شنبه، آذر ۲۶، ۱۴۰۱

زن و مقام بلالۀ حبشی!

 

 

سفر رئیس جمهور چین به شیخ‌نشین‌های حاشیة خلیج فارس،    چنان  زلزله‌ای در دستگاه  پرزیدنت زین‌العابدین بایدن به راه انداخت که دستگاه کذا ناچار شد با پایان دادن به حضور حکومت مسجد ـ روسپی‌خانه شیعی در «کمیسیون مقام زن» با یک تیر چندین و چند نشان بزند.  هم از خود تصویر ابله‌فریب «مخالف سرکوب زن ایرانی» ارائه دهد،   هم برای مظلوم‌نمائی و تبلیغات ضدامپریالیستی جیره‌خواران‌اش در حکومت اسلامی علوفة کافی فراهم آورد،   و از همه مهم‌تر،  عقب‌افتاده‌های ذهنی ساکن فرنگ،  یا بهتر بگوئیم نئاندرتال‌های صادراتی حکومت ملایان را دل‌شاد کند!

 

از اینرو به محض انتشار خبر اخراج حکومت ملایان از «کمیسیون مقام زن»،   چند رأس چادرسیا به رهبری مرضیه هاشمی ـ   دلال فتان و دلربای سازمان سیا در ایران ـ  با شعار «ما هم زن هستیم» در برابر دفتر سازمان ملل در تهران تجمع کردند!   سپس شاهد «به،  به و دس، دسی و سر،  سری» قرن هفتمی‌های ساکن غرب بودیم.   قدیمی‌ها می‌گفتند،   «تا ابله در جهان هست، ‌ مفلس در نمی‌ماند.»  ولی در این واپسین روزهای پائیزی،   عبارت بهره‌برداری مفلس از ابله چندان رسا نیست؛    بگوئیم «تا شیعی در جهان هست،   یانکی در نمی‌ماند!»

 

یادآور شویم عضویت حکومت ملایان در این کمیسیون،   از قضای روزگار با نخستین روزهای عملیات ویژة روسیه در اوکراین تقارن زمانی نشان می‌دهد!  به عبارت دیگر، گاوچران‌ها سعی داشتند با کشاندن ملایان به این کمیسیون راه را جهت «عادی‌سازی» سرکوب زن ایرانی و به ارزش گذاشتن تحجر اسلام حسابی باز کنند.  از اینرو زمینة عضویت حکومت «مسجد ـ روسپی‌خانه» شیعی را در کمیسیون مقام زن فراهم آوردند،   و در ماه مارس سالجاری،   حکومت کذا با استفاده از نظام سهمیه‌بندی منطقه‌ای موفق شد عضویت در این کمیسیون را برای یک دورۀ چهارساله کسب کند.

 

این چنین بودکه یک فروند زهراخانوم را با لچک منقوش به دفتر سازمان ملل در نیویورک پرتاب کردند تا به اعضای باشگاه بین‌الملل «گوساله‌های ننه حسن» بباورانند که «زن در حکومت اسلامی مقام والائی دارد!»   البته این عملیات اسلام‌نوازانه چندماه پیش از آن بود که نیروهای «عرزشی» جهت حفظ خون شهدای‌شان،   مهسا امینی را به قتل برسانند و در نشست شانگهای،   فلوت شامپاین بر فرق داماد علم‌الهدی فرود آید!   در نتیجه،   زهرا خانوم با همان لچک مکش‌مرگ‌ما،  خیلی در کمیسیون «مقام زن» ژست می‌‌گرفت.   بوق‌های آتلانتیسم هم به احترام بواسیر پرزیدنت زین‌العابدین فایزر و پروستات علی روضه‌خوان،   لال‌مانی گرفته  و هیچ نمی‌گفتند. 

