شنبه، اردیبهشت ۰۵، ۱۳۸۸


کاه و افتخار!
...
دهخدا می‌گوید، رسم است که چون بچه ‌گاو بمیرد در پوست او کاه پر کرده در نظر گاو آرند تا آنرا بچه خیال کند و شیر دهد.

صاحب‌طبعان ستایش جاه کنند
تا در دل جاه پروران راه کنند
دلجوئی گاو نیست شیر است مراد
گوسالة مرده را چو پر کاه کنند
ناظم هروی

در آستانة سفر به اصطلاح غیرمنتظرة هیلاری کلینتون به عراق و تعیین سفیر جدید آمریکا در این کشور، ده‌ها تن نظامی و غیرنظامی عراقی و ایرانی با بمب منفجر شدند تا دولت آمریکا خاطرة‌ شیرین «جنگ» را همزمان در ایران و عراق زنده نگاه دارد. اعزام زائران ایرانی از طرف دولت صرفاً برای کشتار آنان صورت پذیرفته. یادآور شویم که هم‌زمان با این فجایع، در تاریخ 4 اردیبهشت‌ماه، پاسگاه پلیس در جادة روانسر در کرمانشاه نیز هدف حملة‌ مسلحانه قرار گرفت و 10 تن از نیروهای انتظامی در این درگیری به قتل رسیدند. به گزارش مهرنیوز، مورخ 5 اردیبهشت‌ماه سالجاری، تلاش برای دستگیری مهاجمان ادامه دارد! بله این است خط سیاسی ایالات متحد در ایران که شیپورهای‌اش در کیهان نیز از طریق واژگون‌نمائی به آن اشاره دارند:

«آیا دولت جدید آمریکا [...] علیه [حکومت اسلامی ایران] که خواسته‌های [آمریکا] را به چالش کشانده سرجنگ نخواهد داشت؟ به یقین دارد [...] پاسخ منفی [...] چه با ژست روشنفکری و چه از سر ساده لوحی [...] اسیر شدن در چنبرة فریب دشمن است.»

این بخشی است از مقالة شیوای حسام‌الدین برومند، تحت عنوان «چنبرة فریب» که در کیهان مورخ 24 فروردین‌ماه سالجاری انتشار یافته، و آشکارا از تمایل آمریکا برای تداوم روابط پنهان با حکومت اسلامی آنهم شعار نبرد با آمریکا و اسرائیل پرده برمی‌دارد. خط سیاسی کیهان همچنانکه پیشتر هم گفته‌ایم خط سیاسی افراط‌گرایان آمریکاست و خط مستقلی نیست. دهخدا می‌گوید، «گوساله به زور میخ می‌جهد؛ یعنی حکم عرض دارد که قائم به غیر است.» انفجارهای اخیر در بین زائران ایرانی در عراق را نیز می‌توان در چارچوب همین سیاست بررسی کرد.

کشتار زائران ایرانی در عراق ابزاری است برای اعمال سیاست مطلوب ایالات متحد در ایران و در کل منطقه. روال این است که وزارت امور خارجة هر کشور اتباع خود را از سفر به مناطق ناآرام برحذر دارد، اما در حکومت اسلامی چنین نیست. وزارت امور خارجه، حتی برای حفظ ظاهر، یک بیانیه هم صادر نمی‌کند! حکومت اسلامی برای تقویت و تداوم سیاست جنگ افروزی ایالات متحد ایرانیان را به عراق اعزام می‌کند تا هدف حملات دست‌پروردگان ارباب قرار گرفته تکه، تکه شوند.

بله اعزام زائران ایرانی به عراق در واقع زمینه‌سازی جهت تداوم همان سیاست «موج انسانی» است که در جنگ 8 ساله با صدام حسین اعمال می‌شد. در چارچوب چنین سیاستی حکومت اسلامی همزمان با سرکوب، کشتار و به ویژه سرکوب دانشجویان، هزاران جوان ایرانی را به مناطق مین‌گذاری شده ‌فرستاد تا منافع اربابا‌ن‌اش از طریق فروش سلاح و چپاول نفت ارزان تأمین شود. همین حکومت امروز بجای بسیجیان، مردم عادی را در برابر بمب‌گذاران قرار می‌دهد. البته دلیل موجه هم دارد: مردم می‌خواهند به زیارت بروند! ما هم می‌دانیم که بسیاری از مردم می‌خواهند به زیارت بروند، ولی اگر همین مردم بدانند که قرار است پیش پای وزیر امورخارجة ایالات متحد و سفیر جدید آمریکا در عراق مثل گوسفند قربانی شوند مسلماً از زیارت منصرف خواهند شد! در ثانی مردم خیلی کارها دوست دارند بکنند، چرا دولت زمانیکه به زمینه‌سازی سیاست‌های آمریکا می‌رسد فقط «مردم‌دوست» می‌‌شود؟

مگر در تمام مدتی که سفر به نجف و کربلا «مجاز» نبود اتفاقی افتاد؟ وزارت کشور و وزارت امورخارجه اگر خود را به خریت زده‌اند، دیگران که کور و ابله نیستند. چرا مردم حتماً در گروه‌های کثیر صد یا صدوپنجاه نفره می‌باید به زیارت بروند؟ مگر امکان تقسیم زائران به دسته‌های ده نفره وجود ندارد؟ این مسافرت‌های نان‌وآبدار را کدامیک از «نهادهای» نظام مقدس سازمان می‌دهد؟ چرا تروریست‌ها به گلة همراه اکبر بهرمانی حمله نکردند، و مردم عادی را هدف قرار می‌دهند؟ پاسخ این پرسش‌ها روشن است. به همان دلیل که طی 8 سال «جنگ تفریحی»، محله‌های پرجمعیت تهران هدف بمب قرار می‌گرفت تا تعداد بیشتری از غیرنظامیان به قتل برسند، ‌ دامنة ارعاب مردم گسترده‌تر شود و دست پاسداران منفور هم برای سرکوب بازتر!

اعزام گروه‌های کثیر زائران ایرانی به عراق دقیقاً در راستای تقویت همین سیاست صورت می‌گیرد. به عبارت دیگر مسئلة «خواست مردم» مطرح نیست، تعداد کثیری از همین مردم نیز خواهان تدوین یک قانون اساسی انسان‌محور و استقرار یک حاکمیت دمکراتیک در کشورشان هستند، چرا خواست اینان به هیچ گرفته می‌شود؟ جواب روشن است، «خواست» وزارت امورخارجة آمریکا برای تداوم تنش از اولویت‌های ابدی نظام مقدس جمکران بوده و خواهد بود. در نتیجه هیچ اهمیتی ندارد که صدها زن و مرد و کودک ایرانی برای تأمین اهداف مقدس گاوچران‌ها در پوشش «زیارت» به کشتارگاه عراق فرستاده شوند. مگر در همین کشور عراق خارج از چپاول نفت و سرقت آثار باستانی چه می‌گذرد؟

آنگلوساکسون‌ها برای استقرار دمکراسی و نابودی سلاح‌های کشتار جمعی به عراق آمدند و طی شش سال اقامت پربرکت خود علاوه بر قتل نیم میلیون عراقی، ده ‌هزار شبه نظامی را تحت فرماندهی جنایتکاری به نام مقتدی‌صدر قراردادند تا در کنار اوباش مسلح تحت نظارت آخوند حکیم به کشتار و غارت مردم عراق بپردازد. همزمان با این فعالیت‌های خیرخواهانه ده‌ها گروه تحت عنوان سلفی، وهابی، القاعده، و ... تحت نظارت اشغالگران آموزش دیده‌اند تا دامنة ارعاب و سرکوب مردم گسترش یابد. و عجیب است که هدف این گروه‌های «ضدامپریالیست» فقط غیرنظامیان در کشور عراق‌ است. بازار و یا محله‌های پرجمعیت و فقیرنشین شیعه، اماکن مقدس شیعیان یا مساجد سنی‌ها و محل تجمع کردها، «هدف» تعریف شده! بهتر بگوئیم در همة نقاطی که جان نگروپونته با دقت فراوان انتخاب می‌کند تا از طریق تخریب و ایجاد وحشت «فدرالیسم»، ویراست سازمان سیا یا همان «فدرالیسم الهی» بتواند بر کشور عراق حاکم شود،‌ و این کشور را در واقع به سه کشور سنی، شیعه و کرد تجزیه کند. البته در اینصورت تجزیة ایران نیز اجتناب ناپذیر خواهد شد، به ویژه که در پاکستان، ایالات متحد با همراهی چین، اعمال سیاست «دولت طالبان‌تر در بطن دولت طالبان» را آغاز کرده.

در درة «سوات» یک توده ابر متحرک به نام طالبان «دولت مستقل» تشکیل داده. درست مثل یک «ابر ملخ» که گاه به سرعت خود را به مناطق دیگر می‌رساند، و پس از ابراز نگرانی «رابرت گیتس» و هیلاری کلینتون، دولت پاکستان با یک جلسة اضطراری «توده ابر طالبان» را باز می‌گرداند به درة‌ سوات! در نتیجه، نه دولت پاکستان و نه هیچ دولت دیگری پاسخگوی تحرکات این گروه نخواهد بود! تجهیزات و امکانات‌شان هم مانند پاسداران حکومت امام سیزدهم از آسمان فرو می‌ریزد، بدون اینکه حتی یک دلار در برابر آن پرداخت شود. آن پنج میلیارد دلار، حاصل «نشست توکیو»، که حکومت جمکران نیز در آن حضور داشت، برای تقویت طالبان درة سوات نبوده. ابداً! فکر بد نکنیم! آمریکا فقط از دمکراسی حمایت می‌کند!

مگر ندیدیم هیلاری کلینتون برای رفع تحریم‌های کوبا چه گفت؟ کلینتون اظهار داشت، مردم کوبا باید از همان دمکراسی‌‌ای برخوردار شوند که کوبائی‌های ساکن ایالات متحد برخوردارند! هیلاری کلینتون نمی‌تواند در مورد چین و ایران مطالبات مشابهی را مطرح کند. چرا که سیاست آمریکا در منطقة خاورمیانه با تکیه بر حاکمیت چین بر محور جنگ، تحمیل مقدسات و ایجاد آشوب استوار شده، و چنین سیاستی برای رسیدن به اهداف خود نیازمند تولید انبوه «شهید» است. قتل‌عام زائران ایرانی در عراق دلیل دارد! بله آمریکا بی‌دلیل جنایت نمی‌کند. جنایت باید منافعی داشته باشد و کشتار زائران ایرانی منافع فراوان دارد. با توسل به این جنایات چند محور سیاسی وابسته به آمریکا همزمان در کشورمان تقویت می‌شود.

از یکسو محور «روابط پنهان» و عربدة ‌«نبرد با آمریکا»، به رهبری علی خامنه‌ای نان‌اش در روغن می‌افتد؛ از سوی‌ دیگر محور مدافع «مصالحه با آمریکا» و «نبرد با وهابی ـ سلفی و...» به رهبری اکبر بهرمانی سرافراز خواهد شد. نهایت امر محور ابراز نوکری که احمدی نژاد در رأس آن قرارگرفته نیز حرفی برای گفتن خواهد داشت. این محور اخیر نقش همان پسرک در حکایت سعدی را بر عهده دارد که در مقابل دریافت چند سکه «طبل» می‌زد تا صدای گ.. درویش به گوش کسی نرسد. این محور را «محور طبل» می‌نامیم تا از تکرار نام دلقک نارمک هم پرهیز کرده باشیم.

بله «محور طبل»، هم در داخل و هم در خارج باید بر طبل کذا بکوبد. مزخرف‌گوئی احمدی نژاد در نشست «دوربان 2» یکی از همین ضربات برونمرزی بود که در پی ضربة داخلی ارائة «الگوی مصرف» فرود آمد. «الگوی مصرف»، شعار رهبر فرهیخته در واقع برای ماستمالی کردن «الگوی تولید» داخلی تنظیم شده. به همین دلیل در همة وقوقیه‌ها و به ویژه در سخنان آخوندصافی و مهملات دیگر نعلین‌های جیره‌‌خوار ناخداکلمب «الگوی مصرف» تکرار و بازتکرار می‌شود، تا هیچکس از نابودی تولید داخلی و گسترش واردات به ویژه واردات برنج توسط دولت امام‌زمان سخنی به میان نیاورد.

حکومت اسلامی جهت توجیه واردات برنج، ابتدا بازار تولید داخلی را کساد می‌کند. به عنوان نمونه برای از بین بردن بازار برنج طارم، ‌ این برنج را با برنج‌های وارداتی مخلوط کرده آنرا به عنوان برنج طارم به فروش می‌رساند. طبیعی است که مردم از خرید «برنج طارم» خودداری خواهند کرد، در نتیجه دولت هم برنج‌ طارم را به بهانة اینکه مشتری ندارد از تولید کننده نمی‌خرد! و به این ترتیب تولید این نوع برنج در داخل رو به نابودی می‌گذارد.

ولی در مورد گندم کار دولت ‌چپاولگر بسیار ساده است، چون از پرداخت یارانه به کشاورزان و خرید گندم داخلی خودداری کرده، گندم را از خارج وارد می‌کند. آخوند صافی و دیگر سگ‌های ‌هار سفارت‌کذا هم خفقان اختیار می‌کنند، چرا که نابودی تولیدات داخلی و رونق واردات نه تنها از جمله ارزش‌های دینی است که باعث سربلندی اسلام نیز می‌شود. به گزارش مهرنیوز، مورخ 22 فروردین‌ماه سالجاری، دولت احمدی نژاد در سال 1387، شش میلیون تن گندم وارد کرده که حدود یک ششم آن آمریکائی است! بنا بر مصوبة نمایندگان ویژة احمدی نژاد، در سالجاری واردات گندم به هفت میلیون تن افزایش خواهد یافت. البته این افزایش خارج از افزایش 200 درصدی واردات از آمریکاست!

سازمان سیا با استقرار حکومت اسلامی در ایران مشتی اوباش و کلاه مخملی را در رأس هرم قدرت قرار داد. رفتار اجتماعی کلاه مخملی‌ها بر دو قطب متضاد استوار است، قطب «عربده‌جوئی» و قطب «ابراز چاکری» و نوکری! عربده‌جوئی، همچنانکه پیشتر هم گفتیم از آغاز بهار «عاظادی» همزمان در جماران و در خیابان جریان یافت، حال آنکه نوکری و چاکری در نهان و در رابطه با ایالات متحد ابراز می‌شد. اگر تا پیش از ظهور احمدی‌نژاد زبان حکومت در داخل، به زبان پرخاش،‌ خشونت و تهدید محدود مانده بود، با استخراج این پدیدة نوین از نارمک، «زبان حقارت» و «زبان نوکری» هم به زبان ابتذال حکومت افزوده شد. امروز احمدی‌نژاد در «شهریار» تعریف نوینی از دولت، به عنوان «نوکر مردم» ارائه داده می‌گوید، دولت به نوکری مردم افتخار می‌کند. حال آنکه می‌دانیم این دولت در واقع نوکر گاوچران‌هاست که مانند عبادی و پارسی‌پور به اپیدمی «افتخار»‌ مبتلا شده! افتخار به مذهب؛ افتخار به زن بودن و خانه نشینی،‌ و بالاخره افتخار به نوکری، یا بهتر بگوئیم «افتخار به حماقت.»

