چهارشنبه، خرداد ۱۰، ۱۳۹۱

کاخ و کلبه!




در چارچوب قوانین آمریکا پیرامون آزادی بیان،  «صلیب سوزی» گروه «کوکلوکس‌کلان» آزاد است،‌  در نتیجه «قرآن سوزی» هم منطقاً می‌باید آزاد شمرده ‌شود.   برخلاف تبلیغات رادیوفردا که طبق معمول از زبان ایرانی‌نمایان خودفروخته پخش می‌شود،  ‌ زوزة ملایان جمکران در اعتراض به سوزاندن قرآن فقط نشاندهندة توحش آن‌هاست؛    «بوق» سازمان سیا نمی‌تواند از زبان پامنبری‌های‌اش این توحش را به حساب «ایران» بگذارد.   چرا که از یک‌سو،   ملایان و به طور کلی اسلام‌گرایان در هر حال نمایندة «ایران» نبوده و نیستند.  و از سوی دیگر،  مخالفت با آزادی بیان به «ملایان» محدود نمی‌شود.   ریشة این توحش در «باورمحوری» است که بر تل موهومی به نام «مردم» تکیه کرده.   به عبارت دیگر،  همة‌ کسانی که در کنار «مردم» قرار گرفته،‌   و بر طبل «مردم» و باورهای‌شان می‌کوبند در واقع توحش خود را به اثبات می‌رسانند.   چرا که اینان به مخالفت با «آزادی بیان»‌ مشغول‌اند.  ‌«آزادی بیان» مردمی نیست،  هیچ ارتباطی با اسطوره،‌  اعتقادات و باورهای دیرینه ندارد،  امری است «حقوقی» و «معاصر».  به زبان ساده‌تر، ‌آزادی بیان‌ فقط «انسان‌محور» است.

در هر حال،   مخالفت باغ وحش استعمار با «آزادی بیان» به هیچ عنوان با سوزاندن قرآن توسط تری جونز آغاز نشده.   لندن و واشنگتن برای ایجاد آشوب و گسترش سرکوب،  به «دین»،‌  «آخوند» و «شهید» نیاز دارند.    آخوند، ‌ یعنی «مدافع مقدسات!»   و اگر فجایع دوران «امیرکبیر»،  سرکوب ایرانیان در صدر مشروطه،  و همچنین سرکوب‌های گستردة‌ پهلوی اول و دوم را نادیده بگیریم،   سرکوب سازمان یافتة آزادی بیان در ایران از همان روزهای نکبت‌باری آغاز شد که «بی‌بی‌سی» و دیگر بوق‌های ارتش ناتو برای فروش «دین ضداستبداد»،   به حاج روح‌الله و همراهان خودفروخته‌اش «تریبون» می‌دادند. 

«جونم براتون بگه»،  پس از انتشار «خبر موثق» مبنی بر کشته و مجروح شدن هزاران تن در تظاهرات غیرمجاز میدان ژاله،   به گفتة ویکی‌پدیا،  ‌ «میشل فوکو»‌ سرآسیمه از لس‌آنجلس به تهران تشریف آوردند و ... و «انقلاب‌شان» هم پیروز شد.   همچنانکه پیشتر هم در مورد ایشان و «برنار هانری لوی» گفتیم،   طرفداران «تجاوز»،   بدون استثناء از «انقلاب اسلامی»‌ دفاع می‌کنند.   دلیل هم روشن است؛  گسترش «مقدسات»،  یعنی سرکوب آزادی بیان.   سرکوب آزادی بیان نیز معنائی جز‌ سرکوب انسان ندارد،   و بدون سرکوب انسان،  منافع استعمار تأمین نمی‌شود.   برای تأمین همین منافع مقدس بود که الیزابت دوم با خدم و حشم به ترکیه رفت تا از نقض آشکار قانون اساسی این کشور،   یعنی از تزریق مقدسات دین به لائیسیته «کمالیست‌ها» حمایت به عمل آورده،  این تجاوز حقوقی را «مقبول» جلوه دهد.

خلاصه حضور الیزابت دوم در مسجد،   و نوشیدن شامپاین با روسری توسط عیال عبدالله گل ابتذال و توحش را به اوج رساند.   مسافرت الیزابت دوم به ترکیه،  ‌ در عمل حمایت از «سرکوب انسان»،‌   و به ویژه پشتیبانی آشکار از سرکوب زنان در ترکیه بود.   روشن‌تر بگوئیم،   این مسافرت با هدف «رسمی‌ات زدائی» همزمان از دولت و حریم عمومی،   و در راستای ‌سرکوب «آزادی بیان» صورت پذیرفت.  و ابتذال و توحش «بهار عرب» نیز از همین روند «تزریق مقدسات» به ساختار دولت و رسمی‌ات زدائی از حریم اجتماعی سرچشمه می‌گیرد.  همین روند گسترش توحش و ابتذال است که به دلیل مخالفت روسیه با کودتا در کشور سوریه،‌   به مانع برخورد کرده.   

بی‌دلیل نیست که سازمان عفو بین‌الملل مشروعیت شورای امنیت سازمان ملل را با «صدور فتوی» به زیر سئوال می‌برد،   و عربده‌جوئی سازمان کذا همزمان مورد استقبال «بی‌بی‌سی»، کیهان و دیگر رسانه‌های جمکران نیز قرار می‌گیرد!   همه سر در آخور آنگلوساکسون‌ها دارند.   و این است دلیل پارس کردن ملایان و وزارت امور خارجة جمکران به جمهوری آذربایجان و همین است دلیل «تظاهرات مردم غیور آذربایجان» بر علیه مسابقات «یوروویژن» در باکو.   

