پنجشنبه، فروردین ۰۵، ۱۳۹۵

بیلدربرگ و بروکسل!




«نقشة اقتصادی وسیعی کشید و با ممالک اسلامی همجوار روابط اقتصادی مهمی برقرار کرد.  به طوریکه هر سال صدها خروار چس‌فیل و پشکل ماچه‌الاغ به ملک یمن صادر می‌کرد و بجای‌اش تربت‌اصل و پشکل شتر وارد می‌نمود.»
منبع:  «توپ‌مرواری»

باراک اوباما طی سخنرانی اخیر خود در هاوانا تأکید کرد که،  «ایالات‌متحد بر حمایت از آزادی‌های سیاسی در کوبا پافشاری خواهد نمود.»  به عبارت دیگر،   لازم است ابتذال و خشونتی که چپ‌نمایان دست‌نشاندة غرب بر برزیل و ونزوئلا و ... حاکم کرده‌اند،  به کوبا هم صادر شود!   باری رئیس‌جمهور فاشینگتن،   پس از این سخنرانی نغز و پوچ و پرمغز،  کوبا را ترک کرد و در 40 امین سالگرد کودتای آرژانتین وارد اینکشور شد!   فردا هم حسن روحانی به پاکستان می‌رود،   تا از راه دور سر بر آستان بیلدربرگ بساید و به دربار هلند  سجده نماید.  هر چه باشد دولت پاکستان نخستین دولتی بود که دولت کودتائی شیخ مهدی بازرگان را به رسمیت شناخت،   همانطور که دولت ایران هم در سال 1947 از تجزیة هند استقبال کرد و تشکیل یوتوپیای «پاک‌ها» را به رسمیت شناخت و ... و بعد هم آنگلوساکسون‌ها با چسباندن ترکیه به ایندو حکومت پوشالی،   پیمان استعماری «سنتو» را سازمان دادند.

و شاید در تلاش جهت تحکیم پیمان کذا باشد که مم‌جواد ظریف اخیراً به ترکیه شتافت،  و حسن روحانی هم برای رجب اردوغان تبریک نوروزی فرستاد!   بله،   رئیس دولت تف و تکفیر،  ‌نوروز را هم به ابزار یکجانبه‌گرائی و لات‌بازی تبدیل کرده!   رجب اردوغان از یک‌سو برپائی جشن‌های نوروزی را برای کردها ممنوع می‌کند،  از سوی دیگر،  حسن روحانی برایش تبریک نوروزی می‌فرستد!   و جالب اینجاست که اردوغان هم به این تبریک نامربوط پاسخ گرمی داده،    از نوروز به عنوان آداب و رسوم مشترک ایران و ترکیه یاد کرده:

«[...] از سوی خود و ملت ترکیه نوروز را [...] تبریک می‌گوئیم.   امسال نیز همانند هر سال، نوروز به عنوان یکی از نمادهای بسیار زیبای آداب و رسوم مشترک‌مان [...] ‌با شوق و شعف جشن گرفته خواهد شد[...]»
منبع:‌  فردانیوز،‌  مورخ 2 فروردین‌ماه سالجاری،  کدخبر: 503734

تعجبی ندارد؛‌  در آستانة سه‌شنبه ‌جادوئی ک پارچه قرمزه را تکان تکان می‌دهند،  شاهد فشرده‌تر شدن صفوف پادوهای مسلمان ارتش ناتو در منطقه بودیم که تروریست‌ها نیز برای تبدیل بروکسل به میدان جنگ دست‌به‌دست یکدیگر دادند!  پس از عملیات وحشیانة تروریستی در بروکسل،   دستگاه اسطوره‌سازی آتلانتیسم به کار افتاد و چند مظنون و مقصر به شوت‌وپرت‌ها معرفی نمود. در این گیرودار باراک اوباما هم در 40 مین سالگرد کودتای نظامی آرژانتین وارد اینکشور شد،  و شاهد بودیم که دولت «منتخب» و راستگرای آرژانتین به این توهین آشکار هیچ واکنشی نشان نداد! 

بله،   از خودشان است و مرتبط با واتیکان و «بیلدربرگ!»   یادآور شویم،   رهبرکنونی واتیکان تبعة آرژانتین است،  و پادشاه هلند نیز داماد معاون ژنرال «ویدلا»،  رهبر کودتاچیان آرژانتین!   به عبارت دیگر،   واتیکان و بیلدربرگ در«آرژانتین» مستقیماً به یکدیگر مرتبط شده‌اند،   و با توجه به سفر اخیر پادشاه و ملکة هلند به فرانسه ـ  13 مارس 2016  ـ   و به ویژه دیدار ملکة هلند از پاکستان،   آنهم در میعاد 11 فوریه سالجاری،   یعنی همزمان با سفر لوئیس فاراخان،  رهبر فاشیست مسلمان‌های فاشینگتن به تهران،  به نظر می‌رسد که انتشار خبر دیدار حسن روحانی از پاکستان،   همزمان با ورود اوباما به آرژانتین،   تلاشی باشد جهت تداوم روابط پساجنگ دوم جهانی در محوری که واشنگتن را از طریق آرژانتین و هلند به فرانسه،  واتیکان،   پاکستان و نهایت امر جمکران پیوند می‌زند.   پیش از ادامة مطلب لازم است در مورد ارتباط تحولات ایران با هلند یک مینی‌پرانتز بازکنیم.