البته ما به غلط می‌پنداشتیم که نقش دولت ادارة امور کشور و مردم است؛ احمدی‌نژاد می‌گوید کارش نوکری است! روند رشد ابتذال و خشونت در یک جامعة استعمارزده «مدیریت جامعه» را نیز با «نوکری» در ترادف قرار داده. زبان این سیاست یک زبان چندگانة آمیخته به ابتذال، «خشونت» و «حقارت» ویژة‌ کلاه مخملی‌های مرزپرگهر است که از سی‌سال پیش به دست مقدس سازمان سیا برای گسترش جنگ و بحران در رأس هرم قدرت قرار گرفته‌اند. و در چارچوب همین زبان ابتذال است که در کیهان، شیپور «هریتیج کلاب» امثال حسام‌الدین برومند «روشنفکری» را «ژست» می‌خوانند!

باید به گاوچران‌ها و به ویژه به جیره خواران‌شان در جمکران که در صف مدرک‌ گرفتن از دانشگاه‌ از سر و کول یکدیگر بالا می‌روند، بگوئیم، بر خلاف آنچه پنداشته‌اید روشنفکری اصلاً «ژست» نیست! اگر فراموش کرده‌اید حضورتان عرض کنیم که روشنفکر باید از «سواد»،‌ «شعور» و «آزادی تفکر» هم برخوردار باشد!‌ روشنفکری «ژست» نیست! سردادن زوزة نبرد با آمریکا و اسرائیل و نانخوردن از دست‌ اینان را «ژست» می‌نامند. ژستی که پس از سه‌دهه دیگر فرسوده شده. پس بهتر است حکومت جمکران کارگاه صادرات زائر و واردات انبوه شهید و مجروح را تعطیل کند، چرا که شیردادن گاو هم دوره‌ای دارد! این گاوی که ما می‌بینیم دیگر باید به سلاخ‌خانة تاریخ فرستاده شود.




جمعه، اردیبهشت ۰۴، ۱۳۸۸

چنج و نفت!
...
گورکن‌ها طی سه دهة اخیر در عرصة «نبرد» نمایشی با آمریکا و اسرائیل و غرب‌ستیزی مصلحتی در واقع به پادوئی برای آمریکا مشغول بودند. امروز نیز شاهدیم چگونه برای مذاکره با آمریکا و به رسمیت شناختن به قول خودشان «هولوکاست» با یکدیگر به رقابت برخاسته‌، و این رقابت تبدیل به برنامة سیاسی‌شان برای انتخابات ریاست «جمهوری» شده! امروز میرحسین موسوی که هنوز هیچ برنامه‌ای به مشتاقان ارائه نداده برای مذاکره با آمریکا ابراز آمادگی می‌کند! اکبر بهرمانی هم در وقوقیة امروز، ضمن نازوکرشمه برای ارباب موافقت «ایران» ‌را با مذاکرات اعلام کرد. بله این است همان «چنج» معروف در برنامة حزب دمکرات که ضدامپریالیست‌های دروغین یا بهتر بگوئیم مقامات انقلابی حکومت گورکن‌ها را در عمل در جایگاه واقعی‌شان قرار داده.

حزب دمکرات ایالات متحد که نمایندة خود را با شعار«چنج» روانة کاخ سفید کرده، همچنان بر حفظ «سیاست انسداد» از مصر تا ایران و طالبان پروری در منطقه پای می‌فشارد. به عبارت دیگر در اهداف استعماری آنگلوساکسون‌ها هیچ تغییری مشاهده نمی‌شود، آمریکا برای گسترش و تحکیم «سیاست انسداد» فقط در شیوة کار خود «تغییراتی» داده، چرا که شرایط منطقه «تغییر» کرده. این تغییرات عبارتند از: گشایش یک شعبة جدید طالبان در مرز پاکستان و افغانستان، برای ایجاد یک منطقة‌ «طالبان غیرمسئول»، ایجاد درگیری‌های مرزی بین ایران و افغانستان، خرابکاری در خطوط لولة گاز صادراتی روسیه به اروپا در ترکمنستان، و عملیات خرابکارانه در عراق همزمان علیه غیرنظامیان و نظامیان عراقی، و از همه مهم‌تر تقویت دشمنی «شیعه ـ سنی» از طریق کشتار زائران ایرانی در عراق. زائرانی که حکومت جنایتکار اسلامی آنان را در راستای تحکیم سیاست اربابان‌ آمریکائی‌اش، فقط برای قربانی شدن به عراق می‌فرستد تا بتواند همین جنایات را به «وهابیون»، یعنی دیگر نوکران آمریکا در منطقه نسبت داده و محور «دشمن‌یابی» را تقویت کند. البته این جنایات در چارچوب قراردادهای نفتی روی می‌دهد!

از انفجار در خطوط لولة گاز «ترکمنستان ـ روسیه» آغاز کنیم که با استقبال «جرج کرول»،‌ معاون وزارت امورخارجة آمریکا در بخش آسیای مرکزی روبرو شد. به گزارش بخش فرانسه زبان نووستی،‌ مورخ 24 آوریل 2009، جرج کرول انفجاری را که در تاریخ 9 آوریل در خط لولة «آسیای مرکزی ـ مرکز ـ 4» رخ‌ داد «فرصتی» برای تنوع و تکثر خطوط لولة‌گاز شمرده می‌گوید، «انفجار اخیر، بدون در نظر گرفتن علت آن، تنوع مسیر خطوط صادراتی گاز را ‌‌توجیه می‌کند.» جرج کرول این سخنان را در کنفرانس بین‌‌المللی عبور انرژی فسیلی در «اشک‌آباد» ایراد کرد. یادآور شویم در پی انفجار خط لولة «دولت‌آباد» به «دریالیک»‌، در تاریخ 9 آوریل، صادرات گاز ترکمنستان به روسیه به حال تعلیق درآمد. جرج کرول در ادامة سخنان خود تأکید می‌کند:

«تعدد مسیر لوله‌های گاز و نفت هیچ دلیل سیاسی ندارد و فقط برای تضمین امنیت صادرات گاز است. اگر در یک خط لوله اشکالی ایجاد شود، بهتر و مطمئن‌تر است که خطوط موازی و جایگزین در دسترس باشد!»


بله می‌بینیم که ایالات‌متحد از روی «خیرخواهی» و بدون هیچگونه چشم‌ داشتی خواهان تنوع و تکثر لوله‌های گاز ترکمنستان شده. مسلماً خط لولة دولت‌آباد هم به ارادة الهی منفجر شده، چون هر چه خداوند بخواهد «خیر» است. به ویژه که خواسته‌های خداوند از قضای روزگار با خواسته‌ها و منافع گاوچران‌ها در هم‌سوئی کامل قرار می‌گیرد! مسلماً دلیل چنین رخدادهائی «ایمان» گاوچران‌ها به خداوند خونخوار و حقیر ابراهیم باید باشد.

فقط ما هر چه مطالعات و تحقیقات و پژوهش کردیم متوجه نشدیم چرا ایالات متحد مطالبات خیرخواهانة خود را در زمینة انرژی فسیلی همواره با انفجار و خرابکاری و کشتار و جنگ ابراز می‌کند؟ به عنوان نمونه، انفجار در خط لولة ترکمنستان،‌ با سفر نخست وزیر عراق به روسیه تقارن زمانی داشت و در آستانة سفر نخست وزیر عراق به مسکو، نخست وزیر روسیه از عراق خواسته بود قراردادهای معوقه با روسیه را به رسمیت بشناسد!

دیگر اینکه همزمان با توافق عراق و ایران برای احداث خطوط لولة نفت خام از بصره به آبادان، انفجار بمب در رستوران محل توقف زائران ایرانی در مقدادیه بیش از صد کشته و مجروح بر جای گذاشت، و همزمان در میان جمعیتی که برای دریافت کمک‌های غذائی از پلیس تجمع کرده بودند، بمب منفجر شد و یک پادگان نظامی عراق نیز هدف حملة انتحاری قرار گرفت! امروز هم یک بمب دیگر در میان زائران ایرانی منفجر شد. البته فکر بد نکنیم! توطئه‌ای در کار نیست!

به گزارش حنازرچوبه، مورخ 23 آوریل 2009، در حاشیة چهاردهمین نمایشگاه بین‌المللی نفت، گاز و پتروشیمی در تهران، معاون وزارت نفت حکومت اسلامی از توافق با عراق برای احداث خط لولة نفت از بصره به آبادان، ساخت چند پالایشگاه در عراق و ... و خلاصه گسترش همکاری‌ها در زمینة انرژی بین ایران و عراق خبر داد.

به جزئیات این خبر نمی‌پردازیم فقط یادآور می‌شویم که احداث خط لولة بصره به آبادان یک «منطقة امن» ایجاد می‌کند. همین «امنیت» است که با منافع آنگلوساکسون‌ها در تضاد قرار می‌گیرد. اینان همچنانکه شاهدیم سال‌هاست از احداث خط لولة صلح از ایران به هند ممانعت می‌کنند، چون احداث این خط لوله مرکز تجارت اسلحه، فروش برده و قاچاق مواد مخدر را تهدید می‌کند. اتفاقاً «بی‌بی‌سی»، شیپور تبلیغاتی حاکمیت انگلستان نیز از زبان نژادحسینیان مخالفت کارفرمایان‌خود را با احداث این خط لوله اعلام داشت. سپس آخوند محتشمی «احساس تکلیف» کرد و بعد هم میرحسین موسوی به دلیل وجود «کودکان بیخانمان در تهران» با احداث این خط لوله مخالفت کرد! در هر حال این مختصر را گفتیم تا ارتباط نفت با انفجار خطوط لوله و به ویژه کشتار مردم ایران و عراق مشخص شود. اهمیت استراتژیک احداث خط لولة نفت از بصره به آبادان برای ملت‌های ایران و عراق به مراتب از خط لولة ترکمنستان بیشتر است. چرا که در انفجار ترکمنستان، دعوا صرفاً جنبة اقتصادی دارد و به آمریکا، روسیه و چین محدود می‌شود، حال آنکه احداث خط لولة بصره به آبادان از ابعاد بسیار گسترده‌تری برخوردار خواهد شد.

این خط لوله، بین دو سوی اروند رود ارتباطی را برقرار می‌کند که پیش از ظهور اسلام در دورة هخامنشیان، اشکانیان و ساسانیان بین مردم منطقه وجود داشته. همچنانکه می‌دانیم پایتخت ساسانیان در سرزمینی بوده که اکنون قسمتی از خاک کشور عراق به شمار می‌رود. ولی اهمیت ارتباط بین بصره و آبادان به دوران پیش از اسلام محدود نمی‌شود. مهم‌ترین اماکن مقدس شیعیان در خاک عراق قرار دارد و گسترش ارتباط بین ایران و عراق می‌تواند به پویائی و ارتقاء فرهنگ شیعیان نیز کمک کند. و ارتقاء فرهنگی در منطقه نیز در تضاد با منافع آنگلوساکسون‌ها قرار می‌گیرد. تحمیل انجماد و سکون بر اقتصاد و فرهنگ رکن اساسی سیاست استعمار است و در این زمینه آنگلوساکسون‌ها کارآئی خود را به ویژه در ایران به اثبات رسانده‌اند. دلیل پافشاری انگلستان بر تداوم سیاست تقابل کاذب بین شیخ و شاه این است که تحمیل مقدسات دینی و بومی بر ملت ایران فقط در همین چارچوب امکانپذیر می‌شود.

شیخ به چماق مقدسات دینی مسلح ‌است و هر گاه لازم آید عربده‌ای هم برای خلیج همیشه فارس سر می‌دهد. ولی برای شاه الویت دوگانه می‌شود. سلطنت اگر با مقدسات بومی ارتباطی تنگاتنگ ایجاد می‌کند، این مقدسات را با چاشنی دین نیز می‌آمیزد. چرا که سلطنت و بنیاد دین مکمل‌ یکدیگرند. با این وجود در هر کشور یکنفر بیشتر نمی‌تواند به سلطنت برسد،‌ حال آنکه در حکومت جمکران هزاران شیخ بی‌سواد و متحجر وجود دارد که قلاده‌شان به دست ناخداکلمب است. هر شیخ در رأس یک گله اوباش قرار گرفته و از طریق اینان احکام و فرامین ارباب را در قلمرو خود به اجرا می‌گذارد و احساس «سلطنت» می‌کند!

به عنوان نمونه آخوند صافی گلپایگانی یکی از همین شیوخ دست پروردة کارخانة رجاله پروری است که با پیروی از الگوی سگ، به «دشمن یابی» مشغول است و این روزها چندین بار پای ملک عبدالله در عربستان را به سختی گاز گرفته، چرا که دسترسی به گورستان بقیع برای «مؤمنین» محدود شده بود. پیشتر در همین وبلاگ گفتیم که حکومت توحش حجاز نیز به «مدرنیزاسیون» مشغول شده و آثار تاریخی مکه را با بولدوزر صاف می‌کند. ولی می‌دانیم که این وحوش با گورستان کاری ندارند، چون کاراصلی‌شان تبدیل جامعه به گورستان است. مسجدسازی در روستاهای ایران و تمرکززدائی از سپاه پاسداران دلیل دارد!

هر مسجد یک مرکز سرکوب فرهنگی در روستاست که بر سپاه، بازوی سرکوب نظامی تکیه دارد. از اینرو اکبر بهرمانی در وقوقیة امروز خواهان مسجدسازی در روستاهای ایران شده،‌ و دلیل ابراز علاقة اکبرهاشمی به طرح استعماری کذا این است که در کشور لائیک ترکیه «همة روستاها یک مسجد دارند!» حاج اکبر هم از لائیسیتة فرضی ترکیه مسجدسازی در روستاها را آموخته! اصولاً گورکن‌ به هر کجا می‌نگرد مسجد و امامزاده می‌بیند، چون دکان اماکن مقدس هرگز کساد نمی‌شود و هر چه اوضاع مردم از نظر اقتصادی اسف‌بارتر باشد این دکان فریب و نیرنگ رونق بیشتری خواهد داشت.

بله، کشور ترکیه همواره الگوی «اصلاحات استعماری» در ایران بوده. کودتای کلنل آیرون‌ساید هم از لائیسیتة فرضی ترکیه الهام گرفت ولی همانطور که دیدیم اقدام به تاسیس حوزة علمیه قم کرد! اکبر هاشمی هم با الهام از لائیسیتة ترکیه خواهان مسجد سازی در روستاهای ایران می‌شود. البته حاج‌اکبر در لابلای این مسائل تلاش می‌کند دست آمریکا را در کشتار زائران ایرانی پنهان دارد و با توسل به الگوی سگ، «دشمن» را در ریاض رویت می‌کند، تا کشتار زائران ایرانی را جنگ بین شیعه و سنی وانمود کند. به این ترتیب پس از اینکه حسنی مبارک با توسل به همین الگوی جادوئی بوی دشمنی را از حزب‌الله لبنان و ایران استشمام کرد، نوبت بهرمانی رسید تا برای پنهان داشتن بادی که آمریکا در عراق ول کرده به طبل زدن بپردازد و پوزه‌اش را به سوی عربستان گرفته، پارس کند.

