شنبه، مرداد ۱۹، ۱۳۹۲

منبر میهنی!


 

«[...] ما محتاج به ملت احمق و مطیع و منقاد هستیم [...] این دسته‌هائی که [...] دم از آزادی [...] می‌زنند [...] خطرناکه [...] نباید گذاشت که مردم [...] یوغ اسارت را از گردن‌شان بردارند [...] همیشه در این آب و خاک دزدها و قاچاقچی‌ها همه‌کاره بوده‌اند،  چون مقامات صلاحیتدار خارجی اینطور صلاح دیدند[...]‌ به نفع ماست که همین رجال سرکار بمانند [...] در اینصورت باید شعائر مذهبی را تقویت کرد [...] فقط به وسیله شیوع خرافات و تولید بلوا به اسم مذهب می‌توانیم جلو این جنبش‌های تازه را که از طرف همسایه شمالی به اینجا سرایت کرده بگیریم[...]»

صادق هدایت،  «حاجی‌آقا» ص. 55

 

موافقت دولت روسیه با تقاضای پناهندگی ادوارد سنودن،  به روند «تغییر سنگر» فاشیست‌ها پایان داد!‌   این روند همچنانکه در وبلاگ‌های پیشین گفتیم با مصاحبة‌ برژینسکی برای «سلب مسئولیت» از ایالات متحد در فجایع سوریه آغاز شد و هدف‌اش ارائة «تصویر دلپذیر» از محافل جنگ سرد بود.   شاهد بودیم که در پی مصاحبة کذا،   باراک اوباما از «تظاهرات مردم» بر علیه رأی دادگاه فاصله گرفت؛  در سوئد،  پیشنهاد اهداء نوبل صلح به سنودن مطرح شد و ... و رادیوفردا هم از این فرصت طلائی استفاده کرده،   اکبر رفسنجانی را در جایگاه والای «طرفدار دمکراسی» قرار داد!   ولی این سنگرهای دلپذیر در برخورد با «واقعیت» یکی پس از دیگری فروریخت و همزمان با ملاقات وزرای دفاع و امورخارجة دو کشور روسیه و آمریکا در واشنگتن،   از یک‌سو تضاد باراک اوباما با «حقوق انسانی» آشکار شد،  و از سوی دیگر،  هم‌سوئی کاخ سفید با قلعة حیوانات.   دلیل هم پس‌روی ارتش ناتو در ترکیه است.    

     

در تاریخ 2 اوت 2013،   سایت «حریت دیلی‌نیوز» خبر استعفای 100 خلبان نیروی هوائی ترکیه را منتشر کرد.   با توجه به عضویت ترکیه در سازمان ناتو،   در واقع نیروی هوائی ارتش ناتو در مرزهای جنوبی روسیه ابتر شده!   نیازی نیست که بگوئیم تضعیف ارتش ناتو در ترکیه،   به تضعیف دو بازوی استعمار در اینکشور،  یعنی دولت اسلام‌گرا و نظامیان کودتاچی منجر می‌شود و این تحولات پشت مرزهای ترکیه باقی نخواهد ماند!   به عبارت دیگر،  همین شرایط بر حکومت پوسیده و پوشالی جمکران نیز تحمیل خواهد شد.   حکومتی که از یک‌سو می‌کوشد،   به صورت مستقیم و واژگون،   امثال رفسنجانی،  خاتمی،  موسوی و کروبی  را در ویترین بگذارد،  و از سوی دیگر با توسل به اوباش پیرو خط امام ـ  عوامل اصلی تحمیل تحریم‌های اقتصادی بر ملت ایران ـ  به دامان ارباب در کاخ سفید متوسل شده‌.  به این امید واهی که عقب‌نشینی غیر قابل اجتناب ارباب‌اش را در کشور ایران جبران کند.

 

و اما بشنویم از بوق‌های ارتش ناتو که برای پوشش دادن به سنگر «برباد رفته» در ترکیه،  ضمن کوفتن بر طبل «جشن پایان رَمَدان»،  از یکسو با جنجال پیرامون اظهارات ابلهانة حسن فوتبال به ویژه در مراسم «ادای سوگند»،  ‌ در آستین پارة‌ رئیس انتصابی قوة مجریة جمکران فوت می‌کنند، ‌ و از سوی دیگر باد در کفن روح‌الله خمینی انداخته‌اند!

 

چه نشسته‌اید که رادیو اسرائیل هم مانند میرحسین جلاد می‌خواهد به دوران «نورانی امام» ‌بازگردد،  و به این منظور به پروفسور شاهین فاطمی تریبون داده تا چند دروغ شاخدار را به مخاطب حقنه کند.   نخست‌ اینکه حکومت جمکران هیچ وابستگی به غرب ندارد؛  «مستقل» است!  دیگر آنکه در این حکومت شخص «علی خامنه‌ای» همه کاره است و دیگران هیچ‌کاره!   و از همه مهم‌تر اینکه،   راه رهائی از این حکومت توحش پیروی از فرمایشات روح‌الله خمینی و قرار گرفتن در کنار «مردم» است:          

 

«[...] وقتی آقای خمینی می‌گوید میزان رأی مردم است [...] معنی این حرف چیست.   وقتی آقای خمینی می‌گفت پدران ما یک سیستمی درست کرده‌اند به نام مشروطیت ولی ما مجبور نیستیم از آن تبعیت کنیم معنی آن چیست؟ [...] اگر آقای خمینی می‌گوید که هر نسلی باید برای خودش تصمیم بگیرد نسل امروزی هم از این حق برخوردار است [...] مردم همه کاره هستند و اگر مردم بخواهند همه چیز را می‌توانند عوض کنند.  رژیم را می‌توانند عوض کنند، قانون اساسی را می‌توانند عوض کنند،   هیچ چیز در قرن بیست و یکم و در دنیای امروز غیر قابل تغییر نیست[...]»