تحولات دربار هلند هم‌سو با فاشیسم و در تقابل با مسکو، ‌ تاکنون نقش سرنوشت‌سازی در کشور ایران ایفا کرده.   در سال 1948 میلادی،   سلطنت ژولیانا و پایه‌ریزی محفل «بیلدربرگ»،   برای ما ایرانیان آشوب‌های فدائیان اسلام و کودتای 28 مرداد 1332 را به ارمغان آورد.  در سال 1980 ژولیانا استعفا داد و سلطنت بئاتریس زمینة ‌مناسبی جهت تحکیم پایه‌های دیپلماسی بمب در ایران و صدور آن به عراق و افغانستان شد.   خلاصه،‌  پیوند بمب و بیلدربرگ،   مانند پیوند آخوند و اوباش،  یا پیوند هیتلر با واتیکان،  مقدس و ناگسستنی است!   و اینک ‌همین فاشیسم پوسیده و زهوار در رفته،   از طریق پاکستان و واتیکان و آرژانتین و فاشینگتن تداوم و گسترش خود را در ایران می‌جوید.   دیدار «ماکسیما» از پاکستان در میعاد 11 فوریه ـ  یعنی در سالگرد بنیانگزاری واتیکان،   و کودتای ارتش شاهنشاهی بر علیه دولت شاپور بختیار بی‌دلیل نیست.   ‌حضرات برای تداوم خط توحش هیتلر و ممانعت از استقرار دمکراسی در ایران تلاش می‌کنند.   البته این تحرکات،  ‌همچنانکه در وبلاگ «بمب و بئاتریس» گفتیم،  ‌ یک روز پس از استعفای بئاتریس،  رهبر معنوی تروریسم جهانی،‌   به نفع پسرش «ویلم»  شدت گرفت و بوق‌های فارسی‌گوی پاترنوس هم به رهبری بی‌بی‌سی بساط ستایش از «صفویه» پهن کردند.   

دستاورد صفویه،  خارج از درویش‌بازی،  فور و وافور و حرمسراداری چیست؟‌   التماس به درگاه الهی انگلستان جهت بیرون راندن پرتقالی‌ها از گامرون و تأمین «استقلال» ممالک محروسة شیعی‌مسلکان!    البته این حکایت ویراست رسمی است.   امپراطوری بریتانیا برای تأمین منافع‌اش،   پرتقالی‌ها را از بندر گامرون بیرون انداخت،   و در کتاب‌های درسی توسعه‌طلبی بریتانیا را به حساب خواست «شاه عباس کبیر» به خورد امت مسلمان دادند.   دقیقاً همان بساطی که بعدها با مصدق به راه انداختند!

مصدق برای تأمین منافع لندن دکان «موازنة منفی» گشود،   و با اهن و تلپ تأکید کرد که «هیچ امتیازی به لندن و مسکو نخواهیم داد.»   این شعار ابله‌پسند از آنجا که حساب آمریکا را از متحد اصلی‌اش،   انگلیس جدا کرده بود،  ‌ خیلی به مذاق طیف ضدلائیسیته،  از هالوجماعت گرفته تا «میهن‌پرستان» و استقلال‌طلبان جیره‌خوار غرب،‌  یعنی آخوندهای با دستار و بی‌دستار شیرین آمد!   در نتیجه،   روابط اجتماعی ایران،   در هزارة سوم بر الگوی صفویه منطبق شد.   رواج درویش‌بازی،‌  حرمسراداری،  روضه‌خوانی،  نکوهش کاخ،‌ ‌ ستایش کوخ و به ویژه مبارزه با شادی و تفریح و جشن و ... و خصوصاً میدان دادن به جفتک‌پرانی حکومت زال‌ممد و بوق‌های اربابان آتلانتیست‌اش به جشن‌های ایرانی از قبیل مهرگان و سده و نوروز و...  در این میدان ایران ستیزی،   هتاکی ریش و نعلین به چهارشنبه‌سوری از ویژگی خاصی برخوردار است،  چرا که این جشن امتداد آذرگان،  آغاز «جشن‌های آتش» به شمار می‌رود.

بله در ایران پس از دورة 4 ماهة «جشن‌های آتش» است،   که به جشن‌های نوروز می‌رسیم و «هفت‌سین» را نه با«کتاب» و عکس آخوند،   که با شراب و شمع و شیرینی می‌چینیم،  و نوروز را با رقص و موسیقی آغاز می‌کنیم:

به جمشید بر گوهر افشاندند
مر آن روز را روز نو خواندند
[...] بزرگان بشادی بیاراستند
می و جام و رامشگران خواستند
شاهنامة فردوسی

نوروز،   بدون موسیقی و رقص و شراب،   هیچ مفهومی ندارد؛   نوروز در دوران باستان «جشن» بوده،   و می‌باید امروز هم آن را جشن گرفت،   نه اینکه این میعاد را به روضه‌خوانی و خطابه و جفنگ‌گوئی و سخنرانی «مقامات» گذراند.   البته در کمال تأسف،   در کشورمان،  ‌ نوروز در چارچوب سنت و روابط کسالت‌آور خانوادگی باقی ماند،   و تحت تأثیر پروسة شهرنشینی استعماری و بی‌برنامه،   به تدریج از ویژگی خود فاصله گرفت و برای بسیاری از ایرانیان به مراسمی اجباری و خسته‌کننده تبدیل شد.  کم نیستند ایرانیانی که در این میعاد بجای برپائی جشن و گسترش روابط اجتماعی از شهر خود فراری می‌شوند!   از قضای روزگار با جشن چهارشنبه‌سوری نیز همین برنامه به مورد اجرا درآمده؛   این جشن ارتباط‌اش را با ریشه‌ها،  یعنی با «آذرگان» از دست داد،   و بجای رشد در مسیر شکوفائی اجتماعی و فرهنگی و هنری،  تبدیل شد به چماق ثانویة آخوند!

روند این است که در آستانة آخرین جشن آتش سال،   بی‌بی‌سی و رادیوفردا تبدیل می‌شوند به مراکز نشر و گسترش بادشکم آخوند،   یعنی منبع «صدور فتوی!»   یکی می‌گوید،  چهارشنبه‌سوری ‌«شرعی و عقلانی» نیست،   دیگری با تکرار ترهات آخوند مطهری،  آن را نشان حماقت ایرانی می‌خواند،  و ... و نتیجة مطلوب یعنی سربازگیری و هدایت افکارعمومی در مسیر ابتذال و خشونت حاصل می‌شود.   «‌از لج آخوند»،‌   بازار انفجار ترقه و نارنجک‌دستی در کوچه و خیابان رونق می‌گیرد و همه بوق‌های جمکران و بلندگوهای اسلامی سازمان سیا به این نتیجة شکمی می‌رسند که جشن چهارشنبه‌سوری،  یعنی «شادی جوانان»:

«[...] موحدی کرمانی:  به مسئولان توصیه می‌کنم برای سال‌های آینده به فکر برنامه‌ای باشند که جوانان و نوجوانان بتوانند ابراز شادی و مسرت کنند[...]‌»
منبع:   یورونیوز،  مورخ 18 مارس 2016 

