جمعه، بهمن ۰۸، ۱۳۸۹



تونس و نتونس!
...

خوشبختانه امسال «روپرت مرد‌خای» و مقامات حکومت مرده‌شویان را به «داووس» راه ندادند و هوا هم در داووس بس ناجوانمردانه سرد و عالی بود! نه از ملاممد خاتمی خبری بود، نه از غلام‌بچگان‌اش! در ضمن بساط مهرورزی 16 میلیارد دلاری «روس‌نفت» و «بریتیش پترولیوم» در هم ریخت، و به مصداق مثل معروف «کی گ...زیده، غریبه»، انگلستان هم افشاگری ابلهانة «الجزیره» را به حساب فرانسوی‌ها نوشت! پس تعجبی ندارد که رسانه‌های جمکران نیز جنایات فدائیان اسلام را «حادثه» قلمداد کنند.

تشکل جنایتکار «فدائیان اسلام» برای حفظ و گسترش دامنة خشونت و به راه انداختن کاروان خردجال همزمان در چند جبهة به ظاهر متفاوت فعال شده: سگ‌های زنجیری استعمار، از یکسو برنامة لشکرکشی خیابانی را در پوشش «تشییع پیکر پاک شهید گمنام» ادامه می‌دهند، و از سوی دیگر، با اقدام به قتل، ناخشنودی‌شان را از عدم شرکت کارمندان ایران خودرو در برنامة روضه و زوزة حسینی ابراز می‌دارند. این است دلیل به اصطلاح «حادثة رانندگی» در شرکت ایران خودرو در «اربعین حسینی!»

جریان از این قرار است که شامگاه پنجم بهمن‌ماه 1389، یک کامیون هنگام ورود به کارخانة «ایران خودرو»، تعدادی از کارکنان این شرکت را هدف گرفته، 13 زخمی و 4 کشته برجای می‌گذارد. به عبارت دیگر، بر اساس گزارش حنازرچوبه، مورخ 7 بهمن ماه 1389 باید بپذیریم، 17 تن از کارکنان «ایران خودرو» در برابر در ورودی ایستاده، و نه تنها کور و کر بودند، که رانندة‌ کامیون هم چشمان‌ شهلای‌اش آن‌ها را نمی‌دیده؛ اصلاً شاید همگی در خواب ناز فرو رفته بودند تا این «حادثة جانگداز» به وقوع بپیوندد: ‌

«[...] يك دستگاه كاميون كمپرسي [...] شامگاه سه شنبه، پنجم بهمن‌ماه 89 هنگام ورود به كارخانه ايران خودرو [...] تعدادي از كاركنان اين شركت را زير گرفت كه بر اثر آن چهار تن كشته و 13 تن زخمي شدند[...]»


حنازرچوبه، این «خبر» گوساله‌فریب را با کد: 30208360 منتشر کرده. پس از این جنایت فجیع، وزیر صنایع و معادن حکومت مفتضح جمکران، به بهانة ابراز همدردی با خانواده‌های مقتولین در واقع به «توجیه» عدم تعطیلی شرکت مذکور در این «روزمقدس» پرداخته و گفت، این «جهادگران» برای خودکفائی کشور در سنگر تولید مبارزه می‌کردند:

«[...‌]به طور حتم [حضور] آن جهادگران نمونة‌ بارز خدمت در سنگر توليد براي خودكفايي كشور بوده [...]»

وزیر صنایع جمکران در واقع می‌گوید، این عزیزان که در مراسم سینه‌زنی شرکت نکرده‌اند، مرتکب «گناه» نشده‌اند، ولی چنین مبارزاتی دیگر تکرار نخواهد شد! البته این نخستین بار نیست که در حکومت توحش «عدل الهی»، قتل و جنایت را پنهان می‌دارند؛ کشتار کارگران مس «خاتون‌آباد» نیز در سال 1382، یعنی در دوران درخشان اصلاح‌طلبان ماست‌مالی شد. به همین سادگی! و به همین دلیل است که الاغ‌های طویلة مک‌کارتی بیشرمانه از «شرافت» ابراهیم یزدی دم می‌زنند. نامة مهوع چامسکی و هابرماس و شرکاء در باب «شرافت» جنایتکاری به نام ابراهیم یزدی را فراموش نکرده‌ایم. دلباختگی روشنفکرنمایان غرب به فدائیان اسلام حکایتی است «کهن»:

اینا همش کار دله، ‌ عاشق گرفتار دله

و امان از این دل غافل و بازیگوش! ای دل غافل! تونس در خاورمیانه بود و ما نمی‌دانستیم! اگر انقلاب نشده بود و اگر شیخ احمد خاتمی بلندگو و تریبون در اختیارش قرار نمی‌گرفت، همگی‌ نادان از جهان می‌رفتیم و هرگز به این مهم پی نمی‌بردیم که «نیویورک‌تایمز» محور خطبه‌های نمازجمعه جمکران را هم تعیین می‌کند. شوخی اصلاً در کار نیست! اگر سری به وبلاگ «سربازکوچک» بزنیم، با نیم نگاهی به متن وقوقیة امروز که با کد:‌ 30209791 در حنازرچوبه، مورخ 8 بهمن‌ماه 1389 انتشار یافته، خواهیم دید که سازمان تبلیغات اسلامی در هم‌سوئی کامل با «نیویورک تایمز» قرار گرفته.

البته ما پیوسته به اسلام‌نوازی رسانه‌های اسرائیل‌پرست اشاره کرده‌ایم ولی این امر هرگز تا این حد صراحت نداشت. امروز شیخ احمد خاتمی، ‌هم‌صدا با نیویورک‌تایمز می‌گوید، در تونس انقلاب اسلامی شده و مردم برای اسلام انقلاب کرده و با «الله اکبر» به خیابان آمدند! منتهی از آنجا که شیخ احمد خاتمی، از اربابان‌اش در ینگه دنیا به مراتب خرتر است، تونس را هم در خاورمیانه گذاشته:

«امام جمعه [...] تهران با اشاره به انقلاب مردم تونس و تظاهرات مردمي در كشورهاي مصر، اردن و يمن گفت: خاورميانة جديد با محوريت اسلام و مردم‌سالاري ديني در حال شكل‌گيري است[...]»

از قدیم نگفته‌اند، ولی ما می‌گوئیم، «حماقت، توانگر کند شیخ را»، و این است راز «توانگری» نعلین‌ها! توانگری، با توانائی اشتباه نشود، چرا که بر پایة خرد پارسی، توانائی فقط ناشی از دانائی است! و در راستای همین «منطق»، اگر انسان، احمق و شارلاتان و پدرسوخته باشد، هرگز «توانا» نخواهد بود،‌ ولی بلاهت و شیادی در راه «توانگری» هیچ مانعی ایجاد نمی‌کند! حکومت آخوند در ایران شاهدی است بر این مدعا. حضرات هر چه ابله‌تر و وحشی‌تر باشند، بر میزان توانگری‌شان افزوده خواهد شد. پس بازگردیم به توانگری آخوند احمد خاتمی. ایشان در ادامة «تاچریة» امروز تظاهرات مردم اردن را نیز به حساب اسلام‌ و مسلمین نوشت. البته تا امروز تظاهرکنندگان با عکس‌های پادشاه به خیابان می‌آمدند،‌ و فقط زمانیکه شیخ احمد خاتمی برای ارباب دم می‌جنباند و خطبه می‌خواند، خبر رسید که به فرمان «اخوان‌المسلمین»‌ چند هزار نفر در پایتخت اردن دست به تظاهرات زدند. حتماً این شیخ وحشی پیشتر از تظاهرات کذا اطلاع داشته. خلاصه علاوه بر حماقت و بهره‌مندی از نعمت کری و کوری، خاتمی را به «علم غیب» نیز آراسته‌اند!

به گفتة آخوند احمد خاتمی، رسانه‌های غرب به دلیل «ضدیت با اسلام»‌ ادعا می‌کنند مطالبات «مردم» دمکراتیک است، و یا صنفی! در صورتیکه «مردم» فقط اسلام را می‌خواهند:‌

«[...] رسانه‌هاي غربي در تلاش هستند تا صبغة ديني و اسلامي اين تحركات مردمي [...] را كتمان كنند و مسائل مربوط به دمكراسي و حتي مسائل صنفي را در تظاهرات مردمي موثر بدانند[...]»


