شنبه، آبان ۱۷، ۱۳۹۳

اسیدنیوز!




در ادامة «اسیدپاشی» به مفاد اعلامیه جهانی حقوق بشر،  خبرنگار شبکة یورونیوز،  جیمز فرینی یک مصاحبة اختصاصی با جواد لاریجانی ترتیب داده تا از حکومت اسلامی «تصویر دلپذیر» ارائه دهد.    در این مصاحبه از عدم رعایت «آزادی بیان و حق انتخاب‌آزاد انسان و روابط حقوقی معاصر» در حکومت اسلامی سخنی به میان نمی‌آید.   با اینهمه،   «فرینی» ضمن تأکید بر آزادی‌های مدنی،  در جایگاه وکیل مدافع جیسون رضائیان و غنچه قوامی نشسته،    رسماً خواهان «اعمال نفوذ» در پروندة قضائی اینان می‌شود!   جواد لاریجانی هم بر «اقتدار و برتری» منطقه‌ای نظام در زمینة برگزاری انتخابات و فناوری هسته‌ای و غیره تأکید کرده و خواهان تداوم رهبری جهانی آمریکا شده!   خلاصه،   مصاحبة «مفرحی» است؛   به گفتگوی «کر و بیمار» هم شباهت ندارد؛   پروپاگاند ایران‌ستیزی است که محور اصلی آن نشاندن «پوپولیسم» بجای دمکراسی است.    

با تکیه بر همین جایگزینی گوساله‌پسند است که حکومت فاشیست و انسان‌ستیز ولایت‌فقیه به خود اجازه می‌دهد،   «حضور در جامعه»،   یعنی کار،  تحصیل،  شرکت در انتخابات، و ... و  دیگر فعالیت‌های «شرعاً» مجاز را با «حقوق و آزادی‌های» منتج از مفاد اعلامیة جهانی حقوق بشر در ترادف قرار دهد،  تا یورونیوز هم بتواند «واقعیت غیرقابل انکار» نقض حقوق بشر در حکومت اسلامی را به عنوان «ادعای پوچ» به مخاطب حقنه کند.  

برای بررسی مصاحبة ‌یورنیوز ابتدا مسیر پروپاگاند را در پرسش‌های فرینی بررسی می‌کنیم،   سپس می‌پردازیم به پاسخ‌ها و در انتها نگاهی خواهیم داشت به گزارش فارس‌نیوز از این مصاحبة خردرچمن!          

جیمز فرینی با تردستی فراوان که فقط از هوچی‌های سازمان سیا برمی‌آید،  ابتدا نقض حقوق بشر در ایران را به شکنجه و سرکوب مخالفان و عبارت «اتهامات دیگر»،   که معمولاً شامل زندان سیاسی و متهمین امنیتی می‌شود،  تقلیل داده،   سپس این مجموعة گنگ و مبهم را «ادعا» می‌خواند.  در پرسش بعدی،‌   «فرینی» پای را فراتر گذارده مدعی می‌شود که دکه‌های حقوق بشر جانبدار نیستند،  و هیچ استثنائی قائل نمی‌شوند،  چرا که از نقض حقوق زندانیان گوانتانامو نیز انتقاد کرده‌اند!   به عبارت دیگر،   سازمان عفو بین‌الملل،  دیده‌بان حقوق بشر و ... و دیگر دکه‌های هم‌سو که سرکوب‌های سازمان یافتة اقلیت‌های قومی و مذهبی را در آلمان و به ویژه در کشورهای بالت، یوگسلاوی،  و اوکراین نادیده گرفته‌اند،  ‌ «جانبدار» نیستند!   فرینی در ادامه،   دامنة توحش را باز هم گسترش می‌دهد و بدون اینکه به توحش سازمان یافته و غیرانسانی «امر به معروف»،   تهاجم به میهمانی‌های مختلط،  شلاق زدن به «گناه» روزه خواری و نوشیدن مشروبات الکلی و ... و خصوصاً روند هولناک اعدام در ملاء‌عام اشاره‌ای داشته باشد،  از لاریجانی می‌پرسد به داشتن بالاترین رکورد اعدام افتخار نمی‌کنید؟!

به عبارت دیگر،  آدمکشی و سرکوب انسان‌ها نیز برای مسئولان یورونیوز با «مسابقة ورزشی» هم‌تراز می‌شود که در آن می‌توان رکورد زد و به افتخاراتی نائل آمد!   پس از رکوردشکنی در عرصة وحشیگری و بی‌شعوری،  «فرینی» به سراغ جیسون رضائیان رفته او را به ابزار تشویق خشونت تبدیل می‌کند.   خبرنگار یورونیوز به لاریجانی می‌گوید،  رضائیان نوشته:  «ایرانیان بیس‌بال را دوست دارند»،   و همین امر باعث شده او را به جرم «تهدید امنیت نظام» دستگیر کنند!   روشن‌تر بگوئیم خبرنگار یورونیوز می‌کوشد به مخاطب چندین پیام را به صورت همزمان حقنه کند.   نخست اینکه طرح هر مطلب بی‌اهمیتی در حکومت اسلامی می‌تواند «تهدید امنیتی» تلقی شود،  در نتیجه،   خبرنگاران ایرانی می‌باید بترسند و حواس‌شان را جمع کنند.   دیگر آنکه،  فرینی ضمن لنگر انداختن در جایگاه قضاوت حکم «برائت» جیسون رضائیان را صادر کرده و تلویحاً می‌گوید «بدون دلیل» دستگیرش کرده‌اند!   

