چهارشنبه، دی ۲۳، ۱۳۹۴

بوسه و نعلین!







فروغ فرخزاد،  روز 5 ژانویه 1935 میلادی در تهران متولد شد.   نخستین مجموعة آثارش به نام «اسیر» در سال 1952،‌   و آخرین‌ مجموعه آثار وی،  ‌ «ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد» در سال 1964 انتشار یافت.   در این فاصله گذشته از دیگر فعالیت‌های هنری در زمینة سینما، فروغ ‌3 مجموعة دیگر به نام «دیوار»،  «عصیان» و «تولدی دیگر» نیز منتشر کرد.   به گفتة رسانه‌ها،   در تاریخ 13 فوریه 1967،   فروغ فرخزاد در یک سانحة رانندگی ـ  برخورد اتومبیل‌اش با درخت ـ  جان سپرد و ... و طی دوران پهلوی دوم،  حاکمیت تمامی تلاش خود را به خرج داد تا فروغ،‌   افکار وی و خصوصاً نگرش زنانه‌اش به جامعه،  در سایه‌ها باقی بماند. ولی پس از کودتای 22 بهمن 1357 بود که آخوندیسم،  با میدان دادن به سخنان خاله‌زنکی و «خودمانی» فروغ را به بهترین ابزار جهت آخوندپرستی و «سرکوب آزادی بیان» تبدیل کرد و کار را به جائی رساند که شاهدیم!

سرانجام ملوانان نیروی دریائی آمریکا آزاد شدند و ... و سلحشوری‌های پاسداران جمکران که با نبوغ کارمندان سازمان سیا در هم آمیخته شده بود،‌  تا زال‌ممد در پناه ناوهای «هری ترومن و شارل دوگل» سناریوی ابله‌پسند نبرد احمدی‌نژاد با بریتانیا را بازتولید کند،   کم‌تر از 24 ساعت روی صحنه ماند!  در این میانه،  صدای آمریکا در مطلبی به فواید «بوسه» اشاره کرده و می‌نویسد،  «بوسه» برای سلامتی بسیار مفید است:

«[...] بوسه نه فقط وسیله‌ای برای ابراز احساسات و بیان عشق و محبت است،   بلکه عاملی جدی است که سلامت فرد را تقویت می‌کند [...] »
منبع: صدای آمریکا،   ‌مورخ 8 ژانویه 2016   

البته در مطلب صدای آمریکا،   «بوسه» در معنای حقیقی آن، ‌ یعنی به عنوان یکی از شیوه‌های ابراز محبت و عشق و احترام و غیره مطرح شده.  حال آنکه بوسه مانند دیگر روابط مادی، انواع مختلف سنتی و مدرن دارد.   انواع بوسه‌ها،   هر یک به نوبه خود می‌تواند «مستقیم و یا نیابتی» هم باشد.   ولی بوسه‌ای که در این وبلاگ مورد نظر ماست،  فقط به درد سلامتی و نشاط «آخوند» می‌خورد.   این قماش بوسه اهدافی سوداگرانه دنبال می‌کند و با «بمب و بدگوئی،  بیراهه‌پرستی و ... و خصوصاً برتری‌طلبی» و دیگر انواع پدرسوختگی و تروریسم و نفی مادی‌ات انسان،  ارتباطی ناگسستنی دارد.

به عنوان نمونه،‌  انفجار بمب در استانبول یکی از این نوع «بوسه‌ها» بود.    بمبی که دولت ترکیه بلافاصله آن را به حساب یک «سوری» گذاشت،‌   تا از این مفر،   هم از آمران این جنایت «سلب مسئولیت» کرده باشد،   و هم انگشت اتهام را به سوی پناهجویان سوری ـ  قربانیان دخالت ارتش ناتو در سوریه ـ   بگیرد:

«[...] نعمان کورتولموش،  معاون نخست وزیر ترکیه در یک کنفرانس مطبوعاتی [...] پس از یک نشست امنیتی در رابطه با حادثه استامبول اعلام کرد که ثابت شده اقدام تروریستی در استامبول توسط یک تروریست انتحاری 27 ساله از سوریه انجام شده [وی]  افزود قطعات جسد این تروریست در محل وقوع حادثه پیدا شده[...]»
منبع:  ‌سپوتنیک،  ‌مورخ 12 ژانویه 2016

معلوم نیست،‌  یک جوان سوری 27 ساله چگونه می‌تواند زیر دماغ ارتش آدمخوار ناتو چنین عملیاتی صورت دهد!   این اظهارات تداوم بساطی است که رسانه‌های آتلانتیست،  پیش از بیدار شدن دادستان آلمان از خواب زمستانی به راه انداخته بودند.   اینان تهاجم به صدها زن در شهر «کلن» را به حساب «پناهجویان» نوشتند و پیامد مستقیم این بدگوئی‌ها نیز تهاجم اوباش «جرمانی» به چند پاکستانی و یک تبعة سوری بود.   مسلماً در ترکیه نیز از این پس،   پناهجویان سوری تبدیل خواهند شد به هدف حملات اراذل و اوباشی که مانند برادران جمکرانی‌شان «عادت» کرده‌اند،  به تنهائی در سه جایگاه «مدعی‌العموم،  قاضی و مجری احکام» بنشینند و از این طریق «ماتحت آخوند» را در خیابان و رسانه‌ها مفصلاً صیقل بزنند.  می‌دانیم زمانیکه بعضی‌ها می‌خواهند کپل آخوند نورانی شود، ‌ در گام اول جنگ‌طلبان غرب پای پیش می‌گذارند.  اینان وظیفه دارند از آخوندهای جیره‌خوارشان تصویر «قدرقدرت» ارائه کنند:

«جان بولتون:   اوباما تسلیم ایران شده،   رئیس‌جمهور بعدی این روند را متوقف کند.»
منبع:  فارس بین‌الملل،   مورخ 12ژانویه 2016     

