شنبه، فروردین ۱۵، ۱۳۸۸



ژست و راسموسن!

...
با انتخاب «راسموسن» به عنوان دبیرکل سازمان ناتو، و با توجه به جنجال رسانه‌ای پیرامون افغانستان که پیش درآمد این انتخاب «فرخنده» شد، می‌توان گفت که سازمان کذا به دلیل شکست سیاست جنگ‌افروزی در قفقاز و خاورنزدیک به سیاست ایجاد آشوب روی آورده. این سیاست در اروپای غربی نیز اعمال خواهد شد. با این تفاوت که آشوب‌های اروپای غربی توسط «کاسورهای» پلیس و جهت سرکوب تظاهرات مردم به راه می‌افتد، همچنانکه امروز در شهر «استراسبورگ» شاهد بودیم.

پس از چند روز تظاهرات آرام مردم بر علیه سازمان ناتو، ‌ امروز «کاسورها» در استراسبورگ با کوکتل مولوتف به اماکن عمومی حمله بردند و نیازی به توضیح نیست که پلیس ضدشورش نیز هیچ مزاحمتی برای حضرات ایجاد نکرد. به همین دلیل نیکولاسرکوزی، رئیس جمهور فرانسه در نشست مطبوعاتی خود از «مردم» این شهر تشکر کرد! بله، سران 27 کشور ناتو امروز جمع شده بودند تا یک جانشین بر حق برای «هوپ شفر» برگزینند و به راستی که با انتخاب راسموسن سنگ تمام گذاشتند. البته سیاست سازمان ناتو را دبیرکل آن تعیین نمی‌کند. ولی از آنجا که سازمان دین‌پرور و ابتذال‌گستر ناتو سیاست حکومت اسلامی جمکران را تعیین می‌کند، انتخاب «راسموسن» نشان از اهداف این سازمان دارد. راسموسن همان کسی است که از انتشار کاریکاتور محمد در رسانه‌های دانمارک، تحت عنوان دفاع از «آزادی بیان» حمایت کرد.

حال آنکه می‌دانیم، هر رسانه‌ای کاریکاتور را در واقع به کاریکاتوریست سفارش می‌دهد. و کاریکاتورهای کذا با هدف تحریک افکار عمومی و اشغال فضای شهری توسط اوباش‌الله در کشورهای مسلمان‌نشین سفارش داده شده بود. در واقع نه سازمان ناتو و نه به طریق اولی دبیرکل آن مدافع آزادی بیان نبوده و نیستند. اینان مدافع آزادی بیان لات و اوباش‌اند. عملکرد این سازمان را طی سه دهة اخیر در ایران، افغانستان و عراق شاهدیم: ایجاد آشوب برای گسترش دامنة چپاول و سرکوب. وقوقیة روز گذشته پیرامون خلیج فارس نیز نمونه‌ای است از همین سیاست.

خلیج فارس را از این رو خلیج «پارس» خوانند که بهانه‌ای شده برای پارس کردن گورکن‌ها! و میرحسین موسوی را از اینرو میرحسین «زوزوی» خوانند که وسیله‌ای شده برای زوزیدن پاسدار شریعتعمداری و عیال غلام‌حسین الهام، از کنیزکان اکبر بهرمانی. البته زوزه‌های پاسدار شریعتمداری و آن توله‌آخوند مؤنث را بد تعبیر نکنیم. این زوزه‌ها در واقع زدن نعل وارونه است جهت بازارگرمی برای میرحسین «زوزوی» از یکسو و پنهان داشتن دست استعمار در حکومت گورکن‌ها از سوی دیگر! یعنی دقیقاً همان کاری که بنی‌صدر و شرکاء به آن اشتغال دارند: ایجاد توهم «استقلال» خمینی و موسوی در تصمیم‌گیری و سیاست‌گذاری! حال آنکه کل حکومت اسلامی از «رهبرکبیر» تا عنترهای فرزانه و فرهیخته سایة استعمار غرب بر کشور ایران هستند.
پس دچار توهم نشویم! هیچ اهمیتی ندارد دست استعمار نام چه کسی را از صندوق مارگیری جمکران استخراج کند. احمدی نژاد، موسوی و ... هر که باشد مجری سیاست استعماری سازمان ناتو خواهد بود.

سازمانی که رو به فروپاشی دارد ولی مسلماً تا آخرین نفس از اهداف سیاسی خود دفاع خواهد کرد: گسترش همزمان تقدس و ابتذال در کشورهای منطقه به ویژه در ایران که از مرکزیت فرهنگی برخوردار است. به همین دلیل است که گزینة آنگلوساکسون‌ها برای حاکمیت ایران هرگز از حد اراذل و اوباش و خودفروخته و جنایتکار فراتر نرفته. همچنانکه پیشتر هم گفتیم شاپور بختیار به این دلیل نخست وزیر ایران شد که در نشست گوادالوپ، سران 4 کشور پیرامون پایان سلطنت و استقرار حکومت اسلامی در کشورمان به توافق رسیده بودند، و کودتای ژنرال هویزر در پس پردة آشوب‌های خیابانی با موفقیت پیش می‌رفت. در غیراینصورت امکان نداشت دربار پهلوی نوة یکی از سرداران مشروطه را به نخست وزیری برگزیند. حتی اگر چنین انتخابی از سوی دربار ایران هم صورت می‌گرفت، مخالفت و کارشکنی کارخانة‌ رجاله‌پروری تحقق این امر را ناممکن می‌کرد.

پس به یاد داشته باشیم که شاپور بختیار فقط به این دلیل نخست وزیر شد که استعمار پیشتر از استقرار اوباش اسلام‌گرا در جایگاه حاکمیت ایران اطمینان حاصل کرده بود. همچنانکه گفتیم نارضایتی مردم از سرکوب استعماری و عدم وجود تشکل‌های سیاسی باعث شد که سیاست «تمرکز بر یک نقطه» به بهترین وجه اعمال شود. اکثر ناراضیان ساده اندیش مرزپرگهر می‌پنداشتند شاه تصمیم‌گیرندة واقعی در کشور است، ساواک از شاه دستور می‌گیرد و به دستور شاه سرکوب می‌کند. پس اگر شاه برود سرکوب هم پایان می‌گیرد! حال آنکه پس از رفتن شاه، شاهد بودیم که سرکوب به مراتب شدیدتر شد. چرا؟ پاسخ این پرسش را نمی‌توان جایگزینی شاه با خمینی دانست. به هیچ عنوان! نه ساواک، و نه شهربانی از شاه دستور نمی‌گرفتند، اینان برای امام سیزدهم نیز تره خرد نمی‌کردند. این تشکل‌های سرکوبگر با توسل به حماقت و توحش آخوند جماعت سیاست استعمار را در کشور اعمال می‌کردند، البته اینبار به نام خمینی، و به کام آنگلوساکسون‌ها. یکبار هم که اطرافیان امام سیزدهم خواستند ابراز وجود کنند اوباش‌الله ساواک به خیابان‌ها ریختند و رهبرکبیر ناچار شدند حرف‌شان را پس بگیرند. به این ترتیب هر گاه گفتار خمینی در تقابل با سیاست استعمار قرار می‌گرفت، نظیر آنچه در بیانیة 8 ماده‌ای وی آمده بود، رهبرکبیر را سنگ روی یخ می‌کردند، انگار نه انگار که ایشان همان رهبرکبیر انقلاب شکوهمند اسلامی‌ هستند که میلیون‌ها کشته و مرده هم دارند!

حال باید ببینیم به چه دلیل خرده‌پاهای شناخته شدة محافل فاشیسم غرب که پیوسته بر طبل «احترام به مقدسات» می‌کوبند، این روزها به جسد شاپور بختیار دخیل بسته‌اند، و قصد تداوم روند «بت‌سازی» را دارند؟‌ این حضرات زمانی که بختیار زنده بود چرا سکوت کرده بودند؟ در هر حال دلیل برگزاری اینگونه نشست‌ها هر چه باشد، مهم این است که برگزارکنندگان بدانند جبهة منفور ملی نمی‌تواند با توسل به جسد بختیار برای خود کسب وجهه کند. جبهة ملی در بزنگاه تاریخ نشان داد که پیرو اوباش‌سالاری، جوسازی، عربده‌جوئی یا همان «دمکراسی خیابانی» است. حال آنکه استقرار دمکراسی واقعی از طریق تدوین و اعمال قوانین دمکراتیک امکانپذیر می‌شود نه از طریق تظاهرات و عربده‌جوئی «اکثریت» در خیابان‌ها! بگذریم و بازگردیم به نشست اعضای ناتو که به تئاتر روحوضی بیشتر شباهت پیدا کرده تا نشست اعضاء بزرگ‌ترین پیمان نظامی تاریخ!

از سیلویو برلوسکنی آغاز کنیم که از لیموزین کذا پیاده شد و بجای پیوستن به آنجلا مرکل که انتظار ایشان را می‌کشید، تا بر اساس پروتکل با هم عکس یادگاری بگیرند،‌ پشت محترم‌شان را به صدراعظم آلمان کرده و با تلفن همراه به صحبت مشغول شدند و قدم زنان از آنجلا فاصله گرفتند! ایشان بعد فرمودند که، ‌ با اردوغان صحبت می‌کردیم تا به انتخاب «راسموسن» رضایت دهد! یادآور شویم که دبیرکل ناتو به اجماع انتخاب می‌شود، و برخلاف ترهات پراکنی گورکن‌ها که شایع کرده بودند اردوغان انتخاب راسموسن را «وتو» خواهد کرد، هیچیک از اعضای ناتو «حق وتو» ندارد. پس از فیلم مضحکی که برلوسکونی در آن نقش ژیگولوی ایتالیائی ایفا می‌کرد، نوبت به نقش‌آفرینی‌های نیکولا سرکوزی در نشست مطبوعاتی رسید! فرانسوی‌ها همچنان که گفتیم در تشکل‌های جهانی باید «ژست» بگیرند و سرکوزی هم می‌بایست در نشست ناتو ژست دفاع از حقوق بشر می‌گرفت. به همین منظور لازم آمد که در مورد قانون «حداقل هر 4 شب یکبار» تشری به حمید کرزای زده نشئگی یک لول تریاک سناتوری را از سرمبارک‌ و اسلام پناه‌شان بپراند. سرکوزی فرمود، زنان حقوقی دارند، و در مورد حقوق بشر در افغانستان کوتاه نخواهیم آمد!

البته همه می‌دانند که قانون اساسی افغانستان به زور سر نیزة ارتش جنایتکار ناتو و در چارچوب قرآن تدوین شده؛ همان قرآنی که می‌گوید «زنان مزارع شما هستند» و اگر تمکین نکنند «اضربوهن»! یعنی بزنید آنها را! در این چارچوب توحش رعایت حقوق بشر مسلماً یک شوخی‌خنک بیش نیست. ولی خوب نیکولا سرکوزی می‌تواند در نشست مطبوعاتی ژست پایبندی به حقوق بشر بگیرد! چرا که اعلامیة‌ جهانی حقوق بشر ریشه در فرانسه دارد، همچنانکه اعلامیة جهانی نقض حقوق بشر هم ریشه در سازمان ناتو. در هر حال پس از ژست‌های ‌پفکی سرکوزی نوبت به آنجلا مرکل رسید تا تلویحاً به کرزای دلداری بدهد! صدراعظم آلمان گفت، رعایت قانون در افغانستان الزامی است. به عبارت دیگر بی‌خیال حقوق بشر! هوپ شفر هم که بین سرکوزی و مرکل ایستاده بود هر که هر چه گفت، سرش را فقط به علامت تأئید تکان ‌داد. این همان نقشی است که «راسموسن» از اول ماه اوت 2009 عهده دار خواهد شد: تأئید ژست‌های حقوق‌بشرنواز فرانسه و سخنان قانون‌مدارانة آلمان که هر دو در تخالف کامل با سیاست‌های تاراج و سرکوب سازمان ناتو قرار دارد.

البته اعضای ناتو و در رأس آنان ناخداکلمب در نخستین گام در راه سیاست آشوب نوازی شکست خوردند. در پی گروگان‌گیری و کشتار در «بینگ‌همتون» ایالت نیویورک بلافاصله ناخداکلمب از زبان بیت‌الله محسود اعلام داشت، «اینان نفرات ما بودند. و به تلافی موشک‌هائی‌ که به وزیرستان شلیک می‌شود ما...»! ولی امروز یک موشک دیگر به وزیرستان، محل تغذیة طالبان جمکران و پاکستان شلیک شد، و به گزارش رویترز، «اف.بی.آی» نیز اعلام داشت، طالبان هیچ ارتباطی با ماجرای گروگانگیری در آمریکا نداشتند. به عبارت دیگر، از عملیات خرابکارانه در ایالات متحد دیگر نمی‌توان بهره‌برداری تبلیغاتی از نوع «11 سپتامبری» صورت داد. پس طالبان جمکران بدانند و آگاه باشند که تقویت پشت جبهه‌شان دیگر امکانپذیر نیست!



نسخة پی‌دی‌اف ـ آدردرایو

نسخة پی دی‌اف ـ داک‌ستاک

...

جمعه، فروردین ۱۴، ۱۳۸۸



خلیج و «پارس»!

...
«یکی از سران گفته الخلیج‌العربی! من به اینها می‌گویم صدها سال است این خلیجی که در منطقه است خلیج فارس است، و تا ابد خلیج، الخلیج‌الفارسی خواهد ماند.»
منبع: ایسنا، مورخ 14 فروردین‌ماه سالجاری

بله این «خلیج»، تا ابد «الخلیج‌الفارسی» خواهد ماند، البته در وق‌وقیه‌های ساتاس! چرا که اگر خلیج کذا نامش خلیج فارس است، در واقع دهه‌هاست که آنگلوساکسون‌ها از آن به عنوان شاهراه برای چپاول نفت، تاراج منطقه و حفظ حاکمیت اوباش‌الله بر ملت ایران استفاده می‌کنند. پس بهتر است آخوند خاتمی در خلیج «پارس» جست و خیز نفرمایند! سگی که پارس می‌کند، دندانش مصنوعی است!