حال آنکه در حکومت اسلامی،   قوة قضائیه و دادگاه‌های به اصطلاح «انقلاب»،  جرم افراد را مطرح نمی‌کنند.   چرا که این جرم‌ها وجاهت حقوقی ندارد،  و در دالان‌های گنگ و تنگ‌وتاریک ابهامات مسخرة فقهی و شرعی گرفتار آمده.  به همین دلیل نیز حکومت اسلامی از آغاز تلاش کرده با گسترش ابهام و گنگ‌گوئی و گنگ‌نویسی پیرامون جرائم مبهم و کشکی،   این ابهامات را به ابزاری جهت ارعاب و سرکوب پیوسته اجتماعی تبدیل کند.   و به صراحت می‌بینیم که خبرنگار یورونیوز  با نادیده گرفتن ابهام پراکنی حکومت اسلامی با وقاحت تمام در کنار این حکومت قرار گرفته و از خط توحش امام پیروی می‌کند.

اینکه جیسون رضائیان در واقع به چه کاری اشتغال داشته به هیچ عنوان برای ما روشن نیست.   ولی با توجه به سوابق درخشان اتباع غرب در کشور ایران،   و به ویژه با در نظر گرفتن حمایت پنهان و بی‌قید و شرط آتلانتیسم از حکومت آخوند می‌توان به صراحت گفت که دستگیری رضائیان در واقع دخیل بستن حکومت زال‌ممد به خشتک ارباب است!   امثال رضائیان در ایران کم نیستند،  اینان تحت پوشش خبرنگار،  مشاور صنعتی،  علمی و ...  در عمل برای سازمان‌های اطلاعاتی غرب کار می‌کنند،  و حکومت اسلامی نیز از فعالیت‌های‌شان آگاه است.  و چرا راه دور برویم؟  مگر حمید مولانا،   تبعة آمریکا،  طی 8 سال مشاور احمدی‌نژاد نبود؟  در کدام کشور یک تبعة خارجی می‌تواند مشاور رئیس‌جمهور باشد؟   باید بپذیریم که در حکومت «ضدامپریاس» جمکران،‌   ایام به کام اتباع ینگه‌دنیاست. پس بازگردیم به مصاحبة فرینی.      

 در جالب‌ترین بخش این مصاحبه،   فرینی رسماً به لاریجانی می‌گوید که برادرش ـ  صادق لاریجانی ـ  برای آزاد کردن زندانیان «اعمال نفوذ» می‌کند و می‌تواند همین کار را برای رضائیان هم انجام دهد و ظرف چند روز وی را آزاد کند.   ولی جواد لاریجانی از روی حماقت و وقاحت به اظهارات موهن «فرینی» واکنشی نشان نمی‌دهد،‌  و در کمال بی‌شرمی برای «آزادی» رضائیان یک‌ماه فرصت می‌طلبد:

«[...]برادر شما رئیس قوه ‌قضائیه[...] این قدرت را دارد که هر کسی را برای عفو به رهبری توصیه کند[...]‌ احتمال می‌دهید که او در روزهای آینده آزاد شود؟ جواد لاریجانی: اول باید مراحل دادگاه انجام شود[...] نمی‌شود یکدفعه به مرحله عفو رسید.  یورو نیوز:  فکر می‌کنید در یک یا دو هفته انجام شود؟ لاریجانی: پیش‌بینی می‌کنم در کمتر از یک ماه انجام شود[...]»  
منبع:  یورونیوز،‌  مورخ 7 نوامبر 2014

پس از عادی‌سازی «اعمال نفوذ» در قوة قضائیه جمکران،   «فرینی» می‌رود به سراغ «غنچه قوامی» تا دیگرپیام‌های ابله‌پسند لجنزار مطلق‌گرائی را به مخاطب حقنه کند.   نخست اینکه «غنچه قوامی» از «بانوان» است که برای «حق تماشای مسابقه والیبال» مبارزات فرموده،   و خارج از ضوابط و قواعد دستگیر و زندانی شده و خانواده‌اش از هم گسیخته!   فرینی در ادامه می‌افزاید،   دستگیری غنچه قوامی نشان می‌دهد که حکومت اسلامی از یک فارغ‌التحصیل حقوق 25 ساله می‌هراسد!   اینجاست که جواد  لاریجانی،   ضمن به قیاس کشیدن حکومت زال‌ممد با دولت انگلستان،   قوانین را با «طرز زندگی شیعی‌مسلکان» در ترادف قرار می‌دهد و می‌گوید «ما از شیوه زندگی خودمان دفاع می‌کنیم،  همه جا قانون اجرا می‌شود»:

«[...]‌ ما در دنبال کردن شیوه زندگی و مقررات‌مان بسیار قوی هستیم.  فرض کنید یک نفر در متروی لندن دست به کار خطائی بزند و پلیس او را دستگیر کند.  این که ضعف نیست[...]  شیوه اجرای قانون در همه جا همینطور است[...]‌»
همان منبع

به عبارت دیگر ایرانیان می‌باید شیوة زندگی پادوهای عراقی کارخانة رجاله‌پروری ـ  زمینخواری،  زن‌ستیزی و ... و ـ  را «قانون» تلقی کنند!    جالب اینجاست که خبرنگار یورونیوز،  خریت پیشه کرده و ترهات‌پراکنی لاریجانی را به زیر سئوال نمی‌برد،  به این امید که تناقض‌گوئی وی بر ملا نشود!   بله،   «فرینی» قیاس به نفس کرده و مخاطب را ابله انگاشته!  به همین دلیل نیز وقتی لاریجانی برگزاری انتخابات را با «دمکراسی» در ترادف قرار می‌دهد باز هم شاهد خفقان «فرینی» هستیم.   به همچنین زمانیکه لاریجانی هذیاناتی از قماش سیاست دمکراتیک مبتنی بر عقلانیت اسلامی سر هم می‌کند،  «فرینی» به ایفای نقش کر و خر و لال ادامه می‌دهد:

«[...]دولت‌هائی که از ما انتقاد می‌کنند انتقادات‌شان اساساً سیاسی است[...] مسئله این است که چشم اندازهای ما متفاوت است.   تجربه و هدف ما در 35 سال اخیر ایجاد یک ساختار سیاسی و مدنی بوده [...] سیاستی که شما در زبان انگلیسی مبتنی بر عقلانیت اسلامی می‌نامید. سیاستی که دموکراتیک است اما لیبرال و سکولار نیست.»
همان منبع

ایفای نقش کر و خر و لال توسط «خبرنگار» یورونیوز بی‌حکمت نیست؛  رادیوفردا هم به انعکاس ترهات لاریجانی نیاز دارد.   دلیل هم از روز روشن،  روشن‌تر!    جواد لاریجانی در واقع به بازنشخوار اظهارات ابلهانة‌ علی خامنه‌ای ـ  نفی سکولاریسم ـ  مشغول شده.  مقام معظم چندی است تکه استخوان اهدائی سازمان سیا را به دندان عاریه‌های‌شان گرفته‌اند و عصا زنان از این‌طرف به آن‌طرف رفته،  هن‌هن‌کنان تکرار می‌فرمایند،  «غدیر سکولار نیست، ‌حسین سکولار نیست،   عزاداری برای حسین نباید سکولار باشد»،   بدون اینکه در نظر بگیرند سکولاریسم مقوله‌ای نیست که بتوان شرایط قرن هفتم میلادی را با آن مورد بررسی قرار داد،  خصوصاً شرایط قبائل نیمه‌وحشی و صحرانشین عربستان را!   به عبارت دیگر،   رهبر قلعة‌ حیوانات می‌تواند بگوید «غدیر دمکراسی نیست؛  حسین دمکراسی نیست؛  عزاداری برای حسین نباید دمکراسی باشد و ...»   و جالب اینکه با استفاده از تمامی مفاهیم مدرنیته می‌توان همین هذیانات را سر هم کرد.   لاریجانی نیز هذیانات مقام معظم را بازنشخوار می‌کند تا رادیوفردا از این فرصت طلائی استفاده کرده و با انعکاس آن‌ها چماق دیگری بر فرق ملت ایران فرود آورد.   ولی شرایط زمانی خنده‌دارتر می‌شود که جواد لاریجانی در یورونیوز «روانپزشکی» را مورد تأئید قرار می‌دهد،  و به برخی کشورها «نصیحت» می‌کند تا برای رهبری جهانی پیشداوری‌های «افراطی» را کنار بگذارند:

«[...] با این سوءظن‌ها و پیشداوری‌های افراطی نمی‌توان جهان را رهبری کرد.»
همان منبع

به این ترتیب،   پیش‌داوری بر دو دسته تقسیم می‌شود:   «افراطی و معتدل!»   2 روز پس از این مصاحبة مضحک،   جواد لاریجانی فاشیست‌های طرفدار میرحسین موسوی را «لیبرال و سکولار» می‌خواند،  و «سکولاریسم و لیبرالیسم» را در ردة «منهیات» حکومت قرار می‌دهد:

«[...] هیچ کسی نباید مجاز باشد در تبلیغات،  در شعار‌ها و در رفتار،  مبلّغ نظام سکولار لیبرال در فعالیت سیاسی باشد [...] فتنه خط مرزی است برای این که ما هرگز نباید اجازه بدهیم دشمن در امر انتخابات ما ورود کند[...] کسی نباید در ایران به بهانه انتخابات یک نظام سکولار را تبلیغ کند [...]»
منبع:  ‌رادیوفردا،  ‌مورخ 8 نوامبر2014   

