جمعه، اسفند ۱۳، ۱۳۸۹


بمب و بریقه!
...
تخلیة‌ سوخت نیروگاه بوشهر چه معجزاتی داشت! رادیوفردا، برای حفظ حکومت اسلامی شیرین عبادی را به صحنه آورده. تحفة محفل نوبل که 32 سال پیش برای خمینی سینه می‌زد، و از سال گذشته در نعلین آخوند منتظری پناه گرفته بود، امروز ناگهان طرفدار 8 مارس از آب درآمده و برای شرکت در راهپیمائی 8 مارس فراخوان می‌دهد! شیرین عبادی می‌گوید، اگر چند اصل قانون اساسی را اصلاح کنیم، همه چیز درست خواهد شد. به عبارت دیگر، ایشان نه تنها با حفظ پنج اصل اول قانون اساسی جمکران، یعنی اصول و فروع دین اسلام در فقه شیعه اثنی‌عشری هیچ مخالفتی ندارند که با تکیه بر همین اصول هوس برپائی «دمکراسی» هم کرده‌اند! این دمکراسی ویژه باید از همان دمکراسی‌های «مید این یو. کی» باشد که در پاکستان و عربستان و قطر و کویت و امارات برپاست و رفاه و آسایش همپالکی‌های خانم عبادی را نیز تأمین کرده. ما از همة طرفداران استقرار دمکراسی در ایران می‌خواهیم صفوف خود را از اسلام‌گرایان، به ویژه از دارودستة حقوق‌بشر فروشان شیرین عبادی جدا کنند. قانون اساسی حکومت اسلامی اصلاح‌پذیر نیست؛ این مجموعة مهمل و متناقض موجودیت «انسان» را به رسمیت نمی‌شناسد. چگونه یک حقوق‌دان می‌تواند ادعا کند که از احکام انسان‌ستیز خدامحور می‌توان به حکومت انسان‌محور رسید؟

روز گذشته،‌ به گزارش خبرگزاری‌های غرب، از جمله «فرانس پرس»، 3 هلندی مسلح در لیبی دستگیر شد‌ند؛ مسلماً این عزیزان نیز برای حفاظت از حقوق بشر به لیبی رفته بودند. به یاد داریم که در گیرودار تحولات تونس، پلیس این کشور 4 عدد آلمانی مسلح را دستگیر کرده بود! روز گذشته همچنین آلن ژوپه، وزیر «جدید» امور خارجة فرانسه برای ملاقات با ویلیام هیگ رهسپار لندن شد.

حدود 10 روز پس از انتشار خبر تخلیه سوخت هسته‌ای از قلب نیروگاه بوشهر، بی‌بی‌سی، مورخ 3 مارس 2011 دست اسرائیل را رو کرده و اعلام داشت، اسرائیل هم در تحریم حکومت اسلامی شرکت می‌کند! این خبر بهجت اثر نشان می‌دهد که اسرائیل، البته با صلاحدید یانکی‌ها، تا روز 12 اسفندماه سالجاری همچنان به فروش اسلحه به ملایان ادامه ‌داده! به یاد داشته باشیم که طی 32 سال اخیر، حکومت اسلامی خود را مدافع حقوق فلسطینی‌ها جا زده، همانطور که یانکی‌ها و سازمان رسوای ملل خود را مدافع حقوق بشر می‌خوانند. همچنین به یاد داشته باشیم که چندی پیش کشور «لیبی» را، تحت رهبری همین آقای قذافی در جایگاه ریاست شورای حقوق بشر سازمان ملل نشانده بودند؛ علامت تعجب هم نمی‌گذاریم.

از تاریخ 23 فوریه 2011 که خبر تخلیة سوخت هسته‌ای از قلب نیروگاه بوشهر انتشار یافت، عقب‌نشینی آشکار حکومت اسلامی و اربابان‌اش را در لندن و واشنگتن شاهدیم. خبر تخلیة سوخت که از سوی مقامات حکومت اسلامی، از جمله علی‌اصغر سلطانیه نیز تأئید شده بود، حدود یک هفته بعد، در تاریخ اول مارس سالجاری از سوی سخنگوی وزارت امورخارجة جمکران مورد تکذیب قرار گرفت! در این «خرتوخر» عزت و کرامت و اسلام ناب محمدی، «مستر» صالحی، وزیر امورخارجة جمکران نیز به میدان آمده و طی یک مصاحبة مضحک اعلام کرد، موسوی و کروبی دستگیر نشده‌اند، و اسلام به ما اجازه نمی‌دهد بمب اتمی بسازیم! بله، حضرت محمد صاد، هم با انرژی هسته‌ای آشنا بوده‌اند، هم می‌توانستند سلاح اتمی سازند ولی نساختند، چون خلاف اسلام بود! حتماً باید از مزخرفات صالحی نتیجه بگیریم که توهین و تجاوز به زندانیان سیاسی هم «سیرة مطهر» پیامبر اسلام بوده که جمکران بر پایة چنین عملیات‌ مقدسی حاکمیت‌اش را بنیان نهاده، بگذریم! مهم‌ترین پیامد ماجرای «قلب نیروگاه»، عقب‌نشینی لندن در جمکران است. نشانه‌های بارز این عقب‌نشینی را در تاچریه و پیش‌تاچریة امروز تهران می‌توان مشاهده کرد.

«لاتفوت»، یعنی تف نکنید، یا شاید، «لات! فوت نکن!» ولی معنای «بریقه» را هنوز نمی‌دانیم! فقط می‌دانیم که قذافی «بریقه» را بمباران می‌کند. نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل، طی مصاحبه با ورق‌پارة «مرداک» ادعا کرده، ‌ اگر حکومت اسلامی به سلاح اتمی دست‌یابد، بر تمامی منابع نفت جهان مسلط خواهد شد! در راستای همین پروپاگاند گوساله‌فریب است که «دوکو عمروف» را برای اعلام «جهاد» از قفس بیرون کشیده‌اند. حال با ابعاد «لغو روادید» بین ایران، گرجستان و اسرائیل بهتر آشنا می‌شویم، و می‌توانیم در مورد ارتباط تشکیل این «محور مبهم» با انتشار خبر تخلیة قلب نیروگاه بوشهر نیز به گمانه‌زنی بپردازیم.

نمایشنامة امروز عموسام «بریقه» نام دارد. شاید در گویش لیبیائی‌ها، «بریقه» همان «برحق» باشد! و به همین دلیل نیز قذافی «بریقه» را به ادعای رسانه‌ها بمباران می‌کند! هر جا که سنگر «حق» برپا شود، در برابرش یک سنگر حق دیگر خواهیم یافت که خود را «برحق» و طرف مقابل را باطل می‌نمایاند؛ درست مثل حکومت جمکران و رهبران خودفروختة جنبش سبز که تحت نظارت عالیة هیزاکسلنسی ناکام به جنگ زرگری با یکدیگر مشغول شده‌اند تا مدافعان دمکراسی را به سکوت بکشانند. اینک که جنبش کذا به افلاس «یا مهدی» و «یاحسین» و «الله‌اکبر» افتاده، قوای مقننه و قضائیة جمکران در هم‌سوئی کامل با بوق‌های لندن و واشنگتن به بازارگرمی برای اوباش‌سبز مشغول شده و می‌خواهند رهبران‌شان را محاکمه کنند. خلاصه پاسدار علی‌لاریجانی و برادرش شیخ‌صادق دست‌دردست پاسدار شریعتمداری و بی‌بی‌سی و رادیوفردا تمام تلاش خود را به خرج می‌دهند تا ایندو جنایتکار تاراجگر را به قهرمان ملی تبدیل کنند. اینان می‌پندارند ملت ایران هنوز در دوران مصدق‌السلطنه در جا می‌زند، و با یک محاکمة کشکی و یا حتی اعدام، می‌توان تمام سوابق «درخشان» میرحسین موسوی و شیخ مهدی کروبی را از خاطر ما ملت زدود؛ زهی خیال باطل!