 

نمی‌گفتند زهرا خانوم با اینهمه هارت‌وپورت و هل‌من‌مبارزطلبی خودش هم تحت قیمومت زندگی می‌کند!   حق دخل و تصرف در اموالش را ندارد؛  ‌ بدون اجازة پدر یا همسر «حق» ندارد از خانه خارج شود؛ ‌ یا سر کار برود؛  حق مسافرت ندارد،  و ... و از همه مهم‌تر بوق‌های کذا نمی‌گفتند که این زهرا خانوم «شجاع و مبارز و غیره» حق ندارد با حرمسراداری همسرش مخالف باشد!   بوق‌های آتلانتیسم همچنین نمی‌گفتند که زهرا خانوم از چه «حقوقی» برخوردار است:   حق کتک خوردن از همسر، ‌ حق به فروش یا به اجاره رفتن؛  حق مورد تجاوز قرار گرفتن و حق مطلقه و سه طلاقه شدن و ... و خلاصه اینان از نشان دادن چهرۀ واقعی «اسلام»،  یعنی پشکی که یانکی برای‌مان بزک کرده هراس داشتند!   دلیل هم از روز روشن‌تر  بود،  اگر این بساط لو می‌رفت هزاران پرسش‌ مطرح می‌شد،   و برای پرهیز از اطالۀ کلام ما فقط به طرح یکی از ‌آن‌ها اکتفا می‌کنیم!   و آن اینکه به چه دلیل عضویت حکومت اسلامی در کمیسیون مقام زن پذیرفته شده بود؟!   

 

یادآور شویم این کمیسیون مهم‌ترین سازمان بین‌المللی برای رفع تبعیض علیه زنان در جهان است و عضویت حکومت «مسجد ـ روسپی‌خانۀ» شیعی در چنین کمیسیونی در واقع با هدف تخریب آن صورت گرفته بود!   بله،  زهرا خانوم را در واقع برای به ارزش گذاشتن «اطاعت و بردگی و استقرار در جایگاه کالا و کشتزار» به نیویورک پرتاب کرده بودند!  حال که بهتر و بیشتر با «حقوق» زهرا خانوم‌ها در جامعۀ اسلام‌زده آشنا شدیم،   می‌توان به دلیل حضور مرضیه هاشمی در تظاهرات تل چادرسیا که با شعار «ما حقیقت ایران هستیم» در برابر دفتر سازمان ملل بع بع می‌کرد، ‌ بهتر پی ببریم.

 

مرضیه هاشمی،  یا «ملانی فرانکلین» همانطور که می‌دانیم سیاهپوست وکاتولیک و آمریکائی است.  ایشان جهت «دلالی برای سازمان سیا در ایران» تغییر نام داده‌اند!   خلاصه تاریخ پرافتخار و جامعۀ آمریکا به ایشان اجازه داده تا با زیر و بم «بردگی» بخوبی آشنا شوند!   بردة‌ کشیش،  بردة سازمان سیا،   و از همه مهم‌تر بردة گذشته‌ها؛‌   بردة تاریخ برده‌داری غربی‌ها!  ولی برده‌داری و برده‌فروشی ایرانی نیست؛   با دین مبین اسلام پای به سرزمین ایران گذارده.   از اینرو سیاهپوستان آمریکائی فی‌نفسه از ایرانی دل‌خوشی ندارند،   ارادت‌شان بیشتر به دین ایران‌ستیز اسلام است،  چرا که این دین ریشه‌های تاریخی‌شان را بخوبی بازتاب می‌دهد.  امثال مرضیه هاشمی خودشان را با آنچه «مقام والای زن در اسلام» می‌خوانند،   شناسائی می‌کنند،‌  و در این عرصۀ ایران‌ستیز،   ملایان هم نقش سارق مسلح سیاهپوست،   و دشمن فرهنگ و تمدن ایران را بر عهده گرفته‌اند!  روضه و زوزۀ علی روضه خوان برای «شهید» جرج فلوید را که فراموش نکرده‌ایم!     

