شنبه، خرداد ۱۸، ۱۳۹۲

باله و بیلدربرگ!


 

در تاریخ 6 ژوئن 2013،  در جامعة روسیه الگوی نوینی از «فردی‌ات» و آزادی زن ارائه شد که هم از کلیشه‌های «سنتی ـ  ‌ایدئولوژیک» بومی فاصله داشت و هم از انواع هولیوودی آن!

 

پس از تماشای بالة «اسمرالدا» در «گران‌پالة» کاخ کرملین،‌  ولادیمیر پوتین،  ‌رئیس فدراسیون روسیه و همسرش لودمیلا،‌   طی مصاحبه با تلویزیون «روسیا 24»،  اعلام کردند که برای جدائی به توافق رسیده‌اند.   با توافق‌ ولادیمیر پوتین و همسرش شیشة عمر دو کلیشة‌ سنتی و انسان‌ستیز،   یعنی پیوند دائم رئیس‌جمهور و «بانوی اول» شکست و «آزادی‌های  فردی»،  نه در تقابل،  که در تفاهم با قوانین و مقررات رسمی به ارزش گذاشته شد.   به عبارت دیگر،  در جدائی ولادیمیر پوتین و همسرش نه از احساسات،  تعلقات و «روابط یک‌سویه» نشانی دیدیم،  و نه از جنجال رسانه‌ای پیرامون روابط جنسی پنهان!  اگر نگاهی به کلیپ این مصاحبه بیاندازیم خواهیم دید که در حرکات ایندو «دوستی و محبت»،  و در سخنان‌شان، نزاکت،  صراحت،  مسئولیت‌پذیری،  رعایت حریم خصوصی،‌ حق انتخاب آزاد و ... و خلاصه تمامی ویژگی‌های «روابط منطقی» به چشم می‌خورد.  این مصاحبه از یکسو،  صراحت و مسئولیت‌پذیری پوتین و همسرش در ارتباط با یکدیگر و در ارتباط با جامعة روسیه را نشان داد،  و از سوی دیگر، ‌ تأکیدی بود بر حق انتخاب آزاد اینان در عرصة‌ زندگی خصوصی‌شان. 

 

ولی اگر خبر جدائی ولادیمیر پوتین و همسرش در چارچوب تمدن و فرهنگ انسان‌محور «رسمی‌ات» یافت،  انعکاس آن در رسانه‌های «پاترنوس» متفاوت بود.  به عنوان نمونه بی‌بی‌سی می‌خواهد بداند پوتین چه کسی را زیر سر گذاشته و کی ازدواج می‌کند!  همچنین سایت‌ رادیوفردا، ‌ «افتخار به فرزندان» را به این خبر «افزود» و تعجبی هم ندارد!    انتشار خبر جدائی ولادیمیر پوتین و همسرش با نشست سالانة‌ اعضای محفل بیلدربرگ‌ تقارن یافت.  امسال نشست محفل احترام به ادیان در آبشخور اصلی‌اش ـ  حوالی لندن ـ  آغاز شد و مطالبات‌اش در قالب نفس‌کش‌طلبی‌های سناتور مک‌کین؛‌   عربده و زوزة‌ مقام معظم پیرامون «حنجرة الهی، ‌ وحدت مسلمانان و فریضة فوری»،   و همچنین در «مناظرة» نامزدهای انتخاباتی جمکران بازتاب یافت.

 

خوشبختانه سرودة اخیر هادی خرسندی،‌  تحت عنوان «نه مال ما پیدا،  نه زان همسایه» که به مناظرة انتخاباتی جمکرانی‌ها اختصاص یافته کار ما را در نگارش این وبلاگ بسیار آسان کرد.   در نتیجه می‌توانیم بی‌مقدمه بپردازیم به پایه و اساس حکومت اسلامی.  حکومتی که دیپلماسی‌اش را «زال‌ممدها» تعریف می‌کنند.  چرا که در این حکومت «حضور زن» بجای حقوق و آزادی‌های اجتماعی زنان نشسته.   

 

همزمان با انتشار خبر جدائی لودمیلا پوتین از همسرش،  «‌آزاده دواچی» به نیابت از گلة آش‌فروش‌ها برای «بانوی اول با مانتو و روسری» معرکه گرفته بود:

 

«[...] این خبرنگار در پرسش از آقای عارف،  پوشش همسرش را اسلام آمریکایی قلمداد می‌کند [...] اگر آقای عارف رئیس جمهور شود،  برای اولین بار پس از انقلاب زنی با روسری و مانتو به بانوی اولی می‌رسد[...]»

منبع: گویانیوز 

 

تفاوت‌ها را در اینجا به صراحت می‌بینیم؛‌  یک بانوی اول از کاخ کرملین و امتیازات گسترده‌ای که «فدراسیون روسیه» در اختیار او می‌گذارد‌ چشم پوشی می‌کند! ولی زن نمایان جمکران با «لولیدن» در دکان متعفن آخوند می‌خواهند از طریق قبالة ازدواج با «حاج‌آقا» نقش «بانوی اول» را برای ملت ایران به ارزش بگذارند،‌  چرا؟  چون برای رسیدن به این مقام شامخ‌ «پائین تنه» کفایت می‌کند.  و به همین دلیل است که «منصوره شجاعی» در کمال حماقت و وقاحت خشونت سنت‌ها را انکار کرده،   «دمکراسی» را به سنت‌های بومی پیوند می‌زند:

 

«[...] جنبش زنان ایران [...] همواره در پی آموختن از روش‌های مدنی و خشونت‌پرهیز جنبش‌های جهانی در سازگاری با اولویت‌ها و سنت‌های بومی جامعه بوده است [...]» بیشترین تأثیر را بر جنبش دموکراسی‌خواهی داشته[...]»

منبع:  بی‌بی‌سی،  مورخ 7 ژوئن 2013.

 

 همه بدانند که سازگاری با «الویت‌ها و سنت‌های بومی»،  یا بهتر بگوئیم پذیرش خشونت و توحش جوامع «پدرسالار» برای منصوره شجاعی و دیگر کنیزکان اندرون همان «روش مدنی» است!   و نیازی نیست بگوئیم،   منصوره شجاعی به این ترتیب برده فروشی و بهره‌کشی جنسی از زنان و کودکان را مورد تأئید قرار ‌داده.   به عبارت دیگر،   لات‌های مؤنث جمکران دکان «الهی» گروه «فمن» بازکرده‌اند.  و با نیم نگاهی به گزارش رادیوفردا،  ‌مورخ 8 ژوئن2013،‌  پیرامون «انتخابات مجازی» می‌توان دریافت که «گری کاسپاروف» از طریق سازمان سیا،  «فمن‌الله» را به «پوسی رایوت» وصل می‌کند.   

