چهارشنبه، بهمن ۱۲، ۱۳۹۰


صابان و سیا!
...

در پی اعلام آمادگی رسمی «توئیتر» برای اعمال سانسور،  یک فروند هواپیمای بدون سرنشین اسرائیل از شدت شعف سقوط کرد!   و اینچنین بود که رادیوفردا،  بی‌بی‌سی و ... و به ویژه سایت «پیک‌نت» با گسترش پروپاگاندآخوندپرستانه،   برنامة «شام غریبان»،  ویراست هزارة سوم را به اجرا گذاردند.   این «برنامه» که به دلیل ناکامی یانکی‌ها و بشار اسد برای ایجاد حکومت خیابانی در کشور سوریه به مورد اجرا گذاشته شده،   با هدف ایجاد انزوای کاذب برای اسرائیل و نیز تحکیم پایه‌های لرزان حکومت آخوند در ایران به راه افتاده است.

در این راستا،   توطئه‌گران گوادالوپ،   یعنی آمریکا،  انگلستان و فرانسه،  با شعار ابله فریب «محکومیت سرکوب دولتی»،  ‌ و نه محکومیت خشونت در سوریه،   یک قطعنامة دیگر به شورای امنیت سازمان ملل تحویل دادند و همزمان قلادة مقام معظم و «غلیون» را گشودند. اینچنین بود که خامنه‌ای،‌ ‌ برای دفاع بی قید و شرط از «دولت سوریه» پای به میدان خودفروختگی گذارد،  و «غلیون»،  رهبر اوپوزیسیون دست‌ساز سوریه نیز ضمن تأکید دوباره بر «شاه باید برود» به خوش‌رقصی پرداخت.  بله،  زمینه‌سازان گسترش خشونت فقط دولت سوریه و شورشیان مسلح نیستند؛  جیره‌خوارن «مسلمان» یانکی‌ها و امثال «غلیون» نیز در همین مسیر خیانت گام برمی‌دارند.  حضرت «غلیون» ضمن تعیین «پیش‌شرط» برای گشودن باب «مذاکره» با دولت سوریه فرموده‌اند،  تا بشار اسد استعفا ندهد گفتگو نمی‌کنیم، ‌ چون «دمکراسی» خدشه‌دار می‌شود!   نیازی نیست بگوئیم که با قانون‌شکنی و لگدمال کردن مقررات و ضوابط بین‌المللی،  یا بهتر بگوئیم با لنگر انداختن در سنگر ابهامی به نام «مردم»،   هیچ ملتی به دمکراسی دست‌ نیافته.   استقرار حکومت توحش جمکران،   بهار خونبار در کشورهای عرب،  و به ویژه قرار گرفتن هیلاری کلینتن در کنار «مردم» سوریه،  آنهم همزمان با لو رفتن برنامة فرار بشار اسد شاهدی است بر این مدعا.

شامگاه یکشنبه 29 ژانویه 2012،  در کشور فرانسه هم مراسم «شام غریبان» بر پا شد؛   البته خوشبختانه «ما» به شام نرسیدیم و به «دسر» اکتفا کردیم!   چند خبرنگار خیلی خیلی «حرفه‌ای» با نیکولا سرکوزی،   رئیس جمهور فرانسه «مصاحبه» می‌کردند.  یکی در مورد «احساسات» رئیس‌جمهور سوال می‌کرد،  آن دیگری از «خاطرات» و «تجربیات» ایشان می‌پرسید و ... و اگر کسی از فجایع اقتصادی در دوران نیکولا سرکوزی سخنی به میان می‌آورد،  رئیس جمهور بجای ارائة آمار و ارقام،  کار را به یکی به دو کشانده می‌فرمودند،   نه چنین نیست!  البته در این بساط مسلماً مرگ‌ نابهنگام دو تن از زنان نزدیک به محافل جنگ‌فروش بی‌تأثیر نبوده.   همچنانکه در وبلاگ «تار و توتال» گفتیم،  در آستانة سفر بازرسان آژانس بین‌المللی انرژی اتمی به کشورمان،  «ترز دلپش» جان‌ سپرد.  ولی مهم‌تر از مرگ خانم «دلپش»،  خودکشی «آسترید هرن‌شمیت»،   همسر «لوک شاتل» وزیر آموزش و پرورش فرانسه بود.

