یکشنبه، دی ۲۲، ۱۳۹۸

سیل، سیا، سلیمانی!



در استان کرمان،‌  جاری شدن سیل،  راه‌های ارتباطی چندصد روستا را قطع کرده‌ و مجید سعیدی،  به ‌اصطلاح «مسئول مدیریت بحران» هم روستاهای سیل‌زده را «مسئول» این شرایط  معرفی کرده:

«[...] تعداد زیادی از روستاهای استان کرمان در مکان مناسبی احداث نشده‌اند،  به همین دلیل [...] پس از بارش باران [...]‌ راه‌های ارتباطی و دسترسی آن‌ها قطع می‌شود [...]»
منبع: ‌تسنیم،‌  مورخ 12 ژانویه 2020  

بله،   در طویله شیعی روتچیلدها به این می‌گویند «مدیریت بحران!»   به عبارت دیگر،  توجیه وضع موجود،‌ سلب مسئولیت از مقامات به اصطلاح مسئول توسط  ‌اراذلی که حقوق می‌گیرند تا وراجی کنند!  به این ترتیب می‌باید روستاهای «مسئول سیل» را تخلیه کرده،   روستائیان را به ناکجاآبادهائی ببرند که سیل نیاید!   خلاصه «کی بود؟ کی بود؟» مکان سیل زده بود!   البته این نخستین بار نیست که مقامات به اصطلاح مسئول شیعی از خود سلب مسئولیت کرده‌اند.  به عنوان نمونه طی مراسم تدفین قاسم سلیمانی در کرمان،  ‌ بیش از 50 نفر کشته و صدها نفر مصدوم شدند،‌   و پس از به راه افتادن بساط «کی بود،‌کی بود» کاشف به عمل آمد که «سوءمدیریت» باعث این فاجعه شده.  در نتیجه باید بپذیریم که عبارت «سوءمدیریت» مسئول است که نه موجودیت مادی دارد،  نه نام و نشان و مرتبة اداری و نه جایگاه واقعی اجتماعی!   البته در طویلة شیعی هرگز نظم سازمانی و اجتماعی وجود نداشته؛   پایه و اساس حکومت شیعی‌ها،   ضدیت سازمان‌یافته با هرگونه نظم ‌و هنجار اجتماعی و فردی است.  کافی است به مراسم تشییع جنازه قاسم سلیمانی که از شخصیت‌های مورد ستایش کارفرمایان «نیوزویک» بود ـ  رادیوفردا،  ‌مورخ 11 آذرماه 1393 ـ  و چندی پیش هم بالاترین نشان افتخار نظامی کشور ـ  نشان ذوالفقار ـ را دریافت کرد،   نیم‌نگاهی بیاندازیم.

تابوت این سردار ضدآمریکائی را با یک اتومبیل ساخت آمریکا در خیابان‌های تهران می‌گرداندند،  گوسفند‌الله هم با ریش و چادرسیا و لچک اینطرف و آنطرف تجمع کرده بود و برعلیه آمریکا و اسرائیل شعار می‌داد!  یک فروند کنیزالاسلام فرنگی هم  با موهای زرد شده،  ‌ بینی بریده و لب‌های سیلیکونی آنجاها وول می‌خورد،  و چادرسیاها را در آغوش می‌گرفت!   خلاصه ابتذال شیعی‌گری با  ابتذال هولیوودی تلفیق شده بود،  تا جهانیان ضمن آگاهی از میزان «آزادی زن» در حکومت ملایان،   به طرفداری ‌آزاد زنان هولیوود از تروریسم و سرکوب زن ایرانی نیز پی ببرند!  

بله روسپی‌ها،  ‌ پیکرشان را در برابر دریافت پول اجاره می‌دهند؛  روسپی‌های سیاسی برای حمایت از روابط ضداجتماعی در «جهان اسلام» حق‌العمل می‌گیرند؛  ‌از سرکوب زن در کشورهای مسلمان‌نشین حمایت ‌می‌کنند!   حجاب فدریکا موگرینی،‌  مسئول وزارت امور خارجه اتحادیة اروپا در جمهوری آذربایجان،  حجاب الیزابت دوم و مقام مسئول اسرائیلی در  امارات را فراموش نکنیم!  ‌ این جانوران وحشی نان مرگ و تخریب ـ ‌ جهاد و سرکوب زن ـ‌ سق می‌زنند.   و ناکامی در سرکوب زن و به راه انداختن جهاد با کفار نهایت امر به ترور قاسم سلیمانی و سرنگون کردن هواپیمای اوکراین منجر شد!   دلیل سکوت موذیانة‌ بوق‌های آتلانتیسم در مورد ارتباط اندام‌وار ایندو رخداد با یکدیگر نیز بازتابی است از همان «نان خوردن‌های حضرات!»   بی‌پرده بگوئیم،  هدف اصلی از این دکان‌داری‌ها به اجماع رساندن «شیخ‌وشاه» پیرامون «مرگ» و به راه انداختن بساط روضه و زوزه و سوگواری در ایران است.

