شنبه، مرداد ۰۸، ۱۳۹۰



سردار در سانفرانسیسکو!
...

اگر از کودتای نرم در ترکیه و سیابازی‌های اوباما با کنگره بگذریم،   می‌رسیم به تحکیم دوبارة جایگاه محفل مرداک در حاکمیت بریتانیا که مهم‌ترین پیامدهای‌اش را در مصر و ایران شاهدیم.   محفل «مرداک» که از تفاله‌های دوران جنگ سرد است،   از شیفتگان اسلام و اسرائیل به شمار می‌رود.   منافع محفل کذا چنین ایجاب می‌کند که اسرائیل به عنوان کشور «قوم یهود» در انزوای کاذب قرار گیرد.  و برای تحقق چنین شرایطی لازم است تمام کشورهای مسلمان‌نشین منطقه به توحش حکومت اسلامی آراسته شده و همچون حکومت جمکران،   ضمن ایجاد روابط پنهان با اسرائیل،   روزی پنج نوبت خواهان نابودی این کشور شوند!   این است دلیل خیمه زدن اوباش اسلامگرا در میدان «تحریر» قاهره،  و استعفای ناگهانی سران ارتش ترکیه و استقرار «پلیس نظامی» در رأس ارتش اینکشور.

با توجه به عضویت  ترکیه در سازمان جنایتکار «ناتو»،  استعفای «ناگهانی» سران ارتش این کشور که با صلاحدید سرفرماندهی «ناتو» یعنی پنتاگون صورت گرفته،  هدفی جز باد انداختن در آستین اسلامگرایان دنبال نمی‌کند.  بد نیست بدانیم همزمان با حضور «دیمیتری روگزین» در ترکیه این «نمایش» به روی صحنه رفت.   به عبارت دیگر،   آنگلوساکسون‌های دو سوی آتلانتیک جهت تبدیل «ترکیه» به طویلة اسلام به توافق رسیده‌اند،  از اینرو قدرقدرت ‌نمایاندن دولت مفلس اردوغان برای موفقیت طرح طویله‌سالاران الزامی است.    تعجبی ندارد که طبق معمول دهه‌های گذشته،   ملت ایران می‌باید تاوان توافق طویله‌سالاران دو سوی آتلانتیک را بپردازد.  

لازم است ارز حاصل از فروش نفت ایران به هند از طریق ترکیه به حکومت مفلس ملایان پرداخت شود.   روشن‌تر بگوئیم،  این ارز توسط ناتو ملاخور خواهد شد.   به این ترتیب که اعضای ناتو ارز حاصل از فروش نفت ایران به هند را به بانک‌های خود سرازیر کرده و در برابر آن هر چه «خنزر پنزر» و بنجل و زیبیل در دستگاه‌شان دارند به حکومت قدرقدرت جمکران صادر خواهند فرمود.   

خلاصه همانطور که استعمار بریتانیا با اختراع «کشور» پاکستان از ارتباط مستقیم ایران با هند ممانعت به عمل آورد،   اینک سازمان ناتو از ارتباط مستقیم اقتصادی میان ایران و هند نیز ممانعت می‌کند.   در چنین شرایطی است که بوق‌های ناتو جهت باد انداختن در آستین جیره‌خواران‌ سنتی‌شان،   به «ماساژ» حکومت جمکران با «روغن قاز» مشغول شده‌اند.   بهترین نمونه‌های این روغن‌مالی را در رسانه‌های اسرائیل‌پرست و اسلام‌نواز «شپیگل» و «گاردین» می‌توان مشاهده کرد.   نیازی به توضیح نیست که بگوئیم کیهان جمکران ترهات ایندو رسانه را بی‌کم‌وکاست و بدون «تفسیر» انتشار داده!   بهتر بگوئیم کیهان جمکران در تأئید ترهات ارباب «تفسیرکی» ضمیمه کرده.

«شپیگل» با اشاره به عملیات «خداپسندانة» نروژ،   برای مسلمانان اشک تمساح فراوان سرازیر کرده و می‌نویسد،   ابتدا این جنایات را به حساب مسلمانان گذاردند و زمانی که معلوم شد مسلمین در این ماجرا دخالت نداشته‌اند،   از آن‌ها حتی عذرخواهی هم نکردند و ... و خلاصه  کارفرمایان «شپیگل» از ظلمی که به مسلمانان روا داشته شده ابراز تأثر فرموده‌اند!  چرندیات شپیگل در کیهان،  مورخ ‌28 ژوئیه سالجاری،  تحت عنوان «هفته نامه اشپيگل اقدامات و تبليغات نژادپرستانه و ضداسلامي غرب عليه مسلمانان را عامل وقوع جنايت نروژ دانست» انتشار یافته.   

پیش از ادامة مطلب بهتر است برای رفع نگرانی خوانندگان گرامی این وبلاگ از «آزادی» احتمالی موسوی و کروبی از «زندان رژیم» و شرکت‌ اینان در انتخابات بگوئیم،   ایندو جنایتکار در زندان نیستند که کسی آزادشان کند.  اربابان حکومت اسلامی در راستای سیاست تبدیل زباله به قهرمان و مبارز،  می‌خواهند چنین القاء کنند که موسوی و کروبی زندانی سیاسی‌اند.   هدف از انتشار این دروغ‌های شاخدار کسب وجهه برای ایندو جیره‌خوار وفادار است!   در ایران،  با توجه به «باورهای» عام،  جهت تبدیل مزدور به مبارز کافی است از او تصویر «حسین مظلوم» ارائه دهند.   به این ترتیب شوت‌وپرت‌ها همة سوابق‌اش را فراموش می‌کنند.   البته در این روند سرنوشت‌ساز نقش ساواک بسیار چشمگیر است.   این تشکل ایران‌ستیز،  برای ستایش از زندانیان دروغین و یا هتاکی به آنان تمام فعله‌های‌اش را در داخل و خارج مرزها بسیج می‌کند.   به عنوان نمونه،   نگاهی داشته باشیم به مطلب پرمغز یکی از مخالف‌نمایان جیره‌خوار ساواک که پاسدار شریعتمداری مأموریت گرم کردن بازارش را برعهده گرفته.  