بله،  جمهوری آذربایجان،  نخستین کشور مسلمان‌نشین «لائیک» است و به همین دلیل از سوی اعضای سازمان ناتو و جیره‌خواران‌‌اش در جمکران مورد تهاجم قرار گرفته.   اگر به یاد داشته باشیم در سال 2004 که مسابقات یوروویژن در ترکیه برگزار ‌شد،   ملایان جمکران صدای‌شان در نمی‌آمد.  مرده‌شویان در سنگر خفقان لنگر انداخته،   اسلام‌شان هم خدشه‌دار نمی‌شد،  چرا؟   چون دولت ترکیه،  با تحمیل «حجاب» بر فضای رسمی‌ و قانونی،  حریم قانون اساسی این کشور را در هم شکسته بود.   و این مرزشکنی همچنانکه بالاتر گفتیم بدون حمایت آشکار لندن و پشتیبانی پنهان واشنگتن از تحمیل ابتذال و خشونت باورهای دینی به قوانین امکانپذیر نمی‌شد.   اتحاد صلیب و مسجد و شامپاین و روسری را فراموش نکرده‌ایم! در جمهوری آذربایجان این شرایط حاکم نشده؛‌  جمهوری آذربایجان «لائیک» است.  به عبارت دیگر در «فضای رسمی» آن تعدد زوجات،  حجاب «رسمی» و دیگر نمادهای توحش پدرسالارانه به چشم نمی‌خورد.

به همین دلیل بوق‌های ارتش ناتو از «خویشاوندسالاری» و «استبداد» حاکم بر آذربایجان به فغان آمده‌اند.   اما وقتی پسر جرج بوش با تقلب و افتضاح و زد و بند وارد کاخ ریاست جمهوری می‌شود و برای دوام و بقای سلطنت ابدمدت تفنگ‌فروش‌ها به بهانة‌ مبارزه با تروریسم  به افغانستان و عراق لشکرکشی می‌کند،  وق‌وق‌صاحاب‌های ناتو از خویشاوندسالاری هیچ نمی‌گویند،  ‌چرا؟  چون  آمریکا در «سنگر حق» نشسته و همة  جنایات‌اش «برحق» است.   و مستر جرج بوش (پسر) به حکم میلیاردها دلار ثروت خانوادگی «حق» دارند رئیس جمهور شوند.  در هر حال بدون این جنایات،   پرداخت حق و حساب بوق‌های استعمار،  به ویژه مستمری بنگاه سمپاشی «بی‌بی‌سی» با اشکال روبرو خواهد شد.  

حال که به «بی‌بی‌سی» رسیدیم یک مینی پرانتز باز می‌کنیم تا در مورد دلائل رسوائی اخیر  بوق وزارت امور خارجة بریتانیا و جا زدن عراق بجای سوریه توضیح دهیم.   این صحنه‌سازی‌ها از قدیم رایج بوده؛   آنچه اهمیت دارد بی‌اعتبار شدن بوق باکینگهام پالاس است در ارتباط با رخدادهای سوریه.   این رسوائی پیامد مستقیم «لگد الهی» است که در مذاکرات بغداد بر پوزة ‌مقدس آنگلوساکسون‌ها فرود آمد و باعث شد «لئون پانه‌تا»،  ‌ برای تقویت حکومت جمکران،   برنامة‌  نفس‌کش‌طلبی و عربده‌جوئی از سر گیرد تا حکومت لرزان مرده‌شویان تکیه‌گاه «دشمن»‌ را از دست ندهد.    لوطی و عنترهای سیرک عموسام نیز وارد این صحنه شده،   هر یک به نوبة خود با صدور فتوی دم مفصلی برای ارباب جنباندند.

یکی فتوی صادر کرد که «بیگانه هیچ نقشی در فروپاشی طبقة‌ متوسط ایران  نداشته!»   دیگری با رجوع به رسوم صحرانشینان صدر اسلام،  چارچوب «آزادی بیان» و «دمکراسی» را برای‌مان «مشخص» کرد و ... و نیازی به توضیح نیست که بگوئیم این محشر خر را سایت رادیوفردا به راه انداخته تا پامنبری‌های اسلام‌فروش‌اش را بجای طرفداران استقرار دمکراسی به ملت ایران حقنه کند.   ‌همان کاری که 33 سال پیش با موفقیت تمام انجام دادند.   در آن سال‌ها سازمان سیا توانست با توسل به شعار حقوق بشر،   موش‌های ناقل طاعون،  یعنی جبهة ملی و نهضت عاظادی را به آلترناتیو پهلوی دوم تبدیل کند،   و پس از 8 ماه،  همین موش‌ها،   یعنی اعضای دولت موقت را بجای مخالفان توحش اسلام بنشاند.   

روند همان است که اینک در کشورهای بهارزده شاهدیم.   یعنی «استعفای موش‌های ناقل طاعون»،  در اعتراض به تندروی‌ها آنهم در سایة خفقان رسانه‌ای حاکم بر کشورهای «بهارزده!»    در مورد شرایط زنان که بوق‌ها هیچ نمی‌دانند؛   در مورد اوضاع اجتماعی و به ویژه عملکرد دولت های «محبوب» و «مردمی» هم بهتر است خفقان را ادامه دهند،  چرا که اگر بشنویم وزارت دفاع لیبی گلوله باران شده چون دولت «مردمی» از پرداخت حقوق ارتشی‌ها سر باز می‌زند،  ‌ پرستیژ «بهار عرب» خدشه دار خواهد ‌شد.   همچنین اگر بشنویم در کشور شیلی،   «مرده‌ها» در انتخابات شرکت فعال داشته و «رأی» می‌دهند،   برای دمکراسی‌های غرب و همچنین برای برلن خیلی دردسرساز خواهد شد.   چرا که آلمان با شیلی روابط ویژه دارد!   و همین آلمان است که از زبان وزیر امور خارجه‌اش برای تحمیل الگوی «موفق» یمن بر کشور سوریه پافشاری می‌کند.   

