شنبه، آبان ۰۶، ۱۳۹۱

اس‌اس‌فال!


 

دولت چین نتوانست از سیاست «طالبان‌سازی» محفل «کارتر ـ برژینسکی» حمایت کند،  در نتیجه «نیویورک تایمز» در باب ثروت افسانه‌ای نخست‌وزیر چین چه «افشاگری‌ها» که نکرد.  و در تاریخ 27 اکتبر 2012،  سایت رادیوفردا هم به ناچار مذاکرات یانکی‌ها را با جمکرانیان «شایعه»‌ خواند!  

 

بله،  آنگلوساکسون‌ها و جیره‌خواران‌شان در منطقه برای تداوم «حکومت باورها»،   یعنی همان «دیپلماسی بمب» و «معنویات» خیز برداشته بودند.   این دیپلماسی مقدس که با ورود جیمی کارتر به کاخ سفید اوج گرفت،   ادامة سیاستی بود که با حمایت چین،   از دوران نیکسون آغاز شده بود.   این سیاست،  کشور ایران را به پشت جبهة «واشنگتن ـ پکن»،  در تقابل با شوروی تبدیل می‌کرد.   در دوران ریاست جمهوری کارتر،  همچنانکه شاهد بودیم،  همین سیاست به براندازی «شاه»،  و استقرار حکومت توحش «شیخ» در ایران انجامید،   و دنیا به کام ارتش آدمخوار ناتو شد؛  یک نوبل صلح هم به جیمی‌کارتر تعلق گرفت.

 

پس از گذشت سه‌دهه،  محفل نوبل یک جایزة‌ «صلح» به باراک اوباما داد و ناگهان «بهارعرب» به راه افتاد و دامنة تاراج لندن و واشنگتن گسترش یافت.  ولی این مختصر برای حضرات کافی نبود،  در نتیجه یک نوبل صلح به اتحادیة اروپا دادند تا دیپلماسی بمب فعال‌تر شود،   و بازار کاروان‌های خردجال رونق بیشتری بگیرد.   بله،   نوبل صلح به اتحادیة اسلام‌پرست اروپا تعلق گرفت،  و پارلمان اروپا هم به مصداق،‌   «نگا به دست ننه کن،  مثل ننه غربیله کن»،  جایزة‌ حقوق بشر «ساکاروف» را به مخالفان دمکراسی در ایران،  یعنی طرفداران جنبش خشونت‌‌طلب «سبز» و رهروان «خط امام» تقدیم کرد؛   جای تعجب هم نیست.

 

دهه‌هاست که محافل غرب،  به ویژه پارلمان اروپا از جوایز حقوق بشر،  ابزار حمایت از خشونت،  یعنی اهرم پشتیبانی از پدرپرستی و پدرستیزی ‌ساخته‌اند.   جالب اینکه،  علیرغم تمامی ادعاها،   پارلمان کذا هیچ مشکلی با مخالفان دمکراسی نداشته و ندارد.  ‌ مخالفان دمکراسی برای رهبرسازی،  سربازگیری و کودتا کارآئی خود را نشان داده‌اند؛‌   مشکل حضرات طرفداران دمکراسی‌ هستند،   یعنی کسانیکه با «رهبر» و «پدرمعنوی» و «پیشوا» و «قهرمان» و «باورمحوری» بیگانه‌اند و بر اساس مفاد اعلامیة جهانی حقوق بشر خواهان تحقق حقوق انسانی در جامعه‌ می‌شوند!   این‌ گروه برای پارلمان اروپا مشکل ایجاد خواهد کرد،‌  و برای حل همین «مشکل»،   پارلمان کذا تحت عنوان حمایت از «خواست مردم» در هم‌سوئی با ملایان و اوباش جمکران پیوسته بر طبل پدرپرستی و اسلام‌پناهی می‌کوبد.  

 

پارلمان اروپا ضمن تحمیل یک‌جانبة‌ تحریم‌های اقتصادی بر ملت ایران،   از «اسلام خوب» و «توحش‌نیک» با تمام امکانات‌اش پشتیبانی می‌کند.   ‌ملایان جمکران نیز به نوبة خود تحریم‌های کذا را نشانة «دشمنی غرب با اسلام» ‌دانسته،   تحمیل آن‌ها بر ملت ایران را نشانة «حقانیت» حکومت دست‌نشاندة ولی‌فقیه معرفی می‌کنند!  در نتیجه،  ‌«اسلام مترقی» و مطلوب غرب با «اسلام عقلانی» و «توحش برحق» حکومت جمکران تقابل پیدا کرده،   نتیجة مطلوب این جنگ‌زرگری هم در برابر ماست:   گسترش تاراج و سرکوب ملت ایران.  

 

باری همه چیز بخوبی و مطابق برنامه پیش می‌رفت و بوی کباب به مشام خیلی‌ها،   از جمله به مشام داس‌الله و جمکرانیان رسیده بود.  و از اینرو مقام معظم شعار «یس وی کن»‌ ارباب را در خراسان نشخوار می‌فرمودند و ملایان جمکران هم در کشور لبنان با لات‌ولوت‌های لیبی و  سودان بساط «حجاب نوازی» به راه انداخته،   برای سالگرد «ازدواج» علی و زهرا،   یا بهتر بگوئیم به میمنت و مبارکی تجاوز یک مرد 26 ساله به یک دختربچة 9 ساله «جشن و سرور» به راه انداخته بودند!