با توجه به شیرین زبانی‌های شیخ‌احمد خاتمی نتیجه می‌گیریم که «نیویورک تایمز» غربی نیست! چرا که همین مزخرفات را البته به زبان کهنه فروش‌های نیویورک در بوق گذارده. باری در خطبه‌های نماز «دشمن‌شکن» جمعه که 32 سال است با هدف شکستن پایداری و مقاومت ملت ایران بر پا می‌شود، شیخ احمد اربابان را در اسرائیل و ینگه دنیا به باد انتقاد گرفته و تلاش می‌کند شرایط تونس را با شرایط اسف‌بار ایران در سال 1357 مشابه بنمایاند. آورده‌اند که پس از اخراج بن‌علی «مردم»‌ تونس بساط نماز جماعت گستردند:

«[...] مردم تونس پس از فرار ديكتاتور [...] در نخستين اقدام؛ نماز جمعه را اقامه كردند كه اين كار صبغة اسلامي انقلاب مردم اين كشور را نشان مي‌دهد[...]»


از شما چه پنهان، ما خودمان شاهد بودیم که «مردم» تونس پس از «فرار دیکتاتور»، با شعار «مرگ بر بختیار» نماز جماعت را به رهبری ماشالله قصاب برگذار کردند. عده‌ای از همین «مردم»‌ نیز با تکیه بر سرودة معروف «فروغ فرخزاد»، منتظر بودند «کسی بیاید!» دلیل هم اینکه «مردم» کذا مانند بسیاری از نخبگان مرزپرگهر نمی‌دانند، بر خلاف نثر، واژگان شعر در هر حال «تصاویر ذهنی» سراینده را بازتاب می‌دهد! بله «موهبتی است زیستن [...] در سرزمین شعر و گل و بلبل» جائیکه همة نخبگان، بدون استثناء در «علویه خانم»، اثر صادق هدایت «زبان عامیانه» رویت کرده‌اند، حال آنکه «زبان راوی»، نه عامیانه است، نه سنتی، و نه زبان کوچه و بازار!

زبان راوی «علویه خانم»، زبانی است که با زبان «تقدس» و «ابتذال»، و به طور کلی با «زبان عوام» زمین تا آسمان فاصله دارد. این زبان نه تنها «شناخت» ژرف راوی از آداب و رسوم و گویش‌های عامیانه را بازتاب می‌دهد، که جایگاه او را به عنوان ادیب «غیرمذهبی» به صراحت مشخص می‌کند. از آنجمله است فاصله گرفتن وی از تل «مردم» و «قافلة زوار» از طریق جایگزین کردن عبارت رایج نزد مردم، ‌ علمای دین و زائران، یعنی «هلال ماه»:

«[...]‌ ماه کنار آسمان، تنها و گوشه‌نشین بشکل داس نقره‌ای بود و بنظر می‌آمد که با لبخند سردش انتظار مرگ زمین را می‌کشد و با چهره‌ای غمگین به اعمال چرکین مردم زمین می‌نگرد [...]»
ص. 10ـ 9

در واقع زبان والای «راوی» در «علویه خانم»، همزمان برندگی «داس» و انزوای آسمانی او را تداعی می‌کند. فاصلة‌ پرسوناژهای متن با «راوی» از زمین است تا آسمان؛ به ویژه آنجا که راوی از نگرش خود به اعتقادات و باورهای عوام سخن می‌گوید. یا آنجا که مهارت و شهامت «پنجه‌باشی» را به سخره می‌گیرد. وجه تمایز زبان راوی با زبان پرسوناژها، توانائی وی در ارائة «تصاویر» است. تصاویری که ایستائی را به پویائی؛ آسمانی را به زمینی؛ و حیوان را به انسان تبدیل کرده و از «علویه» تصویر نماد سه‌گانة الهیت ارائه می‌دهد، چرا که زبان پرسوناژ علویه زبان خشونت، فریب و تقدس است. در اینجا فقط بخشی از زبان راوی را بررسی کردیم، تا همه بدانند و آگاه باشند که «علویه خانم» برخلاف ظاهر ساده‌اش پیچیده‌تر از آن است که می‌نماید. همچنانکه برخلاف اظهارات گوساله‌های ننه‌حسنی از قماش خطیب نماز جمعة جمکران، شرایط در مصر و تونس و دیگر کشورهای مسلمان‌نشین هیچ ارتباطی به آشوب‌های غائلة 22 بهمن 57 که توسط محفل «کارتر ـ برژینسکی» در ایران به راه افتاده بود ندارد! براندازی حکومت در ایران در سایة یک «تفاهم گسترده» و با هدف تحکیم پایه‌های سیاست انسداد صورت گرفت، حال آنکه شرایط سیاسی در تونس و اردن و مصر به دلیل تقابل محافل جهانی با این سیاست متحول شده. ولی در هر حال «هدف» از ایجاد آشوب در این کشورها و دمیدن در بوق حکومت اسلامی قرار دادن اسرائیل در انزوای کاذب و فراهم آوردن بهانة لازم برای جنگ‌افروزی جهت فتح سنگرهای از دست رفته در مدیترانه است.

«چرا تونس تونست، اما ايران نتونست؟» این عنوان مطلب مفرح و نشاط‌آوری است از «رادیو فردا» که آنرا بررسی نخواهیم کرد! چرا که اولاً تونس، هنوز نتونسته! ثانیاً تونسی‌ها برای بازگشت به دوران نورانی آن وحشی بیابانی و استقرار اسلام رحمانی تظاهرات نمی‌کنند و نهایت امر برخلاف ملاممد خاتمی و رهبران جنایتکار «هیاهوی سبز»، افراد عادی در تونس از حداقل شعور متعارف برخوردارند و نیک می‌دانند که نمی‌باید «دیکتاتوری فرد» را با «دیکتاتوری مردم» جایگزین کنند، تا لشکرکشی خیابانی و به راه انداختن خردجال به روزمرة کشورشان تبدیل شود. شرایطی که فدائیان اسلام از قماش «محمد ملکی» در حسرت آن آه می‌کشند.

محمد ملکی که ظاهرًا در زندان شکنجه می‌شد و رو به مرگ بود،‌ با معجزة مسیحائی عمر دوباره یافت و با هدف کسب مشروعیت برای حکومت مرده‌شویان، برپائی یک «شبه رفراندوم» را پیشنهاد می‌کند. باشد که خردجالی به راه افتد و نان امثال ملکی و دیگر جنایتکاران «اسلام‌فروش» همچنان در روغن شناور باقی بماند. محمد ملکی که در رشتة عوامفریبی و مزدوری دکتری دریافت کرده، می‌خواهد از «مردم»‌ بپرسد، انتخابات آزاد آری یا نه؟! به عبارت دیگر این تحفة نطنز هم رویای بازتولید «شبه‌رفراندوم» شیخ مهدی بازرگان را در سر می‌پروراند:

«[...] ما فقط در يک همه پرسی آزاد پس از گذشت قريب 32 سال مي‌خواهيم شرکت کنيم و آری يا نه‌ی خود را تکرار نمائيم.»


شاید بهتر باشد محمد ملکی که عمری را به مزدوری استعمار گذرانده، بداند برگزاری «انتخابات آزاد» در چارچوب قانون اساسی خدامحور امکانپذیر نیست؛ این پیشنهادات احمقانه فقط با هدف انحراف افکار عمومی و به راه انداختن خردجال به بهانة «همه‌پرسی» مطرح می‌شود. پیشنهاد مضحک «‌محمد ملکی»، در گویا نیوز، تحت عنوان «چه دیر فهمیدند[...]» منتشر شده. ملکی مفلوک می‌پندارد اگر «مردم» با انتخابات آزاد مخالفت کنند، ملت ایران می‌باید خواست «مردم»‌ را محترم شمارد. حال آنکه مطالبات «انسان ستیز» و غیردمکراتیک «مردم» نه محترم است، نه از جانب یک دولت دمکراتیک می‌تواند قابل پذیرش باشد.