همه بدانند که رئیس‌جمهور آمریکا در برابر یک شیخ مافنگی شیعی «تسلیم» شده!   و اینهم بوسة جان بولتون به مناسبت سال نو میلادی بر کپل آخوند جمکرانی است!   این بوسه‌ها همچون الماس کوه‌نور که تاج الیزابت دوم را نورانی کرده، کپل آخوند را در عرصة سیاست جهانی تابان و درخشان نموده و در واقع به ایرانیانی که زندگی آخوندی نمی‌خواهند تفهیم می‌کند،   «زمانیکه رئیس‌جمهور آمریکا تسلیم شده،  شما دیگر ول معطل‌اید!»   همین روند را در داخل مرزها به صور مختلف نیز شاهدیم.   بساط «کی بود، ‌کی بود» که حکومت ملایان به راه انداخته و انگشت اتهام را همزمان به سوی دو مجموعة متضاد ـ  نیروهای انتظامی و افراد و گروه‌های بی‌نام و نشان و فاقد مسئولیت ـ  گرفته،   نشان می‌دهد که حکومت جمکران هیچ تمایلی به برچیدن بساط «کودتاهای خیابانی» و سیاستگزاری‌های «بیخ‌دیواری» ندارد.   در شرایطی که تولة آخوند مطهری رسماً انگشت اتهام را به سوی نیروی انتظامی گرفته ـ رادیوفردا،  مورخ 11 ژانویه سالجاری ـ  وزیر کشور ملایان جهت سلب مسئولیت از خود،  ‌طی یک نشست خبری در سوریه «دست‌های پنهان» را مسئول این تهاجم معرفی می‌کند:

«[...] دست‌هائی پنهان حمله به اماکن دیپلماتیک عربستان در ایران را ترتیب داده‌اند تا عربستان را از فشار افکار عمومی بیرون آورند [...]  دولت این فرضیه را به طور جدی پیگیری می‌کند [...]»
منبع:  رادیوفردا،  ‌مورخ 12 ژانویه 2016  

بله «کی بود، کی بود»،   از قضای روزگار باز هم کار همان «دست‌های پنهان» همیشگی بود!  حتماً تغییر نام خیابان «بوستان» هم کار همان دست‌های پنهان بوده!   همانطور که در وبلاگ «بوستان و بزدل» گفتیم،   دولت عربستان با اعدام یک آخوند شیعه،   تکه استخوانی برای تغذیة حکومت ملایان پرتاب کرد تا اینان بتوانند با بحران‌سازی و گسترش تنش،   در واقع به ملت ایران پارس کنند،   و بر ماتحت اسرائیل و اربابان‌شان در لندن و واشنگتن «بوسه» زنند.   ولی این استخوان اهدائی به دلایلی در گلوی زال‌ممد گیر کرده.   از اینرو یک هفته پس از تغییر نام خیابان بوستان،   ناگهان وزارت امورخارجه زال‌ممد از خواب غفلت پرید و به تغییر نام این خیابان اعتراض فرمود:

«[...] ‌وزارت خارجه به تغییر نام خیابان بوستان [...] به آیت‌الله نمر اعتراض کرده و به ‌صورت مکتوب از شهرداری تهران خواسته که نام این خیابان را دوباره به نام سابق بازگرداند [...]»
منبع:  رادیوفردا،‌  مورخ 10 ژانویه 2016  

آری اینچنین بود که وزارت امور خارجه پس از یک هفته متوجه شد که می‌باید به تغییر نام خیابان بوستان «اعتراض» کند!   گویا این پیام را جبرئیل به وزارت کذا رسانده باشد!   جبرئیل را دستکم نگیریم؛   ایشان سال‌هاست که پست وزیر امورخارجة «الله» را دارند!   و نه تنها پیام الله که «اسپرماتوزئید» الهی را نیز با خود حمل می‌کنند،   و اگر دختر تپل‌مپلی مثل مریم بیابند، به صورت «نیابتی» برای خداوند خونخوار ابراهیم بساط «جوجه‌کشی» به راه می‌اندازند و شمار خاندان الهی را افزایش می‌دهند.   البته «گابریل» اهل بوس وکنار و این‌ حرف‌ها نیست؛  پیرو شیوة‌ گاوداری‌های هلند است؛‌   اسپرم‌الله را تزریق می‌کند و غیب می‌شود،   بعد هم «مسئولیت» بارداری مریم به گردن خداوند می‌افتد.  و می‌دانیم که خداوند نیز درست مثل «دست‌های پنهان و اصولگرایان و آخوند شیرازی و ... » و دیگر «مسئولان تهاجم» به سفارت عربستان در هاله‌ای از ابهام قرار دارند!   از مطلب دور افتادیم،   بازگردیم به «بیداری» وزارت امور خارجه ملایان،  آنهم یک هفته پس از آتش زدن سفارت عربستان در تهران.   

در تاریخ 9 ژانویه سالجاری مم‌جواد ظریف طی نامه‌ای به دبیرکل سازمان ملل،  تأکید می‌کند که عربستان قصد افزایش تنش منطقه‌ای را دارد!   سپس «نیویورک تایمز»،   بوق کهنه‌فروش‌های نژادپرست نیویورک ‌به مم‌جواد تریبون می‌دهد و «ژنرال» مم‌جواد،  هر چه از دهانش در می‌آید نثار عربستان کرده،‌   همزمان تأکید می‌کندکه «ما خواهان تنش نیستیم!»   به عبارت دیگر،   اراذل و اوباش جمکران سفارت عربستان را آتش می‌زنند،  تا وزیر امور خارجة جمکران با تأکید بر اینکه «عربستان قصد ایجاد تنش در منطقه دارد و حکومت زال‌ممد خواهان صلح است» از تریبون نیویورک‌تایمز دولت عربستان را به باد ناسزا بگیرد:

«[...] ظریف در یادداشتی در [...] نیویورک تایمز نوشته بودکه عربستان سعودی دارای یک استرتژی سه وجهی برای خراب کردن توافق هسته‌ای و تشدید تنش‌های فرقه‌ای در منطقه است[...]»
منبع:  فارس،  مورخ 12ژانویه 2016،‌کدخبر:‌13941022000377

بله توسل ظریف به «زبان تهاجم»،  خیلی «دیپلماتیک» است!   مم‌جواد بجای اینکه از تخریب سفارت و کنسولگری عربستان توسط اوباش حکومتی ابراز شرمندگی کند،   از دولت عربستان طلبکار شده و هزاران پروندة پوشالی شامل پروپاگاند رسانه‌های غرب را با صحبت‌های خاله‌زنکی «ایران‌پرستان» درهم آمیخته و به حساب خودش «مقاله» نوشته:

