‌اند!   شاملو می‌دانست که «خوانندگان شعر،  از خوانندگان رمان متعادل‌تر هستند»،  ‌ امام اول شیعیان هم از خودخواهی و چپاول نزدیکان و خواص «مالک اشتر» اطمینان داشتند،  چرا؟   چون نزدیکان و خواص «همة زمامداران» چنین هستند و اگر مالک اشتر به نزدیکان‌اش اطمینان کند،   زیان می‌بیند:



«[...] همانا زمامداران را خواص و نزديكاني است كه خودخواه و چپاولگرند [...]‌ به هيچ كدام از اطرافيان و خويشاوندانت زمين را واگذار مكن [...]که در آن صورت سودش براي آنان،  و عيب و ننگش در دنيا و آخرت براي تو خواهد ماند[...]»



کیهان،  ‌مورخ 29 ژوئیه 2012،  در انتهای «درس امام علی» توضیح داده که آنحضرت  به این ترتیب «اگوسانتریسم» را نفی کرده بودند،   و برای انجام وظیفه فقط لازم است به خداوند توجه کنیم.   به این ترتیب کیهان رسم و رسوم متحجر «رابطه سالاری» و «خویشاوند نوازی» را که از خانواده سرچشمه می‌گیرد با «خودمحوری» که به نظریة فروید ارجاع می‌دهد در ترادف قرار داده!    ولی تا آنجا که ما می‌دانیم،   فروید به هیچ عنوان از اصحاب پیامبر نبوده.   شاید هم کیهان «اگو» را با «فاضلاب» اشتباه گرفته،  و «اگو سانتریسم» را «فاضلاب محوری» رویت کرده.   حال آنکه فاضلاب‌محوری همین روابط «خانوادگی» است: ‌



«[...] نفي تفكر اگوسانتریسم [...] براي انجام وظيفه فقط بايد به خداوند متعال توجه كرد.»



بله به این ترتیب در حکومت عدل علوی هم مانند «خانواده»،   نه «مسئولیت» وجود دارد،   نه «پاسخگوئی!»  روی‌تان به خداوند است و گوربابای ملت!   به عبارت دیگر،  خرتوخر حاکم بر ایران،   همان حکومت عدل علی است.   تا ظهور مهدی این خرتوخر تحت نظارت یانکی‌ها اعمال می‌شود،   وقتی آنحضرت از چاه جمکران بیرون آمدند،‌   با آمریکا تجدید روابط می‌کنند و دست در دست علی خامنه‌ای همه با هم به «بهشت» می‌روند،   و ضمن تعیین مبداء تاریخ،  معادله حل خواهند کرد.   به همین دلیل نیز کیهان مبداء تاریخ و علوم دقیقه را به «بهشت» ‌برده:



«اولین معادله را جناب آدم و حوا در همان روضة رضوان بستند[...]»



حال باید ببینیم «اولین معادله‌» چند مجهولی بوده؟!   براساس تحقیقات علمی حضرت آدم که در کتابخانة «بهشت» نگهداری می‌شود،   معادلة کذا «اصم» از کار درآمده.  و «اصم» به معنای گنگ و مبهم به معادله‌ای اطلاق می‌شود که اصلاً «جواب» ندارد.   کیهان جمکران،   مورخ 8 مردادماه 1391 می‌نویسد،   «ریاضیات و محاسبات به اندازة عمر آدم قدمت دارد و حضرت آدم در تاریخ 1،1،1 محاسبه فرموده‌اند!»   به عبارت دیگر،   سازمان سیا بی‌بی‌گوزک‌های اقوام سامی در باب «خلقت الهی» را به عنوان «مبداء تاریخ» به فروش گذاشته.   جالب اینکه در بررسی روند رشد فاشیسم این شیوة عمل،   مانند «معادلات آدم و حوا» نام،  مشخصات و مختصات دارد،   به این عمل می‌گویند، ‌  «پوچ‌سازی» تاریخ از طریق شبیه‌سازی.   



«شبیه‌سازی» شیوة شناخته شدة فاشیست‌هاست،   و تعجبی ندارد که این روند در کیهان جمکران رایج باشد.  اصولاً طویلة‌ مک‌کارتی از «تاریخ» در مفهوم معاصر آن دل پردردی دارد،   و به همین دلیل می‌کوشد «تاریخ» را از مفهوم واقعی‌اش تهی کند.



روند پوچ‌سازی «تاریخ» در قلعة حیوانات «تزریق» روایات و بی‌بی‌گوزک‌ها و توهمات به «رخدادها» است.  در همین مسیر و در خارج مرزها،   فعلة فاشیسم برای تأمین منافع ارباب،   واژة «تاریخ» را با «لات» در ترادف قرار می‌دهند،  تا برای‌اش «ناموس» و «شرف» و «افتخار» تعیین ‌کنند.   مشتاقان این قماش «لجن‌پراکنی‌ها» به «سایروس نیوز» مراجعه فرمایند تا به معجزات چرخش زبان پی ببرند.   



