جمعه، شهریور ۱۸، ۱۳۹۰


سگ و سپتامبر!
...


غار نشینی چقدر لذت‌بخش است!   در آستانة افتتاح رسمی نیروگاه بوشهر،  حکومت مرده‌شویان گام بلند دیگری به سوی «صدر اسلام» برداشت تا خاطر ارباب در لندن و واشنگتن بیش از این آزرده نشود!   به فرمودة‌ سازمان سیا قرار شد در هر استان یک دانشگاه «دخترانه» هم «باز» کنند باشد که روند گسترش توحش شتاب بیشتری یابد.   بله،   فعالیت نیروگاه بوشهر باعث دلخوری خیلی‌ها شده!   به گزارش سایت فارسی نووستی،   مورخ 9 سپتامبر 2011،  «الکساندرلوکاشویچ»،  سخنگوی وزارت‌امور خارجة روسیه اعلام داشت، نیروگاه بوشهر در تاریخ 12 سپتامبر افتتاح می‌شود.   

در آستانة سالگرد رخدادهای 11 سپتامبر 2001،  و همزمان با دهمین سالگرد ترور «مرموز» احمدشاه مسعود،   نشست «گروه 7» هم در شهر مارسی برگزار شد.   نخستین نتیجة نشست کذا سقوط شاخص سهام در بازارهای بورس اروپا به ویژه در آلمان بود.   سقوط شاخص بورس زیگفریدآباد،   یعنی هول و هراس از کاهش صادرات آلمان به آمریکا و تضعیف اقتصاد آلمان.   تضعیف اقتصاد آلمان به معنای افزایش مصیبت در فرانسه خواهد بود.   اما تا مرده‌شویان هستند،  به قول معروف غمی نیست!

اینان هر تکه استخوانی که ارباب برای‌شان پرتاب کند با لذت فراوان می‌جوند و دم می‌جنبانند.   اما این روزها گویا سرعت ارتباطات‌شان کاهش یافته!   به عنوان نمونه استخوانی که 9 روز پیش نیکولا سرکوزی برای گورکن‌ها پرتاب کرد،   اخیراً آنهم در سایت رادیوفردا به دست‌شان رسید!   در «نشست» مطبوعاتی همان کنفرانس لیبی که ایستاده هم برگزار شد،   نیکولا سرکوزی در باب «حملات پیشگیرانه» به ایران مقداری شیرین زبانی کرده بود.   فردای همانروز فعالیت نیروگاه بوشهر آغاز شد و هیچ صدائی از «قلعة حیوانات» به گوش نرسید،   تا اینکه امروز مرده شویان جهت «مقابله» با هرگونه تهاجم اعلام آمادگی کردند!

به گزارش رادیوفردا،  مورخ 18 شهریورماه سالجاری،   «میم.  خزائی»،  نمایندة دائم جمکران در سازمان ملل از اظهارات سرکوزی شکایت کرده!   بله،   امروز مرده‌شویان بیدار شده و از غار اصحاب کهف بیرون آمدند تا دمی برای ارباب بجنبانند.  آنهم چه اربابی که از حکومت توحش اسلامی به نام «ایران» یاد می‌کند،   و حکومت اسلامی را مدافع «ایرانیان» می‌خواند،  حال آنکه این حکومت توحش تبلور تهاجم بیگانه به ملت ایران است:

«[...]‌ ایران با ارسال نامه‌ای به سازمان ملل [...] از اظهارات نیکولا سرکوزی [...] شکایت کرد [...] خزائی [...] نوشته ‌است [حکومت اسلامی] در دفاع از ملت ایران نسبت به دفاع در برابر هرگونه حمله خارجی هیچ تردید و درنگی نخواهد کرد[...]»

اهالی مرز پرگهر! عبارت «در دفاع از ملت ایران نسبت به دفاع در برابر هرگونه حمله خارجی» را داشته باشید تا بپردازیم به ادامة نامة خزائی که در واقع «گ...ه خوردم‌نامة» حکومت مفلوک جمکران است.  حکومت مذکور از زبان نمایندة مفلوک‌اش چنین می‌گوید که «قصد حمله» به هیچ کشوری را ندارد!   برخلاف توهم رایج،   «هیچ کشور دیگر»،  نه به اسرائیل،  که به روسیه ارجاع می‌دهد!   تجهیز حکومت جمکران به سلاح هسته‌ای هدفی جز تهدید مسکو نداشته و ندارد و مدافع اصلی این طرح جادوئی همان اسرائیل‌پرستان اسلام‌پناه هستند که از جنگ و بحران تغذیه می‌کنند.

«کوشه!» در زبان فرانسه،   یعنی دراز بکش!   در فرانسه وقتی سگی ایجاد مزاحمت می‌کند،  معمولاً صاحب‌اش به او می‌گوید «کوشه!»   فعل «کوشه»،  به معنای خوابیدن،  برحسب شرایط و مخاطب معانی متفاوتی دارد.   به عنوان مثال وقتی کسی پرخاشگری و عربده‌جوئی می‌کند،   به او می‌گویند، «کوشه»،  یعنی آرام باش!   در هر حال سگ‌های تربیت شده و افراد مودب را با چنین لحن موهنی مورد خطاب قرار نمی‌دهند.

در حالیکه «تیموتی گیت‌نر»،  وزیر خزانه‌داری آمریکا به بهانة مبارزه با «بحران مالی» از اروپائی‌ها باج‌خواهی می‌کند،   لئون پانه‌تا،   وزیردفاع اوباما،   شکمش را برای «انقلاب» در ایران صابون زده!   بله،  عموسام در ایران سخت به «انقلاب» نیاز دارد،   و از اینرو سگ‌های‌اش را برای «اتحاد» گوسفندان‌ به میدان‌ آورده.   عملکرد سگ‌های عموسام به  عملکرد سگ‌های گله شباهت فراوان دارد.   هر گاه چوپان می‌خواهد گله را به آغل بازگرداند،   سگ‌ها را برای جمع‌آوری گوسفندها می‌فرستد؛  سگ‌ها نیز به سراغ گوسفندان جدا مانده از گله می‌روند و آنقدر گرد گوسفندها می‌دوند و پارس می‌کنند تا همة گوسفندان در صفوف فشردة گله جای گیرند و «همه با هم» همچون «ید واحده» به سوی آغل روانه شوند.

