شنبه، شهریور ۳۰، ۱۳۸۷



نعلین و آرمان!


...
ژان پل سارتر در جلد اول «نقد ادبی»، ضمن انتقاد از رمان «شیاطین» اثر فرانسوا موریاک می‌نویسد، «رمان توسط انسان و برای انسان‌ها نوشته می‌شود[...] در جهان رمان مانند جهان نسبیت اینشتین، جائی برای یک ناظر برتر وجود ندارد.» سارتر می‌گوید «در ساختار رمان، که مانند هر ساختار مادی، در حال شدن یا در تحول مداوم است، نویسنده نمی‌تواند جایگاه الهی و خارج از ساختار برای خود قائل شود. چون از نگاه خدا که بی‌توجه به ظواهر [آنچه به چشم دیده می‌شود] آنان را می‌شکافد و از آن‌ها می‌گذرد، نه رمان وجود دارد، نه هنر. چرا که هنر فقط در ظواهر قابل رؤیت و مشهود قادر به زیستن است، و خداوند هنرمند نیست؛ آقای موریاک نیز به همچنین.»

«تاریخ» و «رمان»، به دلیل تضاد با الهیت و تقدس بدترین کابوس‌ فاشیسم‌اند. می‌گویند «همه چیز» در قرآن است! ولی «فاشیست ـ مسلمان‌ها» هنوز نتوانسته‌اند «علم تاریخ» و به ویژه «رمان» را در قرآن کشف کنند! چون فصل مشترک علم تاریخ و رمان حرکت انسان در زمان و مکان است. و به این ترتیب بود که «پایان تاریخ» اثر فوکویاما را به حساب پیروزی «اسطورة مقدس» گذاشتند، و رفتند به سراغ «رمان» که پایان رمان را هم اعلام کنند، تا بتوانند آسوده خاطر به نوکری در بارگاه فاشیسم بین‌الملل بپردازند.

البته گورکن‌ها اشارات قرآنی به سرگذشت اقوام اسطوره‌ای در گذشته‌های نامعلوم را با «تاریخ» در ترادف قرار می‌دهند، ولی هنوز نتوانسته‌اند آیه‌ای از نعلین آیات عظام استخراج کنند و بگویند «منظور»خداوند از «اقتلوهم» رمان جنائی بوده یا اینکه منظور خدواند از «اضربوهن» ـ که لاله بختیار و نیویورک تایمز معنای نوینی هم برای‌ ‌آن یافته بودند تا چهرة کریه اسلام را بزک کنند ـ رمان «جنگ و صلح» اثر تولستوی است! بله، این «رمان» هم مانند «تاریخ» برای گورکن‌ها دردسر بزرگی شده، و به همین دلیل «نخبگان» برای اعلام «پایان رمان» دست به کار شده‌اند. اما چنین تلاش‌های استحماری امروز بیش از هر زمان محکوم به شکست است، چرا که جنگ قفقاز فروپاشی سازمان جنایتکار ناتو را نوید می‌دهد.

جان‌پناه‌های دژ مستحکم اتحاد جماهیر نوکری همانطور که گفتیم پس از گفتگوی تلفنی «پل‌سون» و «کودرین» فرو ریخت! البته در وبلاگ «بورس عبادی» یادآور شدیم که برای ما روشن نیست وزیر خزانه‌داری ایالات متحد با معاون نخست‌وزیر روسیه در امور اقتصادی چه‌ها گفته‌اند. ولی پیامد این گفتگو به سرعت خود را نمایان می‌کند. یک روز پس از سخنان نوکرمآبانة‌ عمرو موسی، دبیرکل اتحادیة عرب پیرامون لزوم خروج ارتش آمریکا از عراق، نوری‌المالکی، نخست وزیر این کشور دیروز اعلام داشت که هیچ توافقنامه‌ای را با ایالات متحد امضاء نخواهد کرد! در نتیجه یانکی‌ها فعلاً ناچارند در عراق بمانند و اینبار رئیس ‌جمهور جدیدشان با مصیبت و فضاحت روانة کاخ سفید خواهد شد، و به این ترتیب اتحاد جماهیر نوکری فلسفة وجودی خود را از دست‌ خواهد داد. هر چند که گورکن‌ها از طریق ابراز عشق به امارات سر در دامان پر مهر و محبت ناخداکلمب بگذارند و رسانه‌های حکومتی نیز به تاریخ هجری قمری پناه ببرند!

امروز متوجه شدیم که در راستای تشکیل اتحاد جماهیر نوکری، سایت حنازرچوبه تاریخ هجری قمری انتخاب کرده، و به این ترتیب حکومت گورکن‌ها در قرن پانزدهم قرار گرفته، مردم ایران، در قرن چهاردهم و ملت ایران، از نظر تاریخی در قرن بیست و ششم! گورکن‌ها بزرگ‌ترین مخترعین جهان به شمار می‌روند و «تکثر تاریخی» از اختراعات «فاشیست ـ مسلمان‌ها»‌ است. سخنرانی مهاجرانی، وزیر ارشاد خاتمی و نوچة اکبر بهرمانی در مسجد جمکران را همواره به یاد داشته باشیم که می‌گفت، «ما پیروز شدیم، چون نقطة شروع تاریخ را در صحرای کربلا قرار دادیم.» بله، این نوع پیروزی‌ها آسان به دست نمی‌آید، باید انتظار بکشید تا سازمان سیا به قصد «جهاد» با اتحاد جماهیر شوروی آگهی استخدام مزدور در ساواک را به دیوارهای دانشگاه در کشور ایران بچسباند، تا امثال مهاجرانی و بهرمانی یا خامنه‌ای بتوانند «پیروز» شوند و برای ملت ایران نقطة شروع «تاریخ» تعیین کنند! و همزمان با «مبارزات» بر ضد امپریالیسم یا بهتر بگوئیم تحریم ما ملت و چپاول ثروت‌های‌مان به قول رهبرشان، ‌ در همة زمینه‌ها پیشرفت‌ کنند.

مهم‌ترین زمینة پیشرفت گورکن‌ها «اختراع» است. آنهم اختراع در همة زمینه‌ها. و منبع اختراعات گورکن‌ها هم همانطور که می‌دانیم قرآن و حدیث و روایت است. روند اختراع از طریق «سرقت» تکمیل می‌شود. به این ترتیب که «مفاهیم مدرن» را از تفکر غرب می‌دزدند، سپس با کمک اسلام شناسان غرب، آیات گنگ و مبهم قرآن‌ را در راستای همین مفاهیم «تفسیر» می‌کنند و مدعی می‌شوند که حقوق بشر و دمکراسی در قرآن وجود دارد و بابت چنین اختراعاتی «جایزه» هم می‌گیرند.

گورکن‌ها یا بهتر بگوئیم اربابان‌شان، مفاهیم مدرنی را که نتوانند در قرآن اختراع کنند، با تحریف نظریة متفکران مارکسیست غرب اختراع می‌کنند. تاکنون جامعة مدنی، عدالت اجتماعی، اقتصاد، حقوق بشر و حقوق زنان را پس از اختراع در قرآن به جهانیان معرفی کرده‌اند. ولی هر چه در صحرای حجاز کندوکاو کرده‌اند نتوانسته‌اند «هنر»، فلسفه و به ویژه «رمان» را از «جامعة مدنی» و «بسیار» پیشرفتة صدر اسلام استخراج کنند.

هنوز کسی آثار ادبی و رمان‌های دست نوشتة زینب و فاطمه را به ما معرفی نکرده و در قرآن هیچ آیه‌ای در مورد «رمان» نازل نشده. البته ممکن است همین روزها سایت اسلام پناه رادیوزمانه به نقل از بنگاه خبرپراکنی ناخداکلمب در حفاری‌های شرکت بن‌لادن در مکه، یک رمان «صدراسلام» با جلد زرکوب در بسته بندی کادوئی کشف کنند. و پس از بازکردن بستة کذا، مشاهده فرمایند که پیامبر گرامی آنرا به مناسبت نخستین سالگرد ازدواج خود با عایشه به آنحضرت «کادو» داده، و پشت جلد آن نیز در یک سطر مرقوم فرموده‌اند: «به عایشه، ویت لاو، امضاء، محمدابن‌عبدالله»! و خلاصه معلوم می‌شود پیامبر اگر چه به اعتراف خود، سواد خواندن نداشته‌اند ولی برخلاف شایعات «دشمنان»،‌ به چند زبان «مهر» می‌ورزیدند! و اما از آنجا که هنوز چنین آثاری اختراع نشده تا گورکن‌ها بتوانند آنرا به موقع «کشف» کنند، در «روزنا»، دست به دامان «آیزیا برلین» شده‌اند تا با تحریف و تخریب، «آزادی مثبت» و «آزادی منفی» را به ما معرفی کنند!

می‌دانیم که رمان عرصة آزادی است. و دقیقاً به همین دلیل است که می‌باید عملة فاشیسم آزادی را به دو قسمت تقسیم کنند. البته اینکار را از زبان آیزیا برلین صورت می‌دهند، چرا که برای ترهات فرهیختگان جمکران کسی تره هم خرد نمی‌کند. و اما پس از تقسیم آزادی، فعلة فاشیسم می‌تواند «پایان رمان» را نیز نوید دهد، البته با توسل به لوکاچ! چون در جمکران خوشبختانه طی هشت دهه حاکمیت «اسلام مبارز»، جائی برای رمان و اینجور چیزها باقی نمانده! پس برای توجیه سرکوب فرهنگی باید به مخاطب ایرانی تفهیم کرد که «غم مخور!» در «جامعة آرمانی سوسیالیسم» هم رمان وجود نخواهد داشت. بنابراین در جمکران، «ما» جامعة آرمانی سوسیالیسم را تحقق بخشیده‌ایم! پس شاد باش! بله، در جمکران دست به دامان «هگل»، «لوکاچ» و «شیلر» شده‌اند تا از زبان آن‌ها به ما بگویند، رمان اصولاً «بیهوده» است، رمان حماسة جامعة بورژوا است، در جامعة آرمانی سوسیالیسم، که نویسنده آنرا «سرزمین موعود سوسیالیستی» نامیده، قهرمان رمان باید متوقف شود!

این گنده‌گوئی‌های عوامفریبانه که ادبیات ادیان ابراهیمی را به صورتی ناشیانه با ادبیات چپ در هم می‌آمیزد تا مخاطب ناآگاه را مجذوب خود کند، در سایت «فرهنگی» هفتان، تحت عنوانی آخوندی: «پاکی از دست رفته»، انتشار یافته! این عمل از اینرو صورت می‌گیرد که هنگام پرداختن به تعاریف «رمان»، «مارکسیسم» و «سوسیالیسم آرمانی» با آلودن این مفاهیم به زبان ابتذال توضیح‌المسائل و «پاک و نجس» و سرزمین موعود از کتب مقدس ادیان ابراهیمی زیاد فاصله نگیریم! پس به نویسندة محترم و فرزانه می‌‌باید بگوئیم، در رمان «قهرمان» در مفهوم «قهرمان حماسه» وجود خارجی ندارد؛ در رمان «پرسوناژ» داریم! ولی اینکه کسی به خود اجازه دهد رمان را «حماسة بورژوازی» بخواند، نشان از عدم شناخت‌ حضرت‌شان از رمان، حماسه و بورژوازی است! چون «زبان رمان»، به هیچ عنوان «زبان حماسی» نیست!

پیشتر در مورد «زبان رمان» به نقل از میکائیل باکتین، زبان‌شناس و نظریه پرداز صاحب‌نام «رمان» توضیح مفصل داده‌ایم و در اینجا به صورت خلاصه می‌گوئیم، جامعة بورژوا، اصولاً حماسه ندارد! چون زبان حماسه، یک‌سویه، آمرانه و الزام‌آور است؛ حال آنکه پرسوناژ رمان، به عنوان انسان آزاد «حق انتخاب» دارد. ساده‌تر بگوئیم، رمان، به گفتة باکتین، از فروپاشی ارزش‌های والا و تقدس‌های حماسی به وجود آمده. و داس‌الله که اندر خم یک کوچة «حزب‌الله» گیر کرده، معلوم است که هرگز پای به «جامعة آرمانی سوسیالیسم» نخواهد گذاشت، از اینرو لزومی ندارد آیات‌عظام و «داس‌مسلک» از هم اکنون در «سرزمین موعود»، فتوی مرگ «قهرمان رمان» را صادر کنند.

