شنبه، مهر ۱۷، ۱۳۹۵

سپهری و سلمان سامی!




به طبل جنگ چه مي‌کوبيد؟
که طشت خالي رسوائي
‌زبام نام شما افتاد
وگر صدائي از او برخاست
‌صداي خوف و خجالت بود

ناکامی یک کنیزالاسلام،  عضو کمیسیون اروپا،   برای نشستن در جایگاه دبیرکل جدید سازمان ملل،  و استعفای دایان جونز،  دبیرکل «مؤنث» یوکیپ ـ  ایشان فقط 18 روز در این جایگاه دوام آوردند ـ   نشان می‌دهد که سناریوی محفل «کارتر ـ برژینسکی» در راه زنانه کردن فاشیسم  بین‌المللی با شکست روبرو شده،   و مسلماً این ناکامی دامنگیر «مادر ترزا»،  نخست‌وزیر بریتانیا نیز خواهد شد.  و شاید به همین دلیل باشد که شبکة اینترنت برای «بُرقع» به عنوان «نماد فرهنگ» احترام قائل شده،   و بوق وزارت امورخارجة بریتانیا،  بی‌بی‌سی ولادیمیر پوتین و شورای امنیت سازمان ملل را مورد تهاجم قرار داده.
        
آمریکا هنوز کنوانسیون منع تبعیض سازمان ملل را امضاء نکرده،  ولی بوق وزارت امور خارجة بریتانیا،   به طرفداری از واشنگتن،  خشونت‌طلبی را به حساب «شورای امنیت سازمان ملل» می‌نویسد باشد تا،   هم خشونت‌طلبی یانکی‌ها را پوشش داده باشد،  و هم نهاد حقوقی سازمان ملل را به «خشونت‌طلبی» متهم نماید.   البته شیپور نژادپرستان از آنجا که شهامت ندارد مستقیماً چنین اتهام بیشرمانه‌ای را بر زبان راند،   این وظیفة‌ الهی را به کنیزمطبخی اکبر رفسنجانی،‌  ‌مهرانگیز کار واگزار کرده:       

«مهرانگیز کار:  پشت ایران به شورای امنیت سازمان ملل متحد گرم است.»
منبع: بی‌بی‌سی،‌   مورخ  6 اکتبر 2016

به عبارت دیگر،   باید بپذیریم که شورای امنیت سازمان ملل از سرکوب ایرانیان توسط حکومت دست‌نشاندة غرب حمایت می‌کند!  این هم باید بخشی باشد از پروپاگاند ابله‌پرور و مضحک فاشیست‌ها.  این جانوران وحشی به این ترتیب،‌  هم وظایف «حقوقی» شورای امنیت را تحریف می‌کنند،‌   و هم روابط حقوقی را با خشونت‌طلبی ـ  روابط ضدحقوقی ـ   در ترادف قرار می‌دهند.   اینچنین است که «حقوق بشر» را تبدیل کرده‌اند به حقوق بشر «نسبی!»  عملی که به معنای تجاوز و تهاجم به مفاد اعلامیة جهانی حقوق بشر است!  

جنجال و هیاهوی بوق‌های طویلة مشروعه پیرامون انتشار تصویر مریم رجوی در دانشگاه آریامهر ـ   نام این دانشگاه را حکومت کودتائی آخوند تغییر داده ـ  نشان می‌دهد که حقوق بشر مطلوب «زیگمار گابریل»،   در واقع «حقوق مریم رجوی» بوده!   فراموش نکنیم که،   پرسوناژ «مریم» در بی‌بی‌گوزک‌های ادیان ابراهیمی نماد «زن الهی» است.  زنی که نه از مرد، که از خداوند باردار می‌شود!  البته به صورت نیابتی و از طریق گابریل،  یا همان جبرئیل تازیان و شیعیان!  گویا مریم،   جوان و تپل‌مپل بوده و مورد پسند «خداوند» قرار گرفته و از آنجا که خداوند خودشان قادر به انجام عملیات «لازم» برای همخوابگی با زن مطلوب‌شان نبودند،‌  و «وایگرا» هم در دسترس‌شان نبود،  گریبان گابریل را گرفته،  به ایشان «وکالت» ‌دادند.   شرایط «مریم رجوی» هم تا آنقدرها با «مریم» بی‌بی‌گوزکی تفاوت ندارد؛ ‌ سناتور مک‌کین و رودولفو جولیانی و کوشنر و دیگر عملة پیزی افندی و هاف‌هافوی آتلانتیسم به ایشان لطف و عنایت فراوان دارند،   و از آنجا که اینان حتی با وایگرا،   به قول معروف اینکاره نیستند،   به «گابریل» وکالت ‌داده‌اند تا در طویلة مشروعه نانی هم برای «مریم» به تنور بچسباند.   ولی خوب زیگمار گابریل را که دیده‌اید؛   اگر هم بخواهد و «توانائی» داشته باشد، با آن شکم گنده کاری برای مریم از دست‌اش بر نخواهد آمد!  به همین دلیل گابریل نیز ناچار شد دست به دامان «دانشجونمایان» دانشگاه آریامهر شود.   ولی خوب،   مریم رجوی سال‌های سال است که در فرانسه لنگر انداخته و دست دانشجویان جمکرانی به او نمی‌رسد،  پس فکر بکری کردند؛   عکس مریم قجر عضدانلو را به عنوان فارغ‌التحصیل دانشگاه آریامهر به دیوار چسباندند تا بوق‌های طویلة مشروعه به رهبری رادیوفردا،  ‌ از هیچ و پوچ،  طوفان و هیاهو به راه اندازند و روند «شیطان‌سازی» هر چه بیشتر شتاب گیرد.    اما اینبار،  به چند دلیل بی‌بی‌سی،  پیرامون شیطان‌سازی با رادیوفردا به اجماع نرسیده!