اولاً شیخ صادق لاریجانی همچون دیگر روسای قوة قضائیة جمکران از جیره‌خواران وفادار بریتانیا و از الاغ‌های محبوب طویلة مک‌کارتی است، و نمی‌تواند هم پالانی‌های‌اش را محاکمه کند! این سناریوی ابلهانه فقط می‌تواند ساخته‌وپرداختة ذهن ‌علیل جیره‌خواران استعمار باشد که قادر نیستند پیامد عملکردشان را بسنجند. تصور کنیم که شیخ صادق لاریجانی میرحسین و شیخ کروبی را محاکمه کند؛ به چه جرمی ایندو قرار است محاکمه شوند؟ به جرم شایعه‌پراکنی و اغتشاش و بر هم زدن نظم عمومی؟ اگر ایندو چنین جرمی مرتکب شده‌اند، چرا دادستان کل و شیخ صادق لاریجانی تاکنون خفقان گرفته بودند؟ و چرا هیچکس مزاحم ملاممد خاتمی نمی‌شود؟ مگر خاتمی در جرم اینان شریک نیست؟‌ چرا! اگر شایعه‌پراکنی و قانون‌شکنی و تهدید امنیت عمومی جرم باشد که هست، نه تنها محمد خاتمی که وزیر کشور وقت، دادستان کل و... و به ویژه‌ شخص علی‌خامنه‌ای نیز مجرم شناخته می‌شوند. اما هیچیک از حقوق‌دانان زبدة جمکران به این مسائل پیش‌پاافتاده اشاره نمی‌کند؛ ما ملت می‌باید از صبح تا شام حدیث و روایت «توهین» به فائزه و قصة شکنجة میرحسین و کروبی را بشنویم؛ می‌باید عکس روتوش شدة فائزه رفسنجانی، به عنوان سند محکمه پسند «توهین» به ذات اقدس یک «ماچه‌شیخ» حکومتی را در رادیوفردا به خوردمان بدهند، و یا «پروپای» بلورین کروبی را در چشم‌مان فروکنند تا از ظلم و ستمی که «یزیدیان» بر این شیخ پلید روا داشته‌اند اطمینان حاصل کنیم. ولی مطمئن باشیم که هنوز اول کار است. هنوز برنامة ‌مداحی آغاز نشده!

نوبت مهرانگیز بیکار است که برود بالای منبر و مداحی بیآغازد؛ ابتدا ستایش از «فاطی»، همسر شیخ مهدی «شیردل»، و سپس ستایش از شهامت و شجاعت چادر سیاه زهراخانوم. مداحی، همچون شایعه‌پراکنی، هتاکی، گزافه‌گوئی و روضه و زوزه و مرثیه‌خوانی با استدلال منطقی و ارائة شواهد و مستندات بیگانه است. از اینرو وراجی تمامی الاغ‌های طویلة مک‌کارتی بر این محورهای مقدس تمرکز یافته. پس لازم است مسئولان «رادیوفردا» از قول ما به پروفسور مجید محمدی بگویند، مصباح یزدی هیچ تفاوتی با امثال مهرانگیز کار و دیگر خاله شلخته‌های اسلام‌فروش ندارد؛ ستایش از خامنه‌ای همان قدر مهوع است، که ستایش از زهرا خانوم و دیگران؛ ‌ گویش دمکراتیک با مداحی و هتاکی، ‌ یعنی زبان تقدس و ابتذال در تقابل قرار می‌گیرد.

در گیرودار مداحی عیال سیامک پورزند برای دو چادرسیاه آشوب‌طلب،‌ نوبت لات‌بازی به پاسدار شریعتمداری می‌رسد. سرپرست کیهان ضمن بازنشخوار استفراغ ارباب، از عمل قهرمانانة «آن بسیجی» تجلیل به عمل آورده، تا از زباله‌ای به نام فائزه رفسنجانی قهرمان بسازد. اما کار به این مختصر ختم نمی‌شود؛ به هیچ عنوان! ما را هم به این معرکه می‌کشانند و می‌پرسند، چرا شکنجة این «قهرمانان» را محکوم نمی‌کنید؟ اینجاست که هیجان نمایش «بریقه» به اوج خود می‌رسد؛ یکی دیگر از گیس‌سفیدهای مبارز بدون اشاره به ابعاد موهن و انسان‌ستیز مداحی، ادعا می‌کنند هتاکی و خشونت زبان خیلی خیلی بدی است! وارد بحث خشونت زبانی نمی‌شویم،‌ چرا که پیشتر به تفصیل در مورد «زبان غیردمکراتیک» و انسان‌ستیز توضیح داده‌ایم و نیازی به تکرار مکررات نیست. فقط یادآور شویم، «هتاکی» و «مداحی» بندگی قدرت و زورپرستی را آشکار می‌کند. فردی که زبان به مدح می‌گشاید، با تغییر شرایط به زبان تخریب هم روی خواهد آورد؛ این یک اصل کلی است! مداحی و هتاکی جز منطق‌ستیزی نیست.

«اگر باورتان نمی‌شود، بروید از آن‌هائی ‌که دو سه خشتک از من و شما بیشتر جر داده‌اند، بپرسید.»

این است سرآغاز «توپ مرواری!» ما هم به گیس‌سفیدهای اوپوزیسیون بگوئیم، درست است که دو سه خشتک بیش از ما پاره کرده‌اید، ولی پاره کردن خشتک الزاماً قدرت استدلال منطقی و استنتاج‌تان را افزایش نمی‌دهد! بارها و بارها گفته‌ایم، باز هم می‌گوئیم، به عنوان طرفدار دمکراسی با هرگونه انسان‌ستیزی مخالف‌ایم، در نتیجه با اعدام و شکنجة افراد نیز موافق نخواهیم بود؛ حتی اگر افراد مذکور جانوران وحشی‌ای نظیر کروبی و موسوی باشند. ولی شما خیال‌تان آسوده باشد، اینان را شکنجه نمی‌کنند؛ این بساطی است که حکومت اسلامی و اربابان‌اش به راه انداخته‌ا‌ند تا در آستین پارة فائزه و فاطمه و میرحسین و شیخ کروبی و شرکاء بادی بیاندازند و اینان را مهم جلوه دهند، چرا که نشاندن این جانوران وحشی در جایگاه اوپوزیسیون، برای تأمین منافع ارتش ناتو حیاتی است. به همین دلیل بی‌بی‌سی و رادیوفردا و دیگر شاخک‌های‌شان تراژدی «بریقه» را به صحنه آورده‌اند.

در این نمایشنامه علاوه بر ریش و پشم و نعلین و چادرسیاه، شیون و فریاد طفلان مسلم، یعنی فرزندان شیخ کروبی و میرحسین منفور نیز به گوش می‌رسد. قرار بود دارودستة بهزاد نبوی، کار میرحسین و شیخ مهدی را به قول مستر علیرضا طاهری «یکسره» کنند و ترور را به حساب «منافق» و «سلطنت‌طلب» و «ضد انقلاب» و اسرائیل و آمریکا بگذارند تا بتوانند همچون دوران نورانی امام روشن‌ضمیرشا‌ن از جسد «شهدا» کرة فراوان بگیرند. نه از این کره‌ها؛ از اون کره‌ها!