«[...] در عربستان سعودی جلادان دولتی با شمشیر گردن می‌زنند ... عاملین بسیاری از اقدامات تروریستی،   از واقعه دهشتناک ۱۱ سپتامبر گرفته تا تیراندازی در سن برناردینو و دیگر صحنه‌های توحش افراطی [...] ‌یا از اتباع سعودی هستند و یا توسط عوامفریبانی که به پشتوانه دلارهای نفتی دهه‌هاست پیام‌های ضداسلامی نفرت و فرقه‌گرائی را ترویج می‌کنند، شستشوی مغزی شده‌اند[...]»
منبع:  بی‌بی‌سی،  مورخ 11 ژانویه سالجاری

خوب است که در کلام مم‌جواد هیچ نشانه‌ای از «وحشیگری و نفرت‌فروشی» نمی‌بینیم!‌  ولی  در واقع این وزیر امورخارجه جمکران است که هزاران سال نوری با دیپلماسی و هنجارهای دیپلماتیک فاصله دارد!   مم‌جواد خود را در جایگاه مدعی‌العموم رویت کرده و با شایعات آتلانتیست‌ها و چرندیات خاله‌شلخته‌های «شیعی»،  رژیم عربستان را در یک روزنامة شبه‌رسمی آمریکائی به تروریسم «متهم» می‌کند!   ایشان سپس در جایگاه «قضاوت ارزشی» لنگر انداخته و به خود اجازه می‌دهند «جلادان دولتی و توحش افراطی و نفرت‌پراکنی» عربستان را هم محکوم نمایند!   توگوئی در طویلة جمکران که بالاترین در صد سرانة اعدام در جهان را دارد،   و رهبر و دیگر مقامات‌اش بیش از سه دهه است همه روز بر طبل «دشمن» می‌کوبند،   و گذشته از اعدام نویسنده و مترجم،‌  فتوی قتل رمان‌نویس هم صادر می‌کنند،  هیچ نشانی از توحش وجود ندارد!  

بله،  کجا نشسته‌اید!‌   حکومت زال‌ممد «متمدن شده،   هم «بافرهنگ و صلح‌دوست» است و هم هیچ ارتباطی با توحش و تروریسم نداشته و ندارد!  یاد‌داشت ظریف در نیویورک‌تایمز آنقدر وقیحانه و مرزشکنانه بود که وزیر امورخارجة امارات در توئیترش نوشت «وقتی مقالة وزیرامور خارجه ایران را در نیویورک‌تایمز خواندم،  فکر کردم وزیرامور خارجه یک کشور اسکاندیناوی آن را نوشته!»   این نزاکت دیپلماتیک به هیچ عنوان به مذاق فارس‌نیوز خوش نیامد و آن را به عنوان یک «واکنش نامحترمانه» محکوم کرد!   بله،   اوباش جمکران از روزنامه نگار گرفته تا وزیرامور خارجه،   هنوز نفهمیده‌اند که «قضاوت ارزشی» نشان بارز لات‌بازی و انسان‌ستیزی است!   ولی چه می‌توان گفت،  محفل «شیخ‌وشاه»،   مرده‌ریگ فاشیسم است و جز «تهاجم» نمی‌شناسد؛  به ویژه تهاجم به «قربانی خشونت.»
  
به عنوان نمونه،  «شعارسرایان» جمکران این روزها نوک حمله را به سوی «پناهجو» گرفته‌اند و چپ‌نمایان مدعی طرفداری از حقوق بشر ـ  سایت اخبار روز،  مورخ 12 ژانویه سالجاری ـ  هم با انعکاس ترهات اینان بوسه‌ای نثار ماتحت راست‌افراطی اروپا کرده.   جالب اینجاست که همین سایت برای به راه انداختن کاروان خردجال در پاریس،  آنهم به بهانه اعتراض به سفر قریب‌الوقوع روحانی فراخوان گروه‌های «حقوق‌بشرفروش» را نیز منتشر کرده!   معلوم نیست چگونه وزارت کشور فرانسه که شرایط ویژه اعلام کرده،  به این حضرات اجازة تجمع می‌دهد؛  مگر اینکه شرایط ویژه در فرانسه «ویژگی‌هائی» از آن خود داشته باشد.  دیدیم همین حاکمیت چگونه در دوران والری ژیسکار،    با نقض آشکار قوانین،  به روح‌الله خمینی‌ اجازه داد بر علیه‌ رژیم ایران و به ویژه بر علیه دولت شاپور بختیار دست به تحرکات سیاسی و اجتماعی بزند.  و اینهم بوسة شاخک فرانسوی محفل احترام به ادیان بر ماتحت برتری‌طلبان آنگلوساکسون بود که مانند تیر «گیوم تل» به هدف اصابت کرد!   بوسه‌ای که در وبلاگ «از جرمانی تا جمکران» نیز به آن اشاره کرده‌ایم.   ویژگی این نوع بوسه،  تحمیل سیاست بر عرصة علم و هنر و ورزش و کلیة فعالیت‌های انسانی است،  و از اینرو کارساز آخوند،  معمار زن‌ستیزی،  شایعه‌پراکنی،  نفرت‌فروشی، ‌ نفی جنسیت و روابط یک‌سویه و غیرحقوقی است.    این روزها،  ‌اگر اردوگاه غربی آتلانتیسم را کنار بگذاریم،   ‌می‌بینیم که اعضای خانوادة فروغ فرخزاد،   کنیزالااسلام‌های صادراتی جمکران و داس‌الله آبدارترین بوسه را بر ماتحت آخوند نثار می‌کنند!

