شنبه، تیر ۱۹، ۱۳۹۵

پیروزی پیزوری!




در متن بیانیة رسمی ناتو که به امضاء «یان ستولنبرگ»،  دبیرکل این سازمان و سران اتحادیه اروپا،   ژان کلود یونکر و دونالد توسک رسیده،   هیچ اشاره‌ای به «روسیه،  دشمن مشترک» نشده.   با این وجود،   بوق‌های فرنگی محافل جنگ‌سرد که از تروریسم اسلام سیاسی و بهارعرب هم حمایت کرده‌اند،  موفق شده‌اند در این بیانیه عبارت «اتحاد در برابر روسیه» و مزخرفات رایج دوران مک‌کارتی را بیابند!   بله،‌  گویا دومین نشست سران ناتو در «ورشو» اعضای لجنزار محفل احترام به ادیان را چنان تلخکام کرده که ترجیح داده‌اند در رسانه‌ها،  یا بهتر بگوئیم در توهمات‌شان به دوران نورانی روس‌ستیزی جنگ‌سرد بازگردند!   البته بازگشت به گذشته رویائی از این عرصة خاص فراتر می‌رود.   به عنوان نمونه،  پس از «برکسیت» که با پیوستن هند و پاکستان به سازمان شانگهای تقارن زمانی یافت،   ‌سناتور مک‌کین،   حامی تروریسم بهار عرب و سازمان مجاهدین خلق،  سراسیمه خود را به کشور «پاک‌ها» رساند و برای همکاری بیشتر اعلام آمادگی نمود ـ  منبع ایرنا،  مورخ 13 تیرماه سالجاری.   سپس حسن خمینی نیز به نوبة خود دوان دوان به پاکستان رفت تا پیام ارباب را دریافت نماید ـ  منبع:  ایران وایر،  مورخ 8 ژوئیه 2016 .  غافل از اینکه «در» بر پاشنة سابق نمی‌گردد و معلوم نیست بر کدام پاشنه باید بگردد!   بهترین نمونة سرگردانی این «در»، بلاتکلیفی بریتانیاست!                   

حاکمیت انگلستان در انتظار روشن شدن سرنوشت انتخابات آمریکا نشسته!  و هر چند این «انتخابات» 4 نوامبر برگزار می‌شود،  و در رسانه‌ها،  «مردم» رئیس‌جمهور آینده را انتخاب می‌کنند،  ولی تا ماه اکتبر،  محافل حاکم تصمیم‌شان را خواهند گرفت!   البته نمی‌خواهیم شوت‌وپرت‌ها را ناامید کنیم ولی به فرض که در ایالات متحد،  انتخابات هم وجود داشته باشد،   این انتخابات همانقدر «دمکراتیک» خواهد بود که «رفراندوم» برکسیت!  رفراندومی که برخلاف ادعای شیپورهای آتلانتیسم،  بریتانیا را متزلزل کرده و پیامدهای این تزلزل را به صور متفاوت در جمکران و ترکیه،   دو یابوی زحمتکش و روس‌ستیز گاری شکستة لندن به صراحت می‌توان مشاهده کرد.

در پی «ببخشید» رجب اردوغان،   شاهد عقب‌نشینی سینه‌خیز جمکرانی‌ها و دم‌جنبانی بریتانیا برای جناح دونالد ترامپ هستیم.   این بساط از 24 ژوئن،   یعنی همزمان با پیوستن هند و پاکستان به «پیمان شانگهای»،   و پیروزی «پیزوری» و ابتر رفراندوم «برکسیت» آغاز شد!        
           
