شنبه، شهریور ۱۹، ۱۴۰۱

چرچیل و چرچیله!

 

 

به مناسبت رسمیت یافتن سلطنت چارلز سوم،   در بازار کابل بمب منفجر کردند!   ترور و انفجار بمب و آشوب گویا با تحولات دولت و دربار بریتانیا عجین شده!  زمانیکه بوریس جانسون،   نخست وزیر بریتانیا استعفا می‌دهد،  شینزو آبه،  نخست‌وزیر سابق ژاپن ترور می‌شود.  زمانیکه الیزابت دوم احساس ضعف و ناتوانی می‌کند،   به جان سلمان رشدی در نیویورک سوءقصد می‌‌کنند.   لیز تراس به عنوان نخست وزیر جدید بریتانیا انتخاب می‌شود،   متقاضیان ویزای تحصیلی در روسیه و کارمندان کنسولگری اینکشور در کابل هدف حمله انتحاری قرار می‌گیرند!  بعد هم داعش جهت نشاندن ارباب آنگلوساکسون در حاشیۀ امن،  «مسئولیت» انفجار را بر عهده می‌گیرد،   و بساط «توجیه تروریسم» بلافاصله گسترده می‌شود:

 

«سفارت روسیه در افغانستان لانة جاسوسی است.»

منبع: ایندیپندنت فارسی،  ‌مورخ 10 سپتامبر 2022   

 

بله روسیه برای آگاهی از «پیشرفت‌های چشمگیر طالبان و داعش و القاعده و دیگر نئاندرتال‌ها» در زمینه‌های علمی وصنعتی و تکنولوژیک به جاسوسی در افغانستان نیاز دارد!   در غیراینصورت باید بگوئیم،   با انتخاب لیز تراس،   به عنوان جانشین بوریس جانسون،  در واقع برژینسکی و ضیاالحق،  خمینی و وینستون چرچیل سر از خاک برداشته‌اند!         

 

و اینچنین بود که در تاریخ 8 سپتامبر سالجاری،   الیزابت دوم هم در 96 سالگی درگذشت! به این ترتیب شیعی‌ها می‌توانند به بهانة روضه و زوزه برای پرسوناژ موهوم حسین،   «عرب سوسمارخوری که به طمع خلافت ترکید،»  برای الیزابت دوم نیز عزاداری کنند،   و همزمان با دم‌شان گردو بشکنند.  ‌ چرا که جانشین الیزابت دوم پس از زلزلۀ بم به بهانة کمک به زلزله زدگان راهی ایران شده بود،   تا دستی به سروگوش محمد خاتمی،  گوبلز حکومت اسلامی بکشد!          

 

یادآور شویم پس از درگذشت پرنس فیلیپ در  فروردین ماه سال گذشته،‌  الیزابت دوم قرار بود در 95 سالگی از سلطنت کناره‌گیری کند.   ولی به دلایلی که برای دربار بریتانیا ـ  نهاد استعمارگر،  نژادپرست و برده‌فروش و جنگ افروزـ  روشن و واضح مبرهن بود،   نه تنها این  کناره‌گیری امکانپذیر نشد که تعیین جانشین برای الیزابت دوم نیز در پرده‌ای از ابهام باقی‌ ماند!

 

منطقاً با توجه به کارنامۀ سرشار از رسوائی پرنس چارلز در زمینة زندگی زناشوئی و اجتماعی و مالی،   و به ویژه عنایات ویژه و آشکار ایشان به اسلام‌گرایان شیعی،  همه انتظار داشتند پرنس ویلیامز به عنوان جانشین الیزابت دوم تعیین شود.   چنین نشد؛ ‌ همزمان با سفر بن والاس و لیزتراس،‌   وزرای دفاع و امور خارجه بریتانیا به مسکو ـ  این سفر به درخواست طرف بریتانیائی صورت گرفت ـ  در تاریخ 7 فوریه 2022 ،  الیزابت دوم نیز پرنس چارلز را به عنوان جانشین خود معرفی کرد!   

 

از گفتگوی بن والاس با سرگئی شویگو،  هیچ خبری انتشار نیافت،   ولی گفتگوی «تراس ـ لاوروف» بسیار «گویا» بود.  لاوروف در اعتراض به بیانات «منطقی» لیز تراس او را در برابر تریبون تنها گذاشت و سالن را ترک گفت!   پس از این گفتگوی پربار و تک‌نفره،  لیز تراس دسته گلی هم نثار مزار سرباز گمنام کرد!   به عبارت دیگر،‌  پیام وزیر امورخارجه بریتانیا روشن بود:    «مانند دوران نورانی چمبرلن،  در کنار فاشیست‌ها می‌ایستیم،  و در صورت شکست فاشیست‌ها،  همچون دوران نورانی چرچیل یک چارپایه در کنار مسکو برای خودمان دست‌وپا خواهیم کرد!»