داس‌الله به نقل از دیگران مدعی شده که فروغ فرخزاد فیلم «خانه سیاه است» را به سفارش کیهان ساخته بود:

«[...] یک خبرنگار قدیمی کیهان در فیسبوک خود نوشت که فروغ فیلم "خانه سیاه است" را به پیشنهاد روزنامه کیهان قبل از انقلاب ساخت [...]»
منبع:  پیک‌نت،  مورخ 12  ژانویه سالجاری

و انتشار ادعای فوق در سایت چپ‌نمایان «چند دلیل» دارد!   نخست اینکه داس‌الله به مخاطب تفهیم می‌کند که ایدة ساختن فیلم از «کیهان»،   شیپور کودتای دوم آتلانتیست‌ها در ایران بوده.   به این ترتیب فروغ فرخزاد،   شاعر سرشناسی که در تقابل آشکار با شعارسرایان مونث و جریان روشنفکری کودتائی و کاروان‌های خردجال مذهبی قرار دارد،   در خدمت بوق تبلیغاتی کودتای «شیخ‌وشاه» قرار می‌گیرد!   ایجاد ارتباط میان کیهان و فروغ فرخزاد زمانی الزامی شد که سایت رادیوفردا در مطلبی تحت عنوان «آربی آوانسیان،  کارگردانی هم شرقی، هم غربی» به صراحت نشان داد که سرکوب آزادی بیان،  تهاجم به هنرمند و هتاکی به آثار هنری،   در واقع شیوة «نقد هنری» کیهان بوده:        

«[...]‌ حتی نقدهای منفی از جمله نقد تند و تیز هوشنگ حسامی[...] که با نام "هذیانی به نام تئاتر در جشن هنر شیراز"در روزنامه کیهان سال ۱۳۴۷ به چاپ رسیده[...]»
 منبع:  رادیوفردا،  مورخ 8ژانویه 2016

البته نمی‌دانستیم هتاکی و تهاجم لفظی «نقد منفی» خوانده می‌شود.  در اینصورت،  مدح و ثنا و ستایش و «به به» گفتن هم حتماً «نقد مثبت» به شمار می‌آید!   و آنچه در این میانه زیر سم ستوران فاشیسم لگدمال می‌شود،  چیزی نیست جز همان «نقد علمی» و غیرجانبدار یک اثر هنری!    اهمیت انتشار گزارش در مورد «آربی آوانسیان» این است که به صراحت می‌بینیم پیش از کودتای 22 بهمن 1357 نیز،   بساط هتاکی و فحاشی،  ‌و خلاصه بگوئیم زبان ابتذال و خشونت زوج «لات‌وآخوند» و نفی مادی‌ات انسان دررسانه‌های رسمی ایران،   از جمله در رسانه‌ای که پس از استعفای پهلوی اول ـ   قرار گرفتن ارتش کودتا درکنار مردم ـ  بنیانگزاری شده،  سکة رایج بوده.

دنیای آش رشته و وراجی و شلختگی
عروس دوماد بازی و ناموس‌بازی
[...]
دنیائی که هروقت خداش تو کوچه‌هاش پا می‌ذاره
یه دسته خاله خانباجی از عقب سرش
یه دسته قداره کش از جلوش میاد

این است دلیل مرتبط شدن فروغ فرخزاد با روزنامة‌کیهان در سایت داس‌الله که به نقل از دیگران،   این نوع شایعه‌ها را گسترش می‌دهد!   البته جای تعجب نیست؛‌  پایه و اساس محفل «نه شرقی،  نه غربی»‌ صیقل زدن ماتحت آخوند از طریق شایعه‌پراکنی و زن‌ستیزی است،   به ویژه اگر «زن»،‌   مانند فروغ فرخزاد،  خارج از چارچوب «سنت» قرار گرفته باشد و مدح آخوند و خانواده و بی‌بی‌گوزک «ضدظلم» نگوید؛  خصوصاً چپ‌نماها را نستاید.   در این صورت،   هم زیر لگد «داس‌الله» می‌افتد،  هم زیر لگد بوق سازمان سیا.

از بررسی وعظ و خطابة « مقامات حکومت جمکران» در مورد فروغ فرخزاد صرفنظر می‌کنیم،  ‌چرا که آخوند جماعت،   بنابرتعریف «انسان‌ستیز» است،   و به ویژه از «زن» نفرت دارد.    زن در نگرش این موجودات ماقبل‌تاریخ «دشمن» جامعة اسلامی به شمار می‌آید،  چرا که در این «جامعة ایستا» زنانگی جرم است.   زنانگی‌ «جهان یکدست» و دوست‌داشتنی همجنس‌نوازان مذکر را تهدید می‌کند!   از اینرو در عرصة «فرهنگ رسمی» جمکران،   نه تنها سروده‌های فروغ فرخزاد را سانسور می‌کنند،  که حتی نام وی را نیز از ردة شاعران حذف کرده‌اند:

«[...] نام فروغ فرخزاد[...] در کتاب "شعر شاعران ایران و جهان" که در یک همایش دولتی [...]  منتشر شده است،  وجود ندارد[...]»
منبع:   بی‌بی‌سی،‌  مورخ  21 آوریل 2010

و باز هم هیچ جای تعجب نیست!   پس از اینکه حکومت لات و آخوند نام فروغ فرخزاد را از جرگة شاعران ایران زدود،‌   خواهر فروغ فرخزاد هم تاریخ تولد وی را تغییر داد و فروغ فرخزاد که در دوران زندگی‌اش یک روز تولد داشت،   پس از مرگ،  2  روز تولد یافت و به این ترتیب یک‌بار دیگر هم روز 8 دیماه به دنیا آمد!   ویژگی آن فروغ فرخزادی که متولد 8 دیماه است در این خلاصه می‌شود که خواهرش می‌تواند او را از قدرت تخیل و منبع الهام شاعرانه و خلاقیت هنری و اینجور مسائل «پیش‌پاافتاده» محروم کند و از او تصویر یک زن «معمولی» ارائه دهد:

«[...]‌ فروغ خودش بود.  حاصل تجربیاتش را به شعر می‌کشید.  راز جاودانگی‌ فروغ در صمیمیتش است،  خود بودنش است،  راستین بودنش است.  و شاعر واقعی بودن[...]»
منبع:  رادیوفردا،  ‌مورخ 9 دیماه سالجاری