پیروزی «51 درصدی» طرفداران خروج بریتانیا از اتحادیة اروپا،   و پیامدهای تلخ آن،  یعنی تضعیف ناتو در ترکیه و عادی شدن روابط اینکشور با اسرائیل،  و ... و به ویژه تقارن زمانی این «پیروزی پیزوری» با عضویت پاکستان و هند در سازمان شانگهای،   گاری شکستة‌ بریتانیا را در دست‌انداز انداخته!   «نایجل فاراژ»،   رهبر فاشیست‌های بریتانیا و مدافع سرسخت «برکسیت»‌ از رهبری «یوکیپ» استعفا داد،   هر چند هنوز در پارلمان اروپا حضور به هم می‌رساند!‌   به عبارت دیگر،   پارلمان اروپا موظف است حقوق و مزایای ایشان را پرداخت کند!   بوریس جانسون،   شهردار سابق لندن نیز که قرار بود ریاست دولت «برکسیت‌نواز» را بر عهده گیرد، کنار کشید،  و ‌دیوید کامرون،‌  نخست‌وزیر انگلستان هم تا اکتبر در جایگاه‌اش ابقاء شد،   و توسل به مادة‌ 50 منشور اتحادیه،  جهت آغاز «مذاکرات خروج» را به جانشین‌اش واگذار کرد!   جانشینی که از «جنس دوم» خواهد بود.   به این ترتیب هر افتضاحی در دوران ریاست جمهوری ترامپ برای بریتانیا پیش آید،  مسئولیت‌اش به قول آخوندجماعت با یک «ضعیفه» خواهد بود!

از سوی دیگر،  دولت اسلام‌گرای ترکیه،   همچنانکه شاهد بودیم بلافاصله دست‌وپای‌اش را جمع کرد و از تهاجم به جنگندة روسیه و قتل خلبان آن پوزش طلبید!   کرملین هم ضمن لغو تحریم واردات ترکیه،  واردات از اتحادیه اروپا را تا پایان سال 2017 تمدید کرد!   خنده‌دار اینجاست که،   در این گیرودار وزیر امورخارجة ترکیه برای مذاکرات جدید عضویت ترکیه در اتحادیه اروپا راهی بروکسل شد!   و اما در جمکران،   اوضاع به مراتب خراب‌تر از ترکیه شده.

جمکرانیان که از نتایج اسف‌بار «برکسیت» هیچ نفهمیده بودند،  با تکیه بر چرندیات بی‌بی‌سی به این نتیجه رسیدند که وضع بریتانیا خیلی عالی است و در بر پاشنه سابق می‌چرخد و حال‌اش خیلی خوب است!   از اینرو قلادة‌ مقام معظم را گشودند تا ضمن پارس به بحرین،   «استبداد اقلیت» را نکوهش فرمایند.   ولی چند روز بعد معلوم نیست چه پیش آمد و چه کسی گوشی را به دست‌شان داد که مقام معظم جمکران ناچار شدند به صورت سینه‌خیز عقب بنشینند و دخالت در امور بحرین را انکار کنند:

«ما در امور داخلی بحرین دخالت نکرده و نمی‌کنیم،‌   اما نصیحت می‌کنیم» 
منبع:   بی‌بی‌سی،   مورخ 6 ژوئیه 2016 

بله رهبر انقلاب چاه‌جمکران در جایگاه «پدر» حاکمیت بحرین نشسته و نصیحت‌اش می‌کند.  ولی اشکال اینجاست که حاکمیت بحرین از علی خامنه‌ای درخواست «نصیحت» نکرده!   به عبارت دیگر،   وعظ و خطابة‌ خامنه‌ای در واقع فضولی در امور بحرین است.   باری پس از عقب‌نشینی سینه‌خیز رهبر جمکران،   رئیس دولت تف و تکفیر هم هشداری دریافت کرد.  و در راستای این هشدار،   رئیس‌جمهور افغانستان،  در یکصدمین سالگرد «پیمان سعدآباد»،  طی گفتگوی تلفنی به حسن روحانی تفهیم نمود که ارتباط ایران با افغانستان باید «رسمی» و حقوقی باشد.   به عبارت دیگر،   38 سال حمایت حکومت اسلامی از طالبان افغانستان می‌باید پایان گیرد.   شاید مرگ «انوری»،   مشاور اشرف غنی،   و از رهبران جهادی افغانستان،   با این گفتگوی تلفنی بی‌ارتباط نباشد.   شاید هم «انوری» از غصة استعفای نایجل فاراژ،‌   رهبر فاشیست‌های انگلستان دق کرده باشد!   چرا که می‌دانیم جهادیون و اسلام‌پرستان و انقلابیون مسلمان و مسلمانان مترقی و ... در واقع غلامان وفادار فاشیست‌های غرب هستند.   به عنوان نمونه کافی است نیم نگاهی به ارتباط نزدیک کاخ سفید با ملاعمر و بن‌لادن و خمینی،   رهبر انقلاب جمکران بیاندازیم.   همه در مسیر مطلوب آتلانتیسم ـ  تقابل با مسکو ـ  گام برمی‌داشتند و هنوز هم جانشینان‌شان در همین مسیر گام برمی‌دارند.  هر چند همگی مانند مقامات جمکران ادعای مبارزه با آمریکا دارند و نعل وارونه می‌زنند.   از مطلب دور افتادیم بازگردیم به اوضاع اسف‌بار جمکرانی‌ها در دوران «پسابرکسیت!»   