به گزارش فیگارو، مورخ 3 آوریل 2009، امروز هم 9 کامیون «مقدس» ناتو در پاکستان نابود شد. به نظر می‌رسد سازمان ناتو باید حمید کرزای را از افغانستان «جمع آوری» کند! چون ناگهان «هوپ‌شفر» متوجه شده دولت حمیدکرزای قوانین «زن‌ستیز» به تصویب می‌رساند! بله پس از نشست گروه 20، این قانون «حداقل هر چهار شب یکبار» به مذاق اهالی ناتو خوش نیامده! و حضرت هوپ‌شفر علیه‌السلام امروز فرمودند، اگر دولت افغانستان «بانوان» و «دوشیزگان» و «دختران خردسال» را آزار دهد، ما نمی‌توانیم نیروی کمکی به این کشور اعزام کنیم! خلاصه بگوئیم سازمان کذا باید بساط اسلام‌پروری را تعطیل کند. و این امر خیر ابتدا باید در افغانستان و سپس در ایران انجام گیرد. فعال شدن اوپوزیسیون ‌حکومتی جمکران در خارج مرزها دلیل «موجه» دارد: حفظ منافع ارباب. همچنانکه گفتیم بنی‌صدر و شرکاء بوی کباب به مشام‌شان رسیده و «بوی بهبود ز اوضاع جهان» می‌شنوند!

در پی تصمیمات نشست گروه 20 و به دلیل فرسایش مقدسات «دینی» در ایران منافع سازمان دمکراسی پرور ناتو تحمیل مقدسات «بومی» را در دستورکار خود قرار داده. به همین دلیل سازمان تبلیغات اسلامی هم وق‌وقیه‌های خود را بر محور «بومی‌گرائی» تنظیم می‌کند و معرکة نماز «دشمن‌شکن» و نبرد با آمریکا به عربدة «خلیج همیشه فارس» تبدیل شده. بهتر بگوئیم مجریان وقوقیه با ریش و نعلین به شکلک درآوردن برای شیخک‌های کازینونشین «خلیج» قیام کرده‌اند.

کافی است رسانه‌‌ای ادعا ‌کند که فلان شیخک گفته،‌ «خلیج»! گورکن‌ها بلافاصله لباس رزم بر تن می‌کنند و با جوشن و خفتان و زره و نعلین راهی میدان نبرد می‌شوند و «شعار» پشت شعار می‌دهند. همچنانکه سی‌سال است در شعارها به جنگ با آمریکا و در واقع به نوکری برای آمریکا اشتغال دارند. خلاصه اگر سی سال پیش لازم بود برای جهاد سازمان ناتو با اتحاد جماهیر شوروی کشور و ملت ایران «دینی» و شناور در لجنزار اسلام‌ناب باشد، این روزها در راستای تأمین منافع همین سازمان، گاه «بومی» شدن فرا رسیده.

بله رمالان و دعانویس‌های جمکران دیگر نمی‌توانند شعار «نبرد با آمریکا» سر دهند، به ناچار در وقوقیه‌های خود با نوکران آمریکا به «مبارزات» فرضی آنهم بر سر نام «خلیج فارس» مشغول شده‌اند. این همان خلیجی است که چند روز پیش یک رزمناو و یک زیردریائی اتمی آمریکا در آن به یکدیگر برخورد کردند و صدائی از گورکن‌های مبارز شنیده نشد. و بالاخره این همان خلیجی است که خمینی دجال «پیشنهاد» کرد آنرا «خلیج اسلام» بنامند. آن‌روزهای خوب آخوند احمد خاتمی خفقان گرفته بودند،‌ چون آنروزها «تقدس بومی» در دستورکار ناتو نبود، ولی امروز هست! و در راستای همین تزریق «تقدس بومی»، تزریق تقدس دین زرتشت هم در جریان است. بعضی‌ها تلویحاً پیشنهاد می‌دهند که «سیزده به در» را «سیزه به در زرتشتی» بخوانیم که «دینی» باشد.

شیپورچی‌های استعمار راه جدیدی برای تخریب فرهنگ اقوام ایرانی یافته‌اند. اینان هر چه را که نتوانند «ابراهیمی» کنند و به آدم و حوا بچسبانند، به دین زرتشت پیوند می‌زنند. به این ترتیب کل فلات ایران را در دین زرتشت شناور کرده‌اند. اینروزها گویا نوبت وصله کردن «سیزده به در» به آئین زرتشت فرا رسیده. متأسفانه استعمار غرب خواه ناخواه باید بپذیرد که پیش از ظهور زرتشت، مردمی در فلات ایران زندگی می‌کرده‌اند که اعتقادات‌شان به طریق اولی نمی‌توانسته زرتشتی باشد، چرا که بر پیامبر ایران زمین «تقدم تاریخی» داشته‌اند. تقدم تاریخی را با حکایت و روایت و «آورده‌اند» و «گفته‌اند» نمی‌توان تغییر داد! در هر حال همچنانکه گفتیم «سیزده به در» به سکوت برگزار می‌شود، چون هیچ ارتباطی با «دین» ندارد. دست فعلة فاشیسم از مراسم «سیزده‌ به ‌در» ما ملت کوتاه مانده و به همین دلیل رمالان و گورکن‌ها این روز را در «سکوت» کامل برگزار می‌کنند.

البته این روزها دلیل دیگری نیز برای سکوت حکومت گورکن‌ها وجود دارد، چرا که اربابان‌اش به افلاس افتاده‌اند. جنجال بنی‌صدر و دیگر مخالف‌نمایان حکومت چاه جمکران بی‌دلیل نیست. فضای سیاسی ایران همانطور که گفتیم نباید از جنجال و هیاهو تهی شود چون ممکن است صدای مخالفان حکومت اسلامی هم به گوش دیگران برسد. منتهی اینبار نوع جنجال «ساختگی» تفاوت کرده. بهتر بگوئیم اجماع بوزینه‌های مخالف‌نما در داخل و خارج مرزها شکسته شده. در نتیجه چندین گروه متفاوت به معلق زدن در جهات مختلف برای ارباب مشغول‌ شده‌اند. و از این نظر باید بگوئیم فضای سیاسی سیاست‌پیشگان جمکران از یکنواختی به درآمده!

اینهم تنوعی است! درست مثل عکس «برادر» فرخ نگهدار که در سایت دین‌پرور زمانه انتشار یافته تا به همه ثابت شود ایشان از مبارزان بزرگ این مرز و بوم‌اند، و ما ملت آزادی و استقلال خود را به امثال «فرخ نگهدار» مدیون‌ایم! به ویژه که ایشان در زندان اوین یک خراش هم بر نداشتند و آشنایان ما که توسط خبرچین‌های حزب شریف در زمرة «مخالفان نظام» قرار گرفتند ناپدید شدند! بگذریم!

در این عکس جانگداز، آثار شکنجه بر چهر‌ة دمکراتیک فرخ‌جان به صراحت دیده می‌شود: موهای نیمه بلند و پریشان، سبیل استالینی و چشمان وق‌زده! عکاس ساواک مقداری هم خاکه‌ زغال به صورت مبارک‌ و دمکراتیک‌شان مالیده بود تا «آثار شکنجه» را بهتر مشاهده کنیم. خلاصه عکسی است کاملاً «خون‌چکان» که انسان را سخت «متأثر» می‌کند. متأثر از اینهمه ناشی‌گری «چیچو ـ فرانکو» در صحنه‌سازی و تاریخ‌سازی! که از قدیم گفته‌اند، «سگ با دمش زیر پایش را جارو می‌کند.» پس بازگردیم به وقوقیة این هفته که توسط آخوند احمد خاتمی در دانشگاه سابق تهران اجرا شده.

طبق بولتن «ساتاس»، یا همان مطالبات استعمار غرب، اگر طرح «الگوی مصرف»، از رهنمودهای سرشار از نبوغ رهبرفرزانه را نصب‌العین قرار دهیم، «تحریم اقتصادی»، کاهش بهای نفت، بحران جهانی، فشار و این حرف‌ها نمی‌تواند هیچ اثری بر «ما» داشته باشد، چون او با ما است! البته در عبارات فوق، ضمیر اول شخص جمع، به گورکن‌ها ارجاع می‌کند نه به ملت ایران که زیر فشار فقر در حال خرد شدن است. هر چه تحریم‌ها بر ما ملت افزایش یابد، قطر گردن امثال آخوند احمد خاتمی و دیگر اوباش جیره‌خوار آمریکا نیز افزایش یافته، بیشتر عربده‌جوئی می‌کنند، رهبرشان هم بیشتر «رهنمود» ارائه خواهد کرد. که گفته‌اند، «سگ را اگر چاق کنند، هار می‌شود!»

خلاصه «اگر» رهنمودهای مقام معظم اجرا شود یوتوپیای اسلامی ما هیچ ارتباطی با جهان خارج نخواهد داشت و در اکواریوم سازمان ناتو از هر گونه گزند روزگار در امان خواهیم بود:

«دشمنان ما دلخوش به فشارهای اقتصادی و آسیب رساندن از این طریق هستند [...] پس اگر این رهنمود عملی شود نه کاهش قیمت نفت، نه بحران جهانی و نه تحریم‌ها نمی‌تواند بر ما اثر داشته باشد [...] امیدواریم در پایان امسال شاهد برکات اصلاح الگوی مصرف باشیم.»

همان منبع، همان منبر

جریان «اصلاح الگوی مصرف» این است که امت اسلام باید از «اسراف» بپرهیزد تا اواخر سال «معجزات» رهنمودهای خامنه‌ای بروز کند! البته «اسراف» کذا همچون حکومت اسلامی هنوز تعریف نشده، فاقد چارچوب منطقی است و در پرده‌ای از ابهام فرو افتاده. خلاصه طبق تعاریف «علمی» و «شفاف» گورکن‌ها که به «روایت» و «سنت» و «اجماع» تکیه دارد، هر کس به دین پایبند باشد، اسراف هم نخواهد کرد. این است رهنمودهای اقتصادی رهبری که بر «علم‌اقتصاد» تکیه دارد! فراموش نکنیم که دین کذا، مانند دیگر ادیان خود در هاله‌ای از ابهام قرار گرفته! خلاصه بی‌جهت نبود که ابوالحسن بنی‌صدر اقتصاددان حکومت اسلامی بود و خمینی می‌گفت «اقتصاد مال خر است!» چنین اقتصادی به راستی مال خر باید باشد و بی‌دلیل نیست که تغییر الگوی مصرف اینچنین به مذاق اربابان «ساتاس» خوش آمده:

«اسراف به روایت کتاب، سنت، عقل و اجماع از محرمات قطعیه دین ماست [...] پس کسی که پایبند به دین است نمی‌تواند اسرافکار باشد. به ویژه اینکه سیرة معصومین در اینباره هم بسیار شفاف است.»


با در نظر گرفتن این اظهارات مبهم و بی‌سروته آنچه بسیار شفاف می‌نماید، حماقت تدوین کنندة وقوقیة کذا است. به ویژه زمانیکه ادعا می‌کند، «شرکت» مردم در «انتخابات‌های» یک حکومت مدعی الهیت به معنای برخورداری از حق تعیین سرنوشت‌شان است. یا آنجا که می‌گوید امروز 51 سال از کودتای 28 مرداد سال 1332 می‌گذرد! و علیرغم نقش کلیدی انگلستان در توطئه علیه ملت ایران هیچ نامی از این کشور برده نمی‌شود:

«ما باید جایگاه این انتخابات‌ها را بدانیم. ملتی که صدها سال صاحبخانه بودند و هیچکاره به برکت انقلاب همه کاره و تعیین کنندة سرنوشت‌شان شده‌اند [...] آمریکا در طول 51 سالی که از کودتای 32 تا الان گذشته [...] دست از توطئه برنداشته، حکومت شاه را براین کشور مسلط کرد و دستش در همه توطئه‌ها بوده است. در مقابل این رفتار هم مرگ بر آمریکا لحظه‌ای از دهان مردم ما نیفتاد.»


اینهم حکایت «سگ گر و قلادة زر» است. اولاً امسال 56 سال از کودتای 28 مرداد 1332 می‌گذرد. ثانیاً همة این بلبل‌زبانی‌ها برای گدائی محبت از درگاه آمریکا و آماده کردن افکار عمومی برای آشکار کردن روابط پنهان با این کشور است. قرار شده اگر گورکن‌ها «تغییر واقعی» در رفتار ارباب مشاهده کردند، «تمایل» نشان دهند. البته نه اینکه فکر کنید روضه‌خوان‌ها مایل به ارتباط شفاف باشند، ابدا!ً اینان به عنوان روسپی سیاسی همواره روابط پنهان را ترجیح داده‌اند. منتهی دیگر ادامة سیرک کذا امکانپذیر نیست. انتقاد هوپ‌شفر از دولت طالبان در افغانستان ریشه در همین شرایط نوین دارد. در نتیجه لات‌الله بزودی تغییرات واقعی را مشاهده کرده طبق «آموزه‌های دینی‌شان» به آمریکا «تمایل» نشان خواهند داد:

«حرف ما به همراه رهبر بزرگوارمان این است که اگر تغییر واقعی را دیدیم آموزه دینی‌مان به ما می‌گوید تمایل نشان دهیم اما اگر ببینیم تنها ژست فریبکارانه است [...]»


وای به حال آمریکا اگر مقام رهبری ببینند ژست فریبکارانه‌ است! اوباش‌الله باز هم شعار «مرگ بر آمریکا» سر خواهد داد و تنش و بحران را بر جامعه حاکم خواهد کرد تا منافع آنگلوساکسون‌ها تأمین شود. «سگ به بامی جسته، گردش به ما نشسته.»

یکی از سران گفته الخلیج العربی! من به اینها می‌گویم خلیج فارس تا ابد الخلیج ال‌امریکیه خواهد ماند[...] حرف ما به همراه رهبر بزرگوارمان این است که اگر تغییر واقعی را دیدیم آموزه دینی‌مان به ما می‌گوید قلاده را شل کنیم، اما اگر ببینیم تنها ژست فریبکارانه است توی سر مردم می‌زنیم [...] ما باید جایگاه این انتخابات‌ها را بدانیم. اوباشی که صدها سال هیچکاره بودند به برکت انقلاب همه کاره شده‌اند[...] آمریکا حکومت شاه را بر این کشور مسلط کرد، آمریکا حکومت اسلامی را هم بر این کشور مسلط کرد، خلاصه دستش در همة توطئه‌ها بوده است. [...]کسی که پایبند به دین است نمی‌تواند مزدور نباشد، به ویژه اینکه سیرة معصومین در اینباره هم بسیار شفاف است.


نسخة پی‌دی‌اف ـ اسکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ آدردرایو

نسخة پی‌دی‌اف ـ مدیافایر

نسخة پی‌دی‌اف ـ داک‌ستاک

...



نفت و سیزده به در!