و برای تخریب فروغ فرخزاد،   ‌چه کسی بهتر از خواهرش!   پوران فرخزاد با یک چرخش زبان،   موفق شده «قدرت تخیل» هنرمند را نفی کند!   بله،   همه بدانند که فروغ فرخزاد «حاصل تجربیات‌اش» را در قالب «شعر» بیان می‌کرد.   به عنوان نمونه «به روی ما نگاه خدا خنده می‌زند...» بخشی است از «تجربه‌های» فروغ فرخزاد!   خلاصه امسال معلوم شد،  ‌فروغ فرخزادی که پوران تاریخ تولدش را 8 دیماه تعیین کرده،   عین آخوندجماعت بوده و جز «نشخوارگذشته» کار دیگری انجام نداده!   این «تحولات» در زمینة تخریب فروغ فرخزاد،  پیامد مستقیم فروپاشی اتحاد «چماقدار و چپ‌نما» است که با تعلیق «فعالیت‌های» سایت روزآن لاین آغاز شد و به خداحافظی «شیخ صادق صبا»،   متخصص فروش مزخرفاتی از قماش «آخوند مترقی و لیبرال و روشنفکر دیني» از بی‌بی‌سی انجامید.   بله،   شیخ صادق پس از 25 سال «خدمت» در بارگاه پاترنوس،   رفتند و مشتاقان ارائة تصویر دلپذیر از نمادهای خشونت و ابتذال ‌ـ  جمع پرستی ـ  را در ماتم نشاندند!   امیدواریم بوق نژادپرستان آنگلوساکسون،  هر چه زودتر یک جانشین تازه نفس برای ایشان پیدا کند تا به صورت دیگری ماتحت آخوند را به ارزش بگذارند،   و سکته‌ای در بساط گله‌سازی و حجاب و ناموس و «اسلام ضداستبداد» و به ویژه اسلام «مشوق هنر» به وجود نیاید!   

چه نشسته‌اید که در پی صحبت‌های خاله‌زنکی مهرانگیزکار و شیخ مسعود بهنود در مورد «دختر رضاشاه،  و خواهر محمدرضا شاه»،   علی خامنه‌ای هم با یک من ریش و پشم،  آفتابه به دست در جایگاه شهبانوی «هنرپرور» نشسته و توحش و تحجر دین اسلام را «مشوق هنر» معرفی می‌کند:

«[...] اسلام نه‌تنها هنر را قبول دارد،   بلکه به آن تشويق نيز مي‌کند [...] ‌هنر، امري مبارک و انساني، زائيده تخيل قوي و ذوق وافي و جزء زندگي انسان است و در ميان فقها و در حوزه‌هاي علميه نيز همواره هنرمندان برجسته‌اي در شاخه شعر و ادب وجود داشته‌اند[...]»
منبع: ایرنا،  مورخ 23 دیماه سالجاری 

خلاصه رهبر انقلاب اسلامی، پس از «نرمش قهرمانانه» در زمینه هسته‌ای،  در عرصة هنر نیز خرغلط ماهرانه‌ای زده‌اند و ... و افسوس که مقام معظم جمکران به نام هنرمندان برجسته‌ای که حوزه‌های علمیه به عرصة هنر ایران اهداء کرده‌اند اشاره نفرموده‌اند.  ولی این پرسش مطرح می‌شود که اظهارات خامنه‌ای که خودش هم آخوند است،  چه ارتباطی با «بوسیدن کپل آخوند» می‌تواند داشته باشد؟  پاسخ روشن است؛‌   در لجنزار مطلق‌گرایان،   ارتباط «پویا و زاینده» وجود ندارد.  در این مرداب سکون جز روابط «ابتر و ناهنجار» نخواهیم دید.   اگر بخواهیم تصویر علمی‌تری از خرغلط ماهرانة شهبانوی ریشوی دکان زال‌ممد ارائه کنیم،   می‌رسیم به «خود ارضائی،  همجنس‌پرستی،  خودشیفتگی و خودمحوری!»   و اما اهداف سیاسی پنهان در پس پردة «بیانات» شیوا و نغز و خصوصاً پوچ و بی‌معنای رهبر معظم انقلاب اسلامی،  بوسیدن ماتحت استعمار است.   استعماری که طی سدة اخیر «اسلام سیاسی» را بر ملت ایران حاکم کرده و با شعار انسان‌ستیز «نه شرقی، نه غربی» ارتباط ملت ایران را با مراکز فرهنگ جهانی،  و خصوصاً با همسایگان غیرمسلمان‌اش قطع کرده.    




یکشنبه، دی ۲۰، ۱۳۹۴

از جرمانی تا جمکران!




طی هفته‌ای که گذشت،  همراهی و هم‌یاری حکومت اوباش به دولت عربستان اجازه داد تا حداقل در عرصة سیاست خارجی از خود تصویر «متمدن و حقوق‌مدار» ارائه کند و علاوه بر وحشی‌گری‌های‌اش در یمن،‌  خشونت و توحش سنتی در داخل مرزها را نیز تا حدودی تحت‌الشعاع این سیاست خارجی قرار دهد.

همانطور که در وبلاگ «بوستان و بزدل» هم گفتیم حکومت ملایان با هدف تحریک احساسات عوام،   در واقع به صورت واژگون به صیقل زدن ماتحت شیخ‌های عرب مشغول شده.  و نهایت امر همان لقمه‌ای را که 37 سال پیش برای اربابان آمریکائی‌اش گرفته بود،  تا ضمن پاسداری از جایگاه برتر اسرائیل ـ  ‌زمینه‌سازی برای تجزیة‌ لبنان و تحمیل تحریم اقتصادی،  و نهایت امر جنگ بر ملت ایران ـ  اینبار نیز دم در سفارت عربستان به دهان یانکی‌ها بگذارد!

در تداوم این سیاست مزورانه،  و به موازات اوج‌گیری روند لات‌بازی و «سلب مسئولیت» در حکومت جمکران که با همکاری تمامی جناح‌های حکومتی از اصولگرا و اصلاح‌طلب و طرفداران میرحسین موسوی گرفته تا داس‌الله و شرکاء،  شاهدیم که پیروزی‌های چشمگیر دیپلماتیک نیز نصیب دولت عربستان در زمینة سیاست خارجی می‌شود.  کمتر از یک هفته پس از صدور بیانیة شورای امنیت در محکومیت حکومت اوباش، کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس نیز با صدور بیانیه‌ای حمایت تام خود را از عربستان اعلام داشتند:

«شورای همکاری خلیج‌فارس [در بیانیه امروز خود]‌ آنچه را دخالت در امور داخلی عربستان سعودی و منطقه،  توسط ایران ‌نامید، محکوم کرد [...] در این بیانیه آمده که ایران، مسئوولیت اقداماتی را که نویسندگان این بیانیه «تروریستی» خوانده‌اند،  بر عهده دارد[...]»
منبع:  رادیوفردا، ‌ مورخ 19 دیماه سالجاری    