 

درد سرتان ندهم!   طی این مدت،   مطبوعات غرب ـ  بخوانیم مدفوعات غرب ـ  چشم بر «حقوق زن در اسلام» فروبسته بودند.   ولی در پی قتل مهسا امینی و آغاز اعتراضات با شعار «زن،  زندگی، آزادی» که علیرغم کشتار معترضین توسط نیروهای سرکوبگر استعماری،  هنوز پایان نگرفته،   گاوچران‌ها به یک‌باره از خواب غفلت برخاسته،   انا شریک گویان و مارمولک به دست آمدند سر دیگ حقوق‌بشر،   و بساط «کمیتة حقیقت‌یاب» پهن کردند!   ولی این بساط نیز کارساز نیافتاد؛  اعتراضات ادامه یافت.   علی‌ روضه‌خوان می‌پنداشت که با «فرهنگ تهاجمی» ـ  اعدام درمانی ـ  می‌تواند کار ارباب را راه بیاندازد.   از اینرو پس از اعدام محسن شکاری در تهران،   مجیدرضا رهنورد را نیز در مشهد و در ملاءعام اعدام کردند،  تا حسابی حق مطلب را ادا کرده باشند.   ناگفته نماند که در گیرودار سرکوب و کشتار ایرانیان،   نان کشور اشغال‌شدة جرمانی که مقاماتش روزی چند لیتر اشک تمساح برای ایرانیان سرازیر می‌کنند،  همچنان در روغن فراوان شناور بوده است: ‌                 

 

«[به گزارش جروزالم پست] اداره فدرال آمار آلمان در تازه‌ترین گزارش خود میزان صادرات محصولات این کشور به ایران [...] تا 9 آبان‌ماه01 14 را یک میلیارد و دویست میلیون یورو، و ارزش واردات از ایران در این دوره را ۲۶۰ میلیون دلار اعلام کرده [...] و در شرایطی که معترضان ایرانی خواهان سرنگونی حکومت مذهبی حاکم بر کشور خود هستند،  آلمان کماکان نخستین شریک تجاری ایران در میان کشورهای اروپائی باقی مانده است [...]»

منبع:  رادیوفردا،  ‌مورخ 16 دسامبر سالجاری  

 

با در نظر گرفتن روابط ارباب رعیتی آلمان با ایالات متحد،   به سادگی می‌توان دریافت که منتفع اصلی این شراکت تجاری ایالات متحد است!  به عبارت دیگر،  در پس پردة نمایش مهوع حمایت رسانه‌ای غرب از ایرانیان قربانی حکومت آخوند،   افزایش منافع اقتصادی غرب راشاهدیم!  آن دسته از خوش باوران که هنوز می‌پندارند آمریکا و اروپا مخالف کشتار و سرکوب ایرانیان‌اند و حکومت آخوند نیز به مبارزه با غرب مشغول است،  کافی است به شیوة‌ ادارة افغانستان توسط واشنگتن نیم نگاهی بیاندازند.

 

واشنگتن که ادعا می‌کند از غارنشنیان پشتون شکست خورده،  از طریق سازمان ملل به طالبان کمک مالی می‌رساند تا اینان با سرکوب و ارعاب افغان‌ها،   تسهیلات لازم را برای غارت منابع زیرزمینی اینکشور فراهم آورند.‌  و اخیراً به بهانة حمایت از مبارزة فرضی طالبان با داعش مستقیماً دست‌اندرکار کمک به این جانوران وحشی شده: 

 

«[...] آمریکائی‌‌ها برای پشتیبانی از مبارزه‌ طالبان بر ضد داعش،  [پرداخت] 10 میلیون دلار در هفته را آغاز کرده‌اند.   این پول افزون بر 30 میلیون دلار بودجه سازمان ملل  متحد است که در سال گذشته به طور منظم به امارت [امارت اسلامی افغانستان] رسیده است [...]»