 

دقیقاً به همین دلیل است که «دیپلماسی» حکومت جمکران خارج از محدودة رسمی دولت قرار گرفته.   این قماش «دیپلماسی» همچون اقتصاد دوران صدارت میرحسین موسوی تحت نظارت «شبکة‌ موازی» و غیرمسئول اعمال می‌شود؛   تابع اصول «زال‌ممد» ‌است:

 

«[...] دیپلماسی فقط خشونت نشان دادن و سرسختی نشان دادن نیست،  بلکه یک معامله و تعامل است.   قضیه بده و بستان است.  نمی‌شود هرچه ما از آن‌ها می‌خواهیم،  به ما بدهند و متقابلاً حاضر نباشیم کاری بکنیم[...]»

 

این اظهارات مشعشع علی‌اکبر ولایتی در سومین مناظرة‌ انتخابانی جمکران است.  باید از آقای دکتر ولایتی،  که در دوران «نبرد بی‌امان» حاج‌روح‌الله با غرب و شرق وزیر امور خارجه بودند،  بپرسیم طی 16 سال وزارت چه بده‌‌بستان‌هائی کرده‌اند که هنوز در پس پرده مانده؟!   همان دوره را می‌گوئیم که بسیاری جوانان این مملکت به جرم «همکاری» با آمریکا و اسرائیل و انگلستان و شرق و غرب تیرباران شدند.   یادآور شویم،  ولایتی از متهمین رده اول در کشتار رستوران «میکونوس» است و رسماً از سوی پلیس بین‌الملل تحت تعقیب قرار گرفته.  ولی به گفتة خودش «مخفیانه»‌ به پاریس رفته تا مسئلة هسته‌ای را با نیکولاسرکوزی حل‌وفصل کند!    حال این پرسش مطرح می‌شود که به چه دلیل مشاور رهبر در امور بین‌الملل،  از یک جایگاه تشریفاتی و غیرمسئول به خود اجازه داده که با دور زدن مذاکرات رسمی هسته‌ای نقش دولت دوم ایفا کند؟  و با وقاحت و دریدگی،  قانون‌ستیزی‌اش را به عنوان برگ برنده در مناظرة تلویزیونی به ارزش بگذارد؟  ولی در این روابط پنهان سرکوزی هم «شریک» است،  ایشان برای فشردن دست مقام «رهبری» اعلام آمادگی کرده،  و دلیل هم روشن است.  

 

پیوند ناگسستنی نیکولا سرکوزی با «بنیاد کارلایل» و با محفل یهودیان ضدلائیسیته بر همگان روشن است.  و به گزارش ولترنت،  ‌مورخ 9 اکتبر  2008،  سرکوزی به پاس خدمات‌اش به این محفل «جایزه» هم گرفته!   یادآور شویم پروندة سرکوزی و ارتباطات محفلی‌اش در سایت «ولترنت» در دسترس عموم است.  خلاصه،   ارتباط رهبر جمکران با سرکوزی و شرکاء،‌   ارتباطی است «طبیعی» و شاخ و شانه کشیدن اینان برای یکدیگر در واقع جنگ‌زرگری برای زدن جیب ملت ایران است. مبارزات آتلانتیست‌ها با طالبان نیز در همین چارچوب توحش قرارگرفته.

 

آتلانتیست‌ها که به بهانة‌ نبرد با طالبان به افغانستان و سپس به عراق لشکرکشی کرده‌اند،  ‌اینک می‌خواهند در قطر با گشایش دفتر و دستک برای طالبان،   به حضور این جانوران وحشی در عرصة سیاسی «رسمی‌ات» بخشند.  برای آشنائی با اهداف «دمکراتیک» یانکی‌ها نیم‌نگاهی به مطلب «پژواک» ـ  در سایت فارسی نووستی،  مورخ 8 ژوئن سالجاری ـ  کفایت خواهد کرد.  با رسمی‌ات یافتن طالبان،   نهایت امر حکومت ممدزال هم به رسمی‌ات شناخته خواهد شد و امکان دارد پاترنوس که اخیراً «سامانتا پاور» را بجای «سوزان رایس» به سازمان ملل پرتاب کرده بتواند به دوران نورانی کندی بازگشته و درد امت «زیردم دریده» را درمان کند!

 

حال یک مینی‌پرانتز برای «سامانتا پاور» باز می‌کنیم.  جانشین سوزان رایس سفیدپوست است و در ایرلند متولد شده؛  از جایزه‌بگیران صاحب‌نام است،  و از «حقوق بشر آمریکائی»،  یعنی از دیپلماسی بمب،‌  تهاجم ‌نظامی،  مرزشکنی و تهاجم به حریم خصوصی انسان‌ها با تمام وجود دفاع می‌کند!  ایشان به همین دلیل نیز مورد انتقاد «هاوارد زین»‌،   مورخ صاحب‌نام آمریکائی قرارگرفته بود.   از این گذشته،  سامانتا پاور،‌  که به ادعای بلندگوهای کاخ‌سفید عمری را به دفاع از «حقوق‌بشر» گذرانده،  از قضای روزگار با «سان‌‌شتاین»،  از طرفداران سرسخت اعطای اختیارات ویژه به رئیس‌جمهور،  جهت تهاجم نظامی به عراق ازدواج کرده!  خلاصه بگوئیم،   این مجموعه توحش در واقع مکملی است برای «مادلن البرایت!»  با در نظر گرفتن تغییرات «قومی ـ نژادی» نمایندة آمریکا در سازمان ملل،  جای تعجب نیست که در مناظرة نامزدهای انتخاباتی جمکران «بده ـ بستان» رسماً بجای «دیپلماسی» بنشیند.   زمانیکه ولایتی سه قوه را دور می‌زند،  و برای مسائل هسته‌ای کشور تصمیم‌گیری می‌کند،  جای تعجب نخواهد بود که‌ بزودی محفل «بیلدربرگ» امور خارجة کشورهای «اسلام‌زده» را تحت نظارت مستقیم «زال‌ممد» قرار دهد.

 


...
 

پنجشنبه، خرداد ۱۶، ۱۳۹۲

پیک چغندر!


 

از دهانت هر سخن‌ آيد برون‌ چون شکّر است‌

 پس‌ يقين ‌رندان‌ به‌ ماتحتت ‌چغندر مي‌کنند

میرزاده عشقی

 

شکست توطئة «بهار عرب» در سوریه،   دولت اسلام‌گرای ترکیه را چنان متزلزل کرد،‌ که بعضی‌ها ناچار شدند،  «امت اسلام» را با ریش و روسری به حوالی «میدان تقسیم» بیاورند تا حضرات به خبرنگاران بگویند،  «با نوشیدن مشروبات الکلی هیچ مشکلی ندارند!»   البته تزلزل به ترکیه محدود نمی‌شود؛   افشاگری «گاردین»‌ در مورد آگاهی نمایندگان مجلس ایالات متحد از تهاجم سازمان‌یافته توسط شرکت تلفنی «وریزون» و سازمان امنیتی «ان‌. اس.آ» به حریم خصوصی شهروندان آمریکا،‌ اینبار نه تنها کاخ سفید که کنگرة آمریکا را هم در برابر افکار عمومی قرار داده.   خلاصه توفان در راه است.  توفانی که نشانه‌های‌اش به صورت اعلام مواضع رسمی دولت فرانسه برای «قلع و قمع» نئوفاشیست‌ها بروز کرده.  