پس از پیروزی پیزوری «برکسیت»،‌  حکومت ملایان یک دکان نوین جنگ زرگری افتتاح کرد.   جنگ زرگری رهبر قلعة حیوانات با قوه قضائیه؛   ‌جنگ زرگری قوه قضائیه با رئیس دفتر خامنه‌ای یعنی آخوند ناطق نوری،   و از همه مهم‌تر افشاگری در مورد «حقوق گزاف مدیران!»   اینچنین بود که مقام معظم را بالای منبر فرستادند تا قوة قضائیه را هم مانند بحرین «نصیحت» کند،   و منبر بعدی ایشان هم در مورد «حقوق گزاف مدیران» بود!  

همانطور که می‌دانیم علی خامنه‌ای در مورد اختلاس باند خاوری ـ  انتقال بانکی سه هزار میلیارد تومان به کانادا ـ که به گفته قاضی پروندة خاوری،   معاون وزیر اطلاعات نیز از آن مطلع بوده ـ   بی‌بی‌سی،  مورخ 10 ژوئن 2012 ـ  اظهار داشت؛  «کشش ندهید!»   ولی پس از «برکسیت» ناگهان به یاد آورد که دریافت حقوق گزاف اصلاً کار «نامشروعی» است:

«[...] حقوق‌های هنگفت مدیران دولتی نامشروع و غیرمنصفانه است[...]»
منبع: ‌ رادیوفرانس انترناسیونال،  مورخ 6 ژوئیه سالجاری   

ولی واقعیت اینکه،   دریافت حقوق هنگفت «غیرقانونی» نیست؛  چرا که این حقوق را هیئت‌مدیره و حسابداری برای مدیر معین می‌کند،   و اگر خلافی صورت گرفته می‌باید کسانی که این حقوق را تأئید کرده‌اند مورد مواخذه قرار گیرند.  ولی حال که اوضاع زال‌ممد معظم خراب شده،   این حقوق‌ها دیگر با احکام توحش «شرع» همخوانی ندارد،   و مدیرانی که حقوق گزاف می‌گیرند،  مرتکب «دزدی» شده‌اند و باید مجازات شوند!  ولی برخورد خامنه‌ای با بساط خاوری کاملاً متفاوت بود.   چرا که،  ایشان پس از انتقال بانکی میلیون‌ها دلار ارز به خارج کشور،   به صورت قانونی از فرودگاه خارج شدند،  و در فرودگاه فرانکفورت وزیر اقتصاد و دارائی وقت نیز استعفانامة ایشان را امضاء کرد!   با این وجود،  این لات‌بازی و وحشیگری نه تنها توجه خامنه‌ای را جلب نکرد،  که قوه قضائیه جمکران نیز بلافاصله حکم اعدام غیابی خاوری را صادر کرد تا دولت کانادا بتواند با تکیه بر همین حکم «شکمی»،  از استرداد وی خوداری کرده و دلارها را بالا بکشد!   

حال این سئوال مطرح می‌شود که چرا خامنه‌ای «دریافت حقوق هنگفت مدیران» را با دزدی در ترادف قرار می‌دهد؟   پاسخ روشن است؛   وظیفة تروریست‌ها این است که به صورت «سازمان یافته» با «روند حقوقی» و روابط دوسویة «قانونی» مخالفت کنند.   دولت حقوق گزاف به مدیران پرداخت می‌کند،   خامنه‌ای بجای نکوهش دولت،  هیئت‌مدیرة بانک‌ها،  کمیسیون‌های مسئول مجلس و ... مسئولان پرداخت حقوق‌کلان،  این امر را دلیل «فساد مالی» مدیران به شمار می‌آورد؛  میدان می‌گیرد و از «مدیران پاک‌دست» تقدیر می‌کند!   به این ترتیب،  سوءاستفاده از اموال دولت،   با دریافت حقوق ترادف می‌یابد،   و از سوی دیگر واژگان زبان ابتذال و ضدحقوقی آخوند ـ  پاک‌دستی ـ  با عدم سوءاستفاده از اموال عمومی در ترادف قرار می‌گیرد!

