جمعه، آبان ۱۹، ۱۳۹۱

فرهنگ و کامرون!


 

«انقلاب ما و نظام جمهوری اسلامی روی سه پایة مشخص و مسلم [...] بنا شده [...] سه رکنی که [...] شریعتی در افکار و روحیات نسل جوان بذرپاشی و آبیاری کرد [...]‌ آن سه رکن عبارت است از شهادت،  امامت و انتقام [...]»

منبع:  سایت جناب «مهندس» بازرگان

 

اینهم نمایه‌ای از توحش شیخ مهدی!   این چند سطر نشان می‌دهد که فکل‌کراواتی‌های جمکران هیچ تفاوتی با امثال خمینی و خلخالی نداشته و ندارند.

 

بارها گفته‌ایم،  باز هم تکرارمی‌کنیم،   «انسان»،   نه دینی است نه بومی.   بنابراین دمکراسی به عنوان حکومت «قوانین انسان‌محور» نمی‌تواند «بومی» یا «دینی» شود.   همچنین دمکراسی،  هیچ ارتباطی با «جمع‌گرائی»،  «حکومت مردم بر مردم» و دیگر اختراعات گوساله‌فریب داس‌الله و حزب‌الله ندارد.   «دمکراسی»،  حاکمیت یک مجموعه قوانین انسان‌محور بر جامعه است که اعتقادات مذهبی و باورهای مردم را «حریم خصوصی» به شمار می‌آورد،   و منطقاً با حاکمیت باورها و «توهمات مقدس» در تضاد قرار خواهد گرفت.   و دقیقاً به همین دلیل است که حکومت جمکران و مخالف‌نمایان‌اش فضای جامعه را آکنده از مقدسات و خشونت و حماقت می‌پسندند.   از آنجمله است بزرگداشت قانون‌شکنی و لات‌بازی اشغال سفارت آمریکا؛   برگزاری مراسم روضه و زوزه و مرده‌پرستی و ... و اینهمه جهت تحمیل عربده‌جوئی و عزاداری بر روزمرة ملت ایران.   تردید نکنیم که حکومت جمکران و مخالف‌نمایان‌اش در نهضت‌عاظادی و دیگر تشکل‌ها برای پیاده کردن این طرح استعماری به یکدیگر دست اتحاد داده‌اند.

 

کیهان جمکران در فردای انتخاب مجدد اوباما به ریاست جمهوری آمریکا تیتر زده:  «آقای تغییر دوباره آمد،  4 سال دیگر بدون تغییر!»  ولی برخلاف توهم جمکرانیان،   «تغییر» در سیاست آمریکا دیگر غیرقابل اجتناب شده،  و این «تغییر» دقیقا          ً شامل حال همان محافلی خواهد شد که طی سدة‌ اخیر،  «مرگ‌پرستی»،‌  «نفرت‌پراکنی» و «باورمحوری» را با «فرهنگ» در ترادف قرار داده‌اند:

 

«[...] آقای کامرون [...] با اشاره به اینکه مسئله حقوق بشر از جمله موضوعات مورد بحث در مذاکراتش با مقامات امارات بود،  تأکید کرد که [...] من به رشد دموکراسی و حقوق بشر اعتقاد دارم،   اما باید به تفاوت میان کشورها هم توجه داشته باشیم.  آن‌ها ( امارات) خط مشی متفاوت،   تاریخ متفاوت و فرهنگ متفاوتی دارند[...] آقای کامرون [...] از توافقات نظامی با کشورهای حاشیه خلیج فارس دفاع کرد[...]‌»

منبع:  سایت بی‌بی‌سی،  ‌مورخ 6 نوامبر 2012  

 

بین خودمان بماند به دلائلی که نمی‌توان مطرح کرد،  ‌ دولت بریتانیا ناچار شده «جای خالی» فرانسه را در امارات و دیگر کشورهای منطقه پر کند!  و این است دلیل گسترش دامنة توحش و وقاحت  در سایت بی بی‌سی.   این روزها کار حضرات به لوث کردن قتل زندانی سیاسی  رسیده.   در هر حال،   اظهارات مضحک دیویدکامرون در باب تفاوت‌های «فرهنگی» نشان از آن دارد که دولت بریتانیا پدرسالاری،  سرکوب زنان،  بهره‌کشی از کودکان،  ‌کودک‌آزاری و تجارت زنان و کودکان  را در بازارهای «حلال» از جمله «تفاوت‌های فرهنگی» شیوخ امارات با ملت‌های دیگر تحلیل می‌نماید!   پس ما هم به عنوان طرفدار دمکراسی،   یک نکته را یادآور ‌شویم؛   این «اعتقاد» به حقوق بشر تا به امروز نشان داده که آنگلوساکسون‌ها به هر قیمتی از گسترش توحش و خشونت در منطقه دفاع ‌کرده‌اند!    در عمل نیز شاهد حمایت علنی اینان از تشکل‌های تبهکاری نظیر «فدائیان اسلام»،  «جماعت اسلامی» و غیره هستیم.  جالب اینکه،  طی سدة اخیر،   این تشکل‌ها بدون استثناء شعارهای آلمان هیتلری را «بازتولید» کرده‌اند.   از آنجمله است،‌  «نظم نوین جهانی» و به ویژه شعار ابله‌پسند،  ‌«‌نه شرقی،  نه غربی!»‌

 

سه روز پس از ورود تانک‌های سوریه به بلندی‌های جولان،  آمریکا ناچار شد از 33‌ سال شترسواری دولادولا و روابط پنهان با نوکران در جمکران صرفنظر کرده،    «یک مأمور مذاکره» با حکومت قدرقدرت ملایان تعیین کند!   خلاصه،   پیروزی چشمگیر  باراک اوباما در انتخابات 6 نوامبر 2012  دلیل موجه دارد!  حزب جمهوریخواه ترجیح داد،‌  چرخش اجتناب‌ناپذیر سیاست آمریکا را،   به ویژه در ایران و اسرائیل بر دوش اوباما و حزب دمکرات بگذارد،   و برای اعمال این سیاست نوین، ‌ واگزاری سنا به دمکرات‌ها و تأمین پشتوانة وسیع «آراء عمومی» برای رئیس‌جمهور جدید الزامی بود.