 

ولی تحولات فرانسه هر چند بسیار با اهمیت،  جزئیات آن خارج از چارچوب وبلاگ امروز قرار می‌گیرد.  با این وجود،  به طور کلی می‌توان گفت،  پیامدهای مثبت سرکوب گروه‌های نفرت‌فروش و نژادپرست در کشور  فرانسه،  همة شیفتگان بازگشت به گذشته و به ویژه محفل «شیخ‌وشاه»‌ را به شدت تضعیف خواهد کرد.  به همین دلیل است که حاکمیت آمریکا می‌کوشد به دوران ریاست جمهوری جان کندی بازگردد!   در این دوران بود که برای پایان دادن به بحران موشکی کوبا، ‌ اتحاد شوروی پذیرفت تا عقب‌نشینی آمریکا از ترکیه ـ  جمع‌آوری سامانة موشکی در اینکشور ـ  در مطبوعات جهان به سکوت برگزار شود و ... و از قضای روزگار «انقلاب سفید»‌ نیز یادگار همین دوران است!

 

این «انقلاب» فرصتی طلائی برای فدائیان اسلام فراهم آورد تا برنامة سنتی «ترور،‌ اعتراض و آشوب» را به مورد اجرا بگذارند.  و اینچنین بود که ساواک نمایش مهوع «اعتراض به شاه ظالم»‌ را با شرکت روح‌الله خمینی به صحنه آورد.  سپس نوبت به اوباش رسید تا «اعتراض» کنند و ... و تکرار مکررات نمی‌کنیم؛ ‌ حاکمیت محفل آخوندپرور هویدا بر ملت ایران پیامد عقب‌نشینی بی‌سروصدای آمریکا در ترکیه بود!   به عبارت دیگر،   واشنگتن عقب رفت و لندن جلو آمد،  و اینکار به گسترش هر چه بیشتر آخوندیسم در ایران کشید.  جالب اینکه بعضی‌ها می‌خواهند امروز هم آمریکا با عقب‌نشستن از بحران سوریه،  لندن را جلو بیاندازد،‌ تا همچون دوران جان.  اف کندی شکست‌شان را بریتانیا در ایران جبران کند.  

 

در هر حال روند،‌ همان است که پیشتر بود. چرا که «لات» همواره مسیر «پدر»‌ را «تکرار» می‌کند.   و به همین دلیل است که ساواک جمکران با تهاجم به حسینیة جماران برای شیخ «حسن روحانی» سنگر حق می‌سازد؛  رادیوفردا و بی‌بی‌سی نیز با جسد «آیت‌الله» جلاالدین طاهری معرکه گرفته‌اند و ... و داس‌الله هم طبق معمول به پخش و گسترش شایعات حکومت مشغول شده.

 

از آنجمله است انتشار آمار «موثقی» که نشان می‌دهد،   70 درصد از ایرانیان عاقل و بالغ طرفدار اکبر رفسنجانی‌اند!   این آمار «بسیار دقیق» و ابلهانه را ساواک جمکران در «پیک نت» انتشار داده،   تکمیل آن را نیز بر عهدة «راه توده» گذاشته.   سایت داس‌الله، ‌ مورخ 6 ژوئن 2013 ـ  16 خردادماه ـ ضمن بازنشخوار شایعات گوساله فریب پیک نت،   یک سهم 30 درصدی هم برای علی خامنه‌ای در نظر گرفته:‌

 

«[...] حتی به موجب گزارش وزیر اطلاعات،  70 در صد از مجموع 50 میلیون دارنده حق رأی با هاشمی‌اند [...] می‌ماند 30 در صد بقیة واجدین حق رأی که در صورت خوشبینی کامل،  اگر همه این 30 درصد را به حساب آقای خامنه‌ای بگذاریم،  ایشان 30 درصد جامعه را نمایندگی می‌کند و هاشمی 70 در صد را[...]»

 

می‌بینیم که ادعای موهوم وزیراطلاعات جمکران مورد تأئید داس‌الله هم قرار گرفته و جای تعجب هم نیست!   علی خامنه‌ای هم پروپاگاند ارباب را به زیر سئوال نمی‌برد.   وقتی نیویورک‌تایمز و دیگر شیپور‌های ناتو «پیشرفت‌های» حکومت ملایان را در بوق می‌گذارند، سخنرانی مقامات جمکران،‌ و به ویژه وقوقیه‌های جمعه بر محور همین شایعات ابله‌پسند تنظیم می‌شود.

 

و داس‌الله را دستکم نگیریم!  در وحشیگری،  یاوه‌گوئی و خوش‌رقصی گوی سبقت از آخوند می‌رباید.  پیک نت،‌   مورخ 5 ژوئن 2013 ،‌   ابتدا اوباش طرفدار آخوند را بجای «مردم اصفهان» نشانده،   سپس از سوی «مردم ایران» به این «مردم موهوم» در اصفهان وکالت داده:‌

 

«[...] مردم اصفهان،  امروز در مراسم تشییع جنازه آیت‌الله طاهری [...]‌ به نیابت از طرف مردم ایران شعار دادند [...]»

 

خوب شد از طرف مردم ایران رأی ندادند! گویا در ایران چغندر فراوان شده که علاوه بر علی خامنه‌ای،‌ اهالی پیک‌نت نیز اینچنین شکر افشان شده‌اند!   در هر حال،   ما با این قماش خبرسازی‌ها بیگانه نیستیم؛   در سال 1357 نیز رسانه‌های ایران در همین مسیر «خبر» و گزارش تهیه‌ می‌کردند.   و اگر این روند علیرغم «انقلاب‌شان» همچنان تداوم دارد ثابت می‌کند که با رفتن شاه نه تنها فعالیت ساواک متوقف نشده، که شتاب هم گرفته.  باری،  داس‌الله در ادامة ترهات‌اش می‌نویسد، هر امکانی فراهم شود،‌   میلیون‌ها نفر به خیابان می‌ریزند و شعار می‌دهند،‌  «خاتمی،  خاتمی،  ‌تو نور چشم مائی!»  می‌بینیم که ساواک دوراندیش است و  شعارهای «مردم»‌ را از پیش تعیین کرده. مردمی که طبق معمول پشت سر آخوند صف خواهند کشید و اینبار به قول داس‌الله به رهبر «دهن‌کجی بزرگ ملی»‌ می‌کنند!

 

چه  بگوئیم؟! در طویلة ‌استعمار جفتک‌پرانی، هتاکی و اخیراً شکلک درآوردن با «فعالیت سیاسی» ترادف یافته. از اینرو ادبیات ساواک در زمینة ابتذال و حماقت روز بروز غنی‌تر می‌شود و این پیشرفت‌ها به داس‌الله محدود نمانده.   در بسیاری از سایت‌های فارسی زبان ابتذال توفان بپا کرده.  این توفان توحش میان مبهماتی نظیر خدا و پیغمبر با تاریخ و مورخ  ترادف ایجاد کرده تا «اعتراض» را به ارزش بگذارد.   پیک‌نت نیز در همین مسیر مطلق‌گرائی به دویدن مشغول است: 


«[...] تظاهرات امروز اصفهان که باحتمال بسیار حکومت را غافلگیر کرد،  نشان داد که جنبش اعتراضی مردم ایران [...]‌ همچنان زنده است و این دهن‌کجی بزرگ و ملی بود به آن‌ها ـ  از جمله رهبرـ که این جنبش را فتنه اعلام کرده است [...]»