شاید لازم باشد حضور «برادران» مدعی سوسیالیسم در جمکران، به ویژه تشکل مضحک «چپ دمکرات» یک نکتة مهم را جسارتاً عرض کنیم. در حکومتی که خروج از دین اسلام مجازات مرگ دارد، چگونه بعضی‌ها آشکارا خود را مارکسیست و سوسیالیست می‌خوانند؟ مگر «ماتریالیسم» در حکومت اسلامی جمکران پذیرفته شده که داس‌الله برای «نفی رمان» دست به دامان چپ اروپا می‌شود؟ مگر داش صفار و اسلاف‌شان اجازة انتشار «رمان» داده‌اند که فعلة فاشیسم با ردیف کردن اسامی دهان پرکن از قبیل «هگل»، «شیلر» و «لوکاچ» به انتقاد از رمان قیام کرده‌اند، و مزورانه «جامعه» را با «سرزمین موعود» در ترادف قرار می‌دهند، تا بتوانند «رمان دینی»، آنهم از زبان لوکاچ به خورد مخاطب از همه جا بی‌خبر بدهند؟

شما که سر در نعلین خاتمی دارید با جامعة آرمانی سوسیالیست‌ها چه ارتباطی می‌توانید داشته باشید که در آن قهرمان رمان «نابود باید گردد»؟ عبارت مضحک «سرزمین موعود سوسیالیسم» از سخنرانی‌های محمد خاتمی استخراج شده؟ شما که تعریف آخوندی از «وحدت» قهرمان و جهان در رمان ارائه می‌دهید با «فردیت» ارتباطی نمی‌توانید داشته باشید. همچنین کسی که از سوسیالیسم علمی می‌گوید، با فردگرائی بیگانه‌ است. «سوسیالیسم علمی» آنگونه که لنین تعریف کرده با فردگرائی در تضاد قرار می‌گیرد. نکند در ترجمة منابع مورد استفادة سرکار اشتباهی رخ داده که رمان را با ایدئولوژی اسلامی و شعارهای داس‌الله مخلوط کرده‌اید:

«لوکاچ نیز چون هگل عقیده دارد رمان نیز [...] حماسة جهان مدرن [است]. رمان نیز مانند سروده‌های حماسی، بر وحدت قهرمان و جهان، ذات و زندگی تاکید می‌کند[...] رمان [...] هم جان تباه است و هم جهان [...] امر کلی نمی‌تواند دیگر در جان جزئی متحقق شود. در دورة مارکسیستی لوکاچ، وظیفة تحقق این امر به دوش پرولتاریا گذاشته می‌شود. قهرمان رمان باید در آستانة سرزمین موعود سوسیالیستی متوقف شود. با تحقق سوسیالیسم رمان نیز به پایان می‌رسد.»

باید از نویسندة محترم بپرسیم کدام خیاط ناشی اینچنین هگل و لوکاچ را به توضیح‌المسائل کوک زده؟ و یا بپرسیم مگر در جمکران هم سوسیالیسم تحقق یافته که از «رمان» خبری نیست، و همه باید «قصه‌های ارزشی» بگویند؟! البته این پرسش‌ها شامل نویسندة حزب‌اللهی می‌شود. حال فرض کنیم که نویسندة مطلب کذا آخوند نیست؛ «داس‌الله» است و می‌پندارد که سوسیالیست هم شده. پس از این سوسیالیست دل‌سوخته می‌پرسیم، کدام سوسیالیستی، با شناخت از خطای گرامشی و پس از مشاهدة استالینیسم در اتحاد شوروی، در آستانة هزارة سوم با مشتی آخوند مزدور سفارتخانة انگلستان متحد می‌شود تا با شعار چپ، زمینة مناسب برای کودتای سازمان ناتو و استقرار حکومت الهی در ایران فراهم آورد؟ تاکنون چپ‌نمایان در ایران همواره با راست افراطی همکاری کرده‌اند، و زمینه ساز کودتا و تحکیم قدرت استعماری غرب شده‌اند؛ ولی می‌باید حضورشان بگوئیم که دیگر با توسل به شعارهای چپ قادر به ایجاد راه بند در سیر تحول تاریخی ملت ایران نخواهند بود. چرا که جنگ سرد به پایان رسیده، و هگل، لوکاچ و دیگر متفکران غرب از نظر تاریخی هزاران سال نوری با «داس‌الله» نعلین‌پرست فاصله دارند! چنگ انداختن به نظریة اینان دیگر برای پادوهای سازمان سیا کارساز نخواهد شد. پس به «برادران» چپ‌نما و آخوندهای فرهیخته یادآور شویم، گذشته از «آزادی» و «حق انتخاب» انسان در رمان،‌ لازم است برادران به خاطر داشته باشند که رمان، برخلاف حماسه، «زمان» و«مکان» مشخص هم دارد! پس بهتر است اعضای محفل «چپ‌نما» یا همان «داس‌الله» خودمان که یک پا هم در آلمان نگاه داشته، در زمان و مکان خود قرار گیرند: قرن پانزدهم هجری قمری، آبدارخانة ساواک، جنب چاه جمکران!





نسخة پی‌دی‌اف ـ اسکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ اسپیس


پیوند این مطلب در گوگل
...

جمعه، شهریور ۲۹، ۱۳۸۷





بورس «عبادی»!


...
در شرایطی که بانک‌ها و مؤسسات مالی تراز اول در ایالات متحد،‌ مرکز سرمایه سالاری جهانی یکی پس از دیگری ورشکست می‌شدند و علیرغم دخالت دولت «لیبرال» آمریکا برای خرید مؤسسات ورشکسته و تزریق بیش از پانصد میلیارد دلار در بازار سهام، سقوط آزاد بورس‌ همچنان ادامه داشت، روز 18 سپتامبر2008، هنری ‌پل‌سون، وزیر خزانه داری ایالات متحد خواهان گفتگو با روس‌ها شده، فرمان داد یک تلفن زدند به مسکو تا ایشان با «آلکسئی کودرین»، معاون نخست وزیر روسیه در امور مالی چند کلمه در مورد بازارهای مالی جهان صحبت کنند.

به گزارش سایت نووستی، مورخ 18 سپتامبر، «هنری پل‌سون به طرف روسی اطمینان داد که نمایندگان بانک فدرال و خزانه داری آمریکا، در همکاری خود با روسیه به هیچ عنوان از ملاحظات سیاسی پیروی نخواهند کرد. پل‌سون ‌افزود، بانک فدرال از این واقعیت آگاه است که بازارهای جهانی به یکدیگر مرتبط‌اند.»

فردای همان روز، ناگهان «معجزه» شد! امروز شاخص‌های بازارهای بورس در غرب به «پرواز» درآمدند! و شاخص بورس مسکو چنان صعود کرد که خرید و فروش سهام برای مدتی متوقف ماند! البته ما نمی‌دانیم پل‌سون و کودرین چه گفتند و چه شنیدند، ولی می‌دانیم که بازار بورس مسکو ارتباط چندانی با بازارهای بورس در اروپا و ایالات متحد ندارد. در نتیجه، گفتگوی اصلی نه بین پل‌سون و کودرین که در ردة دیگری صورت پذیرفته، کسی هم چیزی به ما نمی‌گوید! همچنان که هیچکس به انفجار خط لولة نفتی شرکت «شل» در نیجریه اشاره نمی‌کند،‌ حال آنکه سیاست جهانی ریشه در اقتصاد دارد.

البته در جمکران اصلاً چنین نیست، چون جمکران حکومت «معنوی» است و به هیچ عنوان با «مادیات» کاری ندارد. به همین دلیل وضع اقتصادی ما ملت اینچنین پریشان شده. چرا که نعلین‌ها مادیات خودشان را از طریق چپاول ما ملت تأمین می‌کنند، بعد هم می‌روند بالای منبر و به روضه خوانی برای سر بریدة آن‌حضرت و پای شکستة این‌حضرت مشغول می‌شوند. اوباش هم، ضمن ریزه‌خواری از سفرة «حجج» به امر مهم و سرنوشت‌ساز سینه‌زنی و ارائة شعارهای «سیاسی ـ عبادی» می‌پردازند!

دیروز به این نتیجه رسیدم که به شیرین عبادی جایزه می‌دهند تا ما بدانیم و آگاه باشیم که «عبادت» و «عبودیت» و «بندگی» ما ملت برای غربی‌ها خیلی اهمیت دارد و سعی کنیم ملتی «عبادی» باشیم، تا همیشه «جایزه» بگیریم! هر چند این روزها به دلیل عدم حضور اوباش در خیابان‌ها، بازار بورس «عبادی» خیلی سقوط کرده و اوضاع بازار بورس «سیاسی» هم گویا تعریفی نداشته باشد! خلاصه بگوئیم، علی مونده و حوض‌اش! جمکران مانده و مقام معظم در مراسم «سیاسی ـ عبادی!»

چقدر دل‌مان برای اوباش تنگ شده! مدت‌هاست که دیگر خیابان‌ها را اشغال نمی‌کنند و شعار اسلامی و پر مهر «مرگ بر این، و درود بر آن» سر نمی‌دهند! همة وظائف این‌ها افتاده بر گردن مقام معظم و دیگر آیات عظام از قبیل آخوند منتظری! و این تغییر و تحولات شگفت‌انگیز به نوبة خود پیامدهائی جادوئی به ارمغان آورده. از جمله تغییر نام دانشجونمایان ریزه خوار دکان ساواک که تابلوی دکة «آشوب‌طلبی و لات بازی» خود را با برچسب «چپ دمکرات ایران» تعویض کرده‌اند! این قماش «چپ دمکرات» که اخیراً از ته چاه جمکران با طناب پوسیدة آخوندها بیرون آمده، تنها نشانی که از چپ‌گرائی دارند «دم‌شان» است که به دلیل فرسودگی و پیری دیگر به چپ و راست نمی‌جنبد! بلکه به دلیل رسوائی در سمت چپ «خشک» شده! از اینرو اینان را «چپ‌دم» می‌نامیم. چپ‌دم‌ها در سایت گویا نیوز یک منبر اختصاصی دارند و از همانجا ترهات خود را به گوش شیفتگان ولایت و حماقت و بلاهت می‌رسانند. و از آن جمله است شعار جادوئی «دانشگاه غیرسیاسی لطفی ندارد!» به عبارت دیگر دانشگاه است و سیاست، و اگر سیاست را از دانشگاه برداریم مگر چیزی می‌ماند؟

اینکه در کشور ایران دانشگاه به محل عربده‌جوئی نوچه‌های سیاست‌بازان و ریزه خواران ساواک تبدیل شده هیچ جای تعجب ندارد. همانطور که گفتیم چپاول نفت و صدور دانشجو و فارغ‌التحصیل به غرب کافی نیست، در داخل نیز دانشگاه نباید محل تحصیل و کسب علم باشد. دانشگاه مرکز فعالیت سیاسی است! دقیقاً مانند حوزه‌های علمیه که به مرکز تولید زباله تبدیل شده، و اوباشی چون خمینی، خزعلی، مشکینی، مکارم، علم‌الهدی و مطهری را به عنوان «آیت‌الله» به ما ملت تقدیم می‌کند. در این راستا، چپ‌دم‌ها در بیانیة مورخ 29 شهریورماه خود می‌فرمایند، اگر در دانشگاه صدای سیاسی نباشد دانشگاه بر باد فنا می‌رود:

«دانشگاه به فضائی با فعالان بالغ ولی در عین حال سرد و [...] غیرسیاسی تبدیل شده بود[...] دانشگاه خالی از صدای سیاسی خیلی زود همه چیز خود را از دست خواهد داد.»


بله دچار توهم نشویم این دانشگاه استعماری که بنیادش را کودتای میرپنج گذاشته، بدون سیاست وجود نخواهد داشت. در محیط دانشگاه همه باید به سیاست بپردازند، آنهم یک ویراست مشخص از «سیاست»! سیاست روحوضی، مخصوص مشتی جوجه فاشیست «مستقل» که تازه صدای‌شان دورگه شده، و هنوز نمی‌دانند اصلاً برای چه پای به دانشگاه گذاشته‌اند! تبلیغات استعماری در پی ایجاد این توهم است که دانشجو می‌باید به سیاست کشور «دخالت» کند، چون به قول محمد خاتمی «دانشجو به مسائل روز آشناست!» و در کشوری که حاکمان‌اش هم نمی‌دانند «مسائل روز» چیست، شنیدن این حر‌ف‌ها از دهان حضرت رئیس جمهور «سابق» خیلی جالب است. البته فراوان‌اند فعلة فاشیسم که رویای براندازی از طریق ایجاد شورش‌های دانشجوئی در سر می‌پرورانند، به ویژه محافلی از نعلین‌ها که دهه‌ها پیش از دست مقدس کلنل آیرون‌ساید دین‌پناه شیرینی براندازی و کودتا گرفتند و در دهان گذاشتند.

از این جهت آیات عظام حکومتی همگی چشم امیدشان را به «دفتر تحکیم وحدت» یا همان گروه اوباش حزب‌الله در دانشگاه دوخته‌اند، تا مگر روح کلنل آیرون‌ساید برایشان «معجزه» کند. به گزارش خبرنامة «امیرکبیر» آخوندها بیات زنجانی، صانعی و منتظری ضمن دیدار با اعضای تحکیم وحدت از «وضع موجود» انتقاد کرده‌اند! می‌دانیم که رسم دوران این بوده که گورکن‌ها یا «وضع موجود» را تأیید ‌کنند یا ناخداکلمب از طریق کودتا و اوباش‌پروری «وضع موجود» بهتری برای‌شان فراهم ‌کند. حداقل تاکنون که در بر این پاشنه چرخیده! در نتیجه آیات عظام ضمن به زبان آوردن ترهات معمول، دانشجونمایان تحکیم وحدت را گفته‌اند، دانشگاه مانند مسجد مقدس است، مقاومت کنید، امر به معروف و نهی از منکر را فراموش نکنید، استقامت کنید، دعا کنید و ... و این مطلب هم در گویانیوز مورخ 29 شهریورماه منتشر شد، و نشانگر اهمیت دانشجونمایان است برای قشر آخوند و اربابان‌ا‌ش. چون همة گورکن‌ها به ویژه رهبر فرزانه خواهان دخالت دانشجو در امور سیاسی‌ هستند، تا زمینة آشوب و در نتیجه سرکوب مردم همواره فراهم باشد.







