شنبه، شهریور ۱۴، ۱۳۸۸


مبل و «مردم»!
...
به گزارش فرانس‌پرس در فیگارو، مورخ 5 سپتامبر 2009، به دلیل بروز درگیری و مشکلات سیاسی در گابن،‌ شرکت توتال ناچار شد کارمندان خود را از این کشور خارج کند. گویا برای جبران این خسارات است که این شرکت چشم امید به جیره‌خواران وفادار خود در جمکران دوخته. به همین جهت میرحسین موسوی و فائزه هاشمی دوباره «فعال» شدند،‌ و امروز آخوند مکارم شیرازی هم با سخن‌پراکنی در باب «انقلاب قلم» به جمع ریزه‌خواران شرکت توتال پیوست. خلاصه بگوئیم قرار است آشوب در ایران با «نماز عیدفطر» از سر گرفته شده، در دانشگاه‌ها تداوم یابد. اسم ‌رمز آشوب عبارت است از «مردم»، ‌ که شرکت توتال علاوه بر «آیات عظام» و بوق‌های سازمان ناتو، میرحسین موسوی و قبیلة اکبربهرمانی را به عنوان «وکلای تسخیری» برای‌شا‌ن برگزیده. اینان قصد دارند «میل و رأی مردم» و «خواست مردم» را بجای «قانون» بنشانند:

«اگر گفته می‌شود که در انتخابات تخلف شده است یعنی قانون نقض شده.»

این سخنان ابلهانه،‌ آخوندی و گوساله‌فریب که «ادعای تخلف» را در ترادف با «اثبات تخلف» قرار می‌دهد، متعلق به دختر حاج اکبر بهرمانی است که در سایت‌گویا، ‌ مورخ 14 شهریورماه 1388 و به نقل از سایت یولداش منتشر شده. دارودستة اکبر بهرمانی می‌پندارند «شایعه‌پراکنی» و «عقیده‌سازی» پیرامون «تقلب» در بین مردم برای اثبات مستدل تقلب کفایت می‌کند. به عبارت دیگر چپاولگران جنایتکار و ریزه‌خواران شرکت «توتال» قصد دارند «شایعه» و «توهم» را جانشین «قانون» کنند. همچنین روسپی‌های سیاسی نهضت منفور عاظادی، به ویژه روسپی‌های خدافروش برای حفظ منافع اربابان‌شان در غرب می‌خواهند «میل مردم» را بجای «قانون» قرار دهند.

امروز می‌پردازیم به بررسی عوام‌گرائی و مردم‌پرستی یا شارلاتانیسم سیاسی در پروپاگاند رسانه‌های فارسی‌زبان داخل و خارج کشور. پروپاگاندی که هدف‌اش «قانون‌شکنی» است و «گسترش خشونت». اما پیش از بررسی تبلیغات «مردم‌پرستی» لازم است به گام بعدی سپاه پاسداران ‌توحش پس از کودتای ناکام 22 خردادماه اشاره‌ای داشته باشیم. اینان قصد دارند مراسم «نماز عید فطر» را به درگیری و خشونت بکشانند.

به دلیل شکست کودتای 22 خردادماه، اربابان حکومت اسلامی در سازمان ناتو کودتای «نماز عید فطر» را تدارک دیده‌اند. به همین دلیل بود که برگزاری نماز کذا در «مصلای تهران» منتفی شد. به گزارش حنازرچوبه، ‌مورخ 14 شهریورماه 1388، این تصمیم به دلیل «تعمیرات لازم» گرفته شده و نماز مذکور در دانشگاه سابق تهران برگزار خواهد شد. ما هم می‌گوئیم دلیل واقعی این تصمیم ایجاد تجمع و درگیری در مرکز شهر تهران است. و محافل نزدیک به بعضی سفارت‌خانه‌ها که هیچ ارتباطی با اسلام و اسلام‌گرائی ندارند، از هم اکنون تبلیغ برای تشویق شوت‌وپرت‌ها به شرکت در این مراسم را آغاز کرده‌اند. ما از ‌هم اکنون نسبت به اهداف شوم این مراسم هشدار می‌دهیم و به مخالفان واقعی حکومت اسلامی می‌گوئیم، ‌ هدف از این تبلیغات ایجاد «تجمع»،‌ درگیری، ‌ «گسترش خشونت» و به ویژه «شهیدسازی» جهت فرسایش جنبش‌مدنی با هدف تحکیم پایه‌های یک استبداد نوین است. برای فرسایش جنبش مدنی، کل حکومت اسلامی، و نه بخشی از آن، در کنار آنگلوساکسون‌ها قرار گرفته.

به همین دلیل است که همزمان با درافشانی‌های آخوند مکارم شیرازی در تأئید «نقش قلم» و پیش‌بینی‌های ایشان در مورد «انقلاب قلم»، بلبل‌زبانی‌های ابلهانة‌ فائزه‌رفسنجانی و صدور بیانیه‌های مضحک میرحسین موسوی از سر گرفته شد. چرا؟ چون موقعیت شرکت «توتال» در گابن متزلزل شده و لازم است شرکت کذا یکبار دیگر شانس خود را در ایران بیازماید. به همین دلیل است که نهضت عاظادی، میرحسین موسوی و قوم و قبیلة اکبربهرمانی برای دفاع از «مردم» بسیج شده‌اند.

فائزه،‌ صبیة حاج اکبر بهرمانی می‌پندارد از آنجا که «مردم» می‌گویند «تقلب» شده، مسلماً قانون نقض شده، حال‌ آنکه از «منظر حقوقی» اگر به راستی تقلب هم شده باشد ولی کسی نتواند آنرا از طریق قانونی به اثبات برساند، ‌ هیچ مرجع قانونی نمی‌تواند وقوع تقلب را تأئید کند، حتی در حکومت اسلامی جمکران، که مرکز قانون‌شکنی و بی‌قانونی در منطقه است. ولی آبمنگل‌ها را با قانون کاری نیست؛ به ویژه که اینان با توسل به قانون شکنی سی‌سال است به تاراج ثروت‌های ملی و سرکوب ملت ایران مشغول‌اند. زمانیکه مشتی جنایتکار همچون قبیلة رفسنجانی مدافع «حق مردم»‌ می‌شوند باید بدانیم دست‌های مقدس استعمار در پس پردة شعار مبهم «مردم حق قانونی خود را می‌طلب‌اند» فعال شده:

«مردم چیز زیادی نمی‌خواستند مردم رأی و حق خود را می‌خواهند. این حق قانونی مردم است که در قانون اساسی به رسمیت شناخته شده.»

همان منبع.

البته صبیة حاج اکبر که ‌سی سال از طریق پایمال کردن حق مردم پروار شده‌اند، ‌ نمی‌دانند که مردم در هر کشوری حق خود را می‌باید از «طریق قانونی» مطالبه کنند نه با تظاهرات غیرمجاز و درگیری با نیروهای انتظامی. افتضاحی که محفل کودتای 22 بهمن در ایران به راه انداخته فقط با افتضاحات گابن قابل قیاس است. در این کشور، «عمر بونگو»،‌ جیره‌خوار شرکت توتال به مدت 42 سال ناقابل به عنوان رئیس‌جمهور «انتخاب» شد و قصد داشت اینبار با برگزاری «انتخابات» شاه‌پسرش را هم به جای خود بنشاند! می‌بینیم که در ایران هم ریاست قوة مجریه ارث پدری نانخورهای توتال شده. ظاهراً هر جا شرکت توتال «فعال» باشد اگر «انتخابات»‌ نتیجة مطلوب به بار نیاورد، به ابزار شورش و «افتضاحات» تبدیل می‌شود. باری مهملات بنت‌اکبر را همینجا درز می‌گیریم و باز می‌گردیم به سخنان گهربار صدرحاج‌سیدجوادی مزدور در رادیو فردا!

اما پیش از بررسی مهملات این حقوقدان برجستة دیار قزوین بهتر است نگاهی به سایت رادیو فردا بیفکنیم. شب گذشته از روی بدجنسی سری به سایت رادیوفردا زدیم! و چشم‌تان روز بد نبیند، احساس کردیم بدون رعایت «حجاب» وارد شهر شهید پرور قم شده‌ایم. تا چشم کار می‌کرد آخوند و آیات‌عظام به صورت نشسته، ایستاده، نیم‌خیز، دست به سینه، خندان، خشمگین و گویان ـ یعنی در حال سخن‌پرانی ـ در برابرمان ظاهر شدند. فقط چند جعبه سوهان قم کم بود! از همان سوهان‌‌های چرب و لیز و بدبو و بدمزه که با استخوان مرده درست می‌کنند و در قوطی حلبی‌های استوانه‌ای یا چارگوش، با برچسب سبز بدرنگ به عنوان «سوغات قم» به «مردم» می‌فروشند. قوطی‌هائی که همیشه یک فوج مگس در اطراف‌شان پرواز می‌کند تا دیگران «حق مردم» را نخورند. بگذریم!
در سایت رادیو فردا، ابتدا عکس آخوند حسینعلی منتظری را دیدیم که در کنار آخوند صانعی روی صندلی نشسته بود، و هر دو در لباس خاکستری و سفید نگران بازداشت‌شدگان بودند. البته هیچ اثری از نگرانی در چهرة این عزیزان جنایتکار به چشم نمی‌خورد؛ رادیو فتوی چنین تیتر زده بود. رادیو کذا می‌گفت که اینان حتی روی «آن مبل» هم نگران مردم‌اند، اگر روی زمین نشسته بودند حتما از غصة‌ «مردم» دق می‌کردند. اصلاً به همین دلیل آیات عظام دیگر کپل مقدس‌شان را روی زمین نمی‌گذارند تا بتوانند از حق مردم دفاع کنند. چون حق مردم «روی زمین» است و همان بهتر که شر روسپی‌های خدافروش از زمین کنده شود. بگذریم.

در بخش دیگر، خبر جانگداز ممنوعیت برگزاری مراسم روزه و زوزه و روضه در آرامگاه «امام» منتشر شده بود و آنجا هم محمد خاتمی در کنار نوة خمینی ابعاد گستردة مردم‌سالاری دینی را به ما معرفی می‌کردند. و رادیو فردا هم از تعطیلی مراسم روضه و زوزه در «حرم امام» خیلی دل‌شکسته و پریشان به نظر می‌رسید. اخیراً خمینی هم در رادیو فردا به جمع دوازده امام پیوسته و از او به عنوان «امام» یاد می‌شود. حتماً چند سال دیگر می‌شود «امام شهید»، که هنگام عبادت به دست یزید زمان، سرطان ابن‌پروستات به شهادت رسید. بله خلاصه دیشب رادیوفردا یکپارچه در معنویت قم فرو رفته بود و همان جعبه‌های سوهان با یک فوج مگس را کم داشت. شاید برای جبران کمبود مگس اهالی رادیوفردا راهی قزوین شدند، چون قم و قزوین در حرف «قاف» مشترک‌اند و ممکن است مگس‌های قم برای چشیدن شیرمال‌های قزوین سری به آنجا بزنند. در هر حال دم دروازة قزوین احمدصدرحاج سید جوادی، بیانیه به دست برای احقاق حقوق «مردم» از روی آن مبل بلند شده بر زمین نشسته بودند و اهالی رادیوفردا هم فرصت را غنیمت شمرده یک مصاحبة سرگذر با ایشان ترتیب داده و در سایت معتبر خود گذاشتند. در این مصاحبه حاج سیدجوادی فرهیخته و اسلام‌پرست که در دوران پهلوی «وکیل مدافع» آخوندهای جنایتکار بود و پس از «انقلاب» وکالت اربابان‌شان را برعهده گرفته، همچون محمد خاتمی خواهان برگزاری مجدد انتخابات شده، می‌گوید، نتیجه هر چه باشد می‌پذیریم حتی اگر احمدی نژاد انتخاب شود!

اینجاست که متوجه می‌شویم مایکل‌لدین چرا از زبان محمد خاتمی خواهان برگزاری مجدد انتخابات شده بود! نتیجة انتخابات برای آمریکا مهم نیست. حاکمیت آمریکا می‌خواهد زمان بگیرد، تا هم از مذاکره پیرامون بحران دست‌ساز هسته‌ای با گورکن‌ها شانه خالی کند، هم مذاکرات صلح در منطقه را به حال تعلیق درآورد، و از همه مهمتر برنامة نصب «سپردفاعی» در چک و لهستان را به مورد اجرا گذارد. همة این برنامه‌ها در گرو تداوم تنش با توسل به بحران دست ساز هسته‌ای در جمکران است. چرا؟ چون این بحران به گاوچران‌ها و پادوهای‌شان در سازمان ناتو امکان می‌دهد تحریم اقتصادی را بر ما ملت تحمیل کنند و اسقاطی‌های‌شان را از طریق دلالان دین‌پناه و خداجوی اروپائی در بازارسیاه به چندین برابر قیمت به گورکن‌ها تحویل دهند تا اینان نیز بتوانند هر از گاه فریاد خودکفائی سردهند.

امروز یکی از خوانندگان گرامی در پیام خود در «ورد‌پرس»، پیرامون خودداری دولت چک از فروش تجهیزات نظامی به حکومت قدرقدرت نوشته بودند، هنوز فروش سلاح به حکومت اسلامی ادامه دارد! مسلم است که ادامه دارد. تحریم‌ها برای همین اعمال می‌شود که داد و ستد قانونی تبدیل شود به خرید‌وفروش در بازارسیاه. به این ترتیب درآمد سازمان ناتو از فروش تجهیزات نظامی چندین برابر می‌شود. بی‌دلیل نبود که خمینی جنگ را «نعمت الهی» می‌خواند و خامنه‌ای تحریم‌ها را نشان «پیشرفت در همة زمینه‌ها» می‌داند. در واقع اربابان حکومت اسلامی از جنگ 8 ساله و تحریم‌ها سود فراوان برده و می‌برند. از مطلب دور افتادیم! بازگردیم به مصاحبة رادیو فردا با صدر حاج‌سیدجوادی.