سگ‌های عموسام نیز اینروزها وق‌وق آغازیده‌اند،  تا گوسفندهائی که از «گله» جدا مانده‌اند به صفوف برادران و خواهران دینی‌شان پیوسته،    مثل بندگان خوب خدا،   بع‌بع‌کنان به سوی «آغل مقدس» بدوند.   برای تحقق همین امر «مقدس» نیز قلادة میرحسین موسوی را باز کرده‌اند.   و این است دلیل هم‌سوئی مقام معظم،   مهدوی کنی و ... و دیگر گوسفندان گلة‌ مقدس عموسام با رهبران جنبش منفور سبز.   تفاوت سگ گله با سگ‌های عموسام این است که اولی از حملة گرگ به گله ممانعت می‌کند،  حال آنکه دومی،   یعنی سگ عموسام وظیفه دارد گله را به گرگ‌ها بسپارد.   خلاصه شیفتگی لندن و واشنگتن به «دین مبین» دلیل موجه دارد!   و بی‌جهت نیست که پیامبران ادیان ابراهیمی،   به ویژه انواع «اولوالعزم ‌شان»،  همیشه با بز و گوسفند و شتر دمخور و همخور بوده‌اند.   و به همین دلیل است که در بی‌بی‌گوزک‌های قرآن،   «سگ اصحاب کهف» ارتقاء درجه یافته!

در عهد «دقیانوس» که گویا خیلی پادشاه «ظالم» و بدی بوده،  چند نفر به غار پناه می‌برند تا از «ظلم» و «ستم» ایشان در امان بمانند.   یک سگ هم به دنبال حضرات به راه می‌افتد و همگی در غار به خواب فرو می‌روند و ... و نیازی نیست که بقیة داستان را نقل کنیم؛  «خداوند بخشندة مهربان» حاکم ظالم را نابود می‌کند و اصحاب کهف نیز «آزاد» و «مستقل» از غار خارج شده با سگ‌شان پای به قرآن می‌گذارند.   پامنبری‌های علی شریعتی می‌گفتند،  «آن سگ هم از ظلم دقیانوس به غار پناه برد!»   حال آنکه اصحاب کهف را همان سگ به سوی غار هدایت کرد،  چرا که «سگ‌گله» بود و نیک می‌دانست گوسفندها را کجا باید ببرد که بتوانند همچون هنرپیشه‌های هولیوود،  به ستارگان کتاب آسمانی تبدیل شوند!   بی‌دلیل نبود که محمدرسول‌الله،   هر شب در غار حری لنگر می‌انداخت!

آنحضرت که از فواید غار آگاه بودند،  ‌آنقدر در غار نشستند تا خداوند عاجز شد و «گابریل» را فرستاد سراغ‌‌شان!   گابریل ایشان را گفت:  «اخرج!»   یعنی برو بیرون آقا!   ولی پیامبر گرامی «اخرج» را با «اقرا» اشتباه گرفتند و فرمودند،  «من که خواندن نمی‌دانم.»   اینجا بود که گابریل دلش برای آنحضرت کباب شد و گفت،  «نمی‌تونی بخونی،   پس برقص!»  و محمد رسول‌الله در حالی که می‌خواند،  «قر تو کمرم فراوونه،  نمی‌دونم کجا بریزم»،  برای گابریل چنان رقصی کردند که بیا و ببین!   سامیه جمال هم به پای آن‌حضرت نرسید،  چه رسد به جمیله!  البته دروغ چرا؟   ما که در غار حری حضور نداشتیم،   بعدها که رفتیم کودکستان خاج‌پرست‌ها،   گابریل بر ما ظاهر شد و گفت،   «آنحضرت در رقص بی‌همتا بودند.»  شاید باورتان نشود ولی خاج‌پرست‌ها خیلی به «عالم غیب» و دم و دستگاه خداوندی نزدیک‌اند. چند ماه پیش از «انقلاب‌شان»،   یک روز در همان آرایشگاه کذا،   یک خانم فرانسوی که برای گردش به ایران آمده بود برایم فال قهوه گرفت!

اولین بار بود که به این آرایشگاه می‌آمد و کسی هم او را نمی‌شناخت.  وقتی فنجان قهوه‌ام را برگرداندم؛ پرسید اینجا کسی فال قهوه می‌گیره؟  و وقتی پاسخ منفی شنید،  با تعجب پرسید رسمه فنجون قهوه رو برگردونین؟   هنگامی که باز هم پاسخ منفی شنید،  با حیرت سئوال کرد،  می‌دونین من فال قهوه می‌گیرم؟  از شدت تعجب دهانم باز مانده بود!  یک زن جوان فرانسوی،  آنهم در آرایشگاه ویژة زهرمارسلطنه‌ها فال قهوه می‌گیرد؟!   مات و مبهوت به او می‌نگریستم.   صورت رنگ‌پریده،  چشم‌های درخشان سبز و موهای کوتاه تیره داشت، آرایش هم نکرده بود.   منتظر جواب نماند،  گفت «در مصر فال قهوه یاد گرفتم.»  گفتم «اوه!» لبخندی زد و فنجان قهوة مرا برداشت و ... و هر چه آنچه در کوتاه مدت از آینده‌ام گفت،  درست در آمد!   هنوز وقتی به یاد این فال قهوه می‌افتم شگفت‌زده می‌شوم.   شاید وزیر دفاع آمریکا هم فال قهوه گرفته‌اند و در فنجان‌شان «انقلاب ایران» را رویت کرده‌اند.   «چه مردی بود،  کز زنی کم بود؟»   مگر لئون پانه‌تا از آن خانم فرانسوی ناشناس چه کم دارد؟   کسی چه می‌داند؟  شاید پانه‌تا از حسنی مبارک یا از سگ اصحاب کهف فال قهوه یاد گرفته باشد!  در هرحال حضور وزیر دفاع یانکی‌ها بگوئیم،  آرزوی «انقلاب» را به گور خواهید برد!  33 سال پیش که «انقلاب» کردید؛  شرایط متفاوت بود!

خوانندة گرامی!  «این‌ها»،  یعنی گاوچران‌ها به این دلیل می‌پندارند ملت ایران در سال 1357 منجمد شده،  که خودشان آرزوی بازگشت به دوران امام روشن‌ضمیر میرحسین جلاد را دارند.   به همین دلیل است که سازمان سیا بار دیگر «ژوکر‌» را از آستین‌اش بیرون کشیده.   سایت رادیوفردا،   مورخ 17 شهریورماه سالجاری طی مصاحبه با احمد صدرحاج‌سیدجوادی،   که برای پرهیز از اتلاف وقت او را «الف.‌صاد» می‌خوانیم،  مطالبات حاکمیت آمریکا را از زبان وی مطرح می‌کند.  