 

هشت روز پیش از انفجار بمب در بیروت،   مقام معظم ضمن چرندبافی‌های رایج،  ترویج شعار «ما می‌توانیم» را وظیفة ‌آموزش و پرورش جمکران معرفی کردند و اظهارات «عقلانی» ایشان در  فارس‌نیوز،  مورخ 20 مهرماه سالجاری انتشار یافت:

 

«[...]  ایشان [...] عادت دادن کودکان و جوانان به داشتن همت ‌بلند و افق دوردست را یکی دیگر از نیازها برشمردند و افزودند:  ترویج روحیه خودباوری و اینکه ما می‌توانیم از جمله نیازهائی است که از وظایف مهم آموزش و پرورش و آموزش عالی به شمار می‌رود[...]»

 

البته در قاموس این جانوران وحشی داشتن «همت بلند» و «افق دوردست»،‌  یعنی همت «بلند» حکومت در کوفتن بر طبل معنویات در داخل،  و زدوبند پنهان با ارباب در دوردست‌ها!    رهبر قلعة حیوانات را برای «همت بلند» و «افق دور دست»،  یا همان پوچ‌بافی و مذاکرات پنهان با یانکی‌ها «تربیت» کرده‌اند.  ایشان دیگر «عادت» کرده‌اند که ضمن هتاکی به ارباب،  پیرامون گذشته‌های موهوم و اهداف پوچ برای «امت اسلام» ساعت‌ها «وق» بزنند.   باری در مراسم «ما می‌توانیم» عده‌ای از اساتید و نخبگان جمکرانی هم گویا پای منبر خامنه‌ای نشسته بودند،   و به گزارش فارس‌نیوز،‌  اینان نیز در مورد آموزش و پرورش مطالبی بیان کردند که از درک و فهم عمیق‌شان سرچشمه می‌گیرد:‌     

 

«[...] محورهای مطالبی که معلمان و اساتید بیان کردند به این شرح است:   توسعه و تجهیز مدارس قرآنی در مقاطع ابتدائی [...]»

 

نیازی نیست بگوئیم که «توسعة‌» مدارس قرآنی در ایران،   معنائی جز گسترش حماقت و توحش مقدسات در کشور ندارد و «دینی» کردن علم یعنی اسلامی کردن «جمهور!»  خلاصه مسئله فقط و فقط گسترش انسان‌ستیزی و نفی دمکراسی است؛  بقیة قضایای «دینی ـ  بومی»،‌ صحنه‌سازی است جهت عوام‌فریبی.   جالب اینکه،   به ادعای «زوددویچه سایتونگ» تمامی ملت‌های منطقه از این انسان‌ستیزی حمایت می‌کنند،   و با دمکراسی مخالف‌اند!   چرا که به ادعای این «بوزنامه»،‌  دمکراسی «غربی» است،   و غرب «فیلم موهن» ساخته و به «فرهنگ» جهان اسلام توهین کرده:

 

«[...] یک روزنامه آلمانی [...] تصریح کرد که دموکراسی غربی دیگر در جهان اسلام طرفداری ندارد[...]کاریکاتورهای ضداسلامی و فیلم موهن به پیامبر اسلام[...] بهانه‌ای شده [...] تا این خشم انباشته شده در جهان اسلام دربارة غرب تخلیه شود[...]»

 

بی‌خیال دمکراسی هند؛   فقط مسیحیان «سفیدپوست» و «غربی» دمکراسی دارند و بس! دمکراسی هم که تبدیل شده به «فرهنگ غرب!»  توحش اسلام هم «فرهنگ» جیره‌خواران غرب است؛   صدام حسین و حسنی مبارک هم نه مزدوران غرب،  که «دیکتاتور» بوده‌اند!   در ادامة این قصة حسین در کربلا،  دمکراسی تبدیل می‌شود به «مسیحیت» و «زوددویچه» به ما می‌گوید،   «اسلام» و «مسیحیت» در برابر چالشی بزرگ قرار گرفته‌اند:

 

«[اسلام و مسیحیت]‌  باید از خود سئوال کنند که چه سهمی را در راستای در کنار هم بودنی صلح‌آمیز می‌توانند ایفا کنند[...]»

منبع: ‌مهرنیوز،  ‌مورخ 4 آبانماه سالجاری    

 

و اینبار بی‌خیال انسان‌ها!  ‌ واژگان پوچ اسلام و مسیحیت به صراحت جای همة ‌انسان‌ها را گرفته و از جانب آنان تصمیم خواهد گرفت!   می‌بینیم که این بوزنامة‌ بلاد جرمانی هم مانند بسیاری دیگر از بوزنامه‌ها،   برای حفظ منافع استعماری غرب،   در واقع به بازتولید تبلیغات ابله‌پسند حکومت جمکران مشغول ‌شده!    خلاصه،  در شرایطی که پرستیژ خادمان محلی‌شان از دست می‌رود،  غربی‌ها باد در بادبان «باورمحوری»‌ امثال فدائیان اسلام می‌اندازند.   

 

در رمان دائی‌جان ناپلئون پرسوناژ «مش‌قاسم»،‌  پس از قطع ریشة نسترن محبوب ارباب،  برای اینکه اخراج نشود،  ‌ در مسیر باورهای بیمارگونة دائی‌جان به بی‌بی‌گوزک‌سازی برای جمع پرداخت؛  «زوددویچه سایتونگ» هم برای تأمین منافع اربابان‌اش در کشورهای مسلمان‌نشین منطقه،   به بازنشخوار همان تبلیغات فرسود‌ه‌ای پرداخته که آنگلوساکسون‌ها در دهان ملایان گذاشته‌ بودند تا ما را از اصل مطلب دور کنند!   

