پنجشنبه، مهر ۰۸، ۱۳۹۵

حلب و هیتلر!




مخالفت روسیه با زمان خریدن یانکی‌ها برای تروریست‌ها در سوریه،   تعادل روانی «جان کیربی» سخنگوی وزارت امورخارجه آمریکا را بر هم زد و ایشان در جایگاه پیامبران نشستند: 

«[...] جان کیربی [...] گفت: اگر جنگ ادامه یابد، سربازان روسی با تابوت به میهن خود بازخواهند گشت[...]‌ روسیه منابع و ذخایر و حتی احتمالاً هواپیماهای خود را از دست خواهد داد [...]»
منبع:  سپوتنیک،  ‌مورخ 29 سپتامبر 2016

آفتاب آمد دلیل آفتاب؛  این است نشان روشن همدستی آمریکا با تروریست‌ها.  گذشته از هذیان‌گوئی جان کیربی، ‌ موضع‌گیری پسر رابرت کندی در برابر حزب دمکرات آمریکا؛  تثبیت جرمی کوربین در جایگاه رهبر حزب کارگر بریتانیا،  و‌ پیشرفت‌های ارتش سوریه در شهر حلب،   نهایت امر به مرگ «شیمون پرز» نیز منجر شد!

در واقع دولت اسرائیل برای انتشار خبر مرگ شیمون پرز زمان را «مناسب» تشخیص داد.  به ‌این ترتیب،   همزمان با نخستین میعاد حملة هوائی روسیه به تروریست‌های دست‌پروردة آتلانتیسم در سوریه ـ  30 سپتامبر 2015  ـ  تروریست‌پروران جهان امکان خواهند یافت به بهانة مرگ شیمون پرز،   در اسرائیل تجمع کرده و ماتم بگیرند.   ماتم ناکامی در اوکراین،  و سوریه و به ویژه ماتم ناکامی در احیاء امپراتوری عثمانی!   البته مرگ شیمون پرز موضوع این وبلاگ نیست؛‌   موضوع تزلزل محفل اسلام‌نواز و اسرائیل‌پرست هیلاری کلینتون  است که پیامد منطقی ناکامی آمریکا در سوریه می‌باید تلقی شود.

در پی انتشار اسناد همکاری ارتش آمریکا با تروریست‌های النصره در رسانه‌های معتبر،   پتة آمریکا بر آب افتاد و معلوم شد در قتل‌عام نظامیان سوری ـ 17 سپتامبر سالجاری ـ  هیچ اشتباهی در کار نبوده!   ارتش آمریکا در واقع از تروریسم حمایت می‌کند،   و در رسانه‌ها شعار مبارزه با تروریسم می‌دهد.   درست همانطور که حکومت طویلة مشروعه با شعار «درستکاری و عدالت و مبارزه با خشونت»،   به چپاول و سرکوب و کشتار ایرانیان مشغول شده.   باری پس از افشای دروغ‌های کدخدا در مورد کشتار «اشتباهی» نظامیان سوری، تیراندازی در مراکز خرید و دانشگاه‌های آمریکا نیز رونق تازه‌ای یافت!     

خلاصه هر چه به انتخابات ریاست‌جمهوری در دیار «کدخدا» نزدیک می‌شویم،  دامنة خشونت و ارعاب نیز در ولایات متحد گسترش می‌یابد؛   جای تعجب هم نیست!   این نخستین بار ‌است که پس از جنگ دوم جهانی جایگاه کدخدائی آمریکا عملاً متزلزل شده. یانکی‌ها،  پس از آن «اشتباه» عمدی در سوریه،  چند پس‌گردنی جانانه دریافت کردند و جالب اینکه واکنشی هم نتوانستند نشان دهند!   انگلستان هم دیگر نمی‌تواند مانند دوران نورانی گذشته،   برای جا انداختن پیزی تفنگ فروش‌ها و بانکداران و نزول‌خورها و مدعیان «برتری» نژادی و قومی،  «جنگ جهانی» به راه اندازد.   به طریق اولی اسرائیل هم در شرایطی نیست که در لبنان و سوریه و عراق دست به ماجراجوئی بزند و ... و وضعیت اسف‌بار طویلة اسلام سنی و جمکرانی هم که در برابر ماست!