«الف. صاد» 94 سال دارد ولی هنوز خیلی خوب می‌رقصد و تا آخرین نفس از خوش‌رقصی برای ارباب دست برنخواهد داشت.  روند رایج خوش‌رقصی در خانوادة کذا از دیرباز ارسال «نامة سرگشاده» بوده.   ولی نامة «الف. صاد» سرش آنقدر گشاد است که می‌توان از فاصله چند هزار کیلومتری برج و باروی طویلة مک کارتی را در آن مشاهده کرد.   باری ایشان برای رفع مشکلات عده‌ای «بی‌گناه» نامة کذا را قلمی فرموده‌اند  و...و امیر مصدق کاتوزیان نیز به همین مناسبت با این مدافع ‌«بی‌گناهان» مصاحبه‌ای ترتیب داده.   

مکان مصاحبه همان غار «اصحاب کهف» باید باشد،   ولی زمان مصاحبه،  یعنی 17 شهریورماه 1390،   هیچ ارتباطی با دوران زمان‌گریز «دقیانوس» ندارد.   با این وجود،  مصاحبه‌کننده و مصاحبه‌شونده هر دو در عهد «دقیانوس» سیر می‌کنند.   مطلب رادیوفردا،   تحت عنوان بلاهت‌گستر «صدر حاج‌سيدجوادی:  آیا آرای دادگاه انقلاب،  یک دروغ بزرگ نیست؟» انتشار یافته و به مخاطب چنین القا می‌کند که حکم دادگاه راست و دروغ دارد!   حال آنکه حکم دادگاه می‌تواند منصفانه باشد یا غیرمنصفانه!   ولی از آنجا که حاج‌سید جوادی نیز مانند شیرین عبادی خیلی «حقوق‌دان» است وظیفة خود را نیک می‌شناسد.

یادآور شویم این جانور وحشی از جمله همان‌هاست که بر اساس بی‌پایه و اساس «حدیث مسلم» و «روایت معصوم» برای حکومت اسلامی «قانون اساسی» تنظیم کرده،   و در دوران شاه وکیل مدافع «مهدوی کنی» بوده.   البته در آن دوران کسی با مهدوی کنی کاری نداشت، فقط می‌خواستند از او تصویر «قربانی» رژیم شاه ارائه دهند که موفق شدند.   در هر حال،   همین مهدوی کنی که اینک ریاست «مجلس خفتگان» را بر عهده دارد،   روز گذشته در مرقد آن وحشی بیابانی،  هم‌صدا با رهبر «قلعة حیوانات» در کنار میرحسین جلاد نشسته و همه را به پیروی از «خط امام» فرا خواند.   

بلبل‌زبانی‌های کنی تحت عنوان «اميدواريم از مسيري كه امام ترسيم كردند منحرف نشويم»،   در فارس نیوز،  مورخ17 شهریورماه سالجاری انتشار یافته.   مهدوی کنی در سخنرانی‌‌اش «صداقت» خمینی را ستوده و مجلس خبرگان رهبری را به مرتبة «رهبر» ارتقاء درجه داده:

«[...] رئيس مجلس خبرگان رهبري [...] اظهار داشت [...] امام در انقلاب به اسلام،  قرآن،  اهل بیت و مردم بسیار اهمیت می‌دادند [...] و مردم هم با صداقت امام راحل را دوست می‌داشتند [...] رهبری انقلاب از ارکان اول نظام است و خبرگان هم به همان اندازه اهمیت دارد [...]»

مهدوی کنی که در واقع زیر پای «حاخ‌علی» را می‌کشد درست می‌گوید،   خمینی،  مانند همة شارلاتان‌ها فقط پس از مرگ صداقت داشت.   باری در همین مراسم،  آخوند شاهرودی،  عضو هیأت رئیسة مجلس کذا نیز کفن‌فروشان خبره را «منتخب ملت» معرفی کرده:

«[...] شاهرودی،  [...] در گزارشی از دو روز نشست خبرگان ملت گفت:  خبرگان منتخب ملت [...] بر حفظ وحدت [...] تأکید کردند [...]»

نمی‌دانیم مقصودش ملت عراق بود یا ایران!  ولی فراموش نکنیم،   این جیره‌خواران استعمار «منتخب ملت» هستند!   وارد جزئیات شکرخوری‌های شاهرودی نمی‌شویم و می‌پردازیم به سخنان رهبر «قلعة‌ حیوانات.»   مقام معظم فرموده‌اند،  نباید در «اصول» و «مبانی» کوتاه بیائیم.   اصول و مبانی قلعه حیوانات چیست؟  مطالبات اربابان‌اش در لندن و واشنگتن.  این اصول و مبانی همان اصول کودتای آیرون‌ساید است که چهرة‌ پلید خود را با صورتک تقدس «شیخ» ضداستبداد و «شاه» ضددین پوشانده و امروز از زبان شیخ مطالبات خود را مطرح می‌کند.   خامنه‌ای می‌گوید،   «ولایت مطلقه فقیه هیچ هم بد نیست،  چون ولی‌فقیه عادل  به میل خود عمل نمی‌کند!»  حتماً می‌خواستند بگویند به فرمان خدا عمل می‌کند،  روی‌شان نشد!   ولی از قضای روزگار ما هم با ایشان موافق‌ایم؛  «ولی فقیه» به میل ارباب‌اش یعنی به خواست حاکمیت مطلقة استعماری عمل می‌کند. 

 برای اطاعت از فرامین ارباب است که مقدسات بومی و دینی و قومی الزامی شده و متفکران ساواک روزی هزار لطیفة خنک برای «لرها» می‌سازند،   و از این طریق دیگر ایرانیان را نیز به دلیل تعلقات بومی‌شان به سخره می‌گیرند:   اردبیلیه،   رشتیه،  اصفهانیه و ... و خلاصه طبع ساواک چنان خنک است که در این‌گرما،   انسان از سرما به لرزه می‌افتد.  ولی ساواک هیچوقت نمی‌گوید،  آخونده!   البته طنازان قلعة حیوانات نیک می‌دانند که بختیاری‌ها نیز از اقوام «لر» هستند و خلاصه «لره» به صورت غیرمستقیم شاپور بختیار را نیز شامل می‌شود.  حضور سگ‌های‌هار سازمان سیا بگوئیم «لره»،  «رشتیه»،  «ترکه» و ... و «کرده» همه ایرانی هستند،  حال آنکه خامنه‌ای،  موسوی،  کروبی و حاج سیدجوادی در ردة ایرانی‌نمایان قرار می‌گیرند.  بجای طنازی‌های «دینی ـ بومی»،  از افلاس ارباب‌تان در لندن واشنگتن و از مصائب رهبرتان،   «حاخ‌علی» که مثل خر در گل گیر کرده‌ بگوئید تا همگان بیشتر بخندند!   باری،  «حاخ علی» در ادامة سخنان حکیمانه‌اش می‌افزاید،   حرکت در چارچوب غرب یعنی «انحراف» و «تجدیدنظر!»   بله،  رهبر «قلعة حیوانات» در چارچوب غرب حرکت نمی‌فرمایند،   مثل میمون در زنجیر غرب این ور و آن ور می‌پرند و جای دوست و دشمن نشان می‌دهند:        

«[...] نباید بخاطر فشارهای [...]‌ دشمنان قسم خورده اسلام و ایران [...]‌ از اصول و مبانی کوتاه آمد و در چارچوب‌های غربی حرکت کرد [...]»