ـــ
«از نظر فقهی انسان حقوق ذاتی ندارد بلکه تکلیف دارد [...] بنابراین، مبنای فقهی نظام قضائی[حکومت اسلامی] ضدقرآنی است [...] در قرآن 20 اصل برای قضاوت شمرده شده که [...] در پیشرفته‌ترین سیستم‌های قضائی [...] به جز چند تا از آنها رعایت نمی‌شود. در این رژیم که اصلاً هیچکدام رعایت نمی‌شود[...]»
منبع: سایت زمانه، گفتگوی اردوان روزبه با بنی‌صدر، ‌ مورخ سیزده‌ به در سالجاری.

هم میهنان گرامی! خلاصه می‌گوئیم، همة مصائبی که طی سی‌سال حکومت گورکن‌ها متحمل شده‌ایم، به این دلیل است که حکومت کذا فقهی بوده. اگر حکومت اسلامی «قرآنی» بشود، جمکران با تکیه بر«اسلام مترقی» هلند را هم پشت سر خواهد گذاشت! بهتر است خود را برای «جمهوری قرآنی» به رهبری ابوالحسن بنی‌صدر، کاشف اشعة‌ موی زنان و از علمای فقرفرهنگی، که در جایگاه رفیع «صدر هیئت رئیسة بینوایان سیاسی» قرار گرفته، آماده کنیم. در این راستا، لازم است حزب توده هم یکی از همان بیانیه‌های مکش‌مرگ‌ما در روزی‌نامة اطلاعات منتشر کند تا از کاروان مزدوری برای سازمان ناتو عقب نمانده باشد. چون این‌روزها دور، دور مزدوری است و بنی‌صدر را می‌بینیم که فعالانه در این «دور» شرکت دارد.

حضرت بنی‌صدر هنگام «دور» زدن، ناگهان به یادآورده‌اند که میرحسین موسوی از نزدیکان «منوچهر قربانی‌فر»، دلال اسلحه در ماجرای ایران گیت است! البته ما پیش از افشاگری‌های جناب بنی‌صدر گفته بودیم که موسوی، مزدور بیگانه است. گفته بودیم که او نیز مانند محمد بهشتی در دانشگاه ‌ملی سابقة خدمت برای ساواک داشته. گفته بودیم که قوم و قبیله‌اش را با ارز حاصل از چپاول نفت به آمریکای شمالی ارسال کرده و ... و اخیراً با توجه به مخالفت وی با خط لولة صلح گفتیم میرحسین موسوی مانند آخوند محتشمی پور و دیگر پیروان خط امام سیزدهم جیره مواجب‌شان از قاچاق اسلحه، فروش مواد مخدر و تجارت برده در مناطق محروم بلوچستان ایران و پاکستان تأمین می‌شود. البته موسوی فقط یک حلقه از زنجیرة منطقه‌ای مزدوران آمریکا در ایران به شمار می‌رود. محمد خاتمی، بهزاد نبوی، اکبر بهرمانی، آخوند شاهرودی و به طور کلی مقامات حکومت جمکران همگی جیره‌خوار آنگلوساکسون‌های دمکراسی پروراند. ولی عجیب است که بنی‌صدر، آخوند منتظری و شخص خود را از این زنجیرة مزدوری خارج می‌داند:

«اینها همه‌شان در کودتای خرداد 60 شرکت داشتند[...] آقای خاتمی از دوران کودتای 60 به بعد وزیر ارشاد بوده، سرپرست کیهان بوده [...] آقای قربانی‌فر از نزدیکان آقای میرحسین موسوی است. وزیر دفاع انگلستان آلن کلارک [...] در دادگاه در ارتباط با فروش غیرقانونی اسلحه به ایران و عراق گفت: جنگ ایران و عراق به سود انگلستان و غرب بوده [...] جنگ را صدام [آغاز] کرد اما ادامه‌اش را این آقایان تصدی کردند به نفع انگلستان، آمریکا و اسرائیل»

همان منبع

البته اینجا هم بنی‌صدر «فرانسه» را از قلم می‌اندازد! ولی ما به ایشان می‌گوئیم، فرانسه هم مانند دیگر اعضای سازمان ناتو از منافع همین جنگ بهره‌مند شده. فقط نمی‌دانیم دلیل افشاگری‌های دیرهنگام جناب بنی‌صدر چیست؟ گویا باز هم بوی کباب به مشام‌شان رسیده که ضمن بازار گرمی برای آخوند منتظری به تبلیغ برای سنجابی و جبهة ملی قیام کرده‌اند! بگذریم و بازگردیم به «رفراندوم» 12 فروردین‌ماه سال 1358 که به گفتة «بی‌بی‌سی»، 98 درصد مردم ایران در آن شرکت داشته‌اند.

البته در اینکه مردم ایران به دلیل سرکوب دوران پهلوی، و در پی بیش از یک سال آشوب و بمباران رسانه‌ای غرب هیجان زده بودند و می‌پنداشتند مشکلات‌شان با تغییر نام حکومت و تبدیل تاج به نعلین حل خواهد شد، تردیدی نیست. همچنانکه بارها در این وبلاگ گفته‌ایم، در دوران پهلوی هم مانند حکومت اسلامی گسترش ابتذال و تقدس در دستورکار استعمار قرار داشت، و به همین دلیل راه برای گشایش حسینة ارشاد و دیگر مراکز گسترش حماقت هموار بود. برای دریافت بهتر این شرایط بهتر است به نتایج درخشان آن یعنی نخبگان دورة کذا نگاهی داشته باشیم: شریعتی، بنی‌صدر، قطب‌زاده، یزدی، چمران، بازرگان، ملکی و ... و هزاران «فاشیست مسلمان» دست‌پروردة استعمار که به عنوان «آزادیخواه» به ملت ایران معرفی شدند. فراموش نکنیم که در میان این گروه ریزه‌خوار استعمار، یزدی و بنی‌صدر مسلماً جایگاه ویژه‌ای دارند.

بنی‌صدر، سال‌ها در پاریس به علافی اشتغال داشت. وی پس از کشف اشعة موی زنان در لابوراتوار حماقت، و دریافت دکترای پریشانگوئی، به عنوان نخستین رئیس «جمهور» حکومت اسلامی از صندوق مارگیری استخراج شد. سوابق بنی‌صدر در پاریس چنان درخشان است که هیچکس از آن صحبتی به میان نمی‌آورد. ولی سوابق خدمت این دانشمند جهان اسلام در حکومت اسلامی را هیچکس نمی‌تواند پنهان دارد. برای پنهان داشتن همین سوابق خدمت است که این موجود مفلوک و پامنبری‌های‌اش نظیر «دلخواسته»، با پیروی از شیوة تاریخ‌نگاری گورکن‌ها به «افشاگری» در مورد شاپور بختیار مشغول شده‌اند. «دکتر» ابوالحسن بنی‌صدر، به دلیل ازدواج صبیة دوم‌شان با فرزند حاج «صادق ‌نوبری» نسبتکی هم با سنجابی پیدا کرده. چون خانوادة «صادق‌نوبری» از طریق سببی به سنجابی پیوند یافته‌اند و ... و البته این اطلاعات محرمانه است و ما علاقه‌ای به پخش آن نداریم، ولی برای روشن شدن دلائل جست و خیزهای سیدابوالحسن بنی‌صدر، کاشف اشعة موی زنان در «گویانیوز» جهت کسب وجهه برای سنجابی مفلوک از طریق لجن پراکنی به شاپور بختیار متأسفانه توضیحات کذا لازم می‌نماید. اگر برنامة مهوع بنی‌صدر ادامه یابد، ما هم اطلاعات بیشتری در اختیار هم‌میهنان گرامی قرار خواهیم داد. پس بازگردیم به مصاحبة اردوان روزبه با بنی‌صدر.

بله «استاد» بنی‌صدر در گفتگو با اردوان روزبه چنین فرموده‌اند، که دستگاه سرکوب حکومت استعماری به فرمان خمینی اعدام می‌کرد و خلاصه «نقض حقوق بشر» در ایران به دستور خمینی صورت می‌گرفت! این سخنان بنی‌صدر هزارة سوم است که هیچ ارتباطی با بنی‌صدر دوران جنگ سرد ندارد! همچنانکه در سایت ناخدا کلمب هم شاهد بودیم این بنی‌صدر که با مریم رستگار گفتگو می‌کرد، آن‌ بنی‌صدر سال 1357 نبود! که اگزیستانسیالیست‌ها گفته‌اند، «انسان موجودی است در حال شدن» و این عبارت در رأس اساس‌نامة «حزب جمهوری اسلامی» هم به چشم می‌خورد! اگر فرض بگیریم که بنی‌صدر هم انسان باشد باید بپذیریم که او هم موجودی است «در حال شدن»! فقط اشکال کار این سیدجمال‌الدین اسدآبادی هزارة سوم اینجاست که «شدن»‌ او برخلاف «انسان آزاد» هیچ ارتباطی با ارادة «منطقی» و فردی ندارد!

یادآور شویم که «ارادة منطقی» همان «انتخاب آزاد» انسان است. انتخابی خارج از «احساسات» و «باورها». «انسان آزاد»، آزادانه «انتخاب» می‌کند و پیامد اعمال خود را نیز می‌پذیرد. مورد بنی‌صدر مانند دیگر سیاست‌پیشگان جهان اسلام چنین نیست. بنی‌صدر در جهت منافع کارخانة رجاله پروری حرکت می‌کند. به همین دلیل است که به شیوة‌ تبلیغاتی ساواک بر ضد شاه در سال 1357 متوسل شده و تلاش می‌کند مشتی پادوی استعمار همچون میرحسین موسوی، خمینی و خاتمی را «تصمیم گیرنده» جلوه دهد. حال آنکه اگر بنی‌صدر خودش را به «کوچة علی‌چپ» زده، ما نیک می‌دانیم که ساواک از حکومت جمکران دستور نمی‌گرفت، و برای رهبر کبیر انقلاب هم تره خرد نمی‌کرد. به همچنین بود در زمان اعلیحضرت محمدرضاشاه پهلوی! پس بهتر است جناب بنی‌صدر برای پنهان داشتن دست استعمار در فجایعی که در ایران به وقوع می‌پیوندد، به توهم «استقلال» حاکمیت اسلامی دامن نزنند و مخاطب را ابله نپندارند.

و اما همزمان با افشاگری‌های بنی‌صدر، «چیچو ـ فرانکو» هم در بخش «سی سال پیش در چنین روزی»، مورخ 25 اسفندماه سال 1387، ‌ یک «نامه» منتشر کرده‌اند، تحت عنوان ابله پسند «اسلام مترقی می‌تواند اروپا را فتح کند.» این نامه هم مانند بیانیة خائنانة حزب توده در روزی‌نامة اطلاعات انتشار یافته! البته در تاریخ 25 اسفندماه سال 1357! و به نظر می‌رسد به فرمودة جک سترا و آخوند ویلیامز نگاشته شده باشد. به ادعای «چیچو ـ فرانکو» و روزی‌نامة مسعودی‌ها، نویسندة نامة کذا از اعضای انجمن اسلامی در اروپا بوده که بی‌باکانه به مسالة حجاب اعتراض فرموده و هیچ نگرانی از قطع‌ جیره مواجب خود نداشته. به احتمال زیاد کار، کار همین «رضوی فقیه» باید باشد که از شدت روشنفکری گوی سبقت از شاه عباس هم می‌رباید.

رضوی فقیه را که فراموش نکرده‌ایم، از آغاز انقلاب کبیر روح‌الله ریاست اوباش‌الله در اروپا بر عهدة ایشان است، و این اواخر در «رکاب» مسعود بهنود پای ثابت مراسم مرده‌پرستی در لندن شده‌اند. ایشان در سن «خرپیره» هوس دکتری گرفتن در فرانسه هم کرده‌اند، و آزاده کیان خیلی برای این استعداد ناشکفته نگران بودند که «تزشان» به تأخیر می‌افتد! دیدیم که این عملة حکومت از همان زندان «فرضی» هم آزاد شد و به فعالیت انتخاباتی برای خاتمی پرداخت تا با شعار بر ضدلیبرالیسم فضای سیاسی را به خیال‌خام خود و اربابان‌اش دوقطبی کرده، خود را چپ‌گرا، و خاتمی فاشیست را هم «لیبرال» جا بزند.

البته در شیپور روتاری کلاب، نویسندة نامه «محمد حافظی» نام دارد! محمد حافظی با استفاده از موج کوتاه رادیو تهران و با اتکاء به ترهات امام سیزدهم، بنی‌صدر و دیگر آیات عظام «معتقد» هستند که اسلام می‌تواند بر دین مسیح پیروز شود و خلاصه غرب را تسخیر کند! چون دین مسیح خرافات است! حتماً در ذهن علیل محمدحافظی، اسلام خیلی خیلی «علمی» است:

«ما[...] معتقد هستیم که اسلام می‌تواند بر مذهب خرافاتی مسیحیان [...] غلبه نموده و اروپا و آمریکا را تسخیر نماید.»


محمدحافظی برای تسخیر غرب سه رهنمود ابلهانه هم ارائه می‌دهد:

«به هر گدا و بیسواد و بی‌سروپائی اجازه داده نشود که عمامه بر سر گذاشته و آبروی روحانیت و اسلام را ببرند. [...] پوشیدن چادر در کوچه و خیابان ممنوع گردد تا [...] اجتماع ما به یک اجتماع مترقی اسلامی منطبق گردیده از تقلید عربی بیرون آید [...] یک ایستگاه رادیوئی اسلامی [...] همانند رادیوی واتیکان در رم تأسیس گردد[...]»
از طرف انجمن اسلامی مهندسین شهر اگسبورگ آلمان، محمدحافظی

بله به زعم نویسندة‌ نامه ارتش ناتو می‌بایست برای کودتا به ایرانیان شریف متوسل می‌شد تا جامعة ایران پیشرفت کند! اشکال اینجاست که خارج از دجال‌ و رجاله و جنایتکار هیچکس با استعمار همکاری نمی‌کند. این است رمز «رهبری» خمینی و ریاست جمهوری بنی‌صدر در ایران. و این است رمز ریاست حمیدکرزای در افغانستان. پس نگاهی داشته باشیم به نتیجة درخشان فعالیت‌های آزادیبخش ارتش ناتو در این کشور:

«بر اساس اصل 132 قانون خانواده در افغانستان، زنان باید به خواسته‌های جنسی همسران‌شان تن دهند. مردان همچنین می‌توانند حداقل هر چهار شب یکبار با زنان خود همبستر شوند.»

منبع: رادیو فردا، مورخ سیزده به در سال 1388!

البته این قوانین توحش از نوع «اسلامی» است، چرا که «حداکثر» مشخص نشده! بی‌صبرانه منتظریم که «استاد» بنی‌صدر از نوع «قرآنی» آن هم چند نمونه برای مسلمین ارائه دهند، تا نحسی سیزده به در شود.