گفتم کره، یاد کره‌دوغی‌های خودمان افتادم؛ چه کره‌ای بود، هیچ شباهتی به کره‌های پاستوریزة ساخت داخل و خارج نداشت. نه رنگش زرد بود، نه مثل کره‌های ینگه‌دنیا طعم بادام زمینی ‌می‌داد. خلاصه کرة واقعی بود، یادش بخیر! روز را با کره‌دوغی آغاز می‌کردیم، رنگش همچون سپیده‌دم بهار تهران درخشان بود. یاد کره‌دوغی، «هر جا که هستم با منه.» کره‌دوغی «حضور» دارد، خاطرة شیرین کره‌دوغی هرگز فراموش نخواهد شد؛ جاودان است. روز گذشته کیهان تیتر زده بود «چشم به راه سپیده» از شما چه پنهان پنداشتیم پاسدار شریعتمداری هم چشم به راه کره‌دوغی است، اما اشتباه می‌کردیم؛ کره دوغی ایشان «عین دوازدهم» است.

به مناسبت میلاد با سعادت حضرت «عین دوازدهم»، ‌ طبع لطیف پاسدار شریعتمداری گل کرده! البته این امر هیچ ارتباطی با «بریقه» ندارد! طبع لطیف و شاعرانة سرپرست کیهان جمکران یک طرف، بمباران بریقه طرف دیگر! پاسدار شریعتمداری، در کیهان، ‌ مورخ 12 اسفندماه 1389، در مطلبی تحت عنوان «چشم به راه سپیده» می‌نویسد:

«تو را غايب ناميده‌اند، چون ظاهر نيستي، نه اينكه حاضر نباشي. غيبت، به معناي حاضر نبودن، تهمت ناروائي است كه به تو زده‌اند و آنان كه بر اين پندارند، فرق ميان ظهور و حضور را نمي‌دانند[...] دلشدگانت كه هر صبح و شام تو را مي‌خوانند، ظهورت را از خدا مي‌طلبند، نه حضورت را.»


چقدر غرق رویای کره‌دوغی بودیم! می‌پنداشتیم «عین دوازدهم» را «غایب» لقب داده‌اند، نگو «نام» ایشان «غایب» بوده و ما نمی‌دانستیم و به مصداق نادان نداند و نپرسد، هرگز نیز نپرسیدیم، «نام» آنحضرت «مهدی» است یا «غایب»؟ امروز هم نمی‌پرسیم که چرا «مهدی» کروبی «غایب» شده، یا چرا این «دلشدگان» که از غیبت میرحسین و شیخ مهدی خواب و خوراک ندارند، به کشتار جمعی زندانیان که همچون دوران نورانی آن دجال «روشن‌ضمیر» در حکومت اسلامی ادامه دارد اعتراض نمی‌کنند؟ ساواک منفور جمکران هر روز «قاچاقچی» اعدام می‌کند، و هیچکس به این اعدام‌ها اعتراضی ندارد!

بر همة حضرات واضح و مبرهن است که اعدام شدگان «قاچاقچی» بوده‌اند و بر همة الاغ‌های طویلة مک‌کارتی نیز واضح و مبرهن است که اعدام «قاچاقچی» به معنای اجرای «عدالت» خواهد بود؛ حال آنکه حکومت اسلامی به گواهی عملکرد 32 ساله‌اش، به ویژه در دوران صدارت نفرت‌بار میرحسین موسوی، حکومت قاچاقچیان بوده و هست. منتهی از آنجا که این حکومت همچون دارودستة هاشم‌تاچی تحت نظارت ارتش ناتو به قاچاق انسان، سلاح و مواد مخدر اشتغال دارد، کسی مزاحم‌اش نمی‌شود؛ این نوع قاچاق «برحق» است.

حال از یانکی‌پرست‌های مدعی دفاع از حقوق بشر می‌پرسیم، چرا بجای روضه و زوزه برای شکنجة فرضی شیخ مهدی و موسوی، هیچ اعتراضی به اعدام‌های گروهی نمی‌کنید؟ مگر حقوق انسان هم نسبی شده؟ حداقل در قاموس این حضرات گویا حقوق‌بشر نسبی است! با توجه به آنچه در سیرک عموسام می‌گذرد، در ایران، فقط آخوند و آشوب‌طلب و تل موهومی به نام «مردم» بشر به شمار می‌آید، چرا که اینان در مسیر مطلوب یانکی‌ها، یعنی نظم‌شکنی گام برمی‌دارند. به عنوان نمونه کافی است به اظهارات آخوند دستغیب، یکی از آیات عظام مترقی و محبوب رادیوفردا نگاهی بیفکنیم. «دستغیب» از اعضای مجلس «خبرگان» است، همان محفل مفتضحی که اکبر بهرمانی در جایگاه ریاست آن نشسته و برای ملت ایران «رهبر» انتخاب کرده.

باری آخوند دستغیب به این نتیجه رسیده که، 22 ماه است «مردم» ناراضی‌اند و نیروی اتنظامی هم ناراضی است! «مردم» کذا کیست‌اند؟ به گفتة دستغیب، اعضای قبیلة نیروهای نظامی و انتظامی هستند و علت نارضایتی این «مردم» نظارت استصوابی، انتخابات و ... و حصر موسوی و کروبی اعلام شده! می‌بینیم که این «مردم» مامانی مطالبات‌شان هرگز «مادی» نیست؛ اینان نه کمبود مالی دارند، نه مشکلات اجتماعی و فرهنگی. در حکومت توحش اسلامی، اینان برای «بیت موسوی» و نظارت استصوابی و مزخرفاتی از این قماش نگران‌اند! از اینجا می‌توان نتیجه گرفت که این «مردم» همان جماعت آخوند و اوباش ساواک‌ باید باشند که ارز حاصل از چپاول نفت را می‌بلعند و ذکر معنویات گرفته‌اند؛ همان‌ها که به چپاول‌شدگان وعدة «بهشت» می‌دهند.

باری سایت رادیوفردا، مورخ 12 اسفندماه سا‌لجاری اظهارات «عمیق» آخوند دستغیب را منتشر کرده و از زبان ایشان «علما» را به «دادخواهی» فرامی‌خواند. دلیل هم اینکه اوضاع سخت آشفته است؛ اگر حضرات در لیبی نتوانند القاعده را بجای قذافی بنشانند و مصر و تونس را به طویلة اسلامی تبدیل کنند، مدیترانه را از دست خواهند داد! آنوقت است که برنامة شهرک‌سازی اسرائیل نیز با اشکال روبرو خواهد شد! البته دچار توهم نشویم، آخوند دستغیب با این مسائل بیگانه است. ایشان متخصص استراتژی خداوند در آسمان هستند، و نقشة راه «عین دوازدهم» را مثل کف دست‌شان می‌شناسند و قادراند مختصات جغرافیائی رد سم شتر امام حسین و همراهان‌شان را در صحرای کربلا برای‌مان ترسیم کنند؛ اما نمی‌دانند دعوا در لیبی و بحرین و عربستان بر سر چیست. اصلاً به همین دلیل جناب دستغیب را به مجلس «خبرگان» آورده‌اند و به همین دلیل نیز رادیوفردا ترهات ایشان را منتشر می‌کند.

دستغیب می‌گوید، چه دلیل دارد نیروی انتظامی را برای «حفظ نظام» به خیابان بیاورند؟ بگذارید «انقلاب» کنیم. ایشان همچنین فرموده‌اند، چرا علما در برابر ظلم آشکار سکوت کرده‌اند، مردم ناراضی‌اند و ... و می‌باید به حصر موسوی و کروبی پایان داده شود:

«[...] هیچ عقلی تصدیق نمی‌کند ظلم‌های آشکار صورت گیرد و انسان از کنار آن بی‌توجه رد شود. [...] در این زمان که عده‌ای مظلوم طلب کمک می‌کنند، وظیفه علما این است که دادخواهی کنند [...] بیش از 22 ماه است که کشور تحت سلطة نظامی است، نه مردم راضی هستند و نه نیروهای نظامی و انتظامی که هر لحظه آن‌ها را برای [...] (حفظ نظام) به خیابان می‌آورند که روش عاقلانه‌ای نیست[...]»


