جمعه، فروردین ۲۰، ۱۴۰۰

نوروز و ناتو!

 

 

به گزارش رادیو فردا،   رضا پهلوی در مخالفت با قرارداد کنسرسیوم 2،‌   به مردم ایران پیام فرستاده و این قرارداد را خائنانه توصیف کرده.   جالب اینجاست که در پیام مذکور هیچ اشاره‌ای به نقش لندن و واشنگتن در استقرار حکومت ملایان در ایران،   و انعقاد این قرارداد استعماری نشده.  و از همه مهم‌تر،   رضا پهلوی انگشت اتهام را صرفاً به سوی علی خامنه‌ای گرفته و هم‌صدا با میرحسین موسوی و شرکاء، روح‌الله خمینی را از جنایت و خیانت مبری کرده:     

 

«[خامنه‌ای] در طول دوران ۳۲ ساله حکومت [...] مستبدانه و عامدانه،  باعث و بانی بدبختی میلیون‌ها ایرانی و عقب‌ماندگی و انزوای ایران بوده [...] وی [ رضا پهلوی] علی خامنه‌ای را یکی از خیانتکارترین حاکمان تاریخ ایران نامیده [...]»

منبع:  رادیو فردا،  ‌مورخ 9 آوریل 2021

 

به این ترتیب همه باید بدانند که در «دوران نورانی خمینی» نه جنایت بود،  نه استبداد،   نه تاراج و نه انزوا!  شاید به حاشیه راندن دوران خمینی در این پیام به این دلیل بوده که منافع لندن و واشنگتن و پکن طی جنگ استعماری با عراق،  بهتر از دوران خامنه‌ای تأمین می‌شد!  بله،‌  این نوع پیام‌ها همان حکایت «یک بام و دو هوا» است. به ویژه که انعقاد قرارداد 25 ساله با چین به سال 2004  بازمی‌گردد!        

 

در تاریخ 31 اکتبر سال 2004  ـ  چند ماه پس از تجاوز لندن و واشنگتن به عراق ـ  یک قرارداد استعماری میان حکومت ملایان و چینی‌ها به امضاء رسید.   به موجب این قرار داد 51 درصد از میدان «یادآوران» برای مدت 25 سال در اختیار «سینوپک» قرار گرفت ـ  وبلاگ «یادآوران تاراج»،  ‌مورخ  10 دسامبر 2007  ـ  و جزئیات خفت‌بار آن‌هم به زبان‌های فارسی و انگلیسی در ویکی‌پدیا و «چاینا دیلی»، مورخ 31 اکتبر 2004 انتشار یافت.  

 

در پی انعقاد این قرارداد،  سیل کارشناسان «نظامی ـ امنیتی» چین به ایران سرازیر شد و  هیچکس هم اعتراضی نکرد؛ ‌  به ویژه از فرح پهلوی و رضا پهلوی جز سکوت صدائی نشنیدیم!   دلیل هم اینکه این قرارداد استعماری در دوران ریاست آخوند محمد خاتمی بر قوه مجریۀ حکومت پوشالی ملایان به امضاء رسیده بود!  و همانطور که می‌دانیم  اعضای محفل تروریست فدائیان اسلام در داخل و خارج مرزها سخت هوای همدیگر را دارند؛ ‌ ارباب‌شان مشترک است!

 

باری در پی انعقاد قرارداد 2004،   به مرور زمان،   علاوه بر آب‌‌های جنوب و منابع زیرزمینی،  برق تولیدی ایران هم که می‌بایست به مصرف ایرانیان برسد،  برای تولید بیت کوین تقدیم چینی‌ها شد،  و همچون دوران نکبت‌بار صدارت امیرعباس هویدا،  دولت ملایان جدول ساعات قطع برق در اختیار «شهروندان» قرار داد.

 

نخستین بار که شیعی‌ها از خواب غفلت برخاسته،  به کنسرسیوم 2 اعتراض کردند،   پس از دیدار مایک پمپئو با دیپلمات‌های چینی در تاهیتی بود.   پیش از ادامة‌ مطلب یادآور شویم طی دوران ریاست جمهوری ترامپ،‌   هیچیک از مفاد قرارداد خفت‌بار اکتبر 2004  شامل تحریم‌های آمریکا نشد.   در ضمن علاوه بر انگلستان و مستعمرۀ سابقش،  چین،  کرة جنوبی و عراق ـ دو کشور اشغال شده توسط ارتش آمریکا ـ   هم از این تحریم‌ها معاف بودند!

