شنبه، اسفند ۱۶، ۱۳۹۳

پارسی و پینوکیو!




«[...] امروز امام زمان تنها یادگار حضرت فاطمه است [...] امام زمان نماینده دارد و باید برنامه‌ها و سیاست‌ها با اراده مقام معظم رهبری تطبیق کند؛  در این صورت است که رضایت فاطمه زهرا کسب خواهد شد[...]»
منبع: ایسنا، مورخ 6 مارس 2015،‌ کدخبر:  93121508872  

لغو پیاپی کنسرت‌ها به بهانة روضه و زوزه برای پرسوناژ موهوم فاطمه؛  اجرای نخستین «قصاص چشم»؛  اعدام 6 زندانی کرد به اتهام قتلی که در زمان وقوع‌اش اینان در زندان بوده‌اند؛   ادعای طرفداری راهپیمایان 8 مارس 1979 از «انقلاب اسلامی»؛  ادعای حسرت ایرانیان برای «دمکراسی» دوران محمد مصدق و ... و از همه مهم‌تر فاکتور گرفتن بنیامین نتانیاهو از تاریخ معاصر ـ  جنایات هیتلر ـ نشان می‌دهد که سفر پرنس ویلیام به کشور چین،  بعضی‌ها را به این توهم دچار کرده که این سفر نیز مانند سفر الیزابت دوم به پکن ـ 1986 ـ  یک بار دیگر نان فاشیست‌ها را در روغن فراوان شناور خواهد کرد!   بی‌دلیل نبود که در آستانة دیدار پرنس ویلیام از چین،   میکائیل کودورکووسکی سر از لندن در آورده بود و در مورد تصفیه‌های محفلی در روسیه هشدار می‌داد:

«[...] وخامت شرایط اقتصادی روسیه به جنگ محافل در رأس هرم قدرت منجر خواهد شد[...] غرب باید پیوندهای‌اش را با اوپوزیسیون تقویت کند،  و به دوران پوتین پایان دهد[...]»  
منبع:  فیگارو،  مورخ 26 فوریه 2015

و جالب اینجاست که یک روز پس از سخنرانی کودورکووسکی در لندن،  شاهد ترور وحشیانة بوریس نمتسف در مسکو هستیم!   همچنانکه در وبلاگ «شارلوف» هم گفتیم این جنایت،   ویراست مسکوویت ترور «شارلی» بود و با توجه به تضاد آشکار مواضع مسکو با واتیکان و پکن در مورد کاریکاتور محمد،   و ممنوعیت تظاهرات بر علیه این کاریکاتور در مسکو،‌  به استنباط ما این ترور در روسیه نیز اهداف مشابهی را دنبال می‌کرد.   یعنی ارعاب طرفداران «آزادی بیان» و مخدوش کردن جایگاه دولت،  در مقام حافظ نظم دمکراتیک.   با این تفاوت که در فرانسه،  ترور شارلی را به حساب فرانسوا اولاند ننوشتند،   حال آنکه باراک اوباما و لوتی و عنترهای‌اش در بروکسل‌ستان که از طریق ماتحت آخوند با «عالم غیب» در ارتباط‌اند ـ  همانطور که در جریان سقوط هواپیمای مالزیا ایرلاینز هم شاهد بودیم ـ  بلافاصله جنایت را به شخص پوتین منسوب کردند!   در صورتی‌که ترور نمتسف در درجة نخست با هدف تضعیف جایگاه رئیس فدراسیون روسیه سازمان یافته بود،   و شاید به همین دلیل،  در جوار کاخ کرملین «اجرائی» شد.   البته در مورد این جنایت می‌توان تحلیل‌های متفاوتی ارائه داد،  ولی موضوع وبلاگ ما بررسی ویراست مسکوویت «شارلی» نیست.   همچنانکه پیشتر هم به کرات گفته‌ایم،   «حذف و ارعاب» همواره کار محفل متجاوز «احترام به ادیان» بوده و هست.  این محفل اسطوره فروش و جنایتکار است که خود را در جایگاه «برتر» رویت کرده و یکجانبه‌گرائی و تجاوز به حریم خصوصی دیگران را «حق» خود می‌داند.   و به همین دلیل است که در سراسر جهان از جنایتکاران و متجاوزان حمایت می‌کند.   پشتیبانی آتلانتیسم از زوج «لات ـ آخوند» در کشور ایران شاهدی است بر این مدعا.

