رجب و رامبو!
به مناسبت بسیج سه روزة آخوندپرستان جمکرانی در بلاد
فرنگ به پشتیبانی از زندانیان آخوندپرست
رسانهای ـ یورونیوز، مورخ 23 ژوئیه 2016 ـ و همچنین پروپاگاند بوقهای آتلانتیسم در مورد
رخدادهای اخیر مونیخ، وبلاگ امروز را به روند
«سلب مسئولیت»، انسانستیزی و مرزشکنی در
روند رشد فاشیسم اختصاص میدهیم!
در تاریخ 22 ژوئیه سالجاری، یک هفته پس از کودتای ناکام ارتش ناتو در ترکیه، ناوشکن
«یو. اس. اس. راس»، از تنگة بسفر و داردانل عبور کرد، وارد دریای
سیاه شد و در بندر اودسا ـ اوکراین ـ پهلو
گرفت! اینچنین بود که رجب اردوغان در جایگاه «پیشنماز»
نشست و به اتفاق هیأت دولت نماز جماعت بجا آورد و اطریش و آلمان هم برای گرامیداشت
75مین سالگرد بمباران مسکو توسط آلمان نازی، به صورت نمادین به یکدیگر پیوستند و رامبو در
مونیخ ظهور کرد! معلوم شد عامل «فرضی» جنایات مونیخ، مانند عامل رسانهای کشتار «پالس کلاب» اورلاندو
«یک نفر» بوده که هیچ ارتباطی هم با داعش و «اسلام عزیز»، و به ویژه با «نژاد برتر» نداشته!
خلاصه عوامل رسانهای این جنایات محفلی،
«نسل دوم» مهاجران کشورهای مسلماننشین
افغانستان و ایران هستند، اولی متولد آمریکاست و دومی هم به افتخار تولد در
بلاد زیگفرید نائل آمده! به ادعای مقامات ظاهراً «مسئول» آلمان، فردی
به نام «علی سنبلی» 18 ساله، در یکی از
مراکز خرید، با کلت به مردم شلیک کرده. در این
عملیات 10 نفر کشته و چندین نفر زخمی شدهاند؛ قاتل از محل گریخته و خودکشی کرده و جسدش در
خارج شهر مونیخ پیدا شده! بلافاصله «شرایط ویژه» بر شهر مونیخ حاکم شد و
پیام همان بود که در وبلاگ «از اورلاندو تا استانبول» هم به آن اشاره کردیم: از خانه خارج نشوید!
رسانهها بلافاصله عکس «شیطان» و
ویدئوی جنایاتاش را در دسترس شوتوپرتها قرار دادند. و در این ویدئو یک «رامبو» را میدیدیم که با
کلت به عابران شلیک میکند و به نظر میرسید از بدو تولد کاری جز تیراندازی با کلت
نداشته! بعد هم همان مقامات «توضیح» دادند که «رامبو» به
صورت غیرقانونی اسلحه خریده و به تماشای بازیهای ویدئویی که در آن با کلت شلیک میکنند
خیلی علاقه داشته! به عبارت دیگر،
مهارت ایشان در هدف قرار دادن مردم
از «تماشای» فیلمهای ویدئویی به دست آمده!
باری، دستگاه
تولید بیبیگوزک سازمان سیا در جرمانی با جفنگیاتاش یک پیام مشخص به افکار عمومی
فرستاد و آن اینکه عامل کشتار مونیخ «سفیدپوست اروپائی» نبوده؛ در جمع
ذوب نشده؛ «تنها» و ساکت بوده؛ و ... و
خلاصه از این قماش افراد فراوان یافت میشود و ممکن است باز هم «مردم» را در مراکز
خرید و تفریح و غیره به گلوله ببندند و بعد هم مسلماً خودکشی خواهند کرد! از
اینرو فعلاً «جشن آبجو» را تعطیل میکنیم تا «امنیت مردم» تأمین شود! در هر حال، میدانیم که نوشیدن آبجو در اسلام عزیز «حرام»
است، و دلیل «علمی»آن را هم بیبیسی، بوق حاکمیت نژادپرست بریتانیا پیشتر ارائه داده بود. از این گذشته،
جنجال رسانهای غرب پیرامون «عدم تعهد» عامل جنایات نیس به احکام اسلام علوفةکافی
برای تغذیة سازمان تبلیغات اسلامی فراهم آورد:
«[...] اسم کسی که به هیچ
یک از مبانی اسلام عمل نمیکند، یعنی بینماز،
بیروزه و شرابخوار است را مسلمان میگذارید
[...]»
منبع: فارس، مورخ 22 ژوئیه 2016
میبینیم که طبق معمول، پروپاگاند محافل نژادپرست غرب، منبع الهام وقوقیههای جماعت است! در
نتیجه، هیچ تعجبی ندارد که دونالد ترامپ
نیز با حکومت زالممد همصدا شده، وحشیگریهای
رجب اردوغان را مورد تأئید قرار دهد.