نخست اینکه،‌  دولت عربستان،   یا بهتر بگوئیم «شرکت نفتی آرامکو»،  در مورد تعیین سقف تولید نفت با روسیه به توافق رسید؛   دیگر آنکه «بلومبرگ» پتة دولت اسرائیل را بر آب انداخت و از همکاری این دولت با تروریست‌های سوریه پرده برداشت.   و نهایت امر لگد فیفا‌ هم بر پوزة آخوندهای شیعه فرود آمد و برای مراسم تاسوعای ملایان،  تیم فوتبال ایران و کره جنوبی را در استادیوم آزادی به «مسابقه» فراخواند!   به این ترتیب امت همیشه در صحنه می‌باید میان فوتبال و دکان کربلا یکی را «انتخاب» کند،   و نیازی نیست که بگوئیم با توجه به نفرتی که از حکومت آخوند ایجاد شده،‌   مسابقة‌ فوتبال دکان کربلا را کساد خواهد کرد!   و از آنجا که جمع همیشه در مسیر «احساسات پوچ» بسیج می‌شود،‌  مردم از لج ملایان هم که شده به تماشای مسابقة فوتبال تمایل گوسفندی و «مردمی» نشان خواهند داد!   مسلم است که این واکنش «قابل پیش‌بینی» طرفداران فوتبال،  ستون‌های ‌طویلة ‌یک‌صد سالة مشروعه را که انگلستان پس از سرکوب مشروطه‌طلبان در ایران بر پا کرده سخت متزلزل می‌کند.   

یادآور شویم شعار اصلی مشروطه‌طلبان در صدر انقلاب مشروطه،   «جدائی دین از سیاست» بود.   به عبارت دیگر اینان با تحمیل احکام توحش شریعت بر جامعه مخالف بودند،‌   و برخلاف شارلاتان‌های حزب توده،   پرسوناژ موهوم «سلمان پارسی» را به عنوان شخصیت تاریخی به مخاطب حقنه نمی‌کردند:

«یکی از چهره‌های شگفت و مرموز و جذاب تاریخ کشور ما چهره روزبه پورمرزبان موسوم به سلمان فارسی از صحابه معروف پیامبر اسلام است[...]‌ سلمان به احتمال قوی در تشکیل ایدئولوژی اسلامی نقش داشته است و در نزدیکی بسیار زیاد و صمیمانه و محرمانه‌اش به محمد ابن‌عبدالله و خاندانش به ویژه به علی و آل او تردیدی نیست[...]‌»
منبع:  راه توده،  مورخ 15 مهرماه سالجاری

سطور فوق بخشی است از تحقیقات «علمی» حضرت احسان طبری ـ  ایشان را نظریه‌پرداز حزب توده می‌خواندند ـ   و می‌بینیم که نظریه‌پردازی «استاد» طبری،   همانقدر «معتبر و مستدل» است که نظریه‌پردازی پرسوناژ موهوم سلمان پارسی!   در واقع،‌   «تحقیقات» و نظریه‌پردازی‌ احسان طبری چیزی نیست جز «تکرار» قصه‌ها و روایاتی که در سازمان سیا سر هم شده تا رسم و رسوم قبائل صحرانشین عرب در قرن هفتم میلادی را به هر نحوی که شده به ایران و ایرانی پیوند دهد.   حال آنکه فرهنگ اقوام ایرانی،  به گواهی شاهنامة فردوسی،  با نگرش قبیله‌ای بیگانه بوده.

در شاهنامه از تخریب،  برده‌فروشی و ازدواج قبیله‌ای و سنگسار و قصاص ـ  مشترکات ادیان ابراهیمی ـ  هیچ اثری نیست!   در نتیجه،   پرسوناژی که به ادعای احسان طبری از ایران راهی صحرای عربستان شده و سازمان سیا در تبلیغات‌اش وی را به «نظریه‌پرداز اسلام» تبدیل کرده،  ‌ در واقع «سلمان سامی» است!  البته «تحقیقات» کاماراد احسان طبری به این مختصر محدود نمی‌ماند.   ایشان در همة زمینه‌ها «تحقیقات» فرموده‌اند و به ویژه کشف کرده‌اند که «مردم از ظلم و اسراف پادشاهان ساسانی به تنگ آمدند و با آغوش باز به اسلام گرویدند» و ... و این همان تبلیغاتی است که در حوزة ‌فرهنگی «ناتو» تنظیم می‌شود تا آخوند،‌   یعنی نماد سرکوب لائیسیته و آزادی بیان را به ارزش بگذارد.   در این تبلیغات چند ویراست رسمی کلیشه‌ای نیز وجود دارد که در زمینه‌های متفاوت،  به صور مختلف «بازتولید» می‌شود. تبلیغاتی که انسان را نفی می‌کند و موجودیت‌اش را به گفته‌های دیگران تقلیل می‌دهد.  به عنوان نمونه،‌   اگر بخواهیم سهراب سپهری را نفی کنیم و از او تصویر مورد پسند آخوند ارائه دهیم کافی است چند عبارت کلیشه‌ای از تولیدات «اتاق‌های فکر» لندن و واشنگتن را تکرار کنیم و اطمینان داشته باشیم که تولیدات ارباب در بوق رسمی جمکران منعکس خواهد شد:

«[...] سهراب سپهری نقاش و شاعری طبیعت‌گرا بود که با الهام از رمز و راز و زیبائی‌های دنیای پیرامون،  تصویرهائی شاعرانه با مضمون‌های عرفانی،  فلسفی و غنایی سرود و اینگونه جایگاهی ویژه در میان ادب دوستان این مرزوبوم یافت[...]»
منبع:  ایرنا،   مورخ 5 اکتبر 2016،‌ کد خبر:‌82257229

بله سهراب سپهری نقاش و شاعر «طبیعت‌گرا» بوده،‌  و مضمون شعرهای‌اش هم عرفانی و غنائی و فلسفی است!   به عبارت دیگر،‌   شعرهای سپهری هم مانند شاهکارهای «ایران درودی»،  فقط به درد دهکدة جهانی می‌خورد،   چرا که با «واقعیت» ـ  زمان و مکان مشخص ـ  هیچ ارتباطی ندارد!  همانطور که می‌بینیم در سطور فوق،   غایب اصلی،  کسی نیست جز سهراب سپهری و توانائی و خلاقیت و نگرش او به عنوان «هنرمند ایرانی» در قرن بیستم! هنرمندی که برخلاف ادعای بوق رسمی جمکران،   هیچ ارتباطی با ناکجاآباد آخوندی و طبیعت بی‌در و پیکر و عرصة «تکرار» نداشته و ندارد،   و خلاصه بگوئیم عضو «طویلة ‌مشروعه» نیست:‌