ولی همانطورکه گفتیم مسئلة استراتژیک «بو» با جاروجنجال حسنی مبارک در مصر و خطبه‌های علفزار در جمکران حل نمی‌شود. حکومت اسلامی به افلاس افتاده و به همین دلیل اکبر هاشمی باز هم به نبش قبر خمینی پرداخته و سخنان جدیدی، نه از قول امام راحل که از سوی «ایران» تحویل مخاطب می‌دهد. سخنانی که با فرمایشات علی خامنه‌ای در دانشگاه افسری در تضاد کامل قرار می‌گیرد! اگر به یاد داشته باشیم رهبر فرزانه ابراز تمایل فرمودند که خارج از نظام جهانی به طاق طویلة «استقلال» جفتک بیاندازند و واردات از آمریکا را افزایش دهند، چرا که نظام جهانی از نظر ایشان و به زبان الکن عوام، «ناعادلانه» بود! ولی بهرمانی در وقوقیة امروز مسائل نوینی مطرح کرده و ضمن اشاره به تهدیدات هیلاری کلینتون در مورد تحریم اقتصادی، خطاب به اربابان می‌گوید، دروغ چرا وقتی خمینی هم زنده بود، «ایران» گفت آمادة مذاکره با آمریکاست، پس یک حرف‌هائی نزنید که فضای مذاکره در ایران خراب شود و معلوم شود برای حفظ منافع می‌خواهید مذاکره کنید:

«ایران از زمان حیات حضرت امام گفت که آمریکا حسن نیت خود را نشان بدهد ما هیچ مشکلی برای مذاکره نداریم [...] پس بهتر است در صدد تکرار این‌حرف‌ها [...] نباشند که فضائی که امروز در ایران برای مذاکره وجود دارد از بین نرود[...]»

منبع: ایسنا مورخ 4 اردیبهشت‌ماه سال‌جاری

معلوم نیست این «حسن نیت» چیست که آمریکا باید به حاج اکبر نشان دهد! تا آنجا که ما به یاد داریم آمریکا، طی سی سال از طریق تحمیل جنگ و تحریم اقتصادی بر ملت ایران حسن‌نیت خود را نسبت به امثال بهرمانی و شرکاء ثابت کرده، و در برابر همین حسن نیت قرار بود امام ‌راحل و دیگر گورکن‌ها زوزة مرگ بر اسرائیل و مرگ بر آمریکا سر دهند و اسرائیل و آمریکا را در خیابان‌های تهران نابود کنند! پر واضح است، امروز که گورکن‌ها نمی‌توانند شعارهای ساخته و پرداختة سازمان سیا را به عنوان برنامة سیاسی تحویل ملت ایران دهند، آمریکا هم دیگر قادر نیست همان «حسن‌نیت» سی‌سال اخیر را به اینان نشان دهد!



پنجشنبه، اردیبهشت ۰۳، ۱۳۸۸

بوگیر جکسون!
...
ایالات متحد هر وقت می‌خواهد «تیزی» در دهکدة‌ جهانی در کند، به حکومت جمکران فرمان طبل زدن می‌دهد تا صدای تیز مقدس‌اش به گوش جهانیان نرسد. البته این شیوة پروپاگاند را متخصصین هدایت افکار عمومی از مضحکات سعدی آموخته‌اند، پیش از آنکه گلستان به زیور سلاخی فروغی‌ها و خاتمی‌ها آراسته شود:

«درویشی در مستحم تیز بلند می‌داد، طبلی به پسرکی داد که چون من به مستحم روم تو طبل بزن تا آواز تیز من نیاید. پس هر گاه که آواز تیز بلندتر بودی پسرک را بزدی که طبل را چنان زن که آواز تیز من نیاید. پسر گفت، ‌ تو چنان تیز می‌دهی که آواز طبل فرو می‌ماند.»

ایالات متحد برای اعلام رسمی مواضع نوین احمدی‌نژاد در مورد اسرائیل، و برای «تحلیل» سخنان وی از مضحکات سعدی الهام گرفته. البته مواضع احمدی‌نژاد در واقع مواضع ایالات‌متحد است، به همین دلیل برای تغییر آن لازم بود یک بازار مسگرها در وسعت جهانی به راه افتد که صدای گ... تنها ابر قدرت جهان شنیده نشود! فقط یانکی‌ها یک جنبة‌ مهم و استراتژیک را در مضحکات سعدی نادیده گرفتند و آن اینکه، درویش مذکور در مکان مقدس «تخلی» یا به زبان عامیانه در همان خلای خودمان «تیز» می‌داد که مسئلة کلان‌راهبردی «بو» در آن مطرح نمی‌شد! ولی در سازمان ملل چنین نیست! و علیرغم زوزه و عربدة دانشجویان «یهودی» و سوت و کف همراهان مهرورزی، بوی «عقب نشینی» پر سر و صدای گاوچران‌ها مشام جهانیان را آزرد!

اینچنین بود که بعضی‌ها برای «تحلیل» بسیار «دقیق» سخن‌رانی احمدی‌نژاد به «واژگون نمائی» متوسل شده تأکید کردند، سخنان احمدی نژاد به نفع افراط‌گرایان یهودی بود! اتفاقاً این شیوة تحلیل نیز در مضحکات سعدی موجود است:

«ای پیران سست [...] برخیزید و چون خران دهان باز کنید [...] که این غریب را عارضه‌ای پیدا شده که جمله غم ایام پیش او شادی می‌نماید.»

برخلاف تحلیل‌های بسیار «دقیق» و «الکی ـ کشکی» صاحب نظران بینوا، ‌ سخنان احمدی‌ نژاد در نشست «دوربان 2» به نفع افراط‌گرایان اسرائیل نبود! کاملاً بر عکس مواضع اینان را تضعیف کرد! چرا؟ چون این سخنان در واقع بازنگری در مواضع اولیة مهرورزی بود که پیشتر،‌ و به فرمان اربابان، ‌ موجودیت اسرائیل را نفی می‌کرد تا تنور افراط‌گرایان داغ و گرم شود و بتوانند از وی و حکومت اسلامی به عنوان یک «خطر جهانی» یاد کنند! این موضع به ویژه از حمایت بی‌قید شرط قبیلة «شرایبر» هم برخوردار بود. قبیلة کذا از دلالان بین‌المللی اسلحه است که یک شاخه هم در فرانسه دارد، و هفته نامة «اکسپرس»‌ یکی از بوق‌های شناخته شده‌اش ‌به شمار می‌رود.

بله اگر نیم نگاهی به متن سخن‌رانی مهرورزی در نشست «دوربان 2» بیافکنیم، خواهیم دید که او نه «هلوکوست» را نفی کرده و نه موجودیت اسرائیل را به زیر سوال می‌برد! احمدی نژاد می‌گوید، به بهانة قربانی شدن یهودیان با «سوءاستفاده از هلوکوست» یک حکومت نژادپرست در فلسطین استقرار یافت. به عبارت دیگر، قربانی شدن یهودیان و «هلوکوست»‌ واقعیتی است که به گفتة احمدی نژاد جهت استقرار یک حکومت نژادپرست مورد «سوءاستفاده» قرار گرفته. بله، این سخنان هم تصفیة یهودیان را تأئید‌ می‌کند، ‌ هم هولوکوست و هم نهایت امر موجودیت کشور اسرائیل را به عنوان یک حکومت نژادپرست به رسمیت می‌شناسد. روشن‌تر بگوئیم جاروجنجال به این دلیل به راه افتاد که گاوچران‌ها بتوانند نوچة خود را در چشم جهانیان «قابل معاشرت» جلوه دهند. البته این تغییر موضع رسمی،‌ با توسل به لات‌بازی مطلوب گاوچران‌ها برای ابتر کردن نشست «دوربان 2» همراه شد:‌

«به بهانة قربانی شدن یهودیان و سوءاستفاده از هولوکاست با تجاوز و لشکرکشی[...] یک حکومت کاملاً نژادپرست را در فلسطین برپا کردند [...] به بهانة جبران صدمات نژادپرستی در اروپا خشن‌ترین نژاد پرستان را در[...] فلسطین حاکم کردند[...]»
منبع: نووستی، مورخ اول اردیبهشت‌ماه سالجاری

می‌بینیم که در اینجا فقط سخن از نژادپرستی حکومت اسرائیل است! و نژادپرستی خوشبختانه نزد تحریم‌کنندگان نشست دوربان: ایالات متحد، کانادا، استرالیا‌، هلند و زلاندنو و حتی در اروپا،‌ به ویژه در انگلستان پدیده‌ای است که در پوشش «احترام به اقوام» و حفظ فرهنگ سرزمین مادری و غیره اجرای آنرا شاهدیم! پس سخنان مهرورزی در سازمان ملل در واقع نشان از بازنگری اساسی آنگلوساکسون‌ها در سیاست‌های‌شان در جمکران دارد. اینان مهرورزی را برای جنگ‌افروزی از صندوق‌های مارگیری بیرون کشیده بودند حال که برنامة جنگ به بن بست رسیده،‌ باید این «نوبر نارمک» را نزد جهانیان «قابل معاشرت» جلوه دهند. در راستای همین سیاست نوین «صدای آمریکا» یک مصاحبه با احمدی نژاد ترتیب داده که به مصاحبه با آدمیزاد شباهت دارد! مهرورزی در این مصاحبه در رابطه با ماجرای «رکسانا صابری» فرموده، در این مورد دخالت نمی‌کنم،‌ قوة قضائیه مستقل است!

می‌بینیم که این سخنان برخلاف همیشه «هنجارگریز» و «قانون‌شکن» نیست و با لات‌سالاری معمول جمکران فاصله دارد! لات‌بازی همچنان که شاهدیم با استقرار حکومت اسلامی در ایران روش سیاست‌گذاری شد و به همین دلیل زبان حاکمیت نیز از ادب و وقار و متانت فاصله گرفت و اوباشی چون خمینی، یزدی، قطب زاده، رفسنجانی و بنی‌صدر با تکیه بر اوباش خیابانی در رأس هرم قدرت جای گرفتند. حکومت اسلامی به صورت «شماتیک»، در دو ردة عربده و زوزة لات‌الله خلاصه می‌شد: زوزة خمینی در جماران و عربدة ماشالله قصاب‌ در خیابان.

مرد بی‌سروپا، و رذل در فرهنگ دهخدا «لات» خوانده می‌شود. ولی این تعریف در مورد حکومت جمکران کفایت نمی‌کند. چه در این حکومت زنان نیز در ابتذال وقاحت و بیشرمی از دولت‌مردان هیچ کم ندارند. البته فکر نکنید لات‌سالاری از آسمان به کشور ایران باریده. ابداً! پیش از استقرار حکومت اسلامی، فضای اجتماعی جولانگاه اوباش بود. در خیابان‌های تهران زنان، ‌با حجاب یا بی‌حجاب مورد تهاجم زبانی و یا فیزیکی اوباش قرار می‌گرفتند، بدون آنکه پلیس در اینگونه موارد دخالت کند. در رستوران‌های شیک و کلوپ‌های آنچنانی «مخصوص اعضاء» مانند کلوپ دوست داشتنی فرانسه یا کلوپ شاهنشاهی نیز در بر همین پاشنه می‌چرخید، منتهی در این اماکن اوباش در ردة اجتماعی متفاوتی قرار می‌گرفتند.

این مختصر را گفتیم تا به اکثریت جمعیت ایران که تهران پیش از حکومت جمکران را ندیده‌اند بگوئیم آنروزها برخورداری از امنیت اجتماعی برای زن، بدون حضور مرد امکانپذیر نبود. به عبارت دیگر سرکوب زنان در عرصة اجتماع به شیوه‌های مختلف نادیده گرفته می‌شد و از سوی نیروهای انتظامی تلویحاً مجاز به شمار می‌رفت. به همین دلیل شهربانی کلنل آیرون‌ساید در اطراف مدارس دخترانة تهران چه در شمال و چه در مرکز شهر حضور نداشت! در نتیجه بهترین محل برای سرکوب زنان همین مناطق بود. خلاصه بگوئیم زمانی که محدودیت خانواده شامل حال‌ ما زنان نمی‌شد، فضای اجتماعی زن را سرکوب می‌کرد، و چماق فرهنگ و تمدن مردان و گاه زنان چادر به ‌سر مرزپرگهر بر سر زن ایرانی فرود می‌آمد. بله، آنروزها هم «گشت ارشاد» به صورت غیررسمی حضور فعال داشت! به همین دلیل آرزوی تنها قدم زدن در خیابان‌های تهران همچنان بر دل بسیاری زنان ایرانی، ‌ از جمله نویسندة‌ این وبلاگ باقی‌مانده. از مطلب دور افتادیم بازگردیم به سخنان منطقی مهرورزی پیرامون ماجرای رکسانا صابری که به گفتة اژه‌ای جاسوس هم بوده!

البته این اتهام شاید صحت داشته باشد، ولی شنیدن این مطلب از زبان اژه‌ای خیلی خنده‌دار است، چرا که وزارت اطلاعات حکومت اسلامی افتخار جاسوسی برای گاوچران‌ها را دارد و رکسانا هم تبعةآمریکاست. منطقاً سگ دم خود را گاز نمی‌گیرد!

اگر نظر ما را بخواهید، دستگیری «خواهر» رکسانا برای ایجاد هیاهو و جنجال صورت پذیرفت. همچنانکه شاهدیم مهرورزی یک روز پیش از نشست دوربان، مواضع خود را در رابطه با این خبرنگار «شهید» در حنازرچوبه اعلام داشت. و اگر امروز برای حفظ آبروی آمریکا ادعا می‌کند که در کار قوة قضائیه دخالت نمی‌کند و این قوه را «مستقل» می‌داند، دیگران از جمله بهمن قبادی و صادق زیباکلام چنین استقلالی را به رسمیت نمی‌شناسند!