 

پس از ورود پرزیدنت زین العابدین بیمار به کاخ سفید،  و  معرکه‌گیری دربار انگلستان با بیماری پرنس فیلیپ ـ 17 فوریه 2021 ـ   و سپس سخنرانی الیزابت دوم در هفتاد و یکمین میعاد ترور رزم آرا،  بلافاصله شیعی‌ها بر محور «نفی و ابهام» بسیج شدند.   ابتدا آخوند سیستانی،  صیغة جدید آنگلوساکسون‌ها در نجف،   بیانیة «هفت نه» صدورید:

 

«[...] رسانه‌های عراقی با تحلیل بیانیه [...] آیت‌الله سیستانی اعلام کردند [...] بیانیه مذکور شامل هفت «نه» بزرگ بود:  نه به تحریم،  نه به خشونت،  نه به ظلم،  نه به فقر،  نه به سرکوب آزادی‌های دینی، نه به نبود آزادی‌های اجتماعی و نه به عادی ‌سازی روابط با رژیم صهیونیستی [...]»

منبع:‌  کیهان،‌  مورخ 17 اسفندماه 1399 

 

بله آخوند سیستانی که هرگز به پدوفیلی و برده فروشی و تعدد زوجات و... و دیگر احکام «تاراج و جنایت به نام خدا»،  نه نگفته،   پس از دیدار با رهبر واتیکان از خود تصویر مخالف خشونت هم ارائه داده!   پس از انتشار بیانیة ‌مذکور،  ‌ نوابغ شیعی هم با الهام از نبوغ صیغة جدید آنگلوساکسون‌ها در نجف،  کمپین «نه به جمهوری اسلامی» به راه انداختند.  نیازی نیست که بگوئیم بلافاصله رضا پهلوی و سپس فرح پهلوی هم که هرگز به احکام توحش اسلام نه نگفته‌اند،‌   به این بساط نفی و ابهام پیوستند!   جالب اینجاست که هیچیک از هواداران کمپین پوچ‌فروشی شهامت ندارد مسئولیت پذیرفته،  به صراحت بگوید که «نه به جمهوری  اسلامی»،   به معنای آری به کدام نوع حکومت می‌تواند باشد؟!    به عبارت دیگر جماعت،  همه در سنگر ابله فریب «نفی و ابهام» لنگر انداخته‌ و برای گسترش تاراج و سرکوب استعماری در کشور ایران له‌له می‌زنند.  

 

جهادی‌ها طی دویست سال اخیر،   ملت ایران را به ابزار پیشبرد منافع آنگلوساکسون‌ها در برابر مسکو تبدیل کرده‌اند.  در دوران قاجار،  سرزمین‌هائی که سردار فاتح با جنگ به دست آورده بود،  با «جهاد» این جانوران وحشی از دست رفت؛  با بست نشستن این روسپی‌های سیاسی در سفارت انگلستان، جنبش مشروطه به بیراهه کشیده شد؛  ملت ایران به مشتی شیعی تقلیل یافت،  و ... وپس از قرارداد 1919،  کشور ایران رسماً تبدیل شد به مستعمرۀ‌ انگلستان و پاسدار «یکجانبه‌گرائی‌» و به ویژه منطقۀ «تحریم نوروز!»  

 

برخلاف تصور بعضی‌ها طی سدۀ اخیر،  این «جایگاه والا» هرگز از دست نرفته؛   «توسعه» هم یافته!   با استقرار دولت خیابانی شیخ مهدی بازرگان،  ‌ ارتباط نوروز با اسطورة جمشید گسست و  نوروز جمشیدی تبدیل شد به «بهار آزادی و جشن فصل بهار و ...» و مزخرفات مشابهی که از فاضلاب 300 سالة دربار بریتانیا به چپ‌نما و چماقدار وحی ‌شده!   «سیزده به در» هم از همان منبع مقدس وحی تبدیل شد به «روز طبیعت» و ... و 42 سال بعد،  ‌ نوبت رسید به رنگ چهرة پیک نوروزی!

 

بوق‌های لندن و واشنگتن بر پیک نوروزی متمرکز شدند و نئاندرتال‌های شیعی یکهو کشف کردند که «رنگ سیاه» چهرة حاجی فیروز،   نشان نژادپرستی ایرانیان و توهین به سیاهپوستان است!   بله برای تخریب و نابودی آئین‌های ایرانی لازم است آن‌ها را از یکسو با ابتذال اشغالگران عرب قرن هفتم میلادی و باورهای گلة شیعی ـ  محفل شیخ‌وشاه ـ هدف قرار داد و از سوی دیگر با معیارهای جوامع استعمارگر غربی!  به این منظور می‌باید پیوند این آنین‌ها را با ریشة اسطوره‌ای شان گسست و‌ آن‌ها را از محتوی فرهنگی‌شان تهی کرد تا  نئاندرتال‌های شیعی بتوانند آن‌ها را با منافع اربابان‌ برده‌دارشان پیوند دهند:

 

«[...] حتماً طرفای آفریقا هر روزشون نوروزه [...] اینجوری حساب بکنی پر حاجی فیروزه[...]»

