شنبه، اسفند ۲۰، ۱۴۰۱

خورشید و خفاشکان!

 

 

از مسمومیت زنجیره‌ای دانش‌آموزان ایران  اخبار دقیق و معتبری در دست نداریم،  ‌ ولی فرقۀ‌ رجوی و شرکاء این مسمومیت را تبدیل کرده به هشتگ «حملات شیمیائی!»   به استنباط ما،  و با توجه به شیوۀ شناخته شدۀ‌ مصدقی‌‌‌ها ـ  ‌ بنیانگزاران محفل فدائیان اسلام ـ این عملیات در واقع «تداوم منطقی» معاشقۀ اینان است با آنگلوساکسون‌ها.    بله،  مصدقی‌ها که مثل سگ صحرای کربلا برای ارعاب،  ایجاد شورش و گسترش سرکوب ایرانیان له‌له می‌زنند، ‌ با تکیه بر تاریخچۀ پرافتخار‌شان موفق شده‌اند ضمن شبیه‌سازی و اجرای الگوی آلمان نازی در سطح کشور،   چهار  ماه لال‌مانی رسمی بگیرند تا اوباش غیر رسمی‌شان در داخل و خارج مرزها ضمن گسترش ارعاب،   خواهان «حضور مردم در خیابان‌ها» شوند!   به این ترتیب شاخه رسمی مصدقی‌ها شاید می‌توانست با آشوب‌سازی،   دامنۀ سرکوب را گسترش دهد.   ولی از آنجا که فدائیان اسلام در تحقق این «امر الهی» ناکام ماندند،   رهبرشان را از زیر پتو بیرون کشیدند تا خواستار «اشد مجازات» برای عوامل این جنایات شود!

 

کی بود؟ کی بود؟ روسیه بود!   سفیر بریتانیا در ایران،   به بهانة همدردی با پدر و مادر دانش‌آموزان قربانی،  ولی در واقع با هدف ارعاب ملت ایران،   در اطلاعیه‌اش به مسمومیت‌های «پایان‌ناپذیر» اشاره کرده!   وزارت امورخارجة شیعی‌ها نیز خفقان گرفته،  و جالب اینکه،   حکومت ملایان بر خلاف روند رایج،   این‌بار مسمومیت دانش‌آموزان را به حساب «دشمن» نگذاشته!  هر چند،  یک فروند چماقدار نابغه متعلق به محفل «تحکیم وحدتی‌‌ها» موفق شده این «بساط» را به همدستی «روسیة‌پوتین» با جناح‌های داخلی حکومت ملایان مرتبط نماید!   

   

در تاریخ نهم آذرماه سالجاری،   به گزارش بوق‌‌های شیعی و رسانه‌های معتبرتر،  نخستین مورد مسمومیت گروهی در یک هنرستان شهر قم مشاهده شد.   دیدیم که ملایان قم و مقامات حکومت «مسجدـ روسپی‌خانه»،   این عملیات جنایتکارانه را به سکوت برگزار کردند و مخالف‌نمایان این حکومت در داخل و خارج کشور هم جیک نزدند.   در گیرودار این جنایات بود که سفیر سوئیس و حافظ منافع آمریکا در ایران،   در کمال وقاحت با چادرسیا راهی قم شد و با چند فروند آخوند دیدار کرد.   و از قضای روزگار،  جهت این دیدار مفتضح و «ضدفرهنگی» میعاد سوم اسفند را برگزید!

 

میعادی که همزمان  به دو کودتای آنگلوساکسون‌ها بر علیه لائیسیته و روابط حقوقی در دو کشور ایران و اوکراین ارجاع می‌دهد!   از آنجا که میرپنج دکان حوزۀ علمیۀ قم را گشوده،  و کودتای 22 بهمن نیز با «الهام» از جفنگیات آخوند به راه اوفتاد،   ارتباط اندام‌وار حوزة علمیه قم با کودتاهای سوم اسفند و 22 بهمن 1357 روشن‌تر از روز است.   به این ترتیب  حضور سفیر سوئیس در قم پیام حمایت آشکار از آخوندیسم،   نفرت‌فروشی و سرکوب استعماری زن ایرانی طی سدة اخیر بود.   روشن‌تر بگوئیم حضور سفیر سوئیس در قم با چادرسیا،   واکنش بیشرمانة استعمار غرب است به جنبش «زن،  زندگی، آزادی» و شعار «آخوند باید گم بشه!»   

