شنبه، خرداد ۱۸، ۱۳۸۷



استعمار «سبز»!


...

پیشتر گفتیم که «تقدس» ابزاری است برای توجیه سرکوب و سلطه. به همین دلیل استعمار با کودتاهای پی‌درپی سعی در افزایش میزان تقدس در حاکمیت ایران داشته و این تلاش از طریق تحمیل تبلیغات حفظ محیط زیست همچنان ادامه دارد. از کودتای کلنل آیرون‌ساید آغازمی‌کنیم که جهت سرکوب مشروطه طلبان، سلطنت سنتی را با سلطنت استعماری جایگزین کرد، و با ایجاد تقابل کاذب میان شاه و شیوخ ریزه‌خوار استعمار، زمینه را برای کودتاهای بعدی فراهم آورد. در این مورد به نقش فروغی و مصدق در سازمان دادن به سرکوب فرهنگی و اقتصادی اشاره کرده‌ایم و گفتیم بدون خیانت‌های محمد مصدق و همکاری وی با فدائیان اسلام جهت گسترش دامنة چپاول استعماری و سرکوب فرهنگی، ملت ایران کودتاهای 28 مرداد و 22 بهمن را متحمل نمی‌شد.

پس از کودتای 28 مرداد زمینه جهت عربده جوئی‌های «آزادیخواهانة» دستاربندان جیره‌خوار دربار و سفارت کذا فراهم آمد و به این ترتیب بود که موجود مفلوکی به نام خمینی، به عنوان «رهبرکبیر انقلاب» برگزیده شد، تا پس از کودتای 22 بهمن 1357، همزمان با تقویت و تکثیر نمادهای «تقدس» در حکومت، از طریق افزایش شمار دستاربندان حکومتی، دامنة ابتذال حاکمیت نیز گسترده‌تر شود. نیازی به توضیح نیست که حضور افرادی چون خمینی، رفسنجانی،‌ گیلانی و دیگر اراذل نعلین‌پوش در رأس هرم قدرت اوج ابتذال و تقدس حاکمیت ایران است. چه اینان زبان ابتذال توضیح‌المسائل ها را نیز به عنوان زبان حاکمیت بر جامعه تحمیل کرده‌اند. اکنون سه دهه از فاجعة 22 بهمن می‌گذرد، حکومت و ابتذال حکومت فرسوده شده و به همین دلیل استعمار غرب در صدد تقویت «تقدس حاکمیت» با بهره‌گرفتن از تقدس «زمین» برآمده. هدف از تبلیغات گسترده پیرامون «حفظ محیط زیست»، در واقع ‌افزایش میزان تقدس در حاکمیت اسلامی است.

در توضیح وبلاگ «دین مبین سبز» باید بگوئیم، تغییر و یا استقرار هر نوع حکومت، برخلاف آنچه فعلة فاشیسم وانمود می‌کنند، به هیچ عنوان «هدف» نیست، «وسیله» است. و یکی از شیوه‌های فاشیسم، جایگزینی «هدف» با ابزار دستیابی به آن است. همانطور که در آشوب‌های سال 1357 به یاد داریم در شعار «استقلال، آزادی، ‌جمهوری اسلامی»، استقلال و آزادی بر جمهوری کذا تقدم داشت. به عبارت دیگر، شوت‌و‌پرت‌ها می‌پنداشتند اگر استقلال و آزادی به دست آید، ‌جمهوری اسلامی هم مستقر خواهد شد. حال آنکه در واقعیت مشاهده کردیم که نه تنها استقلالی به دست نیامد، که آزادی‌های نیم‌بند دوران پهلوی هم سرکوب شد، تا یک حکومت استعماری با نام متناقض و مضحک «جمهوری اسلامی» بر ملت ایران تحمیل شود، چون منافع استعمار غرب چنین ایجاب می‌کرد.

امروز نیز منافع همین استعمار ایجاب می‌کند که تقدس حکومت اسلامی افزایش یابد. و در رابطه با جنجال پیرامون حفظ محیط زیست می‌باید از سبزها پرسید حفظ محیط زیست به چه منظور؟ حفظ محیط زیست، صرفاً جهت به ارزش گذاشتن شعار «حفظ محیط زیست»، یا حفظ محیط زیست برای بهبود شرایط زندگی انسان بر روی کرة زمین؟

در مورد ارتباط عقیدتی گروه‌های طرفدار حفظ محیط زیست یا «سبزها» با فاشیسم یادآور شویم که سبزها عامل زمان را از زندگی انسان حذف کرده، ‌مدعی می‌شوند انسان در «مکان» زندگی می‌کند. و «مکان»، همانطور که می‌دانیم «ساکن» است. در نتیجه، تحرک انسان‌ها تابعی خواهد بود از یک عامل ایستا! به عبارت دیگر، شعار واقعی سبزها را می‌توانیم چنین خلاصه کنیم، نخست زمین، سپس حقوق انسانی! فراموش نکنیم که گورکن‌ها هم می‌گویند، ‌ اولویت با «اسلام» است! اخیراً سیدحسن خمینی گفته بود، هنر امام آوردن اسلام به سطح جامعه بود! ساده‌تر بگوئیم،‌ هدف کودتای ژنرال هویزر تحمیل اسلام بر ملت ایران بود، و می‌بینیم که سازمان ناتو به هدف خود دست یافت! بنابراین زمانی که این هدف تحقق یافت، مسائل جامعة ایران دیگر هیچ اهمیتی نداشت.

یک اصل مسلم در رابطه با اعلام موجودیت گروه‌های سیاسی را به یاد داشته باشیم، انگیزة هر حزب، سازمان غیردولتی، یا گروه‌ غیرانتفاعی، «سیاسی» است. و هر سیاستی، منافع اقتصادی ویژه‌ای را دنبال می‌کند. در کشورهای استعمارزده، مانند ایران مسئله کمی پیچیده‌تر می‌شود. به این ترتیب که هدف گروه‌های سیاسی، سازمان‌های غیردولتی و غیره صرفاً حفظ منافع اربابان غربی است. و بی‌جهت نیست که جنایتکاری به نام سیف‌زاده که دادستان حکومت اسلامی بوده از اعضای مؤسس «کمیتة دفاع از انتخابات آزاد» هم به شمار می‌رود! اشتباه نکنیم،‌ سیف‌زاده و سیف‌زاده‌ها همچون عبادی و شرکاء عاملان یک سیاست‌اند، استعمار غرب. و اهداف استعمار به هیچ عنوان تغییر نکرده، غرب جهت اعمال سیاست‌های استعماری خود به ابزار نوین متوسل شده: حقوق بشر و آزادی بیان! حال آنکه در چارچوب قانون اساسی حکومت اسلامی دسترسی به چنین آزادی‌هائی امکانپذیر نیست؛ شرط لازم و کافی برای دستیابی به چنین آزادی‌هائی از میان بردن عامل «تقدس» در بنیادهای یک حکومت است.



...

جمعه، خرداد ۱۷، ۱۳۸۷


دین مبین «سبز»!

...
در توضیح وبلاگ «نرخ کوری» تأکید می‌کنیم، شرط لازم و کافی برای منطقی بودن هر استدلال این است که خارج از هرگونه «احساسات» و «ابهام» قرار گیرد. در این راستا هر استدلالی که بر منطق استوار نباشد «توجیه» به شمار خواهد رفت. بر خلاف متفکرین جمکران که جهت «توجیه» دین مبین و وصله پینه کردن آن به مفاهیم مدرن، نیازمند تکرار طوطی‌وار نظریات فلاسفة غرب‌اند تا مخاطب را تحت تأثیر معلومات نداشتة خود قرار دهند، ما به ارائة نمونه‌های ملموس اکتفا می‌کنیم تا مطلب برای کسانی هم که با چارچوب فلسفی مفاهیم مدرن آشنائی ندارند روشن شود. از این‌جهت مطلب را با بررسی «شعار پوچ» آغاز می‌کنیم، که بهترین ابزار فاشیست‌هاست. و با تکیه بر حکایت همان درویش که به گدائی به در خانه‌ای رفت، و هر چه طلب کرد، صاحبخانه پاسخ ‌داد که ندارد، می‌گوئیم، «اسلام» در مقام یک نظریة سیاسی به همان خانة خالی شباهت دارد. چرا؟

چون خانه محل زندگی انسان است، و ویژگی محل زندگی انسان وجود حداقل مایحتاج، آب، خوراک و پوشاک در آن است. در غیر اینصورت مکان فوق به درد «زیستن» نخواهد ‌خورد، به گفتة همان درویش خردمند در مثنوی، جای «ریستن» است نه «زیستن»! در همین راستا آندسته از گروه‌های سیاسی که «انسان» را محور اصلی مطالبات خود قرار نمی‌دهند، مانند فاشیست‌ها یا طرفداران حکومت‌ الهی، «انسان‌ستیز‌اند». ویژگی نظریة انسان‌ستیز این است که پویائی «انسان» در «زمان» و «مکان» مشخص را نفی می‌کند. به عبارت دیگر، ‌ نظریة «ا‌نسان‌ستیز» همچون فاشیسم، روی به گذشته‌های افسانه‌ای و مقدس دارد، و ادعا می‌کند گذشته، «الگوی آینده» است!

پیشتر گفتیم که «الگوسازی» در هر حال یک شیوة فاشیستی است چون «فردیت» را نفی می‌کند، و سعی دارد افراد را مانند گلة گوسفند، «یک شکل» و «یک صدا» کند. این روشی است که طی سه دهة اخیر با استقرار حکومت اسلامی در ایران به اوج خود رسیده و مردگان مقدس، چون فاطمه و علی و حسین الگوی مردمان زنده در هزارة سوم شده‌اند. و تعجبی ندارد که مطالبات استعمار نیز دقیقاً در همین راستا باشد. امروز در نماز علفزار، آخوند جنتی ضمن تأکید بر این الگوهای مقدس، ضمن نشان دادن گوشه چشمی به «مسیحیت»، یادی هم از «حضرت مریم» کرده و می‌گوید، ‌ در جهان زنی برتر از فاطمه وجود ندارد. بله، این روزها نماز علفزار صحنة انتخاب زن شایستة جهان شده.

نامزدهای نامرئی مسابقة زن شایسته، یکی پس از دیگری از برابر آخوند جنتی و اراذل حاضر در صحنه عبور می‌کنند و بابت هر ظلمی که بر آنان روا شده، «امتیاز» می‌‌گیرند. چرا که در اسلام مردم هر چه توحش بیشتری متحمل ‌شوند، شایسته‌تراند، و امتیاز بیشتری از خدواند خواهند گرفت! البته خداوند چون نمی‌تواند مستقیماً این مهملات را به مردم بگوید، آخوند جماعت را واسطه قرار داده تا از زبان وی مطالبات استعمار از ما ملت را به زبان آورند. جنتی، الگوی زن را در همین راستا به ما معرفی می‌کند، مریم، فاطمه، و همة کسانی که در «بی‌بی‌گوزک‌های» ادیان ابراهیمی جهت رونق دکان شیادی روحانی جماعت «تقدس» یافته‌اند. و در این میان فاطمه، «زن برتر» در مرام گورکن‌هاست. برتری فاطمه به این دلیل است که پدرش ادعای پیامبری داشت و پس از مرگ پدر از غصه دق فرمودند. از این گذشته، فاطمه که در 9 سالگی ازدواج کرده «مادر» هم بوده، و فرزندانی مثل دستة گل به صحرانشینان حجاز تحویل داده، به ویژه فرزندی چون حسین، که مانند پدر و پدربزرگ محترم شیفتة قدرت بود، و عاشق خلافت، و از همین رو خلافت را ارث پدری خود می‌پنداشت.

بله، این «زن برتر»، منتخب سیاست استعماری، مانند گورکن‌ها نگران «آیندة اسلام» بود، و مانند اکثر زنان جوامع سنتی شیفته و شیدای پدر‌شان. به گفتة آخوند جنتی، فاطمه علاقه زیادی به بخشش در راه خداوند و تلاوت آیات قرآن هم داشته! البته می‌دانیم که در آن زمان هنوز قرآن وجود خارجی نداشته که فاطمه به مطالعة آن بپردازد، ولی سید مهدی خاموشی که «وق‌‌وقیه‌های» جمعه را سر هم می‌کند، می‌پندارد قرآن در جلد زرکوب در چاپخانة الهی در چند هزار جلد منتشر شده بود، و در دسترس عموم قرار داشت، و در دبستان‌های صدر اسلام هم تدریس می‌شد. از اینرو حضرت فاطمه، «زن برتر» آنرا در دبستان فراگرفته بودند. چون زن برتر همانطورکه می‌دانیم در 9 سالگی ازدواج می‌کنند، و در 16 سالگی به دلیل قدرت طلبی همسر محترم‌اشان مصدوم شده، پس از چند روز دارفانی را وداع می‌گویند.

طبق روایات شیعی مسلکان،‌ حکایت از این قرار است که پس‌ از مرگ محمد، طبق رسوم قبائل عرب خلافت به ابوبکر می‌رسید، چون از همه مسن‌تر بود! علاوه بر این ابوبکر از سران قبیله و پدر عایشه همسر پیامبر نیز به شمار می‌رفته. ولی گویا علی حاضر به بیعت با ابوبکر نبوده، و عمر جهت وادار کردن وی به این بیعت، به زور وارد خانة علی شده آنحضرت را با پس‌گردنی به حضور ابوبکر می‌برد. می‌گویند در گیرودار جنگ قدرت چند استخوان فاطمه هم می‌شکند و خلاصه به فاصله کمی پس‌ از محمد، فاطمه هم این جهان را ترک می‌کند. شاید دلیل اینکه مدفن فاطمه مشخص نیست همین جنگ قدرت باشد. در واقع علی، فاطمه را پنهانی دفن کرده و حاضر نشده محل دفن وی را افشا کند! البته اینهمه درصورتی است که فاطمه‌ای اصولاً وجود داشته باشد،‌ چون همانطورکه پیشتر گفتیم اگر به روایات شیعیان اطمینان کنیم، خدیجه در سن 57 تا 59 سالگی فاطمه را به دنیا آورده! زنان صدر اسلام گویا یائسگی‌ نداشته‌اند!

بگذریم و بازگردیم به خطبه‌های علفزار در ستایش از فاطمه و گلایة تلویحی از اهل تسنن که یادی از فاطمه نمی‌کنند! آخوندهای شیعه پس از تار و مار کردن دراویش، بهائیان و حجتیه، به جنگ «شیعه ـ سنی» مشغول شده‌اند، چون اینان نیز مانند «چپ‌الله» یا دون‌کیشوت‌وار «‌نبرد» می‌کنند یا با استعمار همکاری می‌کنند و نامش را می‌گذارند «سیاست»! در هر حال فعلاً گورکن‌ها در صحنه نبرد با اهل تسنن حضور فعال دارند، چون اربابان‌شان در لندن و واشنگتن به شدت تضعیف شده‌اند. آخوند جنتی پس از ابراز دلخوری تلویحی از اهل تسنن، به مدح و ثنای فاطمه می‌پردازد.

