جمعه، شهریور ۱۰، ۱۳۹۱

بوز و بحران!


 
 

 

در تاریخ 30 اوت 2012،   ظرفیت واحد اول نیروگاه بوشهر در «سکوت رسانه‌ای» کامل شد!   نشست غیرمتعهدها در تهران هم با سکوت «طبیعی» رسانه‌های غرب روبرو بود.   البته این سکوت هیچ تعجبی ندارد؛   رسانه‌های حکومت‌اسلامی هم در مورد نشست مذکور،  بفهمی نفهمی خفقان گرفته‌ بودند!   دلیل هم اینکه این نشست به انزوای جادوئی «حکومت اسلامی» پایان می‌دهد و از دامنة عربدة‌‌جوئی این حکومت خواهد کاست.   خلاصه،   دکان نبرد جمکران و تل‌آویو کساد شده،  و بی‌بی‌سی در عزای «حسین» سوگوار است.

 

بوق وزارت امورخارجة انگلستان که چندی پیش در جبین آخوند منتظری «لیبرال ـ  دمکراسی» رویت کرده بود،    اخیراً «پرسوناژ» خوئینی‌ها را به عنوان «روحانی چپ‌گرا» برای فروش گذاشته!   خوئینی‌ها همان کسی است که مجری توطئة «اشغال سفارت آمریکا» بود و بعد هم بوزنامة «سلام» را به راه انداخت.   قرار بود اراذل و اوباش به بهانة اعتراض به «تعطیلی» بوزنامة ‌کذا دانشگاه را به آشوب بکشند و خردجال به راه اندازند که نشد!  بعد هم طرح سرشار از نبوغ هیزاکسلنسی سایمون گاس ناکام ماند،   و تلاش استعمار برای بازتولید سناریوی اشغال سفارت آمریکا شکست خورد و کار بجائی رسید که مقام معظم تهاجم به سفارت انگلستان را نکوهش فرمودند؛   و سایت شخصی‌شان هم سخنان رهبر حکومت اسلامی را سانسور کرد.  علامت تعجب هم نمی‌گذاریم.  مسئول سایت خامنه‌ای از رهبر عظیم‌الشان دستور نمی‌گیرد،‌   از ساواک دستور می‌گیرد که همواره گوش به فرمان سازمان سیا بوده و هست.   حال که به سازمان سیا رسیدیم بگوئیم در سایت فرانسه زبان «لو.گران. سوآر» که به «ولتر. نت»‌ نزدیک است،   پیرامون ارتباط «گزارشگران بدون مرز»‌ با سازمان سیا و پنتاگون مطالب فراوان انتشار یافته. 

 

جدیدترین دور باطل «بازگشت به گذشته»‌ که با رسمیت یافتن عضویت روسیه در سازمان تجارت جهانی و انتشار تصاویر برهنة شاهزاده «هری»‌ آغاز شد،  ‌ مسیر آمریکا را،   البته تا حدودی،  از محافل جنگ‌ سرد در اروپا جدا کرد.   در آمریکا،   کودتای نظامیان «نژاد‌پرست» کشف شد،  حال آنکه محافل اروپا از طریق رسانه‌های جمعی،   به دوران نورانی نبرد «کلود لوی ستراوس»‌،   یکی از رهبران جبهة «حق»  با «ژان پل سارتر»،   رهبر جبهة‌ باطل بازگشتند!   به آنروزهای خوب که پامنبری‌های ارتش ناتو،  جنایات هیتلر را «تداوم اومانیسم» معرفی می‌کردند،  و ژان پل سارتر هم «نویسنده» را در خدمت مکتب و ایدئولوژی می‌خواست!

 

باری،  در تاریخ 29 اوت 2012،‌   شبکة «آرته» با «کلود لوی‌ستراوس»‌ راحل برای‌مان معرکه گرفته بود.   ایشان نیز طبق معمول،   باورهای دینی و روابط خانوادگی و قبیله‌ای را با «فرهنگ» در ترادف قرار داده،   پروپاگاند سازمان سیا را به مخاطب منتقل می‌کردند.  همزمان با نبش قبر لوی ستراوس توسط شبکة «آرته»،   بوزنامه‌نگاران «شریف» و «مستقل» بی‌بی‌سی هم فرصت را غنیمت شمرده،  ‌ ضمن ورجه ورجه در لجنزار «روابط طبیعی»،‌  یواشکی بجای «نژادپرست» نوشتند،  «آنارشیست!»   و خلاصه با اینکار لگد محکمی نثار «اومانیسم» کردند.   بله،   4 تن از نظامیان آمریکا،‌   به دلیل «نفرت» از سیاه پوستان،  قصد داشتند باراک اوباما را ترور کنند؛   سایت بی‌بی‌سی مورخ 29 اوت 2012 چنین تیتر زده بود:

 

«سربازان آنارشیست آمریکائی برای سرنگونی حکومت توطئه کرده بودند»

 

«بوزنامه‌نگاری» هم عالمی دارد!   البته هوچی‌های بی‌بی‌سی به این مختصر اکتفا نکردند؛  اینان    ضمن تأکید بر «استقبال مردمی» و میلیونی از تصاویر برهنة شاهزاده «هری»،   مخالفت «حقوقی» چین و روسیه با تجهیز تروریست‌ها در سوریه را به حساب اعتقادات دینی «جمکرانیان» گذاشته و آن را «طبیعی» معرفی کردند؛   البته از زبان مقام معظم قلعة حیوانات.