یادآور شویم این الگوی توحش،  با سفر سناتورها،  ‌ مک کین و لیبرمن به کشور یمن اجرائی شد.  همان روزها،   در وبلاگ «زرشک سبز» به این مسافرت پرداختیم.   شرایط کنونی یمن نیز در برابرمان قرار دارد:  جنگ داخلی،   اهداء نوبل صلح به یک آخوند مونث و ... و برگزاری نشست «دوستان یمن» در حکومت «مردمی» عربستان سعودی!   اینهمه با هدف تبدیل کشور یمن به «طویلة اسلام»،   یا بهتر بگوئیم، ‌ با هدف گسترش الگوهای توحش و لات‌بازی،  یعنی عربستان و جمکران جهت تأمین حاشیة‌ امن برای اسرائیل.   

جنگ 33 روزه به این روند در لبنان پایان داد،   و اینک زمان سرکوب این روند در سوریه فرا رسیده.   ولی ارتش ناتو می‌خواهد کار را با کودتا و سرنگونی دولت بشار اسد فیصله دهد و با نشاندن سگ بجای کله‌پز،   بنیادهای «نظامی ـ امنیتی» دست‌نشاندة خود را دست‌نخورده در اختیارمزدوران‌اش بگذارد.   روشن است که در چنین چشم‌اندازی برنامة چپاول همچنان ادامه خواهد یافت.   

ولی حضورشان بگوئیم،   سخت کور خوانده‌اند!  چرا که در لبنان و جمکران هوا «توفانی» است!   جایگاه «میقاتی»،   نخست وزیر لبنان متزلزل شده،  ‌ و محفل علی‌خامنه‌ای به لرزه درآمده.  در پی مذاکرات بغداد،  جمکرانی‌ها ناچار شدند علی لاریجانی را که صورتک «مردقدرتمند» را از دست داده و به منتقد ترکیه تبدیل شده،   در برابر حدادعادل به پیروزی برسانند.   شاید در آینده ایشان را به وزارت امور خارجه پرتاب کنند.  از سوی دیگر،  در پی عربده‌جوئی ملایان جمکران و وزیر امور خارجه‌شان،‌  جمهوری آذربایجان ابتدا خواهان عذرخواهی رسمی جمکران شد،   و امروز هم نمایندة مقام معظم را به باکو راه نداد.   به این ترتیب جمهوری آذربایجان پیام روشنی به حکومت ملایان فرستاد:   رعایت نزاکت دیپلماتیک الزامی است.  جالب اینکه روز گذشته نیز مسکو به خروج «مک‌فال»،‌   سفیر یانکی‌ها از جایگاه رسمی‌اش اعتراض کرده بود.   

بله «فضولی به امور دیگران» و «تعیین تکلیف برای دولت‌ها» در واقع بازتولید الگوی «متون مقدس» ادیان ابراهیمی‌،  ‌یعنی ادعای برتری و پیامبری است.   این علوفة مقدس از تولیدات موفق طویلة مک‌کارتی به شمار می‌رود؛   آمریکا و کشورهای اروپای غربی از «جایگاه برتر» از این علوفه تغذیه می‌کنند،   نوکران‌شان هم در جایگاه «برحق»، ‌ «مستقل»،  «مسلمان» و ‌«ضداستکبار» این علوفة مقدس را می‌جوند.   خلاصه برای سرکوب انسان و آزادی بیان،   پوز زدن به این علوفه الزامی است.   به همین دلیل است که حکومت مفلوک جمکران به خود اجازه می‌دهد در اعتراض به «آزادی بیان» در جمهوری آذربایجان،  یعنی برگزاری مسابقات یوروویژن،  لشکر اوباش را تحت عنوان «مردم آذربایجان» در برابر کنسولگری این کشور بسیج کند.   در این رابطه،  یکی از خوانندگان گرامی پیامی ارسال کرده‌اند که در وبلاگ بعدی به آن پاسخ خواهیم داد.   حال بپردازیم به اصل مطلب،  یعنی برگزاری مسابقات یوروویژن در باکو و خصوصاً برندگان آن.

در این مسابقات،  جایگاه اول و دوم به دو آزادی بیان «مدرن» و «فولکلوریک مدرن» تعلق گرفت.   بابوشکاهای روستای «بورانوو» روسیه،   با اجرای ترانة «مهمانی برای همه» به زبان محلی «اودمورت» و انگلیسی،   به هنر روستای‌شان،   زبان انگلیسی را افزودند.   سپس لورن،   ترانة «ئوفوریا» را به اجرا در‌ آورد.  حال نگاهی داشته باشیم به مجریان و «صحنة» اجرای ترانه‌ها.