من به اندازة یک ابر دلم می‌گیرد،  وقتی از پنجره می‌بینم
حوری ـ  دختر بالغ همسایه ـ  
پای کمیاب‌ترین نارون روی زمین
فقه می‌خواند

مسلماً بوق‌های جمکران از اینکه در شعر سپهری دختری پای نارون نشسته،   این نتیجة «هوشمندانه» را گرفته‌اند که سپهری شیفتة طبیعت است!   ما هم به این نتیجه رسیدیم که،   برای درک این نکته که سهراب سپهری،  در هر حال با عرصة تکرار و توحش آخوند و باورهای جمع بیگانه است،‌  همین چند بیت کفایت می‌کند.  خلاصه سپهری را به عنوان شاعر  نمی‌توان در دهکدة جهانی در محراب دین‌فروشی و عرفان‌بازی‌های بیخ‌دیواری و خیابانی ملایان ذوب کرد!   البته «محققان» طویلة مشروعه برای «تخریب» سپهری دست از «تلاش» بر نخواهند داشت،   و این روند به سهراب سپهری هم محدود نمی‌ماند.   هر هنرمند ایرانی که با عرصه تکرار و توحش و باورهای جمع در تضاد قرار گرفته باشد،  ‌ مورد تهاجم «تحقیقات بفرمودة» سازمان سیا قرار می‌گیرد.   و نیازی نیست که بگوئیم اکثر این تهاجمات،  صادق هدایت و‌ فروغ فرخزاد را هدف قرار می‌دهد.   به عنوان نمونه،   برای اینکه فروغ فرخزاد را نفی کنند؛   بجای بررسی سروده‌های‌اش،‌   در مورد وی دست به «وراجی‌های خاله‌زنکی» می‌زنند!   یکی می‌آید و از وی «خاطره‌ای» نقل می‌کند؛   دیگری راوی خاطرات دیگران از فروغ فرخزاد می‌شود؛   اوباشی می‌بینیم که با صورتک مخالف حکومت،  مثل خاله‌شلخته‌ها پشت سر فروغ فرخزاد بدگوئی می‌کنند؛  و نهایت امر دیگران به بهانة‌ «حمایت» از فروغ از وی «تصویر مردم‌پسند» ارائه می‌دهند.  ولی جملگی این «کاردانان» با شعر فروغ و آثار ادبی وی بیگانه‌اند و اصولاً حرفی برای گفتن در این زمینه ندارند:

«[...] فروغ راست‏گوئی را وظیفه خود می‌دانست و راست شنیدن را حق خود.  اهل کتمان و لاپوشانی نبود و از تعارف دروغین و تقیه و ادا و اطوار تا حد توان پرهیز می‌کرد[...]»
منبع:‌  ایران وایر،‌  ‌مورخ  2 اکتبر 2016

این بیانات آخوندی فرضاً «نقد ادبی» می‌باید به شمار آید!   بله،  سطور فوق بخشی است از اظهارات خاله زنکی و عالمانة‌ پروفسور «فرزانه میلانی» در مورد فروغ فرخزاد!  «ایران وایر» ایشان را «نویسنده و پژوهش‌گر نام‌دار ادبیات ایران» معرفی کرده و می‌گوید،   مدیر پیشین انجمن مطالعات زنان خاورمیانه در امریکا و رئیس کنونی بخش مطالعات خاورمیانه و آسیای جنوبی در دانشگاه ویرجینیا هستند،  و بزودی کتابی را در مورد «فروغ فرخزاد» منتشر می‌کنند که ثمرة 39 سال کار تحقیقاتی‌شان است!   بله،   خانم میلانی از نخبگان ساکن ینگه دنیا هستند،  موهای‌شان هم زیر چادرسیا پنهان نشده،   هر چند چادرسیا را درونی کرده‌اند! به عبارت دیگر،   فرزانه میلانی از انواع آخوند‌های مؤنثی است که در ینگه‌دنیا برای صیقل زدن ماتحت آخوند از طریق تکرار تبلیغات ایران‌ستیز سازمان سیا «پرورش» یافته:

«[...] آزادی فردی هم از دغدغه‌های همیشگی فروغ فرخزاد بود[...] بی‌سبب نیست که اولین شعری که فروغ را مطرح و وارد صحنۀ ادبیات فارسی کرد، شعر «گناه» بود.  در فضای مسموم سال‌های بعد از کودتای 1935،   زمانیکه انگشت‌های اتهام به سوی دیگری نشانه می‌رفت، زنی با شهامتی حیرت‌آور و صداقتی ستودنی،  خود را و نه دیگری را گناهکار اعلام کرد[...]»
همان منبع

البته از  کودتای 1935 اطلاعی نداریم!   ولی با توجه به اینکه فروغ فرخزاد در تاریخ 5 ژانویه 1935 ‌ متولد شده،‌   باید بدانیم و آگاه باشیم که وی با «اعتراف به گناه» مخالفت‌اش را  با کودتای کذا اعلام داشته،   و با اینعمل «حزبی ـ خلقی» پای به عرصة ادبیات فارسی گذارده!  باید پرسید این اظهارات سرشار از نبوغ،  که در واقع بازتولید ترهات یکتاپرستانی است که در بی‌بی‌گوزک‌های‌شان «زن» را گناهکار و وسوسه‌گر و شریک شیطان به شمار می‌آورند،  از چه رو در مورد شعر فروغ مطرح شده؟!  شاید فروغ فرخزاد در این مورد به حاجیه میلانی نامه‌ای نوشته که ایشان با این «صراحت»،  هم موضع‌گیری‌های سیاسی وی را اعلام می‌کنند و هم زمینة شعری او را مورد «بررسی علمی» قرار می‌دهند.   ولی در انتظار نمانیم؛   در لجنزار احترام به ادیان،   همة «تحقیقات علمی» و گزارشات رسانه‌ای و ادبی‌نما و فیلم‌های صدمن‌یک‌قاز چیزی نیست جز تکرار همان اصول اساسی «ادیان ابراهیمی»؛  روندی که به صور مختلف مرتباً «تکرار» می‌شود.   