 

به گزارش بی‌بی‌سی،   مورخ 29 اوت 2012،   علی‌خامنه‌ای در گفتگو با دبیرکل سازمان ملل،‌   راه حل بحران سوریه را در راستای «اعتقادات دینی» قرار داده،   و یک «شرط طبیعی»‌ هم برای حل «بحران» ارائه کرده: 

 

«[...] جمهوری اسلامی ایران براساس اعتقادات و آموزه‌های دینی خود،  آماده هرگونه تلاش برای حل بحران سوریه است.   اما حل بحران سوریه یک شرط طبیعی دارد [...] جلوگیری از ارسال سلاح به گروه‌های بی‌مسئولیت داخل سوریه[...]‌»

 

از اینجا چند نتیجة شگفت‌انگیز می‌گیریم.   نخست اینکه حکومت بحران‌ساز جمکران،  بر اساس اعتقادات دینی،   آمادة تلاش برای «حل بحران» سوریه است!   دیگر آنکه علی خامنه‌ای،  نماد بی‌مسئولیتی و انسان‌ستیزی با مفهوم «مسئولیت» آشناست،   و از همه مهم‌تر اینکه،  ‌ مخالفت چین و روسیه با تجهیز نظامی «مخالفان دولت» که مبنائی حقوقی و دمکراتیک دارد،  ‌ تبدیل شده به همان «شرط طبیعی» در چنتة علی‌خامنه‌ای!   بدون امثال «کلود لوی ستراوس» و دیگر پامنبری‌های «نخبة‌» دکان اسطوره‌فروشی سازمان سیا چنین مرزشکنی‌هائی امکان‌پذیر نمی‌شد،   و بی‌بی‌سی هم نمی‌توانست حقوق معاصر و انسان‌محور را با «تعلقات» دینی،   یعنی عرصة توحش «مقدسات ـ  منهیات» را با اومانیسم در ترادف قرار دهد و باد در بادبان «سرگئی اودالتسوف» بیاندازد.   

 

 «اودالتسوف»،   رهبر جبهة به اصطلاح «‌چپ» در روسیه است.  و این جبهه همچون «پیروان خط امام» و دیگر اسلام‌گرایان،‌   «فعالیت سیاسی» را با مزاحمت خیابانی و لات‌بازی عوضی گرفته.   در کشوری که با 500 نفر می‌توان حزب تشکیل داد،   «اودالتسوف» فقط به «تظاهرات خیابانی» تمایل نشان می‌دهد.   دلیل هم روشن است،   جبهة کذا بجز «ابراز نفرت از پوتین»‌ هیچ برنامه‌ای ندارد!   این جبهه مجوز تظاهرات می‌گیرد تا بتواند در خیابان به «گسترش حماقت»‌ بپردازد،   و شعار «پوتین باید برود» سر دهد!   به عبارت دیگر،   برنامة‌ «جبهة‌ چپ‌» روسیه برکناری ولادیمیر پوتین شده!   سرگئی اودالتسوف،‌   به قول خودش نمی‌تواند پوتین را تحمل کند!    بی‌دلیل نیست که شبکة «آرته» هم به «اودالتسوف» ارادت فراوان می‌ورزد.    عملکرد ایشان به مخالف نمایان جمکران شباهت دارد.  هر بار «اودالتسوف» را به علت قانون‌شکنی بازداشت می‌کنند،   سخت بیمار می‌شود و به حال مرگ می‌افتد! وقتی آزادش می‌کنند برای گرفتن مجوز تظاهرات در مسکو هیاهو به راه می‌اندازد.  

 

باری،‌  سایت بی‌بی‌سی،‌  مورخ 28 اوت 2012 در مطلبی تحت عنوان «یکی از مخالفان دولت روسیه به هشت سال حبس محکوم شد»،  ‌‌ نظر «سرگئی اودالتسوف» را در مورد حکم دادگاه منتشر کرده:

 

«[...] اودوالتسوف،   از برجسته‌ترین چهره‌های مخالف [پوتین]،   این حکم را وحشیانه و جنون‌آمیز و پیروزی بی‌قانونی خوانده است[...]»

 

بی‌بی‌سی درست می‌گوید.   اودالتسوف «برجسته‌ترین» مخالف «ولادیمیر پوتین» است به این دلیل که برخورد این «مخالف برجسته» با رئیس جمهور روسیه،   در واقع برخورد «پسر»‌ است با «پدر خانواده!»   اودالتسوف «پوتین» را نه در جایگاه واقعی اجتماعی‌‌اش،  که در جایگاه «پدر خانواده» می‌بیند!   و روابط «پدر» و «پسر»،  هرگز از دور باطل «اطاعت ـ شورش»‌ خارج نخواهد شد!   در خانواده،‌   «روابط طبیعی» حاکم است،   نه روابط منطقی!   اگر خامنه‌ای بر طبل «برادری» می‌کوبد و بوق‌های جمکران ذکر «خانواده» گرفته‌اند،   فقط یک دلیل دارد؛   هدف قرار دادن جامعه در دور باطل «عشق و نفرت» و انحراف افکار عمومی ایرانیان از «اهداف» است.     همان برنامه‌ای که با «شاه و مصدق» و «‌شاه و خمینی»‌ به راه انداختند.  جالب اینکه،   محافل جنگ‌ سرد در روسیه نیز برای اجرای همین برنامة مقدس خیز برداشته‌اند.   به همین دلیل است که اخیراً «اوپوزیسیون» روسیه اموال دولت را به نام ولادیمیر پوتین کرده و از زندگی افسانه‌ای او داستان می‌بافد!   بله،   همه بدانند که «پوتین» مالک چندین کاخ و کشتی و غیره است.  سایت فرانسه زبان نووستی،  مورخ 31 اوت سالجاری به این داستان «مردم‌پسند» اشاره کرده.  به عبارت دیگر پروپاگاند روس‌ستیز و تحرکات اوپوزیسیون روسیه،   ولادیمیر پوتین را همزمان در جایگاه «تزار»‌ و «استالین» قرار داده.  پوتین هم ثروت افسانه‌ای دارد و به طرفداری از  کلیسای ارتدکس،‌   «پوسی رایوت»‌ را به زندان می‌اندازد،  هم مخالفان‌اش را به «گولاک»‌ می‌فرستد!

 

اشکال فقط اینجاست که قصرهای پوتین به دولت تعلق دارد،    در روسیه کلیسای ارتدوکس به سیاست دخالت نمی‌کند،  و حاکمیت روسیه هم «دینی» ‌نیست!  در نتیجه در اینکشور،  بحث «احترام و توهین» به مقدسات به هیچ عنوان مطرح نیست؛  «تهاجم به حریم خصوصی» جرم شناخته می‌شود.    حاکمیت روسیه‌ «جرم» را در ابعاد حقوقی آن تعریف کرده و این امر  برای غرب و منافع استعماری آن مشکل‌آفرین شده.    این است دلیل سکوت دکان‌های حقوق ‌بشر  غرب در برابر سرکوب آزادی بیان در لهستان،   و جنجال بی‌معنای همین «دکان‌ها» در اعتراض به محکومیت «پوسی رایوت» در روسیه!

