چهارشنبه، تیر ۰۲، ۱۳۹۵

حکومت سگ پائولوف!




«[...] به آسانی می‌توان همه را فریفت و جیب‌شان را خالی کرد.  عقل‌شان در چشم‌شان است و چشم‌شان را پردة‌ نفهمی تنگ پوشانده [...] بیچاره‌ها چه می‌بینند تا بفهمند؟   هر چه می‌گوئی به اسم خدا و پیغمبر بگو و دیگر کار نداشته باش [...] ما در سایة [...] نادانی و ساده‌لوحی آنان زندگی می‌کنیم و نان‌شان را می‌خوریم به ریش‌شا‌ن می‌خندیم [...] خود من باگستاخی و بی‌شرمی چه‌ها که نکردم.   نبوت کردم،   معجزه کردم،   مرده زنده کردم [...] کافی بود چهار،  پنج نفر به من بگروند تا من به زور همان گستاخی و بی‌شرمی و بی‌چشم‌وروئی شارع‌اعظم و نبی‌اکرم بشوم [...]»
منبع: جیمزموریه،  «سرگذشت حاجی بابای اصفهانی»،  انتشارات 25 شهریور،   تهران،  1344،  صفحات  53 ـ 46.

رسانه‌ای شدن ظاهراً «اتفاقی» یادداشت محرمانة وزارت امور خارجه آمریکا مبنی بر «لزوم بمباران نیروهای ارتش سوریه»؛   ترور «جو کاکس»،  نمایندة حزب کارگر بریتانیا حین تبلیغ برای باقی ماندن انگلستان در اتحادیة اروپا؛  هشدار اخیر رئیس سازمان سیا در مورد عملیات داعش در اروپا،   و ... و از همه مهم‌تر،  سیاسی شدن دوبارة ‌المپیک و زمزمة حذف روسیه از این مسابقات نشان می‌دهد که محفل تروریست «کارتر ـ برژینسکی» برای تکرار سناریوی سال 1975 خیز برداشته.

این سناریوکه با کودتای نظامی ضیاءالحق در پاکستان آغاز شد،   در کشور ایران،   به کودتای ارتش بر علیه دولت قانونی شاپور بختیار انجامید و زمینه را برای استقرار یک حکومت تروریست اسلامگرا در ایران هموار کرد.   و نیازی نیست راه دور برویم،   و به ترور احمدکسروی و رزم‌آرا و ... و آتش زدن سینما رکس آبادان بنگریم.  کافی است به یاد آوریم که فرماندهان بلندپایة ارتش ایران ـ  بدره‌ای ، نشاط،  و ... که با کودتای دستگاه جیمی کارتر بر علیه دولت بختیار مخالف بودند،  ترور شدند،   تا منافع محفل تروریست «کارتر  ـ برژینسکی»،  ‌یعنی سرکوب ملت ایران و اعمال فشار بر مسکو در افغانستان و پاکستان تأمین شود.   پس از استقرار حکومت خیابانی مهدی بازرگان،   کشتار و سرکوب مخالفان «تروریسم اسلامی» در سراسر ایران آغاز شد،   و با شروع جنگ استعماری ایران و عراق،  قتل‌عام مخالفان آخوند به اروپا و آمریکا هم رسید.  هر چند موضوع این وبلاگ «شرح وقایع گذشته نیست»،   ولی این پیش‌زمینه می‌تواند به دریافت روشن‌تر از تحرکات کنونی محافل سنتی «روس‌ستیز» که از تکرار دورباطل فراتر نمی‌رود،  کمک فراوان کند.   به عنوان نمونه،   شاهد بودیم که همچون دوران نکبت‌بار ریاست جمهوری جیمی‌کارتر،   باز هم عرصة ورزش به میدان نبرد آتلانتیست‌ها‌ با مسکو تبدیل شد،   و «یوفا» در کنار هولیگان‌های «برحق» بریتانیا قرار گرفت و بساط «یک بام و دو هوا» رونق فراوان یافت،   آنهم درکشور فرانسه!   و دقیقاً در همین گیرودار بود که نیکولاسرکوزی در همایش اقتصادی سنت‌پترزبورگ حضور یافت و با ولادیمیر پوتین دیدار کرد!