به یاد داریم که رهبر فرزانه به دانشجویان مأموریت داده بودند که «عدالت» را خودشان اجرا کنند! و امروز هم به دلیل اینکه کسی وارد بازی مقام رهبری نشده، رهبر فرزانه شخصاً لنگ بسته، وارد گود شدند، تا ضمن ایراد «وق‌وقیه‌ای» مناسب جهت نماز جمعه یک گام دیگر به عقب بردارند،‌ و به آیات عظام که خواهان استعفای مشائی‌اند بفرمایند، بس است، تمام‌اش کنید! سخنان خامنه‌ای در نماز جمعة امروز در عمل تائیدیه‌ای است بر مواضع نوری‌زاد در کیهان. نوری‌زاد در تاریخ 31 مردادماه،‌ در پاسخ به آخوند مکارم که خواستار کنار رفتن مشائی شده بود، نوشت، استعفای مشائی ربطی به آیات عظام ندارد. و امروز علی خامنه‌ای ناچار شده همین مواضع را در برابر آیات عظام حکومتی اتخاذ کند و ساکنین یهودی اسرائیل را هم به رسمیت بشناسد. رهبری ضمن انتقادی گورکنانه از ساکنین «وارداتی» اسرائیل، از اوباش عرصة سیاست جمکران یا همان آیات عظام تقاضا کردند «بحث علمی» پیرامون سخنان رحیم مشائی را تمام کنند!

می‌دانیم که همة ساکنین اسرائیل را از خارج وارد نکرده‌اند. در اسرائیل بومیان یهودی، مسلمان و مسیحی هم زندگی می‌کنند، ولی رهبر فرزانه و دیگر نوکران آمریکا تا امروز حق نداشتند چنین واقعیاتی را «بدانند!» به ویژه که مطالعة «صحیفة نور»، آنچنان ذهن‌شان را «روشن» می‌کرد که اگر مختصر شناختی هم ‌داشتند، از شدت نور دانش امام سیزدهم «کور» می‌شدند و چشم‌شان بر واقعیات ‌بسته می‌ماند.

البته فعلة فاشیسم برای کوری تاریخی هیچ نیازی به مطالعة ترهات خمینی ندارند! ولی «نور» به چشم رهبر جمکران فقط به دلیل شکسته شدن محور «تفلیس ـ تل‌آویو» تابیده، و انتخاب خانم «لیونی» به ریاست حزب کادیما از پیامدهای همین واقعة‌ «هولناک» است. در واقع اسرائیل هم پس از جنگ 33 روزه و جنگ قفقاز بسیار تضعیف شده.

پیش از ادامة مطلب یادآور شویم که برخلاف اخبار مؤثق «مهرنیوز»، لیونی متولد لهستان نیست و در تل‌آویو به دنیا آمده! نخست وزیری لیونی در واقع پایان سیاست جنگ زرگری اسرائیل با حماس، سازمان دست‌پروردة آریل شارون خواهد بود. و دلیل جیغ و فریاد گورکن‌ها و نفرین و نالة «کاندی رایس» علیه روسیه همین «تغییرات» غیر قابل اجتناب است. دلیل لغو برنامة خیمه شب بازی هیلاری کلینتون و سارا پالین در برابر سازمان ملل ـ که قرار بود بر علیه حضور مهرورزی هیاهو به راه بیاندازند ـ نیز همین چرخش سیاسی است که بر ایالات متحد تحمیل شده و بزودی آثار آن را در ایران، مستحکم‌ترین دژ استعمار آنگلوساکسون‌ها مشاهده خواهیم کرد. مسلم بدانیم که این نوع مسائل در گفتگوی هنری پل‌سون و آلکسئی کودرین اصلاً مطرح نشده بود!







نسخة پی‌دی‌اف ـ اسکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ اسپیس


پیوند این مطلب در گوگل
...

پنجشنبه، شهریور ۲۸، ۱۳۸۷



میکائیل منوچ ویلی!


...
سایت «رادیو زمانه» نمایش یک سریال «شهر فرنگ، از همه رنگ» تحت عنوان «اندیشة معاصر عرب» را آغاز کرده تا «مدرنیته» را به «عقلانیت» و «مدرنیزاسیون» و از همه مهم‌تر به مسیحیت پیوند دهد، به طوری که دست خون آلود استعمار در پس پردة چل‌تیکة کذا پنهان بماند. فصل مشترک روشنفکرنمایان «اتحادجماهیر نوکری» این است که مسائل را در یک محدودة مسدود، یا بهتر بگوئیم در یک جزیرة دورافتاده و دور از دسترس بررسی می‌کنند. و اتفاقاً «توماس مور» هم در دورة خود برای ایجاد «یوتوپیا» یا «آرمان‌شهر» به یک «جزیره» نیاز داشت! البته آنحضرت خودشان دریک جزیره می‌زیستند و به دلیل مخالفت با الهیت اعلیحضرت سرشان را نیز برباد دادند. درعوض امروز از ایشان به عنوان «توماس مقدس» یاد می‌شود، و در چارچوب تبلیغات «فرهنگی» ناتو، فیلم «مردی برای تمام فصول» را هم به افتخارشان توسط «فرد زی‌نمن» می‌سازند. فیلمی که حتی از سیمای کریه جمکران هم پخش شد!

بله، اینگونه تولیدات غرب که تبلیغ حماقت می‌کند نه تنها از نظر گورکن‌ها اصلاً «بد» نیست که بسیار هم مفید است؛ تهاجم فرهنگی هم به شمار نمی‌آید! اصولاً هر چه مرگ پرستی و ناب‌گرائی را تبلیغ کند مورد پسند گورکن‌هاست چون از پایه و اساس با حکایات صحرای کربلا و «شورش» و شهادت ارتباط برقرار می‌کند. و می‌دانیم که مشکل اصلی حکومت اسلامی همانطور که وزیر امور خارجه‌اش به «کالین پاول»، یکی از همان «پنج‌تن» مقدس واشنگتن گفته بود، ایجاد شغل برای جوانان است. و چه شغلی بهتر از «شهید راه حق»؟ البته ما با عقاید فردی به نام «توماس مور» که چند سدة‌ پیش در انگلستان صدراعظم بوده هیچ موافقتی نداریم، ‌ چون در هر حال ایشان در سنت مسیحیت انگلستان، آنهم سنت اوایل قرن شانزدهم می‌زیسته‌اند و پس از شش سال صدارت، در سن پنجاه و هفت سالگی سرمقدس‌شان را به دستور اعلیحضرت از تن جدا می‌کنند، ‌چرا که قدرت الهی شاه را به رسمیت نشناختند. و البته از این نظر حداقل ما توماس مور را محترم می‌شماریم. ولی اگر «یوتوپیا» را مطالعه کنیم خواهیم دید که شهید توماس اگر الهیت اعلیحضرت را قبول نداشتند، برای وجود «مقدس» خودشان الهیت قائل شده، و قصد تسلط بر افکار و تمایلات مردم را داشتند. بله! ایشان با وجود آنکه در جزیرة انگلستان می‌زیستند برای ایجاد یک «دولت ایده‌آل» در به در به دنبال یک «جزیره» می‌گشتند. بگذریم!

در هر حال توماس مور هنگام «شهادت» با سنین جوانی فاصلة بسیار داشت. و ما هم امروز با توماس مور از نظر زمان و مکان فاصلة بسیار داریم. نخست اینکه سیر تحولات تاریخی انگلستان هیچ ارتباطی به تحولات تاریخی ایران ندارد، دیگر اینکه از نظر جغرافیائی کشور ایران در خاورمیانه واقع شده. منطقه‌ای که استعمار در آن بیش از یک سده حضور «رسمی» و نظامی دارد. و به همین دلیل است که «انسداد» و «گسست» بر جامعة ایران، به عنوان بخشی از خاورمیانه تحمیل شده. البته سیاست انسداد هر چند همه جانبه، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی است، ولی زمان را نمی‌توان از حرکت بازداشت و ذهن و خلاقیت انسان‌ها را هم نمی‌توان متوقف کرد.

با این وجود،‌ آقای آجودانی در مصاحبة خود با «مسعود لقمان» که در سایت گویانیوز هم انتشار یافته، تأکید کرده‌اند که خواسته‌های ما ملت هنوز همان خواسته‌های جنبش مشروطیت است و خواست جنبش مشروطه در «دولت ملی» خلاصه می‌شود، دولتی که ملت را نمایندگی کند. آقای آجودانی از این «پیش‌فرض» نتیجه گرفته‌اند که تاریخ ما هیچ گسستی متحمل نشده، ما مدرنیته را تجربه کرده‌ایم و این تجربه همچنان با ماست:

«ما هنوز در جائی ایستاده‌ایم که جامعة ما در پی رسیدن به خواست‌های دوران مشروطه است. ما در ایران همچنان خواهان دولت ملی هستیم [...] اینها همه بیانگر یک استمرار در تاریخ ماست. بنابراین تجربة مدرنیته همچنان با ماست.»

ابتدا باید بگوئیم که آنچه در تاریخ معاصر کشور ایران استمرار و تداوم دارد، «گسست استعماری» یا براندازی و بحران است. پیشتر به بحران‌های ناشی از کودتای کلنل آیرون‌ساید اشاره کرده‌ایم و تکرار مکررات نمی‌کنیم. ولی به طور خلاصه می‌گوئیم که براندازی 22 بهمن 1357 تداوم کودتای 28 مرداد بود که به نوبة خود فرزند کودتای میرپنج به شمار می‌رود. کودتائی که با هدف آلودن تدریجی فضای جامعة ایران به توحش «دین» و «شریعت» صورت پذیرفت. ولی برخلاف ادعای آقای آجودانی، امروز مطالبات جامعة ایران به هیچ عنوان با مطالبات مشروطه خواهان یکسان نیست، بلکه به مراتب از آن فراتر می‌رود. چون امروز بیش از یک سده از جنبش مشروطه فاصله داریم و مطالبات جامعه به یک اقلیت روشنفکر محدود نمی‌ماند. امروز مطالبات مردم ایران خواستة اکثریت است، هر چند که اکثریت مذکور، به دلیل پشتیبانی محافل استعماری غرب از گروه‌های دین‌پرست و غرب‌زدة اصلاح‌طلبان،‌ و به دلیل سرکوب شدید استعماری عملاً فاقد سخنگوی رسمی و رهبری منسجم است.

پشتیبانی محافل غرب از سیطرة دین و مقدسات بر جامعة ایران همانطور که بارها در این وبلاگ تکرار کرده‌ایم گسترش بی‌حد و مرز سرکوب و چپاول را امکانپذیر می‌کند، حال آنکه در دیگر صور حکومت‌های استعماری، همواره حد و مرز وجود دارد. تنها با تکیه بر دین است که استعمار غرب تشکیل «اتحاد جماهیر نوکری» یا خاورمیانة بزرگ را ممکن می‌پندارد. در نتیجه یک ماراتن حماقت و مزدوری در زمینة فرهنگ و سیاست در بین ایرانی‌نمایان داخل و خارج از مرزها به راه انداخته‌اند، و هر کس در این مسابقة استعماری موفق به انجام غیرممکن شود، و بتواند مفاهیم مدرن را از بطن توحش احکام الهی استخراج کند، از سوی محافل فاشیست آناً به افتخار دریافت «جایزه» نائل می‌شود.

البته فراموش نکنیم که در این ماراتن، شیرین عبادی و پاسدار اکبر جایگاه ویژه‌ای دارند. به ویژه شیرین عبادی که به مناسبت‌های مختلف محافل استحماری غرب دست نوازش به سر وگوش‌اش هم می‌کشند،‌ تا پاسدار شریعتمداری هم در کیهان با توسل به «واژگون نمائی» برای‌اش تبلیغات به راه بیاندازد. می‌دانیم که استعمار سفله‌پرور است و سفله‌تر از عبادی در دستگاه جمکران یافتن بعید به نظر می‌رسد. به همین دلیل امروز یک جایزة دیگر هم به جوایز برگزیدة محفل نوبل اضافه شد. به گزارش پیک نت، مورخ 18 سپتامبر سالجاری آکادمی پروتستان «توتسینگ» به عبادی جایزة «مدارا» اهداء کرده و این خبر خجسته در یک رسانة ‌آلمانی انتشار یافته و در پیک نت نیز ترجمه شده. «فریدمن گراینر» ریاست آکادمی کذا در دفاع از اهدای این جایزه به عبادی چنین فرموده‌اند:

«خانم عبادی به رغم [...] فشار و تهدید به مرگ، از منتقدان حکومت و دگراندیشان کشورش دفاع می‌کند و وکالت آن‌ها را بر عهده می‌گیرد‌[...]»

البته در اینکه شیرین عبادی اهل مدارا است، جای تردید نیست، ولی حکومت اسلامی به مراتب بیش از عبادی اهل «مدارا» است. چون به رغم فشار و مخالفت ما ملت از منافع استعمار دفاع می‌کند و وکالت اربابان در غرب را نیز بر عهده می‌گیرد. و اما دلیل اصلی اهدای جایزه به عبادی در واقع ایراد ترهاتی است که بر هماهنگی حقوق بشر با قرآن و اسلام تأکید دارد و به مذاق رسانه‌های غرب بس «شیرین» می‌آید:

«خانم عبادی [...] به عنوان یک زن مسلمان بر این باور است که هیچ تضادی میان اسلام واقعی و حقوق بشر وجود ندارد.»


