دوشنبه، آبان ۲۶، ۱۳۹۳

رجبوس کلمبوس!




مانور نظامی «بریتانیا ـ عربستان»؛   حضور ژنرال دمپسی در عراق؛   و سفر قریب‌الوقوع پاپ به ترکیه،  صفوف نوکران آتلانتیسم را هر چه بیشتر فشرده کرده.   از آنجمله است،  بازگشت سفرای بحرین و امارات و عربستان به قطر؛   آزمایش‌های پیاپی موشک‌های بالیستیک توسط پاکستان،   و شرفیابی رئیس ستاد ارتش اینکشور به بارگاه ارباب یانکی.   در کنار این تحرکات دیپلماتیک و نظامی،  شاهد «اسیدپاشی» ارتش ناتو و پادوهای‌اش در ترکیه و ایران نیز هستیم.   این اسیدپاشی در قالب تهاجم به اقلیت‌ها،  سرکوب‌ ملت‌ها،  و به ویژه تهاجم به دولت‌ها و دولت‌مردان لائیک بروز می‌کند.   جنجال رسانه‌ای پیرامون ولادیمیر پوتین در دو نشست «آسیا ـ پاسیفیک» و گروه 20؛   ادعای ابلهانة کشف قارة آمریکا توسط مسلمانان،  و ... و از همه مهم‌تر «اسیدپاشی» حکومت ملایان به ملت ایران و جامعة بشری از جمله همین عملیات خداپسندانه است.     

حکومت اسلامی به دلیل شکست اربابان‌ آتلانتیست‌اش با بحران افزایش فعالیت‌های هنری در جامعه،  ‌ و کاهش دامنة‌ روضه و زوزه و لشکرکشی خیابانی روبرو شده!   برای رفع این بحران است که تهاجم به جشن‌ها و برنامه‌های هنری و هیاهو پیرامون «مرگ» در جمکران افزایش یافته.   تعطیلی «تئاتر شهر» به مناسبت «شهادت» زین‌العابدین،   پرسوناژ «بیمار» در بی‌بی‌گوزک‌های شیعی‌مسلکان و جنجال بوق‌های جمکران پیرامون «مرگ هنرمند جوان» و به ویژه «تجمع مردم» جهت سوگواری چیزی نیست جز تلاش جهت به ارزش گذاشتن «مرگ» در تفکر اجتماعی!

جالب اینکه،  این مجموعة عزاداری‌ها با آراستن «قصاص» یک جوان ورزشکار،  به عنوان «خودکشی در زندان» تکمیل شد،‌   و رسیدیم به شرایط مطلوب محفل «شیخ‌وشاه» طی سدة اخیر.  و اینچنین شد که «مرگ جوانان» بر جامعة‌ ایران سایه افکند.    این شرایط برای گسترش خشونت،  به ویژه از طریق «اقلیت‌زدائی» بسیار مناسب است.   و اینجا بود که برای حذف اقلیت‌های مذهبی و طرفداران لائیسیته در کشور ایران،  ‌ قلادة علی خامنه‌ای را گشودند و انصافاً مقام‌معظم قلعة حیوانات در وق‌وق‌های‌شان چنان سنگ تمام گذاشتند که بیاوببین!   ایشان در یک چرخش زبان،  هم برای ملت ایران و هم برای کل بشریت «تعیین‌تکلیف» فرمودند!   بر اساس هذیانات رهبر جمکرانی‌ها،   «ملت ایران» برای تبلیغ اسلام رسالت جهانی دارد،  و بشریت همانطور که حسین عین برای «آب‌یخ» در صحرای کربلا له له می‌زد،  تشنة پیام اسلام شده.   همان اسلام موهومی که در تبلیغات ابله‌پرور سازمان سیا «ضداستبداد» و رهائی‌بخش است و بر هر درد و مرض‌ بی‌درمان دواست.   البته این اسلام خوب و نازنازی و سیاسی به راستی رهائی‌بخش است،   چرا که انسان را از قید فرهنگ و تمدن و انسانی‌ات بکلی رها کرده،   او را به یک موجود وحشی از قماش خامنه‌ای،  خاتمی و روحانی تبدیل می‌کند.   و دقیقاً به دلیل همین «فرهنگ‌ستیزی» است که اسلام سیاسی به مذاق آتلانتیست‌ها اینچنین شیرین آمده.   و از آنجا که «هر چه آن یانکی کند،  شیرین بود»،   فضولات سازمان سیا نیز در دهان مقام‌معظم قند و نبات شده:             