بله این آخوند دستغیب بی‌خبر از افلاس ارباب، در کنار «مردم» قرار گرفته و شکم‌اش را برای یک براندازی دیگر حسابی صابون زده. یکی از فواید حماقت این است که بر وقاحت احمق می‌افزاید! دستغیب فرموده، نیروی نظامی و انتظامی نباید در سیاست دخالت کنند، از مصری‌ها یاد بگیرید! ایشان به زبان بی‌زبانی می‌گویند که در این 32 سال نیروی نظامی و انتظامی هرگز در سیاست دخالت نکرده! حتماً لشکرکشی‌های خیابانی به رهبری ماشاالله قصاب و زهرا خانوم به فرمان و تحت نظارت امام زمان صورت می‌گرفت. سپاه و کمیته و انواع گشت‌های سگ‌های‌ «هارالله» برای پیشبرد سیاست غرب به راه نیفتاده بودند. تفتیش عقاید، تهاجم به حریم خصوصی افراد،‌ سنگسار و قصاص و قطع اعضای بدن و اعدام، همه و همه مورد تأئید «مردم» است، اما همین تل موهوم «ظلم» و «ستم» را نمی‌پذیرد! باری مردم مذکور پس از 32 سال از خواب بیدار شده و دخالت سپاه در سیاست را محکوم می‌کنند، دلیل هم اینکه دکان سردار رادان یاوه‌پرداز برای مبارزه با تنبان و کفش موهن و چکمه و غیره تعطیل شده:

«[...] سپاه (پاسداران انقلاب اسلامی) از گروه خاصی دفاع می‌کند که برای مردم واضح است [...]وظیفه نیروهای نظامی و انتظامی حفاظت از خاک کشور و مال و جان و ناموس مردم است و اگر وارد مسائل سیاسی شوند [...] وظیفه اصلیش فراموش می‌‌شود[...]»

وظیفة اصلی نیروهای نظامی و انتظامی چیست؟ ایجاد مزاحمت برای افراد و مبارزه با «بدحجابی» و تنبان‌های موهن! گویا این بخش از وظایف حضرات تعطیل شده و به همین دلیل چس‌نالة مظلومان از سفارت بریتانیا به گوش حضرت آیت‌الله رسیده! به نظر می‌رسد هیزاکسلنسی سایمون گاس از طریق «تله‌پاتی» با دستغیب ارتباط برقرار کرده‌اند. بین خودمان بماند، یکی از اتباع فرانسه که عمری است در حوالی سفارت انگلستان سکونت دارد، هر شب نالة مظلومانة سایمون گاس را می‌‌شنود که فریاد می‌زند، «یا امام زمان! به دادم برس! محبوبیت سپاه نزد مردم افول کرده!» دستغیب هم می‌گوید، نصایح امام را گوش نکردند، طی 22 ماه گذشته محبوبیت سپاه کاهش یافت:‌

«اگر [محکمة عدلی] برای جریانات 22 ماه گذشته به قضاوت بنشیند، آنگاه معلوم خواهد شد که چقدر تخلف از شرع و قانون حاصل شده [...] سپاه که در دل مردم جا داشت از مردم دور [شده] مگر مردم چه کسانی هستند، پدر و مادر و وابستگان همین نیروهای نظامی و انتظامی هستند [...]»

نگفتیم «مردم» کذا نانخورهای همین سپاه‌اند!‌ دروغ چرا؟ ما که از سپاه پاسداران و کمیته و گشت‌های زهرمارالله جز لات‌بازی و توحش ندیده‌ایم! ولی «رادیوفردا» شیفتة این حضرات است چرا که عموسام بدون این اهرم‌های سرکوب امکان جنگ افروزی و چپاول ثروت‌های ما ملت را از دست می‌دهد. به همین دلیل است که «مردم» همان می‌خواهند که آنگلوساکسون‌های دو سوی آتلانتیک. طی دوران صدارت نکبت‌بار میرحسین موسوی همین «مردم» خواهان ادامة جنگ بودند، آخوند دستغیب هم جنگ خانمانسوز 8 ساله را نعمت می‌شمارد:‌‌

«[...] آن‌ها هرگز راضی نیستند که این نیروها اینقدر افول کنند، و عزت و سربلندی‌شان را می‌خواهند. این معنا در زمان جنگ (هشت ساله ایران و عراق) [...] ظاهر شد [...] اگر حمایت مردم از سپاه [...] نبود، این محبوبیت هرگز نصیبش نمی‌شد[...]»

در محبوبیت سپاه تردید روا نیست، فقط سپاه کذا، محبوب لندن و واشنگتن است! خلاصه رادیوفردا از زبان دستغیب خواهان شورش ملایان و دیگر اوباش بر علیه حکومت جمکران شده:

«[...] بیان مطالب حق، وظیفة هر شخصی است که تکلیف دارد [...] در این زمان سکوت در حکم موافقت با خلاف شرع است [...]»

جالب اینجاست که آخوند تقوی نیز در پیش‌تاچریة امروز خواهان موضع‌گیری نعلین‌ها شده و سکوت‌ آن‌ها را خیانت به اسلام و امام خمینی و انقلاب و اینجور حرف‌ها برشمرده. و اما آخوند احمد خاتمی در تاچریة امروز ناچار شده رسماً به دعوت ارباب پیرامون حضور در سنگر براندازی پاسخ منفی دهد! ایشان می‌فرمایند، «تابستان گذشته سفیر انگلستان دوبار از من تقاضای ملاقات کرد‌ و می‌خواست مرا تطمیع کند، ولی من نپذیرفتم و ... و اکنون افتخار می‌کنم که غرب از من نفرت دارد.» این خاتمی چقدر کلکه! ساکت ماند، تا هیزاکسلنسی را اخراج کنند بعد که معلوم شد باد از کدام طرف می‌وزد به افشاگری پرداخت! البته ما نمی‌خواهیم پتة شیخ احمد را بر آب بیاندازیم، ولی سفیر انگلستان در حکومت دست‌نشاندة لندن خواهان ملاقات با سرکار نمی‌شود، برای‌تان از طریق غلامبچة سفارت در حوزه «پیام» می‌فرستد. سرکار هم تا وقتی کاسه و کوزة‌ ارباب در لیبی نشکسته بود، به پیام ایشان پاسخ منفی نداده بودید! بله، ما در جریان تحرکات هیزاکسلنسی و جیره خواران‌شان هستیم، از برنامة حضرات برای لیبی نیز مطلع‌ایم! یانکی‌ها قصد داشتند قذافی را توسط «مردم» سرنگون کنند، و القاعده را در لیبی به حکومت برسانند، تا مصر و تونس را به «راه راست» هدایت کنند و نان بنیامین نتانیاهو را در روغن شناور سازند؛ قذافی هم مخالفتی با این طرح سرشار از نبوغ نداشت؛ تخلیة قلب نیروگاه مجبورش کرد!

اینگونه بود که بنیامین نتانیاهو، برای ماستمالی کردن پیامدهای غیرقابل انکار جنگ 33 روزه، فروپاشی دیکتاتوری‌های منطقه را به حساب انقلاب پرشکوه 22 بهمن 1357 گذاشت؛ نوعی به رسمیت شناختن «امام خمینی» از سوی تل‌آویو! نخست وزیر اسرائیل همچنین ادعا می‌کند که تجهیز حکومت اسلامی به سلاح اتمی منابع نفتی جهان را تحت سلطة این حکومت قرار خواهد داد، و اظهارات مضحک ایشان در کیهان مورخ 12 اسفندماه سالجاری منتشر می‌شود! می‌بینیم که اسرائیل و محافل اسلام‌نواز غرب در درجة نخست خواهان تجهیز ملایان به سلاح اتمی هستند؛ سیاست دوم اینان، ممانعت از استقرار دمکراسی در ایران، یعنی تداوم یک حکومت اسلامی غیرهسته‌ای است.