فقط الاغ‌های طویلة مک‌کارتی برای «نفی دمکراسی» رفراندوم بر پا کرده‌اند. روز 12 فروردین‌ماه 1358 نیز همین الاغ‌ها بودند که برای تحمیل استبداد آخوند به ملت ایران بساط «همه‌پرسی» به راه انداختند. ولی بازگشت به آن روزهای «نورانی» دیگر امکانپذیر نیست و به همین دلیل است که اربابان‌ محمد ملکی در لندن عملکرد نوکران‌شان را در وزارت ارشاد جمکران به زیر سئوال می‌برند.

پس از ترکیدن حباب افشاگری‌های «الجزیرا»، حاکمیت انگلستان ناگهان تبدیل شد به مخالف سرسخت مزدوران‌اش در جهان اسلام و بوق‌های «مستقل» حاکمیت بریتانیا به همة شوت‌وپرت‌ها اعلام داشتند که رعایای الیزابت دوم کمر به براندازی حماس بسته بودند و اینگونه بود که «بی‌بی‌سی» هم به سانسور در جمکران اعتراض کرد! بله، بوق حامیان فدائیان اسلام می‌پندارد که به این ترتیب از خود تصویر دلپذیر ارائه خواهد داد، و در صف مخالفان سانسور می‌ایستد!

شاید شیوخ «بی‌بی‌سی» از قماش شیخ صبا و شیخ بهنود در کمال استقلال، آزادی و «زیرکی» و زبلی و یا بهتر بگوئیم «خرمرد رندی» ویژة آخوند جماعت چنین پنداشته‌اند که با اعتراض به «تحریف لباس»، یعنی
پوشاندن سینة مرمرین «کاترین اشتون» در رسانه‌های مرده‌شویان، نه ‌تنها حساب‌شان را از دوستان گرمابه و گلستان خود جدا خواهند کرد، که در سنگر «آزادیخواهان» نیز جای گرم و نرمی برای‌‌شان تأمین خواهد شد! ولی اشتباه‌شان دقیقاً در همینجاست!

اولاً وزارت ارشاد مرده‌شویان با پوشاندن سینة کاترین اشتون برای‌ ایشان در واقع بازارگرمی کرده! خانم کاترین اشتون، در این سن و سال بهتر است با چادرسیاه و روبنده ظاهر شوند، باشد که بینندة هالو به این توهم دچار گردد که زیر چادر «پری پیکری» پنهان شده و می‌باید به هر ترتیب ممکن «گنج نهفته» را تصاحب کرد! البته مشخصات فیزیکی «موروثی» است نه انتخابی. از اینرو کسی را به دلیل چهره و قامت ناساز ملامت نمی‌کنند؛ ما هم چنین قصدی نداریم. ولی وزیر امورخارجة اتحادیة اروپا، زشت یا زیبا دیگر از دوران دلبری‌های زنانه گذر کرده، و حتی اگر برهنه هم در مذاکرات شرکت کند، جلب توجه نخواهد کرد. و خلاصه وزارت ارشاد مرده‌شویان نمی‌تواند با پوشاندن سینة «مرمرین» خانم اشتون، برای‌ایشان بازار گرمی کند! خلاصه همین روزهاست که رادیوفردا بپرسه، چرا «کارتر تونس، و اوباما نتونس!»




سه‌شنبه، بهمن ۰۵، ۱۳۸۹


بمب و شب‌شاش!
...
«باور عقلانی» از آخرین ابداعات طویلة‌ مک‌کارتی است که در سایت حماقت‌گستر «مهرنیوز» به فروش گذاشته شده. بر اساس همین «باور عقلانی» است که یورگن هابرماس، نوآم‌ چامسکی و شرکاء در جبین «آورام یزدی» شرافت رویت کرده و خواهان آزادی ایشان شده‌اند. به گزارش «رادیوفردا»، مورخ 5 بهمن‌ماه 1389،‌ محفل اسلام‌پرستان ساکن فرنگ با ارسال «نامه» به علی خامنه‌ای آزادی بیقید و شرط ابراهیم یزدی را خواستار شده‌ و در کمال بیشرمی این فاشیست جنایتکار را مدافع حقوق‌بشر معرفی می‌کند:

«[...] مردی باشرف که بیش از 60 سال از عمر خود را وقف اصلاحات دموکراتیک در ایران و اشاعة احترام به حقوق بشر در سراسر جهان اسلام کرده.»


خوب است که «اصلاحات دمکراتیک» ابراهیم یزدی و دولت خیابانی شیخ مهدی را از نزدیک شاهد بوده‌ایم! چماق، چادرسیاه، تیرباران در بیدادگاه‌های انقلاب، قلع و قمع مدافعان دمکراسی و سرکوب و کشتار اقوام ایرانی. این وظیفة هر ایرانی با شرافتی است که با ارسال پیام دو نکتة ‌مهم را به اعضای محفل انسان‌ستیز چامسکی تفهیم کند. نخست اینکه ابراهیم یزدی یک جنایتکار است و قوة قضائیة جمکران فقط برای گرم کردن دکان «فاشیست ـ مسلمان‌ها» اقدام به دستگیری همکار و هم‌سفره‌ای خود کرده. دیگر آنکه دست مدافعان فاشیسم اسلامی به ویژه دست نوآم چامسکی نزد ملت ایران رو شده. در ضمن به اصحاب محفل فرانکفورت بگوئیم، یزدی به عنوان «مشاور» هنوز از شرکت‌های متعلق به شیخ محمد یزدی، علی‌خامنه‌ای و رفسنجانی حقوق و مزایا دریافت می‌کند، و «خدا رو خوش نمیاد» اینهمه برای ایشان در رسانه‌ها جنجال به راه اندازید.

البته ما هم خواهان آزادی ابراهیم یزدی هستیم و به دارودستة لاریجانی منفور و ساواکی‌های کودن جمکران می‌گوئیم، گذشت آن روزهای خوب که با انتشار «خبر» دستگیری مزدوران بیگانه از آنان «قهرمان» و «مبارز» می‌ساختید! یزدی می‌باید بر اساس قوانین انسان‌محور در دادگاه صالحه محاکمه شود، نه اینکه در بیدادگاه‌های یک رژیم فاشیست و دست‌نشانده از او ابزار پروپاگاند برای محفل چامسکی بسازند.

آری! در پناه همین پروپاگاند، از امروز می‌باید سوابق درخشان ابراهیم یزدی را فراموش کنیم، و بدانیم و آگاه باشیم که این پادوی سازمان سیا از مدافعان حقوق بشر در «سراسر جهان اسلام» بوده! به ویژه آنهنگام که سنبة ارباب را پر زور تصور کرده و از جدائی‌طلبان چچن حمایت جانانه به عمل می‌آورد، «شرافت» از سر و صورت‌اش تشعشع می‌کرد. اصولاً الاغ‌های طویلة مک‌کارتی روح «برادری» دارند و جز نیکی در چهرة کریه یکدیگر نمی‌بینند. از قدیم گفته‌اند، «اگر بر دیدة مجنون نشینی، به غیر از خوبی لیلی نبینی.» ابراهیم یزدی هم با آن ریش کثیف «لیلی» طناز دارودستة ‌چامسکی شده. دلیل هم روشن است، امثال نوآم چامسکی که در غرب به عنوان مدافع انسان‌محوری معرفی می‌شوند، در واقع از عشاق سینه چاک «اسلام مبارز» و «دین ضداستبداد» به شمار می‌روند، چرا که تاروپودشان را جنایت و انسان‌ستیزی تشکیل می‌دهد و نان‌ جنگ سق می‌زنند.

اگر جنگ نباشد و بازار تفنگ‌فروش‌ها کساد شود بسیاری از آکادمی‌های غرب می‌باید کرکرة دکان‌شان را پائین بکشند و کارمندان «روشنگر» و پدرسوخته و واژگون‌نمای‌شان را مرخص کنند. دیگر کسی نیست که برای آزادی ابراهیم یزدی و عیال نیمه‌آلمانی شائول بخاش نامه‌نگاری کند؛ آنوقت تکلیف «رادیوفردا» چه می‌شود؟ هیچ فکر کرده‌اید بدون رادیوفردا زندگی ما ایرانیان چقدر غمگین و کسالت‌آور خواهد شد؟ ممکن است ما هم به «افسردگی» دچار شویم و ... و اما خوشبختانه تا رادیوفردا هست، بهار هست و امید هست و نشاط و پیروزی! به ویژه «پل پیروزی!» که در حوالی آن شاه ایران زن‌های نیمه برهنه را در آغوش می‌گیرد و به همین دلیل هم «فاسد» است! سری به وبلاگ سرباز کوچک بزنید تا ببینید «مرد» نمی‌باید با زن آنهم زن نیمه‌برهنه ارتباط برقرار کند.

