شنبه، آذر ۱۸، ۱۳۹۶

کازینو توحید!




تنها دولتی که در تلة حماقت‌گستری کازینونژاد و شرکاء نیفتاد،   دولت عربستان بود:

«[...] درخواست عربستان از اتباع خود برای عدم حضور در تظاهرات ضدآمریکائی»
منبع: سپوتنیک،‌  مورخ 9 دسامبر2017 

در سال 1995 میلادی، ‌ کنگرة‌ آمریکا مصوبه‌ای صادر کرد و اورشلیم را به عنوان پایتخت اسرائیل به رسمیت شناخت؛    آب هم از آب تکان نخورد.   در تاریخ 6 دسامبر 2017 ، دونالد‌ ترامپ اورشلیم را به عنوان پایتخت اسرائیل معرفی کرد و چنان جنجالی به راه افتاد که در سایة آن،   هم رعایای آمریکا در شورای امنیت سازمان ملل موفق شدند از خود تصویر دلپذیر«طرفدار حقوق و مقررات بین‌المللی» ارائه دهند،   ‌هم جهادی اوباما،  پدر معنوی تروریسم بهار عرب توانست خود را مخالف فاشیسم بنمایاند:

«اوباما دوران ترامپ را با دوران آلمان نازی مقایسه کرد.»
 منبع:  سپوتنیک،‌  مورخ 9 دسامبر 2017             

بله یکی از فواید تمرکز بر یک نقطه ـ  اورشلیم،  پایتخت اسرائیل ـ  همین است که گلة وحش را برای اعتراض بسیج  می‌کند،   تا در پناه زوزه و عربدة وحوش،  حامیان اصلی کشتار و تخریب و یکجانبه‌گرائی بتوانند خود را تطهیر کرده،  و از خود و همپالکی‌ها‌ی‌شان تصویر «واژگون» ارائه دهند.   مگر همین باراک اوباما،   هم‌صدا با فرانسوا اولاند و دیوید کامرون و محمد مرسی و شیوخ کازینونشین،   زوزة «اسد ماست گو» سر نمی‌داد؟  چه شده که اینروزها آلمان نازی را نکوهش می‌کند؟!   مگر آتلانتیسم که خود را «برتر و برحق» می‌داند،‌  با نازیسم تفاوتی دارد؟!  به هیچ عنوان؛  آتلانتیسم،  مانند نازیسم یک نگرش خشونت طلب و  ضد‌لائیستیه است که برابری حقوق انسان‌ها را نفی می‌کند.  اینکه جهادی اوباما بجای انتقاد از آتلانتیسم،   به سراغ آلمان نازی رفته نشان می‌دهد که این فرد هیچ مشکلی با تروریسم کنونی ـ آتلانتیسم ـ ‌ ندارد!

همچنانکه شاهدیم پس از چندماه «بُکس و باد» در سربالائی «شکست در خاورمیانه» و ناکامی در جنگ‌افروزی میان ترک و عرب و عجم و شیعی و سنی،  ‌ و از قضای روزگار در پی سفر مادر ترزا به منطقه،   سرانجام رئیس‌جمهور آمریکا،  کارت برنده را از آستین بیرون کشید و بر اساس مصوبة کنگرة آمریکا در سال 1995 میلادی،  اورشلیم را به عنوان پایتخت کشور اسرائیل به رسمیت‌ شناخت!   به این ترتیب،  کازینونژاد با یک چرخش زبان احساسات «پاک» امت مسلمان را جریحه‌دار فرمود و از بروکسل‌ستان تا جمکران،  «گلة وحش» را پیرامون «نفرت از اسرائیل» به اجماع رساند!   و از آنجا که مادر ترزا علیرغم افتخار به بیانیة بالفور ـ اخراج یهودیان از اروپا ـ‌  نمی‌توانستند از تیز و آروغ کازینونژاد در عرصة رسانه‌ای ستایش فرمایند،   این وظیفة الهی را به دو یابوی ترک و عجم گاری شکستة‌ انگلستان ـ رجب فوتبالیست و حسن فوتبال ـ  محول فرمودند! 

سلطان رجب کودتازده بجای اعتراض به ارباب آمریکائی‌،   زبان به تهدید اسرائیل گشود؛ مقامات حکومت زال‌ممد هم برای تحمیل تحجر و توحش اسلام به جهانیان اعلام آمادگی کردند.  خلاصه بگوئیم،  در گیرودار جنجال رسانه‌‌ای پیرامون «قصد دونالد ترامپ برای به رسمیت شناختن اورشلیم به عنوان پایتخت اسرائیل»،   فاضلاب سازمان سیا فوران کرد!