 

این صورت‌بندی به حاکمیت آمریکا امکان خواهد داد،  ‌ محبوبیت فرضی اوباما را به یک سلاح کوبنده در برابر مخالفان «چرخش سیاسی» کاخ سفید؛   به ویژه در خارج مرزها تبدیل کند.  چرا که مخالفان استقرار صلح در منطقه الزاماً درونمرزی نیستند!   متحدان اروپائی آمریکا «صلح در منطقه» را تهدیدی برای منافع نامشروع‌شان می‌دانند،   و جیره‌خواران کاخ سفید هم که تکلیف‌شان روشن است.  ‌ موجودیت اینان،   به ویژه موجودیت حکومت اسلامی جمکران در گرو «تداوم وضع موجود» است.

 

اتفاقاً جهت تأمین همین شرایط «مطلوب» است که فعالیت «فرهنگی ـ سیاسی» مجموعة توحش،  شامل داس‌الله، ‌ حزب‌الله و روشنفکرنمایان شتاب گرفته و خشونت و حماقت اربابان‌شان،  خصوصاً در انگلستان به همین نسبت افزایش یافته.   ولی تداوم «وضع موجود» در کشور ایران بدون بازتولید شعار اساسی آدولف هیتلر امکانپذیر نیست.   مهم‌ترین شعار «پیشوا» چه بود؟  «نه شرقی،  نه غربی!»   ‌یعنی «ابراز نفرت» همزمان از شرق و غرب!   همان شعاری که بر زبان اوباش «انقلاب اسلامی» نیز جاری می‌شد؛   همان شعاری که در دهان مصدق گذاشته بودند؛   و ... و از قضای روزگار اینک شاهدیم که همین شعار را «اتحاد چپ» به بهانة‌ طرفداری از دمکراسی «بازتولید» می‌کند.   بله،   چه نشسته‌اید که «داس‌الله» برای ‌ما ملت یک دمکراسی «ویژه» اختراع کرده،  که هم ضدسرمایه‌داری است و هم ضدکمونیسم شورائی!   

 

البته داس‌الله در این مسیر مقدس تنها نمانده.   ترهات پراکنی بی‌بی‌سی در راه تطهیر حاج روح‌الله و همچنین جنجال اوباش «انقلابی» برای توجیه کودتای ارتش ناتو به کنار،  مستر «خسرو ناقد» فرموده‌اند،   از «عشق» به «شناخت» می‌رسیم!   ایشان ادعا کرده‌اند، ‌ اگر انسان  به «خود»عشق بورزد،‌ خود را خواهد شناخت!  به عبارت دیگر،  این ناهنجاری راه بر منطق و استدلال نمی‌بندد؛   کاملاً برعکس!   بله،‌  «فروید» مزخرف گفته،  «حق» با واتیکان و شیخ‌ پشم‌الدین‌ها است!   به عبارت دیگر،  «حق» با جنایتکارانی است که انسان و انسانی‌ات را «شکست‌خورده» می‌طلبند؛  این است قانون جنگل.   و این «قانون طبیعی» متکی بر عشق یا نفرت،  هر چند مستر ناقد نخواهند بدانند،   در واقع همان «قانون اساسی» حکومت قلعة حیوانات نیز هست.   قانون اساسی حکومتی که در تاریخ 22 بهمن 1357 توسط مشتی کودتاچی در ایران مستقر شد،   و به یاد داریم که نوچة محمد مصدق،  مهدی بازرگان،  نخست‌وزیر همین حکومت «مردمی» شده بود.   ایشان با تکیه بر همان سه ‌پایة توحش یعنی،  «شهادت،  امامت و انتقام» کار را به اشغال سفارت آمریکا کشاندند،‌   بعد هم استعفا داده و در جایگاه «شهید مظلوم» و «قربانی تندروها» به فروش «اسلام خوب»‌ مشغول شدند.    

 

و این روزها خوشبختانه سه پایة کذا فرسوده شده!   از اینرو  در تاریخ 6 نوامبر 2012، بی‌بی‌سی،  بوق حاکمیت بریتانیا برای ارائة تصویر دلپذیر از مهدی بازرگان و نهضت عاظادی به خشتک صادق طباطبائی دخیل بسته بود!  طباطبائی هم با استفاده از تریبون ارباب تا توانست از اشغال سفارت آمریکا انتقاد به عمل آورد!   به گفتة ایشان گروگانگیری با هدف کنار زدن دولت بازرگان صورت گرفته بود:

 

«[...] صادق طباطبائی [...] از اقدام اشغال کنندگان سفارت آمریکا در سال ۱۳۵۸ به شدت انتقاد کرده و گفته هدف آن‌ها ساقط کردن دولت بازرگان بود [...]»

 

و اینچنین است که شیخ‌مهدی کودتاچی در جایگاه شهید مظلوم می‌نشیند!   همانطور که پیشتر نیز محمد مصدق،  عامل اصلی و زمینه‌ساز کودتای 28 مرداد را در همین جایگاه نشاندند.   چرا که بازرگان و مصدق هر دو پیرو شعار «نه شرقی،  نه غربی» هیتلر بودند.   می‌دانیم که هیتلر هم مانند حاج روح‌الله با «دمکراسی» و «کمونیسم» می‌جنگید،   تا از این راه سرمایه‌ها به «راه راست» هدایت شود.   و اینک پرچم هیتلر و مصدق و شیخ مهدی را «اتحاد چپ» از زمین برداشته.   البته اینبار با شعار «دمکراسی!»  برای دریافت ابعاد شارلاتانیسم داس‌الله مطالعة‌ بیانیة‌‌مورخ 15 آبانماه سالجاری حضرات که در «گویانیوز» هم انتشار یافته الزامی است.