 

اصل مطلب اینجاست که در لندن پیوند «مقدس» شیخ‌وشاه برقرار شده!   و دقیقاً به همین دلیل است که پارلمان اروپا که پیشتر اعمال تحریم‌های یک جانبه بر ملت ایران را به تصویب رسانده بود،   در کمال بیشرمی برای «مردم ایران» اشک تمساح می‌ریزد،   و «نسرین ستوده» را «مدافع حقوق‌بشر» و «آزاداندیش» ‌خوانده،   به شیوة آخوندجماعت «در کنار مردم» می‌ایستد! هدف پارلمان اروپا در واقع لگدمال کردن حقوق انسانی زن ایرانی،  از طریق کوبیدن بر طبل «نقش زنان» است!  باید به این حضرات تفهیم شود که زن «نقش» بازی نمی‌کند حقوق انسانی دارد.   و این حقوق می‌باید در چارچوب مفاد اعلامیة جهانی حقوق بشر به رسمیت شناخته شود،   نه در مسیر «نقش‌پذیری‌های» مورد نظر پارلمان اروپا.

 

پیام سرشار از توحش پارلمان اسلام‌فروش اروپا در سایت رادیوفردا،‌  مورخ 6 آبانماه سالجاری موجود است.   در «پیام» کذا،   الزام رعایت حقوق بشر از سوی دولت‌ها،  با «احترام» به حقوق بشر،  و «اعتقاد مردم اروپا» به این حقوق جایگزین شده:‌

 

«[...] مردم اروپا معتقد به احترام به حقوق بشر در تمام جهان و برای مردم ايران هستند[...] می‌دانيم که مردم ايران با وضعيت دشواری بخاطر تحريم‌ها و سرکوب‌های موجود روبرو هستند اما مردم اروپا به عنوان جامعه‌ای معتقد به ارزش‌های انسانی در کنار مردم ايران ايستاده‌اند [نمايندگان پارلمان اروپا در سفر به ایران] احتمالاً خواهان آزادی زندانيان سياسی خواهند شد[...] اين سفر فرصتی خواهد بود تا موضوع‌هائی مانند حقوق بشر، ‌آزادی مطبوعات، آزادی بيان و نقش زنان مطرح شود[...]»

 

می‌بینیم که حامیان اصلی آخوندجماعت در پارلمان اروپا نشسته‌اند،   و برای جایگزین کردن حقوق فردی انسان‌ها با توحش باورها و «اعتقادات جمع» از هیچ کوششی فروگزار نمی‌کنند. ما به خطا می‌پنداشتیم که‌ حقوقدان در چارچوب قوانین می‌باید در مورد نقض یا رعایت حقوق‌بشر نظر دهد؛   نگو مردم اروپا تک، تک‌شان به حقوق بشر «اعتقاد» دارند!   بله،  اینجا هم گله‌پروری و توحش‌گستری را بخوبی می‌توان دید.  در قاموس نمایندة پارلمان کذا،  حقوق‌بشر،  مجموعة‌ قوانین و مقررات حقوقی و لازم‌الجرا توسط دولت‌ها نیست؛ بخشی است از «اعتقادات جمعی!»  چه خوب شد که رادیوفردا،  از زبان «ماریچا شاکا» به ما تفهیم کرد که،   باورهای جمعی «مردم اروپا» یعنی حقوق بشر! 

 

به عبارت دیگر،  و با توجه به این مهم که اکثریت مردم اروپا، رسماً  «مسیحی» به شمار می‌روند،   باید این ادعای بیشرمانه را بپذیریم که اعلامیة جهانی حقوق‌بشر از توحش پدرسالار و مقدسات مسیحیت و کلیسا سرچشمه گرفته،   نه از نگرش «انسان‌محور» متفکران مدرنیته!   و تنها با همین پیش‌فرض انسان‌ستیز است که راه برای تداوم سیاست «شیخ‌وشاه» هموار خواهد شد.  و برای تبلیغ توحش «شیخ‌وشاه» است که فقط 24 ساعت پس ازآغاز فعالیت رسمی تلویزیون «رها»‌،   ملایان جمکران برای زبان و جامعه «پدر» تعیین کردند.

 

چنان کک به تنبان ساواک جمکران افتاده که در وقوقیة‌ جمعه 26 اکتبر سالجاری،  ضمن تزریق یک بی‌بی‌گوزک به تاریخ،   چند «پدر» نوین هم اختراع کرد.   روز جمعه،  5 آبانماه سالجاری معلوم شد «عیدالکبیر» آخوندها،  3500 سال قدمت دارد،   و ابراهیم،  «پدر جامعه» و «جد اجتماع» است؛  اسماعیل هم «مبتکر» زبان عربی:

 

«[...] امامی کاشانی [...] اظهار داشت [...] ‌عید قربان خاطرة ابراهیم خلیل‌الله و حضرت اسماعیل را که 3500 سال قبل در سرزمین منا به وجود آمد تجدید می‌کند[...] خداوند به ابراهیم در 95 سالگی [...] خطاب کرد که تو ابراهیمی یعنی جد جامعه و پدر اجتماع [وی افزود] خداوند برای اولین بار زبان عربی را بر زبان اسماعیل جاری کرد و او مبتکر زبان عربی است[...]»