بله «باور» آنهم باور عبادی اهمیت فراوان دارد، ‌ چون هیچ چارچوب مشخصی ندارد:‌ اسلام واقعی، روح اسلام، روح واقعی اسلام، اسلام حقیقی، حقیقت اسلام، روح حقیقی اسلام یا اسلام ناب واقعی، روح اسلام ناب، روح حقیقی اسلام واقعی و ... و این مهملات را می‌توان تا بی‌نهایت ادامه داد؛ استعمار هم می‌پندارد همچنان از طریق اهدای جوایز به شیرین عبادی‌ها، گنجی‌ها و دیگر فعلة فاشیسم می‌تواند حکومت اسلامی جمکران را برقرار و پایدار نگاهدارد و اگر بخت یاری کند پرچم سبز اتحاد جماهیر نوکری را هر چه زودتر در منطقه برافرازد.

البته ما هم به آن‌ها می‌گوئیم که معرکة «مردم‌سالاری دینی» به آخر خط رسیده و مرکز اصلی «شاس»، شاخة اسلامی سازمان سیا در پاکستان مورد تهدید قرار گرفته. دیروز هنگامی که ژنرال مولان،‌ رئیس ستاد ارتش ایالات متحد در اسلام آباد به پرزیدنت «زرداری» وعدة احترام به تمامیت ارضی پاکستان را می‌دادند، اصابت چند موشک به «وزیرستان»، مقر اصلی «شاس»، ژنرال مولان را سنگ روی یخ کرد. البته فارس نیوز، مورخ 27 شهریورماه ‌می‌گوید، «ساعتی پس از تعهد مایکل مولان!» ولی ما از فارس نیوز اعتبار بیشتری داریم و می‌گوئیم همزمان با تعهدات حضرت ژنرال موشک به وزیرستان اصابت کرده. یانکی‌ها همچنین در پایتخت یمن و محور «کویت ـ عراق» نیز مورد تهاجم نظامی قرار گرفتند و همة این مسائل از جمله سقوط یک فروند «شینوک» را هم به حساب «شاس» گذاشتند، تا برای نوکران خود کسب وجهه کنند. ولی ما می‌دانیم که سازمان کذا هرگز منافع ایالات متحد را تهدید نکرده و نخواهد کرد چرا که تشکیلاتی است وابسته به سازمان سیا.

و در این گیرودار بود که خانم «لیونی» وزیر امور خارجة اسرائیل به رهبری حزب حاکم «کادیما» برگزیده شد. ولی این خبر اصلاً به مذاق ناخداکلمب و نوکران‌اش در جمکران خوش نیامد. سایت فارسی «بی‌بی‌سی» می‌نویسد، لیونی، جاسوس موساد و «کم تجربه» است! البته می‌دانیم که میلیبند که قرار است بجای گوردون براون بنشیند، هم پرسابقه است و هم بسیار مجرب! ولی جالب‌تر از «خبر» بی‌بی‌سی، گزارش آخوندی «مهرنیوز» از روش جذب در سازمان موساد است! اهالی مهرنیوز که شکم‌شان را برای صدارت موفاز حسابی صابون زده بودند تا از این راه تنور جنگ زرگری را گرم نگهدارند، از انتخاب لیونی سخت پریشان احوال شده به مهمل‌گوئی افتاده‌اند.

مهرنیوزی‌ها با بازگشت به «ارزش‌های صدر اسلام‌شان» ادعا کرده‌اند که موساد برای «جذب مزدور» از زنان استفاده می‌کند تا مردان را «فریب» دهند! به عبارت دیگر زن‌ها قادر به کار در سازمان‌های امنیتی نیستند ولی «مزدوری» همچون امامت نمازجمعه، پیشه‌ای است کاملاً مردانه! بله اهالی مهرنیوز که عبای‌شان به میخ‌طویله‌ای در جهان اسطوره‌ها و ماجراهای «آفرینش» ادیان ابراهیمی گیر کرده، از همانجا در حالی که از ترس ارواح خبیث و جن و پری «سگ لرز» می‌زنند، به ارسال «خبر» و تفسیر «وقایع» هم مشغول‌اند! البته وقایع را در ارتباط با باورهای‌شان می‌سازندکه هماهنگ است با باورهای عبادی! و به این دلیل همه باید بپذیرند که «لیونی»، به دلیل تضاد با تصویر ایده‌آلی که حکومت آخوندها از «زن» در جمکران ساخته، فاقد شایستگی اخلاقی است:

«یکی از مهم‌ترین نقش‌های زنان در موساد[...] جذب [مزدور] برای این سازمان است. نیروهای زن موساد از روش اغوا و فریب که یکی از کارآمدترین روش‌ها در جذب مزدور است استفاده می‌کنند.»

البته این القائات و گنده‌گوئی‌ها برای رسانة حکومتی که رکورددار صدور زن و کودک به روسپی‌خانه‌های امارات و عربستان است، بیشتر به گنده‌ گ...ی می‌ماند. ولی باید از مهرنیوزی‌ها بپرسیم مگر در ساواک جمکران «جذب نیرو» از طریق دیگری صورت می‌گیرد؟ نکند در حکومت اسلامی چند آیه از کلام‌الله مجید برای طرف تلاوت می‌کنید، یا یک جلد صحیفة نور به او اهدا می‌کنید؟ همین چند ماه پیش بود که جناب شهبازی، پروندة سعید امامی، نور چشم رهبر فرزانه را منتشر کرد! و هنوز ماجرای قتل مهماندار هواپیمای ملی از یادها نرفته. بگذریم، و بپردازیم به فعالیت‌های لیونی که از زبان مهرنیوزی‌ها از بدو تولد در تظاهرات ضد صلح شرکت می‌کرد! بله، زندگی رهبر حزب کادیما ناگهان از حکایت فریب و اغوای «ننه حوا» به مبارزات زینب و فاطمه شباهت می‌یابد:

«زیپی لیونی [...] در سال 1958 در لهستان به دنیا آمد. وی از همان آغاز در تمامی تظاهراتی که علیه طرح‌های صلح برگزار می‌شد شرکت می‌کرد. بعد از پایان دوره دبیرستان به بخش ویژة آموزش افسران زن در ارتش [اسرائیل] پیوست.»

اشکال واقعی که حضور این زن در رأس دولت اسرائیل برای فعلة فاشیسم در جمکران ایجاد می‌کند، سیاستی است که وی اعمال خواهد کرد. سیاستی که تداوم مسیر آریل شارون و اولمرت نخواهد بود! گرفتاری گورکن‌ها تغییر و تحولاتی است که در منطقه اجتناب ناپذیر شده، چرا که ارتش ناتو دیگر قادر به مقابله با این تحولات نیست.

روز 16 سپتامبر «دی هوپ شفر» در تفلیس همچنان که چانة مبارک‌شان می‌لرزید، دستی به پشت ساکاشویلی زده گفتند، ما که پیر و ناتوان شدیم، به منوچهر «متکی» باش! اینگونه بود که نمایندگان ارسالی ناتو به گرجستان یک باره متوجه شدند که ارتش روسیه هیچ آسیبی به زیرساخت‌های غیرنظامی وارد نیاورده! و به این نتیجه رسیدند که فقط منوچهر متکی می‌باید دست ساکاشویلی را در پریشان‌ حالی و درماندگی بگیرد. می‌گویند ساکاشویلی هم به محض مشاهدة متکی، در حالی که می‌گریست گفت: بیا سوته دلان گرد هم‌آئیم. و منوچهر اشکریزان به خبرنگاران اعلام کرد، ما برای میانجی‌گری نیامده‌ایم، از بد حادثه اینجا به پناه آمده‌ایم! و نهایتاً به زودی در گزارش مهرنیوز خواهیم دید که این ساکاشویلی هم از همان آغاز در تظاهرات بر ضد طرح‌های صلح شرکت می‌کرد.






نسخة پی‌دی‌اف ـ اسکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ اسپیس



چهارشنبه، شهریور ۲۷، ۱۳۸۷



داس و «نوزاد»!


...
از هنگامی که کلنل آیرون‌ساید «نیک‌نهاد» از روی خیرخواهی و جهت مدرنیزاسیون کشورمان یک کودتای شرافتمندانه سازماندهی کردند، تا امروز سیاست کشور ایران بر «سر» حاکم تمرکز داشته. اگر حاکم تاج بر سر داشت، زنان هم می‌توانستند آن تکه پارچة کذا را از سر بردارند و از اندرون خارج شوند. ولی از 22 بهمن که برای حفظ کیان اسلام ژنرال هویزر تاج را با عمامه جایگزین فرمودند، زنان هم ناچار شدند چادر بر سر کنند تا «استقلال» و به ویژه «آزادی» برای چپاول هر چه بیشتر ثروت‌های ما ملت به بهترین وجه تأمین شود. ولی اخیراً سازمان ناتو متوجه شده که برای تداوم سرکوب و چپاول ما جایگزینی گاه به گاه تاج با دستار دیگر کفایت نمی‌کند! و به این ترتیب بود که ورود چادرسیاه به حاکمیت ایران به عنوان یک راه حل «پیشرفته» و «مدرن» مطرح شد.

همانطورکه سازمان ناتو با کودتای شکوهمند 22 بهمن 1357 تاج را با دستار جایگزین کرد تا با پیوند حزب‌‌الله و داس‌الله دامنة سرکوب فاشیست‌ها را گسترش دهد، این روزها برای تبدیل جمکران به یک دمکراسی تمام عیار «دی هوپ شفر» قصد دارد چادر سیاه را بجای دستار بنشاند! به همین دلیل بحث مضحک و ابلهانة تفسیر «رجل سیاسی» آخرین مد روز شده. از اینرو در سایت رادیوزمانه یک جفت نعلین و یک یا دو چادرسیاه به استدلال و بحث علمی مشغول شده‌اند. تو گوئی اگر بجای علی خامنه‌ای حاجیه مریم بهروزی یا پروین اردلان را قرار دهیم ایران گلستان خواهد شد، و هیچ مشکلی نخواهیم داشت. چرا که به این ترتیب قانون اساسی توحش بجای خود باقی می‌ماند و حکومت ایران به رهبری مریم بهروزی همچنان به نوکری یا کلفتی برای سازمان سیا ادامه خواهد داد.

می‌دانیم که با جابجائی افراد در چارچوب حکومت اسلامی هیچ تغییری پیش نخواهد آمد؛ اینکار فقط تغییر مهره‌ها است. با «جدائی دین از دولت» هم هیچ تغییری پیش نخواهد آمد، جز اینکه یک حاشیة امن برای دستاربندان فراهم می‌آید‌ تا باز هم به شیوة مرسوم برای حفظ منافع کارخانة رجاله پروری بدون داشتن کوچک‌ترین مسئولیتی، از حق «دخالت در سیاست» هم برخوردار باشند، و با حفظ مصونیت هر قدر بخواهند ترهات ببافند و «مبارزات» کنند. از اینرو به این «جبهة» کذا که به مصداق مثل «به عکس نام زنگی نهند کافور»، نام خود را «جبهة جمهوریخواهان لائیک» گزارده، می‌گوئیم که ما می‌دانیم پیشنهاد «جدائی دین از دولت» بجز عوامفریبی هیچ نیست. آنچه می‌باید در ایران حاصل شود عدم دخالت ریزه خواران سنتی انگلستان در سیاست کشور است. پیشتر در مورد انحرافی بودن طرح عوامفریبانة «جدائی دین از دولت» مفصلاً توضیح داده‌ایم، و نیازی به تکرار مکررات نیست. پس می‌پردازیم به بحث‌های مهم و «صدمن‌یک‌قاز» نخبگان جمکران در داخل و خارج از مرزها.

می‌دانیم که هدف از این بحث‌ها به بیراهه کشاندن مخاطب و پنهان داشتن اصل مطلب است. گفتگوهای سیاسی دست‌پروردگان سیاست استعمار به بحث لوطی و انترش شباهت دارد. لوطی به چه منظور با انترش صحبت می‌کند و به او چه می‌گوید؟ لوطی معرکه می‌گیرد تا پولی به کف آرد و به همین منظور با انترش «دیالوگ» برقرار می‌کند. چند چشمه از هنرهای انترش را به «تماشائیان» می‌نمایاند بعد هم کاسة گدائی را به دست انتر «هنرمند» و «هنرپرور» می‌دهد تا حق و حساب دریافت کند.

البته فکر نکنید که لوطی یا انترش را مسخره می‌کنیم، به هیچ عنوان چنین نیست. ولی وقتی سیاست پیشگان داخل و خارج از مرز، صحنة سیاست کشور ایران را به معرکة لوطی و انتر محترم‌اش تبدیل می‌کنند، هم مسخره است و هم تأسف‌بار. به عنوان نمونه وقتی «خواهر» ملیحه محمدی در کشور ایران «نوزاد دمکراسی» رؤیت می‌کنند، و برای رشد نوزاد کذا مردم را دعوت به شرکت در انتخابات یک حاکمیت فاشیستی می‌فرمایند، دیگر کار از مسخرگی می‌گذرد؛ به افتضاح می‌رسد.

باید از این خواهران «داس‌الله» بپرسیم چگونه در چارچوب یک حاکمیت الهی که قانون اساسی‌اش نه به نام مردم ایران، که به نام خداوند انسان‌ستیز آغاز می‌شود، می‌توان از دمکراسی و انتخابات آزاد سخن به میان آورد؟ اصولاً برگزاری انتخابات در چنین حاکمیتی بجز تقلید میمون‌وار از حاکمیت‌های دمکراتیک چه مفهومی می‌تواند داشته باشد؟ یا اینکه بپرسیم، این مسجد شورای جمکران بجز کاربرد نمایشی چه کاربرد دیگری دارد؟ سیاست ایران پیرو سیاست استعماری غرب است. استعماری که این روزها در داخل مرزهای خود سخت به افلاس افتاده.