بله، صادق زیباکلام که گویا یک مدرک دانشگاهی هم دارد و از نخبگان فقرفرهنگی جمکران به شمار می‌رود، بلافاصله اتهام رکسانا صابری را مردود شمرده! عجیب است که این جانوران وحشی که عنوان دکتر و استاد علوم سیاسی را هم یدک می‌کشند درست همان رفتار قانون‌ستیز آخوند جماعت را دارند. صادق زیباکلام به خود اجازه می‌دهد از یک متهم به جاسوسی شخصاً، از جایگاه کسی که معلوم نیست چه مسئولیتی دارد رفع اتهام کند! و جالب اینجاست که اظهارات سرشار از حماقت دکتر زیباکلام دررسانه‌ها هم منعکس می‌شود. قوة قضائیه قدرقدرت جمکران هم خفقان گرفته! درست است که کل این ماجرا برای پهن کردن فرش قرمز برای آخوند جسی‌جکسون، دلال حزب دمکرات به راه افتاده، ولی باید به زیباکلام‌ها که ارواح شکم‌شان طرفدار دمکراسی شده‌اند بگوئیم، ‌ شما را چه به دمکراسی؟! کسی که در این حد شعور متعارف ندارد که بفهمد حق دخالت در جریان محاکمات فردی را که به هر اتهامی دستگیر شده ندارد، و با سخنان‌ ابلهانه‌اش عملاً قانون را نقض می‌کند، از دمکراسی چه می‌داند؟

و جالب‌تر این که در سایت رادیو فرانسه از همین عالم دانشمند مطلبی منتشر شده که جای تردید در حماقت، بیسوادی و مزدوری نویسنده‌اش باقی نمی‌گذارد. استاد فرهیخته، زیباکلام برای پنهان داشتن دست پلید استعمار در سرکوب مردم و تاراج ثروت‌های ملی فرموده‌اند، شرایط اسف‌بار مردم ایران هیچ ارتباطی به رخدادهای سرنوشت ساز تاریخی و تهاجم ترک و عرب و مغول ندارد، ‌ اشکال از خود ماست! و تعجبی نیست که این مزخرفات در سایت رادیو فرانسه منعکس شود. بر اساس ترهات این فرهیختة عرصة فقرفرهنگی، ملت ایران می‌باید فراموش کند که طی سدة اخیر آنگلوساکسون‌ها فقط سه کودتای رسمی، یک جنگ 8 ساله و چندین کودتای غیررسمی بر ملت ایران تحمیل کرده‌اند! باید بدانیم که این شرایط اسف‌بار نتیجة «رفتار» خودماست!

حتماً «استاد» خواهند گفت، اگر فقر و سرکوب همچنان در ایران گسترش یافته آنهم به دلیل بی‌ایمانی مردم است! بی‌جهت نبود که چند روز پیش کارخانة رجاله پروری قلادة آخوند صافی را باز کرده بود تا این جانور وحشی خواهان حضور پاسداران برای حفظ ارزش‌های دینی شود. چون بدون حفظ ارزش‌های دینی و کوبیدن چماق مقدسات بر سر مردم ایران، تفاله‌های اجتماع، چه دستاربند و چه دانشگاهی مزدور استعمار می‌باید خفقان اختیار کنند. و اگر فعلة فاشیسم ساکت شود،‌ صدای رعدآسای گ... ارباب در واشنگتن به گوش همه خواهد رسید. ولی مسئله همچنانکه در بالا گفتیم دیگر به «صدا» محدود نمی‌ماند، ابعاد استراتژیک آن یعنی «بو» از اهمیت فراوان برخوردار خواهد شد. می‌دانیم که در حکایت سعدی،‌ ماجرا در «مستحم» یا همان «خلا» می‌گذشت، ولی تغییر مواضع ایالات متحد در سازمان ملل و به صورت رسمی اعلام می‌شود، در نتیجه طبل زدن برای پوشاندن «بو» کارساز نخواهد بود. لازم است حقوق‌دانان ایالات متحد از جمله «مستر» رمزی کلارک «مطالعات» کنند و راهکاری بیابند که سازمان ملل را بتوان از نظر حقوقی مانند حکومت جمکران «مستحم» به شمار آورد که گفته‌اند:

در خانة ما گلشن اگر نیست خلا هست
هر جا که خلا هست در آن نور خدا هست

و خلاصه «برادر» جسی‌جکسون که از «پیروان خداوند» به شمار می‌روند به گدائی به در خانة شاه آمده‌اند! چون‌ هیلاری کلینتون به دلیل هارت و پورت‌هائی‌که برای دولت کوبا کرده نمی‌تواند مثل «میشل کالمی» با رعایت حجاب راهی تهران شود! البته رئیس جمهور سوئیس گفته حاضر است با روسری به تهران برود، ولی جسی جکسون از مدیران باتجربه در امر «بوگیری» است و هر چه حاکمیت آمریکا به ویژه هیلاری باد در کند، «مدیریت بو» بر گردن جسی‌جکسون خواهد افتاد.

هیلاری کلینتون فرموده‌اند، باید مردم کوبا مثل کوبائی‌های ساکن آمریکا از دمکراسی برخوردار باشند تا ما تحریم‌ها را برداریم! نه اینکه در کشورهای آمریکای لاتین به ویژه در ونزوئلا «دمکراسی» برقرار است! لازم آمده کوبا هم مثل ونزوئلا «دمکراسی» باشد و حاکمان‌اش هم «نوکر» سازمان سیا! در هر حال پس از چنین اظهاراتی، هیلاری کلینتون نمی‌تواند راهی جمکران شود، در نتیجه برای جمع‌وجور کردن «بو» جسی جکسون را به عنوان «بوگیر» ‌می‌‌فرستند. یک بوگیر تمام عیار که هم آخوند است هم مذکر و هم سابقة بوگیری‌اش به جنگ یوگسلاوی باز می‌گردد.

آنزمان آخوند جکسون برای آزاد کردن دو خلبان جنگنده‌های «نامرئی» آمریکا که به دلیل خشم خداوند هواپیمای‌شان هدف موشک قرار گفته بود و خودشان هم اسیر شده بودند راهی صربستان شد و امروز سایة آمریکا را در این کشور با تیر می‌زنند. خلاصه نمی‌خواهیم نفوس بد بزنیم ولی جسی‌جکسون برای گاوچران‌ها همیشه بد قدم است، به هر کشوری پا گذاشته نان آمریکا را در آنجا آجر کرده.





چهارشنبه، اردیبهشت ۰۲، ۱۳۸۸



سرسره در سوئیس!

...
در وبلاگ «دیالوگ در کلمبیا» مورخ 25 سپتامبر 2007، گفته بودیم که هدف از دعوت احمدی نژاد برای سخنرانی در دانشگاه کلمبیا در واقع ارائة «تصویر دلپذیر» از محمد خاتمی است. ولی با کنار رفتن محمد خاتمی از مسابقات مارگیری، فاشیسم بین‌الملل باید گورکن دیگری پیدا کند.

هم‌میهنان گرامی! اگر کمی شانس داشته باشیم، پاسدار محسن رضائی بجای احمدی‌نژاد برتخت ریاست چاه جمکران جلوس خواهد کرد. این یکی سابقة درخشانی هم دارد. در عملیات خرابکارانه و بمب‌گذاری با شبه ‌نظامیان گروه بهزاد نبوی همکاری صمیمانه داشته، از اعضای سپاه سرکوبگری است که در سالگرد تولد الیزابت دوم برای ایجاد بحران و جنگ‌افروزی ساخته و پرداخته شده. و در ضمن چندین سال‌ در مجمع تشخیص مصلحت نظام، تحت نظارت اکبر بهرمانی پفیوزی و رذالت و وقاحت را نیک آموخته. خلاصه یک گورکن تمام عیار است، و هم در قلب دستاربندان جا دارد، هم نزد پاسداران. خداوندشان در واشنگتن هم از ایشان بسیار خرسند و راضی است.

در ضمن ما از سخنرانی احمدی‌نژاد در ژنو به هیچ عنوان شرمنده نیستیم، چون این ایرانی‌نما، نه نمایندة‌ ماست نه نمایندة‌ کشور ما! احمدی‌نژاد، مانند پاسدار شریعتمداری،‌ پروفسور مولانا، پاسدار سازگارا و دیگر مقامات جمکران پادوی آنگلوساکسون‌هاست، آنگلوساکسون‌هائی که ضمن تحریم نشست «دوربان 2» مطالبات‌شان را هم از زبان محمود احمدی نژاد به جهانیان اعلام کردند. ‌ همچنانکه هر هفته خواسته‌های خود را در قالب «وقوقیه‌های جمعه» از زبان نعلین‌ها به ما ملت ابراز می‌دارند.

همچنانکه گفتیم در ژنو پوست خربزه را زیر پای پرزیدنت مهرورزی گذاشتند و ایشان نیز به مصداق «مأمور و معذور» با کمال میل به سرسره بازی روی پوست خربزه مشغول شدند. به این ترتیب پروپاگاندی که در سال 2007 با حضور احمدی‌نژاد در دانشگاه کلمبیا آغاز شده بود در نشست «دوربان 2» در ژنو تداوم یافت. این پروپاگاند هنوز به پایان نرسیده ولی به بسیاری از اهداف خود دست یافته. از جمله تثبیت لات‌سالاری جمکران در جایگاه رهبری مدافعان حقوق مردم فلسطین! و مهم‌تر از آن دو قطبی کردن فضای داخل کشور پیرامون محور «هلوکوست» که در واقع هیچ ارتباطی با مسائل ایرانیان نداشته و ندارد!

در هر حال بلافاصله پس از سخن‌رانی مهرورزی، شیخ کروبی که هنوز هیچ برنامة سیاسی مدونی برای انتخابات ندارد،‌ سریعاً اعلام داشت، ‌ «من هلوکوست را قبول دارم!» یعنی، اینهم برنامة ‌حزب «اعتماد ملی!» بله، اگر ایشان «هولوکوست» را نمی‌پذیرفتند نه تنها آزادی‌های اجتماعی در ایران تأمین نمی‌شد، ‌ که بخشی از تاریخ معاصر جهان نیز همچنان بلاتکلیف می‌ماند و نمی‌دانست چه خاکی بر سر کند! اگر کروبی حرفی نمی‌زد تا سال‌ها و سال‌ها در کلاس‌های درس و کتاب‌های تاریخ در مورد وقایع جنگ جهانی دوم توضیح می‌دادند، ‌ تا اعلام مواضع حکومت اسلامی و شیخ کروبی از هرگونه اظهار نظری پیرامون هلوکوست خودداری می‌کنیم!

هر چند رخدادهای تاریخی نیازمند تأئید مشتی گورکن و روضه‌خوان در جمکران نیست، ولی اگر نام شیخ کروبی را از صندوق مارگیری استخراج کنند،‌ رئیس جمهور چاه‌ جمکران، برای حل مسائل کشور، روزی پنج نوبت در صداوسیمای کریه جمکران اعلام خواهد ‌کرد، «من هولوکوست را قبول دارم!» همانطور که پیشتر خمینی دجال هم برای ملت ذکر اسلام گرفته بود، اینبار کروبی ذکر «هلوکوست» خواهد گرفت.

و اما مهم‌ترین دستاورد پروپاگاند کذا پایان دادن به جنجال «نفی هلوکوست» توسط شخص احمدی نژاد بود. مهرورزی که با جنجال و هیاهو قصد پاک کردن اسرائیل را داشت در یک سازمان رسمی جهانی در ژنو، به صورت رسمی حرف خود را پس گرفت، البته با توسل به همان شیوة لات‌سالاری و از طریق ایجاد هیاهو. چه لات بازی و عربده‌جوئی در ایران همواره کارساز سیاست آنگلوساکسون‌ها بوده. در آمریکای لاتین نیز افتخار معلق زدن برای سازمان سیا نصیب کلنل هوگوچاوز شده.

شاهد بودیم که در نشست کشورهای آمریکا، این کلنل کودتاچی به بهترین وجه وظیفة پرافتخار خوش‌رقصی را به انجام رساند و پس از پایان نشست از شدت شادی به جست وخیز پرداخته «معجزة» نشست را به جهانیان اعلام کرد. خلاصه هوگوچاوز کاری کرد که فیدل‌کاسترو رسماً نشست مذکور و بیانیة‌ پایانی آن را یک مضحکه بخواند. به گزارش بخش فرانسه زبان نووستی، مورخ 21 آوریل 2009، فیدل کاسترو می‌نویسد:

«موفق به درک دلیل شوق و شادی ابراز شده از سوی بعضی شرکت کنندگان در این نشست ‌نشده‌ام. رنج مطالعة‌ بیانیة پایانی نشست را بر خود هموار کردم. به سخنان نخست وزیران «ترینیته ـ و ـ توباگو»، کانادا، و رؤسای جمهور مکزیک و پاناما نیز در نشست خبری‌ گوش فرا دادم. اینان ادعا کردند که نشست مذکور بر همة نشست‌های دیگر از هر نظر برتری داشت. پنداشتم بدون تردید معجزه شده. اکسیر تبدیل فلز به طلا را کشف کرده‌اند. پس دیگر چه غم؟ [...]‌ مگر سواد خواندن نداریم؟ دقیقاً همین سازمان دولت‌های آمریکاست که ما را نجات داده. در 13 پاراگراف از بیانیة پایانی 67 صفحه‌ای بر این امر تأکید شده. [...] این سازمان ضامن استقلال ملت‌های آمریکای لاتین و تمامیت ارضی کشورهای‌شان است! هیچوقت در امور داخلی این کشورها دخالت کرده؟ هرگز! تا به حال ابزار دست ایالات متحد بوده؟ هیچگاه! این بدگوئی‌های کاسترو ـ کمونیسم کشور کوباست! کشوری که هرگز در آن انتخابات برگزار نشده و ظلم بر آن حاکم است. کشوری که طی نیم قرن در برابر کشور ضعیف،‌ بی‌دفاع و فقیری چون ایالات متحد جسارت ایستادن داشته.»

بله اگر به دلیل وجود سنت مستحکم و ریشه‌دار مبارزات چپ در آمریکای لاتین، ایالات متحد و شرکاء نمی‌توانند «لات‌سالاری» و پوپولیسم اوباشی از قماش هوگوچاوزها را بر مردم حاکم کنند، در منطقة خاورمیانه، به ویژه در ایران در کمال تأسف نبود سازمان و متفکران قابل اعتنای چپ، شرایط کاملاً متفاوتی ایجاد کرده. خارج از تبلیغات شیپورهای استعمار غرب برای امثال خمینی، احمدی‌نژاد و شرکاء، مسلمان‌نمایان ساکن اروپای غربی نیز می‌باید برای ما ملت نقش پامنبری این‌ها را ایفا کنند. به گزارش حنازرچوبه، مورخ دوم اردیبهشت‌ماه سالجاری، «محمد ناصرلطرش» یکی از اوباش‌الله ساکن فرانسه می‌گوید، احمدی نژاد نمایندة کشورهای مسلمان در ژنو بود، و حرف دل‌ مسلمانان و اعراب را زد:

«من به این نحوه سخنرانی افتخار می‌کنم. سخنرانی [احمدی‌نژاد] در سطح نشستی بود که بیش از 190 کشور جهان در آن شرکت داشتند.»


دلیل ابراز چنین ترهاتی در واقع تشویق لات‌بازی و هنجارگریزی در کشور ایران است، چرا که سخنان احمدی نژاد هیچ ربطی به موضوع نشست نداشت. و به همین دلیل است که یک مهاجر پابرهنة مراکشی که به افتخار پادوئی برای پلیس فرانسه مفتخر است، و در کودکی در دهات‌اش به او آموخته‌اند، ایرانیان «مسلمان نیستند و نجس‌اند»، امروز به مهملات مهرورزی «افتخار» هم می‌کند. چرا که سیاست حاکمیت فرانسه تشویق همین «هنجارگریزی» در بین مهاجران مسلمان است. پیشتر گفتیم که حاکمیت فرانسه دست اوباش را برای استقرار «نمونه‌های کوچک» حکومت اسلامی در فرانسه باز گذاشته تا سرکوب مهاجران به شیوه‌های ساده‌تری عملی شود. در کشورهائی چون کانادا اوضاع به مراتب اسف‌بارتر است، ‌چرا که قوه قضائیة کانادا نه در رابطه با قوانین جزائی کشور که در رابطه با دین و مذهب فرد مجرم «حکم» صادر می‌کند! همان شرایطی که اسقف ویلیامز نیز خواهان اجرای آن در انگلستان شده بود.