یادآور شویم «لوک شاتل»،  متولد بلاد یانکی‌هاست،   و همسرش نیز از نزدیکان نیکولا سرکوزی  به شمار می‌آمد.   روز 22 ژانویه سالجاری رسانه‌های فرانسه گزارش دادند،  «آسترید هرن‌شمیت» خود را به دار زده!  تجربیات در زمینة روان‌شناسی به صراحت نشان می‌دهد،   زنانی که قصد خودکشی داشته باشند،   معمولاً خود را به دار نمی‌زنند.  در هر حال،   وارد این بحث نمی‌شویم چرا که برای ما شیوة خودکشی همسر «لوک شاتل» فاقد اهمیت است؛   آنچه اهمیت دارد این است که بدانیم این زن نسبتاً جوان چهار فرزند داشته و از خانوادة یکی از صاحبان سرشناس صنایع «آلزاس» بوده.   داستان از این قرار است که گویا  مادر «آسترید» پس از رویت جسد به دار آویخته شدة او پلیس را در جریان قرار ‌داده،   و پلیس فرانسه هم می‌گوید ایشان خودکشی‌کرده‌اند!   بعد وزیر آموزش و پرورش ضمن تأئید خودکشی همسرش از خبرنگاران می‌خواهد،   «حریم خصوصی»  را رعایت کنند؛  خبرنگاران هم می‌گویند،  چشم!

خلاصه در جریان رستاخیز «دومینیک شتروس ـ کان» و بانو،   یعنی در گیرودار افتتاح دکان «هافینگتن پست» به زبان فرانسه،   و دعوت بروکسل از  «دشک»،   ابتدا خبر مرگ بی‌سروصدای «ترز دلپش»،   و سپس خبر موثق «خودکشی» همسر لوک شاتل را شنیدیم!   بین خودمان بماند؛  به استنباط ما جنگ بین «محافل» بالا گرفته!   و شاید همین درگیری‌ها به خروج نیکولا سرکوزی از کاخ الیزه منجر شود.   از اینرو بخش آخر برنامة شام غریبان بر محور توهمات و باورها و تمایلات «شخصی» آقای سرکوزی متمرکز شده بود،   و هیچ شباهتی به مصاحبة مطبوعاتی رئیس‌جمهور در یک نظام دمکراتیک نداشت.  پس بهتر است رئیس جمهور فرانسه را با «خبرنگاران» تنها بگذاریم و بپردازیم به حمایت آشکار رادیوفردا و بی‌بی‌سی از سرکوب آزادی بیان در ایران و سوریه و «فشاندن» اشک تمساح  برای «مردم» سوریه در بلاد یانکی‌ها.

‌فشاندن،  بر وزن «‌شکاندن!»  یادآور شویم «‌شکاند» از مصدر  «شکوندن» است که در گویش عامیانة‌ تهرانی‌ها «شکستن» معنا می‌دهد. به عنوان نمونه در زبان فارسی متعارف،  «دل شکوندن» را «دل شکستن» ترجمه می‌کنند!   ولی اهالی رادیوفردا،  با قرار دادن «شکاندن» به جای «شکوندن»،  نبوغ سرشاری از خود نشان داده و فعل نوینی به گنجینة‌ زبان پارسی اهداء کرده‌اند.  اینان مسلماً بزودی «صابان» را نیز جانشین «صابون» خواهند کرد که هم به قبیلة «صاب» ارجاع دهد،   هم به «فضیلت» و «کرامت» و «عدالت» قالب «صابون» بیفزاید.  