طی سه روز گذشته، دولت به اصطلاح لیبرال ایالات متحد با خرید بانک‌ها، مؤسسات مالی و شرکت‌های ورشکستة بیمه، از محل بودجة کشور بیش از چهارصد میلیارد دلار به محافل سرمایه‌داری باج‌ پرداخت کرده! و البته بانک‌های مرکزی اروپا نیز برای تکمیل همین لیبرالیسم «نوین»، چند صد میلیارد یوروی ناقابل به یانکی‌ها «یاری» رسانده‌اند! اینهمه کمک و همکاری برای اینکه این اقتصاد به اصطلاح «لیبرال» که از دهه‌ها پیش فقط یک اقتصاد دولتی بوده، امروز بتواند سر پا بایستد؛ هر چند دیگر طبیعت‌اش واقعاً آشکار شده.

البته پیشتر هم به نقل از «جان کنت گالبرایت» در «فرهنگ رضایت طلبی» عنوان کردیم که اقتصاد ایالات متحد هیچ ارتباطی با لیبرالیسم ندارد، و آمریکا در واقع فقط شعار لیبرالیسم سر ‌داده. همچنین گفتیم که تشکیلات نظامی در ایالات متحد یک تشکل خودمختار و خارج از نظارت نهادهای دمکراتیک است. برای پرهیز از تکرار مکررات بهتر است بگوئیم مسیر سیاست ایالات متحد را همین تشکیلات نظامی تعیین می‌کند. تشکیلاتی که پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی بجای پای گذاشتن در مسیر تعادل به راه افراط کشیده شده و بجز جنگ‌افروزی هیچ مسیری نمی‌‌شناسد.

این تشکیلات علیرغم زمین‌گیر شدن در عراق و افغانستان، علیرغم دو شکست پیاپی در لبنان و گرجستان همچنان بر تداوم راه توحش پای می‌فشارد. و مهره‌های اصلی پنتاگون برای پیشبرد سیاست توحش در منطقه، حکومت‌های اسرائیل و جمکران‌اند. این دو حاکمیت علیرغم جنگ زرگری که در رسانه‌ها به راه انداخته‌اند ارتباطی تنگاتنگ با تاج و دستار دارند. زمانی که تاج در حاکمیت بود، بین ایران و اسرائیل روابط دیپلماتیک برقرار شد. در دورة آشوب‌های براندازی سلطنت پهلوی، ساواک شایع کرده بود که نیروهای ضد شورش اسرائیلی به تظاهرکنندگان شلیک می‌کنند! پس از استقرار حکومت اسلامی چنین شایع کردند که چریک‌های فلسطینی را‌ برای سرکوب مردم آورده‌اند! ولی امروز که موضع‌گیری حکومت اسلامی در برابر تهاجم نظامی گرجستان به اوستیای جنوبی مشخص شده، می‌بینیم که حکومت ملایان در محور «تفلیس ـ تل‌آویو» قرار داشته. و در همین گیرودار است که اوپوزیسیون مفلوک جمکران به طرفداری از گرجستان قیام می‌کند!

و این مواضع مزدورانه در شرایطی اتخاذ می‌شود که تهاجم به اوستیای جنوبی پیش درآمد تهاجم نظامی به ایران بوده! این مسئله پیشتر از سوی نخست وزیر روسیه مطرح شد و امروز «روگزین»، نمایندة روسیه در سازمان ناتو، رسماً اعلام داشت که برنامة تهاجم نظامی به ایران از مسیر گرجستان همچنان در دستورکار ناتو قرار دارد.

به گزارش نووستی، مورخ 17 سپتامبر 2008 از بروکسل، «دیمیتری روگزین»، اعلام کرد، گرجستان بهترین سکوی تهاجم به ایران به شمار می‌رود. وی طی گفتگو با خبرنگاران اظهار داشت، آمریکا در حال ترمیم ساختار‌های نظامی گرجستان برای تهاجم نظامی به ایران است:

«ایالات متحد به تدارک واقعی نظامی در خاک گرجستان مشغول است [...] رئیس جمهور گرجستان [ساکاشویلی] آماده است که ملت خود را گروگان ماجراجوئی‌های جدید نظامی کند.»

این سخنان زمانی ایراد می‌شود که پس از سفر «دی هوپ شفر» به تفلیس و ابراز عشق «شیخ تمیم» به سردار نجار، متکی، وزیر امورخارجة گورکن‌ها، ضمن تأکید بر استقلال سیاست جمکران،‌ راهی گرجستان شد تا محور نوین و استعماری «تفلیس ـ تل‌آویو» را اینبار با همکاری «قطر» فعال کند. با توجه به شرایط فوق، و عقب نشینی‌های پیاپی پنتاگون در منطقه باید بگوئیم اگر مسئلة استراتژیک «رجل سیاسی» در جمکران حل شود، و چادرسیاه مریم بهروزی بجای دستار خامنه‌ای قرار گیرد، مسلماً عمر «نوزاد دمکراسی» که خواهر ملیحة محمدی در باغ وحش جمکران مشاهده فرموده‌اند چند روزی بیش نخواهد بود. و حکومت جمکران با چادر یا با دستار راهی جز زباله‌دان تاریخ نخواهد داشت. در این راستا تنها گزینة حاکمیت در ایران برای سازمان ناتو باید موجودی باشد فاقد «سر» که ایجاد دردسر نکند.






نسخة پی‌دی‌اف ـ اسکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ اسپیس



سه‌شنبه، شهریور ۲۶، ۱۳۸۷



«پنج‌تن» در واشنگتن!

...
به نظر می‌رسد پس از شکست طرح ناخداکلمب برای ارسال میلیبند به تهران که قرار بود جهت اعمال سیاست استعماری «جدائی دین از دولت» وارد عمل شود، عموسام مستقیماً خود وارد معرکه شده تا طرح پس از آغاز سلطنت «میرپنج» را به اجرا بگذارد. طرح پس از «میرپنج»، تحمیل «مدرنیزاسیون» یا همان کشف حجاب اجباری و سرکوب و چپاول ما ملت بود، و اینهمه برای تحمیل هر چه بیشتر دین‌باوری بر جامعة ایران. برخلاف آنچه فعلة فاشیسم و اسناد محرمانة «صدمن یک‌قاز» سفارتخانة کذا شایع کرده، کودتای کلنل آیرون‌ساید در راستای فعالیت‌های جمال‌الدین اسدآبادی برای ایجاد «جهان اسلام» در برابر «جهان کفر»، یا همان ایجاد «اتحاد جماهیر نوکری» در برابر اتحادجماهیر شوروی صورت پذیرفت. و امروز آنگلوساکسون‌های دو سوی آتلانتیک به «پنج‌تن» متوسل شده‌اند تا مگر برایشان معجزه کند. «پنج‌تن» آنگلوساکسون‌ها عبارتند از هنری کیسینجر، جیمز بیکر، وارن کریستوفر، مادلن البرایت و کالین پاول، که به کریستین امانپور گفته‌اند، واشنگتن پیش از انتخابات ریاست جمهوری باید با جمکران گفتگو و «تعامل» کند. بله، همانطور که پیشتر گفتیم، گاوچران‌ها باید رئیس جمهورشان را با هالة نور «حقوق بشر» و یا پیروزی در جنگ راهی کاخ سفید کنند، و از آنجا که در «قفقاز» تیرشان به سنگ خورده، به «خزر» متوسل شده‌اند.

اما پیش از ادامة مطلب به «حقوق‌دانان» ریزه خوار حکومت جمکران در داخل و خارج یادآور شویم، عراق کشوری است که توسط ارتش ناتو اشغال شده، و طبق قوانین بین‌المللی تأمین امنیت ساکنین عراق بر عهدة‌ نیروهای اشغالگر است. در این چارچوب ارتش اشغالگر ناتو موظف است امنیت «پناهند‌گان سیاسی» در عراق را تأمین کند. جناب آقای رضا اسدی! اینکه مجاهدین در عراق چه می‌کنند، و پیشتر در ایران چه‌ها کرده‌اند اصلاً مطرح نیست! آنچه ملاک قرار می‌گیرد این است که گروه رجوی در عراق از منظر قوانین بین‌المللی «پناهندة سیاسی» است و اینکه هیچ ابلهی جز مقامات جمکران خواهان اخراج یا استرداد این گروه نشده!

ما علیرغم مخالفت با گرایش‌های سیاسی مجاهدین خلق و عملکردشان در ایران خواهان رعایت قوانین حمایت از حقوق پناهندگان شدیم. قوانین نیز با احساسات و عواطف هیچ ارتباطی ندارد. تا وقتی اشغال نظامی عراق پایان نیافته، دولت عراق نمی‌تواند برای پناهندگان تصمیم‌گیری کند. و بر خلاف قوانین جنگل و احکام مبهم «آسمانی»، قوانین و مقررات بین‌المللی انسانی است و به همین دلیل«صراحت» هم دارد. و همین قوانین تأمین امنیت ساکنین عراق از جمله پناهندگان سیاسی را بر عهدة ارتش اشغالگر گذارده. سرکار بجای محاکمة مجاهدین‌خلق که با ملایان حکومت همکاری گسترده هم داشتند، نگاهی به سوابق جنایات ملایان در ایران بیفکنید و بفرمائید در چارچوب کدام قانون، جز قانون جنگل برای هم‌صدائی با حاکمیت جنایتکار اسلامی و همپالکی‌های شیعی مسلک‌‌اش در عراق «قیام» کرده‌اید؟ حال بپردازیم به وبلاگ امروز.

برای گرم کردن بازار اصلاح طلبان و قهرمان‌سازی جهت کشاندن مردم به پای صندوق‌های مارگیری، بهترین شیوه همان شیوة «شهادت» است! در این راستا قرار است جان شیرین عبادی و محمد خاتمی در خطر قرار گیرد! البته دچار توهم نشویم، استعمار برای تداوم این حکومت نکبت و ادبار برنامة قتل پادوهای‌اش را نیز ممکن است به اجرا بگذارد. چون آنچه مهم است واکنش مردم به قتل محمد خاتمی و شیرین عبادی است. اگر روزی از این روزها شیرین عبادی یا محمد خاتمی و یا هر دو به قتل برسند، به زعم پوکویاما کفة افکارعمومی به نفع اصلاح طلبان سنگین می‌شود و مردم از لج آخوندها، به ویژه از لج چند سر نعلینی که مانند مکارم، بهرمانی، خزعلی و علم‌الهدی این روزها به بلبل‌زبانی پیرامون برکت وجود «علما» پرداخته‌اند، به سوی صندوق‌های مارگیری خواهند شتافت، و برای نوکران ضدامپریالیست آمریکا بار دیگر تأمین مشروعیت خواهند کرد. همانطورکه گفتیم پروپاگاند استعماری همواره از طریق تحریک افکار عمومی به اهداف خود دست می‌یابد. و اهمیت این اهداف در منطقه مسلما از جان امثال عبادی و خاتمی و حتی از جان همة مردم ایران بیشتر است.

البته ما خواهان مرگ عبادی و خاتمی یا دیگر فعلة فاشیسم نیستیم. به هیچ عنوان! آنچه ما می‌خواهیم، ماندن و رسوا شدن اینان در صحنة سیاست جاری جمکران است. کافی است یک گلوله برای محمد خاتمی حرام کنند، تا در چارچوب آئین مرده پرستی و سوگواری و ضجه و روضه خوانی، خاتمی جنایتکار پس از سال‌ها همکاری با ساواک و سازمان سیا تبدیل شود به «شهید مظلوم» و «قهرمان ملی»! در نتیجه امیدواریم حال که ناخداکلمب نتوانست میلیبند را به جمکران ارسال کند، از روی ناامیدی دست به چنین حماقت‌ها نزند.

فعلاً رسانه‌های گورکن‌ها به ویژه «فارس‌نیوز»، دست به دامن پنج عدد وزیر امور خارجة سابق آمریکا شده‌اند تا «باب مذاکرات» گشوده شود. «فارس‌نیوز»، مورخ 26 شهریورماه سالجاری به نقل از رسانة چپ‌گرای «هاآرتز» گزارش می‌دهد، پنج وزیر امور خارجة پیشین آمریکا طی نشستی در دانشگاه «جرج واشنگتن» از گفتگوی گاوچران‌ها با نوکران‌شان در جمکران حمایت کرده‌اند. در این نشست، کریستین امانپور از «پنج‌تن» دانشگاه جرج واشنگتن پرسیده، اگر ایران پیش از انتخابات ریاست جمهوری حاضر به همکاری با آمریکا باشد پاسخ واشنگتن چه خواهد بود؟ و «پنج‌تن» واشنگتن یک صدا پاسخ داده‌اند، ما برای «تعامل» گوش به فرمان رهبریم! همانطور که می‌بینیم، کریستین امانپور پرسش خود را به گونه‌ای مطرح می‌کند، که همة احمق‌ها باورشان شود حکومت اسلامی جمکران و پاسداران مزدور در افغانستان و عراق هیچ نوع همکاری با آمریکا نکرده‌اند!