در مورد ترور سلیمانی،  همچنانکه شاهد بودیم «هلال شیعی» سخت در روضه و زوزه فرو رفت،‌  و از آنجا که خداوند خونخوار ابراهیم یار و یاور محفل «شیخ‌وشاه» است،  هواپیمای اوکراینی نیز با دست الهی بعضی‌‌ها سقوط کرد،  ‍ تا نان علی‌ روضه‌خوان و اعلیحضرت در روغن فراوان شناور شود،‌  و جنایت رئیس‌جمهور آمریکا در حاشیه قرار گیرد.   از همه مهم‌تر،   افکار عمومی از رسوائی «انتقام سخت» و به ویژه از شکست کلان‌استراتژی آمریکا در منطقه نیز منحرف شد!  

جونم براتون بگه؛   ظاهراً در سفر اخیر روحانی به ژاپن قرار و مدارهائی گذاشته شده بود.   قرار بود سفارت آمریکا در بغداد به سرنوشت سفارت آمریکا در تهران مبتلا شود.  به عبارت دیگر می‌بایست شیعی‌ها به اشارة یانکی‌ها سفارتخانة کذا را اشغال کنند؛   ارتش آمریکا هم کشور عراق را تحت نظارت شیعی‌ها قرار دهد،  و دست این جانوران وحشی را جهت سرکوب ملت عراق و جنگ‌سازی با کردها و سنی‌ها باز بگذارد.  در این چشم‌انداز،   میلیاردها دلار درآمد نفتی عراق هم که تکلیف‌اش روشن  است،  مانند نفت ایران به تاراج شرکت‌های اسلحه‌سازی لندن و واشنگتن می‌رفت و ... و نیازی نیست که بگوئیم این سیاست در عراق متوقف نمی‌ماند.   به کویت و عربستان و دیگر کشورهای نفتخیز،‌  به ویژه به سوریه، مکان خردشدن ستون فقرات بهار عرب نیز سرایت می‌‌کرد.  خلاصه،‌   یک «امپراتوری شیعی» متجاوز و انقلابی مشابه دستگاه آلمان نازی درست می‌کردند،  که قلاده‌اش در دست لندن و واشنگتن بود،   و با همان شعار »نه شرقی، نه غربی» نازی‌ها تمامی خاورمیانه را به میدان  جنگ و برادرکشی تبدیل می‌کرد؛ دامنة جنگ را به قفقاز می‌کشاند و با شعار «هیتلر روحت شاد»،‌  پرچم اسلام را در مسکو به اهتزاز در می‌آورد! 

همانطور که در وبلاگ «هیاهو و هلال شیعی» گفتیم،  در شامگاه 31 دسامبر سالجاری،  این سناریو شکست خورد و آمریکا به ناچار دکان شیعی‌‌ها را برچید.  ولی اروپائی‌ها و در رأس‌شان بریتانیای سابقاً کبیر هنوز به پیروزی سناریوی کذا امید داشتند،  و این بود دلیل «دعوت رسمی دولت عراق» از سردار قاسم سلیمانی!  ایشان پیش از سفر به عراق،  راهی سوریه شدند تا با کسب اطمینان از همراهی شبه‌نظامیان سنی ـ  سوری‌های هوادار اخوان‌المسلمین ـ  زمینه را برای پیاده کردن سناریوی ارباب آماده کنند.  ولی از آنجا که سناریوی اشغال سفارت در عراق شکست خورده بود،‌   ادامة‌ آن نیز امکان‌پذیر نشد،  در نتیجه قاسم سلیمانی و همراهان‌اش ترور شدند؛  باشد تا کل این نقشه سرشار از نبوغ مسکوت بماند!  فقط پس از این ترور میزان وابستگی و نوکرصفتی شیعیان به سیاست‌های آمریکا علنی شد! شیعی‌های مجلس عراق به ناگاه خواستار خروج آمریکا از کشور شدند!   سرفرماندهی نیروهای آمریکائی مستقر در اینکشور نیز که هنوز دستورالعمل‌ جدید دریافت نکرده بود،  سریعاً همان فرمانی را که از پیش نوشته بودند،   مبنی بر خروج آنی از عراق منتشر کرد!  در نتیجه پنتاگون ناگزیر به تکذیب فرمان کذا شد!  و دو سیاست متضاد در واشنگتن با یکدیگر دست به یقه شدند!   اینجا بود که هواپیمای مسافربری اوکراینی و مسافران‌اش نیز قربانی برنامه‌ها و قول‌وقرارهای جمکرانی‌ها با یانکی‌ها شدند!