 

«پوسی رایوت»،  مانند حکومت جمکران،‌  حریم خصوصی را مورد تهاجم قرار می‌دهد و ابتذال و خشونت را بر حریم عمومی تحمیل می‌کند.   اگر به مقالة‌ اخیر الکساندر لاتسا که در تاریخ 29 اوت 2012 در سایت فرانسه زبان نووستی منتشر شده بنگریم خواهیم دید که «پوسی رایوت» علاوه بر رسانه‌های غرب،‌   از حمایت محفل «بره‌زوفسکی» نیز برخوردار است.

 

خلاصه مافیای اسلام‌نواز و اسرائیل‌پرستی که در دوران بلبشوی یلتسین قدرت را در دست گرفت،  در روسیه بازوهای توانائی دارد.   به عنوان نمونه،  ‌ فیلم «راشن ترنسپورتر» که در سال 2008 در روسیه ساخته شد،   نفوذ و قدرت تخریب این شبکة بین‌المللی را با ظرافت تمام به تصویر کشانده،‌  بگذریم.   

 

«الکساندر لاتسا» گذشته از بررسی تهاجم سازمان یافته به کلیساها،‌  و رواج ادبیات جنگ‌ سرد،   به جنجال پیرامون «پوسی رایوت» در رسانه‌های غرب اشاره کرده،  و‌ از سکوت مزورانه و «طبیعی» در برابر مجازات «کفرگوئی» و «توهین به مقدسات» در کشور لهستان سخن به میان آورده:

 

«وقتی [...] در لهستان یک خوانندة سرشناس پاپ به دلیل کفرگوئی تحت پیگرد قانونی قرار می‌گیرد و ممکن است به دو سال زندان محکوم شود [صدای اعتراض غرب به گوش نمی‌رسد.]»

 

بله،‌  می‌بینیم که محکومیت «پوسی رایوت» به جرم تهاجم به حریم خصوصی ارتدوکس‌ها با اعتراض حضرات روبرو می‌شود،‌   ولی اتحادیة اروپا و یانکی‌ها سرکوب «آزادی بیان» در کشور لهستان را به سکوت برگزار می‌کنند.   البته سکوت رسانه‌های غرب به این موضوع محدود نمانده؛   بسیاری از رخدادها،   از جمله نیروگاه بوشهر و ملاقات دبیرکل سازمان ملل با نخست‌وزیر و وزیر امور خارجة سوریه در تهران هم به سکوت برگزار شد!   اما این سکوت در برابر سکوت رسانه‌های غرب پیرامون اظهارات میکائیل کودورکووسکی هیچ نیست. الکساندر لاتسا می‌نویسد:

 

«[...] اخیراً کودورکووسکی که در زندان است،  طی مصاحبه با رسانه‌های آلمان از صدور حکم زندان برای پوسی رایوت انتقاد به عمل آورد و همزمان رفتار نامربوط اوپوزیسیون‌ روسیه را نیز  نکوهش کرد،   ولی هیچ رسانه‌ای مصلحت ندید این بخش از اظهارات کودورکووسکی را درست ترجمه کند [...]»

 

 می‌بینیم که غرب اوپوزیسیون روسیه را به همین صورت «غیرمنطقی» می‌پسندد؛   اوپوزیسیون دین‌ستیز،   شورشی،‌   و به ویژه ابتذال‌پرست!   مشابه همان اوپوزیسیون به اصطلاح «لائیکی»‌ که از آخوندهای اسقاطی‌‌ و تفاله‌های فدائی،  مجاهد، ‌ توده‌ای و ساواکی برای ملت ایران سر هم کرده‌اند.       

 

این حضرات نیز همچون «پوسی رایوت»،‌  کاری با حقوق اجتماعی،   انسان‌محوری،  آزادی بیان،   مسئولیت دولت و حاکمیت و خلاصه چارچوب‌های حامی شهروند ندارند.  اینان  می‌خواهند «نفرت» از آخوند را با «عشق» به فرد دیگری جایگزین کنند فرقی نمی‌کند چه کسی بجای آخوند بنشیند.   مهم این است که سگی بجای کله‌پز بنشیند.   دیدیم که میرحسین،‌   سردستة‌ آدمکش‌های حکومت اسلامی را هم برای‌مان «علم» کرده بودند.   جماعت تا دیروز استالین و اتحاد شوروی را «ستایش» می‌کردند؛    بعضی‌های‌شان در دکان «السابقون،  السابقون» با تیر و تفنگ و چماق به جنگ «ظلم» و «ستم» و «استکبار» رفته و برای مخالفان‌شان «خط و نشان» واجب و شرعی می‌کشیدند.   بعضی دیگر ‌تا همین دو روز پیش از استبداد «صحیح» و «مدرن» رضاشاه «کبیر» ستایش می‌کردند و اکنون که واشنگتن به دلیل اردنگ استراتژیکی که از روابط جدید منطقه‌ای نوش جان کرده‌،   ناچار است به  حمایت از اینان پایان دهد،   جارو جنجال به راه انداخته‌اند که ما «انسان‌محور» شدیم!  

 

چه خوب!   ولی بجای شعار، ‌ می‌باید چارچوب حقوقی «انسان‌محوری» را برای ما ملت تعریف کنید،  تا نادان از این جهان نرویم.  چرا که جمکرانی‌ها هم طوطی‌وار به تکرار «انسان‌محوری» مشغول شده‌اند؛  ‌ مد شده!  خلاصه،‌   بهتر است بجای «کرکری‌خوانی» فلسفی‌نما،  حضرات اول بفرمایند «انسان» مورد نظرشان چیست،  تا بعد برسیم به «محورهای‌شان!»       

 

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
...
 
 
 
 
 
 
 
 
 
Share

یکشنبه، شهریور ۰۵، ۱۳۹۱

بوزنامه!