اینچنین است که،   خط قرمز سکولاریسم در کشورمان توسط جیره‌خواران آتلانتیسم ترسیم می‌شود.   قبیلة عراقی لاریجانی‌ها «ضدسکولار» می‌شوند و لات‌ها و اوباش پیرو خط امام را به عنوان سکولار به ملت ایران معرفی می‌کنند!   حال آنکه میرحسین موسوی و شرکاء میلیون‌ها سال نوری نه تنها با سکولاریسم که با انسان و نظریة انسانیت معاصر فاصله دارند.  تداوم جنگ استعماری و اهداء نفت رایگان به آتلانتیست‌ها به کنار،   فراموش نکرده‌ایم که در دوران نکبت‌بار صدارت همین میرحسین موسوی بود که ‌مجلس جمکران نماد بردگی زن ـ  حجاب ـ   را به عنوان «قانون» مورد تصویب قرار داد.  اینک رادیوفردا با توسل به پادوی عراقی لندن در ایران می‌خواهد این اسطورة توحش و زن‌ستیزی را به عنوان «سکولار» در دکان‌اش به ملت ایران بفروشد،   چرا؟ چون یانکی‌ها در پی دریافت چند لگد جانانه از روسیه ناچار شدند به تبلیغات «تجاوز نظامی روسیه به اوکراین» پایان دهند و می‌خواهند لگدهای دریافتی را در ایران جبران کنند!       

در خجسته روز 7 نوامبر 2014،   از یک‌سو،  پنتاگون،  وزارت امورخارجة آمریکا و سازمان ملل،   همه با هم به دولت کودتاچی کی‌یف که طبق معمول بر طبل «ورود تانک‌های روسیه به خاک اوکراین» می‌کوفت،  گفتند:  هیچ شواهدی برای اثبات این ادعا در دست نیست!  و به این ترتیب دکان «چوپان دروغگو» را تعطیل کردند!   از سوی دیگر،   در پی دیدار جان کری با همتای فرانسوی‌اش در پاریس،   مذاکرات گروه 1+5  در مورد بحران هسته‌ای بدون حضور ملایان در وین برگزار شد.   این نشست و برخی رخدادهای دیگر را «یورونیوز» به سکوت برگزار کرد،   و همزمان دولت بریتانیا مدعی شد،  «اسلام‌گرایان می‌خواستند الیزابت دوم را ترور کنند!»  بله،   اسلام‌گرایان دیوانه‌ شده‌ بودند،   ‌می‌خواستند «مادر معنوی» اسلام‌گرائی و چادرنوازی و زن‌ستیزی را ترور کنند.   حتماً این اسلام‌گرایان همان‌هائی هستند که در مترو لندن از قوانین و مقررات تخلف کرده بودند،   و جواد لاریجانی تخلف‌شان را به اطلاع جیمز فرینی رساند تا او بلافاصله «جیمزباند» را در جریان بگذارد!  و اینچنین بود که ژنرال دمپسی تأکید کرد،   پیشرفت‌های هسته‌ای جمکران با بمباران متوقف نمی‌شود ـ  رادیوفردا،  ‌مورخ 7 نوامبر2014 ـ   و داش احمدخاتمی هم برای هزارمین بار خواهان نابودی اسرائیل شد:

«[...] همانطور که امام خمینی فرمود اسرائیل باید از صحنه روزگار برداشته شود[...]»
منبع:  فارس‌نیوز،  مورخ 7 نوامبر2014

اظهارات ژنرال دمپسی و  زوزة داش‌احمد نشان می‌دهد که نشست اخیر «وین» دکان پیشرفت‌های هسته‌ای حکومت زال‌ممد را تعطیل کرده،   و دیگر جواد لاریجانی نمی‌تواند با پیشرفت‌های موهوم حکومت اسلامی در زمینة هسته‌ای جلوی خبرنگاران اربابان‌اش «پز» بدهد.   از این پس غلامبچة سفارت «انگل‌ستان» فقط می‌تواند به برگزاری «انتخابات» در حکومتی «افتخار» کند که «حق انتخاب» را برای انسان به رسمیت نمی‌شناسد!   بله،   این تخرخراتی است که در واکنش به نقض حقوق بشر در یورونیوز مطرح شده،   و از قضای روزگار در فارس‌نیوز هم انعکاس یافته:

«[...] کشور ما تقریباً سالی یک انتخابات بزرگ داشته [...] عمده مسئولان آن از طریق مردم به قدرت می‌رسند برخی از کشورها حتی یک بار هم انتخابات برگزارنکرده اند اما چون متحد آمریکا و کشورهای غربی هستند هیچ وقت وضعیت حقوق بشر آن‌ها مطرح نمی‌شود[...]»
فارس‌نیوز،  ‌مورخ 15 آبان‌ماه 1393