ولی «شادی جوانان»،  همچون «جمهوری اسلامی» از آن عبارات بی‌پایه و اساس است.  بله،   زال‌ممد از آنجا که در غار حری نشسته،  هنوز نفهمیده که «جشن» یک گردهمائی سازمان‌یافتة اجتماعی و فرهنگی و هنری است؛   الزاماً با شادی و مسرت ارتباطی ندارد!  انسان‌ها از طریق این جشن‌ها با یکدیگر ارتباط برقرار می‌کنند؛  ارتباطی که در تمامی زمینه‌ها،  سیاسی و اقتصادی و هنری و ادبی متبلور می‌شود.    پیشتر در اینمورد به تفصیل توضیح داده‌ایم،  و جهت پرهیز از اطالة کلام فقط یادآوری می‌کنیم که «جشن» یک مراسم سازمان‌یافته است،   و افرادی که در آن حضور می‌یابند موظف به رعایت مقررات و قواعدی هستند که نزاکت و آداب معاشرت ایجاب می‌کند.  این قواعد در جشن‌ها به معنای احترام به آخوندبازی و پلیس‌پرستی نیست،   برای گسترش مراودات اجتماعی الزامی است.  به عبارت دیگر،   «روابط یک‌سویه» را خواه روضه و زوزه و گریه باشد، ‌ خواه عربده و خنده‌های مستانه «جشن» نمی‌خوانند!   ولی خوب،   محفل «شیخ‌وشاه» ابله‌تر از این‌هاست که بتواند چنین مسائلی را درک کند.   حضرات می‌پندارند چهارشنبه‌سوری،  یعنی عربده‌جوئی در خیابان،   و منفجر کردن نارنجک‌دستی،‌  همانطور که «انتخابات» هم برای اینان از صف‌کشیدن در برابر حوزه‌های مارگیری ـ   شبیه‌سازی انتخابات ـ  فراتر نرفته!   حال اهالی مرزپرگهر را در جهان «تقلید» و «تهاجم» رها کنیم و بازگردیم به تحولات اخیر!

«انعقاد قرارداد محرمانه با شرکت توتال»،  پردة آخر نمایش مهوعی است که علی خامنه‌ای و حسن روحانی با پامنبری ژنرال دکتر محسن رضائی در مورد «اقتصاد» به راه انداخته بودند. یکی بر طبل «اقتصاد مقاومتی» می‌کوفت،   دیگری زوزة‌ «اول اخلاق،  بعد اقتصاد» سر داده بود،   و سردار محسن‌آقا،   کاندیدای خوش‌تیپ خردجال 1388 نیز برای فروش «اقتصاد انقلابی» سینه می‌درید و ... و در واقع هر سه برای «فاشینگتن و فاکینگهام پالاس» معلق می‌زدند.   هدف این بود که با خارج کردن اقتصاد از چارچوب مادی و حقوقی‌اش،  ‌ از‌ آن  یک قالب پوچ بسازند تا در این قالب مطلوب نشاندن منافع شرکت توتال و دیگر اعضای کنسرسیوم بجای منافع ملت ایران امکانپذیر شود.   جای تعجب نیست که خبر «بهجت‌اثر» این عملیات قهرمانانه در  مهرنیوز،   بوق مافیای اکبر بهرمانی منعکس شده،   و بی‌بی‌سی هم ضمن نقل این «خبر»،   به مخاطب تفهیم می‌کند که «دسترسی طرف ثالث به این قرارداد ممنوع است:»

«[...] سند محرمانگی توسعه میدان نفتی آزادگان جنوبی بین شرکت ملی نفت ایران و شرکت توتال فرانسه امضاء شده است [...]  با امضای قرارداد محرمانگی یا عدم افشای اطلاعات،  دو طرف قرارداد متعهد می‌شوند به تبادل اطلاعات یا یکدیگر بپردازند اما از دسترسی طرف ثالث به این اطلاعات جلوگیری کنند [...]  به نوشته مهر،  با امضای این قرارداد،  اطلاعات تخصصی میدان آزادگان جنوبی در اختیار شرکت توتال قرار خواهد گرفت[...]»
منبع:  بی‌بی‌سی، ‌ مورخ 24 مارس 2016

البته مشخص نیست که «اطلاعات» چه مسائلی را شامل می‌شود!   در هر حال از یک‌سو، کودتای 11 فوریه 1979،   و سرکوب و تاراج ملت ایران توسط آخوند،   با فعالیت شرکت توتال،‌  یکی از اعضای کنسرسیوم،   ارتباطی ناگسستنی دارد.  به یاد داریم که فعالیت این شرکت در ایران،‌   با پرداخت رشوه به قبیلة رفسنجانی،   تبدیل شد به یک رسوائی در عرصة بین‌المللی.   توتال به دادگاه‌های ایالات متحد 400 میلیون دلار خسارت پرداخت،  تا به دلیل فساد مالی ـ  رشوه دادن به جمکرانی‌ها ـ   تحت پیگرد قانونی قرار نگیرد!  همچنین در سال 2014،   مدیرکل توتال را در مسکو سر به نیست کردند تا بقیة مقامات شرکت مذکور تطهیر شوند و دادگاه‌های فرانسه بتوانند پروندة توتال را مختومه اعلام کنند!   و از سوی دیگر،   انتشار خبر امضاء سند محرمانه با شرکت کذا،   آنهم در میعاد 24 مارس حامل پیام‌های متعدد و نهفته‌ای است.

24 مارس به تهاجم نظامی ارتش ناتو به یوگسلاوی در سال 1999 میلادی و همچنین 40مین سالگرد کودتای نظامی در آرژانتین ارجاع می‌دهد.   به عبارت دیگر،  جمکرانی‌ها به صورت زیرجلکی ایندو میعاد خشونت و جنایت را با پدر معنوی‌شان «جشن» گرفته‌اند،  تا به نوعی افلاس «پدر» را جبران کرده باشند!   پدری که پس از عملیات تروریستی بروکسل هم موفق نشد «زبان خشونت» را بر فضای رسانه‌ای جهان حاکم کند!   