ایشان فتوی صدوریده‌اند که ما و فرهیختگان به این نتیجه رسیدیم که مردم باید در مورد مسائل موجود به اجماع برسند! البته نه هر اجماعی! آن اجماعی که آمریکا می‌خواهد. یعنی «برگزاری دوبارة انتخابات» جهت فراهم آوردن فرصت برای گاوچران‌ها در راه تأمین منافع سازمان ناتو در برابر روسیه. به عبارت دیگر منافع ملی ملت ایران چنین اقتضا می‌کند که همچون دوران جنگ سرد به سپر بلای آنگلوساکسون‌ها در برابر مسکو تبدیل شود. این است تقاضای اربابان حکومت که در پوشش عوامفریب برگزاری «انتخابات بی‌طرفانه» و «انتخابات صحیح» مطرح می‌شود! چه کسی باید نتیجة این انتخابات بی‌طرفانه و صحیح را تأئید کند؟ همان شورای نگهبان که نتایج انتخابات قبل را تأئید کرده، و بالاترین مرجع قانونی در حکومت اسلامی است و هیچکس قانوناً حق ندارد تصمیمات آن را به زیر سئوال ببرد. ولی نهضت منفور عاظادی که بر طبل قانون هم می‌کوبد با تکیه بر یک «شایعه» مشروعیت شورای نگهبان را نفی می‌کند.

یادآور شویم که از نظر ما برگزاری انتخابات در یک «تئوکراسی» اصولاً عمل مضحکی است. این مطلب را به کرات در وبلاگ‌های پیشین توضیح داده‌ایم که در یک حاکمیت خدامحور «انسان» تصمیم‌گیرنده نیست. در ضمن مقالة سایت نووستی، مورخ 9 شهریورماه 1388 در بخش «نامه‌های شما» متعلق به نویسندة این وبلاگ و پیرامون همین مطلب است. ولی بررسی اظهارات حاج‌سیدجوادی را ما در چارچوب قوانین حکومت اسلامی مطرح کردیم. قوانینی که این حضرت گویا قبول‌اش دارد! و در همین چارچوب می‌گوئیم هیچ تفاوتی نمی‌کند چه کسی در رأس قوة مجریة این حکومت قرار گیرد، در این حکومت حرف آخر را سازمان ناتو از زبان رهبر و اکبر و عنتر می‌زند، و نهضت عاظادی، گروه بهرمانی و خاتمی و آیات عظام را نیز در جایگاه اوپوزیسیون قرار داده تا از طریق برپائی نمایشات مهوع «اعتراف‌گیری» مشتی جنایتکار و سرکوبگر همچون بهزادنبوی و حجاریان و همکاران‌شان را به عنوان «آزادیخواه» به ملت ایران معرفی کند.

بگذریم و بازگردیم به سخنان گهربار و «قانون‌گرایانة» حاج سیدجوادی که می‌گوید، کروبی و موسوی و خاتمی گفته‌اند مردم این انتخابات را قبول ندارند، پس ما هم پیشنهاد می‌کنیم یک انتخابات صحیح برگزار شود، ‌نتیجه‌اش هم مهم نیست! به عبارت دیگر اگر اینبار مردم انتخابات را قبول نداشته باشند هیچ اهمیتی نخواهد داشت. بله اینجاست مرز عوامفریبی و پدرسوختگی! موسوی و کروبی می‌گویند «مردم» این انتخابات را قبول ندارند، اگر یک انتخابات دیگر به راه افتاد بی‌خیال مردم! چرا که هدف اصلی برگزاری دوبارة انتخابات است آنهم تحت نظارت «افراد مطمئن» که حتما از سازمان «مطمئن» ملل باید بیایند!

البته ما به حاج سید جوادی می‌گوئیم، سرکار و اربابان‌تان اشتباه می‌کنید، آرزوی حضور ناظر سازمان ملل در کشور ایران را مادلن البرایت و جیمی کارتر و کارفرمایان‌شان در پنتاگون با خود به گور خواهند برد. ایران جای ناظر سازمان ملل نیست. ملت ایران کل این حکومت را که شامل موسوی و کروبی هم می‌‌شود قبول ندارد، پس بهتر است مردم را به ابزار سیاست گاوچران‌ها تبدیل نکنید:

«تقاضای نهضت آزادی این است که یک انتخابات بی‌طرفانه و انتخابات صحیحی انجام شود. ملاحظه می‌کنید که هم آقای کروبی، هم آقای موسوی و هم آقای خاتمی صریحاً بیان کرده‌اند که این انتخابات مورد قبول مردم نیست [...] نهضت آزادی نظرش همین است که [...] انتخابات مجددی تحت نظر افراد مطمئنی[صورت گیرد]، ما تسلیم هستیم. هر کس که انتخاب شد. حتی اگر آقای احمدی‌نژاد باشد، من اشکالی نمی‌بینم.»

بله! عبارات «انتخابات مجددی تحت نظر افراد مطمئنی، [...] ما تسلیم هستیم» چه پیامی دارد؟ ناظران سازمان ملل هر چه بگویند «ما» می‌پذیریم.

برای به خشونت کشاندن و فرسایش جنبش ملت ایران، استعمارگران می‌کوشند «مردم» را بجای «قانون» بنشانند. فواید جایگزینی «قانون» با مردم چیست؟ جایگزینی قانون با مردم به اربابان حکومت اسلامی در لندن و واشنگتن امکان می‌دهد قانون اساسی حکومت اسلامی را که آشکارا ناقض اعلامیة جهانی حقوق‌بشر است دست نخورده نگاه دارند. به همین دلیل حاج‌سیدجوادی مزدور که با «حدیث مسلم»،‌ «روایت معصوم» و «نهج‌البلاغه» ارواح شکمش «قانون اساسی» سرهم کرده، در رادیو فتوی می‌فرمایند:

«آقای طالقانی در آن مجلس اولیه خبرگان از آن مبل بلند شد و روی زمین نشست. چه آقای بازرگان بعد از ایشان و دکتر سحابی و دیگران همین رویه را داشتند که [...] بایستی مطابق میل و رأی مردم با صداقت رفتار کرد.»


این سخنان مزورانه تجلی شارلاتانیسم روسپی‌های سیاسی نهضت منفور عاظادی است که برای حفظ منافع اربابان‌شان در غرب «میل مردم» را بجای «قانون» قرار داده‌اند. این است «دمکراسی»، ویراست آبدارخانة سازمان سیا برای ملت ایران که از زبان احمد صدرحاج سیدجوادی منفور در «رادیو فتوی»، ‌مورخ 13 شهریورماه 1388 تحت عنوان گوساله پسند «باید مطابق رأی مردم با صداقت رفتار کرد» منعکس شده. «رأی مردم» چه بود؟ برخاستن اعضای مجلس فرمایشی خبرگان از «آن مبل» و تمرگیدن‌شان روی زمین! شیخ مهدی بازرگان و دیگر خانه شاگردهای رمزی کلارک هم دقیقاً مطابق رأی مردم با صداقت از آن مبل برخاستند و تمرگیدند روی زمین تا قانون توحش «ولایت فقیه» را با تقلب بر ملت ایران تحمیل کنند. این قانون چنان متحجر و مفتضح بود که حتی از سوی گروه اسلام‌گرای مجاهدین خلق نیز تحریم شد. اما همین قانون متناقض و مبهم را حکومت اسلامی به «رفراندوم» گذاشت و در کمال بیشرمی ادعا کرد «بیش از 75 درصد»‌ مردم آنرا تأئید کرده‌اند.

آنروزها شیخ مهدی کروبی و میرحسین موسوی خناق گرفته بودند و تقلب و تجاوز کشف نمی‌کردند. همچنین آخوند منتظری و دیگر آیات عظام نیز کور و کر و لال بودند و نگران «آراء مردم» نمی‌شدند. دلیل این بود که رئیس مجلس رسوای «خبرگان» شارلاتانی بسیار خبره بود به نام حسینعلی منتظری؛ جیره‌خوار «محبوب» و ‌مزدور سفارت انگلستان که اخیراً در «رادیوفتوی» نیز بروبیائی پیدا کرده، چرا که ذکر «مردم» گرفته! ولی به نظر نمی‌رسد که امروز به پیروی از طالقانی ایشان حاضر شوند ماتحت مبارک‌شان را از روی «آن مبل» برداشته روی زمین بگذارند! اینبار ماتحت‌شان را هر کجا بگذارند دیگر فرقی نمی‌کند، ملت ایران نتیجة «انتخابات» در یک «تئوکراسی» عصرحجر را در هرحال قبول ندارد!



...

جمعه، شهریور ۱۳، ۱۳۸۸


ژرژ و «ابوالفضل»!
...


فیگارو، ‌ مورخ 4 سپتامبر 2009 در مطلبی تحت عنوان «پژوهشگران فرانسه در ایران» به قلم «ژرژ مالبرونو»‌ می‌نویسد:

«مدت‌ها پیش از بازداشت کلوتیلد رایس، ‌سرویس‌های ویژة وزارت دفاع به سفیر فرانسه در ایران،‌ برنار پوله‌تی درمورد اعزام پژوهشگران جوان برای تهیة گزارش پیرامون مسائل حساس هشدار داده بودند.»


به گفتة مالبرونو، هشدار سرویس‌های «امنیتی‌ ـ نظامی» به سال گذشته بازمی‌گردد. زمانیکه یک دانشجوی مرتبط با «مرکز تحقیقات پاریس» چندین هفته پیرامون نفوذ رو به گسترش سپاه پاسداران در اقتصاد ایران کار کرده بود. مالبرونو می‌افزاید، سپاه پاسداران تحت فرماندهی «رهبر» و «شورای عالی امنیت ملی» مدیریت برنامة هسته‌ای ایران را بر عهده دارد. ما هم به ناچار سخنان ژرژ مالبرونو را در همینجا قطع کرده می‌گوئیم، برنامة هسته‌ای گورکن‌ها، با تأئید سازمان ناتو، تحت نظارت چینی‌ها قرار گرفته، و رهبر و شورای عالی امنیت ملی و فرماندهان مفلوک سپاه پاسداران فقط نقش «تزئینی» دارند. بگذریم! مالبرونو در مقالة خود تلویحاً از سخنان نیکولا سرکوزی انتقاد کرده، می‌گوید این سخنان می‌تواند به ضرر کلوتیلد رایس تمام شود. به یاد داریم که نیکولا سرکوزی گفته بود، «رهبران فعلی ایران شایستة ایرانیان نیستند.» همچنین به یاد داریم که رئیس جمهور فرانسه از «شهامت» آیات عظام نیز تقدیر کرده بود.

در این وبلاگ به کرات گفته‌ایم و باز هم می‌گوئیم «تشویق قانون‌شکنی» محور سیاست استعمار است. استقبال اعضای سازمان ناتو از روسپی‌های خدافروش در ایران دلیل دارد. و شاهدیم که ساواک جمکران نیز هیچ مزاحمتی برای «آیات عظام» ایجاد نمی‌کند، چرا که دست‌های مقدس استعمار حامی دستاربندان است، چرا که اینان مصداق بارز قانون‌شکنی در کشوراند. هدف سیاست استعمار چیست؟ تحریف مفاهیم «انسان‌محور» جهت «تخریب انسان.»

در نتیجه، بوق‌های استعمار می‌کوشند از یکسو، آزادی‌های اجتماعی و فردی را در ترادف با «قانون شکنی» و هرج و مرج، و از سوی دیگر، دمکراسی را در تضاد با «اخلاقیات» قرار دهند. به این ترتیب است که حسینعلی منتظری و شرکاء در رسانه‌های غرب تبدیل می‌شوند به «مدافعان آزادی!» حال‌ آنکه آخوند منتظری و همپالکی‌های‌اش نه تنها با اعلامیة جهانی حقوق بشر و دمکراسی مخالف‌اند که طی این سه دهه هرگز با احکام توحش شریعت همچون سنگسار، قصاص، شلاق، تعدد زوجات و حجاب مخالفت نکرده‌اند. اینان اگر با توحش شریعت مخالف بودند، هرگز «لباس فریب» برتن نمی‌کردند. در هر حال، برای ما هیچ اهمیتی ندارد که در حکومت اسلامی چه کسی «رهبر» باشد. اگر کارفرمایان شیخ صادق صبا از سال گذشته به دسیسه و زمینه‌چینی برای استقرار آخوند منتظری در جایگاه «ولی فقیه» اشتغال داشته و ناکام مانده‌اند، ‌ کار بیهوده کرده و «ریگ در روغن ریخته‌اند.»

مشکل ما با حکومت اسلامی جمکران شخص «رهبر» نیست، قانون اساسی این حکومت است که باید تغییر کرده و «انسان‌محور» شود. اگر نه تفاوت خامنه‌ای با منتظری و دیگر نعلین‌ها در واقع تفاوت بین «طاعون» و «وبا» است. پس یکبار دیگر به اربابان حکومت اسلامی در لندن و واشنگتن گوشزد می‌کنیم،‌ ملت ایران به دنبال «رهبر» نمی‌گردد، این شما هستید که به «ولی فقیه» و «حکومت اسلامی» و آخوند دل باخته‌اید. نغمة شوم «اجتهاد» و «اسلام ضداستبداد» از آبدارخانة سازمان تقدس پرور و اسلام‌پناه «سیا» به گوش می‌رسد، نه از ایران.

در همین چارچوب است که «ژرژ مالبرونو» تأکید می‌کند، «ایرانیان» از انتشار عکس کلوتیلد رایس پس از خروج از اوین هیچ خوش‌شان نیامده، چون کلوتیلد رایس جام شامپاین به دست داشته! باید ببینیم کدام «ایرانیان» از انتشار این عکس ناراحت شده‌اند؟ زن‌نمایان حکومتی و آخوندهای اهل‌تقیه،‌ یا مردم ایران؟

روشن است که مالبرونو هم «ایرانیان» را متعصب، ‌متعهد و مکتبی می‌پسندد. در هر حال دو پیام در ارتباط با مقالة کذا منتشر شده. در پیام اول چنین آمده: «شاید آقای سرکوزی خود را متخصص حل مسائل ایران می‌انگارند. پس برای معرفی خود به عنوان نامزد انتخابات ریاست جمهوری این کشور منتظر چه هستند؟» پیام دوم می‌گوید: «محقق در امور هسته‌ای ایران؟ فرانسه که می‌گفت، یک معلم بی‌گناه زبان فرانسه ...!» بله به نظر می‌رسد سریال کلوتیلد رایس با انتشار مقالة اخیر ژرژ مالبرونو به مرحلة جدیدی وارد می‌شود و مسلماً در نمایشات مهوع اعترافات نیز تغییر و تحولاتی در راه است. چرا که کلوتیلد رایس و «خانوم افشار» در همان دادگاه «متهمین به براندازی» محاکمه می‌شدند. حال که ژرژ مالبرونو تلویحاً به «مأموریت مخفی» رایس برای «تحقیقات» در مورد برنامة هسته‌ای گورکن‌ها اشاره ‌کرده، ممکن است جرم فرضی دیگر متهمین براندازی نیز یک درجه سنگین‌تر شود.