بله،  محکومیت جمکران در پی موضع‌گیری منطقی عربستان به دست آمد،‌  چرا که،  در پی تهاجم اوباش حکومتی به سفارت‌خانه و کنسولگری اینکشور در تهران و مشهد،  ریاض بجای «انتقامجوئی و مقابله به مثل»،  روند حقوقی در پیش گرفت. ‌ به شورای امنیت شکایت برد و ‌‌تمام دیپلمات‌های‌اش را نیز از ایران فراخواند.   در مورد فراخوان دیپلمات‌ها،   وزیر امور خارجه عربستان توضیح داد که،   «این عمل با هدف ممانعت از تخریب روابط با حکومت تهران صورت گرفته.  ‌چرا که اگر دیپلمات‌های عربستان مورد تهاجم قرار گیرند،  روابط دو کشور به مراتب تیره‌تر از این‌ها خواهد شد.»   البته وزیر امورخارجه عربستان درست می‌گوید؛   تخریب بنای سفارتخانه را می‌توان جبران کرد،  دستگیری و احیاناً قتل دیپلمات‌ها غیر قابل جبران خواهد بود.   خلاصه طی هفته‌ای که گذشت،  همراهی و همیاری حکومت اوباش به دولت عربستان اجازه داد که تا حد امکان خشونت و توحش سنتی در داخل مرزها و در یمن را تحت‌الشعاع برخورد متمدنانه در عرصة‌ سیاست خارجی‌ قرار دهد.  و به صورت نمادین «تاریخ» تکرار شد؛  همچون قرن هفتم میلادی،  «اعراب» یک‌بار دیگر حکومت ایران را شکست دادند!

محافل نژادپرست غرب،‌  از رخدادهای صدراسلام،  بی‌بی‌گوزک‌ برای‌مان کم نساخته‌اند.  قصة اینان به این صورت آغاز می‌شود‌ که،  ‌«سلمان پارسی از ظلم و کفر شاهان ساسانی به صحرای عربستان گریخت و به دین اسلام گروید!  سپس ایرانیان با آغوش باز اسلام را پذیرفتند و ... و پس از مدتی پرسوناژ موهوم حسین،  فرزند علی پیدا شد که بر علیه ظلم و کفر بنی‌امیه قیام کرد،   و در صحرای کربلا شهید شد،  و ملایان شیعه هم میراث‌داران همین حسین عین هستند.» 

این قصه‌ها و اسطوره‌ها نهایت امر در ذهنیت واپس‌ماندة بسیاری هموطنان‌،   نه تنها به «واقعیت تاریخی» تبدیل شد که با همت نوقلمانی از قماش آل‌احمد و شریعتی از آن شاهراه «ایدئولوژیک» هم ساختند!  و اجنبی که از دورة صفویه و قاجار به فواید اسلام در لبیک‌گوئی به نیازهای استعماری بخوبی پی برده بود،  و پیشتر با تکیه بر ترفند «اسلام»،  جنبش مشروطه را از درون پوک کرده بود،  همین عملیات را از طریق افزودن چند لایه «مارکسیسم سرگذر» به جفنگیات شیعی‌مسلکان انجام داد،  و پدیده‌ای به نام حرکت «انقلابی حسین عین» به وجود آورد!   حرکتی که می‌بایست «شکوه و عظمت» فرضی بساط صحرای کربلا را در کاروان خردجال لات و اوباش به منصة ظهور برساند،‌  و راه ارتزاق قشرهای گسترده‌ای از اینان را هموار کند!   اینچنین بود که از طریق تزریق دلارهای نفتی در قشرهای مشخصی،  اوباش تحت نظارت آخوند،   پای به عرصة‌ نبرد با تحولات اجتماعی به سوی مدرنیته ـ انسان محوری و برابری ـ گذاردند،  و هر گونه تحول اجتماعی را به همان شیوة دوران مشروطه به بیراهه کشاندند.  همانطور که شعارهای «جدائی دین از سیاست،  و  عدالت بجای شریعت» را از مشروطه حذف کردند،  و آخوند شیعی مستقیماً در «جایگاه برتر» ناظر بر تدوین و اجرای قوانین نشست و به قول معروف نهال «انسان‌محوری» را از ریشه کند!‌   اینچنین بود که زمینة مناسب جهت سرکوب همة‌ مطالبات انسانی ایرانیان فراهم آمد و ... و رسیدیم به دولت خیابانی شیخ مهدی بازرگان!

به محض استقرار حکومت روضه‌خوان‌ها در ایران،   پروسة براندازی دولت عربستان در داخل و خارج مرزهای اینکشور با بست نشستن مخالفان در خانة کعبه،  و اعزام «حاجی‌های انقلابی» جمکرانی به عربستان آغاز شد.  بله،   خوش‌رقصی حکومت جمکران برای غرب در کشور عربستان، 37 سال سابقه دارد!    از دیرباز سیاست غرب تجزیة کشورهای منطقه به لجنزارهای «شیعی، سنی و قومی» بود و هنوز هم دست از این سیاست برنداشته و به همین دلیل است که حکومت ملایان راه «پدر معنوی» و آنگلوساکسون‌‌اش را همچنان ادامه می‌دهد.   از اینرو درگیرودار بحران‌سازی‌های حکومت ملایان،‌   و تته‌پته کردن مم‌جواد ظریف و فس‌فس حسن روحانی،   که به کشف چندین «مسئول» تهاجم به سفارت عربستان،  از جمله یک آخوند ساکن عراق  ـ  رادیوفردا،  ‌مورخ 9 ژانویه سالجاری ـ  منجر شده،  ‌ شاهد موضع‌گیری‌های مترقی عربستان در سیاست خارجی هستیم!   