جواد لاریجانی درس‌اش را خوب حفظ کرده.  این جنایتکاران با مغلطه و کوبیدن بر طبل ابهام چنین وانمود می‌کنند که برگزاری انتخابات آنهم در حکومت سنگسار و قصاص و حجاب و برده فروشی یعنی «دمکراسی»‌ و این دمکراسی من در آوردی می‌باید «امتیاز» به شمار آید!   حال آنکه انتخابات با پایه و اساس حکومت‌های «مسجد ـ  روسپی‌خانه» در تضاد قرار گرفته.   چرا که «انتخابات سیاسی» فقط بخشی است از مجموعه حقوق اجتماعی افراد!    حکومتی که حقوق اجتماعی افراد را به رسمیت نمی‌شناسد،   به تبع‌اولی انتخابات سیاسی هم نمی‌تواند داشته باشد.   در حکومت دینی که «یکبار برای همیشه»،   قوانین در قرن هفتم وضع شده،   حقوق فردی و آزادی‌های اجتماعی نیز در مفهوم معاصر کلمه هرگز نمی‌تواند وجود داشته باشد،   چرا که این حقوق و آزادی‌ها در صحرای عربستان هرگز وجود نداشته و ندارد.   

با بازتکرار مزخرفات فقهی از قبیل اینکه دین مبین بر «مشورت» تأکید دارد،  نمی‌توان در دنیای امروز،   فاشیسم را به اسم دمکراسی به ملت‌ها حقنه کرد.   بله، آورده‌اند که خداوند به محمدصاد فرموده:  «وشاورهم فی‌الامر!»  این جملة گنگ و مبهم را چگونه می‌توان بجای دمکراسی پارلمانی،  مراجعه به آراءعمومی و مفاد اعلامیة جهانی حقوق بشر نشاند؟  محمد صاد برای پذیرش نظر دیگران هیچ الزامی نداشت،  به عبارت دیگر برگزاری انتخابات در جمکران،  مانند مشورت پیامبرشان با دیگران عملی است کشکی،   قرون‌وسطائی و صرفاً برآمده از عادات‌ و سنت و وحشیگری‌های قبیله‌ای!             


سه‌شنبه، آبان ۱۳، ۱۳۹۳

اسیدی و آسمانی!




دعوت «شورای حقوق بشر سازمان ملل» از جواد لاریجانی،  همچون رسانه‌ای شدن پائین‌تنة «تیم کوک»،   مدیرعامل شرکت «اپل» در واقع نوعی «اسیدپاشی» به مفاد اعلامیة جهانی حقوق بشر است.  چرا که،   جواد لاریجانی و تیم‌ کوک به ضدیت‌شان با هنجارهای اجتماعی یعنی به تعلقات و تعصبات‌شان «افتخار» هم می‌کنند.   خلاصه بگوئیم روند انسان‌ستیز «اسیدپاشی» به حکومت اسلامی محدود نمی‌شود؛   کل منطقة‌ نفوذ آتلانتیست‌ها ـ  رایش‌ستان ـ  را «به صور مختلف» در بر می‌گیرد.

به عنوان نمونه در کشور اشغال‌شدة‌ آلمان،   روند «اسیدپاشی» در قالب تهاجم نئونازی‌ها به چپ‌گرایان و نیروهای انتظامی سازمان داده شده.   در کشور فرانسه نیز،  جنجال رسانه‌ای پیرامون پرواز هواپیماهای بدون سرنشین بر فراز نیروگاه‌های هسته‌ای اینکشور،  و کشته شدن  یکی از تظاهرکنندگان طرفدار حفظ محیط زیست،  زمینة مساعد را برای ارعاب و بحران‌سازی فراهم آورده.   از مرگ مدیرعامل «توتال» در مسکو ـ  این حادثه با سفر رئیس شورای عالی امنیت روسیه به ایران تقارن داشت ـ  و همچنین ابراز نگرانی رئیس لژ فراماسونری «گراند اوریان» از گسترش فاشیسم هم فاکتور می‌گیریم،   چرا که این روند در کمال تأسف به فرانسه محدود نمی‌شود.   

به طور کلی،  حمایت از فاشیسم‌ طی سدة ‌اخیر،  ‌ و به ویژه پس از جنگ جهانی دوم،   سیاستی بوده که محافل «اسطوره‌فروش» برای منزوی کردن مسکو اعمال کرده‌اند و از این عملیات انسان‌ستیز خود نتیجة مطلوب هم گرفته‌اند.   منتهی اینک شرایط تغییر کرده،  در نتیجه با «تکرار» سیاست گذشته،  ‌ نتیجة‌ مطلوب «گذشته» به دست نخواهد آمد!   ولی خوب از آنجا که «لات» با واقعیت بیگانه است و همواره در مسیر «پدر» گام برمی‌دارد،  نمی‌توان انتظار داشت که آتلانتیسم روزی به روابط دو سویه ـ  روابط حقوقی ـ  روی آورد.   کافی است نیم نگاهی به وق‌وق‌‌ساهاب‌های پاترنوس به ویژه در مورد انتخابات ایران و اوکراین بیاندازیم.