منبع:  بی‌بی‌سی،   مورخ 13 دسامبر 2022

 

نیازی نیست که بگوئیم،  طالبان نیز به موازات افزایش علوفه‌اش از سوی ارباب،  با تغییر اسامی «غیراسلامی» شهرها و اماکن تاریخی،  کوچاندن مردم و تصاحب اموال و املاک‌شان،   سرکوب زنان،  شلاق و اعدام در ملاءعام و خلاصه تحمیل توحش اسلام به افغان‌ها،  ارادتش را به آمریکائی‌ها به اثبات می‌رساند.   دقیقاً همان بساطی که 44 سال است آمریکا در ایران به راه انداخته،   تا از آخوند پدوفیل و برده‌فروش،  تصویر «ضدامپریالیست» ارائه دهد.    ناگفته نماند که بدون حمایت چین کمونیست،   واشنگتن در خواب هم نمی‌دید که بتواند چنین سیاست ضدایرانی‌ای را در کشور ایران به اجرا در آورد.   ولی با سفر رهبر چین به شیخ نشین‌ها،‌   گویا این سیاست در حال فروپاشی است،   و واشنگتن ناچار شده با اخراج جیره‌خواران‌اش از کمیسیون مقام زن،   از مواضع آخوندنوازانه‌اش یک گام به عقب بنشیند.

 

حضور شیعی‌های شادمان که به «دس دسی» برای عقب‌نشینی مفتضحانة آمریکا مشغول‌اند  بگوئیم،   اگر آمریکا با  سرکوب زن ایرانی مخالف می‌بود می‌توانست با ممانعت از عضویت حکومت ملایان در کمیسیون مقام زن،   از مخدوش شدن پرستیژ این نهاد جلوگیری کند، ولی چنین کاری نکرد.   دلیل هم روشن است؛   آمریکا کنوانسیون منع تبعیض علیه زنان و کودکان را هنوز امضا نکرده،   و هرگز هم مخالفتی با اسلام‌گرایان نداشته و ندارد.   از 44 سال پیش،   جیمی کارتر با تکیه بر مائوئیست‌ها،  ‌ بساط ارائة «تصویر مترقی» از توحش و تحجر اسلام پهن کرد،   و این سیاست انسان‌ستیز همچنان ادامه یافته است.   در هر حال،   شما برای اخراج حکومت ملایان از کمیسیون مقام زن خوشحالی کنید،   ما هم برای عقب‌نشینی مفتضحانة آمریکا از مواضع آخوندنوازانه‌اش در سازمان ملل!   ولی در هرحال ما یلدا را جشن خواهیم گرفت.    

 

 

 

 

 

 


یکشنبه، آذر ۲۰، ۱۴۰۱

از مهسا تا محسن شکاری!

 

 

پیام قتل بزدلانۀ محسن شکاری،   ابراز ارادت حکومت آخوند به اربابانش بود به این مضمون:  برای تأمین منافع سروران‌مان از طریق ارعاب،  بحران‌سازی و سرکوب و کشتار در ایران،  تا پای جان ایستاده‌ایم!

 

در تاریخ سوم مهرماه سالجاری،   محسن شکاری،  23 ساله،  با بستن خیابان ستارخان و ممانعت از سرکوب معترضان توسط یکی از اوباش بسیج دستگیر شده،  پس از محاکمه در دادگاه «علوی ـ بیابانی» ـ دادگاه انقلاب ـ یا همان بادگاه آنگلوساکسون‌ها،  در تاریخ 17 آذرماه به قتل ‌رسید.   نیازی نیست که بگوئیم در مورد محسن شکاری از «توفان توئیتری و هشتگ و غیره» هیچ خبری نبود.  هیچکس نمی‌دانست محسن شکاری،  یعنی تنها کسی که بجای توسل به شعار و عربده و فحش و نفرین و بوق و شرکت در راهپیمائی لال‌مانی (سکوت) ... و دیگر شیوه‌های خاله زنکی،   دست به عمل بر علیه حکومت ملایان زده،  در زندان حکومت به سر می‌برد!