 

 چپ‌نمایان که 33 سال پیش در کنار دارودستة‌ خلخالی و بهشتی و بازرگان با شعار «مرگ بر بختیار» برای آخوندجماعت سینه می‌زدند،   در این بیانیه از مبارزات تاریخی‌شان جهت «غلبه بر عقب ماندگی تاریخی کشور» سخن رانده‌اند؛  از کمونیسم حاکم بر شوروی نیز اعلام «برائت» فرموده‌اند!  خلاصه،   حضرات پس از یک مقدمه‌چینی طولانی برای مبارزه با سرمایه‌داری خواهان برقراری دمکراسی «کارگری» شده‌اند: ‌

 

«چپ ايران [...] همواره برای غلبه بر عقبماندگی تاريخی کشور و طرد استبداد و برای پيشرفت،  آزادی،  عدالت اجتماعی و سوسياليسم مبارزه کرده [پیشنهاد ما] گسست از سوسياليسم شوروی [است] ما به آزادی،  دموکراسی،  عدالت اجتماعی و سوسياليسم باورمنديم [...] دفاع از آزادی،   دمکراسی و عدالت اجتماعی و منافع طبقه کارگر و مزدبگيران در مقابل سرمايه و قدرت حاکم [...] ايجاب می‏کند که همه توان خود را برای شکل‏دهی تشکل بزرگ چپ به کار گيريم [...]»

 

بله،   «داس‌الله» که طی چندین دهه،  نبرد بی‌امان تاواریش‌ها با امپریالیسم جهانی را به ابزار توجیه وحشی‌گری و انسان‌ستیزی تبدیل کرده بود،  و پیوسته با چماق «جماهیر شوروی سوسیالیستی» بر فرق ملت‌ها می‌کوبید،  اینک که بلشویسم به گورستان تاریخ سپرده شده،‌  یک بیلچه خاک باغچه را «خرج»‌ راه سوسیالیسم «علمی» کرده،   از آن «برائت» می‌طلبد!  

 

بهوش باشیم که «طبیعت» داس‌الله اینبار خطرناک‌تر از سابق شده.  اینان دیگر با سوسیالیسم علمی و کودتائی و قهرانقلابی توده‌ها و چرندیاتی از این قماش نمی‌توانند وحشیگری و نفرت‌پروری‌های اجتماعی را توجیه کنند،  در نتیجه برای دفاع از کودتای ارتش ناتو یعنی  «انقلاب مردمی» حاج روح‌الله دکان جدیدی افتتاح کرده‌اند.   و اینبار برای دفاع از آنچه در زبان عوامفریبان از قماش خمینی و بنی‌صدر و خامنه‌ای  «مستضعفین» و «مردم» نام گرفته، ‌ لازم است داس‌الله «دمکراسی»‌ را به «ابزار» تبدیل کند.  حضور چپ‌نمایان بگوئیم،   طبقة کارگر یکی از مجموعه طبقات اجتماعی است،  و ارتباط ساختاری ویژه‌ای با «دمکراسی» ‌ندارد!   

 

دمکراسی،‌  دفاع از مجموعه حقوق و آزادی‌های انسانی،  و برقراری روابطی است که در آن بتوان این مجموعه را در عمل،  و از منظر حقوقی  به ارزش گذارد.   استقرار دمکراسی برای دفاع از منافع طبقة ‌کارگر معنا و مفهوم نمی‌تواند داشته باشد!   البته در یک ساختار دمکراتیک حقوق تک تک افراد جامعه می‌باید محفوظ بماند و طبقة کارگر نیز قسمتی است از همین جامعه.  


گر ترا اندکی سفاهت بود

مایه‌ای کافی از وقاحت بود

می‌توان لاف پیشوائی زد

بی‌محابا دم از خدائی زد

 

پیشتر گفته‌ایم باز هم می‌گوئیم،   در مثل مناقشه نیست،  ولی افسار الاغ چه پلاستیکی باشد چه طلا،   افسار است و کاربردش نیز تغییری نخواهد کرد!   به عبارت دیگر،   مطالبات «آخوندی ـ  مردمی» را نمی‌توان با ادعای «باورمندی» به دمکراسی از چشم ناظران پنهان داشت!   بیانیة «داس‌الله» در واقع مکمل بیانیة توحش «مردم کوچه و بازار» است.   همان به اصطلاح «مردمی» که روشنفکران را سد راه «آزادی ایران» شمرده،   خواهان اتحاد چپ و راست شده بودند:‌

 

«ما طرفداران آزادی ایران بدون گوش کردن به دروغگویان روشنفکر که در درازای این 33 سال همیشه [...] باز دارنده آزادی ایران شده و می‌شوند دیگر کاری نداریم.  اینبار [...] از شورای ملی و منشور پیشنهادی حمایت کرده و امیدواریم که [...] بتوانیم دست به دست هم چه چپگرا و راستگرا [...] ایران را آزاد کنیم [...]»