به این منظور، نیویورک تایمز، بوق
کهنهفروشان نژادپرست ینگهدنیا، مصاحبهای با نامزد حزب جمهوریخواه ترتیب داده
تا مطالبات محفلیاش را از زبان ترامپ برایمان نقل کند. مصاحبة کذا مثل مقالات ژرف و عمیق و مستدل و
شکمی «سیمور هرش» به قول معروف «روده سگی» است و مطالعهاش به فداکاری و از جان
گذشتگی فراوان نیاز دارد، از اینرو به
ترجمة سپوتنیک از یک بخش این تبلیغات اکتفا میکنیم.
تبلیغات نژادپرستان نیویورک دو محور
داخلی و خارجی دارد. محور داخلی به «حقوق بشر»، و محور خارجی به
ترکیه، یعنی سر افعی آتلانتیسم مربوط میشود. در این
زمینه محافل نژادپرست چنین القاء میکنند که رجب اردوغان در کودتا هیچ نقشی
نداشته، و اینک که «مردم» کودتا را شکست
دادهاند، میباید برای مجازات کودتاچیان «دستش باز» باشد:
«[...] دونالد ترامپ [...]
اقدامات رجب طیب اردوغان، رئیسجمهور ترکیه
برای سرکوب تلاش کودتا را بسیار عالی ارزیابی کرد[...]»
منبع: سپوتنیک، مورخ 21 ژوئیه سالجاری
در ادامه، ترامپ، جهت
توجیه مواضعاش میگوید، نباید از آنها
انتظار داشته باشیم که هنجارهای «غرب» را رعایت کنند:
«[...] ترامپ همچنین
خاطرنشان کرد معتقد نیست که آمریکا حق داشته باشد از رهبر ترکیه تقاضا کند
استانداردهای غربی عدالت و آزادیهای مدنی را رعایت نماید[...]»
همان منبع
به عبارت دیگر
دونالدترامپ به تکرار ترهات آخوند ویلیامز،
رئیس پیشین مجلس لردهای بریتانیا
مشغول شده. ایشان هم برای غیرخودیها، «حقوق
انسانی» قائل نبودند و همصدا با زالممد از فاشیسم ـ یا همان حقوق بشر نسبی ـ دفاع میکردند.
دونالدترامپ هم سرش در همینآخور
احترام به ادیان فرورفته. از اینرو جنایات و وحشیگریهای دولت رجب
اردوغان را به عنوان رسم و رسوم «مسلمانان ترکیه» مورد تأئید قرار میدهد. دلیل
هم روشن است. از یکسو، هر چه
خشونت در ترکیه گسترش یابد، منافع غرب افزایش خواهد یافت. و از سوی دیگر، تأئید
خشونت اسلامگرایان ترکیه، به رجب اردوغان امکان خواهد داد هر چه بیشتر
ترکیه را به طویلة اسلام سیاسی تبدیل کند و به حکومت جمکران نزدیکتر شود. به این ترتیب، حکومتهای ترکیه و جمکران، دو
یابوی یکصدسالة گاری شکستة بریتانیا به یکدیگر باز هم نزدیکتر میشوند و بهتر میتوانند
در مسیر سنتی آنگلوساکسونها، یعنی تبدیل
ملتهای ایران و ترکیه به سپر بلای آتلانتیسم در برابر مسکو گام بردارند. از اینرو پس از سفر «پربار» مادر «ترزا» به برلن
و پاریس، مونیخ در شرایط ویژه قرار گرفت؛ فرانسه برای ارسال تجهیزات توپخانه به عراق
اعلام آمادگی کرد؛ و به ویژه لاتبازی رجب
اردوغان گسترش یافت و بساط عرعر و اللهاکبر و وقوقیه جماعت را به درون جلسات هیئت
دولت کشاند:
«[...] به گزارش ایرنا، اذان
گفتن و اقامه نماز جماعت صبح توسط اردوغان بازتاب گستردهای در رسانه های ترکیه
داشت [...] رسانههای دستچپی [...] به اذان گفتن و امامت وی برای اعضای هیات
دولت در نماز صبح واکنش نشان دادهاند[...]»
منبع: گویانیوز،
مورخ 21 ژوئیه سالجاری
بله رجب اردوغان که خود از نوچههای محفل گولن بود، پس از ناکامی کودتای 15 ژوئیه موفق شد، مسئولیت کودتای ارتش ناتو را به گردن آخوند گولن
بیاندازد، و خودش همزمان در دو جایگاه رئیسجمهور و «پیشنماز»
بنشیند! به این ترتیب حسن فوتبال، رئیس دولت تف و تکفیر هم خود را به رجب اردوغان
نزدیکتر میبیند. اشکال این است که لاتبازی رجب اردوغان که مورد ستایش
دونالد ترامپ و جمکرانیها قرار گرفته و مادر ترزا، نخست وزیر «پسابرکسیت» را هم به علامت رضا، در
سکوت تام و تمام فرو برده، مورد تأئید «همگان» نیست! به
عبارت دیگر، آتلانتیسم نتوانسته پیرامون این کودتا و نقش
آمریکا در آن «اجماع» ایجاد کند؛ رجب اردوغان را در جایگاه قربانی توطئة
کودتاچیان بنشاند و از آمریکا تصویر مریم معصوم و بیخبر از همهجا ارائه دهد.