در واقع علی خامنه‌ای به نشخوار ترهات میرحسین جلاد پرداخته،   غافل از اینکه دوران نورانی آن وحشی بیابانی دیگر سپری شده.   خامنه‌ای تشکیل حکومت بر اساس احکام توحش در ایران را اقدام بی‌سابقه و تاریخی امام خمینی می‌خواند،  حال آنکه استقرار حکومت‌های اسلامی در کشورهای مسلمان‌نشین در واقع هدفی جز محاصرة مسکو نداشت و این موضوع هیچ ربطی به رهبر آفتابه‌داران عموسام ندارد.   باری،   «حاخ‌علی» ضمن اشاره به دگرگونی‌های منطقه،  هم‌صدا با ممدیونسکو و دیگر پیشخدمت‌های جرج سوروس،  خواهان تبیین صحیح «مردمسالاری دینی» برای «ملت‌های مسلمان» شده‌اند!   از شما چه پنهان، نمی‌دانستیم ملت ها هم «دینی» هستند:
  
«[...] رهبرمعظم [...] با اشاره به اقدام تاریخی [...] امام خمینی [...] در تشکیل نظام سیاسی مبتنی بر فقه اسلامی [...] افزودند:  حوادث [...] ‌عظیمی در منطقه در حال رخ دادن است [...] باید با تبیین دقیق [...] مفهوم مردمسالاری دینی برای ملت‌های مسلمان،  خلاء موجود را در زمینه جهت‌گیری آینده این حوادث،  پُر کرد[...]»

حضور رهبر معظم انقلاب‌شان بگوئیم،  آنچه شما و همپالکی‌های‌تان می‌توانید پر کنید،  همان «مبال» مقدس کاخ باکینگهام است؛‌  که از قدیم گفته‌اند،  کار نیکو کردن از پرکردن است! خلاصه «یا ایهاالمومنون،  پر کنید تا رستگار شوید!»  رهبر قلعة حیوانات با اشاره به سوابق درخشان «فقه شیعه» در «پر کردن» می‌فرمایند:    

«[...] نظام سازی بر اساس فقه اسلامی تا قبل از امام راحل [...] سابقه نداشته [...] آن بزرگوار،  اول کسی است که در مقام نظر و عمل،  یک نظام سیاسی را بر مبنای مردمسالاری دینی و ولایت فقیه،  مطرح و ایجاد کرد[...]»

می‌بینیم که آن بزرگوار اول کسی است که به دلیل برخورداری از حماقت سرشار،  مطالبات ارباب مبنی بر ایجاد یک نظام بی‌نظم و بدون اقتصاد را «مطرح» کرد،   و هنوز هم لاشه پوسیدة این «نظام» بر دوش ملت ایران سنگینی می‌کند.   تازه «حاخ‌علی» می‌خواهد برای حفظ «هویت» چنین نظامی در زمینة‌ مادی و معنوی «پیشرفت» هم بکند!   چرا که به ادعای ایشان پیشرفت‌های قبلی نیز به برکت «حفظ اصول» حاصل شده.   اما اصل مطلب در سخن‌پراکنی حاخ‌علی «ولایت مطلقة فقیه» و مفاهیم گنگ عدالت و انعطاف است.  ایشان می‌فرمایند،   «فقیه عادل» به میل خود عمل نمی‌کند:

«[...] آن‌ها می‌گویند ولایت مطلقه یعنی کشور بر اساس میل فقیه عادل حرکت کند در حالیکه فقیهی که عادل است نمی‌تواند به میل خود عمل کند. [...]  مطلقه یعنی در دستِ کلیددار اصلی نظام،   حالت انعطافی وجود دارد که می‌تواند هر جا لازم شود مسیر را تصحیح و تکمیل کند[...]»

و اما از کلیددار اصلی نظام  بگوئیم که بزودی قرار است راهی مسکو شود!   دیوید کامرون امروز چنان لگدی از جانب چین دریافت کرد که کلیدش گم شد!   به گزارش فرانس پرس، مورخ 9 سپتامبر 2011،  دولت چین از حاکمیت آرژانتین بر جزایر «مالوین» حمایت به عمل آورد و آرژانتین هم از چین تشکر کرد!   در دوران تاچر جزایر مالوین طی یک «مینی جنگ» با نوکران یانکی‌ها در آرژانتین به «تصرف» بریتانیا در آمد.  ولی امروز که «حاخ‌علی» در مرقد امام‌اش درافشانی می‌کرد،  این خبر،  یعنی حمایت چین از آرژانتین هنوز انتشار نیافته بود.  در نتیجه رهبر «قلعة حیوانات» به تکرار پروپاگاند گوساله‌پسندی مشغول بود که پیشتر از زبان ممد یونسکو می‌شنیدیم؛   نفی دمکراسی و انسان‌محوری و تأکید بر توهمات عصرحجر و قصه‌های غار حری.   

خامنه‌ای ضمن ابراز رضایت از سقوط دیکتاتورهای وابسته به غرب نسبت به استقرار دمکراسی هشدار داده و می‌گوید،   مردم‌سالاری دینی دوای درد این ملت‌هاست و می‌تواند آیندة روشنی برای‌شان ترسیم کند:            

«[...] رهبر انقلاب [...] افزودند[...] خطر [...] استقرار نظام‌های وابسته به غرب تحت پوشش دموکراسی و آزادی [...] از دیگر مسیرهای محتمل است [...] در این اوضاع و احوال پیچیده [...] مردمسالاری دینی می‌تواند [...]  به عنوان هدیه و یادگار امام خمینی نیازهای [ملت‌ها] را بر طرف سازد [...]»

بله وقتی اصحاب‌کهف «نامة‌ سرگشاده» می‌نویسند و از «رأی دروغ» دادگاه داد سخن می‌دهند،  سگ‌شان هم خود را در سیاست منطقه صاحب نظر به حساب می‌آورد،   اینهم از معجزات ماه سپتامبر باید باشد!   اگر چه امروز کسی نبود به حاخ‌علی بگوید،  «کوشه!»  ولی با در نظر گرفتن حمایت چین از آرژانتین،   دیوید کامرون پیش از مسافرت به مسکو ناچار خواهد شد برنامة جمع‌آوری سگ‌های ولگرد انگلیسی را در کشور ایران به مورد اجرا بگذارد.   














...












Share



سه‌شنبه، شهریور ۱۵، ۱۳۹۰



سوسیس و سیاست!
...