«پاک‌دست» کسی است که گویا دست‌اش «پاک» است،   و این پاکی و نجسی را آخوند  تعیین می‌کند.   به این ترتیب بعضی‌ها در حکومت اسلامی «پاک‌دست» به شمار می‌روند،  ولی تا گریبان در جنایت و تاراج فرو رفته‌اند!   البته این زبان «ارزشی»،  غیرحقوقی و مبتذل به آخوند محدود نمی‌شود،   داس‌الله هم مدام از «پاک‌دستی» این و آن دم می‌زند؛   «شاه‌الله» هم طرفداران لائیسیته را «ناپاک» و «روسوفیل» می‌خواند،   و اوباش صادراتی محفل اکبر رفسنجانی برای‌اش «پاک» به شمار می‌آیند.  خلاصه،   این ادبیات فاشیستی در میان تمامی لایه‌های محفل نفرت‌فروشان «شیخ‌وشاه» ـ  شاه‌الله،‌  شیخ‌الله و داس‌الله ـ  رایج است.  محفلی که در گنداب شیطان‌سازی و «پاکی و نجسی» شناور مانده. پس ما هم اینان را در چاهک‌شان رها می‌کنیم و باز می‌گردیم به جنجال فیش‌های حقوقی و پیام‌های ابله‌پسند آن.

حکومت زال‌‌ممد که این بساط را به تقلید از نمایش چند سال پیش فرانسه به راه انداخته، چنین القاء می‌کند که دریافت حقوق هنگفت «جرم» است،  ‌چرا که،   مردم با فقر دست به گریبانند.   حال آنکه فقر حاکم بر قشرهای اجتماعی ایران ناشی از تاراج سازمان یافتة حکومت اسلامی است و «حقوق هنگفت مدیران»،  در برابر این تاراج قطره‌ای است از دریا! در ضمن آنچه در این هیاهو و تبلیغات «حقوق مدیران» می‌نامند،   شامل حق‌وحساب و رشوه و دیگر مزایای سنتی و رایجی که در هر کدام از این مقام‌ها «جا‌سازی» شده،  نمی‌شود!   به عنوان نمونه،   در دوران نکبت‌بار و نورانی خمینی دجال،   وزارت صنایع برای صدور مجوز تأسیس هر واحد صنعتی،  معادل 5 هزار دلار حق و حساب می‌گرفت،  و مسلم بدانیم که این مبالغ در فیش حقوق «بهزاد نبوی» منظور نشده،  چرا که ایشان مثل هاشمی رفسنجانی «پاک‌دست بودند!   هیاهوی جمکرانی‌ها در مورد حقوق هنگفت،  فقط یک هدف دنبال می‌کند،   مبری کردن حکومت آخوند،   یعنی عامل اصلی تاراج اقتصادی از هر گونه فساد مالی!   در ینگه‌دنیا نیز برای پنهان داشتن نقطه ضعف حاکمیت ـ  نژادپرستی ـ  همین بساط به صورت متفاوت،   و البته به مراتب تماشائی‌تر به راه افتاده.                    

بله،   همزمان با آغاز نشست «ناتو» در پایتخت لهستان،   خبر رسید که طی یک تظاهرات مسالمت‌آمیز در شهر «دالاس»،  مأموران پلیس هدف تک‌تیراندازان قرار گرفته،‌  و 5 نفر از آنان به قتل رسیده‌اند.   به گزارش خبرگزاری‌ها،   سفیدپوست‌ها هدف این کشتار بوده‌اند.   به عبارت دیگر ایالات‌متحد از هم اکنون وارد «جنگ نژادی» شده و به قول معروف «رجوع به اصل» کرده؛    جای تعجب هم نیست!‌   وقتی پاترنوس برای گسترش پوپولیسم و بازگشت به دوران نکبت‌بار و «نورانی» گذشته بساط «رفراندوم» برکسیت پهن می‌کند،‌  و علیرغم افزایش تهاجم به خارجی‌ها،  بوق‌هایش این نمایش مهوع را «دمکراسی» می‌خواند،    در ینگه‌دنیا هم بساط «دمکراسی مستقیم» به راه می‌افتد!   یعنی گلة وحش «ضد سفیدپوست»،‌   به گله وحش «ضد سیاه‌پوست» اعلان جنگ می‌دهد،  قضیه به همین سادگی است!   البته در گیرودار این پروسة بازگشت به رونق «گذشته‌های پرافتخار»،‌  بد نیست نیم نگاهی هم به اروپا بیاندازیم.