به همین دلیل است که ابوالفضل فاتح، دنده کمک ارسالی از انگلستان و «قهرمان» کودتای ناکام «کربلای 22 خردادماه» از منچستر به مجیزگوئی برای خامنه‌ای نشسته. ابوالفضل فاتح از همان محصولات مرغوب تولیدی استعمار است که «خدمت» و بندگی را از انجمن اسلامی و ایسنا آغاز کرده و پلکان «ترقی» و «پیشرفت» در امر مقدس مداحی، مجیزگوئی و بادمجان دورقاب‌چینی را یکی پس از دیگری پیموده تا رسیده به منچستر!

منچستر مرکز فعالیت بورسیه‌های حکومت جمکران و جاسوس‌های اسلام ناب محمدی است. اینان می‌کوشند به طرق مختلف کارگران و دانشجویان مسلمان مقیم منچستر را به تشیع علوی «دعوت» کنند. در ضمن همة این عزیزان به جاسوسی و خبرچینی مشغول‌اند. خلاصه بگوئیم منچستر یکی از مهم‌ترین مراکز تولید طالبان خارج از جهان اسلام به شمار می‌رود. کسانیکه مأموریت خود را با موفقیت در این شهر کپک زده به پایان می‌رسانند، ارتقاء درجه یافته به لندن اعزام می‌شوند.

باری! ابوالفضل فاتح هنوز در منچستر مانده، و از آنجا به عشوه و کرشمه برای سردار جعفری و قربان صدقه رفتن رهبری مشغول است. مزخرفات‌اش نیز در حنازرچوبه و گویانیوز منعکس می‌شود. حسن ابوالفضل هزارة سوم این است که به بهانة گلایه از سردار جعفری و شرکاء، زبان فارسی را به ابزار ابراز ذلت و حقارت، زبونی و پستی و درماندگی و بندگی و مزخرف‌گوئی تبدیل کرده:

«ایمان دارم یکی از ریشه‌های اصلی تهاجمات ناجوانمردانه، جنگ قدرت و یکی از اهداف آن مایوس کردن فرزندان امام از نظام و حتی خالی کردن اطراف رهبری معظم از حامیان صادق و مستقل با هدف شوم یکسره کردن کار نظام از سوی متحجرین است [...] و امید دارم ایشان با تیزبینی مانع از این روند ناصواب شوند[...]»


بله می‌بینیم که «ابوالفضل» فاتح نیز به صف پیروان و خیرخواهان خامنه‌ای پیوسته و از «مرگ نظام» بسیار بیمناک است. البته نگرانی ابولفضل فاتح کاملاً بجاست. فروپاشی این نظام تحجر و توحش، ده‌ها ابوالفضل فاتح را که از برکت سرکوب و کشتار مردم ایران «فاتح» خاک انگلستان و آمریکا شده‌اند به خاک سیاه می‌نشاند. چرا که امثال حاج ابوالفضل، همچنانکه می‌بینیم مسائل سیاسی را با تکیه بر «ایمان» بررسی می‌‌فرمایند، در نتیجه هیچ نیازی به «استدلال منطقی» نخواهند داشت. به همین دلیل است که از «مقربان درگاه» استعمار هم هستند. با تکیه بر همین «ایمان» است که «فاتح» مخالفان فرضی نظام توحش جمکران را «متحجر» می‌خواند و به درگاه رهبری شیون و زاری می‌کند که «تیزبین» باشند و نگذارند این «متحجرین» نظام مترقی سنگسار و قصاص و حجاب و تعدد زوجات را سرنگون کنند. مزخرفات ابوالفضل «سریال کربلا» در گویانیوز مورخ 12 شهریورماه سالجاری منعکس شده. بخشی از شیون‌وزاری فاتح نیز با کد 665353 در سایت حنازرچوبه، مورخ 12 شهریورماه 1388،‌ تحت عنوان «قسم می‌خورم برای پس از انتخابات برنامه نداشتیم» انتشار یافته. و مسلم است که باید «دم خروس» را نادیده گرفته، قسم «ابوالفضل» فاتح را بپذیریم.

این شهید مظلوم همچنین سوگند یاد کرده که نه میرحسین موسوی و نه اعضای ستاد انتخاباتی‌اش با هیچ مقام خارجی ملاقاتی نداشته‌اند! مگر برای سازمان دادن به کودتا کسی با شما بینوایان می‌باید ملاقات ‌کند؟ «هیز اکسلنسی گاس» احمق نیستند! خودشان می‌دانند برای کودتا با چه افراد و گروه‌هائی می‌باید تماس گرفته شود. برای برقراری چنین تماس‌هائی از افراد بومی و مطمئن استفاده می‌کنند، روال کار این است. مگر برای کودتای 22 بهمن 57، «مقام خارجی» با خمینی تماس گرفت؟ خیر! چرا که خمینی فقط «ابزار کار» بود. شما بینوایان که طرف صحبت نیستید. از این گذشته مگر هر کس با «مقام خارجی» ملاقات کند قصد توطئه و براندازی نظام مقدس را دارد؟ این «نظام» را مقام خارجی مستقر کرده، و سی سال است که برای حفظ همین نظام منفور، بهترین فرزندان این آب و خاک را به دست دژخیمان خود سپرده. حال مشتی پادوی اجنبی به یکدیگر «تهمت» ملاقات با مقام خارجی می‌زنند؟

کدام «مقام خارجی» حاضر است آشکارا با مقامات این حکومت قدرقدرت و اوپوزیسیون رسوای‌اش ملاقات کند؟ کدام احمقی حاضر است با حکومتی که از بدو استقرار مسئول تدارکات روسپی‌خانه‌های عربستان و امارات و قاچاق اسلحه و مواد مخدر بوده مستقیماً در تماس باشد؟ تاکنون عکسی از ملاقات ولایتی با کارمندان وزارت امورخارجة فرانسه یا انگلستان در رسانه‌ها منتشر شده؟ مسلم است که خیر! چرا؟ چون اربابان نمی‌خواهند روابط خود را با این «حکومت خیابانی» آشکار کنند. سران این حکومت حتی از معمرقذافی آدمخوار هم کمترند. به همین دلیل است که بوق‌های این حکومت برای ارائة تصویر دلپذیر از میرحسین موسوی، تلاش می‌کنند او را به «اربابان» منسوب کرده و همپالکی‌های‌اش را به دروغ مدافع دمکراسی بخوانند.

حضرت ابوالفضل! بهتر است پیش از ردیف کردن مهملاتی از قبیل «چپ خط امام»، بدانید که دیگران می‌دانند میرحسین موسوی کیست و در کدام «خط» فعال است. در هر حال برای بازگشت به آغوش رهبری هنوز دیر نشده. وقوقیة امروز آخوند کاشانی را در حنازرچوبه آویزة گوش کنید:

«ما شما را امت وسط قرار دادیم [...] به این معنا که آنهائی که می‌دوند باید برگردند به سمت شما و کسانی که مانده‌اند باید به سوی شما بدوند[...]»


پس شما هم بدوید به سوی رهبری که رهبری هم دوان دوان به سوی شما می‌آیند!



...

پنجشنبه، شهریور ۱۲، ۱۳۸۸


جادوی هفتادودو!
...
بالاخره سازمان سیا حرف دلش را به زبان آورد و از سوی حسینعلی بشیریه، یکی از «متفکران» بازیافتی دانشگاه سابق تهران، ‌ آخوند حسینعلی منتظری را به «رهبری» جنبش مردم ایران برگزید. بله، همچنانکه گفتیم حضرات ناچار شده‌اند صورتک دفاع از دمکراسی را کنار گذاشته حمایت خود را از آخوند جماعت که با دمکراسی و اعلامیة جهانی حقوق‌بشر اصولاً مخالف است، آشکار کنند:

«يك رهبرى نيرومند و معتقد به ايدئولوژى و مرامى منسجم مى‌تواند با به كار گرفتن روش‌هاى گوناگونى از كارزار سياسى، مردم را بسيج كرده و با اتكا به اين نيرو قدرت سركوب و اعمال اراده حكومت را تضعيف كند [...] با توجه به شرايط فعلى من فكر مى‌كنم كه مطرح شدن و ارتقاء يك روحانى دگرانديش مثل آيت‌الله منتظرى به عنوان رهبر اين جنبش مى‌تواند از نظر بسيج سياسى مردم و تغيير توازن بين نيروها و بازيگران سياسى نقش بسيار مهمى ايفا كند.»

منبع: رادیوفردا، مورخ 11 شهریورماه 1388

نمی‌دانستیم اسلام «ایدئولوژی» است! تاکنون می‌پنداشتیم ایدئولوژی می‌باید از «انسجام منطقی» برخوردار باشد. گویا اخیراً در «فاست‌فودهای» ینگه دنیا «ایدئولوژی مبهم» و «متناقض» هم به رایگان در اختیار مشتاقان حماقت و بلاهت می‌گذارند. و مستر حسین بشیریه مقداری از سهم خود را در طبق مزدوری گذاشته سخاوتمندانه به مردم ایران تقدیم می‌کنند. بشیریه از همان قماش متفکران و نخبگان و فلاسفه و رهبرانی است که سازمان ناتو، به ویژه گاوچران‌ها فقط برای ملت ایران می‌پسندند: زباله!

در این راستا بد نیست نگاهی داشته باشیم به نامة محسن مخملباف که در سال 1364 خطاب به محمدرضا بهشتی،‌ از نوچه‌های میرحسین موسوی نوشته شده. در نامة‌ کذا که در سایت «رجانیوز»، مورخ 10 شهریورماه سال‌جاری تحت عنوان، «می‌خواستم نارنجک ببندم، خودم و مهرجوئی را منفجر کنم» منتشر شده، داماد آخوند مشکینی مراتب خشم و نفرت خود را از فیلم مهرجوئی ابراز کرده! گویا فیلمی که مهرجوئی ساخته بود، ‌ به مذاق این چاقوکش بازار تهران خوش نمی‌آمده! البته ما از متن این نامه به هیچ عنوان تعجب نمی‌کنیم، کسی که در 16 سالگی چاقوکشی می‌کند، وقتی هم پای به طیف قدرت بگذارد، از جنایت رویگردان نیست. می‌بینیم که در اتحادیة اروپا، اهدای جایزه به تیغ‌کش بازار بی‌دلیل نبوده. سایت رجانیوز تصویری هم ضمیمة نامه کذا کرده که در آن مرجان ابراهیمی را در کنار تیغ‌کش فیلمساز مشاهده می‌کنیم. بهتر است بدانیم «مرجان ابراهیمی» را «آن سینکلر»، همسر اول «ال‌کبش» و همسر فعلی «دومینیک اشتروس‌کان»، رئیس «صندوق‌بین‌المللی پول»، به فرانسوی‌های از همه‌جا بی‌خبر معرفی کرد. قبیلة سینکلر، ‌ در واقع پلی است که صنایع «رولن» در ایالات متحد را به قبائل فعال در عرصة رسانه‌ای و آکادمیک در آلمان و فرانسه وصل می‌کند. این مختصر را گفتیم تا روشن شود محافلی که تبلیغات برای مرجان ساتراپی، اوباش‌الله و اسلام خوب به راه انداخته‌اند در کجاها ریشه دارند. بگذریم!

هر چه «پیروزی‌های» دولت مهرورزی بر جناح به ظاهر مخالف و ناکام «آشکارتر» می‌شود، جناح ناکام «حماسة مبارزات» خود را بیشتر به «بی‌بی‌گوزک‌های» کربلا نزدیک می‌کند. امروز علیرضا حسینی بهشتی تعداد «شهدای» کودتای ناکام 22 خردادماه را به 72 تن رساند تا واقعیت توطئة 22 خردادماه را در پس پردة «تقدس» روایات شیعی‌مسلکان پنهان دارد. بله! جناح ناکام جناحی است از هر جهت «علوی» و «حسینی». این جناح یک میر«حسین» موسوی دارد که ریاست ستاد خود را به «ابوالفضل»‌ فاتح واگذار کرده بود. وردست‌های میرحسین را قوم و قبیلة «شهید مظلوم»، آخوند «حسینی» بهشتی تشکیل می‌دهند. آخوند بهشتی، «مربی» محمد خاتمی بود،‌ که پس از کودتای 22 بهمن، شغل «خادم ساواک » در مسجد هامبورگ را رها کرد و «حزب جمهوری اسلامی» را به راه انداخت. ایشان بلافاصله در جایگاه «ریاست دیوان‌عالی کشور» قرار گرفتند. بله آنروزها رئیس قوة قضائیه را از نجف و کربلا وارد نمی‌کردند، هنوز جنگ سرد به پایان نرسیده بود!

باری شیخ «حسینی بهشتی» پس از شکست طرح «تجزیة ایران از طریق جنگ» به همراه مشتی از اراذل همراه، که تعدادشان از یکصد تن فراتر می‌رفت تصفیه شدند. اما بوق‌های جمکران بجای اعلام تعداد دقیق قربانیان، ‌ بر طبل «بهشتی و بیش از 72 تن از یاران‌ا‌ش شهید شدند» می‌کوبیدند. و با اینکار از یکسو، خاطرة «بی‌بی‌گوزک» کربلا را تداعی می‌کردند و از سوی دیگر مقداری از «تقدس» حسین «شهید» را به یک رخداد واقعی در زمان و مکان مشخص تزریق می‌کردند. به این ترتیب دامنة «روایت مقدس» شیعی‌مسلکان گسترش یافته و «واقعیت» را تحت‌الشعاع خود قرار می‌داد. همزمان با خیمه شب‌بازی «رأی اعتماد»‌ به وزرای مهرورزی، همین سناریوی مهوع تکرار می‌شود.