چقدر خوب می‌شد اگر راه دسترسی ایرانیان را به اینترنت می‌بستند تا رادیو فردا،  بی‌بی‌سی‌ و ... و دیگر شیپورهای توطئه‌گران «گوادالوپ»‌ می‌توانستند یکه تاز میدان باشند و همچون دوران طلائی ریاست جمهوری جیمی‌کارتر،   همزمان با ارسال اراذل و اوباش شهربانی به خیابان،  پروپاگاند ابله‌پسندشان را به ملت ایران حقنه کنند.   به این ترتیب یکبار دیگر «ارتش در کنار مردم» قرار می‌گرفت و استبداد فرسوده با استبداد تازه نفس جایگزین می‌شد.  در اینصورت نه خشتک عموسام جر می‌خورد،   نه درز شلوار ابریشمین دیوید کامرون می‌شکافت و از همه مهم‌تر پوزة «شپیگل» هم پاره نمی‌شد!

خواب،  یک خواب است،   باشد مختلف تعبیرها

مژده به اهالی مرز پرگهر!  پس از «اسلام رحمانی»،  انواع دیگر «جنبش‌سبز» هم به بازار آمده:  «جنبش سبز رحمانی»،  جنبش سبز سکولار و ... و خلاصه «جنبش سبز»‌ از همه رنگ!   وجه مشترک تمامی این جنبش‌ها،  ابهام‌شان است.   به عبارت دیگر،   پامنبری‌های جنبش‌ مذکور مطالبات منطقی ندارند؛  اینان با جنجال و هیاهو و نفی مطالبات مبهم هم‌پالکی‌های‌شان می‌خواهند طرفداران دمکراسی را به سکوت بکشانند.   جنبش‌های سبز «نیک» همان جنبش سبز است،  و مطالبات طرفداران‌اش نیز همچون مطالبات محفل میرحسین جلاد در «ابهام» افتاده.   

از فواید «ابهام» هر چه بگوئیم،  کم گفته‌ایم!   تمام مطالبات استعمار را می‌توان در هالة جادوئی ابهام فرو برد و به «مطالبات مردمی» تبدیل کرد.   مطالبات «جنبش سبز» چه بود؟  «رأی من کو؟»، ‌ «مرگ بر دیکتاتور» و خلاصه «الله‌اکبر»،‌   به همراه عربده‌جوئی،  پوچ‌پردازی و جنجال برای هیچ با هدف نشاندن توحش «اسلام سبز» بجای توحش اسلام فرسوده.  در قاموس بعضی‌ها از جمله آلن ژوپه،  وزیرامور خارجة فرانسه،  جنجال میرحسین موسوی و تلاش برای سازمان دادن به کودتای هیزاکسلنسی ستایش برانگیز بوده!
          
با فرهنگ نوین واژگان «فارسی» آشنا شویم!   در فرهنگ کذا،  لشکرکشی خیابانی با شعارهای ابله‌پسندی نظیر «رأی من کو؟»،  ‌ «مرگ بر دیکتاتور»،   «الله اکبر» و ... و «یاحسین میرحسین» در ردة ‌«مطالبات دمکراتیک» قرار می‌گیرد!   خلاصه،   در پی کسادی دکان «اصلاح‌طلبی»،  بوق‌های استعمار یک جنبش سبز «اصلاح‌طلب» اختراع کرده‌اند که گویا نمی‌خواهد به دوران نورانی آن وحشی بیابانی بازگردد؛   دمکراسی هم نمی‌خواهد،   و خلاصه نمی‌گوید چه می‌خواهد!   دلیل هم روشن است؛   این جنبش منفور در واقع همان «جنبش سبز» است که هیزاکسلنسی «سایمون گاس» با خون دل آن را سازمان دادند تا دکان اسلام‌فروشی ناتو در ایران تعطیل نشود؛   اما  «افسوس که آن دولت بیدار بخفت.»                

یک‌روز پس از تهدیدهای کسالت‌آور نیکولا سرکوزی در «کنفرانس پاریس» پیرامون «حملات پیشگیرانه» به ایران،  «دیمیتری روگزین»،   نمایندة دائم روسیه در پیمان آتلانتیک شمالی از مسافرت آیندة‌ خود به تهران خبر داد.   فردای همان روز،  خبر فعالیت نیروگاه بوشهر‌ و مسافرت احمدی نژاد به تاجیکستان انتشار یافت و معلوم شد علاوه بر شاخة «ژرمانیک» سیاست آنگلوساکسون‌ها،   شاخة فرانسوی این سیاست نیز ابتر شده،   ولی شاخة «لندن» هنوز مقاومت به خرج می‌دهد و این است دلیل نبرد بی‌بی‌سی با نووستی! 

 به گزارش سایت نووستی،  مورخ 11 شهریورماه 1390،‌  «دیمیتری روگزین»،  برای بررسی برنامة موشکی ایران،   در اواخر سپتامبر،  یا اوائل اکتبر 2011 به تهران خواهد رفت.   این مسافرت به دعوت طرف ایرانی صورت می‌گیرد.  

«طرف ایرانی از راگوزین به عنوان نمایندة ویژه رئیس جمهور روسیه در تعامل با ناتو در امور سپر ضد موشکی دعوت کرده که برای دیدار با مقامات [...] و بررسی موضوع دفاع ضد موشکی در اروپا به تهران سفر کند [...]»

گویا انتشار این خبر به مذاق بی‌بی‌سی هیچ خوش نیامده!   سایت «مستقل» بی‌بی‌سی،  ‌مورخ 15 شهریورماه سالجاری می‌نویسد،  مقامات ایران از روگزین دعوت به عمل نیاورده‌اند!  البته «رادیو لندن» نه از سوی خود،  که از زبان نوکران‌اش در جمکران سخن می‌گوید تا «مسئولیتی» هم نداشته باشد.    ‌چرا که حکومت جمکران،  همچون دیگر حکومت‌های پوشالی «مستقل» است و مطالبات لندن و واشنگتن را در کمال «استقلال» و «آزادی» به عنوان سیاست حکومت اسلامی مطرح می‌کند تا دست اربابان‌اش باز بماند.

بی‌بی‌سی در مطلبی تحت عنوان «ایران مذاکره برای رفع نگرانی موشکی روسیه را تکذیب کرد» می‌نویسد:

«[...] سخنگوی وزارت خارجه در خصوص سفر آیندة نماینده روسیه در پیمان ناتو به تهران، گفته [...] که این سفر به درخواست طرف روسی [...] صورت می‌گیرد و در جریان آن،  در خصوص مسائل منطقه و جهان تبادل نظر می‌شود[...]»