از اینرو وزیر امور خارجة جمکران همچون دیگر پادوهای غرب، ساختن بمب اتمی را مغایر با اسلام می‌خواند؛ حال آنکه یانکی‌ها حکومت اسلامی پاکستان را به سلاح هسته‌ای مجهز کرده‌اند! در واقع اعضای سازمان ناتو با استقرار دمکراسی در ایران و کشورهای مسلمان‌نشین مخالف‌اند. هر کجا نفت باشد، آشوب و تروریسم الزامی است، بدون سرکوب و در هم شکستن نظم روزمرة جوامع، ‌ چپاول امکان‌پذیر نخواهد شد. تخلیة قلب نیروگاه واکنشی بود به همین سیاست آشوب‌طلبانه.

یادآور شویم سرگئی لاوروف، وزیر امورخارجة روسیه در نشست ژنو تاکید کرد، ‌«این مسئله فنی است، و طی دو سه ماه آینده حل خواهد شد!» خبرگزاری‌های معتبر غرب و خبرگزاری نووستی نیز اظهارات لاوروف را منعکس کردند. در نتیجه با در نظر گرفتن اظهارات مقامات ذیصلاح حکومت اسلامی، تکذیب این مطلب توسط سخنگوی وزارت امورخارجه جمکران هیچگونه اهمیتی ندارد! «جونم براتون بگه»، اگر نیروگاه بوشهر سوخت هسته‌ای نداشته باشد، اسرائیل می‌تواند همانطور که نیروگاه هسته‌ای عراق را ویران کرد، نیروگاه بوشهر را نیز نابود کند. در اینصورت تهاجم اسرائیل بدون پاسخ نخواهد ماند. به عبارت دیگر تأسیسات هسته‌ای و غیرمجاز اسرائیل هم می‌تواند هدف حمله قرار گیرد و با توجه به پروپاگاند حکومت ملایان این حمله به حساب پاسداران «محبوب» جمکران نوشته خواهد شد! این شرایط می‌تواند تنگة هرمز و کانال سوئز را مسدود کند و به سرنگونی شیخک‌های کازینونشین منجر شود و خلاصه «خسارات جنبی» سر دراز دارد. حال بهتر می‌توانیم به ابعاد گستردة تخلیة سوخت نیروگاه بوشهر پی ببریم؛ این خبر تهدید همزمان اسرائیل و حکومت اسلامی، دو اهرم فشار ایالات متحد در منطقه است و نهایت امر به انزوای ساکاشویلی در گرجستان می‌انجامد. ایشان اخیراً تحت نظارت سازمان سیا با دو حکومت جمکران و اسرائیل «محور تروریسم» تشکیل داده بودند ولی با تخلیة قلب نیروگاه اوضاع‌شان «بریقه» شد.



سه‌شنبه، اسفند ۱۰، ۱۳۸۹

قلب نیروگاه!
...

میرزاملکم‌خان در مقاله‌ای تحت عنوان «اصول مذهب دیوانیان» می‌نویسد:

«اولیای دولت علیة ایران [...] به چه هنر صاحب چنان امتیاز شده‌اند؟ به هنر اینکه ایران را فقیرتر و ذلیل‌تر و خراب‌تر از هر نقطة روی زمین ساخته‌اند. از برای پیشرفت چنان مأموریت مقدس باید صاحب چه فضائل باشند؟ اولاً‌ باید از هیچ نوع رسوائی ابداً خجالت نکشند، ثانیاً باید از روی صدق و ایمان دشمن معرفت و مروج منتهای قرمساقی باشند[...]»
منبع: فکر آزادی و مقدمة نهضت مشروطیت، فریدون آدمیت

نگذاشتند با خیال راحت یک فستیوال فلامنکو تماشا کنیم! از روز 23 فوریه 2011 که سایت‌های حکومت جمکران خبر دادند سوخت هسته‌ای را از «قلب» نیروگاه بوشهر تخلیه کرده‌اند، زلزله شد! ابتدا نشست اعضای ناتو در بوداپست برای دخالت نظامی در لیبی بی‌نتیجه ماند،‌ چرا که وزیر دفاع ایالات متحد، یعنی فرماندة ارتش ناتو به حضرات تفهیم کرد که می‌باید رویای دخالت نظامی، مشابه لشکرکشی به عراق و افغانستان را از سر به در کنند. در گام بعد، جهت تحکیم پایه‌های «امارات قفقاز»، خبر ایجاد یک محور نوین استعماری شامل «تهران ـ تفلیس ـ تل‌آویو» را در بوق گذاشتند. ولی ترمیم کابینة فرانسه، و به ویژه برکناری «میشل آلیوماری» این طرح سرشار از نبوغ را مسلماً ابتر خواهد کرد، چرا که وزیر سابق امورخارجة فرانسه، مجری سیاست اسلام‌نواز محفل «کارتر ـ برژینسکی» بود. محفلی که همچون واتیکان خود را مخالف جنگ می‌نمایاند،‌ و از تهاجم نظامی به عراق نیز حمایت می‌کرد.

خلاصة کلام، نشست بی‌نتیجة‌ اعضای ناتو در بوداپست، ترمیم کابینة فرانسه و شایعة‌ تشکیل محور «تهران ـ تفلیس ـ تل‌آویو» به عقب‌نشینی جنگ‌طلبان در لبنان انجامید و سرانجام کاردینال راتزینگر با استعفای «نصرالله صفیر» موافقت فرمودند! بله، اعضای ناتو در واقع برای حضور نظامی در لیبی خیز برداشته بودند منتهی فرمانده‌شان، یعنی وزیر دفاع ایالات متحد آب پاکی روی دست‌شان ریخت و گفت، بی‌خیال لشکرکشی! مخالفت پنتاگون با حضور نظامی ناتو در لیبی باعث شد، اعضای اتحادیة اروپا دست در دست وزارت امورخارجة آمریکا بر سیاست سنتی لندن متمرکز شوند. این سیاست جز همان روند محفل «کارتر ـ برژینسکی» نخواهد بود: حمایت بی‌قید و شرط از «آشوب» و «آخوند» در کل مناطق مسلمان‌نشین، به ویژه در ایران آنهم در پوشش فریبندة «دفاع از حقوق بشر!» نیازی به توضیح نیست که بگوئیم «بشر» مورد نظر حضرات در واقع «ضدبشر» و دین‌فروش است.

برای دفاع از این نوع «حقوق بشر»، ابتدا یک عملیات تروریستی در «نالچیک» روسیه سازمان یافت، سپس بیانیة‌ مضحک هیلاری کلینتن در ستایش از «شجاعت» تظاهرکنندگان ایرانی منتشر شد، و وزیر امورخارجة «سابق» فرانسه نیز دوان دوان خود را به کویت رساند. همزمان، رئیس جمهور فرانسه، به عنوان رئیس «گروه 20» به ترکیه سفر کرد و نخست وزیر بریتانیا نیز در قطر، ضمن ابراز آمادگی برای «مذاکره» به شاخ و شانه کشیدن برای نوکران در جمکران پرداخته آن‌ها را به اعمال تحریم‌های نوین تهدید کرد. ناگفته نماند که این تحولات استراتژیک در پی انتشار نامة شیوای حاج فرج دباغ صورت پذیرفت.