لات و آخوند ـ  مونث و یا مذکر،  سنتی یا مدرن هیچ تفاوتی نمی‌کند ـ  همواره خود را در جایگاه «برتر» رویت می‌کند؛  به «قضاوت ارزشی» می‌نشیند؛  توهمات و باورهای‌اش را با علمی‌ات «تاریخ» در ترادف قرار می‌دهد؛  و ... و گاه تاریخ «غیرخودی‌ها» را با یک چرخش زبان  حذف می‌کند:

«[...] شما مى‌بینید که این حضرات کُره‌اى‌ها ـ  من از کار این‌ها خوشم مى‌آید ـ  تاریخ ندارند[...]»
منبع: فارس، ‌ مورخ 10 اسفندماه سالجاری،  کدخبر:13931210000721 
        
بله «این حضرات کره‌ای‌ها» چون به ادعای علی خامنه‌ای «تاریخ» ندارند،  بر اساس اسطوره‌های‌شان فیلم می‌سازند!   در حالی که در سینمای صدر اسلام فقط فیلم‌های تاریخی و منطبق بر «واقعیت» نمایش می‌دادند،  ‌چرا؟ چون حتماً سیاست خارجی محمد‌صاد چنین ایجاب می‌کرد!  ولی در مورد «سیاست خارجی» محمدصاد بهتر است از اکبر بهرمانی کسب اطلاع کنیم:

«[...]عدم تعرض به معابد پیروان ادیان،  عدم تعرض به اسرا و افراد غیرنظامی و حتی عدم قطع درختان سرزمین‌های فتح شده،  اساس سیاست خارجی اسلام و پیامبر مسلمانان بوده[...]»
منبع: ایسنا،  مورخ 10 اسفندماه سالجاری،‌ کد خبر: 93121006000     
   
اشتباه نکنیم،  هذیانات فوق که طی دیدار با وزیر امورخارجه ایتالیا بر زبان اکبر هاشمی جاری شده،  ‌در واقع تداوم لفاظی‌های علی خامنه‌ای در مورد کره‌ای‌هاست.  پس از شرفیابی شهین مولاوردی به درگاه پاپ،   حکومت ملایان تلاش می‌کند ضمن لگدپرانی به فرهنگ و تمدن کشورهای «شرق»،  از محمد صاد تصویری ارائه دهد که با تصویر ساخته و پرداختة واتیکان از «فرانسیس مقدس» هماهنگی داشته باشد!   اگر همة راه‌ها در گذشته به «رم» ختم می‌شد،  پس از انقلاب صنعتی و نگرش انسان‌محور مدرنیته،   و به ویژه پس از چرخش اجباری چین در مورد تجهیز ملایان به سلاح هسته‌ای ـ   سفر وزیرامورخارجه چین به جمکران پس از 7 سال ـ  همة راه‌ها به کلیسا و کربلا و مرگ و شورش و خودآزاری و ساده‌زیستی منتهی می‌شود.

در وبلاگ‌های پیشین گفتیم،   جانشین «جرمن شپرد»،  که خود را از پیروان «فرانسیس»، پرسوناژ موهوم و مهربان و ساده‌زیست قصه‌های مسیحیان به شمار می‌آورد،   مردی‌ است که لباس زنانه بر تن دارد و مانند دیگر کشیش‌های کلیسای رم،   ازدواج و تشکیل خانواده را نفی می‌کند.   خلاصه موجودی است «ضداجتماعی.»   و جالب اینجاست که شهین مولاوردی برای «مشورت در امور خانواده» به دیدار رهبر واتیکان رفته!   جالب‌تر اینکه طی این دیدار، آخوندهای واتیکان،  جمکرانیان را «صغیر» شمرده و در جایگاه «قیم» اینان نشسته‌اند:

«[...]در پایان این دیدار[...] اسقف اعظم پالیا[...] گفت[...] یک نقاشی از بدنی برهنه [...] قرار داشت.  با توجه به اعتقادات مسلمانان،  تصمیم گرفتیم نقاشی را پنهان کنیم[...]»
منبع: ایسنا،‌مورخ  9 اسفندماه سالجاری، کدخبر: 93120905310