امروز گروه میرحسین موسوی موفق شد تعداد شهدای فرضی مبارزة دروغین خود با «تقلب در انتخابات» را به «عدد جادوئی» 72 برساند! می‌دانیم که طبق روایات آخوندهای شیعه، امام حسین و 72 تن از یاران‌شان در صحرای کربلا «شهید» شدند. یک وقت فکر نکنید دستاربندان این عدد جادوئی را از روایات زرتشتیان به «عاریت» گرفته‌اند، ابداً! به هیچ عنوان چنین نیست. این شباهت فقط «اتفاقی» است. ولی می‌دانیم که در روایات زرتشتیان آمده، زرتشت حین عبادت به ضرب شمشیر کشته شد و دشمنان 72 تن از یاران او را نیز به قتل رساندند! در حکایات ساخته و پرداختة شیعیان، امام اول‌شان هنگام سجود زخم شمشیر دریافت فرمودند، سپس فرزندشان به همراه 72 تن کذا «شهید» شدند. البته این فرزند از مادری متولد شده که دختر منحصربه‌فرد پیامبر معرفی می‌شود، ولی حتی مزارشان هم مشخص نیست. بگذریم! امروز جناح میرحسین موسوی عین بساط مسابقات دو امدادی، «چوب» کذا را از دست عزاداران حسینی گرفته و دور برداشته. اینان توطئة اربابان‌شان را به «72 تن» پیوند زدند تا هم توطئه پنهان بماند،‌ و هم خیانت و مزدوری‌شان «تقدس»‌ یابد.

اما چه فایده؟! چون دست‌های توطئه تا آرنج از رادیوفتوی، ‌ فرانس‌پرس و دیگر شیپورهای سازمان اسلام پناه ناتو بیرون زده. و انواع و اقسام جنایتکاران آخوندپرست و دین‌فروش در سراسر جهان شیفته و فریفتة «آیات عظام»، به ویژه شیدای حسین‌علی منتظری شده‌اند! ایشان هم «حسین» است، هم «علی» و هم «منتظر» الطاف ارباب. و از همه مهم‌تر به یاد داریم که شیخ صادق صبا او را خیلی، خیلی پسندیده بود. پس دلیل ندارد که حسین‌علی بشیریه او را نپسندد. بشیریه از متفکرانی است که در گیرودار انقلاب «فرهنگی» و تصفیة خونین دانشگاه‌ها در ایران به عنوان استاد به تدریس پرداخت، و پس از 25 سال «خدمت» در سال 1386 از دانشگاه تهران «اخراج» شد! رادیوفتوی می‌گوید، ‌ بشیریه چون «لیبرال» بوده اخراج شده. و از آنجا که گاوچران‌ها برای سرکوب ملت ایران شیوة «سفله‌پروری» را مفید تشخیص داده‌اند از «کالای مرغوب» هرگز نمی‌گذرند.

در نتیجه بلافاصله یک میز شکسته در «دپارتمان علوم سیاسی دانشگاه سیراکیوز» در اختیار این «متفکر لیبرال» قرار دادند تا با اتکاء به الطاف ارباب، یک فاشیست جیره‌خوار سفارتخانة کذا را هم به عنوان رهبر جنبش ملت ایران برگزیند. البته ما به این «متفکر» علوم سیاسی و کارفرمایان‌اش می‌گوئیم که این جنبش «رهبر» ندارد! و اگر عشق حسینعلی منتظری به دلشان افتاده می‌توانند یک کرسی استادی در «دپارتمان علوم مزدوری» در همان دانشگاه سیراکیوز در اختیار منتظری بگذارند تا هم ما ملت از شرش خلاص شویم، هم برژینسکی بتواند به وصال‌اش نائل آید. چرندیات بشیریه را بررسی نمی‌کنیم چرا که فقط مزخرفات روزآن‌لاین و داس‌الله را تکرار می‌کند. بشیریه، این متفکر نابغه و در واقع شارلاتان ‌علاوه بر پنهان داشتن نقش استعمار، «حاکمیت مردم» را نیز با «دمکراسی» در ترادف قرار داده، می‌گوید:

«در تمام يك قرن گذشته مهم‌ترين تضاد و شكاف سياسى در ايران همواره بين خودكامگى (چه نوع سلطنتى و چه نوع روحانى آن) با دمكراسى و حاكميت مردم بوده است.»


حال به میزان نبوغ ایشان در «علوم سیاسی» بهتر پی می‌بریم! این استاد فرهیخته همچون انواع دیگر شارلاتان‌های سیاسی تلاش می‌کند «پوپولیسم»، عوامگرائی و توده‌پرستی را بجای «دمکراسی» بنشاند. پس حسین‌علی بشیریه را با حسین‌علی منتظری در رادیو فتوی رها می‌کنیم و باز می‌گردیم به «رأی اعتماد»!

بالاخره دولت مهرورزی رأی اعتماد گرفت و پریشانی خاطر ما هم برطرف شد،‌ چرا که وزارت امورخارجه و وزارت اقتصاد و دارائی در اختیار محفل کودتای 22 بهمن باقی ماند! در واقع همانطور که پاسدار محسن رضائی، نوچة اکبربهرمانی مطالبات اربابان را مطرح کرده بود، «سیاست» از چارچوب واقعی خود یعنی «اقتصاد» جدا شد. البته توافقات بین دو طایفة آب‌منگل‌ها پیشتر حاصل شده بود، و پیش از رأی اعتماد محفل علی کوچیکه به دولت مهرورزی، اکبر بهرمانی چراغ زدن به چینی‌ها را آغاز کرده بود.

به این ترتیب پس از کودتای ناکام آب‌منگل‌ها،‌ آرایش نیروها در میدان سیاست روشن‌تر شده. گروه مهرورزی با واگذاری دو وزارتخانة‌ «امورخارجه» و «اقتصاد» به محفل کودتای 22 بهمن موفق شد از «مسجد جمکران» رأی اعتماد بگیرد و افتخارات خود را با حضور یک چادرسیاه در وزارت بهداشت تکمیل کند. مسلماً امروز در تاریخ ذلت و حقارت زن ایرانی یکی از روزهای سرنوشت‌ساز به شمار می‌رود. یک آخوند مؤنث به عنوان «وزیر» در رأس یک وزارتخانه قرار گرفت. خلاصه این روز «بزرگ» را تمامی طرفداران بردگی و خفت ایرانی، به ویژه بوق‌های روپرت مردخای و محفل یوشکا فیشر جشن خواهند گرفت. همان‌ها که لات‌پروری و چاقوکش نوازی را در داخل و خارج مرزهای کشور پیشه کرده‌اند، و مسلماً وجود یک چادرسیاه در کابینه را هم نشان بارز پیشرفت و ترقی زن ایرانی به شمار خواهند آورد! البته برای آنگلوساکسون‌های اسلام‌پناه که تمایل دارند «حضور زن» را در اجتماع در برابر «حقوق انسانی» زن به ارزش بگذارند حضور «زن‌نمایان» در رده‌های بالای حکومت جمکران پیروزی بزرگی به شمار می‌آید. البته به یک شرط! و آن اینکه حکومت گورکن‌ها از مذاکره با آمریکا خودداری کند تا پرستیژ عموسام خدشه دار نشود و بتواند ضمن تداوم «روابط پنهان» همچنان در شیپور «تهدید نظامی» هم بدمد!

این تقاضای عاجزانه، پیش از نشست گروه 1+5 در آلمان از زبان یوشکا فیشر شنیده شد. حضرت فیشر، سلام‌الله چنین برآورد فرموده بودند که، دولت ایران حاضر به مذاکره نیست و انزوا را ترجیح می‌دهد! می‌دانیم که مصلحت حکومت جمکران را محفل یوشکا فیشر بهتر از هر کس دیگری تشخیص می‌دهد، چرا که محفل کذا در هم‌سوئی کامل با هاآرتز، جروزالم‌پست، وال‌ستریت جورنال و دیگر بوق‌های جنگ‌فروشان اسلام‌پناه قرار دارد و طی سی سال گذشته از برکت «انزوای ایران» حسابی پروار شده‌. اینان مایل نیستند وزن کم کنند. در نتیجه برای «حفظ وضع موجود»، وال‌ستریت جورنال می‌نویسد،‌ اسرائیل مخالف تجهیز ایران به سلاح هسته‌ای است! تا شاید یکی از «آیات عظام» برای «سیلی زدن» به اسرائیل فتوی صدوریده و بگوید، هر چه اسرائیل بخواهد دولت باید عکس آنرا انجام دهد! اگر اسرائیل نمی‌خواهد ما بمب داشته باشیم،‌ بمب‌اتم برای امت اسلام واجب شرعی است. و اینگونه است که انزوای سیاسی ایران که مطلوب محفل یوشکا فیشر است تداوم خواهد یافت. بله، از قدیم گفته‌اند «آرزو بر جوانان عیب نیست.»

باری! اینروزها سعید جلیلی، نمایندة خامنه‌ای در شورای امنیت ملی چند بار برای شرکت در مذاکرات پیرامون مسئله هسته‌ای ایران ابراز آمادگی کرد، و غربی‌ها خود را به خریت زدند. سخنگوی کاخ سفید گفت، ما که چیزی نشنیدیم. سپس سولانا اعلام کرد پیشنهاد جدیدی مطرح نکرده‌اند! پس از نشست دوم سپتامبر در آلمان، جلیلی اعلام کرد «بستة جدید» را تا آخر هفته تحویل می‌دهیم! و اینچنین بود که آمریکا ناچار شد یکی دیگر از دلال‌های «خوب» و خداجوی خود را دستگیر کند.

به گزارش نووستی، ‌مورخ 12 شهریورماه سالجاری، یک شهروند بلژیکی به نام «ژاک مونسیه»‌ به جرم خرید «تجهیزات نظامی» برای حکومت اسلامی دستگیر شد! این شهروند خوب و متدین و جنایتکار بلژیک با یک ایرانی «متعهد» ساکن فرانسه به دلالی برای حکومت خودکفا و «ضد امپریاس» جمکران اشتغال داشتند. این مصیبت بزرگ را به محفل سبزهای آلمان و کارفرمایان «شپیگل» و «بنیامین نتانیاهو» تسلیت گفته مصائب بزرگ‌تری را برای‌شان آرزو داریم.




...

چهارشنبه، شهریور ۱۱، ۱۳۸۸

تهمت کهن!
...

بس که ما در ریگ روغن ریختیم
بس گهر کز حلق خوک آویختیم
بس که ما این خوان فرو آراستیم
بس کزین خوان گرسنه برخاستیم

محور اصلی «پروپاگاند تخریب» در کشورمان ایجاد «اجماع» پیرامون یک «تهمت کهن» است. تهمتی که استعمار بریتانیا با توسل به دستاربندان و اوباش با هدف تخریب آزادیخواهان از دوران جنبش مشروطه در ایران رواج داده. هدف این «تهمت کهن»، القاء همزمان دو دروغ بزرگ است. نخست‌ اینکه حاکمیت بریتانیا مدافع آزادی‌ در ایران است، دیگر آنکه آزادی‌خواهان ایران جیره‌خوار انگلستان‌اند! به این ترتیب هر که، همچون تقی‌زادة‌ مزدور سر در آخور کارخانة رجاله‌پروری داشته باشد «آزادیخواه» به شمار می‌رود! همچنانکه امروز حسینعلی منتظری و دیگر «آیات عظام» دست در دست بازیگران نمایش مهوع «اعتراف» مدافع «آزادی» برشمرده می‌شوند. این همان پیامی است‌ که رسانه‌های حکومت اسلامی، ‌ هم‌صدا با رسانه‌های غرب از زبان «زندانیان تزئینی» حکومت‌ و فرماندهان سپاه پاسداران‌ توحش به گوش مردم ایران می‌رسانند. اینان در کمال بیشرمی و حماقت قصد باوراندن این دروغ بزرگ را دارند که اصلاح‌طلبان و مشارکت‌چی‌های «پیرو خط امام» دستگیر و زندانی شده‌اند،‌ چرا که طرفدار دمکراسی بودند!

متخصصین محترم هدایت افکار عمومی در لندن و واشنگتن! اینبار هم مثل همیشه، نیک ورد آورده‌اید، لیک سوراخ دعا گم کرده‌اید! اینان می‌خواهند بوزینه را بجای سیمرغ به ما ملت بفروشند! همانطور که سی‌سال پیش «بی‌بی‌سی» و دیگر رادیوهمبونه‌ها جهت «رهبرسازی» و «سربازگیری»،‌ با معرفی آدمخواری به نام خمینی در مقام «آزادیخواه» موفق به «عقیده سازی» در کشور شدند. ولی ما به بوق‌های تفنگ‌فروشان غرب اطمینان می‌دهیم که اینبار در برنامة «رهبرسازی» موفق نخواهند شد.

اگر خیمه شب‌بازی «اعتراف‌گیری» هزار سال دیگر هم ادامه یابد، اگر فرماندهان مفلوک سپاه «پاسداران‌توحش» هزار سال دیگر سخنرانی‌های ابلهانة خود را ادامه دهند، دیگر نمی‌توانید با مزخرفات‌شان برای جنبش مدنی ایران «رهبرسازی» کنید و جنایتکاران «پیروخط امام»، همچون میرحسین موسوی،‌ ابراهیم یزدی یا شیخ کروبی را به عنوان مدافعان دمکراسی به ما ملت حقنه کنید. «اعترافات» امثال بهزاد نبوی، تاج‌زاده، ابطحی و شرکاء با مزخرفات خامنه‌ای و تبلیغات کیهان و فارس‌نیوز در هم‌سوئی کامل قرار گرفته. اگر شما قادر به تشخیص این امر نیستید به دلیل حماقت و بلاهت‌تان است.

با توجه به دامنة وسیع بلاهت‌تان بهتر است شتاب کنید که وقت تنگ است! بله، شتاب کنید! فقط تا اواخر ماه سپتامبر فرصت دارید که یک کودتای مخملین سازمان دهید، شاید آمریکا برای مذاکرات هسته‌ای بتواند با خانه‌شاگردهای فکل کراواتی «رمزی کلارک» سر یک میز بنشیند، تا چند قطره از پرستیژ رسانه‌ای آنگلوساکسون‌ها محفوظ بماند. از آنجا که دمکراسی مطلوب شما برای ایرانیان به برگزاری مراسم نماز، روضه و زوزه و سوگواری و به ویژه میتینگ سیاسی در «گورستان» محدود می‌شود، تمام تلاش خود را بر نماز «جشن شکم‌چرانی» مسلمین متمرکز کنید که قرار است به امامت حاج‌اکبر بهرمانی برگزار شود، و شیخ کروبی و دیگر گاوهای حاج میرزاآغاسی از جمله عملة تحکیم وحدت حتماً در آن حضور خواهند یافت.