مسلم است که هیچ سند و مدرکی برای اثبات نقش آمریکا در
این کودتا وجود ندارد، در غیراینصورت آن
راکودتا نمی خواندند؛ ولی با توجه به
پایان دورة اوباما و انتخابات قریبالوقوع ریاستجمهوری آمریکا، سناریوی آمریکائی کودتا در ترکیه بر علیه رجب
اردوغان رسوا و منفور و دولت فرسودة اخوانالمسلمین بسیار محتمل، و در
چارچوب منافع استراتژیک واشنگتن منطقی به نظر میرسید.
اگر کودتای مذکور موفق میشد، آمریکا میتوانست، یک استبداد تازهنفس و به ویژه مدعی لائیسیته
را با استبداد اسلامی جایگزین کند، و با یک تیر چندین و چند نشان بزند. از یکسو حمایت از تروریسم را از کارنامة
تشکیلات دولتی ترکیه بزداید. و از سوی
دیگر، با دستپر وارد مذاکرات پیرامون
آیندة سوریه با طرفهای دیگر شود. و با توجه به جایگاه مهم ترکیه در سازمان
آدمخوار ناتو ـ ترکیه نوک حملة آتلانتیسم
در منطقه به شمار میرود ـ آمریکا میتوانست
در منطقه تجدید قوا کند و ضمن جبران لگدی که در سوریه دریافت کرده، سکوی پرش مناسبی هم برای اعمال سیاستهای رئیسجمهور
آیندة یانکیها فراهم آورد. ولی این طرح
سرشار از نبوغ که قرار بود همزمان با سفر جان کری به روسیه اجرائی شود، به دلائلی شکست خورد!
از اینرو،
همانطور که در کلیپ راشاتودی دیدیم،
سر وزیر امورخارجة آمریکا به در مقر نخست وزیری بریتانیا برخورد کرد، و از این مفر،
هم ناخرسندی دولت پاترنوس ـ انگلستان ـ از شکست کودتا به اطلاع یانکیها رسید، و هم دل جان کری کباب شد! در
نتیجه، به ارادة قادر متعال یک کشتی تجاری در جبلالطارق
با زیردریائی هستهای پاترنوس برخورد نمود.
پاترنوس هم به تلافی این ضربه، یقة
فرانسه را گرفت و معلوم شد که نیروهای ویژة فرانسه در لیبی حضور دارند!
به استنباط ما، یک
رشته نامرئی این حوادث را که در ظاهر امر هیچ ارتباطی با یکدیگر ندارد، به هم
«پیوند» میدهد و آنهم شکست آتلانتیسم در جبهة سوریه است! و در واکنش به این شکست است که اخیراً شاهد
سازمان یافتن یک سلسله عملیات تروریستی در آمریکا و اروپا هستیم. این عملیات یک هدف مشخص دنبال میکند. سلب مسئولیت
از محافل نژادپرست غرب در روند ارعاب جمع و سرکوب اقلیت! البته پیش از شکست کودتای ناتو در ترکیه، این
اقلیت، به داعش مرتبط میشد. ولی پس از ناکامی کودتا، دامنة
توحش محافل جنگ سرد گسترش یافته. از اینرو تروریسم را مستقیماً به «افراد» متعلق
به اقلیت غیراروپائی نسبت میدهند، به
همانها که علیرغم برخاستن از خانوادههای «مسلمان»، از
هنجارهای توحش گلة دینی و قومیشان فاصله گرفتهاند. این پروپاگاند خشونت، میخواهد با یک تیر چندین و چند نشان بزند. همه را بترساند؛ نفرت اکثریت از اقلیت را افزایش
دهد؛ فردیات را در گروههای اقلیت
سرکوب نماید تا گلهسازی و قبیلهگرائی تقویت شود. به این
امید که از این مسیر یانکیها و رعایای اروپائیشان بتوانند به دوران نورانی هیتلر
بازگردند و همه چیز را «سیاسی» کنند!
ولی باید دید در شرایطی که صفبندیهای
ایدئولوژیک در سطح جهانی از میان رفته، و
درگیریها هر چه بیشتر جنبة صرفاً نظامی میگیرد و به صورت عریان منافع مالی و
اقتصادی را بازتاب میدهد، دست پاترنوس و یانکی برای «بازگشت به گذشته» یا
تحقق آرزوهای خام تا چه حد باز خواهد بود؟