بله این «پنج‌تن» خواهان همکاری با ایران شده‌اند، به ویژه مادلن البرایت که تأکید کرده، اگر مشکلی هست باید از طریق همدلی و همکاری حل شود! و کالین پاول هم که هنوز همان شیشة کوچک محتوی پودر سفید رنگ را در دست داشته، به علامت تأئید چندین بار سرش را بالا و پائین برده. بعد هم بند را آب داده! کالین پاول به کریستین امانپور می‌گوید، من یکبار با وزیر امورخارجة ایران دیدار کردم و پرسیدم مشکل بزرگ شما چیست، او پاسخ داد جوانان! کالین پاول از آنجا که عضو گروه «پنج‌تن» مقدس است به هر کس که می‌رسد آناً از مشکلات‌اش جویا می‌شود، و راه حل ارائه می‌دهد. به وزیر امور خارجة عراق هم گفته مشکل شما چیست؟ او هم پاسخ داده: مردم، نفت و آثار تاریخی عراق! کالین پاول هم به او اطمینان داده که آمریکا آمادة «تعامل» است تا مشکلات‌شان حل شود! و اینگونه بود که روز بیستم مارس سال 2003، تهاجم وحشیانه به عراق آغاز شد و مادلن البرایت هم مانند کیسینجر، وارن کریستوفر و جیمز بیکر خفقان گرفته بود. چون همة «پنج‌تن» در تهاجم نظامی به عراق، افغانستان، سودان، سومالی و یوگسلاوی نقش فعال داشتند. و امروز همین «پنج‌تن» جنایتکار به ویژه کالین پاول که رکورددار دم‌جنبانی و نوکری برای تفنگ فروش‌های ینگه‌دنیاست، برای حل مشکلات دولت مستقل و مقتدر جمکران پیشنهاد کمک اقتصادی کرده! با نفتی که هر بشکه حدود صد دلار به فروش می‌رسد، گورکن‌ها باید از آمریکا کمک اقتصادی هم دریافت دارند:

«[پاول] تصریح کرد آمریکا می‌تواند از کمک اقتصادی [...] برای ذوب کردن یخ روابط با ایران استفاده کند. [وی] افزود من با [...] وزیر امور خارجة ایران دیدار داشته‌ام و به وی گفتم مشکل بزرگی که ایران اکنون با آن مواجه است چیست؟ [او] پاسخ داد ما جمعیت جوانی داریم و باید شغل ایجاد کنیم. پاول گفت [ایران] مشکلات اقتصادی بزرگی [دارد] این [همان] چیزی است که ما می‌توانیم به واسطة آن با آنها تعامل کنیم [...] ما باید با آنها گفتگو کنیم [...] از چه می‌ترسیم؟»

البته ما تعجب می‌کنیم که وزیر امور خارجة گورکن‌ها مشکلات ایران را بشناسد. چون همانطور که بارها گفته‌اند و می‌دانیم، در حکومت امام سیزدهم هیچ مشکلی وجود ندارد، جز ملت ایران! و پیشرفت‌هائی که در این سه دهه حاصل شده کشور ایران را به صدر اسلام در صحرای عربستان رسانده. از این گذشته، چرا برای حل مشکلات به توضیح‌المسائل و آیات و احکام قرآن مراجعه نکنیم که به گفتة آخوند خزعلی مثل اکسیژن است؟ ولی ما بیشتر از سخنان کالین پاول تعجب کردیم. واقعاً گاوچران‌ها از چه می‌ترسند؟ از ملت ایران که هراسی ندارند، چون در مرداب فقر دست و پا می‌زند. از حکومت اسلامی هم که هراسی ندارند، چون دست نشاندة خودشان است، پس از چه می‌ترسند؟

به نظر ما گاوچران‌ها از چند عامل به هراس افتاده‌اند، یکی از «گفتگوی توهم‌ها» است که روی سایت رادیو زمانه خودنمائی می‌کند و در آن مهاجرانی و پاسداراکبر به عنوان مرشد و بچه مرشد معرکه گرفته‌اند؛ مرشد هم ظاهراً «منظور خدواند» را کشف کرده‌. می‌دانیم که اهمیت چنین «اکتشافاتی» از شکافتن اتم اگر بیشتر نباشد، اصلاً کمتر نیست.

عامل دومی که می‌تواند باعث وحشت آمریکا شود، سپردن حفاظت خلیج فارس به پاسداران است! امروز رحیم‌صفوی اعلام کرد، امنیت خلیج فارس را پاسداران بر عهده گرفته‌اند، و می‌بینیم که آمریکا واقعاً حق دارد بترسد، ما هم از پاسداران می‌ترسیم. ولی مهم‌ترین عاملی که باعث وحشت آمریکا شده آخوند محمود شاهرودی است که
مدافع «حقوق بشر» از کار در آمده! کی فکر می‌کرد رئیس قوة قضائیه جمکران طرفدار رعایت حقوق بشر باشد؟ دیروز که «آفتاب نیوز»، مورخ 25 شهریور سالجاری این خبر بهجت اثر را منتشر کرد، گفتم مسلماً فردا خواهر ملیحة محمدی به تبلیغات انتخاباتی برای شاهرودی خواهد پرداخت، ولی سخت در اشتباه بودم. اصولاً این روزها به دلیل خستگی شدید از این اشتباه به آن اشتباه و از گریه به خنده، و از گریه به قهقهه و از قهقهه به وبلاگ نویسی در نوسان‌ام. ولی برای مرگ بنیانگزار پینک فلوید گریه نکردم، چون در حال خواندن سخنان شاهرودی بودم و می‌خندیدم. حاج محمود فرموده‌اند:

«جنایات استکبار جهانی نقض کامل حقوق بشر است.»

البته ایشان به شرایط عراق، افغانستان و فلسطین اشاره داشته‌اند، نه به ایران! چون در ایران از برکت وجود امثال شاهرودی ما ملت از نعمت «حقوق بشر اسلامی» برخورداریم. حقوق بشر اسلامی همان «حقوق بشر نسبی» است که ایالات متحد برای اعمال آن شبانه روز تلاش فراوان به خرج می‌دهد، تا مبادا میزان توحش در کشورهای مسلمان نشین کمی کاهش یابد. در نتیجه، دست نوکران‌اش را برای نقض حقوق بشر در ایران و دیگر کشورهای منطقه کاملاً باز گذاشته تا بتوانند ضمن جنایت و سرکوب و چپاول ملت‌ها از جنایات «استکبار جهانی» هم به شدت «انتقاد» کنند! مسلم است که آمریکا و متحدان‌اش در عراق و افغانستان جنایت می‌کنند، ولی شاهرودی زبان نفهم در جایگاه انتقاد از اربابان‌اش نیست، آنهم به زبان الکن آخوندی. مگر نقض «کم‌یابیش» حقوق بشر هم داریم؟ مگر می‌توان گفت، حقوق بشر «تقریباً» یا «نسبتاً» نقض شده؟ فردی را گفتند، فلانی! پدرت مرد. پرسید، بکلی؟ حال باید از حاج محمود زبان نفهم بپرسیم آنچه در جمکران می‌گذرد از دستگیری و بازداشت و قتل مردم بی‌دفاع ایران «نقض تقریبی» حقوق بشر است؟ یا نقض تقریبی «حقوق بشر اسلامی»؟

می‌دانیم که هر دو در ترادف با یکدیگر قرار دارند، ‌ حقوق بشر نسبی در واقع نقض حقوق بشر است. ولی از سخنان شاهرودی زبان نفهم مضحک‌تر، بیانیه‌های «ملی ـ مذهبی‌های» خودمان است. اینان که در زمرة ریزه خواران سنتی گاوچران‌ها به شمار می‌روند، به بهانة انتقاد از دولت «مستقل» مهرورزی یک بیانیه صادرکرده‌اند تا از تهاجم نظامی روسیه به گرجستان هم انتقاد کرده‌ باشند! این بیانیه که پس از محکومیت گرجستان توسط اتحادیة اروپا صادر شده، بخوبی نشان می‌دهد که این حضرات تا چه حد از مسائل جهانی پرت‌اند! پس جای تعجب نیست که نام معین‌فر و شرکاء در بین «صادرکنندگان» این بیانیة فکاهی به چشم بخورد.

به گزارش «فارس‌نیوز»، همین امروز رهبر فرزانه ضمن رد پیشنهاد «پنج‌تن»، راه حل مشکلات اقتصادی برای ما ملت ارائه دادند. ایشان فرمودند، جوانان شعرهای حماسی، دینی و اخلاقی بسرایند. رهبر فرزانه در ادامة سخنان شیوای خود تأکید فرمودند:

«انقلاب اسلامی با ارائة حرف نو در دنیا، قدرت‌های بزرگ را به چالش گرفته و در مقابل زیاده خواهی استکبار ایستاده است.»

وقتی به قول ایشان فقط «با ارائة حرف» می‌توان قدرت‌های بزرگ را به چالش کشید، دیگر لزومی دارد که پاسداران در خلیج فارس به نبرد با آمریکا بپردازند؟ یک ذره «حرف نو» تحویل یانکی‌ها بدهند کافی است. اتفاقاً ژنرال نجار، وزیر دفاع جمکران برای همین «حرف نو» گویا عازم قطر شده‌اند. به گزارش فارس‌نیوز، تیمسار نجار، که نمی‌دانیم چرا مانند بقیه گورکن‌ها «دکتر» نشده‌اند، با ولیعهد قطر دیدار و گفتگو کردند! شیخ «تمیم بن‌احمد آل ثانی»، ولیعهد قطر خواستار گسترش همکاری‌های دفاعی و امنیتی با ایران شدند. قرار است مقام رهبری مقداری «حرف نو» به قطر صادر کنند و دلارهای حاصل از صادرات «حرف نو» را هم بین جوانان «شاعرمسلک» تقسیم کنند تا مشکل ایجاد شغل هم برای جوانان حل شود.

ولی آنچه در واقع باعث ترس گاوچران‌ها شده بحرانی است فراگیر که ایالات متحد به دلیل فرسایش حکومت اسلامی، شکست در جبهة عراق، افغانستان و به ویژه شکست در جنگ 33 روزه و جنگ قفقاز در آن گرفتار آمده، و همچون دورة شکست در جنگ ویتنام، قصد بازگشت به سیاست‌های دوران جرالد فورد را دارد، تا نفسی تازه کرده، بتواند «لات بازی‌های» معمول خود را در منطقه از سر گیرد!

پس از جنگ قفقاز، بحران اقتصادی غرب شدت گرفت و مؤسسات مالی و بانک‌های خصوصی تراز اول در ایالات متحد اعلام ورشکستگی می‌کنند، برخی نیز در آستانة ورشکستگی‌اند. دیروز «بانک‌آوآمریکا» برای نجات «مریل لینچ» این بانک را به مبلغ 50 میلیارد دلار خریداری کرد، و همزمان خبر اعلام ورشکستگی «لیمن برادرز» را شنیدیم. این در حالی است که دولت ایالات متحد چند روز پیش برای نجات دو موسسة خصوصی «فانی مه» و «فردی مک» 200 میلیارد دلار پرداخت کرده بود! به گزارش رویترز از نیویورک، امروز «گلدمن ساکس»،‌ نخستین بانک تجاری آمریکا نیز به بحران مالی پای گذاشت. در چنین شرایطی است که موجود مفلوکی به نام کالین پاول می‌خواهد شرایط اقتصادی را در ایران بهبود بخشد! باید به «پنج‌تن» جرج واشنگتن بگوئیم، «چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است!» شما اگر حلال مشکلات‌اید، مسائل خودتان را اول حل کنید، مسائل نوکران‌تان در جمکران بعداً حل خواهد شد.


نسخة پی‌دی‌اف ـ اسکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ اسپیس



دوشنبه، شهریور ۲۵، ۱۳۸۷



خر و نقطه!

...
پیش از پرداختن به وبلاگ امروز، حضور شیخ مهدی جامی که سایت دین‌پرور زمانه را اداره می‌کنند و عشق عجیبی به حزب دین فروش دمکرات آمریکا دارند، جسارتاً بگوئیم خوک لب ندارد، پوزه دارد! آنچه باراک اوباما گفت این بود که «اگر یک خوک ماتیک بمالد، باز همان خوک است.» آن‌ها که مدافع حزب دمکرات شده‌اند، بدانند سیاست آمریکا و متحدان‌اش درمورد ایران، طی هشتاد سال گذشته خارج از سرکوب استعماری نبوده، و پس از این هم نخواهد بود.

دو سه روز بود گورکن‌ها شکم‌شان را برای ورود میلیبند به جمکران صابون مفصلی زده بودند و قند توی دل‌شان آب شده بود که از این پس می‌توانند روابط پنهان را آشکار کنند. ما که قبلاً گفته‌ بودیم چنین سیاستی محکوم به شکست خواهد بود! دو سه روز پس از اینکه سیاست ناخداکلمب برای تحمیل «جدائی دین از دولت» و کنار کشیدن نعلین‌ها از صحنة سیاست جمکران شکست خورد، وزارت امور خارجة انگلستان هم از خواب بیدار شده، یک بیانیة مضحک صادر فرموده تا آمدن میلیبند به جمکران را نه تنها تکذیب که «شدیداً تکذیب» کند!

بله متأسفانه آخوند مکارم، ابودلقک بهرمانی و به ویژه برادر «نوری‌زاد» در کیهان که آغازگر تئاتر روحوضی سیاست «جدائی دین از دولت»، ویراست ناخدا کلمب بودند، همگی تیرشان به سنگ خورد! میلیبند نمی‌تواند به تهران بیاید، چون بساط «مدرنیزاسیون» کلنل آیرون‌ساید را دیگر نمی‌توان تکرار کرد. برای «برادران» و به ویژه برای پاسداران سلطنت طلب در«فارس نیوز» که تلاش می‌کنند حاکمیت هند را به اسرائیل بچسبانند، و در کمال بلاهت با تکرار شایعات سی سال پیش ساواک ادعا کنند اسرائیل به سرکوب مسلمین مشغول است، متأسف‌ایم! خلاصه بگوئیم، تاریخ تکرار نمی‌شود.