بله، نامة حاج فرج را دست‌کم نگیریم! این نامه پائین‌تنة صبیة حاج فرج‌دباغ را به عنوان مدرن‌ترین و پیشرفته‌ترین «کافرسنج» جهان در اختیار مشتاقان قرار داد. بی‌دلیل نبود که به پیروی از بی‌بی‌سی، همة طرفداران حکومت «عدل علوی» و «اسلام راستین» و جنبش سبز، یعنی همة طرفداران ابهاماتی از قماش کفر و ظلم و ستم و غیره‌ این ابتذال‌نامه را منتشر کردند. چرا که در پی فروپاشی اتحاد شوروی، الصاق برچسب «کمونیست» دیگر کارساز الا‌غ‌های طویلة‌مک کارتی نیست. جیره‌خواران سازمان سیا لازم است به پیروی از واتیکان، «کافر» را بجای «کمونیست» بنشانند تا بر اساس آیات الهی «قتل» او نیز به عنوان «حکم الهی» توجیه شود. به این ترتیب دست «فدائیان اسلام» در مناطق مسلمان‌نشین برای جنایت بازتر خواهد شد. پیش از ادامة مطلب در پاسخ به یکی از خوانندگان گرامی بگوئیم، آمران قتل کسروی در لندن و واشنگتن نشسته و ادعای دفاع از حقوق بشر دارند؛ «فدائیان اسلام» پادوهای‌شان هستند.

شاهدیم که همین مدعیان دفاع از حقوق بشر پس از تضعیف معمر قذافی به پروپاگاند برای «اسلام رادیکال» مشغول شده‌اند. در حکومت اسلام رادیکال، اوپوزیسیون فقط می‌تواند اسلامی باشد. به همین دلیل بود که یک‌روز پیش از نشست شورای حقوق بشر در ژنو،‌ بی‌بی‌سی، رادیوفردا و دیگر بوق‌های طویلة مک‌کارتی، آیات عظام مترقی و اوباش سبز را دوباره به میدان آورده بودند. غروب 27 فوریه 2011 در سایت‌های بی‌بی‌سی و رادیوفردا جز آخوند و چادرسیاه هیچ نبود. چرا که روز 28 فوریه، هیلاری کلینتن می‌بایست در ژنو از «حقوق‌بشر» دفاع می‌کرد، ‌ البته از حقوق‌ انسان‌ستیز «بشردینی!» وزیر امور خارجة یانکی‌ها خیلی هارت و پورت فرمود، ولی زمانیکه تصمیم با پنتاگون است، جیغ و فریاد وزیر امورخارجه کاری از پیش نخواهد برد. به ویژه که سنگر ایشان با برکناری «میشل آلیوماری» در فرانسه در حال فروپاشی است!

خروج میشل آلیوماری از دولت نیکولا سرکوزی و استقرار «آلن ژوپه» در جایگاه وزارت امور خارجة فرانسه، پایان دولت «فرانسوا فیون»، نخست وزیر فعلی را نوید می‌دهد. فرانسوا فیون که همسرشان نیز تبعة بریتانیا تشریف دارند، در واقع نخست وزیر انتصابی انگلستان در کشور فرانسه به شمار می‌روند. ترمیم کابینه توسط نیکولا سرکوزی و برکناری آلیوماری در تاریخ 27 فوریه 2011، گذشته از تضعیف فرانسوا فیون، بازتاب کاهش نقش بریتانیا در سیاستگزاری‌های فرانسه است. خلاصه در این شرایط اگر بگوئیم خروج آلیوماری از کابینه به اتحاد کهن بریتانیا و فرانسه پایان داد، گزافه نگفته‌ایم؛ معرفی روسیه به عنوان حافظ منافع فرانسه در کشور لیبی شاهدی است براین مدعا.

به گزارش سایت فرانسه زبان نووستی مورخ، 27 فوریه 2011، روز 26 فوریه دولت فرانسه به دلیل مسائل امنیتی، نمایندگی‌های دیپلماتیک خود را در لیبی تعطیل کرد، و حفاظت از منافع خود را به روسیه واگذارد! ولی این واقعیات در عرصة سیاست، هنوز به پروپاگاند اسلام‌نواز رسانه‌های فرانسه پایان نداده. فیگارو، مورخ 28 فوریه2011، یک پادشاه متدین و مکتبی و فکل‌کراواتی برای لیبی‌ دست و پا کرده تا مردم لیبی بدون اسلام نمانند. ایشان که چهرة نورانی‌شان را ته ریش کثیفی آراسته، پسر «سلطان ادریس» پادشاه لیبی هستند که با کودتای قذافی تاج و تخت‌شان بر باد رفت و امروز کارفرمایان فیگارو می‌خواهند از «باد» کره بگیرند! در نتیجه، برای سنجش میزان «کفر» پادشاه آیندة‌ لیبی «کافرسنج» به دست گرفته و به سراغ فرزند برومند سلطان ‌ادریس رفته‌اند. ناگفته نماند که کافرسنج اهالی فیگارو از آخرین اختراعات حاج‌فرج‌ دباغ است که اخیراً در دکان بی‌بی‌سی برای فروش عرضه شده بود. «کافرسنج» کذا سریعاً «حقیقت» را برملا می‌کند.

آورده‌اند که اهالی فیگارو نزد پسر سلطان ادریس رفته و از ایشان خواسته‌اند نظر مقدس‌شان را در مورد پائین‌تنة‌ صبیة حاج‌فرج ‌دباغ ابراز فرمایند. از آنجا که پسر سلطان ادریس به آن پائین تنة مقدس «توهین» روا نداشته، با در نظر گرفتن مطلب مستدل و شیوای‌ حاج‌فرج در باب «حکومت کافرپرور»، اهالی فیگارو به این نتیجه رسیده‌اند که فرزند سلطان ادریس نه تنها کافر نیست که خیلی خیلی دیندار و متعهد و مکتبی است، ‌چرا که هرگز به نوامیس حاج‌فرج دباغ توهین روا نمی‌دارد. حال که با طرز کار «کافرسنج» آشنا شدیم بهتر است ببینیم «مخالف‌سنج» چگونه کار می‌کند. «مخالف سنج» از اختراعات کهن سازمان مقدس «سیا» است و کارکردن با آن به هیچ تخصصی نیاز ندارد؛ کافی است همچون جانوران رفتار اجتماعی‌تان غریزی و منطق‌ستیز باشد. ‌

کمتر از دو ماه پس از «خودکشی» علیرضا پهلوی، ‌ «آزاده شفیق» نیز به دلائل نامعلوم در گذشت! این خبر نیز همچون خبر تخلیة سوخت هسته‌ای نیروگاه بوشهر در تاریخ 23 فوریه 2011 منتشر شد. به نظر می‌رسد «دست الهی» با حذف موانع از سر راه سلطنت رضاپهلوی، حکومت اسلامی را آرام، آرام از «شیخ» به سوی «شاه» می‌راند. پس از انتشار بیانیة‌ اوباش سبز در تاریخ سوم اسفندماه سالجاری، آخوند مصلحی، طی مصاحبه با شبکة 3 سیمای جذام زدة جمکران اعلام داشت، «تظاهرکنندگان سلطنت‌طلب، طرفدار مجاهدین خلق و بهائی هستند!» بله، این است یکی از فواید سر دادن شعار پوچ و ابلهانه از قماش «یا‌حسین»، «الله اکبر» و «مرگ بر خامنه‌ای!» به این شعارهای احمقانه همه چیز می‌توان «آویزان» کرد. ساواک جمکران برای سرکوب مخالفان حکومت توحش از همین شعارهای پوچ تغذیه می‌کند. از اینرو ما از همة طرفداران استقرار دمکراسی در ایران می‌خواهیم صفوف خود را از طرفداران موسوی و کروبی جدا کنند. ما خواهان مرگ هیچکس نیستیم. بارها گفته‌ایم، بازهم می‌گوئیم مخالفت ما با فرد و گروه نیست، ما با حکومت «خدامحور» مخالف‌ایم. خواست ما استقرار دمکراسی در کشورمان است و شعارمان به «دمکراسی» محدود می‌شود؛ از اینرو از ابهام‌طلبان سبز حمایت نمی‌کنیم، پس بهتر است «کاترین اشتون» آن لحاف‌کرسی سبز را از گردن بلورین‌اش باز کند!