پیشنهاد دیگر ما این است که برنامه‌های اعتراف‌گیری را به صورت «فشرده» از سیمای کریه جمکران پخش کنید، همانطور که در سال 1357 کودتای مخملین را به عنوان «انقلاب فشرده» به خورد افکار عمومی دادید. کافی است به میرزابنویس‌های ساواک بگوئید برای زندانیان تزئینی نظیر محمد ملکی، بهزاد نبوی، ابطحی، تاج‌زاده و دیگر فعلة فاشیسم «اعترافات فشرده» تنظیم کنند. به این ترتیب که تفاله‌های محبوب سازمان ناتو روزی سه نوبت در جعبة جادو ظاهر شده ضمن «اعترافات» کردن چنین وانمود کنند که طرفدار دمکراسی بوده‌اند و فقط به این دلیل دستگیر و زندانی شده‌اند. متن اعترافات‌شان را هم ما برای‌تان تنظیم کرده‌ایم.

زندانیان تزئینی باید به صف بایستند و یکصدا بگویند: ما می‌خواستیم احمدی‌نژاد و خامنه‌ای را کنار بزنیم، ما با خامنه‌ای مخالف‌ایم، ما با احمدی نژاد هم مخالف‌ایم، اصلاً ما با حکومت اسلامی مخالف‌ایم، ما می‌خواستیم «دمکراسی» داشته باشیم، چرا که ما از سفارت‌خانه‌های بیگانه دستور می‌گرفتیم ... اگر این اعترافات روزی سه نوبت از سیمای جذام‌زدة جمکران پخش شود، چندین دروغ بزرگ همزمان در افکار عمومی جایگیر خواهد شد. به عبارت دیگر، با این تبلیغات در افکار عمومی چند «اجماع» همزمان به وجود می‌آید.

نخست اینکه مشتی فاشیست جنایتکار و خودفروخته نظیر بهزاد نبوی، حجاریان، محمد ملکی، تاج‌زاده و شرکاء که آگاهی‌شان از سازوکار دمکراسی در حد الاغ ملانصرالدین هم نیست، و سی سال است نان مزدوری و سرکوب و کشتار زهرمار کرده‌اند در «باور مردم» تبدیل می‌شوند به مخالفان خامنه‌ای و «طرفداران دمکراسی». زمانیکه چنین اجماع «مقدسی» در جامعة ایران محقق شد، ‌ اجماع دیگری نیز در باورها جایگیر می‌شود، و آن اینکه هر کس مخالف خامنه‌ای مفلوک باشد، مخالف احمدی نژاد هم خواهد بود و هر کس با ایندو بوزینه مخالفت کند «مدافع دمکراسی» است! ولی دامنة گله‌پروری و توده‌فریبی و خلق‌فروشی یا بهتر بگوئیم «سربازگیری» به این مختصر محدود نمی‌‌ماند. تمایل به سرنگونی چارپایة شکستة «ولایت» علی خامنه‌ای مفلوک فقط آغاز تخریب است.

محور اصلی این تبلیغات مخرب ایجاد اجماع پیرامون همان تهمت دیرینه است که استعمار بریتانیا با هدف تخریب آزادیخواهان ایران در کشورمان رواج داده. استعمار بریتانیا قصد دارد خود را مدافع آزادی‌ و دمکراسی و حقوق بشر در ایران جلوه دهد. به این ترتیب هر کس دم از آزادی و دمکراسی بزند توسط سگ‌های هار استعمار وابسته به بیگانه خوانده می‌شود. حال آنکه آنچه در عراق و افغانستان می‌گذرد عکس این مطلب را ثابت می‌کند. در این ‌دو کشور اشغال شده به صراحت می‌بینیم که دست‌ مقدس اشغالگران آنگلوساکسون از حمیدکرزای، مقتدی‌صدر، و ... و به طور کلی از «حکومت اسلامی»‌ دفاع می‌کند. به عبارت دیگر با استقرار حکومت اسلامی در افغانستان و عراق امروز پشتیبانی استعمار غرب از حکومت‌های اسلامی بر همگان آشکار شده. امروز همه می‌دانند جیره‌خوار آنگلوساکسون‌ها کل حکومت اسلامی است که با برپائی نمایش «اعتراف‌گیری» می‌کوشد از یکسو، شرکای خود را مخالف حکومت و طرفدار دمکراسی جلوه دهد، و از سوی دیگر با انتساب اینان به سفارت انگلستان مدافعان دمکراسی را در ایران به لجن بیالاید.

البته اینبار در کار فاشیست‌نوازان آزادی فروش و مدافعان فرضی حقوق‌بشر به دلیل اظهارات نابهنگام نیکولا سرکوزی اشکال بزرگی پیش آمده! اظهارات رئیس جمهور فرانسه در حمایت از آیات عظام و ستودن «شهامت» عملة فاشیسم نه تنها تصویر دلپذیر فرانسه را به عنوان مدافع لائیسیته و حقوق‌بشر بکلی مخدوش کرد، که «تصویر جادوئی» انگلستان دمکراسی‌پرور را نیز از هم فروپاشاند. حال آنکه در سال 1979 کار به چنین افتضاحی نکشید.

در سال 1979 رهبرسازی و سربازگیری به صورت «فشرده» سازمان یافت و طی کمتر از سه ماه خمینی در نوفل‌لوشاتو تبدیل به «رهبر» تمام مردم ایران شد و خلاصه «والری ژیسکار»، ‌رئیس جمهور وقت فرانسه مجبور نشد از چرندیات خمینی رسماً تقدیر به عمل آورد. خمینی در نوفل‌لوشاتو «میهمان» فرانسه بود! «بی‌بی‌سی» هم برای‌اش بوق می‌زد تا «رهبر» شود. وقتی رهبری این موجود روان‌پریش به تأئید حوزه و بازار و داس‌الله رسید،‌ «رهبر» و لوطی و عنتر و زباله‌های منقلب و انقلابی را با یک فروند هواپیما در فرودگاه تهران تخلیه کردند تا ابراهیم یزدی و دیگر جاسوس‌های سازمان سیا، «محاکمات تلویزیونی» به راه بیاندازند، و سرکوب نظامی و سرکوب رسانه‌ها را با همکاری ماشاالله قصاب‌ها به مورد اجرا درآورند.

ولی اینروزها اوضاع سازمان ناتو سخت خراب است. در نتیجه بعضی‌ها ناچاراند، صورتک «تی‌تیش‌مامانی» دفاع از حقوق‌بشر و لائیسیته و دمکراسی و این مسائل را کنار گذاشته، بر خلاف تمامی پروتکل‌های دیپلماتیک رسماً بر علیه دولت ایران به دفاع از چند سر آخوند مزدور و قانون‌شکن مشغول شوند. البته دامنة افتضاح هنوز به واشنگتن نرسیده. بالاخره هر چه باشد پنتاگون فرماندة سازمان ناتو است! فرمانده را فرماندهی باید! پس باراک اوباما هم مانند راسموسن در مراسم افطار شرکت خواهد کرد و از نقش مهم اسلام و مسلمین در آمریکا، البته در «اقتصاد» آمریکا تقدیر به عمل می‌آورد. ولی بقیة‌ اعضای ناتو از این امتیازات برخوردار نیستند.

به گزارش فیگارو مورخ اول سپتامبر 2009 ، نیکولا سرکوزی، «شهامت آیات عظام» را ستود! پیشتر گفتیم که دستاربندان مخالف‌خوان حکومت از جمله حسینعلی منتظری، با صدور فتوی در واقع «قانون‌شکنی» می‌کنند، اینان هیچ ارتباطی با مطالبات جنبش مدنی ندارند و جز احکام توحش شریعت هیچ قانونی را به رسمیت نخواهند شناخت. و تقدیر جناب سرکوزی از روسپی‌های خدافروش در واقع تشویق «قانون‌شکنی» در ایران است. بی‌دلیل نیست که آخوند کروبی از آخوند منتظری قدردانی می‌کند و «رادیو فتوی» هم مزخرفات‌ا‌ش را منعکس می‌نماید.

حال بهتر می‌توان دریافت به چه دلیل فرماندة سپاه پاسداران و دیگر جیره‌خواران استعمار برای محمدخاتمی،‌ میرحسین موسوی، مهدی‌کروبی و شرکاء خط و نشان می‌کشند و آنان را «مخالف نظام» و طرفدار دمکراسی معرفی می‌کنند! اینان در واقع می‌کوشند برای مزدوران وفادار استعمار بازار گرمی کرده آن‌ها را در جایگاه رهبری جنبش مدنی ایران قرار دهند، تا افکار عمومی غرب «تئوکراسی» در ایران را به عنوان «دمکراسی» بپذیرد، و حکومت مطلوب واتیکان و کلیسای آنگلیکن همچنان پابرجا و جاودان بماند.

شرط لازم و کافی برای دوام و بقای حکومت اسلامی در ایران تجهیز این تشکیلات به سلاح اتمی است. این امر خیر را وال‌ستریت جورنال، شیپور روپرت‌ مردخای بر عهده گرفته. وال‌ستریت جورنال ادعا می‌کند، از آنجا که «اسرائیل» با تجهیز ایران به سلاح اتمی مخالف است، غرب را تحت فشار گذاشته! البته بوق روبرت مرداک فراموش کرده که دولت چین با تأئید ضمنی سازمان ناتو قصد تبدیل ایران به پاکستان دوم را داشت! گویا استقرار موشک‌های اسکندر روسیه در مرز با کرة شمالی دکان حضرات را برچید. پس ما هم به «رادیو فتوی» و همکارانش در «بی‌بی‌سی» توصیه می‌کنیم وقت خود را برای تبدیل «فاشیست ـ مسلمان‌ها» به «آزادیخواه» بیهوده تلف نکنند. بدون سلاح هسته‌ای این حکومت نکبت و ادبار و آن اوپوزیسیون مفلوک را نمی‌توانید سرپا نگاه دارید.

من زبان و نطق مرغان سر بسر
با توگفتم فهم کن ای بیخبر
پیش سیمرغ آن کسی اکسیر ساخت
کو زبان اینهمه مرغان شناخت





...

سه‌شنبه، شهریور ۱۰، ۱۳۸۸


«حدیث» جنگ جهانی!
...
چه خوب شد شفیعی‌کدکنی از ایران رفت! اگر مانده بود ناچار می‌شد همچنان برای سروده‌های کشکی مدیحه سرایان ساواک مقدمه بنویسد. پیشتر یک «علی‌نامه» درست کرده بودند، و قصد داشتند آنرا به زور «مقدمة شفیعی ‌کدکنی» به خورد خلق‌الله بدهند. حتماً بعد از «علی» نوبت به حسن و حسین و زهرا و زینب و «غیره نامه» می‌رسید که سرایندگان‌شان فردوسی را به دلیل سرودن شاهنامه سرزنش می‌کردند. و اگر شفیعی کدکنی نمی‌رفت، می‌بایست برای همة این چرندیات و غیره‌نامه‌ها مقدمه بنویسد. نمی‌دانم چرا گورکن‌ها برای چنین کارهای ادبی به سراغ استاد بهاءالدین خرمشاهی نمی‌روند؟

هفتاد سال پیش در چنین روزی با تهاجم نظامی آلمان نازی به لهستان جنگ جهانی دوم آغاز شد. در واقع آنچه «سرآغاز» این جنگ معرفی می‌شود خود زمینه‌ساز یک «بی‌بی‌گوزک‌» بسیار غنی و پربار شده! فکر نکنید که «عهدنامة ورسای» در فراهم آوردن زمینة این جنگ نقشی داشته! یا مثلاً فکر نکنید که ایالات متحد و انگلستان و فرانسه برای سرکوب جنبش‌های سوسیالیست در اروپای مرکزی از ابتدای کار دست دوستی به سوی هیتلر دراز کرده بودند. ابداً! هیتلر همین جوری به لهستان حمله کرد، اصلاً شاید مأموریت الهی داشت! البته «بی‌بی‌سی»، ‌که در ساخت‌وپرداخت «بی‌بی‌گوزک» خیلی تخصص دارد،‌ ادعا می‌کند که روز اول سپتامبر سال 1939 یک کشتی جنگی آلمان نخستین گلوله را به یک دژ لهستان در شبه جزیرة‌ «وسترپلات»، در نزدیکی بندر «گدانسک» شلیک کرد! اما قصه‌گوی «بی‌بی‌سی» دیگر نمی‌گوید، «هیتلر» چگونه و با حمایت کدام محافل در آلمان به قدرت رسید، چرا به قدرت رسید، و اصلاً به چه دلیل به لهستان حمله کرد؟ به هر تقدیر از آنجا که تاریخ بشر سلسله‌ای دنباله‌دار است، ریشه‌های جنگ دوم را هم بهتر است در نتایج جنگ اول جهانی جستجو کنیم، نه در آن گلولة کذائی که 70 سال پیش به «دژ لهستانی» برخورد کرد!

در سال 1918، چندماه پیش از پایان جنگ جهانی اول،‌ ایالات متحد به بهانة مبارزه با بلشویسم در دو بندر روسیه نیروی نظامی پیاده کرد. 7 هزار سرباز در بندر «ولادی وستوک» و 5 ‌هزار سرباز در بندر «آرکانژل!» اینان به همراه نظامیان انگلستان، فرانسه و ژاپن تا سال 1920 همچنان در خاک روسیه حضور داشتند؛ در ظاهر برای دفاع از روس‌های سفید و در واقع برای گسترش تخریب و خشونت.

وزارت امور خارجة آمریکا به کنگره اعلام کرده بود که این عملیات برای ابتر کردن پیامدهای انقلاب بلشویک‌هاست. یادآور شویم روسیه پس از انقلاب اکتبر، ‌ علیرغم نمودار شدن افق پیروزی،‌ صحنة جنگ جهانی اول را به نفع انگلستان، آمریکا و هم‌پیمانان‌شان ترک گفته بود. از این گذشته روسیه، پس از انقلاب اکتبر ایران را هم به دست‌های مقدس انگلستان سپرد تا امپراتوری بریتانیا با کمک آخوند و اوباش به شخم زدن کشورمان مشغول شود. در هر حال بهانة دولت انقلابی لنین برای ترک میدان جنگ اول جهانی، سامان دادن به اوضاع داخلی و استحکام پایه‌های حکومت نوبنیاد بود. و خواهیم دید که چنین تصمیمی در واقع به زیان روسیه تمام شد.

پس از استعفای تزار نیکولای دوم در ماه مارس 1917، ‌ دولت آلمان که در حال جنگ با روسیه بود، در ماه فوریة همان سال یک «ترن دیپلماتیک» در اختیار لنین و همراهان انقلابی‌اش می‌گذارد تا اینان بتوانند از سوئیس به روسیه بازگردند. نیازی به توضیح نیست که هدف آلمان کاهش قدرت روسیه از طریق خرد کردن ارتش تزار بود و در کمال تعجب، لنین با پیشنهاد یکجانبة صلح،‌ روسیه را در چارچوب همین سیاست قرار داد.