دولت فرانسه آرام، آرام،  از بساط اسلام‌نوازی فاصله می‌گیرد؛   خواهان تقویت اتحادیة اروپاست،   و رئیس‌جمهورش،‌  ریاست جمهوری ترامپ را یک «خطر» تلقی می‌کند!   به استنباط ما و با توجه به دم‌جنبانی بریتانیا برای جناح «ترامپ»،  یک‌بار دیگر ایفای «نقش بازنده» به فرانسه واگذار شده!   دونالد ترامپ حامی برکسیت می‌شود؛   «مردم» بریتانیا به برکسیت رأی می‌دهند؛   دونالد ترامپ از «صدام حسین» تمجید می‌کند؛   انگلستان گزارش «چیلکات» منتشر می‌کند؛  و ... و ناگهان فیلیپ هاموند،  وزیر امور خارجه انگلستان از خواب 13 ساله بیدار شده،    بدون اشاره به «غیرقانونی بودن تهاجم نظامی به عراق»،   بساط «اشتباه کردند و اشتباه کردیم» پهن می‌نماید.  ایشان به «گاردین»،   شیپور اسرائیل‌پرست و اسلام‌نواز تفنگ‌فروشان غرب می‌گویند،   کنار گذاشتن بعثی‌ها در عراق اشتباه بود،  چون به تشکیل داعش منجر شد:

«فاجعه‌آمیزترین اشتباه آمریکا در طرح‌ریزی پس از جنگ عراق،   خارج کردن جمعی حامیان حزب بعث از ارتش اینکشور بوده [...]  این اقدام به طور مستقیم بر ظهور و گسترش داعش تأثیر داشت[...]»
منبع: سایت دیپلماسی ایرانی،   به نقل از ایسنا،   مورخ 8 ژوئیه 2016 
          
به عبارت دیگر اشغال نظامی عراق،  ویرانی شهرهای اینکشور، کشتار صدها هزار عراقی و شکنجه و اعدام مخالفان آتلانتیسم در ابوغریب و ده‌ها زندان زیرزمینی دیگر،   و به ویژه غارت نفت و آثار تاریخی عراق هیچ اشکالی نداشته،  فقط یک «اشتباه» کوچک پیش آمده؛  اعضای حزب بعث از مناصب نظامی کنار گذاشته شده‌اند!   بله،‌   آمریکا و انگلیس،  کوچولو و مامانی و بی‌تجربه بودند؛  به همه دروغ گفتند که صدام حسین سلاح کشتار جمعی دارد؛   بازرسان سازمان انرژی اتمی از قماش مادام «پلتیه» و شرکاء،   متخصصان کشف سلاح کشتار جمعی در عراق هم دروغ اینان را مورد تأئید قرار دادند،   و بوق‌های آتلانتیسم بی‌چون و چرا این شایعات را پخش کردند،‌  تا لندن و واشنگتن و متحدان و پادوهای‌شان بتوانند با نقض آشکار قوانین بین‌المللی به عراق حمله کنند.   بعد هم تلاش کردند با تقسیم عراق به سه گنداب شیعه و سنی و کرد،  ادامة همین سیاست جنایتکارانه را در دیگر مناطق خاورمیانه مورد تشویق قرار دهند.   ولی هدف از یوتوپیاسازی روشن است:  گسترش پوپولیسم،   یعنی ایجاد دو جبهة کاذب «حق و باطل» با هدف تحمیل باورها و توهمات آخوند و تل موهومی به نام «مردم»،   به اقلیت‌های مذهبی،  ‌قومی،   سیاسی و تهاجم به حریم خصوصی و سرکوب آزادی‌های فردی و اجتماعی!  این‌ها دیگر «اشتباه» نبوده،  برنامة لندن و واشنگتن بوده و هست.   