در طویلة سنی،  شاهد سکوت عادل الجبیر،  وزیر امور خارجة عربستان در مورد افشاگری‌های «دیلی میل» پیرامون گرایش جنسی نامتعارف‌ ایشان هستیم.   این سکوت نشان می‌دهد که به دلائلی آنحضرت نمی‌توانند روزنامة کذا را به اتهام «شایعه‌پراکنی» و یا تهاجم به حریم خصوصی تحت تعقیب قرار دهند!   البته این روندهای حقوقی مستلزم آن است که «عادل‌الجبیر»،   به عنوان «انسان» برای خود «حریم خصوصی» هم قائل‌ باشد!  و همچنانکه می‌دانیم طویلة آتلانتیسم و شعبات اسلامی‌اش،   «انسان» را به رسمی‌ات نمی‌شناسند،  در نتیجه حریم خصوصی و حق انتخاب آزاد و این مسائل که در برابر عظمت «الهی» خداوند خونخوار ابراهیم قواد،  اموری پیش‌پا افتاده است،   فقط شامل «کفار» و «گمراهان» می‌شود. 

باری افشای زندگی خصوصی وزیر امورخارجة عربستان از یک‌سو،  و انتشار تصاویر «حج‌ ـ پارتی» مختلط با حضور زنان بدون حجاب و نیمه برهنه،  از سوی دیگر،   نشان می‌دهد که روابط و جامعة «تک جنسیتی» در عربستان،   به قول معروف دارد از مُد می‌افتد!   حال آنکه در طویله مشروعة جمکرانی،   ‌شاه‌الله و شیخ‌الله به یکدیگر نزدیک می‌شوند و بساط «سلب مسئولیت» از جنایتکاران،   و ارائه تصویر ابله‌فریب «مخالف استبداد» از آخوند متجاوز را گسترش می‌دهند.  به عنوان نمونه،   قوة قضائیة جمکران همچنان تلاش می‌کند تا با ارائه تصویر قربانی «ظلم و ستم» از کنیزالاسلام نرگس محمدی که در زمینة صیقل زدن ماتحت آخوند منتظری و محافل طرفدار ضدلائیسیته در غرب،   مهارت‌اش را به اثبات رسانده،  از این فاشیست مؤنث،   تصویر «مخالف استبداد» هم ارائه دهد.

از سوی دیگر،   وزارت امور خارجة جمکران می‌خواهد سناریوی کودتا را ماست‌مالی کند و  سفر «سناتور داباکیس» و دوازده امام همراه‌شان به ایران را «سفر توریستی» جلوه دهد!   حقنه کردن این دروغ شاخدار به مخاطب را «بهرام قاسمی» بر عهده گرفته،   به دو دلیل!  نخست اینکه «قاسمی» در مورد استفادة «رسانه‌ای» روسیه از پایگاه نوژه،   خیلی مهارت و نبوغ به خرج داد،  چرا که گفت:  «این موضوع عجالتاً پایان یافته!»   دلیل دیگر هم آنکه،   قاسمی هیچوقت سرش را شانه نمی‌زند!  باور نمی‌کنید به عکس‌های‌اش نیم‌نگاهی بیاندازید!

بله به «مصداق بیله دیگ،   بیله چغندر»،   ‌این قماش سخنگو،  شایستة «وزارت امورخارجة» حکومت نه شرقی نه غربی زال‌ممد هم باید باشد!   قاسمی در واکنش به افشای سفر «داباکیس و 12 امام» همراه‌اش به ایران می‌گوید،   او به عنوان توریست به ایران آمد،   و هیچکس نمی‌دانست «سناتور» است:

«[...] یک سناتور آمریکائی به همراه تعدادی از دوستان خود از طریق یک آژانس مسافرتی درخواست ویزا برای سفر به تهران می‌کند [...] واین سفر انجام می‌شود [...] ‌بعد [...] اعلام می‌کند که من به ایران سفر کردم [...] او در سفر به ایران از ظرفیت سناتوری خود استفاده نکرده و خود را به عنوان سناتور معرفی نکرده است بلکه او از ظرفیت شخصیت حقیقی‌اش در این ارتباط استفاده کرده[...]‌»
منبع: گویانیوز،   ‌مورخ 26 سپتامبر 2016 