 

در واقع سفیر سوئیس با این عمل همة معترضان به قتل مهسا امینی را به سخره گرفت.  سخرۀ تمامی ایرانیانی که با شعار «زن،  زندگی،‌  آزادی و آخوند بایدگم بشه» در خیابان‌های ایران تظاهرات ‌کردند و هدف گلوله‌هائی قرار گرفتند که توسط غربی‌ها در اختیار حکومت آخوند قرار گرفته و می‌گیرد!  ولی ساده انگار نباشیم؛   «پیام‌های» حضور سفیر سوئیس در قم به این مختصر محدود نماند.  ‌ گذشته از چراغ‌سبز جهت تجمع گلۀ چادرسیاه بر علیه زن ایرانی در برابر مجلس ملایان ـ 7 اسفندماه سالجاری ـ ،   این دیدار تلویحاً حمایتی بود از سناریوی استعماری «مسمومیت‌های زنجیره‌ای»،   با هدف ارعاب جمع،  کشاندن مردم به خیابان‌ها و گسترش سرکوب و به حاشیه راندن مطالبات زنان ایران!

 

سناریوئی که در سکوت و بی‌تفاوتی مقامات به اصطلاح «مسئول» حکومت مسئولیت‌گریز  اسلامی به اجراء درآمد،   و تا بازتولید الگوی قتل «کیان پیرفلک» ـ  کیان استعمار،  وبلاگ ناهید رکسان ـ  ادامه یافت.  اینچنین بود که در تاریخ 12 اسفندماه سالجاری ـ ‌ روز وقوقیة جماعت ـ‌  «مأموران یگان ویژه» به یک خودرو شلیک می‌کنند و گلوله به سر «امیرعلی» دو ساله اصابت می‌کند و در آستانة روز جهانی زن،   جنبش «زن،  زندگی، آزادی» به حاشیه رانده می‌شود!  بلافاصله شهبانوی «مردمی» با دخیل بستن به ریش و پشم و نعلین آخوند پدوفیل و برده فروش،  به پیروی از اعلیحضرت و زنگوله‌های‌شان،   از این جنبش باز هم بیشتر فاصله می‌گیرند!           

 

جونم براتون بگه!  ‌ روز 13 اسفندماه سالجاری،   شهبانوی «مومن و مردمی و مامانی» که گویا فراموش کرده‌اند حکومت آخوند «فرزند خلف»کودتاهای آیرون‌ساید و شوارتسکف است،  با صدور یک بیانیة‌ مردم‌پسند،   ظاهراً در کنار قربانیان جنایت حکومت ملایان لنگر انداختند باشد تا با استفاده از این جایگاه «معتبر»،   چندین لگد سرنوشت‌ساز نثار هواداران و قربانیان جنبش «زن،  زندگی، آزادی» فرمایند.

 

می‌دانیم که اعلیحضرت و زنگوله‌های‌شان واژگان «زن و زندگی» را از شعار ملت ایران حذف کرده و دو دستی چسبیده‌اند به «آزادی»؛   دلیل هم روشن است!   واژة «آزادی» فاقد تعریف حقوقی است،   در نتیجه برای همة‌ اعضای شبکة جهانی «پدوفیلی و برده‌‌داری و جنگ‌فروشی» و پامنبری‌های‌شان می‌تواند بسیار بسیار مفید تلقی شود.   به عنوان نمونه بوق‌های آتلانتیسم،  تروریست‌های صادراتی غرب به سوریه را «فریدام فایتر» می‌خوانند؛   همچنین نئونازی‌های اوکراین هم رزمندگان راه آزادی معرفی می‌شوند!   و خصوصاً فراموش نکرده‌ایم که بنی‌صدر در تحجر و توحش دین اسلام،‌   «آزادی» رویت می‌کرد و ... و اخیراً حداد عادل نیز در مورد «آزادی‌ها در حکومت اسلامی» بالای منبر رفته بود.   خلاصه استفادۀ ابزاری از واژۀ فریبندۀ‌«آزادی» درد اربابان شیعی‌ها را درمان می‌کند،   و بر درد ملت ایران می‌افزاید.