کیهان جمکران این فرد را «ضدانقلاب» و «طرفدار اسرائیل» معرفی می‌کند،   حال آنکه «پیام» مطالب وی تطهیر علی‌خامنه‌ای و میرحسین موسوی از جنایات حکومت است!   بله،   وقتی منقل تریاک به خرفتی و بلاهت و خودفروختگی افزوده شود،   نتیجه‌ای جز این نخواهد داد! باری «ضدانقلاب» کذا نوشته‌اند،  «موسوی و خامنه‌ای نه تنها از اعدام زندانیان در تابستان 1367 ‌خبر نداشتند که اصولاً با اعدام مخالف بوده‌اند!»   این گوسالة‌ ننه‌حسن چنین القاء می‌کند که پیش از سال 1367،  اعدام جمعی زندانیان وجود نداشته؛   حال آنکه پس از کودتای سال 1360،   شرایط به مراتب بدتر از تابستان 67 بود.   

پس از برکناری بنی‌صدر و فرار پرافتخار ایشان به اتفاق مسعود رجوی که همواره برای «شهادت» ابراز آمادگی می‌کرد،   شهربانی آیرون‌ساید و پاسداران کمیته‌ها با یونیفورم،   در کنار لباس شخصی‌ها به قلع‌وقمع جوانان مشغول شدند.   در مدارس،  در ادارات و حتی در خیابان افراد را دستگیر می‌کردند و طی 24 ساعت حکم اعدام‌شان را به مورد اجرا می‌گذاشتند.   در همان روزها بود که رسانة کیهان با افتخار نام این به اصطلاح «معدومین» را نیز منتشر می‌کرد.   8 نفر از همین «معدومین» را شخصاً می‌شناسم؛   یک دختربچة سیزده ساله به نام «مژگان. الف» به عنوان «محارب» و «ضدانقلاب» اعدام شد،  و برای مرجان،  خواهر کوچکترش حکم «زندان ابد» صادر کردند.   پدر و مادر «مژگان» فقط دو فرزند داشتند.  اگر اشتباه نکنم،   در آن‌ روزهای نورانی،  ملاممد خاتمی سرپرستی کیهان را بر عهده داشت و اکنون این پاسدار شریعتمداری است که بجای «کله‌پز» نشسته و تمام تلاش خود را برای حقنه کردن ملاممد به عنوان «مخالف» به کار می‌برد،  هر چند که نتیجه‌ای هم نگرفته.   شاید به همین دلیل باشد که اخیراً «اتحاد جمهوریخواهان» سند افتتاح یک دکان نوین را به نام «دکتر مهرداد مشایخی» صادر کرده.

ایشان هم «مهر» دارند،  هم «داد»،   و هم «مشایخ!»   به عبارت دیگر،   آنحضرت واجد تمام شرایط مقدسات «بومی» و «دینی» هستند،  اما با دمکراسی کاری ندارند،  پس جای نگرانی نیست!   ولی حضور هیزاکسلنسی،   ‌رهبر معنوی جنبش سبز که به دلائلی به افغانستان پرتاب شده‌اند بگوئیم،   اگر هزاران دکان دیگر هم برای این جنبش منفور افتتاح کنید نمی‌توانید در خارج از مرزها «اجماع» به وجود آورید و آن را همچون سال 1357،   به درون مرزهای ایران صادر کنید.   دکان اسلام‌گرائی و «نفی» می‌باید تعطیل شود.   هر فرد و گروهی که ادعای مخالفت با حکومت اسلامی را دارد،   می‌باید نوع حکومت مطلوب خود را نیز مشخص کند.

روشن‌گهر بود ز نسب‌نامه بی‌نیاز

‌ما خواهان استقرار  دمکراسی در ایران هستیم؛   مخالفت ما با افراد نیست،   با پایه و اساس حکومت «خدامحور» است؛   از اینرو تحت هیچ شرایطی با مخالفان دمکراسی هم‌صدا نخواهیم شد.   به زبان روشن‌تر،  هیزاکسلنسی آرزوی «ایجاد اجماع» در میان ایرانیان ساکن خارج را می‌باید با خود به گور ببرند!   از مطلب دور افتادیم،   بازگردیم به مداحی «گاردین» از حکومت اسلامی.

پس از جنجال محفل «مرداک»،   نخست‌وزیر انگلستان برای «تحقیق» در اینمورد یک کمیسیون ویژه تعیین فرمودند.   کمیسیون کذا یک‌سال مهلت دارد تا «نتایج مطلوب» را در اختیار شوت‌وپرت‌ها بگذارد.  طی اینمدت اسکاتلندیارد نیز تمام تلاش خود را به خرج می‌دهد تا «شاهدان کلیدی» و روزنامه نگاران مزاحم جوانمرگ شوند،   و وال‌ستریت جورنال هم ثابت می‌کند که این «جونم‌مرگ» شده‌ها با مواد مخدر و الکل سروکار داشته‌اند!   مسلماً طی این تحقیقات اسناد و مدارکی هم ناپدید می‌شود،   و به ما خواهند گفت که اسناد مذکور اهل الکل و موادمخدر بوده‌اند!   خلاصه «حقیقت» را به ما خواهند گفت.   به ویژه «بی‌بی‌سی» ما را در جریان «حقیقت واقعی» و «واقعیت حقیقی» قرار می‌دهد تا نادان از این جهان نرویم!