جنتی می‌گوید فاطمه محو جمال بی‌مثال پدر گرامی‌شان بودند! و این مطلب را خود ایشان بارها و بارها مطرح کرده‌اند. حتماً بزودی اکبر بهرمانی کتاب «خاطرات فاطمه» را نیز در تابوت خمینی کشف می‌کند و وزارت ارشاد «گلة گمراه» آنرا در میلیون‌ها نسخه منتشر خواهد کرد تا در مدارس تدریس شود و همة زنان ایران از فاطمه، عشق به پدر و در واقع عشق به قدرت را بیاموزند. اتفاقاً همسر الهام، سخنگوی دولت هم دقیقاً به همین مرض مبتلاست، منتهی همسر الهام چون پدرش در قدرت نبود، عاشق خمینی شده که خود فرزند استعمار و پدر همة زورپرستان جمکران بود. بله، جنتی در مورد علاقة فاطمه به پدرش می‌گوید:

«فاطمه[...] علاقه زیادی به انفاق در راه خدا، تلاوت آیات الهی و نگاه کردن به سیمای نورانی پیامبر گرامی اسلام داشته[...] و بارها از این علاقه خود سخن گفته[...]»

منبع: حنازرچوبه، مورخ 17 خردادماه سالجاری.

همین روزهاست که سردار رادان به دلیل کسادی بازار گورکن‌ها، تسلیم شدن فرماندهان چماقدار گروه مقتدی‌صدر در عراق، و کشیده شدن قلادة رئیس امارات متحد عربی، سگ‌های هار خود را روانة خانه مردم کند تا زنانی که علاقه ندارند به سیمای نورانی پدرشان «خیره» بمانند، دستگیر و ارشاد فرمایند. البته بزودی نوبت مردان هم خواهد رسید. مردان هم باید به سیمای نورانی مادرشان خیره شوند، و خلاصه بگوئیم، جهت تدوام حکومت پوشالی گورکن‌ها، کسی دیگر حق خروج از خانه را ندارد، همه باید در خانه به تماشای پدر و مادر بنشینند، و اگر پدر و مادری هم ندارند به عکس خمینی زل بزنند. اگر از چهرة دلربای روح‌الله خوششان نمی‌آید مهم نیست، می‌توانند به تصاویر فرح دیبا و محمدرضا پهلوی خیره بمانند؛ در هر حال برای سردار رادان میان شاه و شیخ تفاوتی وجود ندارد! هر دو سایة خداوند ابراهیم‌اند.

به همین دلیل، حاج سیدابراهیم نبوی، معاون سابق سیاسی وزارت کشور گورکن‌ها و همکار سردار رادان، ‌ در سایت «رادیوزمانه» تصویر تمام رخ فرح دیبا در لباس عروسی را به شوت‌وپرت‌ها تقدیم می‌کند! فرح دیبا، بدون حجاب، آرایش کرده، در لباس طرح «ایوسن‌لوران» با جواهرات «کارتیه»! شما بودید، پس از مشاهدة چهرة کریه مریم بهروزی‌ و زهرا مصطفوی‌ با آن چادرهای نفرت انگیز و مرگ گرفتة سیاه‌رنگ، که نماد اسارت زن در جهان اسلام است، به عکس‌های فرح دیبا خیره نمی‌شدید؟ چرا! حتی نویسندة این وبلاگ نیز ترجیح می‌دهد بجای دیدن سرو ریخت مهوع زهراها، فاطمه‌ها و زینب‌های فرهیخته و فرزانه به صورت فرح دیبا نگاه کند،‌ حتی وقتی در مراسم ترحیم «ایوسن‌لوران» حضور یافته بود. ولی اشکال اینجاست که این الگوهای مهوع و مقدس در واقع در پناه سر و روی آراستة فرح دیبا رشد کرده‌اند، و امروز نیز دست استعمار می‌کوشد زهراها و زینب‌ها را مانند پدران دستاربندشان در پناه سلطنت از توفان طغیان مردم محفوظ نگاه دارد.

همانطور که پیشتر نیز شاهد بودیم که چگونه استعمار، آخوندجماعت را در سایة کودتای کلنل آیرون‌ساید از گزند روزگار حفظ کرد. چون اینان نیز مانند خمینی و پدر و مادر، نه تنها به گذشته تعلق دارند، که در گذشته نیز زندگی می‌کنند! اصلاً اگر قرار باشد در حکومت «مستقل» اسلامی، افراد نگاه به آینده داشته باشند، «ایستائی» و «سکون» مطلوب فاشیسم و استعمار به خطر می‌افتد. ولی از آنجا که فاشیسم به عنوان نظریة سیاسی در غرب کهنه شده و شکست خورده، می‌توان بجای فاشیسم، که با شکستن مرز زمان و مکان بازگشت به گذشتة مقدس را تجویز می‌کند، به حفظ محیط زیست، یا حزب سبزها متوسل شد که «فاشیسم دینی» را به «فاشیسم بومی» تبدیل کرده. «سبزها»، در مقام جنبش فاشیسم دنیای نوین، با شیادی تمام عامل «زمان» را حذف کرده، اولویت را به مکان می‌دهند! ساده‌تر بگوئیم سبزها، بجای گذشتة افسانه‌ای و مقدس، مکان را «تقدیس» می‌کنند.

حال می‌پردازیم به نظریه‌های انحرافی و گروه فاشیستی «سبزها» که با توسل به روش «جایگزینی» و «خردکردن»، تلاش دارد نظریة فاشیستی ساخته و پرداختة آنگلوساکسون‌ها را همزمان با «مردمسالاری دینی» به جهانیان تحمیل کند. فراموش نکنیم که محفل نوبل امسال جایزه خود را به یک جهادی دین‌پرست و به ظاهر طرفدار محیط زیست به نام «ال‌گور» اهدا کرد، که گفته می‌شود، فیلمی هم در بارة محیط زیست ساخته‌! «ال‌گور»، پیشتر افتخار معاونت بیل کلینتون، رئیس جمهور «انساندوست» آمریکا را داشت، و توافقنامة ال‌گور با «ویکتور چرنومردین» از چهرة واقعی این فرد پرده برمی‌دارد. طبق مفاد این «توافقنامه»، انحصار فروش سلاح و تجهیزات نظامی به حکومت اسلامی، فقط در اختیار ایالات متحد قرار گرفت. و عجیب اینجاست که ایالات متحد اینچنین علاقه‌مند به تجهیز و تسلیح «دشمنان» خود شده! می‌دانیم که گورکن‌ها به رهبری خمینی دجال، از بدو کودتای ژنرال هویزر در سال 1357، به نبرد با آمریکا مشغول‌اند، و اشغال سفارت آمریکا در تهران را نیز به حساب همین «نبردها» گذاشتند. ولی امروز که صورتک‌ها فرو افتاده، به صراحت می‌بینیم «ال‌گور»، پادوی تفنگ‌فروشان ینگه دنیا، مانند «یوشکا فیشر» و معصومه ابتکار در خیمة سبزها «چادر» زده‌اند. و جای هیچ تعجبی نیست، چرا که شبکة فاشیسم، بین‌المللی است و فعلة فاشیسم در ارتباط کامل با یکدیگر فعالیت می‌کنند. هدف اصلی فاشیسم ایجاد سکون در جوامع بشری است. و سایت رادیوزمانه پیشگام تبلیغات برای چنین سکونی ‌شده. البته این «تبلیغات» را از زبان کورهای «سه‌‌وجهی»، چون «عبادی» و پامنبری‌اش «پارسی پور» به خورد ما می‌دهد.

پامنبری عبادی در سایت زمانه، مورخ سوم ژوئن 2008، ضمن پاسخ به پرسش یکی از کاربران، زبان به ستایش از مسیح گشوده، می‌گوید ریشة مسیحیت با اسلام متفاوت است! مسیح هرگز اجازه نداده بودآدم‌ها را در آتش بسوزانند. وی سپس با اقتداء به «کوستلر»، تبلیغاتچی مفلوک و مک‌کارتیست می‌گوید، آنحضرت معتقدند گالیله بی‌جهت شلوغ کرد! ستاره شناسان باید صبر می‌کردند تا کلیسا متحول شود! «پارسی‌پور» در ادامه به نقل از «فیلسوف» بزرگ خود «کوستلر» اضافه می‌کنند، اصلاً پیشرفت علم باعث تفرقه شد و از اتحاد کلیسا جلوگیری کرد. آری! جامعة بشری در ذهن علیل بعضی‌ها، از جمله عبادی و پارسی‌پور «دینی» است، چرا که اینان نان خود را از دست دین فروشان غرب دریافت می‌کنند. بله، این کلیسای متحد، که مورد نظر فعلة فاشیسم است می‌باید با مسجد و کنیسا متحد شده، همگی جهت حفظ محیط زیست قیام کنند و «هدف والا» را هم بازگشت به دوران پیش سرمایه‌داری معرفی کنند. بازگشت به دوران حاکمیت کلیسا، به سال‌هائی که طی آن نفت ارزش اقتصادی نداشت، به سال‌های طلائی برپائی دادگاه‌های تفتیش عقاید و سوزاندن اومانیست‌ها! البته اینهمه بدون اجازة مسیح!

ولی به همة کسانی که سنگ محیط زیست را به سینه می‌زنند می‌گوئیم، انسان در «زمان» و «مکان» زندگی می‌کند، و هر سیاستی که اولویت را به انسان بدهد، و در پی بهبود شرایط زندگی انسان‌ها باشد، به خودی خود بهبود و سلامت محیط زیست انسان را نیز مد نظر قرار خواهد داد. واقعیت این است که تاکنون سرمایه سالاری جهانی ضمن تخریب محیط زیست، انسان‌ها را به بردگی گرفته، و اکنون که مرکزیت تصمیم‌گیری این سرمایه سالاری ضدبشری می‌رود که از بیابان‌های آریزونا به محل تقاطع مرزهای چین، هند و روسیه منتقل شود، بعضی‌ها که مانند «ال‌گور» از جنگ و تخریب تغذیه می‌کنند، ظاهراً سخت طرفدار محیط زیست شده‌اند! چون با توسل به ابزار «حفظ محیط زیست» می‌توان بدون کمترین کوششی جهت بهبود شرایط زندگی انسان‌ها، رشد و پیشرفت علم را به سکون کشاند، و از اینراه اتحاد مطلوب کلیسا‌ها را هم برقرار کرد.


نسخة پی‌دی‌اف


پنجشنبه، خرداد ۱۶، ۱۳۸۷


اوباما و «حســین»!

...

با معرفی نوچة گروه برژینسکی، باراک اوباما، به عنوان نامزد انتخاباتی «حزب دمکرات» آمریکا خطوط اصلی سیاست‌های حاکمیت ایالات متحد در منطقه با شتاب فراوان شکل می‌گیرد. این خطوط حکایت از تمایل آمریکا برای بازگشت به گذشته دارد. گذشته‌ای که در آن ترکیه، پس‌ از کودتای ارتش ناتو همچنان «لائیک» باقی مانده بود، پاکستان پس از کودتای ضیاءالحق، به تولید و پرورش طالبان اشتغال داشت،‌ افغانستان در اشغال ارتش سرخ به سر می‌برد، و ایران در جنگ استعماری با عراق روزگار می‌گذراند. ساده‌تر بگوئیم حاکمیت آمریکا، ‌ به دلیل زمین‌گیر شدن در خاورمیانه، بدون در نظر گرفتن شرایط منطقه رویای ایجاد بحران و تنش همه جانبه در سر می‌پروراند.

به همین دلیل، ژنرال مشارف برای کناره‌گیری از قدرت اعلام آمادگی می‌فرمایند، تا شرایط به دوران طلائی نخست وزیری نواز شریف و بی‌نظیر بوتو بازگردد. دادگاه قانون اساسی ترکیه در تأئید همین سیاست، و جهت تقویت اسلام گرایان فکل‌کراواتی، حکمی در مورد حجاب صادر می‌کند تا شرایط را به 25 سال پیش باز‌گرداند، و بتواند با ایجاد بحران اجتماعی زمینة یک کودتای نظامی را فراهم آورد. بله، دعوا بر سر یک تکه پارچه‌ است؛ دادگاه قانون اساسی هیچ حق و حقوق دیگری به زنان ترکیه نخواهد داد. همزمان با تلاش‌ نوکران‌اش در پاکستان و ترکیه، ایالات متحد سعی دارد با نقض آشکار قوانین در آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، شرایطی ایجاد کند که «علی‌کوچیکه»، غلام خانه‌زاد و رئیس مجلس گورکن‌ها همکاری با آژانس را مخالف منافع ملی تشخیص داده، با توسل به شیوه‌های عوامفریبانة مصدق، از طریق مجلس به اصطلاح مردمی، خروج از «ان.پی.تی» را با بوق و کرنا اعلام کند.

همین کافی است تا سازمان ناتو بتواند حکومت گورکن‌ها را یک‌شبه به سلاح اتمی مجهز کند. این سیاست چندین و چند فایده دارد. نخست آنکه تهاجم نظامی آمریکا به کشورمان را توجیه خواهد کرد، و نان «علی‌کوچیکه» و اربابان‌اش برای حداقل 8 سال در روغن فراوان شناور می‌شود، حاج اکبر و شرکاء نیز به وصال شرایط ویژة مطلوب خود خواهند رسید. و پس از حاکم شدن این فضای سیاسی، سردار رادان نیازی نخواهد داشت جهت سرکوب اجتماعی سرش را در چکمة زنان و بینی‌اش را در آرایش موی مردان فرو کند.

همینکه شرایط ویژه از سوی خداوند بر مؤمنان نازل شود، خود «نعمت‌الهی» است، و جای شکر فراوان دارد! حاج اکبر، پاسدار محسن رضائی و دیگر اعضای کاروان لاشخورها که راهی عربستان شده بودند، دیروز چهرة کریه‌شان در «مهرنیوز» به چشم می‌خورد. نیش‌شان تا بناگوش باز بود،‌ چون از پیروزی ارباب اطمینان داشتند. همانطور که گفتیم استعمار به دلیل سفله پروری همواره ابله‌ترین را بر می‌گزیند، تا سفله پروری «توسعه» یابد. بی‌جهت نیست که به گفتة شیاد اردکان، خمینی در مورد «توسعه» هیچ نظریه‌ای ارائه نکرده؛ روح الله خود مظهر «توسعه» بود در همة زمینه‌های حماقت و سفلگی. و اعضای کاروان لاشخورها نیز به دلیل برخورداری از همین ویژگی‌ها، در عربستان با دم‌شان گردو می‌شکستند. چرا که نمی‌دانند آنچه حاکمیت آمریکا در سر می‌پروراند عملاً امکانپذیر نیست، و گورکن‌ها، به ویژه «مردقدرتمند» بی‌جهت شکم‌شان را صابون زده‌اند. هر چند فعلة فاشیسم با زمان و مکان بیگانه‌اند، و پیوسته بر این باورند که می‌توان از زمان حال به گذشته‌ها گریخت، و یا در آینده به جست و خیز مشغول شد، اوضاع بر وفق مراد اینان نیست. با این وجود شاهدیم که تمامی نوکران عموسام در راستای سیاست ارباب «قیام» کرده‌، به جست و خیز مشغول‌ شده‌اند.

از شخص اوباما، برندة خوشبخت قرعه‌کشی حزب دمکرات آغاز کنیم که با اظهارات ‌ابلهانة اخیر پیرامون اختصاص اورشلیم به پایتخت اسرائیل، در واقع بر اشغال بخش فلسطینی این شهر تأکید کرده. می‌دانیم که گورکن‌ها مانند دیگر نوکران ضدامپریالیست آمریکا اورشلیم را پایتخت فلسطین می‌دانند، و خواهان خروج اسرائیل از این شهر منفور و مقدس‌اند. در نتیجه، سخنان اوباما در مورد اورشلیم صرفاً با هدف ایجاد بحران مصنوعی در کشورهای منطقه ایراد شده، چرا که اسرائیل و اربابانش در سازمان ناتو به دلیل شکست در جنگ 33 روزه قادر به تحمیل جنگ نوینی بر منطقه نخواهند بود؛ به همین دلیل سعی دارند از طریق تحریک افکار عمومی به ایجاد بحران بپردازند، و نهایتاً مزدوران خود را در سازمان القاعده و دیگر شعبات‌اش فعال کنند.