یک‌روز پس از انتشار تصویر «عاملان» فرضی این جنایت در رسانه‌‌های غرب،‌   یک‌بار دیگر کاریکاتور «شارلی ابدو» پایه و اساس پروپاگاند آتلانتیسم را هدف قرار دارد.   در این کاریکاتور که با الهام از تصویر تروریست‌ها با چرخ دستی در فرودگاه بروکسل ترسیم شده،  ‌ یکی از تروریست‌ها از دیگری می‌پرسد «کنار پنجره گرفتی،  یا کنار راهرو؟»   به عبارت دیگر پیام «شارلی ابدو» این است که اینان مسافران عادی بوده‌اند و در مورد نشستن کنار پنجره یا راهرو در هواپیما با هم صحبت می‌کردند.
        
یادآور شویم عملیات خرابکارانه در بروکسل که از قضای روزگار با یکی از «سه‌شنبه‌های» کذا تقارن یافت،  ‌ طبق سنت رایج محفل جنایتکار «احترام به ادیان»،  نتیجه دلخواه را برای چند ساعتی به دست داد!  ‌با مشاهدة خون و جسد،   سگ‌های‌هار پاترنوس در سراسر حوزة‌ نفوذ «ناتو» از فاشینگتن و بروکسل‌ستان  و جمکران ـ   منطقه نفوذ «فاکینگهام پالاس» ـ   به وجد آمدند و به معلق زدن برای ارباب مشغول شدند!  و اینچنین بود که ادبیات تهاجمی فاشیسم بین‌الملل بر فضای رسانه‌ای حاکم شد.

محور اصلی این ادبیات «روابط یک‌سویه»،  یا بهتر بگوئیم زبان ابتذال و خشونت آخوند است.   زبان ضدحقوقی که با ادعای برتری،  نفرت‌فروشی،   شایعه‌پراکنی،  تهاجم به حریم خصوصی افراد،  و ... و خصوصاً ارعاب و «ادای احترام» به نمادهای تقدس شناسائی می‌شود.   در بخش «نفرت‌فروشی و ارعاب و تهاجم به حریم خصوصی» کافی است بلبل‌زبانی نامزدهای انتخاباتی ینگه‌دنیا در مورد قطعنامة شورای امنیت،   اقلیت‌ها،  و ... و به ویژه توسل دونالد ترامپ به پائین تنة همسر «تدکروز» را در نظر آوریم،   تا به حکمت «باراک اوباما» و همپالکی‌های‌اش که حقوق و آزادی‌های فردی و اجتماعی را به «آزادی سیاسی» تقلیل داده‌اند،   و می‌خواهند این روند را بر کوبا نیز تحمیل کنند پی ببریم!  

زمانیکه همه چیز در سیاست خلاصه ‌شود،  روابط حقوقی جای خود را به روابط احساسی و سوداگرانه خواهد سپرد.   به عنوان نمونه،  آکادمی سلطنتی سوئد ـ  محفل نوبل ـ   27 سال در مورد صدور فتوای قتل سلمان رشدی توسط خمینی سکوت اختیار کرد،   و تروریسم را یک «هنجار سیاسی» ‌انگاشت.   عملکرد محفل نوبل به صراحت نشان داد که،  چگونه از طریق سیاسی کردن هنر و عرصة فعالیت‌های فرهنگی می‌توان جنایت و دعوت به خشونت را موجه جلوه داد. 



سه‌شنبه، فروردین ۰۳، ۱۳۹۵

فاشینگتن!




همزمان با وعظ و خطابة احمدی‌نژادگونة‌ نامزدهای ریاست جمهوری آمریکا در «آیپک»،  و در آستانة سفر جان کری به مسکو، ‌ خبر ضرب‌الاجل روسیه به آمریکا نیز انتشار یافت.   در این اولتیماتوم آمده است،   «اگر تا 22 مارس،  آمریکا در مورد کنترل آتش‌بس در سوریه پاسخ ندهد،  روسیه به صورت یک‌جانبه این نظارت را اعمال خواهد کرد»:

«[...]‌ در صورت فقدان پاسخ ایالات متحده [...] فدراسیون روسیه قواعد مصرحه در توافقنامه آتش‌‌بس مورخ 22 فوریه سال 2016 را به ‌صورت یک‌‌جانبه اعمال خواهد کرد[...]»
منبع:  سپوتنیک،  مورخ 21 مارس سالجاری. ‌   

به استنباط ما هدف جان کری از سفر به مسکو،   «چانه زدن» و زمان خریدن برای برادران «تروریست» ایالات‌متحد بوده و ضرب‌الاجل ستاد نیروهای مسلح روسیه در واقع به صورت غیرمستقیم به وزیر امور خارجة یانکی‌ها تفهیم کرده که جای چانه زدن ندارد!   بله،   این ماه مارس،   با همه مارس‌های 4 دهة اخیر تفاوت دارد و به همچنین است در مورد نوروز امسال!      

طی 4 دهه‌ای که از ورود محفل «کارتر ـ  برژینسکی» به کاخ سفید می‌گذرد،  همواره در آستانة نوروز،  آتلانتیست‌ها کشورهای منطقه را به صحنة جنگ و یا انقلابات مردمی ـ  همان کودتا ـ  تبدیل می‌کرده‌اند.   ولی اینبار دخالت نظامی مسکو در سوریه،‌   «لشکر طالبان» را که یانکی‌ها با مزدوران ترک و جمکرانی و پاکستانی و افغانستانی و عراقی و لبنانی و ... سازمان داده بودند،   تارو مار کرد و راه بر مذاکرات صلح میان دولت سوریه و مخالفان‌اش گشود.   این مذاکرات که در میعاد تاریخی 15 مارس سالجاری در ژنو آغاز شد،   از یک‌سو با وتوی قطعنامة یانکی‌ها بر علیه ملت ایران،   و از سوی دیگر با صدور فرمان ولادیمیر پوتین ـ  وبلاگ «عقل و عنتر» ـ  تقارن زمانی یافت و نه فقط دست،  که چهاردست‌وپای یانکی‌ها را در پوست گردو انداخت!   اینچنین بود که در فردای همان روز،  یعنی روز سه‌شنبه ـ  روزی که «پارچه قرمزة» کذا را در ینگه دنیا تکان تکان می‌دهند و دکان هیجانات و احساسات خرکی پررونق می‌شود ـ  ‌جان کری،  وزیر امورخارجة ایالات‌متحد،  اعلام داشت هفتة آینده به دیدار ولادیمیر پوتین خواهد شتافت!