به عبارت دیگر در محفل جنایتکار «احترام به ادیان» همة راه‌ها به «شیطان» ختم ‌می‌شود،  به چند دلیل.   نخست اینکه بر اساس روایات اقوام سامی،‌  شیطان‌ بر پرسوناژ بی‌بی‌گوزکی «آدم» تقدم زمانی دارد،‌   دیگر آنکه از «خداوند» که او را از آتش آفریده و پدر نمادین اوست،  بی‌قید و شرط اطاعت نمی‌کند،   و «برتری» آدم را نمی‌پذیرد.   به همین دلیل است که بی‌بی‌سی،‌   قلادة‌ «استیون روزنبرگ» را بازکرده تا حسابی به پوتین پارس کند.   البته موضوع این وبلاگ جفنگ‌بافی روزنبرگ و شرکاء در مورد رئیس فدراسیون روسیه نیست. موضوع تهاجم زیرجلکی طویلة مشروعه به روسیه است.   

این تهاجم که به پیروی از فیلیپب هاموند در قالب «اعتراض به کنسرت» آغاز شد،   و صف ملایان طرفدار انگلستان را مشخص کرد،  پس از سفر زیگمار گابریل به تهران،   در قالب داستان چاقوکشی در کنسرت داریوش در شهر کلن مطرح شده،   و محور ضدکنسرت «جمکران ـ لندن» را به جرمانی پیوند داده.   ولی تجدید میثاق نازی‌های آلمان با طویلة‌ اسلام سیاسی به این مختصر محدود نمی‌ماند!  چه نشسته‌اید که همزمان با جشن‌های  مهرگان، کلیسای انجیلی آلمان برای حسین عین و بساط کربلا ماتم گرفته:

«[به گزارش خبرگزاری تسنیم]‌ شب گذشته کلیسای انجیلی برلین در سوگ حسینی به عزا نشست[...]‌ این برنامه [...] با حضور رایزن فرهنگی جمهوری اسلامی [...] و کشیش میخائیل فنتسل،‌  نماینده کلیسای انجیلی برگزار شد[...]‌ این کشیش [...]‌ با تأکید بر اهمیت نخستین ماه سال هجری قمری [...]‌گفت [...] اما این ماه از جایگاه ویژه و متفاوتی در فرهنگ شیعیان برخوردار است[...]»
منبع:  سپوتنیک،   مورخ 7 اکتبر 2016 

بله،  به صراحت می‌بینیم که پشت سر ملا چه کسانی ایستاده‌اند،  و عرصة انسان‌ستیز تکرار ـ  مرگ‌پرستی و پدرپرستی ـ   چگونه در جفنگیات این «پدر» و آن پدر پدرسوخته با «فرهنگ» ترادف می‌یابد!   این حرکت «ضدفرهنگی»،  از مشترکات آلمان نازی و طویلة مشروعه است؛   هر دو بر توحش جمع پای می‌فشارند.  کافی است نیم نگاهی به تراوشات ذهن علیل آدولف هیتلر بیاندازیم:

«[...] استدلال‌های منطقی [...] نیستند که تاریخ را می‌سازند بلکه خطابه‌های تحریک کننده هیجانات مردم هستند که مسیر تاریخ را تعیین می‌کنند[...]»
منبع: ویکی‌پدیا،  «نبرد من»

بله،  دیدیم که چگونه «مسیر تاریخ» را دست‌ودل‌بازی‌کمپانی آمریکائی فورد و کمک‌های نقدی بانک‌های نیویورک و لندن به «حزب نازی» تعیین کرد!   شاید برای تکرار همین «مسیر تاریخ» باشد که غربی‌ها برده فروشی و پدوفیلی و حجاب‌ و مرگ‌پرستی را به عنوان «فرهنگ» شناسائی می‌کنند و مسلماً برای تکرار همین «مسیر مقدس و تاریخ‌ستیز» است که سازمان سیا به احترام حجاب و برقع،   تصاویر «برقع سکسی برای جشن‌‌های هالوین» را از روی شبکة جهانی اینترنت، ‌ حذف ‌کرده.

  
               


دوشنبه، مهر ۱۲، ۱۳۹۵

کفر و کنسرت!




گاوچران‌ها،  هم به عربستان سلاح و تجهیزات می‌فروشند و هم می‌خواهند به افکار عمومی جهان بباورانند که دولت اینکشور در رخدادهای 11 سپتامبر دخالت داشته و می‌باید پاسخگوی عملیات تروریستی در شهر نیویورک باشد!   بهتر بگوئیم،   یانکی‌ها برای بالا کشیدن دارائی‌های عربستان خیز برداشته‌اند!    و از آنجا که دولت عربستان،   برخلاف حکومت لات‌های جمکران،  مفاد کنوانسیون وین را رعایت می‌کند،   گاوچران‌ها تمام نبوغ خود را به کار بسته‌اند،   تا راه «مردم‌پسندی» برای تاراج اموال عربستان بیابند.   و این قماش راه‌های جادوئی فقط در بی‌بی‌گوزک‌های ادیان ابراهیمی یافت می‌شود.    پروپاگاند خدم و حشم سازمان سیا ـ  جمکرانی و غربی ـ  بر همین الگوی توحش منطبق شده.

کافی است به مطالب «گاردین»،  و دیگر بوق‌های جنگ‌فروشان غرب در مورد «علاقة پادشاه عربستان به تجملات» نیم نگاهی بیاندازیم،‌   تا به این «حقیقت الهی» پی ببریم که پادشاه عربستان هیچ خوب نیست؛   می‌باید عین علی خامنه‌ای به «ساده‌زیستی» تظاهر کند و از طریق امثال مهدی خاوری و مهدی هاشمی و ... و به ویژه از طریق دکان «مهدی موعود»،  پروار کردن بانک‌های لندن و واشنگتن را در اولویت قرار دهد.  باشد تا اینان بمب و موشک بیشتری بر سر ملت‌های منطقه بریزند و کل منطقه را به یک ویرانة «یکدست» و منطبق بر سلیقة خود تبدیل کنند.   و می‌دانیم که «جهانیان» باید به سلیقة یانکی‌ها خیلی احترام بگذارند!  چرا که،   این «جهان» با جهان واقعی هیچ ارتباطی ندارد؛   جهانی است پاک‌سازی شده از هر آنچه بر جهان یکتاپرستان آتلانتیست «تقدم تاریخی» داشته!