خوانندة گرامی!   «حقیقت»،   «کمال» و ... و «جاودانگی» مفاهیم متعلق به فلسفة «کلاسیک» است.   این فلسفه با «انسان‌محوری» مدرنیته در تضاد قرار می‌گیرد،   و به همین دلیل است که اهالی «بی‌بی‌سی» و رادیوفردا می‌کوشند با توسل به ابزار مبهم «حقیقت»، ‌ چارچوب «واقعیت» را شکسته آن را مخدوش کنند.   از اینرو «حقیقت» را مترادف «راستی» می‌نمایانند؛  حال آنکه چنین ترادفی ایجاد ابهام می‌کند!   به عبارت دیگر،  «حقیقت‌گوئی» به هیچ عنوان نمی‌تواند در ردة «راست‌گوئی» قرار گیرد،   دلیل هم اینکه در چارچوب فلسفة کلاسیک،  ابهام خداوند نیز «حقیقت» شمرده می‌شود.   حال آنکه «راست‌گوئی» هرگز به ابهام،  و به ویژه به ابهام خداوند ارجاع نمی‌دهد.  پیشتر در تمام وبلاگ‌های مربوط به مدرنیته،   تضاد «حقیقت» با «واقعیت» را توضیح داده‌ایم،   پس بازگردیم به انعکاس مداحی گاردین در کیهان جمکران.

به مصداق مثل معروف «قحبه چون پیر شود،   پیشه کند دلالی»،  گاردین نیز پیرانه‌سر به دلالی برای «انقلاب اسلامی» مشغول شده،   و کیهان در مقام مترجم این دلالی‌ها ایفای نقش می‌کند.   کیهان،   مورخ 8 مردادماه سالجاری در خبر ویژة خود تحت عنوان «گاردين:  اين مرد لاغر اندام ايراني پشت آمريكائي‌ها را بارها لرزانده است»،   به بازنشخوار پروپاگاند ایران‌ستیز آنگلوساکسون‌های دو سوی آتلانتیک پرداخته.   داستان از اینقرار است که آمریکا و انگلستان به شدت از «نقش سازندة حکومت اسلامی» در عراق به وحشت افتاده‌اند!  ترس و وحشت اینان با «اس.  ام.  اس» ارسالی سردار «قاسم سلیمانی» آغاز شد. 

یکی بود یکی نبود
زیر گنبد کبود
پتریوس نشسته بود
خره خراطی می‌کرد
[...]

آورده‌اند که ژنرال پتریوس خیلی علاقه دارد از دورة ماموریت‌اش در عراق داستانی را بازگو کند که قهرمان آن کسی نیست جز قاسم سلیمانی.   گفته می‌شود قاسم‌آقا یک «اس. ام.  اس» برای پتریوس فرستاده بود که لرزه بر اندام ایشان انداخت.   سردار قاسم در پیام‌شان فرموده بودند،  ای پتریوس!   بدان و آگاه باش که من قاسم سلیمانی هستم!   کسی که سیاست‌های ایران را در عراق،   غزه،  لبنان و افغانستان تدوین می‌کند.   قاسم‌آقا در ادامه می‌افزایند،  سفیر ایران در عراق عضو سپاه قدس است و جانشین او نیز از همین سپاه خواهد بود:

«ژنرال پترائوس!   شما بايد مرا بشناسي،   من قاسم سليماني هستم،  كسي كه سياست‌هاي ايران را در عراق،  لبنان،  غزه و افغانستان تدوين مي‌كند و صدالبته سفير ايران در بغداد نيز عضو سپاه قدس است و كسي كه جايگزين او مي‌شود نيز عضو سپاه قدس است [...]»

گویند چون پتریوس این «مسیج» را دید،   نعره‌ای زد و از هوش برفت.   چون به هوش آمد، او را گفتند،   در انفجارهای تکریت حداقل 15 تن کشته شده‌اند.   به گزارش کیهان،  مورخ 8 مردادماه سالجاری،‌  و به نقل از «ایسنا»،   یک خودرو حاوی مواد منفجره در برابر بانک «رافدین» منفجر شد و همزمان یک تروریست انتحاری نیز خود را منفجر کرد.   این ابتکارات طبق معمول ریشه در دلار داشته.   قرار بود نظامیان عراق برای دریافت حقوق‌شان به این بانک مراجعه کنند ولی بانک مذکور به دلیل کمبود نقدینگی پرداخت حقوق نظامیان را به تأخیر انداخت!   در نتیجه،   تمام تلاش‌های سردار سلیمانی و جانشین ژنرال پتریوس نقش بر آب شد!   البته این نخستین بار نیست که روز پرداخت حقوق در عراق  بمب منفجر می‌شود،   اما نخستین بار است که این برنامه به اهداف اصلی خود نمی‌رسد! 

یادآور شویم،   پرداخت حقوق به صورت «وجه نقد» از پیشرفت‌هائی است که پس از استقرار حکومت اسلامی در عراق حاصل شده؛   پیش از آن دولت حقوق کارمندان را به حساب‌شان واریز می‌کرد،   و کسی مجبور نبود برای دریافت حقوق در برابر بانک «صف» ببندد.   با توجه به «استفراغات‌» گاردین اینهم از معجزات سردار سلیمانی باید باشد که همه کارة عراق هستند و قدرت‌شان هم از علی‌خامنه‌ای سرچشمه می‌گیرد.   از اینرو به ادعای گاردین هیچکس نمی‌تواند با قاسم‌آقا بجنگد:    

«قدرت و وجهه قاسم سليماني به عنوان [...] قدرتمندترين بازيگر عرصة منطقه [...] افزايش نيز يافته [...] قدرت ارتباط‌هاي سليماني [...] با مقامات عراقي مشخص شده [...] برخي از مقامات عراقي او را ستايش مي‌كنند [...]»