بابوشکاهای بورانوو،  بین 44 تا 75 ساله بودند،   پیراهن محلی‌ به رنگ‌ شاد برتن داشتند و فقط صورتو دست‌های‌شان پوشیده نبود.   هیچ نشانی از تعلقات مذهبی در پوشش بابوشکاها بهچشم نمی‌خورد.   بابوشکاهای بورانوو در فضای بستة‌ «خانه»،  در کنار تنور جمع شده،‌   شیرینی می‌پختند و آواز می‌خواندند.   یکی از بابوشکاها سینی شیرینی را در تنور گذاشت و ...و خلاصه این صحنه بخشی از زندگی اجتماعی زنان روستائی را در «خانه»،  در کنار «آتش» و در رابطه با «شیرینی» و «مهمانی» نمایش می‌داد.   یادآور شویم برخلاف دیگر هنرمندان که در هتل اقامت داشتند،‌   بابوشکاها در یک خانة سنتی به نانوائی و آشپزی و تمرین برنامه‌شان مشغول بودند.  می‌گویند همة خبرنگاران می‌خواستند از مادربزرگ‌های روستای بورانوو گزارش تهیه کنند ولی فقط یورونیوز در این امر موفق شد.  حال نگاهی داشته باشیم به لورن،‌   برندة یورونیوز باکو و صحنة نمایش وی.

برخلاف بابوشکاها،  لورن یک زن جوان است،   باموهای بلند تیره،  صورت  بدون آرایش که لباس تیرة یقه باز و بدون آستینبر تن دارد،  ‌ پاهای‌اش برهنه است و درفضای باز و زیر برف،  می‌رقصد و آهنگ«ئوفوریا» را می‌خواند.   یک مرد جوان سیاه پوست که موهای کوتاه دارد و شلوار جین و تی‌شرت پوشیده‌،  با حرکات‌اش این نمایش را تکمیل می‌کند.   به عبارت دیگر «ئوفوریا»،  توسط یک زن جوان،   در فضای باز،  مدرن و مختلط از منظر «جنسیت» و «نژاد» اجرا می‌شود.   با اینهمه زنان مجری دو ترانة یوروویژن نقاط مشترکی هم دارند.  

مهم‌ترین وجه مشترک ایندو گروه صورت،  سر و دست‌های بدون آرایش است!  زنان روستائی موهای‌شان را با روسری می‌پوشانند،   صورت‌های شان آرایش  نشده است،  ناخن‌های‌شان را  بلند نمی‌کنند،   لاک هم نمی‌زنند.  از این گذشته بابوشکاها جوان هم نیستند.   ولی دست و صورت خوانندة جوان سوئدی هم آرایش نشده،   موهای بلند‌اش به صورت طبیعی، افشان است.   می‌توان گفت که خوانندة  سوئدی،   تداوم منطقی بابوشکاهاست در فضای مدرن و مختلط از منظر نژاد و جنسی‌ات.  

بابوشکاها در فضای بستة خانه،   در ارتباط با یکدیگر و در کنار آتش آواز می‌خوانند و شیرینی می‌پزند،  حال آنکه لورن زیر برف،‌   با پای برهنه،  به همراه یک جوان سیاه پوست از «سرمستی» می‌گوید.   زن در فضای مدرن،  هم از پوشش سنتی و بومی فاصله گرفته،  ‌هم از فضای خانه.   در این فضای نوین،‌  ارتباط اجتماعی،  مرزهای جنسی‌ات و نژاد را فرو می‌پاشاند.   ولی پیوند آزادی بیان با مادی‌ات،   از طریق ارتباط بی‌واسطة هنرمند با زمین و طبیعت افزایش می‌یابد.   لورن با پای برهنه،   زیر برف می‌رقصد و آواز می‌خواند.   در این صحنه‌ هیچ نشانی از مقدسات دینی و بومی به چشم نمی‌خورد.   بابوشکاها روستائیانی هستند  که با افزودن زبان انگلیسی به ترانه‌شان مرزهای «زبان محلی» را در هم می‌شکنند.   لورن یک زن مراکشی است که در مسابقات یورویژن،  کشور سوئد را معرفی می‌کند.   خلاصه بگوئیم با توجه به تعلقات مذهبی مراکش و سوئد به اسلام و مسیحیت،   لورن نماد فروپاشی مرزهای  این تعلقات می‌شود.
 
به صراحت می‌بینیم که «آزادی بیان» با هرگونه «تعلقات»،  از جمله با مقدسات دینی در تضاد قرار می‌گیرد.   چرا که «مقدسات» بنابرتعریف،  مبهم و «غیررسمی»،  یا بهتر بگوئیم فاقد مبنای حقوقی است!   در این راستا ابراز تأسف کاخ سفید از سوزاندن قرآن توسط «تری جونز» در واقع نشان آشکار جانبداری ریاست جمهور آمریکا از مخالفان آزادی بیان به شمار می‌آید.   جالب اینجاست که همین کاخ سفید که از مخالفت با آزادی بیان در کشورهای مسلمان‌نشین حمایت می‌کند‌،   امروز بالاترین نشان افتخار آمریکا را به «باب دیلان»،  موسیقی‌دان و خوانندة معترض و سرشناس آمریکا اهداء کرده!   بله!  وقتی عموسام،  کاخ سفید را به «کلبة عمو توم» تبدیل می‌کند،    نتیجه‌ جز این «یک بام و دو هوا» نخواهد بود.
















...









Share

یکشنبه، خرداد ۰۷، ۱۳۹۱

بورانوفسکیه بابوشکی!