ویژگی این فاضلاب،  برتری طلبی،  مطلق‌گرائی،   نفی برابری انسان‌ها،  یا بهتر بگوئیم ـ  نفی روابط حقوقی معاصر ـ است.   در این عرصة توحش کنگره و رئیس‌جمهور آمریکا برای کشور اسرائیل پایتخت تعیین می‌کنند؛   نخست‌وزیر اسرائیل بجای اعتراض به دخالت آمریکا در امور داخلی‌اش،   بر طبل «حق و حقیقت باستانی» می‌کوبد؛  اعضای طویلة نفرت‌فروش «شیخ وشاه» برای جهانیان،‌   چماق «امت واحده» بلند می‌کنند،   و از همه مهم‌تر «پاسدار اکبر»،   نابغة جهان اسلام است  که با یک چرخش قلم خود را به صحرای عربستان در قرن هفتم میلادی می‌رساند و پس از معاینة‌‌ «کفار»،   یعنی مخالفان هذیانات محمد صاد،‌  به این نتیجة شکمی می‌رسد که کفار از «حقانیت» اسلام آگاه بوده‌اند،   ولی به دلائل روان‌شناختی این دین برحق را انکار کرده‌اند:

«[...] گروهی از مردم دوران بعثت پیامبر اسلام،  در عین علم به حقانیت اسلام،  به علل روانشناختی آن را انکار می‌کردند [...]»
منبع: گویانیوز،‌  مورخ 8 دسامبر 2017،  به نقل از سایت زمانه

«اکبر نابغه» پس از تشخیص بیماری روانی «کفار» صحرای عربستان در قرن هفتم میلادی،  با یک پرش خود را به هزارة‌ سوم می‌رساند و تشخیص می‌دهد که برخلاف کفار قرن هفتم میلادی،  «مردم کنونی»، ‌ از درک کافی بی‌بهره‌اند و نمی‌دانند که اسلام شامل همة ادیان ‌پیش از اسلام می‌شود:

«[...] نمی‌توان مدعی شد که انسان‌های دوران کنونی هم در عین درک حقانیت اسلام،  به علل رواشناختی آن را انکار می‌کنند.  مردم کنونی،  به حقانیت اسلام ـ  نسبت به دیگر ادیان ـ   دست نیافته‌اند و به این حکم نرسیده‌اند که "چونکه صد آمد نود هم پیش ماست".  یعنی اسلام صدی است که نود و هشتاد و هفتاد و شصت دیگر ادیان و آئین‌ها را در دل خود دارد [...]»
همان منبع!

بله،  آب زرشک را معمولاً برای چنین لحظاتی در لیوان می‌ریزند و  نوشیدن‌اش را به «نوابغ» دست پرورده سازمان سیا پیشنهاد می‌کنند!  خلاصه،  نوچة محفل آورام چامسکی،  پس از چند سال چریدن در علفزارهای ینگه دنیا و دریافت جوایز و غیره،‌  در زمینة حماقت و توحش بسیار «پیشرفت» کرده‌ و تبدیل شده‌اند به ویراستی خیابانی‌تر و مبتذل‌تر از «پروفسور نصر!»  پروفسور نصر،  عامل شناخته شدة سازمان سیا هم از این ادعاها کم نداشتند.  به طور مثال ایشان می‌فرمودند،  «پیش از اسلام جهانیان در گمراهی و توحش و  بی‌فرهنگی دست و پا می‌زدند؛‌  و دین اسلام آمد و علم و تمدن و فرهنگ برای‌شان آورد!»   پاسدار اکبر نیز جهت خوشامد سازمان سیا،  همین چرندیات و توهمات را البته به زبان لاتی‌تر و عامیانه‌تر، بازنشخوار می‌کند و در کمال حماقت می‌کوشد،  با به سخره گرفتن حقوق اجتماعی و فردی،   به رسم و رسوم ضداجتماعی مشتی صحرانشین سامی ـ  پدوفیلی،  برده‌فروشی،  زن‌ستیزی،  تجاوز، تاراج  ـ  رسمیت بخشیده،  از آن «تصویر دلپذیر» ارائه دهد.

در این راستا،  پاسدار اکبر نابغه با یک ادعای پوچ،  خشونت و توحش و تاراج ـ  پایه و اساس دین اسلام و دیگر ادیان ابراهیمی ـ  را به حساب دولت‌های دست‌نشانده و گروهک‌های دست‌ساز آمریکا می‌نویسد،   و فتوی می‌دهد،  این گروه‌ها و این دولت‌ها پرستیژ اسلام را بر باد داده‌اند:  

«[...] بسیاری از انسان‌های کنونی،  با توجه به اقدامات گروه‌های تروریستی (طالبان، القاعده، داعش، الشباب، جبهة نصرت، بوکوحرام، سپاه صحابه، و...) و دولت‌هائی چون عربستان سعودی، جمهوری اسلامی، سودان،  پاکستان، و... ؛ به دلایل معرفتی و اخلاقی اسلام را انکار می‌کنند. این اعمال اسلامی قلمداد شده، آنان را به این نتیجه رسانده که اسلام دینی عقلانی و اخلاقی نیست [...]»
همان منبع

همه بدانند،  «تاراج و جنایت در راه خدا» که در عمل از اصول غیرقابل تردید در حکومت‌های اسلامی به شمار می‌رود،  می‌باید عقلانی و اخلاقی تلقی شود!   البته بستگی دارد عقل و اخلاق در کدامین چارچوب تعریف شده باشد؛   در چارچوب روابط حقوقی معاصر و انسان‌محور،  یا در چارچوب بی‌در و پیکر «عرصة تکرار» و توهمات «خدامحور؟»  و حداقل در اینمورد پاسخ روشن است؛   ترهات پاسدار اکبر،   بر چارچوب فاقد چارچوب برتری‌طلبی و تروریسم ـ  توهم، ‌ تهاجم و تخریب ـ  تکیه کرده،   و تداومی است بر ترهات‌بافی مقامات حکومت جمکران پیرامون «برتری اسلام بر دیگر ادیان!»   هذیاناتی که در آستانة برگزاری نشست «وحدت اسلامی» با کمک جنجال رسانه‌ای پیرامون «تصمیم دونالد ترامپ در مورد اورشلیم» به اوج خود رسید:      