 

بله همه بدانند که  در قرن بیست و یکم هیچ چیز «غیر قابل تغییر» نیست،   بجز نگرش بعضی‌ها که همچنان به «آخوند» و «مردم» ارجاع می‌دهند!   خمینی می‌گفت «مردم همه کاره هستند» و از اینجا جناب دکتر شاهین فاطمی نتیجه می‌گیرند که همة کارها به دست همان «مردم» است! حال این پرسش مطرح می‌شود که پروفسور فاطمی به چه دلیل بجای ابراز نظر شخصی پیرامون مسائل کشور،   اظهارات ابلهانة ‌یک آخوند جنایتکار را «تکرار» می‌کنند؟!  پاسخ به این پرسش روشن است.  همچنانکه در بهمن‌ماه سال 1357 نیز شاهد بودیم،   ارتش آدمخوار ناتو بدون تل موهوم «مردم» نمی‌تواند کودتا و لات‌بازی به راه اندازد!   و اگر در ایران کودتا نشود،   با توجه به عقب‌نشینی ارتش ناتو در ترکیه،  دولت مفلس اسرائیل،  مفلس‌تر از این‌ها خواهد شد!   این است دلیل مصاحبة مناشه امیر با شاهین فاطمی.  این مصاحبه در تاریخ 8 اوت 2013،  در سایت «اطلاعات. نت» منتشر شد.

 

بله 8 اوت 2013 روز خرد شدن صورتک‌هاست!   در این روز خجسته، ‌ سایت «لو.گران.سوار» به نقل از سایت «آرتیکل 19»،   متن یک نامة سرگشاده به باراک اوباما را منتشر کرد.   انجمن‌ها و نهادهای مدافع آزادی بیان در چندین کشور جهان از آمریکا و انگلستان و روسیه گرفته تا پاکستان،  ترکیه،  بحرین و آذربایجان در این نامه از رئیس جمهور آمریکا تقاضا کرده‌اند،  ضمن چشم پوشی از «تعقیب قانونی» ادوارد سنودن،  فعالیت سازمان امنیت ملی آمریکا را نیز محدود کند.   نیازی نیست بگوئیم،   هیچ نهادی از دانمارک،‌ جمکران،  امارات،  عربستان،  قطر، یمن و اسرائیل این نامه را امضاء‌ نکرده!  به عبارت دیگر،   در تاریخ 8 اوت سالجاری،  طرفداران تهاجم به حریم خصوصی،  پشت سر دولت‌های آتلانتیست ایستادند.   در شرایطی که شعارهای پوچ باراک اوباما بر پایة‌ «ما باید،   ما می‌توانیم و شاید بهتر باشد»،  و ... و همچنین تجهیز ایشان به دستگاه سنجش «میهن‌پرستی» نشان می‌دهد که با از دست رفتن برتری هوائی ارتش ناتو در ترکیه،   باراک اوباما نیز سنگر «حقوق بشر» را از دست داده،   و در کنار حاج روح‌الله و الیزابت دوم نشسته!   حال آنکه «حاکمیت آمریکا»،  و نه کاخ‌سفید،   در وضعیت متفاوتی قرار گرفته.

 

همین شرایط است که به پدر ادوارد سنودن،  ‌ نظامی ایالات متحد امکان می‌دهد که رسماً  از دولت روسیه و شخص ولادیمیر پوتین به دلیل اعطاء پناهندگی به پسرش قدردانی کند! یادآور شویم در چارچوب ارزش‌های سنتی ایالات متحد،‌  الصاق بر چسب «خیانت» به ادوارد سنودن دردسر فراوان ایجاد می‌کند،‌  به چند دلیل.  نخست‌اینکه ادوارد سنودن «داوطلبانه» به عراق رفته تا به قول خودش «مردم را از زنجیر استبداد آزادکند.»   دیگر آنکه پدر سنودن تفنگدار دریائی است و در ارتش آمریکا خدمت می‌کند.  و از این گذشته خانوادة ادوارد سنودن به ویژه در جامعة آمریکا از هر نظر یک «الگو» شمرده می‌شود.  مادر سنودن کارمند دادگاه فدرال،  ‌و خواهرش وکیل دعاوی است.  خلاصه،   اظهارات اوباما در مورد ادوارد سنودن در واقع «افکار عمومی» را به سرعت بر علیه رئیس جمهور بسیج خواهد کرد.  چرا که «تهاجم به حریم خصوصی» شهروندان نقض آشکار قانون اساسی ایالات متحد است!   به عبارت دیگر،   آنکه از منظر حقوقی «خیانت» کرده،  رئیس جمهور آمریکاست،  نه ادوارد سنودن!  و چرا راه دور برویم،  تعطیلی شرکت «لاوابایت» شاهدی است براین مدعا.

 

سایت رادیو‌فردا،  مورخ 9 اوت 2013،‌   به نقل از «گاردین» می‌نویسد،  لادار لوینسون، ‌ مدیر «لاوابایت» ناچار شده برای حفظ اطلاعات محرمانة کاربران‌اش،  به فعالیت خود پایان دهد:

 

«[...] ‌لوینسن می‌نویسد [مجبور بودم] در جرایم علیه مردم آمریکا همدستی کنم یا اینکه 10 سال کار [...] را  فراموش کرده و لاوابیت را ببندم [...] توصیه  می‌کنم هیچکس به [محرمانه ماندن] اطلاعات خصوصی‌اش در شرکتی که پیوند فیزیکی با ایالات متحده دارد اعتماد نکند[...]»

                

حال بپردازیم به کنفرانس مطبوعاتی «باراک اوباما!»   این کنفرانس پس از زمینه‌سازی سازمان سیا برای ارائة تصویر قدر قدرت از «القاعده» صورت گرفت و به اوباما امکان داد تا با توسل به «القاعده» به شیوة آخوندها دست به ارعاب بزند؛   پند و اندرز و وعده و وعید و شعار بدهد و ... و از همه مهم‌تر تهاجم به حریم خصوصی را موجه بنمایاند.   پیش از ادامة مطلب به تحرکات سازمان سیا نیم نگاهی بیاندازیم.   