 

«بابوشکی‌های» دوست‌داشتنی روستای «بورانوفسکیه» با اجرای تصنیف «جشن برای همه»،  جایگاه دوم را در مسابقات «یوروویژن» باکو به خود اختصاص دادند.   با توجه به این مهم که پارلمان اروپا ناچار شد پیش از برگزاری مسابقات،  با صدور بیانیة رسمی، ‌ مخالفان یوروویژن در آذربایجان را به عنوان «مخالفان آزادی بیان» محکوم کند،  در وبلاگ بعدی به «تغییر» آشکار در مسابقات «یوروویژن» و «پیام‌های» این تغییر از استکهلم تا باکو خواهیم پرداخت.   در راستای همین تحولات،  و نظر به اهمیت اساسی «آزادی بیان» در دمکراسی،   لازم است به فعلة فاشیسم که در طویلة‌ سازمان سیا به نشخوار «دمکراسی نسبی» و «مردمی» و «دینی» و «بومی» مشغول شده‌اند بگوئیم،   آزادی بیان نه «نسبی» است،   نه «مردمی!»  و خلاصه،  آزادی بیان در مفاهیم حقوقی معاصر‌ آن در محدودة بی‌در و پیکر توحش «طبیعی» و «غیررسمی» متون مقدس ادیان ابراهیمی قرار نخواهد گرفت؛   فقط قوانین «انسان‌محور» می‌تواند «‌آزادی بیان» را «تعریف» و «تأمین» کند.   از اینرو شاهزاده رضا پهلوی که تاکنون در سنگر «مردم» نشسته و از «خواست مردم» دفاع ‌کرده‌اند،   به هیچ عنوان نمی‌توانند مدافع «آزادی بیان» باشند!


اعلیحضرتا! جسارتاً حضورتان بگوئیم «آزادی بیان» هرگز «مردمی» نبوده و  هیچوقت هم نمی‌تواند به توحش «مردمی‌ات» آلوده شود.   آنچه در ارتباط با تل موهومی به نام «مردم» قرار می‌گیرد،‌  «آزادی آخوند» است.  یعنی آزادی تحریک افکار عمومی،  آزادی الصاق برچسب و ... و خصوصاً صدور «فتوی!»‌   بی‌دلیل نیست که لندن و واشنگتن تلاش دارند «فتوای» عامل دست‌نشانده‌شان،   علی خامنه‌ای را بر قطعنامه‌های شورای امنیت سازمان ملل تحمیل کنند.  باشد که از این مفر ملت ایران به ابزار اعمال فشار بر مسکو تبدیل شود،   و از سوی دیگر اسرائیل نیز بتواند بحران موجود منطقه‌ای را هر چه بیشتر گسترش دهد.

         

ملاقات ژنرال بنی‌گانتس،  رئیس ستاد ارتش اسرائیل با مقامات پکن «معجزات» فراوان به بار آورد.   در پی این دیدار «الهی»،   فضای توحش عدم پاسخگوئی و بی‌مسئولیتی،   ویژة کتب مقدس ادیان ابراهیمی بر قانونی‌ات و رسمی‌ات جامعة جهانی تحمیل شد.   اینگونه بود که اوباش مخالف‌نما سریعاً «دمکراسی نسبی» اختراع کردند،   و بوق‌های سازمان سیا یک‌بار دیگر در جمال اکبر بهرمانی «آخوند خوب» و میانه‌رو دیده،  این نعمت «الهی» را در دکان‌شان به فروش گذاردند،  و ... و خلاصه اینچنین بود که هم‌سوئی حکومت کودتاچیان جمکران با شاهزاده رضا پهلوی نیز آشکارتر شد؛   هر دو بر تل موهوم «مردم» دخیل بستند. ولی معجزات دیدار بنی‌گانتس از چین به این مختصر محدود نمی‌ماند.

   

این مسافرت جادوئی،  سازمان عفو بین‌الملل و وزارت امور خارجة‌ آمریکا را در کنار «آخوند» قانون‌شکن و بی‌مسئولیت نشاند،   و جمکرانیان و مخالف‌نمایان‌‌شان را به «صدر کودتا»،  یعنی دوران نورانی کلنل آیرون‌ساید بازگرداند!  آنروزهای «خوب» که پهلوی اول،  در کمال «استقلال»،  ‌ یک تنه در برابر جهانیان ایستاده بودند و از مستشاران نظامی آلمان نازی دل نمی‌کندند.  در پی سفر رسمی ژنرال بنی‌گانتس به پکن،   شاهزاده رضا پهلوی در آلمان،  طی یک مصاحبة‌ بسیار بسیار همایونی با رادیو فردا،  دستور برچیده شدن نیروگاه بوشهر را نیز صادر فرموده،   خواهان «قیام مردم» و برگزاری «انتخابات آزاد» شدند!   نیازی نیست که بگوئیم ایشان با این اظهارات شکمی،‌   به شیوة ملایان و دیگر فاشیست‌ها از جایگاه واقعی اجتماعی‌شان خروج فرموده‌اند!

 

بله،  این پادشاه کودتاچی است که همچون آخوند مرزشکن است و به همة امور «فضولی» می‌کند.   اگر حضرت رضا سیروس فراموش نکرده باشند،  در سلطنت مشروطه،  پادشاه فقط سلطنت می‌کند؛   نیروگاه بوشهر،  ‌ انتخابات و ... و امور جاری کشور در محدودة اختیارات پادشاه «قانونی» نیست.  همانطور که در فستیوال فیلم هم برای تجاوز به کودکان و تجاوز به کشورها تبلیغات به راه نمی‌اندازند!  منطقاً در فستیوال فیلم،‌  خلاقیت هنری به ارزش گذارده می‌شود ولی گویا تضعیف جایگاه یانکی‌ها و متحدان‌شان در شورای امنیت نه تنها زوزة ملایان جمکران را به آسمان رسانده که «هنر» را نیز با تجاوز و جنایت در ترادف قرار داده!