 

گویا خانواده‌اش هم در این مورد سروصدائی نکردند.   دلیل سکوت اینان هر چه بود،   اهمیتی ندارد؛   مهم  این است که حکومت ملایان برای ارعاب مردم،  کسی را به عنوان نخستین قربانی برگزید که می‌‌دانست با دست خالی نمی‌باید در برابر عملة استعمار ایستاد.  کسی که می‌دانست با مزدور استعمار «گفتگو» نمی‌کنند!   به همین دلیل نیز محسن شکاری را به جرم «محاربه» به قتل رساندند.   البته «محاربه» با آنگلوساکسون‌ها،  خداوند حکومت ملایان!        

 

پس از قتل محسن شکاری،   همانطور که انتظار می‌رفت،   اعضای سرشناس کفتارکلاب و در رأس‌شان آنگلوساکسون‌ها،   بدون اینکه به ماهیت «اسلامی» و قرون‌وسطائی حکومت ملایان اشاره‌ای داشته باشند،  ‌ جنایت سگ‌هار و وفادارشان را به عنوان «جنایت رژیم ایران»،   به صورت رسانه‌ای محکوم کردند.  به این امید که با پیوند حکومت خردرچمن ملایان به «کشور ایران»،  ضمن احترام به ماتحت آخوند پدوفیل و برده‌فروش،‌   از خود نیز تصویر دلپذیر «مخالف خشونت» ارائه داده باشند.   در گام بعد،  کفتاران «متمدن» با تحریم چند لات‌واوباش گمنام حکومت ملایان، آنان را به شهرت جهانی رساندند!  

 

خلاصه در آستانة روز جهانی حقوق بشر و جشن‌های خاج‌پرستان در آخر سال،‌ ‌ سگ‌های دست‌آموز استعمار در ایران،   سر محسن شکاری را به ارباب هدیه دادند،‌  و آنطور که شایسته و بایسته است از الطاف الهی‌اش نیز سیراب شدند.    وارد جزئیات نمی‌شویم؛   مشتاقان شناسائی استعمارگران می‌توانند به ظاهر‌سازی‌های «انساندوستانۀ» وزرای امور خارجه بریتانیا،‌   ایالات‌متحد،  جرمانی و اتحادیة اروپا نیم نگاهی بیاندازند تا ما هم بپردازیم به اصل مطلب؛‌ یعنی ارتباط اندام‌وار اعدام محسن شکاری با سگ‌خور شدن شعار پایه‌ای اعتراضات توسط ملا ممد گوبلز اردکانی،   مهملات مریم رجوی پیرامون طرفداری معترضان از اراذل گروه رجوی،  و عرعر علی خامنه‌ای در مورد «هدایت فرهنگی جامعه»،‌  آنهم دو روز پس از توافق فروش گاز به یکی از کشورهای اروپائی!

 

البته هیچیک از «مدفوعات» غرب از اینکشور اروپائی نامی نبرده‌اند،   ولی با توجه به روابط عاشقانۀ شیعی‌ها با لهستان و همچنین مطلبی که در مورد مذاکرات محرمانة جرمانی با حکومت ملایان در «جروزالم پست»،   مورخ 15 نوامبر سالجاری انتشار یافته،   و با در نظر گرفتن گردوخاک وزیر امور خارجة جرمانی و پامنبری ایسلندی‌اش برای افتتاح دکان «کمیته حقیقت یاب» ـ  وبلاگ «ایران و کفتار کلاب» ـ  به صراحت می‌توان دریافت که زوزه‌های مداوم وزیر امور خارجة جرمانی،  فقط جهت انحراف افکار عمومی از مذاکرات گاز با حکومت شیعی‌ها بوده است!    باری،   در آستانۀ میعاد 16 آذرماه،   دو روز پس از توافق گازی،   «خداوند» علی روضه‌خوان را فرمود،   «برخیز که زمان هدایت فرهنگی جامعه» فرا رسیده. 