حال که به چرخش زبان رسیدیم نگاهی به اسرائیل بیاندازیم.  مقامات اسرائیل با یک «چرخش» زبان توانسته بودند در آستین پارة‌ سپاه پاسداران فوت کرده و بگویند،   «هیچکس نمی‌تواند از هسته‌ای شدن ایران جلوگیری کند!»   ولی «میت رامنی» در سفر اخیر به دولت اسرائیل تفهیم کرد که‌ لات‌بازی‌هائی که تحت عنوان «بحران هسته‌ای» به راه افتاده دیگر قابل دوام نیست!   خلاصه اگر افلاس لندن و واشنگتن در سوریه شتاب گیرد،   لوتی و عنترهای صادراتی حکومت جمکران «حق » سنگسار،   قصاص،  صیغه و کتک خوردن را بجای «حقوق زن ایرانی» خواهند نشاند و ... و «اخلاق کانت» و «فضیلت زرین» ارسطوئی نیز پای به «مارکسیسم» می‌گذارد.          



یک سلسله واژگون‌نمائی و سکوت سازمان یافته،   از یک‌سو حکومت اسلامی را در جایگاه «مخالف آمریکا» قرار می‌دهد،   و از سوی دیگر «مخالف‌نمایان» این حکومت را بجای «مارکسیست‌ها» و یا در مقام «طرفداران دمکراسی» می‌نشاند.   همین روند «شبیه‌سازی» است که هم‌سوئی رسانه‌های غرب را با بوق‌های حکومت جمکران به اثبات می‌رساند.   روند کذا چنین است که حکومت ملایان «خودی‌ها» را در جایگاه «زندانی سیاسی» و «مخالف نظام» قرار می‌دهد،   تا رسانه‌های غرب بتوانند برای اینان «سنگر حق» بر پا کرده،   «مبارزات» نامرئی‌شان را هر روز بیش از پیش در بوق بگذارند.   نمونه‌ها فراوان است ولی مورد مهرانگیز کار،  مسعود بهنود،   اکبر گنجی،  حاج فرج دباغ،   ‌شیرین عبادی، ‌ جهانبگلو و...  و اخیراً  نرگس محمدی شاید از جمله مهم‌ترین‌شان‌ باشد.   



پیش از ادامة مطلب بد نیست یک‌بار دیگر به مسئولان محترم رادیو فردا بگوئیم نرگس محمدی «زندانی سیاسی» نیست؛   زندانی «تزئینی» حکومت اسلامی است،   و همچون شیرین عبادی از طرفداران پروپاقرص «اسلام خوب»،  «آخوند مترقی» و «دین رحمانی» به شمار می‌رود.



 به عبارت دیگر،   نرگس محمدی بر اساس اظهارات‌اش مخالف استقرار دمکراسی در ایران است.   خلاصه حضور شبکة «خبرسازی» غرب بگوئیم اگر این زینب زمان در برابر دوربین‌ها تیرباران هم بشود،‌  نمی‌توانید برای «خواست‌های‌ سیاسی‌اش» سنگر حق به راه اندازید؛‌   نمی‌توانید بار دیگر لوطی و عنترهای جیره‌خوار سازمان سیا را بر ملت ایران حاکم کنید.    پس از تجربة هولناک حکومت اسلامی امکان ندارد ایرانی را با اسلام‌گرا هم‌صدا کنید.   گذشت آنروزهای خوب که می‌توانستید در ایران با جنجال و هیاهو و شایعه‌پراکنی نوچه‌ها و پامنبری‌های‌تان را به عنوان «آلترناتیو» به ما ملت قالب کنید؛   به قول معروف،   «صد بار اگر هم شد،  اینبار نخواهد شد!»



دوران واژگون‌نمائی در عرصة سیاست جهانی دیگر به سر رسیده.   و هر چند واژگون‌نمایان حرفه‌ای،   و در رأس‌شان حکومت اسلامی هنوز می‌کوشند با پیروی از فرامین ارباب،   از طریق «واژگون نمائی» نقش «اسب ترویا» را در منطقه برای لندن و واشنگتن ایفا کنند،  «در» دیگر بر این پاشنه نخواهد چرخید.   ولی جالب اینجاست که «مخالف نمایان» این حکومت نیز در داخل و خارج مرزها به ایفای همین نقش مقدس مشغو‌ل‌ شده‌اند.   دکان نبش قبر و انتشار نامة منتشر نشده از این و آن،   مصاحبه‌های ابله‌فریب با امثال عبدی کلانتری و ... و از همه مهم‌تر نشاندن احکام توحش نظیر «حجاب» بجای «حقوق انسانی» در فیس‌بوک هم‌چنان پررونق می‌نماید.   به همین دلیل است که در فیس‌بوک «حق انتخاب حجاب»،   بجای «حق انتخاب پوشش» نشسته؛  تعجب هم ندارد.    