از اینجا ساده‌لوحان نتیجه می‌گیرند که مسیحیت با نقاشی بدن برهنه هیچ مشکلی نداشته و ندارد!   حال آنکه فعالیت هنری،  به ویژه نقاشی و مجسمه‌سازی از منهیات جمله ادیان ابراهیمی است!  چرا که،  این ادیان انسان را بنده خدا می‌دانند و خلاقیت او را نفی می‌کنند. اگر واتیکان ناچار شده در ظاهر از توحش اسطوره‌ها تا حدودی فاصله بگیرد،  فقط به این دلیل است که پس از اوج‌گیری جنبش مدرنیته در اروپا زرداخانة مردم‌فریبی‌ کلیسا تضعیف شده.    این تشکیلات انسان‌ستیز پس از دریافت چندین ضربة کاری،   دیگر قادر نیست دادگاه تفتیش عقاید به راه اندازد و در شهر رم اومانیست‌ها را در آتش بسوزاند!  در نتیجه،  برای جبران ضعف خود،  از یک‌سو افتخارات نداشته‌اش را در رسانه‌ها به رخ ملایان مفلوک و شپشوی قم و کاشان می‌کشد، ‌  و از سوی دیگر،   به صورت غیرمستقیم در کنار فاشیست‌ها قرار می‌گیرد.

واتیکان ابتدا در کنار موسولینی و هیتلر و شرکاء قرار گرفت،   و پس از پیروزی ارتش سرخ بر جبهة فاشیسم،   آغوش گرم خود را به روی تمام محافل روس‌ستیز،  از جمله دولت اسرائیل گشود.   خلاصه،   اگر سخنرانی  بنیامین نتانیاهو در کنگرة آمریکا،  با هدف تلطیف فاشیسم معاصر،  بر محور یهودستیزی «اسطوره‌ای» پرسوناژ موهوم «هامان» تنظیم شده بود،  حکمتی داشت!  نخست‌وزیر اسرائیل در واقع به اصحاب گنداب ضدلائیسیته،  از جمله به فاشیست‌های اسلام‌نواز ینگه‌دنیا پیام می‌فرستاد که جنایات آلمان نازی،  نمونه‌های فراوان دارد؛  هیتلر همانقدر دشمن یهودیان بوده که هامان و ... و از همه مهم‌تر اینکه،  در این میانه ارتش سرخ هیچ  نقشی ندارد؛  ‌ «ملت یهود» دشمنان‌اش را شکست داد:‌  

«[...] ما ملت کهنی هستیم. طی تاریخ ۴۰۰۰ ساله مان،  بسیاری همواره سعی کرده‌اند مردم یهود را از بین ببرند[...] فردا شب [۴ مارس] به مناسبت تعطیلات یهودی پوریم کتاب استر را خواهیم خواند[در این کتاب چنین آمده که] یک نایب‌السلطنه قدرتمند پارسی به نام هامان [...] دسیسه چینی کرده بود تا ملت یهود را حدود ۲۵۰۰ سال پیش نابود کند.  اما یک زن شجاع یهودی، ملکه استر، این دسیسه را فاش کرد و به یهودیان این فرصت را داد تا آن‌ها بتوانند از خودشان در مقابل دشمنان‌شان دفاع کنند[...] دسیسه خنثی شد.  مردم ما نجات یافتند[...]»
منبع: بی‌بی‌سی،  مورخ 4 مارس2015 

همه بدانند که 2500 سال پیش در امپراتوری هخامنشی که «دین و زبان دولتی» نداشته،  یک پارسی برای نابودی «ملت یهود» توطئه کرد،  و این توطئه را «استر»،  همسر یهودی پادشاه پارسی فاش نمود و بقیه قضایا!   به گزارش بی‌بی‌سی،   بر اساس همان کتاب «معتبر» مورد اشاره نتانیاهو،   استر و مردخای با حمایت پادشاه،‌  نه تنها هامان و همدستانش که تعداد زیادی از مردم را نیز به اتهام همراهی با اینان به قتل می‌رسانند و خلاصه به قول نتانیاهو «دسیسه» پارس‌ها بر علیه «ملت یهود» خنثی می‌شود:      

«[بر اساس افسانه‌ای از کتاب مذکور] استر، که به همسری پادشاهی پارسی به نام احشوروش در آمده،   با کمک همکیشی به نام مردخای [...]  توطئة‌ [...] هامان وزیر برای کشتن یهودیان [را] خنثی [می‌کند] این افسانه،  پایه اصلی جشن پوریم، ‌ از جشن‌های مهم کلیمی است[...]»
همان منبع