 

جونم براتون بگه!   از وقتی مصدق،   عضو فکل کراواتی محفل فدائیان اسلام،  زمینة اعمال تحریم‌های اقتصادی به ملت ایران را فراهم آورد و کشور را به حیاط خلوت کنسرسیوم تبدیل کرد تا بتواند در جایگاه «قهرمان ملی» لنگر بیاندازد،  «خداوند» همه ساله،   روز 16 آذرماه را برای ارسال پیام‌های‌اش مناسب تشخیص داده است!   نخستین پیام‌آور خداوند،   نیکسون بودکه لات و اوباش را به «سیاسی» کردن دانشگاه مکلف و موظف کرد.   از آن زمان دانشگاه تبدیل شد به محل تاخت‌وتاز چپ‌نمایان و چماقداران و ... و نتیجه هم در برابر ما است؛  روز 16 آذرماه هر سال،   مقامات حکومت «مسجد ـ روسپی‌خانۀ» شیعی برای عرعر و نصیحت و خودنمائی و بحران‌سازی  به دانشگاه‌ها می‌روند و خلاصه دانشگاه تبدیل شده به «فاضلاب سازمان سیا!»  یعنی مکان اشاعة «فرهنگ شیعی!»   و همانطور که می‌دانیم پاسداری از این «مکان مقدس» از وظایف اصلی رهبر« انقلاب اسلامی» است.

 

از اینرو در آستانۀ میعاد 16 آذرماه،   قلادة‌ مقام معظم را بازکردند تا در مورد «فرهنگ» برای اعضای «شورای عالی انقلاب فرهنگی» وق‌وق مفصلی فرموده و خواهان بازیافت «روحیة تهاجمی» شوند!   چرا که در توهمات پسامنقلی مقام معظم،   افتضاح «آزاد راه شمال» به حاشیه رانده شده،  و  «امت مسلمان» سدسازی و احداث بزرگراه‌ها و تجهیزات «وارداتی» صنایع نفت و گاز را به همین «روحیة تهاجمی» مدیون‌ است:

 

«[...]رهبر معظم انقلاب اسلامی [...] هدایت فرهنگی کشور را شأن و نقش اصلی این شورا خواندند و [گفتند] انقلاب اسلامی [...] به واسطه رهبری امام و حرکت مردم،  معجزه‌گر بود و با روحیه تهاجمی خود بنیان‌های سیاسی،  فرهنگی و اجتماعی و گزاره‌های غلط حاکم بر اذهان مردم را تغییر داد [...] که نتیجه آن انجام کارهای بزرگی همچون ساخت سدها، نیروگاه‌ها،  بزرگراه‌ها، تجهیزات صنایع نفت و گاز و بسیاری از زیرساخت‌ها به‌دست متخصصان جوان داخلی بود[...]»

منبع: ایرنا،  ‌ مورخ 15 آذرماه سالجاری، کدخبر:84963157

 

بله،   اگر میرپنج و آریامهر با ساختن پل و سد و کارخانه،   باد در آستین‌شان می‌انداختند؛    مقام معظم هم «نگاه به دست ننه» کرده،  و از ادامۀ «نصفه ـ  نیمۀ» ‌پروژه‌های دوران آریامهر،  باد توی عمامه‌اش اوفتاده.   باری دردسرتان ندهم،  دو روز پس از عرعر مقام معظم در مورد «هدایت فرهنگی جامعه و روحیة تهاجمی» و مزخرفاتی از این قبیل بود که،  امام جماعت سنی‌مذهب خاش،  و محسن شکاری را عوامل حکومت به قتل می‌رسانند!  و این قتل‌های جبونانه جز ابراز ارادت حکومت ملایان به اربابان‌شان نیست!   البته مسلم بدانیم حکومت شیعی مفلوک‌تر از آن است که مسئولیت قتل امام جماعت خاش را بر عهده گیرد،  پس صرفاً بپردازیم به قتل محسن شکاری که برخلاف قتل مهسا امینی،  ‌ هیچ جائی برای انکار حکومت «مسجد ـ روسپی‌خانۀ» شیعی باقی نگذاشته.  