آنگلوساکسون‌ها با چنین برخوردی در واقع به مهاجران مسلمان تفهیم می‌کنند که لیاقت برخورداری از قوانین دمکراتیک را ندارند، هر چند که چنین تبعیض آشکاری در بسته‌بندی ابله‌فریب «احترام به ادیان» و «احترام به فرهنگ‌ها» به مهاجران تحمیل می‌شود. بی‌دلیل نبود که آمریکا، کانادا، نیوزلاند و به ویژه استرالیا، مرکز توحش آنگلوساکسون‌ها نشست دوربان را به بهانه‌های واهی تحریم کردند. و بی‌دلیل نبود که احمدی‌نژاد به عنوان تنها رئیس دولت در نشست دوربان حضور یافت، تا با توسل به لات‌بازی بر تحریم این نشست توسط اربابان خود مهر تأئید بگذارد.

به آدمی نتوان گفت ماند این حیوان
مگر دراعه و دستار و نقش بیرون‌اش

در اقتصاد سرمایه‌سالاری استفاده از «کارگر غیرقانونی» و توسل به «نیروی‌کار» قاچاق و بیگاری گرفتن از انسان‌ها چنان پرسود است که سرمایه داری غرب در عرصة سیاست نیز به همین شیوة برده‌داری متوسل شده و سیاست خود را با استفاده از دولت‌های غیرقانونی و غیرمسئول اعمال می‌کند. محور موازی،‌ در راستای همین نگرش ایجاد شده بود.

در دو قطب محور کذا لات‌سالاری هوگوچاوز و حکومت اسلامی به عنوان کارگر قاچاق و در مرکز آن دولت چین، به عنوان «کارگررسمی» انجام وظیفه می‌کردند. دولت چین به نوبة خود با توسل به پاکستان و دولت کرة‌ شمالی به باج‌گیری و نفس‌کش‌طلبی در منطقه مشغول بود تا اینکه دولت قدرقدرت پاکستان ناچار شد بخشی از خاک خود را در اختیار یک گروه «طالبان‌تر» از خود قرار دهد و موشک کرة شمالی هم جام زهر را سر کشید.

و در پی این وقایع است که برای نخستین بار وزیر امورخارجة روسیه به کرة شمالی سفر می‌کند تا به محاصرة این کشور که توسط آمریکا و با حمایت چین اعمال می‌شد پایان دهد. به گزارش نووستی، مورخ 22 آوریل 2009، طبق توافقنامة روسیه و چین، کریدور «هازان ـ تومن» که از «تومانگان» درکرة شمالی می‌گذرد در سالجاری باز خواهد شد. روسیه از این مسیر زغال سنگ، چوب،‌ فلزات، کود و سوخت به چین صادر می‌کند. در برابر، ‌ چین هم سیمان، میل‌گرد، و برخی محصولات مصرفی را به روسیه صادر خواهد کرد. در این راستا دولت چین بازسازی راه آهن فرسودة کره شمالی را که 120 کیلومتر طول دارد بر عهده خواهد گرفت. در نتیجه، سطح مبادلات تجاری بین روسیه و چین از 50 تا 60 واگن در روز به 500 تا 700 واگن ارتقاء خواهد یافت. و کرة شمالی به این ترتیب از انزوای سیاسی و اقتصادی که دهه‌هاست توسط آمریکا بر این کشور تحمیل شده خارج می‌شود.

پس اگر چین، مرکز ثقل محور موازی اینچنین ناچار به عقب‌نشینی شده، اطمینان داشته باشیم که حاکمیت پوپولیست ونزوئلا و حکومت اسلامی جمکران نیز بزودی ناچار به بازنگری در لات‌سالاری‌های خود خواهند شد، و حاکمیت فرانسه به طریق اولی تبلیغات «هنجارگریز» و «قانون ستیز»، ویژة فاشیست ‌مسلمان‌ها را کاهش خواهد داد. چون علیرغم جنجال و تحریم نشست «دوربان 2»، بازندگان اصلی این نشست، تحریم کنندگان و نوکران‌شان در جمکران‌اند.






...

سه‌شنبه، اردیبهشت ۰۱، ۱۳۸۸

گوربان و «عاظادی»!
...
پس از گذشت سی‌سال از استقرار «لات‌سالاری» ماشالله قصاب‌ها در ایران، ایالات متحد می‌کوشد از طریق اوباش حکومت جمکران، عربده‌جوئی و نفس‌کش‌طلبی را بر مجامع بین‌المللی نیز حاکم کند.

استقرار حکومت‌ اوباش شیعی‌مسلک در ایران و گسترش سرکوب ما ملت چنان به دهان ایالات متحد و هم‌پیمانان‌‌اش در سازمان ناتو شیرین آمده که اینان به هوس جهانی کردن لات‌سالاری افتاده‌اند. فواید توسل به اوباش در مجامع جهانی این است که لات‌الله به دلیل «هنجارگریزی» و «قانون شکنی» ایجاد تنش کرده مانع هرگونه پویائی و تغییر و تحول در وضع موجود می‌شود. به عبارت دیگر ایالات متحد می‌خواهد همان شرایطی را که از طریق استقرار حکومت اوباش سی سال است بر ملت ایران تحمیل کرده از این پس در وسعت جهانی بر سازمان‌ها و مجامع بین‌المللی حاکم کند. این است دلیل حضور و عربده‌های احمدی‌نژاد در نشست دوربان: تأمین شرایط مطلوب محافل افراطی یا بهتر بگوئیم خوش‌رقصی برای فاشیسم بین‌الملل.

البته نقش سازمان ملل را در این میان نمی‌باید نادیده گرفت. این سازمان رسوا که همواره عصای دست آمریکا بوده با پذیرفتن احمدی نژاد در نشست «دوربان» ثابت کرد که در هم‌سوئی کامل با آنگلوساکسون‌ها، خواهان نافرجام ماندن نشست مذکور شده است. به همین دلیل پس از پایان این معرکة موفقیت‌آمیز لوطی هم دست نوازشی به سروگوش عنتر دست‌آموز خود کشیده.

به گزارش حنازرچوبه، ‌ مورخ 31 فروردین ماه سال‌جاری، کد خبر 445690، احمدی‌نژاد با رمزی کلارک، حقوقدان و مدافع حقوق بشر دیدار کرد و خواستار «بسیج همة اراده‌ها برای حل مشکلات امروز بشریت شد!» احمدی نژاد مزخرفات دیگری هم ردیف کرده و خواهان پیوستن همه به «جبهة عدالت» شده. مهرورزی از آنجا که خود برای آمریکائی‌ها خوب «معلق» می‌زند، به غلط می‌پندارد همه افتخار دارند «سگ دست‌آموز» سازمان سیا باشند. به همین دلیل هم در حضور لوطی یعنی همان رمزی کلارک «شیر» شده و می‌غرد:

«فکر می‌کنم مشکلات امروز جهان به اندازه‌ای زیاد شده است که باید همه اراده‌ها برای حل آن بسیج شوند [...] هر انسان صلح دوست و عدالت خواهی باید به جبهة عدالت خواهی بپیوندد[...] مسئولان فعلی دولت آمریکا نباید فرصت‌ها را از دست بدهند[...]»


بله تعجب نکنیم، احمدی‌نژاد «فکر» هم می‌کند. البته مشکلات جهان در واقع مشکلات احمدی نژاد است که پوست خربزه را در همان ژنو زیر پایش گذاشته‌اند و هنوز نفهمیده و ابلهانه همچنان بر طبل «عدالت» می‌کوبد! می‌دانیم که «عدالت» مطلوب احمدی‌نژاد در واقع افزایش واردات از ایالات متحد و مهمل‌گوئی در همة‌ زمینه‌ها است. خلاصه احمدی نژاد در دیدار با پیشوای یانکی نهضت عاظادی، مقداری مهمل می‌گوید و ضمن «نصیحت» به آمریکا از درگاه ارباب گدائی ملاقات و گشودن باب دوستی نیز کرده. لوطی نیز از فرصت استفاده نموده زبان به ستایش از ‌عنتر خود می‌‌گشاید، و پس از تأکید بر بهترین خاطرة خود که همان ملاقات با خمینی باشد می‌گوید، سخنان شما خیلی مهم بود! در آمریکا خیلی‌ها حاضراند به شما کمک کنند که فناوری لات‌بازی هسته‌ای خود را بهینه کرده و از برگزاری همة نشست‌های بین‌المللی که برای دفاع از حقوق انسان‌ها بر پا می‌شود با جفتک‌اندازی‌های‌تان ممانعت به عمل ‌آورید.

لوطی کلارک در ادامة سخنان خود از «انرژی هسته‌ای حق مسلم ماست» نیز دفاع کرده، می‌گوید چرا بعضی‌ها سلاح هسته‌ای داشته باشند؟ در این لحظة سرنوشت‌ساز که عنتر منتظر دریافت مجوز برای «جهش» و «پرش» در عرصة هسته‌ای است، ناگهان لوطی به یاد می‌آورد که تجهیز گورکن‌ها به سلاح هسته‌ای دیگر امکان‌پذیر نیست پس سخنان خود را اینچنین «کامل» می‌کند:

«بهترین خاطرات من مربوط به دیدار با آیت‌الله خمینی است [...] اسرائیل و برخی کشورها سلاح پیشرفتة هسته‌ای در اختیار دارند، این حق ایران است که از انرژی صلح‌آمیز هسته‌ای بهره‌مند شود.»


بله! رمزی کلارک پس از نشست دوربان 2، دوزاری‌اش افتاد ولی دوزاری «گوربان» هرگز نخواهد افتاد! بگذریم «گوربان» پیش از سخنرانی ابلهانة خود در باب نژادپرستی، از نظام سرمایه‌داری هم انتقاد کاملی به عمل آورده. می‌دانیم که احمدی‌نژاد اگر خودش در همة زمینه‌ها تخصص نداشته باشد، «پروفسور» مولانا که حدود نیم قرن سابقة «خدمت» در موسسة استعماری کیهان و سازمان سیا را یدک می‌کشند، درست مثل دانشمند بزرگ «امیر طاهری» در زمینه های فراوانی تخصص دارند! از جمله در زمینة مسائل اقتصادی! البته هیچ اهمیتی ندارد که خمینی گفته «اقتصاد مال خر است!» طبق فرامین سازمان سیا گورکن‌ها وظیفه دارند با انتقاد از سرمایه‌سالاری، به عنوان نظام سلطه، به تبلیغ برای توحش اسلامی بپردازند و «اقتصاد توحیدی» را «ارزشی» کنند!

هر چند ادغام «اقتصاد» که بر مادیات پای می‌فشارد و «توحید» ‌که ریشه در معنویت و باورهای غیرمادی دارد خود نشانة فاشیسم و مرزشکنی در عالم مفاهیم است،‌ ولی نباید فراموش کرد که «اقتصاد توحیدی» همان گ..زی است که پروفسور بنی‌صدر، پیشتر در بازار مسگرها داده بودند! بگذریم و بازگردیم به احمدی‌نژاد که به گفتة حنازرچوبه، همین روزها راه حل بحران اقتصاد جهانی را نیز به ما ارائه خواهند داد و ما به وجود چنین نابغه‌ای افتخار خواهیم کرد!

ابر اگر آب زندگی بارد
هرگز از شاخ بید بر نخوری
با فرومایه روزگار مبر
کز نی بوریا شکر نخوری

فراموش نکنیم که احمدی نژاد مانند همة گورکن‌ها متخصص ارائة «راه حل» معجزه آسا و ضربتی است، راه‌حلی که همواره با «حذف» فیزیکی توأم است. اگر به یاد داشته باشیم چندی پیش یکی از فعلة مؤنث فاشیسم که توسط ساواک از اعماق زباله‌دان به نمایندگی مسجد جمکران منصوب شده بود و اگر اشتباه نکنیم «عشرت شایق» نام داشت، برای حل مشکل زنان خیابانی پیشنهاد کرد، چند تا را اعدام کنند تا «مشکل» حل شود! بله این است فواید استقرار لات و اوباش در حاکمیت. همین احمدی نژاد هم پیشنهاد کرده بود «اراذل و اوباش» را به کویر و معادن «تبعید» کنند تا «آدم» شوند! از شما چه پنهان ما نخست پنداشتیم گورکن‌ها قصد دارند پایتخت‌شان را از تهران به کویر منتقل کنند هر چند اطمینان داریم که اینان هرگز «آدم» نخواهند شد. اصولاً شنیدن این صحبت‌ها از زبان مهرورزی و همپالکی‌های‌اش یک شوخی تلخ بیش نیست. کسی که نان استعمار سق می‌زند بهتر است از این شکرخوری‌ها نکند. بگذریم!

احمدی نژاد پیش از سخنرانی مضحک خود،‌ خواهان «تغییر» نظام جهانی نیز شده و می‌گوید، در ایران «فرهنگ انسانی» حاکم است! آزادی به حداکثر خود رسیده و همه در برابر قانون برابراند. البته مهرورزی کاملاً حق دارد. سنگسار و قصاص و شلاق و قطع عضو همان «فرهنگ» انسان‌نمایان جمکران است که برای اعمال آن با حمایت آمریکا از آزادی کامل برخوردار شد‌ه‌اند، و همة اینان نیز در برابر قانون برابرند، چون در واقع هیچ قانونی جز توحش در جمکران اعمال نمی‌شود. در نتیجه نوکران آمریکا در سازمان سیا از صلاحیت کافی جهت ارائة‌ راه‌حل برای مشکلات جهانی برخوردار می‌شوند:

«مشکلات کنونی اقتصادی در جهان، ناشی از اندیشه‌های این نظام اقتصادی است [حکومت اسلامی] بزودی دیدگاه‌ها و راهکارهای خود را برای مقابله با بحران [...] به روسای کشورها ارائه خواهد کرد [...] ما نظام ناعادلانه را نمی‌پذیریم و خواهان تغییر این نظام هستیم [...] امروز در ایران به علت حاکمیت فرهنگ انسانی، آزادی در بالاترین حد خود جاری است و همة افراد حتی رهبری [...] در برابر قانون یکسانند[...]»