منبع:  فارس‌نیوز 

 

بله،   وقتی الاغ‌های طویلة مک‌کارتی به «زبان» می‌پردازند،   زبان هم «مقدس» ‌و «الهی» می‌شود!  ولی جالب اینجاست که خداوند اینان قادر به سخن گفتن نیست!  و جالب‌تر اینکه،  با توجه به سوابق درخشان ابراهیم ـ   این برگزیدة خداوند همان کسی است که همسرش را به اتاق خواب فرعون فرستاد و ... ـ   وقتی «پدر جامعه» قواد از آب درآید، ‌ روشن است که رهبر و دیگر مقامات جامعة‌کذا به قوادی‌ افتخار کنند.  ویژگی قواد،  همان عدم مسئولیت اوست.  در واقع قواد مانند دیگر انسان‌ستیزان،  مسئولیت حقوقی و قانونی نمی‌پذیرد و مثل آخوندجماعت فقط در برابر خداوند خود را پاسخگو می‌داند.   و آخوند کاشانی هم با در نظر گرفتن همین ویژگی «قوادانه»،   از «مسئولان» خواسته «به خاطر خدا» مشکلات مردم را حل کنند:

 

«[...] به خاطر خدا مشکلات مردم را حل کنید[...]»

 

حضور گوساله‌های ننه حسن که در جمکران وقوقیه تنظیم می‌کنند و خدمت سگ‌های‌ هار که واژگان مسئولیت و پاسخگوئی را طوطی‌وار تکرار می‌کنند بگوئیم،  ‌مسئولیت و پاسخگوئی در چارچوب قوانین انسان‌محور معنا و مفهوم دارد،   نه در عرصة «غیررسمی» حاکمیت «الهی» قلعة حیوانات.  خلاصه ابراز عشق پارلمان اروپا به اسلام‌گرایان بی‌حکمت نیست! جمکرانیان از همة‌ قوانین و مقررات جامعة انسانی آزاد و رها‌ هستند،   درست مثل همان شبکة تلویزیون «رها!»

 

به گزارش سایت فارسی نووستی،   مورخ 5 آبانماه 1391 خورشیدی،   تلویزیون «رها» با سرمایة امیرحسین جهان‌شاهی،  بنیانگزار جنبش «موج سبز»،  ‌ و «مدیریت» علی‌اصغر رمضان‌پور شروع به فعالیت کرد:

 

«تلویزیون رها [...]‌، روز پنج‌شنبه کار خود را از لندن رسماً آغاز کرد[...] این تلویزیون با استفاده از وجوه متعلق به امیرحسین جهانشاهی [...] بنیانگذار جنبش [...] موج سبز تأسیس شده [...] پدر وی [در دوران سلطنت پهلوی دوم] وزیر دارائی بود [...] سردبیر این شبکه [...] علی‌اصغر رمضان‌پور،  معاون سابق وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی است که در سال 2003 میلادی از ایران فرار کرد.»

 

این فعالیت «فرهنگی»‌ خیلی نمادین شده.  چرا که،   شبکة «شیخ‌وشاه»،   در سالگرد تولد پهلوی دوم،  برنامه‌اش را با سرمایة یکی از «وزیر زادگان» دولت هویدا،   و به مدیریت یکی از چماق‌کش‌های حاج روح‌الله در لندن آغاز می‌کند!   رمضان‌پور،   در جایگاه ‌معاونت وزارت ارشاد جمکران به انجام وظیفه مشغول بوده،   و در سال 2003،  پس از سه دهه شرکت فعال در سرکوب ملت ایران،  به دامان اربابان‌اش در لندن پناه برده.   و برای همکاری با بنیانگزار «موج سبز»،  چه کسی شایسته‌تر از رمضان‌پور!   

 

«شاه»،   همیشه مکمل «شیخ» بوده،  و شیخ برانداز هم جز آغوش شاه کودتاچی پناهگاهی نداشته و نخواهد داشت.   هر چند به استنباط ما،   اینبار پیوند خجستة شیخ‌الله و شاه‌الله تنور آنگلوساکسون‌ها را گرم نخواهد کرد؛   دوران طلائی باور‌محوری،  گله‌پروری و پدرپرستی‌های رایج سال‌های جنگ سرد به پایان رسیده!   

 

اتحاد «بنیامین نتان‌یاهو ـ  لیبرمن»،  چهرة مغموم و ماتم‌زدة جیمی کارتر در رکاب اخضر ابراهیمی،   و همچنین افتتاح بنای یادبود ده‌ها هزار قربانی غیریهودی «هولوکوست» در برلن،  ناقوس مرگ اسلام‌نوازی و اسرائیل‌پرستی را به صدا در ‌آورده و... و با توجه به گریه و زاری اژه‌ای،  در پی لغو سفر هیئت پارلمانی اروپا به ایران،  در پائیز سال 2012،   شاهد «اس. اس. فال» هستیم!   اینبار باراک اوباما با شعار «ما نمی‌توانیم» به کاخ‌سفید پای خواهد گذارد.

 

 

 


 


 


 


 


 


 


 


 


 


 


 

...

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 
Share

چهارشنبه، آبان ۰۳، ۱۳۹۱

اسمال فال!