خلاصه اگر در قرن هفتم میلادی،   «تازیان» امپراتوری آخوندهای زرتشتی را از طریق تهاجم شکست دادند و از خود تصویر وحشی و غارتگر برجای گذاشتند،   اینبار بدون لشکرکشی،‌ بر حکومت آخوندهای شیعی و دست‌نشاندة غرب پیروز شده،  «متمدن» هم به شمار می‌روند! بله در تاریخ ایران هر بار دین و سیاست در هم آمیخته،   «انسداد» ایجاد کرده،  و این انسداد به پیروزی عربستان انجامیده!   آخوندهای زرتشتی دربار ساسانی تمام جنبش‌های آن زمان را سرکوب کردند؛  رهبران‌شان را به قتل رساندند،  و ... و گلة ایرانی را در برابر انیرانی ـ  غیرایرانی ـ  قرار دادند،   وقتی هم که عرب حمله کرد،  پا به فرار گذشتند!   آخوندهای شیعی نیز طی 37 سال اخیر همین سیاست را با حمایت آنگلوساکسون‌ها اعمال کرده‌اند،   و گلة مسلمانان را در برابر ایرانیان و دیگر ملت‌های منطقه قرار دادند و هنوز هم دست‌بردار نیستند:

«[...]‌ جنایاتی که رخ داد صفوف مسلمانان را مشخص کرد[...] برنامه‌ریزی این جنایات[...] به دست رژیم صهیونیستی غاصب انجام می‌شود،   قدرتی هم که از این جنایات حمایت می‌کند، آمریکاست و سرمایه‌هائی هم که برای تمام این جنایات هزینه می‌شود،  با پول‌های عربستان است[...]»
منبع:  فارس،‌   مورخ 8 ژانویه 2016، ‌کدخبر: 13941018000228

بله در وقوقیه 8 ژانویه،   یک محور «آمریکا ـ اسرائیل ـ عربستان» مسئول «جنایات» شناخته شده،   تا هم بخش اروپائی،  ‌یعنی بزرگ‌ترین شریک اقتصادی اسرائیل از هر اتهامی «مبری» شود،   هم حکومت ملایان مستقل و خوش‌نیت معرفی شود.  حکومتی که اوباش برای کودتا به عربستان می‌فرستد و واکنش منطقی دولت عربستان به کودتا را «جنایات» می‌خواند.   البته زمانی که این وقوقیه ابله‌پسند ایراد می‌شد،   ‌هنوز «شورای همکاری خلیج فارس» ـ  این شورا کشور عمان را نیز شامل می‌شود ـ  جمکران را محکوم نکرده بود!   اینک که بیانیة شورا صادر شده،   نایب رئیس کمیسیون امنیت ملی «مچلیس»،   ادعا کرده آخوند صادق شیرازی ساکن عراق،   پشت این بساط آتش‌بازی در سفارت‌ بوده و اوباش طرفدار میرحسین موسوی نیز انگشت اتهام را به سوی اصولگرایان گرفته‌اند:

«[...] نایب رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس [...] "طرفداران" آیت‌الله صادق شیرازی،   از مراجع تقلید منتقد جمهوری اسلامی در نجف را به حمله به سفارت عربستان سعودی متهم کرده،   اما وب‌سایت کلمه این اتهام را "واهی" خواند و نوشت که این اقدام از سوی افراد موسوم به "ولایتمدار" انجام شده[...]»            
منبع:  رادیوفردا،   ‌مورخ 9 ژانویه 2016

وقتی تازیان به امپراتوری ساسانی حمله کردند،   سپاهیان رستم فرخزاد در توفان شن گرفتار آمد و عرب بر ایرانی پیروز شد.   ولی مقاومت بابک‌ها و مازیارها در برابر مهاجمین 300 سال ادامه یافت.   اینبار «عرب» از توفان شن هم بی‌نیاز بود؛   خودفروختگی و مرگ‌پرستی  حکومت «حسینی ـ  هیتلری» زال‌ممد برای تکرار تاریخ،   ‌آنهم به صورت «فکاهی» کفایت کرد.

حال که به هیتلر رسیدیم بد نیست نگاهی به میراث‌داران‌اش در آلمان بیاندازیم که با هدف «ایجاد نفرت» از پناهجویان،  و به ویژه از «پناهجویان ایرانی» تحرکات سازمان‌یافته‌ای را آغاز کرده‌اند.   امروز،   سرانجام دادستان آلمان دریافت که تجاوز و تهاجم به زنان طی جشن‌های سال نو،  یک حرکت سازمان یافته بوده ـ   سپوتنیک،  ‌مورخ 10 ژانویه 2016.    البته دادستان «جرمانی» نمی‌گوید که این تحرکات از سوی حاکمیت و تحت نظارت پلیس آلمان با هدف گسترش دامنة نفرت از «اقلیت‌ها»‌ سازمان یافته!  و اینکه تداوم همین سیاست مزورانه را در ریاض و تهران و مشهد شاهدیم!   به عبارت دیگر،   دست‌هائی که تجاوز و خشونت را در آلمان سازمان دادند،   در عربستان و ایران نیز فعال‌اند.   و هدف‌شان نیز همان هدفی است که  دستگاه آلمان نازی دنبال می‌کرد؛‌    قرار دادن گروه‌های مختلف قومی و نژادی و بومی در برابر یکدیگر،  جهت تأمین «برتری» آنگلوساکسون‌ها در برابر مسکو!   همین سیاست را «تهران و ریاض»،   در هم‌سوئی «پنهان» با یکدیگر دنبال می‌کنند،  باشد تا سیاست همکاری‌های منطقه‌ای روسیه را به شکست بکشانند.   ولی به استنباط ما این برنامه علیرغم پیروزی‌های ریاض در عرصة سیاست خارجی،   ناکام خواهد ماند و یک‌بار دیگر تاریخ به صورت «فکاهی»،  اینبار در مورد مرده ریگ فاشیسم ـ آتلانتیسم ـ تکرار خواهد شد!      

و اما به مناسبت سالگرد ترور «شارلی»،  بد نیست به «کمدی تکرار تاریخ» در فرانسه نیز نگاهی بیاندازیم!  به شرایطی که فرانسوا اولاند،  رئیس جمهور سوسیالیست فرانسه را به قول «نیکولا کانتلو» به «پدرفرانسوا» تبدیل کرده!  «پدرفرانسوا»،   مانند دیگر آخوندها دست‌اندرکار برگزاری مراسم «یادبود» است.   ایشان برنامه «مراسم یادبود» را پس از محکومیت حکومت اوباش توسط شورای امنیت و همزمان با انتشار کاریکاتور روی جلد شمارة ویژه سالگرد ترور شارلی در شبکة مجازی آغاز کردند.  چرا که،   این کاریکاتور به توهمات محفل «احترام به ادیان» پایان داد.  
          