ناگفته نماند که بوق‌های آتلانتیست این همایش اقتصادی را در پرانتز گذاشته،   «طبق عادت» به مسکو پارس می‌کردند.   البته جمکرانی‌ها هم بیکار ننشسته بودند؛   اینان طبق عادت،  به دوران نورانی هیتلر بازگشته و در کنار «جرمانی» می‌لولیدند.  مهم‌ترین ویژگی دوران «نورانی» هیتلر سلام‌الله،   همچنانکه پیشتر هم به کرات گفته‌ایم،   نفی لائیسیته و تبلیغ «برتری» فرضی است.   برتری نژادی،  دینی،  بومی،  ‌جنسی،  و... خلاصه بگوئیم تبلیغ «برتری تفاوت‌ها.»   تفاوت‌هائی که با دستاوردهای انسان در سایة تلاش و کوشش فردی‌اش،   در زمینه‌های اجتماعی،  فرهنگی،  علمی،  ورزشی و ... کوچک‌ترین ارتباطی ندارد.  این تفاوت بر اساس ادعای فاشیست‌ها با انسان به دنیا می‌آید،  توگوئی همانطور که گابریل اسپرم «الله» را به مریم تزریق فرمود،‌   «خداوند فاشیسم» هم این برتری را از طریق جبرئیل به والدة اینان تزریق کرده.   در آلمان نازی این برتری فرضی،   «نژاد و مذهب» را شامل می‌شد،  و همزمان در ایران نیز همین دکان حماقت‌پروری رونق فراوان یافت.   بخش رسمی آن را دربار پهلوی اول با «سیاسی کردن پوشش زنان» اداره می‌کرد،   و ادارة بخش پنهان‌ و «انقلابی‌اش» را آخوندها ـ   بروجردی،  حائری‌یزدی و صدر بر عهده گرفتند،   تا کار به طالقانی و «سازمان تبلیغات اسلامی» کشید.   وظیفة این سازمان استعماری ارائة تصویر دلپذیر از توحش دین اسلام،   به عنوان یک ایدئولوژی «ضداستبداد» بود.   و نیازی نیست که بگوئیم این بساط حماقت‌گستر،  هدفی جز‌ سرکوب مطالبات انسانی ملت ایران،   و همزمان اعمال فشار به مسکو دنبال نمی‌کرد.   دیدیم که این سیاست استعماری سرانجام شیخ هوچی را بجای شاه‌کودتاچی نشاند.   ولی علیرغم تلاش‌های بوق وزارت امور خارجة بریتانیا ـ  بی‌بی‌سی ـ  که از نخستین روزهای ماه ژوئن سالجاری بساط تطهیر محفل تروریست «کارتر ـ  برژینسکی» را پهن کرده،   حمایت غرب از استقرار حکومت آخوند در ایران و دیگر کشورهای مسلمان‌نشین نمی‌تواند با تردستی و شعبده بازی مخصوص انگلیسی ماستمالی شود.   

خلاصه بگوئیم،   با ادعای پوچ نمی‌توان واقعیت را انکار نمود؛   «آفتاب آمد،  دلیل آفتاب!»   ذخائر ارزی ایران در بانک‌های آمریکاست،  و همانطور که به صراحت می‌بینیم،  ‌ شرکت‌های آمریکائی و اروپائی،   به ویژه اعضای سازمان ناتو،  نمی‌توانند بدون موافقت آمریکا با حکومت آخوند روابط اقتصادی داشته باشند!  اگر این روابط ـ  صادرات و قاچاق و ... ـ  به هر صورت تا به امروز برقرار بوده،  فقط به دلیل حمایت آمریکاست.  به عبارت دیگر،   شیشة عمر حکومت تروریست جمکران در دست واشنگتن است!    و البته فراموش نکنیم که این حکومت تداوم منطقی کودتای «سوم اسفند» نیز هست. کودتائی که اخیراً با حمایت آشکار بروکسل‌ستان در اوکراین هم «بازتولید» شد،   تا محور ضدروس «تهران ـ کی‌یف» به وجود آید.   منتهی کودتای سوم اسفند اوکراین به دلائلی که خارج از دسترس ماست،   ناکام مانده و اینچنین بود که پس از نشست امنیتی اسلو،   «سامانتا پاور» راهی دونباس شده فرمود:  «من دونباس را خیلی دوست دارم!»   و این فرموده،   تمامی منطقه،   از جمله محور «کی‌یف ـ  جمکران» را به لرزه در آورد.   «ژنرال» مم‌جواد ظریف غش کرد؛‌   امیرعبداللهیان و چند تن دیگر از «مقامات» دستگاه زال‌ممد از روی صندلی‌شان به زمین افتادند؛   زوزة حسن فوتبال و جفنگ‌بافی زال‌ممد معظم سایت‌های فارسی‌زبان‌ بی‌بی‌سی و رادیوفردا را فراگرفت،  و  ... و رجب اردوغان هم «دگردیسی» یافته،  در مخالفت با اوباش اسلام‌گرای ترک و پلیس «جمهوری آتاترکی» سکرمه در هم کشید!