نمی‌دانستیم کفن‌فروش‌ها تا این حد از «اهمیت» برخوردارند؛   ولی خوب کارفرمایان‌شان در لندن از ارزش و اعتبار نوکران‌ نیک آگاهند!   از قدیم گفته‌اند،  «قدر زر زرگر شناسد!»  و قدر مرده‌شوی را هم مسلماً مرده‌شوی!    بله،   اگر بی‌بی‌سی،   آنهم با 4 روز تأخیر و به صورت غیرمستقیم،   «نووستی» را به دروغگوئی متهم می‌کند و مدعی می‌شود که دولت روسیه،  با کفن‌فروش‌ها در مورد مسائل جهان «تبادل نظر» خواهد کرد دلیل موجه دارد؛   برنامة تجزیة لیبی منتفی شده،  و امروز دولت انگلستان از انتقال سفارتخانه‌اش در بن‌غازی به «تریپولی» خبر داد!   

همچنانکه در وبلاگ «نفت و نیکولا» گفتیم حضرات می‌خواستند با تجزیة لیبی به دو کشور اسلامی سبز و سیاه،   هم الجزایر و تونس را به طویلة اسلام تبدیل کنند هم سوریه را!   ولی این طرح مقدس و الهی با شکست روبرو شد.  در پی شکست کنفرانس پاریس،  شاهد تغییرات گسترده‌ای در سطح جهان و به ویژه در ایران هستیم.  از آنجمله است راه اندازی نیروگاه بوشهر و نشستن «اکسون موبیل» بجای «بی‌پی» در روسیه.   پیامد عقب‌نشینی بریتیش پترولیوم،   سفر مهرورزی به تاجیکستان،   لغو مسافرت پاسدار لاریجانی به کرة‌ شمالی و از همه مهم‌تر «ترمیم کابینه» در واتیکان،  مرکز فاشیسم بین‌المللی است.

پس از روضه و زوزة «هلموت کهل» در حسرت نابودی «عظمت آلمان»،  کاردینال راتزینگر راهی این کشور شد و خلاصه سوته‌دلان گرد هم آمدند و ... و معلوم شد شاخة فرانسوی سیاست آنگلوساکسون‌های دو سوی آتلانتیک نیز به سرنوشت شاخة ژرمانیک آن دچار شده و این عارضه بزودی گریبانگیر بریتانیا نیز خواهد شد.   خلاصه شاهد فروپاشی اتحاد مقدسی هستیم که در اواخر جنگ اول جهانی بین محافل سرمایه‌داری ایجاد شده بود.   همین اتحاد با هدف منزوی کردن روسیه،  از کودتای بلشویک‌ها و سرنگونی تزارها حمایت به عمل آورد و در ایران نیز جنبش مشروطه را به حکومت نظامی «شیخ و شاه» تبدیل کرد.   

پیشتر در مورد این توطئه توضیح داده‌ایم و نیازی به تکرار مکررات نیست،   ولی لازم است به «پیک نت»،  یعنی دکان «مردمی» حزب توده این نکتة پیش‌پا افتاده را یادآور شویم که حکومت نظامی با کودتای آیرون‌ساید بر ایران حاکم شده و سپاه منفور «پاسداران» نیز از بستر همین کودتا سر برآورد.  در نتیجه،  «ایجاد شکاف» در این تشکل استعماری جای دست‌افشانی و پایکوبی ندارد.

سپاه پاسداران همچون دیگر تشکل‌های «نظامی ـ امنیتی» کشورمان از بیگانگان دستور می‌گیرد.   و آفتاب آمد دلیل آفتاب!   مطلب شیوای کیهان جمکران،  در باب روابط ایران و روسیه شاهدی است بر این مدعا.   مطلب کذا تحت عنوان،   «عضو هفتم گروه 1+5 »، ‌ در تاریخ 15 شهریورماه سالجاری انتشار یافته و مطالبات استعمار را در پوشش شعارهای پوچی نظیر «منافع ملی» و پیشرفت و این قماش مزخرفات مطرح می‌کند.   اما نویسندة کیهان ناگهان بند را آب داده و می‌گوید،   در مورد مسائل ایران،   روسیه اصل را بر بده بستان با آمریکا گذارده و هر کجا امکان «معامله» وجود نداشته باشد،   روسیه در برابر آمریکا می‌ایستد:    

«[...] فرمول كلي [این است] كه براي روسيه در بارة مسائل مرتبط با ايران اصل بر معامله با آمريكاست [...] در مواردي كه معامله امكانپذير نباشد [...] در مقابل [خواست‌هاي]  امريكا مقاومت مي‌كند [...]»

می‌بینیم که در مورد مسائل حکومت اسلامی،   طرف صحبت روسیه حاکمیت آمریکاست!  به عبارت دیگر،  ارباب حکومت اسلامی در واشنگتن نشسته؛   در غیر اینصورت چه دلیلی دارد که مسائل حکومت قدرقدرت جمکران بین روسیه و آمریکا حل و فصل شود؟  حال این سئوال پیش می‌آید که روسیه چه وقت در برابر خواست آمریکا در ایران مقاومت به خرج می‌دهد؟   پاسخ روشن است؛   زمانیکه منافع مسکو هم‌سوئی با لندن را ایجاب کند!   به زبان ساده‌تر روسیه ناچار است برای مهار توحش حکومت اسلامی با اربابان این حکومت در لندن و واشنگتن وارد «معامله» شود.   

«دواربابی» حکومت اسلامی پیامد خوشخدمتی‌های «دکتر» محمد مصدق است که زمینة کودتای 28 مرداد را فراهم آورد و راه ورود کنسرسیوم را به ایران باز نمود،   تا بریتیش پترولیوم دست در دست طرف آمریکائی در ایران به موجودیت خود ادامه دهد!   و اینروزها شاهدیم که بریتیش پترولیوم قدرقدرت چگونه در معاملات بزرگ نفت و گاز جهانی زیر لگد «اکسون موبیل» آمریکائی افتاده!

به گزارش سایت فرانسه زبان نووستی،   ‌مورخ دوم سپتامبر 2011 ،   «روس‌نفت» و «اکسون موبیل» جهت استخراج نفت در «آرکتیک» در تاریخ 30 اوت سالجاری یک قرارداد همکاری به امضاء رسانده‌اند.   روشن است که پیامد این همکاری استراتژیک جز تضعیف حاکمیت انگلستان  نخواهد بود.   این است دلیل انتشار هذیانات ناصر نوبری در رجانیوز.   این فرد که طی دوران جنگ استعماری سفیر جمکران در شوروی بوده،  ادعا می‌کند از اینکشور هواپیمای جنگی و زیردریائی خریده!   

