چهارشنبه، دی ۲۰، ۱۳۹۱

حقوق شنل‌قرمزی!



 

تغییر وزیر امورخارجة قطر،  مسافرت به اصطلاح غیررسمی یانکی‌های سرشناس به «کره‌شمالی»،‌    و از همه مهم‌تر،   فروش شبکة الجزیره به قطر در واقع پیش‌درآمد عقب‌نشینی فراگیر ایالات‌متحد است که با همکاری جان کری،  چاک هیگل و جرج برنان اجرائی خواهد شد.   به این ترتیب،   لندن در جایگاه «تنها پشتیبان» توحش و تحجر می‌نشیند.  و با توجه به اینکه سیاست خارجی اتحادیة اروپا را بریتانیا تعیین می‌کند،   و اسرائیل نیز مهم‌ترین شریک اقتصادی اتحادیة اروپاست،   می‌توان به دلایل پافشاری کودکانة‌ لندن و متحدان‌اش بر سرنگونی بشار اسد،   به عنوان «پیش‌شرط» مذاکرات در کشور سوریه پی برد.  هر چند به استنباط ما حضرات آب در هاون می‌کوبند؛   وقتی آمریکا عقب می‌نشیند،  اتحادیة اروپا نیز ناچار عقب‌نشینی خواهد کرد،   و به طریق اولی جمکرانیان نیز می‌باید در راه همین شکست گام بردارند.   برای پوشش دادن به این شکست لازم آمده که لوطی و عنترهای سیرک عموسام به پیشرفت‌های چشمگیری در زمینة توحش و خشونت دست یابند.  چادرسیا پرستی به کنار،   اختراع «حق سعادت بشر» و انکار نقش استعمار بریتانیا در کودتای میرپنج از همین «پیشرفت‌ها» ناشی شده:                  

 

«[...] روح انگلستان هم در جريان به قدرت رسيدن رضاشاه نبود[...] اينكه در ايران زنان چادر به سر كنند يا نكنند چه سودي و چه تأثيري براي انگلستان دارد؟[...]»

منبع:  نسیم بیداری،  شماره 23

 

این اظهارات صادق زیباکلام،   از پامنبری‌های اکبر بهرمانی است.   زیباکلام در مصاحبه با خبرنگار «نسیم بیداری»،‌   از طریق نشخوار گذشته،  تاریخ را بازنویسی کرده.   مصاحبة وزین ایشان را بررسی نمی‌کنیم چرا که اتلاف وقت خواهد بود.   فقط می‌گوئیم،   زیباکلام در هر حال «مورخ» نیست و در این مصاحبه از زمینة تخصصی‌اش خارج شده.  به عبارت دیگر،   صحبت‌های عمیق زیباکلام از دور باطل توحش «شیخ‌وشاه»،  یعنی همان وراجی‌های اوباش جمکران فراتر نمی‌رود.   ویژگی این وراجی‌ها،  همچنانکه پیشتر هم به کرات گفته‌ایم، «جانبدار» بودن‌ و یکسویگی‌شان است.   همین ویژگی است که با حقوق انسانی،  در چارچوب اعلامیة جهانی حقوق بشر همواره در تضاد قرار می‌گیرد.   به عنوان نمونه،  می‌توانیم به «حق سعادت بشر»،  از اختراعات نوین پروفسور نیکفر اشاره کنیم.   

 

استاد نیکفر را که فراموش نکرده‌ایم؛   ایشان همان متفکری هستند که دمکراسی را از «دیوان حافظ» استخراج کرده‌ بودند!  همانطور که آخوند کدیور هم دمکراسی را در قصة خلخال آن زن یهودی و نهج البلاغه رویت کرده بود،  ‌بگذریم.   استاد نیکفر طی مصاحبه با «رادیوزمانه» و البته با الهام از «هانا آرنت» به این نتیجة ‌مشعشع رسیده‌اند که یک «حق محض بشر» وجود دارد و آن «حق برخورداری از حق» است!  البته «دور باطل» را هم فراموش نکنیم؛  ولی ایشان بر اساس همین به اصطلاح «حق بنیادین» تفسیر عجیب و غریبی از حقوق بشر ارائه داده‌اند که در آن آزادی‌بیان و فردیت محو شده.  «استاد» می‌فرمایند‌:

 

«[...]حق بشر آن است که [...]‌ همواره ضميمه باشد به جمعی حمايت‌کننده [...] آنچه خلاف حق عمل می‌کند،  تبعيض است [...] هر تبعيضی [می‌تواند] به تجرد فرد يا گروهی از افراد منجر شود[...] جهان پر از وسوسه و مخاطره است [...] همه ما می‌توانيم زندانبان و شکنجه‌گر شويم[...] تنها بخشی از اين مبارزه می‌تواند حقوق بشری در معنای اخص آن نام گيرد[...]‌ بخشی که به حق داشتن حق برمی‌گردد[...] اينها همان حقوقی هستند که در اعلاميه حقوق بشر آمده‌اند[...]»

 

بله بچه‌های عزیز!  از یک‌سو جهان پر از وسوسه و مخاطره شده؛  گرگ در کمین است؛  شنل قرمزی‌ها مراقب باشند.  و از سوی دیگر،  گله اینک حامی بشر از کار درآمده!   پس حق برخورداری از حق را داشته باشیم،   تا بپردازیم به پیشنهاد «استاد» نیکفر جهت تنظیم «اعلامیه حقوق اساسی بشر» به زبان فارسی و با «شعار ما می‌توانیم» باراک اوباما:

 

«[...] ما می‌توانيم اعلاميه ۱۹۴۸ و هر متن ديگری از سنخ آن را ناديده گيريم،   در عوض مجموعه‌ای از بيانيه‌های فارسی را [...] بر‌گيريم و بر پايه آن‌ها حقوق اساسی را بنويسيم[...]حق ما فقط اين نيست که رژيم ظالمی نداشته باشيم،  حق ما فقط اين نيست که شکنجه نشويم، حق ما اين است که بتوانيم سعادت خود را پی‌گيريم و خود،  معنای سعادت را برای خودمان بيابيم.   برای تشخيص سعادت به ولی نياز نداريم.  اين معنای آزادی است[...]»

 

بله «پی‌گیری سعادت» و «یافتن معنای سعادت» یعنی «آزادی» و این است حقوق بشر،   ویراست محفل فاشیسم،  ‌چرا؟  چون چنین «حقوقی» بر «مصلحت» و «آبرو» و «نگاه مردم» تکیه کرده،   نه بر «آزادی بیان»،  «فردیت»،  و خلاصه بر حقوق انسان‌ها!   برای روشن شدن مطلب به بررسی خبری می‌پردازیم که در سایت  فیگارو،‌  مورخ 9 ژانویه 2013 انتشار یافته.

 

به گزارش فیگارو،  «پائولا کینسکی»،   یکی از دختران «کلاوس کینسکی» می‌گوید،‌  از سن 5 سالگی تا 19 سالگی از سوی پدرش مورد تجاوز قرار گرفته.   یادآور شویم پائولا،   اینک حدود 60 سال دارد!  در صورتیکه چنین خبری واقعیت داشته باشد،   مسلماً پائولا «مصلحت» خویش را در این دیده که حدود 40 سال  در مورد جنایت پدرش سکوت کند!   برای این سکوت،  دلایل متعددی می‌توان برشمرد،  ولی هیچ «توجیه حقوقی» برای آن وجود ندارد.  چرا که پنهان داشتن تجاوز از سوی قربانی تجاوز،  در واقع «تأئید» تجاوز شمرده می‌شود؛   هر چند در جامعة ایران چنین برخوردهائی عجیب نباشد!   