بله،  قضیه از این قرار بود که،  چند ساعت پس از تهاجم پلیس به تظاهرات ترنس‌ها و همجنسگرایان ترکیه،   شاهد حضور «بولنت ارسوی» در ضیافتی بودیم که در اقامتگاه رسمی رجب اردوغان در استانبول برگزار شد:

 «بولنت ارسوی،  یکی از مشهورترین خوانندگان ترنس در ترکیه و سراسر جهان است[...]»
منبع:  سپوتنیک،  مورخ 20 ژوئن 2016   

می‌بینیم که شرایط وخیم ترکیه ـ  تضاد آشکار رئیس‌جمهور با افراط‌گرایان اسلامی و نیروهای انتظامی ـ  کار را به کجا کشانده!   ولی در جمکران شرایط دیگری حاکم است؛   طبق معمول حماقت و توحش و عربستانی‌شدن رو به توسعه دارد.  و از آنجمله است ادعای نمایندگان «مچلیس» در مورد کمبود زمین برای کشت برنج،  جهت توجیه واردات؛‌  تعطیلی کارخانة قند ورامین؛ ممنوعیت کار اغذیه فروشی‌ها در ساعات «روزه»،  و لغو کنسرت‌های موسیقی،  و شلاق زدن افرادی که در میهمانی مختلط شرکت می‌کنند و...و خلاصه نمایندگان جمکرانی به فکر زمین‌های کشاوزری نیستند؛  کار اینان از میدان دادن به جفنگیاتی که خامنه‌ای در عرصة «فرهنگ» غرغره می‌کند،   و فوت کردن در بادبان افتخاراتی که حسن روحانی به «آزادی رسانه‌ها در ایران» دارد،   محدود می‌شود!

بله،  در کشور آخوندزدة ایران،  حسن فوتبال مفتخر است که رسانه‌ها آزادند!   منتهی در طویلة اسلامی رایش،   آزادی رسانه معنائی جز بازگفتن چرندیات سازمان تبلیغات اسلامی و سرکوب آزادی بیان ندارد.   در نتیجه،   رئیس دولت تف‌وتکفیر پس از «افتخار» به آزادی رسانه‌ها در ایران،  پای پیش گذاشته این «آزادی ضدحقوقی » را تبیین می‌فرمایند و تأکید می‌کنند که وظیفة رسانه‌ها هماهنگ کردن افکار عمومی با «اهداف» حکومت جمکران است:

«[...] وظیفه اصحاب رسانه است تا افکار عمومی را با اهداف نظام جمهوری اسلامی ایران، هماهنگ و همراه کند [...]»
منبع:  رادیوفردا،‌   مورخ 30 خردادماه سالجاری

به عبارت دیگر در جمکران،  رسانه‌ها وظیفه دارند افکار عمومی را با اهداف استعمار و  تبلیغات سازمان سیا،  و منافع قشر آخوند هماهنگ کنند.  چرا که،   اهداف «نظام فاقد نظم» جمکران چیزی نیست جز همان اهداف استعمار غرب:  تاراج ثروت‌های ملی و سرکوب آزادی بیان ایرانیان.   بهتر بگوئیم،‌   تحمیل سلیقه و ارزش‌های «لات و آخوند» بر ملت ایران.  لات‌وآخوندی که یکصدسال است از برکت کودتا در ایران پروار می‌شوند.  در راستای تحقق همین سیاست استعماری است که روابط حقوقی ـ  مسئولیت و پاسخگوئی ـ   از پایه و اساس در حکومت جمکران نفی می‌شود.  