قالب صابون، یا بهتر بگوئیم،  «صابان» آینده،   در واقع به جامعة بی‌طبقة‌ توحیدی ارجاع می‌دهد. جامعة  «یک‌دست»، ‌ «قالبی»،  «مردمی»،  «الهی» و «آزاد» که تمام فردیت‌ها را از سر راه برداشته و با سرکوب همه جانبة‌ آزادی بیان،  موجودیت «انسان» را در مفهوم معاصر نفی می‌کند.   بی‌دلیل نیست که یانکی‌ها مانند جیره‌خواران‌شان در ایران شیفته و فریفتة ‌«مردم» هستند! 
   
پریدوش «بشار اسد» هم می‌خواست حکومت را به «مردم» واگذار کرده،   همچون دیگر رهبران «مردمی» پا به فرار بگذارد،  که نتوانست.   در نتیجه،   لئون‌پانه‌تا و مقام معظم،  یعنی وق‌وق صاحاب یانکی‌ها «غیب‌گوئی» را از سر گرفتند.   اولی در رادیوفردا،   «تاریخ دقیق» دستیابی حکومت کفن‌فروش‌ها به سلاح هسته‌ای را مشخص کرد،  و دومی نیز به بهانة دفاع از آنچه «منافع ملی» می‌خواند،   سیاست کشورهای بهار زده و کودتاهای «بهاری» را در مسیر پر نان و آب  «نبرد با آمریکا و اسرائیل» قرار داد.   رهبر قلعة حیوانات در گام بعد،   شدیداً با «دخالت» یانکی‌ها در سوریه مخالفت کردند!   دلیل هم اینکه شورای امنیت بزودی ناچار خواهد شد قطعنامه‌ای جهت محکوم کردن «خشونت» در سوریه  به تصویب برساند و این قطعنامه از منظر حقوقی شامل حکومت جمکران نیز می‌شود.    کوتاه سخن،  یانکی‌ها می‌باید از یک‌سو دکان فروش «مردم» و «حق» و «عدالت»،   و از سوی دیگر سوپر مارکت «عشق» به همنوع و «راهپیمائی در سکوت» و ... و مزخرفات مشابه تولید واتیکان را برچینند.   به همین دلیل است که اعضای محفل لاریجانی‌ها در «رادیوفردا» زبان به انتقاد از «دیکتاتوری خشن» و ستایش از «اسلام خوب» گشوده و برای نشخوار مقام معظم علوفة کافی فراهم آورده‌اند.  خلاصه بعضی‌ها می‌پندارندکه در این «میدان» امکان تاخت و تاز برای مقام معظم وجود دارد. به نحوی که ایشان بتوانند،‌  از یک‌سو با انتقاد از «دیکتاتور وابسته»،‌   دستگاه توحش حکومت اسلامی را به عنوان «دیکتاتور مستقل» به ارزش بگذارند،   و از سوی دیگر برای مسلمان بودن افراد نیز «پیش‌شرط» تعیین فرمایند.          