بله، به مصداق «کند همجنس با همجنس پرواز»، مرد مسلمان و متعهد فقط مردهای مسلمان و متعهد را در آغوش می‌گیرد، زن را فقط با چادر و مقنعه می‌نگرد، آنهم در تاریکی تا خودش هم نفهمد چه می‌بیند! این عارف قزوینی برخلاف ابراهیم یزدی هرگز مدافع «اصلاحات دمکراتیک» نبوده، از سروده‌های‌اش پیداست. اگر آورام یزدی را آزاد کنند سروده‌های «فاسد» عارف قزوینی را به صورت دمکراتیک برایمان «اصلاح» خواهد کرد:

ترک حجاب نبايدت، ای ماه! رو بگير!
در گوش، وعظِ واعظِ بی‌آبرو بگير
[...]
چون شيخِ مغزخالیِ پرحرف و ياوه‌گوی
ايراد بی‌جهت سرِ هر گفتگو بگير

نمی‌گذارند استعداد و شرافت آورام یزدی‌ها شکوفا شود! این «شاه آمریکائی» نگذاشت ما پیشرفت کنیم! تا اینکه پیشرفت و ترقی ما با آمدن «امام» و نفس‌کش‌طلبی‌های ایشان آغاز شد و همچنان هم ادامه پیدا کرده. هر گاه مثل این دوران وانفسا روند پیشرفت‌مان کمی «کند» شده، الاغ‌های طویلة مک‌کارتی دست دوستی به جانب برادران دینی خود در جمکران دراز کرده و برای‌شان «نامه» می‌نویسند که تنور مزدوران عموسام همچنان داغ و گرم بماند و بتوانند در آن برای ارباب نان‌های خوب و خوشمزه بپزند تا نگرانی‌اش از بابت لبنان و دیگر کشورهای حوزة‌ مدیترانه رفع شود!

از روزی که بن‌علی از تونس اخراج شد، رسانه‌های اسرائیل شکم‌شان را برای استقرار حکومت اسلامی در این کشور صابون مفصلی زده، و برای پنهان داشتن شادی و شعف‌شان، از اینکه تونس هم به سرنوشت ایران دچار شود، مرتباً به دروغ ابراز نگرانی می‌کردند! در این گیرودار بود که شبکة الجزیره به افشاگری پرداخت، سپس در فرودگاه مسکو بمب منفجر کردند!

یادآور شویم انفجار بمب در روسیه، با نخست وزیری ولادیمیر پوتین، یعنی از سال 1999 میلادی «مد» شد؛ دقیقاً از آنهنگام که چپاولگران محفل «بوریس یلتسین»، از قماش «برزووسکی»، «کودورکووسکی» و شرکاء منافع خود را در خطر دیدند و «نگران» شدند! این محافل همچون حکومت اسلامی جمکران با جنگ‌طلبان در آلمان، اسرائیل و آنگلوساکسون‌های دو سوی آتلانتیک منافع مشترک داشتند و به همین دلیل همچون آورام یزدی «شرافتمند» خواهان استقلال چچنی و جدا شدن بخش‌های مسلمان‌نشین روسیه از این کشور بودند. اینان اگر چه امروز شهامت ندارند به صراحت از مزدوران جدائی‌طلب‌شان در روسیه حمایت به عمل آورند، مطالبات‌شان همچنان پا برجاست: ایجاد امارات اسلامی در قفقاز! این است دلیل انفجار بمب در فرودگاه مسکو پس از افشاگری‌های «الجزیره.»

الاغ‌های طویلة مک کارتی از فرط «نگرانی»، عرعرکنان لگد به طاق طویله می‌زنند، بمب می‌گذارند و «افشاگری» می‌کنند! در این هیهات «نگران‌سالاری»،‌ برای تحمیل «دیپلماسی خیابانی» به کشورهای مسلمان‌نشین و ممانعت از استقرار صلح در منطقه،‌ شبکة‌ «الجزیره» نیز در کنار ویکی‌لیکس قرار گرفت و دست به افشاگری زد؛ به این امید که «جهان اسلام» را بر ضد مذاکرات صلح بسیج کند! اما حضرات از هول حلیم در دیگ افتادند چرا که با انتشار اسناد «معتبر» و «موثق» مبنی بر «خیانت» دولت فلسطین به آرمان‌های مقدس «مردم»، واقعیت دیگری نیز برملا ‌شد و آن اینکه دولت اسرائیل به هیچ عنوان خواهان صلح نبوده! بله، این نکتة پیش پا افتاده از دیدگان تیزبین‌شان پنهان ماند، ‌ چرا که از شدت حرص و طمع کور شده و این قسمت را نخوانده بودند.

در واقع اگر، آنچنان که در اسناد کذا آمده، سران فلسطین حاضر شده‌اند اسرائیل را خارج از مرزهای قانونی‌اش نیز به رسمیت شناخته و حتی بخش‌هائی از اورشلیم را نیز به این دولت واگذار کنند، این سئوال مطرح می‌شود که به چه دلیل دولت اسرائیل پیشنهاد سخاوتمندانة فلسطینی‌ها را نپذیرفته؟ اینجاست اشکال افشاگری‌ها! اسناد کذا در واقع مطالبات اسرائیل از فلسطین بوده! اما به محض انتشار این اسناد، رهبران کودن حماس تکه استخوانی که ارباب برای‌شان پرتاب کرده بود در هوا قاپ زده و کوفتن بر طبل «سازش» و «خیانت» جنبش آزادی‌بخش فلسطین را آغاز کردند. ولی دوران افشاگری‌ها دیگر سپری شده! رهبران فلسطین وعده دادند اسناد مذاکره با طرف اسرائیلی را که نسخة دوم آن در اختیار «سازمان کنفرانس اسلامی» است منتشر کنند. خلاصه کسانیکه جهت صید ماهی در مدیترانه، قصد گل آلود کردن آب را داشتند تیرشان به سنگ خورد! هم در لبنان، هم در تونس و هم در قارة اروپا!

بنیامین نتانیاهو و شرکاء در هم‌سوئی کامل با میرحسین و زهرا خانوم خواهان بازگشت به دوران نورانی امام روشن‌ضمیر و دفاع از حماس و اصول و ارزش‌های اسلامی هستند. جهت بازارگرمی برای حماس و دیگر نوکران اسلام‌پرست اسرائیل در منطقه، لازم است «مردم» برای دفاع از« اصول» و ارزش‌های اسلام با همان شعار «صدای صلح و سازش خاموش باید گردد» به خیابان‌ها بیایند! دوران نورانی آن دجال روشن ضمیر را که فراموش نکرد‌ه‌ایم؛ آنروزها که جنگ «نعمت الهی» شده بود و برای تداوم نعمت کذا می‌بایست ملت ایران سرکوب شود؛ ‌ثروت‌های‌اش به تاراج رود و جوانان‌اش نابود شوند؛ پای منقل‌ها، در جبهه، در زندان، و یا در تبعید! جای تعجب نیست، بعضی‌ها به قول صالحی، جانشین متکی، از حق «انتخاب» هم برخوردار بودند! ولی اشتباه نکنیم، سیاست استعمار تغییر نکرده؛ امروز هم برای سرکوب ملت‌ها، همة نهادهای قانونی می‌باید «خیابانی» و «مردمی» شوند، همانطور که این «تجربة» هولناک را در ایران شاهد بودیم. یک وحشی بیابانی را از طویلة قم استخراج کردند تا با عربده‌جوئی و نفس‌کش‌طلبی خواهان «اجرای قانون اساسی» شود. پس از چندی همین جانور وحشی را به زندانی تزئینی تبدیل کردند. در گام بعدی زندانی کذا به ترکیه و سپس به عراق ارسال شد تا بتوانند از او «رهبر ضداستبداد» بسازند، که ساختند.