دلیل خروج «ایمن الظواهری» از غار همین است. بازهم قلاده‌اش را کشیده‌اند، و الظواهری، مانند آخوندهای شیعی مسلک، «احساس تکلیف» کرده، و یک «وق‌وقیة» مخصوص صادر نموده، چرا که منافع آنگلوساکسون‌ها در خطر است. در نتیجه، «فرانس‌پرس» بلافاصله پیام الظواهری «مبارز» را دریافت می‌کند، و مهرنیوز، مورخ 16 خردادماه سالجاری نیز آنرا انتشار می‌دهد! پیام الظواهری همزمان حامل تهدید دولت مصر و به زیر سئوال بردن مذاکرات صلح بین اسرائیل و فلسطین است. چون اگر صلح برقرار شود، الظواهری و شرکاء دیگر وجودشان به درد سازمان سیا نمی‌خورد و می‌توانند «واقعاً» بمیرند. و از آنجا که امثال بن‌لادن و خمینی مرگ را فقط برای همسایه می‌خواهند، حاج‌الظواهری جهت حفظ موجودیت خود شدیداً به دست‌وپا افتاده. پادوی سازمان سیا، ضمن تهدید فعالیت‌های گردشگری در مصر، که یکی از منابع مهم درآمد دولت دست‌نشاندة حسنی‌مبارک به شمار می‌رود، فرمان حمله به دولت محتضر اسرائیل را نیز صادر فرموده‌اند، تا جان تازه‌ای در پیکر بی‌رمق این دولت بدمد و زمینه را برای درگیری‌های جدید با حماس فراهم آورد. می‌دانیم که دولت اسرائیل مانند حکومت گورکن‌ها موجودیت خود را مدیون جنگ و بحران است و اگر جنگ و بحران را از اسرائیل و حکومت «امام‌زمان» بگیرند هر دو در دم فرو می‌پاشند. دلیل شیفتگی اکبر بهرمانی و دیگر جنایتکاران حکومت اسلامی به حفظ «شرایط ویژه» همین است و بس.

بله! «شرایط ویژه» اگر برای مردم منطقه بجز مرگ و آواره‌گی هیچ ندارد، برای آمریکا و نوکران‌اش نان و آب فراوان دارد. از اینروست که ایمن الظواهری در «وق‌وقیة» اخیر خود ضمن دعوت از فلسطینی‌ها به عملیات شهادت طلبانه، در کمال حماقت و پدرسوختگی ادعا دارد «برادران‌اش» در عراق و افغانستان آمریکا را شکست داده‌اند! حال آنکه جهانیان نیک می‌دانند بن‌لادن و الظواهری در رأس تشکیلاتی قرار دارند که ساخته و پرداختة سازمان سیا است، و از سه دهة پیش جهت حفظ منافع آمریکا در منطقه فعال شده. در واقع آنان که اشغالگران را در عراق و افغانستان به چنین افلاسی انداخته‌اند، کسانی نیستند که مانند اعضای القاعده با پیروی از تعالیم الهی، ویراست جان نگروپونته، در اماکن عمومی بمب می‌گذارند، و غیرنظامیان را قتل‌عام می‌کنند. در نتیجه به الظواهری و اربابان‌اش توصیه می‌کنیم خفقان بگیرند و دستور مبارزه صادر نکنند. گرفتاری الظواهری و اربابان‌اش در سازمان ناتو این است که مصر ناچار شده جلوی ارسال اسلحه و تجهیزات به فلسطین را بگیرد، تا نوکران عموسام نتوانند برای دولت اسرائیل، جهت به بن بست کشاندن مذاکرات صلح فرصت مناسب را فراهم آورند. بی‌جهت نبود که آن «شیخ زائد» را با هلی‌کوپتراش به خلیج فارس انداختند. هزینة تأمین تجهیزات نظامی برای سازمان القاعده را امارات می‌پردازد، با پولی که گورکن‌ها از طریق چپاول ما ملت به بانک‌های «مستقل» این شبه‌کشور منتقل می‌کنند!

بله، همانطورکه گفتیم با سقوط «شیخ زائد» و مرگ تأسف‌بار ایشان بسیاری از سیاست‌های «زائد» منطقه نیز ابتر خواهد ماند. به ویژه سیاست انگلستان که با توسل به دامان «علی‌کوچیکة» مفلوک می‌خواهد «مردقدرتمند» بسازد! کار این سیاست آنچنان زار شده که حتی «واشنگتن پریزم» هم فهمیده، و قصد دارد اعمال نفوذ آمریکا در به قدرت رساندن پاسدار «ال‌لاریجانی» را پنهان دارد، و این افتضاح را نتیجة خواست اروپائی‌ها معرفی کند! بابک یکتافر، «کارشناس» موسسة جهانی امنیت و سردبیر «واشنگتن پریزم» در سایت رادیوزمانه اعلام کرده، اروپائی‌ها به لاریجانی دل‌خوش کرده‌اند. به عبارت دیگر، ‌ ایشان به خواننده تفهیم می‌فرمایند که آمریکا هرگز دستی به سروگوش «علی‌کوچیکه» نکشیده، و آن دجال‌هائی که جایگاه نمایندگان مردم ایران را اشغال کرده‌اند و یک صدا رأی موافق به ریاست غلام‌بچة سفارت کذا دادند، حتماً صدای خداوند را شنیده بودند! یا از آنجا که شب پیش زیاده از حد چلوکباب کوفت کرده بودند، امام زمان در خواب بر آنان ظاهر شده بود، و گفته بود، من به «علی» رأی می‌دهم! و «علی» کجاست؟ تو مجلس!

ولی اگر نظر غیرکارشناسانة ما را بخواهید، که «کارشناس» مؤسسه جهانی امنیت هم نیستیم، می‌گوئیم حاج مک‌فال، جهت گذار به دمکراسی در ایران، خواهان «ایجاد یک شکاف» شده بودند که دمکراسی مطلوب خود را از طریق همان شکاف مستقر کنند. و به یاد داریم که گزینه‌های پیشنهادی حاج‌مک‌فال هر سه فاشیستی و سرشار از «تقدس» بود: حکومت دینی، فاشیسم یا سلطنت! در واقع با پیروی از توصیه‌های مک‌فال، بعضی‌ها، از جمله گاوچران‌ها پنداشتند برای ایجاد شکاف کذا مناسب‌ترین گزینه همان علی‌لاریجانی باید باشد. و «جان‌لاین»، فرستادة ویژه «بی‌بی‌سی» در ایران نیز آناً علی‌کوچیکه را بسی «شیوا» و «آکادمیک» یافته، او را «مردقدرتمند» خواند! منتهی وقتی در پی هارت و پورت «مردقدرتمند»، مبنی بر اینکه در همکاری با آژانس بازنگری خواهیم کرد، دفتر مطبوعاتی آژانس در وین طی صدور بیانیه‌ای اعلام داشت، اظهارات «مردقدرتمند» را نشنیده می‌گیرد، فوت‌هائی که بنگاه خبرپراکنی «بی‌بی‌سی» در آستین علی‌کوچیکه کرده بود از شکاف آستین‌شان بیرون زد و باد تبلیغات در دم فروکش کرد. در نتیجه، امروز بابک یکتافر می‌گوید، آمریکا در این مضحکه نقشی نداشته! بله، هیچکس نمی‌خواهد شریک بازنده باشد، بخصوص آمریکا که در منطقه بازندة اصلی شده، و پیروی از استعمار انگلیس دیگر مانند گذشته‌ها برای‌اش آلاف‌و‌علوف نخواهد داشت.

ولی مهم‌ترین نشانة شکست آنگلوساکسون‌ها بدون تردید چشم پوشی اجباری از تجزیة عراق است! به گزارش «بی‌بی‌سی» و سایت نووستی، امروز ژنرال «ایلکر باشبوگ»، فرماندة نیروی زمینی ترکیه اعلام داشت، نیروهای مسلح ترکیه به همراه نیروهای مسلح ایران علیه جدائی طلبان کرد عراق اقدام خواهند کرد! می‌دانیم که ارتش ترکیه تحت فرماندهی سازمان ناتو قرار دارد، همچنین می‌دانیم که حکومت اسلامی را همین سازمان لعنتی در کشورمان مستقر کرده، و می‌دانیم که تجزیة ایران، عراق و مناطق مسلمان‌نشین هند، چین و به ویژه روسیه، در دستور کار ناتو قرار داشت. ظهور طالبان، استقرار حکومت اسلامی، جنگ 8 ساله و تهاجم نظامی ناتو به عراق و افغانستان در راستای همین سیاست به وقوع پیوست. و امروز می‌بینیم که سازمان ناتو ناچار شده به دست خود تجزیه طلبان را در عراق منزوی کند. این آغازی است بر پایان سیاست استعماری ایجاد «یک کشور، یک مذهب». سیاستی که به بهای آواره‌گی میلیون‌ها هندی، به شبه‌کشوری چون پاکستان، یک‌شبه موجودیت بخشید. و اما شکست نظریة استعماری «یک کشور، یک مذهب»، خود آغازی خواهد بود بر پایان نفوذ سازمان جنایتکار ناتو در منطقة خلیج‌فارس و آسیای مرکزی.




چهارشنبه، خرداد ۱۵، ۱۳۸۷



نرخ کوری!


...
در توضیح وبلاگ دیروز باید اضافه کنیم که توافقنامة امنیتی عراق با آمریکا به این دلیل به ماه دسامبر موکول شد که تکلیف معرکه‌گیری دمکرات‌ها با حاجیه هیلاری و شیخ اوباما روشن شود، و حاکمیت ایالات متحد بداند که برخلاف توضیح‌المسائل «مادلن البرایت» که به صورت منظم در فارس نیوز انتشار می‌یافت، رئیس جمهور آیندة آمریکا چندان امکان مانور سیاسی نخواهد داشت، نه در عراق، نه در ایران!

در این راستا ملک عبدالله پادشاه عربستان آب‌پاکی را روی دست حاج‌اکبر ریخت و تأکید کرد کشورش از فعالیت «صلح‌آمیز» هسته‌ای ایران حمایت می‌کند. این سخنان تلویحاً به گورکن‌ها تفهیم می‌کند که نه تنها فعالیت‌های هسته‌ای سپاه پاسداران در زمینة نظامی باید تعطیل شود، که ایجاد مرکز غنی‌سازی اورانیوم «مستقل» خارج از مرز کشورهای عضو دائم شورای امنیت نیز امکانپذیر نخواهد بود. دلیل روشن است، 10 سال پیش که گاوچران‌ها پاکستان را به سلاح هسته‌ای مجهز کردند، شرایط جهان متفاوت بود و امروز به دلیل تضعیف سازمان ناتو، ایجاد یک پاکستان دوم ممکن نیست! به همین دلیل آخوند ناطق نوری، در آفتاب نیوز، زبان به استغاثه گشوده که، ما سلاح هسته‌ای نمی‌خواهیم، بگذارید سرمان به کار خودمان باشد، ورد بخوانیم و چپاول کنیم. اما پیش از پرداختن به وبلاگ امروز توضیح مختصری خواهیم داشت در مورد «استدلال».

استدلال اگر بر پایة «منطق» استوار نباشد، «توجیه» خوانده می‌شود. «توجیه»، منطق‌گریز و عقل‌ستیز است و کاربرد عوامفریبانه هم دارد. به عنوان نمونه وقتی گفته می‌شود، اسلام دین عطوفت است، هیچ استدلال منطقی برای اثبات عطوفت اسلام وجود ندارد، چرا که اسلام مانند یهودیت و مسیحیت یک بینش متحجر و خشن از جهان ارائه می‌دهد که بر پایة «ترس» از یک موجود موهوم به نام خداوند بنا شده. یا وقتی می‌گوئیم خمینی در بین مردم طرفدار داشت، به این معنا نیست که این آخوند سفاک «طرفدار مردم» بوده، بلکه نشان می‌دهد، مردم به دلائلی طرفدار خمینی بوده‌اند. ولی اگر بخواهیم به طور منطقی از خمینی سخن بگوئیم، باید به عملکرد او بپردازیم نه به شعارهای‌اش. هر چند که امام سیزدهم شعارهای‌اش نیز ابلهانه و ضدونقیض و از همه مهمتر عوامفریبانه بود. دقیقاً مانند محمد مصدق که با شعار حفظ منافع ملی و موازنة منفی نه تنها منابع نفتی ایران را در انحصار شرکت‌های غربی قرار داد، و زمینة اشغال آذربایجان را فراهم آورد، که با «ملی کردن نفت» علاوه بر خسارت سنگین اقتصادی و تحمیل تحریم‌ها بر ملت ایران زمینه‌ساز کودتای 28 مرداد شد. کودتائی که به نوبة خود به کودتای 22 بهمن انجامید. از این نظر تفاوتی میان مصدق و خمینی قائل نیستیم، هر دو مزدوری بیگانه کردند.

وقت بیشتری به این دو شیاد منفور اختصاص نمی‌دهیم، چون هدف از این وبلاگ پرداختن به حقوق بشرچی‌های جمکران است. سایت ابتذال پرور رادیوزمانه، ‌مورخ 11 خردادماه سالجاری مصاحبه‌ای با شیخ مسعود بهنود و فردی به نام سیف‌زاده صورت داده. شیخ بهنود خوشبختانه نیازی به معرفی ندارند، تاروپودشان را از ساواک و مک‌کارتیسم بافته‌اند، و مانند فرش کرمان هرچه «پا می‌خورند» مرغوب‌تر می‌شوند!

و اما محمد سیف‌زاده، پیشتر دادستان «انقلاب هویزر» بوده‌اند، ولی امروز از اعضای مؤسس کانون مدافعان حقوق بشر به شمار می‌روند! بله، اینچنین است کانون مدافعان حقوق بشر در جمکران. جهت پیوستن به این کانون ابتدا در صدور حکم اعدام تحت نظارت ساواک و شهربانی کارآموزی می‌کنید، سپس به پیروی از رهنمودهای ساواک، دفاع از حقوق بشر را عهده‌دار می‌شوید، چرا که جهت باد عوض شده. اما از سرکوب و جنایات گذشتة خود هیچ هراسی به دل راه نمی‌دهید، چون دست الهی سفارتخانه‌های غربی حامی شماست. در نتیجه، رادیوزمانه با شما در مورد حجتیه و بهائیان ایران مصاحبه می‌کند تا با کمال پرروئی و وقاحت با اقتداء به شیخ بهنود به لجن‌پراکنی دروغ‌بافی و تحریف واقعیات مشغول شوید.

بررسی مصاحبه این دو شخصیت تاریخ‌ساز را با بهنود آغاز می‌کنیم. چون از نظر شیادی و خدمت در ساواک بر سیف‌زاده تقدم تاریخی دارد و مانند احسان نراقی متخصص بررسی‌های تاریخ در چارچوب‌های «کشک و پشم» است. پیش از پرداختن به سخنان بهنود یادآور شویم که بهائیت شاخه‌ای است از تشیع و نوعی بازنگری دینی در تحجر شیعه به شمار می‌رود. به همین دلیل پیروان این «مذهب» در ایران با حمایت استعمار انگلیس سرکوب شدند، تا تحجر و توحش شیعی مسلکان خدشه دار نشود. چرا که در غیراینصورت «ناخدا کلمب» معروف سخت متضرر می‌شد. استعمار انگلیس مدت‌ها وقت صرف دست‌آموز کردن آخوندهای نجف و کربلا کرده بود، و مسلم است که اصلاحات در ساختار تحجر شیعه در تقابل کامل با منافع استعمار قرار می‌گرفت. در نتیجه ناخدا کلمب، همزمان با حمایت پنهان از سرکوب بهائیان در ایران، آشکارا و به دروغ از اینان حمایت هم می‌کرد، تا نه تنها سرکوب را «توجیه» کند که به آن شتاب نیز ببخشد. نتیجة سیاست انگلستان آن شد که هرگونه اصلاح در ساختار مذهب پوسیدة شیعة اثنی‌عشری عملاً ممنوع شود. ساده‌تر بگوئیم حمایت دروغین کارخانة رجاله پروری از بهائیان، مذهب شیعه را از پویائی بازداشت. نتیجة اسفبار سکون در بنیاد مذهب را امروز شاهدیم: تبدیل لات و اوباش به «آیت‌الله»، و تبدیل حوزة علمیه به محل تولید انبوه اراذل نعلین‌پوش.