امروز سیزده به در نیست! چون یک هلیکوپتر «سوپرپوما» حامل کارکنان «نفتی ـ نظامی» بریتیش پترولیوم شب گذشته در دریای شمال سقوط کرد و هر چند اکثر رسانه‌ها خفقان گرفته‌اند، الیزابت دوم، ملکة انگلستان و گوردون براون، ‌ نخست وزیر این کشور به خانوادة «شهدا» تسلیت گفتند! به نظر می‌رسد 18 سرنشین هلی‌کوپتر کذا قصد برپائی مراسم سیزده ‌به در را داشتند، و برای گره زدن سبزه بر فراز دریای شمال پروازمی‌کردند که ناگهان به «نحسی» سیزده دچار شدند! در نتیجه ناخدا کلمب که تلاش می‌کرد به هر ترتیب شده جای پای جمشیدشاه را در سرزمین «مقدس» انگلستان بازسازی کند و «بریتانیا» را در اسکاتلند به عقد کینگ‌جمشید در آورد، از برگزاری مراسم سیزده ‌به در خودداری کرد و رسانه‌های فارسی زبان هم برای ابراز همدردی با ناخداکلمب خفقان گرفتند.

بله امروز سیزده به در نیست، چون نیکولاسرکوزی، برخلاف قولی که بعضی‌ها به تایمز لندن داده بودند، یا برخلاف وعده‌ای که اربابان تایمز از زبان سرکوزی به حاکمیت انگلستان داده بودند، نه تنها نتوانست جهت «حفظ وضع موجود» نشست گروه 20 را ابتر کند که گروه 20، به گفتة مانوئل باروسو، رئیس کمیسیون اروپا و به نقل از فیگارو، مورخ سیزده به در 2009 به نتایجی بیش از حد انتظار دست یافت! نتایج مذکور عبارت است از «تهدید» دکان‌های پر رونق پول‌شوئی که یکی از پررونق‌ترین‌شان به برکت حکومت گورکن‌ها، در امارات «فعالیت اسلامی» دارد. امارات همانجائی است که «آل نهیان» و «آل مکتوم» افتخار خدمت به الیزابت دوم و تأمین پول توجیبی طالبان را دارند. و محمدبن راشد آل‌مکتوم همان کسی است که در رأس یک هیئت به طول یک قافلة شتر جهت «عرض ارادت» راهی مسکو شده بود تا «روابط فرهنگی» و «انسانی» را با روسیه توسعه دهد. ظاهراً آل‌مکتوم به اندازة کافی روابط را «توسعه» نداده، چون «آه» مدودف سرنشینان هلی‌کوپتر بریتیش پترولیوم را گرفت.

بله به محض اینکه آن هلی‌کوپتر «سوپرپوما» در دریای شمال سقوط کرد، نشست سران گروه 20 هم به نتایج بیش از حد انتظار دست یافت. البته کسی از سرنشینان هلی‌کوپتر شهید حرفی به میان نمی‌آورد، چون در واقع آنچه اهمیت دارد این است که بریتیش‌پترولیوم، یا بهتر بگوئیم حاکمیت انگلستان بداند و آگاه باشد که پایانة نفتی دریای شمال هم می‌تواند «ابتر» شود. خلاصه اوباما بی‌جهت به ژاک شیراک نامه نوشته بود! در شرایط کنونی آنگلوساکسون‌ها نمی‌توانند با توسل به حاکمیت فرانسه «جبهة دوم» باز کنند و فضای سیاست جهانی را به صورت کاذب دوقطبی کنند. با توجه به نتایج نشست گروه 20 باید بگوئیم آنگلوساکسون‌ها بخوبی دریافتند که جنگ سرد به پایان رسیده و پافشاری بر سیاست‌های جنگ سرد می‌تواند عواقب ناخوشایندی داشته باشد.




نسخة پی‌دی‌اف ـ آدردرایو

نسخة پی‌دی‌اف ـ مدیافایر

نسخة پی‌دی‌اف ـ داک‌ستاک

...

پنجشنبه، فروردین ۱۳، ۱۳۸۸



انبه‌سالاری!


...
امروز دوازدهم فروردین‌ماه 1388، سی‌امین سالگرد تأسیس حکومت طالبان جمکران را به مردم ایران تسلیت می‌گوئیم و امیدواریم استقرار حکومت گورکن‌ها غم آخرشان باشد. به این مناسبت سایت آخوندپرست «بی‌بی‌سی» مطلبی را به سالگرد 12 فروردین اختصاص‌ داده که در این وبلاگ به بررسی آن خواهیم پرداخت. و اما پیش از ادامة مطلب باید حضور اهالی سایت‌زمانه، شاخک نعلین‌پرستان «بی‌بی‌سی» عرض کنیم که «مذهب»، یک بنیاد اجتماعی است، و هیچ ارتباطی با «اندیشه» ندارد! پس رویای تحریف و تخریب اعلامیة جهانی حقوق بشر را از سر فاشیست‌تان بیرون کنید. در ضمن «ایمان» پدیده‌ای «فردی» است و نمی‌تواند به صورت جمعی بررسی شود! «ایمان جمعی» در تاریخ بشر نمونه‌ای جز «ناسیونال سوسیالیسم» و «استالینیسم» نداشته، پس با توسل به اصل جادوئی «ترادف کلی»، فردیت را با امور جمعی در ترادف قرار ندهید. البته ما می‌دانیم که شما از تفاوت بین «ایمان» و «دین» آگاهی دارید و به دلیل تعلق خاطر به فاشیسم است که مرز بین مفاهیم را مخدوش می‌کنید، ولی ممکن است دیگران فکر کنند چنین مرزشکنی‌هائی نشان نادانی و بلاهت شماست.

همایش سالانة بروکسل که در وبلاگ «انبه و ناتو» به آن اشاره شد اهمیت فراوان دارد و به همین دلیل رسانه‌های غرب در مورد جزئیات آن همگی خفقان گرفته‌اند. و به همین دلیل برگزارکنندگان همایش از ورود خبرنگاران همراه لاوروف به سالن اجتماعات جلوگیری کردند. ما با بی‌صبری منتظریم که سازمان «گزارشگران بدون مرز» در اینمورد خاص که در «جهان آزاد» هم رخ ‌داده سکوت خود را بشکند! هر چند که بازداشت خواهر رکسانا صابری که سال‌ها «بدون مجوز» در جمکران به «خبرنگاری» اشتغال داشتند از نظر «بدون مرزها» اهمیت بیشتری دارد. می‌دانیم که اینروزها در منطقة پیشرفتة داکوتای شمالی، محل سکونت والدین «خواهر» رکسانا، سیل راه افتاده و خلاصه امکان خودکشی ایشان بی‌نهایت افزایش یافته.

بله «گزارشگران بدون مرز» بهتر است با صدور بیانیه در مورد همایش بروکسل جایگاه واقعی خود را مشخص کنند تا ما هم بدانیم سازمان کذا مدافع چه نوع آزادی است؟ حال بازگردیم به 12 فروردین‌ماه سال 1358، روز «رفراندوم» شارلاتان‌های سیاسی و نوکران ایالات متحد در ایران که سایت ناخداکلمب و شاخک آن، «زمانه» نیز سخت به آن دخیل بسته‌اند. سایت زمانه، در مطلبی تحت عنوان «سی‌سال پیش در چنین روزی» بیانیة حزب «شریف» توده را منتشر کرده. به ادعای این سایت بیانیة مذکور در تاریخ 12 اسفندماه 1357 صادر شده، و 12 روز بعد در روزی‌نامة ‌اطلاعات، شیپور روتاری کلاب لندن منتشر می‌شود. سایت زمانه با این «تاریخ‌سازی» نانی هم به حزب توده قرض می‌دهد، تا به ما بگوید، حزب کذا از مواضع زن‌ستیز آقای خمینی مطلع نبوده!‌ چرا که مواضع خمینی در مورد حجاب و زنان بعد از 12 اسفندماه اعلام شد. بگذریم!‌ متن بیانیه حاکی از آن است که حزب توده، از آنجا که خواهان استقلال ملی، دمکراسی و سالم‌سازی اقتصادی و ... و خصوصاً پیشرفت اجتماعی است، نه تنها در «رفراندوم جمکران» شرکت می‌کند که از «هموطنان عزیز» هم دعوت می‌کند تا با شرکت در خیمه شب‌بازی سازمان سیا به استقرار حکومت اسلامی رأی مثبت بدهند.

«داس‌الله» در توجیه موضع خائنانة خود توضیح می‌دهد که «نام» این جمهوری هیچ اهمیتی ندارد، مهم محتوای سیاست حکومت است. پس «مردم» باید بکوشند تا یک قانون اساسی مترقی تدوین شود! بله به زعم حزب توده، «مردم» که همه حقوقدان به شمار می‌روند و تدوین قانون اساسی را نیز بر عهده خواهند داشت، می‌باید علیرغم اسلامی بودن چارچوب حکومت، «تلاش» کنند تا قانون اساسی «مترقی» باشد. اگر به این بیانیه نیک بنگریم از تشابه عجیب آن با بیانیة «انتخابات، گفتمان مطالبات محور» دچار حیرت می‌شویم! در بیانیة مذکور نیز که آنرا «بیانیة اصحاب روده» خواندیم «مردم» می‌بایست متصدی اموری می‌شدند که به طریق اولی هیچ شناختی هم از آن‌ها ندارند. به همین دلیل هم استنباط کردیم که بیانیة اصحاب روده دستپخت ساواک جمکران باید باشد. و دلیل شباهت آن به بیانیة حزب توده در سال 1357، این است که آبشخور هر دو کارخانة رجاله پروری است.

در هر حال بیانیة حزب توده چند روز پس از اعلام مواضع مترقی روح‌الله خمینی و دیگر آخوندهای قوم وقبیله‌اش از جمله آخوند اشراقی در مورد زنان صادر شده! می‌بینیم که شارلاتانیسم داس‌الله اصلاً پدیدة جدیدی نیست. امروز متوجه می‌شویم که نیاکان خردمند ما حق داشتند که حزب کذا را همچون نعلین‌ها جیره‌خوار انگلستان بدانند. جناب نورالدین کیانوری در بیانیة خود ضمن تأکید بر پیشرفت و استقلال و دمکراسی و اینجور حرف‌ها به عنوان مواضع حزب توده، می‌فرمایند:

«هموطنان! حزب توده برنامة خود را [...] بیان داشته [...] ما [...] براساس مشی خود [...] به سود جمهوری اسلامی رأی می‌دهیم [...] در مورد نام این جمهوری ما به همان ترتیب که [خمینی آن را] مطرح می‌کند [...] رأی می‌دهیم. زیرا اولاً اصل مطلب محتوای سیاست حکومت‌هاست. مردم مبارز ایران باید بکوشند تا قانون اساسی جدید بر پایة [...] استقلال ملی، صلح و دمکراسی و پیشرفت اجتماعی [...]منظم شود و دولت‌های ناشی از مجلس آینده پیگیرانه در جهت قانون اساسی جدید عمل کند. ثانیا حفظ وحدت نظر و کلمه همه نیروهای ملی و دمکراتیک در شرایط کنونی یک امر حیاتی است. ما هموطنان عزیز را به دادن رأی مثبت به جمهوری اسلامی در همه‌پرسی آینده فرا می‌خوانیم.»

بله این است برخورد حزب چپ‌نمای توده با مسائل ایران. بیانیه‌های بلاهت‌گستر این حزب با سخنرانی‌های حماقت‌پرور مقامات گورکن‌ها همسوئی کامل دارد، هر دو خواهان «حضور مردم در صحنه» می‌شوند! به این ترتیب مردم بجای «قانون» و حقوق قانونی می‌نشینند و نظم قانونی جای خود را به قانون شکنی و آشوب و هرج و مرج می‌سپارد. و برای تحقق چنین شرایطی بود که خرافات و توهمات دین مبنای «قانون» شناخته شد.

البته دچار توهم نشویم، حزب آشوب‌طلب توده از این امر آگاه بود، به همین دلیل از هموطنان دعوت می‌کرد در «رفراندوم» شرکت کنند و همانطور که «آیت‌الله» خمینی می‌گوید به حکومت اسلامی رأی مثبت بدهند.

حزب آخوندپرست توده نیز مانند خواهر ملیحه محمدی وظیفه داشته و دارد که «بدود» و مردم را به سوی «چاه» هدایت کند. اشتباه نکنیم عملکرد اینان با انبه خوردن بوزینة کذا تفاوت‌هائی دارد، اینان برای استقلال ملی و رفاه اجتماعی و ... انبه را به «هموطنان مبارز» تعارف می‌کنند. اصولاً حزب توده و طلاب شغل‌شان تعارف انبه به توده‌های انقلابی و امت مستضعف و پابرهنه است، چرا که اینان به دلیل گرفتار شدن در دام احساسات و عواطف و شور اسلامی و انقلابی، انبة کذا را نسنجیده میل می‌فرمایند. رهبرشان خمینی هم دقیقاً همین برخورد را داشت، فقط امام سیزدهم وقتی انبه میل می‌فرمودند گرفتاری پس دادن آن به گردن دولت موقت می‌افتاد:

«بازرگان افزود [...] نه تنها روی دولت فشار می‌آورند، بلکه آقا را هم تحت فشار می‌گذارند، آقا هم یک پارچه احساس و انقلاب و عطوفت [...] احساسات ایشان را تحریک می‌کنند، آنوقت آقا [...] طاقت نمی‌آورند [...] بدون اینکه از ما بپرسند اعلامیه و دستور صادر می‌کنند و دست و پای ما را توی پوست گردو می‌گذارند. برق و آب را [مجانی کنید] گوشت یخزده [حرام است] اتوبوس مجانی بشود و از این حرف‌ها [...] یکشنبه شب جمعه اخیر یعنی شش روز قبل [...] خدمت‌شان رسیدیم [...] گفتیم [...] آقا [...] شما هم که مثل سایر مردم...»