 

به یاد داریم که با کودتای 22 بهمن 1357،   آزادی کلیۀ ایران‌ستیزان،   از لات و آخوند گرفته تا داس‌الله تأمین شد؛   آزادی سرکوب و چپاول ایرانیان؛   آزادی تخریب و تاراج میراث فرهنگی ملت ایران؛   آزادی  هتاکی به فرهنگ و تمدن ایران؛   آزادی سرکوب زن؛  و ... و خلاصه بگوئیم،  آ‌ن زمان که شیعی دم از «آزادی» می‌زند،   می‌باید بدانیم طوطی‌وار مطالبات استعمار را تکرار می‌کند و در واقع خواهان آزادی آخوند،   یعنی آزادی استعمار و عوامل استعمار در ایران است.   جای تعجب نیست که در غوغای خیزش ملی ایرانیان،   رسانه‌های غرب،  روزی پنج نوبت به شیعی‌ها از مادینه گرفته تا نرینه تریبون می‌دهند!  و جای تعجب نیست که بیانیه‌های شهبانوی شیعی در صدای آمریکا و رادیو فردا و ... بازتاب می‌یابد.  

 

باری شهبانوی شیعی در آخرین بیانیة گهربار‌شان ضمن نکوهش حکومت ولایت فقیه و انکار زیرجلکی نقش دستگاه پهلوی دوم در مسجدسازی و آخوندپروری،   لات‌بازی و حاجی‌سازی و اسلام‌پروری،   به شدت از سکوت حکومت ملایان در مورد مسمومیت‌های زنجیره‌ای انتقاد فرموده،  دست نیاز به سوی نظامیان «ایران‌دوست» و آخوندهای پدوفیل‌ و برده‌فروش دراز می‌کنند.   ولی اشتباه نکنیم، شهبانو هر پدوفیلی را نمی‌پسندند،   پدوفیل و برده‌فروش «پاک‌دل» می‌طلبند:  

 

«[...] از روحانیون پاک‌دل خارج از مدار ولایت فقیه و نظامیان و سپاهیان و مقاماتی که دل‌های‌شان با ایران است می‌خواهم که چنین ستمی را برنتابند و یار هم میهنان‌شان باشند!»       

منبع:  بیانیة علیاحضرت شهبانو،  مورخ 13 اسفندماه سالجاری    

 

دو روز بعد،   پیام پرمهر شهبانو به علی روضه‌خوان نیز ‌رسید؛   «مقام معظم رهبری» که آفتابه پلاستیکی را به جشن درختکاری تزریق کرده‌اند،  خواهان «اشد مجازات» عاملان شدند،   و این‌بار بر خلاف معمول به «دشمن و آمریکا و اسرائیل و نفوذی و غرب‌زده و فریب‌خورده و پهلوی و...» اشاره‌ای نکردند!  وزارت اطلاعات حکومت ملایان هم دو روز پس از این بیانات،   از خواب غفلت بیدار شده،   با صدور یک بیانیۀ بی‌سروته و مبهم به جهانیان اطلاع می‌دهد که از نهم آذرماه به «تحقیق» در مورد این مسمومیت‌ها مشغول بوده،   هر چند هیچ سرنخی به دست نیاورده،  شاید هم به دست آورده،  و شاید به دست خواهد آورد،  و ...!   به عبارت دیگر،  بی‌خیال این حرف‌ها،   چرا که دست‌پروردگان «بابا پرویز» وظیفه دارند ارعاب اجتماعی را همچنان گسترش دهند!   باری پس از بیانات علی روضه‌خوان نوبت رسید به «نوعندیشان دینی» و ... و سرانجام خبرنگاری که این مسمومیت ها را گزارش داده بود هم بازداشت شد!   بله،  اصلاً چه معنی دارد که خبرنگار «اطلاع‌رسانی» کند؟!