در جوامع فئودال، شاه، روحانی و نظامی خاستگاه اجتماعی مشترکی دارند،‌ ولی اعمال سیاست استعمار در ایران در این خاستگاه مشترک گسست ایجاد کرد. ظهور امثال نواب صفوی، خمینی، کاشانی و دیگر ریزه خواران سفرة سفارتخانه‌های غربی از طریق ایجاد چنین گسستی ممکن شده. ولی بهنود در مورد بهائیان می‌فرماید که، بهائیت یک جنبش خواهان اصلاح ساختار دین بود که به دلیل تضعیف حکومت مرکزی، و فشار روحانیت شیعه، دولت به سرکوب آن پرداخت تا حمایت روحانیت شیعه را از دست‌ ندهد! و جالب اینجاست که در آن زمان افسار روحانیت شیعه مانند امروز در دست کارخانة رجاله پروری بود! در هر حال به گفتة بهنود، چون بهائیان را سرکوب کردند، اینان از خارجی کمک خواستند، و روس‌ها حامی «ازلی‌ها» شدند و انگلیس‌ها حامی بهائیت! بهنود ضمن بررسی تاریخی جهت لجن پراکنی به جنبش مشروطه می‌گوید یکی از سران جنبش مشروطه به نام یحیی دولت‌آبادی، «ازلی» و تحت‌الحمایة روسیه بوده! و تا سال‌ها پس از مرگ وی هیچکس از این «واقعیت» مطلع نبود، البته بجز شیخ بهنود! و اگر امروز همین بهنود به ما می‌گوید که جنبش مشروطه زیر سر روس‌ها بوده، به این دلیل است که اربابان‌اش در انگلستان به افلاس افتاده‌اند، و اگر اوضاع بر این منوال پیش رود، بزودی بهنود خواهد گفت، ستارخان هم ازلی و کمونیست بود!

بله، این جنبش مشروطه تیری است بر قلب استعمار اسلام‌پرست انگلستان. چون پس از گذشت یک سده، هنوز که هنوز است فعلة فاشیسم سعی دارند سرداران مشروطه را به نکبت اسلام و استعمار آلوده کنند. علی خامنه‌ای نیز چندی پیش در تبریز از قول پدرش گفته بود:

«ستارخان در سخنرانی و اعلامیه‌اش می‌گفت من می‌خواهم زیر پرچم ابالفضل العباس حرکت کنم.»

همانطورکه می‌بینیم گورکن‌ها نیز جهت لجن‌پراکنی به مشروطه بیکار نمی‌نشینند. ترهات مقام معظم رهبری در کیهان، مورخ 29 بهمن 1385 انتشار یافته. بازگردیم به اظهارات شیخ مسعود که ادعا می‌کند بهائیان تحت حمایت سفارت روس و انگلیس قرار دارند، و البته مورخ «‌دل‌سوختة» ما، در «تاریخ‌سازی‌شان» شیخ‌های ریزه‌خوار کارخانة رجاله پروری را بکلی نادیده می‌گیرند،‌ چرا که چاقو دسته‌اش را نمی‌برد. پس بهنود را رها می‌کنیم و می‌پردازیم به سخنان سیف‌زاده، مدافع حقوق بشر در جمکران.

سیف‌زاده که از مدافعان برحق حقوق بشر به شمار می‌رود می‌گوید، به تحریک سفیر روسیه و بعد هم سفیر انگلستان این بهائیان، ایران را به صحنة زدوخورد با مأموران تبدیل کرده بودند. سیف‌زاده سپس می‌گوید، پس از کودتای 28 مرداد، روحانیت شیعه، سفارت آمریکا و سفارت انگلستان، به تخریب اماکن مقدس بهائیان اقدام می‌‌کنند‍‍‍! و می‌بینیم که در واقع این روحانیت شیعه و دولت کودتا است که سر در آخور سفارتخانه‌های بیگانه دارد. سیف‌زاده می‌افزاید، ساواک از بهائیان حمایت می‌کرد، از حجتیة ضدبهائی هم حمایت می‌کرد! البته این کاملاً منطقی است که سازمان منفور ساواک از حجتیه حمایت کند، ولی ساواک از بهائیان حمایت نکرده و نخواهد کرد. البته بهائیانی که در خدمت محافل خاصی باشند، مورد حمایت ساواک قرار می‌گیرند همانطور که حامیان احسان نراقی، آخوند مطهری یا همین «علی‌کوچیکة» خودمان را می‌باید در ساواک‌ جستجو کرد.

سیف‌زاده همچنین می‌گوید، رژیم گذشته در مسیر تعالی گام بر می‌داشت ولی حجتیه و بهائیان مانع تعالی رژیم ‌شدند! بله! نابودی کشاورزی، سرکوب مردم توسط ساواک، سانسور، گسترش ابتذال و تشکیل حزب رستاخیز هم حتماً کار این بهائیان بوده! سیف‌زاده در ادامة ترهات خود به دروغ، طالقانی را حامی بهائیان معرفی می‌کند و می‌گوید خمینی هم نظر منفی نسبت به آنان نداشت:

«خاطرم نیست که آنزمانی که دادستان انقلاب آیت‌الله خمینی بودم، ایشان نظر بر سرکوب بهائیان داشته باشند.»


بهتر است بدانیم محمد سیف‌زاده، هم حقوقدان است و هم عضو دفاع از کمیتة انتخابات آزاد! حتماً انتخابات آزاد زیر نظر «مقام معظم»! و دلیل پرت و پلاگوئی ایشان نیز باید همنشینی با حاجیه شیرین عبادی باشد که یک پامنبری در رادیو زمانه به نام «پارسی‌پور» دارد. ایشان متخصص احترام به ادیان و ترویج ابتذال در قالب «خاطره‌اند». کجا نشسته‌اید که، «پارسی‌پور» امروز جهت تحول جامعه خواستار «تحول مسجد» شده! چون جامعه در چشم امثال «پارسی‌پور» به مسجد محدود می‌شود! از نظر این متفکر بزرگ، کلیسا متحول شده و اگر مسجد هم مانند کلیسا شود حال و احوال «ما» هم متحول خواهد شد. «پارسی‌پور»، مانند عبادی به دو نوع کوری مبتلاست: کوری مادرزاد و کوردلی. این دو نوع کوری اگر با یکدیگر تلفیق شوند، نوع سوم کوری ایجاد می‌کنند؛ آنرا «کورذهنی» می‌خوانند. جهت ابتیاع چنین کوری‌ سه‌گانه‌ای، کافی‌است ساواک گورکن‌ها چند دلار ناقابل «هزینه» کند. البته نرخ همة کورها با یکدیگر برابر نیست. به عنوان مثال سیف‌زاده و بهنود نرخ‌شان فرق می‌کند. چون سیف‌زاده کوری را با بلاهت در هم‌می‌آمیزد و همزمان برای شریعتی، مجاهدین خلق و خمینی کسب وجهه می‌کند، و آبروی حجتیه را هم بر باد می‌دهد.

حاج ممد سیف‌زاده به «رادیوزمانه» می‌گوید، اسنادی را به خمینی داده که ثابت می‌کند انجمن حجتیه در سال 1324 به وجود آمده و از سوی ساواک و رژیم شاه مورد حمایت بوده. البته سیف‌زاده گویا فراموش کرده که ساواک پس از کودتای 28 مرداد 1332 ایجاد شد! بگذریم! به ادعای دادستان «انقلاب» حاج روح‌الله، حجتیه را درست کردند که شریعتی، مجاهدین خلق و خمینی را بدنام کنند! خوشبختانه نیازی به حجتیه نیست، چون امروز از خمینی، شریعتی و رجوی بجز نام نیک هیچ نمانده! ولی اگر سیف‌زاده این چرندیات را به هم می‌بافد دلیل دارد! سیف‌زاده می‌خواهد دستگیری بهائیان در رابطه با انفجار حسینیة شیراز را به احمدی نژاد نسبت دهد و او را به حجتیه مرتبط کند. البته سیف‌زاده به دلیل ابتلا به کوری سه‌گانه قادر نیست پاسخ دهد چرا احمدی نژاد در سه سال اخیر به سرکوب بهائیان نپرداخت؟ ولی ما به سیف‌زاده می‌گوئیم حسینیة کذا را ساواک منفجر کرد تا ضمن سرکوب بهائیان ایران به سازمان‌های مدعی حمایت از حقوق بشر و عفو بین‌الملل امکان دهد، با نادیده انگاشتن حقوق بشر، در شیپور احترام به ادیان بدمند. حقوق بشر و جنبش مشروطه برای فعلة فاشیسم ایجاد دردسر می‌کند، به همین دلیل انترناسیونال بلاهت سعی دارد هم مشروطه و هم حقوق بشر را به لجن اسلام بیالاید، و ادعا کند در اسلام همه چیز هست.

ولی وقتی از آنان یک برنامة اقتصادی بر پایة عدالت اجتماعی بخواهیم، رهبران «خردمند» مسلمین مثل ‌خر در گل می‌مانند، چون تأمین مسکن، فراهم آوردن امکانات بهداشت و آموزش، و مهیا کردن زمینة زندگی انسانی برای یک ملت، برنامه ریزی می‌خواهد،‌ و با قوة قضائیه‌ای که مشوق قاچاق انسان و تجارت شرافتمندانة مواد مخدر و ورد خواندن است، عدالت اجتماعی تأمین نخواهد شد. اما مگر همپالکی‌های یوشکا فیشر دست از اسلام برمی‌دارند؟ ابداً! فراموش نکنیم که در اسلام، «در شعار» همه چیز هست، ولی «در واقعیت» در همین اسلام به جز پوچ، هیچ نیست.

دفتر ششم مثنوی از درویشی حکایت می‌کند که به گدائی به در خانه‌ای رفت، و طلب نان خشک یا تکه نانی کرد. صاحبخانه گفت، اینجا نانوائی نیست. درویش طلب دنبه کرد، گفتش اینجا قصابی نیست؛ درویش آرد خواست، پاسخ شنید که اینجا آسیاب نیست؛ آب خواست، پاسخ شنید اینجا جوی آب و آبشخور نیست. و خلاصه هر چه درویش از نان و سبوس طلب کرد صاحبخانه با افسوس می‌گفت، «نیست!» پس درویش صاحبخانه را گفت،‌ کنار رو تا در این خانه که برای زندگی هیچ یافت نشود، حداقل قضای حاجت کنم.

آن گدا در رفت و دامن برکشید
اندر آن خانه به حسبت خواست رید
گفت هی‌هی تن زن ای دژم
تا در این ویرانه خود فارغ کنم
چون در اینجا نیست وجه زیستن
در چنین خانه بباید ریستن

بله، اینهم حکایت ما ملت است با اسلام! دینی که هم دمکراتیک و راستین است، هم عدالت دارد هم عطوفت دارد، و هم همه چیز دارد، و سهم ما ملت از این دین جز توحش و نکبت نیست. ولی فراموش نکنیم که، برخلاف ما، شیرین عبادی‌ها و سیف‌زاده‌ها در همین دین، حقوق بشر و انتخابات آزاد و خیلی چیزهای دیگر دیده‌اند:

چون نئی بازی که گیری تو شکار
دست‌آموز شکار شهریار
نیستی طاووس با صد نقش‌بند
که به نقش‌ات چشم‌ها روشن کنند
هم نئی طوطی که چون قندت دهند
گوش سوی گفت شیرین‌ات نهند
هم نئی بلبل که عاشق‌وار زار
خوش بنالی در چمن یا لاله‌زار
هم نئی هدهد که پیکی‌ها کنی
نه چو لک‌لک که وطن بالا کنی



سه‌شنبه، خرداد ۱۴، ۱۳۸۷



شیخ «زائد»!

...

ناگهان پنجره پر شد از شب
شب سرشار از انبوه صداهای تهی
[...]
گوش دادم

همانطورکه یک تیشه، هویت خلیج همیشه فارس را بر باد داد، سقوط یک هلیکوپتر هم به سیاست طالبان‌پروری حاکمیت انگلستان در منطقه نقطة پایان گذاشت. آری! امروز روز خجسته‌ای است. نوزده سال پیش در چنین روزی زمین از وجود پلید روح‌الله خمینی پاک شد، و طبیعی است که این روزها گورکن جماعت به ویژه توله‌ آخوندها به نوحه‌خوانی و مهمل‌گوئی بپردازند.

در خیابان وحشت زدة تاریک
[...]
موش منفوری در حفرة خود
یک سرود زشت مهمل را
با وقاحت می‌خواند

امروز معلوم شد نوة خمینی با خدا تماس دارد! البته خداوند سیدحسن مانند دیگر آخوندهای حکومتی به حواس پرتی دچار شده، و دعای ابراهیم را در حق خمینی مستجاب فرموده و سیدحسن را هم در جریان اجابت دعای مذکور قرار داده. ولی همین خداوند، به نوة خمینی نگفته که رهبر کبیر در بهشت است، یا نه! به عبارت دیگر سیدحسن از اینکه خدا خواستة ابراهیم را در حق خمینی برآورده کرده اطمینان دارد، ولی نمی‌داند خمینی به بهشت رفته. بله این توله‌آخوندها به دلیل اعتقاد به نظام «امامت»، «شهادت» و «انتقام»، مانند شیخ مهدی بازرگان و خمینی، مهملات عجیبی به هم می‌بافند. ولی سیدحسن در چرندبافی گوی سبقت از بازرگان و خمینی ربوده، چرا که «انشاالله» را که برای آینده به کار می‌برند، برای گذشته به کار برده! به این می‌گویند گورکن اصیل، هم پدرش آخوند بود، هم پدر بزرگش، هم پدر مادربزرگش و ... اینهمه آخوند و توله آخوند که با هم ترکیب شوند، به حماقت اصالت می‌بخشند. به گزارش مهرنیوز مورخ 14 خردادماه سالجاری، سیدحسن خمینی، که امروز سر قبر پدر بزرگ سفاک‌اش سخنرانی می‌کرد، می‌گوید:

«[...] حضرت ابراهیم در قرآن از خدا می‌خواهد حکم به او عطا کند [...] خداوند این دعا را در حق امام عزیز مستجاب کرد[...] و انشاالله او را وارث بهشت قرار داد.»


جیرجیری سمج و نامفهوم
لحظه‌ای فانی را چرخ زنان می‌پیمود
و روان می‌شد بر سطح فراموشی

امروز روز خجسته‌ای است. به چند دلیل؛ نخست اینکه عاقبت یک زمینه یافت شد که در آن روح‌الله خمینی صاحب‌نظر نبوده،‌ و آن هم زمینة «توسعه» است. این خبر بهجت‌اثر را محمدخاتمی در «پیش نشست همایش بین‌المللی» امام سیزدهم به ما داده. خاتمی در این مراسم به شیوة معمول سخنان مهملی بر اساس اصل جادوئی «ترادف کلی» ایراد کرده که نیازی به بررسی آن نیست. سید اردکانی در این سخنرانی می‌گوید:‌

«امام خمینی نظریه پرداز توسعه نبودند و در این زمینه تعریفی ارائه نداده‌ و حتی در باره مشخصات توسعه اظهار نظر مستقیم نکرده‌اند.»