بله وزیر امورخارجه آمریکا،   بجای ملاقات با همتای روس خود،   می‌خواهد با رئیس فدراسیون روسیه ملاقات کند!  در هر حال،  سفرها و دیدارهای جان کری موضوع این وبلاگ نیست!   موضوع این وبلاگ بررسی پروپاگاند محافل ایران‌ستیزی است که «نوروز» را به ابزار ارائة تصویر دلپذیر از آخوند شیعی،  و فراهم آوردن زمینة عربده‌جوئی اوباش حکومت اسلامی تبدیل کرده‌اند.

روند کار چنین است که رئیس‌جمهور آمریکا،   به بهانة ارسال شادباش‌های نوروزی برای ایرانیان،  به بازنشخوار علوفه‌ای مشغول می‌شود که سازمان سیا آن را ویژة روح‌الله خمینی و «پیروان خط امام» تولید کرده بود.   به این ترتیب زال‌ممد و شرکاء نیز امکان می‌یابند از سفرة ارباب خوشه‌چینی کنند،   برای‌ واشنگتن معلق بزنند و سرکوب و تاراج ملت ایران را گسترش دهند.   

همچنانکه شاهدیم طی چند دهة اخیر معلق زدن امام و پیروان خط امام برای ارباب،   نتایج مطلوب را به بار آورد؛   زمینة مساعد برای تاخت‌وتاز اسرائیل در لبنان و فلسطین فراهم آمد؛   میلیاردها دلار ثروت ایران به بانک‌های غرب سرازیر شد؛  و میلیون‌ها ایرانی را به پناهنده و آواره و پناهجو تبدیل کرد.   و اینک پس از گذشت 37 سال،  و علیرغم تحولات استراتژیک در منطقه ـ  توافق هسته‌ای و مذاکرات صلح سوریه ـ  یانکی‌ها و غلام جان‌نثارشان،   زال‌ممد همچنان برای «بازگشت به گذشته» له له می‌زنند.   اینان به دلیل حماقت ناشی از توهم خودبرتربینی،  چنین می‌‌پندارند که با «تکرار» یک سیاست،‌   نتیجة «مشابه» به دست  خواهد آمد!   حال آنکه اگر شرایط تغییر ‌کند،  نتیجه نیز متفاوت خواهد بود.   ولی خوب این مسائل را نه تروریست درک می‌کند،  نه ارباب ‌آتلانتیست‌اش.

به عنوان نمونه پس از اینک ولادیمیر پوتین فرمان عقب‌نشینی از سوریه را صادر کرد،  ‌ یانکی‌ها به این توهم دچار شدند که در شرایط جنگ جهانی دوم هستند،   و می‌توانند همان بساط را تکرار کنند!  به همین دلیل حضرت جان کری هول‌هول بالای منبر رفتند و فرمودند داعش مرتکب «نسل‌کشی» شده و باید در دادگاه بین‌المللی محاکمه شود!    به یاد داریم که طی تحولاتی که به جنگ دوم جهانی منجر شد،  حمایت یانکی‌ها و بریتانیا و شرکاء از دستگاه تبهکار هیتلر،  و تهاجم آلمان نازی به دیگر کشورها بدون قید و شرط ادامه یافت،  تا زمانیکه محاصرة استالینگراد شکسته شد.   آن زمان آتلانتیست‌ها دریافتند که ممکن است ارتش «شکست‌ناپذیر» نازی‌ها از مسکو شکست بخورد و ... و اینجا بود که ناگهان صحنه عوض شد.  و خداوند به جبرئیل فرمان داد تا پشتیبانان «ناسیونال سوسیالیسم» جرمانی را به «راه راست» هدایت کند و آنان را در «سنگر برنده» یعنی در کنار «کفار» شوروی بنشاند!   اینچنین بود که آمریکا و انگلستان هم مخالف فاشیسم از آب در آمدند؛  خاک آلمان را به توبره کشیدند،‌   سر هیتلر را هم زیرآب کردند تا با استالین مذاکره نکند؛   اموال و دارائی‌های نازی‌ها را بالا کشیدند و برای اثبات حسن نیت‌شان،  ویشی‌ست‌های فرانسه را به صورت رسانه‌ای رها نمودند و برخی از برادران «جرمانی‌نژاد‌شان» را در دادگاه نورنبرگ محاکمه کردند.   ولی روند عادی‌سازی خشونت و حمایت از تروریسم،‌  و تبدیل کشورها به طویله و توالت،   به ویژه در مرزهای اتحاد شوروی همچنان ادامه یافت.   

ابتدا ترکیه و ایران،  سپس افغانستان و ... و پس از فروپاشی اتحاد شوروی،  تمام کشورهای سابقاً شورائی تبدیل شدند به «توالت» آتلانتیست‌ها،  و ... و اوکراین،   تازه‌ترین نمونة «تعبیة توالت» در مرز روسیه است که با جمکران و ترکیه ارتباط‌اش به «ظروف مرتبطه» می‌ماند!   حال ظروف مرتبطه را رها کنیم و بازگردیم به تشکیل ویراست اسلامی دادگاه نورنبرگ،  و فتوی جان کری در مورد «نسل‌کشی» داعش!