البته «دلالی» گاردین برای سپاه قدس دلیل موجه دارد؛   وظیفة این تشکل منفور حفاظت از «انقلاب» اسلامی و «صدور» آن به کشورهای مسلمان‌نشین است.   گاردین ادعا کرده «جوامع شیعه» برای «انقلاب» خیلی مستعد هستند و با سپاه قدس همراهی خواهند کرد،   و این سپاه متحد «سنی» ‌هم دارد!   شیپور تفنگ‌فروش‌های اسرائیل‌پرست می‌افزاید،   طی 8 سال گذشته متحدین سپاه قدس با ارتش آمریکا جنگیده و به همین دلیل آمریکا ناچار است نظامیان خود را از عراق خارج کند:

«[...] وظيفه سپاه قدس حفاظت از انقلاب و صدور آن به كشورهاي اسلامي است.  جوامع شيعه [...] با سپاه قدس همراهي خواهند داشت [...] 8 سال گذشته [...] شاهد جنگ بين متحدين [...] سپاه قدس با ارتش آمريكا بوده‌ايم [...] نتيجه آن را اكنون مي‌بينم [...] ارتش آمريكا در حال ترك عراق است [...]»

باید پرسید،  متحدین سپاه قدس آمریکا را فراری داده‌اند،  ‌ یا هدف اربابان گاردین القاء این دروغ بیشرمانه است که حکومت جمکران دشمن آمریکاست و برنامة‌ «سیابازی» اوباما با کنگره هم در همین راستا به اجرا درآمده؟   هدف از این برنامة مهوع سلب مسئولیت از آمریکا در برابر لات‌بازی‌های اسلام‌گرایان منطقه است.   همچنانکه در ایران نیز شاهد بودیم حاکمیت ایالات متحد با سازماندهی به اشغال سفارت‌اش در تهران،   در واقع در برابر شوروی جاخالی داد و به این توهم دچار شده که همین برنامه را می‌تواند در عراق هم تکرار کند.   به همین دلیل شایع کرده‌اند سربازان آمریکائی از عدم پرداخت حقوق‌شان نگران هستند،   و این «نگرانی»،  در سایت فیگارو،   مورخ 30 ژوئیه 2011 منعکس شده!   البته مسائل دیگری هم وجود دارد،   ‌نگرانی «ختنه» در سانفرانسیسکو که به مراتب از اهمیت بیشتری برخوردار است!  تا جائی که قرار بود برای‌اش رفراندوم برگزار کنند.   اما نشد، که نشد!      

بله بی‌خیال «رفراندوم ختنه» در سانفرانسیسکو!  چه نشسته‌اید که اهالی سانفرانسیسکو،   با الهام از رفراندوم شیخ مهدی در «بهارعاظادی» می‌خواستند پیرامون «ختنه،  آری یا نه؟» رفراندوم برگزار کنند که یک قاضی در برابر این حرکت مردم‌سالارانه موضع‌گیری کرد.   به گزارش فیگارو،  مورخ 9 2 ژوئیه 2011،  علیرغم جمع‌آوری 7 هزار امضای لازم جهت برگزاری رفراندوم برای ممنوعیت ختنة افراد نابالغ،   قاضی «لوره‌تا جولیانو» به طرفداری از گروه‌های مذهبی و پزشکان،  رفراندم کذا را فاقد مشروعیت شناخت.   خلاصه در سانفرانسیسکو نبرد خونین بین طرفداران و مخالفان «ختنه» همچنان در جریان است.   اگر گاردین بود می‌گفت،   و هر دو گروه از سردار قاسم سلیمانی و سپاه قدس جهت حضور در سانفرانسیسکو و شرکت در نبرد ختنه دعوت به عمل آورده‌اند،   چرا که ایشان حداقل در جبهة «ختنه» مرد جنگ‌اند! گفته می‌شود،   سردار «فرشته‌ای» هستند «مودب» و «منطقی»!   شاید هم یواشکی به قول شازده اسدالله میرزا سری به «لس‌آنجلس» زده باشند،   ولی با سانفرانسیسکو اصولاً کاری ندارند؛  بی‌ادبیه:   

«[...] گاردين از قول [...] مستخدم سازمان سيا [...] نوشت سليماني قدرتش را مستقيماً از [...] علي‌خامنه‌اي مي‌گيرد [...] مقامات مهم عراقي سليماني را به شكل يك فرشته مي‌بينند [...] يكي از [...] دستياران ارشد نوري‌المالكي [...] دربارة سليماني مي‌گويد [...] او [...] آرام سخن مي‌گويد و منطقي و بسيار مودب است [...] تا زماني كه پشتوانه او را نشناسيد،   نمي‌دانيد چه قدرتي دارد،   هيچ كسي نمي‌تواند با او بجنگد[...]»

بله این بی‌بی‌گوزک‌هائی است که گاردین برای قاسم سلیمانی تولید کرده تا به مصرف پاسدار شریعتمداری برسد.   اما داستان به این مختصر محدود نمی‌ماند.  گویا سردار سلیمانی همچون «جیمزباند» همه فن حریف هم هستند و همچون امامان شیعی‌مسلکان خواص و معجزات فراوان دارند،   و «نوری‌المالکی» به همت ایشان بوده که برای بار دوم به نخست‌وزیری دست یافته: 

«[...] سليماني [...] با موهاي جوگندمي،   لاغر و با لبخندي مليح [...] اصلاً يك مرد جنگي به نظر نمي‌رسد [...] مي‌گويند او بدون هيچ محافظي [...] به همه جا مي‌رفته [...] آمريكائي‌ها تا زماني كه او به ايران باز مي‌گردد،   از حضور او در عراق خبردار نمي‌شوند.   [به گفتة] يكي از مقامات [...] آمريكا [...] او مانند قيصر سوز و هراس‌انگيز است [...] ‌همه جا هست و هيچ جا نيست [...]»

اگر معنای «قیصر سوز» را می‌دانید به ما هم بگوئید!   شاید هم خود سردار سلیمانی بتوانند مشکل ما را حل کنند چرا که به ادعای گاردین ایشان خیلی باهوش هستند:‌    

«[...]سليماني را [...] فردي با هوش مي‌دانند [...] مقامات آمريكا كه [چند سال را صرف متوقف كردن كار افراد وفادار به سليماني كرده‌اند] مي‌گويند مايل هستند او را ببينند [...]  مبهوت كارهاي او شده‌اند [...] يكي از مقامات بلندپاية ارتش آمريكا [...] مي‌گويد [...] از او خواهم پرسيد كه از ما چه می‌خواهد؟  [...] پترائوس سال گذشته [...] گفت كه مشكلي كه سليماني براي او درست كرده چه بوده [...]»