 
 

 

همزمان با نمایش آخرین فیلم جیمزباند،  «سکای‌فال» در «آلبرت‌هال» لندن،   «اسمال فال» هم در نوار «غزه» به روی صحنه آمد!   ولی اشتباه نشود،  ‌ «اسمال‌فال»،  برخلاف صحنه‌های تخیلی جیمزباند «واقعیت» دارد.   این رخداد فرخنده که نوآم چامسکی را در کنار اسمعیل هنیه قرار داده،  ‌ از قضای روزگار از چارچوبی اقتصادی نیز برخوردار است؛  خرید سهام «تی.‌ ان. کا. بی. پی» توسط «روس‌نفت»،‌  که با سکوت رسانه‌ای توأم شد!   این جابجائی،  نهایت امر شرکت آمریکائی «اکسون موبیل» را از جایگاه «برتر» جهانی‌اش به زیر کشید،‌  و خلاصه «عزت» و «استقلال» هیتلر تماماً بر باد رفت!   افلاس رادیوفردا به کنار،   سایت بی‌بی‌سی به ناچار همزمان با سنگسار لاشة‌ «جیمی ساویل»،   برای فروش «اسلام خوب» و «فقه مترقی» و مزخرفات مشابه،   به کفن «احمد قابل» آویزان شد،   و برای گسترش دامنة توحش در ایران،   از زبان او فتوی شورش صادر کرد.   

 

بله،   سایت بی‌بی‌سی،  مورخ 23 اکتبر 2012، ‌ بساط روضه و زوزة مفصلی برای احمد قابل پهن کرده بود،   و در باب «کرامت» و «فضیلت» ایشان توپخانة بی‌بی‌گوزک‌نگاری‌اش پیوسته   شلیک می‌کرد،   و زرادخانة حماقت گستری‌‌اش دمی از غرش باز نمی‌ماند:

 

«[...] احمد قابل [...] برای پیش بردن سنت نواندیشی دینی در پی عقلانی کردن شریعت بود [...] قابل احترام ویژه‌ای برای آیت‌الله منتظری قائل بود [...] او نوشته بود:  سکوت در برابر ستمگری ظالمان،  اگر منجر به تکرار ظلم و ستم گردد (که معمولاً چنین است) یاری رساندن به ستمگری و شرکت در جرم است.»

 

چیزی که عیان است، ‌ چه حاجت به بیان است!   «سنت نواندیشی دینی»،  «شریعت عقلانی» و ... و از همه مهم‌تر،  ادعای ابلهانة «سکوت در برابر ستمگری ظالمان شرکت در جرم است!»  بخوبی نشان می‌دهد که احمد قابل نیز مانند حاج فرج دباغ و شرکاء برای گسترش دامنة شارلاتانیسم و تأمین منافع طویلة مک‌کارتی،   یعنی برپائی سنگر حق و باطل از هیچ کوششی فروگزار نکرده بود.   وارد جزئیات نمی‌شویم،   فقط باز هم تکرار می‌کنیم که از یک‌سو،   «اندیشه» و «تفکر» در هر حال با تعبد و جانبداری و بازگشت به گذشته‌های‌ موهوم،  چه دینی و چه بومی،   در تضاد قرار می‌گیرد،   و از سوی دیگر،  در هزارة سوم میلادی نمی‌توان با توسل به فقه و شریعت و سنت و عرف و عادت و باور و غیره به مسائل جامعة‌ انسانی پاسخ داد:

 

«[...] به خلاف بسیاری از هم‌فکران خود،  که می‌کوشند میان اسلام و مفاهیم فلسفه مدرن پیوند برقرار و آن را با دنیای جدید هماهنگ کنند،  [قابل] در تلاش بود تا از دل چارچوب‌های سنتی‌تری مانند فقه و حدیث به سوال‌هائی که امروز پیش روی مسلمانان است پاسخ دهد [...]»

 

می‌بینیم که بی‌بی‌گوزک‌نگار بی‌بی‌سی همچون حاج فرج دباغ و جهانبگلو و شرکاء، با طراری و لفاظی و سفسطه،   «سنت مقدس» را بجای «سنت» نشانده.   حال آنکه «سنت مقدس» حتی با «سنت»،  در مفهوم بومی و غیرمقدس‌اش در تضادی بنیادین قرار می‌گیرد!   ولی ابله انگاشتن مخاطب،  تحریف واژگان،  چرندبافی و سوءاستفاده از فقر فرهنگی گروه کثیری از فارسی‌زبانان،   راه را برای وق‌وق‌صاحاب‌های استعمار باز گذاشته.   و در این مسیر «مقدس»، تخریب انسان در تاریخچة «پرافتخار» بنگاه بی‌بی‌سی خود می‌باید «سنتی مقدس» تلقی شود.   دیروز عکس امام در ماه افتاده بود،   امروز بی‌بی‌سی عکس احمد قابل را در زهره و زحل انداخته و چرا راه دور برویم؟  لاپوشانی کودک‌بارگی و جنایات‌ «جیمی ساویل» و بسیاری دیگر از کارمندان «شریف» بی‌بی‌سی،‌   از سوی «مدیریت» این بنگاه خود شاهدی است بر این مدعا. 

 

اگر این روزها فقط از «جیمی ساویل» که مانند دیگر جنایتکاران «متدین» ‌مورد احترام واتیکان بوده، ‌ سخن به میان می‌آید،  دلیل موجه دارد؛   ممانعت از باز شدن پروندة «جیمی ساویل‌هائی» که هنوز افتخار همکاری با بی‌بی‌سی را دارند!   جیمی ساویل‌های «کودک‌باره»،  یا «اسلام‌گرا»،   هیچ تفاوتی نمی‌کند،  همه در مسیر انسان‌ستیز استعمار گام برمی‌دارند.  به عنوان نمونه از همین شیخ مسعود بهنود بگوئیم که برای لاپوشانی افلاس آنگلوساکسون‌ها،  جار و جنجال احمدی نژاد پیرامون زندان اوین را به حساب معجزات «دوم خرداد» گذاشته!