کد خبر 8703ـ 06338، منبع، ‌ایسنا

بله کاملاً هم طبیعی‌ است که خمینی در مورد «توسعه» نظری نداشته باشد چون گورکن جماعت نگاه به آینده ندارد، گذشته را می‌پرستد. و البته خمینی در مورد مسائل دیگری هم که اظهار نظر کرده بجز مهمل و ضدونقیض چیزی نگفته. چون حضرت امام نه سواد درستی داشتند و نه شناختی از مسائل. خوشبختانه سخنان خمینی را هنوز به یاد داریم و در گوشه و کنار نیز بریده روزنامه‌هائی که روی شبکة اینترنت قرارمی‌گیرد، پریشان‌گوئی «رهبر کبیر انقلاب» را ثابت می‌کند. امروز در سایت رامین مولائی دو بریده روزنامه از ترهات «رهبرکبیر انقلاب» را همراه با تصویری از ایشان با موهای افشان و پریشان یافتم. به راستی که چه ابهتی داشتند آنحضرت! افسوس که در مورد «توسعه» هیچ اظهار نظری نکرده‌اند! ولی گیسوان پریشان‌شان بسیار توسعه یافته بود! تاکنون امام عزیزمان را بدون حجاب ندیده بودم، به راستی که امروز روز فرخنده‌ای است، چون نقش دلالی امارات متحد، پایگاه تولید و پرورش طالبان نیز در منطقه امروز به پایان رسید.

برجدار کلبه‌ام [...]
با خط سیاه [...]
یادگارها کشیده‌اند
[...]
قلب تیر خورده
شمع واژگون

پایان نقش امارات متحد عربی در حمایت از طالبان و «دلالی» برای فعلة استعمار در جمکران را به فال نیک می‌گیریم. به گزارش حنازرچوبه، مورخ 14 خردادماه سالجاری، هلیکوپتر شیخ ناصربن‌زاید آل نهیان، برادر محترم شیخ زاید آل نهیان، رئیس کشور امارات متحد عربی در خلیج فارس سقوط کرد، و هر چند شیخ کذا آب‌های خلیج فارس را آلوده کردند، ولی همزمان با غرق شدن ایشان، امیدهای حاکمیت اسلام پناه انگلستان نیز جهت تداوم حکومت اسلام و طالبان نقش بر آب شد.

اگر نظر کارشناسانة ما را بخواهید می‌گوئیم، ‌ این شیخ «زائد» در تخریب کتیبة هخامنشی دست داشته و می‌خواسته پنهان شود که هلیکوپترش سقوط کرده. اینهمه اگر اصلاً کتیبه‌ای وجود داشته باشد. به یاد داریم که دیشب مسئول میراث فرهنگی گفته بود در مورد مظنون اطلاعاتی نمی‌دهد، چون ممکن است وی «مخفی» شود. ظاهراً یک نفر دیگر در مورد مظنون اطلاعاتی داده و چون مسئله شدیداً جنبه امنیتی داشته، اژه‌ای و دری نجف آبادی به امارات خبر داده‌اند و شیخ «زائد» به سوی هلیکوپتر خود دویده غافل از اینکه سعید امامی و فهمیه دری‌نجف‌آبادی در هلیکوپترش بمب گذاشته‌اند. همین روزهاست که سگ مؤنث نازی آباد، اژه‌ای و دری‌نجف‌آبادی که در پی انفجارهای شیراز بهائیان را متهم کردند و مانع از دفن جنازة بهائیان ایران شدند، تولد بهائیان ایران را نیز ممنوع کنند، تا سازمان عفو بین‌الملل و حقوق بشرچی‌های حرفه‌ای و ناشی از قماش مؤمنی و عبادی بجای دفاع از حقوق انسانی، در تنور «احترام به ادیان» بدمند! از مطلب دور افتادیم بازگردیم به امارات.

نقطه‌های ساکت پریده رنگ
بر حروف در هم جنون

چون امارات در واقع کشور نیست، پایگاه نظامی حاکمیت انگلستان است که ضمن حمایت از تجهیز گورکن‌ها به سلاح هسته‌ای، زمینة تحریم اقتصادی ما ملت را هم فراهم می‌آورد تا مستقیماً از چپاول ثروت‌های ملی ما بهره‌مند ‌شود. در مورد نقش امارات در تشویق قاچاق و بلعیدن سرمایه‌های ملی، با نقل مطلبی از فیگارو پیشتر توضیح مختصری داده‌ایم. اگر بخواهیم نقش امارات را در چپاول و سرکوب ملت ایران خلاصه کنیم، می‌توانیم امارات را شعبة حاکمیت انگلستان، و رئیس سازمان تبلیغات اسلامی بخوانیم. چون بنگاه خبرپراکنی «بی‌بی‌سی»، از زبان «مقامات» امارات، مطالبات استعمار انگلیس را مطرح می‌کند. از آن جمله است،‌ حاکمیت بر سه جزیره، تغییر نام خلیج فارس، و ... و دروغ‌هائی نظیر «حمایت روسیه از امارات» برای باز پس گرفتن سه جزیرة کذا که اخیراً در سایت «بی‌بی‌سی» انتشار یافته بود. امارات از سوی دیگر مأمن جهادیون و به ویژه پناهگاه تروریست‌های جدائی‌طلب چچن نیز به شمار می‌رود. از اهمیت امارات هر چه بگوئیم کم گفته‌ایم. ولی با سقوط هلیکوپتر شیخ‌ «زائد» که وجودشان زائد تشخیص داده شده، باید بگوئیم دوران طلائی امارات نیز به سر رسیده، و حاکمیت انگلستان در منطقه باید گامی دیگر به عقب بردارد.

همانطورکه گفتیم امروز روز فرخنده‌ای است. چون در پی برکناری ژنرال فالون صلح طلب، و سقوط هلیکوپتر شیخ «زائد»، فرماندة نیروهای ایساف در افغانستان نیز تغییر کرد، و فرماندة جدید رسماً اعلام فرمودند که افراط‌گرایان را تحمل نخواهند کرد! به عبارت دیگر ایشان فرمودند اگر تا امروز با هم دوست بودیم، از امروز دشمن یکدیگریم، چون باد از جهت دیگری می‌وزد. در پی این تغییر و تحولات اعلام شد، نشست1+5 تا دو هفتة دیگر در تهران برگزار می‌شود. ساده‌تر بگوئیم، مذاکرات علی‌کوچیکه، «مرد قدرتمند» جمکران با سولانا انجام نخواهد شد! و خلاصه «آب‌نباتی» در کار نیست، و علی‌کوچیکه جهت پرهیز از دریافت تو سری می‌تواند بجای آب‌نبات از سماق‌های اهدائی بی‌نظیر بوتو به رهبر فرزانه استفاده کند. در این گیرودار بود که امروز سفیر عراق در تهران رسماً به انتشار اخبار دروغ پیرامون توافقنامة امنیتی آمریکا با عراق از سوی رسانه‌های رسمی حکومت مفلوک جمکران اعتراض کرد!

به یاد داریم که وق‌وقیه‌های علفزار و رسانه‌های جمکران، به ویژه روزی‌نامة کیهان، شیپور کوکلوکس‌کلان‌ها در ایالات متحد، و فارس نیوز، ارگان پاسداران سلطنت‌طلب این روزها مرتباً به صورت مستقیم، یا از زبان آخوند سیستانی با توافقنامة امنیتی در عراق مخالفت می‌کردند. چون این توافقنامه از یکسو به آمریکا اجازه می‌دهد جان سالم از مهلکه به در برد، و از سوی دیگر آمریکا را ملزم به ارائة تضمین امنیتی به ایران خواهد کرد. و آنچه حکومت گورکن‌ها را به هراس افکنده همین تضمین امنیتی است که زمینة ارعاب و سرکوب ما ملت را از این حکومت سلب می‌کند. به ویژه بر زمزمة ترجیع بند امارات پیرامون سه جزیره و خلیج همیشه فارس پایان خواهد داد.

برجدار کلبه‌ام [...]
با خط سیاه [...]
یادگارها کشیده‌اند

با مرگ شیخ زائد، قاتل کتیبة هخامنشی‌ هم ـ ‌ همان کتیبه که برای مرگ نابهنگام‌اش خبرپراکنی «بی‌بی‌سی» و ایسنا مراسم سوگواری و سینه زنی بر پا کرده بودند ـ از طریق امدادهای غیبی مجازات شد. پس امروز روز «انتقام»، یا به قول شیخ مهدی بازرگان، روز یکی از ارکان مسلم «نظام» است. البته «نظام بی‌نظمی» و سرکوب. سخنان شیوای مهدی بازرگان در مورد آخوند علی شریعتی را به یاد داریم و می‌دانیم که بر اساس ترهات بازرگان، نظام «بر سه اصل مسلم شهادت، امامت، و انتقام» استوار بود، و البته هنوز هم این نظام استعماری بر همین «سه اصل حماقت» تکیه دارد،‌ چون در واقع نقطة اتکاء این «نظام» استعمار غرب است و هیچ نیازی به داشتن برنامة «سیاسی ـ اقتصادی» و اتکاء به مردم ندارد.

جالب اینجاست که اخیراً قوم و قبیلة مهدی بازرگان به همراه غلامان و کنیزکان محمدخاتمی در ینگه دنیا و مزدوران سازمان سیا در نهضت آزادی، حوزه و بازار با صدور بیانیه خواستار رعایت حقوق بشر هم شده‌اند. علامت تعجب نمی‌گذاریم چون آخوند جماعت وقاحت را از استعمار به ارث برده، ولی به این جماعت بی‌شرم و ابله که بیانیة مضحک‌شان در سایت «اطلاعات نت» منتشر شده، یادآور می‌شویم که بین اعلامیة جهانی حقوق بشر و «سه اصل مسلم» امامت، شهادت و انتقام، هیچ ارتباطی نمی‌تواند وجود داشته باشد. چون اگر عبدالعلی بازرگان و شرکاء نمی‌دانند، ما می‌دانیم که سه اصل کذا مشوق خشونت و توحش است و کسی که ادعای طرفداری از حقوق بشر دارد نمی‌تواند آشکارا از خشونت هم پشتیبانی کند. اگر سی سال پیش سازمان سیا دست نوازش به سر مهدی بازرگان و شرکاء کشید، امروز نه تنها سازمان سیا که سازمان ناتو هم در موقعیتی قرار ندارد که بتواند مشتی آ‌خوند جنایتکار فکل‌کراواتی و ملاباجی‌های مربوطه را به عنوان آزادیخواه به ملت ایران حقنه کند.

برجدار کلبه‌ام که زندگی‌ است
با خط سیاه [...]
یادگارها کشیده‌اند
[...]
قلب تیر خورده
شمع واژگون

امروز روز خجسته‌ای است! چرا که ایالات متحد با ترکیه یک قرارداد 15 ساله برای همکا‌ری‌ در زمینه هسته‌ای غیرنظامی امضاء کرده، و به همین دلیل برنامة پرزیدنت مهرورزی که جهت خوش رقصی برای اربابان خواهان ایجاد مرکز غنی‌سازی اورانیوم در ترکیه شده بود، بهم خورد! گورکن‌ها اصرار عجیبی داشتند که در ترکیه چنین مرکزی به راه افتد، چون ترکیه هم عضو سازمان ناتو است و هم همرز روسیه! به یاد داریم که پادشاه عربستان هنگام ورود به لندن پیشنهاد کرد چنین مرکزی در سوئیس ایجاد شود، و خلاصة مطلب نوکران آمریکا می‌کوشند مرکز غنی‌سازی اورانیوم در کشوری که عضو شورای امنیت نیست ایجاد شود. چون اگر اورانیوم غنی شده به دست سازمان‌های تروریستی بیفتد کشور مذکور هیچ مسئولیتی نخواهد داشت!

به نظر می‌رسد دوران پارس کردن دروغین گورکن‌ها برای اربابان‌شان در لندن و واشنگتن به پایان رسیده به همین دلیل، ‌ «علی‌کوچیکه» باید به رهنمودهای تایم عمل کرده، جهت کسب وجهه، در اعتراض به سیاست‌های مهرورزی از پست ریاست مجلس استعفا دهد، تا در انتخابات آیندة‌ جمکران برنده شود! بله این رهنمودهای «تایم» به پاسدار لاریجانی است که ترجمة آن در آفتاب نیوز مورخ 13 خردادماه سالجاری منتشر شده. البته این «پیشنهاد‌ها» زمانی صورت گرفت که هنوز آمریکا با ترکیه قرارداد فعالیت‌های صلح‌آمیز هسته‌ای امضاء نکرده بود، و فرماندة‌ ایساف هم در افغانستان بر کنار نشده بود! هنوز حاکمیت انگلستان رویای دوام و بقای طالبان در سر می‌پروراند و هنوز پاسدار شریعتمداری و اکبربهرمانی به توافقنامة امنیتی عراق «اعتراض» داشتند. و مهم‌تر از همه هنوز هلیکوپتر شیخ «زائد» امارات به آب نیافتاده بود. به صراحت بگوئیم، «کاروان» اکبر بهرمانی بی‌جهت راهی عربستان شده، در وبلاگ پیشین گفته بودیم که شکست سیاست انگلستان در ترکیه و عراق پشت مرزهای ایران متوقف نخواهد شد.

پس چرا ستاره آرزو کنم؟
[...]
این ترانة من است

دوشنبه، خرداد ۱۳، ۱۳۸۷



«هویت» و آب‌نبات!

...
یک ضربة تیشه تمام «هویت» خلیج همیشه فارس را بر باد داد! به گفتة خبرپراکنی ایسنا، مورخ 11 خردادماه سال‌جاری، یکنفر با استفاده از غیبت نگهبان کتیبة هخامنشی با پتک و تیشه هویت‌ ما ملت را خدشه‌دار کرد. گفته می‌شود این کتیبه در آبان‌ماه سال گذشته در خارک «کشف» شده بود، و در 5 سطر به زبان فارسی باستانی «ثابت» می‌کرد که خلیج فارس، خلیج فارس است؛ همانطور که علی شریعتی ثابت کرده بود «فاطمه، فاطمه است»! بله ما که تا آبانماه سال گذشته هویت خلیج فارس‌مان به قول اهل قلم سرقبرآقا «ناروشن» بود، امروز دیگر این هویت را از دست دادیم و ضمن سوگواری و سینه‌زنی زمزمه می‌کنیم:

ای دیر به دست آمده بس زود برفتی
آتش زدی اندر من و چون دود برفتی

البته ایسنا برای‌مان توضیح نداده زبان «فارسی باستاني» را از کجای نعلین رهبری بیرون کشیده، چرا که در دورة هخامنشیان این زبان وجود نداشت! کار هر بز نیست خرمن کوفتن!

و اما با توجه به اینکه کتیبة مذکور در حوزة استان بوشهر بر صخره‌ای قرار داشته و طبق پژوهش‌های بخش تاریخ «ام.‌آی.تی»، البته به ادعای کیهان جمکران، «باراک اوباما» هم بچة بوشهر خودمان است می‌توان حدس زد که جنایتکاری که با تیشه به این کتیبه حمله کرده از مخالفان باراک اوباما بوده. چون اگر این نوچة برژینسکی را به عنوان رئیس جمهور آیندة ایالات متحد به کاخ سفید پرتاب کنند، نه تنها خلیج فارس به اوباما تعلق خواهد گرفت که علی کوچیکه، «مرد قدرتمند» مورد نظر وی نیز از هم اکنون به ریاست مسجد جمکران منصوب شده و در انتظار مذاکره با ایشان روزشماری می‌کند.

