جمعه، بهمن ۱۴، ۱۳۸۴

سرکوب شمال و جنوب با کاریکاتور
یک میلیارد و پانصد هزار چماق در اختیار استعمار که هم در غرب سرکوب کند و هم در کشورهای اسلامی. به این می‌گویند، استفاده بهینة از تعصبات مذهبی. آمریکا که هیچ غلطی نمی‌تواند بکند، این غلط را خوب می‌تواند بکند. کارکاتور و طنز و این جور چیزها آخوندهای کراواتی و واشنگتن‌نشین را خوش نمی‌آید. طنز نویسان، کاریکاتوریست‌های جهان مواظب باشید! و گرنه سازمان سیا فدائیان بن‌لادن را می‌فرستد سراغ‌تان.

پنجشنبه، بهمن ۱۳، ۱۳۸۴

غبار خورشید
ای از غبار خورشید
پُرگشته پیکر تو
ای آتش اهورا
جوشیده در رگ تو
ای ذرة خدائی
بر خاک آریائی
ای هم‌نوای ناهید
در آسمان چارم
ای خون پاک بابک
بر فتنة سیاهی
از دیده‌های گریان
بزدای زنگ غم را
بشکن فریب ضحاک
با پیک نو بهاری

چهارشنبه، بهمن ۱۲، ۱۳۸۴

کاریکاتور «حضرت ختمی مرتبت»، آزادی بیان و جنگ شیرین مذاهب
دمشان گرم! این غربی‌ها بالاخره کاریکاتور «حضرت ختمی مرتبت» را هم کشیدند، که
کسی فکر نکند از اسلام و اینحرف‌ها می‌ترسند و چه و چه و چه.... مگر کشکی است؟ آزادی بیان غربی را دستکم گرفته‌اید؟! نه تنها کاریکاتور «آن حضرت» را می‌کشند، کاریکاتور خداوند «آن حضرت» را هم می‌کشند. خوشتان نمی‌آید؟ نگاه نکنید. آزادی بیان است. تا کور شود هر آنکه نتواند دید.

ماشاالله، از چند سال پیش تا امروز، خیلی آزادی بیانشان پیشرفت کرده، رشدش عین رشد شاخص بازار پوچ فروشان سریع بوده! چند سال پیش، در همین غرب، آن هم در کشور فرانسوی‌های پر مدعا، که فکر می‌کنند آزادی بیان را از دورة قبایل گل‌، در غار اختراع کرده‌اند، دو جوان حزب اللهی کاتولیک، بمبی در سینمای سن میشل پاریس گذاشتند که انفجارش منجر به قتل دو تماشاچی فیلم «آخرین وسوسة مسیح» شد. بعد هم به دلیل «آزادی بیان»، از پخش فیلم در سراسر کشور آزادی بیان جلوگیری کردند. دادگاه هم آن دو جوان بمب‌گذار را با وساطت آخوندهای کاتولیک آزاد کرد. آخوندها بر «تعهد و ایمان» دو حزب‌اللهی کاتولیک تاکید کرده بودند. در ضمن یادآور شده بودند که «مکتبی» ها بیانشان را با بمب ابراز می‌کنند در نتیجه «آزادند که بیان کنند». قاضی هم متوجه شده بود که اگرچنین براهین مستدلی را رد کند، ممکن است «آزادی بیان» شامل حال خودش هم بشود.

بعله، چنین بود آزادی بیان در آن زمان. ولی اکنون، مثل پروندة هسته‌ای ایران، آزادی بیان غربی‌ها هم قطور و قطورتر می‌شود. هرچه سخنگوی مفلوک وزارت خارجه مفلوک‌تر ایران هارت و پورت کرده بود که نفت را چنین و چنان می‌کنیم، البته با پشتگرمی به روس‌ها که در جاخالی دادن استاداند، ناگهان پس از کنفرانس لندن، قرار شد تولید نفت را «ثابت» نگهدارند! به زبان ساده‌تر کلنل پوتین موفق شده بود باج مورد نظر را دریافت کند و دست‌لافی هم به چینی‌ها بدهد.
طفلک این چینی‌ها همیشه مورد سوءاستفاده قرار گرفته‌اند. همیشه مسئول آبدارخانه و رختشویخانه بوده‌اند، هم در فیلم‌های وسترن، هم در نقاشی‌های متحرک، هم در دنیای سیاست. حالا هم به عنوان آبدارچی آمریکا و اروپا، با روس‌ها در امور «هسته‌ای» ایران به تهران می‌آیند.
انگار دیروز بود که این کوندولیزا آمد گشتی در اروپا زد و با پرروئی گفت: «تکنولوژی اروپا، تکنولوژی آمریکاست، و اروپا موظف به رعایت موارد تحریم آمریکا‌ست». همة این حرف‌ها هم برای این بود که اروپائی‌ها می‌خواستند مقداری «جنس» به چینی‌ها بفروشند. حالا این چینی‌ها که اصولاً ملت فروتن و بزرگواری هستند، همه هارت و پورت‌های این تحفة نسل سوم پنبه چین‌های آمریکا را ندیده گرفته، در کنفرانس لندن چای سرو می‌کنند، بلکه در تهران چلوکبابی نصیبشان شود.