بله روند «رهبرسازی» در کشورهای جهان سوم، به ویژه در ایران تاکنون چنان سهل و ساده بوده که گذشته از خیانتکارانی نظیر محمد مصدق، جلادانی همچون محمد خاتمی و میرحسین‌ موسوی نیز به «رهبر» تبدیل شده‌اند! افرادی که رسماً متهم به جنایت علیه بشریت‌اند، و می‌باید پاسخگوی جنایات‌شان باشند! ولی در حکومت خیابانی هیچکس پاسخگو نیست و حکومت جمکران نیز یک حکومت خیابانی است. حکومتی که با تکیه بر اراذل و اوباش و با برخورداری از حمایت ارتش ناتو سر پا مانده و به دلیل گیر افتادن ارتش کذا در گل، هم‌سوئی حکومت اسلامی با اربابان‌اش در لندن و واشنگتن از پرده برون افتاده و می‌بینیم که این دشمنان دروغین از قضای روزگار نگرانی‌شان مشترک است؛ هر دو «نگران» پایان یافتن بحران فلسطین‌اند.

البته شیوة بیان این نگرانی یکسان نبوده و نیست. مزدوران آنگلوساکسون‌های دو سوی آتلانتیک با شعار نابودی اسرائیل مذاکرات صلح را با خیانت و سازش در ترادف قرار می‌دهند. به یاد داریم که در دوران نورانی آن وحشی بیابانی قرار بود از کربلا به قدس بروند و شعار «راه قدس از کربلا می‌گذرد»، طی «جنگ تفریحی» ورد زبان اوباش بود. شعاری که مسلماً محمد خاتمی منفور علیرغم لبخند‌های نمکین و «خررنگ‌کن» در برابر دوربین‌ها هنوز آن را فراموش نکرده.

«جونم براتون بگه»، مسلم است وقتی «لشکریان اسلام» وارد «قدس» شوند دیگر دلیلی ندارد فلسطینی‌ها با اسرائیل مذاکره کنند! ملت فلسطین می‌بایست «صبر» می‌کرد تا حضرت امام خمینی سوار بر قالیچة حضرت سلیمان از جماران به کربلا مشرف شوند و پس از رفع خستگی در فرودگاه ویژه‌ای که در کنار آرامگاه «حسین مظلوم» برای قالیچة کذا ‌ساخته بودند، به سوی «قدس شریف» پرواز ‌فرمایند. ولی شاهد بودیم که چنین نشد و جغد جماران، یعنی امام روشن‌ضمیر میرحسین، زمین را از وجود پلیدشان پاک کردند. حال این پرسش مطرح می‌شود که تکلیف ملت فلسطین چیست؟ برای دستیابی به صلح با اسرائیل مذاکره کنند یا بردباری نشان داده در انتظار ظهور امام زمان «عین‌جیم» ذکر بگیرند و ورد بخوانند، و یا مثل رجب اردوغان کراوات‌شان را باز کرده، به احترام شیعیان پیراهن مشکی بر تن کنند؟

این پرسش‌ها را دستکم نگیریم! اگر 8 سناتور ینگه‌دنیا در «فاینانشال تایمز» به اوباما هشدار می‌دهند که با نوکران در جمکران «سازش» نکند، چه دلیلی دارد که فلسطینی با اسرائیل سر میز مذاکره بنشیند، و دستاوردهای مبارزات جغد جمکران را به این سادگی بر باد دهد؟ هیچ دلیلی ندارد! همانطور که 8 مرد خبیث فرموده‌اند، «نه سازش نه تسلیم، نبرد با جمکران!» اصولاً خوبی «شعار پوچ» این است که همة شارلاتان‌ها می‌توانند به ‌یک‌سان از آن بهره‌مند شوند، درست مثل «عدالت علوی» و مردم‌سالاری دینی و غیره. برای برخورداری از مزایای شعار پوچ چندین راه وجود دارد؛ می‌توان بی‌کم و کاست و بدون دخل و تصرف طوطی‌وار به «تکرار» آن پرداخت، یا پس از «لیفتینگ» و مختصر دستکاری، آن را در مواقع لازم به کار گرفت. در نتیجه دارودستة سناتور مک‌کین و جوزف لیبرمن می‌توانند بدون دست‌بردن در شعارهای ابلهانة‌ اوباش جمکران به تکرارشان بپردازند: «مرگ بر سازشکار»، «می‌جنگیم، می‌میریم، سازش نمی‌پذیریم»، «صدای صلح و سازش خاموش باید گردد»! راه دیگر این است که از طریق جایگزین کردن «آمریکا» با «جمکران»، شعار دهند: «نه سازش، نه تسلیم نبرد با جمکران»، یا بگویند: «روح منی اوباما، بت‌شکنی اوباما»، و «اوباما، اوباما، جان به فدایت، فرمان بده تا بکنیم غسل جنایت» و ... و از همه مهم‌تر لیبرمن و هفت سناتور دیگر می‌توانند سرود «اوباما، ای امام» برای‌مان بخوانند:

اوباما ای امام، اوباما ای امام
ای مجاهد، ای مظهر شرف
ای گذشته ز جان در ره هدف
[...]
این تویی، این تویی پاسدار حق
دست اهریمنان گشته از تو؟

راستش دروغ چرا؟ بخشی از این شعر بندتنبانی را فراموش کرده‌ام؛ بقیه‌اش یادم مانده:

بود شعار تو به راه حق قیام
ز ما ترا درود، ز ما ترا سلام

این کشکیات را برای همان وحشی بیابانی ساخته بودند و روز تخلیه‌اش در مهرآباد گروه کر اسلام‌زده آن را برای کفتار خمین اجرا کردند! از شما چه پنهان خیلی لذت بردیم، به ویژه آنجا که گروه هم‌سرایان با آن صدای نخراشیده نتراشیده‌اش عربده می‌زد:

خمینی ای امام، خمینی ای امام!

در این سرودة «بندتنبانی» چنان حکمتی نهفته که هنوز ابعاد آن برای‌مان ناشناخته باقی مانده و اگر 8 سناتور کذا در نامه‌شان به اوباما هشدار نمی‌دادند، شاید هرگز نمی‌توانستیم به ارتباط این نامه با «زیارت اربعین» پی ببریم؛ یعنی هیچکس نمی‌توانست! شانس با ما بود که حنازرچوبه، مورخ 4 بهمن‌ماه 1389 در مطلبی با کد: 30204704 تحت عنوان مضحک «امام‌شناسی و دشمن‌شناسی از مهم‌ترین فرازهای زیارت اربعین است»، از ارتباط نامة محفل جوزف لیبرمن با زیارت اربعین پرده برافکند. 8 سناتور آمریکائی نامة کذا را در «فاینانشال تایمز» امضا کرده‌اند و «زیارت اربعین» هم به گفتة حجت‌‌الاسلام «عامری» از 8 ویژگی «گنگ» و «مبهم» برخوردار است: امام شناسی، بیان هدف امامت، دشمن شناسی، مردم شناسی در فتنه، مرام مبارزه، بیعت دائمی و مکرر با امام، نشان دادن عاقبت كار همة‌ افراد خوب و بد و ... و سرانجام وظيفه شناسي امت اسلامي!

جالب اینجاست که آن 8 سناتور کذا، برای تأمین منافع محفلی‌‌شان به این 8 ویژگی نیاز مبرم دارند. خوشبختانه «حنازرچوبه» با توسل به «هوجتول‌اسلام» عامری بلافاصله نیازهای ارباب را برآورده کرد. روند کار این است که بوق‌های ارتش ناتو نظیر «بی‌بی‌سی» و رادیوفردا پروپاگاند گسترش حماقت و خشونت را از زبان ایرانی‌نمایان به مخاطب انتقال ‌دهند و رسانه‌های جمکران برای انتشار تبلیغات استعماری به آخوند و وزیر و وکیل متوسل ‌شوند. البته پاسدار شریعتمداری را می‌باید از این روند مستثنی بدانیم، چرا که تمامی مطالبات ارباب را «یک‌تنه» با توسل به نام‌ مستعار انتشار می‌دهد و در کمال وقاحت با هدف تحریف واژگان، «اسلام» را به آنان تزریق می‌کند، از اینرو همچنان «استانبول» را «اسلامبول» می‌نویسد! حنازرچوبه نیز در همین مسیر گام بر می‌دارد، منتهی در مزدوری‌ به جایگاه رفیع کیهان و اطلاعات نرسیده، بگذریم! عامری در وصف همان 8 ویژگی کذا به حنازرچوبه می‌گوید، «زیارت اربعین» توسط امام ششم نقل شده و امام یازدهم در روایتی آن را یکی از نشانه‌های شیعه دانسته‌اند! یادآور شویم، امام ششم شیعیان «صادق عین»، و امام یازدهم‌شان هم «حسن عسکری عین» هستند. در باب «مرام مبارزه» در زیارت‌نامة کذا چنین‌ آمده که در راه خدا می‌باید مبارزه کرد، حسین در همین راه مبارزه فرمود و کشته شد، تا همه بدانند که همیشه در این راه پیروزی به دست نمی‌آید:‌

«[...] بايد بدانيم هميشه اينگونه نيست كه در مبارزه پيروزي حاصل شود[...]»