«[...]‌همه ملت‌ها عضو امت واحدة‌ اسلامی هستند [...] دین ما تعلق به یک نژاد و گروه خاص ندارد[...] پیامبر بشیر نذیر برای همه عالمیان بود [...] برای آزادی سرزمین‌های اسلامی باید در کنار هم باشیم [...]»
منبع:  مهرنیوز،‌  مورخ 5 دسامبر 2017،‌کدخبر:‌ 4163563

سطور فوق بخشی است از نفس‌‌کش‌طلبی حسن روحانی بر علیه «غیرمسلمانان» و به ویژه بر علیه مخالفان پدوفیلی و برده فروشی و تفکیک جنسیتی و سنگسار و قصاص،  یا بهتر بگوئیم اعلان جنگ آتلانتیست‌ها، اربابان حکومت‌های اسلامی است به جوامع متمدن!  و اشتباه نکنیم،  درندگان گلة آتلانتیسم که طی سدة اخیر از تروریسم اسلام سیاسی در خارج مرزهای‌شان حمایت کرده‌اند،  اینک همین تحجر و توحش را به درون مرزهای‌شان آورده‌اند.  کافی است نیم نگاهی به ینگه دنیا بیاندازیم که به بهانة مخالفت با برده‌داری،  به «پاک‌سازی تاریخ» مشغول شده و مجسمة شخصیت‌های تاریخی ایالات‌متحد را از اماکن عمومی بر می‌چیند!   البته حماقت‌پروری یانکی‌ها و گام برداشتن در مسیر خواست گلة‌ وحش به این مختصر،  و به دوران ریاست جمهوری دونالد ترامپ محدود نمی‌شود.

طی دوران جنگ سرد،  آمریکا نه تنها در مناطق مسلمان‌نشین شوروی که در زندان‌های‌اش نیز بساط «تبلیغ اسلام» به راه انداخته بود،  و در دکان «دین ضداستبداد»، اعتقادات الهی می‌فروخت.   و از آنجا که در ینگه دنیا،   اکثریت زندانیان را سیاه‌پوستان تشکیل می‌دهند، اینان مشتریان دکان «آزادی» ‌شده بودند!  به این ترتیب،   عموسام از جنایتکاران و فروشندگان مواد مخدر و متجاوزان و پدوفیل‌ها «گلة مسلمانان سیاهپوست» مومن و معتقد می‌ساخت و تحویل جامعه می‌داد! ‌ در واقع حاکمیت آمریکا به صورت نوین،  پروسة «برده‌داری» را بازتولید می‌کرد،   و به صورت تلویحی و ناگفته،  برتری سفید پوست مسیحی و اروپائی بر سیاهپوست را به نمایش می‌گذاشت!   همین سیاست برتری‌طلبانه است که از طریق «مسجدسازی و لچک‌نوازی» از درون زندان‌ها به فضای شهری آمریکا نفوذ کرده،   و با استقبال بوق‌های آتلانتیسم و شرکت‌های آدمخوار آمریکائی و فدراسیون‌های جهانی ورزش روبرو شده!   به عنوان نمونه،   تجار بازار آمریکا عروسک ورزشکار و رنگین‌پوست و محجبة آمریکائی تولید کرده‌اند!  «نایک»،‌  حجاب مخصوص ورزشی به بازار آورده،  و ... و از همه مهم‌تر فدراسیون‌های جهانی ورزش،   لات‌بازی و نفرت‌فروشی جمکرانی‌ها را به طورکلی نادیده می‌گیرند.

فدراسیون کشتی جهانی،  امتناع ورزشکاران ایرانی از رویاروئی با حریف اسرائیلی را «نمی‌بیند»؛  فدراسیون وزنه‌برداری جهانی،   امتناع ورزشکار ایرانی از دست دادن با جنس مخالف را مورد تأئید قرار می‌دهد،  و ... و جالب اینجاست که مفسر و منتقد و روزنامه‌نگار اروپائی و آمریکائی لات‌بازی‌ و رفتار «ضداجتماعی» شیعی‌مسلکان دست‌نشانده‌شان در ایران را به زیر سئوال نمی‌برند!   دلیل هم روشن است؛   آمریکا و رعایا به پیروی از دستگاه آلمان نازی،  از تحمیل تعلقات و تعصبات بر عرصة اجتماعی حمایت می‌کنند.   به عنوان نمونه در عرصة ورزش،  دوپینگ آمریکائی‌ها نادیده گرفته می‌شود،   ولی کمیتة المپیک بر پایة ادعای دیگران،  و بدون در دست داشتن شواهد «محکمه‌پسند»،  ورزشکاران روسیه را از شرکت در مسابقات المپیک محروم می‌کند!  یا زمانیکه نیوزلاند در رشتة وزنه‌برداری زنان،   یک وزنه‌بردار باسابقة مرد را به مسابقات جهانی می‌فرستد،  هیچکس به اینعمل اعتراض نمی‌کند:

«[...] لورل هوبارد [...]‌ که چهار سال پیش در سطح ملی در مسابقات وزنه برداری مردان شرکت کرده بود،  سال جاری در مسابقات وزنه بردازی زنان شرکت کرد و [...]‌ توانست برای نخستین بار نیوزیلند را صاحب مدال جهانی در رشته وزنه برداری کند [...]»
منبع:  یورونیوز،  مورخ 6 دسامبر 2017

چه پیروزی بزرگی برای نیوزلندی‌ها!  و می‌بینیم که نفی جنسیت و تغییر «مصلحتی» آن  بخشی است از «مطلق‌گرائی» و سرکوب و نفی «انسان!»   مرد نیوزیلندی که یک شبه تغییر جنسیت می‌دهد و به عنوان زن در مسابقات وزنه‌برداری جهان شرکت می‌کند،  در درجه نخست موجودیت خود را به عنوان «مرد» انکار می‌کند،  تا زمینة حذف یک زن وزنه‌بردار را فراهم ‌آورد!  و همچنانکه شاهد بودیم فدراسیون جهانی،  با حمایت آمریکا و رعایا،‌  این خشونت آشکار را تحت عنوان «احترام به تراجنسیتی‌ها» نادیده گرفت!  بله سرکوب انسان از طریق «احترام» به تعلقات و تعصبات فقط مخصوص جمکران نیست؛  این قماش «احترام» یعنی همة ملت‌ها ساکت باشند تا عموسام و رعایا و نوکران‌اش بتوانند جفتک‌پرانی کنند!  بی‌دلیل نیست که آتلانتیست‌ها به ادیان ابراهیمی،   و به ویژه به دین اسلام،   نماد توحش و تحجر اینچنین «احترام» می‌گذارند.   و بی‌دلیل نیست که همزمان با برگزاری کنفرانس «وحدت اسلامی»،  رئیس‌جمهور آمریکا مصوبة مبهم و مضحک 22 سال پیش کنگرة‌ آمریکا را از پستو بیرون می‌کشد تا در داخل و خارج سگ‌های وفادارش را به «اجماع» برساند،  ‌ و از آنان تصویر «ضدامپریالیست» ارائه دهد!   

از سناریوی تکراری و کسالت‌آور بسیج گلة وحش در جمکران و اروپا فاکتور می‌گیریم،   و می‌رویم به سراغ گلة وحش در داخل خاک آمریکا.  در داخل مرزها، «امت مسلمان» که در برابر پروپاگاند «شرطی» شده و مانند سگ پائولوف به آن واکنش مطلوب و قابل پیش‌بینی نشان می‌دهد،  تصمیم گرفت در اعتراض به اظهارات کازینونژاد،   در برابر پرسوناژ  موهوم «الله» تعظیم کند و به خاک اوفتد،‌یعنی نماز بخواند! توگوئی ابراز بندگی و حقارت «مبارزه با سلطه» است:

«[...] صدها مسلمان در اعتراض به تصمیم ترامپ در به رسمیت شناختن اورشلیم به عنوان پایتخت اسرائیل اقدام به برگزای نماز جمعه در مقابل کاخ سفید کردند [...]»
منبع: ‌سپوتنیک،  مورخ 9 دسامبر 2017، به نقل از شبکة العالم

باری «امت معترض» برای ابراز حقارت و بندگی در برابر «قادر متعال»، پارک «لافایت سکوئر» را برگزید و با این «حسن انتخاب» با یک تیر دونشان زد؛ هم در برابر خداوند خونخوار ابراهیم سجده کرد،   هم در برابر کاخ سفید.  و با اینکار نشان داد که قبلة واقعی‌‌اش کجاست.


   

دوشنبه، آذر ۱۳، ۱۳۹۶

کیچن پالیتیک!




«[...]‌سخاوتمند همچون شوالیه‌ای پیروزمند [...] نان و پلو را در آغوش گرفته کنار جوی خیابان بر زمین می‌نشیند.   لقمه‌های نخست را شتابان می‌بلعد،  ولی چند ثانیه بعد سرعت‌اش را کاهش می‌دهد تا فرصت تف کردن سنگ‌ریزه‌های برنج تایلندی را به درون جوی آب پیدا کند [...]»
منبع: سعید سامان،‌  «آقای سخاوتمند.»  

کجاست آن روزهای نورانی که دربار بریتانیا برای سلطنت «ادوارد هشتم» تحت نظارت عالیة هیتلر خیز برداشته بود،   و برای اشغال فرانسه به هیتلر چراغ سبز می‌‌داد؟!   قرار بود هیتلر فرانسه را اشغال کند و پس از شکست ارتش سرخ و تصرف منابع نفتی قفقاز،  حضرت ادوارد هشتم،   پادشاه «عاشق» و مستعفی را برای سلطنت به لندن بازگرداند،   و نان لندن و واشنگتن را در روغن فراوان بیاندازد!  به همین دلیل بود که ژرژ پنجم رحلت فرمود،  و یانکی‌ها «والیس سیمپسون»،  رابط‌شان با دستگاه موسولینی را از رم بیرون کشیدند و به لندن اعزام داشتند تا ادوارد هشتم «عاشق» جمال بی‌مثال ایشان شود!   