 

از تاریخ 23 ژوئیه 2013،  ‌ وغ‌وغ ساهاب‌های ارتش ناتو خبر «موثق» تهاجم «القاعده» به زندان‌های چند کشور را در بوق گذاشتند.  سپس باراک اوباما،  «رابرت فورد»،‌  نوچه نگروپونته و سفیر سابق آمریکا در سوریه را برای سفارت در مصر مناسب تشخیص داد،   و ویلیام برنز برای «بازتولید» شرایط سوریه در مصر به این کشور رفت.   همزمان بمب‌گزاری‌ها در پاکستان،  عراق و ‌سوریه شدت گرفت و در گیرودار سفر «بندر بن سلطان» به مسکو،  یانکی‌ها فریاد «آی دزد» سر داده و به بهانة تهدید القاعده سفارت‌خانه‌های‌شان را در 19 کشور تعطیل کردند!   

 

و شاهد بودیم ‌که دولت بریتانیا بلافاصله در کنار هم قبیله‌ای‌ آنسوی آتلانتیک‌اش ایستاد.  ولی اینبار فقط بخشی از اعضای اتحادیه اروپا پشت سر لندن و واشنگتن قرار گرفتند!   سپس خبر لغو ملاقات «اوباما ـ پوتین» منتشر شد و نمایش تحریم ودکای روسی در بریتانیا به صحنه آمد!  در چنین شرایطی بود که باراک اوباما بالای منبر رفت و برای «آینده» وعده‌های شیرین و آبدار به شوت‌وپرت‌ها داد.   وعدة اعتمادسازی از طریق بحث علنی در یک فرایند دمکراتیک؛‌  وعدة شفافیت بیشتر و ... و این وعده‌ها در گرو «بازنگری» کنگرة آمریکاست.   همان کنگره‌ای که حتی پس از افشاگری سنودن،   در کمال وقاحت تهاجم به حریم خصوصی شهروندان آمریکا را مورد تأئید رسمی قرار داده.   باری،   رئیس جمهور آمریکا برای شفافیت بیشتر و جلب اعتماد شهروندان یک طرح چهار ماده‌ای نیز ارائه فرموده‌اند:

 

« [...] کنگره آمریکا برنامة‌ مراقبت ‌بر تماس‌های تلفنی در داخل کشور را بازبینی کند [...]‌ در جلسات دادگاه تجسس و مراقبت برون‌مرزی که به صورت مخفی برگزار می‌‌شود،  باید تضمین شود که مواضع دولت از سوی طرف مقابل مورد پرسش قرار گیرد [...] سرویس‌های مخفی باید از طریق یک وبگاه،   اطلاعات بیشتری برای افکار عمومی و شفافیت بیشتر ارائه دهند[...]‌ کارشناسان باید برنامه‌های مراقبتی را ارزیابی کنند[...]»

 

وعده‌های «خررنگ‌کن» اوباما که همچون رهنمودهای سگ‌ هزار افسار و دیگر لات و اوباش جمکران بر محور «بایدها» متمرکز شده،   در سایت دویچه وله،‌   مورخ 10 اوت سالجاری انتشار یافته.   این شعارهای پوچ را بررسی نمی‌کنیم چرا که ادعای دولت آمریکا پیرامون «تهدید امنیتی» از پایه و اساس دروغ است.  این دروغ‌ها را با هدف توجیه نقض قانون اساسی ایالات متحد و سرکوب شهروندان سر هم کرده‌اند،  ‌چرا؟ چون با فروپاشی اتحاد شوروی،   طویلة فاشیسم از «نعمت الهی» دشمن‌ محروم شده و نمی‌تواند با الصاق برچسب «کمونیست» همچنان به سرکوب و جنایت در سراسر جهان ادامه دهد.   در نتیجه،  در تبلیغات‌اش واژة «تروریست» را بجای «کمونیست» نشانده تا انسان‌ستیزی و مرزشکنی خود را توجیه کند:‌

 

«[...]یگانه هدف آژانس امنیت ملی آمریکا ممانعت از حملات تروریستی است [...]»

 

بله «دشمنی غرب با اسلام» در جمکران،   و «حملات تروریستی» در آمریکا  ابزار مناسبی است برای فعلة‌ فاشیسم تا با تکیه بر اعتقادات‌شان مخالفان را «تکفیر» کنند؛ ‌ مخالفان «بی‌دین» در طویلة جمکران،‌  و مخالفان «بی‌وطن» در ینگه دنیا:‌        

 

 «[...] ‌در پاسخ به این پرسش که ادوارد اسنودن نیز پرسش‌هائی را در مورد برنامه‌های مراقبتی و تجسسی مطرح کرده [اوباما]‌‌ گفت [...] معتقد نیستم که آقای اسنودن میهن‌پرست [باشد] اگر او معتقد است که حق با اوست،  باید به آمریکا بازگردد و در برابر دادگاه از خود دفاع کند[...]‌»

 

می‌بینیم اوباما «معتقد نیست» که سنودن «میهن‌پرست» باشد!   ولی تا آنجاکه ما می‌دانیم،  از یک‌سو،   دمکراسی و خصوصاً قانون اساسی ایالات متحد «تهاجم به حریم خصوصی» شهروندان را مجاز نمی‌داند،  و از سوی دیگر نظام دمکراتیک «انسان‌محور» است و با «پرستش»،   چه دینی و چه بومی و چه قومی در تضاد قرار دارد.  و اتفاقاً اوباما درست می‌گوید،   ادوارد سنودن «میهن‌پرست»‌ نیست.  چرا که «میهن پرست»،   ‌همچون «دین پرست» و دیگر انواع «لات»، از «تعلقات» و «توهمات» پیروی می‌کند و رفتارش فاقد انسجام منطقی خواهد بود. 