گروهی از پامنبری‌های میرحسین موسوی که از تضعیف «نظام» کودتائی شیخ‌وشاه سخت به ‌هراس افتاده‌اند،   پای در دوران میرپنج «روشن‌ضمیر» گذاشته،   به بهانة مخالفت با «حجاب اجباری»،‌   شعار ابله‌پسند «حجاب اختیاری،   حق زن ایرانی» را در فیس‌بوک گذاشته‌اند:



«[...]  کمپینی [...] با شعار حجاب اختیاری،   حق زن ایرانی در فضای مجازی شروع به کار کرده [...] که موسسان آن [...] دانشجویان لیبرال دانشگاه‌های ایران هستند[...]»



گویا طویلة مک‌کارتی ویراست نوینی از «لیبرالیسم» در دست دارد که با آخوند خوب و اسلام رحمانی هیچ تضادی نشان نمی‌دهد.   باری مشتاقان توحش و حماقت می‌توانند به گزارش «ف‌. قاف» در روز آن‌لاین،   مورخ 2 مردادماه سالجاری مراجعه فرمایند.  خیلی جالب است،   آنچه حکومت دست‌نشاندة غرب در ایران طی سه دهة اخیر تحت عنوان یک «اجبار» بر جامعه تحمیل کرده،   اینک به دلیل تغییر الزامات لندن و واشنگتن دگردیسی یافته و تبدیل شده به «حق انتخاب!»   وقتی می‌خواهند جیب ما ملت را بزنند،   اینجوری می‌زنند.   به همین سادگی،  با استفاده از وحشیگری و خودفروختگی قلم به‌مزدها و سکوت دیگران، «نماد» تحجر و توحش پدرسالار که زن را در جایگاه «برده» و «کالا» قرار می‌دهد،  تبدیل می‌شود به «حقوق انسانی!»   اگر روند جریانات به همین منوال ادامه یابد،   برای این سه دهه چپاول و کشتار یک چیزی هم به ایالات متحد و آخوندهای دست‌نشانده‌اش بدهکار خواهیم شد.   



در همین راستا،   یکی از زباله‌های صادراتی حکومت جمکران به فرنگستان «همه» را فراخوانده تا به صف «شیخ‌پرستان» ملحق شوند!   تعجبی هم ندارد،   وقتی بی‌بی‌سی برای به ارزش گذاشتن «آخوند» و مقدسات به مدفوع خمینی،  عبدی کلانتری،  و...و نامة‌ منتشر نشدة‌  شاملو متوسل می‌شود،‌   «خبرنگار» پیشین مجلس فرمایشی جمکران دیگر جای خود دارد.   مطلب را با توضیح در مورد نامة ‌شاملو ادامه می‌دهیم.  همانطور که در «فتوی ادبی» گفتیم،    احمد شاملو بر اساس نامة کذا تأکید کرده که خوانندة شعر از خوانندة رمان «متعادل‌تر» است:



«[...] در حالى‌‌که شعر [...]‌ نسبت‌‌ به رمان خواننده‌‌گان متعال‌ترى‌‌دارد [...] و مقوله‌‌ئى‌‌ است به‌‌ کلى خارج از دسترس عوام[...]»



گذشته از ابعاد رمان‌ستیز نامة کذا،   این پرسش منطقی مطرح می‌شود که شاملو چگونه از ساختار شخصیتی خوانندگان شعر و رمان آگاه شده‌‌،   و با چه «ترفندی» توانسته به متعادل‌تر بودن گروه اول پی ببرد؟   تا آنجا که ما می‌دانیم،   و نظریه‌های معاصر ادبی هم بر آن صحه گذاشته‌اند،   اثری که به چاپ می‌رسد و در دسترس عموم قرار می‌گیرد دیگر از «کنترل» نویسنده خارج می‌شود.   به عبارت دیگر،   مخاطبان اثر کذا به هیچ عنوان تحت نظارت و یا قیمومت نویسنده و شاعر نیستند.   چگونه احمد شاملو به خود اجازه داده این «مخاطبان» ناشناس را «ارزیابی» کند؟   برای این پرسش یک پاسخ منطقی می‌توان ارائه داد،   و آن اینکه شاملو از جایگاه واقعی اجتماعی‌اش به عنوان «شاعر» خارج شده،   و همزمان «سه فتوی» آخوندی جداگانه صادر کرده.   فتوی «برتری شعر» بر رمان،  که در بطن آن دو فتوی «برتری خوانندة شعر» بر خوانندة‌ رمان،   و به طور ضمنی «برتری شاعر» بر «رمان‌نویس» پنهان شده.   ولی به کسانیکه به اینگونه «نامه‌ها» دل بسته‌اند در همینجا بگوئیم،  نویسندة «نامة منتشر نشده» هر که بوده گز نکرده جر داده!  در جامعة مدرن،   هیچکس بر دیگری «برتری» ندارد؛   هر فرد از جایگاه واقعی اجتماعی خود برخوردار است،  و این «جایگاه» انسانی است! 
     



 












...









Share