 

 اوباش پیشتر برای گفتن «نه به دیکتاتور» تجمع می‌کردند‌،   ‌اینک تحریم‌ها باعث پیشرفت‌شان شده و  «دهن‌کجی ملی» را به گنجینة‌ ادبیات سیاسی‌ کشور افزود‌ه‌اند! داس‌الله در ادامة ترهات‌اش می‌نویسد:‌

 

«[...] در مراسم تشییع جنازه آیت‌الله طاهری چهره‌هائی چون محمد خاتمی،  حسن روحانی، عبدالله نوری، آیت‌الله العظمی شبیر زنجانی و دهها شخصیت سیاسی و مذهبی معروف شرکت کردند و نماز بر جنازه را نیز آیت‌الله شبیر زنجانی خواند.  هر نتیجه‌ای که انتخابات 92 داشته باشد [...]‌ متاثر از نتیجه امروز راهپیمائی اصفهان خواهد بود.  در حقیقت مردم اصفهان به نیابت از مردم ایران امروز رأی خود را دادند [...]‌»

 

چه خوب!  سرانجام روشن شد که عبارت موهوم «مردم ایران»‌ به مشتی لات و اوباش اطلاق می‌شود که در مراسم مرده‌کشی پشت سر آخوند صف کشیده،  هتاکی می‌کنند و نماز  می‌خوانند.  پر واضح است که چنین «مردم» هوشیار و آگاهی همواره در مسیر تعلقات داس‌الله و منافع اربابان‌اش نیز گام برمی‌دارند؛  و همانطور که طی دیگر کودتاها،‌ از جمله کودتای 22 بهمن 57  هم شاهد بودیم،‌  به موقع‌ در خیابان سیاست‌گزاری نیز خواهند کرد.  

 

خود این مهد اذیت را و رسم بربری‌ات را

به قرن بیستم هرگز نبینی جز در ایران‌اش

میرزاده عشقی 
 
 
 
...

سه‌شنبه، خرداد ۱۴، ۱۳۹۲

تغییر و تاتو!


فارس‌نیوز،  ‌مورخ 3 ژوئن 2013،  تصاویری از دست دادن فیدل کاسترو و نلسون ماندلا با علی‌اکبر ولایتی منتشر کرده و می‌نویسد،‌  «ولایتی در دوران وزارت‌اش با فیدل کاسترو و نلسون‌ماندلا دیدار کرده!»  در هر حال، ‌ اگر این تصاویر با هدف ارائة «تصویر دلپذیر» از ولایتی منتشر شده،  اهالی فارس‌نیوز کور خوانده‌اند؛  «دیدار»‌ کاسترو با مقامات رسمی به معنای «تأئید» آن‌ها نیست!   فیدل کاسترو با پادشاه اسپانیا،  هوگوچاوز، کاردینال راتزینگر ‌و سلف‌اش هم دیدار کرده.    این امر نشان می‌دهد که رهبران کوبا،  برخلاف جیره‌خواران جمکرانی سازمان سیا،   ‌اهل مرزشکنی،  پنهانکاری و به قول آخوندها،  «تقیه» نیستند!

 

تا آنجا که ما می‌دانیم رهبران کوبا با «مطلق‌گرایی»،  «حقوق طبیعی» و «پدرپرستی» بیگانه‌اند و خلاصه بگوئیم روابط دوسویة تاریخی را با روابط یک‌سویة «حماسی ـ اسطوره‌ای» در ترادف قرار نمی‌دهند!  حال آنکه جمکرانیان چه در داخل و چه در خارج مرزها در روابط یک‌سویة حماسی دست و پا می‌زنند و با زبان دمکراتیک و «نگرش علمی» بیگانه‌اند.   به همین دلیل شخصیت‌های تاریخی را به پرسوناژهای موهوم اسطوره‌ای پیوند می‌دهند:‌

 

«[...] آیت‌الله خامنه‌ای [...] فرمودند: ‌ شخصیت عظیم امام عزیز ما [...] پس از پیامبران خدا و اولیای معصومین،  با هیچ شخصیت دیگری قابل مقایسه نبود[...]»

منبع:  فارس نیوز،  ‌مورخ 3 ژوئن 2013

 

چنین به نظر می‌رسد که مقام معظم «پیامبران و معصومین» را هم مانند حاج روح‌الله از نزدیک می‌شناخته‌اند!  کسی چه می‌داند؟  شاید علی خامنه‌ای «تاریخ» را از دریچة چشم «ابوالفضل بیهقی» می‌نگرد!  بله یکی از فواید «بیهقی»‌ این است که حدود هزار سال پیش می‌زیست و منطقاً با «مادی‌ات» تاریخ بیگانه بود!   دلیل هم اینکه در دوران فردوسی نگرش علمی به تاریخ وجود نداشته!  در نتیجه،   برخورد با تاریخ هم «جانبدار» بوده،  و ترادف سنتی «قدرت» با «فساد»‌ از همین نگرش ابتدائی سرچشمه گرفته.   ولی در هزارة‌ سوم ایجاد چنین ترادفی قابل قبول نیست چرا که در جوامع بهنجار معاصر‌،  ‌قدرت «تحت نظارت» قوانین انسان‌محور قرار گرفته.   به عبارت دیگر،   در جوامع دمکراتیک قدرت،   «پاسخگو» و «مسئول» است.  و در چنین جوامعی،  فلسفه از «تعبد» و «تخیل» و به طورکلی از ابهام «باورها» فاصله گرفته.   ولی در جمکران «فلسفه» را از «قصه و روایت» استخراج می‌کنند:

 

«[...] دو متفکر بزرگ آلمانی همچون شیلر و گوته [...] با خلق داستان‌هائی،  فضای رمانتیک را در جامعه‌ای مثل آلمان ایجاد کردند و سایر متفکران از هگل،  مارکس و ... از نظریات رمانتیسم گوته و شیلر استفاده کردند و باعث شدند فلسفه آلمان به وجود آید و آلمان بیش از پیش بالنده شود[...]»

منبع:  فارس‌نیوز،  ‌مورخ 2  ژوئن 2013

 

بله همچنانکه می‌بینیم همزمان با شصت‌امین سالگرد تاجگزاری الیزابت دوم چرندبافی جمکرانیان شکوفاتر شده!   دلیل هم اینکه عقب‌نشینی پلیس ترکیه از «میدان تقسیم»،  جبهة توحش در اینکشور را به شدت متزلزل کرده!   در این روز خجسته،   اردوغان که با هدف گسترش بازار سیاه،‌   ممنوعیت فروش نوشابه‌های الکلی را در دستور کار دولت‌اش قرارداده بود،  عقب‌نشست و گفت،‌  «ما فقط می‌خواستیم فروش نوشابه‌های الکلی را در فروشگاه‌های پمپ بنزین ممنوع کنیم که تصادفات کاهش یابد!»