در این جهان نازنازی،   نه ایران باستان وجود دارد،  نه تمدن آشور و بابل،  و نه یونان و روم باستان!  این جهان حقیر،  ساخته‌وپرداختة‌ سازمان سیا و مایکروسافت و هولیوود و فیس‌بوک،  همان جهان یکدست «یکتاپرستان» است!   یکتاپرستانی فاقد گذشته!   در این عرصة بی‌بی‌گوزکی شیوة زیست بدوی صحرانشینان سامی «ارزش» معرفی می‌شود!   گلة صحرانشینانی که لباس‌شان یکسان است؛‌‌  چادرنشین‌اند‌،  یعنی مسکن‌شان نیز متحدالشکل است و اخیراً به برکت جراحی پلاستیک،  شاهدیم که همه به بازیگران فیلم‌های صدمن یک قاز هولیوودی شباهت یافته‌اند!   و این گلة سرگردان هولیوودی که پیوسته در هراس خشم و انتقام یهوه و الله و دیگر نمادهای ترسناک «پدر ناخودآگاه» زندگی می‌کند،   از اشراف و اشرافیت نفرت فراوان دارد،  ‌چرا که فرستادگان «خودخواندة‌» خداوند به او گفته‌اند، «مادیات،  بشر را به فساد می‌کشاند!»   و از آنجا که جشن‌مهرگان هم مانند نوروز و دیگر جشن‌های ایرانیان با «مادیات» پیوندی ناگسستنی دارد،  طویلة مشروعه آن را با روضه و زوزة صحرای کربلا و جنجال پیرامون کنسرت «پوشش» داده!

در آستانة آغاز جشن‌های مهرگان،   انتشار گزارش 42 صفحه‌ای سازمان ملل در مورد جنایات لندن و واشنگتن در سوریه،   دکان حقوق‌بشرفروشی «شپیگل» را به مضحکه تبدیل کرد!   بله،  پیش از سفر «زیگمار گابریل»،  وزیراقتصاد آلمان به تهران،  ‌ رسانة‌ «شپیگل» به ایشان یک منبر داده بود،   تا ضمن ارائة تصویر دلپذیر از حضرت گابریل،   علوفة‌ کافی نیز جهت تغذیة حکومت زال‌ممد فراهم آورد.   اینچنین بود که بهرام قاسمی،  سخنگوی پریشان‌گیسوی وزارت امور خارجه مشروعه،  کشف کرد رعایت مقررات بین‌المللی،  به عبارت دیگر،  پذیرش «حق موجودیت» کشورهای عضو سازمان ملل،  «پیش‌شرط» به شمار می‌رود.   به این ترتیب،  جهانیان نیز دریافتند، حضرت گابریل،   وزیر اقتصاد و معاون صدراعظم کشور اشغال‌شدة آلمان فدرال،   هم مدافع حقوق بشر هستند،  و هم وکیل‌مدافع خودخواندة اسرائیل و ... و از همه مهم‌تر اینکه به «نقش سازندة» جمکران در کشور مصیبت‌زدة‌ سوریه امید «فراوان» بسته‌اند:

«[زیگمار گابریل] سازنده بودن نقش ایران در بحران سوریه و همچنین به رسمیت شناختن اسرائیل [را] از شروط گسترش روابط تجاری دو کشور می‌داند[...]» 
منبع:  صدای آلمان،  مورخ اول اکتبر 2016

اگر به تاریخچة روابط اقتصادی آلمان و جمکران،  خصوصاً پس از استقرار حکومت ملایان و به ویژه پس از صدور قطعنامة‌ شورای امنیت در مورد فعالیت‌های هسته‌ای غیرمجاز جمکرانیان نیم‌نگاهی بیاندازیم،   خواهیم دید اکثر افرادی که به ادعای رسانه‌های غرب، «به صورت غیرقانونی» در صدد فروش لوازم و تجهیزات غیرمجاز به حکومت آخوند بوده‌اند، این «عمل خداپسندانه» را به ویژه از طریق آلمان انجام داده‌اند.   یعنی از طریق کشوری که توسط ارتش آمریکا اشغال شده،   و سازمان سیا بر سرویس‌های اطلاعاتی‌اش نظارت مطلق اعمال می‌کند!   همچنین،  اگر به سرکوب اقلیت‌های روس‌زبان اوکراین پس از کودتای سوم اسفند [انقلاب میدان] و روابط گرم و داغ قهرمانان این کودتا با آنجلا مرکل نیم نگاهی بیاندازیم،   به صراحت می‌بینیم که دولت آلمان خیلی خیلی به «حقوق بشر»،   البته انواع «بشر تروریست» پایبند است!

در نتیجه،   زمانیکه وزیر اقتصاد آلمان از بالای منبر شپیگل به «حقوق ‌بشر و حق موجودیت اسرائیل» اشاره می‌کند،   باید بدانیم حقوق‌بشر از منافع اقتصادی غرب فراتر نخواهد رفت،   و  «موجودیت اسرائیل» هم تا زمانی برای دولت جرمانی اهمیت دارد که مدعیان «برتری قوم یهود»،  یا بهتر بگوئیم تروریست‌ها در اسرائیل حکومت کنند!   اگر روز و روزگاری یک دولت لائیک و صلح‌طلب در اسرائیل به قدرت برسد،  مسلماً شپیگل فتوی نابودی اسرائیل را نیز صادر می‌کند و به زبان جرمانی می‌گوید، «اسرائیل ماست گو!»  حال که به اسرائیل رسیدیم بد نیست در مورد انتشار خبر مرگ و همچنین مراسم تدفین شیمون پرز،  یک مینی پرانتز باز کنیم.