امروز، «دی‌هوپ شفر»، دبیرکل سازمان ناتو که روز نهم اوت، دو روز پس از تهاجم نظامی گرجستان به اوستیای جنوبی، در نشست خبری چانة مبارک‌شان به لرزه افتاده بود، راهی گرجستان شدند و چرندیات عجیبی ایراد فرمودند. از جمله اینکه،‌ توافقنامة روسیه با اتحادیه اروپا که در مسکو به امضاء رسیده، «خوب» نیست! چون به زعم ایشان «ابهام» دارد و روسیه از ابهامات آن سوءاستفاده می‌کند! حتماً گروه حقوق‌دانان اتحادیة اروپا که توافق‌نامه را مطالعه کردند به اندازة «دی‌هوپ شفر» از ابهامات آن آگاهی نداشتند! فعلة فاشیسم وقتی به اشکال برخورد می‌کند و از پس حل آن بر نمی‌آید، همانطور که می‌بینیم به هذیان‌گوئی می‌افتد، درست مثل گورکن‌های خودمان در جمکران که رئیس‌شان، حضرت «پاپ‌الله» از چهار روز پیش در فرانسه هستند.

خوشبختانه امروز حضرت پاپ، «پدر بسیار مقدس»، بالاخره خاک پاک فرانسه را ترک کردند و ما با خاطر آسوده می‌توانیم پیرامون «نقطه» بحث کوتاهی داشته باشیم. نقطه همانطورکه می‌دانیم در هندسه فاقد «طول»، «عرض» و «ارتفاع» است، یا بهتر بگوئیم «بعد» ندارد. در واقع نقطه در هندسه «هیچ» است که به صورت قراردادی با علامت «.» نمایش داده می‌شود. ولی همین نقطه در نگارش اهمیت فراوان دارد. چرا که «مکان» آن می‌تواند در معانی واژه‌ها و ساختار زبان تغییرات فراوان ایجاد کند. به عنوان نمونه در انتهای هر جمله یک نقطه می‌گذاریم. و طبق قوانین نگارش در هر پاراگراف از یک مطلب سخن می‌گوئیم، در نتیجه اگر در انتهای پاراگراف نقطه وجود نداشته باشد، ارتباط دو پاراگراف در هم می‌ریزد و ساختار متن آشفته می‌شود. در زبان فارسی، در مورد واژه‌ها نقطه اهمیت فراوان دارد. با جابجائی یک نقطه می‌توان معنی واژه و ردة دستوری آنرا تغییر داد. به عنوان نمونه اگر نقطه‌های واژة «پاپ» را برداریم از حضرت‌شان بجز یک «الف» هیچ باقی نمی‌ماند. و کاتولیک‌ها شانس آورده‌اند که زبان واتیکان فارسی نیست در غیراینصورت تاکنون حضرت پاپ، کاردینال راتزینگر به نخستین حرف الفبای ما ایرانیان والاتبار تبدیل شده بودند و لابلای آنهمه پارچه و شال و قبا به یک مترسک شباهت می‌یافتند. ولی جابجائی نقطه‌ها کاربردهای دیگری نیز دارد که به پاپ محدود نمی‌ماند، و در جهان معانی انقلاب به پا می‌کند.

سایت پیک ایران، مورخ 15 سپتامبر 2008، به نقل از آخوند خزعلی مطلبی منتشر کرده که با مطالعة آن به میزان سواد، شناخت، شعور و آگاهی تولیدات کارخانة رجاله پروری در حوزة جهلیه می‌توان پی برد. آخوند خزعلی که عنوان آیت‌الله را یدک می‌کشد و منطقاً باید با «علم کلام» هم آشنائی داشته باشد، خواسته به عنوان پامنبری مدرس شعار استعماری «سیاست ما عین دیانت ماست» را ارواح شکم‌اش تکمیل کند. در این راستا آخوند خزعلی سیاست را به عنوان «قوام دیانت» مطرح کرده. البته دیانت آخوندهای حکومتی بدون سیاست «قوام» نمی‌گیرد، چون فقط از طریق ورود بدون مسئولیت به آوردگاه سیاست است که نعلین‌ها می‌توانند با حفظ «مصونیت قضائی» به جنایت و چپاول بپردازند، چرا که امثال مکارم، طبسی، بهرمانی و شرکاء برای خود «تقدس» هم قائل‌اند. و این چپاول و جنایت به سیاست جیره خواران ساواک پهلوی «قوام» می‌بخشد. اگر نه دین بدون شیادی و عوامفریبی هیچ لطفی ندارد. اصل دین همین «سیاست» است که بر پایة دروغ و تقیه استوار شده. ولی ماجرای چپاول دستاربندان و شعار استعماری سیاست و دیانت دیگر تازگی ندارد.

به همین دلیل خزعلی به پیروی از فرامین رهبر فرزانه کمی هم نوآوری کرده تا ارواح شکمش به کسانی که می‌گویند قرآن و مسائل اسلام کهنه و پوسیده است پاسخی در خور داده باشد. و در همین راستا همة دانش و آگاهی حوزوی خود را یکباره بیرون ریخته و قرآن را با اکسیژن مقایسه می‌کند! به این مقایسه می‌گویند «قیاس مع‌الفارق». مسلماً اگر خزعلی در حد دوم دبستان سواد می‌داشت و چند مسئلة جمع و تفریق حل کرده بود می‌دانست که نمی‌توان سه عدد سیب را با دو سر خرگوش جمع کرد، یا دو گلابی را از چهار پرتقال کم کرد، چون سیب و خرگوش در یک رده قرار ندارند، و در پرتقال هرگز گلابی پیدا نمی‌شود. ولی وقتی کسی در حوزة علمیه آیت‌الله می‌شود چنین مسائل ابتدائی را فرا نمی‌گیرد. قابل توجه کسانی که برای مدرک تحصیلی کردان جنجال به راه انداخته‌اند! یک نگاه به آیت‌الله‌های تولید جهلیه بیاندازید تا ببینید اوضاع تا چه حد اسفبار است. خزعلی می‌گوید، اگر قرآن قدیمی است اکسیژن هم مال چند سال پیش است، پس آنرا استشمام نکنیم؟ به عبارت دیگر قرآن هم مانند اکسیژن برای بشر حیاتی است! بشر اکسیژن را استشمام می‌کند! پس قرآن را هم باید به زور چماق به ما ملت حقنه کرد. حال باید دید، بودائی‌ها که قرآن «استشمام» نمی‌کنند اصلاً چگونه می‌توانند به زندگی ادامه دهند:

«به افرادی که می‌گویند این صحبت‌ها مال 14 قرن پیش است می‌گویم عزیز من اکسیژن مال چندین سال پیش است، پس استشمام نکنیم؟ چیزی که مال جان و عقل ماست که کهنه نمی‌شود، این حرف‌ها مال عده‌ای خودفروخته یا خودباخته است.»


به این می‌گویند «آیت‌الله» تمام عیار. هم در زمینة علوم صاحب‌نظر است، هم در منطق و هم در حماقت و پریشانگوئی. نمی‌دانستیم اکسیژن مال چندین سال پیش است، و نمی‌دانستیم اکسیژن را استشمام می‌کنند. ما فکر می‌کردیم اکسیژن از هنگامی که آب سراسر زمین را فرا گرفته بود، در آب وجود داشته. نمی‌دانستیم برای تنفس هوا را «بو» می‌کشند! ما فکر می‌کردیم برای تنفس هوا را «استنشاق» می‌کنند، و البته اکسیژن هم مانند ازت و دیگر گازها در «هوا» وجود دارد. و بالاخره نمی‌دانستیم احکام توحش قرآن به «جان» و «عقل» خزعلی تعلق دارد! خزعلی با این سخنان به ما ثابت کرد که ضمن «استشمام» اکسیژن متعلق به چند سال پیش، خودباختگان روی حرف دوم نام خانوادگی‌اش یک نقطه اضافه کرده‌اند که کسی ایشان را آیت‌الله «خرعلی» خطاب نکند.

خزعلی در ادامة سخنان «علمی» و «منطقی» و «مستدل» خود به دستاوردهای کودتای پرشکوه 22 بهمن هم اشاره کرده و تاریخچة مختصری ارائه می‌دهد از مبارزات امام سیزدهم که گویا از خمین «حرکت» فرموده‌اند! به گفتة خزعلی، پیش‌ از حرکت امام سیزدهم همه می‌گفتند، ایرانی هیچ چیز نمی‌تواند بسازد ولی با حرکت خمینی دجال دیگر کسی چنین حرفی نمی‌زند، چون آخوند خزعلی و دیگر اوباش جیره خوار کارخانة رجاله پروری،‌ سه دهه است به عربده‌جوئی و نفس‌کش طلبی و چپاول مشغول‌اند و «مبارزات» خوبی کرده‌اند:

«تا وقتی آن مرد بزرگ از خمین حرکت نکرده بود همه می‌گفتند ایرانی هیچ چیز نمی‌تواند بسازد، شاه می‌رفت دست الیزابت را می‌بوسید که به او نگاه هم نمی‌کرد، ولی امروز ما آزادانه مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل می‌گوئیم، آنهم آمریکائی که قارة اروپا از او می‌لرزد.»
کد خبر: 53413، منبع: پیک ایران

بله اگر آن «مرد بزرگ» را از نجف به پاریس ارسال نمی‌کردند تا برخلاف قوانین فرانسه بتواند به فعالیت سیاسی بر ضد حاکمیت ایران بپردازد، و حزب کمونیست فرانسه به همراه اوباش انجمن اسلامی و چپ‌الله در خیابان شانزه‌لیزة پاریس نماز جماعت برپا کند،‌ امروز خزعلی نمی‌توانست «آزادانه» و مستقل از هر گونه عقل و منطق چنین ترهاتی به زبان آورد. خوشبختانه امروز علی خامنه‌ای دست الیزابت را نمی‌بوسد، چون حکومت اسلامی چنان بی‌آبرو و رسوا است، و چنان جاه و مقامی پیدا کرده و چنان «پیشرفتی» کرده که حتی حاکمیت انگلستان نمی‌تواند برای حفظ دستاربندان از سرنوشت محتوم‌شان همان جوانک لهستانی‌الاصل را هم به تهران بفرستد و روابط عادی با حکومت نوکران ضدامپریالیست آنگلوساکسون‌ها برقرار کند.

به دنبال برکناری ژنرال فالون و پایان سیاست تجزیة عراق، فردا، ایالات متحد ژنرال پتریوس را نیز جایگزین خواهد کرد. تردیدی نیست که در این راستا سیاست مدارا با شیعی مسلکان و طالبان در افغانستان، پاکستان و جمکران نیز دستخوش تحولات گسترده‌ای خواهد شد. برخلاف مهملات خزعلی، در واقع این آمریکا است که پس از شکست در جنگ قفقاز به لرزه درآمده، و به همین دلیل نوکران‌‌اش به دست و پا افتاده‌اند و اینچنین در وصف «قدرت» ارباب اغراق می‌کنند.


نسخة پی‌دی‌اف ـ اسکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ اسپیس


پیوند این مطلب در گوگل
...

یکشنبه، شهریور ۲۴، ۱۳۸۷



شتر و پروفسور!


...
از زمانی که حضرت پاپ مقدم مبارکشان به فرودگاه رسید و رئیس جمهور فرانسه انگشتر یک کیلوئی‌ آنحضرت را نبوسیدند، متوجه وخامت اوضاع شدیم و شادان و پایکوبان مراسم تشریف‌فرمائی پدر «بسیار» مقدس را دنبال می‌کردیم و می‌پنداشتیم شادی همچنان ادامه خواهد یافت. بسی در اشتباه بودیم! امروز ضمن مطالعة مطلبی تحت عنوان «آی ریکا، آی ریکا ...» همة خنده‌ها به اشک تبدیل شد! چون مطلب مذکور مرا به یاد همة ‌همبازی‌هائی انداخت که در توفان سال‌های سیاه براندازی و جنگ ناپدید شدند. آن‌ها که رفتند‌ و شادی‌های کودکی و گرمای آفتاب را هم با خود بردند، آن‌ها که حتی مزاری هم ندارند، هر چند خاطره‌اشان همیشه با ما خواهد بود.

پس از خوشنودی و قهقهة فراوان از فروپاشی دژ کهن‌سال فاشیسم، دیروز با مشاهدة افلاس حضرت پاپ که هشدار مودبانة شهردار پاریس را هم «دریافت» فرمودند، احساس رضایت عمیقی به نویسندة این وبلاگ دست داد. می‌دانیم که شهردار پاریس، «برتران دولانوئه» همجنس‌گراست و آخوندهای کاتولیک که حق ازدواج ندارند و در بهترین حالت ممکن چند فرزند در گوشه کنار محل مأموریت‌شان به راه انداخته‌اند، اگر «کودک باره» نباشند، در زمرة همجنس‌گرایانی قرار دارند که برای پنهان داشتن تمایلات خود همواره بر صدور بیانیه بر ضد‌ همجنس‌گرایان پافشاری می‌کنند!