 

دروغ‌های اردوغان آنقدر شاخدار بود که آتلانتیست‌ها و جمکرانیان توانستند دامنة‌ توحش و ابهام را حسابی گسترش دهند.   در این راستا بوق‌های لندن و واشنگتن تظاهرکنندگان ترکیه را «معترض» نامیدند و جمکرانیان هم چند حماسة افتخارآفرین و غرورانگیز و شورانگیز از قماش،  کشف شبکة خرابکاری توسط «سربازان گمنام امام زمان»،  و فرود اضطراری هلیکوپتر «احمی» در بلندی‌های البرز آفریدند،‌   و طبق معمول،  یک‌بار و برای همیشه «برتری» حماسه بر تاریخ را به اثبات رساندند!

 

به این ترتیب «راه» برای اجرای سناریوی استعماری «هشت مصدق» هموارتر خواهد شد.  چرا که با تبلیغات انتخاباتی اینان می‌توان زبان خشونت و روابط یک‌سویه را بهتر و بیشتر بر جامعه تحمیل کرد.   محور سخنرانی تمامی نامزدها مبهمات «دینی ـ بومی» جمکران است که بر شعارهای یک‌سویة باراک اوباما،‌   یعنی «تغییر و ما می‌توانیم» استوار شده.   حال آنکه روسای ستاد انتخاباتی «هشت مصدق» ابتکار به خرج داده،   «لذت‌جوئی» را نیز بر توحش جهاد و مطلق‌گرائی افزوده‌اند.   برای روشن شدن ابعاد توحش این تبلیغات نیم نگاهی خواهیم داشت به سخنرانی سعید جلیلی و پناهیان،   رئیس ستاد انتخاباتی‌اش.

 

مهرنیوز،  مورخ 3 ژوئن سالجاری، در مطلبی با کد: 2068805 می‌نویسد، ‌ آخوند پناهیان گفته مشکلات مردم فقط با تفکر انقلابی حل می‌شود؛   مردم به دنبال آرامش و زندگی خوش هستند که بتوانند حداقل معیشت را داشته باشند و چون قرآن از«انقلابی‌گری» حمایت می‌کند این مسئله هم با «انقلابی‌گری» حل خواهد شد:

 

«[...]‌ حجت‌الاسلام پناهیان عصر دیروز [...] در حسینیه قهرودی‌ها [...] گفت [...]‌ انقلابی بودن [...]یک گفتمان است [...]‌ انقلابی شدن را نمی‌شود در یک گوشه محصور کرد [...]‌ یکی از مفاهیم در انقلاب مساله جهاد است[...] ‌چقدر با استفاده از فرهنگ انقلابی سرگرمی‌ها،  نشاط و لحظه‌های تفریح خودمان را غنا بخشیده‌ایم [...]‌ در عرصه اقتصاد همچون عرصه سیاست داخلی و سیاست خارجی بدون گفتمان انقلاب نمی‌توانیم زندگی کنیم [...] مردم دنبال آرامش و زندگی خوش هستند که بتوانند بچه‌های خود را در آن فضا تربیت کرده و حداقل معشیت برای خود فراهم کنند این مساله با روحیه انقلابیگری انجام شدنی است [...]‌ قرآن از انقلابیگری حمایت می‌کند.»

  

بله قرآن که تا دیروز فقط در آن زوزه و روضه و مرگ و شیون می‌دیدند،  امروز زندگی خوش و آرامش و تربیت بچه و خلاصه همه چیز در آن پیدا شده،  بی‌دلیل نیست که لات و  اوباش می‌گویند، «همه‌ ‌چیز در قرآن هست!»  وقتی همه چیز در قرآن باشد، ‌ همة سگ‌های‌ هار «پاترنوس» هم می‌توانند از «همه چیز»‌ شعار پوچ و گوساله‌پسند جهت توجیه تجاوز و مرزشکنی استخراج کنند.   همچنانکه می‌بینیم،  پناهیان در توحش و مرزشکنی از جلیلی هیچ کم ندارد.   این موجود روان‌پریش،  پناهیان را می‌گویم،‌  در مرداب توهماتی که «انقلابیگری» می‌خواند،  ‌ ذوب شده و در این لجنزار ابهام علاوه بر جهاد و سینما،‌  به تل موهوم «مردم» نیز آرامش و زندگی خوش و حداقل معیشت وعده می‌دهد.   ولی در «همه‌ چیز»‌ قرآن،  طبقات اجتماعی،  تولید صنعتی و حقوق انسانی یافت نمی‌شود.   به عبارت دیگر،  قلادة‌ پناهیان را گشوده‌اند تا الگوی توحش «جوامع اسطوره‌ای»،  یعنی دوقطبی‌های تعلقات طبیعی ـ کفر و دین ـ را به ارزش بگذارد.  حال اگر به مطلب «انقلاب جنسی» که در فارین‌پالیسی انتشار یافته،   نیم نگاهی بیاندازیم خواهیم دید که قبله و آخور امثال پناهیان در کدام طویله برقرار و استوار شده.  

 

فارین پالیسی می‌نویسد،  در ایران «عادات جنسی»،‌  نوعی از مقاومت است چراکه مشروعیت دولت را به زیر سئوال می‌برد:

 

«[...] عادات جنسی به شکلی از مقاومت انفعالی تبدیل شده‌ [...] ایرانی‌ها - آگاهانه یا ناآگاهانه - در حال زیر سئوال بردن مشروعیت دولت هستند.  انقلاب جنسی ایران [...] تعصب ایدئولوژیک دولت را [...] زیر سئوال می‌برد[...]»

منبع: ‌اطلاعات.نت،  ‌مورخ 2 ژوئن سالجاری

 

هم‌میهنان گرامی! بشتابید برای پیروزی انقلاب جنسی!  حکومتی ‌که بر توحش «حق طبیعی»‌ پای می‌فشارد، ‌ و مشروعیت و حقانیت‌اش را در معنویات و تحجر «اخلاق سنتی» می‌جوید،   منطقاً اوپوزیسیونی خواهد داشت که وامدار پائین‌تنة «امت» می‌شود!   به عبارت دیگر،   انقلاب اسلامی روی دیگر همان سکة‌ انقلاب جنسی است.   و برای تحقق چنین شرایط «درخشانی» بودکه  34 سال پیش یانکی‌ها «حقوق‌بشر» را به ابزار براندازی پهلوی دوم تبدیل کردند؛‌   طالبان‌سازی در واقع از ایران آغاز شد،  نه از افغانستان.   پیشتر،  تبلیغات سازمان سیا «مردم» ایران را تشنة‌ عدالت علوی معرفی می‌کرد،‌  اینک ایرانیان به سربازان و شهدای «انقلاب جنسی» تبدیل شده‌اند.