 

در حکومت «مسجد ـ روسپی‌خانه»،   خبرنگار وظیفه دارد «امت» را در جریان پیشرفت‌های چشمگیر و «نیست‌درجهان» حکومت اسلامی،  خصوصاً در زمینۀ علم و فرهنگ قرار بدهد،   در غیراینصورت مانند الهه محمدی که در مورد قتل مهسا امینی اطلاع‌رسانی کرده بود،   ‌جایش در زندان است!   همچنین خبرنگار هرگز نباید در مورد تاراج سازمان‌یافتة ‌کتیبه‌های چغازنبیل حرفی بزند؛   یا اینکه مردم را در جریان وابستگی‌ استعماری و سوابق «درخشان» میرسلیم در دوره پهلوی و پساپهلوی قرار دهد.  خبرنگار به ویژه نباید در مورد جنایات امیرعباس هویدا اطلاع رسانی کند؛   اینکارها باعث «تشویش افکار گوسفندالله» می‌شود و باورهای پوچ‌ و ابلهانه‌اش را متزلزل خواهد کرد!  خلاصه،   اگر بی‌بی‌سی برای بزک ارتباط «هانری لوی» با امثال گاف‌شیفته و معصومه قمی و شرکاء،   بساط خررنگ‌کن ایران و رضاشاه و هیتلر پهن کرده و هانری لوی را که فرانسوی‌ها با تمسخر «فیلسوف رسانه‌ای» می‌خوانند،   «فیلسوف» جا ‌زده، «دلیل» دارد!  

 

جونم براتون بگه!   بوق نژادپرستان لندن یک قصة ‌حسن‌کچل تحویل مخاطب داده،   تا با یک تیر چندین و چند نشان بزند.  هم از یک دلال اسلحه،  و پاانداز کارکشتۀ‌ شبکۀ لوکس پدوفیلی و روسپی‌خانه‌داری آنگلوساکسون‌ها تصویر دلپذیر ارائه دهد،  ‌ هم مزخرفات این فیلسوف‌نما را به مخاطب حقنه کند،  به این امید واهی که ارتباط نزدیک و خیلی‌خیلی دوستانۀ گاف شیفته با تجزیه‌طلبان کرد را به حاشیه براند!   چرا که این ارتباط در پی انتشار عکس‌های گاف شیفته با تجزیه‌طلبان در شبکه‌های اجتماعی بر ملا شده،   و بی‌بی‌سی وظیفه دارد با حرافی در مورد اثر «گران‌سنگ» هانری لوی،  مخاطب را از اصل مطلب،   یعنی ارتباط گاف شیفته با تجزیه‌طلبان کرد و جنگ‌فروشان غرب منحرف کند. 

 

آورده‌اند که این فیلسوف کبیر ادعا کرده به پیشنهاد هیتلر بوده که در دورۀ پهلوی اول نام کشورمان از پارس به ایران تغییر یافته!  می‌دانیم که نام «ایران»،   مانند نماد شیروخورشید،  هیچ ارتباطی با پهلوی و قاجار و  این‌حرف‌ها ندارد.   در متونی که از دورۀ ساسانی برجای مانده «کرتیر»،   موبدان موبد،  به «ایران و انیران ـ ایران و غیر ایران» ـ  اشاره کرده است.  همچنین پس از شکست ساسانیان از راهزنان مسلمان،  در شاهنامۀ فردوسی طوسی می‌خوانیم،  «چو ایران مباشد،  تن من مباد!»   در نتیجه،   نام کشور ایران نمی‌تواند ارتباطی با هیتلر و پهلوی داشته باشد.  و چرا راه دور برویم؟   در دورۀ قاجار نیز روی تمبرهای پستی،  به زبان فارسی نوشته شده بود،   «پست دولت ایران»،  و به زبان فرانسه؛  پست پارسی ـ  «پست پرسان!» و  در دوران پهلوی اول بود که نام «پرس» را در متون «فرنگی» به ایران تبدیل کردند.  هر چند بی‌بی‌گوزک هانری لوی که «نام  ایران را به هیتلر و پهلوی اول» پیوند ‌زده،  بی‌معناست،  با پروپاگاند ایران‌ستیز گلوبالیست‌ها پیوندی ناگسستنی دارد.   در واقع تداومی است بر  بی‌بی‌گوزک «پوریم» و پروپاگاند ایران‌ستیز محفل «احترام به ادیان!»   پیش از ادامۀ ‌مطلب یک مینی پرانتز در این مورد باز می‌کنیم.  