در سایة چنین سیاستی است که سرکوب اقتصادی یعنی تاراج ثروت‌های ملی با سهولت بیشتری صورت می‌گیرد.  و کافی است نیم نگاهی به دوران نکبت‌بار صدارت امیرعباس هویدا‌ بیاندازیم.   هویدا از آنجا که گویا «اهل مطالعه بود»،‌   و زندگی اشرافی نداشت،  در «سیانامه‌های» امثال حاج عباس میلانی مورد ستایش قرار گرفته!   حال آنکه در دوران صدارت هویدا،  سانسور نشریات به اوج خود رسیده بود،  و نهایتاً کار بجائی کشید که دفتر فکاهی‌نامه «توفیق» را طی دوران صدارت صدراعظم اهل مطالعه به آتش کشیدند.   در کنار حذف فکاهیات و سانسور کتاب و نگارش و غیره بساط آخوندنوازی و روضه خوانی‌های «مدرن»   امثال هایده و مهستی،  فساد مالی و اداری و به ویژه حاتم‌بخشی به شرکت‌های غربی را به اوج رساندند.

امیرعباس ساده‌زیست چنین مصلحت دیده بود که زمین‌های زاینده رود را ـ  این رودخانه هم مثل دیگر رودخانه‌های ایران قربانی سدسازی‌های استعماری شده بود ـ  ‌ برای هتل‌سازی به یک شرکت فرانسوی واگذار کند.  و اگر بعضی مهندسان معمار شاه را در جریان نمی‌گذاشتند،  33 پل اصفهان هم قربانی «مدرنیزاسیون» هویدا و اربابان فراماسون‌اش ‌شده بود.

بله،   برخلاف ادعای هویدا و مجیدی و نهاوندی و دیگر پادوهای لژ «گراند اوریان»،   همة مصائب و فجایع به دلیل «دخالت شاه» نبود!   این ادعای پوچ به این دلیل مطرح می‌شود که از یک دستگاه فاسد استعماری سلب مسئولیت کنند و غارت و ‌جنایت سازمان یافتة  لندن و واشنگتن را به حساب «یک نفر» بنویسند.   از اینرو همه پادوهای استعمار از قماش هویدا و نهاوندی و... ادعا می‌کنند که شاه در همة امور دخالت می‌کرد؛   همانطور که پاسدار اکبر و مرتضی کاظمیان و دیگر عملة فاشیسم بین الملل ناشیانه تلاش می‌کنند علی خامنه‌ای مفلوک و بی‌کاره را مسئول همة فجایع حکومت اسلامی معرفی کنند!   مسلم است که سایت رادیوفردا از تلاش قلم‌زنان نانخور و پیشخدمت‌های «محترم و شریف» سازمان سیا استقبال می‌کند و مقالات شکمی و توجیهی اینان را تمام و کمال بازتاب می‌دهد،  باشد تا همچون دوران نورانی «هری ترومن»،   فاشیست‌مسلمان‌ها را در جایگاه «اوپوزیسیون» و مخالف استبداد بنشاند.   

البته بعضی‌ها که ادعای مخالفت با آخوندیسم هم دارند در این وحشیگری‌ها از این مراحل فراتر رفته‌اند!   اینان که در فیس‌بوک،   خودشان را «جنبش آته‌ایست ایران» می نامند،   نماد آته‌ایست‌شان «کنیزالاسلام نرگس محمدی» است!   کشتزار شرعی تقی رحمانی،  و پامنبری شیرین عبادی که مدت‌ها به خشتک آخوند منتظری دخیل بسته بود و «لوح حقوق بشر کوروش کبیر» به این جانور وحشی اهداء کرد!   جالب اینجاست که لینک وبلاگ «برکسیت و  ببخشید» را هم در همین فیس‌بوک عوام‌پسند گذارده‌اند!   می‌بینیم که در شارلاتانیسم،   اینحضرات چگونه گوی سبقت از رادیوفردا ربوده‌اند.   حداقل رادیوفردا و بی‌بی‌سی،  از وبلاگ «ناهید رکسان» برای «تگ خوردن» استفادة ابزاری نمی‌کنند،   ولی اراذل مرزپرگهر هیچ «مرزی» نمی‌شناسند!   برای اینان هرکس «ادعای» مخالفت با علی خامنه‌ای داشته باشد،   «طرفدار دمکراسی» به شمار می‌آید!  برای فاشیست‌ها اهداف اهمیت ندارد؛  این جانوران وحشی بر افراد متمرکز می‌شوند،   همانطور که سابقاً نیز فحاشی به شاه به معنای فعالیت آزادیخواهانة سیاسی شده بود!  و همانطور که بی‌بی‌سی،   از یک جانور وحشی رهبر آزادیخواه و ضداستبداد ساخت،   اینان می‌خواهند از کنیزالاسلام محمدی،  کشتزار تقی رحمانی،   تصویر گوساله‌فریب «آزادیخواه» ارائه دهند.   بدون اینکه در نظر بگیرند،  کسی‌که پشت سر آخوند می ایستد،  ‌با «آزادی» در چارچوب حقوقی معاصر در تضاد آشکار قرار گرفته.   و البته این بساط،   یعنی ارائة تصویر دلپذیر از آخوند انسان‌ستیز،  پایه و اساس پروپاگاند سازمان سیا بوده و هست.   در راستای همین پروپاگاند است که شیپورهای اروپائی سیا برای مبری کردن واتیکان از جنایات دستگاه هیتلر،   ادعا می‌کنند،   «هیتلر قصد داشت پاپ پیوس دوازدهم را بدزدد!»  ‌ حال آنکه واتیکان،   متحد آلمان نازی بود و اخیراً نیز به همین دلیل رسماً از یهودیان عذرخواهی کرده!  خلاصه،   این پروپاگاند هم مثل تمجید و ستایش جمکرانی‌ها از عباس کیارستمی مضحک است!       