استعمار غرب با فوت کردن در آستین «علی‌کوچیکه»، غلامبچة سفارت‌کذا، و رئیس مسجد نمایندگان جمکران همان سیاستی را دنبال می‌کند که از دوران ناصرالدین‌شاه قاجار با فتوی شیوخ مزدوری به نام میرزای شیرازی، بنیاد مذهب را در تقابل با سلطنت قرار ‌داد: سیاست انسداد! در راستای تکمیل همین سیاست بود که کودتای آیرون‌ساید اسلام‌پناه تیر خلاص را بر دو بنیاد سنتی مذهب و سلطنت شلیک کرد. در واقع پس از این کودتا است که روحانیون نجیب‌زاده منزوی می‌شوند و عده‌ای لات و اوباش در کسوت روحانی در حوزه علمیة قم، که ساخته و پرداختة پهلوی اول بود،‌ جامعة روحانیت قم را تشکیل می‌دهند. نتیجة چنین سیاستی ظهور امثال کاشانی، ‌ نواب صفوی و خمینی است که جهت حفظ منافع استعمار هر از گاهی به مخالفت با حاکمیت «قیام» اسلامی می‌کردند. به این ترتیب که حاکمیت استعماری در ظاهر به اصلاحات می‌پرداخت، نعلین‌ها هم در ظاهر به مخالفت با همین اصلاحات فتوی صادر می‌کردند و طلاب ساواک هم به پیروی از فتوی نعلین‌ها به «تظاهرات» می‌پرداختند، و بدیهی است که دامنة تظاهرات «طلاب» به دانشگاه استعمارزدة تهران گسترش ‌یابد. همانطور که بارها در این وبلاگ گفتیم، سردمداران دانشجویان معترض، مانند طلاب انقلابی از اعضای ساواک بودند و تردیدی نیست که امروز نیز در بر همین پاشنه می‌چرخد. بنابراین به دانشجونمایانی که بجای پرداختن به مسائل دانشجوئی پای‌شان به سیاست جهانی کشیده شده یادآور می‌شویم، این شیوه‌ها امروز شناخته شده ‌است و کسی از «دانشجویان انقلابی» دیگر حمایت نخواهد کرد. اما پیش از ادامة مطلب بهتر است به نمونة بارز حماقت در مبارزات «روشنفکران دینی» اشاره‌ای داشته باشیم.

مقاله‌ای به قلم مهدی بازرگان، در سایت «بنیاد فرهنگی» استاد دکتر علی شریعتی منتشر شده! در این مقاله، ‌ نویسنده ضمن ستایش از نقش شریعتی در شورش سال 1357 و کودتای هویزر که شیخ مهدی نام «انقلاب» بر آن نهاده، سه رکن اساسی انقلاب‌شان را مشخص کرده‌اند. بر اساس درافشانی‌های حاج مهدی، «انقلاب» کذا بر مرگ‌پرستی، تقدس و احساسات استوار بوده،‌ سه «رکن» بی‌اساسی که شریعتی تبلیغ می‌کرده، و بعد توسط خمینی دجال مورد استفاده قرار گرفته. ساده‌تر بگوئیم مطالب شریعتی در واقع همان پروپاگاند استعماری است که به ویژه در حسینة ارشاد پخش می‌شد تا زمینه را برای شورش فراهم آورد، و ساواک شعارهای شورش را بر اساس ترهات شریعتی تهیه می‌کرد. به گفتة شیخ مهدی بازرگان:

«انقلاب ما و نظام جمهوری اسلامی روی سه پایة مشخص و مسلم[...] بنا شده [...] سه رکنی که [...] شریعتی در افکار و روحیات نسل جوان بذرپاشی و آبیاری کرد و از طرف رهبری و متولیان انقلاب با هنرمندی تمام مورد بهره برداری قرار گرفت[...] آن سه رکن عبارت است از شهادت، امامت و انتقام [...]»

بله این است ویژگی‌های یک نظام استعماری و بیگانه با نظم. البته سخنان مهدی بازرگان حداقل این فایده را دارد که بدانیم فکل‌کراواتی‌های جمکران هیچ تفاوتی با خمینی و خلخالی نداشتند و هدف‌شان از استقرار حکومت توحش و تحجر، ‌ «انتقام» بوده! ساده‌تر بگوئیم هدف مبارزات سیاسی گروه نهضت آزادی دقیقاً همان اهداف حقیرانة روضه‌خوان‌های قم است: شهادت و انتقام! بررسی سخنان مهوع مهدی بازرگان را در همینجا به پایان می‌بریم، چون برای اثبات حماقت جناب مهندس و مزدوری شرکای‌شان همین چند جمله کفایت می‌کند. اینان هیچ برنامة ‌اقتصادی و سیاسی نداشتند، فقط شعار می‌دادند و قصدشان براندازی بود و بس.

باید بگوئیم این نخستین بار است که یک گروه به اصطلاح سیاسی قصد استقرار حاکمیتی بر پایة شهادت، امامت و انتقام دارد! وقتی می‌گوئیم استعمار سفله‌پرور است دلیل دارد. سفله‌تر و ابله‌تر از مهدی بازرگان و خمینی در دستگاه استعمار یافت نمی‌شد، به همین دلیل گروه برژینسکی شیفتة حاج مهدی بازرگان، ‌«آیت‌الله» خمینی و «استاد» بنی‌صدر شده بود. و به همین دلیل است که امروز همین گروه دل در گروی پاسدار «ال‌لاریجانی» نهاده. البته فراموش نکنیم که سولانا، پادوی سازمان ناتو در اتحادیة اروپا هم دل به مهر علی‌کوچیکه بسته، و حتی پیش از رئیس مجلس بحرین «انتخاب» وی را به ریاست مسجد جمکران تبریک گفت! چرا که غلامبچة سفارت برای «مذاکره» با اربابان حکومت جمکران آفریده‌ شده، از همان «مذاکرات» مطلوب که ژنرال «فالون» بینوا آرزو داشت با قایق‌های پلاستیکی پاسداران در خلیج فارس داشته باشد، و برکناری وی را امان نداد!

با توجه به توطئه بر علیه کتیبة «هویت خلیج فارس» و با توجه به اینکه بچة بوشهر، اوباما ممکن است به کاخ سفید راه یابد، بدون تردید کسی که با پتک به کتیبه هخامنشی در استان بوشهر حمله کرده از مخالفان نظم «بن‌لادن ـ برژینسکی» به شمار می‌رود، و مسلماً اگر سناتور شهید مک‌کارتی زنده بود به ما می‌گفت که او هم مانند یوشکا فیشر «چپ‌گرا» است. البته این روزها با فناوری‌های نوین شنیدن نظرات مردگان رایج شده، و اکبر بهرمانی وقتی در «خاطرات‌اش» بر تمایل روح‌الله به مذاکره با آمریکا تأکید کرد از همین فناوری بهرهمند شده بود: فناوری نبش قبر و گفتگو با مردگان! و حاج اکبر از شدت فروتنی و تواضع فراموش کرده بود بگوید، از زمان مادها تاکنون کسی اینهمه سخنان ضد و نقیض از دهان یک مرده بیرون نکشیده! در هر حال حاج اکبر پیشگام استفاده از این فناوری بود. و ما هم تردیدی نداریم که جهت اطلاع از نظرات سناتور مک‌کارتی پیرامون نابودی کتیبة هویت خلیج فارس، ایالات متحد به فناوری پیشرفتة گورکن‌ها نیاز دارد! و لازم است که محض گل روی سناتور «شهید» به گورکن‌ها اجازه داده شود با اربابان خود «مذاکره» کنند. البته گورکن‌ها پر رو نشوند چون انحصار حرف گذاشتن در دهان مرده را از دست داده‌اند!

روزنامة لوموند مورخ سوم ژوئن 2008، مطلبی منتشر کرده در مورد چگونگی دستیابی کرة شمالی به فناوری هسته‌ای. می‌دانیم که کرة شمالی هم مانند جمکران ناگهان «جهش» کرد و به غنی‌سازی اورانیوم پرداخت، و بلافاصله ایالات متحد به جار و جنجال و تهدیدات معمول مشغول شد. امروز که بحران هسته‌ای کره شمالی فروکش کرده، می‌گویند بی‌نظیر بوتو شخصاً فناوری هسته‌ای را در اختیار کرة شمالی قرار داده، تا در مقابل آن از این کشور موشک‌های پیشرفته دریافت کند. بله، گفته می‌شود شنل قرمزی، شهید راه مزدوری، هنگامی که در سال 2003 عازم کرة شمالی بوده یک مانتو به تن کرده که جیب‌های خیلی بزرگی داشته و «سی‌دی» فناوری هسته‌ای را در آن‌جیب‌ها پنهان کرده و به کره برده! همچنین می‌گویند فناوری موشکی را هم در همان جیب‌ها از کره به پاکستان آورده! البته این داستان‌ها را برای شوت و پرت‌ها نقل می‌کنند، چون فناوری هسته‌ای پاکستان اختیارش به دست ایالات متحد است. این فناوری در اختیار «پاک‌ها» قرار گرفت تا برای هند و روسیه ایجاد مزاحمت کنند. و ساده‌تر بگوئیم دولت «مستقل» پاکستان چنین اختیاراتی ندارد. در هر حال پیشتر همین تقصیر را به گردن عبدالقادرخان، «نابغة بزرگ» پاکستانی انداخته بودند، ولی با توجه به آرامش نسبی که بین چین و هند برقرار شده مصلحت خویش در آن دیدند که بی‌نظیر بوتو را مسئول این معرکه معرفی کنند، چون ایشان فعلاً قرار نیست زنده شوند، و با سخنان خود نمی‌توانند ادعای اربابان را تکذیب کنند.

در هر حال «فیلیپ پونس»، گزارشگر روزنامة لوموند در توکیو، این مسائل را چندان جدی نگرفته. ولی با توجه به اینکه بی‌نظیر بوتو با چادرسیاه به دیدار علی خامنه‌ای شتافت، می‌توان حدس زد که زیر چادر کذا نه تنها فناوری هسته‌ای، که چند تن سماق نیز برای ایشان سوغات آورد که علاوه بر پیشرفت‌هائی که از برکت جنگ و تحریم نصیب‌شان شده، در فناوری مکیدن سماق هم، مانند دموکراسی‌های مورد نظر دانیل کوین‌بندیت، «تکامل» یابند. چون به احتمال زیاد طرح امنیتی عراق تا ماه دسامبر امضاء نخواهد شد. به عبارت دیگر، تا زمانی که ایالات متحد به نوکرانش در جمکران تفهیم نکند که نمی‌توانند به سلاح هسته‌ای مجهز شوند، امکان رهائی از عراق را نخواهد داشت. در نتیجه سولانا هم نمی‌تواند با بستة آب‌نبات به دیدن «مرد برتر» جمکران بیاید، و اوباما، بچة بوشهر هم به احتمالی آرزوی مذاکره با «مرد قدرتمند» را به گور خواهد برد.

بله مسئلة نابودی کتیبة موهوم بوشهر را دستکم نگیریم، این مسئله شدیداً «امنیتی» است. به همین دلیل احمد دشتی، رئیس سازمان میراث فرهنگی بوشهر به خبرپراکنی ایسنا گفته، اگر در مورد مظنون و اهداف وی اطلاعاتی بدهیم «ممکن است خود را مخفی‌کند!» درباب تخریب کتیبة فرضی چنین گفته می‌شود:‌ این کتیبه بر روی صخره‌ای قرار دارد که با هماهنگی نیروی انتظامی بخشداری و مقامات محلی خارک حفاظت می‌شده، و یک نگهبان هم شبانه روز چارچشمی مراقب کتیبة کذا بوده. دور کتیبه حفاظ کشیده بودند و ظاهراً قاتل کتیبه با استفاده از «غیبت» نگهبان، هم حفاظ را خراب می‌کند هم کتیبه را به قتل می‌رساند. البته در 60 متری کیوسک نگهبان، نیروی انتظامی هم حضور داشته! رئیس میراث فرهنگی به خبرنگار ایسنا می‌گوید، نگهبان برای کاری به جائی رفته بوده که این اتفاق «جانگداز» رخداد.

اگر هویت ما ملت ایران را آن کتیبة موهوم و ادعائی ایسنا تعیین نمی‌کند، «هویت» حاکمیت جمکران را همان نگهبان که برای «کاری» به «جائی» می‌رود خدشه دار کرده! چون در غیبت ایشان یکنفر برای نابودی آثار تاریخی خود را به خطر می‌اندازد، و بدون واهمه از نیروی انتظامی، جهت «انتقام» با پتک و چکش به یک کتیبه حمله می‌کند. چنین موجود ابلهی مسلماً به «امامت» اعتقاد داشته، چون از شهادت بیمی به خود راه نداده. اگر نظر کارشناسانة ما را جویا شوند،‌ خواهیم گفت با توجه به حماقت متهم، و با تکیه بر اظهارات شیخ مهدی بازرگان، می‌باید قبول کرد که فرد مهاجم به کتیبة هخامنشی حتماً در استقرار «نظام اسلامی» شرکت فعال داشته!


یکشنبه، خرداد ۱۲، ۱۳۸۷


فالون‌الله!

...


در توضیح وبلاگ دیروز در باب خصوصی کردن نفت تأکید می‌کنیم که سازمان ناتو به دلیل شکست در لبنان، عراق و افغانستان، و به دلیل شکست در تهاجم نظامی به ایران، قصد دارد حضور خود در سواحل خزر را از طریق «نفت» تأمین کند. چون استعمار غرب یا از طریق تهاجم نظامی به نابودی شیوه‌های تولید محلی و چپاول اقتصادی می‌پردازد ـ همچنانکه در عراق و افغانستان شاهدیم ـ یا این فروپاشی را از طریق حضور مستقیم چندملیتی‌ها فراهم می‌آورد. حال این پرسش مطرح می‌شود که اگر حکومت اسلامی همانطور که ما می‌گوئیم، و همانطورکه مردم ایران هر روز تجربه می‌کنند، حکومتی است دست نشاندة استعمار غرب، پس چه دلیلی دارد که غرب بر حضور مستقیم چندملیتی‌های خود پافشاری کند، و ملی شدن نفت توسط دولت مزدور محمد مصدق را به زیر سئوال برد؟ پاسخ این است که به دلیل فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، از یکسو امکان حضور شرکت‌های نفتی روسیه در ایران مطرح می‌شود، و از سوی دیگر اکثر منابع دریای خزر خارج از دسترس هفت خواهران نفتی قرار گرفته!

در این راستا، بازگرداندن امتیاز نفت به شرکت‌های چندملیتی غرب، در واقع سیاست اقتصادی بازگشت به دوران میرپنج یا دوران تقابل کاذب «شیخ و شاه» به شمار می‌رود. چنین سیاستی به استعمار امکان می‌دهد زمینة ظهور یک مصدق دیگر را در درازمدت، جهت حفظ استقلال و ملی کردن دوبارة نفت فراهم آورد. و زمینة چنین ظهور پربرکتی نیز از طریق ملاقات همسر حسین فاطمی با محمود احمدی نژاد فراهم آمده.