در نتیجه عملیات محیرالعقول یانکی‌ها، ‌  همة گوساله‌های «ننه حسن» چندین دروغ شاخدار را پذیرفتند!   مهم‌ترین‌شان اینکه،   «ادوارد هشتم به خاطر عشق،  سلطنت را رها کرد!»   امروز هم می‌باید بپذیریم شاهزاده هری،   یک‌دل نه صددل، ‌ عاشق ویراست مونث و مطلقه و کاتولیک و گمنام هولیوودی جهادی اوباما شده‌اند!   ولی واقعیت‌ جز این است؛  ‌ محافل جنگ‌سرد که علیرغم فروپاشی اتحاد شوروی،  دست از مک‌کارتیسم نمی‌شویند،  دست‌اندرکار بازسازی سنگرهای‌شان شده‌اند!   پاپ به خشتک امت مسلمان دخیل بسته؛   کاخ باکینگهام از طریق شاخة فرودست هولیوود به واتیکان آویزان شده؛ ‌ جهادی اوباما،  نوچة رنگین پوست ایرلندی‌های ینگه دنیا هم به فرانسه روی آورده!  خلاصه بگوئیم «کیچن دیپلماسی» که از اواخر دوران اوباما آغاز شده بود،   اینک به «کیچن پالیتیک» تبدیل شده و به لندن و پاریس سرایت کرده!

در تاریخ دوم دسامبر سالجاری،   باراک اوباما به دعوت فرانسوا اولاند راهی پاریس شد؛  یواشکی برای صرف نهار به دیدار ماکرون در کاخ الیزه رفت،  و سپس یک ساعتی با فرانسوا اولاند گفتگو کرد،   بعد هم در مقر رادیوتلویزیون فرانسه رفت بالای منبر و فرمود:

«[...] در جهان پساجنگ دوم جهانی،  آمریکا و فرانسه دمکراسی را پایه‌ریزی کردند [...]»
منبع: سایت فیگارو، ‌ مورخ 3 دسامبر2017

یادآور شویم «جهادی پینوکیو»،  که در کارنامة سیاسی‌اش تونس و لیبی و مصر را به طویلة اسلام تبدیل کرده،   و طی 8 سال دوران نکبت‌بار ریاست جمهوری‌اش،  ‌جز مرگ و آوارگی و فقر و گسترش تروریسم هیچ دستاورد دیگری  نداشته،  برای این وعظ و خطابة سرشار از نبوغ به دریافت مبلغ ناچیز  400 هزار یورو حق‌الزحمه اکتفا کرده!

البته وراجی اوباما به این مختصر محدود نمی‌شود،   جهادی اوباما با اشاره به ارتباط افراد و تبادل عقاید در شبکة مجازی به شدت از گسترش «پروپاگاند» ابراز نگرانی کرده!  و نیازی نیست که بگوئیم این بخش از بیانات بیشرمانة جهادی اوباما در توجیه سانسور را رسانه‌های رسمی فرانسه نادیده گرفته‌اند،  باشد تا از گسترش حماقت و خشونت و «وحدت گله» پاسداری کرده باشند!

می‌دانیم که «گله» با تمامی اصول انسانی و نظم دمکراتیک،  و به ویژه با مفاد اعلامیة جهانی حقوق بشر در تضاد قرار می‌گیرد.   جایگاه واقعی اجتماعی،  ‌آزادی بیان،  فردیت‌ و از همه مهم‌تر «مسئولیت»،   مفاهیمی‌اند که در «گله» از معنا و مفهوم تهی می‌شود.   برخلاف مطالبات صنفی و صریح و روشن،   مطالبات «گله» همیشه پوچ و مبهم ـ انسان‌ستیز و توهم‌محور  ـ است!  به عبارت دیگر،‌  تا دنیا دنیا بوده،   «گله» با انواع شعارهای پوچ و فریبنده پیوندی ناگسستنی داشته،  دارد و خواهد داشت.

یادآور شویم پس از ورود کازینونژاد به کاخ سفید،   این نخستین سفر جهادی اوباما،  پدر معنوی تروریسم «بهارعرب» به کشور فرانسه است.  و از قضای روزگار در این گیرودار، «مادام» ترزال‌ممد،   نخست وزیر بریتانیا هم پس از ارشاد توئیتری کازینونژاد برای نخستین بار،  و با شعار «گسترش ارتباط»،   به کشور غارت شدة عراق تشریف‌فرما شدند.  و باز هم   نیازی نیست که بگوئیم سفر آتلانتیست‌ها،‌   مانند ادرار کردن حیوانات وحشی،  فقط جهت نشانه‌گزاری قلمروشان صورت می‌گیرد!   البته نوع دیگر «نشانه‌گزاری» هم وجود دارد؛   دفن اجساد!