 

به عنوان نمونه نگاهی به اکبر بهرمانی می‌اندازیم.   این فرد که پیش از مراسم «تف سربالای جمعی»،   در سایت رادیوفردا تبدیل به «طرفدار دمکراسی» شده بود،   اخیراً طرفدار «واقع‌گرائی اسلامی» شده،  ‌ چرا که در کمال حماقت می‌پندارد زیر پای‌اش محکم است و می‌تواند توهمات اسلام را اینبار به «واقع‌گرائی» نیز ‌پیوند بزند:

 

«واقع‌گرائی اسلامی سکولاریسم نیست»

منبع: رادیو بین‌المللی فرانسه مورخ،  9 اوت سالجاری    

 

«واقع‌گرائی اسلامی» چیست؟   همان «واقع‌گرائی» ابراهیم قواد  است که سارا،   همسرش را به عنوان خواهر خود معرفی کرد تا جان‌اش به خطر  نیفتد؛  ‌ «واقع‌گرائی» پاسدار لاریجانی است که از برابر مشتی لات و اوباش در قم گریخت و ... و روشن‌تر بگوئیم عبارت پوچ «واقع‌گرائی اسلامی» همان «پفیوزی» و «بی‌مسئولیتی» است که با روند بازگشت به گذشته ـ  صدور فتوی و خروج از جایگاه واقعی اجتماعی ـ  پیوندی ناگسستنی دارد.   به همین دلیل است که در داخل و خارج ایران،  «سگ‌های هزار افسار» تلاش می‌کنند ملاممد خاتمی و موسوی و کروبی را به عنوان مخالف نظام در «ویترین» بگذارند. ویترین غبار گرفته و  فروپاشیدة‌ دکان «پدرفروشی» و «سلب مسولیت» استعمار:‌

 

«[...] شاید از او بپرسم آیا خانواده دارد؟  و اگر دارد به او بگویم چه خوشبخت‌اند که هنوز پدر دارند[...]»                  

برگرفته از اظهارات دختر عبدالرحمان برومند در بی‌بی‌سی،‌  مورخ 8 اوت سالجاری!      

 

          

یکشنبه، مرداد ۱۳، ۱۳۹۲

هزار افسار!


 


اعطای پناهندگی به ادوارد سنودن،   دولت روسیه را عملاً در جایگاه مدافع حقوق بشر قرار داد.  در نتیجه،   آتلانتیست‌ها ناچار ‌شدند باد بیشتری در بادبان جیره‌خواران اسرائیلی و جمکرانی‌شان بیاندازند.   این است دلیل جنجال رسانه‌ای پیرامون اظهارات ابلهانة حسن روحانی و بنیامین نتانیاهو،   و همین است دلیل تبلیغات احمقانة «یورونیوز» برای حسن فوتبال.

 

یورونیوز،  ‌مورخ 4 اوت 2013،  در گزارش خود پیرامون «انتخابات» حکومت اسلامی،   با کوفتن مجدد بر طبل توخالی «استقبال گستردة مردم ایران» از مراسم «تف سربالای جمعی»،     «محبوبیت» حسن روحانی را در بوق گذاشت،   تا اصل مطلب را پنهان دارد.   اصل مطلب این است که افشاگری‌های ادوارد سنودن،   سنگر امنیتی محور آلمان،  ‌انگلستان و آمریکا را در هم شکسته.

 

به گزارش رادیوفردا،  مورخ 3 اوت 2013،‌  دولت آلمان در پی افشاگری‌های سنودن،   به تبادل اطلاعات امنیتی با آنگلوساکسون‌ها پایان داد.  خلاصه در مهم‌ترین کشور اروپا،  روابط جنگ سرد در حال فروپاشی است و این فروپاشی به استنباط ما آلمان را به مسکو نزدیک‌تر خواهد کرد.  در هر حال،   به گزارش سایت فرانسه زبان نووستی،  ‌مورخ 3 اوت سالجاری،  وزیر دفاع آلمان برای افتتاح دومین گورستان نظامیان آلمان و دیدار با وزیر دفاع روسیه به این کشور رفته.   ولی مهم‌تر از سفر وزیر دفاع آلمان به روسیه،‌  ملاقات پرنس‌ «بندر بن‌سلطان»  ـ  خبر مرگ ایشان قبلا منتشر شده بود ـ  با ولادیمیر پوتین است!

 

به گزارش سایت نووستی،‌  مورخ 31 ژوئیه 2013،‌  رئیس سازمان اطلاعات عربستان در کرملین با ولادیمیر پوتین دیدار و گفتگو کرد.  جالب اینجاست که از این ملاقات هیچ تصویری هم منتشر نشده،   و به گزارش نووستی،  رئیس سازمان اطلاعات عربستان با خبرنگاران هم دیدار نکرده!   ولی سایت تابناک «موفق» شده ضمن انتشار یک تصویر از ملاقات آن‌ «شهید» با ولادیمیرپوتین،  روسیه و عربستان را در کنار اسرائیل و در جایگاه «دشمن» حکومت جمکران قرار دهد.   دشمنانی که نمی‌خواهند روابط حکومت ملایان با غرب بهبود یابد!  

 

بله،   اینروزها حکومت «ضدامپریاس» که 34 سال پیش رهبر دجال‌اش به «تقیه» ‌روی آورده بود و ظاهراً «رابطه با آمریکا» را نمی‌خواست،   اینک قصد دارد با سلب مسئولیت از آن جانور وحشی و سفیر یانکی‌ها که تهاجم به سفارت آمریکا را سازمان داد،   مسئولیت قطع رابطه با اربابان‌اش را به حساب روسیه و عربستان بنویسد.   سایت تابناک،   مورخ 12مردادماه سالجاری در مطلبی با کد: 336139 چنین گزارش می‌دهد:


«[...]لابی‌های بسیاری [...] به کار افتاده [...] تا مانع بهبود رابطه ایران و غرب شوند. صهیونیست‌ها در آمریکا [...] و در منطقه نیز روسیه و عربستان فعال شده‌اند [...]»