 

این بی‌بی‌گوزک مدعی است که،‌   «هامان،  وزیر خشایارشاه هخامنشی،  برای قتل‌عام یهودیان توطئه می‌کند،   ولی این توطئه با درایت استر ـ  همسر یهودی پادشاه ـ  و مردخای ـ عموی استر ـ خنثی می‌شود و ...»  یادآور شویم در امپراتوری هخامنشی روابط قبیله‌ای حاکم نبود؛   دین رسمی هم وجود نداشت.   ادعای «توطئه‌ برای قتل‌عام یهودیان در دورۀ‌ هخامنشی» از بی‌بی‌گوزک‌‌ گلوبالیست‌ها سر برآورده.  و با این مزخرفات می‌خواهند از یک‌سو میان امپراتوری هخامنشی و یهودستیزی سازمان‌یافتۀ‌ امپراتوری‌های مسیحی ترادف ایجاد کنند،   و از سوی دیگر هخامنشیان را به یهودستیزی بادیه نشینان عرب در قرن هفتم میلادی پیوند بزنند.   لایۀ دوم این پروپاگاند نیز چیزی نیست جز پیوند زدن نام «ایران» به هیتلر و پهلوی اول.   

 

خلاصه بگوئیم محافل ایران‌ستیز، ‌  با انتساب یهودستیزی به امپراتوری هخامنشی،  وجه مشخصه و یگانگی‌ این امپراتوری ـ  لائیسیته ـ  را حذف می‌کنند،   تا بتوانند آن را به ابتذال امپراتوری‌های مسیحی بیالایند و در گام بعد،‌   نام «ایران» را به دستگاه آلمان نازی،  صورتک آنگلو‌ساکسون‌ها پیوند دهند!  به صراحت می‌بینیم که تهاجم ملایان و چپ‌نمایان به تاریخ و فرهنگ ملت ایران،   تداوم «منطقی» تهاجم اربابان‌شان است.

 

 نفرت خفاشکان باشد دلیل

که منم خورشید تابان جلیل

        

دلیل این تهاجم از روز هم روشن‌تر است.   پیشتر گفتیم،  باز هم می‌گوئیم،‌  ایران هخامنشی ویژگی‌هائی دارد که با سیاست استعماری محفل «احترام به ادیان» هماهنگ نیست.  امپراتوری هخامنشی،   نه به نام خدا و پدر، که به نام کوروش بنیانگزاری شد؛‌   دین دولتی نداشت؛  با یهودیان و دیگر ادیان در ستیز نبود؛  و اعلامیة حقوق بشر کوروش تبلور همین نقطة آغازین و درخشان است. کوروش به عنوان بنیانگذار امپراتوری،   موجودیت نگاشتة تاریخی دارد.  و این امر چه به مذاق اصحاب استعمار و مزدوران شیعی‌شان شیرین آید،   و چه باعث تلخ‌کامی‌شان شود،   یک «واقعیت تاریخی» است که با تحلیل‌های «شکمی» و تبلیغات استعمار در داخل و خارج به زیر سئوال نخواهد رفت.   واقعیت تاریخی را نمی‌توان با توسل به بی‌بی‌گوزک،  و «حدس و گمان» و هیاهو و شایعه‌پراکنی به زیر سئوال برد.   خلاصۀ کلام،   محض اطلاع آنگلوساکسون‌ها و نوچه‌های یهودی و مسلمان‌شان،   به ویژه توده‌ای‌های عرب‌پرست  بگوئیم،   ابتذال و حقارت ادیان ابراهیمی را با هیچ ترفندی،  و با هیچ پروپاگاندی نمی‌توان به نقطة آغاز تاریخ اقوام ایرانی و جهان‌بینی ایرانیان مرتبط کرد.  حال پرانتز جسارت خفاشکان به خورشید را می‌بندیم و باز می‌گردیم  به مسمو‌میت‌های زنجیره‌ای یا بهتر بگوئیم،   پردة دوم «خودبراندازی حکومت ملایان» که با جنجال و هیاهو پس از قتل مهسا امینی آغاز شده است.