همان منبع

البته فکر نکنید پریشان‌گوئی به گورکن‌های درونمرزی محدود می‌شود، ‌به هیچ عنوان! گورکن‌های برونمرزی نیز در مهمل‌بافی از همتایان ساکن جمکران هیچ کم و کسری ندارند. همین پارسی‌پور بهترین نمونة چرندبافی و گسترش ابتذال است. البته پارسی‌پور با استفاده از مطالب «ویکی‌پدیا» و شعارهای فمینیست‌های دینی چرندیات خود را می‌بافد. این نخبة فرهیخته گاهی نیز از نبوغ شخصی چاشنی می‌کند، تا سایت «زمانه» کارش کساد نشود. پارسی‌پور به پیروی از فعلة فاشیسم به «افتخار کردن» پرداخته، ضمن ارائة یک تعریف نوین و مضحک از «شاعر» می‌گوید، مهم‌ترین وظیفة زن این است که «مادر» و «خانه‌دار» باشد!

این ترهات در سایت زمانه مورخ 31 فرودینماه سالجاری انتشار یافته و پارسی پور برای ردیف کردن آن‌ها از «لائوتسو» نیز الهام گرفته. به گفتة پارسی‌پور، لائوتسو می‌گوید، هر کس ماهی را خوب سرخ کند به طوری که پوست آن جدا نشود، می‌تواند جهان را اداره کند! البته پارسی‌پور ضمن نسخه‌برداری از دائره‌المعارف متوجه نشده که لائوتسو در واقع اشاره به «عدم امکان» اداره کردن جهان توسط یکنفر دارد! در هر حال در چارچوب نگرش «لائوتسو»، خوب سرخ کردن ماهی برای ادارة «جهان» به هیچ عنوان کفایت نمی‌کند! و ما معتقدیم که کمی «مطالعه» جهت اجتناب از مهمل‌بافی مسلماً لازم است، چرا که سرودن شعر هم صرفاً ردیف کردن واژگان نیست:

«شاعر به کسی گفته می‌شود که تسلط کامل بر مجموعة واژگان یک زبان داشته باشد [به طوری‌ که] بتواند واژگان را به زینت وزن و البته ـ گاهی قافیه بیاراید.»


ما هم به پارسی‌پور و احمدی‌نژاد «افتخار» می‌کنیم که هم به واژگان زبان فارسی «تسلط» دارند هم می‌توانند پروپاگاند مبتذل غرب را اینچنین استادانه به «زینت» وزن و قافیة‌ بلاهت و حماقت بیارایند.

سی سال پیش در چنین روزهائی بود که سرکوب مردم کرد در شهر نقده آغاز شد. در این روزهای فرخندة بهار «عاظادی»، شیخ مهدی بازرگان،‌ پادوی بارگاه رمزی کلارک نخست وزیر بودند و ماشالله قصاب‌ها و زهراخانوم‌ها در خیابان‌های مرکز تهران برای حفظ ارکان «دولت انقلاب» هر روز مردم‌سالاری‌دینی تدریس می‌کردند. این «لات‌سالاری»، همان «فضای سیاسی باز» مطلوب حزب دمکرات آمریکا بود که جیمی‌کارتر خواهان آن شده بود و پادوهای آمریکا در جمکران می‌پندارند که هنوز دوام چنین سیاستی امکانپذیر است. چرا که امروز هدف آنگلوساکسون‌ها همچنان که گفتیم حضور نظامی در سواحل خزر است. حوزة خزر،‌ هم نفت دارد هم می‌تواند از طریق رودخانة ولگا به عنوان مسیر تجارت و انتقال انرژی به اروپا مورد استفاده قرار گیرد. برگزاری نشست «فدرالیسم الهی» دلیل داشت!

در این راستا یکی از پژوهشگران وفادار استعمار، با استناد بر کشک و پشم یک کتاب «علمی» منتشر کرده‌اند که «مستر» علی‌اصغر رمضانپور در سایت «بی‌بی‌سی»، مورخ 31 فروردین‌ماه سال‌جاری آنرا تحت عنوان «نقش ساسانیان در حملة اعراب به ایران» به اهالی مرز پرگهر به عنوان «نوبر بهار» معرفی کرده‌اند.

بله بعضی‌ها پس از «مطالعة بسیار» کشف کرده‌اند که اعراب در زمان ساسانیان با بخش‌هائی از حکومت ساسانی در ارتباط بوده‌اند! اینکه احتیاج به مطالعه نداشت! امپراطوری ساسانی با مردم مناطق دیگر در ارتباط بوده! ولی «پیام» این مطالعات آن نیست که می‌نماید! بلکه مطالعات کذا در واقع به ما می‌گوید:

«حکومت ساسانی شکلی شبیه به یک کنفدراسیون داشته.»


شاهد از غیب رسید! ما «پیش از اسلام» کنفدراسیون بودیم، و حال که از این حکومت نکبت و ادبار اسلامی متنفریم حتماً می‌باید یک کنفدراسیون مانند حکومت ساسانیان تشکیل دهیم تا آمریکا بتواند در «فدراسیون» گیلان و مازندران حضور یابد! به گفتة «پورشریعتی»، استاد بخش مطالعات ایرانی خانواده‌های بزرگ اشکانی و ساسانی با یکدیگر همکاری داشتند و کنفدراسیون کذا نتیجة این «همکاری» بوده! نمی‌دانستیم کنفدراسیون خانوادگی هم وجود دارد! حتماً طایفة قریش و قبیلة بنی‌هاشم هم در صحرای حجاز یک کنفدراسیون دینی به راه انداخته بودند و هنوز آخوند مصباح یزدی این «حقایق» را برای‌مان فاش نکرده! بله از «همکاری» خانواده‌های بزرگ نوعی «کنفدراسیون» ایجاد می‌شود. و خانواده‌های اشکانی مدتی با ساسانیان همکاری کردند و کنفدراسیون ساسانی را ساختند بعد هم به همکاری خود پایان داده باعث سقوط ساسانیان شده‌اند!

همانطور که می‌بینیم یکنفر به نام «پورشریعتی» که از قضای روزگار «استاد» بخش مطالعات ایرانی دانشگاه اوهایو تشریف دارند یک‌شبه ره صد ساله رفته تمام تحقیقات و مطالعات شرق‌شناسی چون کریستن‌سن را مردود شمرده ادعا می‌کنند امپراطوری ساسانی یک حکومت متمرکز نبوده!

کتیبه‌های ساسانی را فراموش کنید! به ویژه کتیبه‌های مربوط به سخنان «کرتیر»، مؤبد بزرگ دربار که سخن از «پالایش» مذهبی ایران می‌گوید، کتیبه‌هائی که هنوز موجود است و ثابت می‌کند که تمرکز سیاسی در دوران ساسانی چندان راه افراط پیمود که تمرکز دینی و دین دولتی زرتشت را بر مردم تحمیل کرد و دست موبدان زرتشتی را نه تنها برای قلع و قمع مانویان و مزدکیان باز گذاشت که به دلیل رسمیت یافتن دین مسیح در امپراتوری رم، سرکوب مسیحیان نیز در دستورکار موبدان قرار گرفت. برای دانستن این مسائل نیازی به مطالعة آثار کریستین‌سن نیست، اسناد و شواهد تاریخی موجود است. با «مطالعات» و «کشف» و «الهام» نمی‌توان یک «کتاب تاریخ» نوشت که با مطالب موجود در کتیبه‌های تاریخی در تضاد قرار گیرد!

البته از آنجا که «هنر تحریف» تاریخ نزد ایرانیان است و بس،‌ پروانه پورشریعتی چنین معجزاتی کرده و موفق به اختراع کنفدراسیون ساسانی هم شده. ایشان سپس اختراع خود را کشف فرموده و دانشگاه اوهایو هم اختراعات و اکتشافات این نخبة سرزمین گل‌وبلبل را به عنوان مطالعات «علمی» منتشر کرده. سپس ناخدا کلمب در حالیکه به دریاچة خزر زل زده و آب از دهان‌اش سرازیر شده بود این شاهکار جدید را به طرفداران فدرالیسم الهی تقدیم کرده و می‌گوید، اگر «ممالک محروسه» متعلق به دوران قاجار به کارتان نمی‌آید از تحقیقات بسیار علمی «پورشریعتی» استفاده کنید که فدرالیسم و کنفدراسیون، هر دو برای ما مفید است!

بله حضرات می‌پندارند هنوز کالای بنجل تولید «مراکز مطالعات کشکی ایران» در داخل خریدار دارد و هر چه آکادمی‌های غرب تف کنند، برای ایرانی حکم آب‌حیات خواهد داشت. به همین دلیل است که ایرانی‌نمایان ساکن غرب، با تحریف تاریخ ما برای‌مان از نو «تاریخ» می‌نویسند و هر روز گذشتة ما را به اقتضای منافع اقتصادی‌ کارفرمایان‌شان تغییر می‌دهند. بی‌دلیل نیست که همة نخبگان و فرهیختگان ایرانی‌نما به «تاریخ» و «فرهنگ ایران» اینچنین علاقمند شده‌اند! در داخل مرزها سرداران با چماق بر سر مردم می‌کوبند تا «ارزش‌های دینی» حفظ شود و کسی راه تاراج کشور را سد نکند، در خارج چماق «مطالعات» استادان زپرتی و بیسواد آکادمی‌های ریز و درشت‌شان را بر سر ایرانی‌ها فرود می‌آورند. نمونه‌اش مزخرفاتی است که پورشریعتی ردیف کرده.

این استاد بینوا که «تاریخ» ایران را به حساب خود بررسی هم کرده چنان با «علم تاریخ» بیگانه است که حتی قادر نیست فرسایش یک حاکمیت چندصد ساله را به دلیل گذشت زمان دریابد. پورشریعتی پس از ارائة فرضیة مضحک اتحاد خانواده‌های اشکانی با ساسانیان، ادعا می‌کند تزلزل در این اتحاد باعث شکست ساسانیان شد. ایشان درست مثل امام‌شان «بی‌بی‌گوزک» را بجای تاریخ گرفته‌اند. در قاموس فعلة فاشیسم تحولات تاریخی دلیل ندارد، پیش می‌آید! اتحاد متزلزل «می‌شود» و ساسانیان شکست می‌خورند! حتماً به ارادة الهی! حتماً چون طرف مقابل ساسانیان تازیان مسلمان بودند که ارواح شکم‌تان «دین بر حق» هم داشتند، و به همین دلیل توانستند بر ساسانیان پیروز شوند!

اصلاً اگر نظر ما را بخواهید اتحاد فرضی اشکانیان با ساسانیان هم به ارادة الهی متزلزل شد تا چهارده سده بعد یک استاد فکسنی دانشگاه اوهایو ‌به ما بگوید امپراطوری ساسانی نوعی کنفدراسیون بوده! نه جانم! شرم حضور را کنار بگذارید! کریستن‌سن مهمل گفته! امپراطوری ساسانی اصلاً یک «حکومت اسلامی» بوده، اردشیر پنهانی مسلمان شده بود، تازیان هم آنگلوساکسون‌های محتاج نفت خزر بودند، و به همین دلیل اتحاد اشکانیان و ساسانیان متزلزل شد:

«اوج همکاری‌های [...] اشکانی و ساسانی در زمان پیروزی ساسانیان [بر] رومیان است و با تزلزل در اتحاد این خانواده‌ها زمان شکست ساسانیان فرا می‌رسد و دوره‌ای از تغییر و بی‌ثباتی حکومت ایران را فرا می‌گیرد[...] که [طی 4 سال] هشت پادشاه و ملکه [برتخت می‌نشینند]»


این ترهات فقط یک عبارت «به ارادة پروردگار» کم دارد، تا بتوان این «تحولات تاریخی» را نیز جزو «بی‌بی‌گوزک‌های» قرآن قرار داد. ولی در عالم واقعیت پس از حدود چهار سده ‌سلطنت «از 226 تا 651 میلادی»، جنگ قدرت در خاندان ساسانی به حدی شدت یافت که وارثین تاج و تخت همگی نابود شدند و کار بجائی رسید که به طور «موقت» زنان بر تخت سلطنت می‌نشستند: پوران‌دخت و آذرمیدخت.

توصیة ما به فدائیان فدرالیسم در ایران این است که از پورشریعتی بخواهند در مورد هخامنشیان هم «مطالعاتی» صورت دهد، و کتابی تحت عنوان «نقش هخامنشیان در حملة اسکندر به ایران» بنویسد و هر چه «گیرشمن» و دیگران در مورد هخامنشیان گفته‌اند رد کرده، بگوید:

امپراطوری هخامنشی شکلی شبیه به یک کنفدراسیون داشته که نتیجة همکاری سیاسی خانواده‌های بزرگ پارس‌ و ماد بوده و خانواده‌های ماد در بر سرکار آمدن یا سقوط بیشتر پادشاهان هخامنشی موثر بوده‌اند [...] اوج همکاری‌های [...] پارس‌ها و مادها در زمان پیروزی داریوش بر مصر است. و با تزلزل در دین و ایمان این خانواده‌ها اتحادشان هم سست شده به خواست خداوند زمان شکست هخامنشی فرا می‌رسد.

فکر می‌کنم مشکلات امروز آنگلوساکسون‌ها به اندازه‌ای زیاد شده که باید همه اراده‌ها برای حل آن بسیج شوند [...] مسئولان فعلی دولت آمریکا نباید فرصت‌ها را از دست بدهند[...] مشکلات کنونی اقتصادی در جهان، ناشی از اندیشه‌های این نظام اقتصادی است[...] ما نظم قانونی را نمی‌پذیریم و خواهان تغییر این نظام هستیم [...] امروز در ایران به علت حاکمیت اسلامی،‌ آزادی در توحش به بالاترین حد خود جاری است و همة افراد حتی رهبری [...] در برابر قانون جنگل یکسان‌اند[...]




نسخة پی‌دی‌اف ـ اسکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ آدردرایو

نسخة پی‌دی‌اف ـ داک‌ستاک

نسخة پی‌دی‌اف ـ ایشیو

نسخة پی‌دی‌اف ـ مدیافایر

نسخة پی‌دی‌اف ـ فایل باکس

...

دوشنبه، فروردین ۳۱، ۱۳۸۸


گوربان و «دوربان»!
...

همای بر همه مرغان از آن شرف دارد
که استخوان خورد و جانور نیازارد

همچنان که در وبلاگ «کوفته و کیهان» گفته بودیم اصولاً پاسدار شریعتمداری ترجیح می‌دهد پیام اربابان خود را از طریق انتشار مقالات مضحک و ابله‌پسند در کیهان «ابلاغ» کند، چرا که مخاطبان‌اش همه ابله و مسخره‌اند. بازجوی ساواک جمکران با مقالة «آنجا چه خبر است؟» در واقع پیام اربابان را به قوة قضائیه ‌رساند تا قوة کذا «از بدنامی نظام» جلوگیری کند! می‌دانیم که حکومت اسلامی در توحش و قساوت در تاریخ بشر نام نیکو از خود بر جای گذاشته، و نمی‌باید چنین نام نیکی خدشه‌دار شود! به همین دلیل قوة قضائیه که از ارباب حرف‌شنوی دارد بلافاصله دست به‌کار شد و رکسانا صابری را به 8 سال زندان محکوم کرد. به این ترتیب جنجال رسانه‌ای مطلوب هریتیج کلاب نیز به راه افتاد.