منبع: بی‌بی‌سی،  ‌مورخ  2 آوریل 2021

 

 پیوند فوق محصول تفکر و تعمق و تحقیقات «علمی»  یک «رپر شیعی» است!   ولی ماجرا به این مختصر محدود نمی‌شود؛  «تحقیقات علمی» یکی از ماچه نئاندرتال‌های جمکرانی هم این اصل شکمی را به اثبات رسانده که در ایران برده‌داری رایج بوده؛  پیک نوروزی هیچ ارتباطی با اسطوره‌ها ندارد؛   مترادف سیاه‌بازی است و چهرة سیاهش در «ملی‌گرائی نژاد آریائی» ریشه دارد:

 

«[...] با بروز ملی‌گرایی "پنداره" سفید بودن نژاد آریایی شکل گرفت [...] و در صد سال اخیر و حتی پس از لغو برده‌داری در ایران،  سیاه‌بازی رونق بیشتر یافت [مرد سیاه‌شده‌ای که می‌رقصد و می‌خواند،  تعبیری اسطوره‌ای یافت] که نه یادآور تاریخ ظلم و ستم بر بردگان و فرودستان است و نه نقشی در مناسبات اجتماعی دارد،  و تنها وظیفه‌اش سرگرمی مردم در ایام باستانی نوروز است [...]»

همان منبع

 

اگر «این مرد سیاه شده»،  مانند آخوند شیعی بساط روضه و زوزه پهن کرده بود، نئاندرتال‌ها بساط «نژادپرستی ایرانیان» پهن نمی‌کردند.  اشکال اینجاست که «مرد سیاه شده»،  ابزار موسیقی به دست دارد و می‌رقصد و می‌خواند!   از اینرو همه باید بدانند که برده‌داری در ایران رایج بوده و لغو آن به رونق سیاه‌بازی منجر شده!   البته بحث و بررسی تیز و آروغ دربار بریتانیا که مبنای  «پژوهش‌» شیعی‌هاست جز اتلاف وقت نخواهد بود.   با یک پرسش ساده می‌توان پایه و اساس این کاخ پوشالی و این «پژوهش‌های» به فرموده را زیرورو کرد.   چرا این مخالفان «ظلم و ستم» بر بردگان و فرودستان که بر آئین‌های ایرانی متمرکز شده‌اند،  نیم نگاهی به دین اسلام و مزخرفات قرآن نمی اندازند؟!   مگر برده‌داری و ‌پدوفیلی و نژادپرستی و دیگر انواع خشونت در اسلام منع شده؟!  هرگز!

 

ولی هیچکس در ایران حق ندارد این دین هچل‌هف را به زیر سئوال ببرد؛  «جنگ و نفت توشه!»  این دین ناندانی 300 سالة دربار بریتانیاست و اگر به زیر سوال برود پایه‌های سازمان آدمخوار ناتو هم متزلزل می‌شود! همانطورکه پیشتر هم در این وبلاگ اشاره کردیم،   تلاش استعمار نابودی سنت‌هائی است که اقوام ایرانی را،  خارج از تعلقات  مذهبی،  به یکدیگر پیوند می‌دهد.   از اینرو در درجة نخست سنت‌هائی از قبیل نوروز و چهارشنبه‌سوری هدف تهاجم استعمار قرار می‌گیرد.   در این راستا، سنت‌هائی که فاقد هر گونه تقدس بوده،  صرفاً ایرانی‌اند و هیچ ارتباطی حتی با «دین زرتشت»‌ هم ندارند متحمل «مدرنیزاسیون استعماری» می‌شوند.  چرا که برخلاف مدرنیته،  مدرنیزاسیون پدیده‌های کهن را از ریشه نابود می‌کند!  و این است دلیل ارادت استعمار به مدرنیزاسیون،   به ویژه در کشور ایران!

 

این مدرنیزاسیون که باورها و اعتقادات شیعی‌ها را بر فرهنگ ایرانیان تحمیل کرده،   اینک به سراغ «حاجی فیروز» رفته و چهرة سیاهش را نشان نژادپرستی ایرانیان می‌خواند،   در نتیجه امسال فتوی تحریم نوروز از مرکز مطالعات لندن صادر شده!