به گزارش کیهان،  ‌ مورخ31 ژانویه 2012،  علی خامنه‌ای خطاب به «جوانان» کشورهای «بهارزده»  می‌گوید،   هر فعالیتی به نفع اسرائیل و آمریکا «منافع ملی» را تهدید می‌کند!  البته با شناختی که از «مسیر» وراجی‌های مقام معظم در دست است،  باید بگوئیم خامنه‌ای تلویحاً می‌گوید،  پایه و اساس برنامة استعمار در کشورهای مسلمان‌نشین این است که هر فعالیتی در مسیر گسترش حقوق انسانی می‌باید به نفع اسرائیل و آمریکا ارزیابی شود!   بله،  می‌بینیم بی‌خود نیست که به امثال خامنه‌ای نان و آب می‌دهند؛   دردشان را درمان می‌کنند و ... و      روشن‌تر بگوئیم،  برنامه همان است که پس از استقرار حکومت خیابانی شیخ مهدی بازرگان در کشورمان به اجرا در آمد.   یعنی الصاق برچسب «آمریکائی» و «اسرائیلی» بر پیشانی افراد و گروه‌هائی که از آزادی بیان و دمکراسی حمایت می‌کنند.   این برنامه در نخستین گام با لشکرکشی خیابانی جهت سرکوب زنان،  نویسندگان،  هنرمندان،  روزنامه‌نگاران و ...و در پایان نیز با لشکرکشی خیابانی به منظور «رهبرسازی» از جیره‌خواران استعمار و تداوم دور باطل براندازی به اجرا در می‌آید.   هر چند برنامة کذا با شکست کودتای هیزاکسلنسی در ایران و کسادی دکان جنبش سبز ابتر شده،    مقام معظم همچنان به گدائی از آستان مقدس طویلة مک‌کارتی ادامه می‌دهند.   خامنه‌ای می‌گوید،    تجربیات 32 سالة «ما» نشان داد که «دشمن» نمی‌تواند «اسلام» را شکست دهد.  البته هنوز مشخص نشده که «اسلام» چیست و «دشمن» کیست؟   دلیل هم‌ اینکه،  «ابهام» فاقد صراحت منطقی است.  باری خامنه‌ای در همین فرصت حسابی در میانة‌ میدان «ابهام»  تاخت و تاز فرموده و ویژگی «ملت‌های مسلمان» را تعیین کرده و می‌گوید،  این ملت‌ها «دشمن» آمریکا و اسرائیل هستند!

اگر سخنان ابلهانة خامنه‌ای را یک مرحلة منطقی به پیش رانیم خواهیم داشت،   «از یکسو اتحاد جماهیر شوروی مسلمان بوده،   و از سوی دیگر،  کشورهای مسلمان‌نشین حاشیة خزر، از جمله جمهوری آذربایجان دست‌نشاندة آمریکا و اسرائیل‌اند و ... و ارتباط با آن‌ها حرام‌ است، چرا؟ چون در این ‌کشورها،  به بهانة مبارزه با اسرائیل و آمریکا کاروان خردجال به راه نمی‌افتد و چارچوب حقوق زنان را نیز توحش اسلام تعیین نمی‌کند.   و همین «حقوق زنان» است که منافع لندن و واشنگتن را در کشورهای مسلمان نشین ـ و نه ملت‌های مسلمان،   به مخاطره انداخته. خلاصه بی‌دلیل نیست که علی خامنه‌ای «دور» برداشته.

رهبر «قلعة حیوانات» ضمن کوفتن بر طبل توخالی و سرشار از پوچیات «دشمنی استکبار با ملت‌های مسلمان»،   حکومت دست نشاندة آمریکا در جمکران را «ضدآمریکائی» معرفی کرده و برای مسلمانی هم «پیش‌شرط»  گذاشته.   خلاصه بگوئیم،    خامنه‌ای از زبان اربابان‌اش در لندن و واشنگتن می‌گوید،   هر ملتی خواهان نابودی اسرائیل نباشد،‌  مسلمان هم نیست:  

«[...] ايشان [...]  افزودند[...] مستكبران [...] در همه مراحل از ملت ايران تودهني خورده‌اند [...] نهضت بيداري اسلامي و پيروان همه مذاهب اسلامي با وحدت [...] در ميدان مبارزه هستند [...] ملت‌هاي مسلمان [...]  همه،  با سيطره شيطاني صهيونيست‌ها و آمريكايي‌ها مخالفند و وجود غدة‌ سرطاني اسرائيلي را برنمي‌تابند[...]»