 

متن بیانیة کذا نشان می‌دهد که خیلی‌ها در انگلستان شکم‌شان را برای استقرار ویراست «بومی» قلعة‌ حیوانات در ایران صابون زده‌اند،   و می‌خواهند یکبار دیگر با هی کردن اوباش به خیابان‌ها،   «به حق»‌ شاه را سرنگون کنند.   حضورشان بگوئیم،  خیلی کور خوانده‌اید!  اگر حاکمیت بریتانیا چنین امکانی می‌داشت،   قلم‌زن‌های صادراتی قلعة حیوانات کفش «شهید» حسین فاطمی،   وزیر امور خارجة‌ محمد مصدق را در دهان «شهدای» فرضی حکومت جمکران نمی‌گذاشتند:

 

«[...] ساعت یازده و نیم دیشب [...] به خانه من ریختند و بدون اینکه حتی اجازه دهند من کفش پا کنم در برابر شیون طفل یازده ماهه و مادرش مرا به سعدآباد [...] بردند»

 

برای مشاهدة‌ ویراست نوین «کفش» ‌شهید فاطمی به سایت گویانیوز  مراجعه فرمائید و برای دریافت گسترش ابعاد توحش کارفرمایان بی‌بی‌سی و هم‌سوئی‌شان با حکومت ملایان ماجرای «ستار بهشتی» را از دست ندهید.   ابتدا «تاریخ» بازداشت و «علت مرگ»‌ ستار بهشتی در رسانه‌های فارسی زبان «تکثر» یافت و داستان کفش «شهید» فاطمی به او مرتبط شد،  سپس قتل وی را بی‌بی‌سی مورد تردید قرار داد!   در نتیجه،   «جکی» توانست در وقوقیة 9 نوامبر 2012،   سخن گفتن از  زندانیان سیاسی و دیدار از اوین را «حرام» اعلام کند!  به این ترتیب زندانیان سیاسی ایران که اکثریت‌شان گمنام هستند، ‌ همچنان گروگان دکان حقوق‌بشر یانکی‌ها و متحدان‌شان باقی می‌مانند.   به عبارت دیگر سازمان تبلیغات اسلامی از انحصار استعمارگران بر زندانیان سیاسی حمایت می‌کند.  چرا که،   به این ترتیب  روند تبدیل زندانی سیاسی به  ابزار سرکوب ملت ایران تداوم خواهد یافت.   خلاصه اگر پاسدار شریعتمداری «صنف» زندانی سیاسی کشف کرده و رادیوفردا از زندانی شدن سازندة فیلم «موهن» خبر می‌دهد،‌  تعجبی ندارد.             

        

 انتشار «خبر»‌ زندانی شدن تهیه‌کنندة‌ فیلم «موهن» در رادیوفردا و بوق‌های هم‌سو جز فراهم آوردن علوفة‌ تبلیغاتی برای جمکرانیان و گله‌های «بهارعرب» هدف دیگری دنبال نمی‌کند.     متن خبر به ما می‌گوید که زندانی شدن با ساختن فیلم ارتباطی نداشته!   ولی خوب مصلحت یانکی‌ها ایجاب می‌کند که خبر را در مسیر باورهای متحجر «جمع»‌ تنظیم کنند،   باشد که دیویدکامرون نیز با فروش جنگده‌های «تایفون» به امارات،‌  همزمان از شیخک‌های بحرین برای سلب تابعیت از «شیعیان» حمایت به عمل‌ آورد.   به این ترتیب در یونان،  «کاسورها» را برای درهم شکستن تظاهرات آرام به خیابان می‌ریزند و مالیات‌های مستقیم را هم در کشور فرانسه افزایش می‌دهند.   ولی علیرغم تلاش‌ همه جانبة طویلة مک کارتی،  در تاریخ 8 نوامبر سالجاری به جای نتان‌یاهو،  ‌ شیمون‌پرز به مسکو رفته! 

 

باری،   نتانیاهو ‌ این مسافرت را به شیمون پرز واگذار کرد و رئیس جمهور اسرائیل هم پس از دیدار با ولادیمیر پوتین دکان جنگ با جمکرانیان را تعطیل کردند!  اینچنین بود که به شناخت عمیق نخست وزیر انگلستان از «فرهنگ»،  «جامعه» و «تاریخ» کشورهای منطقه پی بردیم!

 

دیوید کامرون که برای فروش «تایفون» به شیخک‌ها راهی منطقه شده،   در کشور قدرقدرت «امارات» فرموده‌ا‌ند،   «ما به دمکراسی و حقوق بشر خیلی معتقدیم،‌  ولی تفاوت‌های فرهنگی را نمی‌توان نادیده گرفت!»  ایشان در ادامه افزودند،  تفاوت‌های فرهنگی مانع فروش سلاح و تجهیزات نظامی نمی‌شود!    بله،  تفنگ که «فرهنگ» ندارد؛  فرهنگ انسانی است.   تفنگ‌فروش‌ها می‌توانند به هر «خری» تفنگ بفروشند.  و بی‌اغراق بگوئیم،  آنگلوساکسون‌ها اخیراً در زمینة «تاریخ» ملت‌های منطقه و ایجاد ترادف میان باور و «سنت مقدس» با «فرهنگ» خیلی «تبحر» یافته‌اند!   تعجبی هم ندارد؛  این «ترادف» ساخته و پرداختة نبوغ متفکران برجستة‌ سازمان سیا است که وظیفه‌ای جز مخدوش کردن مرز مفاهیم متضاد و استقرار متفکران مدرنیته ـ  نیچه،  کارل مارکس و فروید ـ  در سنگر «باطل» ندارند.   و در صورت تداوم این روند توحش،  مسلماً «نظم نوین جهانی» مطلوب هیتلر محقق خواهد شد،   و بزودی در مراسم «حج» شاهد «سنگسار» آثار و مجسمه‌های‌ متفکران مدرنیته خواهیم بود.  

 

 

 


 


 


 


 


 


 


 


 


 


 

...

 

 

 

 

 

 

 

 

 
Share

یکشنبه، آبان ۱۴، ۱۳۹۱

باله تانک‌ها!