بله،   ایشان گویا چند نکتة پیش‌پاافتاده را فراموش کرده‌اند؛   نخست اینکه جنگنده و زیردریائی دمپائی پلاستیکی نیست!  اینگونه تجهیزات همراه با کارشناسی و مراکز راهبردی به «فروش» می‌رسد.   خلاصه اگر شوروی می‌توانست به حکومت جمکران جنگنده و زیردریائی بفروشد،   می‌بایست خلبان و خدمة‌ زیردریائی را هم به ملایان می‌فروخت.  دیگر آنکه طی دوران «جنگ سرد»،  ورود به مرغدانی یانکی‌ها برای شوروی اکیداً ممنوع شده بود؛   مگر لشخورهائی نظیر مک فارلین،  نگروپونته و واینبرگر مداد بودند که شوروی پای به بازار تسلیحاتی ایران بگذارد؟!   پس بگذریم و بازگردیم به «احادیث» رجانیوز و توهمات «نوبری»،  «سفیر» سابق مرده‌‌شویان در شوروی.  

این «احادیث» با کد:   90208 در رجانیوز انتشار یافته.   ناصر نوبری در سخنان نوبرانه‌شان می‌گویند،   وقتی «من» سفیر شدم حتی اجازة واردات سیم خاردار را هم به ما نمی‌دادند،  ولی «من» کلی هواپیمای جنگی و زیردریائی خریدم:

«[...] هنگامی که من در شوروی سفیر شدم حتی اجازة واردات سیم خاردار [...] را هم به ما نمی‌دادند [...] هنگام بازگشت بیش از 10 میلیارد دلار قرارداد نظامی با شوروی داشتیم.  در آن قراردادها [...] زیردریائی،  انواع هواپیماهای جنگی و... باعث تکمیل کسری نظامی ما بعد از جنگ شد[...] مقام معظم رهبری نیز اخیراً [...] به سیاست احمقانة غرب [...]  و نتیجة‌ معکوس آن اشاره کردند[...]»

نوبر بهاره بستنی!  گویا قرارداد «نوبری» واردات بستنی را نیز شامل می‌شد،   چرا که مقام معظم «اخیرا» فتوی بستنی داده‌اند.   ایشان فرموده‌اند «خوردن طلا حرام است!»   بله،   مقام معظم را دستکم نگیریم؛   ایشان در جریان افزایش سرسام آور بهای طلا هستند،   در صورتی که ناصر نوبری غافل است که حکومت مرده‌شویان برای تأمین منافع ارباب،  ملت ایران را در برابر شوروی سابق و روسیة‌ امروز قرار داده و هر چه اربابان جمکران در لندن و واشنگتن بیشتر تضعیف می‌شوند،   هذیانات این حکومت افزایش می‌یابد.   به عنوان نمونه،   فارس‌نیوز،  ‌مورخ 15 شهریورماه‌ سال‌جاری از «برخورد قاطع» نیروی هوائی با «یک تهدید» در دریای خزر خبر داد!  تهدید در دریای خزر که نیروهای ناتو حق ورود به آن را ندارند از کدام سو می‌آید؟   از سوی کشورهای ساحلی خزر و به ویژه از سوی روسیه.   اما در راستای واژگون نمائی رایج،  ادعای جیره خواران یانکی‌ها این است که تهدید از سوی غرب متوجه جمکران شده:       

«[...] اميرخلبان حسين چيت‌فروش [...] براي اولين بار از برخورد قاطع نيروي هوائي ارتش با يك تهديد در عرصة درياي خزر خبر داد  [وی] همچنين تصريح كرد [...] در سال 82 [...]‌ با تهديدي در عرصه درياي خزر روبرو شديم [...] و مركز فرماندهي آماده شد [...] كشورهاي غربي به سرعت از كردة خود پشيمان شده و تسليم شدند [...]»

می‌بینیم که فعالیت نیروگاه بوشهر،   نظامیان جمکران را چگونه به هذیانگوئی انداخته.  البته مسائل دیگری نیز مطرح است.   سفر ریاست اتحادیة‌ عرب به سوریه،   جنگ زرگری اردوغان با نتانیاهو همراه با نمایش «وساطت» آمریکا و اتحادیة اروپا و ... و همچنین سفر مهرورزی به تاجیکستان و ... و خلاصه بگوئیم،   اینروزها شاهد فروپاشی سیاستی هستیم که با کودتای آیرون‌ساید بر ایران سلطه یافت و پس از کودتاهای پیاپی به «انقلاب اسلامی» و استقرار «حکومت اسلامی» منتهی شد.

«انقلابی» مشابه آنچه در لیبی به جریان افتاد تا ارتش ناتو به بهانة دفاع از غیرنظامیان،   با توسل به صورتک‌هائی نظیر مصطفی عبدالجلیل بتواند استبداد فرسودة معمر قذافی را با استبداد تازه نفس جایگزین کند و از طریق فراگیر کردن سرکوب مردم لیبی،  تاراج نفت این کشور را گسترش دهد.   بی‌دلیل نیست که مرده شویان جمکران،  هم‌صدا با مرده پرستان سبز و کرکس‌های ناتو از «سقوط دیکتاتور» اینهمه به وجد آمده‌اند؛  سقوط دیکتاتور «نفت تو شه!»               

در شرایطی که ارتش جنایتکار ناتو به کشتار مردم لیبی مشغول است،   شادمانی و استقبال از «سقوط دیکتاتور خونریز لیبی» بیشرمی فراوان می‌طلبد؛   خوشبختانه از این نظر حکومت اسلامی و مخالف نمایان‌اش به ویژه در جنبش منفور «سبز» کم نیاورده‌اند.  این بیشرمی به جائی رسید که حتی سروصدای «پیک نت» هم در آمد!   البته دکان «مردمی» حزب توده طرفداری تشکل «جنبش سبز راه امید» از بمباران مردم لیبی را به حساب «ظلم» و «ستم» حکومت گذارده!   بله، ‌ با یک تیر دو نشان!   

«پیک نت» به این ترتیب از «مجاهدین خلق»،  که اشغال کشور عراق را تبریک گفته بودند،  و همچنین از دارودستة میرحسین جلاد سلب مسئولیت کرده و تلویحاً می‌گوید،   اگر یک حکومت اسلامی با تفسیر «رحمانی» می‌داشتیم،  مجاهدین خلق و اوباش سبز از کشتار و تخریب در عراق و لیبی حمایت به عمل نمی‌آوردند!   حال آنکه تفسیر از «اسلام» هر چه باشد،   ماهیت اسلام و اسلامگرایان یعنی توحش «خدامحوری» و «گله‌پروری» هیچ تغییری نخواهد کرد.   این مختصر را گفتیم تا کارفرمایان رادیوفردا و بی‌بی‌سی بدانند که با جنجال و هیاهو پیرامون جنبش گنگ و موهوم سبز و سینه زدن برای موسوی و کروبی نمی‌توانند ایندو جنایتکار را در جایگاه رهبری مخالفان حکومت اسلامی بنشانند.   به عنوان طرفدار استقرار دمکراسی در ایران،   هرگز با خدامحوران و باورفروشان هم‌صدا نخواهیم شد.   شکوه و«عظمت آلمان» به پایان رسید؛  گذشت آنروزهای طلائی که با به راه انداختن کاروان خردجال در ایران،   از مصدق‌ها و خمینی‌ها «پیشوا» می‌ساختید.  حال که به کاروان خردجال رسیدیم بد نیست به فواید کاروان کذا در کشور ایتالیا نیز نیم‌ نگاهی بیاندازیم.