 

جریان از اینقرار است که نخبگان شیعی ـ  عقب افتاده‌های ذهنی ـ  در مخالفت با کنسرسیوم 2،   به آستان مقدس مائوتسه تونگ التماس‌نامه نوشته‌اند و مرکز مطالعات لندن هم فتوا صدوریده که روز امضا این قرارداد ننگین (ششم فروردین‌ماه سالجاری) همه عزا بگیرند:

 

«[...] روز امضای آن قرارداد ننگین [...] باید عزای عمومی اعلام شود [...] حال می بینم که ده‌ها هزار نفر بجای عزا گرفتن و سوگواری،   برای دیکتاتور چین نامه "الهی ما فدایت بشویم" نوشتند[...]» 

منبع: گویانیوز،  ‌مورخ 31 مارس 2021  

 

بله نوروز بهترین فرصت است برای اعلام عزای عمومی!   جانوران وحشی که شیفتة زوزه و سوگواری‌اند هرگز برای میعادهای اسلامی عزای عمومی اعلام نمی‌کنند.   دلیل هم روشن است در این میعادها،  امت اسلام به شادی‌های «مجاز و مشروع» می‌پردازد.   یعنی شکم‌چرانی، گورستان‌گردی،   خواندن فاتحه،  صیغة دختربچه‌ها و پسر بچه‌ها،  زدن جیب مردم،  چاقوکشی،  و از همه مهم‌تر عمل خیر و مجاز «تخلی!»   آنهم به شرط اینکه «تخلی» طابق‌النعل‌بالنعل بر اساس «تفکر و اندیشة علمی حضرت امام راحل» صورت گیرد.  این اعمال  «وحدت مسلمین» را گسترش می‌دهد و برای تشکیل اتحاد جماهیر نوکری تحت فرمان ایالات‌متحد و سرکارگر چینی‌اش الزامی است.

 

می‌دانیم که «وحدت» برای «جهان اسلام» اهمیت فراوان دارد؛   افراد را به گلة گوسفند تبدیل کرده و قدرت تفکر منطقی را از آنان سلب می‌کند.   این همان وحدتی است که «اجماع بر مبنای نفی و ابهام» را میسر می‌کند و باعث معلق زدن همزمان سگ‌هائی خواهد شد که «خوب» تربیت شده‌اند؛  کارزار «نه به جمهوری اسلامی» بی‌دلیل به راه نیفتاده!

 

در هفتادویکمین سالگرد ترور رزم‌آرا و در آستانة روزجهانی زن،   الیزابت دوم بالای منبر رفت و همه را به وحدت فراخواند.  و اینچنین بود که به فدائیان اسلام هم وحی شد تا کارزار «نه به جمهوری اسلامی» به راه اندازند!   سیل تحلیل و مقالة شکمی بر سایت‌ها روان شد.  یکی در این «نه»،  جمهوری دمکراتیک ـ  مشابه کرة شمالی ـ  رویت کرد؛  دیگری در آن دمکراسی سکولار یافت و ... و سرانجام فرح پهلوی هم به این کمپین نفی و ابهام پیوست!   جالب اینجاست که فرح پهلوی همچون دیگر هواداران «نه به جمهوری اسلامی»،  هرگز با احکام توحش اسلام ـ  تعدد زوجات،   برده‌داری،  سنگسار،  قصاص،  قیمومت مرد بر زن،  تفکیک جنسیتی و منهیات آخوند ـ  مخالفت نکرده!    به عبارت دیگر،  علیاحضرت شهامت ندارد موضع مشخص بگیرد؛  ‌مسئولیت بپذیرد و بگوید به چه حکومتی «آری» خواهد گفت! کسی که به حکومت آخوند «نه» می‌گوید لازم است ابتدا تکلیفش را با دین اسلام روشن کند و  بعد هم بگوید چه نوع حکومتی می‌خواهد!   روشن‌تر بگوئیم علیاحضرت و شرکاء لازم است از سنگر عوام‌فریب «نفی و ابهام» که بیش از یکصدسال است استعمار در آن لانه کرده پای بیرون بگذارند.             

 

به مناسبت میعاد 9 آوریل، ‌ 71 مین سالگرد مرگ صادق هدایت،  ‌ متفکر و نویسندۀ مغضوب دستگاه پهلوی،  منفور فدائیان اسلام،  و مقتول بریتیش پترولیوم!