در تاریخ 25 فوریه2011، مخالفت رسمی پنتاگون با لشکرکشی ناتو به لیبی باعث شد حضرات تقویت جبهة «ت. ت .ت»، یعنی محور «تهران ـ تفلیس‌ ـ تل آویو» را در دستورکار قرار دهند. یک روز پس از نشست بوداپست، خبر احتمال «لغو روادید» بین گرجستان و اسرائیل با کد: 30267300، و تحت عنوان «گرجستان و رژيم صهيونيستي رواديد اتباع يكديگر را لغو مي‌كنند» در حنازرچوبه مورخ، 26 فوریه 2011 انتشار یافت! جالب اینجاست که حدود 4 ماه پیش، یعنی در تاریخ 13 آبانماه سالجاری رسانه‌ها از لغو روادید بین گرجستان و حکومت مرده‌شویان نیز خبر داده بودند! گویا مسئولان حنازرچوبه این رخداد پیش‌پاافتاده را فراموش کرده‌اند! سایت «تابناک»، مورخ 13 آبانماه 1389، در مطلبی با کد:‌ 128927، و تحت عنوان،‌ «روادید میان ایران و گرجستان لغو شد»‌، می‌نویسد:

«وزرای امور خارجه ایران و گرجستان در پایان گفتگوهای امروز خود، تفاهم نامة لغو روادید بین دو کشور را امضا کردند.»


این نخستین گام در راه ایجاد محور «تهران ـ ‌تفلیس ـ تل‌آویو» بود که یک روز از پس از نشست بوداپست تکمیل شد. به این ترتیب یک محور مبهم به وجود خواهد آمد، چرا که جمکران به دروغ ادعا می‌کند طرفدار فلسطین و خواهان نابودی اسرائیل است. اسرائیل نیز نعل وارونه می‌زند و پیوسته از تجهیز مرده‌شویان به سلاح هسته‌ای فریاد و فغان سر می‌دهد؛ در این میان گرجستان لغو روادید را با هر دو طرف به اجرا گذارده و به این ترتیب راه عبور و مرور مزدوران ناتو در مسیر گرجستان، اسرائیل و ایران را هموار کرده! به همین دلیل است که رسانه‌های اسرائیل در هم‌سوئی کامل با کیهان جمکران می‌کوشند تحولات سیاسی در مصر و تونس و دیگر کشورهای مسلمان‌نشین را از یک‌سو به حساب اسلام‌گرایان بنویسند، و از سوی دیگر با انتساب این تحرکات به حکومت مرده شویان، این واقعیت مسلم را که تحولات اخیر در واقع پیامد منطقی شکست اسرائیل در جنگ 33 روزه است انکار کنند! اینگونه است که روزنامة کیهان همچون فارس‌نیوز و دیگر رسانه‌های حکومت جمکران مزخرفات «جروزالم پست» و دیگر بوق‌های اسرائیل را بدون کم و کاست طوطی‌وار تکرار می‌کند.

به عنوان نمونه، کیهان، مورخ 27 فوریه سالجاری، خبر ویژة خود را به ترهات «جروزالم پست» اختصاص داده و می‌نویسد، حکومت اسلامی طرفدار حماس و حزب‌الله است، و می‌خواهد اسلام رادیکال را به مصر و عراق و عربستان و ... و کل منطقه صادر کند! اگر دوران «نورانی» امام دجال رهبران «جنبش سبز» را به یاد داشته باشیم، بلافاصله متوجه خواهیم شد که «جروزالم پست» خواهان استقرار حکومت‌های اسلامی در کل منطقه به ویژه در مصر است. چرا که به این ترتیب تو‌افق‌های صلح مصر و اردن با اسرائیل منتفی می‌شود و اسرائیل می‌تواند در انزوای ظاهری قرار گرفته، برنامة تجاوز به کشورهای منطقه و سرکوب ملت‌ها را ادامه دهد. اتفاقاً تلویزیون اسرائیل نیز پروپاگاند ابله‌پسند خود را بر همین محور متمرکز کرده و ادعا می‌کند، حدود 70 درصد مصری‌ها طرفدار اخوان‌المسلمین‌اند و دمکراسی نمی‌خواهند!

در واقع، کیهان نیز به نقل از «جروزالم پست» همین مهملات را نشخوار می‌کند. «جروزالم پست» ضمن فوت کردن در آستین پارة حکومت جمکران، یک اسرائیل «مستقل» هم اختراع کرده و می‌گوید، سیاست ایران می‌تواند غرب را از اسرائیل به هراس اندازد:

«ايران فعالانه به دنبال صدور اسلام راديكال به مصر، اردن، لبنان، يمن، سومالي، بحرين، عراق و عربستان است [...] ايران دنبال نابودي رژيم‌هاي طرفدار غرب است [فقط ایران می‌تواند] اسرائيل را [...] به ديو خطرناكي [...] تبدیل كند و مقامات غربي را بترساند[...]»


می‌بینیم که رسانه‌های اسرائیل هم‌صدا با کیهان، کشور ایران را با حکومت منفور اسلامی در ترادف قرار می‌دهند تا موجودیت «ایرانی» را به عنوان «انسان» انکار کنند. با در نظر گرفتن اینکه پروپاگاند مذکور در بی‌بی‌سی و رادیوفردا نیز جریان دارد، بهتر می‌توان به نقش اسلام‌نواز محور «ت. ت. ت»، یعنی «تهران ـ تفلیس ـ تل‌آویو» پی برد. برنامه این است که حکومت اسرائیل دست در دست مرده‌شویان «اسلام رادیکال» را بر قفقاز حاکم کند؛ با توجه به موقعیت جغرافیائی گرجستان، این کشور به عنوان پایگاه اصلی صدور اسلام رادیکال به قفقاز مد نظر قرار گرفته. این طرح،‌ یعنی صدور توحش به قفقاز واکنش غرب است به پیشنهاد روسیه در داووس.

روسیه خواهان تبدیل قفقاز به یک مرکز توریستی و تفریحات زمستانی است و برای تحقق این طرح قصد دارد پانزده میلیارد دلار سرمایه‌گزاری کند. چنین سرمایه‌گزاری عظیمی بازار تمامی مراکز تفریحات زمستانی در اروپای غربی را که همه ساله میلیاردها دلار به جیب مافیای اروپا سرازیر می‌کند کساد خواهد کرد، و این چشم‌انداز نگران کننده می‌تواند یکی از دلائل لغو روادید بین گرجستان، حکومت اسلامی و اسرائیل باشد. اعضای ناتو برای تأمین منافع خود می‌خواهند ملت‌های ایران و گرجستان را در برابر روسیه قرار دهند.

یک روز پیش از مصاحبة ساکاشویلی در باب لغو روادید با اسرائیل، شهر «نالچیک»، مرکز جمهوری خودمختار «کاباردینو ـ بالکاریا»‌ هدف حملات تروریست‌ها قرار گرفت. به گزارش سایت نووستی، مورخ 6 اسفندماه 1389، چند گروه مسلح، ساختمان سازمان امنیت، چند پست راهنمائی و رانندگی و یک مرکز «درمانی ـ استراحتی» دولتی را با آرپی‌جی و نارنجک هدف حملات خود قرار دادند. خلاصه یک جنگ اعلام نشده و تمام عیار بین جهان غرب و روسیه در جریان افتاده. و از قضای روزگار همین رویاروئی در ایران نام «جنبش سبز» به خود گرفته. جنبشی که رهبر واقعی‌اش هیزاکسلنسی سایمون‌گاس بودند، و از اینرو جز شعار پوچ و مقدسات و مبهمات هیچ حرفی برای گفتن ندارد: الله‌اکبر، یاحسین، مرگ بر ... و مزخرفاتی از این قماش. بی‌دلیل نیست که وزارت امور خارجة ایالات متحد و اتحادیة اروپا شیفتة این به اصطلاح «جنبش» شده‌اند. جنبشی که همچون حکومت اسلامی همه را به بیراهة فریب می‌کشاند.