روند نفی مسئولیت به این صورت آغاز می‌شود که مقامات زال‌ممد از جایگاه واقعی اجتماعی خود خارج می‌شوند،   و پای در حوزة ‌مسئولیت دیگران می‌گذارند.   به عنوان نمونه،   پس از سلب تابعیت از یک شیخ شیعه در بحرین، ‌ قاسم سلیمانی که در عراق و سوریه به افتخار پادوئی برای تفنگ‌چی‌های آمریکا نائل آمده،   رسماً زبان به تهدید دولت بحرین می‌گشاید.  بله،  بساط این «شیخ شیعه» به بساط «شیخ نمر» شباهت فراوان دارد،   و از آ‌نجا که مقامات جمکران را آمریکا همچون  «سگ پائولوف» شرطی کرده،  واکنش‌شان نیز قابل پیش‌بینی است. 

به محض اینکه بساط «ظلم و ستم» به یک شیخ شیعه رسانه‌ای می‌شود،  عین سگ پائولوف آب از لب‌ولوچة جمکرانی‌ها به راه می‌افتد!  آمریکا «ظلم و ستم» به شیخ را محکوم می‌کند  تا سرداران شیره‌ای زال‌ممد «تهدیدات» را آغاز کنند،‌   و به این ترتیب میدان بدهند به آیات عظام جهت لعن‌ونفرین!   علی‌خامنه‌ای در این محشر خر معمولاً به عرصة «علم و فرهنگ» وارد می‌شود،   و بوق‌های فارسی‌زبان آتلانتیسم با انعکاس هذیانات «فرهنگی» مقام معظم،  و انتشار مصاحبه با «ملی  ـ مذهبی‌های» آخوندپرست، ‌ تمامی تلاش خود را به خرج می‌دهند تا از حسن فوتبال تصویر آخوند روشنفکر و «معتدل و میانه‌رو» ارائه دهند،  و این جنس بنجل را  در دکه‌های‌شان به فروش برسانند.   در مورد «شیخ نمر» در اوج این «خَرخَربازی» بود که وزیر امور خارجه جمکران هم به دامان آنحضرت ته چاه پناه ‌برد!   ولی چه بگوئیم که،   وضعیت شیخ بحرینی با دوران اعدام شیخ نمر متفاوت است؛  از اینروست که آتلانتیسم مم‌جواد و پترو پوروشنکو را به درگاه فرانسوا اولاند فرستاده‌،   تا گوشی را به دست‌شان بدهد!   بله،   فراموش نکنیم که اینبار در دوران «پسااورلاندو» سیر می‌کنیم!

در این دوران،  سازمان سیا ناچار شده دکان تهاجم به عربستان جنگ ‌فروشان را تعطیل کند.  پیش از این دوران،   جهت «ایجاد اجماع» پیرامون مسیر مطلوب،  واشنگتن دست به ارعاب و خشونت می‌زد،  تا محافل مخالف را به «راه راست» هدایت کند.  ولی ده‌ها همجنسگرا در اورلاندو،   یکی دو هنرمند در این ایالت و آن ایالت و ... و سرانجام ترور «جو کاکس» در بریتانیا،   و اخراج رئیس ستاد انتخاباتی دونالدترامپ خبر از تعطیلی این بساط می‌دهد!  و اگر رئیس ستاد انتخاباتی ترامپ که از کاتولیک‌های «مومن و متعهد» بود،‌  با «نفرت‌فروشی» هیچ مشکلی نداشت،   «جوکاکس»،  ‌ مادر دو کودک،  نمایندة حزب کارگر،  مخالف فاشیسم و طرفدار ماندن انگلستان در اتحادیه اروپا بود.   به عبارت دیگر،   ترور وی می‌توانست کارساز «مخالفان برکسیت» شود!    البته فکر نکنید دیوید کامرون،  ‌نخست وزیر بریتانیا فرمان قتل «جو کاکس» را صادرکرده تا احساسات مردم را تحریک کند و نتیجة رفراندوم را رقم بزند؛ به هیچ عنوان!   نتیجة رفراندوم اصلاً به آراء «مردم» بستگی ندارد!   نتیجه را «توافق» محافل حاکم تعیین می‌کند.   در واقع،  ‌ به استنباط ما،  ‌ ترور جوکاکس پیامی بود به محافل طرفدار «برکسیت!»   باید ببینیم این «پیام خونین» وحشیانه،  حضرات را به اجماع می‌رساند،   یا اینکه همچنان بر خروج از اتحادیه پافشاری می‌کنند،   و فردا،   23 ژوئن چهرة اروپا را تغییر می‌دهند.  سرنوشت اتحادیة اروپا و خصوصاً شرایط صلح یا جنگ در این قاره،‌  فردا می‌باید توسط محافل متخالف و متفاوت هیئت حاکمة بریتانیا تعیین شود.