انتشار خبر مرگ شیمون پرز،   به رهبری حماس امکان داد با ‌ابراز خشنودی از مرگ وی  توحش خود را در سطح جهانی به اثبات رساند.   همچنین بوق‌های آتلانتیست توانستند نخستین سالگرد سخنرانی تاریخی ولادیمیر پوتین در سازمان ملل را با هیاهو «پوشش» دهند،  و نخستین سالگرد حمله هوائی روسیه به تروریست‌های سوریه را نیز تحت‌الشعاع برگزاری  مراسم روضه و زوزة «شیمون پرز» بگذارند.   از اینرو در این مراسم حضور آنگلوساکسون‌ها و رعایای‌ اروپائی‌شان بس چشم‌گیر بود.   پرنس چارلز،  رهبر اسلامگرایان جهان،‌ دیوید کامرون،‌ تونی بلر و بوریس جانسون از این‌سوی آتلانتیک،  و  باراک اوباما، ‌ بیل کلینتون و جان کری هم از آنسوی آتلانتیک در این مراسم حضور به هم رسانده‌ بودند.   ولی جالب‌تر اینکه،   نخست‌وزیر «برکسیت»،   مادر ترزا و خصوصاً رهبر واتیکان غایبان اصلی این مراسم به شمار می‌رفتند.

پاپ،   بجای همراهی با گلة تروریسم نواز،  تصمیم گرفت برای نخستین بار به گرجستان،   و سپس به جمهوری آذربایجان سفر ‌کند.   مادر ترزا هم به برچیدن ویترین فریبندة «دمکراسی» انگلستان اشتغال داشتند!   ایشان به اسکاتلندی‌ها تشر زده و فرمودند،  حق برگزاری رفراندوم استقلال ندارند و مذاکرات برکسیت را نمی‌توانند «وتو» کنند!  خلاصه به همه تفهیم کردند که در امپراتوری «تروریست‌‌پرور بریتانیا»،  یک من دوغ چقدر کره دارد!  مادر ترزا سپس خطاب به رعایای کاخ باکینگهام تأکید فرمودند که انتخابات «زودرس» نیز برگزار نخواهد شد!  خلاصه مادر ترزا،  به سیاق آغامحمدخان،   پس از «سرکوب اشرار و متجاسرین» داخلی،   به بلاد جرمانی هم اطمینان دادند که مذاکرات «برکسیت» را پیش از برگزاری انتخابات آلمان ـ  ماه مارس 2017 ـ  آغاز خواهند کرد.   البته اگر مادر ترزا،  مثل شاه اسماعیل در قزوین تاج‌گزاری می‌فرمودند، این چشم‌انداز تماشائی‌تر می‌شد!  خلاصه،  به این ترتیب،‌  پس از نفس‌کش‌طلبی مادر ترزا، ‌ آنچه از اتحادیه اروپا بر جای مانده،  تحت نظارت آمریکا،  یعنی همان ولی‌فقیه اتحادیة اروپا،   خرج جهیزیة زوج خوشبخت «آلمان ـ فرانسه» خواهد شد.

و شاید از ذوق ازدواج قریب‌الوقوع با آلمان بود که فرانسه امروز در نمایشگاه موندیال اتوموبیل 2016 ،  یک «رنو ترزور»،  بسیار زیبا و «بدون در» به نمایش گذاشت که فقط سقف‌اش باز می‌شد!   به این ترتیب،  رانندة خوشبخت می‌تواند از سقف ماشین بپرد پشت فرمان!   با تکیه بر «فواید» همین خودروی «دل‌انگیز و بدون در» است که گویا فرانسه می‌باید بخش سیاسی‌بازی،‌   یعنی عرصة‌ شعار و لاف‌وگزاف و پوچ‌پردازی و ژست‌های دلبرانه اتحادیة اروپا را در صحنة بین‌المللی به ارزش بگذارد!   مدیریت اقتصادی اتحادیة کذا هم،  یعنی «عرصة واقعیت» منطقاً بر عهدة جرمانی خواهد بود.    کشوری که هم‌سو با لندن و واشنگتن از دولت «روس‌ستیز» کی‌یف حمایت می‌کند و ... و می‌دانیم که زیگمار گابریل هم وزیر اقتصاد همین جرمانی است!   از اینرو در آستانة سفر ایشان،   طویلة مشروعة‌ زال‌ممد در زمینة گسترش تاراج اقتصادی،   و سرکوب ملت ایران به پیشرفت‌های چشمگیری دست یافت.
   
قوه قضائیة جمکران با دستگیری بهائیان،  ‌ و به ویژه صدور حکم شکمی «16 سال زندان» برای کنیزالاسلام نرگس محمدی،   دم مفصلی برای ارباب جنباند.   شهربانی‌چی‌های ریش‌دار کلنل آیرون‌ساید هم بار دیگر بساط حجاب و عفاف پهن کردند و ... و از همه مهم‌تر آخوندصافی،  تکه استخوانی را که فیلیپ هاموند،  وزیر امور خارجة‌ پیشین انگلستان، پس از آزادی «پالمیرا» برای مقامات طویلة مشروعه پرتاب کرده بود،  سخت به دندان گرفته و ول‌کن نیست!   به یاد داریم که هاموند،  به اجرای کنسرت در پالمیرا اعتراض کرده بود و به همین دلیل بوق‌های جمکرانی لندن،   از جمله سایت داس‌الله نیز،   زبان به نکوهش کنسرت گشودند،‌   و ... و اینچنین بودکه آخوند علم‌الهدی،   بر علیه «کنسرت» اعلام «جهاد» فرمودند!

خلاصه،  این روزها پارس کردن به مسکو توسط سگ‌های هار عموسام در طویلة مشروعه،  در قالب «اعتراض به کنسرت» بروز می‌کند،  و این وق‌وق همچنان ادامه دارد.   اما پس از افشای همدستی آمریکا با تروریست‌های النصره،   و مخالفت روسیه با زمان خریدن یانکی‌ها برای تروریست‌های «عزیز» در شهر حلب،   وق‌وق کذا ابعاد «جهانی» یافت!  آنگلوساکسون‌ها با جنازة شیمون پرز در کنار طویلة مشروعه قرار گرفتند،  و همچنانکه شاهد بودیم،   اعلیحضرت نیز جسد جمشیدآموزگار،  ‌ معمار انقلاب اسلامی را روی دست بلند کرده،  «انالله» گویان به اردوگاه «ضدلائیسیته» پیوسته و آن را حسابی تقویت فرمودند!   ولی جالب اینکه،  اردوگاه توحش کذا به همان سرعتی که بر پا شده بود، ‌ فرو ریخت!