منبع: زمانه، «سی‌سال پیش در چنین روزی»

بله عبارت «یکشنبه شب جمعه اخیر یعنی شش روز قبل» را به خاطر بسپاریم که چنین تاریخ نگاری‌هائی در تاریخ بشر مسلماً بی‌نظیر است. در هر حال این گوشه‌ای است از «انقلاب» اسلامی! چند نوبت در هفته شیخ مهدی بازرگان با آن ته‌ریش کثیف بر صفحة تلویزیون ظاهر می‌شد و از حماقت «آقا» گله می‌کرد و دادگاه‌های «انقلاب» هم دوستان دیروز آخوندها همچون هویدا را اعدام می‌کردند که ارتباط‌شان با «آقا» و دیگر روسپی‌های سیاسی عضو دولت موقت برملا نشود. حال سایت زمانه را رها می‌کنیم و می‌پردازیم به گزارش «بی‌بی‌سی»، ‌ مورخ 31 مارس 2009، از رفراندوم 12 فروردین‌ماه 1358. این گزارش با شرکت یزدی، بنی‌صدر، فرخ نگهدار و صادق زیباکلام تهیه شده و به یک مسابقة حماقت و دروغگوئی شبیه است که در آن یزدی و بنی‌صدر طبق معمول گوی سبقت از دیگران می‌ربایند.

ویژگی مطلب «بی‌بی‌سی» این است که سلطنت برخاسته از کودتای استعماری را در تداوم امپراطوری هخامنشی قرار داده، گروه رجوی و فرخ نگهدار را «دمکراتیک» معرفی می‌کند! این گزارش که توسط «مریم رستگار» تهیه شده به ما می‌گوید «رفراندوم»، از روش‌های دمکراتیک برای دریافت نظر اکثریت مردم در یک کشور است، ‌ در سال 1358، حدود 98 درصد مردم ایران به جمهوری اسلامی «رأی» دادند، ولی مشخص نیست که در پس برگزاری همه پرسی کذا اهداف دمکراتیک وجود داشته، در هر حال با این رفراندوم، تاج و تخت دو هزار و پانصد ساله برچیده شد!

نخستین پرسوناژ خیمه شب بازی «بی‌بی‌سی»، ابراهیم یزدی، پادوی سازمان سیا است که طبق معمول مهمل و دروغ تحویل مخاطب می‌دهد و نهضت عاظادی را مدافع قانون و حقوق بین‌الملل معرفی می‌کند. یزدی می‌گوید نهضت کذا خواهان برگزاری همه‌پرسی شد. چون لازم بود مردم به «شکل کلی نظام» رأی دهند تا قانون اساسی بر مبنای این انتخاب تدوین و تصویب شود. و اینجاست که بهتر به خیانت حزب عوامفریب توده پی‌ می‌بریم. چرا؟ چون وقتی «مردم» به «جمهوری اسلامی» رأی داده باشند تدوین قانون اساسی دمکراتیک به خودی خود منتفی خواهد شد.

پرسوناژ بعدی صادق زیباکلام، از مداحان اکبر بهرمانی است که ادعا می‌کند، شیخ مهدی بازرگان خواهان «جمهوری دمکراتیک» بوده! پروفسور کم حافظه و خوش‌سابقه، صادق زیباکلام در یک حرکت با حذف «متین دفتری»، شیخ مهدی بازرگان را بجای وی می‌نشاند که نانی برای فدائیان فکل کراواتی اسلام به تنور فریب چسبانده باشد. پیش از ورود امام سیزدهم، مصطفی رحیمی در یک نامة سرگشاده تضاد «جمهور» را با اسلام مطرح کرد. در آنروزها شیخ مهدی برانداز خفقان اختیار کرده بودند. خوشبختانه متن نامة رحیمی هنوز موجود است، اعتراض متین دفتری را نیز به جمهوری نیست در جهان «اسلامی» نمی‌توان از صفحة تاریخ ایران زدود. در ضمن هنوز هیچ چسبی در جهان اختراع نشده که با آن بتوان یک فاشیست‌ مسلمان بازار تهران را به «دمکراسی» چسباند. همچنین هیچ چسبی نمی‌تواند جریانات چپ‌ مرز پر گهر را به «سکولاریسم» وصل کند، چون گروه سکولار نمی‌تواند نعلین‌پرست باشد! نفر بعد!

نفر بعد، حاج فرخ نگهدار از رهبران «داس‌الله» است که مانند همة انقلابیون جیره‌خوار سفارتخانة کذا در لندن، قبلة مسلمین جهان اقامت دارند! این روزها رفقای سابق پته دوستی ایشان را با لاجوردی هم بر آب افکنده‌اند. فرخ نگهدار، در ضمن پای ثابت «بحث آزاد» با مصباح یزدی و سروش بود و در بحث‌های روشنفکرنمایانه رل نعش را بخوبی ایفا می‌کرد. این مبارز بزرگ جمکران فرموده‌اند:

«گروه‌های دمکراتیکی مانند فدائیان خلق و مجاهدین معتقد بود که پیش از برگزاری همه پرسی باید یک بحث اجتماعی فراگیر انجام شود [...] ولی حمایت بیشتر جامعه از [خمینی] باعث شد تا [حرف او] پیش برود.»


عجیب است که در برهة مشخصی «اکثریت جامعه» ارادة خود را بر اقلیت تحمیل می‌کند ولی همین جامعه، امروز در برابر یک «اقلیت» حاکم اینچنین عاجز مانده! چرا؟ چون در واقع زمانیکه منافع استعمار با مطالبات گلة گمشده همسوئی داشته باشد، اکثریت «جامعه» همه کاره می‌شود! زمانیکه مطالبات ملی مطرح می‌شود، استعمار پشت سر اقلیت حاکم قرار می‌گیرد. اینگونه است که چپاول و سرکوب ما ملت همواره از طریق «تمرکز بر یک نقطه» امکانپذیر شده: قرارداد تنباکو، ملی شدن نفت، نفرت از شاه، نبرد با آمریکا، آزادی قدس، اصلاحات، انرژی هسته‌ای، و امروز قایم باشک با باراک‌اوباما! از مطلب دور افتادیم بازگردیم به سخنان فرخ نگهدار که می‌گوید، در رفراندوم شرکت نکردیم چرا که دمکراتیک نبود! نمی‌دانستیم داس‌الله در ایران طرفدار شیوه‌های دمکراتیک بوده! فرخ‌جان! چرا زودتر نگفتید که ما هم به صفوف دمکراتیک شما و مجاهدین بپیوندیم؟!

بنی‌صدر آخرین پرسوناژ خیمه شب‌بازی ناخداکلمب است که وارد صحنه می‌شود، ایشان به عنوان حسن ختام می‌آیند چرا که بیش از دیگران مهمل می‌‌بافند و باعث انبساط خاطر شنوندگان می‌شوند. آخوند بنی‌صدر متخصص اختراع «اسلام نوین»، اخیراً در روزنامه‌شان هم اعلام کرده‌اند «اسلام با جنگ برای اشاعة دین مخالف است!» به این ترتیب متوجه می‌شویم که محمد برای اسلام نمی‌جنگید و کسی را تهدید نمی‌کرد که اگر اسلام نیاوری سرت را با یک ضربت از بدن جدا خواهیم کرد! آنکسی هم که می‌گفت موی زن اشعه دارد حتماً این «بنی‌صدر» نبوده! آن اسلام با «اسلام مترقی»، ویراست اربابان بنی‌صدر متفاوت است، آن بنی‌صدر هم با این یکی، تومنی هفت‌صنار فرق می‌کند! در هر حال بنی‌صدر «مترقی» می‌گوید، خمینی اول گفت «جمهوری اسلامی دمکراتیک»، بعد دمکراتیک را برداشت! بنی‌صدر می‌افزاید، منظور از «جمهوری» استقلال مردم در حاکمیت بود! بله، این تعریف نابغة بزرگ از جمهور است: استقلال مردم در حاکمیت!

«به این معنا که هیچ مقامی در داخل مرزها شریک حاکمیت مردم نیست و در بیرون مرزها هم هیچ قدرت خارجی شریک این حاکمیت نخواهد بود»


البته خارج از لفاظی‌ها، جمهوری اسلامی همانقدر ابلهانه است که جمهوری اسلامی دمکراتیک! ولی اینکه به صرف تغییر نام، یک حکومت دست نشانده و کودتائی به یک حاکمیت مستقل تبدیل شود، حتماً از اختراعات بنی‌صدر است. اخیراً ایشان پیشنهاد مضحک‌تری هم به‌ نام «ولایت جمهور» مطرح کرده‌اند. پروفسور بنی‌صدر می‌گوید، قرار بود ولایت جمهور باشد ولی در مجلس خبرگان همه چیز تغییر کرد! ای بابا! دیدید پروفسور بنی‌صدر چطور از این‌ها رو دست خورد؟

هموطنان! ما [...] براساس مشی خود [...] به سود جمهوری اسلامی رأی می‌دهیم [...] در مورد نام این جمهوری ما به همان ترتیب که سازمان ناتو آن را مطرح می‌کند [...] رأی می‌دهیم. زیرا اصل مطلب خواست استعمار است. حفظ وحدت همة نیروهای ضدملی و انسان‌ستیز در شرایط کنونی یک امر حیاتی است. ما هموطنان عزیز را به دادن رأی مثبت به جمهوری اسلامی در همه‌پرسی آینده فرا می‌خوانیم [...]گروه‌های دمکراتیکی مانند فدائیان خلق و مجاهدین معتقد بودند که پیش از برگزاری همه پرسی باید یک بحث اجتماعی فراگیر انجام شود [...] ولی حمایت استعمار از خمینی باعث شد تا حرف او پیش برود. [...] بازرگان افزود [...] یکشنبه شب جمعة اخیر یعنی شش روز قبل [...] خدمت‌شان رسیدیم [...] گفتیم [...] هیچ مقامی در داخل مرزها در برابر قانون مسئول نباشد، در بیرون مرزها هم هیچ قدرت خارجی شریک این حاکمیت نخواهد بود، این حاکمیت باید پادوی ابدمدت سازمان دین‌پرور ناتو باقی بماند[...] انبة خوب هم داریم!




نسخة پی‌دی‌اف ـ آدردرایو

نسخة پی دی‌اف ـ مدیافایر

نسخة پی‌دی‌اف ـ داک‌ستاک

...

سه‌شنبه، فروردین ۱۱، ۱۳۸۸



انبه و ناتو!


...
به گزارش فیگارو مورخ 19 مارس 2009، حسین اوباما، رئیس جمهور ایالات متحد یک نامة محرمانه برای ژاک شیراک، رئیس جمهور پیشین فرانسه ارسال کرده. و اما پیش از ادامة مطلب، به آندسته از اهالی مرزپرگهر که در جریان اوضاع سیاسی فرانسه نیستند، به صورت خلاصه بگوئیم، از هنگام ریاست جمهوری نیکولا سرکوزی،‌ حاکمیت فرانسه در واقع خارج از کاخ ریاست جمهوری قرار گرفته. بهتر بگوئیم، سرکوزی را به عنوان «سپربلا» به کاخ الیزه آورده‌اند. در هر حال گر چه محتوی نامة کذا فاش نشده ولی جیغ‌وفریاد سرکوزی در آستانة نشست «گروه 20» نشان می‌دهد که منافع آمریکا ایجاب می‌کند تا این نشست بدون نتیجه پایان یابد، باشد که از این مفر سرمایه‌داری غرب بتواند «حفظ وضع موجود» را تداوم بخشد. برای تحقق این مهم حاکمیت فرانسه می‌باید همان نقشی را که پیشتر در بخش نظامی ناتو بر عهده داشت، در «گروه 20» تداوم بخشد.

به عبارت دیگر، لازم است نیکولا سرکوزی همانطور که «تهدید» فرموده، عین ژنرال دوگل «قهر» کند و سیاست «صندلی خالی» را در زمینة اقتصادی پذیرا شود. به این ترتیب فرانسه در ظاهر از ساختارهای تصمیم‌گیرنده خارج می‌شود، ولی این فرصتی خواهد بود تا ضمن پیروی بی‌قیدوشرط از آنگلوساکسون‌ها، ژست مخالفت با آن‌ها را هم بگیرد. به همین دلیل است که خیمه‌شب‌بازی «استقلال»، که 40 سال در بطن سازمان ناتو اجرا می‌شد، در گروه 20 ادامه خواهد یافت. مهم این است که سرمایه‌داری غرب از طریق پروپاگاند‌ این «توهم» استقلال را واقعی جلوه دهد. حال ببینیم فواید پروپاگاند برای این «استقلال موهوم» چیست؟‌

فواید پروپاگاند کذا این است که نخست فرانسه را در جایگاه رهبری جبهة مخالف قرار خواهد داد. همانطور که طی دوران «جنگ سرد» حاکمیت فرانسه مدعی استقلال از سیاست‌های آمریکا بود، و ضمن پرداخت مخارج ناتو خود را مخالف جنگ‌های این سازمان جنایتکار نیز وانمود می‌کرد. امروز همین کار را در گروه 20 انجام خواهد داد. چرا که 40 سال سابقة مخالف‌نمائی دارد و از قدیم گفته‌اند «کار نیکو کردن، از پر کردن است!» هیچ حاکمیتی در دنیا پیدا نمی‌کنیم که چنین سابقة طولانی در اجرای نمایشات «استقلال سیاسی» داشته باشد. اصولاً فرانسوی‌ها، مانند دیگر اقوام لاتین اهل مسائل جدی نیستند. این ملت در زمینة تقلید و لودگی، به ویژه در عرصة تئاتر استعداد فراوانی دارند. شاید به همین دلیل است که در عرصة سیاست هم کارشان به ایفای «نقش» خلاصه شده، نقش مخالف!

بله به گفتة تایمز لندن، روز گذشته، نیکولا سرکوزی تهدید کرده که ممکن است نشست گروه 20 در لندن را ترک گوید! البته چنین خبری هنوز در رسانه‌های معتبر فرانسه منتشر نشده! و خلاصه در فرانسه کسی خبر ندارد که ژاک شیراک «پیام» اوباما را به سرکوزی رسانده و سرکوزی هم «او.کی» را به روزنامة تایمز لندن داده!

به گزارش نووستی، مورخ31 مارس 2009، رئیس جمهور فرانسه تهدید کرده اگر نشست لندن الزامات پاریس را در مورد تنظیم امورمالی نادیده انگارد، نشست مذکور را ابتر خواهد کرد. به گزارش تایمز، نیکولا سرکوزی آنگلوساکسون‌ها را مسئول‌ ایجاد بحران اقتصادی می‌داند و خواهان ایجاد یک ساختار «تنظیم کننده در امور ‌مالی جهانی» است. در حالیکه آمریکا و انگلستان به شدت با چنین پیشنهادی مخالف‌اند و گوردون براون آنرا «مضحک» خوانده! نشست لندن که به بحران مالی اختصاص یافته، فردا، اول آوریل 2009 کار خود را با حضور چهل هیئت نمایندگی آغاز خواهد کرد. حال باید دید سناریوی آنگلوساکسون‌ها برای «حفظ وضع موجود» تا چه حد با موفقیت روبرو خواهد شد.