بر اساس ترهات منتشر شده در رسانه‌ها، خانم سطوتی، با عجلة فراوان از لندن خود را به درگاه مهروزی رسانده‌اند، تا دفتر یادداشت همسرشان، وزیر امورخارجة محمد مصدق را به پرزیدنت مهرورزی تقدیم کنند، چرا که از وقتی محمود احمدی‌نژاد به ریاست جمهوری جمکران انتخاب شده، حال و روز خانم سطوتی هم بهبود یافته، البته در لندن! بر اساس مطالب سایت پرزیدنت مهرورزی، خانم سطوتی با مشاهدة شرایط ایران به یاد دوران وزارت همسر مرحوم‌شان افتاده‌اند! البته در اینکه اوضاع ایران شباهت فراوانی به بلبشوی حاکم در دوران صدارت محمد مصدق منفور دارد، تردیدی نداریم، ولی در اینکه «پوکویاماهای» آنگلوساکسون‌ در این سوی آتلانتیک، که از طریق جنگ موفق به حضور در سواحل خزر نشدند، بتوانند از طریق نفت، «سهم ما را از خزر» تأمین کنند، تردید فراوان در میان است.

همانطور که بنگاه «بی‌بی‌سی»، شیپور تبلیغاتی حاکمیت انگلستان‌ «انتظار» داشت، «علی‌کوچیکه»، یا همان پاسدار «ال‌لاریجانی»‌ یعنی «مرد قدرتمند» ایران، به اتفاق آراء و بدون حتی یک رأی مخالف، به ریاست مسجد جمکران «انتخاب» شد. می‌بینیم که نمایندگان مسجد جمکران همه در راه برآورده کردن «انتظارات» حاکمیت انگلستان «وحدت کلمه» دارند. پاسدار لاریجانی پس از «انتصاب» می‌فرمایند،‌ مجلس با «منویات» رهبر به راه خود ادامه خواهد داد! به عبارت دیگر کار مجلس و «علی‌کوچیکه» در اطاعت از فرمایشات بی‌سروته مقام معظم رهبری خلاصه می‌شود. هر چند رهبر فرزانه در مهمل‌گوئی به پای روح الله خمینی نمی‌رسند، ولی در حماقت و نوکری برای بیگانگان از امام سیزدهم هیچ کم و کاست ندارند. اینجاست که آشکارا مشاهده می‌کنیم وجود مجلس در حکومت پوشالی جمکران تقلیدی است میمون‌وار از غرب، و عملکرد آن هیچ ارتباطی با شیوة برخورد یک مجلس برخاسته از آراء مردم ندارد.

ولی چرا قرار شد علی لاریجانی به مجلس جمکران راه یابد و مطابق «انتظارات» بنگاه خبرپراکنی کذا تبدیل شود به «مرد قدرتمند»؟ دلیل این است که ایجاد یک تقابل کاذب در بطن حکومت ساخته و پرداختة ژنرال هویزر، از بدو استقرار این حاکمیت ترفندی برای سرگرم کردن شوت‌وپرت‌ها بوده. همان‌ها که دلشان را به «اختلافات» خوش می‌کنند و در انتظار سقوط، یا بهتر بگوئیم براندازی حکومت نکبت و ادبار شیعی مسلکان، ضمن تماشای تلویزیون‌های لس‌آنجلس، گوش به ترهات مبتذل «بی‌بی‌سی» و رادیو های بیگانه می‌سپارند تا ضمن اشباع شدن از ابتذال و حماقت استعماری، جهت تجمع غیرمجاز، برایشان فتوی حفظ «خلیج همیشه فارس» و نجات «هویت ایرانی» صادر کنند!

پیش از ادامة مطلب بهتر است ببینیم فواید ایجاد «تقابل کاذب» در حکومت اسلامی و مزدور سازمان ناتو چیست؟ کاربرد سیاسی تقابل کاذب همان ایجاد انسداد است. به عبارت دیگر، همین روزهاست که شاهد جنگ زرگری دولت و مجلسی باشیم که به ادعای رسانه‌های جمکرانیان چه درونمرزی و چه برونمرزی، قرار بوده مجلس گوش به فرمان احمدی نژاد باشد، و خواهیم دید که چنین نیست. این مجلس «قانونگذاری»، که یک غلام خانه‌زاد در رأس آن قرارگرفته وظیفه‌اش در درجة نخست بازکردن پای «بریتیش پترولیوم» و شرکاء به دریای خزر است، تا ضمن چپاول نفت خزر، زمینة ایجاد بحران در مرزهای روسیه را هم فراهم آورد.

البته این خواستة حاکمیت انگلستان است که از دیرباز به دلیل رقابت اقتصادی با روسیه، با توسل به نعلین و دستار، ایران را به صحنة نبرد تبدیل کرده بود و این سیاست تا به امروز ادامه دارد. ولی در تداوم این نوع سیاست‌ها تردید فراوان داریم. چرا که از یکسو علیرغم مسافرت الیزابت دوم به ترکیه، و حمایت انگلستان از پیوستن این کشور به اتحادیة اروپا، اروپائی شدن خیرالنساء به مانع بزرگی برخورد کرده؛ مانعی به نام کشور فرانسه! از تاریخ 29 ماه مه سالجاری، طبق قوانین فرانسه اگر ترکیه بخواهد به اتحادیه اروپا ملحق شود، دولت فرانسه این تقاضا را در داخل کشور به رفراندوم خواهد گذاشت! فکر نمی‌کنم نیازی به توضیح باشد که حکومت اسلامی فکل‌کراواتی‌های آنکارا بجز جهادیون اروپا یا گروه فاشیست «سبزها» در فرانسه مورد حمایت هیچ جناحی قرار نخواهد گرفت. حال بازگردیم به پیوند رسانه‌های استعمار با رسانه‌های جمکران.

یک نکتة مهم را پیرامون ارتباط حیات‌بخش رسانه‌های جمکران با رسانه‌های استعمار به خاطر بسپاریم. این ارتباط از هر جهت رابطة «سگ و صاحب» است. از یکسو، بازتاب مطالب رسانه‌های فارسی زبان غرب در رسانه‌های جمکران به ویژه در روزی‌نامة کروبی یک اصل اساسی را آشکار می‌کند، و آن اینکه رسانه‌های رسمی و غیررسمی حکومت دستاربندان از ابتذال رسانه‌های غرب تغذیه می‌کنند، درست مانند سگ‌ ولگردی که در پی تکه استخوانی، پوزه در زباله‌های کنار خیابان فرو می‌برد. از سوی دیگر، بازتاب گستردة پروپاگاند رسانه‌های رسمی غرب در جمکران و در رسانه‌های اوپوزیسیون مفلوک این حکومت در غرب، نشانگر اطاعت بی‌قید و شرط قلم به مزدهای داخلی و خارجی از سیاست استعمار است. کافی است جنجال پیرامون شیرین عبادی، پاسدار اکبر، و ... و سر فصل‌های تبلیغاتی از قماش تهاجم نظامی، تهاجم به میراث فرهنگی، سد سیوند، لوح‌های گلی، جام طلای هخامنشی، سهم ما از خزر و «خلیج همیشه فارس» را به یاد آوریم. اینهمه تا فراموش نکنیم که جنجال درگیری قریب‌الوقوع در خلیج فارس بین سپاه پاسداران و ناوگان جنگی آمریکا که فعلة فاشیسم در «بی‌بی‌سی» شیپورش را می‌زدند، در واقع بازتاب تلاش ژنرال فالون، ژنرال برکنار شده بود، که برای همکاری گورکن‌ها با نیروی دریائی آمریکا زمینه‌سازی می‌کرد!

بله افتضاح «ژنرال» فالون، از نیویورک‌تایمز مورخ اول ماه ژوئن 2008، به حنازرچوبه مورخ 12 خردادماه سالجاری نیز رسیده! داستان از این قرار است که نیویورک‌تایمز از قول ژنرال فالون به افشاگری پرداخته می‌نویسد، این ژنرال صلح‌دوست با تهاجم نظامی به ایران مخالف بوده و عقب نشینی از عراق و بهبود شرایط افغانستان را آرزو داشته، و به همین دلیل هم بر کنار شد! نیویورک‌تایمز در ادامة بازار گرمی برای ژنرال فالون اسلام‌پناه و صلح‌دوست می‌گوید، آنحضرت جهت ایجاد «ارتباط» بین نیروی دریائی آمریکا و ایران، خواهان مذاکرات پایدار با ایران بوده‌اند!

چقدر این ژنرال فالون دوست داشتنی بودند، و نیویورک‌تایمز و حنازرچوبه از ما پنهان می‌کردند! ولی اینان می‌پندارند که ما متوجه نخواهیم شد مفهوم مذاکره برای ایجاد ارتباط، در واقع مذاکره است جهت فراهم آوردن زمینة درگیری و جنگ! چون جنگ هم نوعی ارتباط و گفتگو است. ولی در جمکران، از آنجا که فلسفة کلام در ید لات و اوباشی چون سروش و شریعتی قرار گرفته، حنازرچوبه می‌پندارد ژنرال فالون خواهان دیده‌بوسی با نوکران‌شان در سپاه پاسداران بوده‌اند. البته ما پیشتر در همین وبلاگ گفتیم که برکناری ژنرال فالون را به فال نیک می‌گیریم، چون نقطة پایان کار مقتدی‌صدر و آخوندبازی سازمان ناتو در منطقه است. و امروز هم شاهدیم که علاوه بر اکبربهرمانی و دیگر نوکران آمریکا در جمکران، در کشور عراق نیز فقط «اراذل و اوباش در صحنه» با طرح امنیتی ایالات متحد مخالفت می‌کنند! چون همانطورکه گفتیم طرح فوق، آمریکا را موظف می‌کند به ایران تضمین امنیتی بدهد. و این تضمین همان است‌که گورکن‌ها نمی‌خواهند، چون بدون تهدید و ارعاب ما ملت، حکومت اسلامی در واقع سال‌هاست که «جام معروف» را سر کشیده. ساده‌تر بگوئیم سیاست انگلستان در عراق، افغانستان و ترکیه شکست خورده، و نه خداوند و نه هیچ «مرد قدرتمندی» قادر نخواهد بود این شکست را پشت مرزهای ایران متوقف کند.








نفتعلی فیشر!


...
علی کوچیکه
علی بونه گیر
نصف شب از خواب پرید
[...]
چی دیده بود؟
چی دیده بود؟

فاشیسم بین‌الملل در ایران همة کارت‌های برندة خود را در زمینه سیاست و اقتصاد علنی کرده. منتهی از آنجا که فاشیست‌ها مانند گورکن‌ها، ‌ آینده را در گذشته رویت می‌کنند، کارت‌های برندة کذا همان کارت‌های بازندة گذشته‌ است. در زمینة سیاسی، توله آخوندی به نام پاسدار «علی ال‌لاریجانی» ظهور کرده که «رهبری» همة مسائل از جمله اقتصاد، یا بهتر بگوئیم نفت را بر عهده‌ دارد. چون در زمینة اقتصادی، فرمان بازگشت به گذشته از طریق حاکمیت انگلستان صادر شده. انگلستان رویای بازگشت به دوران «پیش مصدق» را در سر می‌پروراند، و در شیپور تبلیغاتی خود بنگاه «بی‌بی‌سی»، از زبان گورکن‌های به اصطلاح اقتصاددان تلویحاً به ما می‌گوید، ملی شدن نفت توسط مصدق برای‌تان جز خسارت هیچ نداشت،‌ چون نفت بشکه‌ای 130 دلار شده و شما هنوز در فقر دست و پا می‌زنید! پس در یک جهش قهرمانانه، نفت را دوباره به دست «بریتیش پترولیوم» بسپارید، تا از این وضعیت نابسامان نجات پیدا کنید!

علی بونه گیر
[...]
چی دیده بود؟
چی دیده بود؟
علی کوچیکه
محو تماشاش شده بود
واله و شیداش شده بود

آنگلوساکسون‌ها، در رأس جبهة ناتو تلاش دارند هم شرایط انسداد جنگ سرد را حفظ کنند و هم در فضائی که پس‌ از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی ایجاد شده بحران و تنش را در ایران تداوم بخشند. چون اینان مانند هر فاشیست عاقل و فرزانه به دلیل نفرت از رشد و تحولات، از آینده به هراس افتاده، و مانند هر فاشیست فرهیخته قصد بازگشت به «نقطة صفر» را دارند. البته هر کس «نقطة‌ صفر» ویژة خود را دارد. نقطة صفر گورکن‌ها بازگشت همزمان به سلطنت و صدر اسلام است، و نقطة صفر اروپای غربی و دمکرات‌های ایالات متحد در ایران، گروه محمد خاتمی و آغاز جنگ در منطقه. و در همین راستا، رؤیای یک جنگ فرضی بین دولت مفلوک اسرائیل و دستاربندان مزدور جمکران بسیار شیرین می‌نماید.

در اینجاست که شاهد سخنان ابلهانة ‌سرداران جمکران در گوشه و کنار میهن اسلامی هستیم. پس از ترهات پاسدار «ال‌لاریجانی» که به عنوان «مرد برتر» عرصة سیاست جمکران برگزیده شده، نوبت به سردار سرلشکر «رشید» رسید. این سرلشگر « ناکجا آبادی» با رشادت تمام به فارس نیوز، سایت پاسداران سلطنت‌طلب اعلام فرمودند، تکلیف آمریکا و اسرائیل را یکسره خواهند کرد! افسوس که این سردار رشید اسلام در دوران جنگ با عراق رشادت‌شان را در کیف والدة محترم فراموش کرده بودند، در غیر اینصورت همانروزها عراق که هیچ، اتحاد جماهیر شوروی را هم فتح می‌کردیم! ولی نمی‌دانیم این سردار رشید چرا اجازه دادند ارتش آمریکا در مرزهای ایران مستقر شود، و نوکرانش را در داخل این مرز پر گهر به حکومت برساند! البته سردار اکبر بهرمانی نیز همزمان با سردار کذا به شیوة «به در می‌گم،‌ که دیوار بشنوه»، فرمان «شورش مسلحانه» در «مهر نیوز» را آنچنان با نعره صادر کرده، که طنین‌اش تا رادیو زمانه هم رسیده!

در سایت رادیو زمانه، یک پیام غیرمستقیم «نافرمانی نظامی» از سوی سردار اکبر صادر شده. البته طبق معمول در قالب «خاطره»! می‌دانیم که اکبر بهرمانی عاشق جسد و گورکنی و کافور و مرده‌شوئی است. در هر حال رادیو زمانه سخنانی از اکبر رفسنجانی منتشر کرده و فردی به نام «سرباز تیرانداز» پیامی به نقل از «مهر نیوز» در مورد آن ارسال فرموده که از زبان هاشمی چنین می‌گوید: «در دوران سربازی در باغشاه گفتیم اگر فرمان تیراندازی به مردم را دادند به سوی فرمانده شلیک می‌کنیم». به عبارت دیگر اربابان گورکن‌ها از ما می‌خواهند «به صحنه» بیائیم چون سپاه جان بر کف سازمان سیا که جهت تخریب کشور، مانند روحانیت همیشه در کنار مردم است، به احتمال زیاد در شرایط بحرانی «اعلام بیطرفی» خواهد کرد! گویا پس از صدور فرمان کذا، سردار اکبر بعد از ایراد خطبه‌های علفزار این جمعه راهی عربستان شده، تا از درگاه ارباب یاری طلبد.