 

همزمان با وقوقیة پرسوز و گداز داش احمد خاتمی در دانشگاه سابق تهران،   پیروان مکتب مقدس «تجاوز به کودکان»،  و رهروان راه شهادت و امامت به سرکردگی «برنار هانری‌لوی» برای «بهار عرب» معرکه گرفتند.   هانری لوی که مانند میشل فوکو،‌  از فلاسفة‌ بلندپایة ارتش ناتوست‌ و سال گذشته هم برای دفاع از «حق تجاوز جنسی» به کودکان در حمایت از پولانسکی تومار جمع می‌کرد،  امسال در فستیوال کن آنقدر برای «مردم» سوریه اشک تمساح ریخت که در منطقة «نانسی» فرانسه سیل راه افتاد!   مشتاقان هانری لوی و «بهارعرب» می‌توانند به سایت لوموند مورخ جمعه،  25 ماه مه 2012 مراجعه فرمایند تا ما هم سری به مصر بزنیم.

 

همچنانکه پیشتر هم گفتیم پیروزی اسلام‌گرایان در مصر برای اسرائیل «نعمت ‌الهی» خواهد بود چرا که اسلام‌گرائی با فراهم آوردن زمینة استقرار اسرائیل در سنگر «حسین مظلوم»، همانطور که در دوران نورانی امام میرحسین شاهد بودیم،   راه تجاوز،  جنگ افروزی و سرکوب ملت‌های،  اردن،  لبنان،  فلسطین و سوریه را هموار خواهد کرد.  به همین دلیل است که رسانه‌های اسرائیل،   بر پیشانی جیره‌خواران لندن در مصر برچسب «دشمن»‌زده‌اند تا این دروغ بزرگ را در افکار عمومی جایگیر نمایند که ژنرال «احمد‌ شفیق» از دوستان خوب اسرائیل است!

کار این تبلیغات گوساله‌پسند و ابله‌نواز بجائی رسیده که یکی از سگ‌های سیرک عموسام  برای تخریب «احمد شفیق»،   او را «همسر سابق اشرف» معرفی کرده!  بله،   احمد شفیق که متولد سال 1941 میلادی است،  همسر سابق اشرف پهلوی بوده و ما نمی‌دانستیم!   به عبارت دیگر پدر آزاده و شهرام شفیق،  امروز حدوداً 60 سال دارد!   البته مهارت در چرندگوئی از ویژگی‌ ‌سگ‌های سیرک عموسام است.  و به عنوان نمونه بد نیست اشاره‌ای داشته باشیم به مطلب «مستدل» سایت «بی‌بی‌سی» فارسی پیرامون انتخابات مصر که سم‌پاشی‌های لندن طی دوران نخست‌وزیری شاپور بختیار را تداعی می‌کند.   

 

بی‌بی‌سی،  ‌مورخ 7 خردادماه 1391 ضمن انعکاس طنز سیاست‌زده که بر خلاف طنز،‌   بر محور دو قطب کاذب «نفی» و «ستایش» تمرکز یافته،   و هیچ ارتباطی با «طنز سیاسی» ندارد می‌نویسد،   «انقلاب مصر در فیس‌بوک آغاز شد،  احمد شفیق انقلابیون را کشت و اخوان‌المسلمین هم انقلاب را فروختند.»  و البته استعمار هم که می‌دانیم در مصر «غایب»  است.   بی‌بی‌سی در ادامة‌‌ همین مزخرفات که فاقد هرگونه مستندات و شواهد است،   سوار بر امواج باورهای بلاهت‌گستر تأکید می‌کند که «اشکال از مبارک نیست،  از مردم است.»  البته بوق وزارت امور خارجة بریتانیا هرگز از این شکرخوری‌ها نخواهد کرد؛  این حماقت و توحش را ز زبان دیگران می‌گستراند.   دقیقاً همانطور که «اخبار موثق»‌ نقض حقوق بشر در سوریه را از طریق دکان بقالی عبدالرحمن در لندن به دست رسانه‌های خودی می‌رساند.  چرا که بیانیه‌های بقالی عبدالرحمن همزمان به سازمان عفو بین‌الملل و دولت بریتانیا امکان می‌دهد از جایگاه واقعی‌ وحقوقی‌شان خارج شده در جایگاه فاقد مسئولیت و پیامبرگونة «معلم اخلاق» بشریت بنشینند و مانند آخوند با صدور فتوی برای دیگران تعیین تکلیف کنند.  حال آنکه هیچکس دولت بریتانیا و سازمان عفو بین‌الملل را به عنوان وکیل مدافع خود معرفی نکرده. 


سازمان عفو بین‌الملل در مورد مواضع مزورانه‌اش نه مسئولیت دارد و نه پاسخگوست.  این سازمان با جار و جنجال از مشتی آشوب‌طلب و قانون‌شکن حمایت می‌کند و می‌پندارد به دلیل تکیه بر سنگر «تشکل غیردولتی» بریتانیا می‌تواند «برتری» و «تقدس» نیز برای خود تأمین کند.  به همچنین است در مورد دولت انگلستان!   این دولت که در تاریخچة سوابق‌ا‌ش،   به ویژه در  افغانستان،   ایران و پاکستان،  جز جنایت و تاراج و آخوندپروری هیچ نمی‌بینیم،  اینک  مدافع «مردم سوریه» شده و در هم‌سوئی با سازمان عفو بین‌الملل،  ‌ همچون آخوند «فتوی» صادر می‌کند:   

من تو دهن این شورای امنیت می‌زنم؛   من خودم شورای امنیت تعیین می‌کنم!   