 

افسوس که «رهبر» این انقلاب هنوز مشخص نشده!   امیدواریم بزودی یک «مجاهد نستوه»‌ از حوزة علمیه بپا خیزد و بیرق «جهاد جنسی»‌ برافرازد تا بتوانیم با رهنمودهای ایشان و حمایت نظامی آمریکا،  دولت‌های «متعصب» منطقه را براندازیم.   به این ترتیب مسجدالاقصی آزاد خواهد شد و می‌توانیم قبلة اول مسلمین را به دیسکوتک تبدیل کنیم.   بعد دست در دست پوسی رایوت،‌  گروه فمن و جنبش «اوکوپای» می‌رویم سراغ کلیسای ارتودوکس و دمار از  روزگار کفار روس‌ در می‌آوریم؛   قفقاز را پس می‌گیریم و آرامگاه زرتشت را به شعبة «مک‌دونالد» تبدیل می‌کنیم.   سپس تا قلب مسکو پیش می‌تازیم و آرامگاه لنین را با بولدوزر صاف می‌کنیم و بجای‌اش تندیس پلاستیکی کوکاکولا می‌گذاریم  و ... هر روز پنج نوبت در میدان سرخ مراسم نماز جماعت جنسی بر پا می‌کنیم.  پس آنگاه خبرنگار تایمز برای مصاحبه به حضورمان شرفیاب می‌شود و جسارتاً می‌پرسد:

 

«شما [...] زندگي جدا از دنياي جديد داشته‌ايد[...] اقتصاد مدرن و حقوق و روابط جديد بين‌الملل را مطالعه نکرده‌ايد.   تحصيلات شما در [علوم جماع] است [...] آيا احساس نمي‌کنيد که بايد در راهي که اعلام کرده‌ايد تجديدنظر کنيد؟»

 

پاسخ ما به این خبرنگار گستاخ همان پاسخ «امام خمینی» خواهد بود:

 

«ما معيارهاي اجتماعي و سياسي تمام مسائل جهان [...] را شکسته‌ايم،  ما خود چارچوب جديدي ساخته‌ايم که در آن عدل را ملاک دفاع و ظلم را ملاک حمله گرفته‌ايم [...] شما اسمش را هر چه مي‌خواهيد بگذاريد،  ما اين سنگ را بنا خواهيم گذاشت،  اميد است کساني پيدا شوند که ساختمان بزرگ سازمان ملل و شوراي امنيت و ساير سازمان‌ها را بر اين پايه بنا کنند[...] از ضوابط شما،  من هيچ نمي‌دانم و بهتر است که ندانم[...]»‌    

منبع: کیهان،  ‌مورخ 3 ژوئن 2013

 

بله پاسخ ما همان پاسخ «امام» خواهد بود و خبرنگار تایمز در مورد ما همان مقدمه‌ای را می‌نویسد که برای حاج روح‌الله نوشت:

 

«[...] ‌يک روحاني بزرگ [...] به ‌زعم خود آمده [...] تا نظام حاکم بر جهان امروز را نه فقط در ايران که در همه دنيا تغيير دهد و نظامي را [مستقر] کند که در آن [...] روابط اجتماعي و معادلات سياسي با معيارهاي اسلامي تعريف مي‌شوند[...]»

همان منبع

 

به این ترتیب «هشت مصدق»،‌  به ویژه سعید جلیلی که در جیرفت سخنرانی کرده، ‌ مطمئن خواهند شد که در عرصة دفاع مقدس از توحش «حق طبیعی» تنها نیستند.   پس بپردازیم به سخنرانی جلیلی که در  «واحد مرکزی خبر»،‌  مورخ  2 ژوئن 2013  انتشار یافته.  جلیلی می‌خواهد با به کارگیری «همة ظرفیت‌ها»،  ‌ و برمبنای «ایمان و اعتقاد»،  ‌ هم قدرت و هم ثروت «تولید»‌کند؛   یک الگوی شایسته برای «تمدن اسلامی» ‌بسازد؛  ‌و از همه مهم‌تر تولیدات‌اش را «صادر» کند:

 

«[جلیلی] گفت:   اگر بتوانیم این ظرفیت ها را بخوبی مدیریت [کنیم] و آن‌ها را با ظرفیت‌های منطقه گره بزنیم،   قدرت ایران ده‌ها برابر قدرت هسته‌ای خواهد شد [وی ] بروکراسی اداری را یکی از موانع پیشرفت دانست و افزود:   دولت باید ظرفیت‌ها را آزاد کند تا مردم خود تصمیم‌گیر نهائی باشند[...]»

 

اتفاقاً این گوسالة ننه‌حسن درست می‌گوید،   «اگر»‌ همة ظرفیت‌ها بخوبی مدیریت شود،  و اگر همة ظرفیت‌ها «آزاد» شود قدرت ایران ده برابر قدرت هسته‌ای خواهد شد.   تصورکنیم  تحت مدیریت یانکی‌ها از راه دور،  همة‌ ظرفیت‌های70 میلیون ساکنان ایران «آزاد» شود و به جای ساختار مسئولیت‌پذیر دولت، ‌ تل فاقد مسئولیتی به نام «مردم» تصمیم‌گیرنده باشند؛ آمریکا دیگر برای تهدید مسکو به سلاح هسته‌ای نیاز نخواهد داشت!   سفله‌پروری استعمار در ایران،   یعنی تبدیل ابله‌ و خودفروخته به «شخصیت سیاسی» حکمتی دارد.

 

باری جلیلی در ادامة‌ وعده‌های گوساله‌پسند و مبهم خود به ظرفیت کشاورزی جیرفت اشاره کرده و می‌گوید چه دلیلی دارد گندم و برنج و ذرت وارد کنیم؟  «می‌توانیم» با «ظرفیت سازی»‌ همة این اقلام را به خارج صادرکنیم!  به نظر می‌رسد سگ درگاه اتحادیة‌ اروپا که جز روابط یک‌سویه هیچ نمی‌شناسد دو اصل اساسی را نادیده گرفته.   نخست‌ اینکه تولید کالا الزاماً به فروش و به ویژه به «صدور» آن منجر نمی‌شود!   چرا که بازارهای جهان با صحرای عربستان در صدر اسلام تفاوت دارد.  دیگر آنکه فروش یا صدور کالای تولیدی با بمب‌گزاری،  انقلاب اسلامی،  قصاص و جهاد و سنگسار و چادرسیا هم تفاوت دارد؛‌   اگر نگوئیم چند سویه،  حداقل «دوسویه» است!  به عبارت‌ دیگر،   با تکیه بر سرنیزة ارتش ناتو فقط می‌توان به صدور «انقلاب اسلامی» و گسترش تروریسم پرداخت!  تولید کالا و صادرات آن از حیطة توحش و توهم مافیای اسلام خارج می‌شود:‌

 

«[...] در این شهرستان مزارع وسیع ذرت وجود دارد اما [...] روغن کشور را از خارج وارد می‌کنیم[...] چند صد میلیارد دلار از بودجه [...] صرف وارد کردن گندم،  برنج و ذرت می‌شود در حالی که می‌توانیم با ظرفیت‌سازی،  این اقلام را حتی به خارج صادر کنیم و علاوه بر ارز آوری اشتغال ایجاد کنیم[...]»