انسان از حماقت و بلاهت این ملایان مبهوت می‌شود! مگر کسی می‌تواند تا این حد ابله باشد که نداند در رویاروئی امکان شکست هم وجود دارد؟ بعد مگر همین آخوندها نمی‌گویند «خون بر شمشیر پیروز است» و حسین پیروز شد؟ پس چگونه است که امروز عامری ادعا می‌کند، «حسین عین» در راه خدا مبارزه کرد و شکست خورد؟! پاسخ به این پرسش روشن است. از آنجا که آخوند جماعت در ابهام و توهم پناه گرفته هرگز سخن منطقی بر زبان نخواهد راند، چرا که منطق، سپر دفاعی نعلین‌ها را در هم می‌شکند.

ملایان پویائی انسان در زمان و مکان مشخص را نفی می‌کنند تا بتوانند مزخرفات‌شان را توجیه کنند، حال آنکه انسان خارج از زمان و مکان قادر به حرکت نیست. انسان در زمان و مکان مشخص زندگی می‌کند، هیچ انسانی نمی‌تواند به «گذشته» بازگردد یا به آینده پرش کند! ولی ملایان با تکیه بر مقدسات و قصه و حکایت این اصل اساسی را نفی می‌کنند. آخوند عامری می‌گوید شیعه موظف است زیارتنامة 8 ماده‌ای را رعایت کند، حال آنکه هیچکس نمی‌تواند زندگی خود را با الگوهای مقدس انگاشته شدة پانزده سدة پیش وفق دهد و اگر کسی چنین ادعائی داشته باشد یا شارلاتان است یا روان‌پریش:

«[...] در زيارت اربعين [...] نشانه‌هاي شيعه در عصر غيبت [...] تجلي يافته [...]»

به عبارت دیگر امروز با مطالعة شاهکار «صادق عین» می‌توان شیعة واقعی را از شیعة تقلبی باز شناخت! این علوفه‌ای است که سازمان سیا برای تغذیة نوکران در جمکران تولید کرده و باید اذعان کنیم که چنین علوفه‌ای به دهان امثال عامری و مسئولان «حنازرچوبه» بس شیرین و مأکول آمده. ولی چه بگوئیم که اوضاع بر وفق مراد اربابان اینان پیش نمی‌رود. به گزارش نووستی، مورخ 25 ژانویه 2011، امروز مجلس «دوما» پیمان «ستارت ـ 3» را به تصویب رساند. همچنین قرارداد انتقال تکنولوژی از فرانسه به روسیه نیز به امضاء رسید.

به گزارش خبرگزاری فرانسه، امروز نیکولا سرکوزی، رئیس جمهور، و آلن ژوپه، وزیر دفاع فرانسه به اتفاق «ایگور سچین»، معاون نخست‌وزیر روسیه در شهر «سن نازر» حضور یافتند و تفاهم‌نامة ساختن «میسترال» را به امضاء رساندند. ناو هلی‌کوپتربر «میسترال» حدود 200 متر طول دارد و می‌تواند شش هلی‌کوپتر، چهار قایق تندرو یا دو هاورکرافت و همچنین 450 نظامی را حمل کند. ناو چند منظورة «میسترال» یکی از گل‌های سرسبد صنایع نظامی فرانسه است که می‌تواند هم در مأموریت‌های صلح‌آمیز و هم در عملیات هوابرد مورد استفاده قرار گیرد. همچنین هلی‌کوپترهای آن برای مبارزه با زیردریائی‌ها نیز قابل استفاده است. برای ساختن میسترال کارخانه‌ای در سنت پترزبورگ ایجاد خواهد شد و خلاصه این انتقال تکنولوژی به روسیه قدرت مانور دریائی این کشور را افزایش خواهد داد. اما برای اینکه همه بدانند و آگاه باشند که جهان اسلام از کفار غرب به مراتب پیشرفته‌تر است، به ما گفتند امروز اربعین است و «یک میلیون شیعه در کربلا برای حسین سوگواری کردند!» فیلم پیشرفت و ترقی را هم نشان دادند تا فکر نکنیم دروغ می‌گویند: ریش، چادرسیاه، و ... و خلاصه اصلاحات دمکراتیک در جهان اسلام بر اکران تلویزیون چنان برق، برق می‌زد که چشم کور می‌کرد!

همچنانکه پیشتر نیز اشاره کرده‌ایم، در چارچوب برنامة «رهبرسازی»، استعمار با پیروی از الگوی کربلا یا قهرمان تولید می‌کند، یا رهبر شهید و مظلوم! نیازی نیست که بگوئیم ایجاد «سنگرحق» برای رهبر محبوب و برگزیدة طویلة مک‌کارتی فقط با شهیدسازی و اسیرگیری، یعنی با گسترش خشونت امکانپذیر می‌شود. به عبارت دیگر، موفقیت برنامة سربازگیری در گرو گسترش خشونت در سطح جامعه است. و دقیقاً به همین دلیل است که حکومت اسلامی با زندانی کردن مخالف‌نمایان‌اش نظیر ابراهیم یزدی، تمام تلاش خود را برای گسترش خشونت به کار می‌گیرد. و البته در این تلاش مقدس از همراهی محفل آورام چامسکی نیز برخوردار می‌شود.

از قدیم گفته‌اند، «دوست آن باشد که گیرد دست دوست، در پریشان‌حالی و درماندگی.» اگر اوضاع به همین منوال پیش رود، و نگرانی فاشیست‌ها افزایش یابد، در «اربعین» آینده، هابرماس و چامسکی با پیراهن سیاه در کربلا حضور یافته، و با شعار «حسین حسین شعار ماست، شهادت افتخار ماست» از اصول و ارزش‌های اسلام و به ویژه از شرافت ابراهیم یزدی دفاع می‌کنند. مسلم است که حضرات برای بازتولید شرایط فعلی، و رفع «نگرانی» سال آینده نیز بمبی در روسیه منفجر خواهند کرد. ولی همانطور که گفتیم،‌ «نگرانی» تاریخ‌ساز نیست و با انفجار بمب در میان غیرنظامیان کاری از پیش نخواهند برد. به قول معروف «شب‌شاش»، فقط چند لحظه‌ای احساس گرمای مطبوع خواهد کرد.




یکشنبه، بهمن ۰۳، ۱۳۸۹


میدفیدیف!
...
بی‌خودم و مست و پراکنده مغز
ورنه نکو گویمت افسانه را
(مولوی)

بالاخره معلوم شد «اصولگرایان» جمکران که از مخالفان سرسخت «سازش» به شمار می‌روند، سر در آخور محفل سناتورها، مک‌کین و جوزف لیبرمن دارند. البته ما بارها به این واقعیت تلخ اشاره کرده‌ایم که برای تأمین منافع ارباب در ایران، مزدوران غرب مذاکره و گفتگو و رعایت قوانین و مقرارت بین‌المللی را با «خیانت» و «سازش» در ترادف قرار داده و با شعار «مبارزه با استعمار»، همچون نمونة‌ مصدق و خمینی، زمینة سرکوب و تاراج ملت ایران را فراهم آورده‌اند. شاهدیم که خطبه‌های نماز جمعه و مطالب مهوع کیهان در هم‌سوئی کامل با پروپاگاند آنگلوساکسون‌ها، «مذاکره با آمریکا» را «خیانت» به اهداف امام دجال‌‌شان معرفی کرده و خودداری از مذاکره را نیز نشان ابهت و قدرت حاکمیت جلوه می‌دهند؛ اینهمه با هدف به ارزش گذاردن «یکجانبه‌گرائی» و «قانون‌شکنی» در عرصة بین‌المللی و فراهم آوردن زمینة سرکوب ملت ایران.