به عنوان نمونه،‌  در میعاد پنج‌‌تن پارتی ـ  میعاد روضه و زوزة شیعی‌مسلکان برای پرسوناژ موهوم حسین ـ یک زن فرانسوی را در مقبرة‌ خلیفة چهارم مسلمین دفن کردند.  تاریخ مرگ  ایشان روز اول نوامبر 2017 بود،   ولی از آنجا که دکان جمکرانی‌ها و اربابان‌شان در میعاد 4 نوامبر کساد شد،  مصلحت ایجاب می‌کرد تا جسد آنحضرت در تاریخ 11 نوامبر در شهر نجف و در مقبرة علی عین دفن شود!  بله،  در روایات آمده که این خانم فرانسوی به تشیع، یعنی مسلک مرگ‌پرستی و روضه و زوزه گرویده بودند!   

نوع دیگر «نشانه‌گزاری» نیز داریم؛  ‌ سفر رئیس ستاد ارتش لجنزار پاک‌ها به جمکران!   ایشان در تاریخ 7 نوامبر سالجاری ـ  جشن یک‌سالگی پیروزی کازینونژاد بر جهادی اوباما ـ  به تهران آمدند و با علی خامنه‌ای و حسن روحانی و تمام فرماندهان نظامی جمکران دیدار و گفتگو کردند.  یادآور شویم که ارتش پاکستان،   مانند ارتش ناتو،  تحت نظارت آمریکاست.  و کشور پاکستان نیز همچون ترکیه و طویلة مشروعة شیعی،  یکی از مراکز گسترش تروریسم در منطقه به شمار می‌رود.        

در تاریخ 20  نوامبر سالجاری،  دو روز پیش از برگزاری  نشست سه‌جانبه روسیه با سران ترکیه و ایران ـ دو یابوی گاری‌شکستة لندن ـ   ‌رئیس‌جمهور سوریه،   بشار اسد در حالی که توسط دو جنگندة روسیه اسکورت می‌شد،   سوار بر یک هواپیمای شکاری روسیه از آسمان ترکیه عبور کرد و پس از ملاقات با ولادیمیر پوتین در سوچی،   به همان ترتیب و از همان مسیری که آمده بود به دمشق بازگشت!   این عبور و مرور «نظامی ـ سیاسی» از آسمان جمهوری اسلامی ترکیه ـ   پیاده نظام رسمی سازمان آدمخوار ناتو ـ  چنان ضربه‌ای بر آتلانتیست‌ها فرود آورد که بوق‌های‌شان را نه تنها از تفسیر و تحلیل،  که از گزارش خبر این سفر نیز منع کرد!   فقط سایت فیگارو،   این خبر را با یک روز تأخیر،  آنهم به صورت «نصفه‌نیمه»،   ‌به طوری که نه سیخ بسوزد و نه کباب،   به شرح زیر انعکاس داد:‌

«روز دوشنبه،‌  در یک سفر غیر منتظره،  رئیس جمهور سوریه به روسیه رفت،  و روز سه شنبه این خبر توسط کرملین منتشر شد [...] این دیدار در سوچی صورت گرفت [...]»
منبع:  فیگارو،  مورخ 21 نوامبر 2017

البته گزارش فیگارو مفصل است ولی هیچ اشاره‌ای به «عبور  بشار اسد و جنگنده‌های روسیه از آسمان ترکیه» در آن به چشم نمی‌خورد!  دلیل هم روشن است،   به پیروی از اصول پروپاگاند گوبلز،  خبرهای نامطلوب می‌باید به سکوت برگزار شود،   و دیگر اخبار ـ راست یا دروغ ـ  به صورتی منتشر شود که از «خشونت و تجاوز و جنایت» تصویر دلپذیر و قابل قبول ارائه دهد!   به عنوان نمونه کافی است به گزارشی از خانوادة خاوری در کانادا که در بوزنامة «شرق»،   شاخک اسلامی حزب دمکرات آمریکا منعکس شده،  نیم نگاهی بیاندازیم.

این مطلب که تحت عنوان «ثروت و دارائی خانواده خاوری در کانادا چقدر است» انتشار یافته،  چنین القاء می‌کند که محمود رضا خاوری،   اموال ملت ایران را سرقت نکرده؛  خانوادة ثروتمندی دارد!   در این گزارش گوسفندپسند که همدستی دولت جمکران با خاوری،‌  و حمایت دولت پوشالی کانادا از این مجرم «مومن و مکتبی» طویلة مشروعه به طور کلی نادیده گرفته شده،   «ثروت» و «زور» را به ارزش گذاشته‌اند.   به همین دلیل «گویانیوز» هم به این مطلب گوسفندپسند انعکاس داده:

«[...] بازگشت خاوری پولدار به ایران غیرممکن به‌نظر می‌رسد.  او و خانواده‌اش حالا در قلب کانادا برای خودشان بریزوبپاش‌های مالی دارند و به‌اصطلاح جا افتاده‌اند [...] پرونده خاوری کماکان باز خواهد بود.  پول و ثروتش هم در کانادا آن‌قدرها زیاد است که اعتراض ایرانیان مقیم تا اطلاع ثانوی بجائی نرسد[...]»
منبع:  گویانیوز،  ‌مورخ 30 نوامبر سالجاری