 

اینهمه مزرعة ذرت در جیرفت هست و روغن را از خارج وارد می‌کنند!  بله،   جلیلی هم «اعتراض» دارد!   ولی این اعتراض به دولت احمدی‌نژاد محدود می‌شود!  چرا که در دوران ملاممد خاتمی،  اکبر سازندگی و میرحسین موسوی، ‌ رونق اقتصادی بیداد می‌کرد؛ ‌ البته در اتحادیة‌اروپا!   برای بازگشت به همین رونق اقتصادی است که جلیلی با «ظرفیت‌سازی» و پناهیان،‌   رئیس ستادش با «انقلابیگری»‌ شرایط ایران را «تغییر» خواهند داد،  چرا که «می‌توانند!»   اینان می‌توانند از طریق بازنشخوار علوفة‌ تولیدی سازمان سیا دامنة حماقت و توحش را گسترش ‌دهند و «مسئولیت» دولت را به حاشیه برانند.  به این ترتیب مجلس جمکران که فاقد مسئولیت اجرائی است،‌  در صدر امور قرار می‌گیرد و ... و  بازمی‌گردیم به دوران نورانی و خرتوخر جناب دکتر محمد مصدق!  

 

پیش از ادامة مطلب،  اینبار به نقل از ویکی‌پدیا، ‌ حمایت دربار و تیمسار زاهدی، ‌ رئیس شهربانی را از شایعه‌پراکنی دارودستة محمد مصدق در مورد «تقلب» و همچنین لات‌بازی مصدق در مجلس نقل می‌‌کنیم تا روشن شود مصدق هیچ تفاوتی با اوباش جمکران نداشته.

 

مصدق با حمایت دربار و شهربانی وارد مجلس می‌شود؛  به عنوان نمایندة‌ مجلس در امور رئیس قوة مجریه دخالت می‌کند؛  سپس نخست‌وزیر با دخالت دربار به قتل می‌رسد و مصدق در جایگاه نخست‌وزیر مقتول می‌نشیند:‌

 

«[...]‌ در انتخابات مجلس شانزدهم [...] مصدق و یارانش [...] به دربار متحصن شدند[...] این انتخابات با پیروزی رزم‌آرا [...] به پایان رسید.  ولی با پشتیبانی سرلشکر فضل‌الله زاهدی ـ رقیب دیرینه رزم‌آرا ـ‌ در مقام رئیس شهربانی و حمایت [...] شاه که [...] رزم‌آرا را دشمن درجه یک خود می‌دید، [...] ‌آراء تهران باطل شد[...] و در نوبت دوم [...] جبهه ملی به رهبری دکتر مصدق با کسب هشت کرسی از دوازده کرسی تهران به مجلس راه یافت [...] مصدق [...] ‌در مجلس و در مقام مخالفت با رزم‌آرا [...] ‌از برکناری سرلشکر زاهدی از ریاست شهربانی انتقاد می‌کند [و می‌گوید ] اگر ما را بکشند [...] زیربار حکومت این جور اشخاص نمی‌رویم وحدانیت نیت حق خون می‌کنیم،  خون می‌کنیم،  می‌ریزیم،  و کشته می‌شویم [...] اگر شما نظامی هستید من از شما نظامی‌ترم می‌کشم همینجا شما را می‌کشم[...]»  

 

اگر با دقت به سطور فوق بنگریم خواهیم دید که موسوی و کروبی دجال نیز در چارچوب همین «سناریوی تقلب» بود که به جفتک‌پرانی مشغول شده بودند.  ولی به دلیل فروپاشی اتحادشوروی و علیرغم اعمال نفوذ لندن،  یانکی‌ها نتوانستند «حق» را به جیره‌خواران سنتی انگلستان بدهند.   باری،  محمد مصدق همچنانکه می‌بینیم ضمن ابراز آمادگی برای شهادت،  ‌نخست‌وزیر وقت را هم تهدید می‌کند و هیچکس مزاحم ایشان نمی‌شود!   چرا که از حمایت لندن و واشنگتن برخوردار است و این حمایت همچون «ولایت»‌ فراقانونی است.  در واقع مصدق و اوباش مشابه را برای نفس‌کش‌طلبی و صدور فتوی به کار می‌گیرند.   و بی‌دلیل نیست که بوق‌های ناتو،‌  از جمله سایت دویچه وله کشف کرده «یوسف قرضاوی»،‌   از روحانیون محترم و محبوب اهل سنت است،  چرا؟  چون برای سرنگونی دولت قانونی سوریه،  و به راه انداختن جنگ «شیعه ـ سنی» فتوی صدوریده.

 

خلاصه،   با توجه به اینکه همسر بشار اسد در خانواده‌ای سنی مذهب متولد شده،  تکلیف الهی دارد که همسرش را به قتل برساند!   این است خانوادة‌ ایدئولوژیک، ‌ مشابه «خانوادة»‌ آنجلینا ژولی یا اکبر رفسنجانی.   این قماش خانواده‌های ابراهیمی «مشکلات» آلمان و اربابان‌اش در ینگه‌دنیا را حل می‌کنند.   مشکل اینان چیست؟   ایجاد جهان اسلام یکدست و «دولت یهود» در اسرائیل!  و این است دلیل وق‌وق قرضاوی بر علیه دولت سوریه و همین است دلیل شیفتگی دویچه وله به این شیخ «محبوب»:

 

«[...]  شیخ یوسف القرضاوی،   روحانی مصری‌تبار که در قطر سکونت دارد و در بین سنی‌مذهبان از محبوبیت زیادی برخوردار است [...] هواداران خود را به پشتیبانی از شورشیان سوری و سرنگونی حکومت سوریه فراخواند[...]»

منبع:‌  دویچه وله،  ‌مورخ 2 ژوئن 2013 

 

هر چند بوق «ژرمانیک» سازمان سیا به مخاطبان نمی‌گوید که محبوبیت «قرضاوی» نزد سنی‌مذهبان را از کدام منبع موثق دریافت‌کرده،  حضور مشتاقان بگوئیم،  این منبع موثق باید همان منبعی باشد که «موفقیت و پیشرفت‌های کشور» را توی لپ جلیلی انداخته.   همین منبع الهی است که تهاجم به «شورای امنیت» را در تبلیغات «هشت مصدق» الزامی کرده.   در زبان اینان،   هرگاه به «اجماع دشمن بر علیه حکومت اسلامی» اشاره می‌شود،  روی سخن با شورای امنیت و روابط و مقررات حقوقی است که در برابر توحش فتوی،  جهاد و   یکجانبه‌گرائی سد نفوذناپذیری ایجاد کرده:‌

 

«[...] سعید جلیلی [...] ‌افزود:  دشمنان از هر فرصتی برای به چالش کشاندن برنامه‌های صلح‌آمیز هسته‌ای کشورمان استفاده کردند.  اما ایمان،  پایداری و مقاومت مردم بیش از دیپلماسی راه را به سوی آینده‌ای مطمئن هموار کرد [...] اگر [...] ما توانمند و مقتدر نبودیم دشمنان در برابر ما متحد نمی‌شدند[...]»