در شرایطی که تهدید نظامی آلمان همچنان متوجه روسیه بود، علیرغم توصیة بوخارین و تروتسکی برای ادامة جنگ جهت کشاندن انقلاب به آلمان، لنین به بهانة استحکام پایه‌های دولت در روسیه صلح با آلمان را برگزید. به دلائلی که معلوم نیست لنین «حرف» خود را پیش می‌برد، ولی به دلیل مواضع آمریکا و متحدان‌اش، مذاکرات صلح به شکست می‌انجامد؛ آلمان در ماه فوریه 1918 به روسیه حمله می‌کند. پس از گذشت حدود یک‌ماه، بخش وسیعی از خاک روسیه در غرب به تصرف ارتش آلمان درمی‌آید و دولت روسیه در ماه مارس 1918 ناچار به پذیرش پیمان «برست ـ لی‌تووسک‌» می‌شود. لنین پایتخت را به مسکو منتقل می‌کند و آرمان «مبارزات طبقاتی» را کنار گذاشته برای پایان دادن به جنگ داخلی سیاست «کمونیسم جنگ» را در پیش می‌گیرد. جنگ داخلی و حضور نظامیان آمریکا، انگلستان، فرانسه و ژاپن، روسیه را در خشونت‌ غرق می‌کند، و کار به نظام تک‌حزبی می‌رسد. از آنجا که لنین به دلیل بیماری عملاً خانه نشین شده بود، زمام امور به دست رفیق استالین می‌افتد. خلاصه پیش از مرگ لنین در تاریخ 21 ژانویه 1924 در واقع کار انقلاب اکتبر تمام شده بود. اما مبارزات آنگلوساکسون‌ها با شوروی در سراسر جهان همچنان ادامه یافت و امروز هم در قالب «مبارزه با تروریسم»‌ و دفاع از استقلال‌طلبان همچنان ادامه دارد.

دو سال پیش از پایان جنگ دوم جهانی، دولت انگلستان که از گسترش نفوذ چریک‌های چپگرای یونان در ساختار سیاسی کشور «نگران» شده بود، برای حفظ قدرت دولت راستگرا که همزمان با فاشیست‌های آلمان نیز دست و پنجه نرم می‌کرد، دست به دامان گاوچران‌ها شد. اینان نیز بلافاصله 74 تن تجهیزات نظامی را به همراه 250 مستشار برای کمک به دولت یونان ارسال می‌کنند. از قضای روزگار همین تلاش‌های «بشردوستانه» بود که پس از پایان جنگ، در سال 1949 پیروزی نیروهای راستگرای یونان بر علیه «چپ» را تضمین نمود. در دنبالة همین سیاست «پیروزمند» بود که انگلستان فرا گرفت چگونه می‌تواند از طریق تقسیم کارت‌ها با واشنگتن منافع خود را به بهترین وجه تأمین کند، و خیمه شب‌بازی استقلال و «ملی‌کردن نفت» در دورة مصدق دنبالة تجربة موفق یونان، ترکیه و سپس عراق بود!

بله با فریب «افکار عمومی» می‌توان دامنة چپاول ثروت‌ ملت‌ها را گسترش داد. چرا که با توسل به شعار پوچ «استقلال» و «آزادی» همواره می‌توان اجماع در افکار عمومی ایجاد کرد. چه کسی با آزادی و استقلال مخالفت خواهد کرد؟ هیچکس! همه خواهان آزادی و استقلال‌‌اند و هیچکس نخواهد پرسید چارچوب این آزادی و استقلال چیست و از «چه طریق» حاصل می‌شود.

فواید «شعار جادوئی» همین است. شعار جادوئی، ‌ مخاطب را افسون می‌کند. به همین دلیل می‌توان سربازان فراوانی را زیر پرچم شعار جادوئی گردآورد. به عنوان نمونه شعار «مخالفت با شکنجه» همین ویژگی را دارد. در نتیجه نانخورهای حکومت جمکران در بلاد فرنگ یک بیانیه برای مخالفت با شکنجه صدوریده‌اند تا سی سال شکنجه در زندان‌های حکومت اسلامی را به شکنجه پس از کودتای 22 خردادماه محدود کنند. به همین دلیل است که آخوندپرست‌هائی همچون صدرحاج سیدجوادی، محمدرضا نیکفر و مدافعان «اسلام خوب»‌، طرفداران صیغه و مبارزان راه شکم و روشنفکران زیرشکم و جارچیان حکومت اسلامی را در بین امضاء کنندگان بیانیة مذکور می‌بینیم و متوجه می‌شویم که در پس پردة «مخالفت با شکنجه» در واقع مخالفت با مذاکرات ایران با گروه 1 + 5 نهفته. چرا که این مذاکرات با منافع جنگ‌طلبان در ایالات متحد و اسرائیل در تضاد قرار می‌گیرد.

می‌دانیم که شفاف‌سازی فعالیت‌های‌ هسته‌ای حکومت اسلامی، ملت ایران را از تهدید تهاجم نظامی و از تشدید تحریم‌های اقتصادی آزاد می‌کند و همین امر دولت فروپاشیدة بنیامین نتانیاهو را در اسرائیل به نفع صلح‌طلبان گروه «تزیپی لیونی» تضعیف خواهد کرد. ولی تضعیف دولت جنگ طلب اسرائیل، در واقع تضعیف حکومت جمکران است. تضعیف حکومت جمکران چیست؟ تضعیف آب‌منگل‌ها که از روز نخست به شاخه‌های کاذب تقسیم می‌‌شدند و اخیراً یک دوشاخة «اصولگرا»‌ و «اصلاح‌طلب» را به میدان آورده‌اند.

اینان قصد داشتند با برگزاری شبه‌انتخابات خردادماه زمینة کودتا را برای پیروان خط توحش امام‌شان فراهم آورند. همچنانکه دیدیم این طرح موذیانه شکست خورد و اربابان حکومت اسلامی نیز دریافتند که دورة این حکومت به سر رسیده و با میرحسین موسوی و شیخ کروبی نمی‌توان چهرة‌منفور حکومت دین را بزک کرد. واکنش اینان به مطالبات ملت ایران چیست؟ جنجال رسانه‌ای و به راه انداختن کاروان‌های خردجال در اروپا و آمریکا، کوبیدن بر طبل طاعون سبز، تبلیغ بیشرمانه برای قانون اساسی جمکران و معرفی آیات عظام خود فروخته به عنوان «اوپوزیسیون» حکومت اسلامی.

آخرین نمونه از این تحرکات مزورانه انتشار فتوی گوساله‌پسند و احمق فریب آخوند منتظری در باب آزادی‌های «مردم» در شبه قانون اساسی جمکران بود که در وبلاگ «رادیو فتوی» به آن پرداختیم. رادیو همبونه‌ها که این مطالب را منتشر می‌کنند، همچون سرمقاله‌نویس مفلوک نیویورک‌تایمز می‌پندارند در ایران کسی با اصول قانون اساسی این حکومت مفتضح آشنائی ندارد و نمی‌داند این قانون در ذات خود نافی حقوق بشر است. پس حضورشان بگوئیم پنج اصل اولیة این قانون با تمام آزادی‌های مطروحه در بخش‌های دیگر در تضاد قرار می‌گرد. به عبارت دیگر قانون کذا متناقض و مبهم است و از اینرو نمی‌توان آنرا «قانون» به شمار آورد. «قانون»، بنابرتعریف باید «صراحت» داشته، فاقد «ابهام» باشد. از اینروست که با احکام الهی نمی‌توان «قانون» تدوین کرد. این احکام نه تنها متناقض و مبهم‌اند، که واقعیت «انسان» در «زمان» و «مکان» مشخص را نیز به رسمیت نمی‌شناسند. با توجه به این نکات به جرأت می‌توان گفت قانون حمورابی، با در نظر گرفتن زمان تدوین آن، حدود 4 هزارسال پیش، به عنوان نخستین و قدیمی‌ترین «قانون» جامعة بشری به مراتب از قانون اساسی حکومت اسلامی مترقی‌تر و پیشرفته‌تر بوده. چرا که این قانون توسط پادشاه بابل برای مردم بابل تدوین شده. در هر حال بی‌جهت برای قانون بی‌اساس حکومت جمکران طبل می‌زنند؛ ستارة‌ بخت اسلام در منطقه رو به افول است.

روز گذشته وزیر امورخارجة ترکیه راهی عراق شد تا مقدمة فرار ارتش آمریکا از این کشور را فراهم آورد. به گزارش حنازرچوبه، ‌مورخ 10 شهریورماه سالجاری، خروج سربازان آمریکا که قرار بود از تابستان سال آینده آغاز شود از ماه دسامبر سالجاری شروع خواهد شد. البته فکر بد نکنیم! این حضرات را از عراق به آمریکا باز نمی‌گردانند، چون حوصله‌شان سر می‌رود و ممکن است به افسردگی روحی دچار شوند و بعضی‌ متخصصان جمکرانی‌نژاد بلافاصله تشخیص دهند که به این عزیزان در بازداشتگاه‌های جمکران تجاوز شده.

آخرین شاهکار اوپوزیسیون مفلوک جمکران جهت تخریب انسان، ‌ القاء این دروغ بزرگ است که هر کس پس از آزادی از بازداشت‌گاه‌های حکومت اسلامی حالت تهاجمی داشته یا افسرده باشد مورد تجاوز قرار گرفته! بگذریم و بازگردیم به خروج نظامیان آمریکا از عراق. بله، پنتاگون برای این حضرات محل مأموریت جدیدی در نظر گرفته: آمریکای لاتین!



...

دوشنبه، شهریور ۰۹، ۱۳۸۸

رادیو فتوی!
...
هم‌میهنان گرامی! بیائید در یک «انتخابات آزاد» شرکت کرده برای خود یک «ولی فقیه مشروع» برگزینیم! به این ترتیب «ولی فقیه» کذا با تکیه بر «مشروعیت مردمی» خویش احکام الهی از جمله قصاص، سنگسار و شلاق را بر ما اعمال خواهد کرد. این است مفهوم آخرین فتوی آخوند منتظری، آیت‌الله «لیبرال» و محبوب و نازنازی کارفرمایان شیخ صادق‌صبا در «بی‌بی‌سی». وبلاگ امروز را به «بررسی منطقی» آخرین فتوی حسینعلی منتظری اختصاص می‌دهیم تا وسعت شارلاتانیسم روحانی جماعت و گسترة وقاحت استعمار را در آن به نمایش بگذاریم.

«آنچه از روح اسلام و سيره معصومين به دست مى‌آيد اين است كه هيچگاه اسلام نمى‌خواهد حاكميت بر مردم هر چند حاكميت به حق و معصومانه باشد با زور و اكراه باشد [...] در تاريخ ثبت نشده است كه حضرت امير و نيز ساير امامان براى گرفتن قدرت و حاكميت ـ كه حق الهى آنان بود ـ متوسل به زور و سلاح شده باشند.»

منبع: رادیوفردا، مورخ 9 شهریورماه 1388

این سخنان «گهربار»، بی‌اساس، پوچ و خصوصاً مزورانه پاسخ آیت‌الله منتظری است به پرسش مزورانة یکی از نعلین‌پرستان که در چارچوب «جمع پرستی» و «گله‌پروری» در مورد «رضایت اکثریت در جواز برای تصرف حکومت» مطرح شده.

ما خواهان برچیده شدن حکومت تحجر «باورها» و جایگزینی آن با یک نظام دمکراتیک، یعنی حکومت قوانین انسان‌محور در ایران هستیم. برخلاف تصور سازمان سیا و ریزه خواران‌‌اش، مشکل اصلی ما «وجود» حکومت مقدس و نظام ولایت‌فقیه است.

پیشنهاد سخاوتمندانة‌ سازمان سیا و «ام. آی. 6» به ملت ایران که همان‌ «انتخاب آزاد» ولی‌فقیه باشد، امروز بر پیشانی همة بوق‌های استعمار می‌درخشید. به عبارت دیگر اربابان اسلام‌پناه حکومت جمکران می‌گویند، «انتخاب رهبر با شما، رهبری هم با ما!» چرا که شما در هر حال «زندانی اسلام» هستید، ولی حق دارید زندانبان‌تان را خود «انتخاب» کنید. ما هم به زندان‌بان می‌گوئیم چگونه دست و پای شما را قطع کند، چگونه شما را به جرم روزه‌خواری شلاق بزند که «مشروعیت‌اش» خدشه‌دار نشود. این پیشنهاد البته در قالب «فتوی» از سوی فقیه عالیقدر، حسینعلی منتظری ارائه شده که هنوز تفاوت حدیث و روایت را با «تاریخ»، و فرق «بیعت» را با «انتخابات آزاد» درک نکرده‌اند، و چه بهتر! چون آنگلوساکسون‌ها پیشنهادات بیشرمانة خود را از زبان ایشان بیان می‌کنند.

اینان می‌گویند یک ولی فقیه «انتخاب»‌ کنید که با تکیه بر رأی شما،‌ سیاست سنگسار و قصاص و شلاق را بر همگی‌تان اعمال کند. فقیه عالیقدر هم بلافاصله یک فتوی صادر کردند و با استناد به «حدیث» و «روایت» به ما ثابت نمودند که اگر «مردم» با پیامبر و ائمه «بیعت» نکرده بودند اینان به هیچ عنوان مردم را وادار به پذیرش ولایت خود نمی‌کردند! بله، این است آخرین تولید «اتاق‌های فکر» استعمار برای تداوم سلطه بر ملت ایران.

سئوال این است: چگونه می‌توان سازوکار دمکراتیک از جمله «انتخابات آزاد» را در خدمت فاشیسم قرار داد؟ با توسل به پروپاگاند پیرامون یک فتوی! به عبارت دیگر، زمانیکه همة بوق‌های سازمان ناتو از جمله نیویورک تایمز، رادیوفردا و دیگر شیپورهای استعمار در راه دوام و بقای «حکومت دین» در ایران بسیج می‌شوند تا از زبان یک آیت‌الله خودفروخته بیشرمانه به ما ملت بگویند،‌ شما حق انتخاب نوع حاکمیت خود را ندارید،‌ شما «محکوم» به داشتن حکومت دینی هستید. حق انتخاب شما به «انتخاب ولی فقیه» محدود می‌شود. روشن‌تر بگوئیم، آنگلوساکسون‌ها به ما می‌گویند، شما را از حاکمیت «زندگی‌ستیز» و «مرگ‌محور» دین گریزی نیست. شما محکوم‌اید ولی می‌توانید آزادانه «جلاد دلخواه » خود را از میان جلادان «انتخاب» کنید.