بله سناتور داباکیس،  که از قضای روزگار به دلائلی خیلی هم سرشناس هستند،   از جایگاه واقعی اجتماعی‌اش فاکتور گرفته و از «ظرفیت حقیقی‌اش» استفاده کرده!   ظرفیت حقیقی افراد چیست؟  تعلقات‌شان،  یعنی هرآنچه یک‌جانبه و ضدحقوقی و کودتائی است!   در ضمن،   بر اساس بیانات قاسمی می‌باید بپذیریم که بعضی‌آژانس‌های توریستی هستند که علیرغم مسائل امنیتی و مبارزات یانکی‌ها با تروریسم،  و ... مراجعین را سئوال‌پیچ نمی‌کنند؛‌   از آنان کارت شناسائی و پاسپورت‌ نمی‌خواهند؛   به ویژه اگر اینان از قماش سناتور داباکیس باشند که با حواریون‌شان جابجا می‌شوند و فقط از «ظرفیت حقیقی‌‌شان» استفاده می‌کنند!   خلاصه بدانید و آگاه باشید که سناتور داباکیس و حواریون برای «زدوبند» و سازمان دادن به «کودتای خزنده» در قفای نمایش بیخ‌دیواری «اطاعت احمدی‌نژاد از خامنه‌ای» به تهران نیامده بودند،   و پهلو گرفتن ناوچة نظامی ایتالیا در بندرعباس هم به این سفر هیچ ارتباطی ندارد!   حال آنکه اگر به ادعای قاسمی،  سخنگوی پریشان‌گیسوی وزارت امور خارجة جمکران،   سناتور داباکیس از «ظرفیت حقیقی‌اش» استفاده کرده،   با توجه به تعلقات سیاست‌پیشه‌گان آتلانتیست، تردیدی نیست که کودتائی در راه است!   و در راستای همین کودتاست که در بازگشت از نیویورک،   حسن روحانی،  معروف به «100 اَن سبیل‌الله» به قزوین می‌رود،  و مم جواد راهی ترکیه می‌شود و همزمان علی‌خامنه‌ای نیز از ارتش می‌خواهد برای «ایفای نقش» آماده باشد:

«[...] امروز ملت ایران به دلیل پافشاری بر اسلام، استقلال، ارزش‌های والای خود و اعتقاد به حاکمیت دین خدا، با جبهه وسیعی از دشمنان مواجه است و نیروهای مسلح باید همواره آماده ایفای نقش خود،  در صورت نیاز باشند.»
منبع:  فارس‌نیوز،  مورخ 28 سپتامبر 2016

همچنانکه می‌بینیم بر خلاف کشورهای «به‌هنجار»،   در طویلة مشروعه،  وظیفة ارتش دفاع از امنیت و تمامی‌ات ارضی کشور نیست،   وظیفه‌اش ‌«ایفای  نقش» است!   نقشی که مسلماً لندن و واشنگتن جهت حفظ «جایگاه برتر» آتلانتیسم در برابر مسکو تعیین می‌کنند.  و اشتباه نکنیم سپاه پاسداران نیز جز این نقشی نداشته و ندارد.   به طور کلی،  «نقش» نیروهای مسلح در ایران،  از اواسط دورة قاجار تا به امروز،  پاسداری از منافع آتلانتیسم در برابر مسکو بوده و هست.  و ایفای چنین نقش ننگینی جز در سایة اطاعت از تروریسم ـ  اسلام سیاسی ـ  امکان‌پذیر نمی‌شود.

نیازی نیست که بگوئیم تبلیغات بی‌بی‌سی و رادیوفردا بر علیه شخص شاپور بختیار،  تنها دولت‌مرد معاصر ایران که پشت سر آخوندجماعت نایستاد،   جز ارائه تصویر دلپذیر از «حکومت آخوند»،  یا بهتر بگوئیم،  ‌ عادی‌سازی تروریسم،  هیچ هدف دیگری دنبال نمی‌کند.   حال بازگردیم به سناریوی کودتای خزنده،   سوقات سناتور داباکیس و حواریون‌اش.