امیدواریم مشکل کذا از قماش نبرد «دشک» در سوفی‌تل نباشد!  به هر تقدیر هر چه بوده،  پتریوس از ترس سلیمانی از عراق ‌گریخته!   باری کیهان جمکران به عنوان «تفسیر» ترهات گاردین،  در واقع پامنبری این رسانه شده و می‌نویسد،   آمریکا هیچ نفوذی در منطقه ندارد؛   ملت‌های منطقه برای جمهوری اسلامی خیلی احترام قائل‌اند و آرمان‌های‌شان را در «انقلاب اسلامی» جستجو می‌کنند:     

«[...] واقعيت [...] اين است كه ملت‌هاي منطقه براي [حکومت اسلامی] اعتبار ويژه‌اي قائلند [...] و بسياري از آرمان‌هاي خود را در سيماي انقلاب اسلامي جست و جو مي‌كنند و سليماني حامل اين پيام است [...]»

معلوم نیست پاسدار شریعتمداری این «واقعیت» را از کجا استخراج کرده!  در هر حال همین کیهان،  به نقل از مرکز تحقيقات امنيتي «ستراتفور» آمريكا چنین تیتر زده:

«ايران بزودي جايگزين نيروهاي نظامي آمريكا در خليج فارس مي‌شود»

بله با توجه به این مقالات نغز متوجه می‌شویم که به چه دلیل روح‌الله خمینی شاه را به عنوان «ژاندارم خلیج فارس» سرزنش می‌کرد؛   «شیخ» مایل بود مستقیماً جیره‌خوار ارباب باشد.  حال اگر به مطلب «رهروان مهر و کین» در سایت «رادیوفردا» نیم نگاهی بیاندازیم،   بازنویسی و تحریف تاریخ به کنار،   خواهیم دید که همه برای ژاندارمی خلیج فارس به اجماع رسیده و برای ارباب معلق می‌زنند.

یکی بود یکی نبود
زیر گنبدکبود
[...]
خره خراطی می‌کرد
آخونده ژاندارمی می‌کرد           
 










...


Share



چهارشنبه، مرداد ۰۵، ۱۳۹۰


عهد و آلمان!
...


برای حفظ «تعادل» عموسام،   یعنی گسترش سرکوب ملت‌ها،    لازم است هر جا کمبودی پیش می‌آید در ایران جبران شود!   به عنوان نمونه،   وقتی حاکمیت آلمان ناچار می‌شود امامزادة نئونازی‌های «نازنازی» را تخریب کند،   و زدوبند دولت «سوسیالیست» نروژ با فاشیست‌ها مورد تهدید قرار می‌گیرد،  ‌ آنگلوساکسون‌های دو سوی آتلانتیک دوباره طرح پوسیدة‌ «صدور انقلاب اسلامی» به عراق را در بوق می‌گذارند.   باشد که از این مفر همچنانکه در ایران نیز شاهد بودیم،  در عراق نیز بتوانند تحت عنوان «خواست امت مسلمان» از خود سلب مسئولیت کنند.                

از معجزات بی‌شمار برچیده شدن دکان مقدس «رودلف هس» در آلمان،   یکی ارسال کارت دعوت ژنرال «دمپسی» برای سپاه پاسداران،  ‌ و دیگر سینه‌زدن چپ‌نمایان فرانسه برای «دشک»،  یا همان «دومینیک شتروس کان» خودمان است.   به زبان روشن‌تر،   محفل برژینسکی بار دیگر قصد بازگشت به دوران نورانی امام روشن‌ضمیر میرحسین کرده و می‌خواهد پس از یک جنگ زرگری،  عراق را به جیره‌خواران‌اش در جمکران سپرده از خود سلب مسئولیت کند.   این است پیام اصلی سخنان به اصطلاح «تهدیدآمیز» ژنرال دمپسی!   ایشان تلویحاً به سپاه پاسداران می‌گویند،  «اگه منو گرفتی؟!»

حضرت ژنرال چنین پنداشته‌اند که با اجرای سناریوی ناکام «فرار»،   که در افغانستان پس از فروپاشی اتحادشوروی به مورد اجرا گذاشتند،‌   اینبار نیز در کشور عراق خواهند توانست همان لات‌بازی اشغال سفارت آمریکا در تهران را به راه انداخته،   و ضمن ارائة تصویر «ضدامپریالیست» از نوکران‌شان در جمکران،   برای سیاست‌های منطقه‌ای ایالات متحد حاشیة امن ایجاد نموده و به حساب خودشان با یک تیر چندین و چند نشان بزنند!   البته اگر این طرح با موفقیت توأم شود،  آمریکا هم توحش شیعی‌مسلکان جمکران را به عراق صادر کرده‌،   هم دامنة چپاول نفت را گسترش می‌بخشد،  و از همه مهم‌تر مزدوران‌اش را در جایگاه ژاندارم «مستقل» منطقه می‌نشاند تا بحران و تنش همچنان افزایش یابد.   این است دلیل انتشار «ترجمة» سخنان نغز و پرمغز ژنرال «مارتین دمپسی» در سایت «رادیوفردا!»