 

در پی انتشار تصاویر برهنة «هری» در روزنامة «سان»،  رسانة‌ «هارتص» هم کشف کرد که بنیامین نتانیاهو و اهود باراک آب به آسیاب «دشمن‌سازی» حکومت «ظالمانة» جمکران می‌ریزند و ملت ایران را شایستة‌ «رهبران بهتر» دانست.  مقالة «هاآرتص» در سایت رادیوفردا،  ‌مورخ 5 شهریورماه سالجاری انتشار یافته:‌

 

«[...] لفاظی‌های ضداسرائيلی سران ايران به حکومت ظالمانه آيت‌الله‌ها[...] امکان می‌دهد [...] افکار عمومی ايران را [...] از معضلات اقتصادی [...] گرفته تا سرکوبگری‌های سياسی [منحرف کند] در حالی که رژيم تهران به آستانه فروپاشی رسيده [...] ‌سران اسرائيل در آخرين لحظه نردبان تازه نجات را به دست حاکمان ايران می‌دهند [...] ملت ايران شايسته داشتن رهبرانی بهتر از حاکمان کنونی است و به اين خواسته نيز خواهد رسيد [...] آن زمان، اتمی شدن ايران ...»

 

 بله، حضرات آرزوی تجهیز ایران به سلاح هسته‌ای را در سر دارند،  و به همین دلیل است که هم‌صدا با مشاور میت رامنی،  از «ظلم» آخوندها گلایه می‌کنند و برای جنبش سبز و «انتخابات عادلانه» سینه می‌زنند.   برای تأمین منافع محفل مرداک،  لازم است در ایران و در دیگر نقاط جهان «در» بر پاشنة‌ «منهیات ـ  مقدسات»‌ بگردد.    دلیل هم اینکه منهیات و مقدسات،   ریشه در باورهای متحجر جوامع اسطوره‌ای ادیان ابراهیمی دارد و در هر حال  انسان‌ستیز و ضددمکراتیک خواهد بود!   هدف از انتشار تصاویر «هری» نیز،  پرتاب ایشان به جایگاه رهبر «لذت‌طلبان» جهان،  یعنی در سنگر «باطل» است!   

 

با توجه به انتشار گزارش‌های «روزنامه‌ نگاران» غرب از «تمایل ایرانیان» به «کیف» و‌ «خوشی» و «لذت»،   شاهزاده «هری»،   از تاریخ اول شهریورماه سالجاری در جایگاه «رهبر معنوی» مخالفان حکومت ملایان و در کنار میرحسین موسوی و خشونت‌طلبان سبز نشستند.  و همین قماش روزنامه‌نگاران بودند که نان «پوسی رایوت» را هم در روغن فراوان شناور کردند. فراموش نکنیم که،  معنا و مفهوم «بازگشت به دوران نورانی امام روشن ضمیر» همین دخالت دین در سیاست است؛  اینعمل به همان اندازه انسان‌ستیز است که تحمیل سیاست به دین،  و شکستن چارچوب «نزاکت» در جامعه.   مقالة‌ «الکساندر لاتسا» در «نووستی» ‌و ماجرای «اورژی در موزه» را که فراموش نکرده‌ایم.   حال که به فعالیت‌های گروه «جنگ» رسیدیم یادآور شویم،  «‌الکساندر لاتسا»‌،  ‌روزنامه نگار فرانسوی ساکن روسیه است که از جمله با «ئی‌ریس»‌،  موسسة روابط بین‌المللی و استراتژیک نیز همکاری می‌کند.  خلاصه اگر او را روزنامه‌نگار بدانیم،   می‌باید قلم‌زن‌های نیویورک تایمز و بی‌بی‌سی و رادیو فردا را «بوزنامه» نگار بخوانیم.   در زبان فرانسه مدفوع گاو را «بوز» گویند.       

 

در نخستین روز شهریورماه سالجاری،  تصاویر برهنة شاهزاده «هری» در شبکة مجازی پخش شد.  دربار بریتانیا تأئید کرد که تصاویر کذا «واقعی» است و همزمان از رسانه‌های کشور تقاضا نمود «حریم خصوصی» شاهزاده را رعایت کنند.   ولی روزنامة «سان»،  متعلق به گروه «مرداک» این تصاویر را برای «مردم» منتشر کرد!   هدف از این عملیات در واقع «سنگرسازی» برای «شاهزاده هری»،  و سربازگیری برای ایشان است.   چرا که شاهزاده پیشتر نیز به «صلیب شکسته» ابراز ارادت کرده بودند و تا آنجا که ما می‌دانیم انتشار تصاویر ایشان با آرم نازی‌ها در رسانه‌ها واکنش دربار را به همراه نیاورد!

 

از طریق هر جنجال رسانه‌ای پیرامون شاهزاده «هری»،   محافل جنگ سرد در واقع یک گام به سوی دوران هیتلر «روشن‌ضمیر» برمی‌دارند و دامنة‌ سیاست «تقابل با مسکو» را گسترش می‌دهند!  اینچنین بود که انتشار تصاویر برهنة «هری» و واکنش دربار بریتانیا به آن،   محفل انسان‌ستیز مرداک،  حامی پروپاقرص ملاممد خاتمی را در کنار «مردم» بریتانیا نشاند.   خلاصه،  روزنامة «سان» تصاویر برهنة‌ «هری» را به «خواست مردم» منتشر کرد!   تصاویری که شبکة مجازی پیشتر آن‌ها را در دسترس بین‌الملل «وایوریست‌ها» و همة «مشتاقان»‌ تهاجم به حریم خصوصی قرار داده بود.   همزمان سازمان سیا نیز با بیماری قلبی «میرحسین» و ترهات برادرش برای‌مان معرکه گرفت تا همه بدانند و آگاه باشند که «دانستن» حق مردم است،   نه رفاه و امنیت و آموزش و بهداشت!   