 

 بله،   همه بدانند وآگاه باشند که دم مسیحائی «نیک براون» که لات‌بازی اصلاح‌طلبان را در پی آورده بود،  در آخرین روزهای ریاست «احمی» بر قوة مجریه به شیر شدن وی انجامیده! از اینجا نتیجه می‌گیریم که مسافرت  هول‌هولکی شیخک قطر به غزه نیز از «معجزات» دوم خرداد جمکران باید باشد،   و هیچ ارتباطی با تحولات «روس ‌نفت» ندارد و ... و دروغ چرا، سکوت رسانه‌های غرب در مورد انتخابات اخیر روسیه نیز،   از جمله همان معجزات نیک براون است!  

 

یادآور شویم انتخابات اخیر با حضور 3000  ناظر بین‌المللی برگزار شد،   و برخلاف انتخابات ریاست جمهوری،  اینبار نه اوپوزیسیون روسیه و نه رسانه‌های غرب پیروزی چشمگیر حزب روسیة متحد را به «تقلب» پیوند ندادند!   در مورد این انتخابات،  سایت فرانسه زبان نووستی،  مورخ 24 اکتبر 2012،  ‌ مقاله‌ای به قلم «الکساندر لاتسا» منتشر کرده.  اگر در انتخابات ریاست جمهوری روسیه «تقلب» شده بود،  منطقاً پس از گذشت یکسال،  حزب «روسیة متحد» نمی‌توانست از طریق انتخابات ظاهراً «سالم» اینچنین به پیروزی دست یابد!  به عبارت دیگر،  جنجال رسانه‌ای پیرامون انتخابات ریاست جمهوری روسیه،  فقط ریشه در تمایل برخی محافل شیفتة «بازگشت به گذشته» داشت که با هدف نشاندن ولادیمیر پوتین در جایگاه ژوزف استالین هیاهو به راه انداخته بودند.  حضرات در واقع برای بازگشت به دوران نورانی جنگ اول جهانی که توحش بلشویسم را بر روسیه حاکم کرد،   له له می‌زنند.

 

ولی چه باید گفت که هیچ ارتباطی بین این آرزوهای شیرین با واقعیات زمان و مکان وجود ندارد.  و همین «واقعیات» است که «نوآم چامسکی»،  سخنگوی پرمدعا و به اصطلاح «آزادیخواه» ایالات متحد را با رسوائی و فلاکت در جایگاه واقعی‌اش،  یعنی کنار دست  تروریست‌ها و اوباش اسلام‌گرای سازمان حماس نشاند.   و هر چند رسانه‌های غرب اینبار نیز همچون گذشته‌ها تروریسم‌نوازی و لات‌دوستی «چامسکی» را به سکوت برگزار کردند،   حضور ایشان در غزه،   با سفر غیرمنتظرة شیخ قطر به این منطقه تقارن یافت و رسوائی به بار ‌آورد!   و عجیب اینکه دولت اسرائیل که همچون جمکران،   در رسانه‌ها به تنهائی در برابر جهانیان می‌ایستد،   نتوانسته در برابر شیخک قطر مقاومت به خرج دهد!  می‌بینیم که برخی شیوخ حتی از اسرائیل «همه فن حریف» هم قدرقدرت‌تر از کار درآمده‌اند و دلیل هم  روشن‌است؛ ‌  «مش‌قاسم»،  همواره مدل کوچک «دائی‌جان»‌ باقی خواهد ماند:                                          

 

«[...] ما از اینکه مشق قاسم از چه موقعی نوکر دائی‌جان بود چیز درستی نمی‌دانستیم ولی آنچه به مرور دانستیم این بود که [...] مش قاسم مدل کوچک شخصیت دائی‌جان بود.  تخیل او مثل تخیل دائی‌جان زیاد کار می‌کرد [...]»

 

بله،  مش‌قاسم به کنار،  اگر فیلم جیمزباند را در «آلبرت‌هال» نشان می‌دهند،   پنتاگون هم بیکار ننشسته،   ویراست فکاهی فیلم «وداع با اسلحه» را با شرکت نوآم چامسکی و اسمعیل هنیه به بازار آورده.   و اینچنین بود که احمدی‌نژاد دوباره به شیر ژیان تبدیل شده،   «اردوغان گوشی را گذاشت»،   و بی‌بی‌گوزک‌نویس پیک‌نت هم زنان «محجبه» و«گرسنه» را بجای «زنان انقلابی» و قلیان‌شکن‌ حرمسرای ناصرالدین میرزا به خورد خوانندگان خود داد،   و با یک چرخش قلم به شیوة «انقلابی ـ  خرکی»،   طرفداران دمکراسی را با «طرفداران بختیار» طاق زد!  

 

البته وقتی پیک‌نت می‌گوید «بختیار»،   بیشتر به پیشینة درخشان تیمور بختیار نظر دارد که اهداف و مرام «تبلیغاتی» حزب‌توده را بهتر بازتاب می‌دهد،  تا شاپور بختیار.  و به دلیل همة آنچه در بالا آمد،   در تاریخ دوم آبانماه سالجاری،   قلادة سفیر سابق اسرائیل در ایران را گشودند تا بجای مقام معظم جمکران به طرفداری از برنامة هسته‌ای ملایان حسابی برای‌مان «پارس» کند:

 

«[...] ‌سفیر سابق اسرائیل در ایران [...] تأکید کرد با شناختی که از ایران دارد مطمئن است تهران تحت هیچ شرایطی برنامه هسته‌ای خود را متوقف نخواهد کرد[...]»