نمی‌دانستیم «ملت»،  به عنوان یک مجموعه از اقوام با ادیان و باورهای متفاوت،  می‌باید «دین مشخص» هم داشته باشد!   با توجه به جیغ و فریاد هیلاری کلینتن و فتوی ایشان در باب «عدم مشروعیت» دولت  سوریه،   و همچنین با نیم نگاهی به مواضع رسمی دمشق می‌توان دریافت که مقام معظم سر در آخور آنگلوساکسون‌های دو سوی آتلانتیک دارند.  و این جماعت   آنگلوساکسون به دلیل تضعیف مواضع‌اش در سوریه،   برای تأمین علوفة جیره‌خواران‌اش در جمکران «پیش شرط» منطقه‌ای گذاشته.   جالب‌تر اینکه،  پیش‌شرط کذا همان است که در بیانیه‌های مضحک و مسخرة میرحسین موسوی مطرح شده بود،   یعنی «بازگشت به دوران نورانی امام روشن ضمیر!»   منتهی از آنجا که «حاخ» به تنهائی از عهدة این مهم  برنمی‌آید،    بازنشخوار مزخرفات خمینی دجال همزمان به چندین نفر محول شده.   

به عنوان نمونه  «ناطق نوری» وظیفه دارد بر علیه «عربستان» جفتک‌پرانی کرده،    «رادیوفردا» هم می‌باید از این «نبرد سهمگین» گزارش تحسین‌آمیز تهیه نماید.  فرصت پرداختن به این «پرده» از رقص صورتک‌های فرعی نمایش استعمار را نداریم،‌   پس باز گردیم به خوش‌رقصی رهبر حکومت جمکران برای ارباب!   وظیفة ایشان،  در واقع به زمینه‌سازی جهت تحقق شعار اصلی میرحسین موسوی،   یعنی «بازگشت به دوران نورانی امام روشن ضمیر» محدود می‌شود.   این وظیفة‌ مقدس با «سکوت» رهبر در برابر شایعات مخالفان احمدی‌نژاد،  و «سخنوری» در باب پوچیات روح‌الله خمینی انجام می‌پذیرد و برخی اوقات نیز به شعارهای منسوخ «احمی» نظیر مبارزه  با «دشمن» و «استکبار»  و ... و از همه مهم‌تر «پاک کردن» منطقه از «غدة سرطانی» آمیخته می‌شود.   

به عبارت دیگر،   علی خامنه‌ای ناچار به جلوس در سنگری شده که پیشتر احمدی‌نژاد بالاجبار آن را ترک کرده بود!    به یاد داریم که مهرورزی ابتدا می‌خواست اسرائیل را از روی نقشه «پاک» کند!  پس از گذشت چند صباح،   پاک‌کن‌اش گم شد،   و به ‌ناچار «سنگر سخنورانه» و خررنگ‌کن کذا را رها نمود!   امروز،  همین سنگر متروک است که توسط عوامل یانکی‌ها در اختیار مقام معظم قرار گرفته،  و به ایشان امکان می‌دهد همچون میرحسین موسوی پراکنده‌‌گوئی فرمایند.     

در واقع  با هدف بازگشت به سنگر میرحسین موسوی و جنبش سبز است که خامنه‌ای در برابر شایعات امثال صدر حاج سیدجوادی،  مطهری،  باهنر و ... و دیگر اعضای محفل کودتای 22 بهمن «سکوت» اختیار  کرده‌،   و همزمان با تعیین «پیش‌شرط» برای مسلمانی دیگران،  به جاروکشی آستان مقدس «اسرائیل» و پاک کردن «مبال» جنگ‌فروشان اسرائیل‌نواز ادامه می‌دهد.   فراموش نکرده‌ایم که بنیامین‌ نتان‌یاهو نیز،  برای از سرگرفتن مذاکرات صلح با فلسطین «پیش‌شرط» تعیین کرده و خواهان شناسائی اسرائیل،   به عنوان «دولت یهود» شده بود!   اظهارات خامنه‌ای در راستای مطالبات برتری‌طلبانة محفلی مطرح شده که می‌خواهد دم اسرائیل را به عنوان «دولت یهود» در بشقاب بگذارد.