وقتی جنجال رسانه‌ای به راه می‌افتد در واقع برای تحریک افکار عمومی و به بیراهه کشاندن آن است. جنجال پیرامون محکومیت «شبه‌خبرنگار» کذا در واقع چندین و چند هدف را دنبال می‌کرد. نخست، ارعاب مردم ایران و ارائة تصویر قدرت‌مدار از حکومت کذا که ابراز تأسف هیلاری کلینتون و اوباما نیز چاشنی صحنة آن بود! از روزی که حکم کذا صادر شده شبکه‌های تلویزیونی غرب به بمباران مردم با تصاویر رکسانا، پدرش، هیلاری کلینتون و اوباما مشغول شده‌اند. البته دلفین مینوئی هم در «فیگارو» یک روضة‌ امام حسین برای این «شهید» راه خبرنگاری خوانده بود که اشک از چشم خواننده سرازیر می‌کرد!

و اما هدف اصلی پروپاگاند هریتیج کلاب، لجن‌پراکنی و لات‌بازی در «نشست دوربان» از طریق ارائة «تصویر دلپذیر» از احمدی‌نژاد بود‍! بله، در این راستا احمدی نژاد که در حکومت گورکن‌ها رئیس قوه مجریه است و حق دخالت به امور قوای مقننه و قضائیه را ندارد،‌ یک نامة کشکی به قوة ‌قضائیه نوشته خواستار رعایت «عدالت» در مورد حسین درخشان و رکسانا صابری می‌شود. ولی فکر نکنید که فقط احمدی‌نژاد در این میان «نانی به کف آورده» و در سوئیس مورد استقبال گرم و نرم قرار گرفت. ابداً! دیگر سگ‌های آستان مقدس عموسام نیز از این استخوان بی‌بهره نمانده‌اند.

روزنامة «جمهوری اسلامی» که میرحسین موسوی «منبع الهام» ترهات آن به شمار می‌رود، ‌ بلافاصله نامة احمدی‌نژاد را در هوا قاپیده، ‌ به تبلیغات برای قوة قضائیة جمکران، یا همان ستون اصلی سرکوب استعماری مشغول می‌شود. این روزی‌نامه بجای اینکه به احمدی نژاد بگوید حق دخالت در امور قوة قضائیه را ندارد، می‌نویسد، مگر تاکنون قوة قضائیه عدالت را رعایت نکرده؟! بله، همانطور که ملاحظه می‌کنیم در این گیرودار قلم به مزدهای ساواک از فرصت استفاده کرده، و در میانة دعوا «نرخ» خود را هم آشکارا تعیین می‌کنند؛ بر «عدالت» این رکن اساسی در سرکوب و تاراج استعماری مهر تأئید می‌گذارند.

آگاه از سیاست کابینه کس نشد
نبود عجب که نیست معین مرام خر

حال سایت «تابناک» که مطلب «مهرورزی با رکسانا در سکوت حسین» را منتشر کرده می‌تواند دلیل خفقان پاسدار شریعتمداری در مورد جریان رکسانا صابری را بهتر دریابد! در واقع، پس از ارسال نامة کذا به قوة قضائیه، شبکه‌های تلویزیونی در غرب بمباران مردم با تصاویر احمدی‌نژاد را آغاز کردند تا همه بدانند و آگاه باشند که این احمدی نژاد که برای شرکت در نشست «دوربان» وارد سوئیس شده، قرار است خیلی «دوست داشتنی» و متمدن باشد. در نتیجه، برای «تخریب» نشست دوربان هر چه جفنگیات به هم ببافد و تحویل مردم دنیا بدهد، «حق دارد!» همچنین اتحادیة اروپا حق دارد ضمن اعتراض به مهملات دلقک نارمک، از این مترسک پوشالی یک «دشمن خطرناک» بسازد. دشمنی که جهان باید با او مبارزه کند! اینچنین بود که برای تخریب نشست دوربان، محفل فاشیسم بین‌الملل با همکاری‌های صمیمانة‌ آمریکا، انگلستان و دیگر محافل فاشیست‌پرور آغوش به روی «گوربان» گشودند. یادآور شویم که «گوربان» پاسدار و نگهبان «گور» است و در حکومت گورکن‌ها به وفور یافت می‌شود.

آنگلوساکسون‌ها با گنجاندن تقاضاهای مضحک و ابلهانة نوکران‌شان در پیش‌نویس کنفرانس دوربان نه تنها اهداف واقعی این نشست را زیر سم ستوران خود، شیوخ کازینونشین خلیج «همیشه فارس»، و دیگر رهبران اتحاد جماهیر نوکری لگدمال کردند، که مفت‌گوئی‌های تحفة نارمک به اینان فرصت داد تا خود را مدافع آزادی‌ بیان و پشتیبان یهودیان نیز جا بزنند.

البته نقش اساسی سازمان «نظارت بر حقوق بشر» را نمی‌باید در این میان نادیده گرفت. مواضع مضحک این سازمان در مورد حکومت اسلامی درست همان مواضع حکومت جمکران در برابر اسرائیل است! الهه هیکس ـ همانکه از نارنگی ترسیده بود ـ در رادیو آمریکا همان ترهاتی را تکرار می‌کند که روضه‌خوان‌ها با نشخوار آن باعث برهم خوردن نشست «دوربان 1» شدند. آمریکا و اسرائیل نشست «دوربان 1» را ترک کردند، چرا که نوکران‌شان در جمکران توحش دولت اسرائیل را «نژادپرستی» خوانده خواهان مبارزه با نژادپرستی اسرائیل شده بودند. و امسال همین سخنان ابلهانه را از زبان پادوهای ایرانی‌نمای ایالات متحد می‌شنویم. الهه هیکس، سرکوب مخالفان سیاسی در ایران را در ترادف با نژادپرستی قرار داده می‌گوید:

«عملکرد [حکومت اسلامی] در سرکوب مخالفان سیاسی بی‌عدالتی بزرگی در راه مبارزه با نژاد پرستی به شمار می‌آید.»

منبع: اطلاعات نت.

بله فعلة فاشیسم برای تخریب نشست «دوربان» به تحریف پرداخته و تعریف نوینی هم از نژادپرستی ارائه داده‌اند که بر اساس آن حکومت اسلامی به دلیل نژاد پرستی بهائیان را سرکوب می‌کند! فدراسیون‌های ریز و درشت جهانی هم از احمدی نژاد «عدالت‌پرور» تقاضا کرده‌اند به تبعیض‌های شدید در ایران رسیدگی کند! از همه جالب‌تر سخنان عبدالکریم لاهیجی است. می‌دانیم که ایشان به دلیل ایرانی بودن از نظر حقوقی حق ندارند به مسائل حقوق بشر در ایران، در چارچوب فعالیت‌های یک سازمان مدافع حقوق‌ بشر بپردازند، چرا که نمی‌توانند در مورد کشور متبوع خویش نگرش منطقی و برخورد بیطرفانه داشته باشند. ولی گویا با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی مرزهای مفاهیم و حدود قانون و مقررات در جهان غرب زیر آوار همان دیوار برلن دفن شده! در چنین شرایطی ایالات متحد و شرکاء دیگر نمی‌توانند ژست‌ دفاع از حقوق بشر و آزادی بیان بگیرند.

این چنین بدزنده‌گانی مرده به!

صدای آمریکا، رادیوفردا و دیگر بوق‌های سازمان سیا، با حمایت آشکار از «حقوق بشر نسبی» و مخالفت با «آزادی‌ بیان» همچنان بر طبل فاشیسم در ایران می‌کوبند. پیام‌آور فاشیسم هم کسی نیست جز اعضای مفلوک «محور موازی» که تحت رهبری حاکمیت فرانسه در نشست «دوربان» گویا شرکت فعال دارند! البته فراموش نکنیم که لوطی‌های آنگلوساکسون و شرکاء رونق معرکة اخیر خود را مدیون حضور پرزیدنت احمدی نژاد در نشست مذکورند. مستر پرزیدنت که پیشتر در دانشگاه کلمبیا تبحر و تخصص خود را در لودگی و لات‌بازی در عمل به اثبات رسانده‌اند، اینبار ارتقاء رتبه یافته مامور ابتر کردن اهداف نشست «دوربان» شده‌اند. البته در این معرکه شیوخ کازینونشین هم برای «حفظ وضع موجود»، با طرح «احترام به ادیان»، ‌ در کنار مهرورزی به ورجه، ورجه در لجنزار فاشیسم مشغول‌اند.

پس برای آشنائی بیشتر با لجنزار فاشیسم و سرکوب فرهنگی بهتر است به مواضع مترقی «پن‌کلاب» یا همان انجمن جهانی قلم نگاهی داشته باشیم. چه نشسته‌اید که این سازمان برای انتشار آثار ادبی از یک نویسنده «مجوز اخلاقی» می‌طلبد! به عبارت دیگر اگر کسی شعری بسراید باید حتماً از غربال گزینش «پن‌کلاب» عبور کند، در غیراینصورت سروده‌های‌اش نمی‌باید منتشر شود! به این می‌گویند دفاع از آزادی بیان توسط فعلة فاشیسم. آری! حضرات به مجلة ادبی «دوتیکی» برای انتشار سروده‌های «رادووان کارازیچ» اعتراض فرموده‌اند! البته به دلائلی بس فاشیست‌پسند و ابله فریب. نخست اینکه سراینده «متهم» به نسل‌کشی است! در نتیجه به زعم اهالی «پن‌کلاب» در «سلوواکی» کسی حق ندارد آثار هنری وی را منتشر کند! دیگر اینکه مجلة ادبی ناشر سروده‌های کارازیچ سوابق سیاسی وی را منعکس نکرده!

جانم برای‌تان بگوید، به این ترتیب و بر اساس این منطق بلاهت‌پرور و احمق‌پسند هیچ ناشری نمی‌باید حق انتشار آثار هنرمندانی را داشته باشد که برخلاف اخلاقیات متعارف رفتار کرده‌اند. به عنوان نمونه رمان‌های «سلین» و یا «رنو کامو»‌، به دلیل تعلق خاطر اینان به فاشیسم نمی‌باید منتشر شود! یا آثار ارنست رنان که از طرفداران برتری نژادی بوده هرگز نباید چاپ شود. و یا آثار آلتوسر، نظریه‌پرداز معروف سوسیالیسم غرب که همسرش را به قتل رساند نیز می‌باید ممنوع شود و ... و هر نویسنده و هنرمندی باید نخست از نظر «اخلاقی» مورد تأئید محفل «پن‌کلاب» قرار گیرد تا ناشران بتوانند آثار وی را منتشر کنند! در صورتیکه ایجاد چنین محدودیت‌هائی برای نویسنده، شاعر و به طور کلی برای هنرمندان و متفکران در تضاد با «آزادی بیان» قرار می‌گیرد. ‌

و اما «رادیوفردا»، مورخ 19 آوریل 2009، که این گزارش اسف‌بار را منعکس کرده در راستای اعتراض «پن‌کلاب» توضیح می‌دهد که، محتوی سروده‌های کارازیچ «خشن» است! می‌بینیم که رادیوفردا با اینهمه پزوافاده و «دمکراسی‌پروری» و لاف و گزاف و گنده گوئی از نظر فهم و شعور درست کنار «داش صفار هرندی» نشسته، و تحت نظارت ایشان به ارشاد و ممیزی جهانیان مشغول‌ است. البته ما پیشتر هم به دفعات گفته‌ایم که مدافعان سرکوب و سانسور در غرب نشسته‌اند و با شعار دفاع از «آزادی‌بیان» و «حقوق بشر» در واقع مشوق سرکوب‌ها و نقض‌حقوق بشر در ایران و دیگر کشورهای جهان سوم‌اند:‌

«سازمان جهانی نویسندگان [...] انتشار اشعار رادووان کارادجیچ، رهبر سابق صرب‌های بوسنی را که متهم به [...] جنایت علیه بشریت [...] است محکوم کرد [...] مرکز قلم جمهوری اسلوواکی که زیر مجموعة سازمان جهانی قلم است در بیانیه‌ای مجلة ادبی دوتیکی را از نقطه نظر اخلاقی مورد نکوهش قرار داده.»


البته ما یادآور می‌شویم که سازمان جهانی نویسندگان بسیار کار بدی کرده! چون سرودن شعر ارتباطی به «اخلاقیات» و «اتهام» جنایت ندارد! «آزادی بیان»، هنری و علمی نمی‌تواند در مرز و حدودی که مشتی فکل‌کراواتی نانخور سرمایه‌سالاری غرب در دفتر و دستک‌های‌شان برای مردم جهان تعیین می‌کنند، محدود بماند. سازمان جهانی کذا بجای ژست‌های غلط‌انداز و مضحک بهتر است مواضع واقعی و وابستگی‌های پایه‌ای خود را مشخص کند، و بی‌جهت شعار دفاع دروغین از آزادی بیان سر ندهد. مردم دنیا که همه احمق نیستند.

آیا این سازمان به اصطلاح «جهانی» می‌تواند توضیح دهد به چه دلیل خاطرات جنایتکاری به نام جیمی کارتر که جنایات‌اش نه تنها «اتهام» نیست که به تأئید شخصیت معروفی چون نوآم چامسکی نیز رسیده، می‌تواند منتشر شود؟ سازمان جهانی قلم می‌تواند توضیح دهد به چه دلیل شرکای جیمی کارتر،‌ همچون «ال‌گور» و ... می‌توانند به عنوان روشنفکر آثار خود را منتشر کنند؟ مسلم است که نه! ولی ما نیک می‌دانیم به چه دلیل محفل پوسیدة «پن‌کلاب» به انتشار آثار «ال‌گور» اعتراض نمی‌کند! دلیل روشن است نان «پن‌کلاب‌ها» و دیگر دفتردستک‌های روشنفکرنمایان و مدافعان دروغین آزادی بیان در گرو همین جنایات است!

سگ و دربان چو یافتند غریب
این گریبان‌ش گیرد، آن دامن

ما به اهالی «پن‌کلاب» در سراسر جهان می‌گوئیم بهتر است بساط شیادی را برچینید، چرا که کارفرمایان شما هم دیگر نمی‌توانند خود را به دروغ مدافع «آزادی‌ بیان» جا بزنند.

کس نیاید به زیر سایة‌ بوم
ور همای از جهان شود معدوم






...

یکشنبه، فروردین ۳۰، ۱۳۸۸

علم و «صافی»!
...
حدود یک قرن پیش دستاربندان با نفوذ در صفوف مشروطه خواهان این جنبش را با حمایت استعمار انگلستان به شکست کشاندند، چرا که اتحاد جماهیر شوروی به دلیل توافق با انگلستان همسایة جنوبی را نادیده ‌گرفت. پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی روضه‌خوان‌ها می‌پندارند هنوز در بر همان پاشنه می‌چرخد. امروز، پس از سی سال جنایت و چپاول این تفاله‌های اجتماع دیگر نمی‌توانند از سر فریب «در کنار مردم» قرارگیرند، به همین دلیل آشکارا در برابر مردم ایستاده‌اند.