بله پس از دوشنبة جادوئی ـ  وتوی قطعنامه ضدایرانی آمریکا توسط مسکو،   و صدور فرمان تاریخی ولادیمیر پوتین ـ   نخست کدخدا ابراز تعجب کرد!  ولی برخلاف مقامات حکومت زال‌ممد که زبان‌شان 2 روز تمام بند آمده بود،   وزیر امور خارجه کدخدا نه لکنت گرفت و نه لال شد.   دلیل هم روشن است؛‌  امام زمان بر ایشان ظاهر شده،   راه صلاح و فلاح و پدرسوختگی را نشان‌شان داد!  و اینچنین بود که وزیر امورخارجة ایالات متحد مصلحت دید تا پدرسوختگی پیشه فرماید و فراموش کند که داعش ساخته و پرداختة‌ آمریکا و اتحادیة اروپاست:

«جان کری،   وزیر خارجه آمریکا روز پنجشنبه در یک سخنرانی در وزارت خارجه آمریکا رسماً اعلام کرد که از نظر ایالات متحده آمریکا،  گروه دولت اسلامی،   موسوم به داعش، مرتکب "نسل‌کشی" شده است[...]»
منبع:  صدای آمریکا،   مورخ 17 مارس 2016 

اینک که لشکر طالبان در سوریه شکست خورده،  و سقوط دولت بعث منتفی شده،   و روسیه رسماً اعلام داشته نیروهای نظامی‌اش را از سوریه خارج می‌کند،   یانکی‌ها یک‌هو «کشف» کرده‌اند که داعش هم مانند دستگاه آلمان نازی مرتکب «نسل‌کشی» شده!  خلاصه بگوئیم،   حکومت زال‌ممد که 37 سال است پس از چپاول و سرکوب و قتل‌عام ملت ایران بر طبل «اخلاق» می‌کوبد،  باید دروغگوئی و پدرسوختگی و دریدگی را در مکتب اربابان فرنگی‌اش آموخته باشد.   در مکتب همان‌ها که «اخلاق» را مانند مفاد اعلامیه جهانی حقوق بشر،   به ابزار آخوندنوازی و سرکوب انسان‌ها تبدیل کرده‌اند.   حمایت از آزادی بیان و حقوق انسانی،  در سیاست آمریکا و رعایای اروپائی‌اش تبدیل شده به حمایت از آزادی بیان ضدحقوقی،   ‌یعنی آزادی بیان تروریست‌ها،  دین فروش‌ها و دیگر نفرت‌فروش‌ها.

حمایت بی‌بی‌سی و شرکاء از خمینی،   ‌نماد تحجر و توحش و تخریب را که فراموش نکرده‌ایم.   همچنین فراموش نکرده‌ایم که خمینی برای سرنگونی دولت شاپور بختیار دست به دامن همین آمریکا شده بود ـ   بی‌بی‌سی،  مورخ4 نوامبر 2015  ـ. و پس از کودتای ارتش بر علیه دولت قانونی بختیار،   همین خمینی ادعای نبرد با آمریکا و اسرائیل داشت.   نوروز امسال هم کدخدا به امید بازگشت به همان دوران نورانی،  تکه استخوان بزرگی برای خامنه‌ای و روحانی پرتاب کرد تا ضمن افتتاح چند جبهه جنگ زرگری برای خود و نوکران جمکرانی‌‌‌اش،   تبلیغات ابله‌پسند سازمان سیا را هم برای ملت ایران «بازگو» کند.

ابتدا باراک اوباما برای ایرانیان تبریک نوروزی فرستاد و ضمن اشاره به مورد کوبا،  خواهان پایان دادن به چند دهه «دشمنی» با ایران شد!   به عبارت دیگر،  از منظر رئیس‌جمهور یانکی‌ها،  روابط جمکران با اربابان آمریکائی‌اش،   هیچ تفاوتی با روابط آمریکا و کوبا ندارد!   بله،  درست حدس زدید!   محور پیام نوروزی اوباما،   همان ترادف جادوئی میان کمونیسم و تروریسم است که با هدف «نفی مدرنیته»،   از طریق تخریب نگرش انسان‌محور مارکس در سازمان سیا «مونتاژ» شده.  و این ترادف توسط بلندگوهای آتلانتیسم به هر بهانه‌ای نشخوار و بازنشخوار می‌شود؛   و چه بهانه‌ای بهتر از نوروز!   خصوصاً که باراک اوباما در این میعاد راهی کوبا می‌شود و نخستین رئیس‌جمهور آمریکاست که پس از انقلاب کوبا،   از این کشور دیدار به عمل می‌آورد.   پس چه بهتر که به مناسبت این سفر استثنائی دستی هم به سروگوش آخوند جنایتکار ضدایرانی بکشد:

«[...] رئیس جمهوری ایالات متحده روز شنبه فرا رسیدن نوروز 1395  را تبریک گفت[...]‌ باراک اوباما گفته است به همه کسانی که نوروز را در آمریکا و سراسر جهان جشن می‌گیرند،  نوروز را تبریک می‌گوید [...] رئیس جمهوری آمریکا گفت سفرش به کوبا یادآور این نکته است که دشمنان قدیمی پس از دهه‌ها بی‌اعتمادی،  می‌توانند راهی تازه در پیش بگیرند [...]»
منبع:‌  رادیوفردا،   ‌مورخ 19 مارس 2016   

«تبریک نوروزی» اوباما چند پیام هالوفریب به مخاطب می‌فرستد.   نخست اینکه،   دولت سوسیالیست کوبا که فقط به دلائل ایدئولوژیک،  یعنی ضدیت آتلانتیست‌ها با لائیسیته،  آنهم به دلیل تلاش دولت کوبا برای کوتاه کردن دست چندملیتی‌ها از حاکمیت،  متحمل «دشمنی‌ و توطئه‌های» درازمدت آمریکا شده،   درست عین حکومت جمکران است!   یعنی عین حکومت کودتاچی و دست‌نشاندة‌ آمریکا،  که به دلائل استراتژیک افتخار «واژگون‌‌نمائی» شفاهی را نیز مستقیماً از دست‌های مقدس فاشینگتن ـ ترکیبی از فاشیسم و واشنگتن ـ  دریافت کرده!   به عبارت دیگر،  بر اساس اظهارات اوباما، ‌ آمریکا با آخوندیسم دست‌نشانده‌اش در ایران،   «دشمنان قدیمی» به شمار می‌روند!   دیگر آنکه سفر باراک اوباما به کوبا برای موش‌دوانی در روابط اینکشور با روسیه نیست!   