رادیوفردا،   ‌مورخ 5 مردادماه 1390 در مطلبی تحت عنوان «هشدار ژنرال آمریکائی در مورد تجهیز شبه‌نظامیان شیعه عراق از سوی ایران» می‌نویسد،   ژنرال دمپسی حکومت اسلامی را مسئول تجهیز شبه‌نظامیان شیعه در جنوب عراق معرفی کرده و می‌گوید،   ایران می‌خواهد شرایط لبنان در سال 1983 را بر کشور عراق نیز حاکم کند!    بله،  حضرت مارتین دمپسی تلویحاً می‌فرمایند که در سال 1983،   این حکومت اسلامی بود که یانکی‌ها را از لبنان اخراج کرد و اینک می‌خواهد همین برنامه را در عراق به مورد اجرا در آورد.   عجیب است که حکومت مرده‌شویان که مثل خر در گل مانده،   و رهبر مفلوک‌اش برای حل مشکلات «سه قوه» به «مجمع‌سازی» روی آورده،   در سنای آمریکا اینچنین «قدرقدرت» از آب درمی‌آید.   البته ما ایرانیان به این صحنه‌سازی‌ها در سیاست خارجی یانکی‌ها عادت داریم و قضیه به هیچ عنوان «عجیب» نیست!

پنتاگون و نوکران‌اش دهه‌هاست که به این بازی‌ روی آورده‌اند.    روند «بازی» این است که آمریکا ضمن ارائة تصویر قدرقدرت از مزدوران‌اش،   اینان را «دشمن» خود معرفی می‌کند!  و همزمان با این «معرفی» ملوکانه،   نوکران واشنگتن نیز ضمن معرفی ارباب به عنوان «دشمن» او را حقیر و ناتوان جلوه داده و می‌گویند،   «آمریکا هیچ غلطی نمی‌تواند بکند،  آمریکا ببر کاغذی است و ...» و مزخرفاتی از این قماش که در چنتة امام روشن‌ضمیر میرحسین فراوان یافت می‌شد و امروز هم در آستین علی‌خامنه‌ای فراوان است.   خلاصه بگوئیم،   نمایش مهوع «دشمنی» آمریکا با حکومت نوکران‌اش در جمکران،   و ارائة‌ تصویر نیرومند از آنان 33 سال است که برای ملت ایران به روی صحنه برده می‌شود و تیمسار «مارتین دمپسی» هم یکی از بازیگران همین سناریوی استعماری است.   ایشان در سنای آمریکا می‌فرمایند:   
  
«[...]بر اساس منابع من در عراق،  ايران [در پی آن است] که موقعيتی مانند بيروت در عراق به وجود بياورد و [چنین وانمود کند] که باعث اخراج نيروهای آمريکائی از عراق شده [...] ژنرال دمپسی به منابع خود [...]‌ اشاره‌ای نکرد اما گفت [...] اطلاعات [...] آژانس‌های اطلاعاتی آمريکا،   اين احتمال را تأئيد می‌کند[...]»

اگر به فرمایشات «سرکار استوار» دقیق شویم به تناقض عجیبی پی می‌بریم؛   و آن اینکه از یک‌سو در کشوری که تحت اشغال ارتش آمریکاست،   حکومت اسلامی با هدف اخراج آمریکا،  به تجهیز مخالفان اشغالگران پرداخته!   و از سوی دیگر،  می‌باید این واقعیت را نیز به صراحت ببینیم که «مخالفان مسلح» مذکور هرگز نظامیان آمریکا را هدف قرار نمی‌دهند! مبارزات این «مخالفان آمریکا» به ترور و خرابکاری در میعاد مقدس 4 نوامبر،   برابر با 13 آبان‌ماه محدود می‌شود:

«[...] در روز ۱۳ آبان [...] زيار رزيج،   مدير ناحيه کُبيسه [...] بر اثر انفجار دو بمب [...] به همراه راننده خود [...] کشته شد.   [همان روز]  دو مأمور پليس اين وزارتخانه [...] بر اثر انفجار [بمب]‌ زخمی شدند [...] همچنين [...] در اثر تيراندازی [...]‌ نزديک [...] فلوجه [...] سه پليس مجروح شدند [...]»

بله،  سرکار استوار «دمپسی» نمی‌گویند چرا این «مبارزان» به مردم عراق حمله می‌کنند؟  ولی این است فعالیت واقعی شبه‌نظامیان عراق که به نام ایران و به کام ارتش آمریکا صورت می‌پذیرد.  جالب این است که عملیات مذکور،   همچون دیگر عملیات قهرمانانة شبه‌نظامیان کذا هیچ زیانی به اشغالگران نمی‌رساند؛  کاملاً بر عکس،   منافع آنان را هر چه بیشتر گسترش می‌دهد.  خلاصه برخلاف ادعای ژنرال دمپسی آنچه امروز در عراق می‌گذرد هیچ ارتباطی با عملیات سال 1983 در بیروت ندارد.   

انفجارهای بیروت ابتدا به اخراج یانکی‌ها،  و سپس به اخراج فرانسه و اسرائیل از لبنان انجامید.   چند سال پس از اخراج اینان،    جنگ 33 روزه و پیامدهای آن نشان داد که این حرکت روی به آینده دارد!   یادآور شویم در سال 1983 پس از انفجار بمب در پایگاه آمریکا،   نظامیان این کشور از لبنان خارج شدند و به مصداق «کله پز برخاست،   سگ جایش نشست»،  ارتش اسرائیل وظیفة ارباب را بر عهده گرفت.   آمریکا همین برنامه را برای عراق تدارک دیده:   نشاندن سپاه ‌پاسداران بجای ارتش اشغالگر.  اینبار سگ دستاربند جای ارتش اشغالگر خواهد نشست.   شاید به همین دلیل یانکی‌ها به قول معروف دست‌اندرکار «شیر کردن» سپاه پاسداران شده‌اند.   

دمپسی را پرسیدند،   آیا «ایران» و نه حکومت ملایان،   از عواقب ضربه زدن به آمریکا آگاه ‌است؟  فرمود: لا!   بعد هم اضافه فرمودند،   فکر نکنند ما به این سادگی از میدان به در می‌رویم و هیچ واکنشی نشان نمی‌دهیم.   ما برای شنا در دریای خزر تا به اقلیم عراق اینهمه راه آمده‌ایم.   به زبان روشن‌تر،   لازم است «برادران» سپاه تمام تلاش خود را برای رساندن ما به سرمنزل مقصود انجام دهند.   یعنی در محاسبات‌شان «اشتباه» کنند و امور ما را رو به راه نمایند که عیال‌واریم و خرج و مخارج‌ فراوان داریم:

«[...] سئوال شد [...] آيا ايران از عواقب ضربه [...] زدن به آمريکا با خبر است؟ [...] گفت: [اينکه ما هيچ واکنشی نشان نمی‌دهيم [ساده‌اندیشی است.]   این اشتباه سنگين و فاحشی است که آن‌ها (ايران) ممکن است مرتکب شوند[...]»