 

همچنانکه شاهدیم،   از دوران ناصرالدین شاه قجر،  سگ‌های‌ هار آنگلوساکسون‌ها همواره در یک مسیر مشخص پارس کرده‌اند و امروز نیز در همان مسیر وق می‌زنند.   البته پاسدار محسن رضائی،  صاحب امتیاز سایت کذا در این مسیر تنها نیست.  گذشته از مهرنیوز که با «پوتین‌های زیادی؛  و گذاشتن پوتین برگلو» معرکه گرفته،   پاسدار اکبر گنجی هم در گویانیوز،‌  به دم جنبانی برای آمریکا همت گماشته و مسئولیت جنایات یانکی‌ها و مزدوری حکومت ملایان را به دوش «یهودیان» و «شوروی» ‌گذارده!

 

پاسدار اکبر ادعا می‌کند،  آمریکا خواهان پایان جنگ ایران و عراق بود،  ولی فرانسه و روسیه  ـ  و نه شوروی ـ  عراق را تجهیز می‌کردند و از آنجا که اسرائیل هم مخالف پایان جنگ بود،  در نتیجه جنگ ادامه یافت!   به عبارت دیگر خمینی دجال،  خامنه‌ای رمال و  دولت میرحسین جلاد با ادامة جنگ مخالف بوده‌اند: 

 

«[...] ساموئل سگو [...]‌ در کتابی که به عبری نوشته [...] نشان داده  [...] بین آمریکا و اسرائیل دربارة‌ جنگ ایران و عراق از زمانی به بعد اختلاف نظر بروز کرد.  آمریکا [...] به خاتمة‌ جنگ ایران و عراق تمایل پیدا کرد.  اما خواست اسرائیل ادامة‌ جنگ [...] بود [...] فرانسه، روسیه و...[...] عراق را به شدت مسلح می‌کردند[...]»

 

ترهات پاسدار اکبر که در گویانیوز،   ‌مورخ 3 اوت سالجاری منتشر شده یک اشکال اساسی دارد و آن اینکه اسرائیل هرگز در جایگاهی نبوده که با آمریکا مخالفت کند!   در واقع،   پاسدار اکبر با تکرار مزخرفات امثال «ساموئل سگو» به ارائة تصویر قدر قدرت از دولت مفلس اسرائیل و سلب مسئولیت از حکومت جمکران مشغول شده،  همان وظیفه‌ای که پیشتر در ایران بر عهده گرفته بود.  

 

گذشته از فوت کردن در آستین اسرائیل و سلب مسئولیت از آمریکا در کودتاهای بهار عرب،   به ویژه در سرزمین فراعنه،  ادعای مخالفت اسرائیل با اخوان‌المسلمین نیز بخش دیگری است از پروپاگاند «برتری‌طلبان.»   و بی‌دلیل نیست که این پاسدار لجن‌زار ضمن الصاق بر چسب «فساد»‌ بر ارتش مصر،‌  مطالبات دمکراتیک مصری‌ها را تخطئه می‌کند و در کمال حماقت و وقاحت به انکار خشونت بطنی در ایدئولوژی اسلامی نشسته:

 

«[...] تونلی بلر در بارة‌ اسلام [...] می‌گوید مسأله به بطن اسلام باز می‌گردد.  تخم ارتجاع و ترور توسط گروه های افراطی مسلمان در حال کاشته شدن است [...] اسلام [...] خشونت‌آفرین است[...]»

 

اتفاقاً اینجا را تونی بلر درست می‌گوید؛   ولی فقط ‌اسلام نیست که خشونت‌آفرین است،  تمامی ادیان با نفی دیگری،  پای در خشونت‌ می‌گذارند.   و به همین دلیل طی سدة اخیر،  آنگلوساکسون‌ها به ویژه در مسیر شاهرگ‌های تاراج اقتصادی همواره،  در تقابل با مسکو،  از حکومت‌های «سنتی» پشتیبانی کرده‌اند.  و اینک نیز می‌کوشند با لیفتینگ همه جانبة این حکومت‌ها،  در واقع محور «روس‌ستیز» را تقویت کنند.      

 

کم‌تر از دو ماه پس از برپائی آئین «تف سربالای مردمی»،  گذشته از لیفتینگ پرسوناژهای موهوم صدراسلام،   چند لیفیتنگ «تاریخ‌ستیز» را هم در قالب پروپاگاند «پراکنده» در  سایت‌های فارسی‌زبان ـ  بی‌بی‌سی، گویانیوز،  عصرنو، ‌ عصرایران و‌ تابناک ـ   شاهدیم.   این پروپاگاند با ارائة تصویر دلپذیر از نماد خشونت و توحش پدرسالار ـ   دربار انگلستان و دست نشاندگان‌اش در ایران ـ  از یک‌سو قرآن،  مجموعة متناقض و متحجر و سرشار از خشونت را «استبدادستیز» معرفی می‌کند،‌   و از سوی دیگر با ایجاد ترادف بین روسیه و اسرائیل،‌   روسیه را هم «دشمن»‌ ایران می‌خواند تا بتواند آمریکا را در جایگاه دوست بنشاند و در کمال وقاحت ادعا کند که «مردم» آمریکا هم مانند مردم ایران از قطع رابطة دو کشور زیان دیده‌اند:

 

«[...] در 34 سال گذشته [...] از [...]فرصت‌های تغییر [...] روابط ایران و آمریکا به طور مطلوب [...] استفاده نشده [...] و نتیجه [...] این روند عاید کسانی شده که طرفدار افراطی گری و تشدید دشمنی بودند و همه طرف‌ها و کشورها به جز مردم ایران و آمریکا از این تشدید دشمنی سود برده‌اند[...]»