 
ورود سه تانک سوریه به بلندی‌های جولان پایان دیپلماسی بمب را نوید می‌دهد!  شاهدیم که   «انقلاب‌های» حکومت ملایان یکی پس از دیگری دفن می‌شود!   ابتدا در سالروز «انقلاب» شکوهمند 22 بهمن‌شان ملت مصر بر حاکمیت حسنی‌مبارک نقطة پایان گذارد،  ‌ ‌و اینک در تاریخ 3 نوامبر 2012،‌   یعنی در سالروز «انقلاب دوم» حاج‌ روح‌الله،   دولت سوریه با اعزام سه تانک به بلندی‌های جولان،  پاسخی در خور به ترهات‌بافی جمکرانی‌ها داد.   خفقان رسانه‌های حکومت جمکران در مورد این خبر مهم دلیل دارد!   ورود تانک‌های سوریه به بلندی‌های جولان هر آنچه محفل «کارتر ـ برژینسکی» از سال 1975 میلادی در منطقه رشته بود،  پنبه کرد!   
 
همانطور که بارها گفته‌ایم در دوران پهلوی،  «مخالفان استبداد» طرفدار دمکراسی نبودند،‌ امروز هم مخالفت با حکومت اسلامی هیچ دلیلی بر طرفداری از دمکراسی نیست.   شاهدیم که معرفی خمینی به عنوان «مخالف استبداد» با هدف گسترش تاراج و استبداد در ایران صورت پذیرفت.   به سیاقی که در دوران پهلوی شاهد بودیم برای‌مان «آخوند مترقی» و «ضداستبداد» ساختند و پرداختند تا زمینة تاراج گسترش یابد،  و امروز نیز پامنبری‌های «مستقل»‌ به بازار آورده‌اند تا در راستای پروپاگاند تطهیر «شیخ» توسط بی‌بی‌سی،  از نکبت و ادبار «مشروعه»، ‌ یا از کودتای «سنت‌ستیز» میرپنج دفاع کنند،   و ابتذال و توحش را به «روستائی» پیوند دهند!   تنها به این ترتیب است که تداوم تحجر «شیخ‌وشاه» تضمین می‌شود.  برای ضمانت این روند استعماری ایجاد دو ترادف بین دو مفهوم اساسی و «متضاد»  الزامی است؛   ترادف «سنت مقدس» با «سنت»،   و ترادف «مدرن» با «مدرنیته!»   وقتی چنین ترادفی در اذهان عوام جایگیر شد،  جایگاه نظارت بر تدوین و اجرای قوانین برای آخوند محفوظ خواهد ماند!   قضیه به همین سادگی است. 
 
خلاصه اگر در چهارمین روز نوامبر2012،  سایت زمانه، ‌ موفق شده آزادی بیان «ارزشی» اختراع کند و «مسئولیت» ابتذال حاکم بر «سینمای ایران» را بر دوش «فقیر» و «روستائی» و کارگر بیاندازد،   تعجب ندارد.   پس‌روی استعمار بریتانیا در منطقه  چنین ایجاب می‌کند که توحش و خشونت رسانه‌های استعماری گسترش یابد:
 
«[...] قشرهای متوسط و مدرن شهرنشین [...] نمی‌توانستند با محصولات سرهم‌بندی‌شده سینمای ایران و زبان الکن و بیان خامدستانه فیلم‌های فارسی کنار بیایند.  اما روستائیان، کارگران و مردم فقیر شهرنشین،   هوادار فیلم‌های فارسی بودند و با خرید بلیت‌های این نوع فیلم‌ها،  سینمای جاهلانه فارسی را سرپا نگه داشتند[...]»
  
فتوی «سینمای جاهلانه فارسی» را به خاطر بسپریم؛  ‌این فتوی،‌  تلویحاً جماعت بازاری را «با فرهنگ» معرفی می‌کند.   انتساب توحش و ابتذال به کارگر و فقیر و روستائی ساخته و پرداختة‌ ذهن علیل آخوند و اوباش «مدرن» است که طبق معمول در جایگاه «قاضی‌القضات» نشسته،  برای ما ملت سینمای «ارزشی» تعیین می‌فرمایند!  فراموش نکنیم،   «سینمای جاهلانه» و مزخرفات مشابه در واقع بخش «هنری» همان پروپاگاند تطهیر «خمینی» است.   این پروپاگاند ابله‌پسند که تحت نظارت بوق وزارت امور خارجة بریتانیا در سایت‌های فارسی به جریان افتاده،‌   همزمان تهاجم به «روحانی»،  و ارائة تصویر دلپذیر از «شاه کودتاچی» و «سنت‌ستیز» را نیز الزامی می‌کند.   این است دلیل پرداختن سایت زمانه به «هنر!»
 
بله،  تاکنون هر یک از روزهای ماه نوامبر 2012 خجسته بوده!  پس مطلب را از روز اول نوامبر آغاز کنیم!  به گزارش رادیوفردا،  ‌مورخ اول نوامبر 2012،  دولت کانادا سفارت و مرکز «فرهنگی» حکومت ملایان را در اوتاوا مصادره کرد!   همچنین پس از گذشت 52 روز،  وال ستریت‌جورنال ناچار شد بگوید چرا برخلاف عرف دیپلماتیک،  سفیر آمریکا در لیبی سر از کنسولگری این کشور در بنغازی در آورده بود!  و سرانجام پس از گذشت 24 سال،‌ روزنامة‌ «جروزالم پست»‌ به حمایت «پنهان» اسرائیل از اسلام‌گرایان حماس اشاره کرد.   و اما در تاریخ دوم نوامبر سالجاری به گزارش فیگارو،   فعالیت یک شبکة عظیم قاچاق موادمخدر در محور «مراکش ـ اروپا» متوقف شد.  و همچنین به گزارش نووستی،  اخوان‌المسلمین از شرکت در تظاهرات اسلام‌گرایان مصر که خواهان اجرای احکام شریعت هستند خودداری کرد.  ولی در شبکة‌ «ال.‌ سی. پی»،‌  برنامة حمایت از «یوم‌الله 13 آبان» به اجرا درآمد.
 