در پی شکست طرح براندازی در سوریه،  «فرست آخوند» که نه مسئولیت دارد و نه پاسخگوست،   فرمود،   «شورای امنیت باید برود!»   این «فتوای» بیشرمانة سازمان عفو بین‌الملل فقط به دلیل تضعیف نقش اسرائیل و ملایان جمکران در بحران‌سازی افتخار صدور یافته.   به موازات کاهش بحران دست‌ساز هسته‌ای ملایان،   بزودی بازگشت اسرائیل به درون مرزهای قانونی‌اش مطرح خواهد شد،   و اینبار به دلیل سپری شدن دوران نکبت‌بار امام روشن‌ضمیر موسوی،‌   نه دست یانکی‌ها برای «وتو» در شورای امنیت باز است و نه امکان جنگ افروزی اسرائیل در لبنان و سوریه وجود دارد.   خلاصه بگوئیم گذشت آنروزهای خوب که لندن و واشنگتن می‌توانستند ژست‌ «دفاع از حقوق بشر» بگیرند؛   شرایط حاکم بر افغانستان دیگر جای تردید باقی نمی‌گذارد.

ارتش ناتو این کشور را به مرکز آموزش و پرورش تروریست و تولید مواد مخدر تبدیل کرده ولی این فاجعه از چشمان تیزبین سازمان عفو بین‌الملل و دیگر دکه‌های مدعی دفاع از حقوق بشر پنهان مانده، چرا؟   چون منافع استعمار غرب فقط در چنین شرایطی است که به بهترین وجه تأمین می‌شود.   یعنی در شرایطی که «فضای غیررسمی»‌ بر کل جامعه حاکم شده،     و دولت در حاشیه می‌افتد.   دولت،  بنابرتعریف،   ضامن و پشتیبان «فضای رسمی» است.  ولی در «کتب مقدس»،  ساختار دولت،‌   سلسله مراتب و نظم و امنیت وجود ندارد.   چرا که این عرصة تحجر،   همچون سازمان عفو ‌بین‌الملل و شرکاء،  ‌ با «مسئولیت» و «پاسخگوئی» بیگانه است.

در فضای توحش متون مقدس عوامل مبهم «مردم»،  «کفر» و «زور» در برابر یکدیگر قرار می‌گیرند و سرنوشت این تقابل را «ارادة» یک مبهم نامرئی و‌ غیرمسئول،  یا همان «خداوند» رقم خواهد زد.   خداوندی که از زبان پیامبر،   یا «پرسوناژ کمکی» سخن می‌گوید!   به عبارت دیگر این «قادر متعال»،  با آنهمه «کر و فر» بدون «پیامبر» ناچار است سکوت اختیار کند!

بله خداوند از سخن گفتن «عاجز» است،   دلیل هم اینکه ایشان با زمان و مکان بیگانه‌اند و خارج از زمان و مکان،  سخن‌گفتن «غیرممکن» می‌شود،  حتی برای قادر متعال،  بگذریم! ایشان در کتب مقدس،   همواره برای اعمال ارادة مقدس‌شان یک «پیامبر» دست‌وپا کرده و دمار از روزگار «حاکم ظالم» و «قوم کافر»‌ و «گمراهان» در آورده‌اند،   بدون اینکه مسئولیتی بپذیرند و یا پاسخگوی اعمال‌شان باشند،  چرا؟ چون ایشان همیشه «حق» دارند و به عنوان «خالق»، ‌ صلاح و مصلحت «مخلوق» را «یک‌بار و برای همیشه» مشخص فرموده‌اند!

خلاصه در کشورهای منطقه،‌  یک بار و برای همیشه،  می‌باید «بر همه روشن و واضح و مبرهن» باشد که «قیام» تل موهوم «مردم»‌،   «مستضعفان» و «توده‌ها» بر علیه ابهاماتی نظیر ظلم، استبداد و کفر از الزامات الهی است و در این روند همواره پیروزی با تل موهوم «مردم» خواهد بود.  اخیراً ملاممد خاتمی هم این مزخرفات را به عنوان «جبر تاریخ» در بوق گذاشته،  البته بدون در نظر گرفتن تضاد «تاریخی‌ات»‌ با پدیدة‌ زمان‌گریز «مقدسات!»   بله شارلاتانیسم به احمق انگاشتن مخاطب محدود نمی‌شود؛   حماقت و مرزشکنی شارلاتان‌هائی از قماش خاتمی در این میانه الزامی است،   و خوشبختانه «ممدیونسکو» در این زمینه‌ها هیچ کم و کاستی ندارد!   این است دلیل ارادت «پیک نت» به ملاممد و همین است دلیل محبوبی‌ات شیاد اردکان نزد لندنی‌ها و واشنگتن‌نشین‌‌ها!  محمد خاتمی هم مانند پرسوناژ برگزیدة‌ «پیامبر» در کتب مقدس ادیان ابراهیمی «مرزشکن» و «نظم‌ستیز»‌ است و از اینرو مورد «الطاف» و «عنایات» ویژة اعضای سازمان ناتو قرار می‌گیرد.

این سازمان آدمخوار،  جهت بازتولید فضای توحش کتب مقدس در کشورهای مسلمان‌نشین  به امثال حاج روح‌الله نیاز مبرم دارد.   چرا که ملایان کودتاچی،   با خروج از جایگاه واقعی اجتماعی‌شان،‌  پای در سیاست می‌گذارند و فضای رسمی و قانونی را حتی در ابعاد بین‌المللی به چالش می‌کشند و ... و در این شرایط است که نان ارباب در روغن فراوان شناور می‌‌‌شود. نیازی نیست که به فتوی خائنانة میرزای شیرازی بازگردیم؛   چرا راه دور برویم؟  حکومت جمکران که پوزه‌اش در بغداد به خون نشست،   زبان به تهدید جمهوری آذربایجان گشوده!  وزیر امور‌خارجة کفن‌فروش‌ها دولت آذربایجان را با «اسلام» تهدید می‌کند.   