از انتخابات آزاد در حکومت خدامحور گرفته تا سریال ظلم و ستم «حکومت» بر میرحسین و شیخ مهدی و عیالات‌شان، فاطمه و زهرا، همه و همه به خبرهای داغ در سایت‌های «بی‌بی‌سی» و رادیوفردا تبدیل شده. همین سایت‌ها روز 27 فوریه، برای «فائزه» ماتم گرفته بودند و باز هم آیات عظام‌ مترقی‌شان را به میدان آورده و خلاصه سراپا ریش و نعلین و دستار بودند. البته در لابلای ریش و پشم آیات عظام مترقی، بازنویسی تاریخ نیز ادامه داشت. رادیوفردا، ‌مورخ 6 اسفندماه 1389، در مطلبی تحت عنوان «رهروان مهر و کین» به قلم «مستر» طاهری، «مخالف سنج» کذا را از نیام برکشیده و لگدی نثار مخالفان مصدق می‌کند. «مستر» طاهری ضمن ستایش از کمک‌های آمریکا به مصدق برای ملی کردن نفت می‌نویسد، مخالفان محمد رضاشاه ادعا می‌کنند، اسدالله علم در قتل رزم آرا دست داشته، و قاتل رزم آرا خلیل طهماسبی نبوده:

«شماری از مخالفان محمدرضاشاه،‌ دربار پهلوی را برنامه‌ريز قتل رزم آرا می‌دانستند و می‌گفتند: رزم آرا با اصرار اسدالله علم [...] به مجلس ختم آيه‌الله فيض رفت و کشته شد. اين عده [...] نگهبانان رزم آرا را عامل قتل او می دانند نه خليل طهماسبی را...»

اولاً هیچ اهمیتی ندارد چه کسی عامل قتل بوده، آنچه فراوان است تیغ کش و جنایتکار. مهم این است که بدانیم «دلیل» قتل رزم‌آرا چه بوده! رزم‌آرا با ملی کردن نفت به صورت یکجانبه‌ مخالف بود؛ ‌استعمار هم بدون یکجانبه‌گرائی منافع‌اش تأمین نشده و نمی‌شود، در نتیجه مصدق را به میدان آوردند. همچنانکه بعدها خمینی را به همین منظور علم کردند. ثانیاً برخلاف ادعای آقای طاهری، مخالفان محمد رضاشاه «شاهد» تلفن‌های مکرر اسدلله علم نبوده‌اند، ثالثاً «گفتن» در کار نیست، شاهد عینی و معتبر در کار است که می‌گوید، «پس از سوءقصد به رزم آرا، ساعت‌اش را هم از دستش باز کردند و ...» و همین شاهد خیلی مسائل دیگر هم گفته که ما به شما نمی‌گوئیم؛ فقط یادآوری می‌کنیم که رزم آرا به قتل رسید، چرا که مایل بود بحران را از طریق «مذاکره» با لندن حل کند، نه اینکه به لات‌بازی‌های مصدق و اوباش طرفدارش میدان بدهد! شاید به همین دلیل برچسب ابله پسند «روسوفیل» به رزم آرا الصاق شده. در ایران هر کس با لات‌بازی و عربده‌جوئی مخالف باشد، در قاموس سازمان سیا و لندن یا کافر است، یا کمونیست! این است دلیل واقعی «محبوبیت» مصدق، خمینی و میرحسین و شیخ مهدی.

«مستر» طاهری می‌نویسند، رزم آرا اهل قلع و قمع و بگیر و ببند بود، و آمریکا به دلیل مخالفت با سرکوب، از مصدق و ملی کردن نفت حمایت به عمل آورد! در مورد خیانت مصدق نیازی به تکرار مکررات نیست، حمایت آمریکا از دمکراسی نیز حداقل در ایران، در برابر چشمان ماست: کودتای 28 مرداد، کودتای 22 بهمن، کودتاهائی نظیر 13آبان و اشغال سفارت آمریکا و حمایت از میرحسین موسوی،‌ حمایت از تجهیز ملایان به سلاح اتمی، و ... و خصوصاً لغو روادید بین ایران و کشوری که تحت حکومت ساکاشویلی به عامل آمریکا در قفقاز تبدیل شده. این‌ تحرکات فقط گوشه‌ای از «طرفداری» آمریکا از برقراری دمکراسی در ایران را به معرض نمایش می‌گذارد. این عملیات همچون ملی کردن نفت با همکاری بریتانیا و بر علیه ملت ایران سازمان یافته؛ معرفی آمریکا به عنوان طرفدار دمکراسی در ایران همچون سخنرانی مضحک هیلاری کلینتن در ژنو دهن‌کجی به ملت ایران است. آمریکا و متحدان‌اش هرگز در ایران از دمکراسی دفاع نکرده‌اند، و «آفتاب آمد دلیل آفتاب»؛ حمایت امروز‌شان از آخوند و آشوب و هیاهوی سبز شاهدی است بر این مدعا! باری، «مستر» طاهری در ادامه می‌افزایند، مصدق با ملی کردن نفت انگلستان را از ایران بیرون راند:

«[...] قتل [...] رزم آرا، زمينه را برای اجرای قانون ملی شدن صنعت نفت،‌ بيرون راندن انگليس‌ها از ايران [...] را‌ فراهم آورد[...]

عجیب است! این انگلستان چگونه از ایران بیرون رانده شد که سه ‌دهه پس از انقلاب شکوهمند لات‌الله به رهبری خمینی، سفیرکبیرش کودتای سبز برای‌مان سازمان می‌دهد؟ حضرت طاهری! ملی کردن نفت دست انگلستان را از ایران کوتاه نکرد، کاملاً بر عکس شرکای بریتانیا را نیز برای چپاول به ایران آورد. به همین دلیل بود که مظفر بقائی مزدور هوس «کشاورزی» به سرش زده بود و هذیان می‌گفت:‌

«[...] پيش از يکسره شدن کار سپهبد رزم آرا [...]مظفر بقائی کرمانی [در مجلس اعلام داشت] اين صنعت را ملی کنيد ولو حداکثرش را بگيريد که اين نفت نابود شود. ما تصفيه خانه نمی‌خواهيم و به همان کشاورزی خودمان می‌پردازيم[...]»


یادآور شویم، کشاورزی در قاموس مظفر بقائی از کشت خشخاش فراتر نمی‌رفت! دروغ چرا؟ شغل شریف ایشان در کرمان شناخته شده است! بگذریم، پیامدهای شوم خیانت مصدق و ملی شدن نفت نیازی به تفسیر مکرر ندارد؛ حکومت اسلامی جمکران و اسلام‌نوازی یانکی‌ها در برابر ما قرار گرفته. پس به مستر طاهری بگوئیم، تاریخ ایران به دلخواه سازمان سیا نوشته نمی‌شود. همچنین بهتر است نگرانی مسئولان «شریف» رادیوفردا را برطرف کنیم که ابتدا از «حصرخانگی» میرحسین و مهدی شیون می‌کردند و اینک از ناپدید شدن ایندو خودفروخته خواب و خوراک ندارند. عزیزان! سری به بوشهر بزنید که از اسرار بسیار آگاه شوید.

از آنجا که اخیراً روسیه سوخت هسته‌ای را از «قلب» نیروگاه بوشهر خارج کرده، به استنباط ما حکومت جمکران موسوی و کروبی را در «قلب» نیروگاه گذاشته. سری به بوشهر بزنید، شاید بتوانید دلیل انفجار ایرتاکسی حامل 4 مأمور سازمان سیا در کشور «مستقل» امارات را کشف کنید! برای راهنمائی‌تان بگوئیم، روز گذشته این شهدای راه حق از امارات عازم عربستان بودند.