 

در این «محشر خر» حضرت ویلیام هیگ،   به دفاع از حقوق اقلیت‌های مذهبی و قومی در ایران قیام فرمودند!   به عبارت دیگر،  به زعم ایشان در کشور ایران «حقوق اکثریت» رعایت می‌شود،  پس باید فکری برای حقوق اقلیت بکنیم!   می‌بینیم که رادیو فردا «حق» دارد؛ «دانستن حق مردم است!»  چرا که «دانستن» نیز مانند عبارات پوچ «حق مسلم»،  «بی‌گناهی متهمان»،   «قبح رابطه با آمریکا»‌ و مزخرفات مشابه از زبان فریب «معنویات» ملایان استخراج شده،  مادی‌ات را به چالش می‌طلبد و با نیازهای واقعی جامعه در تضاد قرار خواهد داشت.            

 

پس از گذشت دو دهه از فروپاشی اتحاد شوروی،   سرانجام در تاریخ 22 اوت 2012، عضویت روسیه در سازمان تجارت جهانی «رسمی‌ات» یافت و به این ترتیب فروپاشی دیواره‌های اقتصادی «جنگ سرد» نیز آغاز شد.   این فروپاشی یک واقعیت غیرقابل اجتناب است که چهرة اقتصاد جهان را دگرگون خواهد کرد.   و محافل جنگ سرد،  یا بهتر بگوئیم فاشیسم بین‌ا‌لملل،   به ویژه در لندن و واشنگتن خواه‌ناخواه این دگرگونی را متحمل خواهند شد؛   این یک «واقعیت» است و گریزی از آن نیست.   هراس محافل جنگ سرد از همین واقعیت،  در منطقة‌ نفوذ «یورو ـ دلار» روند توحش «بازگشت به گذشته» را شتاب بخشیده.   و از آنجا که بدون «تخریب»،  یا بهتر بگوئیم بدون ایجاد سنگر حق‌وباطل و بسیج «مردم» زمینة چنین بازگشتی فراهم نمی‌شود،  آنگلوساکسون‌ها برای پر کردن جای خالی هیتلر،   رهبر فرهیختة‌ مردم‌سالاری،‌   «شاهزاده هری» را برگزیده‌اند.

   

هدف از انتشار تصاویر برهنة ‌شاهزاده «هری» در واقع «سنگرسازی» و سربازگیری برای ایشان به عنوان «پادشاه اوباش» است.   نخستین گام در این مسیر مقدس،  در آستانة مسافرت ولادیمیر پوتین به تهران و از طریق انتشار تصاویر «هری» با «صلیب شکسته» برداشته شد.  در  وبلاگ «پروپاگاند و فاشیسم»،‌   مورخ 7 اکتبر 2007 به این مطلب اشاره کردیم.  به این ترتیب در پائیز 2007،   ارادت سومین وارث تاج و تخت بریتانیا به محفل فاشیسم عملاً به اثبات رسید.   اما گرایش به فاشیسم و ارادت به «صلیب شکسته» برای نشاندن «هری» بجای «آدولف» کفایت نمی‌کند؛   «صلیب شکسته» فقط به «تقدس» نژادی،‌   مذهبی و مالی آنگلوساکسون‌ها بر «دیگران» ارجاع می‌دهد.   و این مختصر برای تبدیل «شاهزاده هری» به هیتلر هزارة سوم کافی نیست.   جانشین هیتلر می‌باید همزمان سنگر حق و باطل را هم تسخیر کند.  با انتشار تصاویر برهنة «هری»،   سنگر منهیات ادیان ابراهیمی،   یعنی «سنگر باطل» به تصرف ایشان درآمده،   و دربار انگلستان نیز از این فرصت طلائی استفاده کرد،  خود را مخالف «تهاجم به حریم خصوصی» جا زد!   

 

جالب اینجاست که همین دربار،   زمانیکه رسانه‌ها در باب «تجاوز» پرنس چارلز به یکی از مستخدمین مذکرشان به داستان‌سرائی مشغول بودند سکوت اختیار کرد!   هر چند تجاوز به عنف،  «جرم» به شمار می‌آید،  و متجاوز می‌باید در چارچوب قوانین مجازات شود،  ولی  دادگاهی جهت بررسی عملیات «شاهانة» ولیعهد وقت انگلستان تشکیل نشد.  دربار انگلستان هم این «قهرمانی‌ها» را تکذیب نکرد،  و از رسانه‌هائی که به انتشار «تجاوز شاهانه» مشغول بودند شاکی نشد!   بله،   دربار بریتانیا در عمل ثابت کرد که از عملیات «فراقانونی» حمایت می‌کند.   به استنباط ما دربار می‌خواست ولیعهد را از تاج و تخت محروم کند،‌   و با این عملیات نشان داد که مهمات رسانه‌ای کافی نیز در دست دارد و می‌تواند به راحتی برای این و آن پاپوش بسازد،   حتی برای «وارث» تاج و تخت؛   به همین سادگی!  

 

بله،  در آن روزهای خوب که چارلز هم «متجاوز» بود و هم «سرفراز»،   هنوز محور «اسرائیل ـ ترکیه ـ گرجستان» فرو نریخته بود؛   دکان مرداک رونق فراوان داشت و حضرات به یکدست کردن کشورهای مسلمان‌نشین امید فراوان داشتند.   حال آنکه امروز افلاس اخوان‌المسلمین در مصر و شرایط سوریه همة امیدهای‌‌شان را ناامید کرده!   

 

دولت آتاترکی‌های آنکارا که از دیرباز رفیق شفیق آخوندهای حکومت اسلامی به شمار می‌رفت،  و در دوران دفاع «مقدس» میرحسین،  امنیت شاهرگ ارتباطی لوژیستیک غرب با حکومت اسلامی را در سایة تانک‌های ناتو تأمین می‌کرد،   امروز امیدهای‌اش بر باد رفته. 

پس از ناکامی آنکارا جهت تأمین جایگاه کلیدی برای سازمان آتلانتیک شمالی در منطقه،  خصوصاً در  مناطق ترک‌زبان شوروی سابق،   ترکیه نه تنها به مقام «رهبری‌» منطقه‌ای که غرب برای‌اش در نظر گرفته بود دست نیافت،   که در سطح رسانه‌ای در حال تبدیل شدن به «دشمن» حکومت جمکران است!  همچنین شاهدیم که سکوهای پرتاب موشک که قرار بود به بهانة مقابله با «تهدیدات» قم و کاشان علیه اروپای غربی در ترکیه بر پا شود،  به دست فراموشی سپرده شده! 