آنچه بنیامین نتانیاهو در این افسانه ندیده،   حمایت پادشاه پارس از یک زن یهودی برای کشتار پارس‌هاست!   پارس‌هائی که به توطئه بر علیه هم‌کیشان ملکه متهم شده بودند!  در واقع این حمایت نشان می‌دهد که پادشاه پارس بر خلاف استر و دیگر فرزندان قواد خلیل‌الله «قوم‌گرا» نبوده!   به عبارت دیگر،   نتانیاهو و هم‌پالکی‌های‌اش در این افسانه تفاوت نگرش پادشاه پارس را ندیده‌اند!   جای تعجب نیست؛   آخوند جماعت،  چه در نماز جمعه روضه بخواند و چه به عنوان نخست‌وزیر اسرائیل در آمریکا معرکه بگیرد،   بنابرتعریف موجودی است «ضداجتماعی.»  موجودی که  نفرت‌فروشی و جنگ‌افروزی و تخریب را وظیفة‌ الهی خود می‌داند.   از اینرو همواره در مسیر تمایلات شکم و زیرشکم ـ  مسیر زور ـ  گام برمی‌دارد.   نخست‌وزیر اسرائیل هم مانند اسلاف‌اش،   با تکیه بر اسلام‌نوازی و روس‌ستیزی آتلانتیسم در همین مسیر حرکت کرده،   و چنین می‌پندارد که تداوم این مسیر توحش‌گستر امکانپذیر خواهد بود.   جالب اینکه،  گذشته از خوش‌رقصی حکومت ملایان،‌  به نظر می‌رسد سفر پرنس ویلیامز به چین نیز دولت اسرائیل را به امکان تداوم سیاست روس‌ستیز آتلانتیست‌ها امیدوار کرده باشد!   

دلیل هم روشن است!  الیزابت دوم و همسرش در سال 1986 برای یک دیدار رسمی وارد پکن شدند.  و پیامد این دیدار «فرخنده» در افغانستان،  جنگ داخلی و نهایت امر ‌ظهور طالبان شد.   شرایطی که در دوران ریاست جمهوری بیل کلینتن،   به آمریکا و متحدان‌اش امکان داد دولت دست نشاندة‌ پاکستان را به سلاح اتمی مجهز کنند!  اینک نیز به زعم برخی محافل شرایط برای تجهیز ملایان جمکران به سلاح اتمی مساعد شده؛  ‌ در مرزهای روسیه جنگ به راه افتاده،   و آتلانتیست‌ها برای تبدیل اوکراین به افغانستان دوم و درگیر کردن مسکو در یک جنگ فرسایشی از هیچ جنایتی فروگزار نخواهند کرد.   حکومت ملایان هم که طی 36 سال اخیر مجری سیاست‌های غرب بوده و هست.   و اگر چرخش سیاست چین را در محور «ایران ـ پاکستان ـ امارات» نادیده بگیریم،  خوش‌بینی نخست‌وزیر اسرائیل،  چندان هم غیرمنطقی به نظر نمی‌رسد!   

ولی واقعیت این است که پکن دیگر نمی‌تواند به سیاست‌های دوران جنگ سرد ـ تقابل با مسکو ـ  ادامه دهد،‌  و دیگر نخواهد توانست ضمن بده بستان با دولت اسرائیل،  اسلام‌نوازی و وحشی‌گری را در ایران و پاکستان تقویت کند.  در نتیجه،   سفر پرنس ویلیام به چین،   نتایج مطلوب گذشته را برای اسرائیل و حکومت اسلامی به همراه نخواهد آورد!   ولی این واقعیت «تلخ» مانع از فعالیت‌های ایدئولوژیک خبرپراکنی‌های غرب و شاخک‌های اسلامی‌شان نمی‌شود.   اینان همچنان به بازتولید ادعاهای ابلهانة‌ خود مشغول‌اند.   فروش بی‌بی‌گوزک زینب در صحرای کربلا در پوشش «آنتیگون در تهران»،   و ادعای اینکه در دوران نکبت‌بار صدارت و آشوب‌آفرینی محمد مصدق،   در کشور ایران دمکراسی حاکم بوده،   فقط نمونه‌های کوچکی از این پروپاگاند حماقت‌گستر است،  که از زبان فرانسه به فارسی ترجمه شده!   

در این تبلیغات گوساله‌پسند،   محمدمصدق،  عضو فکل‌کراواتی سازمان تروریستی «فدائیان اسلام» که تفکیک جنسیتی را از دبستان‌های کشور آغاز کرد،   تبدیل شده به «نمادآزادی» در کشور ایران!   در این تبلیغات،   کشور ایران گویا به «ارادة ‌الهی» در بی‌ثباتی مدام دست‌وپا می‌زند و خلاصه «استعمار غرب» در این بساط هیچ دخالتی نداشته و ندارد:

«[...] توگوئی که اين کشور بر مداری از بی‌ثباتی سياسی و اجتماعی جاودانه در گردش است و از دامن کودتائی به دامن کودتائی ديگر در می‌غلتد[...] ‌تنها محمد مصدق،  نخست وزير ايران در سال‌های 1951 تا 1953 و نخستين رهبر سياسی که به شيوه‌ای دموکراتيک به قدرت رسيد توانسته [...] نسيمی از آزادی را بر چهرۀ اين کشور به وزيدن وادارد.  اما او نيز به وسيلۀ شاه ايران سرنگون شد[...]»
 منبع: گویانیوز،  به نقل از فیگارو،  ‌مورخ 19 فوریه 2015

مسلماً اگر از نویسندة سطور فوق بپرسیم،‌   به چه دلیل تاریخ را تحریف می‌کند و یک پوپولیست اسلامگرا،  و حامی تشکل آدمکش فدائیان اسلام را،  آنهم به زبان فرانسه،  به عنوان نماد آزادی در کشور ایران به  به افکار عمومی جهان می‌فروشد،   پاسخی دریافت نخواهیم کرد!   دلیل هم روشن است؛  پروپاگاند،‌   منطق‌ستیز است و ‌قلم‌زن مزدبگیر پروپاگاند «به فرموده» می‌نویسد.  همانطور که تروریست «به فرموده» جنایت می‌کند.   تروریسم نیز بر تعبد و بندگی و «اطاعت» بی‌چون و چرا استوار شده؛  ‌استدلال و منطق نمی‌شناسد!   اگر از عامل ترور شارلی دلیل کشتن روزنامه‌نگار و کاریکاتوریست را بپرسیم،   پاسخ مستدل و منطقی دریافت نخواهیم کرد!   به همچنین است در مورد آمران این ترور!   برای آدمکشی و هر نوع تجاوز،   تروریست به  «توجیه» متوسل می‌شود،  استدلالی ندارد.         

در نتیجه اینکه «فیگارو» چنین جفنگیاتی بهم ببافد،   به هیچ عنوان تعجب‌آور نیست.  فیگارو، یکی از هزاران شیپور محفلی است که پس از ترور رزم آرا،   محمد مصدق هوچی را با هدف بحران سازی به صدارت رساند.  محفل ضدلائیسیته،  که از جنگ و بحران تغذیه می‌کند،  و طی سدة ‌اخیر به «اقلیت‌زدائی و یوتوپیاسازی» اشتغال دارد،   و جز «تخریب و ترور» هیچ دستاوردی نداشته.  آمران ترور «شارلی» را هم در همین گنداب مطلق‌گرائی خواهیم یافت.   ولی گویا «اراده مقام معظم رهبری،   به دلیل عدم رضایت فاطمه سین»،   ایجاب نمی‌کند که آمران این ترور در کشور فرانسه شناسائی شوند!   از اینرو به امثال «فیلیپ وال»،   دلفیل و ... دیگر همکاران پیشین «شارلی» که مدت‌هاست«ایمان»‌ آورده و «تسلیم» شده‌اند،   تریبون می‌دهند تا پروپاگاند محفل احترام به ادیان را طوطی‌وار تکرار کنند:

«تقصیر شارب بود؛  نمی‌بایست کاریکاتور پیامبران را می‌کشیدند؛  تروریست‌ها پیروز شدند،  شارلی به پایان رسید،  و...»    
منبع: شارلی‌ابدو،   مورخ 4 مارس 2015،   شمارة 1180

و اگر انتشار سومین شمارة «شارلی» با خفقان رسانه‌ای روبرو شده حکمتی دارد!   نخست اینکه در این شماره،  هم ارائة تصویر دلپذیر و آسمانی از ویشی‌ست‌های فرانسه به سخره گرفته شده،   و هم ابتذال و وقاحت طوطیان شکرشکن و فاشیست‌مسلک،  و در رأس‌شان «فیلیپ وال!»  دیگر آنکه بر خلاف نتانیاهو که می‌کوشد،  با توسل به بی‌بی‌گوزک‌های «عهد عتیق»،  هم از ارتش سرخ فاکتور بگیرد و هم جنایات آلمان نازی را تلطیف کند،  «شارلی» عملیات دولت اسلامی ـ  سوزاندن 2000 جلد کتاب در موصول؛  آتش زدن آلات موسیقی در شرق لیبی؛ شلاق زدن نوازندگان موسیقی در شهر حلب؛  تخریب مجسمه‌ها و آثار پیش‌اسلامی موزة‌ موصول ـ  را تحت عنوان «سنگسار فرهنگ» با عملیات نازی‌ها مقایسه کرده و به نقل از «هاینریش هینه» می‌نویسد:

«آنجا که کتاب‌ها را می‌سوزانند،‌  سرانجام انسان‌ها را خواهند سوزاند.»