محفل کذا می‌پنداشت در پی عملیات 7 ژانویه،‌   و 13 نوامبر سال گذشته در پاریس،  زیر  پای‌اش را محکم کرده و تکلیف «همه» را تعیین فرموده!   پیام محفل کذا تلویحاً این بود که ‌ «همه در خانه بمانند و اگر کار مهمی ندارند،  خارج نشوند؛  همه به مقدسات از جمله به پیامبر مسلمانان احترام بگذارند،   تا به سرنوشت "شارلی" دچار نشوند؛  و...»  ولی زهی خیال باطل!    انتشار شماره ویژة ترور شارلی آب پاکی روی دست محفل احترام به ادیان ریخت.  اینبار کاریکاتوریست گریبان پیامبر مسلمانان را نگرفته،   ‌همة آخوندهای ادیان ابراهیمی و خداوندشان به باد سخره گرفته شده‌اند،  به ویژه اولیگارشی حاکم بر فرانسه!

روی جلد شارلی،‌   کاریکاتوریست با تلفیق 3 نماد قدرت غیرحقوقی ـ  خدا،  ‌تروریست، فراماسون ـ  این مجموعه را «قاتل شارلی» معرفی می‌کند.   قاتلی که «پس از یک‌سال همچنان آزادانه می‌چرخد.»   انتشار شمارة ویژه سالگرد ترور «شارلی ابدو»،  حضرات را سخت غافلگیر کرد.   ابتدا جیغ‌وویغ واتیکان به آسمان برخاست؛   سپس نوبت به امت اسلام ساکن فرانسه رسید و نهایت امر تراژدی 7 ژانویه 2015 درقالب کمدی تکرار شد،   و پس از اینکه رسانه‌ها یک‌صدا فریاد زدند:

«یکنفر که با کمربند انتحاری در برابر کمیسریای پلیس بخش  18  پاریس،‌  الله اکبر می‌گفت  توسط پلیس به قتل رسید.»

نه تنها کاشف به عمل آمد که کمربند انتحاری طرف «قلابی» بوده،   که خیلی مسائل دیگر هم معلوم شد،  و کار به انتشار کاریکاتور «تروریسم ارزانقیمت» کشید!  حال نگاهی داشته باشیم به یک مورد دیگر از «تکرار» فکاهی‌ تاریخ در مرز پرگهر در میعاد 7 ژانویه.   

امسال میعاد 70 سالگی «کشف حجاب» با مرگ اشرف پهلوی تقارن زمانی یافت،‌   و این خبر در هر رسانه‌ به نوعی منتشر شد.   از بوق‌های جمکران فاکتور می‌گیریم چرا که اطلاع‌رسانی را با «تبلیغات ملائی» اشتباه گرفته‌اند.   اینان «خبر» را به توحش و حماقت آخوند و زبان ابتذال «لات شیعی» می‌آلایند تا در مسیر الزامات محافل «برتری‌طلب» غرب انجام وظیفه نمایند.   البته شیپورهای آتلانتیسم هم دست‌کمی از بوق‌های جمکران ندارند،   ولی برای گسترش ابتذال و خشونت به دیگران تریبون می‌دهند تا با حرف‌های «خاله زنکی» از «زن غیرسنتی» تصویر مخدوش ارائه دهند: 

«[...]اشرف پهلوی همیشه می‌خواست به شکل بی‌پروا در عرصه سیاسی،  در صحنه باشد،  اما خانم فرح پهلوی که از منظر مردم احترام خاصی داشته و  هنوز هم دارد...»
منبع:  رادیوفردا،  ‌ مورخ 8 ژانویه سالجاری 

 نیازی نیست که بگوئیم منشاء درافشانی خاله‌زنکی فوق «مهرانگیز کار» است که مانند دیگر کنیزالاسلام‌های جمکران در زمینة «صیقل زدن ماتحت آخوند» تخصص گرفته و در مسیر «باورعام» کم وراجی نکرده و نمی‌کند،   درست مثل بی‌بی‌سی و رادیوفردا.   هر دو شیپور نژادپرستان غرب،  با حذف  عنوان «شاهدخت» از برابر نام اشرف پهلوی،    او را تحت قیمومت پدر و برادرش گذاشتند و کپل آخوند را حسابی نورانی کردند:

«اشرف پهلوی،   خواهر دوقلوی آخرین پادشاه ایران؛   اشرف پهلوی،  دختر پرگفتگوی رضاشاه؛  اشرف پهلوی،  خواهر دوقلوی محمدرضا شاه؛  و...»
منبع:  بی‌بی‌سی و رادیوفردا،‌   مورخ 8 ژانویه سالجاری  

قدیمی‌ترها می‌گفتند «ننة حسن»؛‌  ‌ بی‌بی‌سی و رادیوفردا خیلی «مدرن»‌ شده‌اند.  بله،  چه کاری آسان‌تر از تخریب یک «زن تحت قیمومت!»   زنی که جایگاه واقعی اجتماعی از آن خود ندارد؛   با پدر،  برادر و احیاناً همسرش شناسائی می‌شود.   دختر این و خواهر آن است!  اخراج اشرف پهلوی از جایگاه واقعی اجتماعی‌اش به بوق‌های نژادپرستان امکان می‌دهد تا  بجای انتشار «خبر» درگذشت وی،   بساط شایعه‌پراکنی و بی‌بی‌گوزک‌بافی و بدگوئی پهن کنند و شیوة آخوند یعنی «تهاجم به حریم خصوصی افراد»؛  تحریف رخدادهای تاریخی و زن‌ستیزی را نه تنها «عادی» بنمایانند که در ذهنیت بینوایانی که چشم‌شان به چاهک تبلیغاتی غرب خیره مانده،   زن‌ستیزی و آخوندپرستی و خلاصه انسان‌ستیزی را با حرفة مدرن «خبرنگاری و اطلاع‌رسانی» در ترادف قرار دهند.  

عکس وبلاگ برگرفته از شمارة ویژة سالگرد ترور شارلی!