جالب اینجاست که همزمان با انتشار سخنان فرضی نیکولا سرکوزی در روزنامة تایمزلندن، نووستی، مورخ 10 فروردین‌ماه 2009، از پرتاب موشک قاره‌پیمای «توپول» خبر می‌دهد. موشک بالیستیک «توپول»، غیر قابل ردگیری است و پایگاه متحرک هم دارد. بهتر بگوئیم پرتاب موشک کذا تهدید مستقیم خاک ایالات متحد است که برای تهدید روسیه روزی سه نوبت اعلام می‌کند، گورکن‌ها چقدر با سلاح هسته‌ای «فاصله» دارند!

به گزارش نووستی، مورخ 11 فروردین‌ماه سال‌جاری، روز 29 مارس 2009، ژنرال پتریوس، فرماندة کل نظامیان آمریکا در خاورمیانه و آسیای مرکزی ضمن مصاحبه با شبکة «سی‌ان‌ان» اعلام داشت، ایران با سلاح هسته‌ای چند سال «فاصله» دارد.

این چند سال «فاصله» در واقع مهلتی است که آمریکا به روسیه می‌دهد. مفهوم واقعی فاصلة کذا این است که تا چند سال دیگر آمریکا نوکران‌اش را در جمکران، مانند پاکستان به سلاح هسته‌ای مجهز خواهد کرد. در واقع گاوچران‌ها شکم‌شان را برای آشتی‌کنان با دعانویس‌ها صابون مفصلی زده‌اند و اطمینان دارند که ما ملت آنچنان ابله و کودن‌ایم که می‌پنداریم حکومت جمکران ضدآمریکائی است و اگر طی سی سال اخیر ما به فقر و مصیبت دچار شده‌ایم به دلیل «مبارزات» انسان‌نمایان جمکران با امپریالیسم بوده!

بله گاوچران‌ها فکر می‌کنند ما ملت نمی‌دانیم حکومت اسلامی در واقع سایة شوم حاکمیت آمریکاست که بر سر ما افتاده. دلیل‌ خوش‌خیالی حاکمیت ینگه دنیا این است که مخالف‌نمایان حکومت اسلامی، از داس‌الله تا لات‌الله از شیفتگان آمریکا به شمار می‌روند و گاوچران‌ها به مصداق «مشت نمونة خروار است»، اینان را در ترادف با ملت ایران قرار داده‌اند. همانطورکه در وبلاگ «گلیم و کودتا» گفتیم، دعوا بر سر ایران است و به همین دلیل فعلة فاشیسم برای دوقطبی کردن کاذب فضای سیاسی،‌ و اشغال جایگاه اوپوزیسیون بیانیه‌های مضحک «مطالبات محور» صادر می‌کنند تا به شوت‌وپرت‌ها بباورانند که حکومت اسلامی هیچ رابطه‌ای با اربابان‌اش در ایالات متحد ندارد.

باری ژنرال پتریوس، پس از تعیین فاصلة نوکران‌شان با سلاح هسته‌ای، از اشاعة تسلیحات هسته‌ای در جهان نیز سخت ابراز نگرانی کرده‌اند! به گزارش نووستی، دنیس بلر، مدیر سازمان اطلاعات ملی آمریکا در فوریة گذشته اعلام کرده بود که ایران کار طراحی سلاح اتمی را که در سال 2003 متوقف کرده بود از سر نگرفته. پیشتر رابرت گیتس، وزیر دفاع آمریکا نیز مانند پتریوس همین چند سال «فاصله» را مناسب تشخیص داده و گفته بود، باید ایران را تحریم کنیم تا دولت این کشور را به پای میز مذاکره بیاوریم!

اصحاب ناتو برای سرکوب ملت‌ها راه خوبی پیدا کرده‌اند، با نوکران‌شان دعوا و مرافعة نمایشی به راه می‌اندازند! رابرت گیتس هم می‌خواهد تحریم اقتصادی بر ملت ایران تحمیل کند تا گورکن‌ها با اربابان‌شان در واشنگتن مذاکره بفرمایند! چرا که ظاهراً سی سال است که دعانویس‌های جمکران و گاوچران‌ها به روی یکدیگر نگاه هم نمی‌کنند. فقط طی اینمدت شاهدیم که حجم واردات از آمریکا و کشورهای هم پیمان‌اش به ایران چند برابر افزایش ‌یافته، آنهم از مسیر کشورهای دوست و برادر و دولت‌های دست‌نشانده‌ای چون «امارات» و «ترکیه»!

پس باید بدانیم که تحریم اقتصادی مطلوب رابرت گیتس، هیچ آسیبی به حکومت گورکن‌ها نخواهد رساند، بلکه به معنای گسترش دامنة چپاول ثروت‌های ما ملت است. و اما هیاهو و جنجال پیرامون «فاصله» با سلاح اتمی به این دلیل اوج گرفت که روز اول فروردین‌ماه سالجاری، سرگئی لاوروف، وزیر امور خارجة روسیه به آمریکا و اعضای اتحادیة اروپا گفت، ایران سلاح اتمی ندارد، غنی‌سازی اورانیوم از سوی دوربین‌های سازمان انرژی اتمی تحت نظارت قرار دارد و اگر دوربین‌ها خاموش شوند، ما خواهیم فهمید:

«کلیه سانتریفوژها [...] تحت کنترل هستند[...] فعالیت‌هائی که صورت می‌گیرد بلافاصله توسط دوربین‌های آژانس ثبت خواهند شد؛ حتی اگر دوربین‌ها هم خاموش باشند ما به هر حال خواهیم فهمید.»

منبع: نووستی، مورخ 11 فروردین‌ماه سال‌جاری

این سخنان روز 21 مارس 2009 در «همایش بروکسل» ایراد شده. در این همایش سالانه شخصیت‌های سیاسی، علمی و رسانه‌ای آمریکا و اروپا برای بررسی مسائل مهم جهان حضور به هم می‌رسانند. به گزارش نووستی، برگزارکنندگان همایش، علیرغم دخالت سفارت روسیه، بدون ارائة هیچ دلیلی از حضور خبرنگاران همراه لاوروف در سالن اجتماعات جلوگیری به عمل آوردند. موضوع اصلی همایش امسال که سه روز به طول انجامید،‌ بحران اقتصادی جهانی، تغییرات جوی، امنیت انرژی و آزادی‌های اجتماعی بود.

بله در همایش کذا نمایندة روسیه به اربابان حکومت امام سیزدهم تفهیم کرد که اگر به صورت «پنهانی» و از طریق «امدادهای غیبی» باعث پرش و جهش و پیشرفت گورکن‌ها شوند، پیامدهای آنرا هم متحمل خواهند شد. به همین دلیل ناگهان همه «نگران» اشاعة سلاح‌های هسته‌ای شده‌اند، و همه از جمله دبیرکل سازمان جنایتکار ناتو صلح‌دوست و «آزادیخواه» از آب درآمده‌اند.

به گزارش نووستی، مورخ 10 فروردین‌ماه سالجاری، هوپ‌شفر، طی مصاحبه با «در شپیگل» می‌گوید، «ما پلیس جهانی نیستیم! ما قدرت استعمارگر و اشغالگر نیستیم! ما به عنوان آزادیبخش وارد افغانستان شدیم!» می‌بینیم که الگوی وقاحت و بیشرمی آخوندهای جمکران در غرب نشسته! سازمان ناتو با جنایاتی که در یوگسلاوی مرتکب شده، با شرایط اسف‌باری که در افغانستان و عراق ایجاد کرده، تهاجم وحشیانه به کشورهای دیگر را هم با شعار «توجیه» می‌کند:

«ما همانند قدرت‌های استعمارگر و یا ارتش شوروی اشغالگر نیستیم، ما به عنوان آزادیبخش وارد افغانستان شدیم[...]»

ارتش ناتو که القاعده و طالبان را در دامان پر مهر خود پرورش داده بود، چند سال بعد برای آزاد کردن افغانستان از دست همین طالبان لطف کرده به این کشور لشکرکشی فرمود. البته اینکار برای تقویت جبهة طالبان صورت گرفت، و با توسل به همین ترفند، ریشة طالبان در جمکران از گزند روزگار در امان ماند؛ که گفته‌اند «تا ریشه در آب است، امید ثمری هست»! خلاصه تا گورکن‌ها در حکومت‌اند، ثمرش به ناتو خواهد رسید. هوپ شفر در ادامه می‌گوید، ناتو قصد محاصرة روسیه را ندارد، ناتو از گرایش‌های متجاوزانه به دور است و سیستم دفاع ضدموشکی هم تهاجمی نیست! دبیرکل ناتو سپس اشکریزان و گریه‌کنان فرمودند،‌ ما نه پول داریم و نه امکانات که به پلیس جهانی تبدیل شویم، ولی وقتی در پاکستان زلزله شد خیلی کمک کردیم. حالا هم برای گشت زدن در آب‌های سومالی و هر جا که دزدان دریائی باشند آماده‌ایم!

یک وقت فکر نکنید که دزدان دریائی هم مانند طالبان ساخته و پرداختة ناتو هستند! و یا اینکه سازمان صلح پرور ناتو می‌خواهد به بهانة مبارزه با دزدان دریائی در خلیج عدن، هم تکیه گاه عربستان و دیگر نوکران آمریکا باشد و هم برای هند مزاحمت ایجاد کند! ابدا!ً ارتش ناتو فقط به عنوان «آزادیبخش» به کشتار و تاراج می‌پردازد، نه به عنوان استعمارگر و اشغالگر! و همین جنبة آزادیبخشی ناتو است که از گورکن‌ها دل ربوده! آخر آن‌ها‌ هم خیلی آزادیخواه‌اند، و سازمان ناتو دقیقاً همان آزادی‌ای را می‌بخشد که گورکن‌ها می‌طلبند: آزادی سرکوب، کشتار و چپاول!

باری هوپ شفر پس از توجیه چپاول و کشتار در افغانستان خواهان همکاری چین، هند، روسیه،‌ و کشورهای دیگر شده تا مشکلات افغانستان حل شود! حداقل ایشان متوجه شده‌اند که چین و هند و روسیه باید کمک کنند تا ارتش ناتو که افغانستان را به نخستین مرکز تولید مواد مخدر جهان تبدیل کرده با فراغ بال بتواند به کار اصلی خود یعنی توسعة صنایع تولید تریاک و هروئین مشغول شود:

«مشکل افغانستان تنها درصورتی با موفقیت حل خواهد شد که جامعة جهانی به توسعة اقتصادی منطقه نیز توجه کرده و شرایط زندگی مردم را بهبود بخشد.»


به عبارت دیگر جامعه جهانی پول بدهد، تا آقای هوپ‌شفر علاوه بر تخریب، چپاول و گسترش شبکه‌‌های خرابکار، جیب سازمان‌های غیردولتی غرب در افغانستان را نیز پر کنند. بله سازمان ناتو بجز فعالیت‌های «آزادیبخش»، فعالیت فرهنگی هم دارد! این فعالیت‌ها فقط می‌تواند توسط مشتی جاسوس، علاف و بیکارة تابع کشورهای عضو ناتو انجام گیرد! نه اینکه فکر کنید ولگردها را برای پول به افغانستان ارسال می‌کنند، ابداً!ً برای تداوم فعالیت آزادیبخش ارتش ناتو، حضور اوباش از هر قماش در افغانستان الزامی است، چون سطح علمی‌شان بالاتر است!

بله پس از حدود 8 سال اشغال نظامی تازه دبیرکل ناتو متوجه شده که مشکل افغانستان به این ترتیب حل نمی‌شود! البته هیچ مشکلی با اشغال نظامی حل نخواهد شد. ولی ظاهراً کارفرمایان هوپ شفر طی هفتة اخیر این امر بدیهی را دریافته‌اند!



آورده‌اندکه بوزینه‌ها وقتی می‌خواهند انبه بخورند، از آنجا که هستة‌ انبه حجیم است، ابتدا فکر «پس دادن» آن را می‌کنند. از اینرو انبة کذا را با ماتحت مبارک‌شان می‌سنجند تا مطمئن شوند که هنگام «دفع» به «خسارات جنبی» دچار نخواهند شد، سپس زمزمه می‌کنند، «یس، وی‌کن»! بعد، انبه را به دهان گذاشته نوش جان می‌فرمایند. از این پس، سازمان ناتو هم بهتر است پیش از شروع عملیات «آزادیبخش» از الگوی بوزینه پیروی کند، تا بعد کار به گریه و زاری و طلب کمک دبیرکل محترم‌شان از جهانیان نکشد.




نسخة پی‌دی‌اف ـ آدردرایو

نسخة پی‌دی‌اف ـ داک‌ستاک

...

دوشنبه، فروردین ۱۰، ۱۳۸۸



گلیم و کودتا!


...
پیام مورخ 10 فروردین‌ماه سال 1388 در سایت نووستی، بخش «نامه‌های شما» متعلق به نویسندة این وبلاگ است.

اصولاً این اوباما شانس ندارد! از قدیم گفته‌اند: «گلیم بخت کسی را که بافتند سیاه، به آب زمزم و کوثر سپید نتوان کرد!» هر چه سازمان سیا و پنتاگون با الهام از صادرکنندگان بیانیة رودة سگ برای ایشان «سعی» و «تلاش» می‌کنند، ناکام می‌مانند. سعی و تلاش حضرات برای جنگ افروزی و کودتا جهت سرکوب مردم است و از این نظر یعنی از جنبة گسترش سرکوب در مسیر مشابه اصحاب روده گام بر می‌دارند. با این تفاوت که بیانیه‌های مضحک لات‌الله و داس‌الله بر محور مطالبات انسان‌دوستانة سازمان سیا تنظیم و تدوین می‌شود. بله، این سازمان «شریف» دست در دست پنتاگون هر چه می‌کوشد برای رئیس جمهور جدید جنگ و کودتا به راه اندازد سرش به سنگ می‌خورد! تابستان گذشته «سعی» کردند یک جنگ در قفقاز به راه بیاندازند که انتخابات ریاست جمهوری آمریکا با شادی و نشاط فراوان برگزار شود، ولی نشد! پس از انتخاب اوباما به ریاست جمهوری «تلاش» کردند جنگ غزه را به ایران بکشانند، به این منظور مخارج بوزینه‌های کفن پوش، نهضت‌عاظادی و مادران صلح را نیز در تهران بر عهده گرفتند، ولی باز هم شکست خوردند. و در گیرودار دو جنگ خواستند یک کودتا در ترکیه سازمان دهند تا شاید حزب اسلامگرای اردوغان هم مانند نهضت‌عاظادی و بنی‌صدر در جایگاه «اوپوزیسیون شهید» بنشیند، که اینجا هم سرشان به سنگ خورد! دیروز هم حزب اردوغان ناچار شد به 40 درصد آراء شوراهای شهر اکتفا کند!