از یک‌سو،  ‌ کنگرة‌ آمریکا با لغو وتوی اوباما، ‌ زیر پای رئیس‌جمهور تاریخ گذشته آمریکا را کشید؛   از سوی دیگر،   نیویورک‌تایمز پتة جان‌ کری را بر آب انداخت ـ معلوم شد ایشان خواهان دخالت نظامی در سوریه برای سرنگونی بشار اسد بودند ـ   و نهایت‌ امر،  همزمان با آغاز جشن مهرگان،  گزارش 42 صفحه‌ای سازمان ملل در مورد جنایات لندن و واشنگتن و رعایای اروپائی‌شان در کشور سوریه به رسانه‌ها درز کرد،   و 24 ساعت بعد،‌  ترجمة تلخیص شده آن در سایت‌های «ایسنا» و «ایران دیپلماسی» انتشار یافت و ... و اینجا بود که وعظ و خطابة زیگمار گابریل،  در مورد «حقوق بشر» ما را سخت مبهوت کرد!  گزارش محرمانة سازمان ملل حاکی از آن است که:

«[...] اقدامات یکجانبه آمریکا و اتحادیه اروپا و حملات تروریستی،  به نابودی امنیت و ثبات سوریه منجر شده و آن را از صورت یک کشور خودکفا به کشوری تبدیل کرده که برای رفع نیازهای روزمرة‌ مردم‌اش نیازمند کمک‌های بشردوستانه شده!»
                                      
بله جزئیات این گزارش نشان می‌دهد که ابراز نگرانی یانکی‌ها و رعایای بروکسل‌ستانی‌شان برای «حقوق بشر»،‌   مانند دل‌سوزی حکومت آخوند برای «مردم و معیشت مردم» جز فریب نبوده و نیست.  و چرا راه دور برویم،   کافی است به تحرکات دولت حسن روحانی بر علیه تولیدکنندگان برنج ایرانی نیم نگاهی بیاندازیم.

دولت «تف و تکفیر»، ‌ بجای حمایت از تولیدکنندة برنج،   در درجة نخست با اهداء سوبسید به برنج وارداتی،   سد راه «تولید» می‌شود،   و اگر موفق نشد،   از «توزیع» برنج داخلی ممانعت به عمل می‌آورد.   همزمان با این عملیات «الهی»،   بوق‌های جمکران،‌  هیاهوی کمبود و «گرانی برنج» به راه می‌اندازند،   و ... و پس از چند ماه،‌   «ناجی مردم » وارد میدان می‌شود و چندهزار تن برنج «توزیع» می‌کند،  و بوق‌های جمکران هم تاراج اقتصادی را مورد ستایش قرار می‌دهند:         

«[...] سرانجام پس از ماه‌ها نابسامانی در بازار برنج و صعود بی‌سابقه قیمت این محصول، وزارت جهادکشاورزی در اقدامی دیرهنگام تصمیم گرفت ۱۰ هزارتن برنج را برای تعدیل قیمت این محصول روانه بازار کند[...] واردات برنج آذرماه آغاز می‌شود[...]»
منبع:‌  مهرنیوز،  ‌مورخ 30 سپتامبر 2016،  ‌کدخبر: 3782608

«امت اسلام» خوشحال باشد؛‌  وزارت جهاد کشاورزی به کمک «مردم» آمده،   و برای نابودی تولید داخلی گام‌های بلندی برداشته.   یادآور شویم،   این برنج‌ها از آمریکا و یا از مناطق نفوذ آمریکا وارد می‌‌شود و می‌دانیم که طویلة مشروعه 38 سال است که با تهاجم به رهگذران و میهمانی‌های مختلط در واقع مشغول نبرد با آمریکاست!   حکومتی که با شعار مسخرة «اقتصاد مقاومتی»،   تولید را در ایران متوقف کرده،  و در سایة هیاهو پیرامون «کنسرت»،  یواشکی از آمریکا «برنج» وارد می‌کند!  همچنانکه می‌بینیم،   برنج ایرانی هم مانند جشن‌های ایرانی،   برای حکومت آخوند یکتا‌پرست «شیطان» را تداعی می‌کند.   از اینرو برنج‌ ایرانی که مرغوب‌ترین برنج‌ دنیاست،   می‌باید با برنج‌های وارداتی که در بسیاری کشورها به مصرف خوراک دام می‌رسد،  و در مناطق تحت نظارت یانکی‌های «یکتاپرست» تولید شده،   جایگزین شود.   به این ترتیب حق دلالی عملة وزارت جهاد کشاورزی محفوظ می‌ماند؛‌   شالیزارهای ایران نیز جای خود را به مسجد و پاسدارخانه و برج و ویلا می‌سپارد،   شالیکاران هم تبدیل می‌شوند به حاشیه‌نشین در شهرهای بزرگ.  بعد هم علی خامنه‌ای مفلوک بالای منبر می‌رود و «دشمن» را مسئول «فقر مردم» معرفی می‌کند:

«[...] دشمن به دنبال بد شدن شرایط اقتصادی مردم ایران است تا در نهایت مردم از اسلام و نظام اسلامی نارضایتی پیدا کنند[...]»
منبع:  رادیوفردا،  ‌مورخ 20 سپتامبر سالجاری  

با زبان تروریسم اسلامی بهتر و بیشتر آشنا شویم!  این «زبان» فقط در «مرداب سکون» رایج است؛   مکانی یوتوپیائی:  فاقد گذشته و آینده،  با مردمانی به همان میزان فاقد گذشته و آینده،   که می‌باید همچون «مردم» در جوامع اسطوره‌ای یکتاپرست باشند،   «به راه راست هدایت شوند»،  و خصوصاً فریب «شیطان» را نخورند!   به این منظور شهربانی آیرون‌ساید،   جهت تکمیل توحشی که «گشت‌های ارشاد» بر ایرانیان اعمال می‌کنند،   قلادة آیات عظام از قماش صافی و علم‌الهدی و یزدی و مکارم و غیره را نیز رها کرده تا به کنسرت و فوتبال و ... و حتی مولوی و شمس تبریزی،   یعنی هر آنچه خارج از عرعر آخوند در طویلة مشروعه است،  پارس کنند.