منبع: عصرایران،   ‌مورخ 10 مردادماه سالجاری  

 

بله،   مردم آمریکا هم،  درست مثل مردم ایران طی 34 سال اخیر «متضرر» شده‌اند!  با این تفاوت که «مردم» آمریکا طی اینمدت تولید ناخالص ملی‌شان 70 درصد رشد نشان می‌دهد و ملت ایران عملاً کارش به گرسنگی کشیده!   خصوصاً که «مردم آمریکا» از جنگ استعماری ایران و عراق هم خیلی بیش از مردم ایران «زیان» دیدند!  و عجیب اینجاست که میلیون‌ها ایرانی از کشورشان آواره شده‌اند،   ولی مردم آمریکا هنوز در کشورشان مانده‌اند و همینجور مرتب دارند «زیان» می‌‌بینند!   این مطالب بی‌شرمانه و تبلیغات نوکرمنشانه در شرایطی منتشر می‌شود که دولت استرالیا پناهجویان ایرانی را در قفس انداخته؛  و ‌هر هفته خبر غرق شدن جمعی از ایرانیان آواره را می‌شنویم و ... و در برابر این فاجعه‌،  همة حضرات مبارزان و آزادیخواهان «سکوت» کرده‌اند،  ‌چرا؟   چون مسائل مهم‌تری هست که می‌باید با «تدبیر» ‌حسن فوتبال،   ثمرة‌ «تف سربالای مردمی» در مملکت «حل و فصل» ‌شود.

 

حسن فریدون که پس از بلبل‌زبانی در مورد «فوتبال اسلامی» و «فضای بازسیاسی» ‌مدتی خفقان گرفته بود،   در راهپیمائی دوم اوت سالجاری،  با اظهار نظر در مورد اسرائیل،  یک‌بار دیگر حماقت و توحش و خودفروختگی‌اش را به اثبات رساند تا همه بدانند که حسن روحانی با موسویان،   معاون جاسوس‌اش هیچ تفاوتی ندارد.   ولی خوب اظهارات ابلهانة حسن فوتبال،  برای بوق‌های فاضلاب احترام به ادیان فرصتی فراهم آورد تا با جنجال و هیاهو پیرامون هیچ و پوچ،  برای نخست‌وزیر مفلس اسرائیل هم امکان ابراز وجود فراهم آورند!   «حسن روحانی چنین  گفت،  حسن روحانی چنین نگفت،  صحبت‌های حسن روحانی بد تعبیر شد،  و ...»

 

ولی ما می‌گوئیم حسن روحانی بی‌جا می‌کند که موجودیت قانونی کشور اسرائیل را به زیر سئوال می‌برد.   مشروعیت اسرائیل کم‌تر از پاکستان نیست.  حال باید از حسن فریدون بپرسیم،   اگر ایجاد «یک کشور،  یک مذهب» ظلم و زخم تلقی می‌شود،  چرا به اربابان‌تان در لندن و واشنگتن اعتراض نمی‌کنید و چرا به ترکیه و امارات و قطر،  هم‌آخوری‌های دولت اسرائیل ابراز عشق می‌کنید؟   بگذریم،   به استنباط ما پروپاگاندی که پیرامون اظهارات حسن فوتبال به راه افتاد،  حداقل سه هدف دنبال می‌کرد؛   فراهم آوردن علوفة تبلیغاتی برای دولت اسرائیل؛‌  بی‌اعتبارتر کردن رسانه‌‌های جمکران و «مهم» جلوه دادن اظهارات تکراری و «طبیعی» حسن روحانی در حد زایمان عروس پرنس چارلز!   

 

در فاضلاب احترام به ادیان،   «زایمان» کیت میدلتون با اظهارات حسن روحانی ترادف دارد،‌   چرا که ‌هر دو از «طبیعت» سرچشمه گرفته.   و همانطور که به ادعای خداوند خونخوار ابراهیم،   «زنان کشتزار مردان هستند»،   ذهن و زبان «حسن روحانی» نیز در خدمت «پدر» اوفتاده!   پیش از ادامة مطلب یک مینی‌پرانتز ویژة‌ سابقة درخشان حسن‌هولو باز می‌کنیم که همچون داریوش همایون و دیگر فعلة فاشیسم،  با نام مستعار در عرصة سیاست کشور فعالیت می‌کند.  روحانی،‌   هنوز از راه نرسیده،  با انتساب برادرش،‌   پای افراد قبیله را به دفتر ریاست جمهوری بازکرده.

 

حسن فریدون در سال 1948 میلادی در سمنان متولد شده و تحصیلات «مکتبی» دارد.  ایشان همزمان با «تحصیل» در حوزة علمیه قم،  از دانشگاه تهران هم مدرک کارشناسی حقوق دریافت کرده‌اند.   پس از کودتای 22 بهمن، ‌ روحانی در مجلس جمکران لنگر می‌اندازد. ایشان در سال 1995 مدرک کارشناسی ارشد و در سال 1998 دانشنامة دکتری در رشتة حقوق اساسی را از دانشگاه کالدونیان گلاسکو دریافت می‌کنند.   یادآور شویم خارج از مشاغل متعدد،   این  فرد از سال 1981 میلادی تا سال 2001،  یعنی مدت 20 سال در پست نمایندة ‌مجلس جمکران قرار داشته.  و عجیب اینجاست که معلوم نیست ایشان با حفظ سمت در مجلس شلم شوربای اسلامی و دیگر فعالیت‌های «سیاسی ـ امنیتی» چگونه در سال 1998 از دانشگاه گلاسکو دکترا گرفته‌اند!   عجیب‌تر اینکه هیچ دولتی حسن روحانی را برکنار نکرده؛   حتی زمانی که معاون‌اش،  «موسویان» به جاسوسی متهم شد،‌  و به دامان «پدر» پناه برد،  ایشان سر جای‌شان باقی ماندند!   در واقع،   حسن فوتبال دقیقاً ویراست دیگری است از «حسن حبیبی»،   «ولایتی» و اوباش مشابه که جملگی پای ثابت سیاست استعماری در ایران هستند.   بد نیست بدانیم،   حسن فریدون نخستین کسی بوده که خمینی دجال را «امام» خطاب کرده.   و شاید به همین دلیل باشد که تسلط وی به زبان‌های مختلف به اثبات رسانه‌ای رسیده؛   شایعة «شکنجة ایشان» در ایران و انگلستان بر سر زبان‌ها افتاده و مرگ پسرش را هم «خودکشی در اعتراض به همکاری پدر با استبداد» جا زده‌اند.   البته این شایعات ساختة دستگاه بی‌بی‌گوزک‌سازی ساواک است که مرکز تولید و پرورش شخصیت‌های برجسته‌ای نظیر داریوش همایون،‌  حسن فریدون و... و پیامبرانی نظیر ابوالحسن بنی‌صدر است! 