«[...] بشریت بیش از هر زمان دیگر نیازمند پیام اسلامی ملت ایران است [...] افزون‌طلبان و زورگویان جهانی که از جاذبه پیام رهائی‌بخش اسلام ناب و تهدید شدن منافع خود به شدت نگرانند، از همه ابزارها،   به ویژه ابزارهای هنری بهره گرفته‌اند تا مردم دنیا را از اسلام بترسانند[...]»
منبع:  ایسنا،  ‌مورخ، ‌ 17 نوامبر2014، کدخبر: 93082613537   

بله، ‌ حلال و حرام و حق و باطل و محرم و نامحرم و سنگسار و قصاص و شلاق و تعدد زوجات و حجاب و فتوی و کودک‌بارگی و ... و صدور فتوی قتل در «اسلام ناب» وجود ندارد؛   این ‌«زورگویان» هستند که این «دروغ‌ها» را به اسلام عزیز منتسب کرده‌اند،   تا مردم دنیا را بترسانند!   تعطیلی تئاترشهر به مناسبت شهادت پرسوناژ بی‌بی‌گوزکی شیعی‌مسلکان نیز مسلماً کار همین «زورگویان» باید باشد:

«[...] با توجه به فرا رسیدن سالروز شهادت امام زین‌العابدین [...] نمایش‌های مرگ فروشنده به کارگردانی نادر برهانی مرند، ‌ و هفت پرده به کارگردانی میکائیل شهرستانی سه شنبه بیست و هفتم آبان به صحنه نمی‌رود[...]»
منبع:  ایریب،  مورخ 16 نوامبر 2014 

باری،   بعضی‌ها می‌خواهند برای امام چهارم‌شان عزا بگیرند،  در نتیجه اقلیت‌های مذهبی و آنان که علاقه‌ای به برگزاری این مناسبت‌ها ندارند،  می‌باید دست از هر کار و فعالیتی شسته،   به روضه و زوزه و عرعر آخوند و قاری و مداح گوش بسپارند!   این اسلام ناب که به این سهولت توحش و توهم و باورهای‌اش را به اقلیت‌های مذهبی تحمیل می‌کند،   ترس دارد؟!   به هیچ عنوان؛   «منطق» اینان،   البته به قول کنیزالاسلام «ماری اسخاکه»،   ‌نمایندة به اصطلاح «لیبرال» هلند در پارلمان اروپا «متفاوت» است:

«[...]‌ من به ايران رفتم [...] چرا که موجب شناخت بهتر من از طرز تفکر و منطق مقامات جمهوری اسلامی شد،   منطقی که با منطق ما متفاوت است[...]»
منبع: رادیوفردا،   ‌مورخ 16 نوامبر سالجاری

همه بدانند،  روابط یک‌سویه یعنی فتوی‌سالاری،  زن‌ستیزی،  کودک‌بارگی و سرکوب جامعة مختلط در قاموس این «حضرت» خانم می‌تواند با «تفکر و منطق» هم ترادف داشته باشد!    به این رأس کنیزالاسلام بگوئیم،   سرکار که یا نمی‌دانید «منطق» چیست،‌  یا خود را به خریت زده‌اید،  چه اصراری دارید در مورد «منطق» اظهارنظر کنید؟  بجای این پرحرفی‌ها برای‌مان از حق‌وحساب‌هائی که از ملا گرفته‌اید و لفت‌ولیس‌هائی که با همدستی ملا کرده‌اید،  بگوئید!   اگر «منطق» اراذل و اوباش جمکران با شما تفاوت دارد،  حداقل در چپاول و جیب‌بری و سرکیسه کردن ملت‌ها که «منطق» شما با آخوند تفاوتی نشان نمی‌دهد.