 

خلاصه کار بجائی رسیده که،   اگر آنکارا دست از پا خطا کند،   بیم آن می‌رود که در مرزهای جنوبی‌اش با ارتش سوریه درگیر جنگ شود.   جنگی که به اخراج ترکیه از سازمان آتلانتیک شمالی منجر خواهد شد.   و شاید این همان نتیجه‌ای باشد که مسکو به دنبال‌اش بوده.   عضویت ترکیه در این ساختار نظامی «یادگار» دوران جنگ سرد است و با اخراج آنکارا از ناتو،   این سازمان هر چه بیشتر به سوی مراکز تصمیم‌گیری غرب در لندن و واشنگتن رانده خواهد شد. 

 

به راحتی می‌توان حدس زد که درگیری ارتش ترکیه با سوریه برای آنکارا حکم «جام زهری» را خواهد داشت که روح‌الله خمینی سر کشید.   چرا که غرب در چارچوب منافع‌اش و برای حفظ امتیازات منطقه‌ای،   نمی‌تواند مستقیماً با چین و روسیه وارد جنگ شود.   هر چند طی آخرین سفر الیزابت دوم به آنکارا،   و خوش‌وبش آنحضرت با چادر و روبنده و اسلام و ریش و «تقیه» و دیگر قضایا،‌   به ترکیه اطمینان داده شد که با تکیه بر «اسلام‌پروری»،   اهداف غرب از سیاست‌های‌اش «تأمین» خواهد شد!  دیدیم که چنین نشده.   البته این ناکامی‌ها به ترکیه محدود نمی‌شود؛   پوزة ‌حضرات در ایران،  به ویژه پس از شکست کودتای ناکام اخیر،  به خون نشسته!  

 

ناز و کرشمة «بان‌کی‌مون»،  ‌ جیغ و فریاد کاخ سفید،  ‌ و ابراز عشق بعضی‌ها به «اسمعیل هنیه» بی‌ثمر بود!   به دلایلی که نمی‌دانیم،   حضرت «بان کی مون» مجبور شدند،   به عنوان دبیرکل «جامعة جهانی» هم دعوت حکومت مرده‌شویان را بپذیرند و هم «اسرائیل‌ستیزی» سران این حکومت را رسماً نکوهش کنند!   همچنین کاترین اشتون،   «للة مهربان» سعید جلیلی ناچار شد در برابر جمکرانیان موضع‌گیری کند.   ولی از همه مهم‌تر ابراز عشق «فارس نیوز» بود به اسمعیل هنیه!   این رسانه که اهل «چپ‌زنی» و انقلابی‌نمائی است،  در تاریخ 25 اوت 2012 اعلام داشت،  ‌ «اسمعیل هنیه به عنوان نخست‌وزیر فلسطین در نشست غیرمتعهدها حضور خواهد یافت.»   ولی مهمانپرست،  سخنگوی وزارت امور خارجة جمکران،  ضمن تکذیب شایعة‌ فارس‌نیوز،  گفت:  «از محمود عباس، ‌ برای شرکت در نشست تهران دعوت شده!»  در نتیجه رادیوفردا،   مورخ 26 اوت سالجاری «خبر» داد که سران حماس تصمیم ندارند در نشست تهران شرکت کنند!   

 

می‌بینیم که سازمان سیا هم‌صدا با داداش موسوی از شعار «دانستن حق مردم است» دفاع می‌کند.   ویژگی «دانستن» این است که چارچوب منطقی ندارد!   آگاهی از دروغ و شایعه هم می‌تواند نوعی «دانستن» به شمار آید!   به عنوان نمونه،   وقتی بوق‌های سازمان سیا برای «دانستن مردم» اعلام می‌کنند که فاروق‌الشرع به اردن پناهنده شده،  ‌ مردم می‌دانند که معاون رئیس جمهور سوریه به اردن گریخته.   ولی وقتی همین امروز،  علاالدین بروجردی مسئول امنیتی حکومت اسلامی در پایتخت سوریه با فاروق‌الشرع ملاقات می‌کند،   بوق‌های سازمان سیا خفقان می‌گیرند!   چرا که به موازات عملیات تروریستی ارتش ناتو در سوریه،   بوق‌های این سازمان به «پروپاگاند جنگ» مشغول‌ شده‌اند و این پروپاگاند،   از طریق  ارعاب و شایعه‌پراکنی افکار عمومی را به «سنگر حق» هدایت می‌کند.  

 

ولی خوب همچنانکه گفتیم دوران نورانی هیتلر به پایان رسیده و با فروپاشی اتحاد شوروی،  بوق‌های سازمان سیا،  علیرغم کودتاهای «بهار عرب» و خوش‌رقصی ملایان جمکران، «مونوپل» پخش خبر را حتی در سوریه نیز از دست داده.   علاوه بر ایرنا،  سایت فرانسه زبان نووستی،  ‌مورخ 26 اوت 2012  هم به ملاقات «الشرع» با بروجردی اشاره کرده!

           

باری با وجود تمامی این «شکست‌ها»،   اردوگاه «صلیب شکسته» در این دوران وانفسا،  هنوز برای تقابل با مسکو،  جز «جهان اسلام» هیچ در چنته ندارد.   البته جهان اسلام با «مسلمانان» اشتباه نشود!   مسلمان،  یعنی انسانی که یا مسلمان شده‌،  یا مسلمان‌زاده است؛   ویژگی دیگری ندارد،  این مسلمان،‌  مانند هر انسان دیگری «نیازهای مادی» خواهد داشت.   حال آنکه «جهان اسلام» همچنانکه مقام معظم حکومت اسلامی در خطبه‌های نماز «عید سعید» فطر فرموده‌اند،  جهان انسان‌ها نیست؛   جهان موهومات،  مبهمات و اغراق و گزافه است.   در این به اصطلاح «جهان»،   زبان و نژاد و قومی‌ات و ملیت و آداب و رسوم و فرهنگ و خلاصه انسان و زندگی نداریم!  همه با هم «برادرند»،  و حکومت «خرتوخر» و «خواست مردم» برقرار. 