و از آنجا که اسرائیل،  تنها دمکراسی منطقه به شمار می‌رود،   فعلة فاشیسم می‌توانند با انتساب «دمکراسی» به اسرائیل،  این نوع حکومت را از پایه و اساس «نفی» کنند،   و با خیال آسوده به سرکوب مدافعان «دمکراسی» و مخالفان دولت‌های خیابانی مشغول شوند.    رسانه‌های غرب نیز فرصتی طلائی در اختیار خواهند داشت تا از توحش و تحجر  نظم‌شکن «اسلام»،  به عنوان دین «ضداستبداد» ستایش به عمل آورند.  این است خواست استعمار در کلیة مناطق مسلمان‌نشین،   به ویژه در برخی مناطق روسیه!  و به همین دلیل است که اینکشور با براندازی در سوریه مخالفت می‌ورزد.  

سایت انگلیسی زبان نووستی،   مورخ 31 ژانویه 2012 بخشی از اظهارات سرگئی لاوروف، وزیر امور خارجه روسیه را منتشر کرده.   لاوروف «براندازی» را نقض قوانین بین‌المللی ارزیابی کرده و در واکنش به شیون و زاری هیلاری کلینتن برای «مردم» سوریه و اعلام عدم مشروعیت دولت بشار اسد،  به طعنه می‌گوید «تغییر نظام» در دیگر کشورها «حرفة ما» نیست. ما نه «متحد بشار اسد هستیم،  نه دشمن او.»   یادآور شویم درپروپاگاند رسانه‌های غرب روسیه طرفدار «بشار اسد»  معرفی می‌شود؛  فقط به این ترتیب است که ناتو می‌تواند سنگر «مخالفان اسد» را اشغال کرده،    سیرک «حق‌طلبی»،   «عدالت»،  و «ضدیت با استبداد» به راه اندازد.  حال آنکه مخالفت با  «بشار اسد»،   همان دکان مخالفت با «شاه» است که اینبار در سوریه فعال شده؛  و کل قضیه،  یا بهتر بگوئیم این دکان توحش،  همچنان که در ایران نیز شاهد بودیم،   در تضاد آشکار با استقرار دمکراسی سیاسی قرار می‌گیرد.  دلیل هم اینکه هدف «مقدس» صاحبان دکان توحش به نشاندن «افراد» بجای «اهداف» محدود می‌شود.  

در مسیر همین جایگزینی «مقدس» است که بشار اسد دقیقاً در هم‌سوئی با  «غلیون» که گویا «اوپوزیسیون» اوست حرکت می‌کند.   بشار اسد می‌گوید «دشمن» را نابود می‌کنیم،   «غلیون» می‌گوید،  تا بشار اسد استعفا ندهد با دولت مذاکره نمی‌کنیم،   و همزمان «صدای آمریکا» و بی‌بی‌سی شعار می‌دهند،   بشار اسد رفتنی است!   حال این پرسش مطرح می‌شود که اگر بشار اسد «رفتنی» است،  چرا استعفای‌اش از چنین اهمیتی برخوردار شده؟   پاسخ به این پرسش روشن است.   در واقع مشخص نیست که پیش از برگزاری رفراندوم و تصویب قطعنامة روسیه در شورای امنیت در باب محکومیت رسمی «خشونت»،  حضرت  «بشار اسد» بتوانند «رفتنی» شوند!     