وقتی از فراری متقلب و تاراجگر،   به عنوان  «خاوری پولدار» یاد ‌شود،   اصل مطلب از مخاطب پنهان خواهد ماند.   و اصل مطلب این است که خاوری با حمایت حکومت ملایان، اموال ملت ایران را به بانک‌های کانادا منتقل کرده؛‌  و سپس با حمایت همین حکومت از کشور خارج شده و با تأئید دولت کانادا در اینکشور لنگر انداخته.   قوة قضائیه جمکران نیز با صدور حکم اعدام برای خاوری،   در واقع به دولت کانادا برای مخالفت با استرداد وی چراغ سبز را داده!   به عبارت دیگر،   دولت کانادا که تحت‌الحمایة بریتانیاست و حکومت زال‌ممد که ادعای «استقلال» دارد،  هر دو سر در آخور مشترکی گذارده‌اند؛   محفل جنایتکار «احترام به ادیان!»   این همان محفل گله‌پرور و گوسفندنوازی است که مادیت و فردیت انسان،  ‌ و نظم حقوقی معاصر را نفی می‌کند!

ویژگی محفل کذا «برتری طلبی» است.   برتری جنسی،   نژادی،  قومی و ... و نهایت امر برتری توحش و تحجر نگرش «اقوام سامی» بر نگرش مکاتب «شرق»،  از جمله بر جهان‌بینی اقوام ایرانی!   حکومت زال‌ممد نیز در همین مرداب «نفی ایران و ایرانی» دست‌وپا می‌زند و به همین دلیل مورد حمایت بی‌قید و شرط آتلانتیست‌ها قرار گرفته. از تشویق ورزشکاران ایرانی به شکست فاکتور می‌گیریم،  و به یک نمونه از عملکرد اقتصادی حکومت می‌پردازیم.  دولت حسن روحانی تمام تلاش خود را به خرج می‌دهد تا بازار برنج ایرانی را کساد کند:‌               
  
«نمایندة‌گیلان،  ‌ضمن  انتقاد از سازمان برنامه و بودجه، اعلام  داشت [...] واردات بیش از یک هزار تن برنج [...]2 تا 3 هزار تومان از قیمت محصول برنج‌کاران کاسته و بازار برنج کند و راکد شده [...]»
منبع: کیهان،  مورخ 7 آذرماه سالجاری، کدخبر:‌ 119768

البته سازمان برنامه و بودجه،   بدون چراغ سبز دولت تف و تکفیر نمی‌تواند چنین تصمیمی اتخاذ کند!  کیهان جمکران فراموش کرده بگوید که نابودی تولیدات ایرانی،  بخشی است از «اقتصاد مقاومتی» حکومت زال‌ممد،   کنیزمطبخی دائم الوق‌وق آمریکا.   علیرغم شعارهای احمق‌فریب حکومت جمکران در باب «نبرد با آمریکا»،  این حکومت به صورت زیرجلکی و در پس پردة حجاب،   مجری سیاست‌های استعماری آمریکاست.   همانطور که اتحادیة اروپا نیز نقش عنتر آمریکا را ایفا می‌کند!

اتحادیة کذا که با هیاهو پیرامون «محیط زیست و حقوق بشر و آزادی بیان و استقلال و ...» گوش فلک را کر کرده،   به پیروی از طویلة مک‌کارتی،  قوانین و مقررات سال 1938 را در مورد رسانه‌های روسیه به اجرا در آورده!   همچنین برای افزایش بودجة نظامی و کاهش خدمات بهداشتی و فرهنگی و اجتماعی،‌  قصد دارد یک ارتش اروپائی نیز تشکیل ‌دهد که نقش «پارکابی» ارتش ناتو را ایفا کند!   ولی «استقلال» اتحادیة‌ کذا به این مختصر محدود نمی‌شود!   پس از ناکامی صدراعظم آلمان برای تشکیل دولت با نئوفاشیست‌ها،  کمیسیون اروپا ‌برای مدت 5 سال استفاده از معجون «گلیفوسایت» را تمدید کرد. 

از فواید «گلیفوسایت» بگوئیم که سرطان‌زاست؛  زمین و آب را آلوده می‌کند ـ یورونیوز، مورخ 27 نوامبر سالجاری ـ  و از همه مهم‌تر،  توسط شرکت آدمخوار «مون سانتو» به فروش می‌رسد!  با تمدید استفاده از گلیفوسایت،  بروکسل‌ستان گوشه چشمی به مخالف سرسخت دکان محیط زیست،  پرزیدنت کازینونژاد نشان داده!   پس از این عشوة شتری،   یک هیئت اروپائی متشکل از بریتانیا،  فرانسه و آلمان،   دوان دوان راهی آمریکا شد!  بوق‌های آتلانتیسم ادعا کردند هیات کذا برای «رایزنی در مورد برجام» به واشنگتن رفته.  ولی در روابط «ارباب ـ رعیتی» آمریکا و بروکسل‌ستان،  «رایزنی» جائی ندارد؛  ‌حضرات در واقع برای کسب مجوز «راهزنی» به آستان ارباب مشرف شده‌اند.   یعنی می‌خواهند از آمریکا برای تاراج نیابتی ملت ایران اجازه بگیرند،   و با افتتاح یک جبهة نوین روس‌‌ستیز در کشورمان،  سنگر فروپاشیدة  تروریسم را تقویت کنند.   انتشار خبر نامزدی شاهزاده هری با «مگان مارکل»،   ویراست مطلقه و مونث و کاتولیک جهادی اوباما بخشی است از همین سیاست!