 

پردة اول: 

. تقارن بازداشت مهسا امینی با عضویت ایران در پیمان شانگهای،

. سه روز بعد ـ  ‌25 شهریورماه ـ  انتشار خبر قتل مهسا امینی و آغاز جنجال و هیاهوی مقامات حکومت اوباش بر علیه قربانی جنایت گشتاپوی ارشاد،

. تهاجم مزدورن مسلح به تظاهرات مسالمت‌آمیز ایرانیان با شعار «زن،  زندگی، آزادی»،  

. دستگیری خبرنگاری که در مورد مهسا امینی اطلاع رسانی کرده بود،  

. تهاجم حکومتی‌ها به شاهچراغ جهت نشاندن ملایان در جایگاه قربانی تروریسم، 

. شلیک مزدوران مسلح حکومت به اتومبیل خانوادة پیرفلک و قتل کیان،  پسر بچة 9 ساله،

. پیام علیاحضرت به نظامیان! 

. پایان سه هفته خفقان علی روضه‌خوان

 

پرده دوم:

. تصویب مفاد پیمان شانگهای توسط مجلس حکومت ملایان در تاریخ 6 آذرماه 1401،   

. سه روز بعد، ‌ مسمومیت جمعی در یک هنرستان در قم،  

. خفقان مقامات سیاسی،   انتظامی و امنیتی، و جنجال و هیاهوی اوباش غیررسمی حکومت،      

. انتشار بیانیة منتسب به میرحسین موسوی،  همزمان با موافقت شورای نگهبان با مفاد پیمان شانگهای، 15 بهمن‌ماه سالجاری،   

. دیدار سفیر سوئیس با ملایان قم در میعاد تاریخی سوم اسفند،  

. قتل کودک دوساله،  ‌ امیرعلی موسی کاظمی،   

. بازداشت خبرنگار به «جرم» انجام وظیفه ـ  اطلاع رسانی در مورد مسمومیت‌های زنجیره‌ای،   

. پیام علیاحضرت به روحانیون «پاک‌دل» و نظامیان مهربان و مامانی و کودتاچی،  

.  پاسخ علی روضه‌خوان به علیاحضرت،  و ...

 

به استنباط ما سناریوهای «خودبراندازی» در حکومت ملایان،  به موازات گفتگوهای دوستانۀ شاه‌الله و شیخ‌الله همچنان ادامه خواهد یافت.  هر چند این‌بار به دلیل تحولات ژئوپولیتیک،     برخلاف خودبراندازی پیروزمندانۀ پهلوی دوم،   دستگاه ملایان در واگزاری حکومت به جنایت‌کاران تازه‌نفس ناکام ‌مانده است.   جهت پیروزی در بازتولید این طرح استعماری لازم است بار دیگر یک فروند هواپیمای خطوط «ارفرانس» در فرودگاه مهرآباد بر زمین بنشیند.    برنار هانری لوی را ببینیم که شاد و شنگول،‌  دست در دست «امام زمان»،  به همراهی زنگوله‌ها و منگوله‌های اعلیحضرت از پله‌ها پائین ‌می‌آید!   کمیتۀ استقبال از امام زمان و هانری‌لوی سرود  «ای امام» می‌خواند،   و امام غایب هم از شوق، ‌زار زار گریه «می‌فرمایند!»   در چنین شرایطی است که می‌توان به آیندۀ این سرزمین واقعاً «خوش‌بین» بود!