البته 39 درصد این آراء به برکت عیال اردوغان، به صندوق مارگیری سرازیر شده. همسر اردوغان که همان روسری سیمین بهبهانی در سایت رادیوفردا را به سر داشت و آنرا تا زیر چشمش پائین آورده بود، یک متر پشت سر «آقا» حرکت می‌کرد و همچنان که آقای نخست وزیر با مردم خوش و بش می‌‌فرمودند، «مردم» هم محو حجاب اسلامی همسرشان شده، به پرکردن صندوق مشغول بودند. البته دوربین‌ها روی «آقا» متمرکز شده بود تا «حضور فعال زن» در جامعة اسلامی را از چشم جهانیان پنهان دارد. با این وجود دست سازمان سیا در انفجارهای امروز پاکستان از چشم احدی پنهان نماند.

فکر بد نکنید! آن مأمور محترم و بلندپایة سازمان سیا که به مدت پنج روز در پاکستان به سر می‌برد، ‌هیچ نقشی در این عملیات نداشت. بله! امروز بعضی‌ها کوشیدند یک کودتای خوب و تمیز در پاکستان سازمان دهند ولی باز هم مثل خردرگل گیر کردند! و نشست شیخک‌ها و کودتاچی‌های عرب هم زهرمار‌شان شد! قذافی، بوزینة عموسام و بدیل هوگوچاوز با پادشاه عربستان دعوا کرد، چرا که کودتا در پاکستان شکست خورده بود، و پادشاه عربستان که حامی نواز شریف است در ماتم افتاده بود. کلنل قذافی که در جریان نبود به «پادشاه» عربستان می‌گوید، یا اخی! چی شده که اینقدر دلخوری؟ و ایشان پاسخ می‌دهد، «دیگر تمام شد همه چیز از برای من!» کلنل که فارسی نمی‌فهمد، می‌پندارد پادشاه به او فحش ناموسی می‌دهد، از جا بلند شده خطاب به یا اخی می‌گوید، «عرب سوسمار خور!» بعد هم عبای‌اش را جمع می‌کند و جلسه را ترک می‌گوید. وزارت امور خارجة گورکن‌ها هم از فرصت استفاده کرده، «تماس» با هیئت آمریکائی در مسکو را تکذیب می‌کند! و ما متوجه می‌شویم که مفهوم واقعی بیانات شب گذشتة اوباما مبنی بر اینکه «آمریکا در پاکستان حضور نظامی نخواهد داشت» چه بوده!

در واقع رئیس جمهور آمریکا می‌گفت ما ارتش به پاکستان نمی‌فرستیم، کودتا می‌کنیم، که مسئولیتی هم نداشته باشیم. بعد هم می‌رویم سراغ حکومت اسلامی ایران و با بسیج ساواک، شهربانی، پاسدارها، اوباش حوزه،‌ دانشجو نمایان تحکیم وحدت و به ویژه چریک‌های آش‌پرست یک کودتای «مردمی» دیگر در ایران به راه می‌اندازیم. خلاصه تابستان امسال نماز جمعه را هر روز در ساحل «خزر مال ایرانیان است و بس» بر پا می‌کنیم. البته «نماز خزر» به صورت مختلط برگزار می‌شود تا خواهران آش فروش در کنار برادران کشک‌ساب ضمن سجود به درگاه قادر متعال «آش کشک» مفصلی میل کنند و بدانند که ما هم از برابری حقوق آش با حقوق کشک طرفداری می‌کنیم. اصولاً آمریکا مدافع آزادی و برابری است، مثل همة آنگلوساکسون‌ها! به همان سکة جک‌سترا نگاه کنید! روی آن حروف «آر.اف.دی» حک شده. این حروف علامت اختصاری عبارت «آزادی فقیه دیوانه» است!

بله سازمان سیا یک کودتای خوب تدارک دیده بود که با بمب‌گذاری در مسجد و تهاجم به مرکز آموزش پلیس در لاهور آغاز شد، ولی به دلیل نرسیدن امدادهای غیبی و‌ آزمایش موشک‌ براموس و ابراز نگرانی رسمی هند از امنیت منطقه، این کودتا هم به سرنوشت کودتای ناکام 18 تیر اصلاح‌طلبان گرفتار آمد. و دیالوگ نفتی چنین ادامه یافت که برای نخستین بار یک هیئت بلندپایة اماراتی برای گسترش همکاری با روسیه عازم مسکو شد. خبر ورود این هیئت در ساعت 8 و31 دقیقه به وقت مسکو توسط سایت «نووستی» مخابره می‌شود. ولی همزمان با ورود هیئت اماراتی، یکی از تروریست‌های چچن که مدتی در امارات قایم شده بود، شربت شهادت میل می‌فرمایند.

این اماراتی‌ها رسم و رسوم عجیبی دارند! بجای اینک در مسکو پیش پای نخست وزیر امارات گوسفند سر ببرند، تا سنت توحش اسلامی حفظ شده باشد، پشت سر مسافر تروریست اسلامی می‌کشند! و «آل‌مکتوم» نخست وزیرشان به خبرنگار نووستی می‌گوید، هدف از دیدار ما «گسترش همکاری‌های اقتصادی و توسعة دیالوگ فرهنگی و انسانی است!» بله همة نوکران آنگلوساکسون‌ها شیفته و فریفتة «دیالوگ‌» و اینجور چیزها هستند! خاتمی هم خیلی به «دیالوگ تمدن‌ها» چسبیده بود، هر چند عبارت کذا از اثر معروف «روژه گارودی» به سرقت رفته بود. اصلاً بهتر است باز گردیم به «آل‌مکتوم» خودمان که کشورش مرکز خرید و فروش برده، پول‌شوئی و بازار سیاه است. و از آنجا که سده‌هاست خانوادة ایشان این فعالیت‌های اقتصادی را کتمان می‌کنند، اینان را «آل‌مکتوم» خوانند و از دوران شاه عباس اینان نیز «روشنفکر» بوده، افتخار خدمت به امپراطوری بریتانیا را داشتند. قرار است ایشان به عنوان باج، مقداری از درآمد حاصله از «تجارت شرافتمندانه» خانوادگی را نیز در روسیه سرمایه‌گذاری فرمایند:

«محمدبن راشد آل‌مکتوم، نخست وزیر و معاون رئیس امارات [...]‌ اظهار داشت، سفر ما [...] بازتاب دهندة تمایل [قاطع] مقامات، دولت و ملت ما برای برقراری پل ارتباطی و ایجاد کانال‌هائی است که از طریق آنها [بتوان] به افق‌های گسترده‌ای برای ایجاد پایه‌های مستحکم همکاری اقتصادی و سرمایه گذاری بین امارات متحده عربی و فدراسیون روسیه رسید.»

منبع: نووستی، مورخ 10 فروردین‌ماه سال‌جاری

تصدیق می‌فرمائید که چنین اهدافی برای «نخستین دیدار» خیلی بلند پروازانه می‌نماید، و مسلماً برای اینکه آل‌مکتوم و مقامات و ملت و دولت‌شان چشم نخورند، همزمان با چنین سخن‌رانی غرائی، «ایمادایف»، فرماندة سابق چچن در دوبی به رگبار گلوله بسته شد! اگر نظر ما را بخواهید هر کلمه‌ای از سخنرانی آل‌مکتوم در مسکو تبدیل یک گلوله شد و جنگجوی سابق را در دوبی سوراخ سوراخ کرد. که گفته‌اند، «زبان سرخ،‌ سر سبز می‌دهد بر باد!» و از آنجا که میدان سرخ در مسکو است، مسلماً سر ایمادایف سبز بوده! و اما این سفر نشان از ابراز ارادت غیرمستقیم بریتانیا به روسیه نیز دارد!

پیشتر ابراز ارادت‌ها مستقیم بود. به این ترتیب که الیزابت دوم رئیس جمهور روسیه را برای صرف ناهار به کاخ باکینگهام دعوت می‌کرد. پوتین هم از این ابراز ارادت بی‌نصیب نماند. ولی دیمیتری مدودف، حکایت دیگری است! در واقع باکینگهام می‌ترسد مدودف را دعوت کند و پاسخ منفی را هم سر میز دریافت دارد، چون دعوا بر سر ایران است!

روز یکشنبه 29 مارس 2009، مدودف در مصاحبه با «بی‌بی‌سی» تکرار کرد که «بر سر ایران با هیچ کشوری مذاکره نخواهد کرد.» وی افزود سپر دفاعی در اروپا هیچ ارتباطی با این موضوع ندارد. دیمیتری مدودف به خبرگزاری ناخداکلمب اظهار داشت، «فکر می‌کنم پرزیدنت اوباما نیز همین عقیده را داشته باشد!» و بالاخره در پاسخ به اظهارات رابرت گیتس پیرامون تحریم ایران، ویتالی چورکین، نمایندة روسیه در سازمان ملل تأکید کرد که هیچ تحریمی علیه ایران در سازمان ملل قابل بررسی نخواهد بود. به عبارت دیگر، آمریکا و شرکاء می‌باید رویای سیرک نشست شورای امنیت برای تحریم ایران را به طور کلی از سر بیرون کنند.

در مورد افغانستان مدودف تأکید کرد که «یک اتحاد [سازمان ناتو] از بیرون مرزها نمی‌تواند افغانستان را اداره کند.» وی همچنین خواهان استقرار دمکراسی در این کشور شد و می‌دانیم که این اظهارات با رویای آنگلوساکسون‌ها برای استقرار حکومت اسلامی در تضاد قرار می‌گیرد.

در واکنش به مصاحبة مدودف، هوپ شفر، دبیرکل ناتو بلافاصله شیون و زاری به راه انداخت که «ما برای صلح به افغانستان آمده‌ایم!» وی می‌افزاید، ما خیلی سازمان صلح دوستی هستیم و هیچوقت به کسی حمله نکرده‌ایم! خلاصه ایشان می‌فرمایند که فقط از خودشان دفاع ‌کرده‌اند. و از این قبیل چرندیات که فقط در چنتة‌ پنتاگون می‌توان یافت. در عوض نمایندة ایالات متحد در سازمان ناتو امروز از اشاعة سلاح اتمی، تروریسم، افراط‌گرائی و شرایط افغانستان ابراز نگرانی فراوان کرده! بله، ایالات متحد زبان تهدید را رها نمی‌کند. تا دیروز برای تهدید روسیه نوکران‌اش در جمکران یک گام بیشتر با سلاح هسته‌ای فاصله نداشتند، امروز تروریست‌ها و افراط‌گرایان و اشاعة سلاح هسته‌ای جهان را تهدید می‌کند. اظهارات «کورت ولکر»، نمایندة آمریکا در سازمان ناتو در سایت نووستی، مورخ 30 مارس 2009 انتشار یافته.

ولکر در مصاحبه با روزنامة «لتون تلگراف» می‌گوید، «روسیه هیچ خطری برای کشورهای بالت ندارد، خطر از روسیه نمی‌آید، خطر واقعی از تروریسم، افراط‌گرائی و اشاعة سلاح هسته‌ای و افغانستان است!» به عبارت دیگر، «خطر» ناشی از پدیده‌هائی است ‌که تماماً ساخته و پرداختة سازمان جنایتکار ناتو هستند.





نسخة پی‌دی‌اف ـ مدیافایر

نسخة پی دی‌اف ـ داک‌ستاک

...

یکشنبه، فروردین ۰۹، ۱۳۸۸



دیالوگ نفتی!


...
گویا استعمار انگلستان خواهان «حضور جاودان» نظامیان خود در افغانستان است تا با طالبان پروری و ایجاد بحران احداث کریدور «شمال ـ جنوب» را هم غیرممکن کند. این موضوع چنان اهمیتی یافته که حاکمیت انگلستان قصد دارد پرنس ویلیام را به افغانستان ارسال دارد. ساعت هشت و 14 دقیقه به وقت پاریس، فیگارو، مورخ 29 مارس 2009، گزارش داد که «پرنس ویلیام» برای رفتن به این کشور ابراز علاقه کرده! به یاد داریم که پیشتر «پرنس هری» را برای مبارزه با تروریسم چند روزی به افغانستان فرستاده بودند. البته حضور نوه‌های الیزابت دوم در این کشور مصیبت زده بیشتر جنبة سیاسی دارد. همانطور که ولیعهد انگلستان هم به بهانة دلجوئی از زلزله‌زدگان‌ بم راهی ایران شد تا عالم و آدم بدانند که حاکمیت انگلستان در ایران «حضور» خود را محفوظ داشته. در هر حال این سفرها برای مشخص کردن قلمرو چپاول است. حیوانات برای مشخص کردن قلمرو خود بر صخره‌ها و درختان ادرار می‌کنند، استعمارگران هم متوسل به سیر و سیاحت می‌شوند!

«تأسیس حوزة علمیه قم [...] ریشه در روایات امامان معصوم داشت. امام صادق در قرن دوم هجری [...] از شهر قم سخن رانده[...] چنین گفته بود: زود باشد که کوفه روزگاری از مومنان خالی گردد و علم و دانش در آن ناپدید شود[...] و به شهری که آنرا قم گویند ظاهر شود[...] و معدن اهل علم و فضل شود[...]»

منبع: پایگاه اطلاع‌رسانی حوزة‌ علمیة قم

بله حوزة علمیة قم درست مانند قانون اساسی گورکن‌ها ریشه در روایات امامان معصوم دارد، چرا که هر دو برای تأمین منافع استعمار خلق شده‌اند. و اما بشنویم از روایت آخوند مقتدائی، مدیر حوزة کذا که جمعة گذشته در دانشگاه سابق تهران ایراد شد. به گفتة مقتدائی حوزه‌های علمیه بر اساس آیات الهی ایجاد شدند، در صدر اسلام هم وجود داشتند و حوزة علمیة قم پیش از کودتای میرپنج تأسیس شده:

«در قرآن آمده است که عده‌ای در هر قومی برای تحصیل و یادگیری دین مهاجرت ‌کنند تا مردم را هدایت نمایند. بر اساس همین آیه حوزه‌های علمیه تشکیل شد[...]. در طول تاریخ علما و حوزه‌های علمیه اسلام را حفظ کردند[...] حدود 90 سال پیش حوزه علمیه قم از سوی [حاج شیخ عبدالکریم حائری، از شاگردان میرزای بزرگ شیرازی] تأسیس شد.»