 

این جنایت فجیع می‌تواند پیام‌های آموزنده‌ای برای معترضان در ایران داشته باشد.   نخست اینکه چشم امید به غرب نداشته باشند؛  غرب فقط حامی اوباش بوده و هست.   جنایت‌کاران طرفدار خمینی،  از نایاکی‌ها و سروش و مهاجرانی و میلانی گرفته تا انگل‌زاده‌های جمکران  و گروه مجاهدین خلق همگی در غرب لنگر انداخته‌اند؛ ‌ خردجال هزار پرچم نیز که همیشه در «انتخابات نئاندرتال‌ها» شرکت فعال داشته است،   در غرب به راه می‌افتد!  و اگر چماقدار در ایران جنازه می‌دزدد،   در غرب است که چپ‌نما،  پیکر بی‌جان قربانی حکومت آخوند را از گور بیرون می‌کشد تا بر آن برچسب  «هم‌جنس‌گرا» الصاق کند!   خلاصه بگوئیم دو لبۀ‌ قیچی استعمار در داخل و خارج مرزها شما معترضان را تهدید می‌کند.

 

دیگر آنکه،  شما که قریب 90 روز است «کف خیابان» را از دست حکومت بیرون کشیده‌اید،   در برابر استعمار و مزدورانش ایستاده‌اید،  در نتیجه ‌با دست خالی به خیابان نیائید!‌   اگر با اوباش حکومت درگیر می‌شوید بدانید که اینان نیروهای حافظ نظم و امنیت جامعۀ ایران نیستند؛   از امنیت جیره‌خواران استعمار در ایران دفاع ‌می‌کنند و همانطور که شاهدیم سلاح و تجهیزات‌شان را نیز از دست‌های مقدس غرب دریافت می‌دارند.   به عبارت دیگر،   این رویاروئی با پاسداران استعمار است،   نه با نیروهای انتظامی و نظامی ایران.   و این جنگ نابرابر فقط یک برنده خواهد داشت؛   کسی که پاسدار استعمار را زمین‌گیر می‌کند،‌  و خود نیز دستگیر نمی‌شود.

 

در پایان بد نیست زمینۀ ژئوستراتژیک این جنگ نابرابر را نیز شناسائی کنیم.   زمینه‌ای که در آن دولت چین با صدور دو بیانیۀ پیاپی رسماً از حکومت ملایان فاصله می‌گیرد؛ ‌  مذاکرات «آمریکا ـ روسیه» در ترکیه در جریان است؛  و مقامات آمریکائی و «رابرت مالی»،   نمایندۀ ویژه ایالات متحد در امور ایران نیز رسماً از نزدیک شدن ایران به روسیه اعلام نگرانی می‌کنند!  

 

می‌دانیم که روسیه از تروریسم ـ  اسلام سیاسی ـ  و بساط چادرسیا و نعلین و لچک حمایت نکرده و نمی‌کند،   به همین دلیل نیز در سوریه پای به جنگ گذاشت.   با توجه به سیاست مسکو،‌   به صراحت می‌توان دریافت که آمریکا نگران آینده‌اش در ایران شده.  چرا که در صورت سقوط حکومت دست نشانده‌اش در ایران،  شاید نتواند همچون دوران کارتر،  اراذل و اوباش اسلام‌پرستی را که در غرب در آب‌نمک خوابانده جایگزین صورتک‌ فرسوده‌اش کند.  و این است دلیل جنجال و هیاهوی گاوچران‌ها در مورد «نزدیک شدن ایران به روسیه!»  این است دلیل تریبون دادن سنای آمریکا به مریم رجوی،  کشتزارسابق مهدی ابریشمچی و رهبر گروه سرکوبگر مذهبی «مجاهدین خلق!»  خلاصه بگوئیم،  با توجه به اینکه چین،   سرکارگر ایالات متحد ناچار شده از کنیز مطبخی آمریکا فاصله بگیرد،   و برخلاف روند رایج سدۀ اخیر،‌ آخوند جماعت و ارتش آیرون‌ساید  نتوانسته‌اند در کنار شما بایستند،‌ اگر اختیار «کف خیابان» در دست شما باقی بماند،   زنجیرۀ یکصدسالۀ فاشیسم استعماری گسسته خواهد شد . و چنین باد.