 

همین بنی‌صدر،  در گیرودار لیفیتنگ لجنزار «بیلدربرگ» که با انتشار متن سخنرانی الیزابت دوم در باب جنگ جهانی سوم به اوج رسیده،   به لیفتینگ چهرة کریه «قرآن» و توحش «سنت» مشغول شده،    «پیامبر منتخب» و قرآن «ضداستبداد» می‌فروشد:

 

«[...] پیامبر منتخب مؤمنان بوده [...] و خداوند به این انتخاب رضا داده [...] قرآن [...] برای بیرون آوردن آدمیان از ترس و وهم یک قاعده اجتماعی مهم را به آن‌ها می‌آموزد و آن مرگ قدرت‌های استبدادی [...] است [...] قرآن روشی است که،  با آن،  آدمیان می‌توانند با تحمل حداقل خسران،   از دست بزرگ‌ترین قدرت‌های استبدادی رها گردند[...]»

 

بنی‌صدر با ردیف کردن این ترهات صدمن‌یک‌قاز به «مخاطب» چند پیام می‌فرستد.   نخست‌ اینکه «لات» می‌تواند «منتخب» مردم هم باشد!   دیگر آنکه مجموعه حکایات و روایات و ادعاهای مبهم و فرهنگ‌ستیز  قبایل سامی که به صورت «کتاب» در آمده،   راه رهائی از استبداد را به ما نشان می‌دهد!  ولی یک نکتة پیش پا افتاده،  غیرقابل تردید است.  و آ‌ن اینکه،‌   ادعای وجود «منطق» در متون دین،   به ویژه در متون ادیان ابراهیمی فی‌نفسه عملی است ضدمنطقی.  و گسترش فضای غیرمنطقی در جامعه فقط به خشونت منجر خواهد شد.   البته این خشونت‌گستری به بنی‌صدر محدود نمی‌ماند.   همزمان با انتشار خبر اعطای پناهندگی دولت روسیه به ادوارد سنودن،  سایت بی‌بی‌سی،  مورخ اول اوت 2013،   با انتشار متن سخنرانی الیزابت دوم در آغاز جنگ جهانی سوم،   ضمن لیفتینگ دربار انگلستان،   توحش و حماقت روابط یک‌سویه «دینی ـ خانوادگی» را هم به ارزش گذارد.

 

جالب اینکه،  سخنرانی علیاحضرت مانند نامة منتشر نشدة احمد شاملو حاوی پیام‌های سنتی و انسان‌ستیز فاشیسم است.   الیزابت دوم،   از سخنرانی «پدر» احساس غرور می‌کند!  چرا که فاشیست‌ها‌ به نمادهای گذشته،  روابط یک‌سویه و «طبیعی» و «دور» چرخشی زمان زنده‌اند:

 

«[...] به مناسبت کریسمس [...] خانوادة کشورهای مشترک‌المنافع را در شادی خانواده‌ام و خودم سهیم دانستم [...] اینک[...] کشور شجاع ما [...]‌ برای حفظ و بقای خود آماده می‌شود[...] من هرگز [...]‌ غرور آن لحظه‌ای را از یاد نمی‌برم که [...] در سال ١٩٣٩ خواهرم و ‌من در کنار رادیو نشسته [...] و به کلمات الهام‌بخش پدرم گوش می‌دادیم[...]»

 

در ادامه،   همین فرد مفتخر به پدر،  ‌ برای نظامیان بریتانیا که از خانواده دور شده‌اند،  «نگران» شده،  ‌چرا؟ چون پسرش در عملیات نظامی شرکت دارد!  به عبارت دیگر،  ریشة  «نگرانی» «طبیعی» است نه انسان دوستانه.  اگر پسر ایشان در عملیات کذا  شرکت نداشت،  مسلماً جای نگرانی هم نبود:‌

 

«[...] همسرم و من در نگرانی همه خانواده‌ها [...] برای پسران و دختران،  همسران و برادرانشان که برای خدمت به کشورشان،  از کنارمان دور شده‌اند سهیم هستیم زیرا پسر عزیزم، آندرو[...] در عملیات نظامی شرکت دارد [...] ما برای سلامت او و سلامت تمامی زنان و مردان نظامی خود در داخل و خارج از کشور دعا می‌کنیم [...] پیوند نزدیک خانوادگی باید موثرترین وسیله دفاعی ما در برابر ناشناخته‌ها باشد [...]»

 

بر اساس سطور فوق،‌  از یکسو،  پیوند خانوادگی ابزار دفاعی شمرده می‌شود،   و از سوی دیگر آن‌ها که در بریتانیا به خدمات درمانی،  اداری،  فرهنگی و... مشغول‌اند،  به کشورشان خدمت نمی‌کنند!   خلاصه متن سخنرانی ملکه بریتانیا فرهنگ‌ستیزی و توحش «سنت» را بخوبی بازتاب می‌دهد.   حال اگر نیم نگاهی به «کلاس تابستانه» در «اطلاعات نت»‌،   مورخ  2 اوت سالجاری بیاندازیم،  همین فرهنگ‌ستیزی و توحش «لات» را باز می‌یابیم.   لات،   توحش «تکرار سنت» را بر علم و فرهنگ مقدم می‌شمارد:

 

«[...] سالياني است كه ماه رمضان به تابستان افتاده [...] به حرمت اين ماه اعتنا نمي‌كنند و دانش‌آموزان را به مدرسه مي‌كشانند.   نتيجه اين مي‌شود كه بسياري از بچه‌ها روزه نمي‌گيرند[...] تو گويي هيچ ديواري كوتاه‌تر از ديوار دين نيست [...]»