منبع: فارس نیوز، مورخ 27 مارس سالجاری.

این بخشی است از پیش وقوقیة جمعة گذشته که توسط آخوند مقتدائی، مدیر حوزة علمیة قم ایراد شده. سخنرانی بی‌سروته آخوند مقتدائی نشان می‌دهد که برای یادگرفتن «دین» می‌باید مهاجرت کرد، چون دین باید «برونمرزی» باشد. و این روزها بهترین مکان برای «یاد گرفتن دین» شهر لندن به شمار می‌رود. جک‌سترا گویا در این شهر یک «آموزشگاه ‌دین» باز کرده که در آن به رایگان تدریس می‌کند. ایشان به یک، یک کلاس‌ها سر زده یک سکه از جیب مبارک در می‌آورد و خطاب به اعضای انجمن اسلامی می‌گوید، این حرف «اف» را ببینید، ما هم «فقیه عالیقدر» داریم! شاه عباس خیلی روشنفکر بود؛ یک پسر خود را کشت، دو پسر دیگرش را هم کور کرد! شاه عباس هر سال پای پیاده سوار بردوش غلامان از کاخ زپرتی عالی‌قاپو در میدان شاه اصفهان راهی مشهد می‌شد. در دوران شاه عباس امپراطوری بریتانیا و ایران به کمک برادران شرلی دو قدرت جهانی بودند، و ... و از مطلب دور افتادیم! بازگردیم به سخنان مقتدائی که علمی‌ات حوزة کذا را «ثابت» کرده.

هدف از ترهات بافی آخوند مقتدائی، در واقع تقدس بخشیدن به حوزه‌های علمیه است، که ظاهراً بر اساس آیة قرآن تشکیل شده‌اند! به گفتة مقتدائی حوزة کذا «حدود 90 سال پیش»، یعنی دو سال پیش ازکودتای کلنل آیرون‌ساید تأسیس‌ شده. می‌دانیم که کودتای میرپنج در تاریخ 21 فوریه 1921 برابر با سوم اسفندماه سال 1299 هجری‌شمسی سازمان یافت. ولی از آنجا که گورکن‌ها تلاش می‌کنند رضاشاه پهلوی را دشمن آخوند و اسلام معرفی کنند، آخوند مقتدائی در مورد تاریخ دقیق تأسیس این مرکز استحماری آشکارا دروغ می‌گوید. چرا که بر اساس مطلب منتشره در پایگاه اطلاع‌رسانی حوزه علمیة قم، این حوزه در بهار سال 1301، یعنی به فاصلة یکسال پس از کودتای میرپنج توسط آخوند حائری تأسیس شده.

روشن‌تر بگوئیم، سه سال پس از انقلاب اکتبر، آنگلوساکسون‌ها در ایران کودتا کردند. می‌دانیم که حاکمیت سیاسی همواره به یک چارچوب «عقیدتی» نیاز دارد. اما از آنجا که سلطنت کودتائی با سلطنت سنتی متفاوت است، نمی‌توانست چارچوب عقیدتی خود را در بنیاد سنتی دین جستجو نماید. در نتیجه همزمان با کودتا بر ضد سلطنت قاجار، استعمار انگلیس بر ضد بنیاد دین هم نوعی کودتا صورت داد تا دین مورد نیاز سلطنت کودتا ساخته و پرداخته شود. و دو بنیاد مکمل دین و سلطنت به دو بنیاد متضاد تبدیل شده و در مسیر فرسایش یکدیگر حرکت کنند. این روند استعماری یک دور باطل ایجاد کرد که در آن شیخ به صورت کاذب در برابر شاه قرار می‌گیرد. همچنانکه حکومت اسلامی که نانخور پنتاگون است، «ضدامپریالیست» هم معرفی می‌شود. در هر حال مقتدائی که «مدیر» حوزة علمیة‌ قم است، نمی‌خواهد مردم بدانند که پس از کودتای میرپنج حوزة کذا برای حفظ منافع استعمار بریتانیا، از طریق کمک‌های مالی سفارتخانة کذا و دستگاه کودتا در شهر قم تأسیس شده.

مقتدائی مانند دیگر شیپورهای فاشیسم بین‌الملل «تلاش» می‌کند ضمن «تزریق تقدس» به این بنیاد ساخته و پرداختة استعمار، ریشة آنرا هم در قرآن یافته و تأخر تاریخی‌اش بر کودتای میرپنج را با عبارت «حدود 90 سال پیش» در هاله‌ای از ابهام فرو برد. البته استعداد مقتدائی به دروغ گفتن و تحریف تاریخ خلاصه نمی‌شود. مقتدائی مانند همپالکی‌های خود اهل «برش» و دوخت و دوز و وصله پینه در تاریخ نیز هست. در نتیجه فراموش می‌کند که در فاصلة صدر اسلام تا سال 1301 هجری شمسی، شرایط «سیاسی ـ اقتصادی» ایران با دوران خلافت عباسی در بغداد تفاوت کرده. آنروزها هنوز بوی خوش نفت به مشام امپراطوری بریتانیا نرسیده بود که اینچنین شیفته و فریفتة نعلین و دستار شود.

باری، اوائل بهار 1301 هجری شمسی، جلسه‌ای از سوی علما، بازاریان و کسبه در منزل آیت‌الله «پائین شهری» تشکیل می‌شود، و پس‌ از چند ساعت بحث و تبادل نظر، تأسیس حوزة علمیة قم به آیت‌الله حائری محول می‌گردد. تأمین هزینة حوزه کذا را هم کسبه و بازاریان «شریف» پذیرفتند و خلاصه هیچ دخالتی از سوی دولت کودتا و کارخانة رجاله پروری در کار نبوده. استقلال بود و آزادی و جمهوری اسلامی! آخوند حائری به شیوة همپالکی‌های خود که به رغم یک من ریش و پشم ادا و اطوارهای زنانه دارند، ناز و عشوه کرده، و از آنجا که حاضران اصرار می‌کردند، «حائری باید برقصه»، پس از کرشمة فراوان گفتند «استخاره می‌کنیم»! البته ایشان هرگز استخاره نمی‌کردند، چون می‌گفتند نمی‌فهمم. ولی صبح روز بعد استخاره فرمودند و چون چیزی از استخاره دستگیرشان نشد خدواند ایشان را ندا داد، «از حزب توده بیاموز و مردمی باش!» پس ایشان خود را به دست «مشیت الهی» سپردند:

«اوائل بهار 1301[...]‌ پس از پایان نماز صبح استخاره کرد و خود را به مشیت الهی سپرد که آیه‌ای زیبا و مناسب حال‌اش[...] آیندة او را ترسیم نمود [...] و حوزه علمیه قم را سامان داد.»
همان منبع

پیرامون کاریکاتور وبلاگ «وزارت و فضاحت» لازم به توضیح است که در تاریخ 4 مارس 2009، گوردون براون در سخنرانی خود در کنگرة آمریکا اعلام داشت الیزابت دوم ادوارد کندی را به جایگاه «شوالیه» ارتقاء داده! ایشان از کاتولیک‌های اصیل ایرلندی به شمار می‌روند که نیاکان‌شان از گرسنگی به آمریکا هجرت کردند و پدرشان مدافع هیتلر بود، برادرشان هم رئیس جمهور شد. و اما پیرامون وبلاگ «وزارت و فضاحت» یادآور شویم که آمریکا برای اعمال سیاست‌های جهادی خود در مرز اتحاد جماهیر شوروی هیچ نیازی به آن سفارتخانة فکسنی در خیابان تخت‌جمشید نداشت. روابط آمریکا با حکومت اسلامی فقط در ظاهر قطع شد، تا این حکومت بتواند مانند دولت قدر قدرت ملاعمر، بدون ایجاد دردسر برای دولت ایالات متحد‌ به سرکوب و کشتار ایرانیان پرداخته دامنة تاراج ثروت‌های ملی را گسترش دهد. به یاد داریم که پس از اشغال سفارت آمریکا، محور پروپاگاند رسانه‌ای بر ناتوانی اروپا و آمریکا در برابر «خمینی» استوار شده بود. در دورة حکومت ملاعمر نیز رسانه‌های غرب همین تبلیغات ابله‌پسند را به راه انداخته بودند.

ایالات متحد نه مدافع دمکراسی است نه طرفدار حقوق بشر. آمریکا دمکراسی و حقوق بشر را به شعار تبدیل کرده تا از آن‌ها به عنوان ابزار سرکوب ملت‌ها استفاده کند. و همچنانکه شاهدیم سی سال است گورکن‌ها مرتباً تکرار می‌کنند، حقوق بشر و دمکراسی «غربی» است و ما غربی نیستیم! البته ما هم می‌دانیم که حکومت روضه خوان‌ها غربی نیست، بلکه مانند حکومت طالبان و سازمان القاعده نقش «روسپی مستقل» ایفا می‌کند. اما باید به نعلین‌ها و اربابان‌شان در لندن و واشنگتن تفهیم کنیم که «انسان» و عقاید انسانی، نه دینی است نه بومی. انسان، «غربی» و «مسیحی» بردار نیست! بنابراین دفاع از حقوق انسان‌ها محدودة جغرافیائی و چارچوب کلیسائی نمی‌تواند داشته باشد.

حال بازگردیم به پیامد سخنرانی اوباما و شیفتگی اروپا و به ویژه دولت انگلستان بر رخ چون ماه ملاعمر! به گزارش فرانس پرس، روز گذشته 12 کامیون که در بندر کراچی بارگیری کرده و حامل تدارکات ناتو به مقصد افغانستان بودند نابود شده‌اند. همچنین فرانس پرس امروز گزارش می‌دهد که هند دو موشک دریائی مافوق صوت «براموس» را در نزدیکی مرز پاکستان با موفقیت آزمایش کرده. این موشک‌ها مشترکاً توسط هند و روسیه ساخته می‌شوند و آزمایش آن‌ها را باید پاسخی به سخنرانی دو روز پیش اوباما بدانیم. مسلماً هند از حضور ارتش ناتو در مرزهای‌اش با پاکستان استقبال نخواهد کرد. و همچنانکه گفتیم حضور ارتش ناتو در منطقه بجز گسترش بحران، ناامنی و سرکوب هیچ ارمغانی نخواهد داشت. به نظر می‌رسد پنتاگون قصد صدور بحران افغانستان به مرزهای هند و چین را داشته باشد. چرا که به این ترتیب احداث کریدور «شمال ـ جنوب» منتفی خواهد شد و آنگلوساکسون‌ها با کنترل آبراه‌های استراتژیک مسیر انتقال انرژی را در انحصار خود نگاه می‌دارند. اما امروز اوباما اعلام داشت که ورود ارتش آمریکا به پاکستان و خروج شتابزده از عراق منتفی است. به عبارت دیگر بهتر است انگلستان قلادة مقتدی‌صدر و دیگر اراذل جیره‌خوار ملکه را برای «تظاهرات ضد آمریکائی» باز نکند.

باری اشتهای ناتو به این مختصر محدود نمی‌ماند! هر کجا معادن نفت وجود دارد، و هر کجا مسیر عبور نفت و گاز است، ناتو هم می‌خواهد حضور نظامی داشته باشد، از جمله در خزر، قطب شمال و ... و همین خوش اشتهائی ناتو باعث شده که گازپروم شرکت ایتالیائی «انی» را از خط لولة «ساوت ستریم» کنار بگذارد تا تکلیف «مونته‌نگرو» مشخص شود! و اما حکایت قطب شمال این است که هشت کشور آمریکا، روسیه، کانادا، ایسلند، فنلاند، سوئد، نروژ و دانمارک در سواحل این اقیانوس قرار گرفته‌اند و هوپ شفر، که هنوز مانند البرادعی جانشینی نیافته خواهان تأمین امنیت این منطقه شده! به گزارش سایت نووستی، مورخ 26 مارس 2009، روسیه ایجاد «شورای آرکتیک» را پیشنهاد داده که فقط هشت کشور ساحلی می‌توانند در آن عضویت داشته باشند!

همانطور که شاهدیم دعوا بر سر معنویات و نوامیس اسلام نیست، از «آرکتیک» تا خلیج همیشه فارس فقط بوی نفت به مشام می‌رسد! حدود دو ساعت پس از ابراز علاقة پرنس ویلیام برای «خدمت» در افغانستان، بر اثر انفجار بمب بر سر راه مأموران گشت برای حفظ امنیت زیرساخت‌های نفتی بصره در «حمدان»، شش تن کشته و چهار تن دیگر مجروح شدند. به گزارش فیگارو در ساعت ده و 41 دقیقة بامداد یکشنبه 29 مارس، بمبی در 550 کیلومتری بغداد منفجر شد که شش کشته بر جای گذاشت. می‌دانیم که نفت بصره ارث پدری الیزابت دوم است و می‌بینیم که امنیت ارث و میراث الیزابت دوم عملاً تهدید می‌شود. این هم پاسخی بود به اظهارات پرنس ویلیام. چنین است «گفتگوی نفتی»! خلاصه دربار انگلستان که پیشتر شیفتة اسلام بود، این روزها فریفتة کاتولیسیسم شده، چرا که می‌پندارد با بازگشت به گذشته و تجدید اتحاد قدیم با فاشیسم به همان نتیجة جنگ دوم جهانی خواهد رسید و ایران باز هم «پل پیروزی» آنگلوساکسون‌ها خواهد شد. ولی ما به دین‌فروشان دو سوی آتلانتیک اطمینان می‌دهیم که اینبار «پل پیروزی» بر سرشان آوار خواهد شد.

نگا کن مرده‌ها به مرده نمی‌رن
حتی به شمع جون سپرده نمی‌رن
مثل فانوسی‌ان که اگه خاموشه
واسه نفت نیس هنوز، یه عالم نفت تو شه،
نفت تو شه!

تأسیس امپراطوری انگلستان [...] ریشه در روایات امامان معصوم داشت. امام صادق در قرن دوم هجری [...] از شهر لندن سخن رانده [...] چنین گفته بود: زود باشد که لندن روزگاری از مؤمنان خالی گردد و علم و دانش در آن ناپدید شود[...] و به شهری که آنرا قم گویند ظاهر شود[...]و معدن اهل علم و فضل شود[...]

کوچه ها تاریکن، دکونا بسته‌اس
خونه‌ها تاریکن، طاقا شکسته‌اس
از صدا افتاده تار و کمونچه
مرده می‌برن کوچه به کوچه




نسخة پی‌دی‌اف ـ اسکریبد

نسخة پی دی‌اف ـ مدیافایر

نسخة پی‌دی‌اف ـ داک‌ستاک

...