فرض محال که محال نیست؛‌  کوبا همسایة آمریکاست و پس از فروپاشی دیواره‌های جنگ سرد،   «حسن همجواری» از هنجارهای فرهنگ معاصر شده.   پس فرض می‌کنیم اهداف کاخ سفید «مزورانه» نیست و عموسام،   توحش را کنار گذارده و به قول معروف «متمدن» شده!   حال نگاهی بیاندازیم به حکومت جمکران!   آمریکا همسایة ایران نیست،  و هیچ دلیلی ندارد که  باراک اوباما بخواهد با این اصرار و ابرام با یک کشور دور افتاده که حکومت‌اش هم ادعای نبرد با آمریکا دارد،   روابط «دوستانه» برقرار کند!  باید پرسید دلیل این تمایل چیست؟  

حداقل از منظر دولت کوبا،   آمریکا از برقراری روابط با کوبا اهداف دوستانه دنبال نمی‌کند؛‌    به همین دلیل نیز رائول کاسترو به استقبال رئیس‌جمهور آمریکا نیامده بود.  بله،  فقط وزیرامور خارجه کوبا از رئیس‌جمهور آمریکا در فرودگاه استقبال کرد.   البته چندماه پیش، رئیس‌جمهور فرانسه در همین حد نیز مورد استقبال قرار نگرفت.   دولت کوبا از اهداف آتلانتیست‌ها بخوبی آگاه است و عموسام و پدرسوختگی‌‌اش را از هر کسی بهتر می‌شناسد!   یانکی‌ها با هیچ کشوری رابطة انسانی ندارند،  حتی با کشورهای پیشرفتة‌ اروپای غربی هم روابط اینان بر اساس «ارباب ـ رعیتی» تنظیم شده،   پس حساب دیگران روشن است.   حال کوبا را با مصائب‌اش تنها می‌گذاریم و باز می‌گردیم به نوروز و پیام‌های نوروزی!

پیام‌های نوروزی اوباما و جان کری مانند دم مسیحا،  که الاغ مردة لازار را زنده کرد،   ‌جان تازه‌ای در کالبد آیت‌الله زال‌ممد دمید.   بلافاصله علی خامنه‌ای سروپا برهنه به میانة میدان دویده،   حسابی برای ارباب معلق زد و ضمن بازنشخوار شعارهائی که پیشتر سازمان سیا در دهان خمینی گذاشته بود،  از آمریکا تصویر مخالف احکام توحش اسلام ارائه داد!   ایشان فریاد ‌زدند،   «بدانید و آگاه باشید که دولت آمریکا،  با توحش و تحجر اسلام سیاسی مخالف است.»   البته زال‌ممد فراموش کرده بود که همین آمریکا به دلیل دشمنی با انسان‌محوری و همگامی با جنایتکاران مذهبی از تمام حکومت‌های دینی،  از جمله حکومت عربستان حمایت بی‌قید و شرط به عمل می‌آورد.   باری،   علی خامنه‌ای طی تلاش برای ارائه تصویر دلپذیر از آمریکا چنین گفت: 

«[...] کنار آمدن با آمریکا به معنای صرف نظر کردن از برخی از چیزهائی است که انسان بر آن‌ها پای می‌فشارد [...] اگر عقب‌نشینی کنیم به جائی منتهی خواهد شد که به تطبیق قوانین جمهوری اسلامی با شرع اسلام هم ایراد می‌گیرند و می‌گویند که مخالف آزادی است [...]»
منبع:  رادیوفردا،  ‌مورخ 20 مارس 2016

همه بدانند که آمریکا طرفدار «آزادی» و مخالف توحش و تحجر شرع است!   اظهارات خامنه‌ای بازتولید همان شعارهای ابلهانه‌ای است که سازمان سیا بر مبنای ادعای پوچ «اسلام،  دین ضداستبداد» از سال‌ها پیش تنظیم کرده بود،   و خمینی طوطی‌وار تکرارشان می‌کرد.  شعارهائی که در کام داس‌الله طعم «توت هرات» داشت!   این سئوال ساده هم به ذهن سرشار از نبوغ چپ‌نمایان و هواداران‌شان خطور نمی‌کرد که چگونه «برده‌فروشی و تعددزوجات و پدوفیلی» می‌تواند «ضداستبداد» باشد!  از قدیم گفته‌اند،   «تا ابله در جهان هست،  مفلس درنمی‌ماند.»   و چرا راه دور برویم؟  کافی است نگاهی به ماجرای «حلقة‌ ژاندارک» بیاندازیم که از نخستین ماجراهای ماه مارس است و با سفر دیوید کامرون به فرانسه آغاز شد.

طی این سفر پرآب و نان،   قرار شد فرانسه 2 میلیارد یورو برای همکاری‌های علمی به بریتانیا پرداخت کند و بریتانیا هم قول دادکه برای حمایت از تارومار کردن پناهجویان بندر «کاله» 23 میلیون یورو،   در آیندة نه چندان دور به فرانسه پرداخت فرماید!   همزمان با این «بده ـ نستان»،   خبر فروش «حلقة ژاندارک» هم انتشار یافت!   پیش از ادامة مطلب یک مینی‌پرانتز ویژة پرسوناژ موهوم ژاندارک باز می‌کنیم.