 

این اوباش یکجانبه‌گرا صدور قطعنامة شورای امنیت را نشان «قدرت» خود جا زده‌اند.   همانطور که جنگ استعماری برای خمینی دجال نعمت الهی شده بود،   و مذاکره و گفتگو با دولت‌های دیگر هم «سازش» ارزیابی می‌شد!   بله،  دیپلماسی چیه؛   «ایمان» مهمه که راه را به سوی «آیندة مطمئن» هموار خواهد کرد!  یکی از ویژگی‌های «مهم» الاغ‌های طویله مک‌کارتی این است که از آینده خبر دارند!   و این «آینده» در مسیر «هر چه پیش آید خوش آید»،  راه اوباش را به ارادة خداوندشان هموار خواهد کرد.  چرا که در قاموس حضرات،‌  «آینده»،‌   همان سرنوشت محتوم یا مرگ است.   بهتر بگوئیم،  ایمان کذا اینان را در مسیر توحش جهاد و نفس‌کش‌طلبی قرار داده.   به همین دلیل است که اوباش جمکران،‌  روابط و هنجارهای دمکراتیک و رعایت نزاکت و تشریفات و پروتکل را به سخره می‌گیرند.

 

ولی در عرصة توحش و حماقت جلیلی به راستی گوی سبقت از «هفت مصدق» دیگر ربوده.  این جانور وحشی که تا چند لحظه پیش از کمبودها گلایه‌ها داشت و از واردات ایراد می‌گرفت ناگهان به موفقیت و پیشرفت‌های کشور اشاره می‌کند:‌          

 

 «[...]‌ وی موفقیت‌ها و پیشرفت‌های کشور در عرصه‌های مختلف را مدیون اندیشه ناب اسلامی برگرفته از آرمان‌های امام خمینی [...] دانست [...] جلیلی افزود:  این موفقیت‌ها نیز مرهون مردم با ایمانی است که در راه آرمان‌های انقلاب جانفشانی کردند[...‌]»

 

شاهدیم که بر اساس عملکرد حکومت اسلامی،   موفقیت و پیشرفت کشور یعنی تحمیل تحریم اقتصادی به ملت ایران.  و وارد کردن روغن‌‌نباتی صنعتی از آمریکا نیز بخشی است از همین پیشترفت‌ها!  ولی اشتباه نکنیم،   این تحریم‌هاست که موفقیت سگ‌های هار استعمار را تضمین کرده.   سگ‌های حقیری که اربابان‌‌شان را دشمن می‌خوانند و از زبان همین دشمن،  موفقیت و پیشرفت موهوم‌شان را در بوق می‌گذارند:‌            

 

«[...]‌ به اعتراف دشمنان،  امروز ایران یک قدرت بزرگ منطقه‌ای است[...]»

 

و در این قدرت بزرگ منطقه‌ای، ‌گویا رفاه پایتخت باعث «کپرنشینی» درکهنوج شده،  و جلیلی می‌خواهد به این نابرابری و بی‌عدالتی پایان دهد:

 

«[جلیلی] با اشاره به تخصیص عادلانه منابع گفت [...] در کهنوج کپرنشینی وجود دارد در حالی که در تهران مناطقی را می‌توان مشاهده کردکه دراروپا هم نمی توان دید[...]»

 

به عبارت دیگر برنامة جلیلی،‌   یا بهتر بگوئیم برنامة طویلة‌ مک‌کارتی برای اسرائیل و ایران این است که جنگ در منطقه فراگیر شود.  به این ترتیب مناطق «کفر»‌ تهران به خواست قادر متعال نابود می‌شود و جلیلی کپرنشینان کهنوج را در جریان «وعدة ‌خداوند» قرار خواهد داد.  از اینرو حکومت جمکران و اسرائیل همکاری‌شان را در سواحل «اریتره» برای آموزش تروریست‌ها ادامه خواهند داد،   شاید با تجزیة‌ سوریه،  مذاکرات صلح «اسرائیل ـ فلسطین» هم منتفی شود:    

 

 «[...] اگر می‌خواهیم کشور در یک مسیر توفنده به حرکت ادامه دهد،  همانطور که در زمان جنگ موفق بودیم باید [...] ایمان و عمل صالح را در کنار هم جمع کنیم تا در سایر عرصه‌ها نیز پیروزی از آن ما شود[...]»

 

پیش از وراجی‌های جلیلی،  آخوند جلالی،   رئیس دفتر مصباح یزدی اعلام داشت:‌

 

«[...] جلیلی [...] نماد ساده زیستی و پرهیز از اشرافیت و برای محرومیت زدایی از چهره کشور آمده [...]بعضی از نامزدها[...] دم از آشتی کردن با آمریکا [...] می‌زنند [...]‌ما در مقابل اسرائیل و آمریکا کوتاه نمی‌آییم[...] ما دنبال این نیستیم که آمریکا آخور ما را پر از علوفه کند[...] برای ما در مرحله نخست دین اسلام و حفظ آن مهم است[...] ما تابع امام حسین وکربلا هستیم [...] آمریکا و غرب از ایران هسته‌ای نمی‌هراسند بلکه از ایران اسلامی می‌ترسند[...]»

 

اظهارات نمایندة مصباح یزدی دو تغییر اساسی را نشان می‌دهد.   نخست اینکه ملایان به جایگاه واقعی‌شان،  یعنی «طویله»‌ بازگشته‌اند و حضور خامنه‌ای در قم برای برگزاری مراسم ارتحال خمینی شاهدی است بر این مدعا.  دیگر آنکه آخوندها درجة توقعات‌شان راپائین آورده و دیگر «آخور پرعلوفه» نمی‌خواهند.   و این پاسخی است روشن به داس‌الله!   سایت پیک نت،‌  مورخ 1 ژوئن 2013،  در مطلبی تحت عنوان چند «حاشیه» نوشته بود،   برای جلیلی چتری درست کرده بودند تا داغ مهر روی پیشانی‌اش را پنهان کنند:‌

 

«[...]‌جلیلی که [...] ‌به سبک مصباح یزدی [...]مهر روی پیشانی‌اش داغ کرده،  در مناظره دیروز موهایش را طوری آرایش کرده [...] بودند که این مهر دیده نشود،  زیرا فورا مردم متوجه می‌شوند از کدام باند و دسته است.[...]»

 

اشتباه داس‌الله همینجاست!  دلیل پنهان کردن جای سم قاطر روی پیشانی جلیلی تغییر «مُد» است!  چرا که،  در ینگه‌دنیا داغ کردن «دام‌ها» دیگر رایج نیست!  در قدیم کپل دام‌ها را داغ می‌کردند،  ‌اینک یک شماره در گوش‌شان «تاتو» می‌کنند!  این هم از نشانه‌های «تغییر» است.
 

 

Share