 

به عبارت دیگر جهان اسلام،  همان جهان «مقدساتی» است که در زبان  آخوندجماعت یافت می‌شود.   و مقدسات نیز بنابرتعریف با «مادیات» در تضاد قرار می‌گیرد؛   در نتیجه در این «جهان»،   نگرش «انسان‌محور» به سادگی از پایه و اساس نفی خواهد شد.  در این روند جادوئی نخست با استفاده از پیش‌فرض‌های «مارکسیسم ـ لنینیسم» انسان‌ها در خدمت ایدئولوژی قرار می‌گیرند،   و سپس با حذف انسان‌محوری و افزودن چند آیة قرآن به این فلسفة «خر در چمن»،  مکتب «اسلامی» به دست می‌آید که پیروان‌اش در خدمت «حسین» خواهند بود؛  قضیه به همین سادگی است!    این همان روند مقدسی است  که در آغاز دهة 1930 آدمکشان طرفدار هیتلر و موسولینی را در اروپای مرکزی به «رهبران مردمی» تبدیل می‌کرد.  و اشتباه نکنیم،   بسیاری از طرفداران «انقلاب اسلامی» چه در جمع و چه در خلوت،   از این «ایدئولوژی‌سازی» و از نازیسم و سرکوب فاشیستی حمایت جانانه به عمل می‌آوردند.   چه آن گروه که آگاهانه به نام انگلستان «سکه ضرب می‌کردند!»   و چه آن‌ها که درجة والای حماقت‌شان اجازه نمی‌داد و نمی‌دهد فراتر از نوک بینی‌شان را ببینند.  در هر حال،   شعار لات‌پسند «ما دمکراسی نمی‌خواهیم» از دهان همین‌ها بیرون می‌آمد و می‌آید.  

 

دلیل هم اینکه در دمکراسی،‌   محور فقط انسان است و بس!   به همین دلیل در دمکراسی «جرم» مفهومی حقوقی و قابل پیگرد قانونی پیدا می‌کند،‌  و با «گناه» که برخاسته از اوهام دین و مذهب است،  در ترادف قرار نمی‌گیرد.  در دمکراسی ‌ ارتباط دو سویه میان افراد بالغ،  گروه‌های سیاسی و کشورها «قبیح»‌ شمرده نمی‌شود؛   سلطنت‌طلبی فی‌نفسه،  ‌ و به طور کلی هر گونه گرایش سیاسی با «مزدوری» در ترادف قرار نمی‌گیرد،   و از همه مهم‌تر،  مرزشکنی،‌  یعنی تجاوز به «حریم خصوصی» افراد و گروه‌ها به «سیاست»‌ تبدیل نمی‌شود.   

 

همینجا یادآور شویم،   حریم خصوصی الزاماً «لائیک» و فردی نیست؛   اماکن مذهبی هم از منظر حقوقی «حریم خصوصی» شمرده می‌شود،   و خلاصه در دمکراسی برخلاف مردم‌سالاری هیتلری و حکومت‌های اسلامی،   قوانین و مقررات «انسان محور» حاکم است.  نه «آخوند» می‌تواند در جایگاه «قانون‌گزار» بنشیند،   و دکان مقدسات و منهیات افتتاح کند،  و نه هیئت حاکمه می‌تواند ادای آخوند درآورده،  سفرة دین‌فروشی بگستراند.            

 

فراموش نکنیم که،‌  «مقدسات» و «منهیات» انسان‌ستیز ادیان ابراهیمی،   به عنوان وجه مشترک اردوگاه «صلیب شکسته» و «جهان اسلام»،  پایه و اساس سنگر حق و باطل را تشکیل می‌دهد،‌   و در تضاد با «آزادی بیان» قرار دارد.   

 

در بوق گذاشتن تفریحات پرنس «هاری» با هدف سرکوب «آزادی بیان» صورت گرفته.  پرنس ویلیام،   برادر بزرگ‌تر «هاری» که می‌بایست تاجگزاری کرده و پادشاه شوند،   زندگی شبانه و روزانه و غیره ندارند!  ولی «هری» پیوسته می‌باید «مرزشکنی» کند و لات‌بازی‌های‌اش در رسانه‌ها منعکس گردد تا هم رقیبی برای «برادر بزرگ» به شمار نیاید،   و هم دل اوباش و لات‌ولوت‌های لندن و برایتون را به دست آورد و به مقام «پادشاه» هولیگان‌های تولیدی محفل تاچر ارتقاء درجه یابد.    بالاخره سه دهه است که حاکمیت بریتانیا به گسترش حماقت و توحش مشغول شده،   و گلة اوباش هم  به «پادشاه» نیاز دارند.   ویلیام،‌ پادشاه اشراف و نجبای آنگلیکن می‌شود،   «هری» هم در جایگاه «کینگ آو هولیگانز» می‌نشیند. 

 

نهایت امر،   با تصرف سنگر «باطل»،  از جانب هری،  ایشان تصویر دلپذیرتری از سنگر حق  «دادش بزرگه» ارائه خواهند داد.   شاید حاکمیت بریتانیا می‌پندارد که با میدان دادن به لات‌بازی و نمایش مهوع «وایوریسم» خواهد توانست بحران‌های مالی،   اقتصادی و استراتژیک قابل پیش‌بینی را به پشت‌پرده براند.   ولی به استنباط ما حضرات گز نکرده جر داده‌اند!   آنزمان که لات‌بازی نان انگلستان را در روغن شناور می‌کرد،  بساط سنگرسازی و صدور فتوی در ایران رونق داشت،  امروز از این نوع سنگر دیگر نانی به دست نمی‌آید.   حال که از سنگرسازی سخن به میان آمد،‌   بد نیست نگاهی هم به عملیات پشت‌پردة لندن و ایران بیاندازیم.  