در بی‌بی‌گوزک‌های فرنگی چنین‌آمده که سرکار علیه «ژاندارک»،   در قرن پانزدهم لباس مردانه پوشیدند و با اشغالگران انگلیسی کشورشان مبارزه کردند،   سپس انگلیسی‌های «چش‌چپ» او را دستگیر و محاکمه نمودند و در آتش سوزاندند!   خلاصه این بی‌بی‌گوزک به درد فیلم‌های «ریدلی سکات» می‌خورد که ویژة ارائة تصویر دلپذیر از اروپای قرون وسطی ساخته و پرداخته می‌شود تا «تفتیش عقاید،   سوزاندن اومانیست‌ها،  و...» و دیگر جنایات کلیسا را از چشم پنهان دارد.   و پرسوناژ ژاندارک هم در راستای همین پروپاگاند انسان‌ستیز ساخته و پرداخته شده.   باری همزمان با سفر دیوید کامرون به فرانسه کاشف به عمل آمد که «حلقة ژاندارک» هم به فروش گذاشته شده،‌   و لازم است «میهن‌پرستان» فرانسه به قول معروف سرکیسه را شل کنند!   «جبهة ملی فرانسه» که هر سال،  در روز جهانی کارگر،  بساط ژاندارک‌فروشی در خیابان پهن می‌کند،   پس از انتشار این «خبرموثق» اعلام داشت از این پس جشن ژاندارک در اماکن عمومی برگزار نخواهد شد!   ولی مفلسان دیگری پای پیش گذاشته،   حلقة کذا را به مبلغ 300 هزار پوند خریداری کردند ـ  بی‌بی‌سی،  مورخ 4 مارس سالجاری.   ولی ماجرا به این مختصر محدود نماند!   بساط بازارگرمی برای حلقة فلزی کذا که معلوم نیست از کدام سوراخ بیرون آورده‌اند همچنان ادامه یافت و روز گذشته بریتانیا اعلام داشت:   «این حلقه بدون مجوز دولت از کشور خارج شده و می‌باید  بازگردانده شود.» سپس نوبت به «خریدار» رسید تا لاف پیروزی فرانسه بر انگلستان بزند ـ  فیگارو،  مورخ 21 مارس سالجاری.    به این ترتیب چند دروغ شاخدار به صورت رسانه‌ای نزد عوام و خوش‌خیال‌ها به اثبات رسید.   نخست اینکه پرسوناژ ژاندارک «موجودیت تاریخی» دارد و افسانه‌ای نیست.   دیگر آنکه،   حلقة کذا هم متعلق به همین پرسوناژ «تاریخی» است،   و نهایت امر اینکه فرانسوی‌ها با خرید حلقة کذا به صورت نمادین بر بریتانیا پیروز شده‌اند!   مسلم بدانیم که امسال «پارک پویی‌دوفو» که بنیانگزار آن حلقة کذا را خریداری کرده مشتریان بیشتری خواهد داشت،   و مسلماً «سهم» بریتانیا نیز در این میانه افزایش خواهد یافت!  بله در کشوری که 250 سال پیش با «انقلاب کبیر»،   دست آخوند و خرافات را از حکومت کوتاه کرده،   اینک مشتی لات‌ولوت برای «حلقة ژاندارک» جنجال به راه انداخته و از عجایب روزگار،  «آزمایش این حلقه با کربن 14» نیز به ذهن کسی خطور نکرده!   مگر کسی به خود اجازه می‌دهد ادعای بریتانیای «کبیر» را مورد تردید قرار دهد!   البته در کشور فرانسه چنین موضوعی بعید است،   ولی نه در مرز پرگهر!

در مرز پرگهر گام برداشتن در مسیر حماقت آخوند،   سنتی است دیرینه،   که با ساسانیان آغاز شد و پس از تهاجم عرب و ترک و مغول،   سنت کذا،‌  آنقدر به مذاق آنگلوساکسون‌ها خوش آمد که تصمیم گرفتند همیشه در سرزمین گل و بلبل «سرقدم» بروند.  و اینچنین بود که در دوران سبیل‌علیشاه،   از یک‌سو «حرم امام هشتم» پیدا کردند،   و از سوی دیگر، آرامگاه کوروش کبیر!   به این ترتیب مسیر حکومت‌های آیندة ایران نیز مشخص شد: زیارت،  مرده‌پرستی،  و ... و خلاصه دردسرتان ندهم،  پس‌روی!  هر کس هم مانند نادرشاه افشار و آغا محمدخان قاجار در این راه «رستگاری» گام برنداشت به قتل رسید و روضه و زوزه و مرده‌پرستی بر ایران حاکم شد.   حتی صلح‌طلبی ناصرالدین‌شاه هم برای اینان قابل تحمل نبود و کار به ترور کشید!   حال که به ناصرالدین شاه رسیدیم،   بد نیست برای حسن ختام به مراسم نوروز و پیام نوروزی حسن روحانی نگاهی داشته باشیم.

روز اول فروردین‌ماه،   حسن روحانی عین ناصرالدین شاه روی یک صندلی وسط علفزار نشست،   در برابرش یک سبد گل و سبزه قرار داشت و سمت چپ هم روی یک میز فکسنی «هفت‌سین»‌آخوندی و فاقد سین چیده بودند:   تصاویر خمینی و خامنه‌ای،  یک‌جلد کتاب،  و بجای ماهی قرمز هم یک پرتقال یا نارنج انداخته بودند در ظرف بلور!   خلاصه،   رئیس دولت تف و تکفیر نعلین‌اش را گذاشت وسط هفت‌سین نوروزی!  از پیام‌اش ایشان هم فاکتور می‌گیریم،  چرا که فعلاً مشغول جنگ زرگری با مقام معظم است و پیوسته تکرار می‌کند که اخلاق بر اقتصاد اولویت دارد.   ولی گذشته از اولویت یافتن معنویت بر مادی‌ات،   آنچه در نوروز امسال جلب توجه می‌کند،   افزوده شدن چماق موبدان موبد به بساط جمکرانیان است!                                       

امسال سایت بی‌بی‌سی از مراسم نوروزی عکسی منتشر کرده،   و توضیح داده که عده‌ای مراسم «تحویل سال» را در پاسارگاد برگزار کرده‌اند.   این عده سفرة هفت سین هم چیده‌اند،   و علاوه بر تصاویر اعلیحضرت و شهبانو و پرچم ایران با نشان شیروخورشید،   یک جلد «اوستا» نیز سر سفره کذا گذاشته‌اند.   نیروی انتظامی جمکران هم که از آغاز دوران نکبت‌بار صدارت شیخ مهدی بازرگان تا امروز میهمانی‌های مختلط را مورد تهاجم قرار ‌می‌دهد،   کور بوده و مزاحم حضرات نشده.   دلیل هم روشن است.   شاهنشاه آریامهر و کتاب اوستا،  100 سال پس از کودتای آیرون ساید،  به این معناست که علاوه بر چماق آخوند شیعی‌مسلک و سنی و بهائی و اصلاح‌طلب و درویش و علی‌الهی و غیره،  از این پس می‌باید چماق آخوند زرتشتی را هم به بساط کودتاچیان بیافزائیم!   به عبارت دیگر،   بساط توحش از اینهم گسترده‌تر خواهد شد؛   و همچنانکه گفتیم «تا ابله در جهان هست؛  مفلس در نمی‌ماند!»  

در هر حال ما هم امسال علیرغم شرایط بحرانی فرانسه،   چهارشنبه سوری و نوروز را با امکانات موجود و محدودمان جشن گرفتیم،   در ضمن از راه دور در مراسم چهارشنبه‌سوری سوئد هم شرکت کردیم،   و از دریافت پیام نوروزی کاربران گرامی هم بی‌نهایت شاد شدیم!