بعله از آزادی بیان می‌گفتیم، که باعث شده کاریکاتور «حضرت ختمی مرتبت» در رسانه‌های غرب انتشار یابد، بلکه فاز دوم خیمه شب بازی سلمان رشدی و فتوای «امام» برای غربی‌ها تکرار شود.
کورخوانده‌اند، حجت الاسلام «فاکر» حساب همه‌شان را می‌رسد. شنیدم در کشورهای اسلامی، که غربی‌ها را خوب شناخته‌اند، پوسترهائی از مریم و مسیح پخش شده که در آن مریم را شبیه کوندولیزا با بیکینی و چادرسیاه نقاشی کرده‌اند و در آغوشش هم عیسی، یک بچه سیاه مو وزوزی برهنه در حال ادرار کردن است.
ببینیم غربی‌ها که تا مغز استخوان نژاد پرست‌اند و تا خرخره در کلیسا فرو رفته‌اند، به آزادی بیان مسلمین چه عکس‌العملی نشان می‌دهند. قرار بر این است که واکنش شدید باشد تا «مکتبی»های مسیحی و مسلمان هر دو تقویت شده و دمار از روزگار این سکولارهای لامذهب و «لاابالی» در آورند، که به قول حجت الاسلام یورگن هابرماس، عرصه را بر شهروندان «دینی» تنگ کرده و باعث ناراحتی خاطر مبارکشان می‌شوند. نمی‌دانم این «شهروندان دینی»، اگر ریگی به کفششان نیست، چرا چار چشمی به تماشای ما «لاابالی»ها نشسته‌اند که متحمل «فشارهائی» هم بشوند؟ مگر مازوخیست‌اند؟ مگر ما به این شهروندان دینی می‌گوئیم که بوی تعفن عبودیت، بردگی و بندگی‌اشان، حال ما را به هم زده؟ نه، چون این‌ها آنچنان نفرت‌انگیزند که ما ترجیح می‌دهیم نگاهمان را به جای دیگری بیندازیم. به قول حافظ: با کافران چه کارت گر بت نمی‌پرستی؟ ‌

سه‌شنبه، بهمن ۱۱، ۱۳۸۴

اوپوزیسیون آن لاین
نمی‌دانم ناگهان چرا اوپوزیسیون به آغوش اسلام پناه برد و اسلام هم به آغوش اوپوزیسیون؟! این هم از امدادهای غیبی باید باشد. همان‌ امداهائی که در ولایات متحد و اروپای حقوق بشر نه کسی می‌شنود، نه کسی می‌بیند ولی پیامد‌هایش را همه لمس می‌کنند. عین کودتای هویزر که در پس پردة هیاهوی آزادی و استقلال ناگهان جمهوری اسلامی را بر فرق‌ سرمان کوبید. باد‌‌آن لاین کلی آرزو داشت، می‌خواست «دیالوگ» به راه بیندازد و ستون آزاد بگذارد، ستونی به بلندی کوه قاف، که ستون‌های تخت‌جمشید هم به پاشنة پایش نمی‌رسیدند. قرار بود همه باهم سلام علیک داشته باشند و با هم دوست باشند که پس از دفن جمهوری تحجر ـ توحش، سر لولة نفت را با هم بگیرند و عوایدش را هم با هم «برادرانه» و «دموکراسی خواهانه» تقسیم کنند. ولی نمی‌دانم چه پیش آمد که ناگهان به همه «ایست» دادند. و همه خشکشان زد. بعد باد‌ آنلاین به کلی منکر گفتگو شد، و ستون آزاد را به دست فراموشی سپرد، دست آخر هم دکان اظهار نظر را تعطیل کرد، گفت زن و بچه داریم، براندازی بی براندازی.