وقتی طرفداران نازیسم «انتخابات» به راه می‌اندازند و این انتخابات از سوی اکثریت مردم تحریم می‌شود،   «به ‌به و چه چه» کاخ‌سفید و رعایای‌اش در بروکسل‌ستان گوش فلک را کر می‌کند،‌  ‌چرا؟   چون در چنین نمایشات مسخره و عوام‌پسندانه‌ای،   ‌«مردم» رأی‌دهنده،  مانند «مردم» ایران به «مخالفان لائیسیته» و چپ‌ستیزان حرفه‌ای و عوامل محلی آتلانتیست‌ها «رأی» داده‌اند:

«[...] باراک اوباما[...] در اولین واکنش خود به انتخابات اوکراین،  به دولت و مردم این کشور بابت برگزاری انتخاباتی که [...] در چارچوب معیارهای بین المللی بوده تبریک گفت[...]»
منبع:  بی‌بی‌سی، مورخ 27 اکتبر2014 

بله از آنجا که،   «انتخابات» اوکراین به حذف چپ‌گرایان و دیگر مخالفان آتلانتیسم از مجلس اینکشور منجر شده،   تبریکات صمیمانه باراک اوباما را در پی آورده.  پس جای تعجب نیست که انتخابات مناطق جنوب و شرق اوکراین با ابراز انزجار کاخ سفید و رعایای‌اش در بروکسل‌ستان روبرو شود.  به عنوان نمونه،  شبکة «یورونیوز» در فرانسه اعلام داشت،   «این انتخابات بدون حضور ناظران بین‌المللی برگزار شده و فاقد مشروعیت است!» کاخ سفید هم شدیداً به این انتخابات اعتراض کرد،  سپس دبیرکل سازمان ملل و دیگر لوتی و عنترهای سیرک آتلانتیسم در مورد «عدم مشروعیت» این انتخابات به اجماع رسیدند و معلق زدن برای ارباب را آغاز کردند.          

با این وجود ‌نشانه‌های «تغییر» در سنگر آتلانتیسم یکی پس از دیگری نمایان می‌شود.   عقب‌نشینی واتیکان از اسطورة «آفرینش جهان»،   و به ویژه فاصله گرفتن کاخ سفید از ویراست‌های رسمی ساخته و پرداخته بی‌بی‌سی،   یعنی اهداف صلح‌طلبانة‌ آمریکا در بمباران هیروشیما و ناکازاکی،  مهم‌ترین نشانه‌های عقب‌نشینی «برتری‌طلبان» است.   ولی جهت حفظ ظاهر و جبران عقب‌نشینی‌هائی که نتیجة این «تغییرات» اجتناب‌ناپذیر خواهد بود،  آتلانتیست‌ها به تشویق خشونت و حماقت در ایران و اوکراین روی آورده‌اند.   از اوکراین فاکتور می‌گیریم و می‌پردازیم به تحرکات سگ‌های هار آتلانتیسم در ایران.      

اعزام توریست‌های «چادری»،   هیاهوی اسیدپاشی جهت بادانداختن در آستین پوسیدة شیخ نسرین ستوده،  لشکرکشی خیابانی به بهانة عزاداری برای پرسوناژ موهوم حسین،  و ... و به ویژه اشغال خیابان‌ها توسط اوباش حامی «امر به معروف»،   آنهم ظاهراً بدون «مجوز وزارت کشور»،  جملگی بخشی ‌است از سیاست غرب.  سیاستی که گویا سرش به سنگ خورده،  و اینک که حسن فوتبال در جایگاه رئیس دولت جمکران مستقر شده،  و به امور حق و باطل و پاک و نجس مشغول است،   «تغییر» میرولد،  معاون سیاسی وزارت کشور را نیز الزامی کرده:

«[...] رئیس مرکز اطلاع رسانی وزارت کشور[...] در مورد تغییر معاون سیاسی وزارت کشور گفت[...] از ابتدا قرار بود تا پایان جریان انتخاب استانداران در وزارت کشور بمانند [...]‌ بحث استعفا و برکناری [...] آقای میرولد مطرح نبوده[...] برخی از رسانه‌ها مدعی شده‌اند که اختلاف [با] وزیر کشور موجب استعفای میرولد شده [...] مهم‌ترین این اختلافات بر سر تغییر مدیرکل سیاسی،   مدیرکل انتخابات و مدیرکل تقسیمات کشوری این وزارتخانه بوده[...]»
منبع: کیهان مورخ،  9 خردادماه 1393