در واکنش به تظاهرات اتباع آذربایجان در برابر سفارت اوباش جمکران،   ‌صالحی ابتدا در جایگاه «معلم اخلاق» و «قاضی» نشست،   و در مورد «رفتار» تظاهرکنندگان قضاوت کرد!  وی در گام بعد،  چماق پیروان «مرزشکن» مراجع شیعه را برای تهدید دولت آذربایجان بالا برد.  اظهارات بیشرمانة صالحی در سایت رادیو فردا،   مورخ 4 خردادماه سالجاری،  انتشار یافته:

«[...] وزير خارجه ايران در واکنش به تجمعات اعتراضی در مقابل سفارت ايران در باکو [...]‌ اعلام کرد که اقدام ناپسند و نادرست اخير [...] ‌در شان دولت و ملت [...]‌ آذربايجان نيست [وی افزود] مراجع شيعه مريدان و پيروان زيادی در [...] ‌جهان دارند که اين پيروی مرز نمی‌شناسد[...‌]‌»

بله،  مقصود این عراقی «ایرانی‌نما» روشن است؛   حکومت مرده‌شویان «حق» ‌دارد در امور کشور آذربایجان دخالت کند،   ولی آذربایجانی‌ها «حق» ندارند در اعتراض به لات‌بازی جیره‌خواران لندن از خود واکنش نشان دهند،   چرا؟   چون «حکومت اسلامی» در «سنگر حق» ارتش آدمخوار ناتو نشسته.   و منافع این ارتش چنین ایجاب می‌کند که الگوی طویله‌ای که ناوگان پنجم آمریکا پس از جنگ دوم به نام «اسلام» در عربستان سعودی سر هم کرده،   بر همة کشورهای مسلمان‌‌نشین تحمیل شود.  پس هیچ دلیلی ندارد که در آذربایجان «مسابقات یورویژن»‌ به راه افتد؛   در جمهوری آذربایجان می‌باید به نسبت ذخائر نفت و گاز موجود «آزادی» حاکم شود،   همان «آزادی» ویژة پیامبران ادیان ابراهیمی!   یعنی آزادی اراذل و اوباش،‌  بیگانگان و ... و آزادی مزدوران عراقی یانکی‌ها که همچون صالحی با مکان و تحولات زمان بیگانه‌اند! 

در پناه همین قماش «آزادی» است که می‌توان هرج‌ومرج را بر کشور آذربایجان حاکم کرد و تاراج نفت را هم بهینه نمود.   بی‌دلیل نیست که سازمان عفو بین‌الملل برای «کشورهای سابقاً شورائی» اینهمه اشک تمساح می‌ریزد؛   تبدیل این کشورها به طویلة «امام زمان» هنوز میسر نشده.   به عبارت دیگر در این کشورها برخلاف ترکیه،  تعدد زوجات و حجاب رسمی‌ات نیافته و تل موهوم «مردم» بر علیه «ظلم» و «ستم» و «استبداد» قیام نکرده در نتیجه خمس و زکات باکینگهام پالاس پرداخت نمی‌شود!   بی‌دلیل نیست که مشتی آخوند و اوباش که با موسیقی و روانشناسی مدرن بیگانه‌اند به مخالفت با «یورویویژن» و «راهپیمائی همجنسگرایان» در جمهوری آذربایجان می‌پردازند.   ملایان بی‌مسئولیت در وقوقیه‌های جمعه ‌مطالبات اعضای سازمان ناتو را به صورت «خام» و «خودمانی» مطرح می‌کنند.  جالب اینکه،  همین مطالبات به صورت پاستوریزه و «شسته،‌ رفته» در رسانه‌های غرب منعکس می‌شود!   به عنوان نمونه،   سایت لوموند،  مورخ 24 مه 2012  مطلبی پیرامون جمهوری آذربایجان و یوروویژن منتشر کرده که نویسندة آ‌ن بسی افسوس ‌خورده که «در کنار اینهمه نفت و گاز اثری از آزادی نیست!»   خوشبختانه در تونس،  لیبی،  افغانستان و به ویژه در عراق در کنار آنهمه چاه‌های نفت،   «آزادی» مورد نظر حضرات به بهترین وجه تأمین شده.   شاید به همین دلیل است که از شرایط فجیع حاکم بر ملت عراق «هیچ» نمی‌شنویم!   

و البته در غرب هم که نسخة این «آزادی‌ها» پیچیده می‌شود،   نه اعمال نفوذ وجود دارد،   نه تبعیض نژادی!   و از همه مهم‌تر،  دامن زدن به حماقت «مردم»،   با هدف ایجاد نفرت از اقلیت‌ها به ویژه نفرت از همجنسگرایان روند رایج نیست!   در هر حال،  علیرغم تمایل بوق‌های استعمار به گسترش الگوی توحش حکومت جمکران،   این روند در سوریه متوقف شد؛   به باکو هم نمی‌تواند «صادر» شود.  تا کور شود هر آنکه نتواند دید!   پیام مسابقات یورویژن 2012 برای اسلام گرایان منطقه و به ویژه برای مرکز نژادپرستان اروپای شمالی در سوئد روشن و صریح بود:   از استکهلم تا باکو،  ‌جشن برای همه!   «همه»، ‌ خارج از تعلقات دینی،  بومی و نژادی!















...









Share