اما پیش از ادامة مطلب، لازم است در مورد انتشار گزارش 116 صفحه‌ای مرکز اسناد حقوق‌بشر در ایالات متحد و «روابط قانونی» با دیگر کشورها نیز توضیحاتی بیاوریم. گزارش 116 صفحه‌ای دکان حقوق بشر در ینگه دنیا به صورتی موذیانه از «دولت» میرحسین موسوی سلب مسئولیت کرده؛ ولی‌فقیه، قاضی شرع، دادستان و نمایندة وزارت اطلاعات را مالک جان زندانیان سیاسی معرفی می‌کند. هدف دکان حقوق‌بشر از انتشار این گزارش موهن، از یک سو «سلب مسئولیت» از میرحسین موسوی و اعضای دولت او، و از سوی دیگر محدود کردن سه‌دهه جنایت و سرکوب حکومت اسلامی به کشتار زندانیان در تابستان سال 1367 است. حال آنکه این حکومت از بدو استقرار خود، و از دورة نخست وزیری مهدی بازرگان جنایت و سرکوب را آغاز کرده و تا آنجا که ما به‌یاد داریم فقیه عالیقدر، حسینعلی منتظری تا سال 1360 به هیچیک از این جنایات اعتراض نکردند. حال نگاهی خواهیم داشت به روابط قانونی با دیگر کشورها.

در وبلاگ «پتروپارسیدن» گفتیم که هیچ دولتی حق ندارد به امور داخلی کشورهای دیگر دخالت کند. چرا؟ چون هر دولتی موظف است برای رفاه حال شهروندان خود نظم و امنیت را در سطح کشور تضمین کند. البته این مسائل شامل حال حکومت‌های دست‌نشانده همچون حکومت اسلامی جمکران نخواهد شد. در این حکومت‌های «مستقل» به جز سرکوب هیچ نمی‌بینیم و سازماندهی آشوب‌ها فقط برای گسترش دامنة سرکوب است.

در هر حال چند نکتة اساسی را باید همواره مد نظر داشته باشیم. نخست‌ اینکه هیچ کشوری نمی‌تواند همسایگان‌اش را «انتخاب» کند،‌ هر کشوری در محدودة جغرافیائی و مکان مشخص قرار گرفته. دیگر اینکه منافع ملی هیچ کشوری با منافع ملی دیگر کشورها هم‌سوئی ندارد. چرا که این منافع «اقتصادی» و مادی است. ولی در مورد کشور ایران، مسائل کمی پیچیده‌تر می‌شود. حکومت ایران دست‌نشاندة سازمان ناتو است، کشور ایران همسایة ابرقدرت روسیه است،‌ و در منطقة نفوذ چین و هند نیز قرار گرفته. در واقع ایران تبدیل به صحنة زدوخورد قدرت‌های منطقه‌ای و سازمان ناتو شده. این سازمان با هدف تجزیة ایران، دو کشور همسایة ما، عراق و افغانستان را به ویرانه تبدیل کرده. همین سازمان حکومت اسلامی پاکستان را به سلاح اتمی مجهز کرده و جنگ داخلی بین افراط‌گرایان به راه انداخته و هر از گاه تهدید می‌کند که تروریست‌ها ممکن است دولت پاکستان را سرنگون کرده به سلاح اتمی دست یابند! این تهدیدها در درجة اول متوجة روسیه و هند و نهایتاً تهدید دولت چین است. ولی با این ابزار می‌توان دیگر کشورها را نیز تهدید کرد، و از آنان باج گرفت، حتی کشورهای هم‌پیمان را در اروپا. در ماهیت «انسان‌ستیز» سرمایه‌سالاری هیچ تردیدی وجود ندارد. و دقیقاً به همین دلیل است که در جهان سوم، ‌ استعمار غرب سعی در گسترش روابط «قومی» و «خانوادگی»‌ دارد.

ویژگی این روابط «قانون‌گریزی» آن‌ها است. پروپاگاند غرب چرا بر طبل «جهان اسلام»‌ می‌کوبد؟ به دلیل اینکه جهان کذا فاقد مرز مشخص جغرافیائی است. در نتیجه آخوند جماعت، با نادیده انگاشتن «مرزهای قانونی» کشورها، خود را وکیل مدافع مسلمین جهان دانسته دخالت در امور دیگر کشورها را «حق مسلم» خود می‌شمارد. به عنوان نمونه فقیه عالیقدر در مورد «مسلمانان چین» پستان به تنور چسبانده‌اند. حال آنکه این امور نه به ایشان مربوط است، نه به دولت مفلوک جمکران. گذشته از این هیچکس نمی‌داند در «سین‌کیانگ» چه پیش آمده! تصاویری را به مردم نشان دادند و گفتند در یک منطقة مسلمان‌نشین در کشور چین بین مسلمانان و «هانگ‌ها» درگیری شده؛ پلیس دخالت کرده و ... و البته ما به عنوان تماشاگر صحنه حتی نمی‌توانیم بر «اصالت» تصاویر هم تأکید کنیم. و اگر تصاویر اصالت هم داشته باشد، نمی‌دانیم «علت» درگیری بین دو گروه چه بوده! همه رسانه‌ها از «درگیری‌ها» خبر دادند،‌ نه از علت آن.

اما آنچه خارج از علت درگیری اهمیت دارد این است که «دولت»، وظیفه دارد مانع «بی‌نظمی» در سطح جامعه شود. چرا که آشوب و بی‌نظمی در تمام جوامع ثبات دولت و امنیت مردم را تهدید می‌کند. خطر این تهدید در یک جامعة غیردمکراتیک به مراتب از خطر آن در جوامع دمکراتیک بیشتر است. چرا که دولت در یک جامعة دمکراتیک از انعطاف برخوردار است، حال آنکه در کشور چین، دولت به دلیل ساختار غیردمکراتیک حاکمیت قادر نیست از خود انعطاف نشان‌ دهد. دلیل ارادت گاوچران‌ها به دولت مائوئیست چین و سرمایه‌گزاری‌شان در این کشور همین است. در کشور چین قوانین «انسان‌محور» حاکم نیست در نتیجه دست سرمایه‌سالاران برای سرکوب و استثمار انسان‌ها بازتر است. ارادت سرمایه‌داری غرب به دین و مقدسات در جهان سوم، به ویژه در کشورهای مسلمان‌نشین نیز دلیل دارد. «دین» علاوه بر انسان‌ستیزی، همواره با «قانون» در تضاد قرار می‌گیرد.

یادآور شویم، قانون، ‌ بنابرتعریف «زمینی» است،‌ توسط انسان‌ها در زمان و مکان مشخص برای انسان‌ها در زمان و مکان مشخص تدوین می‌شود. حال آنکه «دین»، ‌ به عنوان احکام الهی و آسمانی زمان و مکان را اصولاً به رسمیت نمی‌شناسد. همه در هر زمان موظف‌اند احکام دین را رعایت کنند! به عبارت دیگر دین بهترین ابزار قانون‌شکنی خواهد بود. همچنانکه در ایران نیز شاهدیم، حکومت اسلامی از یکسو، قانون‌شکنی خود را با تکیه بر دستورات ولی فقیه توجیه می‌کند، و از سوی دیگر قوانین و مقررات عرفی خود را با تکیه بر عبارت جادوئی «مخل به مبانی اسلام» زیر پا می‌گذارد.

شاهدیم که هیچ تجمع مسالمت‌آمیزی در حکومت اسلامی «مجاز» نیست. ‌در عوض گروه‌های سرکوب و لباس‌شخصی‌ها در همین حکومت به صورت «خودجوش» تجمع می‌کنند؛ هیچکس هم مزاحم‌شان نمی‌شود. همچنین به ادعای مقامات جمکران، «گروه‌های خودسر» و سازمان یافته‌ آزادانه به سرکوب مردم در کوچه و خیابان مشغول‌اند، گروه‌های خود سر فعالیت‌های اقتصادی غیرمجاز هم دارند و ... و خلاصه کسی مسئول اعمال غیرقانونی این گروه‌ها نیست! به همچنین است در مورد آیات‌عظام! اینان آشکارا با صدور فتوی قانون‌شکنی می‌کنند ولی هیچکس مزاحم‌شان نمی‌شود، چون دست مقدس استعمار همواره از «قانون‌شکنی» در ایران حمایت کرده. و به همین دلیل فتوی حسینعلی منتظری را همة رادیوهمبونه‌ها امروز در بوق گذاشته‌اند.

بله حضرت حسینعلی منتظری، در فتوی خود می‌گویند پیامبر اسلام در امور اجتماعی ابتدا از مردم بیعت می‌گرفت بعد ولایت خود را اعمال می‌کرد! ایشان می‌فرمایند امامان هم همین برخورد را داشتند، و خلاصه اینان برای گرفتن حاکمیت که حق الهی‌شان بود هرگز به زور سلاح متوسل نشده‌اند. به ادعای منتظری در «تاریخ» ثبت نشده که این «عزیزان» خشونت به خرج داده و مردم را وادار به پذیرش حکومت خود کرده باشند! البته منتظری تاریخ را با حدیث و روایت اشتباه گرفته، چرا که زبانی که ایشان در مورد پیامبر و امامان به کار می‌برند، «زبان ستایش» حدیث و روایت است، نه «زبان منطقی» تاریخ.

پس حضورشان بگوئیم جنگ‌های محمد از نظر تاریخی فقط برای کسب قدرت بوده. از این گذشته امور جامعه صرفاً اجتماعی نیست! پس دفعة آینده که فتوی می‌صدورید به ما بگوئید در صدراسلام، چه کسی برای سیاست و اقتصاد تصمیم می‌گرفته؟ درهرحال از نظر ما اهمیت ندارد 14 قرن پیش محمد در صحرای عربستان چه‌ها می‌کرد. ما در هزارة‌ سوم و در ایران زندگی می‌کنیم، و نیازی به «ولی‌فقیه» هم نداریم. دورة برپائی حکومت دین به پایان رسیده و اگر سازمان ناتو شیفته و فریفتة اسلام است مردم ایران مدت‌هاست تب عشق‌شان به اسلام به اصطلاح «ضداستبداد» ساخته و پرداختة فوکویاما و شرکاء فروکش کرده.

آنزمان که قانون اساسی تحجر را در سایة بحران اشغال سفارت آمریکا، با «تقلب» به ملت ایران تحمیل کردند کجا تشریف داشتید که نفرمودید، «پیامبر و ائمه برای گرفتن حکومت به جنجال سیاسی و تقلب متوسل نشدند!» کسی از شما استفتاء نکرد، یا قانون اساسی توحش مطابق میل اربابان‌تان در لندن و واشنگتن بود و سکوت شما هم علامت رضای ارباب؟ ما که بحث‌های شیرین مجلس خبرگان در باب به اصطلاح قانون اساسی را فراموش نکرده‌ایم، حضور شما را هم در همین مجلس «توحش‌» فراموش نخواهیم کرد. حضرتعالی زمانیکه اوباش به دفاتر روزنامه‌ها حمله می‌کردند و روزنامه نگاران را می‌بردند آیا خواب بودید؟ در زمان نخست وزیری بازرگان کشتار و شکنجه و تجاوز به مردم در کردستان، بلوچستان و خوزستان و ... توسل به زور و سلاح نبوده؟ پس چه بود؟ صدور این فتاوی مضحک و نقل «بی‌بی‌گوزک» به دفاع از «اسلام خوب» نه تنها کمکی به اربابان‌تان نخواهد کرد که همدستی روحانیت شیعه را با استعمار بیش از پیش آشکار می‌کند و توحش، فرصت‌طلبی و خودفروختگی امثال حسینعلی منتظری و دیگر آیات عظام را به اثبات می‌رساند. این تحرکات موذیانه ثابت می‌کند که منتظری واربابان‌اش در لندن و واشنگتن سرکوب مردم ایران را،‌ به ویژه پس از کودتای ناکام انتخابات، به ابزار تبلیغ برای اسلام تبدیل کرده‌اند و در بوق‌های‌شان مرتباً دم از «اسلام خوب» می‌زنند:‌

«پيامبر اسلام با اينكه از طرف خداوند داراى ولايت بود در امور اجتماعى كه به سرنوشت جامعه و مردم مربوط بود با رضايت از آنان بيعت مى‌گرفتند و سپس عمل و اعمال ولايت مى‌نمودند»


آخوندمنتظری اشکال‌شان اینجاست که هنوز متوجه نشده‌اند در «تاریخ» تقدس وجود ندارد و کسی از سوی خداوند برای حکومت مأمور نمی‌شود. ایشان باورهای خود را با رخدادهای تاریخی در ترادف قرار داده‌اند. حال آنکه «تاریخ» بر واقعیت تکیه دارد و «باورها» بر توهم. همه در باورهای خود آزاداند از جمله روحانیت، ولی ما نمی‌پذیریم که روحانی جماعت پس از سه دهه شرکت در جنایات حکومت اسلامی بازهم به بهانة خیرخواهی، در پی تحمیل «باورهای مقدس» خود بر مردم برآید و ضمن دفاع از قانون اساسی متحجر، سنگ منافع استعمار را به سینه بزند:‌

«بر‏ ‏حسب قانون اساسى، كشور متعلق به همه مردم است و آنان حق دارند به‏ ‏وسيله تجمعات آرام و جرائد و حتى راديو و تلويزيون نظرات خويش را‏ ‏ابراز نمايند. چرا راديو و تلويزيون فقط در اختيار حاكميت است؟ و چرا‏ ‏تجمعات آرام و متين مردم، چماق و بازداشت و شكنجه و محاكمات‏ ‏كذايى را در پى دارد.»


ما به فقیه عالیقدر و اربابان‌شان می‌گوئیم، پیش از استقرار حکومت اسلامی هم کشور ایران متعلق به ایرانیان بوده. تبلیغ برای قانون اساسی که اصول اساسی‌اش نقض آشکار اعلامیة جهانی حقوق بشر است از نظر ما وقاحت و بیشرمی مدافعان این قانون را به اثبات می‌رساند. سرمقاله نویس نیویورک تایمز هم خیلی سنگ همین قانون را به سینه می‌زند و می‌گوید طبق این قانون گویا شکنجه در ایران ممنوع است! اما نیویورک‌تایمز حافظ منافع تفنگ فروشان مدافع اسرائیل است، به همین جهت عشق اسلام به دلش افتاده. شما که مدافع سرکوب فلسطینی‌ها نیستید بگوئید ببینیم در «اسلام خوب» سنگسار و قصاص و تعدد زوجات و ... ممنوع است یا خیر؟





...