همانطور که شاهد بودیم، آمریکا نتوانست قتل عام نظامیان سوری را،  آنهم پس از توافق «آتش بس» انکار کند؛  پس به دروغ گفت،   «اشتباه» کرده!   ولی پس از این اعتراف دروغ، معلوم شد نظامیان آمریکا پیش از کشتار نظامیان سوری با تروریست‌ها تماس هم گرفته بودند و باز هم آمریکا نتوانست رابطه با تروریست‌ها را پیش از بمباران انکار کند.  به عبارت دیگر،   مچ کدخدا گیر افتاده،  ‌عموسام تضعیف شده،   و در هر معرکه‌ای پته‌اش برآب می‌افتد.   به همین دلیل نیز رعایای وفادار کدخدا هر روز ضمن پارس به روسیه،   از طریق بازنشخوار شعار اصلی سازمان سیا ـ  ایجاد ترادف میان تروریسم آلمان نازی و بلشویسم ـ  برای «مردم حلب» اشک تمساح می‌ریزند،   و تهاجم «ناجوانمردانة» نیروی هوائی روسیه به تروریست‌های دست‌پروردة آمریکا را با «بمباران گرنیکا» توسط آلمان نازی به قیاس می‌کشند!  مسلم است که در چنین شرایطی اوضاع کنیزمطبخی کدخدا یعنی حکومت زال‌ممد هم وخیم‌تر ‌شود،  که شده!   بخصوص زمانیکه نمایندة روسیه در شورای امنیت سازمان ملل،  علیرغم جیغ و فریاد سامانتاپاور و پامنبری‌ها‌ی‌اش،   با اعلام منطقة ‌پرواز ممنوع در سوریه مخالفت کرد.

یادآور شویم خواست کدخدا و رعایا زمین‌گیر کردن نیروی هوائی سوریه و زمان خریدن برای تروریست‌هاست.   این «فرصتی» است سرنوشت‌ساز برای محافل فاشیست غرب.   به همین دلیل همة رعایای کدخدا که در مورد جنایات «ائتلاف» در یمن خفقان اختیار کرده‌اند،   روزی پنج نوبت برای مردم حلب اشک تمساح می‌ریزند و «آتش بس» می‌طلبند،  باشد تا در سایة آتش‌بس،  تروریست‌ها از زیر ضربة ارتش سوریه و نیروی هوائی روسیه بیرون آیند و شهر حلب تحت اشغال برادران تروریست‌شان بماند،  ‌ چرا که حلب «عمق استراتژیک» ارتش آدمخوار و یکتاپرست ناتو است!

بله،   روضه و زوزة واتیکان و لندن واشنگتن برای «مردم حلب»،   در واقع سوگواری برای منافع شبکة تبهکار و متجاوز آتلانتیسم است که خود را «برحق و برتر» می‌پندارد.  و از طریق وغ‌وغ‌ساهاب‌های‌اش این دروغ بزرگ را مرتب تکرار می‌کند که «روسیه،  مسئول فجایع ‌سوریه و ادامة جنگ است،  و اینکه حزب‌الله لبنان و حکومت ملایان جمکران هم در کنار روسیه قرار گرفته‌اند!»   ولی وقتی رادیوفردا اعلام می‌کند که حزب الله لبنان، ‌ برخلاف حکومت ملایان،  با «راه حل سیاسی» در سوریه مخالفت کرده،    هم عمق حماقت و بلاهت آتلانتیست‌ها نمایان می‌شود،   هم بنیامین نتانیاهو که بر طبل ایجاد دولت یهود می‌کوبد از «تنهائی» به وحشت می‌افتد،  و خبر مرگ شیمون پرز را منتشر می‌کند!