همزمان با تظاهرات «میلیونی» چندصد دانش‌آموز دبستانی و دبیرستانی در برابر سفارت سابق آمریکا در تهران،  برژینسکی،  الکساندر هیگ،  ‌مک فارلین و شرکاء در شبکة «ال. سی. پی» با آب و تاب به ارائة تصویر قدرقدرت از حاج روح‌الله و انقلاب‌شان مشغول بودند و هم‌صدا با نوکران‌شان در جمکران بر «شکست آمریکا» در برابر «انقلاب اسلامی» تأکید داشتند!   به عبارت دیگر حضرات،‌  به عنوان مقامات مسئول ایالات متحد در دوران کارتر،  همان تبلیغات گوساله‌پسندی را که سازمان سیا در دهان ملایان گذاشته،  برای‌مان «تکرار» می‌کردند.
 
یکی بود یکی نبود!  ‌ کودکان دبستانی در برابر سفارت سابق آمریکا در تهران «تظاهرات» می‌کردند؛   حکومت جمکران در حال «ابراز انزجار» از آمریکا بود؛   ژنرال فیروزآبادی توفان «سندی» را به توفان طبس بخیه‌ می‌زد؛   و سفارت جمکران در روسیه برای کمک به قربانیان سندی ابراز آمادگی می‌کرد و ... و قرار بود برای نجات حکومت ملایان،  جنگنده‌های انگلیسی «تایفون» به امارات بفرستند که ناگهان دولت اسلام‌‌نواز کانادا ناچار شد «خوکدانی» الیزابت دوم در هجرت را مصادره کند!   و اینچنین بود که در آستانة سفر فرانسوا اولاند،  رئیس جمهور فرانسه به لبنان و عربستان،   دولت سوریه نیز دکان «یوم‌الله 13 آبان» ملایان جمکران را تعطیل کرد.
 
بله،  در تاریخ سوم نوامبر سال 2012،  سه تانک سوریه وارد بلندی‌های جولان شدند و دولت قدرقدرت اسرائیل که پرواز پشه بر فراز آسمان‌اش را با بمب و موشک پاسخ می‌داد،   اینبار قانون‌گرا شده،   به سازمان ملل شکایت برد!   به همین دلیل نیز رسانه‌های جمکران در اینمورد خفقان گرفته‌اند.   به استنباط ما حکومت اسلامی از ترس زبان‌اش بند آمده!   البته ترس ملایان بجاست؛   ورود تانک‌های سوریه به سرزمین‌های اشغالی نقطة پایان است بر لات‌بازی‌هائی که طی دوران جنگ سرد آنگلوساکسون‌ها،   به ویژه در آستانة انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا در کشورمان به راه می‌انداختند.   خلاصه بگوئیم،  گسترش توحش کودتاچیان محفل «شیخ‌وشاه» در داخل و خارج مرزهای کشور‌ دلیل «موجه» دارد.   اینان برای انتشار پروپاگاند استعمار به سه شاخه تقسیم شده‌اند.  و نیازی نیست که بگوئیم برخلاف آن سه تانک،‌  هر سه شاخک محفل کودتا با دمکراسی، ‌ آزادی بیان و خلاصه با «انسان» سر ستیز دارد،   چرا که «مرزشکن»،   «باورمحور»،  «جانبدار» و نهایت امر دست‌نشانده ‌است.
 
از  لگدپرانی طرفداران «منشور ملی» به روشنفکران آغاز کنیم.   اینان از سوی تل موهوم «مردم کوچه و بازار» بیانیه ‌صادر فرموده،   روشنفکران را «دروغگو» و «مخالف آزادی» خوانده‌اند!   باید از صادرکنندگان این بیانیة سرشار از توحش و حماقت بپرسیم روی سخن‌شان با کدام «روشنفکر» است،   و چارچوب حقوقی «آزادی» مطلوب‌شان چیست؟‌  چرا که خمینی آدمخوار هم «آزادی» می‌خواست!   ولی آزاد گذاشتن سگ‌هار و جنایتکار و احمق یعنی تهدید زندگی انسان‌ها.  پروندة جنایات بلشویک‌ها در شوروی هنوز بسته نشده!
 
این جنایات به دوران وحشت استالین محدود نمی‌شود،   مسلماً پروندة «لنین»،  رهبر و نظریه‌پرداز انقلاب‌شان هم گشوده خواهد ‌شد،   و خواهیم دید که در آلمان،‌  انگلستان،  و ... و به ویژه در آمریکا کدام محافل از کودتای بلشویک‌ها منتفع شده‌اند!   شاید آن روز بتوانیم از دلایل «بیماری رسانه‌ای» ولادیمیر پوتین نیز آگاه شویم!   به نظر می‌رسد این بیماری تشدید شده باشد،  چرا که به گزارش سایت فرانسه ‌زبان نووستی،  مورخ 2 نوامبر 2012،‌  در تاریخ 15 نوامبر سالجاری آنجلا مرکل هم دست از پا درازتر در مسکو به دیدار پوتین خواهد شتافت!   در هر حال،  «بیماری» و حتی مرگ ولادیمیر پوتین در سیاست حاکمیت روسیه تغییری ایجاد  نخواهد کرد؛  ولادیمیر پوتین،‌   نمایندة‌ این حاکمیت است؛   «ارباب» و «رهبر» آن نیست!  کشور روسیه را یک نفر اداره نمی‌کند؛  و برخلاف حکومت قدرقدرت جمکران که تحت نظارت محافل اسلام‌نواز و اسرائیل‌پرست غرب فقط برای «نبرد رسانه‌ای با آمریکا» سر هم بندی‌اش کرده‌اند، و از اینرو نمایندة «الله» شده،   روسیه یک مسیر «اقتصادی ـ  مالی» دارد که روند ساخت و پرداخت استراتژی‌های نظامی‌اش را نیز تعیین می‌کند.
 