 

می‌دانیم که دربار بریتانیا با فاشیست‌های آلمان و ایتالیا روابط بسیار نزدیک و دوستانه‌ای داشت،   و ادوارد هشتم،   پادشان وقت انگلستان،  بدون پرده‌پوشی به دستگاه آلمان نازی ارادت فراوان می‌ورزید.  با آغاز جنگ دوم جهانی،   دربار انگلستان ادوارد هشتم را وادار به استعفا کرد و برادرش را بجای وی نشاند.   البته جرج ششم نیز مانند ادوارد هشتم و دیگر اعضای قبیلۀ ویندسور حامی سیاست چمبرلن و طرفدار دستگاه هیتلر و موسولینی  بود،   ولی به ناچار و علیرغم ارادتش با نخست‌وزیر محبوب وداع کرد.   اینچنین بود که در سال 1940، ‌  چرچیل عملاً در جنبشی «کودتائی» بجای چمبرلن نشست و در پی شکست محاصرة لنینگراد توسط ارتش سرخ،  بریتانیا توانست در سنگر مخالف آلمان نازی لنگر اندازد.  در این مرحله بود که لندن به ناچار،  ‌ جهت حفظ ساختار فاشیسم استعماری‌ در ایران،  صورتک‌اش را تغییر داد!    با آغاز سلطنت محمدرضا پهلوی،   پایه‌های استبداد و سرکوب استعماری تا حدودی متزلزل شد و عوام‌الناس باورشان شد که رفتن پهلوی اول،   به معنای رفتن استعمار انگلستان است!  

 

حال آنکه استعمار بریتانیا،   با یک عقب‌نشینی تاکتیکی،   خود را برای پرش بلندی آماده ‌کرده بود!   پرشی که با ترور رزم آرا و نفی مذاکرات حقوقی جهت تعیین بهای نفت امکانپذیر شد؛  ‌مصدق بجای رزم‌آرا نشست و بلافاصله ملی شدن نفت به تصویب نمایندگان خودفروخته مجلس شورای « ملی» رسید تا هزینة جنگ دوم جهانی را «ملت ایران» بپردازد.  به این ترتیب بود که،  تداوم سلطنت و زندگی جرج ششم هم دیگر لزومی نداشت؛   در تاریخ 6  فوریه 1952،‌   دختر 21 سالة جرج ششم به عنوان «الیزابت دوم» به سلطنت رسید.   

 

اینچنین بود که محفل محمد مصدق ـ   فدائیان اسلام ـ  دست در دست دربار پهلوی و شهربانی آیرون‌ساید،  ایران را به حیاط خلوت کنسرسیوم و عرصة تاخت و تاز مک‌کارتیست‌های شیعی تبدیل کردند.  سلطنت الیزابت دوم 70 سال و هفت ماه ادامه یافت!   طی این مدت شاهد قتل جمال عبدالناصر،  ‌رئیس جمهور لائیک مصر بودیم؛  چندین کشور جدید از قماش بحرین و قطر و کویت در منطقۀ خلیج‌فارس توسط بریتانیا «خلق» شدند؛  کودتاهای محفل «کارتر ـ برژینسکی» پاکستان و ایران را به مرکز تروریسم اسلامی تبدیل کرد،  و ... سپس حکومت شیعی‌ها،   با عربده‌های روح الله خمینی،   به نیابت از سوی آمریکا،   عراق را به لجنزار جنگ کشاند. 

 

پس از فروپاشی اتحاد شوروی،  تهاجم نظامی لندن و واشنگتن به افغانستان و عراق آغاز شد و... و بهار نکبت‌بار «عرب» از تونس به مصر و لیبی نیز سرایت کرد،   و اینجا بود که،   الیزابت دوم با خدم و حشم به دیدار عبدالله گل،  رجب اردوغان و کشتزارهای لچک‌به‌سرشان شتافت،  و خود نیز لچک به سر راهی مساجد ترکیه و امارات شد و ...

 

به استنباط ما،   در آستانة آغاز عملیات ویژه روسیه در اوکراین،   جبرئیل بر دربار بریتانیا نازل شده،  وعده داد که با تکرار سیاست گذشته ـ  پرتاب یک پادشاه «دم دستی» به کاخ باکنیگهام ـ ‌ می‌توان نتیجة مطلوب دوران چرچیل را دوباره به دست آورد.  یعنی‌ در ایران تغییر صورتک داد و پس از پایان جنگ در اوکراین،  پادشاهی جوان و دوست داشتنی را جانشین پادشاه «دم دستی» نمود،   و به این ترتیب 70 سال دیگر به تاراج و کشتار ادامه داد!  ولی حساب‌های جبرئیل به حساب‌های کور و کوزۀ شیره‌اش می‌ماند.   چرا که علیرغم خودچرچیل‌ پنداری لیز تراس،  به دلیل ورود روسیه و چین و هند به بازار اقتصاد جهانی،  بازسازی و توسعۀ‌ قدرت استعماری به روال گذشته دیگر امکانپذیر نخواهد بود!