خلاصه اگر یکسال پس از انتصاب «مردمی» حسن فوتبال،   شاهد «ابراز تمایل» معاون سیاسی وزارت کشور برای پایان خدمت هستیم،  حکمتی دارد؛   دولت تف و تکفیر می‌باید همچون دوران نکبت‌بار محمد خاتمی با بحران‌سازی و لشکرکشی‌های خیابانی،   به سرکوب و ارعاب ایرانیان بپردازد و دامنة تاراج اربابان غربی‌اش را با توسل به همین ترفندها گسترش دهد.  و شاهدیم که حسن فوتبال به بهترین نحو ممکن این «تکلیف الهی» را به انجام می‌رساند.  هر چند شرایط منطقه،   به ویژه در ترکیه،  در مقام ‌نوک حملة آتلانتیسم،   با اوضاع دوران ملاممدخاتمی تفاوت بسیار کرده!   به عنوان نمونه،  در تاریخ 5 آبانماه سالجاری،   در اوج بساط روضه و زوزه و اسیدپاشی،   یک هیئت امنیتی جمکران به ریاست علاالدین بروجردی وارد پاریس شد و 4 روز در این شهر لنگر انداخت.  مسافرتی که رسانه‌های فرانسه و جمکران آن را عملاً به سکوت برگزار کردند.   سپس رجب اردوغان به دیدار رئیس‌جمهور فرانسه شتافت و گویا قرار شده پیش از سفر پاپ به ترکیه،  ‌فرانسوا اولاند هم سفری به این کشور  داشته باشد!   به استنباط ما،   گاوچران‌ها ناچارند بساط جهادگران سازمان سیا را در منطقه جمع کنند و می‌خواهند این وظیفة الهی را فرانسوا اولاند برعهده گیرد.   خلاصه مسیر وزش باد تغییر کرده و به همین دلیل بعضی‌ها ناچار شده‌اند نتایج انتخابات تونس را کمی «تغییر» دهند و چهرة کریه حکومت اسلامی اینکشور را بزک کنند!   

بله،   در کشور تونس در چارچوب یک «شبه‌قانون اساسی» بی‌دروپیکر که توهمات «دین مبین» را به عنوان منبع الهام قانونگزار مورد «تقدیر و تکریم» قرار داده،  تشکلی به نام «ندای تونس» به پیروزی رسیده،  و سازمان تروریست اخوان‌المسلمین هم گویا این پیروزی را به رسمیت شناخته!   دلیل هم روشن است؛   «ندای تونس» را با هدف ارائة تصویر دلپذیر از «اسلام سیاسی»،   و بیرون کشیدن دارودستة الغنوشی از زیر ضربه به راه انداخته‌اند.  این انتخابات در تونس تداوم کودتای ال‌سیسی در مصر است که با صندوق‌های رنگ‌وارنگ «آراء عمومی» آراسته شد.   و به نظر می‌رسد دارودستة اصلاح‌طلبان و دیگر مرده‌شویان جمکران به این خیمه‌شب‌بازی چشم امید بسته باشند.  در این میانه،  برخی این بساط «خررنگ‌کن» را باور کرده‌اند،   و برخی دیگر ملت ایران را «ابله» تصور فرموده‌اند.   

باری حکومت زال‌ممد که ادعای مدیریت جهانی دارد،  و اربابان آمریکائی‌اش را بارها و بارها در توهمات و هذیانگوئی‌های «پای منقل» به سختی «شکست» داده،   شرایط هولناکی در کشورمان به وجود آورده.   جامعه تحت نظارت اینان آنچنان در زنجیر توحش و افلاس گرفتار آمده که حکومت پوشالی و اسلامی تونس هم در چشم بعضی‌ها نماد «تمدن و پیشرفت» شده!  به همین دلیل همان «بعضی‌ها» به این صرافت افتاده‌اند که در جمکران هم با ایجاد تشکل «ندای ایران» یا «ندای ایرانیان» می‌توان «فدائیان اسلام» را موقتاً از صحنه خارج کرد!  مسلم بدانیم این گزینة ابله‌پسند،   همچون نمونة مصر و تونس مورد حمایت و تشویق آتلانتیسم قرار خواهد گرفت،   چرا که در عمل به معنای بیرون کشیدن اسلامگرایان از زیرضربه خواهد بود.   این همان سناریوئی است که مورد پسند محافل ضدلائیستیه قرار گرفته.   

بساط محفل نوبل به کنار،   اهداء جایزه به «الغنوشی» در برلین را که فراموش نکرده‌ایم! آتلانتیست‌ها دست از اسلام سیاسی نخواهند شست،   چرا که اسلام سیاسی و ایدئولوژی پایه‌ای حاکم بر آتلانتیسم یک‌سان است.  آتلانتیست‌ها و اسلام‌گرایان «ضداجتماعی،  استثناگرا و برتری‌طلب‌اند.»   و چرا راه دور برویم،  کافی است به هم‌سوئی داش احمد خاتمی و تیم کوک،   مدیرعامل اَپل نیم نگاهی بیاندازیم.   «تیم کوک» ضمن رسانه‌ای کردن گرایش جنسی‌اش آن را  «هدیة الهی» خوانده و به این «هدیه» افتخار هم کرده ـ   فارس‌نیوز،  ‌‌مورخ 2 نوامبر 2014! به این ترتیب می‌باید بپذیریم که گرایش‌جنسی،  «دستاورد» تلاش و کوشش تیم کوک است و ... و بزودی پدوفیل‌ها نیز کودک بارگی‌شان را «هدیه الهی» می‌خوانند و به این هدیة آسمانی «افتخار» خواهند کرد.   داش احمد خاتمی هم حکومت اسلامی را هدیة خدا می‌داند:

«ﺍﺣﻤﺪ ﺧﺎﺗﻤﯽ:  ﺟﻤﻬﻮﺭﯼ ﺍﺳﻼﻣﯽ ﻫﺪﯾﻪ ﺧﺪﺍ ﺑﻪ ﺭﻭﺣﺎﻧﯿﺖ ﺍﺳﺖ»                      
منبع:   اطلاعات.نت،‌  مورخ 3 نوامبر2014

می‌بینیم که تیم کوک و داش احمد خاتمی وحشی‌گری و خشونت و ابتذال‌شان را به حساب  «خداوند» نوشته‌اند؛   نه به حساب منفعت‌جوئی و سلطه طلبی و دیگر اهداف «الهی» محفلی‌شان.   دلیل هم روشن است؛   داش احمد و تیم کوک هر دو دست‌پروردة طویله‌ای واحداند.   همان طویله‌ای که پس از جنگ دوم جهانی مسیر سیاست ایران را با «اسیدپاشی» تعیین کرد،   و هنوز هم دست‌بردار نیست.   ارسال گلة توریست‌های «چادر به‌سر» به ایران،  و دعوت از آدم‌نمائی به نام جواد لاریجانی،   برای شرکت در نشست شورای حقوق بشر سازمان ملل در ژنو،   بخشی است از همین سیاست استعماری که با هدف «عادی‌سازی» اسلام سیاسی،  یعنی نفی لائیسیته و سرکوب زن ایرانی از طریق «توجیه تجاوز» سازمان یافته.   البته پدیدة الهی «اسیدپاشی» را از منظر تاریخی به پهلوی دوم مدیون‌ هستیم،   به همان شاهنشاهی که برای نخستین‌بار در ایران،   «صدای انقلاب» را رسماً شنیدند!  در تاریخ 13 آبانماه 1357،   «شاهنشاه» صدای انقلاب شنیدند و یک حکومت «‌نظامی با دندان عاریه» به رهبری «ازهاری» تشکیل دادند تا سناریوی «کارترـ برژینسکی» یعنی تبدیل ایران به پشت جبهة طالبان،  جهت محاصرة اتحاد شوروی اجرائی شود،   که شد! 

همچنانکه شاهد بودیم پس از کودتای 22 بهمن 1357 و به ویژه در پی اشغال فرمایشی سفارت آمریکا ـ  13 آبانماه 1358ـ   زمینة مناسبی برای تحقق اهداف محفل کذا فراهم آمد.   و کل منطقه اینک به طویلة بی‌عیب و نقص «اسلام» تبدیل شده و پس از ترکیه،  حکومت زال‌ممد و شیخک قطر در این طویلة الهی از جایگاه «پیشتاز و ممتاز» برخوردارند! شیخ قطر آشکارا از تروریسم بهارعرب حمایت می‌کند،   و حکومت زال‌ممد هم به صورت زیرجلکی آب به آسیاب سیاست‌های آمریکا می‌ریزد.   و به دلائلی نه چندان پنهان،   هر دو طویلة ممتاز اینروزها برای نجات اربابان آتلانتیست‌شان از افلاس به وساطت چین نیازمند شده‌اند.   این است دلیل سفر مم جواد ظریف و شیخ قطر به پکن،   و همین است دلیل مسافرت قریب‌الوقوع باراک اوباما به پایتخت چین!

حال باید ببینیم انتخابات میاندوره‌ای آمریکا به آتلانتیست‌ها امکان می‌دهد تا روس‌ستیزی ‌سنتی‌شان را تداوم بخشند،   یا اینکه نتایج این انتخابات،   اسطوره‌فروشان را در سیر قهقرائی می‌اندازد؟   اگر باراک اوباما اکثریت دو مجلس را از دست بدهد،  به ناچار از منظر دیپلماسی مجبور خواهد شد که کاخ سفید را به چین نزدیک‌تر کند.  و با توجه به اینکه چین به عنوان شریک استراتژیک روسیه،   هم در پیمان شانگ‌های عضویت دارد،   و هم «بانکدار» اصلی بریکس به شمار می‌رود،   دیپلماسی آمریکا منطقاً به چین و هند و روسیه نزدیک خواهد شد. در نتیجه مرگ اسلام سیاسی و فروپاشی محفل شیخ‌وشاه را در ایران شاهد خواهیم بود.   به این ترتیب «تیم کوک» می‌تواند،  دست در دست دبیرکل سازمان ملل و «یان الیاسون» در مراسم نماز جمعه به امامت داش احمد خاتمی شرکت کند تا بی‌بی‌سی که از شدت افلاس به لاشة آخوند منتظری دخیل بسته اینچنین مانند امام رضا عین «تنها و غریب» نماند!