در رابطه با این فاجعه آنچه اعلام نمی‌شود اینکه،  در تاریخ 8 ژانویه سالجاری،   همزمان با عملیات مضحک «انتقام سخت»،   ادارة هوانوردی فدرال پرواز تمام هواپیماهای غیرنظامی آمریکائی در آسمان ایران،  عراق، دریای عمان و خلیج فارس را ممنوع اعلام کرده بود.  و در پی این ممنوعیت،  شرکت‌های هوائی سنگاپور، کا. ال. ام،  ایرفرانس،  ایرایندیا و کانتاس در پروازهای خود بازنگری کردند و پروازهای لوفت‌هانزا و هواپیمائی امارات در ایران و عراق متحمل تغییراتی شد.   ولی درکمال تعجب شرکت هواپیمائی اوکراین هیچ تغییری در برنامه‌هایش نداد!  منطقاً این شرکت نیز با در نظر گرفتن شرایط بحرانی می‌بایست پروازش را لغو می‌کرد،   ولی از آنجا که کودتای سوم اسفند اوکراین،   برادر کاتولیک کودتای سوم اسفند کلنل آیرون‌ساید در مرزپرگهر است، ‌ شرکت هواپیمائی اوکراین برای یکصدسال همبستگی فاشیستی اولویت قائل شد؛  خود را در مسیر «سیاست بازنده» قرار داد و به همین دلیل به سرنوشت قاسم سلیمانی مبتلا شد؛  هواپیمای‌اش را با موشک کروز اشتباه گرفتند:   

«[...] حاجی زاده،‌ فرمانده هوافضای سپاه پاسداران [انقلاب اسلامی] ایران اعلام کرد پدافند هوایی به دلیل سطح بالای آماده باش هواپیما را موشک کروز تشخیص داده و به آن شلیک کرده ‌است[...]»
منبع:  الشرق الاوسط، ‌مورخ 11 ژانویه 2020   

نیازی نیست که بگوئیم اشتباه گرفتن هواپیمای مسافربری با موشک کروز فقط در ذهن علیل سگ دست‌آموز آمریکا می‌گنجد!   البته این «اشتباه» از اینرو مطرح شده که عوام انگشت اتهام را به سوی سامانه موشکی ساخت روسیه بگیرند.   در هر حال اگر هواپیمای مسافربری مورد اصابت موشک  قرار گرفته،  دلیل خفقان سه روزة پاسداران دلار چه بوده؟!   از این گذشته،‌  اگر موشک به هواپیمای اوکراین اصابت کرده،   چرا هواپیما پس از برخورد به زمین منفجر شده و قطعات و اجساد سرنشینانش در یک محوطة محدود به زمین افتاده؟!   و از همه مهم‌تر اینکه مأموران سرویس‌های اطلاعاتی غرب،  از آغاز کار «اصابت موشک به هواپیما» را مورد تائید قرار نداد‌ند و نقص فنی را مطرح کردند:

«یک منبع کانادائی به نقل از سرویس‌های اطلاعاتی غرب اعلام داشت شواهدی مبنی بر سقوط هواپیما بر اثر اصابت موشک در دست نیست؛‌  به نظر می‌رسد  نقص‌فنی دلیل سقوط هواپیما باشد.»
منبع: رویترز،  مورخ 8 ژانویه 2020 

همزمان با انتشار گزارش رویترز،  تصاویری از بدنة هواپیمای ساقط شده در «دیلی‌میل» انتشار یافت که روی آن حفره‌های متعددی دیده می‌شود.  حفره‌هائی که می‌توانست ناشی از برخورد راکت یا پهپاد نظامی به هواپیما باشد.   ولی هیچکس به این مسائل اشاره نکرد!