به دلیل مخالفت روسیه با استقرار حکومت خیابانی در سوریه است که غربی‌ها در صدد فرار دادن بشار اسد برآمدند تا روسیه در برابر عمل انجام شده قرارگیرد و اینان نیز از مراجعه به شورای امنیت معاف شوند،  ولی نشد!   به گزارش سایت فارسی نووستی،  مورخ 10 دیماه سالجاری،  به نقل از «ارتش آزادی سوریه»،   اعضای این ارتش از خروج اعضای خانوادة بشار اسد جلوگیری به عمل آورده‌‌اند:

«[...] کاروان خودروهای دولتی تلاش کرد بسوی فرودگاه بین‌المللی دمشق حرکت کند اما گروههای ارتش آزادی سوریه جلوی این تلاش را گرفتند [...] میان گروه‌های مسلح [...] و محافظان کاروان تبادل آتش رخ داد [...] یک بالگرد به کمک محافظان شتافت [...] به دنبال آن تمام خودروها [...] بسوی اقامتگاه بشار اسد در دمشق حرکت کردند[...]کاروان فوق‌الذکر [...] ازجمله حامل همسر،  مادر و فرزندان رئیس جمهور سوریه بود[...]»

بله قرار بود بشار اسد ابتدا «خانم و بچه‌ها» را از کشور خارج کند،   بعد هم خودش «جیم» شود تا «غلیون» به ‌آرزوهای‌اش برسد،   ولی «ارتش آزادی» راه فرار ایشان را بست!   و این بود دلیل جیغ و فریادهای دلخراش هیلاری کلینتن در باب «عدم مشروعیت» دولت بشار اسد،  و لنگر انداختن وزیر امور خارجة یانکی‌ها در سنگر «مردم» سوریه.   اگر متن سخنرانی علی‌خامنه‌ای را با هیاهوی هیلاری کلینتن مقایسه کنیم خواهیم دید که هر دو در سنگر توحش نشسته‌اند.  منتهی علی خامنه‌ای نمی‌تواند از مواضع ارباب در سوریه حمایت علنی به عمل آورد،  چرا؟   چون بشار اسد «شیعی‌مسلک» است،  و دولت سوریه طی جنگ استعماری ایران و عراق،   «طرفدار» حکومت اسلامی معرفی شده،   در نتیجه حکومت جمکران موظف است مواضع این دولت را «تغییرناپذیر» به شمار آورد.  ویژگی استقرار در سنگر «جیره‌خوار استعمار» همین «سکون‌ها» و «ایستائی‌ها» است.   همین سیاست انسان‌ستیز است که در بی‌بی‌سی «تندیس»‌ کارل مارکس را بجای «شخصیت تاریخی» می‌نشاند و علی‌خامنه‌ای سخنگوی همین سیاست توحش است:

«[...] رهبر انقلاب [...] قرن حاضر را قرن اسلام و معنويت برشمردند و افزودند:  اسلام، عقلانيت و معنويت و عدالت را همراه يكديگر به ملت‌ها هديه مي‌دهد و تعاليم پروردگار بر اسلام عقلانيت و تفكر و تدبر،  اسلام توكل بر خدا،  اسلام جهاد و اسلام كار و اقدام،  تأكيد مي‌نمايد[...]»

اگر به این مجموعه مزخرفات و جفنگیات بی‌سروته،   واژة فریبندة «آزادی» را هم بیافزائیم ابعاد توحش کذا هر چه بیشتر گسترش خواهد یافت،   چرا که «آزادی ابهام» در تقابل آشکار  با «آزادی انسان» قرار می‌گیرد.   در راستای گسترش ابعاد توحش است که علی‌خامنه‌ای زبان به انتقاد از «دیکتاتورهای وابسته» گشوده،   تو گوئی دیکتاتور «مستقل» هم می‌تواند وجود داشته باشد،   و در صورت «تحقق» چنین امری،‌  این قماش دیکتاتوری بسیار «نیکوست»:

«[...] ايشان [...] افزودند:  قيام ملت‌هاي منطقه عليه ديكتاتورهاي وابسته،  جزئي از مبارزه بشريت با ديكتاتوري جهاني صهيونيست‌هاست [...] جامعه بشري با پشت سر گذاشتن پيچ بزرگ تاريخي،  از سيطره اين ديكتاتوري خطرناك رها مي‌شود و اين تحول عظيم براساس وعده صادق پروردگار،   به آزادي ملت‌ها و حاكميت ارزش‌هاي معنوي و الهي منجر خواهد شد[...]»