پس‌ از انتشار گزارش البرداعی پیرامون فعالیت‌های هسته‌ای ایران، نخستین کسی که به ایراد وق‌وقیة‌ امام‌گونه پرداخت علی لاریجانی، غلام‌بچة سفارت کذا و ریاست موقت مسجد جمکران بود. گفتیم که جان لاین، فرستادة ویژة «بی‌بی‌سی» در تهران سخت شیفتة وق‌وقیة ایشان شده، آنرا «شیوا» و «آکادمیک» یافته بود! علی لاریجانی را همه می‌شناسیم. از غلامان مورد اطمینان کارخانة رجاله پروری‌ است که به جز مزدور در اطراف خود هیچ ندارد، و به جز مزدوری استعمار هیچ مسیر دیگری نمی‌شناسد. یک پروندة اختلاس هم از «علی کوچیکه» در صدا و سیمای جمکران وجود دارد که تاجی است جاودان بر تارک افتخارات غلام خانه‌زاد.

علی کوچیکه
علی کوچیکه
نکنه تو جات وول بخوری
[...]
یادت بره گول بخوری

لاریجانی، پدرش در نجف نعلین به پا داشته، پدر زنش از نعلین پوشان قم و هم‌محفلی احسان نراقی و خمینی بوده. خواهرش را به یک دستاربند فروخته‌اند، خودش پاسدار و ساواکی است،‌ و مانند محمد خاتمی، نوک حملة سرکوب استعماری به شمار می‌رود. علی کوچیکه اخیراً با همراهی دو سردار جلاد، محسن رضائی و قالیباف، خود و چند سر پادوی دیگر را به نمایندگی مسجد جمکران «انتخاب» کرده. آری اینچنین بود که علی کوچیکه به عنوان «مرد برتر» و «مرد قدرتمند» از سوی کارخانة رجاله پروری «مبعوث» شد، تا جهت بهبود «معیشت مردم»، به دوران پیش از جنجال مصدق منفور بازگشته، با جنجال و هیاهو پیرامون بحران هسته‌ای، نفت را به صاحبان اصلی بازگرداند.

علی کوچیکه
علی کوچیکه
[...]
کاری نکن که اسمتو
توی کتابا بنویسن
سیا کنن طلسمتو

اما از بخت بد پس از سخنرانی آکادمیک «ال‌لاریجانی» و تهدید آژانس بین‌المللی انرژی اتمی به خروج از «ان‌پی‌تی»، معاون سازمان برآوردهای امنیتی ایالات متحد، «جان کر» اعلام داشت که در بیانیة گذشته خود مبنی بر توقف فعالیت‌های «هسته‌ای ـ نظامی» ایران از سال 2003 تجدید نظر نخواهد کرد! به عبارت دیگر، ایشان تلویحاً آب پاکی را روی دست انترناسیونال جنگ طلبان و بحران پرستان ریخته، و امکان به راه انداختن جنجال رسانه‌ای را از آنان سلب کرده‌اند.

علی کوچیکه
علی کوچیکه
[...]
قاچ زینو محکم [بچسب] که اسب سواری
پیشکش‌ات

در پی موضع‌گیری رسمی نهادهای امنیتی ایالات متحد، ولادیمیر پوتین نخست وزیر روسیه نیز که برای دیدار رسمی به فرانسه رفته بود، طی مصاحبه‌ای با فرانس پرس و روزنامة لوموند، موضع مشابهی اتخاذ کرد. روزنامة لوموند مورخ 31 ماه مه سالجاری مصاحبة مفصلی با ولادیمیر پوتین، نخست وزیر روسیه منتشر کرده که در آن مسئله هسته‌ای ایران نیز مطرح شده. پوتین در این مصاحبه ضمن تأکید بر حق غنی‌سازی اورانیوم توسط ایران اظهار داشته، هیچ شواهد و مدارکی در دست نیست که ثابت کند ایران در پی دستیابی به سلاح اتمی باشد.

ولی در حالیکه توفان رسانه‌ای پیرامون پروندة هسته‌ای ایران رو به آرامش دارد، فعلة ‌‌فاشیسم بین‌الملل عربده‌جوئی و ارعاب را آغاز کرده‌اند. پیشگام عربده جوئی‌های فوق کسی نیست جز «یوشکا فیشر»، سخنگوی محفل فاشیسم بین‌الملل و حامی شبه اصلاح طلبان در جمکران. فیشر، رئیس سابق حزب سبزهای آلمان که از فدائیان بی‌قید و شرط دولت اسرائیل به شمار می‌رود،‌ و امروز دیگر هیچ سمتی در حاکمیت آلمان ندارد، به جنجال پیرامون «جنگ اتمی» پرداخته و همزمان با وق‌وقیة رفسنجانی در نماز علفزار جمعه دهم خردادماه سالجاری، «گویا نیوز»، یکی از شاخک‌های مافیای اکبر بهرمانی ترهات «فیشر» را منتشر کرده. همانطورکه پیشتر هم گفتیم فعلة فاشیسم با «تاریخ» به معنای پویائی انسان در زمان و مکان اصولاً بیگانه‌اند و به جز «سکون» و «انفجار» هیچ نمی‌شناسند.

در این راستا اکبربهرمانی که روز جمعه به روخوانی تراوشات ذهنی «پوکویاما» مشغول بود،‌ دوباره به شرایط مطلوب خود یا همان «شرایط ویژه» بازگشته، هشدار می‌دهد، دشمن‌یابی می‌کند، از دام و تله و فریب و اینجور چیزها قصه می‌گوید، و نهایتاً اعلام می‌داردکه آمریکا علیه برنامه‌های صلح‌آمیز «ما» ادعاهای دروغ مطرح کرده! بله، ظاهراً ساواک گورکن‌ها سیدمهدی خاموشی را در جریان اظهارات جدید «جان کر» معاون برآورد سازمان‌های امنیتی ایالات متحد قرار نداده بود! شاید هم قصد مضحکه کردن سردار اکبر را داشته.

چون اکبر بهرمانی، در راستای سیاست استعمار به عنوان عصای دست پاسدار «ال‌لاریجانی»، یا بهتر بگوئیم صدای دوم ایشان عمل خواهند کرد. در نتیجه، سردار سازندگی، که آثار ویرانی و جنایات‌اش هنوز از چهرة ایران به ویژه خوزستان و کردستان زدوده نشده، پس از اعلام شرایط ویژه در ایران، در لبنان و عراق هم شرایط ویژه اعلام می‌کنند. اصولاً هر گاه گاوچران‌ها در هر کجای جهان در موضع ضعف قرار گیرند، برای اکبر بهرمانی و شرکاء آن‌هنگام، عاشورا و آن‌مکان، کربلا خواهد بود.

رفسنجانی جنایتکار که می‌داند اگر توافقنامة امنیتی بین عراق و آمریکا امضاء شود، ایالات متحد ناچار است به ایران نیز تضمین امنیتی بدهد، خواستار استقلال عراق شده، از مردم عراق می‌خواهد به دام آمریکا نیفتند! بهرمانی همچنین برای افغانستان نیز نگران شده، و از ناامنی و کشت مواد مخدر در این کشور ابراز ناخشنودی کرده. ولی نگرانی فعلة فاشیسم برای عراق به مراتب بیشتر است، به همین دلیل کارخانة رجاله پروری، اراذل و اوباش حاضر در نماز جمعة بغداد را در اعتراض به توافق امنیتی کذا راهی خیابان‌های بغداد کرد، و آنان را طرفداران «مقتدی صدر» نامید. البته ما در ایران با پدیدة اوباش آشنائی کافی داریم و می‌دانیم که دهنة «مردم همیشه در صحنه» و «روحانیت» از طرف کدام سفارتخانه‌ کشیده می‌شود. همچنین می‌دانیم فعلة سازمان سیا که کربلای‌شان از ایران به عراق و لبنان گسترش یافته، مسلماً با سقوط دولت اهود اولمرت در اسرائیل هم برای سر بریدة آنحضرت مراسم سینه‌زنی به راه خواهند انداخت، ‌ البته به طریق زدن نعل وارونه!

زدن نعل وارونه برای حفظ منافع اسرائیل توسط گورکن‌ها عبارت است از تهدید اسرائیل! چون با تهدید اسرائیل، بلافاصله پروپاگاند جنگ و تهاجم نظامی بر علیه ما ملت آغاز خواهد شد. و از این طریق گورکن‌ها و دولت اسرائیل سعی دارند با توسل به جنگ زرگری آخور مشترک خود را در بطن «بحران‌سازی» منطقه‌ای پنهان دارند. اما اعضای شورای امنیت که در مورد آغاز و یا توقف جنگ‌ها تصمیم گیرندگان اصلی‌اند، نیک می‌دانند که روحانیت جمکران، دولت اسرائیل و همة دولت‌های اسلامی از نوکران آنگلوساکسون‌های دو سوی آتلانتیک‌اند. با این وجود ظاهراً یوشکا فیشر، هنوز این مهم را درک نکرده، چون او نیز مانند همه فاشیست‌های مدرن و متمدن ساکن غرب، در خیمة «سبزها» نشسته و ضمن دمیدن در شیپور جنگ، پرچم صلح هم برافراشته!

بله حضرت فیشر که با گردآوری فعلة فاشیسم در برلن، غلامان و کنیزکان محمد خاتمی را به عنوان «اصلاح طلب» به جهانیان معرفی کرد، طی مصاحبه با یکی از ورق‌پاره‌های چاپ اطریش، «ایران اتمی» را خطری برای اسرائیل خوانده و مانند موسی و محمد به پیشگوئی می‌پردازد و خبر از آینده می‌دهد! فیشر،‌ پس از دریافت پیام خداوند ابراهیم، تأکید کرده ایران تا سه سال دیگر مجهز به سلاح هسته‌ای خواهد شد و با توجه به دشمنی دولت ایران با اسرائیل، کشور «یهوه» در خطر است. بله! شعار فاشیست‌های جهان با عبارت «در خطر است» پیوندی جاودانه دارد. اسلام در خطر است، اسرائیل در خطر است، و برای تهاجم به ملت عراق هم دیدیم که، جامعة جهانی در خطر بود! ترجمة الهامات الهی یوشکا فیشر در شاخک اکبر بهرمانی، «گویانیوز»، مورخ 10 خردادماه سالجاری انتشار یافته. اما پیش از ادامة مطلب بهتر است نگاهی داشته باشیم به زندگی سیاسی و مواضع یوشکا فیشر.

علی کجاس؟
تو باغچه
[...]

یوشکا فیشر، مانند اکثر فاشیست‌های پادوی سازمان سیا در اروپای غربی، از «قشر» مهاجران اروپای شرقی است. خانوادة فیشر در مجارستان هیچ مشکلی با حضور ارتش آلمان نداشت و بخوبی و خوشی روزگار می‌گذراند، ولی به محض ورود ارتش سرخ به این کشور خانوادة «محترم» به همراه اشغالگران نازی‌ به آلمان می‌گریزد. فیشر، ‌ در سال 1965 در هفده سالگی تحصیل را رها کرده، به مدت یکسال به عکاسی می‌پردازد. ولی در سال 1967 در کنار جنبش دانشجوئی آلمان شرکت دارد! فیشر تا سال 1977 چپگرا‌ و «کارگرپرست» است، شغل ثابتی هم ندارد، ‌چون وظیفة ایشان به احتمال زیاد شناسائی و لو دادن چپ‌ها بوده. یک روز در کتابفروشی کار می‌کنند، روز دیگر در کارخانة اپل و مدتی هم رانندة تاکسی می‌شوند! ولی در سال 1977، زمانی که گروه برژینسکی، جیمی کارتر را به کاخ سفید می‌آورد تا جهاد بر علیه اتحادجماهیر شوروی را سازمان دهد، فیشر شغل ثابت پیدا می‌کند و به خیمة مجاهدین اروپا یا همان سبزها می‌پیوندد. یادآور شویم که «دانیل کوین بندیت» چپ‌نمای معروف «فرانسوی ـ آلمانی» با یوشکا فیشر خیمة مشترکی دارند. فیشر در سال 1982 به عنوان نماینده و رئیس گروه سبزها به مجلس آلمان وارد می‌شود و از طرفداران بی‌قید و شرط دولت اسرائیل به شمار می‌رود. البته در آن زمان چند «افشاگری» دروغین در رسانه‌ها، برای اثبات «چپ‌گرائی» حضرت یوشکا فیشر انتشار یافت. ولی ما اطمینان داریم که دولتی که اعضای گروه بادرماینهوف را در زندان به قتل می‌رساند، یک چپگرای دوآتشه چون فیشر را به حال خود رها نخواهد کرد. در هرحال صعود سیاسی فیشر از 1977 تا 2006 ادامه یافت. ولی در تاریخ 27 ژوئن 2006 حضرت فیشر سیاست را کنار می‌گذارند، و در پایان همان سال به عنوان «پروفسور» در دانشگاه پرینستون استخدام می‌شوند!

البته ما نمی‌دانیم حضرت فیشر در پرینستون چه تدریس می‌کنند، ولی می‌دانیم که عموسام نوکران وفادار خود را بدون پاداش نمی‌گذارد. مهم‌ترین موضع‌گیری سیاسی فیشر، عوامفریبی از طریق حضور در مجلس نمایندگان با بلوجین و کفش کتانی است. همانطورکه گفتیم عوامفریبی شیوة فاشیست‌هاست و سبزها نیز به دلیل گرایشات انسان‌ستیزشان فاشیست خوانده می‌شوند. چون سبزها «بومی» را جانشین «دینی» کرده، و «انسان‌محوری» را در چارچوب نظریه‌پردازی‌های‌شان فدای «طبیعت‌ محوری» می‌کنند. در چارچوب نگرش فاشیست‌های نوین، طبیعت بجای خداوند نشسته و از زبان طبیعت نیز می‌توان مسائلی مطرح کرد که مانند احکام دینی «انسان‌ستیز» باشد. از مطلب دور افتادیم بازگردیم به مصاحبة ‌یوشکا فیشر که تحت عنوان « همه شواهد خبر از جنگ می‌دهند» انتشار یافته.

علی کوچیکه
علی کوچیکه
می‌تونی بری شابدوالعظیم
ماشین دودی سوار بشی
[...] خال بکوبی جاهل پامنار بشی

معلوم نیست یوشکا فیشر که قرار بود در پرینستون نشسته باشد «شواهد» خود را از کجا استخراج کرده؟ ولی با توجه به اخراج قریب الوقوع اولمرت از دولت اسرائیل، می‌باید بگوئیم، یوشکا فیشر افلاس دوستان‌اش در اسرائیل را با جنگ منطقه‌ای عوضی گرفته. چون اگر یوشکا فیشر مانند دیگر فعلة فاشیسم بین‌الملل در سیاست بازی یک‌شبه ره صد ساله رفته، و بعضی‌ها وی را «صاحب‌نظر» هم معرفی می‌کنند، در عالم واقعیت‌ این پرش‌ها و جهش‌ها وجود خارجی ندارد.

علی کوچیکه
علی کوچیکه
[...]
فصل، حالا فصل [...] خیار و بستنی‌اس
چن روز دیگه، تو تکیه، سینه زنی‌اس

آنچه در واقعیت می‌گذرد این است که امثال یوشکا فیشر همانقدر از مسائل سیاسی اطلاع دارند که غلامبچة سفارت، علی لاریجانی! و اگر رسانه‌های غرب تلاش می‌کنند زمینة عربده جوئی و ارعاب برای امثال فیشر و توله آخوندهای جمکران فراهم آورند سخت در اشتباه‌اند. وق‌وقیه‌های علی لاریجانی در مسجد جمکران، و تهدیدهای مضحک یوشکا فیشر، حامی گروه محمد خاتمی، شاید آخرین تلاش محافل فاشیسم بین‌الملل برای حفظ مواضع‌شان در ایران باشد.

[...] علی دیوونه
[...]
بگیر بخواب، بگیر بخواب
که کار باطل نکنی
با فکرای صدتا یه غاز
حل مسائل نکنی