البته نامزدی شاهزاده هری،  و به ویژه ارتباط‌اش با سفرهای پاپ و باراک اوباما، ‌ طبق معمول مورد تفسیر و تحلیل قرار نگرفته!   رهبرکاتولیک‌های غرب،‌   به بیرمانی و بنگلادش رفت و چندین لیتر اشک تمساح برای مسلمانان روهینگیا سرازیر کرد!  ولی منطقاً پاپ نمی‌تواند نگران مسلمانان باشد،    نگرانی وی برای تروریست‌هائی است که قرار بود در بخش نفت‌خیز بیرمانی یک حکومت اسلامی مشابه طویلة جمکران تشکیل دهند و کمک‌هزینة لات‌بازی آتلانتیسم در آسیای جنوب شرقی را فراهم آورند!  یادآور شویم ساختار معاصر واتیکان یک ساختار کودتائی است که درتاریخ 11 فوریه 1929،  توسط موسولینی رسمیت یافته و تاکنون نیز دوام آورده.   و از قضای روزگار،  حکومت «مسجد ـ روسپی‌خانة» شیعی هم در همین میعاد «میمون» موجودیت یافت،   البته با 50 سال تأخیر!   فراموش نکنیم که واتیکان،‌ اگر امروز برای مسلمانان اشک می‌ریزد،  همچون دیگر اعضای سازمان آدمخوار ناتو در برابر ارعاب و اخراج مسیحیان ترکیه و عراق و مصر و سوریه سکوت اختیار کرده و کور و کر شده بود!  فراموش نکنیم که،   واتیکان به عنوان کشوری کاتولیک و «زنانه ـ مردانه»،  دشمن لائیسیته و مدرنیته ـ انسان‌محوری ـ است،   و مانند تمامی دشمنان مدرنیته،  روابط حقوقی معاصر را نفی می‌کند.  از همه مهم‌تر اینکه،  زمینه‌سازی آتلانتیست‌ها برای استقرار فاشیسم در ایتالیا و آلمان،  از حمایت بی‌قید و شرط واتیکان برخوردار شد و ... و‌ انگلستان هم خود را برای اشغال شدن توسط «ارتش شکست ناپذیر آلمان نازی» آماده کرده بود!

ازدواج ادوارد هشتم و «والیس سیمپسون»،  رابط واشنگتن و دستگاه موسولینی،‌   پردة‌ اول این سناریو بود.  پردة دوم،  استعفای پادشاه انگلستان به خاطر عشق یک زن آمریکائی و تبعید ایشان به پاریس بود!  بله،‌  این بی‌بی‌گوزک هولیوودی را به گوسفند‌الله حقنه کرده‌اند و آنقدر این دروغ شاخدار را تکرار کردند که خودشان هم باورشان شده!

باری پردة سوم سناریو این بودکه ارتش آلمان نازی پس از پیروزی بر «کفار کمونیست و یهودی و غیره» حضرت ادوارد عاشق‌پیشه و عیال‌شان را که به دائی‌جان هیتلر خیلی علاقه داشتند،   به کاخ باکینگهام باز‌گرداند و «همة مؤمنان» به آرزوی‌شان برسند!   ولی خوشبختانه چنین نشد و ارتش سرخ ستون فقرات ارتش «شکست‌ناپذیر» فاشیسم را خرد کرد!  و اینبار هم برای مهار مسکو،   نوابغ دو سوی چاهک آتلانتیک به بازتولید همین سناریو روی آورده‌اند!  ابتدا تصاویر شاهزاده هری با بازوبند «اس‌.‌اس» در مجلة «پاری ماچ» و دیگر ورق پاره‌ها منتشر شد،  سپس این شاهزادة نازنازی را برهنه و در کنار «حوریان بهشتی» ینگه دنیا به جهانیان نشان دادند؛   بعد هم ایشان را به جبهة جنگ با طالبان در افغانستان ‌فرستادند!  خلاصه شاهزاده هری،‌   مانند دیگر اعضای قبیله‌اش،   هم گوشه چشمی به صلیب شکسته دارد،   هم اهل بزم است،  و هم اهل رزم!   ولی دست روزگار چنان کرد که،  فقط یک هفته پس از عبور و مرور بشار اسد از آسمان ترکیه،  شاهزاده هری با اینهمه فضائل و مزایا و جنگاوری،   به ناچار عاشق «مگان مارکل» بشوند!

مگان مارکل کیست؟   ویراست مطلقه و کاتولیک و هولیوودی و ترمیم شدة جهادی اوباما! چرا شاهزاده هری که تاکنون با هیچ زن رنگین‌پوستی آفتابی نشده بودند،  ناگهان مهر «مگان مارکل» به دل‌شان اوفتاده؟   به این دلیل که،   در پی شکست ارتش ناتو و شاخک اسلامی‌اش در جبهة سوریه،   «هولیوود» چندپاره شده!   شاخة معتبر هولیوود به نمایندگی اولیور ستون به مسکو نزدیک شده،   شاخة مبتذل و مطبخی‌اش هم افتاده بیخ ریش شاهزاده هری!