شعار اوباما «یس،  وی کن» بود،   و دیدیم که ایشان خیلی اشتباه کرده بودند!  مسلماً پاسداران جمکران با شنیدن درافشانی‌های «دمپسی» با خود خواهند گفت،   مگر ما از اوباما کمتریم که اشتباه محاسباتی نکنیم؛   ما هم «وی کن!»   و به این ترتیب ملت ایران یکبار دیگر می‌باید تاوان مزدوری حکومت اسلامی برای یانکی‌ها را بپردازد.   اما تفسیرهای دیگری نیز می‌تواند وجود داشت باشد.   به عنوان نمونه،   شاید یانکی‌ها با این اظهارات فقط قصد دارند مسکو را تهدید کنند و تهاجم‌های برنامه‌ریزی شده به نظامیان آمریکا را به حساب نوکران‌شان در جمکران بنویسند و خاک ایران را هدف قرار دهند!   باری،   تفسیر فراوان می‌توان کرد ولی اصل و اساس همة تفسیرها،   تقابل منافع مسکو با محافلی است که در لندن و واشنگتن در آرزوی بازگشت به دوران شیرین جنگ‌سرد آه حسرت می‌کشند.   محافلی که با توسل به آراء گروه‌های راست‌افراطی،   همچنانکه شاهد بودیم در دمکراسی‌های اروپای غربی دولت‌های به اصطلاح «سوسیالیست» سرکار می‌آوردند!   دستگیری «دشک»،   تخریب مرقد مطهر «رودلف هس»،   و سرانجام،   عملیات تروریستی نروژ برنامة این محافل را بکلی در هم ریخت.

نتیجه این شد که سوسیالیست‌های فرانسه پنچر شدند؛   خامنه‌ای با اختراع یک مجمع جدید به مجموعة بی‌نظم حکومت اسلامی سه قوة به اصطلاح «مستقل» حکومت را رسماً تحت نظارت قرار داد؛   و «بی‌بی‌سی» هم به هنر روی آورده!   به مناسبت مرگ لوسین فروید سایت بی‌بی‌سی یک «نقد» خیلی خیلی «هنری» طبخ کرده،  به همراه کشک فراوان و پیاز داغ در اختیار مخاطبان فارسی زبان گذاشته؛   که از قدیم گفته‌اند،   «هنر نزد بی‌بی‌سیان است و بس، نگیرند لوسین فروید را به کس!»

در تاریخ 23 ژوئیه 2011،  سایت بی‌بی‌سی در مطلبی تحت عنوان «آخوندی ـ بازاری»،  «پیکرهای زشت و گران لوسین فروید»،   هزار نکتة‌ باریک‌تر از مو در باب «هنر» به ما می‌آموزد.   مستر «نجفی» در این مطلب هنرمندانه به ما می‌گویند که آثار لوسین فروید «پست و پلید و بی‌قواره و پورنوگرافیک» است،   چرا که «زیبائی و هارمونی کلاسیک» در آن‌ها به چشم نمی‌خورد!   گویا بر اساس تفحصات فوق‌فنی و هنرمندانة ایشان قرار بوده «لوسین فروید» در هزارة سوم دست به خلق آثار «کلاسیک» زده و چشم بیننده را به نور معنویت آشنا کند!   افسوس که آثار نوة زیگموند فروید «مدرن» از کار درآمده،  ‌ و صد افسوس که به قول جناب نجفی:
   
«فروید همه چیز را در پیکر،  جسمانی‌ات،  گوشت و بدن ظاهر می‌جست [...] کسانیکه از هنر زیبائی و هارمونی کلاسیک می‌طلبند،   کارهای او را زشت و بی‌قواره می‌بینند [...]»

البته مسلماً آثار نوة‌ فروید مورد پسند ملایان قرار نخواهد گرفت،   به ویژه رهبر حکومت جمکران که به قول لوتی و عنترهای‌اش اهل «هنر» هم هست،   لوسین فروید را «مفسد» و «گناهکار» و بی‌هنر خواهد خواند.  ولی همانطور که می‌دانیم،   ایشان فعلاً مشغول سر هم کردن «شورای من‌درآوردی» جدیدشان هستند و فرصت نیافته‌اند نظرات «فاخرشان» را در مورد آثار فروید اعلام دارند.   ولی مسلماً پاسدار شریعتمداری و دیگر هنرشناسان جمکران با ابراز نظرات‌شان روح آن مرحوم «بی‌هنر» را خواهند نواخت.   اینهمه اگر بحث شیرین «انتخابات آزاد» در جمکران روز و روزگاری پایان گیرد.   