 

پس از کودتای شهریور 1320،  هر گاه آنگلوساکسون‌ها برای تقابل با مسکو به گسترش «سنگر حق و چپاول» نیاز داشتند،‌  در ایران زمینه‌سازی ‌لازم را کردند تا جیره‌خواران‌شان بتوانند با تکیه بر شعارهای پوچ از قماش «استقلال،‌  آزادی»،   «نه شرقی،  نه غربی»‌ و «خواست مردم» و مزخرفات مشابه،   قوانین و مقررات بین‌المللی را به صورت یکجانبه نقض کنند.   به این ترتیب هم بهانة کافی برای تحمیل تحریم‌های اقتصادی بر ملت ایران فراهم می‌آمد،   هم جیره‌خواران استعمار می‌توانستند در «دادگاه لاهه» معرکه گرفته در جایگاه «قهرمان ملی» بنشینند!

 

به عنوان نمونه «ملی» کردن نفت توسط دولت مصدق «یکجانبه‌گرائی» و نقض آشکار مقررات بین‌المللی بود.   هیچ دادگاهی هرگز نخواهد توانست «نقض مقررات» را مورد تأئید قرار دهد،   ولی قاضی انگلیسی دادگاه لاهه «حق» را به مصدق دادند.  دلیل هم روشن است نه دولت بریتانیا که یک شرکت انگلیسی از «دولت ایران» به دادگاه لاهه شاکی شده بود:‌

 

 «[...] فردای قتل رزم‌آرا [...] ‌قانون ملی شدن صنایع نفت در مجلس شورای ملی [...] به تصویب رسید[...]‌  مصدق [...] پس از نخست وزیری اجرای خلع ید از انگلیسی‌ها را در دستور کار قرار داد [...]‌ بیرون راندن شرکت انگلیسی باعث اعتراض دولت بریتانیا شد [...] مصدق به دادگاه لاهه رفت تا [...] به شکایت شرکت انگلیسی پاسخ دهد [...] دادگاه بین‌المللی که در رأس آن یک قاضی انگلیسی [...] بود شکایت [...] را وارد ندانست و مصدق در احقاق حق ملت ایران به پیروزی دست یافت [...]‌»

 

در این داستان خاله سوسکه که «ویکی‌پدیا» برای‌مان نقل کرده،   به ما نمی‌گویند که رسیدگی به شکایت شرکت‌ها در صلاحیت دادگاه لاهه نیست!   و محمد مصدق که می‌گویند حقوقدان هم بوده،  منطقاً می‌بایست از عدم صلاحیت دادگاه برای رسیدگی به شکایت شرکت بریتانیائی آگاهی داشته باشد!   ولی اصل مطلب این بود که انگلستان می‌خواست از محمد مصدق «قهرمان ملی» بسازد،   تا در میان مدت،  از طریق همین قهرمان «پیروز» فدائیان اسلام را بجای پهلوی دوم بنشاند،  تا اینان نقش قهرمان «شکست خورده» را ایفا کنند.

 

 «نهضت عاظادی» در راستای همین سیاست استعماری تشکیل شد و شاهد بودیم و هستیم که مهدی بازرگان و همپالکی‌های‌اش برای تأمین منافع ارباب از هیچ جنایتی فروگزار نکرده و نمی‌کنند.   حکومت اسلامی در هر گام از سناریوی بحران‌سازی‌ و یکجانبه‌گرائی مصدق پیروی کرده.   مصدق قرارداد نفت با انگلستان را به صورت یکجانبه نقض کرد و تحریم اقتصادی و کودتا را به ملت ایران هدیه داد؛   سال‌ها بعد حکومت مرده‌شویان پس از اشغال سفارت آمریکا و به راه انداختن سیرک گروگانگیری،  تحریم اقتصادی و جنگ را بر ملت ایران تحمیل کرد و نمایش روحوضی شکایت به دادگاه لاهه را نیز به صحنه آورد.   

 

به این ترتیب تعداد قابل ملاحظه‌ای از قوم و قبیلة «انقلابیون»،   تحت عنوان رسیدگی به امور سیاسی «انقلاب شکوهمند»،  ماه‌های متمادی در مقام مترجم و وکیل و کارشناس و غیره به هزینة ملت ایران،  در هلند لنگر انداخته بودند.  اسامی‌شان هم نزد ما محفوظ است!  در هر حال همانطور که قابل پیش‌بینی بود حکومت مسخرة امام زمان در این دادگاه محکوم هم شد؛   تهاجم به سفارت‌خانه و گروگان‌گیری جرم مسلم است و شکایت حکومت اسلامی به دادگاه لاهه از پایه «بی‌اساس» بود.   ولی خوب دادگاه کذا تا توانست جریان را«کش» داد.   چرا که،   علاوه بر طولانی شدن نمایش روحوضی نبرد «حق‌وباطل»،  مخارج دادگاه را هم ملت ایران می‌پرداخت!   شاهدیم که هیچیک از صاحب‌نظران،   متخصصان،  فلاسفه،   زندانیان تزئینی و همه فن حریف و ... و به ویژه هیچیک از حقوقدانان «برجسته» کشور ایران ‌این نمایش مهوع را به زیر سئوال نبرده!   دلیل هم متأسفانه روشن است!   چه در مورد مصدق و چه در نمونة «گروگانگیری»،   نگرش منطقی و غیرجانبدارانه به رخدادها عملیات مقدس «سنگرسازی» و «بازگشت به گذشته» را متوقف خواهد کرد!   عجیب است که  دادگاه لاهه «حق» را به محمد مصدق داد ولی حاکمیت بریتانیا و متحدان‌اش تحریم اقتصادی را به ملت ایران تحمیل کردند!

 

بله اگر دست شبکة مصدق‌سازی از منظر سیاسی «رو» شود،  حداقل و به عنوان نمونه،  دیگر «بوزنامه نگاران» بی‌بی‌سی و رادیوفردا و شرکاء نخواهند توانست با «شمایل» مصدق برای ملت ایران معرکه بگیرند،  و در کنار شمایل کذا،‌  امثال میرحسین موسوی و زهرا خانوم را هم به ما بفروشند!   به این ترتیب ورشکستگی دکان بوزنامه‌نگاری محفل مرداک و پایان سلطنت «کینگ آو هولیگانز» را شاهد خواهیم بود.         

 

 

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
...
 
 
 
 
 
 
 
 
 
Share