جالب اینجاست که روز 28 سپتامبر،  پس از انتشار خبر مرگ شیمون پرز،   «زمان مناسب» برای انتشار خبر مرگ جمشیدآموزگار نیز فرا ‌رسید!  پیش از ادامة مطلب یادآور شویم جمشید آموزگار،   معروف به «عقاب اوپک»،  آخرین دبیرکل ‌حزب «رستاخیز» و نخست‌وزیر انتصابی محفل «کارتر ـ برژینسکی» بود.   ایشان وظیفه داشتند زمینة آشوب برای اوباش اسلام‌گرا فراهم آورند که بخوبی از عهدة وظائف‌شان برآمدند.  و پس از موفقیت در انجام این امر الهی،  جمشید آموزگار که تحصیلات «عالیه‌اش» از قماش همان تحصیلات حسن فوتبال و احمدی‌نژاد است،  به اتفاق عیال آلمانی‌شان راهی آستان ارباب می‌شوند.  باری همزمان با نشست روسیه و اعضای اوپک در الجزایر،   به محض اینکه «امکان دستیابی به توافق» در رسانه‌ها مطرح شد،   سایت اعلیحضرت رضا پهلوی،   مرگ جمشید آموزگار را به اطلاع جهانیان رساند!   هر چند رادیوفردا تأکید می‌کند که تاریخ مرگ ایشان مشخص نشده،  ولی بی‌بی‌سی در این مورد سکوت کرده و به نقل از رضا پهلوی مشغول ستایش «خدمات» نیست‌درجهان جمشید آموزگار شده.   این خدمات هم از قضای روزگار عین تلاش‌های شیمون پرز در راه صلح باید باشد!   یادآور شویم،‌  گذشته از جنایات شیمون‌پرز در فلسطین، بحران سوئز و تجهیز اسرائیل به سلاح اتمی،   و به ویژه تجاوز نظامی به خاک لبنان با ورود شیمون پرز،  «معمار ‌صلح» به وزارت دفاع همزمان شد!

شیمون پرز در سال 1952،   ‌زمانی که 29 سال دارد،  ‌در جایگاه معاون وزیر دفاع قرار می‌گیرد،  روابط داغ و گرمی با فرانسه برقرار می‌کند، ‌ و از قضای روزگار در همین گیرودار اسرائیل به سلاح اتمی نیز مجهز می‌شود!  سپس با تلاش‌های ایشان «توافق سه جانبه» میان اسرائیل و انگلستان و فرانسه بر علیه مصر امضاء می‌شود و بحران سوئز به راه می‌افتد و البته اعلیحضرت هم در این میان بیکار نمی‌نشینند.   باری اولتیماتوم شوروی به توطئة سه جانبه بر علیه مصر پایان می‌دهد.   سپس در سال 1974،   شیمون پرز به وزارت دفاع اسرائیل منصوب می‌شود،‌  و نخستین کاری که انجام می‌دهد بمباران فرودگاه بیروت است!  خلاصه،   این شخصیت محبوب و نازنازی عمرش را وقف «صلح و دوستی» کرد و به همین دلیل عنایات محفل ضدلائیسیتة نوبل شامل حال ‌ایشان شد و ... و اینچنین بود که بنیامین نتانیاهو،  ‌مصلحت خویش در آن دید که مراسم تدفین ایشان روز 30 سپتامبر برگزار شود!          

 به این ترتیب روز جمعه 30 سپتامبر سالجاری،   تروریست‌پروران غرب به رهبری پرنس چارلز و باراک اوباما در مراسم تدفین بنیانگزار اسرائیل اتمی و مبتکر تجزیة لبنان حضور به هم خواهند رساند،   و مک‌کارتیست‌های طویلة مشروعه نیز از طریق سوگواری برای جمشید آموزگار،  معمار «انقلاب اسلامی»،  با کارفرمایان نژادپرست‌شان تجدید میثاق خواهند کرد و ... و از همه جالب‌تر،  حکومت زال‌ممد مفلوک است.  اینان که دست‌شان از همه جا کوتاه شده و در انزوا قرار گرفته‌اند،   جز دامان سناتور «داباکیس» و حواریون ایشان،  سایة لطف ناوچة نظامی ایتالیا،‌  و آغوش گرم گلبدین حکمتیار و کنیزالاسلام‌های محفل نوبل پناهی ندارند.