از اینرو بر خلاف حکومت‌های انسانی،  حکومت جمکران فقط «دشمن» آمریکا و اسرائیل است؛  «منافع ملی» و استراتژیک و فرهنگی هم ندارد.   این حکومت فقط اسلام می‌خواهد،  و اسلام هم هنوز معلوم نشده چه صیغه‌ای است.  و اگر روز و روزگاری دشمنی رسانه‌ای با آمریکا به شیفتگی تبدیل شود،  باز هم حکومت کذا با منافع ملی ایرانیان بیگانه باقی خواهد ماند!   دلیل هم روشن است؛  عشق و نفرت «غیرمنطقی» و «جانبدارانه» است،  حال آنکه منافع ملی «مادی‌ات»‌ دارد و «منطقی» است!   بهداشت،  مسکن،  آموزش،‌  امنیت و رشد و رفاه و حقوق انسانی با عربده‌جوئی و عبادت و تظاهرات «مردم کوچه و بازار» و ... و حجاب‌ستیزی و حجاب‌پرستی و ابراز نفرت از آمریکا یا افتخار به کسب تابعیت آمریکا تأمین نشده و نخواهد‌ شد!   ابراز عشق «انقلابیون» صادراتی به آمریکا چاره‌ساز مشکلات ما نیست؛  ما از «آمریکا» نفرت نداشتیم که اکنون شیفته‌اش باشیم.
 
ابراز نفرت از ملت‌ها و کشورها،  از جمله عادات ویژة سگ‌های سیرک عموسام است که در جنبش حماس،  حکومت جمکران و حکومت‌های «بهار عرب» به انجام وظیفه مشغول‌اند،   و با تحریم‌های اقتصادی و جنگ «پیشرفت» ‌می‌کنند،‌  و نزد سازمان سیا بسیار عزیز و محترم هستند!   در عوض،   این سازمان خداجو از دولت سوریه نفرت دارد،   چرا که این دولت برای استقرار صلح در منطقه خواهان مذاکره با اسرائیل شده!   به عبارت دیگر،  علاوه بر دولت مصر و سازمان آزادی‌بخش فلسطین،  دولت سوریه هم «موجودی‌ات» قانونی اسرائیل را به رسمیت می‌شناسد!  و اشکال دقیقاً همینجاست!   بدون جنگ و بحران،  منافع محافل جنگ‌سرد تأمین نمی‌شود.   خلاصه،   اگر علیرغم روابط گرم جیمی‌کارتر با اسمعیل هنیه، رادیوفردا،   در هر فرصتی تأکید می‌کند که بر خلاف تشکیلات خودگردان فلسطین،  «حماس،  اسرائیل را به رسمیت نمی‌شناسد»،   دلیل موجه دارد.
 
سایت رادیوفردا،  ‌مورخ  2 نوامبر 2102،  می‌نویسد،   محمود عباس در مصاحبه‌اش با تلویزیون اسرائیل،  بر ایجاد کشور فلسطین در مرزهای سال 1967 تأکید کرده.  و در ادامه، رادیوفردا،‌  به نقل از رویترز می‌افزاید،  حماس اظهارات محمود عباس را خیانت به آرمان فلسطین دانست:
 
«[...] به گزارش رویترز،  حماس [...] سخنان محمود عباس را دور از وطن‌پرستی [...] و به معنای چشم پوشی از حق بازگشت آوارگان به همه سرزمین‌های فلسطینی خواند.  حماس موجودیت اسرائیل را به رسمیت نمی‌شناسد.»
 
می‌بینیم که حماس‌نوازی جیمی کارتر و نوآم چامسکی به دلیل یکجانبه‌گرائی و نفس‌کش‌طلبی این تشکل دست‌ساز اسرائیل، در راستای گسترش تنش‌های منطقه‌ای صورت می‌گیرد.   چرا که حماس و تندروهای اسرائیل،  نهایت امر یک حرف را می‌زنند:  ادامة تنش و شرایط جنگی!   از اینرو «حماس» که پول توجیبی‌اش را شیخ قطر پرداخت می‌کند،   در برابر نظم و مقررات جامعة جهانی ایستاده!  همانطور که اسرائیل هم که در سال 1967 بلندی‌های جولان را اشغال کرده بود،  این سرزمین را پس از «پیروزی» حاج‌روح‌الله،  و خروج نیروهای ارتش شاهنشاهی،  در ماه دسامبر 1981 میلادی به خاک خود «ضمیمه» کرد.   یادآورشویم در ماه نوامبر سال 1981،  رونالد ریگان به ریاست جمهوری آمریکا انتخاب شد!
 