اگر اظهارات این حضرت‌علیه را بپذیریم،   در هزارة سوم می‌باید از ایرانیان بخواهیم که   عرصة انسان‌ستیز «تکرار و سکون» را به عنوان «تفکر منطقی» بپذیرند،  ‌چرا؟   چون در غیراینصورت کارفرمایان امثال «ماری اسخاکه» می‌باید دکان‌ ایدئولوژیک‌شان را برچینند و چندین و چند میلیارد دلار از منفعت‌شان ضرر بدهند!   برای تداوم و بقاء همین دکان توحش است که بروکسل‌ستان وظیفه دارد تفاوت‌های طبیعی ـ  غیرانتخابی ـ  را در سطح جامعه مورد «ستایش» یا «نکوهش» قرار دهد و به این ترتیب تعلقات و تعصبات را بر جوامع حاکم کند.  و همین برای پایمال کردن مفاد اعلامیه جهانی حقوق بشر کفایت خواهد کرد.   این است دلیل ستایش همزمان «اسلام مترقی و همجنس‌گرائی» در لجنزار آتلانتیسم،  و امثال «ماری اسخاکه» نیز در همین لجنزار ایدئولوژیک «نفی» لائیسیته و دمکراسی دست‌وپا می‌زنند.   

اشتباه نکنیم آنچه اینان به عنوان «حقوق بشر» مطرح می‌کنند،   در واقع با مفاد اعلامیه جهانی حقوق بشر در تضاد تام و تمام قرار گرفته!   همچنانکه پیشتر هم به کرات گفته‌ایم،  در اعلامیة جهانی حقوق بشر،   عرصة تعلقات و تعصبات ملاک قرار نگرفته.   عرصة تعلقات به دلیل تکیه بر روابط «یک‌سویه و غیرحقوقی»،   بر «نفی و تجاوز» استوار شده،  از اینرو نمی‌تواند از وجاهت حقوقی برخوردار شود.    ‌نفی جنسی‌ات،   نفی جامعة‌ مختلط،   نفی حق انتخاب آزاد انسان،   و ... و خلاصه بگوئیم هر آنچه شیپورهای آتلانتیست برای عادی‌سازی‌اش از هیچ کوششی فروگزار نکرده و نمی‌کنند،  جز اسیدپاشی به مفاد اعلامیة جهانی حقوق‌بشر نیست.   

به طور مثال،   هیاهوی بوق‌های آتلانتیسم پیرامون ولادیمیرپوتین در نشست‌های گروه 20  و «آسیا ـ پاسیفیک» بهترین نمونة عادی‌سازی زن‌ستیزی و نفی جامعة مختلط است.  در نشست «آسیا ـ پاسیفیک» شاهد هیاهوی خبرسازی‌های آتلانتیست پیرامون «جنتلمن روس» بودیم.   همة دوربین‌ها روی پتوئی متمرکز شد که ولادیمیر پوتین روی شانه‌های همسر رئیس جمهور چین انداخت،‌  و جنجال «اسیدپرس» پیرامون «شیطنت» مرد مجرد و مزخرفات مشابه فضای مجازی را تا آنجا که می‌توانست اشباع کرد.   حال آنکه در نشست گروه 20،  بوق‌های ارتش ناتو،   «جنتلمن روس» را ندیدند!   بله،‌   در بازگشت از استرالیا،  ولادیمیر پوتین،  پیش از ورود به هواپیمای اختصاصی‌اش،  با اشاره دست،  حق تقدم را به خانم مهماندار واگزارکرد و برخلاف ماجرای «پتو در پکن»،   اسیدپرس این بخش از رفتار «جنتلمن روس» را نادیده گرفت تا هنجارهای لجنزار پاترنوس بیش از این متزلزل نشود!   چرا که،   در مرداب پاترنوس،   زن تحت قیمومت مرد قرار گرفته،   از اینرو ارتباط زن و مرد نمی‌تواند خارج از چارچوب «سنتی» قابل قبول باشد.   در این چارچوب تحجر است که زن،‌   به عنوان «همسر» از تقدس برخوردار می‌شود و هیچ مردی حق ندارد به او نزدیک شود،   چه رسد به اینکه «پتو» هم روی شانه‌اش بیاندازد!   این عمل،   تهدید مستقیم «نوامیس» و ارزش‌های پاترنوس بود،  به همین دلیل پیرامون‌اش هیاهو به راه انداختند!  و به همچنین ولادیمیرپوتین با قائل شدن حق تقدم برای مهماندار زن به «ارزش‌های» قواد خلیل‌الله هم توهین کرد!   چه معنی دارد که پوتین به این زن‌ها احترام بگذارد و برای‌شان به عنوان انسان حق موجودیت قائل شود؟!    از رئیس‌جمهور یانکی‌ها یاد بگیرد که مثل شتر ملک فهد نشخوار می‌کند و «سقز» می‌جود؛    در مراسم ترحیم نلسون ماندلا با دیویدکامرون و مادر فولادزره  ـ  همان نخست وزیر جذاب و دلربای دانمارک ـ    قهقهه می‌زند و «سلفی» می‌گیرد،   و با یک جست خود را از باند فرودگاه به درون «یو.اس. ایر. وان»،   هواپیمای اختصاصی روسای جمهور ینگه‌دنیا پرتاب می‌کند و اگر در گیرودار این پرش و جهش مهماندار نگون‌بختی سرراهش باشد،   استخوان‌ ترقوه‌اش به زیر شلنگ‌تختة «مستر» پرزیدنت خُرد خواهد شد.   اگر نمی‌دانید،‌ بدانید که به این جست و خیزها و بی‌نزاکتی‌ها می‌گویند روابط هم‌سو با تبلیغات آتلانتیسم.   