 

بله سطور فوق در راستای همان توحش و حماقت سخنرانی الیزابت دوم تنظیم شده.   توحشی که عرصة تکرار و تعلقات را بر تحرک و پویائی و شکوفائی جامعه تحمیل می‌کند.   نتیجه هم در بریتانیا در برابر ماست:  کاهش بودجة‌ بهداشت،  فرهنگ و خدمات اجتماعی، گسترش فقر و ... و افزایش توحش و وقاحت حاکمیتی که انسان «صالح» را بجای انسان نشانده:

 

«[...] سخنرانی ملکه [...] با این جمله خاتمه می‌یابد: در حالی‌که همراه یکدیگر برای شکست این شرارت جدید در تلاشیم،   بیایید برای کشورمان و انسان‌های صالح در همه جای جهان دعا کنیم[...]»

 

خلاصه ماجرای ادوارد سنودن و پیامدهای آن باعث شد لجنزار بیلدربرگ یک گام دیگر به حکومت جمکران نزدیک شود.  و اینچنین بود که جنگ زرگری پیرامون «مستند رضاشاه»،   در سایت گویانیوز توفان بپا کرد،  تا حضرات بتوانند ضمن ماستمالی نقش بریتانیا در کودتای میرپنج،   ایشان را طرفدار «مدرنیته» معرفی کنند.  بله،‌  «نویسندگان بزرگ» کشور ایران، تاریخ را نه با اعتنا به فلسفة تاریخ و گزارش‌ها و اسناد و شواهد،   که با توجه به مستند بازاری رضاشاه بررسی می‌کنند؛  یاد بگیرید!   وارد جزئیات نمی‌شویم،   مطالعة وبلاگ «کاظم‌خان» برای دریافت ابعاد این تبلیغات حماقت‌گستر کفایت می‌کند!  ولی در میانة این میدان،  از همه جالب‌تر،   ارتباط «داس‌الله» است با عالم غیب!      

 

مرگ محمود استادمحمد،  خراط «شهر قصه»،   فرصتی فراهم آورد تا یک‌بار دیگر چپ‌نمایان و فدائیان اسلام در کنار یکدیگر قرار گیرند،  و اینبار برای فروش بهشت!   ابتدا فریبرز رئیس‌دانا سری به «بهشت» زد و به چشم دید که استادمحمد با چخوف آنجا نشسته.   سپس نوبت به داش اکبر رفسنجانی رسید که به «غیر مسلمانان» اجازه دهد وارد بهشت شوند! و اینچنین بودکه همزمان با مراسم روضه و زوزة پسر کروبی برای «پدر»،   فیروزآبادی،   ملیجک مقام معظم،  یا همان سرلشکر جنگ ندیده علی خامنه‌ای را به خدائی رساند تا  افلاس دولت اسرائیل جبران شود:

 

«[...] ولایت همان توحید است [...] همان خدای متعال است که در نبوت ظاهر می‌شود و نبوت محصولش ولایت است[...]»

 

هذیان‌گوئی فیروزآبادی به نقل از سایت «روز» در سایت نووستی،  ‌مورخ اول اوت 2013 انتشار یافت.   در این گیرودار،  کنگرة‌ آمریکا هم بیکار ننشست و با تصویب تحریم‌های خارج از چارچوب حقوقی قطعنامه‌های شورای امنیت در واقع یک استخوان دندانگیر دیگر برای نوکران‌اش در حکومت اسلامی پرتاب کرد تا ملایان جمکران بتوانند چند صباحی به حکومت نکبت‌بارشان ادامه دهند.   باشد که مذاکرات صلح ماست‌مالی شود و ملایان هم به بمب‌شان برسند.   در این راستا،  از یک‌سو دولت اسرائیل «‌آرماگدون» را از خشتک «پدر» بیرون کشیده،   ضمن رجز خوانی در باب «برتری یهودیان»،  ‌ بمب داداش کوچیکه را به مسکو «نشان» می‌دهد،  و از سوی دیگر حکومت جمکران با توسل به سناریوی فرسودة‌ نیکولاس براون،   می‌کوشد یک «لشکر دشمن»‌ به فرماندهی علی خامنه‌ای در برابر حسن فوتبال «معتدل و با تدبیر» قرار دهد.  به این امید که همچون دوران ملاممد خاتمی،  زمینة بحران‌سازی و لات‌بازی فراهم آید و دکان روپرت مرداک اسلام پناه رونق گیرد.   در خرتوخر جمکران،‌  اگر علی خامنه‌ای شخصاً ریاست قوة‌ مجریه را در دست گیرد،‌   باز هم به عنوان رهبر با رئیس جمهور اختلاف نظر خواهد داشت!       

 

و اما در این میانه،   شرایط علی خامنه‌ای از همه تماشائی‌تر است.  مقام معظم همچون «سگ هزار افسار» در میانة میدان تلوتلو می‌خورند،   و هرکس به دلخواه،   با کشیدن یک یا چند افسار مقام رهبری،  «فتوی مطلوب» را از ایشان دریافت می‌کند.   از آنجمله است،   واکنش ایشان به پارس قبیلة لاریجانی:  «رهبران جنبش سبز عذرخواهی‌کنند!»

 

البته با این لات‌بازی‌ها حکومت ملایان می‌خواهد زیر پای‌اش را محکم کند،‌   ولی سوراخ دعا را گم کرده!‌   اگر رهبران جنبش سبز جرمی مرتکب شده‌اند،  می‌باید در دادگاه پاسخگو باشند،   نه در برابر رهبر و در رسانه‌ها.   واقعیت این است که میرحسین موسوی و مهدی کروبی را بدون محاکمه در «ویترین» گذاشته‌اند،  تا ایندو جانور وحشی را به «قهرمان» تبدیل کنند.  چرا که،  بی‌رودربایستی بگوئیم،   به دولت حسن فوتبال امیدی نیست.   شرکت مقامات اخراجی افغانستان،   ترکیه و پاکستان ـ  کرزی،  اوغلو و زرداری ـ  در مراسم تحلیف حسن فریدون نشان می‌دهد که ایشان بر شن‌های روان‌ ایستاده‌اند!  

 

...