از تبدیل کیارستمی به ابزار فروش «مرگ و اسلام خوب و تحقیقات عمیق و کشکی خرمشاهی در مورد حافظ و...» فاکتور می‌گیریم،‌  و می‌پردازیم به واکنش اوباش رسمی جمکران به مرگ عباس کیارستمی،  و بساطی که پیش از مرگ وی به راه افتاد.   در رسانه‌ها چنین آمده بود که کیارستمی به بیماری غیر قابل علاج مبتلا شده،   و حالش خیلی وخیم است.  بعد از مدتی گفتند کیارستمی برای درمان عازم فرانسه شده!  به عبارت دیگر،    فرد 76 ساله‌ای که به بیماری غیرقابل درمان مبتلا شده،   برای درمان به فرانسه می‌رود!   و از قضای روزگار،  خبر درگذشت وی را رسانه‌های فرانسه به نقل از بوق‌های جمکران منتشر می‌کنند!  و باز هم از قضای روزگار این خبر با «روز استقلال آمریکا» و پایان «رمدان» امت اسلام تقارن زمانی دارد.   باری،   رئیس‌جمهور فرانسه بلافاصله از درگذشت کیارستمی ابراز تأسف می‌فرمایند و  ملاممد خاتمی و حسن روحانی و مم‌جواد ظریف و توله آخوند جنتی هم در کمال حماقت زبان به ستایش کیارستمی می‌گشایند!   

ولی کیارستمی در واقع کیست؟  کارگردان «مطرود» رژیم جمکران!  کسی که آشکارا زندگی آخوندی و جامعة «زنانه ـ مردانة» و ارزش‌های جمکرانی را نفی می‌کند؛   محور اصلی فیلم‌هایش «فردی‌ات» است،  و به روابط خطی اجتماعی،  یعنی دوستی و عشق اولویت می‌دهد.   به عبارت دیگر،   روابط عمودی  و مردم‌پسند،   یعنی «اطاعت از بزرگ‌ترها» را به چالش می‌کشد!   خلاصه محور فیلم‌های کیارستمی زندگی انسانی،  یعنی ضدیت با آخوند است.   از اینرو  فیلم‌های‌اش را محفل «شیخ‌وشاه» ممنوع و یا سانسور کرد،  و به همین دلیل نیز کیارستمی رسماً اعلام داشت که دیگر در ایران فیلم نخواهد ساخت!   با این وجود وقتی خبر درگذشت وی انتشار یافت، یک دسته از سردمداران سانسور و سرکوب به رهبری ملاممد گوبلز زبان به ستایش وی گشودند،    و یک گله دیگر هم به رهبری زال‌ممد معظم، سکوت اختیار کردند و هر دو باعث خنده شدند.   کیارستمی نه تنها در دوران زندگی، که با مرگش نیز حکومت آخوند و اوباش و یاران‌ صادراتی و فرنگی‌‌اش را به مضحکه تبدیل کرد!