بله تا موضوع «انتخابات» مطرح است،   وراجی در مورد «شبه انتخابات» بر همة مومنین و مومنات،   به ویژه بر آن‌ها که با ارز حاصل از چپاول نفت در یونجه زارهای سرسبز ینگه‌دنیا آواز «خردرچمن» می‌خوانند،   «واجب شرعی» است.   لازم است همة یونجه‌پرستان «متدین» هم‌صدا با تاج‌زاده فریاد برآورند:   اهالی متدین مرزپرگهر اسلامی!   با شرکت در «انتخابات آزاد» به همة‌ آرزوهای‌مان خواهیم رسید.   زنده باد استقلال،  آزادی و خصوصاً حکومت آخوندی!  یعنی همان توحشی که 33 سال است از نعمت آن برخورداریم.   البته چندین هزار بار گفته‌ایم و باز هم می‌گوئیم،   برگزاری انتخابات در حکومت «خدامحور»،  فقط نشان حماقت است،  و به طریق اولی شرکت در چنین نمایش‌هائی بلاهت «رأی‌دهندگان» را به اثبات می‌رساند.   دلیل هم اینکه،  حکومت دینی موجودی‌ات «انسان آزاد» را به رسمیت نمی‌شناسد،   در نتیجه «حق انتخاب آزاد» برای انسان قائل نیست.   جاروجنجال پیرامون «انتخابات» جمکران همواره یک هدف داشته و دارد:  کسب مشروعیت مردمی برای حکومت دست‌نشاندة استعمار در افکار عمومی غرب.    همة کسانی که نظیر آیات عظام «مترقی» بحث ابله‌پسند «شرکت در انتخابات آزاد» را مطرح می‌کنند،   برای استعمار بالای منبر رفته‌اند.   پس جیره‌خواران لندن و واشنگتن را رها کنیم و بازگردیم به «هنر» بی‌بی‌سیان تا با عبارت «واقعیت حقیقی»،   و به ویژه با زیگموند فروید بهتر آشنا شویم!

«مستر» نجفی می‌نویسند،   لوسین فروید سعی کرد «واقعیت حقیقی» را روی تابلو بیاورد،   از اینرو «کامل‌ترین» کارهای او حقیقی‌ترین‌شان است!   دروغ‌ چرا؟   راستش ما به غلط می‌پنداشتیم  «کمال» و «حقیقت» و ... و «هارمونی» نزد کلاسیک‌ها از اهمیت برخوردار است؛ نگو مدرن‌ها هم کلاسیک شده‌اند و به همین دلیل است که «بی‌بی‌سیان» ادعا می‌کنند، زیگموند فروید،  در ضمیر انسان به دنبال «روح» او بوده:

«گفته شده که فروید بزرگ روح را در اعماق پنهان ضمیر آدمی دنبال می‌کرد [...] در حالیکه [لوسین فروید] همه چیز را در پیکر،  جسمانیت،  گوشت و بدن ظاهر می‌جست [...] ‌او روح و روان را از کار خود حذف کرده بود [...]»

جناب نجفی!  این لوسین فروید روح و روان را حذف کرد،   به غضب خدا گرفتار شد،  و روز 20 ژوئیه 2011 مرد!   اینگونه است‌که حدیث و روایت می‌بافند:  با عبارت جادوئی «گفته شده که...»،  «شاهدان عینی می‌گویند که...»،   «به گفتة منابع آگاه...»،   و ... و اما برخلاف ادعای سرکار،  به گفتة منابع ناآگاه،  زیگموند فروید در «ضمیر ناخودآگاه» در پی آشنائی با «زبان پیکر» انسان بوده!   پیشتر در مورد «ضمیرناخودآگاه» به تفصیل توضیح داده‌ایم و تکرار مکررات نمی‌کنیم،   چون می‌باید به مسایل مهم‌تر از جمله «وظایف دولت» و «دعای عهد» بپردازیم.       

کیهان جمکران،  در همان بخش «معارف»،   در مطلبی تحت عنوان «وظايف دولت در تحليل عهدنامه ولي‌عصر» ‌نوشته بود:

«يكي از راه‌هاي شناخت اهداف و وظايف دولت در نظام سياسي اسلام بهره‌گيري از منابع دعائي است [...] يكي از اين دعاها كه مستحب است و چهل بامداد دست كم در عمر شخص خوانده شود دعاي عهد است [...]در بخشي از عهدنامه آمده است:  خدايا!   ظهورش را آسان و روشش را وسيع گردان [...] ما را در مسير او بميران و فرمانش را نافذ فرما و پشتش را استوار و محكم گردان.   خدايا [...] بر بيچارگي و خواري ما كه پس از او حاصل شده رحم آور[...]»

جونم براتون بگه «دعای عهد» در انتشارات پنتاگون به چاپ رسیده.   سرکار استوار «دمپسی» برای استواری حکومت توحش جمکران و گسترش همین توحش به عراق است که از سپاه پاسداران دعوت به عمل آورده‌اند.   اما حضورشان بگوئیم این مسجد جای گ...دن نیست!  اوضاع آنقدر قمر در عقرب شده که حتی در ایران هم نمی‌توانید پاسدار جماعت را حفظ کنید،   عراق پیش‌کش‌تان!

خنده هم ندارد!  فرانسوی‌ها نیز از اوائل قرن نوزدهم به خواندن «دعای عهد» مشغول شدند!  هر وقت حاکمیت،  طبقة کارگر را تهدیدی برای خود می‌دید،  یا کودتا می‌کرد یا به ارتش آلمان بفرما می‌زد که لطف فرموده «کشور فرانسه» را اشغال کند.   جالب‌ترین نمونة این روش مقدس کودتای ناپلئون سوم بر علیه ریاست جمهوری خودش است!   لوئی ناپلئون که با آراء عمومی به ریاست جمهوری فرانسه برگزیده شده بود،  در سال 1852 بر علیه جمهوری دوم کودتا کرده و پایه‌گذار امپراطوری دوم می‌شود!

ایشان آنقدر امپراطور می‌مانند تا «بیسمارک» قدم رنجه فرموده و در سال 1870 امپراتوری کذا را ساقط کند.   سپس «کمون پاریس» در حمام خون پایان می‌گیرد و می‌رسیم به جنگ‌های جهانی که نان محافل سرمایه‌داری را در روغن شناور می‌کند.   حال که با روابط ویژة آلمان و فرانسه کمی آشنا شدیم،   می‌توانیم دلائل شیفتگی بعضی‌ها را به «دشک» دریابیم؛  می‌گویند، «دومینیک شتروس‌کان» به زبان آلمانی تسلط دارد!   «در بهار عاظادی،  جای بیسمارک و هیتلر خالی!»

                  













...










Share