 

و چه کسی بهتر از فارس‌نیوز،   شبکة «پاسداران شاه‌الله»،  می‌تواند عوعوی سفیر سابق اسرائیل را منتشر کند؟‌  بله،  خرتوخر عجیبی است در سیرک عموسام و به دلیل همین خرتوخر است که پنتاگون هول‌هولکی،  با سرمایة‌ شیخک قطر یک «وداع با اسلحه» می‌سازد که در آن اسمعیل هنیه نقش «کاترین بارکلی»،  ‌پرستار انگلیسی،  و آورام چامسکی نقش «فردریک هنری»،‌   افسر آمریکائی را ایفا می‌کند.   

 

در ویراست هولیوودی فیلم وداع با اسلحه ـ  سناریوی این فیلم از رمان «ارنست همینگوی» اقتباس شده ـ  نقش کاترین بارکلی و فردریک هنری را به ترتیب به الیزابت تیلور و راک هودسن ارجاع کرده بودند.   زمینة تاریخی این رمان جنگ اول جهانی است.   همان جنگی که به اخراج روسیة تزاری از سرمایه‌داری‌ جهانی و گسترش بلشویسم و فاشیسم منجر شد.  همان جنگی که بر خاکسترش،   سال‌ها بعد «انقلاب» حاج روح‌الله و سازمان سیا شکل گرفت،   و از طریق در ترادف قرار دادن «فرهنگ» با توحش دین،   در مناطق مسلمان‌نشین به اوج خود دست یافت.    ولی این شرایط،  اگر اتفاق غیرمترقبه‌ای رخ ‌ندهد،   در سوریه به بن‌بست خواهد رسید و آنگلوساکسون‌ها و جیره‌خواران‌شان بالاجبار «دیپلماسی بمب» را رها خواهند کرد.   

 

این ناتوانی باعث نگرانی شدید حکومت جمکران و اربابان‌اش در لندن و واشنگتن شده.  جاروجنجال مقامات قلعة حیوانات،   از جمله نامه نگاری پاسدار لاریجانی به دبیرکل سازمان ملل و آویزان شدن رادیوفردا به خشتک اکبر هاشمی دلیل موجه دارد.   سایت رادیوفردا، مورخ 24 اکتبر2012،   به سردار سازندگی تریبون داده تا زبان به تهدید ملت ایران بگشاید.  تعجبی هم ندارد!  چنین گفت سردار اکبرکه «اسلام،  ‌مردم و امام» انقلاب کرده‌اند و هیچکس حق ندارد این «سه ضلع» انقلاب را به زیر سئوال ببرد.  هر چند رادیو فردا پس از چند ساعت  شکرخوری‌های هاشمی را تغییر داد ولی ما این «مثلث» را بررسی خواهیم کرد  تا مطالبات سازمان سیا را بهتر بشناسیم.

 

این «سه ضلع» به همان مثلث مقدسی تعلق دارد که در نیمة اول قرن بیستم آلمان را به مخروبه تبدیل کرد و پس از سه دهه از ایران  طویله ساخت!   دو ضلع مثلث کذا را تل موهوم «مردم» و باورهای متحجر اوباش خیابانی تشکیل می‌دهد،   ضلع سوم آنهم «رهبر» و «پیشوا» است.   وظیفة «رهبر» همچنانکه طی آشوب‌های دوران مصدق و کودتای 22 بهمن 1357 در کشورمان شاهد بودیم،   تهییج افکار عمومی در راستای پوچ پردازی‌هائی است که «منافع ملی» معرفی می‌شود،‌  و می‌باید با «قیام» بر ضد ظلم و ستم و دیکتاتور،  یکجانبه‌گرائی را توجیه کند و کار مملکت را بجائی بکشاند که کشانده.   خلاصه بگوئیم،  وق زدن است در مسیر منافع آنگلوساکسون‌ها.   ویژگی «رهبر» این است که هیچگونه «مسئولیتی» ندارد!   یعنی طی رهبری ایشان هر جنایتی «نیکو» و توجیه‌پذیر خواهد بود؛  چرا که «رهبر» مورد تأئید «مردم» است.   به عبارت دیگر،  «پیشوا»،   ‌همچون قدیسین «فراقانونی» می‌شود.   ولی خدمت داس‌الله که با ذکر «انقلاب»‌ و  «طرفداران ضد انقلاب  بختیار»،  برای فروش استالینیسم نخ‌نما به ما ملت کیسه دوخته‌اند بگوئیم،   در دمکراسی،  «رهبر»،  قهرمان،  قدیس و مقدس و مومن ودیندار و غیره اصولاً موضوعیت ندارد.  این شما هستید که مثل سگ امام حسین به دنبال «رهبر» له‌له می‌زنید؛   دمکراسی به رهبر نیاز ندارد.   رهبرسازی‌ «پیک نت»‌ برای طرفداران دمکراسی،‌  بلاهت و حماقت چپ‌نمایان را به اثبات می‌رساند.

 

پیک‌نت،  دکان «مردمی ـ ساواکی» حزب توده،  طی چند روزی که بوی کباب از لبنان به مشام‌اش می‌رسید،   دو دستی به خشتک نوری‌زاد چسبیده بود،   ولی در تاریخ اول آبانماه سالجاری،  زمانیکه فهمید «خر داغ می‌کنند»،‌   از یک‌سو مخالفان حکومت اسلامی را «طرفدار بختیار» معرفی کرد،  و از سوی دیگر در باب «انقلاب» زنان «گرسنه و محجبه» در دورة قاجار یک بی‌بی‌گوزک خوب جهت پژوهش‌های «تاریخی» ارائه فرمود،   تا پیام ارباب را به ما رسانده باشد.   