از مطلب دور افتادیم بازگردیم به جنجال اسیدپرس در پکن و خفقان‌اش در استرالیا!   هم آن «جنجال»،  و هم این «خفقان» هدفی جز «نفی» روابط دمکراتیک و «جامعة مختلط» دنبال نمی‌کرد و همین روند خشونت را حکومت‌های اسلامی به ارزش ‌گذارده‌اند.   ادعای رجب اردوغان مبنی بر کشف قارة آمریکا توسط مسلمانان در راستای همین روند خشونت مطرح شده.

رجب اردوغان طی سخنرانی در «نخستین همایش رهبران مسلمان آمریکای لاتین در استانبول» مدعی شده،   زمانیکه کشتی کریستف کلمب به سواحل قارة آمریکا رسید،   چشمان ناخدا کلمب به مسجدی افتاد که روی تپه‌ای در کوبا بنا شده بود:

«[...] دريانوردان مسلمان در سال ۱۱۷۸ ميلادی به سواحل آمريکا رسيدند.  کريستف کلمب هم در خاطراتش از مسجدی نوشته که بر فراز تپه‌ای در کوبا قرار داشت [رئیس جمهور ترکیه در ادامه ضمن انتقاد از استعمارگران]  خاطرات روزانه کريستف کلمب را سندی دانست از اينکه به هنگام کشف جهان جديد در سال ۱۴۹۲ ميلادی [...] دين اسلام منطقه وسيعی را در بر می‌گرفت[...]»
منبع:  رادیوفردا،   مورخ 16 نوامبر2014

به گزارش رادیوفردا،   درسال 1996،  ‌دکتر «يوسف مروه» از بنياد «السُنه» نخستین کسی بود که چنین ادعائی کرد.   گویا اظهارات رجب اردوغان در واقع بازنشخوار ترهات «جناب دکتر» باشد:

«[...] کلمب خود در يادداشت‌هايش اعتراف کرد که روز دوشنبه، ۲۱ اکتبر ۱۴۹۲،  وقتی کشتی او در نزديکی گيبارا در ساحل شمال شرقی کوبا حرکت می‌کرد،   مسجدی را بالای يک کوه زيبا ديده ‌است[...]»
همان منبع