امروز آخوند صافی گلپایگانی در ملاقات با گروهی از فرماندهان سپاه، «بیماری» نادانی را به روشنفکران لائیک نسبت داده و از پاسداران خواسته برای حفظ ارزش‌های دینی به خیابان‌ها بیایند! این شکرخوری‌ها واکنشی است مستقیم به ابلاغ دستور احمدی نژاد در تاریخ 25 بهمن‌ماه 1387 به وزیر کشور برای «رعایت حقوق شهروندی» از سوی نیروهای انتظامی. آخوند جنتی نخستین کسی بود که در برابر دستور کذا موضع گیری کرد. در واقع صافی گلپایگانی در این مسابقة بیشرمی مقام دوم را کسب کرده: ‌

«در روایات اسلامی بر علم و فراگیری آن تأکیدات فراوانی شده [...] حضور در یک جلسه مذاکرة علمی برابر با هزار شب عبادت ذکر شده [...] نادانی و جهالت از بدترین امراضی است که انسان به آن مبتلا می‌شود و در اسلام بر علیه هیچ چیزی به اندازة جهالت مبارزه نشده [...] گروهی خود را روشنفکر می‌دانند در حالی که دستورات اسلام و عمل کردن به آن را چندان مورد اهمیت [مهم] نمی‌دانند که این در واقع جهل است و انسان باید در هر زمان خود را تسلیم خداوند بداند [...]»

منبع: حنازرچوبه، مورخ 30 فروردین‌ماه سال‌جاری

البته ما هرگز از تولیدات حوزة علمیه قم که میرپنج پایه‌گذار آن بوده انتظار درک و فهم نداشته و نخواهیم داشت ولی بین خودمان بماند آخوند صافی در«حوزة وقاحت و حماقت» از مراجع مهم جهانی به شمار می‌رود. پس نگاهی خواهیم داشت به اظهارات اخیر وی که با کد خبر: 443361 در حنازرچوبه انتشار یافته. سخنان آخوند صافی از این نظر اهمیت دارد که بازتاب شکاف بین گروه احمدی نژاد و طرفداران ارتباط پنهان با آمریکا،‌ به رهبری علی خامنه‌ای است. به یاد داریم که رهبر فرزانه چند روز پیش در کمال حماقت فرمودند، ‌ مایل‌اند خارج از «نظام جهانی» قرار گیرند، چرا که عدالت در نظام جهانی وجود ندارد! البته ما ملت سی سال است شاهد شناور بودن «نظام جمکران» در عدالت هستیم؛ نه در عدالت اجتماعی در مفهوم معاصر که در «عدالت خدامحور» که آئینة تمام‌نمای توحش ادیان ابراهیمی است. در هر حال اربابان کیهان در هریتیج کلاب نیز تمایل دارند که رهبر فرزانه در یوتوپیای اسلامی معلق بزنند، چون از این طریق دست استعمار برای تاراج ثروت‌های ملی و سرکوب مردم ایران بازتر خواهد بود.

باری، صافی گلپایگانی در انتهای چرندیات خود می‌گوید، ‌هرکس تقدیری دارد و همه باید سعی کنند با آنچه خداوند برای‌شان «مقدر» کرده زندگی کنند! به عبارت دیگر کشور نیازی به دولت و برنامة اقتصادی و اینجور حرف‌ها ندارد، «خداوند» برنامه‌ریزی کرده مردم هم اجراء می‌کنند. حتماً حضور پاسدار جماعت در خیابان‌های شهر نیز از مقدرات الهی است! این اوهام و خیالات‌خام تراوشات ذهن علیل امثال آخوند صافی و هم‌پالکی‌های‌اش است. اینان از آنجا که زور و زرپرست‌اند می‌پندارند که انسان «بندة خدا» است و باید مانند بنده مطیع صاحب‌اش هم باشد. و چون خدواند «لات‌الله» تاکنون ساکن کارخانة رجاله پروری بوده، اینان می‌پندارند که خداوند کذا جاودان است. به همین دلیل آخوند جنتی و دیگر نعلین‌های مفلوک پشت سر خامنه‌ای صف کشیده‌اند. «ولی‌فقیه» تقلبی جمکران با همین چند سر ملای مفلوک سه دهه است که به طاق طویلة عموسام جفتک «استقلال» و «حفظ هویت اسلامی» می‌اندازند.

به گزارش حنازرچوبه، ‌مورخ 30 فروردینماه سال‌جاری، صافی گلپایگانی ضمن دیدار با گروهی از فرماندهان سپاه پاسداران می‌گوید، سپاه باید از گسترش فساد و منکرات در جامعه جلوگیری کند، همانطور که ارتش از مرزها نگهبانی می‌کند! به ادعای صافی این «اقدامات» ارزش‌های دینی و هویت اسلامی کشور را حفظ می‌کند. یادآور شویم این آیت‌الله دانشمند و روشنفکر که مانند دیگر جیره‌خواران سفارت انگلستان در وقاحت و بیشرمی به مقام مرجعیت رسیده، همان کسی است که آتش‌بازی در چهارشنبه سوری را نیز از «مصادیق اسراف و تبذیر» شمرده و سنت‌های ایرانی را «خرافه» می‌خواند.

دلیل بلبل‌زبانی‌های امروز صافی‌گلپایگانی این است که دولت آیندة جمکران به دلیل پس بودن هوا، باید در هر حال بساط روضه‌خوانی و سرکوب عمومی را جمع و جور کند و خلاصه اگر «شمشیر بران» پاسدار جماعت نباشد، کاسة‌گدائی لات‌الله، امثال جنتی و صافی‌گلپایگانی و شرکاء خالی می‌ماند. آخوند صافی در ادامة ترهات خود راه رسیدن به «معرفت حقیقی»‌ را نیز به پاسداران نشان داده، و برای مبارزه با تباهی جهان دستورالعمل‌ صادر کرده! وی پس از پرت‌وپلاگوئی مفصل و بافتن آسمان به ریسمان از جهل و نادانی هم انتقاد می‌کند. البته «جاهل» در قاموس لات‌الله جمکران، «روشنفکر لائیک» است. علامت تعجب هم نمی‌گذاریم، چون نفس‌کش‌طلبی و عربده‌جوئی جیره‌خواران ناخدا کلمب بر ضد روشنفکران لائیک سابقة تاریخی دارد و به جنبش مشروطه باز می‌گردد.

البته دستاربندان مفلوک جمکران از آنجا که با تحولات تاریخی بیگانه‌اند، هنوز متوجه نشده‌اند که دوران شیرین تحمیل قوانین توحش «شریعت» در ایران رو به پایان گذاشته. از یکسو به دلیل گذشت سی‌سال از آغاز حکومت اسلامی، تبدیل دین به ایدئولوژی دیگر بازار خود را از دست داده؛ از سوی دیگر شاهدیم که امروز همسایة شمالی ایران، که طی 80 سال گذشته مهم‌ترین پایگاه جهت حمایت استراتژیک از دیکتاتوری در ایران بوده، اینک صریحاً از دمکراسی و آزادی‌ ارتباطات پشتیبانی می‌کند.

حال آنکه ایالات متحد در موضع انفعالی فروافتاده، و دیگر حتی در قالب شعار نیز نمی‌تواند از ادبیات حقوق بشر و آزادی بیان «ابداعی» کاخ‌سفید استفاده کند. به همین دلیل است که می‌کوشد برای ایجاد راه بند در برابر گسترش «دمکراسی» و حمایت از آزادی‌ بیان در روسیه، همزمان با تشویق اوباش در این کشور، مناطق نفوذ خود را به ویژه در مجاورت روسیه به مراکز سرکوب تبدیل کند. در همین راستا شاهدیم که دولت اسلامی ترکیه به قلع و قمع مدافعان دمکراسی پرداخته! ولی در ایران اوضاع متفاوت است؛ روضه‌خوان‌ها صریحاً در برابر احمدی‌نژاد موضع‌گیری کرده خواهان مبارزة پاسداران با «منکرات» شده‌اند. اگر بخواهیم کاریکاتور سیاست گاوچران‌ها را ارائه دهیم می‌توانیم بگوئیم ایالات متحد اکنون آشکارا همان روشی را اجرا می‌کند که طی شصت‌سال گذشته ادعای مبارزه با آنرا داشت! این سیاست در پی موضع‌گیری‌های رئیس جمهور روسیه در دفاع از دمکراسی و ارتباطات اینترنتی شدت بیشتری یافته.

در پی اظهارات اخیر دیمیتری مدودف، رئیس جمهور روسیه پیرامون گسترش آزادی‌های اجتماعی و رفع محدودیت از سازمان‌های غیردولتی، فاشیست‌ها جهت ابراز وجود در مسکو به دو تبعة کشور تاجیکستان حمله کرده، یکی از آنان را به قتل می‌رسانند! و به این ترتیب به موضع‌گیری دولت روسیه برای گسترش آزادی‌های اجتماعی پاسخ روشنی می‌دهند. به یاد داریم که درآستانة‌ سفر جنجالی ولادیمیر پوتین به تهران نیز فرزند یکی از دیپلمات‌های ایرانی در مسکو با ضربات چاقو به قتل رسید. پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی دست «الهی» گروه‌های اوباش شهری را در روسیه سریعاً سازماندهی کرد تا از طریق اینان فضای اجتماعی را به خشونت کشانده و سرکوب را در روسیه تشویق کند.

البته آمریکا که هزینة این گروه‌ها را تأمین می‌کند، همچون گذشته شعار حمایت از «آزادی» می‌داد. ولی ما ایرانیان این سیاست را نیک می‌شناسیم. حضور اوباش در فضای شهری برای سرکوب مردم و اعمال فشار بر دولت مرکزی حتی چندین سال پیش از ظهور پهلوی اول در ایران سیاستی شناخته شده بود، و این همان سیاستی است که تاکنون استعمار بریتانیا و سپس سازمان ناتو در کشورهای دیگر اعمال کرده و می‌پندارند که تداوم آن همچنان میسر خواهد بود.

همزمان با اظهارات مدودف، در تاریخ 15 آوریل 2009، دولت اسلام‌گرای ترکیه دامنة سرکوب سکولارهای این کشور را گسترش داد و امروز آخوند صافی گلپایگانی در جمکران برای گسترش سرکوب در ایران رسماً از پاسداران خواست تا برای «مبارزه با منکرات» در جامعه حضور فعال داشته باشند! همچنانکه در وبلاگ «جکی‌چان در جمکران‌» گفتیم، آمریکا، فرماندة ناتو همچنان به تشویق سیاست سرکوب در محدودة «محورموازی»به ویژه در مرزهای روسیه ادامه می‌دهد. البته اوباش‌الله داخل روسیه را می‌باید به این مجموعة دمکراسی‌پرور و پیرو گاوچران‌ها بیافزائیم، چرا که فاشیسم از شبکه‌ای بین‌المللی برخوردار است و ریشه در واتیکان خودمان دارد. هر چند که حضرت پاپ همچنان به «سقوط ‌آزاد» خود ادامه‌ می‌دهند.

ایشان که هنوز به وجود مبارک‌شان برای دیدار از مناطق زلزله زده در ایتالیا زحمت جابجائی نداده‌اند، پیشتر با صدور یک اعلامیه ابراز تمایل کرده بودند که روز اول ماه مه قدم رنجه فرموده، بر مصیبت‌زدگان منت بگذارند! باشد که از این مفر «روز جهانی کارگر» نیز از طریق دیدار کشکی پاپ از زلزله‌زدگان به پشت صحنة سیاسی منتقل شود. عملیاتی از این دست را در ایران نیز شاهد بودیم. به طور مثال فعلة مؤنث فاشیسم در جمکران سعی فراوان داشتند که برای نادیده گرفتن هشتم مارس، روز 22 خرداد، روز زن برای «زنان اندرون» جمکران باشد؛ 8 مارس نیز از تقویم مبارزات زنان به کلی حذف شود! بله فعلة فاشیسم در سراسر جهان فقط یک جنبش جهانی را به رسمیت می‌شناسد: فاشیسم! به همین دلیل همچون موریانه سعی در جویدن ایام و رخدادهائی دارد که در تاریخ بشر یادآور تحرکات «انسان‌محور» بوده، در تضاد با فاشیسم قرار می‌گیرد. حضرت پاپ هم به همین دلیل برای دلجوئی از زلزله زدگان ایتالیا «روز جهانی کارگر» را انتخاب فرموده بودند! ولی از آنجا که بخت و اقبال از فاشیسم بین‌الملل روی برگردانده، واتیکان هم ناچار شد تاریخ سفر بشردوستانة «جرمن‌شپرد» نازنازی را تغییر دهد! به گزارش فیگارو، مورخ 18 آوریل 2009، کاردینال راتزینگر روز 28 آوریل راهی مناطق زلزله زدة ایتالیا خواهند شد! و اما بپردازیم به هیئت حاکمة فرانسه که اینک «رهبری» محور موازی شکست خورده را برعهده گرفته.

یک روز پس از اعتراض گروه‌های لائیک ترکیه به بازداشت‌های گستردة شخصیت‌های لائیک، برنار کوشنر، وزیر امور خارجة فرانسه از حضور ترکیه در اتحادیة اروپا استقبال کرد! به گزارش فیگارو، مورخ 19 آوریل 2009، برنار کوشنر اظهار داشت هیچ مانعی برای حضور ترکیه در اتحادیة اروپا نمی‌بیند! البته می‌دانیم که سیاست رسمی دولت سرکوزی تاکنون مخالفت صریح با الحاق ترکیه به اروپا بوده!‌ به عبارت دیگر آقای کوشنر به جهانیان تفهیم می‌فرمایند که ترکیه‌ای می‌تواند به عضویت این اتحادیه درآید که سرکوب کردها و سکولارها را در دستور کار خود قرار ‌دهد! و در اینصورت ترکیه می‌تواند به عنوان کشور مسلمان به عضویت اتحادیة اروپای «دمکراتیک» درآید. روشن‌تر بگوئیم حضرات خواهان گسترش استبداد اسلامی در ترکیه‌اند، چرا که این کشور، هم در همسایگی ایران قرار دارد و هم در مجاورت روسیه. بنابراین تشویق سرکوب در ترکیه همزمان تشویق سرکوب در روسیه و ایران هم خواهد بود.

در چارچوب همین سیاست است که رسانه‌های برونمرزی گورکن‌ها برای ارعاب مردم ایران، هم‌صدا با فارس‌نیوز به مهملات آخوند اژه‌ای بازتاب می‌دهند. چرا که اینان می‌پندارند این سیاست شکست خورده را می‌توانند همچنان اعمال کنند. در همین چارچوب است که آخوند صافی گلپایگانی نیز در کمال حماقت و بلاهت خواهان حضور پاسداران در خیابان‌ها می‌شود. گورکن‌ها نمی‌دانند که سپاه پاسداران نیز دیگر نمی‌تواند برای‌شان «معجزات» کند، چرا که ولینعمت‌های یانکی این سپاه سرکوبگر خود در موضع تدافعی قرار گرفته‌اند.





نسخة پی‌دی‌اف ـ اسکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ آدردرایو

نسخة پی‌دی‌اف ـ داک‌ستاک

نسخة پی‌دی‌اف ـ مدیافایر

...