 

پیام اربابان «داس‌الله» همان است که در دوران نورانی انقلاب‌شان شنیدیم.  شاخة چپ‌نمای فدائیان اسلام می‌گفت،   «حق انتخاب آزاد» پوشش برای زنان «روبنائی» است؛  چرا که «اصل» مبارزه با امپریالیسم است!  جالب اینکه،  همین حضرات پس از 33 سال «مبارزات» فرضی بر علیه امپریالیسم اکنون به یاد «مبارزات» گله‌ای زنان دورة‌ قاجار افتاده‌اند.   هر چند الگوی بی‌بی‌گوزک‌شان تغییر کرده،‌  دیگر زنان قلیان‌شکن حرمسرا را علم نمی‌کنند،  اینبار پرسوناژ «زن مستضعف» و «محجبه» از قصه‌های «بی‌بی» استخراج شده:

 

«[...]  از قدیم گفته‌اند شکم گرسنه نه دین می‌فهمند و نه ایمان.  چادر و حجاب که فرع بر این دوست[...] از دوران ناصرالدین شاه قاجار [...] اولین اعتراض و شورش زنان برای نان [...] روی داد[...]  دکتر صدرالدین الهی [...] در باره این شورش می‌نویسد[...]  بی‌بی برای ما از قحطی‌های طول عمرش حکایت می‌کرد [...] یک سال که او خیلی جوان بوده،  نان در تهران کمیاب شده و یک روز زن‌های محلات شهر راه افتادند و رفتند جلو شمس‌العماره به دادخواهی نزد ناصرالدین شاه.  [...] شاه [...] آمد در ایوان شمس‌العماره که ببیند چه خبر است.  دیده که از کران تا به کران زن‌ها با روبنده سفید،  مشت به آسمان کرده و نان می‌طلبند[...] محمودخان کلانتر[...] چنان به صورت زنی کوبیده که روبنده سفیدش از خون سرخ شده[...] بی بی می‌گفت:   شاه بی‌اختیار به ترکی فریاد زده «قاپوق».  یعنی کلانتر را بگیرید و ببرید و دارش بزنید [...]کلانتر را دار زدند.  از فردا نان روی تخت نانوائی‌ها فراوان شد.»

 

نمی‌دانستیم تک واژة «قاپوق» اینهمه معنا و مفاهیم و امر و نهی دارد!  بی‌خود نیست که «ادبیات ترک»  ناشناس مانده؛  با هر واژه‌ چندین و چند «کتاب» می‌نویسند و نان مردم را تامین می‌کنند!   بله،   علت فراوان شدن نان مسلماً معجزة‌ «قاپوق» باید باشد!   «قاپوق»،   ‌همچنانکه بی‌بی جناب دکتر صدرالدین الهی اشاره کرده،   یعنی «کلانتر را بگیرید و ببرید و دارش بزنید!»  ایشان بی‌خود «دکتر» و صدر دین و الهی نشده‌اند،  به این می‌گویند محقق و مورخ؛  حکایات بی‌بی را «تاریخی» کرده.   پیک‌نت هم در ادامه،‌  از بی‌بی‌های معاصر درخواست کرده در باب بی‌بی‌گوزک «صدر دین الهی» تحقیق نموده و رهبران نهضت نان را شناسائی کنند:

      

«نمی‌دانم بی‌بی‌های روزگار ما که در سیر تحولات حضور زن در عرصة اجتماعی مطالعه می‌کنند،   هرگز به این اتفاق عصر ناصری اندیشیده‌اند و جستجو کرده‌اند که آن «نهضت نان» چگونه به راه افتاد و زنان رهبر نهضت چه کسانی بوده‌اند؟»

 

خدمت نویسندة این سایت «ساواکی ـ توده‌ای» بگوئیم،   اتفاقاً «بی‌بی‌های» جمکران دقیقاً در همین مسیر مقدس‌ گام برمی‌دارند؛  و اگر زیاد «تحقیقات» بکنند،   مملکت به همانجائی خواهد رسید که با کودتای کلنل آیرون ساید و «استقلال»‌کلنل رضاخان رسید؛  کودتا،  پشت کودتا و انقلاب پشت انقلاب!   ولی داس‌الله بیهوده شکمش را برای تکرار این جنایات  صابون زده.   دوران «بی‌بی‌»‌نوازی و «رهبرسازی» با لات و اوباش مذکر و مونث دیگر گذشته،   چه برای ساواکی‌ها و آخوندها،  و چه برای توده‌ای‌های مفلسی که همچون «رهبر»‌ کبیر  انقلاب‌شان در دوران جنگ سرد یخ زده‌اند و همچون آخوندهای جمکران،‌  حکایات و روایات «بی‌‌بی‌ها» را با «تاریخ»‌ مترادف می‌خواهند.  البته اینبار در بی‌بی‌گوزک‌های داس‌الله تحول ایجاد شده؛  پرسوناژ شاه بجای شیخ در جایگاه حامی پابرهنه‌ها و مستضعفان نشسته به عبارت دیگر،  حضرات به زبان بی‌زبانی به پرسوناژ شاه چراغ می‌زنند که بگوید «قاپوق!» یعنی بگیرید و ببرید،  دارش بزنید.       

 

         

 
 

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
...
 
 
 
 
 
 
 
 
 
Share