بعد هم حماس نمک پرورده اسرائیل و آمریکا را از صندوق مارگیری بیرون کشیدند، به طریق دموکراتیک، ولی اینبار مزاحمین خلق دیگر تبریک نگفتند! سفیر انگلیس در ایران تغییر کرد و چند بمب به شیوه عوامل امنیتی دموکراسی‌گستر و عدالت‌پرور «ولایات متحد» در اهواز منفجر شد. یعنی میان مردم. و سفر جناب دکتر احمدی نژاد ـ لولوئی که دیگر هیچکس را نمی ترساند، مگر آن‌ها که می‌خواهند بترسند و به بهانه ترس چند بمبی نثار این و آن کنند ـ به استان نفت خیز خوزستان نیز بکلی لغو شد. همانطور که قبلا سفر کرزای به ایران لغو شده بود، یعنی به دلیل «بدی هوا». و به دلیل همین «بدی آب وهوا» تا اطلاع ثانوی، خوزستان جزو قلمرو ایران به شمار نمی‌رود! هند هم دو سه روز پشت سر هم موشک آزمایش کرد ولی به پاکستان «اجازه» آزمایش موشک مشابه نتوانستند بدهند.

بعد هم جشن سده بود، و من به عنوان ایرانی، به امور جاودانگی خودم و پیدایش آتش و پز دادن به غربی‌های بدبخت مشغول بودم. طفلک این غربی‌ها وقتی از دهان من، ایرانی پر مدعای تبعیدی، می‌شنوند که «غرب تمدن نداشته، چون هر تمدنی دین و زبان و شیوه تولید ویژه خود را دارد، در صورتی که غرب دینش هم از شرق آمده»، خیلی حسودیشان می‌شود. هر قدر پرتره مسیح بکشند، شبیه آلن دلون، ولی با موهای طلائی، هر قدر مریم را شبیه ویرنالیزی با لچک بکشند، فایده نمی‌کند، مادر و پسر و پدر پسر از شرق آمده‌‌اند و کاری نمی‌توان کرد. طفلک‌ها دچار عقده حقارت شده‌اند، هرچه بیشتر ما را غارت می‌کنند، تبعیدی ها بیشتر می‌شوند و بیشتر برای این ژرمن‌ها، فرانک‌ها و وایکینگ‌ها پز و افاده می‌آیند: که بعله، تولد مسیح را هم شما از برکت اسطوره‌های ما دارید … در اسطوره‌های ما آمده که هزار سال پس از تولد کودکی از یک باکره سوشیانت (ناجی) می‌آید و کریسمس شما همان شب یلدای ماست ... فلک‌زده‌ها تقویم‌تان غلط است، مسیح، مانند آفتاب، در بلند‌ترین شب سال متولد شده ... وحشی‌ها، حتی ادیان امپراطوری رم باستان هم از شرق آمده بود و… آنقدر سروکوفت زدیم به این‌ها تا سرو صدای برلوسکونی، که تازه کچلیش را ترمیم و چین و چروک‌هایش را اطو کرده در آمد که نخیر، تمدن غرب، تمدن برتر است! البته کسی به جز عمله اکره «اسلام» اهمیتی به این مهملات نداد. ولی جدیداً در مواضع برلوسکونی تغییر محسوسی مشاهده شده. از دو سه روز پیش به سبک گاندی «پرهیز» اعلام کرده. و بی‌بی‌سی هم دو سه روز است تیتر می‌زند: برلوسکونی گفته تا انتخابات روابط جنسی نخواهم داشت!
نمی‌دانم در این آشفته بازار سیاسی که هر کس مخاطب هر کس می‌تواند باشد، روی سخن این ناپلی مادر مرده و تعمیری با چه کسی است؟! جرج بوش که مطمئنم اینکاره نیست، پوتین و همتای چینی و هندیش هم فکر نمی‌کنم با «تمدن برتر» کاری داشته باشند. تازه وارد گروه فقط آنجلا مرکل است. یعنی صدراعظم آلمان این چنین دمار از روزگار موسولینی معاصر در آورده که کار به اعلام در رسانه‌های عمومی کشیده؟!

دوشنبه، بهمن ۱۰، ۱۳۸۴

امروز جشن سده است
امروز همان روزی است که آتش زندگی پدیدار شد. اسطوره های ایران چنین می‌گویند. امروز زندگی در رگ نیاکان ما به جریان افتاد. امروز، زندگی به ایرانیان گرما داد. امروز، زندگی در رگ‌ های ایرانیان جاودانه شد. پیروز باد جشن سده.