پس از ارائة برنامة دولت ایتالیا جهت افزایش مالیات بر درآمدهای بالاتر از 80 هزار یورو در سال،  سریعاً چند کاروان خردجال به راه افتاد.   نتیجه این شد که دولت برلوسکنی مالیات بر درآمدهای کلان را کاهش داد وکاروان خردجال هم آرام گرفت!   به عبارت دیگر،   کاروان خردجال همواره با منافع طبقات متوسط،   یعنی با پایه و اساس دمکراسی در تقابل قرار می‌گیرد.   در مورد پیامدهای تظاهرات «مردمی» ایتالیا،    فرانس‌پرس،  مورخ 6 سپتامبر 2011 گزارش جالبی داده که فرصت پرداختن به آن را نداریم چرا که اظهارات «آلن ژوپه» در لوموند،  مورخ 19 ژوئن سالجاری از اهمیت بیشتری برخوردار است.   وزیر امور خارجة فرانسه ضمن انتقاد از دولت ایران به دلیل ممانعت‌اش از «تظاهرات مسالمت‌آمیز شهروندان» با حسرت از دوران نورانی خردادماه 1388 یاد کرده و می‌گوید،  این اعتراض  بیسابقه، همچون اعتراض در کشورهای عرب تحسین برانگیز بود!   

البته ایشان «حق» دارند،  خردجال سال 1357 هم تحسین خیلی‌ها را بر انگیخت؛  خردجال همواره کارساز منافع استعمار بوده و هست.   روند رایج این است که با توسل به شعارهای فریبنده و مبهم خردجال به راه می‌اندازند،  ولی آخرین بار،  یعنی در سال 1388،‌  دسترسی ایرانیان به اینترنت روند کذا را خدشه‌دار کرد.   در نتیجه «رادیوفردا» و شرکاء ضمن ارعاب ایرانیان از طریق افشاگری،   «راه» سانسور را نیز به حکومت جمکران نشان می‌دهند.

سازمان سیا هر روز نوابغ ناشناس و بزرگی به ما معرفی می‌کند که توانسته‌اند کنترل «ایمیل‌ها» را به دست بگیرند!  حال آنکه کنترل ارتباطات ایرانیان،   همچون نقض تحریم ارسال تجهیزات نظامی تحت نظارت طویلة مقدس مک‌کارتی صورت می‌پذیرد.   «رادیوفردا»،   مورخ 15 شهریورماه سالجاری مصاحبة «شپیگل» با «فیلیپ هاوارد» را تحت عنوان«آیا قطع کامل اینترنت در ایران امکان‌پذیر است؟» منتشر کرده.   

شپیگل از مستر هاوارد می‌پرسد،  آیا قطع کامل اینترنت در ایران امکانپذیر است و ایشان پاسخ می‌دهند،  بله چه جور هم؛   حکومت ایران،  و نه حکومت اسلامی،   بر همه کار «قادر» است.   سپس شپیگل از مهارت وبلاگ نویسان ایران می‌پرسد،  و مستر هاوارد پاسخ می‌دهند،   تعداد کاربران ایران در میان «کشورهای مسلمان» از همه بالاتر است:

«[...] حکومت ایران ثابت کرده [...] قصد و توانائی چنین کاری را دارد [...] در میان کشورهای مسلمان ایران بزرگ‌ترین رقم کاربران اینترنت را دارد [...]»

بله ایران،  حکومت اسلامی ندارد،   ولی کشوری است مسلمان!   تاکنون نشنیده بودیم «مکان» دین داشته باشد!   این هم از اختراعات سازمان سیاست.   شاید نبوغ حضرات پس از صرف «بستنی طلا» در برج کذا شکوفا شده.   باری شپیگل در ادامه آرزوی قلبی کارفرمایان‌اش را بر زبان رانده و می‌پرسد،   این حکومت قدر قدرت می‌تواند کشور ایران را به دوران پیش از اینترنت بازگرداند؟   پاسخ مسترهاوارد یأس‌آور است.   ایشان می‌گویند،  چنین امکانی وجود ندارد.   بهترین راه سانسور همان کاهش سرعت اینترنت می‌تواند باشد:  

«[...] طرح آن‌ها این است که [با کاهش سرعت ارتباطات با شبکه جهانی] کنترل و سانسور ارتباطات ساده‌تر شود.  این [...] یک روش بسیار کهنه‌ای برای سانسور است،   ولی در عین حال موثر‌ترین روش است [...]»

و اینجاست که اهالی اسلام‌نواز و اسرائیل‌پرست «شپیگل» نفسی به راحت می‌کشند؛   غافل از اینکه فعالیت نیروگاه بوشهر برای جفتک‌پرانی فاشیست‌ها محدودیت  به وجود خواهد آورد،    چرا که برای حفاظت از این نیروگاه حضور نظامی روسیه الزامی می‌شود.   به زبان ساده‌تر دوران یکه‌تازی آنگلوساکسون‌ها در خلیج فارس به پایان رسیده و اعمال سانسور بر ارتباطات از انحصار غرب خارج می‌شود.  روشن‌تر بگوئیم نفوذ متحدان آمریکا،   به ویژه توطئه‌گران گوادالوپ و خصوصاً نفوذ آلمان در ایران کاهش خواهد یافت و به استنباط ما با افتتاح خط لولة «نورد ستریم»،  حزب آنجلا مرکل نیز می‌باید بساطش را برچیند. 

سیاست اهالی زیگفریدآباد به گرد پای سوسیس‌های‌شان نمی‌رسد!   به ویژه سوسیس‌های نورنبرگ‌شان حرف ندارد!  حال که سیاست سوسیس‌ها در ایران تضعیف شده،   و تهدید جنگ نیز به پایان رسیده،  تقابل دو سیاست «واشنگتن ـ مسکو» در ایران فضائی ایجاد خواهد کرد که خارج از کنترل قرار می‌گیرد.   از همین فضای‌آزاد است که می‌توانیم برای گسترش ادبیات دمکراتیک استفاده کنیم. 
     

 












...











Share