به عنوان نمونه،  ‌آخوند صافی اخیراً تحقیقات «علمی» مفصلی در مورد «مولوی و شمس تبریزی» انجام داده‌اند،   که خوشبختانه به صورت «خلاصه» در رسانه‌ها انتشار یافته:

«[...]‌صافی اصفهانی [...]‌ با انتقاد از برگزاری کنگره بین‌المللی شمس تبریزی،  نسب به "فتنه صوفی‌گری" در ایران هشدار داده و افزوده نباید برای "شمس شاهدباز و شراب‌خوار که به ناموس مولوی تجاوز کرد و خدای مولوی شد" کنگره برگزار شود[...]»
منبع:  اطلاعات‌نت،  مورخ 26 سپتامبر 2016 

می‌دانیم که در قاموس آخوند،  «علوم» از شکم و زیرشکم و تکرار حدیث و روایت فراتر نمی‌رود،  در نتیجه،   تحقیقات علمی آخوند جماعت نیز به عرصة پائین‌تنه محدود می‌ماند. حال برای اینکه ببینیم آخوند صافی چگونه به این «اطلاعات دقیق» دست یافته،  کافی است نیم‌نگاهی به «اطلاعات دقیق» بی‌بی‌سی و یورونیوز،  ‌ در مورد فاجعة‌ 17 ژوئیه 2014  و «موشک روسی» بیاندازیم.   بر اساس این اطلاعات «دقیق» که از قضای روزگار در تاریخ 28 سپتامبر سالجاری،   یعنی همزمان با نشست تولیدکنندگان نفت در الجزایر و نخستین سالگرد سخنرانی تاریخی ولادیمیر پوتین در سازمان ملل منتشر شد،  ‌ «یک موشک روسی به هواپیمای مالزیا ایرلاینز اصابت کرده،   و همزمان با شلیک این موشک نیز دو نفر به زبان روسی با یکدیگر گفتگو ‌کرده‌اند که نوار این گفتگو در دست است!»

بله شلیک موشک روسی،‌   یعنی «دولت روسیه» در شلیک این موشک نقش داشته!  در ضمن یک نوار گفتگو هم به زبان روسی در دست حضرات است،   به این معنا که «این نوار ساختگی نیست»،‌  و ... و خلاصه بگوئیم آنگلوساکسون‌ها همچون مقامات طویلة مشروعه  «تنها به قاضی رفتند،  و راضی برگشتند!»  در هر حال،   فاجعة ‌هواپیمای مالزیا ایرلاینز موضوع این وبلاگ نیست،   ولی جنجال دوباره پیرامون این موضوع،   آنهم در میعاد 28 سپتامبر،‌ نشان می‌دهد که مسیر تحولات جهانی به ویژه در عربستان،  برای لندن و واشنگتن به هیچ عنوان مطلوب نیست!   دلیل هم اینکه عربستان دارد با سرعت نور از طویلة مشروعه و مشروعیات مطلوب آنگلوساکسون‌ها فاصله می‌گیرد!

برچیدن باشگاه آمریکائی «شیخ نمر» در عربستان؛  تعطیلی دکان پولشوئی و حاجی‌سازی جمکرانی‌ها؛   برگزاری «حج‌پارتی مختلط»؛  و تفاهم نفتی با روسیه اصلاً به مذاق گاوچران‌ها خوش نیامده!  و در واکنش به این تفاهم‌ بود که کنگر‌ة آمریکا که چندی پیش فروش سلاح و تجهیزات نظامی به عربستان را به تصویب رسانده بود،  ‌ جهت سگ خور کردن اموال دولت عربستان،   وتوی باراک اوباما را لغوکرد و به شهروندان آمریکا اجازه داد دولت عربستان را به دلیل حمایت از تروریسم تحت تعقیب قرار دهند!

بله،   متجاوز و حامی تروریسم،  اینک در جایگاه مخالف تروریسم لنگر انداخته!   البته تزلزل و رفتار دوگانه به کنگرة‌ آمریکا محدود نماند!   همسر و دختر جرج بوش برای جمع‌آوری کمک مالی به انتخابات هیلاری کلینتون اعلام آمادگی کردند،   و ویکی‌لیکس هم به بهانه اینکه تهدید شده،   افشاگری‌های جدید در مورد هیلاری کلینتون را فعلاً متوقف کرده.   ولی آنچه در جمکران می‌گذرد به مراتب از این حرف‌ها خنده‌دارتر است.  چه نشسته‌اید که،   در آخرین وقوقیة ماه سپتامبر سالجاری،   شاهد ستایش زیرجلکی «غرب» توسط آخوند کاشانی بودیم:

«[...] نباید اینگونه باشد،   دنیای کفر و گناه را ببیند و تصور کند [...]‌ غرب اینگونه است[...]، این درست نیست [...]»‌
منبع:  ‌فارس، ‌ مورخ 30 سپتامبر 2016 

بله دو روز پس از توافق نفتی «عربستان ـ روسیه»،   و در آستانة سفر زیگمار گابریل به تهران،‌ شاخک اسلامی سازمان سیا ناگهان کشف کرد که «غرب» دیگر عرصة «کفر و گناه» نیست! به عبارت دیگر طویلة مشروعه و محفل «شیخ‌وشاه» به همان دورانی پای گذاشته که «شرق» منبع پلیدی‌ها بود!   در نتیجه،   جای تعجب نیست که ملایان جمکران برای ابراز وفاداری به وزارت امور خارجة بریتانیا،  اینهمه به «کنسرت» پارس کنند،  و تلاش داشته باشند که به خیال خود با یک تیر،  چندین و چند نشان بزنند!   ‌فعالیت هنری را نفی کنند،  و به صورت زیرجلکی به برگزاری کنسرت در پالمیرا اعتراض کرده،   وفاداری‌شان را به لندن و واشنگتن، حامیان تروریسم به اثبات برسانند.   اگر به یاد داشته باشیم،  پس از «آزادی پالمیرا» موضوع سفر رسمی ولیعهد بریتانیا به تهران مطرح شد،  و سپس اجرای کنسرت تئاتر مارینسکی در پالمیرا،   عربده‌جوئی وزیر امورخارجة بریتانیا را در پی آورد.  و با توجه به این هم‌سوئی‌هاست که می‌توان صفوف فاشیست‌ها را با صراحت بیشتری مشخص کرد.