«ملی» کردن نفت، اشغال سفارت آمریکا، تداوم جنگ با عراق، شعار نابودی اسرائیل و ... و خصوصاً نقض تعهدات رسمی دولت در رابطه با فعالیت‌های هسته‌ای و مقاومت در برابر مبادلة سوخت، فقط قطره‌ای است از دریای بیکران خیانت به منافع ملی ایرانیان. به یاد داریم که پس از مذاکرات ژنو در سال 2009، در خطبه‌های توحش‌گستر نماز جمعه و به ویژه در مطالب گوساله‌پسند کیهان، نه تنها «مذاکره با آمریکا» انکار شد که توافق‌های دولت با گروه «1+5» به زیر سئوال رفت و پس از چند ماه، هیاهوی نامزدهای «انتخابات» به آسمان برخاست و به کودتای ناکام محفل سبز انجامید. حال که تب‌وتاب «شبه انتخابات» جمکران فروکش کرده و بعضی‌ها بالاخره دوزاری‌‌های کج و ‌معوج‌شان افتاد و فهمیدند برگزاری انتخابات در حکومت خدامحور در واقع توهین به ملت ایران است، و «مردم‌محوری» اهدائی حکومت اسلامی توحشی است همچون خدامحوری، بد نیست با نقل یک «مینی‌افشاگری سربسته» به اهالی مرزپرگهر یادآوری کنیم که طرفداران کودتای سبز هنوز در رأس امور کشور قرار دارند. متأسفانه ما نمی‌توانیم همچون ویکی‌لیکس نام و مشخصات افراد را روی خط قرار داده، اظهارات‌شان را مو به مو نقل کنیم، چرا که حداقل مسئول مطالب این وبلاگ هستیم!

به ناچار سربسته می‌گوئیم که خارج از نیروهای «نظامی ـ امنیتی» حکومت جمکران که افسارشان به دست آنگلوساکسون‌هاست، شبکة اسلام‌گرایان شاغل در وزارت علوم و ساواک با تطمیع و یا با توسل به تهدید، مستقیم و غیرمستقیم، در پی گرم کردن تنور مسابقات مارگیری بودند. این شبکه از طرق نسبی و سببی از یک‌سو به محفل لاریجانی‌ها و از سوی دیگر به محفل واعظ‌طبسی و قوم و قبیلة‌ بقائی مرتبط می‌شود، و به ویژه در ایالات متحد، کانادا و سوئد فعال است. بین خودمان بماند! پس از شکست کودتای پیروان خط امام، هیچیک از اعضای این شبکه از مقام خود برکنار نشد! به عبارت دیگر، هستة مرکزی کودتاچیان دست نخورده باقی ‌مانده و بهتر است شوت‌وپرت‌ها، به ویژه در داخل مرزها حواس‌شان را خوب جمع کنند، چرا که سناتور مک‌کین، از رهبران پنهان اصولگرایان جمکران برای دفاع از «اصول» و ارزش‌های حکومت اسلامی پای به میدان گذاشته!

بله، در پی انتشار خبر کناره‌گیری سناتور جوزف لیبرمن و تصفیة وسیع در مافیای نیویورک، شیون و زاری سناتور مک‌کین، پدر معنوی اصولگرایان جمکران به آسمان برخاست! «فاینانشال تایمز»، مورخ 22 ژانویه 2011 با انتشار نامة 8 سناتور سرشناس، نسبت به ادامة مذاکرات هسته‌ای با ایران هشدار می‌دهد! هشت تن که همچون سناتور مک‌کین در واقع به محفل مفلس «جوزف لیبرمن» تعلق دارند، با وقاحت خواهان نادیده گرفتن «حق قانونی ایران» برای غنی‌سازی اورانیوم شده‌اند. یادآور شویم ایران، به عنوان عضو پیمان منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای یا همان «ان. پی. تی»، قانوناً از «حق غنی سازی اورانیوم»، تحت نظارت آژانس بین‌المللی انرژی اتمی برخوردار است و هیچ قدرتی نمی‌تواند ایران را از این «حق قانونی» ـ با حق طبیعی اشتباه نشود ـ محروم کند.

اتفاقاً 8 سناتور ینگه‌دنیا نیز با توسل به «حق طبیعی» نقض حقوق قانونی ایران را «توجیه» کرده‌اند. بله یا سگ‌های‌ هار این حضرات «احساس تکلیف» می‌کنند، یا خودشان قلباً «نگران» می‌شوند! اینجاست که به فواید محفل توحش‌پرور فرانکفورت و نظریه‌سازان‌ خود فروخته‌اش بهتر پی می‌بریم. اینان با تحریف نظریة انسان‌محور کارل مارکس پیرامون انگیزة منطقی حرکت انسان، «ابهام» را بجای صراحت منطقی نشانده و «نگرانی» تاریخ‌ساز اختراع کرده‌اند. به عبارت دیگر محفل فرانکفورت «ترس» را بجای «ارادة انسان» قرار داده! نیازی به توضیح نیست که «ترس»، همچون عشق، نفرت و یا خشم «منطق‌ستیز» است. اگر شبه نظریة محفل فرانکفورت را یک مرحلة منطقی به پیش رانیم به صراحت می‌توان گفت که همة نشانه‌های ترس و «نگرانی»، نظیر حال تهوع یا از دست دادن کنترل مجاری ادرار، در قاموس امثال «آدورنو» می‌تواند تاریخ‌ساز تلقی گردد! نمونة این قماش «تاریخ‌نگاری» همین جنجال مهوع رسانه‌ای پیرامون شب‌نشینی‌های سیلویو برلوسکنی است که کاردینال راتزینگر رسوا را در جایگاه معلم اخلاق نشانده!

«جرمن شپرد» که دهه‌های متمادی، تحت نظارت سلف لهستانی‌اش علاوه بر سازمان دادن به «لژیون‌های مسیح»‌ به پنهان داشتن جنایات کشیش‌های کودک‌باره نیز مشغول بوده، روز گذشته خواهان رعایت اخلاق در جامعه شدند! بله، اگر رسانه‌ها پائین‌تنة برلوسکنی را در بوق نگذاشته بودند، نه ژوزف راتزینگر می‌توانست با آن سوابق درخشان دم از «اخلاق» بزند، و نه «مشکلات اقتصادی» ایتالیا به این خوبی ماستمالی می‌شد! این است یکی از معجزات تهاجم به «حریم خصوصی» افراد. همه «نگران» پائین‌تنة برلوسکنی شده‌اند و تونی بلر هم «نگران» سلاح هسته‌ای ملایان!

تونی بلر را رها می‌کنیم چرا که از دور خارج شده و جفنگ می‌بافد. ولی اگر برلوسکنی، به عنوان نخست وزیر ایتالیا، در وزارت دادگستری «اعمال نفوذ» کرده هیچ دلیلی وجود ندارد که رسانه‌ها به ویژه سایت «حنازرچوبه» با آب‌وتاب از روابط خصوصی‌ این فرد داستان‌سرائی کنند، حتی اگر چنین روابطی واقعیت داشته باشد! آنچه می‌باید مورد بررسی قرار گیرد، قانون‌شکنی برلوسکنی است و بس! و تا آنجا که ما می‌دانیم، تا وقتی جرم کسی به اثبات نرسیده، رسانه‌ها قانوناً حق ندارند «متهم» را «مجرم» معرفی کنند. در یک دمکراسی، این عمل نقض آشکار قوانین شمرده می‌شود! البته دلائل واقعی این جنجال رسانه‌ای و مرزشکنی‌های آشکار برای ما روشن است!

دلیل واقعی، شکست برنامة جنگ افروزی در لبنان، و افلاس ارتش ناتو در حوزة مدیترانه است! چنین افلاس مقدسی که منطقاً افلاس «اس. ا‌س‌ها» یعنی اسلام‌گرایان و اسرائیل‌پرستان را در خود نهفته دارد کار را به اینجا کشانده! حال برای روشن شدن چارچوب افلاس «اس‌. اس‌ها» نگاهی داشته باشیم به رخدادهای به ظاهر بی‌اهمیت جهان از جمله ملاقات نیکولا سرکوزی با ژاک شیراک، رئیس جمهور سابق فرانسه و اظهارات وزیر امورخارجة این کشور در مصر؛ سفر صالحی به سوریه، و بازگشت «مقتدی صدر» به جمکران!