علت اینکه کلمب «اعتراف» کرده مسجد کذا را بالای کوه و در سواحل «کوبا» دیده این است که کشور کوبا تنها کشوری است که پاترنوس نتوانسته آن را مانند دیگر کشورهای آمریکای لاتین به لجنزار سکون تبدیل کند.   ‌بله،   دولت کوبا «لائیک» است و کشور کوبا پیشرفته‌ترین کشور قارة آمریکای لاتین در زمینة اجتماعی و علوم پزشکی است!   به عبارت ‌دیگر،   برخلاف ترکیه و دیگر کشورهای اسلام زده،   در کشور کوبا تخریب بناهای تاریخی جهت مسجدسازی،  بساط تعدد زوجات و زن‌ستیزی و به ویژه کشتار اقلیت‌ها رایج نشده.   به همین دلیل نخبگان ساکن ینگه دنیا موفق شده‌اند در این کشور البته در خاطرات روزانة کریستف کلمب «مسجد» هم رویت کنند!   همانطور که حکومت مرده شویان هم در حدیث و روایات و مزخرفات عهد بوق «حقوق بشر» رویت می‌کند،   و این عملیات مسخره و تبلیغات «خررنگ‌کن» مورد تأئید امثال «ماری اسخاکه» و محفل‌نشینان نوبل نیز قرار می‌گیرد.   

باری پس از اینکه آتلانتیست‌ها برای وارد کردن ترکیه به «بریکس» ناکام ماندند،   رجب اردوغان هم با استناد به یادداشت‌های روزانه کریستف کلمب موفق شد در کوبا یک مسجد کهن‌سال پیدا کند!   البته دروغ‌ چرا؟   یاداشت‌های کریستف کلمب را  «زورگویان» سانسور کرده‌اند تا از ورود اسلام به کشور کوبا جلوگیری به عمل آورند.    ولی ما به نسخة سانسور نشده دسترسی یافتیم.   و متوجه شدیم برخی از خاطرات روزانة کریستف‌کلمب گرته‌برداری از «توپ‌ مرواری» صادق هدایت است؛   چنین نوشت کریستف کلمب:  

به روز و ساعت میمون حرکت کردیم و «حالا دیگر به چه درد شما می‌خورد که جزئیات این مسافرت خطرناک را برای‌تان شرح بدهیم.»   القصه،  رأس ساعت 12 به وقت گرینویچ،  کشتی به گيبارا در ساحل شمال شرقی کوبا رسید،  گنبد و گلدسته‌های مسجدی بر بالای کوه نمایان شد.   با گوش خود صدای موذن را شنیدم که مومنان را به اقامة ‌نماز فرامی‌خواند. «و ‌چه دردسرتان بدهم،‌   همینکه به ساحل رسیدیم،  مردمان بومی را دیدیم که می‌خواندند و می‌رقصیدند»؛  خلاصه مزاحم نمازگزاران مسلمان می‌شدند،   و ... و اصلاً کور شه هرکی دروغ بگه!

 اگر رجب اردوغان به این یادداشت‌ها دسترسی می‌داشت می‌توانست در محل هیئت کوبائی را به گرگ‌های خاکستری بسپارد،  تا ختنه‌شان کنند و سخنرانی‌اش را اینچنین ادامه می‌داد:

«[...] اردوغان در ادامه [...] گفت:  اجبار مردم به تغيير دين به وسيله شمشير هرگز در اسلام وجود نداشته،  دين ما هيچ گاه ابزار استثمار نبوده[...]»
همان منبع

اتفاقاً «حق» با اردوغان است!   کارنامة درخشان اقلیت‌زدائی،   تبدیل کلیساها به مسجد،   و به ویژه کشتار کردها و علویان در ترکیة به اصطلاح «لائیک» نشان می‌دهد که در قرن 12 میلادی مسلمانان قارة آمریکا را کشف کرده،   و بلافاصله در کشور کوبا،   آنهم بالای کوه یک مسجد به نام «رجبوس کلمبوس» ساخته  بودند که از قضای روزگار شباهت عجیبی داشت،   به مسجد ایاصوفیا ـ  کلیسای سنت‌سوفی سابق ـ   در کشور ترکیه!   خلاصه اسلام هرگز ابزار استثمار نبوده و زور شمشیر و این حرف‌ها هم دروغ  «زورگویان» است!   فقط معلوم نیست چرا هیچکس «حق خروج» از این دین مبین و مامانی را ندارد،   و همه می‌باید به «اسلام» گرویده و الزاماً مسلمان بمیرند؟!