 

در ایران،‌   مانند دیگر جوامع عقب‌مانده،  باورهای عوام بر جامعه حاکم شده.  در نتیجه،   اگر تجاوزی صورت گیرد،  مسئلة «مصلحت» و «آبرو» مطرح می‌شود و همچنانکه در فیلم «قیصر» هم دیدیم،   «قربانی» و خانواده‌اش در هر حال به مراجع قانونی مراجعه نخواهند کرد!   دلیل هم روشن است؛  عوام‌الناس،  همچون آخوند و اوباش «بشر طبیعی» هستند.   از اینرو «قانون» و «نظم قانونی» را به رسمیت نمی‌شناسند و با «احقاق حق» بیگانه‌اند؛   «انتقام» می‌جویند،   یا اینکه مانند آخوندهای مسیحی «عفو»‌ می‌فرمایند!  از قضای روزگار،   همین قماش بشر است که برای «سعادت» و دیگر مبهمات و معنویات له له می‌زند!  

 

استاد نیکفر در واقع برای حقوق همین قماش «بشر» اعلامیه صدوریده‌اند.  حال این پرسش منطقی مطرح می‌شود که اگر «سعادت» بشر با تجاوز و قانون‌شکنی و سرکوب دیگران تأمین شود، جواب جناب نیکفر چه خواهد بود،   باز هم برای تأمین «حقوق»‌ چنین بشری سینه چاک خواهند داد؟   مسلم است!   تمام فاشیست‌ها برای گسترش «سرکوب انسان»،   تلاش دارند تا اعلامیة‌ جهانی حقوق بشر را از محتوای صریح و غیرجانبدارانه‌اش تهی کنند.   دلیل هم اینکه این اعلامیه با منافع یانکی‌ها در تضاد قرار گرفته.   

 

سخنان نمایندة روسیه در سازمان ملل را که فراموش نکرده‌ایم؛   یانکی‌ها کنوانسیون حقوق کودکان و کنوانسیون رفع تبعیض از زن را امضاء  نمی‌کنند.   دلیل هم روشن است،   گاوچران‌ها و متحدان‌شان  با «حقوق انسانی» مخالف‌اند.   چرا که این حقوق با برده فروشی،  جهاد،  تجاوز به کودکان،  تعدد زوجات و قصاص و سنگسار و حمایت از حکومت شریعت در تضاد قرار می‌گیرد.   

 

تهاجم به افغانستان و عراق به کنار،  ‌ فاجعة‌ «بهار عرب» در برابر ماست.  در تمام کشورهای بهارزده،   یک راه در برابر جوانان باز شده؛  جهاد!  جهاد در مناطق مسلمان نشین،  به ویژه جهاد بر علیه دولت لائیک سوریه با حمایت مالی قطر و عربستان،  و حمایت اطلاعاتی و نظامی ترکیه و موساد.   جهاد با هدف تأمین منافع غرب،   یعنی حفظ برتری دولت اسرائیل!  ولی خوب این سیاست شکست خورده و به همین دلیل «ژوئل هایات» و «ال‌گور»،  شبکة الجزیره را به مبلغ 500 میلیون دلار به شیخک قطر فروختند ـ  یک پنجم این مبلغ به ال‌گور پرداخت می‌شود.   «ولترنت»،  مورخ 6 ژانویه 2013 می‌نویسد:

 

« از سال 2005 میلادی،  ‌مدیریت  الجزیره را اخوان‌المسلمین بر عهده دارد[...]»

 

به عبارت دیگر اعضای حزب دمکرات آمریکا برای اخوان‌المسلمین شبکة تبلیغاتی به راه انداخته بودند و از آنجا که سیاست‌‌شان در سوریه شکست خورده،  شبکة ‌شکست را به شیخک قطر فروخته‌اند.   خلاصه،   پیشرفت کلان استراتژی نوین در منطقه،  علاوه بر یانکی‌ها،  محفل استعماری «شیخ‌وشاه» را در داخل و خارج مرزهای کشور در بن‌بست انداخته.  گاوچران‌ها گزینة ارعاب و تهدید را از دست داده‌اند و ابزار «نبرد با آمریکا» هم از دست نوکران‌شان در جمکران خارج شده.   در نتیجه،  اهالی بیلدربرگ «حق سعادت بشر» را بجای «آزادی بیان» نشانده‌اند!

 
...