یکشنبه، شهریور ۰۸، ۱۳۸۸


پتروپارسیدن!
...
در راستای تداوم «سیاست انسداد» و تأمین شرایط مناسب جهت ممانعت از استقرار صلح در منطقه، و به ویژه در راه گسترش دامنة جنگ به ایران،‌ گورکن‌ها رویای بازگشت به دوران توحش خمینی و انزوای سیاسی ایران را در ذهن علیل خود می‌پرورانند. پیشتر این سیاست از طریق اشغال فرمایشی سفارت آمریکا در تهران اعمال شد؛ اینک قرار است سفارت انگلستان جایگزین سفارت آمریکا شود. در همین راستا، سردبیر «آفتاب یزد» ضمن فضولی به امور چین و روسیه، به سینه زنی برای «غرور» و«حیثیت»‌ ایرانی مشغول شده به وزیر امورخارجه دستور «برخورد با انگلستان» ‌صدوریده.

بله، از آنجا که ایالات متحد در ایران سفارتخانه ندارد، برای حفظ منافع اسرائیل و تداوم سرکوب فلسطینی‌ها،‌ ریزه‌خواران خود را در جمکران به اشغال «سفارت انگلستان»‌ تشویق می‌کند. می‌دانیم که طبق مقرارت بین‌المللی تهاجم به سفارت هر کشور، تهاجم به خاک آن‌کشور تلقی خواهد شد. همچنین می‌دانیم طبق مقررات سازمان ناتو، در صورت تهاجم به یک کشور عضو همة اعضاء موظف به دفاع از آن کشور هستند. و از همه مهم‌تر به یاد ‌داریم که هدف سازمان ناتو تجزیة ایران و حضور نظامی در سواحل خزر است. با در نظر گرفتن این مسائل می‌توان به پیام واقعی سرمقالة روزنامة «آفتاب یزد»، مورخ هفتم شهریورماه 1388 پی برد. این رسانه ضمن دخالت آشکار در امور داخلی چین و روسیه، «نبرد با انگلستان» را نیز توصیه می‌کند. روشن‌تر بگوئیم، آنگلوساکسون‌ها باز هم در شیپور شعار پر برکت «نه شرقی، نه غربی» می‌دمند.

البته از آنجا که این روزها اتحادجماهیر شوروی وجود ندارد، سردبیر آفتاب یزد وکیل مدافع مسلمانان در خاک روسیه شده. از سوی دیگر،‌ به دلیل 1500 میلیارد دلار بدهی دولت آمریکا به چین، دفاع از حقوق مسلمین در اینکشور نیز «وظیفة شرعی» سردبیر رسانة‌مذکور شده. و شاهدیم که وزارت ارشاد گوسفندان و به ویژه ساواک جمکران هیچ مزاحمتی برای این قماش «آزادی بیان» فراهم نمی‌آورند. در حکومت جمکران، «آزادی بیان» افراد وگروه‌های ریزه‌خوار استعمار هرگز تهدید نمی‌شود، چرا که «بیان» اینان در خدمت قانون‌شکنی و ایجاد هرج‌ومرج قرار دارد و هرج‌ومرج همواره منافع غرب را تأمین می‌کند.

انعکاس بلبل‌زبانی‌های آیات عظام در رادیوهمبونه‌ها، به ویژه در بی‌بی‌سی و رادیو فردا دلیل موجه دارد. پس جای تعجب نیست که سردبیر روزنامة آفتاب یزد نیز به خود اجازه دهد، جهت تأمین منافع استعمار به تحریک افکار عمومی پرداخته از نفرت مردم ایران نسبت به انگلستان به نفع انگلستان بهره‌برداری کند. همچنانکه شعارهای «مرگ بر آمریکا» و اشغال سفارت این کشور در واقع منافع آمریکا را تأمین می‌کرد، نه منافع ملت ایران را. دخالت در امور کشورهای دیگر آنهم در امور ابرقدرت‌ها مسلماً به نفع مردم ایران نخواهد بود. به ویژه زمانیکه این کشورها در همسایگی ما هم قرار گرفته باشند. ولی آنچه در این میان مضحک می‌نماید سخنان سردبیر روزنامة کذا و توصیة ایشان به دولت، جهت هارت‌وپورت برای انگلستان، چین و روسیه است! مثل اینکه طرف فراموش کرده امارات متحد هفته‌ای یکبار ادعای مالکیت بر سه جزیرة کذا را دارد:‌ ‌ ‌

«در سال‌های اخیر هیچگونه تحرکی از سوی متولیان سیاست خارجی ایران نسبت به زورگوئی‌ها و وحشی‌گری‌های روسیه و چین در برابر مسلمانان آن ‌کشورها مشاهده نشده است [...] البته شاید بتوان آن‌ سکوت را [...] توجیه کرد [...] اما آنگاه که پای حیثیت و غرور ایرانی به میان می‌آید سکوت وزارت خارجه و حتی تأکید بر حفظ سطح روابط دیپلماتیک با انگلیس چه توجیهی می‌تواند داشته باشد؟»


این ترهات از قلم کسی تراوش می‌کند که به دلیل کوری ناشی از مزدوری قادر نیست ببیند که در رأس دو قوة قضائیه و مقننة حکومت مفلوک اسلامی جیره‌خواران انگلستان نشسته‌اند. ایشان به دلیل حماقت، حتماً دیگران هم را ابله می‌پندارند. این توله آخوند فرهیخته که از پیروان خط شهادت در مکتب بنیامین نتانیاهو و روپرت مرداک است، گویا نمی‌داند ارز حاصل از چپاول نفت در کدام بانک‌ها ذخیره شده! یا شاید نمی‌داند که ما می‌دانیم لاف‌زدن در میدان شعارهای پوچ «غرور» و «حیثیت» و ... آنهم توسط روسپی‌های سیاسی ـ با دستار و بی‌دستار ـ فقط و فقط برای زدن جیب ملت ایران است.

در چارچوب همین سیاست است که پاسدار شریعتمداری با توسل به مقالات «روز آن‌لاین» سخت به تبلیغ برای میرحسین موسوی مشغول شده، و از زبان آخوند کدیور، او را طرفدار دمکراسی می‌خواند! یادآور شویم آخوند کدیور همان نابغه‌ای است که با «خلخال زن یهودی» و نهج‌البلاغه قصد استقرار دمکراسی در ایران را داشت. در این گیرودار رادیوفردا هم «اسلام خوب» را به ما می‌فروشد. «اسلام خوب» همان است که آخوند منتظری به ما معرفی کرده: ولایت فقیه به اضافة‌ واژه‌های پوچ قرآنی: عدالت، انصاف، و ... و در این پروپاگاند خشونت که مدافعان جنگ و بحران در منطقه به راه انداخته‌اند، همانطور که دیدیم نقش «آفتاب یزد» چشمگیر است.

این محصول دوران نکبت‌بار «اصلاحات» محمد خاتمی‌،‌ همزمان با تبلیغات بر علیه هند، به فضولی در امور داخلی چین و روسیه پرداخته می‌گوید، چرا دولت ایران از حقوق مسلمانان در چین و در چچنی حمایت نمی‌کند! ما هم می‌پرسیم مگر چین و روسیه برای امنیت داخلی خود باید از نوکران اسرائیل و آمریکا در جمکران اجازه بگیرند؟! اگر به فکر ملت ایران نیستید، حداقل به فکر خودتان باشید که با این گنده‌گوئی‌ها وضوی‌تان باطل می‌شود. سرکار گویا به توهم خود بزرگ‌بینی دچار شده‌اید که می‌نویسید، اگر وزیر امورخارجة جوان انگلستان واقعاً از برنامه‌ریزی برای تغییر حکومت در ایران سخن گفته باید موضوع به «مردم» گفته شود و با این کشور هم مانند سران جبهة مخالف برخورد شود! مگر وزیر امورخارجة انگلستان برای اظهار نظر پیرامون نوکران استعمار در منطقه از سرکار مجوز می‌گیرد؟ مثل اینکه فراموش کرده‌اید رهبرکبیرتان سر در کدام آخور داشت!

«موضوع به مردم گفته شود»، و «با این کشور برخورد شود»! در زمرة همان غلط‌های زیادتر از دهان امام روشن‌ضمیر است که به سرمقالة سردبیر آفتاب‌یزد بازگشته! می‌بینیم که آنچه در صحنة سیاست می‌گذرد، در واقع بازگشت به دوران «امام روشن‌ضمیر» است، با این تفاوت که اینبار مسجد دیگر واقعاً جای گوزیدن نیست. جنگ زرگری آب‌منگل‌ها در ایران ویراست نوین «اصلاح‌طلبی» اهدائی بیل‌کلینتون و تونی بلر است. با این تفاوت که حزب کارگر انگلستان و حزب دمکرات آمریکا به دلیل عدم موفقیت در عراق و افغانستان به شدت تضعیف شده‌اند و جیره خواران‌شان فقط خوابیده پارس می‌کنند.

اما پیش از ادامة مطلب در پاسخ یکی از خوانندگان توضیح دهیم، سایت «اخبار روز» مقالة داش‌صفار موطلائی را حذف کرده، چرا که تقیه یا بهتر بگوئیم پفیوزی شیوة «مبارزات» نعلین‌ها و داس‌الله است. در هر حال این مقاله در سایت آش‌فروش‌های جمکران موجود است و سرباز کوچک هم در وبلاگ خود به آن لینک داده. موطلائی جمکران به مسائل فراوانی پرداخته، ولی ما فقط به قطره‌ای از دریای علم و دانش و فهم و شعور ایشان اشاره کرده بودیم. پرتو نوری‌علا یک دریا مزخرف و چرند به هم بافته‌ تا نانی برای محمد خاتمی به تنور بچسباند و جیره مواجب‌شان را در «بنیاد باران» محفوظ نگاه دارد. از آنجمله ‌است:

«در زمان پهلوی‌ها [...] امکانات [...] برای زنان فراهم شد و حتی حق رأی نیز به آنان اعطاء گردید. (البته نمی‌دانم به چه منظور! زیرا به حکومت سلطنتی که کسی رأی نمی‌دهد. حتما برای انتخاب نماینده در مجلس بود [...]»


بله در برابر این درافشانی‌هاست که بنیاد باران به داش‌صفارهای مؤنث جایزه می‌دهد. یادآور شویم ایشان پیش از تصفیة خونین دانشگاه‌ها در حکومت جمکران تدریس می‌کرده‌اند. بگذریم!

باری! هم‌میهنان گرامی! بوق‌های روپرت مرداک، شما را به شرکت در مراسم نماز به امامت حاج‌اکبر بهرمانی دعوت می‌کنند. این فرصت طلائی را از دست ندهید! چرا که در قاموس فاشیست‌های محفل برلین، شاخة اسرائیل‌پرست حزب دمکرات آمریکا، دمکراسی در ایران یعنی برپائی نماز جماعت به امامت حاج اکبر، عربده جوئی در خیابان به حمایت از میرحسین موسوی، الله‌اکبریدن روی پشت‌بام، تجمع برای سوگواری و ... و به ویژه هارت‌وپورت برای حفظ «غرور» و «حیثیت» جهت حفظ منافع سازمان ناتو. سازمانی که برای حفظ «غرور» و «حیثیت» ما حتی در اتریش هم کاروان به راه می‌اندازد!

از کنسرسیوم «پتروپارس» برای به راه انداختن کاروان خردجال در اطریش با پرچم سه‌رنگ «نفت و گاز و تاراج» بی‌نهایت سپاسگزاریم! این کاروان در واقع برای حمایت از بهزاد نبوی،‌ دلال پتروپارس در ایران به راه افتاده بود. پتروپارس، کنسرسیوم شرکت «او. ام. وی» اطریش و «ئن. آی. او. سی» ایران است. در این کنسرسیوم ایران به هیچ عنوان حق تصمیم گیری ندارد، چرا که فقط 33 درصد سهام پتروپارس متعلق به ایران و 67 درصد آن متعلق به اطریش است. دلال و کارچاق‌کن «پتروپارس» در ایران، شخص بهزاد نبوی است که هم به زبان آذری مسلط است، هم بخش مهمی از قوم وقبیله‌اش را با ارز چپاول شدة نفت در اطریش و ینگه‌دنیا اسکان داده. قرار است ترکیه هم به این کنسرسیوم چپاول نفت و گاز بپیوندد. هر گاه یک کاروان خردجال در آنکارا به حمایت از مخالفان فرضی احمدی‌نژاد به راه افتاد، بدانید و آگاه باشید که اتریش به فرمان گاوچران‌ها یک تکه استخوان برای ترکیه پرتاب کرده.

بله همچنانکه گفتیم چارچوب «دعوای سیاسی» همواره «اقتصادی» است، چرا که خارج از امکانات واقعی و مادی نمی‌توان اعمال سیاست کرد. زلزلة سیاسی به دلیل انتخابات اخیر در ژاپن نیز ریشه در تغییرات گستردة اقتصادی‌ای دارد که محور «واشنگتن ـ توکیو» را به لرزه درآورده. تحولات سیاسی در ژاپن پس از نیم قرن محقق شده. این تغییر در واقع نشاندهندة تزلزل سلطة آمریکا بر ژاپن است. در چارچوب شرایط نوین ژاپن ناچار خواهد بود برای حفظ تعادل به چین و روسیه نزدیک شود. حال آنکه شاخة‌ نفتی حاکمیت در ایالات متحد می‌کوشد با تکیه بر مسائل تبت، از طریق ژاپن و تایوان دولت چین را تحت فشار بگذارد. سفر دالائی‌لاما به تایوان در راستای همین سیاست صورت پذیرفته. مسلماً حکومت اسلامی از پیامدهای چنین تغییرات گستردة «کلان استراتژیک» در آسیا و در اقیانوس آرام در امان نخواهد ماند. بهتر است بگوئیم توقیف کشتی استرالیائی حامل تجهیزات نظامی برای حکومت قدرقدرت جمکران، آنهم توسط ابرقدرت امارات در واقع پیش‌درآمد همین تحولات به شمار می‌رود.


...