این است نتیجة تزریق ترهات اسلام‌گرایان در ادبیات سیاسی مارکسیست‌ها!  بجای «دیکتاتوری کارگری» می‌گویند «ارزش‌های معنوی و الهی»،   کاپیتالیسم را هم با «دیکتاتوری جهانی صهیونیست» طاق زده‌اند!   به این ترتیب،  تبلیغات‌چی‌های ینگه‌دنیا،   ارواح شکم‌شان با یک تیر دو نشان ‌می‌زنند،   هم «مارکسیسم» را ابتر می‌کنند وهم کاپیتالیسم را محکوم!  ولی در واقع اینان فقط عظمت حماقت‌شان را به نمایش گذارده‌اند.   چرا که «نگرش تاریخی» به تحولات جامعه،   پیش از کارل مارکس مطرح نشده بود،   و اربابان علی خامنه‌ای در غرب نمی‌توانند با هیچ «سریشمی» دین و معنویت و توحش پدرسالار را به «ماتریالیسم» بچسبانند.   با این وجود،   می‌بینیم که علی خامنه‌ای همچون شتر مست در میدان سیاست آمریکا  به رقص درآمده.  اینگونه است که مقام معظم با تکیه بر پیشرفت‌ها ـ  پیشرفت‌هائی که نتیجة اعمال تحریم‌ بر ملت ایران است،   نه تنها «تاریخ» که جغرافیا را نیز پشت سر می‌گذارد و کف بر دهان آورده و از کشور ایران در هزارة سوم میلادی به صحرای عربستان در «صدر اسلام» می‌پرد:

«[...] رهبرانقلاب،  تاريخ بشر را بر سر يك پيچ بزرگ تاريخي و در آستانه تحولي عظيم برشمردند و تاكيد كردند: بشريت از همه مكاتب و ايدئولوژي‌هاي مادي اعم از ماركسيسم، ليبرال دموكراسي و ناسيوناليسم سكولار عبور كرده و در آغاز دوران جديدي است كه بزرگترين نشانه آن،   توجه ملت‌ها به خداي متعال،  استمداد آن‌ها از قدرت لايزال الهي و اتكاي ملت‌ها به وحي است [...]»

باید خدمت‌شان بگوئیم،  آنچه بر سر «پیچ» قرارگرفته،   در واقع «حکومت آخوند» در کشور ایران است که به جبر تاریخ و علیرغم وحی الهی و قدرت «لایزال» لندن و واشنگتن به پایان  خود نزدیک می‌شود.  و چرا راه دور برویم؟    «راه توده»،  سخنگوی «حزب مردم‌فروشان» نیز پایان خامنه‌ای را اعلام فرمود!
    
‌مژده به اهالی مرز پرگهر!  حزب مردم‌پرست «توده» سرانجام از خواب بیدار شد و فهمید انتخابات آیندة حکومت جمکران پایان خامنه‌ای است.   سر مقالة «راه توده» مورخ 30 ژانویه 2012 نشان می‌دهد که «نخ» داس‌الله را هم کشیده‌اند،  تا از «دور» خارج نشود!  هر چند «پیک‌نت»،   دکان مردمی حزب کذا همچنان به آخوندپرستی‌های خود ادامه می‌دهد،   و به بهانة‌ مخالفت با احمدی‌نژاد،   از خامنه‌ای به نیکی یاد می‌کند و در سوگ «خمینی» و «منتظری» اشک حسرت می‌فشاند،  دفتر اصلی «رفقا» حکم مرگ سیاسی خامنه‌ای را دریافت کرده!    















...











Share