البته این صحبت ها شامل آخوندهای «معنوی» که «جنسیت» ندارند، چون در واقع وجود ندارند نمی‌شود! این مسائل به آدمیزاد مربوط است، که الزاماً جنسیت و موجودیت مادی دارد، و جنسیت‌اش را نمی‌تواند طبق فرامین مرضیه مرتاضی‌ها نفی کند. بگذریم! و باز گردیم به پیامدهای جنگ قفقاز که مواضع استعماری «نه شرقی، نه غربی» و در واقع آمریکائی حکومت جمکران را از هم فروپاشاند. البته هستند کسانی که هنوز بر طبل حماقت و مزدوری می‌کوبند، ولی جنجال اینان نیز دوامی نخواهد داشت، چون جنجال اصلی که از سوی اربابان حکومت جمکران رهبری می‌شود شکست خورده.

روزنامة فیگارو مورخ 12 سپتامبر سالجاری مصاحبه‌ای با ولادیمیر پوتین، نخست‌وزیر روسیه ترتیب داده. در این مصاحبه پوتین ضمن اشاره به سکوت رسانه‌ها طی دو روز هفتم و هشتم اوت می‌گوید، وقتی گرجستان به اوستیا حمله کرد، رسانه‌های غرب سکوت کردند. ولی وقتی ارتش روسیه به تهاجم گرجستان پاسخ داد و نتیجة جنگ مشخص شد، رسانه‌های غرب بدون اینکه گرجستان را به عنوان مهاجم معرفی کنند، به انتقاد از روسیه پرداختند. پوتین در این مصاحبه به مسائل فراوان از جمله سانسور رسانه‌ای در ایالات متحد اشاره کرده. در پی این مصاحبه، فیگارو، به یک گزارش مفصل و مستند از «فابریس نوده ـ لانگلوا» پیرامون سانسور کذا لینک دائم داده.

بر اساس این گزارش، 13 ماه اوت سالجاری، شش روز پس از تهاجم گرجستان به اوستیای جنوبی، گفتگوی خبرنگار «فاکس نیوز» با «اماندا کوکه‌وا»، یک کودک دوازده ساله و عمه‌اش، ‌ساکن سانفرانسیسکو به طور مستقیم پخش می‌شود. اماندای دوازده ساله برای گذراندن تعطیلات و دیدار با خانواده در تاریخ هشتم اوت در اوستیا به سر می‌برده. پس از آغاز جنگ، اماندا به روسیه فرار می‌کند و از آنجا به سانفرانسیسکو باز می‌گردد. اماندا به «فاکس نیوز» می‌گوید، بمب‌های ارتش گرجستان باعث فرار او شد، و سربازان روسی به او کمک کردند که از اوستیا فرار کند. سپس عمة اماندا رشتة کلام را به دست گرفته می‌گوید، من می‌خواهم که شما بدانید چه کسی مسئول این درگیری است، آقای ساکاشویلی این جنگ را آغاز کرد. در این لحظه گزارشگر سخنان وی را قطع کرده می‌گوید، برای پخش آگهی باید برنامه را قطع کنیم، عمة اماندا هم معترضانه می‌گوید، می‌دانم، شما نمی‌خواهید این‌ها را بشنوید. پس‌ از پخش آگهی، مجری برنامه 30 ثانیه به عمة اماندا وقت صحبت می‌دهد، و او هم تأکید می‌کند، تقصیر دولت گرجستان است نه مردم گرجستان، رئیس جمهوری گرجستان باید استعفا دهد. سپس مجری برنامه می‌افزاید، مسلماً این خواست روس‌ها است.

این برنامه همانروز از طریق «یوتوب» بر روی شبکة جهانی اینترنت قرار می‌گیرد. و کاربران روسی و طرفداران روسیه اطمینان می‌یابند که «فاکس نیوز»، شبکة‌ نزدیک به گروه بوش قصد آن داشته که مانع از سخن گفتن شاهدان عینی شود. در مرحلة بعد یک «ناشناس» ضمن مونتاژ این برنامه، صدای سرفه به آن اضافه می‌کند، به نحوی که بیننده متقاعد شود مجری سعی دارد صدای شاهدان را با صدای سرفة خود بپوشاند؛ در انتهای برنامه یک «صدای خارج» به زبان انگلیسی فریاد می‌زند، شمارش معکوس: 10 ثانیه ...! درست مثل اینکه باز هم قصد پوشاندن صدای شاهدان در کار بوده. و بالاخره در ترجمة روسی، در مورد استعفای ساکاشویلی، مجری برنامه نمی‌گوید «این همان است‌که روس‌ها می‌خواهند»، ‌ بلکه می‌گوید، «این همان است که روس‌ها می‌خواهند بشنوند.» تلویحاً: خانم عزیز! شما به پروپاگاند بیشرمانه برای روس‌ها مشغول‌اید. و این ویراست تحریف شده پس از پخش از شبکة دولتی «روسیا» و شبکة دائم خبری «وستی 24»، باز هم روی اینترنت تکثیر می‌شود. ولی داستان به اینجا ختم نشده.

در تاریخ 28 اوت، ولادیمیر پوتین ضمن مصاحبه با شبکة «سی.ان.‌ان» ابعاد این افتضاح رسانه‌ای را گسترش می‌دهد. نخست وزیر روسیه می‌گوید، «عقاید دیگران به دخل و تصرف سیاست‌بازان منوط شده. به عنوان نمونه، طی مصاحبه با آن دختربچه و عمه‌اش [...] مجری فاکس نیوز، پیوسته فیلم را قطع کرد [...] به محض اینکه اظهارات [وی] را مطابق میل خود نیافت برای قطع آن سرفه کرد، سوت زد، جیغ زد. فقط مانده بود برای قطع صحبت‌شان، آشکارا توی شلوارش ب... تنها کاری که نکرد! ولی به صورت مجازی همین وضعیت پیش آمده.»

این مختصر را گفتیم تا مشخص شود سازمان سیا برای سانسور و پروپاگاند چگونه از مرز بلاهت عبور کرده. در مورد ایران نیز شبکة پروپاگاند به همین ترتیب «اداره» می‌شود، منتهی رسانه‌های جمکران به دلیل وابستگی حکومت امام سیزدهم به استعمار غرب، هرگز به بررسی پروپاگاند رسانه‌های غرب نمی‌پردازند. کار قلم به مزدهای چاه جمکران در کیهان، اطلاعات و دیگر رسانه‌های «مستقل» این است که با لعن و نفرین و «تکذیب» احمقانه در واقع افکار عمومی را برای پذیرش پروپاگاند استعمار بیش از پیش آماده نگاه دارند. براندازی 22 بهمن را مدیون همین قماش پروپاگاند هستیم که در دوران زرین و شیرین «جنگ سرد» بسیار کاربرد داشت و نتیجة مطلوب نیز از آن حاصل می‌شد.

امروز علیرغم سرسپردگی حکومت آخوندها به کارخانة رجاله‌پروری، چنین تبلیغاتی ابتر خواهد ماند. هنگامی که شیخ مسعود بهنود انتخابات آزاد عراق را به ما ملت ایران تبریک می‌گفت، و سایت روزآن‌لاین تصاویر ناوگان جنگی ایالات متحد را به خوانندگان شوت‌وپرت تقدیم می‌کرد تا ابودلقک بهرمانی بتواند «شرایط ویژه» اعلام کند، گفتیم که تهاجم نظامی آمریکا به خاک ایران بدون موافقت روسیه امکان‌پذیر نخواهد بود. البته حکومت «نه شرقی، نه غربی» تمام تلاش خود را به کار بست تا راه را برای ورود اربابان به خاک ایران باز کند.

در این راستا، چند ملوان ناخداکلمب هم چند روزی میهمان جمکران بودند تا شاید آمریکا حمله کند و امام زمان ظهور فرمایند. ولی ظاهراً هر چه آنحضرت از ته چاه جمکران مانند «زورو» سوت ‌زدند، اسب‌شان نیامد که نیامد! و یانکی‌ها هم که از صبر و انتظار به ستوه آمده بودند، رزمناو سکسی آبراهام لینکلن را از خلیج فارس خارج کردند و این چنین بود که پاسداران سلطنت‌طلب به سوگ نشستند. پس از خروج ناو کذا و به ویژه پس از شکست محور «تفلیس ـ تل‌آویو» خبر رسید که اسرائیل می‌خواسته به ایران حمله کند ولی آمریکا از دادن بمب به این کشور خودداری کرده! بله، اسرائیل وقتی قرار است به کشوری حمله کند، یکنفر را می‌فرستد از بقالی پنتاگون «بمب» بگیرد. درود فراوان بر «شاتوبریان» که ایالات متحد را «جمهوری سبزی فروش‌ها» لقب داده! بگذریم! اسرائیل اینبار هم یکنفر را فرستاد ولی رامسفلد که پس از استعفا از وزارت دفاع در بقالی پنتاگون کار می‌کند می‌گوید، «بدون دفترچة بسیج بمب نمی‌دهیم!» در نتیجه اولمرت دو روز دیگر استعفا خواهد داد.

و اما بشنویم از نخبگان جمکران که همچنان به «پژوهش» پیرامون عدم ظهور امام زمان مشغول‌اند. اینان پس از مراجعه به آیت‌الله بهجت، ریاست چاه جمکران و آخوند مکارم شیرازی، نایب رئیس چاه می‌گویند صدای سوت آنحضرت را از اعماق چاه جمکران شنیده‌اند و حتی به علاقمندان بلیط فروخته بودند که اگر خود آنحضرت را نمی‌بینند،‌ حداقل چهرة نورانی اسب‌ مبارک‌شان را زیارت کنند تا بخشی از مشکلات‌زندگی‌شان حل شود، و اگر نفت در سفره‌شان نیست، اسب در سفره داشته باشند. ولی بجای اسب آنحضرت، کردان به سراغ آخوند مکارم رفت و گوشی را به دست‌شان داد. جنجال رسانه‌ای پیرامون مدرک تحصیلی کردان برای همین به راه افتاده بود! آخوند مکارم و اربابان از اینکه پورمحمدی از وزارت کشور برکنار شده هیچ خوش‌شان نیامد. چون پورمحمدی از خودشان بود و مراتب وفاداری و خرابکاری خود را به اربابان ثابت کرده بود. حتی در حسینیة شیراز هم یک بمب خوب گذاشت که فقط مردم را لت‌وپار کند. البته دانشگاه آکسفورد هم تلاش فراوان کرد، ولی «ارادة الهی» بر این قرار گرفته بود که بساط سه دهه نوکری، چپاول و کشتار نعلین‌ها با شعار «معنویت» برچیده شود.

در نتیجه بنگاه خبرپراکنی ناخداکلمب، شرم حضور را کنار گذاشته با وزیر امورخارجة طالبان مصاحبه‌ای ترتیب داده و از زبان وی خواستار حضور طالبان در دولت افغانستان شده! ایشان فرموده‌اند «از بین بردن طالبان ممکن نیست»، ولی ما می‌دانیم که کسی نمی‌خواهد طالبان را از بین ببرد! کافی است انگلستان و آمریکا از تحویل سلاح به اینان خودداری کنند! و اما انگلستان دل در گرو طالبان دارد. به یاد داریم که سپتامبر گذشته، دز براون، وزیر دفاع انگلستان مطالبات مشابهی داشتند! و چقدر عجیب است که از نظر زمانی، مصاحبه با وزیر امورخارجة‌ طالبان با انفجار پنج بمب در مراکز تجاری دهلی‌نو فاصله‌ای نداشت! همانطور که گفتیم پس از جنگ قفقاز ناخداکلمب سخت به افلاس افتاده و دست‌شان کاملاً رو شده. کار بجائی رسیده که «دیلی‌تلگراف» علیرغم صدور بیانیة آژانس بین‌المللی انرژی پیرامون فعالیت‌های هسته‌ای جمکران، به دروغ پردازی سنتی ادامه داد و سخنگوی آژانس، «ملیسا فلمینگ» مجبور به دخالت و تکذیب مطالب «دیلی» کذا شد. ولی اینهمه نمی‌تواند پژوهش‌های نخبگان جمکران را متوقف کند. اینان همچنان به تحقیق در مورد عدم حضور اسب آنحضرت بر سر چاه ادامه دادند. طی تحقیقات اینان معلوم شده که پس از اخراج سفیر دمکراسی‌پرور آمریکا از بولیوی اوضاع رو به آرامش دارد، و استخوان آروارة یک شتر متعلق به یک‌ میلیون سال پیش نیز در سوریه کشف شده!

به گزارش حنازرچوبه، مورخ 14 سپتامبر 2008، به نقل از آسوشیتدپرس، دانشمندان استخوان آروارة یک شتر را در منطقة «پالمیر» سوریه یافته‌اند. محققان در مورد این اکتشاف نوین می‌گویند:

«این یافتة جدید به همراه [کشفیات سال گذشته] می‌توانند سرنخ‌های مهمی را درباره تکامل شتر ارائه دهند.»

البته محققان در صورتی می‌توانند چنین جسارتی بکنند که جناب پروفسور نصر و همراهان، نظریة تکامل داروین را با چماق نگرش اسلامی زیر و زبر نکرده باشند! ولی اگر نظر ما را بخواهید می‌گوئیم این استخوان باید استخوان آروارة اسب امام زمان باشد که توسط «کفار» و «ملحدان» به شهادت رسیده‌اند! و به دلیل شهادت اسب ایشان دکان چاه جمکران نیز بزودی مانند بانک‌های مسکن در آمریکا اعلام ورشکستگی خواهد کرد.





نسخة پی‌دی‌اف ـ اسکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ اسپیس


پیوند این مطلب در گوگل
...