ویژگی دوران ریگان گسترش لات‌بازی حکومت جمکران بود.   طی همین لات‌بازی‌ها،  خمینی حاضر نمی‌شد به «نعمت الهی» یعنی جنگ پایان دهد،   و به همین دلیل علی خامنه‌ای را به نیویورک فرستادند تا در مجمع عمومی سازمان ملل مطالبات اربابان را از زبان حکومت «مستقل» و الهی اعلام دارد.   این جانور وحشی در سازمان ملل اعلام کرد،   «ما به نام خدا انقلاب کرده‌ایم [...] برای خدا جنگ را ادامه می‌دهیم و...»  و یکوقت فکر نکنید که ضمیمه شدن بخشی از خاک سوریه به اسرائیل با «انقلاب» جمکران و یوم‌الله 13 آبان ارتباطی داشته،   یا اینکه تاواریش‌های مسکو به اسرائیل چراغ سبز داده‌ بودند؛   به هیچ عنوان!   «رفقا» در مسکو چنان سرگرم نبرد با امپریالیسم جهانی بودند که فرصت نگریستن به اسرائیل و سوریه را نداشتند.   ولی خوشبختانه این نبرد بی‌امان و پوشالی بالاخره پایان یافت،   و این امر جیره‌خواران طویلة مک‌کارتی را در بهت و حیرت فرو افکند!
 
همزمان با سفر وزرای امور خارجه و دفاع روسیه به فرانسه،   خبر مسافرت فرانسوا اولاند به لبنان و عربستان و لائوس انتشار یافت.   در نتیجه،   برای حمایت از سیاست‌های جنگ سرد،‌  قرار شد انگلستان چند فروند «تایفون» در امارات مستقر کند،  چرا که تایفون‌ها در بمباران لیبی نقش سرنوشت‌سازی ایفا کرده‌اند!   باری،   امروز رئیس جمهور فرانسه وارد لبنان شد و به گزارش نووستی،  مورخ 4 نوامبر 2012،  وزیر امورخارجة روسیه نیز از 4 تا 6 نوامبر به مصر و اردن می‌رود و با وزیر امورخارجه و رئیس جمهور مصر،  پادشاه اردن و محمود عباس ملاقات و گفتگو خواهد کرد.   یادآور شویم،  برای برچیدن دکان «قهرمانی‌های» حماس،  رجب اردوغان مجبور است شخصاً راهی غزه ‌شود!   خلاصه،   استقرار صلح پایدار در منطقه دور نیست؛   دلائل افلاس روزافزون حکومت جمکران و مخالف‌نمایان‌اش روشن است!  و در تاریخ معاصر ایران،  این افلاس نهایت امر به روند توحش «شیخ‌وشاه» پایان خواهد داد.
 
با این وجود،  تلاش جهت حقنه کردن استبداد به ملت ایران در قالب ظاهر‌الصلاح «دمکراسی» همچنان ادامه دارد.   حضرات در داخل و خارج مرزها از «دمکراسی» تعاریف نوینی ارائه می‌دهند.   تعاریفی که هم با کودتای کلنل آیرون‌ساید و اعلامیة «من حکم می‌کنم» رضاخان هم‌خوانی پیدا کرده،   هم با «اسلام» امام‌خمینی و اسلام «ناب» آیت‌الله منتظری!  خلاصه اگر در برابر این مفت‌گویان سدی ایجاد نشود بزودی یاسای چنگیزی هم با دمکراسی‌شان هماهنگ خواهد شد!  این «شبه‌دمکراسی» فعلاً با درک و فهم برنارکوشنر،  که اخیراً پامنبری رضاپهلوی شده هماهنگی‌اش را به اثبات رسانده.   در نتیجه،  ‌ دیری نخواهد گذشت که استالین و میرپنج و خلیفة عثمانی هم از این به اصطلاح دمکراسی حمایت کنند!   خلاصه بگوئیم هواداران «شیخ» مفت‌گوی سیاست‌زده،   اینک از «شاه» کودتاچی و مدرن هواداری می‌کنند،  و این تغییر سنگر کودتائی را هم عامل «پیشرفت» کشور می‌دانند!  حال آنکه راه پیشرفت از بیراهه‌های کودتا نمی‌گذرد.    
 
همزمان با تحولات اخیر  در لیبی و مصر،   و ورود تانک‌های سوریه به بلندی‌های جولان،  ‌و همچنین با در نظر گرفتن چرخش غیرقابل اجتناب سیاست فرانسه در لبنان و عربستان،  حکومت جمکران تزلزل بیشتری یافته.   خامنه‌ای و قبیلة لاریجانی چندان امکانی برای مانور سیاسی نخواهند داشت.   در این میان فقط احمدی‌نژاد امکان «حرکت» دارد؛  آنهم جهت جلوگیری از فروپاشی حکومت اسلامی،  و پیشگیری از تصفیة طرفداران‌اش پس از مراسم گربه‌رقصانی انتخابات ریاست جمهور.   نیت واقعی وی برای دیدار از اوین هر چه باشد مهم نیست.   اگر احمدی‌نژاد در این زورآزمائی موفق شود،   مهره‌های منفور حکومت یعنی خامنه‌ای و برادران لاریجانی ابتر خواهند شد،   و در صورتیکه سیاست خارجی به او اجازه دهد از شعارهای ابلهانة اسرائیل‌ستیز دست بردارد،   شاید همین احمدی‌نژاد بتواند پس از  انتخاب مجدد اوباما،  ‌در شرایطی که هنوز بر مسند ریاست قوة مجریه تکیه زده،   طلسم «مذاکره با آمریکا» را نیز بشکند.   
 
البته چنین عملیاتی در یک حکومت استبدادی «غیرممکن» می‌نماید.  حال آنکه در اسرائیل تغییرات وسیع سیاسی امکان‌پذیر است.   اسرائیل یک دمکراسی است و به همین دلیل مرگ «یوم‌الله» 13 آبان را رسانه‌های اسرائیل نوید دادند؛   در حالیکه رسانه‌های ملایان از جمله بوزنامة «ارزشی» کیهان حضور تانک‌های سوریه در جولان را به سکوت برگزار کردند.  بله،  خبر «بالة» تانک‌های سوریه در بلندی‌های جولان،‌   نخست در «جروزالم پست» انتشار یافت!   
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
...
 
 
 
 
 
 
 
 
 
Share