بله مقتدی‌صدر، از سگ‌های وفادار انگلستان سریعاً دریافت که به قول معلم‌های دبستان «علم بهتر از ثروت است» و می‌باید برای ادامة تحصیل به قم بازگردد! به عبارت دیگر، شیعی‌مسلکان مزدور بریتانیا جای خود را به شیعیان مزدور یانکی‌ها سپردند، همچنانکه در جمکران نیز «متکی» جای خود را به «صالحی» آمریکائی سپرد. و همین صالحی که قرار است از نمایندگان مجلس ابودلقکان «فوری» رأی اعتماد بگیرد، جهت برگزاری «نماز یاخونت» راهی سوریه شد. در این گیرودار وزیر امورخارجة فرانسه، «میشل آلیو ماری» که رسانه‌های فرانسه به اختصار از او به عنوان «مام» یاد می‌کنند، در ملاقات با رئیس جمهور مصر، اظهارات کاردینال راتزینگر را در مورد تهاجم به مسیحیان مصر محکوم کرد!

به یاد داریم که پاپ برای حمایت از مسیحیان ساکن سرزمین‌های مسلمان‌نشین خواهان دخالت «دیگر کشورها»، یعنی دخالت «جهان مسیحی» شده بود؛ خلاصه ایشان خواستار نوعی جنگ «صلیبی» بودند! وزیر امورخارجة فرانسه به حسنی مبارک تلویحاً گفت، «حضرت پاپ مست بودند اگر گ..ی خوردند»، مسئولیت حمایت از اقلیت‌های مذهبی و غیر بر عهدة‌ دولت‌ است و خلاصه شما به دل نگیرید! در نتیجه، به خوشی و خرمی کشتار وحشیانة مسیحیان مصر را به اعضای فلسطینی «القاعده» نسبت دادند و جریان فیصله یافت. همچنین مشکلات «شیمون پرز» برای ملاقات با دیمیتری مدودف نیز بر طرف شد. خلاصه «قال میدفیدیف»، که در مورد اعلام استقلال یک جانبة‌ فلسطین اواخر ماه ژانویه با شیمون پرز گفتگو خواهد کرد؛ چنین گفت، دیمیتری مدودف، پس از «آب‌تنی» در رودخانة اردن!

بخش عرب زبان سایت نووستی،‌ مدودف را «میدفیدیف» می‌نویسد! با در نظر گرفتن این مهم که رئیس جمهور فدراسیون روسیه به کشور عرب زبان اردن سفر کرده بود ما هم نام ایشان را به عربی مسکویت برگرداندیم. اما اگر به «زبان‌های نوین» علاقه دارید، سری به کیهان جمکران بزنید که «استانبول» را اسلامبول می‌نویسد تا «اسلام» زنده بماند! بزودی پاسدار شریعتمداری تمامی واژگانی را که دو حرف اول‌شان «الف و سین» باشد به زیور چماق «اسلام» خواهد آراست. به عنوان مثال استانداری را «اسلام‌داری» خواهد نوشت، یا اساتید تبدیل می‌شود به «اسلام‌تید»! اساس را هم «اسلاس» خواهد گفت که به «افلاس»، یعنی وصف‌الحال جوزف لیبرمن و مک‌کین و دیگر اصولگرایان نظیر «شیخ صفیر» مستعفی و شیمون پرز نزدیک‌تر باشد.

پیشتر گفتیم که محفل شیمون پرز در آلمان و آمریکا فعال است و با ترکیه و گرجستان و همچنین با جمکران روابط عاشقانه دارد. البته جمکرانی‌ها به دلیل رعایت حجاب و دیگر ارزش‌های اسلامی روابط‌شان با اسرائیل پنهانی است. می‌دانیم که آخوند جماعت اصولاً روابط پنهان را ترجیح می‌دهد چرا که به این ترتیب می‌تواند ضمن نوکری برای آمریکا، همچون خمینی دجال عربدة نبرد با آمریکا هم سر دهد. این است اصول واقعی اصولگرایان جمکران. از آنجا که این جانوران وحشی در کشورمان تضعیف شده‌اند، حامیان‌شان در ینگه دنیا به عربده‌جوئی پرداخته‌اند. در وبلاگ «سوزشکاران» گفتیم، مخالف‌نمایان حکومت اسلامی در خارج از مرزها مذاکره با آمریکا را نشانة «سازش» معرفی می‌کنند. ولی اکنون رسماً نوبت به جوزف لیبرمن و مک‌کین رسیده تا قامت نوکران مفلس‌شان را با ردای ابهت و اقتدار بیارایند.

اینان برای جبران ضعف وق‌وقیه‌های جمکران، به «فاینانشال تایمز» متوسل شده و از «سازش» به شدت انتقاد به عمل آورده‌اند. متن وق‌وقیة هشت تن، شامل جوزف لیبرمن، ‌مک کین و شرکاء تحت عنوان، «هشدار علیه سازش هسته‌ای با ایران»، در «روزآن‌لاین»، مورخ 2 بهمن ماه 1389 موجود است. با نیم نگاهی به مصاحبة پروفسور شاهین فاطمی، اقتصاددان «سرشناس» رادیوفردا که اظهارات‌شان را در وبلاگ «سوزشکاران» بررسی کردیم، و با مقایسة این اظهارات با وق‌وقیة 8 سناتور در فاینانشال تایمز در دریائی از شگفتی غرق خواهیم شد!

پروفسور فاطمی فرموده بودند که، قصد دولت مهرورزی در برنامة هسته‌ای سازش و عقب‌نشینی است. لیبرمن و مک‌کین نیز به اوباما هشدار داده‌اند که با ایران «سازش» نکند! به نظر شما عجیب نیست که پروفسور فاطمی به «سازش» و عقب‌نشینی دولت ایران اشاره کنند، ‌ و پادوهای تفنگ‌فروشان ینگه دنیا هم اوباما را از سازش با ایران برحذر دارند؟ چطور ممکن است حکومت اسلامی و حاکمیت آمریکا که از دیرباز در سنگر مشترک نشسته‌اند در برابر یکدیگر کوتاه بیایند؟ واقعیت این است که اظهارات پروفسور فاطمی و ابراز نگرانی 8 تن هیچ ارتباطی به حکومت اسلامی ندارد. اینان مسیر حکومت اسلامی را برای رویاروئی با سیاست‌های مسکو مشخص می‌کنند؛ «مستر» فاطمی خواهان شاخ‌وشانه کشیدن ملایان برای روسیه‌اند، جوزف لیبرمن و شرکاء هم به زبان واژگون فریب از اوباما می‌خواهند، جفتک‌پرانی نوکران اصولگرای‌شان در جمکران را مورد حمایت قرار دهد؛ به همین سادگی!

مذاکره با ایران «بهانه» ‌است. سعید جلیلی مفلوک را می‌فرستند «استانبول»، تا عکسی با کاترین اشتون بگیرد و در مسجد رکوع و سجود کند و رسانه‌ها فیلم و گزارش «نماز در استانبول» تهیه کنند. در خلال هنرنمائی‌های «عقیدتی ـ هسته‌ای» جلیلی، گروه 5 با روسیه مذاکره می‌کند. اگر پیشرفتی در مذاکرات «غرب و شرق» حاصل شد، رسانه‌ها در غرب و به ویژه در جمکران از انعطاف آمریکا در برابر حکومت چماق و چادر داستانسرائی خواهند کرد، اگر هم نتیجه‌ای به دست نیامد، بن‌بست پیش آمده با روسیه را به حساب «اقتدار» آخوندها نوشته و نیویورک‌تایمز و هاآرتز و فاینانشال‌تایمز از ابهت حکومت جمکران برای‌مان افسانه می‌بافند. به همین دلیل است که مطالب رسانه‌های غرب در هم‌سوئی کامل با گزارش‌های مضحک در ورق‌پاره‌های جمکران قرار گرفته و «پریشان» می‌نماید. از خلیج همیشه فارس تا دریای مدیترانه تنها حکایت غرب آشفته ‌حالی ارتش ناتوست. به اهالی محفل فرانکفورت بگوئیم اگر تاریخ ترس و «نگرانی» بود، شلوارهای خیس بعضی‌ها مسیر تاریخ را تعیین می‌کرد!