 با توجه به تقارن زمانی سقوط هواپیمای اوکراینی با لو رفتن کسب اجازة پاسداران از صاحب آمریکائی‌شان جهت شلیک چند موشک به بیابان‌های عراق، ‌  به نظر می‌رسد پروژة ساقط کردن این هواپیما نیز همچون ترور قاسم سلیمانی جهت حل مشکلات غرب و نوکران جمکرانی‌اش به اجرا در آمده!   هیاهوی ساقط شدن یک هواپیمای مسافربری توانست رسوائی دستگاه ترامپ به دلیل نقض آشکار مقررات بین‌المللی ـ  ترور قاسم سلیمانی در عراق ـ  را به حاشیه براند،‌  و حکومت ملایان هم که در برابر این ترور به گریه زاری و تابوت گردانی و هارت وپورت اکتفا کرده بود،  توانست قضیه را به نفع خودش «تمام» کند و به 50 جسدی که در برگزاری مراسم تشییع جنازة قاسم سلیمانی،   به شیوة عصرحجر به دست آورده بود،   بیش از 150 جسد تازه و «مرفه،  موفق، و دوتابعیتی»  اضافه نماید تا یک عزای عمومی فراگیر و خوش‌دست اعلام کند.  البته حضور حضرت سفیرکبیر انگلستان نیز در این مراسم که پابپای اعلیحضرت درویش رضاپهلوی برای «مردم» عزاداری می‌کردند،   قابل ذکر است!

بله سال جدید میلادی هم برای «شیخ»،   و هم برای «شاه» سال پربرکتی شده؛   از زمین و آسمان جنازه می‌بارد،   و اینان می‌توانند هر روز بساط روضه و زوزه و عزاداری را گسترش دهند؛  ‌ دست در دست یکدیگر از یک چهلم به چهلم دیگر بروند،   و هارتر و درنده‌تر،   به ویژه مضحک‌تر و مفلس‌تر شوند!

شب گذشته،‌   هیز اکسلنسی در تظاهرات غیرمجاز دانشجونمایانی که به بهانه «مراسم یادبود قربانیان سانحه هوائی» امامزادة خیابانی بر پا کرده و شعار « مرگ و نفرت» می‌دادند،  حضور به هم رسانده بودند که توسط پلیس چاکرصفت دستگاه آیرون‌ساید،  چند دقیقه بازداشت شدند!   سفیر انگلستان که مثل گاو حاج میرزا آغاسی به همه جا سرک می‌کشد و خود را برحق می‌داند،‌  در اعتراض به بازداشت وجود مبارک‌شان چنین توئیت فرمودند:

«[...] من در هیچ تظاهراتی شرکت نکردم! ‌ من به مراسم یادبود افرادی که در سانحه ناگوار سقوط هواپیمای PS752 بودند رفتم.  طبیعیست که نسبت به کشته شدگان ادای احترام کنم،  تعدادی ازآن‌ها بریتانیایی بودند.  پس از5 دقیقه هنگامی که عده‌ای شروع به شعاردادن کردند محل را ترک کردم.»

ولی منطقاً برای ادای احترام به اتباع انگلستان،  ایشان می‌بایست بجای شرکت در مراسم خیابانی شیعی‌ها،  در سفارت کشورشان  مراسم رسمی بر پا می‌کردند!   در هر حال،‌   بازداشت هیزاکسلنسی هشداری بود به بروکسل‌ستان؛   اتحادیه اروپا ناچار شد شرکت‌های هواپیمائی را به خودداری از پرواز در آسمان ایران فراخواند:

«[...] آژانس ایمنی هوانوردی اتحادیه اروپا (EASA) [...] در پی اعتراف جمهوری اسلامی به سرنگونی غیرعمدی یک هواپیمای اوکراینی،   از شرکت‌های هواپیمائی اروپائی خواست از پرواز بر فراز ایران خودداری کنند.»
منبع:  رادیوفردا،  مورخ 12 ژانویه 2020

به عبارت دیگر حکومت ملایان دیگر نمی‌تواند روی حمایت بی‌قید و شرط اروپائی‌ها حساب کند؛ می‌باید از رویای خودبراندازی عقب نشسته،   به مرگ تدریجی رضایت دهد.   اگر شانس بیاوریم،  شاید امسال جشن سده را بدون محفل مردگان برگزار کنیم!